Forwarded from 𓄂Anti Rafezi𓆃
و از نظر اشکان اعتماد ویکی پدیا منبع معتبری هستش.
دریغ از اینکه ویکی پدیا قابل ویرایش توسط هر فردی هست.
برای مثال جناب آقای اعتماد ما میتونیم بریم داخل ویکی پدیا و روی اسم پیشوا آدولف هیتلرت بنویسیم آدولف استالین رهبر شوروی(در این حد معتبره)
و اما اساس گارد رسانه کودکانه زیرمجموعه کانال سومکای بزرگ که به ظاهر ملیگرا هستند اما توهین های آنها به ایرانشهر و تاریخ ایران بسیار واضح است.
از جمله قراردادن ویس های توهین آمیز اشکان اعتماد.
این احمق نیز با الگوبرداری از اشکان اعتماد به تاریخ و فرهنگ ایرانی توهین میکنه و رسماً رفتار ژرمن پرستانه داره.
#ملیگرایان_دروغین_را_بشناسیم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در اوج تعارضات مصدق و شاه ایران در مرداد سال ۱۳۳۲، محمد رضا پهلوی تصمیم به خروج از ایران گرفت. داوود منشی زاده که به دستور دولت مصدق در زندان بود مقاله انتقادی تندی را بر ضد شاه به روزنامه سومکا فرستاد که با نام خودش چاپ شد. او در این مقاله نوشته بود که شاه با خروج از ایران نشان داد که توانایی دفاع از ایران و تاج و تخت خودش را ندارد و دیگر نمیشود روی او حساب کرد و باید فکر دیگری کرد.
با اینحال خروج شاه باعث برانگیخته شدن احساسات گروهی از مردم بر ضد مصدق شد و خود منشی زاده که آزاد شده بود در روز ۲۸ مرداد با جیپی که اعضای حزب قبلاً از افراد حزب توده به غنیمت گرفته بودند در شهر میچرخید و مرتب برای مردم بر ضد مصدق سخنرانی میکرد. با شکست مصدق و بازگشت محمد رضا پهلوی به ایران، موفق به دیدار با شاه شد و تقاضای مسلح شدن حزب برای دفاع از سلطنت را مطرح کرد که از طرف شاه پذیرفته نشد. او خیلی زود در کودتای نافرجام سید محمدولی قرنی بر ضد شاه شرکت کرد، با شکست کودتا با توجه به سوابقش به او سختگیری نشد و فقط به وی دستور داده شد که ایران را ترک کند.
#ادیت
#𝐌𝐇𝐍_𝐏𝐀𝐑𝐑𝐒
#عاقبت
𔓙 @Zhayedan_Assn 𔓙
با اینحال خروج شاه باعث برانگیخته شدن احساسات گروهی از مردم بر ضد مصدق شد و خود منشی زاده که آزاد شده بود در روز ۲۸ مرداد با جیپی که اعضای حزب قبلاً از افراد حزب توده به غنیمت گرفته بودند در شهر میچرخید و مرتب برای مردم بر ضد مصدق سخنرانی میکرد. با شکست مصدق و بازگشت محمد رضا پهلوی به ایران، موفق به دیدار با شاه شد و تقاضای مسلح شدن حزب برای دفاع از سلطنت را مطرح کرد که از طرف شاه پذیرفته نشد. او خیلی زود در کودتای نافرجام سید محمدولی قرنی بر ضد شاه شرکت کرد، با شکست کودتا با توجه به سوابقش به او سختگیری نشد و فقط به وی دستور داده شد که ایران را ترک کند.
#ادیت
#𝐌𝐇𝐍_𝐏𝐀𝐑𝐑𝐒
#عاقبت
𔓙 @Zhayedan_Assn 𔓙
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from هم پیمانان ایرانگرا
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام اقا تورکه خاک ایرانو میخواستی؟ 🙏🏻🥰
(منظور از ترک های ایران نیست)🐈
#ادیت🔴
#Mmd🤩
👑 𔓙 @Zhayedan_Assn 𔓙 👑
(منظور از ترک های ایران نیست)
#ادیت
#Mmd
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بیستم دیماه 🔴
سالروز قتل امیرکبیر💔
***
رميده از عطش سرخ آفتاب كوير ،
غريب و خسته رسيدم به قتلگاه امير ،
زمان، هنوز همان شرمسار بهت زده ،
زمين ، هنوز همين جان سخت لال شده ،
جهان هنوز همان دست بسته ي تقدير !
هنوز ، نفرين مي بارد از در و ديوار .
هنوز ، نفرت از پادشاه بد كردار .
هنوز وحشت از جانيان آدمخوار !
هنوز لعنت بر بانيان آن تزوير .
هنوز دست صنوبر به استغاثه بلند ،
هنوز بيد پريشيده سر فكنده به زير ،
هنوز همهمه ي سروها كه : « اي جلاد
مزن ! مكش ! چه كني ؟ هاي ؟ !
اي پليد شرير !
چگونه تيغ زني بر برهنه در حمام ؟
چگونه تير گشايي به شير در زنجير ! ؟ »
هنوز ، آب به سرخي زند كه در رگ جوي ،
هنوز ،
هنوز ،
هنوز ،
به قطره قطره ي گلگونه ، رنگ ميگیرد،
از آنچه گرم چكيد از رگ امير كبير !
نه خون ، كه عشق به آزادگي ، شرف ، انسان
نه خون ، كه داروي غم هاي مردم ايران !
نه خون ، كه جوهر سيال دانش و تدبير .
هنوز زاري آب ،
هنوز ناله ي باد ،
هنوز گوش كر آسمان ، فسونگر پير !
هنوز منتظرانيم تا زگرمابه
برون خرامي ، اي آفتاب عالم گير .
« نشيمن تو نه اين كنج محنت آباد ست
تو را زكنگره ي عرش مي زنند صفير ! »
به اسب و پيل چه نازي كه رخ به خون شستند ،
در اين سراچه ي ماتم پياده شاه ، وزير !
چو او دوباره بيايد كسي ؟
-محال ...محال...
هزار سال بماني اگر ،
چه دير...
چه دير... !
زندهیاد فریدون مشیری👑
سالروز قتل امیرکبیر
***
رميده از عطش سرخ آفتاب كوير ،
غريب و خسته رسيدم به قتلگاه امير ،
زمان، هنوز همان شرمسار بهت زده ،
زمين ، هنوز همين جان سخت لال شده ،
جهان هنوز همان دست بسته ي تقدير !
هنوز ، نفرين مي بارد از در و ديوار .
هنوز ، نفرت از پادشاه بد كردار .
هنوز وحشت از جانيان آدمخوار !
هنوز لعنت بر بانيان آن تزوير .
هنوز دست صنوبر به استغاثه بلند ،
هنوز بيد پريشيده سر فكنده به زير ،
هنوز همهمه ي سروها كه : « اي جلاد
مزن ! مكش ! چه كني ؟ هاي ؟ !
اي پليد شرير !
چگونه تيغ زني بر برهنه در حمام ؟
چگونه تير گشايي به شير در زنجير ! ؟ »
هنوز ، آب به سرخي زند كه در رگ جوي ،
هنوز ،
هنوز ،
هنوز ،
به قطره قطره ي گلگونه ، رنگ ميگیرد،
از آنچه گرم چكيد از رگ امير كبير !
نه خون ، كه عشق به آزادگي ، شرف ، انسان
نه خون ، كه داروي غم هاي مردم ايران !
نه خون ، كه جوهر سيال دانش و تدبير .
هنوز زاري آب ،
هنوز ناله ي باد ،
هنوز گوش كر آسمان ، فسونگر پير !
هنوز منتظرانيم تا زگرمابه
برون خرامي ، اي آفتاب عالم گير .
« نشيمن تو نه اين كنج محنت آباد ست
تو را زكنگره ي عرش مي زنند صفير ! »
به اسب و پيل چه نازي كه رخ به خون شستند ،
در اين سراچه ي ماتم پياده شاه ، وزير !
چو او دوباره بيايد كسي ؟
-محال ...محال...
هزار سال بماني اگر ،
چه دير...
چه دير... !
زندهیاد فریدون مشیری
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from 𓄂Anti Rafezi𓆃
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ستمهای خونین سلاطین صفویان بر زرتشتیان، نوشتهی پژوهشگر شناختهشدهی انگلیسی در زمینهی مطالعات کیش زرتشتی:
«یک گروه متشکل از چندصد خانوار [زرتشتی] در شرایطی زندگی میکرد که به گونهای بارز چشمگیر بود. شاهعباس اول صفوی آنها را در سال 1608 در حومهی پایتخت جدید خود اصفهان جای داده بود تا از نیروی کار ارزانقیمت آنان استفاده شود. این مردمان زحمتکش و فرزندان آنان یکصدسالی در آنجا با آسودگی و امنیت نسبی به سر بردند. اما در سال 1699 شاه سلطان حسین فرمانی صادر میکند که اینان کیش آباء و اجدادی خود را ترک کنند. بر حسب اتفاق اسقفی مسیحی در همان هنگام در شهر اصفهان بود و او شرحی از وقایع هولناکی که پس از صدور این فرمان روی داد را نقل میکند. تنی چند از زرتشتیان تسلیم شدند و امر شاه را گردن نهادند. اما بقیه با نهایت قساوت و شقاوت به قتل رسیدند. در روایات یزد آمده است که آب رودخانهی اصفهان از خون قرمز و از بدنهای تکهتکه شدهی قربانیان پوشیده شده بود. چند نفری توانستند بگریزند و خبر این فاجعه را به همکیشان خود در روستاهای یزد برسانند. اما سرتاسر محلهی زرتشتیان اصفهان در عرض یک روز ویران شد. همین گونه رویدادها، به مقیاس کوچکتر، باید در نقاط مختلف ایران روی داده باشد که کسی از آن آگاهی پیدا نکرده است. آخرین باری که زرتشتیان به گونهای دستهجمعی مجبور به ترک دین خود شدند، در اواسط سدهی نوزدهم در روستای ترکآباد یزد بود.
حتی در شهرهای بزرگ، زرتشتی بودن، سهل نبود و پیروان کیش زندگی دشوار و خطرناکی را میگذراندند. خانههای کوچک خشتی تنگ و تاریک شبیه به قلاع کوچک زرتشتیان یزد شاهد نوع زندگی خاص آنان بوده است که امنیت نداشتند. سبک بودن مجازات کسانی که آنان را مورد تعقیب و آزار قرار میدادند، موجب شده بود که به گونهای پیوسته مورد حملات اوباش و اراذل قرار گیرند، و به مال و ناموس آنان با بیشرمی تجاوز شده و گاهی به قتل رسیدند. گاهی تودههای مردم را بر علیه آنان تحریک میکردند و سالیانه جزیهی سنگینی از آنان گرفته میشد. به بیگاری برده میشدند. قوانین محلی وضع میکردند تا زندگی را بر این کافران دشوار و ناگوار سازند. گاهی تمام جمعیت زرتشتی از ظلم و ستمی که بر آنها میشد، به سوگ مینشست. مثلا آنگاه که شاهعباس از آنها کتابی افسانهای را خواست که شنیده بود ابراهیم پیامبر در آن شرح وقایع آینده را نوشته است، چون نتوانستند چنین کتابی را به او تقدیم کنند، دلتنگ شد و دستور داد تا دو تن از روحانیان بزرگ زرتشتی را به قتل رساندند.
خبر این فاجعه را دستور دستوران یزد از ترکآباد به پارسیان مقیم هندوستان رساند.»
#Mehdi
#صفویان
𔓙 @Zhayedan_Assn 𔓙
«یک گروه متشکل از چندصد خانوار [زرتشتی] در شرایطی زندگی میکرد که به گونهای بارز چشمگیر بود. شاهعباس اول صفوی آنها را در سال 1608 در حومهی پایتخت جدید خود اصفهان جای داده بود تا از نیروی کار ارزانقیمت آنان استفاده شود. این مردمان زحمتکش و فرزندان آنان یکصدسالی در آنجا با آسودگی و امنیت نسبی به سر بردند. اما در سال 1699 شاه سلطان حسین فرمانی صادر میکند که اینان کیش آباء و اجدادی خود را ترک کنند. بر حسب اتفاق اسقفی مسیحی در همان هنگام در شهر اصفهان بود و او شرحی از وقایع هولناکی که پس از صدور این فرمان روی داد را نقل میکند. تنی چند از زرتشتیان تسلیم شدند و امر شاه را گردن نهادند. اما بقیه با نهایت قساوت و شقاوت به قتل رسیدند. در روایات یزد آمده است که آب رودخانهی اصفهان از خون قرمز و از بدنهای تکهتکه شدهی قربانیان پوشیده شده بود. چند نفری توانستند بگریزند و خبر این فاجعه را به همکیشان خود در روستاهای یزد برسانند. اما سرتاسر محلهی زرتشتیان اصفهان در عرض یک روز ویران شد. همین گونه رویدادها، به مقیاس کوچکتر، باید در نقاط مختلف ایران روی داده باشد که کسی از آن آگاهی پیدا نکرده است. آخرین باری که زرتشتیان به گونهای دستهجمعی مجبور به ترک دین خود شدند، در اواسط سدهی نوزدهم در روستای ترکآباد یزد بود.
حتی در شهرهای بزرگ، زرتشتی بودن، سهل نبود و پیروان کیش زندگی دشوار و خطرناکی را میگذراندند. خانههای کوچک خشتی تنگ و تاریک شبیه به قلاع کوچک زرتشتیان یزد شاهد نوع زندگی خاص آنان بوده است که امنیت نداشتند. سبک بودن مجازات کسانی که آنان را مورد تعقیب و آزار قرار میدادند، موجب شده بود که به گونهای پیوسته مورد حملات اوباش و اراذل قرار گیرند، و به مال و ناموس آنان با بیشرمی تجاوز شده و گاهی به قتل رسیدند. گاهی تودههای مردم را بر علیه آنان تحریک میکردند و سالیانه جزیهی سنگینی از آنان گرفته میشد. به بیگاری برده میشدند. قوانین محلی وضع میکردند تا زندگی را بر این کافران دشوار و ناگوار سازند. گاهی تمام جمعیت زرتشتی از ظلم و ستمی که بر آنها میشد، به سوگ مینشست. مثلا آنگاه که شاهعباس از آنها کتابی افسانهای را خواست که شنیده بود ابراهیم پیامبر در آن شرح وقایع آینده را نوشته است، چون نتوانستند چنین کتابی را به او تقدیم کنند، دلتنگ شد و دستور داد تا دو تن از روحانیان بزرگ زرتشتی را به قتل رساندند.
خبر این فاجعه را دستور دستوران یزد از ترکآباد به پارسیان مقیم هندوستان رساند.»
#Mehdi
#صفویان
𔓙 @Zhayedan_Assn 𔓙
📕متن سنگ نوشته شاپور یکم در کتیبه زرتشت به صورت خلاصه
✏️توضیحات: متن کتیبه بر روی ۳ ضلع دیوار کعبه زرتشت نوشته شده است که به ۳ زبان پارسی میانه، پارتی، یونانی نیز نوشته شده است این کعبه در نقش رستم در شهر مرودشت استان فارس قرار گرفته است
🖋درون کتیبه: یک: شاپور اول خود را از قوم پارس نیز معرفی میکند
دو: نام استان های ساسانیان را میگوید
سه: شرح اولین لشکرکشی شاپور اول علیه گوردیان سوم و فیلیپ عرب و گرفتن خراج از فیلیپ عرب
چهار: دومین لشکرشی شاپور دوم علیه روم که نام استان های فتح شده را میگوید و سومین ان به اسارت در امدن والاریانوس و ذکر استان های فتح شده
پنج: ساخت اتشکده در سرتاسر قلمرو ساسانیان توسط او
شش: او میگوید که این سرزمین هارا با یاری ایزد ایزدان به دست اورده و نام شهر های شرقی ایران را میگوید مثل: کاشغر و تاشکند و مرو را نیز میگوید
📚این کتیبه از چند جهت مهم است: یک زبان شانسی شناخت زبان پارتی و پارسی میانه
دو: شرح تاریخ و مهم ترین حوادثی که در دوران شاپور اول اتفاق افتاد
🗓𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐔𝐒 : @Zhayedan_Assn _ @Holygalacticempire
#kaizer
#ساسانیان
𔓙 @Zhayedan_Assn 𔓙
✏️توضیحات: متن کتیبه بر روی ۳ ضلع دیوار کعبه زرتشت نوشته شده است که به ۳ زبان پارسی میانه، پارتی، یونانی نیز نوشته شده است این کعبه در نقش رستم در شهر مرودشت استان فارس قرار گرفته است
🖋درون کتیبه: یک: شاپور اول خود را از قوم پارس نیز معرفی میکند
دو: نام استان های ساسانیان را میگوید
سه: شرح اولین لشکرکشی شاپور اول علیه گوردیان سوم و فیلیپ عرب و گرفتن خراج از فیلیپ عرب
چهار: دومین لشکرشی شاپور دوم علیه روم که نام استان های فتح شده را میگوید و سومین ان به اسارت در امدن والاریانوس و ذکر استان های فتح شده
پنج: ساخت اتشکده در سرتاسر قلمرو ساسانیان توسط او
شش: او میگوید که این سرزمین هارا با یاری ایزد ایزدان به دست اورده و نام شهر های شرقی ایران را میگوید مثل: کاشغر و تاشکند و مرو را نیز میگوید
📚این کتیبه از چند جهت مهم است: یک زبان شانسی شناخت زبان پارتی و پارسی میانه
دو: شرح تاریخ و مهم ترین حوادثی که در دوران شاپور اول اتفاق افتاد
🗓𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐔𝐒 : @Zhayedan_Assn _ @Holygalacticempire
#kaizer
#ساسانیان
𔓙 @Zhayedan_Assn 𔓙