Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
10500 - Telegram Web
Telegram Web
یه بنده خدای حال خرابی اینجا نشسته، هندزفری تو گوششه داره تتلو گوش می‌ده. نمی‌دونم چون هندزفری تو گوششه متوجه نیست یا جدنی جدنی حالش خوش نیست، بلند بلند و فالش داره همخوانی می‌کنه، اون وسطاشم که متنو یادش می‌ره آهنگشو می‌زنه.
😭1
امروز بالاخره تونستم مه‌زاد رو از تو کتابخونه دانشگاه شکار کنم. واقعا خوشحال شدم. هر بار می‌رم دنبالش می‌گردم یکی قبل از من برش داشته.
😭1
بعد از این کاری که این بنده خدا (d4vd) کرد، جرات نمی‌کنم از خواننده ناشناس و جدید آهنگ این مدلی گوش بدم یا شر کنم. می‌ترسم باز تق اینا هم در بیاد، احوالاتم و خاطرات منگنه شده‌م به آهنگ خراب بشه.
😭1
لباس اشتباهی انتخاب کردم.
از همین الان گرممه.
😭1
تو مسیر برگشت، هیچ‌ چیزی اندازه فرایند گیر پسرعطرفروشه‌ها نیفتادن بهم استرس نمی‌ده.
😭1🤝1
هزارتا کار عقب‌مونده دارم که یه جورایی حتی از ددلاینشون هم گذشته، ولی خب تا میام دوباره شروعشون کنم یه صدایی تو مغزم می‌گه "هنوز که کسی چیزی نگفته. تو هم صداشو در نیار که اگه باز یادشون بیاد شاکی می‌شن." و بدین صورت بیشتر عقب میفتن.
😭1
یه عکسی دارم، انقدر تو نظرم ناز و خوشگلم توش که فکر می‌کنم دیگه هیچ عکسی به قشنگی اون نخواهم داشت. همونم باکیفیتشو پیدا نمی‌کنم اصلا‌.
شما نگاه کنین شاید یه چیز عادی باشه، ولی من هر چی نگاهش می‌کنم هی به نظرم نازتر و خوشگلتر می‌شه.
ناراحتم واقعا.
😭21
دوستان و دانشجویان گرامی!
رزرو ناهار شنبه فراموشتان نگردد.

پی‌نوشت : باز من عادتم پرید، دیر یادم افتاد.
😭1
یه چیزایی رو نمی‌شه برای کسی توضیح داد. مثل حس وقتی که یه نوشته قدیمی رو پیدا می‌کنی و می‌خونی، یا وقتی یه عکس خیلی قدیمی تار گره‌خورده به خاطرات قدیمی اون ته‌مه‌های گالریت به چشمت می‌خوره، یا وقتی که یه آهنگ فراموش شده از توی پلی‌لیست رندومت یهویی پلی می‌شه، یا اون تایمی که یهویی چشمت به تقویم میفته و تاریخش به چشمت آشنا میاد ولی وقتی فکر می‌کنی اسم آدما رو هم حتی یادت نمیاد. اینا رو آخه چطوری می‌شه تو کلمه گنجوند؟
😭2
یکی از دوستان عزیزم برام آموزش قدم به قدم طراحی یه سری نقوش هندسی اسلامی (دقیق اسماشونو یادم نیست ولی اکثرشون اسلامی بودن اون‌طور که یادمه) رو فرستاده و انقدر همه‌شون جالبن که نمی‌دونم از کجا شروع کنم.
😭1
در حال حاضر یه کرمی تو جونم افتاده که یه کاری باید بکنم. نمی‌دونم اون سشواره که چند ماهه هی می‌رم چکش می‌کنم و نمی‌خرم رو بالاخره ثبت سفارش بزنم، یا برم پایین هله‌هوله بخرم، یا مه‌زاد رو شروع کنم، یا پاشم دکور عکاسی درست کنم، یا یکی از طرح‌ها رو انتخاب کنم و بکشم، یا فیلم ببینم، یا چی.
😭1
(انقدر هیچکدوم رو انجام نمی‌دم تا فردا می‌شه‌.)
😭2
مینویسم که نوشته باشم
(انقدر هیچکدوم رو انجام نمی‌دم تا فردا می‌شه‌.)
همینم شد اتفاقا. ولی نه از سر انتخاب نکردن. یه سری کار دیگه داشتم، اونا رو انجام دادم.
😭1
هیچ راهی برای فرار از این تضاد درونم پیدا نمی‌کنم.
😭2
با مینو که داشتیم برمی‌گشتیم خونه، یه خانوم کوچولویی بهم گفت "دوستت خیلی خوشگله!"
بهش گفتم مرسی عزیزم ولی خواهرمه.
گفت "خب شما هم خیلی خوشگلین".
قشنگ دو سه لول اومد رو اعتماد به نفسم.
3😭1
آبجی کوچیکه برگشته می‌گه این اسنپ‌بک که فعال بشه یعنی کاکائو هم وارد نمی‌شه؟ من نگران شیرکاکائو‌ ام.
🤣1😭1
2025/10/19 20:56:58
Back to Top
HTML Embed Code: