Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
از دل برون نمی‌رود امّیدِ بختِ سبز
هرچند تخمِ سوخته را نوبهار نیست

#صائب_تبریزی

خوشه‌گاه | گَردواره
💔2111
گفتم که برآرم از تو فریاد
فریاد که نشنوی چه سودم؟

#سعدی

خوشه‌گاه
19💔4👍1
[یدِ ظلم جایی که گردد دراز
نبینی لبِ مردم از خنده باز

#سعدی]

بدرود، آسمانِ آبی

#راجر_واترز

اصلاً وحشت‌زدگان را دیدی؟
صدای سقوطِ بمب‌ها را شنیدی؟
هیچ از خودت پرسیدی چرا
باید به پناه‌گاه می‌گریختیم
آن‌گاه که وعده‌ی دنیای شگفت‌انگیزِ نو
بر پهنه‌ی آسمان برافراشته بود؟

اصلاً وحشت‌زدگان را دیدی؟
صدای سقوطِ بمب‌ها را شنیدی؟

دیرزمانی است که شعله‌ها فرومُرده‌اند،
اما درد هم‌چنان باقی است.

بدرود، آسمانِ آبی
بدرود، آسمانِ آبی
بدرود

#موسیقی

گوشه‌هاخوشه‌گاه
18💔12
[خدایْ شرِ تو از روی خلق دور کناد
که با وجودِ تو روی جهان به ویرانی‌ست

#انوری]

سگانِ جنگ اهلِ مذاکره نیستند،
سگانِ جنگ تسلیم نمی‌شوند،
آن‌ها می‌گیرند و تو می‌دهی
و تو باید بمیری تا آن‌ها زنده بمانند.

#موسیقی

گوشه‌هاخوشه‌گاه
💔15👍73
خوشه‌گاه pinned «[خدایْ شرِ تو از روی خلق دور کناد که با وجودِ تو روی جهان به ویرانی‌ست #انوری] سگانِ جنگ اهلِ مذاکره نیستند، سگانِ جنگ تسلیم نمی‌شوند، آن‌ها می‌گیرند و تو می‌دهی و تو باید بمیری تا آن‌ها زنده بمانند. #موسیقی گوشه‌ها • خوشه‌گاه»
قصه‌های یک‌دقیقه‌ای
✍️ #ایشتوان_ارکنی
ترجمه‌ی #کمال_ظاهری

#ای‌کتاب

خوشه‌گاه
8👎4💔4
چنین شب‌های بی‌پایان و من بر بسترِ اندوه
از آن پهلو بر این پهلو، وز این پهلو بر آن پهلو

#امیرخسرو_دهلوی

خوشه‌گاه
💔285
Forwarded from خوشه‌گاه
بهشت و جوی شرابش را ندیده‌ایم به خواب، اما
کشیده‌ایم به هشیاری عذاب‌های جهنم را

#محمد_قهرمان

خوشه‌گاه
💔283👍1
شبِ قطب و فلکِ بی فلق‌ام
من همیشه افقم ظلمانی‌ست

#حسین_منزوی

خوشه‌گاه
17💔8
پله‌ها در پیشِ رویم یک‌به‌یک دیوار شد
زیرِ هر سقفی که رفتم بر سرم آوار شد

#حسین_منزوی

خوشه‌گاه
17💔12
هریسِن بِرجِران
✍️ کورت وانه‌گات
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان

سال ۲۰۸۱ بود و سرانجام همه با هم برابر شده بودند. نه‌فقط در محضرِ خدا و قانون که از هر لحاظ برابر بودند. هیچ کس باهوش‌تر از دیگری نبود. هیچ کس خوش‌قیافه‌تر از دیگری نبود. هیچ کس قوی‌تر یا فرزتر از دیگری نبود. این برابری ماحصلِ متمم‌های ۲۱۱، ۲۱۲ و ۲۱۳ قانونِ اساسی و نظارتِ بی‌وقفه‌ی مأمورانِ تحتِ امرِ رئیسِ مهارسازیِ ایالاتِ متحده بود.
البته هم‌چنان بعضی چیزهای زندگی بر وفقِ مراد نبودند. مثلاً ماهِ آوریل هنوز آن‌قدرها بهاری نشده بود و کفرِ مردم را درمی‌آورد. درست در همین ماهِ خفه و دَم‌کرده بود که مأمورانِ ر. م. هریسِن، پسرِ چهارده‌ساله‌ی جورج و هِیزِل بِرجِران، را با خود بردند.
اتفاقِ دردناکی بود، قبول، ولی جورج و هِیزِل نمی‌توانستند خیلی به آن فکر کنند. هوشِ هِیزِل کاملاً معمولی بود، یعنی فکری می‌آمد در ذهنش، چند لحظه می‌ماند و… پَر. جورج هم با این‌که هوشش خیلی بالاتر از حدِ معمول بود، رادیوی کوچکِ مهارسازِ ذهن در گوشش داشت. قانوناً همیشه باید در گوشش می‌بود. رادیو روی موجِ فرستنده‌ی دولتی تنظیم شده بود. تقریباً هر بیست ثانیه یک بار فرستنده صدایی زیر و جیغ پخش می‌کرد تا مبادا آدم‌هایی مثلِ جورج استفاده‌ی ناعادلانه‌ای از مغزشان بکنند.

📖 ادامه‌ی این داستانِ کوتاه را در زودبین (Instant View) بخوانید.
زمانِ مطالعه: ۱۱ دقیقه

#کورت_وانه‌گات #امیرمحمد_شیرازیان #داستان_کوتاه #علمی‌تخیلی #داستان‌ها

خوشه‌گاه
16👍3
خوشه‌گاه pinned «هریسِن بِرجِران ✍️ کورت وانه‌گات ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان سال ۲۰۸۱ بود و سرانجام همه با هم برابر شده بودند. نه‌فقط در محضرِ خدا و قانون که از هر لحاظ برابر بودند. هیچ کس باهوش‌تر از دیگری نبود. هیچ کس خوش‌قیافه‌تر از دیگری نبود. هیچ کس قوی‌تر یا فرزتر از…»
Forwarded from فیلیپ! کی؟ دیک! (امیرمحمد شیرازیان)
شهر_کوچک،_فیلیپ_کی_دیک،_امیرمحمد_شیرازیان.pdf
765.5 KB
شهر کوچک
فیلیپ کی. دیک
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان
ویراستار: دلبر یزدان‌پناه
طراح جلد: هوش مصنوعی ایدئوگرام (ویرایش‌شده با کنوا)

بارها و بارها در داستان‌های مختلف از زوایای گوناگون به مضمون «کسی که جای خدا را گرفت» پرداخته‌اند، اما هیچ‌کدام به اندازه‌ی این داستان کوتاه و موجز آن هم به قلم توانمند آقای دیک چنین نفس‌گیر و هیجان‌انگیز نبوده‌اند. بی‌گمان از خواندنش لذت می‌برید.

وِرن هَسکِل با حال خراب آرام‌آرام از پله‌های جلویی خانه‌اش بالا رفت. پالتویش روی زمین کشیده می‌شد. خسته بود. خسته و دل‌سرد، درد رخنه کرده در پاهایش.
همین که در را بست و کت‌وکلاهش را درآورد، مَج از سرِ تعجب پرسید: «ای وای! هیچی نشده برگشتی خونه؟»
هَسکِل کیفش را انداخت کنار و مشغول گشودن بند کفش‌هایش شد. بی‌حالی‌اش از شانه‌های افتاده‌اش معلوم بود. چهره‌اش تکیده و رنگ‌پریده بود.


#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان
#دلبر_یزدان‌پناه

فیلیپ! کی؟ دیک!
10
بیا و گونه‌ی زردم ببین و نقش بخوان
که گر حدیث کنم قصه‌ای دراز آید
خروشم از تَفِ سینه‌ست و ناله از سرِ درد
نه چون دگر سخنان کز سرِ مَجاز آید

#سعدی

خوشه‌گاه
💔2018👍2
چو عمرِ رفته به محنت که غم فزاید یادش
به یاد نآرمت، ایرا که یادگارِ بلایی

#خاقانی

خوشه‌گاه | هـ
💔15👍54
هرگز شبِ محنتِ مرا روز نبود

#انوری

خوشه‌گاه
💔214👍2
عافیت آرزو کنم، هیهات!
این تمناست، یافتن دگر است

#خاقانی

خوشه‌گاه
💔172
2025/07/13 11:41:41
Back to Top
HTML Embed Code: