Telegram Web
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت؛
آنچه در خواب نشد، چشم من و فکر تو بود..!

سعدی
ای یوسف خوش نام ما خوش می روی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما

ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما

در گل بمانده پای دل جان می دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای م

مولانای جان
او زیباست!
می‌توانم نگاهش کنم و دوباره خداپرست شوم..‌.

حمید سلیمی
عطسه‌هایم عرصه‌ی پاییز را پر کرده است
حرف رفتن می‌زنی هی صبر می‌آید فقط

فرامرز عرب‌عامری
این دنیا تحمل آن همه خوب بودنت را نداشت
دنیای دیگر شاید…🖤
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی
دو جهان به هم برآید چو جمال خود نمایی

مولانا
تو را دوست دارم، ولی رو نکردم
فقط شعر گفتم، هیاهو نکردم

ضمیر مخاطب برایم تـو بودی
به غیر از تـو، من، قصدی از ''او ''نکردم

سرم با تـو چرخید هر سو که رفتی
دلم را به غیر تـو هم سو نکردم

خودت را، خودت را... تـو را دوست دارم
تـو را دوست دارم، ولی رو نکردم...


قیصر امین پور
از من رمیده‌ای و منِ ساده‌ دل هنوز ؛
بی مهری و جفای تو باور نمی‌کنم

دل را چنان به مِهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمی‌کنم


فروغ‌فرخزاد
شاید این را شنیده‌ای که زنان
در دل «آری» و «نه» به لب دارند

ضعف خود را عیان نمی‌سازند
رازدار و خموش و مکارند

آه، من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو می‌زند پر و بال

دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال

فروغ‌ فرخزاد
ولی هیچ‌ جا مازندران نمیشه.
سالها پرسیدم از خود کیستم؟
آتشم، شوقم، شرارم، کیستم؟!


دیدمش امروز و دانستم کنون
او به جز من، من به جز او نیستم

مولانا
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه‌ی معشوقه‌ی خود میگذرم

شهریار
🌿• شهر شعر •🌿
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم گاهی از کوچه‌ی معشوقه‌ی خود میگذرم شهریار
ای که از کوچه ی معشوقه ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

حافظ
🌿• شهر شعر •🌿
ای که از کوچه ی معشوقه ما می‌گذری بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش حافظ
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
قسمت ما نشد این عشق، حلالت باشد
علی صفری
آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود
ما را زمانه گر شکند ساز می‌شویم

صائب تبریزی
اهل کجا هستید و شهرتون به چی و کی معروفه؟!
از آداب سخن گفتن با یک بانـو
این است که
«اول به چشمانش گوش فرا دهـے»

نزار قبانی
«به گلستان نروم تا تو در آغوشِ منی!🫂»

سعدی
ای آزادی
پرندگان هیچ‌گاه 
در قفس لانه نمی‌سازند
می‌دانی چرا؟
زیرا که نمی‌خواهند
اسارت را برای جوجه‌های خویش
به میراث بگذارند

محمود درویش
2024/11/26 09:28:44
Back to Top
HTML Embed Code: