نشریه دانشجویی «ترنج»
بخش اول تو به من خندیدی و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه، سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضبآلود به من کرد نگاه سیب دندانزده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرارکنان…
بخش دوم
من به تو خندیدم
چون که میدانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه، سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمیدانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندانزده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمیخواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرارکنان
میدهد آزارم
و من اندیشهکنان غرق در این پندارم
که چه میشد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
- فروغ فرخزاد
#شعر
🆔@ToranjSUT
من به تو خندیدم
چون که میدانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه، سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمیدانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندانزده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمیخواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرارکنان
میدهد آزارم
و من اندیشهکنان غرق در این پندارم
که چه میشد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
- فروغ فرخزاد
#شعر
🆔@ToranjSUT
ششم فروردین، زادروز زرتشت؛ آموزگار بزرگ و پیامآور گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک پاس باد.
#بهانه
🆔@ToranjSUT
#بهانه
🆔@ToranjSUT
نشریه دانشجویی «ترنج»
بخش دوم من به تو خندیدم چون که میدانستم تو به چه دلهره از باغچه همسایه، سیب را دزدیدی پدرم از پی تو تند دوید و نمیدانستی باغبان باغچه همسایه پدر پیر من است من به تو خندیدم تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان…
بخش سوم
او به تو خندید و تو نمیدانستی
این که او میداند
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
از پیات تند دویدم
سیب را دست دخترکم من دیدم
غضبآلود نگاهت کردم
بر دلت بغض دوید
بغضِ چشمت را دید
دل و دستش لرزید
سیب دندانزده از دستِ دل افتاد به خاک
و در آن دم فهمیدم
آنچه تو دزدیدی سیب نبود
دلِ دُردانه من بود که افتاد به خاک
ناگهان رفت و هنوز
سالهاست که در چشم من آرام آرام
هجر تلخ دل و دلدار تکرارکنان
میدهد آزارم
چهره زرد و حزینِ دخترِ من هر دم
میدهد دشنامم
کاش آن روز در آن باغ نبودم هرگز
و من اندیشهکنان غرق در این پندارم
که خدای عالم
ز چه رو در همه باغچهها سیب نکاشت؟
- مسعود قلیمرادی
#شعر
🆔@ToranjSUT
او به تو خندید و تو نمیدانستی
این که او میداند
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
از پیات تند دویدم
سیب را دست دخترکم من دیدم
غضبآلود نگاهت کردم
بر دلت بغض دوید
بغضِ چشمت را دید
دل و دستش لرزید
سیب دندانزده از دستِ دل افتاد به خاک
و در آن دم فهمیدم
آنچه تو دزدیدی سیب نبود
دلِ دُردانه من بود که افتاد به خاک
ناگهان رفت و هنوز
سالهاست که در چشم من آرام آرام
هجر تلخ دل و دلدار تکرارکنان
میدهد آزارم
چهره زرد و حزینِ دخترِ من هر دم
میدهد دشنامم
کاش آن روز در آن باغ نبودم هرگز
و من اندیشهکنان غرق در این پندارم
که خدای عالم
ز چه رو در همه باغچهها سیب نکاشت؟
- مسعود قلیمرادی
#شعر
🆔@ToranjSUT
«روز جهانی تئاتر»
موسسه جهانی تئاتر در سال ۱۹۴۸ از سوی یونسكو تاسیس شد. این موسسه در سال ۱۹۶۲ روز ۲۷ مارس (۸ فروردین) را به عنوان روز جهانی تئاتر انتخاب کرد و هر سال پیامی به این مناسبت منتشر میکند. پیام امسال را یون فوسه، نمایشنامهنویس نروژی و برنده نوبل ادبیات در ۲۰۲۳، نوشته است.
ترجمه این پیام به فارسی را میتوانید در این لینک مطالعه کنید.
✍ علی رحیمی
#بهانه
#قلم_ما
🆔@ToranjSUT
موسسه جهانی تئاتر در سال ۱۹۴۸ از سوی یونسكو تاسیس شد. این موسسه در سال ۱۹۶۲ روز ۲۷ مارس (۸ فروردین) را به عنوان روز جهانی تئاتر انتخاب کرد و هر سال پیامی به این مناسبت منتشر میکند. پیام امسال را یون فوسه، نمایشنامهنویس نروژی و برنده نوبل ادبیات در ۲۰۲۳، نوشته است.
ترجمه این پیام به فارسی را میتوانید در این لینک مطالعه کنید.
✍ علی رحیمی
#بهانه
#قلم_ما
🆔@ToranjSUT
«برگهای افتاده - Fallen Leaves»
برنده جایزه هیئت داوران جشنوارهٔ کن 2023 و
تازهترین اثر آکی کوریسماکی، فیلمساز صاحب سبک فنلاندی، روایتی شاعرانه از انسانهای تنهاست. فیلمهای او، که بر زندگی طبقه فرودست جامعه و پیوندهای میان آنها تمرکز دارند، داستان کارگرانی را روایت میکنند که در دنیای ماشینی اسیر شدهاند، و عاشقانی گمنام، که برای عشقورزی فرصتی نمییابند.
در پسزمینه فیلمهای او، کارگرانی را میبینیم که در کوچه پس کوچهها برای کسب اندکپولی تلاش میکنند، به میخانهها پناه میبرند، سیگار میکشند و به آهنگهای راکاندرول گوش میسپارند. شخصیتهای او با سادگی و صداقتی بیآلایش به هم راه مییابند، ویژگیای که آثار او را در دل دوستدارانش جاودانه میسازد.
داستان فیلم در هلسینکی –شهر مغموم آثار کوریسماکی– روی میدهد. آنسا، دختری تنها که در فروشگاهی ساده کار میکند، پس از آنکه توسط نگهبان فروشگاه هنگام برداشتن مواد غذاییِ منقضیشده دیده میشود، با خطر اخراج روبرو میشود. در سوی دیگر، هولاپا، مردی است که به دلیل مشروبخواریاش در محل کار تهدید به اخراج میشود. هردوی اینها، خواری را برنمیتابند و از محیط کار خود بیرون میزنند. –این عصیان و شوریدن شخصیت ها، مهمترین مولفهی جهان کوریسماکیست.– در ادامه، فیلم راوی ارتباط بین این دو نفر میشود و مضمون همیشه پر طنین عشق را به تصویر میکشد.
رویکرد مینیمالیستی در سبک فیلمسازی و نگاه منتقدانه به نظام سرمایهداری، آکی کوریسماکی را در کنار فیلمسازی همچون جیم جارموش قرار میدهد که هر دوی آنها به عنوان پیشگامان عرصه سینمای مستقل شناخته میشوند. در این اثر نیز، با اشاراتی ظریف به فیلمهای “عجیبتر از بهشت”، “قهوه و سیگار” و حتی نمایش "مردگان نمیمیرند" در فیلم، ادای احترامی هنرمندانه به جارموش میکند. در جای جای اثر نیز ارجاعاتی به پوستر فیلمهایی از گدار، ویسکونتی، برسون و دیگران میبینیم. این ارجاعات به غنای داستانی فیلم کمک کرده و تجربهای چندلایه از تماشای فیلم را به ارمغان میآورند.
✍ محمدرضا مهدوی
#معرفی_فیلم
🆔@ToranjSUT
برنده جایزه هیئت داوران جشنوارهٔ کن 2023 و
تازهترین اثر آکی کوریسماکی، فیلمساز صاحب سبک فنلاندی، روایتی شاعرانه از انسانهای تنهاست. فیلمهای او، که بر زندگی طبقه فرودست جامعه و پیوندهای میان آنها تمرکز دارند، داستان کارگرانی را روایت میکنند که در دنیای ماشینی اسیر شدهاند، و عاشقانی گمنام، که برای عشقورزی فرصتی نمییابند.
در پسزمینه فیلمهای او، کارگرانی را میبینیم که در کوچه پس کوچهها برای کسب اندکپولی تلاش میکنند، به میخانهها پناه میبرند، سیگار میکشند و به آهنگهای راکاندرول گوش میسپارند. شخصیتهای او با سادگی و صداقتی بیآلایش به هم راه مییابند، ویژگیای که آثار او را در دل دوستدارانش جاودانه میسازد.
داستان فیلم در هلسینکی –شهر مغموم آثار کوریسماکی– روی میدهد. آنسا، دختری تنها که در فروشگاهی ساده کار میکند، پس از آنکه توسط نگهبان فروشگاه هنگام برداشتن مواد غذاییِ منقضیشده دیده میشود، با خطر اخراج روبرو میشود. در سوی دیگر، هولاپا، مردی است که به دلیل مشروبخواریاش در محل کار تهدید به اخراج میشود. هردوی اینها، خواری را برنمیتابند و از محیط کار خود بیرون میزنند. –این عصیان و شوریدن شخصیت ها، مهمترین مولفهی جهان کوریسماکیست.– در ادامه، فیلم راوی ارتباط بین این دو نفر میشود و مضمون همیشه پر طنین عشق را به تصویر میکشد.
رویکرد مینیمالیستی در سبک فیلمسازی و نگاه منتقدانه به نظام سرمایهداری، آکی کوریسماکی را در کنار فیلمسازی همچون جیم جارموش قرار میدهد که هر دوی آنها به عنوان پیشگامان عرصه سینمای مستقل شناخته میشوند. در این اثر نیز، با اشاراتی ظریف به فیلمهای “عجیبتر از بهشت”، “قهوه و سیگار” و حتی نمایش "مردگان نمیمیرند" در فیلم، ادای احترامی هنرمندانه به جارموش میکند. در جای جای اثر نیز ارجاعاتی به پوستر فیلمهایی از گدار، ویسکونتی، برسون و دیگران میبینیم. این ارجاعات به غنای داستانی فیلم کمک کرده و تجربهای چندلایه از تماشای فیلم را به ارمغان میآورند.
✍ محمدرضا مهدوی
#معرفی_فیلم
🆔@ToranjSUT
نشریه دانشجویی «ترنج»
بخش سوم او به تو خندید و تو نمیدانستی این که او میداند تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی از پیات تند دویدم سیب را دست دخترکم من دیدم غضبآلود نگاهت کردم بر دلت بغض دوید بغضِ چشمت را دید دل و دستش لرزید سیب دندانزده از دستِ دل افتاد به خاک و…
بخش چهارم
دخترک خندید و
پسرک ماتش برد
که به چه دلهره از باغچهی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش میخواست
حرمت باغچه و دختر کمسالش را
از پسر پس گیرد
غضبآلود به او غیظی کرد
این وسط من بودم
سیب دندانزدهای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم
بین دستان پر از دلهرهی یک عاشق
و لب و دندانِ
تشنهی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام
هر دو را بغض ربود
دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت
او یقیناً پی معشوق خودش میآید
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود
مطمئناً که پشیمان شده بر میگردد
سالهاست که پوسیدهام آرام آرام
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم
همه اندیشهکنان غرق در این پندارند
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
- جواد نوروزی
#شعر
🆔@ToranjSUT
دخترک خندید و
پسرک ماتش برد
که به چه دلهره از باغچهی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش میخواست
حرمت باغچه و دختر کمسالش را
از پسر پس گیرد
غضبآلود به او غیظی کرد
این وسط من بودم
سیب دندانزدهای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم
بین دستان پر از دلهرهی یک عاشق
و لب و دندانِ
تشنهی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام
هر دو را بغض ربود
دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت
او یقیناً پی معشوق خودش میآید
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود
مطمئناً که پشیمان شده بر میگردد
سالهاست که پوسیدهام آرام آرام
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم
همه اندیشهکنان غرق در این پندارند
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
- جواد نوروزی
#شعر
🆔@ToranjSUT
در دنیا جای کافی برای همه است!
پس به جای اینکه دنبال جای کسی باشی، سعی کن جای خودت را پیدا کنی.
-چارلی چاپلین
#نقل_قول
🆔 @ToranjSUT
پس به جای اینکه دنبال جای کسی باشی، سعی کن جای خودت را پیدا کنی.
-چارلی چاپلین
#نقل_قول
🆔 @ToranjSUT
«سیزدهبهدر»
سیزدهبهدر (۱۳ فروردینماه) یکی از مناسبتهای رایج ایرانیان است اما درباره تاریخچه آن روایتهای گوناگونی وجود دارد.
مطابق یکی از باورها، ۱۲ روزِ نخستِ فروردین نشانه دوازده ماه سال است و مردم در روز سیزدهم، دوره نوروز را پایان داده و با تجدید دیدار با طبیعت، سال جدید را آغاز میکنند. در روایتی دیگر که ریشه افسانهای و اساطیری دارد، مردم دوران باستان باور داشتند که جهان مادی ۱۲ هزار سال خواهد بود و با ورود به هزاره سیزدهم، دنیای مادی از بین رفته و روح انسان به جایگاه والایی میرسد.
از سنتهای متداول در سیزدهبهدر، سبزه گره زدن است که ریشه آن به باورهای اساطیری باز میگردد.
در هزاره سوم که تقابل خیر و شر نامیده میشود، اهورامزدا دست به آفرینش مادی زده و در کنار آسمان، زمین، آب، گیاه و حیوان، کیومرث -نخستین انسان- را از گِل پدیدار میکند. در این هزاره که تقابل خیر و شر نامیده میشود، افزونبر اهورامزدا که تجلّی تمام نیکی و خیر مطلق است، اهریمن قرار دارد که ارباب تمام بدی و شرارت است. همه دیوان به سرکردگی اهریمن در تلاش اند تا در زندگی مخلوق اهورامزدا خلل ایجاد کنند و از همینرو، به آنان هجوم میبرند. در پی آن ابتدا حیوان (گاو) که آسیبپذیرتر بود، میمیرد و پس از چند روز کیومرث به همین سرنوشت دچار میشود. به هنگام مرگ انسان، تخمهاش در زهدان مادر زمین افتاد که پس از گذشت چهل سال از نطفهاش، گیاهی که دوشاخه آن یکی بهصورت مرد و دیگری زن سخت درهمپیچیده بودند، رویید و به این شکل نخستین زوج انسان را به وجود آورد که ایشان -مشی و مشیانه- پدر و مادر انسان شدند.
روییدن گیاهی با دوشاخه مرد و زن سخت درهمپیچیده، نمایانگر پیوند انسان با گیاه و مرد با زن است که امروزه مردم ایران با گره زدن سبزه در روز سیزدهبهدر، به بازشدن بخت جوانان امید میورزند.
سرانجام آن چیز که عیان است، مردم در این روز به دامن طبیعت رفته و با تجدید دیدار با طبیعت، در کنار یکدیگر اوقات خوشی را سپری میکنند.
✍ امیرحسین دباغی
#بهانه
#قلم_ما
🆔@ToranjSUT
سیزدهبهدر (۱۳ فروردینماه) یکی از مناسبتهای رایج ایرانیان است اما درباره تاریخچه آن روایتهای گوناگونی وجود دارد.
مطابق یکی از باورها، ۱۲ روزِ نخستِ فروردین نشانه دوازده ماه سال است و مردم در روز سیزدهم، دوره نوروز را پایان داده و با تجدید دیدار با طبیعت، سال جدید را آغاز میکنند. در روایتی دیگر که ریشه افسانهای و اساطیری دارد، مردم دوران باستان باور داشتند که جهان مادی ۱۲ هزار سال خواهد بود و با ورود به هزاره سیزدهم، دنیای مادی از بین رفته و روح انسان به جایگاه والایی میرسد.
از سنتهای متداول در سیزدهبهدر، سبزه گره زدن است که ریشه آن به باورهای اساطیری باز میگردد.
در هزاره سوم که تقابل خیر و شر نامیده میشود، اهورامزدا دست به آفرینش مادی زده و در کنار آسمان، زمین، آب، گیاه و حیوان، کیومرث -نخستین انسان- را از گِل پدیدار میکند. در این هزاره که تقابل خیر و شر نامیده میشود، افزونبر اهورامزدا که تجلّی تمام نیکی و خیر مطلق است، اهریمن قرار دارد که ارباب تمام بدی و شرارت است. همه دیوان به سرکردگی اهریمن در تلاش اند تا در زندگی مخلوق اهورامزدا خلل ایجاد کنند و از همینرو، به آنان هجوم میبرند. در پی آن ابتدا حیوان (گاو) که آسیبپذیرتر بود، میمیرد و پس از چند روز کیومرث به همین سرنوشت دچار میشود. به هنگام مرگ انسان، تخمهاش در زهدان مادر زمین افتاد که پس از گذشت چهل سال از نطفهاش، گیاهی که دوشاخه آن یکی بهصورت مرد و دیگری زن سخت درهمپیچیده بودند، رویید و به این شکل نخستین زوج انسان را به وجود آورد که ایشان -مشی و مشیانه- پدر و مادر انسان شدند.
روییدن گیاهی با دوشاخه مرد و زن سخت درهمپیچیده، نمایانگر پیوند انسان با گیاه و مرد با زن است که امروزه مردم ایران با گره زدن سبزه در روز سیزدهبهدر، به بازشدن بخت جوانان امید میورزند.
سرانجام آن چیز که عیان است، مردم در این روز به دامن طبیعت رفته و با تجدید دیدار با طبیعت، در کنار یکدیگر اوقات خوشی را سپری میکنند.
✍ امیرحسین دباغی
#بهانه
#قلم_ما
🆔@ToranjSUT
«نشانت خواهم داد
آنچه یکسان نیست
با سایۀ صبحهنگامت که از پس تو میآید
یا سایۀ عصرگاهانت که به دیدارت برمیخیزد
هراس را نشانت خواهم داد
در مشتی خاک.»
📚سرزمین بیحاصل
✍تی. اس. الیوت
#برش_کتاب
🆔@ToranjSUT
آنچه یکسان نیست
با سایۀ صبحهنگامت که از پس تو میآید
یا سایۀ عصرگاهانت که به دیدارت برمیخیزد
هراس را نشانت خواهم داد
در مشتی خاک.»
📚سرزمین بیحاصل
✍تی. اس. الیوت
#برش_کتاب
🆔@ToranjSUT
دوش دیوانه شدم! عشق مرا دید و بگفت:
آمدم! نعره مزن! جامه مَدَر! هیچ مگو!
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو!
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی! جز که به سر هیچ مگو!
گفتم این روی فرشتهست عجب یا بشر است؟!
گفت این غیرِ فرشتهست و بشر هیچ مگو...!
- مولانا
#شعر
🆔@ToranjSUT
آمدم! نعره مزن! جامه مَدَر! هیچ مگو!
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو!
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی! جز که به سر هیچ مگو!
گفتم این روی فرشتهست عجب یا بشر است؟!
گفت این غیرِ فرشتهست و بشر هیچ مگو...!
- مولانا
#شعر
🆔@ToranjSUT
هر که باشی و به هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
پانزدهم فروردین ماه، سالگرد درگذشت پروین اعتصامی را با یادی از او گرامی میداریم.
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
آخرین منزل هستی این است
پانزدهم فروردین ماه، سالگرد درگذشت پروین اعتصامی را با یادی از او گرامی میداریم.
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
این روزها و سالها معلوم نیست چرا اینقدر تند میگذرند و بدتر، تباه و تهی میگذرند، حال آنکه در تمام طولشان حسِ گرفتارِ کاری بودن داری، بی آن که کاری که کار باشد داشته باشی.
- نامه به سیمین نوشته ابراهیم گلستان
#نقل_قول
🆔 @ToranjSUT
- نامه به سیمین نوشته ابراهیم گلستان
#نقل_قول
🆔 @ToranjSUT
« ... من آنقدر زنده ماندم که پایان جنگ را ببینم. برای من نیروهای خیر، که عمدتاً در ارتش سرخ تجسم پیدا کردند، سرانجام پیروز شدند و مثل بسیاری از کسانی که از این جنگ جان سالم بهدر بردند، زمانی طول کشید تا درست متوجه شوم که غالباً این نیروهای خیر و شر نیستند که با یکدیگر نبرد میکنند؛ بلکه صرفاً نیروهای شر متفاوتند که با همدیگر برای سلطه بر جهان رقابت میکنند.»
📚 روح پراگ
✍ ایوان کلیما
#برش_کتاب
🆔@ToranjSUT
📚 روح پراگ
✍ ایوان کلیما
#برش_کتاب
🆔@ToranjSUT
#معرفی_پادکست
همین چندهزارسال پیش در یک روز بارانی بود که پدربزرگها و مادربزرگهای من و شما حین راه رفتن در جنگلهای بزرگ و مملو از گیاه و گشتن بهدنبال میوه و خوراکی متوجه شدند که جنگل سبز و پردرخت دارد تنهایشان میگذارد.
تغییرات آبوهوایی داشت آنها را به درون دشتهای پهن و هموار هل میداد و این بدان معنا بود که برای حفظ جان و منابع غذاییشان راهی نداشتند جز ترک خانۀ قدیمی خود؛ آفریقا.
آنچه در بالا خواندید خلاصهای (البته نادقیق) از نظریۀ پرآوازهای بود که زادگاه انسان گذشته را قارۀ آفریقا میداند و سربرآوردن تمدنهای بشری را به خروج آدمی از این قارۀ پررمز و راز نسبت میدهد. نظریهای که امروز مورد پذیرش بخش گستردهای از انسانشناسان و دیرینهپژوهان است.
پادکست «خداحافظ آفریقا»، که نام آن برگرفته از همین نظریه است، براساس پژوهشهای دیرینهشناسی کار خود را آغاز میکند و به مراحل نخستین شکلگیری تمدن انسانی میپردازد. این پادکست سعی دارد تا با بررسی ادبیات علمی موجود در این حوزه، روایتی از سیر طولانی زندگی آدمیان در اختیار مخاطب خود قرار دهد. سیاوش صفاریانپور، روزنامهنگار باسابقۀ علم، نیز تهیهکنندۀ این پادکست است.
اپیزودهای این پادکست را میتوانید از کستباکس بشنوید.
✍ کیان حسنزاده
🆔@ToranjSUT
همین چندهزارسال پیش در یک روز بارانی بود که پدربزرگها و مادربزرگهای من و شما حین راه رفتن در جنگلهای بزرگ و مملو از گیاه و گشتن بهدنبال میوه و خوراکی متوجه شدند که جنگل سبز و پردرخت دارد تنهایشان میگذارد.
تغییرات آبوهوایی داشت آنها را به درون دشتهای پهن و هموار هل میداد و این بدان معنا بود که برای حفظ جان و منابع غذاییشان راهی نداشتند جز ترک خانۀ قدیمی خود؛ آفریقا.
آنچه در بالا خواندید خلاصهای (البته نادقیق) از نظریۀ پرآوازهای بود که زادگاه انسان گذشته را قارۀ آفریقا میداند و سربرآوردن تمدنهای بشری را به خروج آدمی از این قارۀ پررمز و راز نسبت میدهد. نظریهای که امروز مورد پذیرش بخش گستردهای از انسانشناسان و دیرینهپژوهان است.
پادکست «خداحافظ آفریقا»، که نام آن برگرفته از همین نظریه است، براساس پژوهشهای دیرینهشناسی کار خود را آغاز میکند و به مراحل نخستین شکلگیری تمدن انسانی میپردازد. این پادکست سعی دارد تا با بررسی ادبیات علمی موجود در این حوزه، روایتی از سیر طولانی زندگی آدمیان در اختیار مخاطب خود قرار دهد. سیاوش صفاریانپور، روزنامهنگار باسابقۀ علم، نیز تهیهکنندۀ این پادکست است.
اپیزودهای این پادکست را میتوانید از کستباکس بشنوید.
✍ کیان حسنزاده
🆔@ToranjSUT
آرام باش عزیز من
آرام باش
حکایت دریاست زندگى
گاهى درخشش آفتاب، برق و بوى نمک، ترشح شادمانى
گاهى هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا تاریکى است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلألوی آفتاب را میبینیم
زیر بوتەاى از برف
که این دفعه
درست از جایى که تو دوست دارى طالع میشود
آرام باش عزیز من
آرام باش!
- شمس لنگرودی
#شعر
🆔@ToranjSUT
آرام باش
حکایت دریاست زندگى
گاهى درخشش آفتاب، برق و بوى نمک، ترشح شادمانى
گاهى هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا تاریکى است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلألوی آفتاب را میبینیم
زیر بوتەاى از برف
که این دفعه
درست از جایى که تو دوست دارى طالع میشود
آرام باش عزیز من
آرام باش!
- شمس لنگرودی
#شعر
🆔@ToranjSUT