یه بنده خدای حال خرابی اینجا نشسته، هندزفری تو گوششه داره تتلو گوش میده. نمیدونم چون هندزفری تو گوششه متوجه نیست یا جدنی جدنی حالش خوش نیست، بلند بلند و فالش داره همخوانی میکنه، اون وسطاشم که متنو یادش میره آهنگشو میزنه.
😭1
مینویسم که نوشته باشم
یه بنده خدای حال خرابی اینجا نشسته، هندزفری تو گوششه داره تتلو گوش میده. نمیدونم چون هندزفری تو گوششه متوجه نیست یا جدنی جدنی حالش خوش نیست، بلند بلند و فالش داره همخوانی میکنه، اون وسطاشم که متنو یادش میره آهنگشو میزنه.
خب مثکه واقعا احوالش خوش نبود. بلند شدنی هندزفری رو درآورد، تقریبا داد زد "بزنم نفت در بیاد".
😭2
امروز بالاخره تونستم مهزاد رو از تو کتابخونه دانشگاه شکار کنم. واقعا خوشحال شدم. هر بار میرم دنبالش میگردم یکی قبل از من برش داشته.
😭1
بعد از این کاری که این بنده خدا (d4vd) کرد، جرات نمیکنم از خواننده ناشناس و جدید آهنگ این مدلی گوش بدم یا شر کنم. میترسم باز تق اینا هم در بیاد، احوالاتم و خاطرات منگنه شدهم به آهنگ خراب بشه.
😭1
عین الدوله
لباس مناسب این هوا ندارم. من فقط لباس برای هوای گرم و یا خیلی سرد دارم.
منم همین.
البته من فقط مناسب هوای خیلی سرد دارم.
البته من فقط مناسب هوای خیلی سرد دارم.
😭1
مینویسم که نوشته باشم
الان من این ترم سه تا درس با این خانوم شکرچیزاده بردارم ریسک صد درصدیه. هیچکسم نمیشناسدش که بفهمم الان سه تا درس خوب دارم یا سه تا بد.
سه روزه دارم شکرچیزاده رو میبینم فقط و لاغیر.😭😭😭😭😭
😭1
تو مسیر برگشت، هیچ چیزی اندازه فرایند گیر پسرعطرفروشهها نیفتادن بهم استرس نمیده.
😭1🤝1
هزارتا کار عقبمونده دارم که یه جورایی حتی از ددلاینشون هم گذشته، ولی خب تا میام دوباره شروعشون کنم یه صدایی تو مغزم میگه "هنوز که کسی چیزی نگفته. تو هم صداشو در نیار که اگه باز یادشون بیاد شاکی میشن." و بدین صورت بیشتر عقب میفتن.
😭1
یه عکسی دارم، انقدر تو نظرم ناز و خوشگلم توش که فکر میکنم دیگه هیچ عکسی به قشنگی اون نخواهم داشت. همونم باکیفیتشو پیدا نمیکنم اصلا.
شما نگاه کنین شاید یه چیز عادی باشه، ولی من هر چی نگاهش میکنم هی به نظرم نازتر و خوشگلتر میشه.
ناراحتم واقعا.
شما نگاه کنین شاید یه چیز عادی باشه، ولی من هر چی نگاهش میکنم هی به نظرم نازتر و خوشگلتر میشه.
ناراحتم واقعا.
😭2❤1
دوستان و دانشجویان گرامی!
رزرو ناهار شنبه فراموشتان نگردد.
پینوشت : باز من عادتم پرید، دیر یادم افتاد.
رزرو ناهار شنبه فراموشتان نگردد.
پینوشت : باز من عادتم پرید، دیر یادم افتاد.
😭1
یه چیزایی رو نمیشه برای کسی توضیح داد. مثل حس وقتی که یه نوشته قدیمی رو پیدا میکنی و میخونی، یا وقتی یه عکس خیلی قدیمی تار گرهخورده به خاطرات قدیمی اون تهمههای گالریت به چشمت میخوره، یا وقتی که یه آهنگ فراموش شده از توی پلیلیست رندومت یهویی پلی میشه، یا اون تایمی که یهویی چشمت به تقویم میفته و تاریخش به چشمت آشنا میاد ولی وقتی فکر میکنی اسم آدما رو هم حتی یادت نمیاد. اینا رو آخه چطوری میشه تو کلمه گنجوند؟
😭2
یکی از دوستان عزیزم برام آموزش قدم به قدم طراحی یه سری نقوش هندسی اسلامی (دقیق اسماشونو یادم نیست ولی اکثرشون اسلامی بودن اونطور که یادمه) رو فرستاده و انقدر همهشون جالبن که نمیدونم از کجا شروع کنم.
😭1
در حال حاضر یه کرمی تو جونم افتاده که یه کاری باید بکنم. نمیدونم اون سشواره که چند ماهه هی میرم چکش میکنم و نمیخرم رو بالاخره ثبت سفارش بزنم، یا برم پایین هلههوله بخرم، یا مهزاد رو شروع کنم، یا پاشم دکور عکاسی درست کنم، یا یکی از طرحها رو انتخاب کنم و بکشم، یا فیلم ببینم، یا چی.
😭1
مینویسم که نوشته باشم
(انقدر هیچکدوم رو انجام نمیدم تا فردا میشه.)
همینم شد اتفاقا. ولی نه از سر انتخاب نکردن. یه سری کار دیگه داشتم، اونا رو انجام دادم.
😭1
با مینو که داشتیم برمیگشتیم خونه، یه خانوم کوچولویی بهم گفت "دوستت خیلی خوشگله!"
بهش گفتم مرسی عزیزم ولی خواهرمه.
گفت "خب شما هم خیلی خوشگلین".
قشنگ دو سه لول اومد رو اعتماد به نفسم.
بهش گفتم مرسی عزیزم ولی خواهرمه.
گفت "خب شما هم خیلی خوشگلین".
قشنگ دو سه لول اومد رو اعتماد به نفسم.
❤3😭1
آبجی کوچیکه برگشته میگه این اسنپبک که فعال بشه یعنی کاکائو هم وارد نمیشه؟ من نگران شیرکاکائو ام.
🤣1😭1