This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه جا خوندم که میگفت هر روز صبح زندگی رو دوباره از سر بگیر و بیخیال هر چی که تا امروز نشد
@VaraTamavara
@VaraTamavara
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نميدانم اسمش راچه بگذارم، وطن؟ خانه؟ مهر مادرى؟ اما هرنامى كه به آن مينهيد به بالهاى گسترده آن پرنده دقت كنيد وببينيد كه تاپاى له شدن درزير چرخهاى هولناك آن وسيله مى ايستد تا ازآن چيزى كه اسمش وطن است ياخانه يافرزند دفاع كند
✨آن چیزی که شما به عنوان شانس می شناسید
درواقع همان لطف خداوند است
که دربهترین زمان درزندگی شما نمایان می شود✨
#جول_اوستین
درواقع همان لطف خداوند است
که دربهترین زمان درزندگی شما نمایان می شود✨
#جول_اوستین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرگز نا امید نشو و خودتو با دیگران مقایسه نکن!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بفرست براش🪷و از بودنش تشکر کن🫶 🥹🩵
همین که مدیتیشن را بشناسید مجبور نیستید از هیچ کسی #پیروی کنید.
شما چشمان باز خودتان را دارید و نور خودتان را دارید،
که درست در مقابل شما راه را نشان میدهد.
#Osho
@varatamavara 💯
شما چشمان باز خودتان را دارید و نور خودتان را دارید،
که درست در مقابل شما راه را نشان میدهد.
#Osho
@varatamavara 💯
وراء تا ماوراء
Photo
پرسش : سلام استاد . جهل و تحیر ما خیلی وحشتناکه. وقتی ادم میره تو عمق این جهل اصلا ته دل آدم خالی میشه. حالتی از ترس ایجاد میشه. قابل وصف نیست ولی چیزی شبیه به حرکت غبار توی باد . این چه حسیه که امشب دست داد بهم؟
پاسخ : درود ، تازه داری با خودِ جنس آشنا میشوی . تابحال وقتی با جهل یا حماقت روبرو میشدی فرصت نمیدادی جنسش را ببینی و بشناسی، در خصوص احساسات دیگر هم همینطور ، ما به قدری الفراریم که فقط به گذری سطحی ، اکتفا میکنیم . اما روزی که امان دادیم با خودِ جنسِ ادراکات و احساسات بنشینیم و مزه کنیم ، یعنی توقف نزدیک است. البته حال بد اسمش معلوم است، حالی از احساس است که مزه اش را بد دانستیم . اما این دقیقا مزه ایست که هست و جنس مزه اش همینیست که باید باشد. پس تسلیم به آن یعنی خرد . این تسلیم همه ی چیزیست که باید انجام شود . باقی داستان فقط بُهت و یادگیری و پختگیست .
پرسش : استاد این تجربه ای که در مواجهه با جهل و تحیر داشتم در حد چند ثانیه ی کوتاه بود ولی بنظرم اگه بیشتر طول میکشید حتی ممکن بود باعث سکته هم بشه ، الان من باید این رو نشانه ی عدم آمادگی خودم بدونم ؟ من خیلی دوس داشتم بیشتر و بیشتر واردش بشم ولی از طرفی ظاهرا هنوز آمادگیشو ندارم. نظر شما چیه ؟
پاسخ : باید ظرفیتِ دیدن پیدا کنی ، که به مرور این اتفاق میفتد . شما دو جرعه واقعیت بهت نشان داده شد ، به این حال افتادی ، یادِ عزیزی افتادم که او هم مانند شما دو جرعه واقعیت نوشید و دچارِ وحشتی شد که تا مرز سکته پیش رفت و از هرچه دیدن و دیدار بود توبه کرد و به غلط کردن افتاد . ما باید شاهدی برای اعماقِ جهنمها و بهشتها باشیم . بی تردید با بالا رفتنِ دقتِ مشاهده این ظرفیت بیشتر میشود ، چون همان زمانی که تو تا مرزِ سکته داشتی میرفتی، ذهنت داشت از چیزهایی که دیده بود و ادراکاتی که تجربه شد ، تفسیرهای عجیب و بزرگی میساخت و تو هم مشاهده را جا انداخته بودی و با ترس و تحیر هویت گرفتی . یادت باشد وقتی میگویم ظرفیتت باید بالا برود یعنی مشاهده ات باید برخط باشد . نباید از توجه ات قطع شوی و به درون هویت با داستان بیفتی . این یعنی ظرفیتِ بوداگونگی پیدا کردن . وقتی سِیلی از خوبی یا بدی ببارد ، شاهدیت شاهد میماند . وقتی نتیجه های سخت یا نرمی از واقعیت ادراک میشود ، شاهدیت شاهد میماند . وقتی چیزها عبور میکنند و چیزهای جدید نیز ورود میکنند ، و در این میان نیز توقفهایی که رخ میدهند . شاهدیت همچنان شاهدی باقیست . این یعنی ظرفیتِ مواجهه .
@VaraTamavara
پاسخ : درود ، تازه داری با خودِ جنس آشنا میشوی . تابحال وقتی با جهل یا حماقت روبرو میشدی فرصت نمیدادی جنسش را ببینی و بشناسی، در خصوص احساسات دیگر هم همینطور ، ما به قدری الفراریم که فقط به گذری سطحی ، اکتفا میکنیم . اما روزی که امان دادیم با خودِ جنسِ ادراکات و احساسات بنشینیم و مزه کنیم ، یعنی توقف نزدیک است. البته حال بد اسمش معلوم است، حالی از احساس است که مزه اش را بد دانستیم . اما این دقیقا مزه ایست که هست و جنس مزه اش همینیست که باید باشد. پس تسلیم به آن یعنی خرد . این تسلیم همه ی چیزیست که باید انجام شود . باقی داستان فقط بُهت و یادگیری و پختگیست .
پرسش : استاد این تجربه ای که در مواجهه با جهل و تحیر داشتم در حد چند ثانیه ی کوتاه بود ولی بنظرم اگه بیشتر طول میکشید حتی ممکن بود باعث سکته هم بشه ، الان من باید این رو نشانه ی عدم آمادگی خودم بدونم ؟ من خیلی دوس داشتم بیشتر و بیشتر واردش بشم ولی از طرفی ظاهرا هنوز آمادگیشو ندارم. نظر شما چیه ؟
پاسخ : باید ظرفیتِ دیدن پیدا کنی ، که به مرور این اتفاق میفتد . شما دو جرعه واقعیت بهت نشان داده شد ، به این حال افتادی ، یادِ عزیزی افتادم که او هم مانند شما دو جرعه واقعیت نوشید و دچارِ وحشتی شد که تا مرز سکته پیش رفت و از هرچه دیدن و دیدار بود توبه کرد و به غلط کردن افتاد . ما باید شاهدی برای اعماقِ جهنمها و بهشتها باشیم . بی تردید با بالا رفتنِ دقتِ مشاهده این ظرفیت بیشتر میشود ، چون همان زمانی که تو تا مرزِ سکته داشتی میرفتی، ذهنت داشت از چیزهایی که دیده بود و ادراکاتی که تجربه شد ، تفسیرهای عجیب و بزرگی میساخت و تو هم مشاهده را جا انداخته بودی و با ترس و تحیر هویت گرفتی . یادت باشد وقتی میگویم ظرفیتت باید بالا برود یعنی مشاهده ات باید برخط باشد . نباید از توجه ات قطع شوی و به درون هویت با داستان بیفتی . این یعنی ظرفیتِ بوداگونگی پیدا کردن . وقتی سِیلی از خوبی یا بدی ببارد ، شاهدیت شاهد میماند . وقتی نتیجه های سخت یا نرمی از واقعیت ادراک میشود ، شاهدیت شاهد میماند . وقتی چیزها عبور میکنند و چیزهای جدید نیز ورود میکنند ، و در این میان نیز توقفهایی که رخ میدهند . شاهدیت همچنان شاهدی باقیست . این یعنی ظرفیتِ مواجهه .
@VaraTamavara
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این کودک دو ساله بهترین دوست این کلاغه🤗
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨اگر میخواهید چیزی باشید که خدا خواسته باشد باید برچسبی که شما را عقب نگه داشته است بردارید✨
#جول_اوستین
#جول_اوستین
بیشتر ما "سواد رابطه" نداريم . بلد نيستيم بفهميم دنياى آدمها با هم فرق دارد . توقع داريم كسى كه همراه ماست، مانند خود ما باشد . حاضر نيستيم به نيازها ، خواسته ها و علائق او توجه كنيم . غرور خودمان را بسيار دوست داريم ، اما توقع داريم او غرور و نياز و توقع نداشته باشد .
دركش برای ما سخت است كه او هم دنيايى دارد كه خودش ساخته و آن را صرفا با ما به اشتراك گذاشته است . نه اينكه بخواهد بر اساس خواسته ى ما
دنیایی نو بسازد . بلد نيستيم كنار هم باشيم .
از اکنون به بعد ، بکوشیم تا به دنیای همراهان خود ارج گذاشته و همانگونه با آنها رفتار کنیم که دوست داریم با خودمان رفتار شود .
دركش برای ما سخت است كه او هم دنيايى دارد كه خودش ساخته و آن را صرفا با ما به اشتراك گذاشته است . نه اينكه بخواهد بر اساس خواسته ى ما
دنیایی نو بسازد . بلد نيستيم كنار هم باشيم .
از اکنون به بعد ، بکوشیم تا به دنیای همراهان خود ارج گذاشته و همانگونه با آنها رفتار کنیم که دوست داریم با خودمان رفتار شود .