Telegram Web
هر زمان جوری ز خوبان می‌کشم
هر نفس دردی ز دوران می‌کشم

خونِ دل هر دم دگرگون می‌خورم
جامِ غم هر شب دگرسان می‌کشم

باز دست غم گریبانم گرفت
گر چه بر افلاک دامان می‌کشم

جورِ دلدار و جفای روزگار
گر چه دشوار است آسان می‌کشم

از پی عشق پری رخساره‌ای
زحمتی هر دم ز دیوان می‌کشم

جور بین، کز دست دوران دم به دم
ساغر پر زهر هجران می‌کشم

چون ننالم از جفای ناکسان؟
کین همه بیداد ازیشان می‌کشم

تا نباید دیدنم روی رقیب
هر نفس سر در گریبان می‌کشم

با خیال دوست همدم می‌شوم
وز لب او آب حیوان می‌کشم

تن چو سوزن کرده‌ام، تا روز و شب
مهر او در رشته‌ی جان می‌کشم

نازنینا، ناز کن بر جان من
ناز تو چندان که بتوان می‌کشم

از تو چیزی دیده‌ام ناگفتنی
وین همه محنت پی آن می‌کشم

#فخرالدین‌_عراقی
@Wahshi_Bafghi
خواهم آن عشق که هستی ز سرِ ما ببرد
بی‌خودی آید و ننگ خودی از ما ببرد

خانه آتش زدگانیم ستم گو می‌تاز
آنچه اندوخته باشیم به یغما ببرد

شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کند
پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد

دوزخ جور برافروز که من تاقویم
نشنیدم که مرا اخگری از جا ببرد

جرعه‌ی پیر خرابات بران رند حرام
که به پیش دگری دست تمنا ببرد

وحشی از رهزن ایام چه اندیشه کنی
ما چه داریم که از ما نبرد یا ببرد

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
به تنگ آمد دلم یک خنجرِ کاری طمع دارد
از آن مژگان قتال اینقدر یاری طمع دارد

نهادست از نکویانش بسی غمهای ناخورده
ازین خونخوار مردم هر که غمخواری طمع دارد

سحر گُل خنده می‌زد بر شکایت گوییی بلبل
که این نادان مگر کز ما وفاداری طمع دارد

گناه گُل فروشان چیست گو بلبل بنال از خود
که یکجا بودن از یاران بازاری طمع دارد

هوای باده ساقی ساده صاف عشرت آماده
کسی مست است وحشی کز تو هشیاری طمع دارد

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
دلم فارغ ز قیدِ کفر و دین است
که مقصودم برون از آن و این است

جدا تا مانده‌ام از آستانش
تو گویی گریه‌ام در آستین است

دو عالم را به یک نظاره دادیم
که سودای نظربازان چنین است

بلای جانِ من بالا بلندی‌ست
که بر بالش جای آفرین است

غزالی در کمند آورده بختم
که چینِ زلف او آشوب چین است

نگاری جُسته‌ام زیبا و زیرک
زهی صورت که با معنی قرین است

به لعل او فروشم خاتمی را
که اسم اعظمش نقش نگین است

تماشا کن رُخش را تا بدانی
که خورشید از چه خاکسترنشین است

کس کان لعل و عارض دید گفتا
زهی کوثر که در خلدبرین است

کمان ابرو بتی دارم فروغی
که از هر سو بتان را در کمین است

#فروغی‌_بسطامی
@Wahshi_Bafghi
جانان نظری کو ز وفا داشت ، ندارد !
لطفی که از این پیش به ما داشت، ندارد

رحمی که به این غمزده‌اش بود نماندست
لطفی که به این بی‌سر و پا داشت، ندارد

آن پادشه حُسن ندانم چه خطا دید !؟
کان لطف که نسبت به گدا داشت، ندارد

گر یار خبردار شود از غم عاشق :
جوری که به این قوم روا داشت، ندارد

وحشی اگر از دیده رود خون عجبی نیست
کان گوشه‌ی چشمی که به ما داشت، ندارد

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
چه کرد این بنده جز آزاد مردی
که گرد خاطر او برنگردی !؟

به دل گفتی نخواهم جَست، جَستی
جفا گفتی نخواهم کرد، کردی !

