Forwarded from عمادالدین باقی
زندانیان را دریابید!
#عمادالدین_باقی
✔️ آقایان، در برابر دشمنان غدار باید دلمان را به شما خوش کنیم که به هیچ سوالی و پیامی و درخواست دلسوزانه ای پاسخ نمی دهید؟
در حالی که عده ای از زندانیان سیاسی، با وجود مخالف بودن با حاکمیت، دل در گرو ایران و دفاع از کشور در برابر متجاوزان را دارند و می توانستید مدتی پیش آنها را آزاد کنید تا پیامی برای تقویت همبستگی بفرستید اما همچنان سرسخت و لجوجانه عمل می کنید.
چرا عده ای از زندانیان عادی و سیاسی که شرایط قانونی برای آزاد شدن را دارند آزاد نمی کنید؟ خانواده هایی که از فرط نگرانی دارند قالب تهی می کنند، با حمله امروز به در ورودی زندان اوین ممکن است نگران شوند و به سوی آنجا هجوم ببرند و خدای ناکرده حادثه ای رخ دهد که در این شرایط قابل کنترل نباشد.
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. هرچه زودتر با رعایت حداکثر انعطاف، زندانیان بی خطر را آزاد کنید.
متذکر می شوم که سعی کردم از طریق برخی افراد در قوه قضاییه این پیام را منتقل کنم اما پاسخگو نبودند و راهی جز رساندن پیام از این طریق نبود.
📡 کانال گفتارهای باقی
https://www.tgoop.com/emadbaghi
وبسایت
www.emadbaghi.com
#عمادالدین_باقی
✔️ آقایان، در برابر دشمنان غدار باید دلمان را به شما خوش کنیم که به هیچ سوالی و پیامی و درخواست دلسوزانه ای پاسخ نمی دهید؟
در حالی که عده ای از زندانیان سیاسی، با وجود مخالف بودن با حاکمیت، دل در گرو ایران و دفاع از کشور در برابر متجاوزان را دارند و می توانستید مدتی پیش آنها را آزاد کنید تا پیامی برای تقویت همبستگی بفرستید اما همچنان سرسخت و لجوجانه عمل می کنید.
چرا عده ای از زندانیان عادی و سیاسی که شرایط قانونی برای آزاد شدن را دارند آزاد نمی کنید؟ خانواده هایی که از فرط نگرانی دارند قالب تهی می کنند، با حمله امروز به در ورودی زندان اوین ممکن است نگران شوند و به سوی آنجا هجوم ببرند و خدای ناکرده حادثه ای رخ دهد که در این شرایط قابل کنترل نباشد.
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. هرچه زودتر با رعایت حداکثر انعطاف، زندانیان بی خطر را آزاد کنید.
متذکر می شوم که سعی کردم از طریق برخی افراد در قوه قضاییه این پیام را منتقل کنم اما پاسخگو نبودند و راهی جز رساندن پیام از این طریق نبود.
📡 کانال گفتارهای باقی
https://www.tgoop.com/emadbaghi
وبسایت
www.emadbaghi.com
Forwarded from فریاد درون ( سید محمد ناظم زاده )
بیانیهی ۳۵۰ فعال سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی در پانزدهمین سالگرد حصر رهبران جنبش سبز – Telegraph
https://telegra.ph/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%DB%B3%DB%B5%DB%B0-%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C--%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D9%88-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%AD%D8%B5%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-02-08
فریادِ درون (سید محمد ناظم زاده)
@smnazemzade
https://telegra.ph/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%DB%B3%DB%B5%DB%B0-%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C--%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D9%88-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%AD%D8%B5%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-02-08
فریادِ درون (سید محمد ناظم زاده)
@smnazemzade
Telegraph
🔴بیانیهی ۳۵۰ فعال سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی در پانزدهمین سالگرد حصر رهبران جنبش سبز
💠به حصر محصوران و حبس زندانیان عقیدتی و سیاسی پایان دهید! @iranfardamag بهنام هستیبخش 🔸چهلوشش سال پیش با انقلابِ نسلهای جویای استقلال، آزادی و عدالت، بهمن سرمازدهی ۵۷ با همبستگی معنوی و وجد ملّی مشتعل شد. هرچند استبداد حاکم آن را خونین کرد اما ملّت آنچنان…
Forwarded from اکبر کرمی (Akbar Karami)
YouTube
جا ی خالی ی علی خامنهای چهگونه پر خواهد شد؟ گفتوگو ی اکبر کرمی و حسن یوسفی اشکوری
جا ی خالی ی علی خامنهای چهگونه پر خواهد شد؟
در گفتوگو یا حسن یوسفی اشکوری نواندیش مسلمان، سیاستمدار، جمهوریخواه و دینپژوه پرسیدهام: فرآیند جانشینی علی خامنهای در زمانی که ایران زیر فشار جنگی و دستاندازی اسراییل و آمریکا است، چه گونه خواهد بود؟…
در گفتوگو یا حسن یوسفی اشکوری نواندیش مسلمان، سیاستمدار، جمهوریخواه و دینپژوه پرسیدهام: فرآیند جانشینی علی خامنهای در زمانی که ایران زیر فشار جنگی و دستاندازی اسراییل و آمریکا است، چه گونه خواهد بود؟…
Forwarded from پیامگیر
🔸در گفتگو با حسن یوسفی اشکوری دین پژوه و نویسنده
📡 هم اکنون در کانال یوتیوب عبدی مدیا 👇👇👇
🔗 https://www.youtube.com/watch?v=FzIgnYeW7bI
🔻🔻عبدی مدیا را دنبال کنید:🔻🔻
🌐سایت | 🔗اینستاگرام | 🟢واتساپ | 🔗تلگرام I
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
YouTube
ایران و اسرائيل، براندازی در سایه جنگ | در گفتگو با حسن یوسفی اشکوری دین پژوه و نویسنده
عبدی مدیا یک کانال تولید محتوای منحصر به فرد است. تمام مطالب و محتواهای تولید شده در این کانال، متعلق به عبدی مدیا بوده و هرگونه استفاده از آنها بدون کسب مجوز قبلی، تخلف محسوب میشود. خواهشمندم از دانلود، کپی و انتشار مجدد محتوای این کانال خودداری فرمایید.…
Forwarded from ایران فردا
🔴تهاجمی فراتر از بهانهی هسته ای
🔷حسن یوسفی اشکوری
@iranfardamag
▪️اسرائیل به بهانه ای دفع خطر جدی سلاح های هسته ای در دست مسئولان جمهوری اسلامی، به صورت غافلگیرانه به تهران و ایران بزرگ حمله نظامی کرد و صدها فرد نظامی و شهروند عادی کوچه و خیابان را ترور و به خاک و خون کشید و البته نامش را فریبکارانه گذاشت: «عمل پیشگیرانه»!! در نهایت نیز نخست وزیر جانی و دارای محکومیت در دادگاه های بین المللی اسرائیل و رسواتر رئیس جمهور مدعی صلح طلبی اما جنگ افروز آمریکا نیز در همراهی آشکار با نیابتی خود، از کشتن رهبر عالی جمهوری اسلامی با افتخار یاد کرد!
🔸با این همه، نتانیاهوی نسل کش به دروغ ادعا کرد با مردم ایران نه تنها دشمن نیست که دوست است و در نتیجه اعلام کرد که این جنگ، جنگ با مردم ایران نیست، بلکه جنگ با نظام ایران است!
▪️اما به راستی چنین است؟ با درد و دریغ باید به صراحت گفت عده ای بی وطن و یا مأمور اسرائیل و یا، در بهترین حالت، فریفته حرافی های تبلیغاتی و دروغ های اسرائیلی، با افتخار و گاه با بی اعتنایی همان دروغ بزرگ را تکرار کرده و می کنند.
🔸اما با صراحت هشدار می دهم که چنین افرادی یا تاریخ (حتی تاریخ نیم قرن اخیر خاورمیانه) را نخوانده و یا به هر تقدیر از تجارب مکرر و عبرت آموز تهاجمات خارجی (به ویژه از نوع آمریکایی و اسرائیلی معاصر) هیچ نیاموخته اند و یا عملا ولو ناآگاهانه مأموریت دارند و ستون پنجم دشمن اند.
▪️فکر می کنم امروز با هزار و یک دلیل می توان نشان داد که هدف نهایی و غالبا اعلام نشده چنین تجاوزی به کشور ایران بسیار فراتر از بهانه هسته ای و یا نوع تفکر و سیاست های خارجی (هرچند برخی متوهمانه و زیانبار و حداقل ناشدنی) حاکمان جمهوری اسلامی است. شواهد و قراین و حتی اسناد نشان می دهند که تضعیف و نابودی نهادهای زیرساختی کشور ایران (نه لزوما نابودی نظام سیاسی) با بهانه هایی چون تحقق دموکراسی و تأمین آزادی و نیز تحقیر ملی از طریق تسلیم مطلق و بی قد و شرط حاکمان ایرانی و ایجاد آشوب و هرج و مرج و چه بسا راه انداختن جنگ داخلی و در نهایت در صورت امکان تجزیه کشور از اهداف نهانی و گاه عیان اسرائیل و آمریکا در این مقطع زمانی است. در واقع تکرار همان تحقیر ایرانیان از طریق اخراج رضا شاه در شهریور 1320 به بهانه همدستی با نازیسم آلمانی است.
🔸با تأسف و رنج بسیار می گویم، اگر اسرائیل و شرکاء موفق شوند تغییرات مطلوب را خود را، ولو با دست عده ای مردم غافل و یا مأمور، در ایران ایجاد کنند، ایران به عنوان یک کشور مستقل و پیشرفته و دموکرات و ملی وجود نخواهد داشت؛ حتی تردید ندارم که ایران غزه و حداکثر لبنان خواهد شد؛ که هرگز چنین مباد. امیدوارم این هشدار شنیده شود و غافلان را از غفلت در آورد. در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!
▪️خداوند ایران و ایرانی را از شر اشرار در امان نگهدارد.
#ایران_فردا
#حسن_یوسفیاشکوری
#جنگ_اسرائیل_علیه_ایران
#نه_به_تجاوز #نه_به_جنگ
https://www.tgoop.com/iranfardamag
🔷حسن یوسفی اشکوری
@iranfardamag
▪️اسرائیل به بهانه ای دفع خطر جدی سلاح های هسته ای در دست مسئولان جمهوری اسلامی، به صورت غافلگیرانه به تهران و ایران بزرگ حمله نظامی کرد و صدها فرد نظامی و شهروند عادی کوچه و خیابان را ترور و به خاک و خون کشید و البته نامش را فریبکارانه گذاشت: «عمل پیشگیرانه»!! در نهایت نیز نخست وزیر جانی و دارای محکومیت در دادگاه های بین المللی اسرائیل و رسواتر رئیس جمهور مدعی صلح طلبی اما جنگ افروز آمریکا نیز در همراهی آشکار با نیابتی خود، از کشتن رهبر عالی جمهوری اسلامی با افتخار یاد کرد!
🔸با این همه، نتانیاهوی نسل کش به دروغ ادعا کرد با مردم ایران نه تنها دشمن نیست که دوست است و در نتیجه اعلام کرد که این جنگ، جنگ با مردم ایران نیست، بلکه جنگ با نظام ایران است!
▪️اما به راستی چنین است؟ با درد و دریغ باید به صراحت گفت عده ای بی وطن و یا مأمور اسرائیل و یا، در بهترین حالت، فریفته حرافی های تبلیغاتی و دروغ های اسرائیلی، با افتخار و گاه با بی اعتنایی همان دروغ بزرگ را تکرار کرده و می کنند.
🔸اما با صراحت هشدار می دهم که چنین افرادی یا تاریخ (حتی تاریخ نیم قرن اخیر خاورمیانه) را نخوانده و یا به هر تقدیر از تجارب مکرر و عبرت آموز تهاجمات خارجی (به ویژه از نوع آمریکایی و اسرائیلی معاصر) هیچ نیاموخته اند و یا عملا ولو ناآگاهانه مأموریت دارند و ستون پنجم دشمن اند.
▪️فکر می کنم امروز با هزار و یک دلیل می توان نشان داد که هدف نهایی و غالبا اعلام نشده چنین تجاوزی به کشور ایران بسیار فراتر از بهانه هسته ای و یا نوع تفکر و سیاست های خارجی (هرچند برخی متوهمانه و زیانبار و حداقل ناشدنی) حاکمان جمهوری اسلامی است. شواهد و قراین و حتی اسناد نشان می دهند که تضعیف و نابودی نهادهای زیرساختی کشور ایران (نه لزوما نابودی نظام سیاسی) با بهانه هایی چون تحقق دموکراسی و تأمین آزادی و نیز تحقیر ملی از طریق تسلیم مطلق و بی قد و شرط حاکمان ایرانی و ایجاد آشوب و هرج و مرج و چه بسا راه انداختن جنگ داخلی و در نهایت در صورت امکان تجزیه کشور از اهداف نهانی و گاه عیان اسرائیل و آمریکا در این مقطع زمانی است. در واقع تکرار همان تحقیر ایرانیان از طریق اخراج رضا شاه در شهریور 1320 به بهانه همدستی با نازیسم آلمانی است.
🔸با تأسف و رنج بسیار می گویم، اگر اسرائیل و شرکاء موفق شوند تغییرات مطلوب را خود را، ولو با دست عده ای مردم غافل و یا مأمور، در ایران ایجاد کنند، ایران به عنوان یک کشور مستقل و پیشرفته و دموکرات و ملی وجود نخواهد داشت؛ حتی تردید ندارم که ایران غزه و حداکثر لبنان خواهد شد؛ که هرگز چنین مباد. امیدوارم این هشدار شنیده شود و غافلان را از غفلت در آورد. در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!
▪️خداوند ایران و ایرانی را از شر اشرار در امان نگهدارد.
#ایران_فردا
#حسن_یوسفیاشکوری
#جنگ_اسرائیل_علیه_ایران
#نه_به_تجاوز #نه_به_جنگ
https://www.tgoop.com/iranfardamag
Telegram
ایران فردا
نشریه «ایران فردا»، ماهنامه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که اول هر ماه، در تهران و دیگر شهرها منتشر می شود.
ارتباط با صفحه ی رسمی ماهنامه ایران فردا در تلگرام:
@iranfardamag
ارتباط با صفحه ی رسمی ماهنامه ایران فردا در تلگرام:
@iranfardamag
شمعی بباید این شب یلدا را
هرچند به دلایلی از عنوان «شهید» و «شهادت» به ندرت استفاده می کنم و یکی از دلایل آن این است که در سالهای نه چندان کوتاه اخیر عناوین شریف چنان دچار دگردیسی و حتی تحریف لفظی و معنوی شده که در واقع کمتر واژه و اصطلاحی است که معنای واقعی و اصیل خود را حفظ کرده باشد. از ولایت و امامت بگیرید تا حزب الله و جندالله و شهید و شهادت. با این همه این روزها بارها ابیات مشهور بانو پروین اعتصامی را زیر لب زمزمه می کنم:
این دشت خوابگاه شهیدان است / فرصت شمار وقت تماشا را
انگیزه این یادداشت کوتاه عرض ادب و احترام است به ساحت عموم مردم ایران که در این وضعیت بسیار حساس و مهم و تعیین کننده کینه ها و نفرت ها و خشم های چه بسیار حق خود را فروخورده و در پای وطن و کشور و تمدن و فرهنگ دیرین خود اعم از ملی و دینی شان ایستادند و بدخواهان را ناامید کردند. در این میان ادای احترام می کنم به عموم قربانیان فاجعه حمله و تجاوز خارجی؛ حمله ای که یادآور جنگ احزاب در تاریخ اسلام عصر نبوی است، اعم از نظامیان و مدافعان مرزهای کشور و نیز به طور خاص مردمان بی گناه سراسر میهن مشترک ما ایرانیان که قربانی و جهل و جنایت و تجاوز شدند.
ایران زمین از دیرباز همواره در معرض جهل و گاه جور حاکمان و ناکارآمدی و غفلت آنان از یک سو و جنایت و تجاوزهای خارجی قرار داشته است از این رو با چنین وحشیگری ها و تجاوزهای ویرانگر ناآشنا نبوده و نیست. آخرین این سلسله تجاوزهای برآمده از جهل داخلی و توحش و قساوت خارجی، تجاوز آشکار صدام حسین رهبر وقت عراق در شهریور 1359 است که حداقل بخش قابل توجهی از ایرانیان آن را به یاد دارند.
گفتن ندارد مردم و کشور و حتی نظام حاکم، با هر ماهیتی و با هر ادعایی، به شدت آسیب دیده و می بینند. جنگ در هر شکل و سطحش کشتار است و ویرانگری و آسیب های مادی و معنوی. هنوز از ضایعات و پیامدهای جنگ هشت ساله رها نشده ایم. یادمان هست به کنایه گفته می شد: «حسین صافکار»! اشارتی بود به دوران موشک پراکنی و بمباران تهران و نواحی جنوبی ایران. اکنون همان خاطرات در خاطره ها زنده شده است. اما آیا این همه ضایعه و تجربه درس عبرتی خواهد شد برای حاکمان و از جهتی برای مردمان؟
هرچند پروین در ادامه به درستی تأکید کرده است:
دور است کاروان سحر اینجا / شمعی بباید این شب یلدا را
دریغ که تا این لحظه نشانی از وجود شمعی در این شب یلدا مشاهده نمی شود.
در هرحال به خانواده های ضایعه دیده تسلیت می گویم.
خداوند ایران و ایرانی را از شر اشرار در امان نگهدارد.
جمعه 6 تیر 1404
#یوسفی_اشکوری #اجتماعی_سیاسی
هرچند به دلایلی از عنوان «شهید» و «شهادت» به ندرت استفاده می کنم و یکی از دلایل آن این است که در سالهای نه چندان کوتاه اخیر عناوین شریف چنان دچار دگردیسی و حتی تحریف لفظی و معنوی شده که در واقع کمتر واژه و اصطلاحی است که معنای واقعی و اصیل خود را حفظ کرده باشد. از ولایت و امامت بگیرید تا حزب الله و جندالله و شهید و شهادت. با این همه این روزها بارها ابیات مشهور بانو پروین اعتصامی را زیر لب زمزمه می کنم:
این دشت خوابگاه شهیدان است / فرصت شمار وقت تماشا را
انگیزه این یادداشت کوتاه عرض ادب و احترام است به ساحت عموم مردم ایران که در این وضعیت بسیار حساس و مهم و تعیین کننده کینه ها و نفرت ها و خشم های چه بسیار حق خود را فروخورده و در پای وطن و کشور و تمدن و فرهنگ دیرین خود اعم از ملی و دینی شان ایستادند و بدخواهان را ناامید کردند. در این میان ادای احترام می کنم به عموم قربانیان فاجعه حمله و تجاوز خارجی؛ حمله ای که یادآور جنگ احزاب در تاریخ اسلام عصر نبوی است، اعم از نظامیان و مدافعان مرزهای کشور و نیز به طور خاص مردمان بی گناه سراسر میهن مشترک ما ایرانیان که قربانی و جهل و جنایت و تجاوز شدند.
ایران زمین از دیرباز همواره در معرض جهل و گاه جور حاکمان و ناکارآمدی و غفلت آنان از یک سو و جنایت و تجاوزهای خارجی قرار داشته است از این رو با چنین وحشیگری ها و تجاوزهای ویرانگر ناآشنا نبوده و نیست. آخرین این سلسله تجاوزهای برآمده از جهل داخلی و توحش و قساوت خارجی، تجاوز آشکار صدام حسین رهبر وقت عراق در شهریور 1359 است که حداقل بخش قابل توجهی از ایرانیان آن را به یاد دارند.
گفتن ندارد مردم و کشور و حتی نظام حاکم، با هر ماهیتی و با هر ادعایی، به شدت آسیب دیده و می بینند. جنگ در هر شکل و سطحش کشتار است و ویرانگری و آسیب های مادی و معنوی. هنوز از ضایعات و پیامدهای جنگ هشت ساله رها نشده ایم. یادمان هست به کنایه گفته می شد: «حسین صافکار»! اشارتی بود به دوران موشک پراکنی و بمباران تهران و نواحی جنوبی ایران. اکنون همان خاطرات در خاطره ها زنده شده است. اما آیا این همه ضایعه و تجربه درس عبرتی خواهد شد برای حاکمان و از جهتی برای مردمان؟
هرچند پروین در ادامه به درستی تأکید کرده است:
دور است کاروان سحر اینجا / شمعی بباید این شب یلدا را
دریغ که تا این لحظه نشانی از وجود شمعی در این شب یلدا مشاهده نمی شود.
در هرحال به خانواده های ضایعه دیده تسلیت می گویم.
خداوند ایران و ایرانی را از شر اشرار در امان نگهدارد.
جمعه 6 تیر 1404
#یوسفی_اشکوری #اجتماعی_سیاسی
Forwarded from على ايزدى روزنامه نگار
📌 بیانیه جمعی از زندانیان قبل و بعد از انقلاب و فعالان سیاسی و مدنی درباره بمباران زندان اوین
🔻زندان اوین مورد حمله نیروی هوایی دولت تجاوزگر اسرائیل قرار گرفت. در حمله به بخشی از زندان، به خصوص سر در و محل ورودی آن، عده ای از سربازان و کارکنان بخش اداری و نیز بعضی مراجعهکنندگان به زندان از خانوادههای زندانیان، به شکل دهشتناکی کشته شدند.
🔻ما برخی از زندانیان قبل و بعد از انقلاب، فعالان مدنی و سیاسی، خواهان بازگرداندن کلیه زندانیان به زندان اوین، دادن مرخصی به کلیه زندانیان تا برطرف شدن شرایط جنگی و آزادی بی قید و شرط همه زندانیان عقیدتی و سیاسی هستیم.
🔗https://akhbar-rooz.com/1404/04/06/21658/
🟣
🔻زندان اوین مورد حمله نیروی هوایی دولت تجاوزگر اسرائیل قرار گرفت. در حمله به بخشی از زندان، به خصوص سر در و محل ورودی آن، عده ای از سربازان و کارکنان بخش اداری و نیز بعضی مراجعهکنندگان به زندان از خانوادههای زندانیان، به شکل دهشتناکی کشته شدند.
🔻ما برخی از زندانیان قبل و بعد از انقلاب، فعالان مدنی و سیاسی، خواهان بازگرداندن کلیه زندانیان به زندان اوین، دادن مرخصی به کلیه زندانیان تا برطرف شدن شرایط جنگی و آزادی بی قید و شرط همه زندانیان عقیدتی و سیاسی هستیم.
🔗https://akhbar-rooz.com/1404/04/06/21658/
🟣
Forwarded from علیرضا کفایی(گاه نوشت) (علیرضا کفایی Kafaee)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from فرهیختگان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
همایون شجریان در هانوفر:
کنسرت امشب را #به_نام_ایران با قطعهٔ «دیار عاشقی» آغاز و تقدیم میکنم
#فرهیختگان با ایران یکدل و همبسته
کنسرت امشب را #به_نام_ایران با قطعهٔ «دیار عاشقی» آغاز و تقدیم میکنم
#فرهیختگان با ایران یکدل و همبسته
Audio
نقش دین و ملیت در ایجاد پایداری ملی
حسن یوسفی اشکوری
متن کامل یادداشت در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115971
حسن یوسفی اشکوری
متن کامل یادداشت در زیتون:
https://www.zeitoons.com/115971
Forwarded from T. B.
4_5983133960111134729.pdf
107.3 KB
نقش دین و ملیت در ایجاد پایداری ملی
نویسنده: حسن یوسفی اشکوری
نویسنده: حسن یوسفی اشکوری
Forwarded from اسکان نیوز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥افسر اطلاعاتی موساد رسما از پروژه اسرائیل علیه ایران پرده برداشت
با جنگ داخلی و تجزیه ایران باید این کشور را متلاشی کرد!
@eskannews_com
instagram.com/eskannews
با جنگ داخلی و تجزیه ایران باید این کشور را متلاشی کرد!
@eskannews_com
instagram.com/eskannews
Forwarded from فرهیختگان
🟢حسن حمزه:
«از نگاه کشورهای عربی؛ بقای ایران بهتر از پیروزی اسرائیل است»
در تحلیلی که به تازگی توسط محمد حسن سویدان، پژوهشگر مسائل غرب آسیا در پایگاه تحلیلی The Cradle منتشر شده است، به یکی از تغییرات جدی در محاسبات راهبردی کشورهای عربی پرداخته شده است. به باور نویسنده، در پی درگیریهای اخیر میان ایران و اسرائیل که با یک آتشبس موقت به واسطه میانجیگری آمریکا متوقف شد، کشورهای عربی به این جمعبندی رسیدهاند که تضعیف یا حذف ایران نه تنها برای آنان سودمند نیست، بلکه تهدیدی مستقیم علیه موجودیت و امنیتشان محسوب میشود.
بر اساس این تحلیل، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که همواره ایران را به عنوان رقیب راهبردی میدیدند، اکنون در حال بازنگری در معادلات امنیتی خود هستند. از نگاه آنها، یک ایران مقاوم و دارای قدرت بازدارندگی، بهتر از اسرائیلی است که بدون مانع به دنبال تحقق پروژههای توسعهطلبانه خود در منطقه باشد.
نکات کلیدی تحلیل The Cradle:
1. تغییر در ارزیابی راهبردی جهان عرب:
بر اساس تحلیل سویدان، کشورهای عربی دریافتهاند که تضعیف کامل ایران مساوی است با حذف آخرین مانع بازدارنده در برابر توسعهطلبی اسرائیل. این تغییر نگاه، ناشی از تجربه عینی حملات اخیر تلآویو به ایران و محور مقاومت است که نشان داد اسرائیل در صورت نبود مانع، سیاست تجاوزگرانه خود را به کل منطقه تعمیم خواهد داد.
2. پیروزی اسرائیل، مساوی با تهدید موجودیتی برای کشورهای عربی:
گزارش تأکید دارد که یک اسرائیل پیروز میتواند به سرعت پروژههای اشغال، تغییر مرزها و فشار بر کشورهای عربی را دنبال کند؛ از الحاق کامل کرانه باختری گرفته تا اشغال بخشهایی از سوریه و لبنان و حتی تهدید به تغییر وضعیت اردن و عراق.
3. نقش بازدارنده ایران؛ فراتر از شعار:
به روایت نویسنده، نقش ایران در حفظ موازنه منطقهای کاملاً عینی و ملموس است. توانمندی ایران در حفظ برنامه هستهای علیرغم حملات و همچنین توانایی در پاسخ موشکی به مراکز حساس مثل پایگاه العدید قطر، نشان میدهد که ایران نهتنها شعار بازدارندگی میدهد بلکه در عمل توان تحقق آن را دارد.
4. تضعیف ایران = کاهش قدرت چانهزنی اعراب:
نویسنده هشدار میدهد که اگر ایران تضعیف یا حذف شود، کشورهای عربی عملاً تمام قدرت چانهزنی خود در برابر آمریکا و اسرائیل را از دست خواهند داد. در این شرایط، نه تضمینهای امنیتی باقی میماند و نه امتیازات اقتصادی و سیاسی قابل مطالبه خواهد بود.
5. جایگزینی محور واشنگتن-تلآویو به جای محور واشنگتن-ریاض:
به نقل از تحلیل The Cradle، در صورت مهار ایران، ایالات متحده دیگر نیازی به تداوم شراکت راهبردی با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نخواهد داشت. این کشورها از شرکای امنیتی به مشتریان و تابعان بیاختیار در نظم جدید منطقهای تبدیل میشوند که محور آن واشنگتن و تلآویو است.
6. پیامدهای میدانی برای کشورهای عربی:
لبنان با تهدید اشغال جنوب و دستاندازی به منابع آبی (مثل رودخانه لیتانی) مواجه خواهد شد. سوریه نیز بخشهایی از جنوب خود را عملاً در معرض اشغال اسرائیل میبیند. مصر تحت فشار برای پذیرش آوارگان غزه قرار میگیرد و اردن با تهدید الحاق کرانه باختری و موجهای جدید آوارگان روبهرو خواهد شد.
7. وابستگی انرژی و فشار اقتصادی:
گزارش اشاره دارد که همزمان با درگیریها، اسرائیل جریان گاز صادراتی به مصر را متوقف کرد؛ گازی که ۲۰ درصد مصرف داخلی مصر را تامین میکند. این موضوع عملاً نشان داد که در نظم جدید، کشورهای عربی حتی در تامین انرژی هم به شدت آسیبپذیر خواهند بود.
8. نقش محور مقاومت در حفظ موازنه:
سویدان تاکید میکند که شکست یا تضعیف ایران به معنای سقوط کامل محور مقاومت خواهد بود. بدون ایران، توانمندیهای حزبالله، انصارالله، حشد شعبی و گروههای فلسطینی به شدت کاهش مییابد و دست اسرائیل برای اقدام علیه هر یک از این جبههها باز خواهد شد.
9. گرایش به نظم چندقطبی به جای وابستگی به آمریکا:
نویسنده با اشاره به توافق اخیر ایران و عربستان با میانجیگری چین، مینویسد که کشورهای عربی به این نتیجه رسیدهاند که تنها راه حفظ امنیت و استقلال نسبی، فاصله گرفتن از انحصار آمریکایی و حرکت به سمت ترتیبات امنیتی چندقطبی با مشارکت قدرتهایی مثل چین و روسیه است.
10. نتیجهگیری راهبردی:
در نهایت، گزارش The Cradle این گزاره کلیدی را مطرح میکند که برای کشورهای عربی، یک ایران مقاوم و دارای ظرفیت بازدارندگی، گرچه رقیب است اما به مراتب بهتر از اسرائیلی است که بدون هیچ مانعی با حمایت کامل آمریکا، به دنبال تحمیل سلطه سیاسی، نظامی و حتی جغرافیایی بر کل منطقه باشد.
https://x.com/hamzeh_ir/status/1940296724515336558?t=nTEkGy6LOEexfnIqjFqt6w&s=19
«از نگاه کشورهای عربی؛ بقای ایران بهتر از پیروزی اسرائیل است»
در تحلیلی که به تازگی توسط محمد حسن سویدان، پژوهشگر مسائل غرب آسیا در پایگاه تحلیلی The Cradle منتشر شده است، به یکی از تغییرات جدی در محاسبات راهبردی کشورهای عربی پرداخته شده است. به باور نویسنده، در پی درگیریهای اخیر میان ایران و اسرائیل که با یک آتشبس موقت به واسطه میانجیگری آمریکا متوقف شد، کشورهای عربی به این جمعبندی رسیدهاند که تضعیف یا حذف ایران نه تنها برای آنان سودمند نیست، بلکه تهدیدی مستقیم علیه موجودیت و امنیتشان محسوب میشود.
بر اساس این تحلیل، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که همواره ایران را به عنوان رقیب راهبردی میدیدند، اکنون در حال بازنگری در معادلات امنیتی خود هستند. از نگاه آنها، یک ایران مقاوم و دارای قدرت بازدارندگی، بهتر از اسرائیلی است که بدون مانع به دنبال تحقق پروژههای توسعهطلبانه خود در منطقه باشد.
نکات کلیدی تحلیل The Cradle:
1. تغییر در ارزیابی راهبردی جهان عرب:
بر اساس تحلیل سویدان، کشورهای عربی دریافتهاند که تضعیف کامل ایران مساوی است با حذف آخرین مانع بازدارنده در برابر توسعهطلبی اسرائیل. این تغییر نگاه، ناشی از تجربه عینی حملات اخیر تلآویو به ایران و محور مقاومت است که نشان داد اسرائیل در صورت نبود مانع، سیاست تجاوزگرانه خود را به کل منطقه تعمیم خواهد داد.
2. پیروزی اسرائیل، مساوی با تهدید موجودیتی برای کشورهای عربی:
گزارش تأکید دارد که یک اسرائیل پیروز میتواند به سرعت پروژههای اشغال، تغییر مرزها و فشار بر کشورهای عربی را دنبال کند؛ از الحاق کامل کرانه باختری گرفته تا اشغال بخشهایی از سوریه و لبنان و حتی تهدید به تغییر وضعیت اردن و عراق.
3. نقش بازدارنده ایران؛ فراتر از شعار:
به روایت نویسنده، نقش ایران در حفظ موازنه منطقهای کاملاً عینی و ملموس است. توانمندی ایران در حفظ برنامه هستهای علیرغم حملات و همچنین توانایی در پاسخ موشکی به مراکز حساس مثل پایگاه العدید قطر، نشان میدهد که ایران نهتنها شعار بازدارندگی میدهد بلکه در عمل توان تحقق آن را دارد.
4. تضعیف ایران = کاهش قدرت چانهزنی اعراب:
نویسنده هشدار میدهد که اگر ایران تضعیف یا حذف شود، کشورهای عربی عملاً تمام قدرت چانهزنی خود در برابر آمریکا و اسرائیل را از دست خواهند داد. در این شرایط، نه تضمینهای امنیتی باقی میماند و نه امتیازات اقتصادی و سیاسی قابل مطالبه خواهد بود.
5. جایگزینی محور واشنگتن-تلآویو به جای محور واشنگتن-ریاض:
به نقل از تحلیل The Cradle، در صورت مهار ایران، ایالات متحده دیگر نیازی به تداوم شراکت راهبردی با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نخواهد داشت. این کشورها از شرکای امنیتی به مشتریان و تابعان بیاختیار در نظم جدید منطقهای تبدیل میشوند که محور آن واشنگتن و تلآویو است.
6. پیامدهای میدانی برای کشورهای عربی:
لبنان با تهدید اشغال جنوب و دستاندازی به منابع آبی (مثل رودخانه لیتانی) مواجه خواهد شد. سوریه نیز بخشهایی از جنوب خود را عملاً در معرض اشغال اسرائیل میبیند. مصر تحت فشار برای پذیرش آوارگان غزه قرار میگیرد و اردن با تهدید الحاق کرانه باختری و موجهای جدید آوارگان روبهرو خواهد شد.
7. وابستگی انرژی و فشار اقتصادی:
گزارش اشاره دارد که همزمان با درگیریها، اسرائیل جریان گاز صادراتی به مصر را متوقف کرد؛ گازی که ۲۰ درصد مصرف داخلی مصر را تامین میکند. این موضوع عملاً نشان داد که در نظم جدید، کشورهای عربی حتی در تامین انرژی هم به شدت آسیبپذیر خواهند بود.
8. نقش محور مقاومت در حفظ موازنه:
سویدان تاکید میکند که شکست یا تضعیف ایران به معنای سقوط کامل محور مقاومت خواهد بود. بدون ایران، توانمندیهای حزبالله، انصارالله، حشد شعبی و گروههای فلسطینی به شدت کاهش مییابد و دست اسرائیل برای اقدام علیه هر یک از این جبههها باز خواهد شد.
9. گرایش به نظم چندقطبی به جای وابستگی به آمریکا:
نویسنده با اشاره به توافق اخیر ایران و عربستان با میانجیگری چین، مینویسد که کشورهای عربی به این نتیجه رسیدهاند که تنها راه حفظ امنیت و استقلال نسبی، فاصله گرفتن از انحصار آمریکایی و حرکت به سمت ترتیبات امنیتی چندقطبی با مشارکت قدرتهایی مثل چین و روسیه است.
10. نتیجهگیری راهبردی:
در نهایت، گزارش The Cradle این گزاره کلیدی را مطرح میکند که برای کشورهای عربی، یک ایران مقاوم و دارای ظرفیت بازدارندگی، گرچه رقیب است اما به مراتب بهتر از اسرائیلی است که بدون هیچ مانعی با حمایت کامل آمریکا، به دنبال تحمیل سلطه سیاسی، نظامی و حتی جغرافیایی بر کل منطقه باشد.
https://x.com/hamzeh_ir/status/1940296724515336558?t=nTEkGy6LOEexfnIqjFqt6w&s=19
Forwarded from فرهیختگان
«با مردم کاری ندارن»
✍🏻سهند ایرانمهر
تهران، ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، میدان تجریش.
کسی هنوز باور نمیکرد جنگ، آنقدر نزدیک شده باشد که حتی کوچه و خیابانهای پرتردد و آشنا را هم بیهوا نشانه بگیرد. ثانیه ششم یک ویدئوی کوتاه، حالا سندی تاریخی است.
موشکی سفید، بیصدا از سمت چپ قاب وارد میشود. مثل یک خط عمودی از مرگ. لحظهای بعد، انفجار.خودرویی که پرواز میکند. شیشههای شکسته و ده تا دوازده تن کشته و مجروح.
اگر مثل من ساعتی بعد از آنجا میگذشتید تجریش را میدیدید که مثل کشتی در شرف غرق، غرق امواج آبی است که از دل زمین میجوشد و خودروهایی که در گلولای دفن شدهاند.
آدم هیچوقت نمیخواهد جنگ را باور کند، گاهی هم فکر میکند جنگ مال جایی «مهم» و «خاص» است. لوکیشنی سینمایی شاید. نه آنجاها که منِ عادیِ بیاهمیت از آنها میگذرم و بعد میبینی همانجایی که زمانی سوار مترو میشدی، منتظر تاکسی بودی،سیگاری میگیراندی یا عینکت را میدادی که دستهاش را درست کنند یا آنورتر وسط یک روز مزخرف هایدای خشک را به زور تحویل امحاء و احشایت میدادی، حالا شده هدف خشمی برآمده از یک معادله که فقط در کتابها میخواندی و در تاریخ و در سیاست و هیچوقت فکرش را نمیکردی همه آنها خلاصه شود در یک موشک و نوکش را بدهند سمت توی آدم عادی.
همه آنهایی که زیر کولر و چای به دست آنور یا اینور آب دلشان لک زده برای لیچار بارکردن بیهزینه و مینویسند:« بالاخره هزینهایه که باید داد» یا «این مباد حالا هرچه باداباد» یا از آن سرخوشهایی هستند که فکر میکنند از «امن و امان» چک سفید امضاء گرفتهاند یا از آن جنساند که تازه اگر بدانند قرار است موشکی شلیک شود بدشان نمیآید که اتفاقا جایی و جوری بخورد که نابهنگامیاش زهره را چنان آب کند که یخِ بخت نفرینشدهشان برای چند روزی آرزوفروشی برای همین آدمهای عادی، آب شود.
روزهایی که این صحنهها رقم میخورد هنوز بساط سرخابسپیداب در رسانهها و فضای مجازی با این جمله برپا بود:
«با مردم عادی کاری ندارن»
این جمله، مثل یک سرپوش است گاهی هم لایکخور. لایک آنهایی که شاید اصلا وجود خارجی هم ندارند. مثل پتویی که میکشند روی واقعیت اما تاریخ این جمله را بارها شنیده و بارها نقضش را از لنینگراد تا درسدن و هیروشیما و از بغداد تا کابل و حالا تهران به چشم دیده است.
حالا هم البته بساط بزکدوزک برپاست و از «عوارض ناخواسته جنگ»میگویند مثل وقتی که خودت را در امان میبینی و جاییات را میخارانی و میگویی:«همینه که هست» یا فیگور فاتحان را میگیری و از «پودر شدن» این و آن میگویی اما کافی است به گزارشهای گیدیون لوی، روزنامهنگار اسرائیلی در هارتص مراجعه کنید تا ببینید که معنای «بیتوجهی عامدانه به قربانیشدن غیرنظامیان» یعنی چه؟ تا بفهمی هیچ موشکی به خانهای نمیخورد، مگر آنکه تصمیمی سیاسی پشتش باشد و این تصمیم، همیشه میداند که در آن خانه، در آن کوچه یا خیابان، مردم عادی زندگی میکنند و برای کسی مهم نیست که چقدر در تصمیمهای منجر به این نکبت دخیل بودهای، مگر اسحاق هرتزوگ نمیگفت:« مردم غزه مقصرند که حماس را پایین نکشیدند!».
موشک سفید. تجریش. فاجعه و انکار. اگر کسی هنوز فکر میکند میتواند «نوع حمله» را از «نوع قربانی» جدا کند، هیچچیز دیگری نمیتواند قانعش کند.
میدان تجریش، دیگر فقط یک نقطه جغرافیایی نیست، یکنشانه است برای اینکه یادمان نرود، واژه «عادی» وقتی بمب میافتد، روی زمین بیمعنا میشود. شاید بگویند فیلم هوش مصنوعیاست، شاید بگویند کسی کشته نشد، شاید بگویند، شاید بگویند، شاید بگویند...اینها دیگر مهم نیست، این شایدها برای همه آدمهای عادی یک روز در این خاورمیانه به «حتم» ختم میشود این را یک خاورمیانهای اصیل خوب میداند.
پس وقتی دوباره جملهای ساده، مثل «با مردم عادی کاری ندارن» در فضای مجازی تکرار شد، یادتان بیاید:
ثانیه ششم این فیلم کوتاه، بلندتر از همه این جملهها سخن میگوید.
#فرهیختگان دربرابر خیانت و تجاوز
✍🏻سهند ایرانمهر
تهران، ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، میدان تجریش.
کسی هنوز باور نمیکرد جنگ، آنقدر نزدیک شده باشد که حتی کوچه و خیابانهای پرتردد و آشنا را هم بیهوا نشانه بگیرد. ثانیه ششم یک ویدئوی کوتاه، حالا سندی تاریخی است.
موشکی سفید، بیصدا از سمت چپ قاب وارد میشود. مثل یک خط عمودی از مرگ. لحظهای بعد، انفجار.خودرویی که پرواز میکند. شیشههای شکسته و ده تا دوازده تن کشته و مجروح.
اگر مثل من ساعتی بعد از آنجا میگذشتید تجریش را میدیدید که مثل کشتی در شرف غرق، غرق امواج آبی است که از دل زمین میجوشد و خودروهایی که در گلولای دفن شدهاند.
آدم هیچوقت نمیخواهد جنگ را باور کند، گاهی هم فکر میکند جنگ مال جایی «مهم» و «خاص» است. لوکیشنی سینمایی شاید. نه آنجاها که منِ عادیِ بیاهمیت از آنها میگذرم و بعد میبینی همانجایی که زمانی سوار مترو میشدی، منتظر تاکسی بودی،سیگاری میگیراندی یا عینکت را میدادی که دستهاش را درست کنند یا آنورتر وسط یک روز مزخرف هایدای خشک را به زور تحویل امحاء و احشایت میدادی، حالا شده هدف خشمی برآمده از یک معادله که فقط در کتابها میخواندی و در تاریخ و در سیاست و هیچوقت فکرش را نمیکردی همه آنها خلاصه شود در یک موشک و نوکش را بدهند سمت توی آدم عادی.
همه آنهایی که زیر کولر و چای به دست آنور یا اینور آب دلشان لک زده برای لیچار بارکردن بیهزینه و مینویسند:« بالاخره هزینهایه که باید داد» یا «این مباد حالا هرچه باداباد» یا از آن سرخوشهایی هستند که فکر میکنند از «امن و امان» چک سفید امضاء گرفتهاند یا از آن جنساند که تازه اگر بدانند قرار است موشکی شلیک شود بدشان نمیآید که اتفاقا جایی و جوری بخورد که نابهنگامیاش زهره را چنان آب کند که یخِ بخت نفرینشدهشان برای چند روزی آرزوفروشی برای همین آدمهای عادی، آب شود.
روزهایی که این صحنهها رقم میخورد هنوز بساط سرخابسپیداب در رسانهها و فضای مجازی با این جمله برپا بود:
«با مردم عادی کاری ندارن»
این جمله، مثل یک سرپوش است گاهی هم لایکخور. لایک آنهایی که شاید اصلا وجود خارجی هم ندارند. مثل پتویی که میکشند روی واقعیت اما تاریخ این جمله را بارها شنیده و بارها نقضش را از لنینگراد تا درسدن و هیروشیما و از بغداد تا کابل و حالا تهران به چشم دیده است.
حالا هم البته بساط بزکدوزک برپاست و از «عوارض ناخواسته جنگ»میگویند مثل وقتی که خودت را در امان میبینی و جاییات را میخارانی و میگویی:«همینه که هست» یا فیگور فاتحان را میگیری و از «پودر شدن» این و آن میگویی اما کافی است به گزارشهای گیدیون لوی، روزنامهنگار اسرائیلی در هارتص مراجعه کنید تا ببینید که معنای «بیتوجهی عامدانه به قربانیشدن غیرنظامیان» یعنی چه؟ تا بفهمی هیچ موشکی به خانهای نمیخورد، مگر آنکه تصمیمی سیاسی پشتش باشد و این تصمیم، همیشه میداند که در آن خانه، در آن کوچه یا خیابان، مردم عادی زندگی میکنند و برای کسی مهم نیست که چقدر در تصمیمهای منجر به این نکبت دخیل بودهای، مگر اسحاق هرتزوگ نمیگفت:« مردم غزه مقصرند که حماس را پایین نکشیدند!».
موشک سفید. تجریش. فاجعه و انکار. اگر کسی هنوز فکر میکند میتواند «نوع حمله» را از «نوع قربانی» جدا کند، هیچچیز دیگری نمیتواند قانعش کند.
میدان تجریش، دیگر فقط یک نقطه جغرافیایی نیست، یکنشانه است برای اینکه یادمان نرود، واژه «عادی» وقتی بمب میافتد، روی زمین بیمعنا میشود. شاید بگویند فیلم هوش مصنوعیاست، شاید بگویند کسی کشته نشد، شاید بگویند، شاید بگویند، شاید بگویند...اینها دیگر مهم نیست، این شایدها برای همه آدمهای عادی یک روز در این خاورمیانه به «حتم» ختم میشود این را یک خاورمیانهای اصیل خوب میداند.
پس وقتی دوباره جملهای ساده، مثل «با مردم عادی کاری ندارن» در فضای مجازی تکرار شد، یادتان بیاید:
ثانیه ششم این فیلم کوتاه، بلندتر از همه این جملهها سخن میگوید.
#فرهیختگان دربرابر خیانت و تجاوز
Telegram
attach 📎
Forwarded from فرهیختگان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عدهای آنسوی مرزها، در ظاهر «اپوزیسیون»، در باطن پیادهنظام رسانهای اسرائیلاند. با فارسی شستهرفته، خون زن و کودک را توجیه میکنند و نامش را میگذارند «تحلیل». وقتی بمباران میدان قدس دهها کشته و صدها زخمی برجای میگذارد، اینان مینویسند «جراحی لیزری»؛ واژهای بیجان برای پنهانکردن فاجعهای زنده.
اینها نه صدای مردماند، نه نماینده رنج. اینها صدای پهپادند، زبان بمبهای هوشمند، شریک جنایت. بهجای آنکه از دادخواهی بگویند، دغدغهشان «امنیت اسرائیل» است. وجدانشان را در تلآویو گرو گذاشتهاند و به نام اپوزیسیون، توجیهگر آپارتاید و نسلکشی شدهاند.
در نگاه این جماعت، اگر ترکش به سر کودکی نشست، خودش مقصر است. اپوزیسیونی که در برابر این جنایتها سکوت کند یا بدتر، به توجیهاش برخیزد، دیگر اپوزیسیون نیست؛ شریک جرم است.
خائنین ایرانیتباری که تریبون اسرائیل شدهاید، بدانید مردم ایران، حتی با وجود نفرت از جمهوری اسلامی، پشت جنایت نمیایستند. اگر شما ایستادهاید، بایستید؛ تاریخ چهرهتان را ثبت خواهد کرد: در کنار خون، نه در کنار مردم.
حمید آصفی
#فرهیختگان دربرابر خیانت و تجاوز
اینها نه صدای مردماند، نه نماینده رنج. اینها صدای پهپادند، زبان بمبهای هوشمند، شریک جنایت. بهجای آنکه از دادخواهی بگویند، دغدغهشان «امنیت اسرائیل» است. وجدانشان را در تلآویو گرو گذاشتهاند و به نام اپوزیسیون، توجیهگر آپارتاید و نسلکشی شدهاند.
در نگاه این جماعت، اگر ترکش به سر کودکی نشست، خودش مقصر است. اپوزیسیونی که در برابر این جنایتها سکوت کند یا بدتر، به توجیهاش برخیزد، دیگر اپوزیسیون نیست؛ شریک جرم است.
خائنین ایرانیتباری که تریبون اسرائیل شدهاید، بدانید مردم ایران، حتی با وجود نفرت از جمهوری اسلامی، پشت جنایت نمیایستند. اگر شما ایستادهاید، بایستید؛ تاریخ چهرهتان را ثبت خواهد کرد: در کنار خون، نه در کنار مردم.
حمید آصفی
#فرهیختگان دربرابر خیانت و تجاوز
گله از برخی از دوستان قدیم
آنچه در این یادداشت می خواهم بگویم، گله از برخی ایرانیان و گاه دوستان قدیم است که هنوز به گمانم حقیقت ماجرا را در نیافته و یا حداقل من نتوانسته ام حالیشان کنم که داستان تجاوز اسرائیل به ایران چیست؟ از جمله در تثبیت این مدعا چندان موفق نبودم که این تهاجم خارجی اسرائیلی و آمریکایی، که حداقل آشکارا نقض تمامی قواعد بین المللی است که خود غربی ها با رهبری دولت آمریکا در حدود صد سال اخیر است آن ها را تصویب و تثبیت کرده اند و باید بی اما و اگر محکوم شود!
به هر تقدیر متأسفانه هنوز موفق نشده ام برای برخی روشن کنم که:
اولا، هیچ دولت خارجی و به طور اخص رژیم نسل کش و نخست وزیر محکوم شده و تحت تعقیب اسرائیل و قاتل حدود شصت هزار انسان بیگناه فلسطین و غزه، کشتار بی مانندی که هنوز هم با شقاوت تمام ادامه دارد، با هیچ منطقی نمی تواند حامی آزادی و عدالت و دموکراسی برای مردم ایران باشد و آن هم در وضعیتی که در 12 روز، ارتش و نیروهای امنیتی آن با حمایت تمامی دولت های قدرتمند غربی و ناتو، حدود هزار انسان هموطن اعم از نظامی و غیر نظامی و شماری نیز زن و کودک را با قساوت تمام ترور کرده و به قتل رسانده است!
ثانیا، اگر استیفای آزادی و عدالت، که حق مطلق مردم ایران است و باید به دست آورند، فقط و فقط با مبارزات کم و بیش طولانی درونی و مردمی ایرانی است و حمایت های جهانی با محوریت نهادهای حقوق بشری فقط می تواند سیاسی و فرهنگی باشد و بس؛ بدون کمترین دخالتی و حتی بدون شائبه دخالتی! تاریخ ایران نشان می دهد که هر نوع دخالت خارجی، در بهترین حالت، مبارزات داخلی و مستقل را مخدوش و بی اعتبار کرده و حتی به نوعی در خدمت سرکوب و استبداد داخلی بوده است. این بار هم اگر چنین شود، که محتمل است، مسئولیت آن بیش از همه بر عهده اسرائیل و آمریکا و اروپاست.
ثالثا، و بسی مهم تر، در وضعیت تجاوز خارجی و در خطر قرار گرفتن تمامیت میهن و خدشه به استقلال کشور (به ویژه که سیاست بارها اعلام شده اسرائیل چند پاره کردن ایران بزرگ است)، وفق منطق موقعیت، ضرورت ایجاب می کند که مقاومت عام و میهنی مردمان با هر گرایشی در اولویت اول باشد! حتی در حد ضرورت و برای رعایت انصاف می توان به ایرادهای همزمان حکمرانان نیز پرداخت، که عموما می پردازند، اما به هر تقدیر ادبیات مورد استفاده و تعبیر و عناوین مهم است، «عالمی را یک سخن ویران کند»! رعایت اولویت و حداقل آتش بس موقت داخلی نیز حکم عقل است و به مقتضای مصالح بالاتر.
هنوز شماری از هموطنان یا رسما و علنا با وقاحت تمام از حمله اسرائیلی حمایت کرده و آن را به دلیل اهتمام به سرنگونی جمهوری اسلامی مجاز و مفید می شمارند و حتی صریحا از این تهاجم و تجاوز و کشتار وحشیانه به عنوان یک «فرصت طلایی» یاد می کنند و یا خیلی محتاط و آرام و کم اثر تجاوز را محکوم می کنند ولی در مقابل تمامی حمله شان متوجه مقامات جمهوری اسلامی با رهبری خامنه ای است. اینان اصولا به استدلال کسانی که دفاع از تمامیت و استقلال کشور را مهم و در اولویت می دانند نه تنها هیچ توجهی نمی کنند (و شاید هم عمدا چنین می کنند) بلکه آشکارا می کوشند آنان را به ناحق متهم به حمایت از جمهوری اسلامی کرده و از عرصه خارج کنند. اینان از عناوینی گمراه کننده مانند ملی گرایی توهمی یا رؤیایی و یا اتهام کردیت دادن به خامنه ای به عمد یا غیر عمد استفاده کرده و تلاش می کنند همبستگی نسبی ملی اخیر را بی اعتبار کنند. چنین مدعیاتی جز بی اخلاقی و تحریف حقایق نامی ندارد. اینان صریحا اعلام می کنند که این جنگ، جنگ میهنی نیست. در واقع مفهوم این مدعا تأیید و تکرار همان دروغ شناخته شده نتانیاهوی متجاوز است که با مردم ایران کاری ندارند بلکه با رژیم مستبد ایران مقابله می کنند و فقط سرکوبگران و تروریست ها را می کشند؛ ادامه همان دروغی که کمتر از دو سال است در غزه تکرار می شود!
با این همه نه تنها گروه نخست نام شان در شمار خائنان به ایران ثبت خواهد شد، گروه دوم نیز، که احتمالا شماری از آنان دچار اشتباه در درک شرایط و در تحلیل هستند، در افکار عمومی ایرانیان نیز به سادگی تبرئه نخواهند شد.
سخن ناتمام است. در تعلیل چنین وضعیتی در یادداشت دیگر خواهم نوشت.
جمعه 13 تیر 1404 #یوسفی_اشکوری #اجتماعی_سیاسی
آنچه در این یادداشت می خواهم بگویم، گله از برخی ایرانیان و گاه دوستان قدیم است که هنوز به گمانم حقیقت ماجرا را در نیافته و یا حداقل من نتوانسته ام حالیشان کنم که داستان تجاوز اسرائیل به ایران چیست؟ از جمله در تثبیت این مدعا چندان موفق نبودم که این تهاجم خارجی اسرائیلی و آمریکایی، که حداقل آشکارا نقض تمامی قواعد بین المللی است که خود غربی ها با رهبری دولت آمریکا در حدود صد سال اخیر است آن ها را تصویب و تثبیت کرده اند و باید بی اما و اگر محکوم شود!
به هر تقدیر متأسفانه هنوز موفق نشده ام برای برخی روشن کنم که:
اولا، هیچ دولت خارجی و به طور اخص رژیم نسل کش و نخست وزیر محکوم شده و تحت تعقیب اسرائیل و قاتل حدود شصت هزار انسان بیگناه فلسطین و غزه، کشتار بی مانندی که هنوز هم با شقاوت تمام ادامه دارد، با هیچ منطقی نمی تواند حامی آزادی و عدالت و دموکراسی برای مردم ایران باشد و آن هم در وضعیتی که در 12 روز، ارتش و نیروهای امنیتی آن با حمایت تمامی دولت های قدرتمند غربی و ناتو، حدود هزار انسان هموطن اعم از نظامی و غیر نظامی و شماری نیز زن و کودک را با قساوت تمام ترور کرده و به قتل رسانده است!
ثانیا، اگر استیفای آزادی و عدالت، که حق مطلق مردم ایران است و باید به دست آورند، فقط و فقط با مبارزات کم و بیش طولانی درونی و مردمی ایرانی است و حمایت های جهانی با محوریت نهادهای حقوق بشری فقط می تواند سیاسی و فرهنگی باشد و بس؛ بدون کمترین دخالتی و حتی بدون شائبه دخالتی! تاریخ ایران نشان می دهد که هر نوع دخالت خارجی، در بهترین حالت، مبارزات داخلی و مستقل را مخدوش و بی اعتبار کرده و حتی به نوعی در خدمت سرکوب و استبداد داخلی بوده است. این بار هم اگر چنین شود، که محتمل است، مسئولیت آن بیش از همه بر عهده اسرائیل و آمریکا و اروپاست.
ثالثا، و بسی مهم تر، در وضعیت تجاوز خارجی و در خطر قرار گرفتن تمامیت میهن و خدشه به استقلال کشور (به ویژه که سیاست بارها اعلام شده اسرائیل چند پاره کردن ایران بزرگ است)، وفق منطق موقعیت، ضرورت ایجاب می کند که مقاومت عام و میهنی مردمان با هر گرایشی در اولویت اول باشد! حتی در حد ضرورت و برای رعایت انصاف می توان به ایرادهای همزمان حکمرانان نیز پرداخت، که عموما می پردازند، اما به هر تقدیر ادبیات مورد استفاده و تعبیر و عناوین مهم است، «عالمی را یک سخن ویران کند»! رعایت اولویت و حداقل آتش بس موقت داخلی نیز حکم عقل است و به مقتضای مصالح بالاتر.
هنوز شماری از هموطنان یا رسما و علنا با وقاحت تمام از حمله اسرائیلی حمایت کرده و آن را به دلیل اهتمام به سرنگونی جمهوری اسلامی مجاز و مفید می شمارند و حتی صریحا از این تهاجم و تجاوز و کشتار وحشیانه به عنوان یک «فرصت طلایی» یاد می کنند و یا خیلی محتاط و آرام و کم اثر تجاوز را محکوم می کنند ولی در مقابل تمامی حمله شان متوجه مقامات جمهوری اسلامی با رهبری خامنه ای است. اینان اصولا به استدلال کسانی که دفاع از تمامیت و استقلال کشور را مهم و در اولویت می دانند نه تنها هیچ توجهی نمی کنند (و شاید هم عمدا چنین می کنند) بلکه آشکارا می کوشند آنان را به ناحق متهم به حمایت از جمهوری اسلامی کرده و از عرصه خارج کنند. اینان از عناوینی گمراه کننده مانند ملی گرایی توهمی یا رؤیایی و یا اتهام کردیت دادن به خامنه ای به عمد یا غیر عمد استفاده کرده و تلاش می کنند همبستگی نسبی ملی اخیر را بی اعتبار کنند. چنین مدعیاتی جز بی اخلاقی و تحریف حقایق نامی ندارد. اینان صریحا اعلام می کنند که این جنگ، جنگ میهنی نیست. در واقع مفهوم این مدعا تأیید و تکرار همان دروغ شناخته شده نتانیاهوی متجاوز است که با مردم ایران کاری ندارند بلکه با رژیم مستبد ایران مقابله می کنند و فقط سرکوبگران و تروریست ها را می کشند؛ ادامه همان دروغی که کمتر از دو سال است در غزه تکرار می شود!
با این همه نه تنها گروه نخست نام شان در شمار خائنان به ایران ثبت خواهد شد، گروه دوم نیز، که احتمالا شماری از آنان دچار اشتباه در درک شرایط و در تحلیل هستند، در افکار عمومی ایرانیان نیز به سادگی تبرئه نخواهند شد.
سخن ناتمام است. در تعلیل چنین وضعیتی در یادداشت دیگر خواهم نوشت.
جمعه 13 تیر 1404 #یوسفی_اشکوری #اجتماعی_سیاسی
Forwarded from فرهیختگان
کشتار زندان!
از جنایتهای ضد بشری که اسرائیل در تجاوز ۱۲ روزه خود به ایران مرتکب شد، حمله به زندان اوین بود؛ تصور حال و وضع هولناک یک تعداد انسان محبوس در یک مکان پس از بمباران آن سخت آزار دهنده و دشوار است.
حمله به این زندان و کشتار تعدادی انسان بیگناه موید این مدعاست که برای اسرائیل وقتی منافعش اقضا کند ترور مقامات جمهوری اسلامی و زندانیانی که مخالف آن هستند و افراد عادی دیگری فرقی ندارد. همین رفتار خط بطلانی بر «ابراز دوستی» مکرر نتانیاهو خطاب به مردم ایران طی پیامهای تصویری پیدرپی کشید.
اما با این حال میشد با اتخاذ تدابیری از این حادثه تلخ در جهت تعمیق فضای همدلی ایرانی و ضد اسرائیلی بهره جست که متاسفانه چنین نشد و فرصتسوزی شد.
در تحلیل علت حمله به زندان گفته شده است که اسرائیل میخواست با این کار باعث فرار و آزادی زندانیان شود؛ اما این نگاه اگر توجیهی برای این جنایت نباشد، بسیار سادهانگارانه است. فرار محبوسان تنها در شرایطی تا حدودی امکانپذیر بود که اوضاع امنیتی تهران و کشور کاملا به هم ریخته و هرج و مرج حاکم میبود؛ اما وقتی متعاقب تجاوز کوچکترین نابسامانی و ناامنی شهری رخ نداد، زندانیان چگونه میخواستند، فرار کنند و به کجا میرفتند؟ به ویژه که همه نیروهای امنیتی و نظامی در حالت آماده باش بودند.
درباره علت حمله به زندان دو احتمال بیشتر مطرح نیست؛ نخست این که بعید نیست جاسوس یا جاسوسانی "مهم" دستگیر شده و در حال ورود به زندان بودهاند که اسرائیل از بیم لو رفتن برخی شبکههای عملیاتی و تجسسی وابسته به خود با هدف کشتن این افراد به اوین حمله کرده است. احتمال دوم هم این که از این طریق قصد تزریق حس ناامنی و وحشت به کل داشته است.
فارغ از این که برنده جنگ اخیر چه طرفی بود، اما اسرائیل در دو حوزه بازنده بود؛ نخست این که با این تجاوز دستکم نگرش برخی از ایرانیهای منتقد و بعضا مخالف حاکمیت در قبال اسرائیل تغییر کرد. نتانیاهو به این فضا به دیده سرمایه اجتماعی برای روز مبادا مینگریست؛ اما عملا دایره دشمنی با اسرائیل را گسترش داد.
دوم این که در سطح منطقه و دنیای عرب نیز اتفاق بزرگتری افتاد. تجاوز اسرائیل به ایران پس از نسل کشی در غزه حس همدردی بیسابقهای در افکار عمومی عربی و اسلامی با ایران برانگیخت. حتی خیلی از منتقدان ایران و سیاستهای منطقهای آن نیز همبستگی خود را پنهان نکردند. در جریان این جنگ در سفری به چند کشور منطقه به عینه در گفتگو با برخی نخبگان و نویسندگان شاهد این اتفاق بودم.
این در حالی است که سالها به دلایل مختلفی از جمله تحولات منطقه در دو دهه اخیر به ویژه در سوریه و تبلیغات سهمگین خصومت با ایران میرفت جایگزین دشمنی تاریخی با اسرائیل شود؛ اما این جنگ محدود دستکم این تصویر را تا حدودی اصلاح کرد؛ هر چند فعلا سود مستقیمی را عاید ایران نمیکند کما این که برای غزه هم چنین بود.
صابر گلعنبری
#فرهیختگان با ایران یکدل و همبسته
از جنایتهای ضد بشری که اسرائیل در تجاوز ۱۲ روزه خود به ایران مرتکب شد، حمله به زندان اوین بود؛ تصور حال و وضع هولناک یک تعداد انسان محبوس در یک مکان پس از بمباران آن سخت آزار دهنده و دشوار است.
حمله به این زندان و کشتار تعدادی انسان بیگناه موید این مدعاست که برای اسرائیل وقتی منافعش اقضا کند ترور مقامات جمهوری اسلامی و زندانیانی که مخالف آن هستند و افراد عادی دیگری فرقی ندارد. همین رفتار خط بطلانی بر «ابراز دوستی» مکرر نتانیاهو خطاب به مردم ایران طی پیامهای تصویری پیدرپی کشید.
اما با این حال میشد با اتخاذ تدابیری از این حادثه تلخ در جهت تعمیق فضای همدلی ایرانی و ضد اسرائیلی بهره جست که متاسفانه چنین نشد و فرصتسوزی شد.
در تحلیل علت حمله به زندان گفته شده است که اسرائیل میخواست با این کار باعث فرار و آزادی زندانیان شود؛ اما این نگاه اگر توجیهی برای این جنایت نباشد، بسیار سادهانگارانه است. فرار محبوسان تنها در شرایطی تا حدودی امکانپذیر بود که اوضاع امنیتی تهران و کشور کاملا به هم ریخته و هرج و مرج حاکم میبود؛ اما وقتی متعاقب تجاوز کوچکترین نابسامانی و ناامنی شهری رخ نداد، زندانیان چگونه میخواستند، فرار کنند و به کجا میرفتند؟ به ویژه که همه نیروهای امنیتی و نظامی در حالت آماده باش بودند.
درباره علت حمله به زندان دو احتمال بیشتر مطرح نیست؛ نخست این که بعید نیست جاسوس یا جاسوسانی "مهم" دستگیر شده و در حال ورود به زندان بودهاند که اسرائیل از بیم لو رفتن برخی شبکههای عملیاتی و تجسسی وابسته به خود با هدف کشتن این افراد به اوین حمله کرده است. احتمال دوم هم این که از این طریق قصد تزریق حس ناامنی و وحشت به کل داشته است.
فارغ از این که برنده جنگ اخیر چه طرفی بود، اما اسرائیل در دو حوزه بازنده بود؛ نخست این که با این تجاوز دستکم نگرش برخی از ایرانیهای منتقد و بعضا مخالف حاکمیت در قبال اسرائیل تغییر کرد. نتانیاهو به این فضا به دیده سرمایه اجتماعی برای روز مبادا مینگریست؛ اما عملا دایره دشمنی با اسرائیل را گسترش داد.
دوم این که در سطح منطقه و دنیای عرب نیز اتفاق بزرگتری افتاد. تجاوز اسرائیل به ایران پس از نسل کشی در غزه حس همدردی بیسابقهای در افکار عمومی عربی و اسلامی با ایران برانگیخت. حتی خیلی از منتقدان ایران و سیاستهای منطقهای آن نیز همبستگی خود را پنهان نکردند. در جریان این جنگ در سفری به چند کشور منطقه به عینه در گفتگو با برخی نخبگان و نویسندگان شاهد این اتفاق بودم.
این در حالی است که سالها به دلایل مختلفی از جمله تحولات منطقه در دو دهه اخیر به ویژه در سوریه و تبلیغات سهمگین خصومت با ایران میرفت جایگزین دشمنی تاریخی با اسرائیل شود؛ اما این جنگ محدود دستکم این تصویر را تا حدودی اصلاح کرد؛ هر چند فعلا سود مستقیمی را عاید ایران نمیکند کما این که برای غزه هم چنین بود.
صابر گلعنبری
#فرهیختگان با ایران یکدل و همبسته
Telegram
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین:
@IRANIntellectualsAdmin
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین:
@IRANIntellectualsAdmin
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
Forwarded from مژگان ایلانلو
سیاهپوش حسین و گدایی کاهی از گندم ری
مژگان ایلانلو
در سال ۸۷ ، روز تاسوعا ، به رادیو فرهنگ دعوت شده بودم تا در یک برنامه رادیویی پر مخاطب ، از منظر تاریخی ، برای مردمی که آن سالها هنوز ذره ای ایمان در اعماق قلبشان باقی مانده بود ، از "حسین بن علی " و عاشورایش بگویم .
برنامه زنده بود و من به سوال های شنوندگان و دو مجری با سابقه و حرفه ای زن و مرد پاسخ می دادم .
مجری زن در حالیکه دستش را روی شانه من گذاشته بود گفت : می خواهم یک سوال سخت بپرسم ، سوالی که سالهاست ذهن مرا مشغول کرده
و بعد با آن صدای پخته و عمیقش پرسید : خانم ایلانلو همه اینها حرفهایی که گفتید قبول ولی شما فکر می کنید راز ماندگاری عاشورا بعد از هزار و اندی سال چیست ؟ به زبانی بگویید که حتی اگر کسی اعتقاد هم نداشت ، بفهمد .
گفتم بگذارید آن را با یک سکانس سینمایی برایتان توصیف کنم ، تصور کنید یک بیابان پر از خاک ، در یک غروب نارنجی ، چند سر بریده شده بر نیزه ، چند زن و کودک پریشان حال بالای جسد همسران و برادران و فرزندانشان پریشان به این سو و آن سو می دوند ، عده ای هلهله کنان سوار بر اسب می تازند ..صداها در هم آمیخته ، خون و جسد و بی پناهی و هلهله و صدای شمشیر و غریو بدمستی یزیدیان.
من ایمان دارم صدای آن زنها در حافظه تاریخ گم نمی شود ، حتی اگر از فرط رنج از حنجره بیرون نیاید ، رسم دنیا این نیست .
جهان اینگونه نمی ماند ، خورشید دارد می بیند .قانون زمین است ، صدای مظلوم را می شنود ، تکان می خورد ، اگر چنین بود که دنیا همیشه به کام ظالم می ماند ، همان نخستین ظالمان تاریخ تا ابد ماندگار شده بودند.یک جایی ، یک جوری ، آن صدا شنیده می شود ،ظالم رسوا می شود .
خانم مجری عینکش را از چشم برداشت ، نم اشک صورتش را پاک کرد و دستان مرا فشرد و کارگردان موسیقی پایان برنامه را بلند کرد.
یک سال گذشت ، چند روز بعد از عاشورای هشتاد و هشت و آن محشر عظما ، در اینترنت فیلمی را دیدم که غروبی خاک آلود و خسته است .
زنی ویران شده ، مضطر و در خاک غلتیده در بهشت زهرا ، زانو زده بر زمین از حنجره ای زخمی فریاد می کشد : خدایااااا می بینی ..پسرم را کشتن...خدایا ...امیرم را کشتن ...امیر ..امیر ..
و خورشید نظاره گر بود ..و آسمان می شنید ..
فیلم را متوقف کردم ، خوب که نگاه کردم ، خودش بود ، همان خانم مجری رادیو ، خانم "شهین مهین فر" که پسرش" امیر ارشد تاجمیر " را در روز عاشورا از پل حافظ به زیر انداخته بودند و با ماشین از روی پیکر نیمه جانش رد شده بودند ...و بر پیکرش هلهله کرده بودند..
از آن سال سوگند خوردم که دیگر تا زنده هستم هر عاشورا یادی از این اتفاق کنم و یادی از دیگر کشتگان که بر خاک و آسفالت افتادند و خونشان بر جوی خیابان جاری شد و مادران و همسران و فرزندانشان بی پناه و مضطر از این خانه به آن خانه دنبال یخ دویدند و شب بر مزار شکسته فرزندشان بر زمین چنگ زدند و تصویر جسد در هم شکسته آنها در سردخانه ، تا ابد از جلوی چشمانشان محو نخواهد شد ..
و در شگفتم ، از مردمانی که چشم خود بر این کشته ها می بندند ، بر اسیری زندانیان بی گناه و کور شدگان نان آور خانه می بندند ، بر آزار و ظلم به خانواده های داغدار مهر سکوت بر لب زدند و انگار که نیستند و نمی بینند ...
اما بر مظلومیت حسین بن علی و اسیری زینب و بیماری زین العابدین ...خود را سوگوار نشان می دهند .
در شگفتم ،این سرزمین چه روزهایی به خود دید ، چه آدمهایی به خود دید. تاریخ تشیع همه جور آدم به خود دیده بود الا آدم های روزگار ما ، مردمانی که به طمع کاهی از گندم ری، در زمره سپاهیان معین یزید در می آیند و سکوت می کنند، اما این ایام که می رسد ، خود را سوگوار و سیاهپوش حسین می نمایند ...
عجب روزگاری به خود دید ، این سرزمین ، عجب مردمانی
مژگان ایلانلو
در سال ۸۷ ، روز تاسوعا ، به رادیو فرهنگ دعوت شده بودم تا در یک برنامه رادیویی پر مخاطب ، از منظر تاریخی ، برای مردمی که آن سالها هنوز ذره ای ایمان در اعماق قلبشان باقی مانده بود ، از "حسین بن علی " و عاشورایش بگویم .
برنامه زنده بود و من به سوال های شنوندگان و دو مجری با سابقه و حرفه ای زن و مرد پاسخ می دادم .
مجری زن در حالیکه دستش را روی شانه من گذاشته بود گفت : می خواهم یک سوال سخت بپرسم ، سوالی که سالهاست ذهن مرا مشغول کرده
و بعد با آن صدای پخته و عمیقش پرسید : خانم ایلانلو همه اینها حرفهایی که گفتید قبول ولی شما فکر می کنید راز ماندگاری عاشورا بعد از هزار و اندی سال چیست ؟ به زبانی بگویید که حتی اگر کسی اعتقاد هم نداشت ، بفهمد .
گفتم بگذارید آن را با یک سکانس سینمایی برایتان توصیف کنم ، تصور کنید یک بیابان پر از خاک ، در یک غروب نارنجی ، چند سر بریده شده بر نیزه ، چند زن و کودک پریشان حال بالای جسد همسران و برادران و فرزندانشان پریشان به این سو و آن سو می دوند ، عده ای هلهله کنان سوار بر اسب می تازند ..صداها در هم آمیخته ، خون و جسد و بی پناهی و هلهله و صدای شمشیر و غریو بدمستی یزیدیان.
من ایمان دارم صدای آن زنها در حافظه تاریخ گم نمی شود ، حتی اگر از فرط رنج از حنجره بیرون نیاید ، رسم دنیا این نیست .
جهان اینگونه نمی ماند ، خورشید دارد می بیند .قانون زمین است ، صدای مظلوم را می شنود ، تکان می خورد ، اگر چنین بود که دنیا همیشه به کام ظالم می ماند ، همان نخستین ظالمان تاریخ تا ابد ماندگار شده بودند.یک جایی ، یک جوری ، آن صدا شنیده می شود ،ظالم رسوا می شود .
خانم مجری عینکش را از چشم برداشت ، نم اشک صورتش را پاک کرد و دستان مرا فشرد و کارگردان موسیقی پایان برنامه را بلند کرد.
یک سال گذشت ، چند روز بعد از عاشورای هشتاد و هشت و آن محشر عظما ، در اینترنت فیلمی را دیدم که غروبی خاک آلود و خسته است .
زنی ویران شده ، مضطر و در خاک غلتیده در بهشت زهرا ، زانو زده بر زمین از حنجره ای زخمی فریاد می کشد : خدایااااا می بینی ..پسرم را کشتن...خدایا ...امیرم را کشتن ...امیر ..امیر ..
و خورشید نظاره گر بود ..و آسمان می شنید ..
فیلم را متوقف کردم ، خوب که نگاه کردم ، خودش بود ، همان خانم مجری رادیو ، خانم "شهین مهین فر" که پسرش" امیر ارشد تاجمیر " را در روز عاشورا از پل حافظ به زیر انداخته بودند و با ماشین از روی پیکر نیمه جانش رد شده بودند ...و بر پیکرش هلهله کرده بودند..
از آن سال سوگند خوردم که دیگر تا زنده هستم هر عاشورا یادی از این اتفاق کنم و یادی از دیگر کشتگان که بر خاک و آسفالت افتادند و خونشان بر جوی خیابان جاری شد و مادران و همسران و فرزندانشان بی پناه و مضطر از این خانه به آن خانه دنبال یخ دویدند و شب بر مزار شکسته فرزندشان بر زمین چنگ زدند و تصویر جسد در هم شکسته آنها در سردخانه ، تا ابد از جلوی چشمانشان محو نخواهد شد ..
و در شگفتم ، از مردمانی که چشم خود بر این کشته ها می بندند ، بر اسیری زندانیان بی گناه و کور شدگان نان آور خانه می بندند ، بر آزار و ظلم به خانواده های داغدار مهر سکوت بر لب زدند و انگار که نیستند و نمی بینند ...
اما بر مظلومیت حسین بن علی و اسیری زینب و بیماری زین العابدین ...خود را سوگوار نشان می دهند .
در شگفتم ،این سرزمین چه روزهایی به خود دید ، چه آدمهایی به خود دید. تاریخ تشیع همه جور آدم به خود دیده بود الا آدم های روزگار ما ، مردمانی که به طمع کاهی از گندم ری، در زمره سپاهیان معین یزید در می آیند و سکوت می کنند، اما این ایام که می رسد ، خود را سوگوار و سیاهپوش حسین می نمایند ...
عجب روزگاری به خود دید ، این سرزمین ، عجب مردمانی
مجاهد پر کینه / سر کوچه کمینه
این یادداشت ادامه یادداشت پیشین با عنوان «گله از برخی از دوستان قدیم» است که در تاریخ جمعه 13 تیر ماه در همین کانال منتشر شده است.
در آن یادداشت کوتاه، اجمالا گله آن بوده است که: 1 - چرا برخی از دوستان که در عالم نظر در حسن نیت شان تا این لحظه تردید نداشته و ندارم، نه وضعیت و شرایط بسیار مهم و تا حدودی استثنایی کنونی منطقه و جهان و ایران را به درستی درک می کنند؛ 2 - نه اهداف شیطانی و چند لایه رژیمی چون اسرائیل را در منطقه و به طور خاص در ایران به درستی در می یابند؛ 3 - نه موضوعات داخلی و خطرات خارجی را برای امروز و فرداها تفکیک می کنند؛ 4 - نه به مقتضای عقل و منطق موقعیت مسائل را مهم و اهم می کنند و حتی متأسفانه مشکلات داخلی و زمینه های درونی را چنان برجسته می کنند که در نهایت یا تجاوزها و خطرات خارجی و اعمال بی قانونی و نقض آشکار قواعد بین المللی تحت الشعاع قرار می گیرد و یا حتی به نوعی توجیه می شود. از همه مهم تر، استفاده از ادبیات نامناسب و گاه موهن و تحقیرآمیز در باره برخی افراد و به اصطلاح خودی ها چنان آشکار است که به جد مشمئزکننده می نماید. در واقع محل نزاع این نیست که مشکلات داخلی و زمینه های نادرست و گاه در مواردی خطرناک از جمله شعار نابودی اسرائیل، که متأسفانه بهانه به دست جانیانی چون نتانیاهوی نسل کش و تحت تعقیب بین المللی داده تا اهداف پلید و سیاسی خود را در ایران و منطقه جامه عمل بپوشاند، وجود دارد و باید به موقع و در حد ضرورت گفته شوند؛ اعتراضات و گله ها عمدتا در همان چهار محور است که ربط چندانی با اصل مدعیات ندارد. بی گمان زمینه ها را ما فراهم آورده ایم اما به قول مشهور «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد».
شگفت این که منطق این افراد برای اسکات معترضان، دقیقا همان است که حاکمان مستبد و پندناپذیر جمهوری اسلامی سالهاست بدان متوسل می شوند. اینان معترضان به این روش های عملا ضد ملی و به این موقعیت ناشناسی های ویرانگر را حامی جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای معرفی می کنند! همان گونه که حاکمان و مبلغان جمهوری اسلامی نیز تمامی منتقدان را جاسوس و وابسته به بیگانه و به طور خاص آمریکا و اسرائیل می دانند؛ ظاهرا درست گفته اند که پوزیسیون، اوپوزیسیونی گاه افراطی تر از خود را تولید می کند! اما به گمان من تمسک به این حربه های پوسیده، دیگر بی اثر و یا کم اثر است.
اما مهم است بدانیم که برخی چرا چنین می کنند؟
در یادداشت قبلی به دو گروه از این افراد اشارت رفت: اسرائیلی های عیان و همکاران پیدا و پنهان اسرائیل در نسل کشی های غزه و لبنان و نیز توجیه گران تجاوزات نهادهای امنیتی و نظامی اسرائیلی به طور خاص اخیرا تجاوز به کشور ایران. گروه نخست یعنی کسانی که ابایی در اعلام این هم پیمانی ندارند و به نشانه این هم پیمانی پرچم اسرائیل را در دست گرفته و در خیابان ها حرکت می کنند، بی گمان در چشم هر آدم منصفی اعم از ایرانی و غیر ایرانی به وطن و مردمانش خیانت کرده و در لحظات تجاوز با متجاوزان همکاری کرده اند. اینان در امروز و آینده در سیاهه خائنان به ایران فهرست خواهند شد. اما گروه دوم هرچند هنوز زود است که پرونده شان بسته شود و بتوان حکمی قاطع و نهایی صادر کرد. شاید به زودی همه چیز روشن شود. در هرحال این افراد شدیدا متنوع اند و از ذهنیت ها و سائقه های مختلف و چه بسا متضادی برخوردارند.
در مورد نخست به گمانم عامل اصلی نوعی خشم و کینه از حاکمان و عملکردهای مسئولان جمهوری اسلامی در این بیش از چند دهه و نیز به طور خاص انتقام کشی از انقلاب 57 و مدعیان وراثت این انقلاب است. به طور خاص رضا پهلوی و خاندان پادشاهی منقرض شده و حامیان او غالبا انباشته از نفرت اند. کاملا قابل فهم است انقلاب و انقلابیونی که رژیم فاسد پهلوی را برانداختند و ولیعهد سابق را از تاج و تخت موروثی محروم کردند، می بایست مورد خشم و انتقام قرار بگیرند و حتی تا آنجا پیش بروند که در انتقام ستانی با دشمنان ایران و ایرانی همدست و همداستان شوند. گروه دیگر سازمان مجاهدین خلق است که، هرچند خود در مبارزات ضد سلطنتی و استبدادی حضوری فعال داشتند و در پیروزی انقلاب بهمن نیز اثرگذار بودند، اما پس از انقلاب خامی و جاه طلبی های مسئولان رده اول سازمان و توسل به ترور و وحشت از یک سو و برخوردهای وحشیانه ای که با آنان شده و می شود از سوی دیگر، آنان را چنان گرفتار خشم و خشونت و نفرت کرده که حاضرند برای سرنگونی جمهوری اسلامی دست به هر کاری بزنند؛ حتی در زمان جنگ به عراق بروند و در کنار صدام حسین قرار بگیرند و برای آنان و بعدتر برای اسرائیلی ها و آمریکایی ها جاسوسی کنند. وقتی قرار بر این باشد که «به هر قیمت» رقیب از میدان به در شود، نتیجه همین می شود.
این یادداشت ادامه یادداشت پیشین با عنوان «گله از برخی از دوستان قدیم» است که در تاریخ جمعه 13 تیر ماه در همین کانال منتشر شده است.
در آن یادداشت کوتاه، اجمالا گله آن بوده است که: 1 - چرا برخی از دوستان که در عالم نظر در حسن نیت شان تا این لحظه تردید نداشته و ندارم، نه وضعیت و شرایط بسیار مهم و تا حدودی استثنایی کنونی منطقه و جهان و ایران را به درستی درک می کنند؛ 2 - نه اهداف شیطانی و چند لایه رژیمی چون اسرائیل را در منطقه و به طور خاص در ایران به درستی در می یابند؛ 3 - نه موضوعات داخلی و خطرات خارجی را برای امروز و فرداها تفکیک می کنند؛ 4 - نه به مقتضای عقل و منطق موقعیت مسائل را مهم و اهم می کنند و حتی متأسفانه مشکلات داخلی و زمینه های درونی را چنان برجسته می کنند که در نهایت یا تجاوزها و خطرات خارجی و اعمال بی قانونی و نقض آشکار قواعد بین المللی تحت الشعاع قرار می گیرد و یا حتی به نوعی توجیه می شود. از همه مهم تر، استفاده از ادبیات نامناسب و گاه موهن و تحقیرآمیز در باره برخی افراد و به اصطلاح خودی ها چنان آشکار است که به جد مشمئزکننده می نماید. در واقع محل نزاع این نیست که مشکلات داخلی و زمینه های نادرست و گاه در مواردی خطرناک از جمله شعار نابودی اسرائیل، که متأسفانه بهانه به دست جانیانی چون نتانیاهوی نسل کش و تحت تعقیب بین المللی داده تا اهداف پلید و سیاسی خود را در ایران و منطقه جامه عمل بپوشاند، وجود دارد و باید به موقع و در حد ضرورت گفته شوند؛ اعتراضات و گله ها عمدتا در همان چهار محور است که ربط چندانی با اصل مدعیات ندارد. بی گمان زمینه ها را ما فراهم آورده ایم اما به قول مشهور «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد».
شگفت این که منطق این افراد برای اسکات معترضان، دقیقا همان است که حاکمان مستبد و پندناپذیر جمهوری اسلامی سالهاست بدان متوسل می شوند. اینان معترضان به این روش های عملا ضد ملی و به این موقعیت ناشناسی های ویرانگر را حامی جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای معرفی می کنند! همان گونه که حاکمان و مبلغان جمهوری اسلامی نیز تمامی منتقدان را جاسوس و وابسته به بیگانه و به طور خاص آمریکا و اسرائیل می دانند؛ ظاهرا درست گفته اند که پوزیسیون، اوپوزیسیونی گاه افراطی تر از خود را تولید می کند! اما به گمان من تمسک به این حربه های پوسیده، دیگر بی اثر و یا کم اثر است.
اما مهم است بدانیم که برخی چرا چنین می کنند؟
در یادداشت قبلی به دو گروه از این افراد اشارت رفت: اسرائیلی های عیان و همکاران پیدا و پنهان اسرائیل در نسل کشی های غزه و لبنان و نیز توجیه گران تجاوزات نهادهای امنیتی و نظامی اسرائیلی به طور خاص اخیرا تجاوز به کشور ایران. گروه نخست یعنی کسانی که ابایی در اعلام این هم پیمانی ندارند و به نشانه این هم پیمانی پرچم اسرائیل را در دست گرفته و در خیابان ها حرکت می کنند، بی گمان در چشم هر آدم منصفی اعم از ایرانی و غیر ایرانی به وطن و مردمانش خیانت کرده و در لحظات تجاوز با متجاوزان همکاری کرده اند. اینان در امروز و آینده در سیاهه خائنان به ایران فهرست خواهند شد. اما گروه دوم هرچند هنوز زود است که پرونده شان بسته شود و بتوان حکمی قاطع و نهایی صادر کرد. شاید به زودی همه چیز روشن شود. در هرحال این افراد شدیدا متنوع اند و از ذهنیت ها و سائقه های مختلف و چه بسا متضادی برخوردارند.
در مورد نخست به گمانم عامل اصلی نوعی خشم و کینه از حاکمان و عملکردهای مسئولان جمهوری اسلامی در این بیش از چند دهه و نیز به طور خاص انتقام کشی از انقلاب 57 و مدعیان وراثت این انقلاب است. به طور خاص رضا پهلوی و خاندان پادشاهی منقرض شده و حامیان او غالبا انباشته از نفرت اند. کاملا قابل فهم است انقلاب و انقلابیونی که رژیم فاسد پهلوی را برانداختند و ولیعهد سابق را از تاج و تخت موروثی محروم کردند، می بایست مورد خشم و انتقام قرار بگیرند و حتی تا آنجا پیش بروند که در انتقام ستانی با دشمنان ایران و ایرانی همدست و همداستان شوند. گروه دیگر سازمان مجاهدین خلق است که، هرچند خود در مبارزات ضد سلطنتی و استبدادی حضوری فعال داشتند و در پیروزی انقلاب بهمن نیز اثرگذار بودند، اما پس از انقلاب خامی و جاه طلبی های مسئولان رده اول سازمان و توسل به ترور و وحشت از یک سو و برخوردهای وحشیانه ای که با آنان شده و می شود از سوی دیگر، آنان را چنان گرفتار خشم و خشونت و نفرت کرده که حاضرند برای سرنگونی جمهوری اسلامی دست به هر کاری بزنند؛ حتی در زمان جنگ به عراق بروند و در کنار صدام حسین قرار بگیرند و برای آنان و بعدتر برای اسرائیلی ها و آمریکایی ها جاسوسی کنند. وقتی قرار بر این باشد که «به هر قیمت» رقیب از میدان به در شود، نتیجه همین می شود.
این دو گروه کاملا وضعیت روشنی دارند. اما در باره گروه سوم، بدون نیت خوانی که نه اخلاقی است و نه تمام واقعیت ها را عیان می کند، در حد درک و تجربه شخصی ام، می توان گفت که حداقل شماری از این افراد در انباشت کینه و انباشت نفرت و در توجیه کنندگی تجاوز خارجی تا حدودی با دو گروه نخست (پهلوی طلبان اسرائیلی و مجاهدین چهل سال اخیر) شریک هستند.
در توضیح بیشتر می توان گفت که افکار و عقاید و حتی مواضع سیاسی رسمی دگرگون می شوند ولی به تعبیر قدیمی ترها «خصلت»ها و در سطح عام تر «عادت»ها به سادگی تغییر نمی کنند. از این رو ممکن است یک انقلابی سالها تفکر پیشین را رها کرده و حتی بر ضد آن استدلال کند، اما در بنیاد اندیشه ها یا خصلت ها به سادگی تحول ایجاد نشود.
خدا رحمت کند مهندس عزت الله سحابی را. او در جلسات خصوصی زمانی که از تحلیل یکی از دوستان بسیار خوب خرسند نبود، به دلیل این که او روزگاری در جوانی عضو سازمان مجاهدین خلق بوده، به تلخی می گفت: تو هنوز یک مجاهدی! یا در باره یکی دیگر از دوستان می گفت، اگر فلانی زمان حنیف نژاد بود، می توانست یک مجاهد واقعی و جدی باشد! (مراد البته استفاده از یک تجربه است و نه لزوما تأیید مصادیق آن ها). در واقع تغییر افکار و عقاید، فرق می کند با ماندگاری برخی بنیادی برخی مبانی نظری و یا خصلتی در افراد. برای رفع هر نوع شبهه بگویم که این قاعده عام است و در باره افراد و یا جریان های متنوع و مختلف از جمله خودم نیز صادق است.
حال وقتی به نوع نگاه و به نوع تحلیل و به ویژه به ادبیات مورد استفاده برخی از تحلیلگران در باب مسائل ایران و به طور اخص در باره تحولات اخیر و تجاوز اسرائیل و آمریکا توجه می کنم، می بینم، جدای از صدق و کذب مدعیات، به نظر می رسد مواضع سیاسی و دیدگاه ها غالبا تغییر کرده اما در نهایت شماری از مبانی نظری و خصلتی پیشین حفظ شده است. آدمی طرفه معجونی است!
زمانی مجاهدین سرود می خواندند «مجاهد پرکینه / سر کوچه کمینه». مجاهدینی که می شناسیم، به حق و ناحق، انباشته از کینه و نفرت اند و از این رو همه چیز از نظرشان سیاه / سفید است و جز خشم و کینه و نفرت سائقه ای در افکار و اعمال شان دیده نمی شود. حتی برخی افراد و اعضای سابق شان نیز پس از سال ها جدایی و حتی با وجود دشمنی و مخالفت علنی علیه مجاهدین رجوی، از همان ادبیات و از همان تعابیر استفاده می کنند. شگفت این که اینان مدعی استقرار آزادی و عدالت و دموکراسی برای ایرانیان نیز هستند. تجربه نشان می دهد که خشم و نفرت بیش از حد و مزمن آدمی را کور و کر می کند.
حال که از مرحوم مهندس سحابی یاد شد، بد نیست این را هم بگویم. فکر می کنم در سال 81 بود که وی از زندان سپاه آزاد شده بود و اندکی پس از آزادی مصاحبه ای انجام داده بود با روزنامه «یاس نو». در پرسش آخرین، مصاحبه کننده با تعجب پرسیده بود که: آقای مهندس! شما که این همه از دست آقایان آزار دیده اید، باز دارید این همه نصحیت و خیرخواهی می کنید؟ او در پاسخ گفت: بله، این حرف ها از باب ارادت به آقایان نیست، از باب خیرخواهی برای ملک و ملت است (نقل به مضمون)
خداوند او و دیگرانی از جنس او را رحمت کند که کینه و نفرت نمی شناختند، آنچه برایشان مهم و در درجه اول اهمیت قرار داشت، کشور بود و مردم و خیر عمومی و بس! آنان آماده بودند فداکاری کنند و از خواسته های کم اهمیت تر بگذرند و حتی از آبروی خود مایه بگذارند اما سودی به مردم و کشور برسد. تجربه نشان می دهد که با اندیشه و ادبیات قهر و خشونت و انتقام نمی توان امیدی به بهبود امور در آینده داشت.
یکشنبه 15 تیر 1404
#یوسفی_اشکوری #اجتماعی_سیاسی
در توضیح بیشتر می توان گفت که افکار و عقاید و حتی مواضع سیاسی رسمی دگرگون می شوند ولی به تعبیر قدیمی ترها «خصلت»ها و در سطح عام تر «عادت»ها به سادگی تغییر نمی کنند. از این رو ممکن است یک انقلابی سالها تفکر پیشین را رها کرده و حتی بر ضد آن استدلال کند، اما در بنیاد اندیشه ها یا خصلت ها به سادگی تحول ایجاد نشود.
خدا رحمت کند مهندس عزت الله سحابی را. او در جلسات خصوصی زمانی که از تحلیل یکی از دوستان بسیار خوب خرسند نبود، به دلیل این که او روزگاری در جوانی عضو سازمان مجاهدین خلق بوده، به تلخی می گفت: تو هنوز یک مجاهدی! یا در باره یکی دیگر از دوستان می گفت، اگر فلانی زمان حنیف نژاد بود، می توانست یک مجاهد واقعی و جدی باشد! (مراد البته استفاده از یک تجربه است و نه لزوما تأیید مصادیق آن ها). در واقع تغییر افکار و عقاید، فرق می کند با ماندگاری برخی بنیادی برخی مبانی نظری و یا خصلتی در افراد. برای رفع هر نوع شبهه بگویم که این قاعده عام است و در باره افراد و یا جریان های متنوع و مختلف از جمله خودم نیز صادق است.
حال وقتی به نوع نگاه و به نوع تحلیل و به ویژه به ادبیات مورد استفاده برخی از تحلیلگران در باب مسائل ایران و به طور اخص در باره تحولات اخیر و تجاوز اسرائیل و آمریکا توجه می کنم، می بینم، جدای از صدق و کذب مدعیات، به نظر می رسد مواضع سیاسی و دیدگاه ها غالبا تغییر کرده اما در نهایت شماری از مبانی نظری و خصلتی پیشین حفظ شده است. آدمی طرفه معجونی است!
زمانی مجاهدین سرود می خواندند «مجاهد پرکینه / سر کوچه کمینه». مجاهدینی که می شناسیم، به حق و ناحق، انباشته از کینه و نفرت اند و از این رو همه چیز از نظرشان سیاه / سفید است و جز خشم و کینه و نفرت سائقه ای در افکار و اعمال شان دیده نمی شود. حتی برخی افراد و اعضای سابق شان نیز پس از سال ها جدایی و حتی با وجود دشمنی و مخالفت علنی علیه مجاهدین رجوی، از همان ادبیات و از همان تعابیر استفاده می کنند. شگفت این که اینان مدعی استقرار آزادی و عدالت و دموکراسی برای ایرانیان نیز هستند. تجربه نشان می دهد که خشم و نفرت بیش از حد و مزمن آدمی را کور و کر می کند.
حال که از مرحوم مهندس سحابی یاد شد، بد نیست این را هم بگویم. فکر می کنم در سال 81 بود که وی از زندان سپاه آزاد شده بود و اندکی پس از آزادی مصاحبه ای انجام داده بود با روزنامه «یاس نو». در پرسش آخرین، مصاحبه کننده با تعجب پرسیده بود که: آقای مهندس! شما که این همه از دست آقایان آزار دیده اید، باز دارید این همه نصحیت و خیرخواهی می کنید؟ او در پاسخ گفت: بله، این حرف ها از باب ارادت به آقایان نیست، از باب خیرخواهی برای ملک و ملت است (نقل به مضمون)
خداوند او و دیگرانی از جنس او را رحمت کند که کینه و نفرت نمی شناختند، آنچه برایشان مهم و در درجه اول اهمیت قرار داشت، کشور بود و مردم و خیر عمومی و بس! آنان آماده بودند فداکاری کنند و از خواسته های کم اهمیت تر بگذرند و حتی از آبروی خود مایه بگذارند اما سودی به مردم و کشور برسد. تجربه نشان می دهد که با اندیشه و ادبیات قهر و خشونت و انتقام نمی توان امیدی به بهبود امور در آینده داشت.
یکشنبه 15 تیر 1404
#یوسفی_اشکوری #اجتماعی_سیاسی