همه بر حرفِ هجران داری انگشت
چه باشد این ورق را در نوردی؟

دل من مست توست او را میفکن
که مستان را فکندن نیست مردی

کجا یارم که با تو باز کوشم؟
که تو با رستم ای جان هم نبردی

چه سود ار من رسم در گرد اسپت
که تو صدساله ره زان سوی گردی

برای آن که نقش تو نگارند
دل خاقانی آمد لاجوری

#خاقانی
@Wahshi_Bafghi
ز دل مهرِ تو ای مَه رفتنی نیست
غمِ عشقت به هرکس گفتنی نیست

ولیکن شعله‌ی مهر و محبت
میانِ مردمان بنهفتنی نیست

#بابا_طاهر
@Wahshi_Bafghi
کی دیدمش که قصدِ دلِ زار من نکرد؟
ننشست با رقیبی و آزار من نکرد !

یک شمه کار در فن ناز و کرشمه نیست
کز یک نگاه چشم تو در کار من نکرد

گفتم مرنج و گوش کن از من حکایتی
رنجش نمود و گوش به گفتار من نکرد

خندان نشست و شمع شبستان غیر شد
رحمی به گریه‌های شبِ تار من نکرد

وحشی نماند هیچ سیاست که هجر یار
با جان خسته و دل افکار من نکرد

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
بر من نظری کن که مَنَت عاشقِ زارم
دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم

تا خارِ غمِ عشق تو در پای دلم شد
بی‌روی تو گُل‌های چمن خار شمارم

نی طاقتِ آن تا ز غمت صبر توان کرد
نی فرصتِ آن تا نفسی با تو برآرم

تا شام در آید ز غمت زار بگریم
باشد که به گوش تو رسد ناله‌ی زارم

کم کن تو جفا بر دلِ مسکینِ عراقی
ور نه به خدا دست به فریاد برآرم

#فخرالدین‌_عراقی
@Wahshi_Bafghi
چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد
چه کارها که به فرموده‌ی فراق نکرد

زمانه وصل ترا سد سبب مهیا ساخت
ولی چه سود که اقبالم اتفاق نکرد؟

هزار نقش وفاقم نمود ظاهر بخت
ولیک باطن خود ساده از نفاق نکرد

کلید دار عنایت وسیله‌ها انگیخت
ولیک بخت بدم با تو هم وثاق نکرد

چه ذوق ازین همه تنگ شکر که بخت گشود
چو دفع تلخی هجر تو از مذاق نکرد

شد از فراق به یک ذره صبر راضی و نیست
کسی که طاقت او را غم تو طاق نکرد

مذاق وحشی و این درد و غم که ساقی وقت
نصیب ساغر ما باده‌ی رواق نکرد

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
تُرکِ کمان کشیده دو چشمِ سیاهِ توست
تیری که بر نشانه نشیند نگاهِ توست

امروز هر تنی که به شمشیر کُشته‌ای
فردای رستخیز به جان عذر خواهِ توست

بر دیده‌اش فرشته کشد از پی شرف
خون کسی که ریخته بر خاکِ راهِ توست

پای غرور بر سرِ صیدَ حرم نهد
هر آهویی که قابلِ نخجیرگاهِ توست

بس دل اسیرِ زلف و زنخدان نموده‌ای
بس یوسفِ عزیز که در بندِ چاهِ توست

شاهان به هیچ حیله مسخر نکرده‌اند
ملکی که در تصرفِ خیل و سپاهِ توست

روزی که صف کشند خلایق پی حساب
جرمی که در حساب نیاید گناهِ توست

مستان ز باده‌های دمادم ندیده‌اند
کیفیتی که در نگه گاه‌گاهِ توست

رخشنده آفتابِ فروغی فرو رود
هر جا که جلوه‌ی رُخِ تابنده ماهِ توست

#فروغی_بسطامی
@Wahshi_Bafghi
دیگران قرعه‌ی قسمت همه بر عیش زدند
دلِ غم دیده‌ی ما بــود که هم بر غم زد

#خواجه_حافظ

@Wahshi_Bafghi
دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد
من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد !

من و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغم
که سرم فتاده بر خاک و تنم خبر ندارد

همه زهر خورده پیکان خورم و رُطب شمارم
چه کنم که نخل حرمان به ازین ثمر ندارد؟

ز لبی چنان که بارد شکرش ز شکرستان
همه زهر دارد اما چه کند شکر ندارد

به هوای باغ مرغان همه بالها گشاده
به شکنج دام مرغی چه کند که پر ندارد

بکش و بسوز و بگذر منگر به اینکه عاشق
بجز این که مهر ورزد گنهی دگر ندارد

می وصل نیست وحشی به خمار هجر خو کن
که شرابِ ناامیدی غمِ دردِ سر ندارد

#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
پیوستنِ دوستان به هم آسان است
دشوار بُریدن است و آخر آن است

شیرینی وصل را نمی‌دارم دوست
از غایتِ تلخیی که در هجران است


#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
چه خوش بودی دریغا روزگارم
اگر در من نگه کردی نگارم

بدیدی از فراقش چونم آخر
بپرسیدی دمی حالِ فگارم

نکرد آن دوست از من یاد روزی
به کامِ دشمنان شد روزگارم

چرا خواهد به کام دشمنانم؟
چو میداند که او را دوست دارم!

عزیزی بودم اول بر در او
عزیزان بنگرید آخر چه خوارم؟

فرو شد روز من بی‌ مهرِ رویش
چو شب تیره شده است این روزگارم

نه دلداری که باشد مونسِ دل
نه غمخواری که باشد غمگسارم

نمی‌دانم که دامان که گیرم؟
که تا از جیبِ محنت سر برآرم

عراقی دامن غم گیر و خوش باش
که هم با تو در این تیمار یارم

#فخرالدین‌_عراقی
@Wahshi_Bafghi
همه روزم فغان و بی‌قراری
شبان بیداری و فریاد و زاری

به من سوخت دلِ هر دور و نزدیک
تو از سنگین دلی پروا نداری

#بابا_طاهر
@Wahshi_Bafghi
هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد؟
که باشم من که بار خاطر یاری ز من باشد؟

گذاریدم همان جایی که میرم بر مداریدم
نمیخواهم که بر دوشِ کسی باری ز من باشد

حلالی خواستم از جمله یاران قاتل من کو؟
که خواهم عذر او گر گاهش آزاری ز من باشد

ز اشک ناامیدی بُرد مژگان آب و می‌ترسم:
که ناگه بر سر راه کسی خاری ز من باشد

به کویش گر ندارم صوت عشرت غم مخور وحشی
مرا این بس که آنجا ناله‌ی زاری ز من باشد


#عاشق_جگرسوخته
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
کیفیتی که دیدم از آن چشم نیم مست
با صدهزار جام نیارد کسی به دست

یک جسم ناتوان ز سر راه او نخاست
یک صید نیم‌جان ز کمین‌گاه او نجَست

کو آن دلی که نرگس فتان او نبرد؟
کو سینه‌ای که خنجر مژگان او نخست؟

جز یاد او امید بُریدم ز هر چه بود
جز روی او کناره گرفتم ز هر که هست

از من دویی مجوی که یک بینم از ازل
وز من ادب مخواه که سرمستم از الست

منت خدای را که ز هر سو به روی من
در باز شد ز همت رندان می‌پرست

با من مگو که بهر چه دیوانه گشته‌ای
با آن پری بگوی که زنجیر من گسست

پهلو زند به شه‌پر جبرییل ناوکی
کز شست او رها شد و بر جان من نشست

زلف گره‌گشای تو پیوند من برید
چشم درست‌کار تو پیمان من شکست

از جعد سر بلند تو یک قوم دستگیر
وز عنبری کمند تو یک جمع پای بست

سرو بلند من ننهد پا فروغیا
بر فرق آنکسی که نگردد چو خاک پست

#فروغی_بسطامی
@Wahshi_Bafghi
مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم نشد
هر چند حسرت بیش شد شوق و محبت کم نشد

تخم امید ما از او نارُسته ماند از بی‌ نمی
اما به کِشتِ دیگران باران رحمت کم نشد!

خوش بخت تو ای مدعی کاینجا که من خوارم چنین
با یک جهان بی‌حرمتی هیچت ز حرمت کم نشد

عمری زدم لاف سگی اما چه حاصل چون مرا
با این همه حق وفا خواری و ذلت کم نشد !

وحشی از او بر خاطرم پیوسته بود این گرد غم
ز آیینه‌ی من هیچگه گَردِ کدورت کم نشد


#عاشق_جگرسوخته
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
چه خوش بوَد دو دلارام دست در گردن
به هم نشستن و حلوای آشتی خوردن

به روزگار عزیزان که روزگار عزیز
دریغ باشد بی دوستان به سر بردن

#سعدی‌شیرین‌سخن
@Wahshi_Bafghi
2025/07/07 07:28:53
Back to Top
HTML Embed Code: