🔴گرانیگاه وفاق
🔺اعتماد ۱ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘خبری که هفته گذشته از قول رییس محترم دیوان عالی کشور در نقد رفتار آقای رییس جمهور منتشر شد، به سرعت تکذیب گردید و این نشان از درایت ایجاد شده حداقل در بخشی از ساختار سیاسی ایران دارد. امیدواریم موقتی نباشد. چرا این مسأله مهم است؟ این یادداشت در مقام توضیح گرانیگاه وفاق است.
🔘به نظرم مهمترین تحولی که در دو ماه گذشته رخ داده کوشش برای شکلگیری وفاق در ساختار قدرت است. این مسأله حتی مهمتر از وفاق با مردم است. گر چه من در یادداشتهای هفته پیش، پنج حوزهای که باید متحول شود تا وفاق با مردم شکل بگیرد را توضیح دادم و معتقدم که حتی اگر وفاق درون ساختاری هم شکل بگیرد، غیر ممکن است که بدون وفاق با مردم و جامعه بتوان وفاق درون ساختاری را پایدار کرد، ولی همچنان معتقدم که در گام اول باید وفاق درون ساختار قدرت شکل بگیرد.
🔘این وفاق چند لایه دارد. اول وفاق درون دولت، دوم وفاق درون مجموعه نهادهای حکومتی، و سوم بازتاب این وفاق در صدا و سیما و رسانههایی که از منبع عمومی ارتزاق میکنند. وظیفه اول و مهم آقای رییس جمهور این نیست که مسایل متعارف و گر چه مهم دولت را حل و فصل کند، اینها را باید به عهده معاون اول، معاون اجرایی و سایر همکاران خود واگذار کند. وظیفه اصلی آقای پزشکیان پیش بردن پروژه وفاق درون ساختار به علاوه وفاق با مردم و تثبیت حمایت افراد رأیدهنده و جلب حداکثر ممکن از افرادی که رأی ندادند، است.
🔘مسأله مهم این است که در غیاب وفاق درون ساختاری هیچ تحول مثبتی رخ نداده و نخواهد داد. تحولاتی هم که با وفاق درون ساختاری رخ میدهد، اگر با وفاق نسبی با مردم همراه نشود، ناپایدار است. و اگر هر دو مورد وفاق وجود نداشته باشد که فاجعهبار است. راهبرد یکدستسازی با این تحلیل بود که وفاق درون حکومت شکل بگیرد و از این طریق تحرکی جدی به سوی پیشرفت رخ دهد و مردم مزه آن را بچشند، و به تبع آن با اکثریت قابل توجهی از مردم نیز وفاق صورت گیرد و کشور به سوی اهداف تعیین شده حرکت کند.
🔘ولی به عللی این راهبرد شکست خورد، شکستی که پیش از آن هم پیشبینی شده بود. علت اول این است که شکلگیری اراده بر تحقق وفاق و یکدستی برای موفقیت لازم است ولی کافی نیست. باید برنامه و ایدههای علمی و قابل اجرا نیز داشت که جناح یکدست شده فاقد آن بود و به صورت کاریکاتوری سعی میکرد ایدههای دولت پیش را پیگیری کند.
https://telegra.ph/گرانیگاه-وفاق-09-21
🔺اعتماد ۱ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘خبری که هفته گذشته از قول رییس محترم دیوان عالی کشور در نقد رفتار آقای رییس جمهور منتشر شد، به سرعت تکذیب گردید و این نشان از درایت ایجاد شده حداقل در بخشی از ساختار سیاسی ایران دارد. امیدواریم موقتی نباشد. چرا این مسأله مهم است؟ این یادداشت در مقام توضیح گرانیگاه وفاق است.
🔘به نظرم مهمترین تحولی که در دو ماه گذشته رخ داده کوشش برای شکلگیری وفاق در ساختار قدرت است. این مسأله حتی مهمتر از وفاق با مردم است. گر چه من در یادداشتهای هفته پیش، پنج حوزهای که باید متحول شود تا وفاق با مردم شکل بگیرد را توضیح دادم و معتقدم که حتی اگر وفاق درون ساختاری هم شکل بگیرد، غیر ممکن است که بدون وفاق با مردم و جامعه بتوان وفاق درون ساختاری را پایدار کرد، ولی همچنان معتقدم که در گام اول باید وفاق درون ساختار قدرت شکل بگیرد.
🔘این وفاق چند لایه دارد. اول وفاق درون دولت، دوم وفاق درون مجموعه نهادهای حکومتی، و سوم بازتاب این وفاق در صدا و سیما و رسانههایی که از منبع عمومی ارتزاق میکنند. وظیفه اول و مهم آقای رییس جمهور این نیست که مسایل متعارف و گر چه مهم دولت را حل و فصل کند، اینها را باید به عهده معاون اول، معاون اجرایی و سایر همکاران خود واگذار کند. وظیفه اصلی آقای پزشکیان پیش بردن پروژه وفاق درون ساختار به علاوه وفاق با مردم و تثبیت حمایت افراد رأیدهنده و جلب حداکثر ممکن از افرادی که رأی ندادند، است.
🔘مسأله مهم این است که در غیاب وفاق درون ساختاری هیچ تحول مثبتی رخ نداده و نخواهد داد. تحولاتی هم که با وفاق درون ساختاری رخ میدهد، اگر با وفاق نسبی با مردم همراه نشود، ناپایدار است. و اگر هر دو مورد وفاق وجود نداشته باشد که فاجعهبار است. راهبرد یکدستسازی با این تحلیل بود که وفاق درون حکومت شکل بگیرد و از این طریق تحرکی جدی به سوی پیشرفت رخ دهد و مردم مزه آن را بچشند، و به تبع آن با اکثریت قابل توجهی از مردم نیز وفاق صورت گیرد و کشور به سوی اهداف تعیین شده حرکت کند.
🔘ولی به عللی این راهبرد شکست خورد، شکستی که پیش از آن هم پیشبینی شده بود. علت اول این است که شکلگیری اراده بر تحقق وفاق و یکدستی برای موفقیت لازم است ولی کافی نیست. باید برنامه و ایدههای علمی و قابل اجرا نیز داشت که جناح یکدست شده فاقد آن بود و به صورت کاریکاتوری سعی میکرد ایدههای دولت پیش را پیگیری کند.
https://telegra.ph/گرانیگاه-وفاق-09-21
Telegraph
گرانیگاه وفاق
🔺اعتماد ۱ مهر ۱۴۰۳ ✍️عباس عبدی 🔘خبری که هفته گذشته از قول رییس محترم دیوان عالی کشور در نقد رفتار آقای رییس جمهور منتشر شد، به سرعت تکذیب گردید و این نشان از درایت ایجاد شده حداقل در بخشی از ساختار سیاسی ایران دارد. امیدواریم موقتی نباشد. چرا این مسأله مهم…
🔴اگر جای پزشکیان بودم صداوسیما را تحریم میکردم
🔺انصافنیوز اول مهر ۱۴۰۳
▪️گفتگو در باره عملکرد صدا و سیما علیه رییسجمهور و دولت
✍️عباس عبدی
🔹عباس عبدی با اشاره به نوع مواجههی صداوسیما با دولت چهاردهم پیشنهاد میدهد که دولت به شکل فوری در باره بودجهی این سازمان تصمیم گرفته و صداوسیما را تحریم کنند. این تحلیلگر سیاسی در گفتوگو با انصاف نیوز گفت:
🔘اینکه فردی نظر خود را در یک برنامهی تلویزیونی میگوید مهم نیست. البته ممکن است بسیاری با آن نظر موافق نباشند و آن را سخیف هم بدانند. مشکل از اینجا شروع نمیشود که بیان چنین حرفی در چارچوب آزادی بیان است یا خیر بلکه مسئله اینجاست که صداوسیما اصلا رسانهای نیست که بیانگر دفاع از آزادی بیان باشد.
🔘او با بیان اینکه رادیو و تلویزیون ایران رویکرد مشخص روایتمحوری در چارچوبی که خودشان تعیین میکنند دارد، گفت: آنها صرفا آنچه در آن روایت جا بگیرد را بیان میکنند و حرفی خارج از آن روایت را کسی حق ندارد بیان کند. اگر در زمان آقای رئیسی کسی چنین حرفی را میزد برنامه تعطیل میشد و بارها عذرخواهی میکردند. شاید گوینده هم به وضعیت ناخواستهای دچار میشد.
🔘در حال حاضر هم کسی حق ندارد چنین حرفی که در این برنامهی تلویزیونی گفته شد را دربارهی افراد مورد قبول این رسانه بگوید. آزادی بیان یک کل تجزیهناپذیر است؛ اینطور نمیشود که من به شما توهین یا نقد کنم اما شما نتوانید نسبت به من نقدی بیان کنید.
🔘آقای عبدی با تاکید بر اینکه این مسئله فقط منحصر به دولت نیست و مسئولان دولتی نباید بگویند عیبی ندارد به ما چنین حرفهایی میزنند، گفت: اگر یک رسانهی بیطرف این حرفها را به دولت بزند اشکالی ندارد و هیچکس هم حق ندارد مانع فعالیت آن بشود به شرط اینکه بتوان حرفهای مشابه دربارهی افراد مشابه را بیان کرد اما دولت باید از زاویهی دیگری به این موضوع نگاه کند.
🔘این روزنامهنگار ادامه داد: چنین اظهاراتی شمشیر کشیدن به روی دولت از طرف رسانهای است که از پول ملت ارتزاق میکند. دولت باید در باره بودجه این رسانه تصمیمگیری کند. دولت مسئلهی صداوسیما را خیلی صریح و روشن باید حل کند؛ یا باید وضعیت آزادی کامل باشد یا این موارد را هم کنار بگذارند. اینطور نمیشود که در زمینههای دیگر محدودیت باشد اما به دولت هر چه دوست دارند بگویند.
🔘اگر جای آقای پزشکیان باشم با صداوسیما قطع رابطه و آن را تحریم میکنم. صداوسیما باید به جایگاهی که شایستهی یک رسانهی ملی است بازگردد. پاشنه آشیل رویکرد «وفاق» رسانههای رسمی ولی غیرمسئول هستند.
🔘این تحلیلگر سیاسی گفت: هیچ نیازی به هیچ نوع برخوردی نیست. ما با ابراز این نظر مشکلی نداریم. این اظهارنظر در نهایت به نظر ما به ضرر خود گوینده است اما صداوسیما باید چنین امکانی را برای همه فراهم کند. اگر این کار را نمیکند برای هیچ کس هم نباید این امکان را فراهم کند. البته مسیر درست حرکت رادیو و تلویزیون در مسیر آزادی و ایجاد امکان برای اظهارنظر آزاد همه دربارهی مسائل مختلف کشور است.
🔘او ادامه داد: اینکه او گفته شرم میکند اصلا مسئلهای نیست، خیلیهای دیگر هم از روسای جمهور قبلی شرم میکنند. نیازی به کار خاصی دربارهی این اظهارنظر نیست و او حق دارد نظرش را بگوید. این رادیو و تلویزیون است که حق ندارد تا زمانی که افرادی که نظرات مشابهی دربارهی دیگران دارند را دعوت نمیکند اظهارات این افراد را هم پوشش دهد. راه درست ایجاد امکان اظهارنظر آزاد همه دربارهی مسائل مختلف کشور است.
🔺انصافنیوز اول مهر ۱۴۰۳
▪️گفتگو در باره عملکرد صدا و سیما علیه رییسجمهور و دولت
✍️عباس عبدی
🔹عباس عبدی با اشاره به نوع مواجههی صداوسیما با دولت چهاردهم پیشنهاد میدهد که دولت به شکل فوری در باره بودجهی این سازمان تصمیم گرفته و صداوسیما را تحریم کنند. این تحلیلگر سیاسی در گفتوگو با انصاف نیوز گفت:
🔘اینکه فردی نظر خود را در یک برنامهی تلویزیونی میگوید مهم نیست. البته ممکن است بسیاری با آن نظر موافق نباشند و آن را سخیف هم بدانند. مشکل از اینجا شروع نمیشود که بیان چنین حرفی در چارچوب آزادی بیان است یا خیر بلکه مسئله اینجاست که صداوسیما اصلا رسانهای نیست که بیانگر دفاع از آزادی بیان باشد.
🔘او با بیان اینکه رادیو و تلویزیون ایران رویکرد مشخص روایتمحوری در چارچوبی که خودشان تعیین میکنند دارد، گفت: آنها صرفا آنچه در آن روایت جا بگیرد را بیان میکنند و حرفی خارج از آن روایت را کسی حق ندارد بیان کند. اگر در زمان آقای رئیسی کسی چنین حرفی را میزد برنامه تعطیل میشد و بارها عذرخواهی میکردند. شاید گوینده هم به وضعیت ناخواستهای دچار میشد.
🔘در حال حاضر هم کسی حق ندارد چنین حرفی که در این برنامهی تلویزیونی گفته شد را دربارهی افراد مورد قبول این رسانه بگوید. آزادی بیان یک کل تجزیهناپذیر است؛ اینطور نمیشود که من به شما توهین یا نقد کنم اما شما نتوانید نسبت به من نقدی بیان کنید.
🔘آقای عبدی با تاکید بر اینکه این مسئله فقط منحصر به دولت نیست و مسئولان دولتی نباید بگویند عیبی ندارد به ما چنین حرفهایی میزنند، گفت: اگر یک رسانهی بیطرف این حرفها را به دولت بزند اشکالی ندارد و هیچکس هم حق ندارد مانع فعالیت آن بشود به شرط اینکه بتوان حرفهای مشابه دربارهی افراد مشابه را بیان کرد اما دولت باید از زاویهی دیگری به این موضوع نگاه کند.
🔘این روزنامهنگار ادامه داد: چنین اظهاراتی شمشیر کشیدن به روی دولت از طرف رسانهای است که از پول ملت ارتزاق میکند. دولت باید در باره بودجه این رسانه تصمیمگیری کند. دولت مسئلهی صداوسیما را خیلی صریح و روشن باید حل کند؛ یا باید وضعیت آزادی کامل باشد یا این موارد را هم کنار بگذارند. اینطور نمیشود که در زمینههای دیگر محدودیت باشد اما به دولت هر چه دوست دارند بگویند.
🔘اگر جای آقای پزشکیان باشم با صداوسیما قطع رابطه و آن را تحریم میکنم. صداوسیما باید به جایگاهی که شایستهی یک رسانهی ملی است بازگردد. پاشنه آشیل رویکرد «وفاق» رسانههای رسمی ولی غیرمسئول هستند.
🔘این تحلیلگر سیاسی گفت: هیچ نیازی به هیچ نوع برخوردی نیست. ما با ابراز این نظر مشکلی نداریم. این اظهارنظر در نهایت به نظر ما به ضرر خود گوینده است اما صداوسیما باید چنین امکانی را برای همه فراهم کند. اگر این کار را نمیکند برای هیچ کس هم نباید این امکان را فراهم کند. البته مسیر درست حرکت رادیو و تلویزیون در مسیر آزادی و ایجاد امکان برای اظهارنظر آزاد همه دربارهی مسائل مختلف کشور است.
🔘او ادامه داد: اینکه او گفته شرم میکند اصلا مسئلهای نیست، خیلیهای دیگر هم از روسای جمهور قبلی شرم میکنند. نیازی به کار خاصی دربارهی این اظهارنظر نیست و او حق دارد نظرش را بگوید. این رادیو و تلویزیون است که حق ندارد تا زمانی که افرادی که نظرات مشابهی دربارهی دیگران دارند را دعوت نمیکند اظهارات این افراد را هم پوشش دهد. راه درست ایجاد امکان اظهارنظر آزاد همه دربارهی مسائل مختلف کشور است.
🔴خودکشی؛ حجتی برای مسئولین
🔺اعتماد ۲ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘کسی سیگاری بود هر چه گفتند سیگار نکش زیانبار است، گفت نکشیدنش تلخ است! بالاخره یک روز بر اثر مشکل ریه دچار سرفههای پیاپی و شدید شد، به طوری که زندگی را بر او تلخ کرد، تلختر از نکشیدن سیگار! پس آن را ترک کرد.
🔘حالا چرا ما به عنوان شهروند یا فعال سیاسی یا مسئول حکومتی نباید نسبت به نشانههای آشکار ناهنجاری بیرون از خود حساس باشیم؟ معاون دادستان کشور اعلام کرده که؛ سالانه ۱۳۰ هزار(آمار دقیق ۱۴۰ هزار است) اقدام به خودکشی در ایران ثبت میشود که ۷ هزار نفر جان خود را از دست میدهند. خودکشی سومین علت فوت در جمعیت ۱۵ تا ۲۴ سال است.
🔘مطالعات نشان میدهد که حداقل ۲۰ برابر تعدادی که اقدام به خودکشی میکنند، به خودکشی فکر کردهاند، که سالانه حداقل ۲٫۸ میلیون نفر یا برابر ۵ درصد جمعیت کشور را شامل میشود که شاید در باره جوانان به ۱۰ درصد هم برسد که رقم بسیار بالایی است. یعنی از هر ۱۰ جوان یکی به خودکشی فکر میکند.
🔘خودکشی دلایل و علل گوناگونی دارد. ریشههای روانی و اجتماعی و جامعهشناسی دارد. مشکلات اقتصادی و شغلی، بیماریهای جسمی، مشکلات شخصی و ارتباطی و ناتوانی در حل آنها، رواج مصرف مواد مخدر، تجارب تلخی که برای افراد پیش میآید، اختلالات روانی و... از مهمترین علل خودکشی هستند.
🔘ولی هنگامی که آمار خودکشی به عنوان بالاترین شاهد گسست فرد از زندگی، افزایشی میشود، این به منزله وجود علل و عوامل منفی اجتماعی است. گر چه اقدام به خودکشی در نهایت یک رفتار روانشناسانه و فردی است ولی عوامل اجتماعی و اقتصادی است که آن را ایجاد یا تشدید میکند.
🔘متاسفانه از معدود کشورهایی هستیم که مرگ ناشی از خودکشی در آن افزایشی است و روند این پدیده نشان میدهد که با یک وضعیت خاص مواجهیم، و در ۴ سال گذشته حدود ۴۴٪ بیشتر شود، فقط طی یک سال از ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ خودکشیهای منجر به مرگ، حدود ۱۶٪ افزایش پیدا کرده که جای تأمل جدی دارد. متاسفانه هر گاه شاخصهای اجتماعی روندی منفی پیدا میکنند در اولین اقدام انتشار اطلاعات آن محدود میشود. دست کم از سال ۱۴۰۰ یعنی در دولت آقای رییسی انتشار رسمی آمار خودکشی متوقف شد، آماری که قبلا هم محدود اما دست کم در قالب سالنامه آماری پزشکی قانونی و گزارش وزارت بهداشت منتشر میشد. برخی شنیدهها حکایت از گذشتن شاخص خودکشی از ۱۰ در ۱۰۰ هزار نفر است.
🔘هدف این یادداشت پرداختن به مسأله خودکشی نیست که در صلاحیت کارشناسان آن است. این مقدمه کوتاه فقط باز کردن دریچهای بود برای طرح مسألهای مهمتر از خودکشی. این نوشته خطاب به مسئولین محترم است که فراتر از گزارههای مرسوم پیشین فکر کنند. هیچ راهی جز وفاق و همفکری میان همه اجزای قدرت برای حل مسایل کشور نمانده است.
🔘اولویتهای ذهنی خود را باید تغییر داد. مسایلی که بسیاری از آقایان یا برخی از اعضای مجلس میگویند، نشان میدهد که اصلاً متوجه وضعیت کشور نیستند و شاید بکلی از مرحله پرتاند. به قول سپهری «جور دیگر باید دید.» جامعه ایران تواناییها و پویاییهای فراوانی دارد، ولی اغلب آنها دچار رکود یا حتی تخریب شده است. با نگاه گذشته، نمیتوان هیچ مسألهای را حل کرد.
🔘مهمتر از هر چیز دادن پیامی روشن از جانب حکومت به مردم است. این پیام که مسئولین کشور تصمیم به اتحاد گرفتهاند و اجازه نمیدهند برخی از افراد غیر مسئول و تندرو با اتکای به منابع عمومی و رانتهای گوناگون به قول معروف در این وفاق موش بدوانند. رویکردهای قاطع و روشن بگیرید. استخوان لای زخم نگذارید. فرصتی برای مجامله و مماشات در حل مسایل کشور ندارید و نداریم.
🔘وضعیت ما مثل کوه یخی است که به دلیل گرما همه آن در حال آب شدن است و آبها نیز در اقیانوس هرز رفته و پس از مدتی تمام میشوند. ناترازیهای کشور به مرحله بحرانزا رسیده است. در جهان به ما میخندند که چرا در چنین شرایطی ۵ میلیارد دلار از منابع کشور را صرف واردات بنزین کرده و برای سوزاندن در خودروهای بیکیفیت و جادههای خطرناک هزینه میکنیم، در حالی که دهها اولویت دیگر مثل دارو و غذا، سرمایهگذاری و... وجود دارد که ارز ندارند. این ناشی از یک ذهن جمعی و اجتماعی یا سیاسی معیوب است.
🔘مسئولین باید مسایل کشور و راهحلهای آن صریحتر طرح و در باره آنها به توافق برسند، سپس در اجرای آن اقدامات قاطع انجام دهند، و اجازه ندهند که نیروهای غیر مسئول بر اثر بیاطلاعی یا از روی آگاهی در آن اخلال ایجاد کنند. وفاق حکومت با مردم در گرو وفاق درون حکومت به علاوه انتخاب یک سیاست اصلاحگرانه برای حل مشکلات اصلی مردم است.
🔘🔘مردم عادی بیش از هر گروه دیگری آماده حمایت هستند، به شرطی که مسئولین این دو گام را بردارند، نه اینکه در فضای عمومی برای یکدیگر درس انقلاب و اخلاق و سیاست دهند.
🔺اعتماد ۲ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘کسی سیگاری بود هر چه گفتند سیگار نکش زیانبار است، گفت نکشیدنش تلخ است! بالاخره یک روز بر اثر مشکل ریه دچار سرفههای پیاپی و شدید شد، به طوری که زندگی را بر او تلخ کرد، تلختر از نکشیدن سیگار! پس آن را ترک کرد.
🔘حالا چرا ما به عنوان شهروند یا فعال سیاسی یا مسئول حکومتی نباید نسبت به نشانههای آشکار ناهنجاری بیرون از خود حساس باشیم؟ معاون دادستان کشور اعلام کرده که؛ سالانه ۱۳۰ هزار(آمار دقیق ۱۴۰ هزار است) اقدام به خودکشی در ایران ثبت میشود که ۷ هزار نفر جان خود را از دست میدهند. خودکشی سومین علت فوت در جمعیت ۱۵ تا ۲۴ سال است.
🔘مطالعات نشان میدهد که حداقل ۲۰ برابر تعدادی که اقدام به خودکشی میکنند، به خودکشی فکر کردهاند، که سالانه حداقل ۲٫۸ میلیون نفر یا برابر ۵ درصد جمعیت کشور را شامل میشود که شاید در باره جوانان به ۱۰ درصد هم برسد که رقم بسیار بالایی است. یعنی از هر ۱۰ جوان یکی به خودکشی فکر میکند.
🔘خودکشی دلایل و علل گوناگونی دارد. ریشههای روانی و اجتماعی و جامعهشناسی دارد. مشکلات اقتصادی و شغلی، بیماریهای جسمی، مشکلات شخصی و ارتباطی و ناتوانی در حل آنها، رواج مصرف مواد مخدر، تجارب تلخی که برای افراد پیش میآید، اختلالات روانی و... از مهمترین علل خودکشی هستند.
🔘ولی هنگامی که آمار خودکشی به عنوان بالاترین شاهد گسست فرد از زندگی، افزایشی میشود، این به منزله وجود علل و عوامل منفی اجتماعی است. گر چه اقدام به خودکشی در نهایت یک رفتار روانشناسانه و فردی است ولی عوامل اجتماعی و اقتصادی است که آن را ایجاد یا تشدید میکند.
🔘متاسفانه از معدود کشورهایی هستیم که مرگ ناشی از خودکشی در آن افزایشی است و روند این پدیده نشان میدهد که با یک وضعیت خاص مواجهیم، و در ۴ سال گذشته حدود ۴۴٪ بیشتر شود، فقط طی یک سال از ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ خودکشیهای منجر به مرگ، حدود ۱۶٪ افزایش پیدا کرده که جای تأمل جدی دارد. متاسفانه هر گاه شاخصهای اجتماعی روندی منفی پیدا میکنند در اولین اقدام انتشار اطلاعات آن محدود میشود. دست کم از سال ۱۴۰۰ یعنی در دولت آقای رییسی انتشار رسمی آمار خودکشی متوقف شد، آماری که قبلا هم محدود اما دست کم در قالب سالنامه آماری پزشکی قانونی و گزارش وزارت بهداشت منتشر میشد. برخی شنیدهها حکایت از گذشتن شاخص خودکشی از ۱۰ در ۱۰۰ هزار نفر است.
🔘هدف این یادداشت پرداختن به مسأله خودکشی نیست که در صلاحیت کارشناسان آن است. این مقدمه کوتاه فقط باز کردن دریچهای بود برای طرح مسألهای مهمتر از خودکشی. این نوشته خطاب به مسئولین محترم است که فراتر از گزارههای مرسوم پیشین فکر کنند. هیچ راهی جز وفاق و همفکری میان همه اجزای قدرت برای حل مسایل کشور نمانده است.
🔘اولویتهای ذهنی خود را باید تغییر داد. مسایلی که بسیاری از آقایان یا برخی از اعضای مجلس میگویند، نشان میدهد که اصلاً متوجه وضعیت کشور نیستند و شاید بکلی از مرحله پرتاند. به قول سپهری «جور دیگر باید دید.» جامعه ایران تواناییها و پویاییهای فراوانی دارد، ولی اغلب آنها دچار رکود یا حتی تخریب شده است. با نگاه گذشته، نمیتوان هیچ مسألهای را حل کرد.
🔘مهمتر از هر چیز دادن پیامی روشن از جانب حکومت به مردم است. این پیام که مسئولین کشور تصمیم به اتحاد گرفتهاند و اجازه نمیدهند برخی از افراد غیر مسئول و تندرو با اتکای به منابع عمومی و رانتهای گوناگون به قول معروف در این وفاق موش بدوانند. رویکردهای قاطع و روشن بگیرید. استخوان لای زخم نگذارید. فرصتی برای مجامله و مماشات در حل مسایل کشور ندارید و نداریم.
🔘وضعیت ما مثل کوه یخی است که به دلیل گرما همه آن در حال آب شدن است و آبها نیز در اقیانوس هرز رفته و پس از مدتی تمام میشوند. ناترازیهای کشور به مرحله بحرانزا رسیده است. در جهان به ما میخندند که چرا در چنین شرایطی ۵ میلیارد دلار از منابع کشور را صرف واردات بنزین کرده و برای سوزاندن در خودروهای بیکیفیت و جادههای خطرناک هزینه میکنیم، در حالی که دهها اولویت دیگر مثل دارو و غذا، سرمایهگذاری و... وجود دارد که ارز ندارند. این ناشی از یک ذهن جمعی و اجتماعی یا سیاسی معیوب است.
🔘مسئولین باید مسایل کشور و راهحلهای آن صریحتر طرح و در باره آنها به توافق برسند، سپس در اجرای آن اقدامات قاطع انجام دهند، و اجازه ندهند که نیروهای غیر مسئول بر اثر بیاطلاعی یا از روی آگاهی در آن اخلال ایجاد کنند. وفاق حکومت با مردم در گرو وفاق درون حکومت به علاوه انتخاب یک سیاست اصلاحگرانه برای حل مشکلات اصلی مردم است.
🔘🔘مردم عادی بیش از هر گروه دیگری آماده حمایت هستند، به شرطی که مسئولین این دو گام را بردارند، نه اینکه در فضای عمومی برای یکدیگر درس انقلاب و اخلاق و سیاست دهند.
آینده (عباس عبدی)
🔴اگر جای پزشکیان بودم صداوسیما را تحریم میکردم 🔺انصافنیوز اول مهر ۱۴۰۳ ▪️گفتگو در باره عملکرد صدا و سیما علیه رییسجمهور و دولت ✍️عباس عبدی 🔹عباس عبدی با اشاره به نوع مواجههی صداوسیما با دولت چهاردهم پیشنهاد میدهد که دولت به شکل فوری در باره بودجهی…
🔴«جوان» راستگو
🔺دوم مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘امروز دوستی مطلبی را از روزنامه جوان برایم فرستاد که علیه گفتگوی من با انصاف نیوز بود در باره سیاست صدا و سیما علیه دولت بود. ابتدا توجهی نکردم چون موضع همکاران جوان روشن بود. ولی در ادامه جمله منسوب به من توجهم را جلب کرد و به نظرم رسید که ماجرا فراتر از مخالفت عادی بود و ظاهراً این گونه رفتار چیزی جز ماجراجویی های خاص و پروندهسازی تلقی نمیشود. از قول من آوردهاند که: ▪️«در دولت روحانی معتقد بود که «جمهوری اسلامی شورهزاری بیحاصل است و هر رئیسجمهور نیز در این شورهزار، نهالی بیحاصل خواهد بود.»▪️
🔘با توجه به این ادعا، از نادرستی آن اطمینان داشتم ولی بطور دقیق یادم نبود که در چه موردی از شورهزار استفاده کردهام لذا مطالبم را سرچ کردم در مجموع در دو مطلب از شورهزار استفاده کرده بودم. جالب است که هر دو در نقد اتفاقات ۸۸ و دفاع از انتخابات آرام بود. آنها را در اینجا میآورم تا خوانندگان بدانند با چه مجموعهای از جریانات طرف هستیم؟ آنان دوست دارند هر رفتاری را انجام دهند و کسی از گل کوچکتر به آنان نگوید. خوانندگان میتوانند با خواندن این نقل قول و این دو مورد به داوری دقیقی در زمینه مخالفان وفاق پیببرند.
🔘اولین بار در ۵ اسفند ۹۴ در دفاع از شرکت در انتخابات مجلس دهم و این که؛ «چرا رای میدهم؟» در روزنامه ایران از اصطلاح شورهزار استفاده کردم و نوشتم:
▪️«به این دلیل ساده که، هرگاه حدی از رقابت برقرار بوده، هیچگاه از رأی دادن ضرر نکردهام، چه وقتی که پیروز شدیم و چه وقتی که شکست خوردیم... به قول دوست خوبمان سعید حجاریان، امید بذر هویتی ماست. ولی باید اضافه کنم که این بذر را در زمینی باید کاشت که ثمر دهد. زمینی که عاری از شوری خشونت و تلخی بغض و کینه و نفرت باشد. ثمر دادن آن نیز بستگی به اقدامات پیش از کاشت و نیز کارهای زمانِ داشت، دارد. این بذر را در شورهزار خشونت نباید کاشت، در باغ انتخابات باید کاشت. البته کیفیت هر زمینی با زمین دیگر فرق میکند... رأی میدهم تا حکومت به معنای واقعی احساس قدرت کند. ولی این قدرت برآمده از رأی من و تو است و چنین قدرتی کمتر میتواند علیه منبع آن به کار گرفته شود. حکومت قدرتمند، اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکند و هنگامی که اعتماد به نفس پیدا کرد، به دیگران نیز اعتماد بیشتری خواهد یافت.▪️
🔘دومین بار نیز چند روز بعد با روزنامه شرق گفتگوکردم و دوباره به همان مضمون اشاره کرده و گفتم: «اخیراً آقای حجاریان برای برنامه انتخاباتی دانشجویان پیامی داد تیترش این بود که «امید بذر هویت ماست». من به آن اضافه کردم. گفتم بله امید بذر هویت ماست اما این بذر را در همهجا نمیتوان کاشت. اگر در زمین شورهزار بکاریم که ثمری نمیدهد یا خسوخاشاک از آن بیرون میآید. در سال ۸۸ خواستند امید را در چنین زمینی بکارند. مشکل ۸۸ نبودن چانهزنی از بالا نبود، اتفاقا بسیار هم زمینه برای چانهزنی از بالا وجود داشت. مشکل این بود که بذری کاشته میشد با این هدف که در مدتی کوتاه از آن درخت سرو بلندی بهعمل بیاورند. این اساسا راه چانهزنی را از قبل بسته بود.»▪️
🔘 خواندن این یادآوری مستقل از متن روزنامه جوان هم میتواند مفید باشد.
🔺دوم مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘امروز دوستی مطلبی را از روزنامه جوان برایم فرستاد که علیه گفتگوی من با انصاف نیوز بود در باره سیاست صدا و سیما علیه دولت بود. ابتدا توجهی نکردم چون موضع همکاران جوان روشن بود. ولی در ادامه جمله منسوب به من توجهم را جلب کرد و به نظرم رسید که ماجرا فراتر از مخالفت عادی بود و ظاهراً این گونه رفتار چیزی جز ماجراجویی های خاص و پروندهسازی تلقی نمیشود. از قول من آوردهاند که: ▪️«در دولت روحانی معتقد بود که «جمهوری اسلامی شورهزاری بیحاصل است و هر رئیسجمهور نیز در این شورهزار، نهالی بیحاصل خواهد بود.»▪️
🔘با توجه به این ادعا، از نادرستی آن اطمینان داشتم ولی بطور دقیق یادم نبود که در چه موردی از شورهزار استفاده کردهام لذا مطالبم را سرچ کردم در مجموع در دو مطلب از شورهزار استفاده کرده بودم. جالب است که هر دو در نقد اتفاقات ۸۸ و دفاع از انتخابات آرام بود. آنها را در اینجا میآورم تا خوانندگان بدانند با چه مجموعهای از جریانات طرف هستیم؟ آنان دوست دارند هر رفتاری را انجام دهند و کسی از گل کوچکتر به آنان نگوید. خوانندگان میتوانند با خواندن این نقل قول و این دو مورد به داوری دقیقی در زمینه مخالفان وفاق پیببرند.
🔘اولین بار در ۵ اسفند ۹۴ در دفاع از شرکت در انتخابات مجلس دهم و این که؛ «چرا رای میدهم؟» در روزنامه ایران از اصطلاح شورهزار استفاده کردم و نوشتم:
▪️«به این دلیل ساده که، هرگاه حدی از رقابت برقرار بوده، هیچگاه از رأی دادن ضرر نکردهام، چه وقتی که پیروز شدیم و چه وقتی که شکست خوردیم... به قول دوست خوبمان سعید حجاریان، امید بذر هویتی ماست. ولی باید اضافه کنم که این بذر را در زمینی باید کاشت که ثمر دهد. زمینی که عاری از شوری خشونت و تلخی بغض و کینه و نفرت باشد. ثمر دادن آن نیز بستگی به اقدامات پیش از کاشت و نیز کارهای زمانِ داشت، دارد. این بذر را در شورهزار خشونت نباید کاشت، در باغ انتخابات باید کاشت. البته کیفیت هر زمینی با زمین دیگر فرق میکند... رأی میدهم تا حکومت به معنای واقعی احساس قدرت کند. ولی این قدرت برآمده از رأی من و تو است و چنین قدرتی کمتر میتواند علیه منبع آن به کار گرفته شود. حکومت قدرتمند، اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکند و هنگامی که اعتماد به نفس پیدا کرد، به دیگران نیز اعتماد بیشتری خواهد یافت.▪️
🔘دومین بار نیز چند روز بعد با روزنامه شرق گفتگوکردم و دوباره به همان مضمون اشاره کرده و گفتم: «اخیراً آقای حجاریان برای برنامه انتخاباتی دانشجویان پیامی داد تیترش این بود که «امید بذر هویت ماست». من به آن اضافه کردم. گفتم بله امید بذر هویت ماست اما این بذر را در همهجا نمیتوان کاشت. اگر در زمین شورهزار بکاریم که ثمری نمیدهد یا خسوخاشاک از آن بیرون میآید. در سال ۸۸ خواستند امید را در چنین زمینی بکارند. مشکل ۸۸ نبودن چانهزنی از بالا نبود، اتفاقا بسیار هم زمینه برای چانهزنی از بالا وجود داشت. مشکل این بود که بذری کاشته میشد با این هدف که در مدتی کوتاه از آن درخت سرو بلندی بهعمل بیاورند. این اساسا راه چانهزنی را از قبل بسته بود.»▪️
🔘 خواندن این یادآوری مستقل از متن روزنامه جوان هم میتواند مفید باشد.
🔴شرط لازم عدالت قضایی
🔺اعتماد ۳ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘عدالت یعنی اجرای قانون به شرطی که قانون مورد قبول اکثریت مردم باشد و منطقا هم قابلیت دفاع را داشته باشد، بعلاوه بیطرفانه و منصفانه اجرا شود. در این یادداشت میخواهم به یک مورد مهم از شرط اخیر اشاره کنم. شرطی که مستلزم فقدان تبعیض در رسیدگی و اجرای عدالت است.
🔘حتما اطلاع دارید که اخیرا آقایان احمد زیدآبادی و محمد مهاجری که به حرفه روزنامهنگاری اشتغال دارند، هر کدام به علت اظهار مطلبی به دادسرا احضار شدهاند. آقای زیدآبادی به دلیل بیان تجربه و مشاهداتش از زندان و آقای مهاجری به دلیل افشای پرداخت پول از سوی یک وزارتخانه به ۲۰۰ مشاوری که بسیاری از آنان حتی در وزارتخانه دیده نشدهاند.
🔘فرض کنیم، آنچه که به این دوستان ایراد میشود مطابق قوانین جاری جرم بوده و باید احضار شوند. در این صورت وظیفه دادگاه این است که آن را جرم اعلام کرده و مطابق قانون و با توجه به شرایط و دفاعیات، رسیدگی و حکم مناسب صادر کند. آیا این عدالت است؟ طبعاً دادگاهها برای اجرای قانون هستند. هر دادگاهی هم برحسب وظیفه و قانون به همان پروندهای رسیدگی میکند که به آن ارجاع میشود. پس اقتضای عدالت محکوم کردن و مجازات متهم است. این امر در سطح دادگاه معقول و پذیرفتنی است.
🔘اکنون بیایید فرض کنیم که مجموعه ساختار قضایی و ضابطان و علل و عوامل دیگر بیطرفی را رعایت نکنند و علیه بسیاری از مرتکبین افعال مشابه یا حتی افعالی بدتر را از اساس اعلام جرم نکنند، پس پای آنان به دادگاه هم نخواهد رسید و طبیعی است محکومیتی هم در انتظار آنان نیست. این به معنای آن است که دادگاه در اصل و علیرغم ظاهرش برای قانونی کردن اجرای بیعدالتی تشکیل میشود، هر چند مدیریت دادگاه و عناصر آن با هدف اجرای قانون حکم میدهند. میتوان دهها نمونه را در تایید این ادعا ردیف کرد، که در زیر فقط چند مورد اخیر آن را ذکر میکنم.
https://telegra.ph/شرط-لازم-عدالت-قضایی-09-23
🔺اعتماد ۳ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘عدالت یعنی اجرای قانون به شرطی که قانون مورد قبول اکثریت مردم باشد و منطقا هم قابلیت دفاع را داشته باشد، بعلاوه بیطرفانه و منصفانه اجرا شود. در این یادداشت میخواهم به یک مورد مهم از شرط اخیر اشاره کنم. شرطی که مستلزم فقدان تبعیض در رسیدگی و اجرای عدالت است.
🔘حتما اطلاع دارید که اخیرا آقایان احمد زیدآبادی و محمد مهاجری که به حرفه روزنامهنگاری اشتغال دارند، هر کدام به علت اظهار مطلبی به دادسرا احضار شدهاند. آقای زیدآبادی به دلیل بیان تجربه و مشاهداتش از زندان و آقای مهاجری به دلیل افشای پرداخت پول از سوی یک وزارتخانه به ۲۰۰ مشاوری که بسیاری از آنان حتی در وزارتخانه دیده نشدهاند.
🔘فرض کنیم، آنچه که به این دوستان ایراد میشود مطابق قوانین جاری جرم بوده و باید احضار شوند. در این صورت وظیفه دادگاه این است که آن را جرم اعلام کرده و مطابق قانون و با توجه به شرایط و دفاعیات، رسیدگی و حکم مناسب صادر کند. آیا این عدالت است؟ طبعاً دادگاهها برای اجرای قانون هستند. هر دادگاهی هم برحسب وظیفه و قانون به همان پروندهای رسیدگی میکند که به آن ارجاع میشود. پس اقتضای عدالت محکوم کردن و مجازات متهم است. این امر در سطح دادگاه معقول و پذیرفتنی است.
🔘اکنون بیایید فرض کنیم که مجموعه ساختار قضایی و ضابطان و علل و عوامل دیگر بیطرفی را رعایت نکنند و علیه بسیاری از مرتکبین افعال مشابه یا حتی افعالی بدتر را از اساس اعلام جرم نکنند، پس پای آنان به دادگاه هم نخواهد رسید و طبیعی است محکومیتی هم در انتظار آنان نیست. این به معنای آن است که دادگاه در اصل و علیرغم ظاهرش برای قانونی کردن اجرای بیعدالتی تشکیل میشود، هر چند مدیریت دادگاه و عناصر آن با هدف اجرای قانون حکم میدهند. میتوان دهها نمونه را در تایید این ادعا ردیف کرد، که در زیر فقط چند مورد اخیر آن را ذکر میکنم.
https://telegra.ph/شرط-لازم-عدالت-قضایی-09-23
Telegraph
شرط لازم عدالت قضایی
🔺اعتماد ۳ مهر ۱۴۰۳ ✍️عباس عبدی 🔘عدالت یعنی اجرای قانون به شرطی که قانون مورد قبول اکثریت مردم باشد و منطقا هم قابلیت دفاع را داشته باشد، بعلاوه بیطرفانه و منصفانه اجرا شود. در این یادداشت میخواهم به یک مورد مهم از شرط اخیر اشاره کنم. شرطی که مستلزم فقدان…
🔴طرح مطالبات؛ امنیتی یا اجتماعی؟
🔺اعتماد ۴ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘همه جوامع کمابیش با مطالبات و اعتراضاتی مواجه هستند. برخی از آنها بیشتر و برخی نیز کمتر. تفاوت جوامع در عمق، گستره، نوع سازماندهی، تداوم و بالاخره شیوه طرح مطالبات است. عمق مطالبات به معنای شکاف فراوان میان مطالبات و امکانات است. برای مثال اگر گروهی درخواست افزایش ۵ درصدی حقوق و دستمزد خود را نمایند و گروه دیگر درخواست ۷۰ درصدی داشته باشند، عمق مطالبات گروه دوم بسیار بالاست.
🔘گستره مطالبات نیز از یک سو به تنوع مطالبات مربوط میشود و از سوی دیگر به تعداد افرادی که پیگیر آن مطالبه هستند. برای مثال اگر فعالان یک صنف مثلاً هزار نفری در یک شرکت یا اداره درخواست و مطالبهای داشته باشند، فرق میکند با زمانی که میلیونها نفر بازنشسته مطالبه مشترکی را ابراز دارند.
🔘مطالبات گاه از طریق سازماندهی و نمایندگی مطالبهکنندگان است، گاه به صورت خودجوش و بدون سازماندهی رسمی، هر چند به طور معمول هر گونه مطالبهای همیشه حدی از سازماندهی را دارد، ولی مطالبات از طریق سازمانهای مدنی بسیار متفاوت است از مطالبات از طریق تودههای بدون هماهنگی و بدون سازمان مشخص و علنی.
🔘تداوم طرح مطالبات نیز بسیار مهم است. برخی اقشار و گروهها، یک بار مطالبهای دارند و تمام میشود، ولی در مواردی طرح مطالبات به علل گوناگون تداوم پیدا میکند. و بالاخره شیوه طرح مطالبات است که از مدنیترین شکل آن که گفتگوی طرفین باشد آغاز، و تا اعتراضات خیابانی و درگیری و در بالاترین شکل آن اغتشاشات و انقلاب و... را شامل میشود.
🔘جامعه با ثبات در درجه اول میکوشد که اجازه ندهد مطالبات عمق پیدا کند، در مراحل اولیه آن را حل میکند. میکوشد که گستره زیاد و فراوانی پیدا نکند، یا اجازه نمیدهد به سایر افشار تسری پیدا کند. سعی میکنند که مطالبات را مختومه کنند و اجازه ندهند که استخوان لای زخم بماند و دو باره همان مطالبه از سوی همان افراد سر باز کند. در نهایت میکوشد که مطالبات از طریق نهادهای مدنی و نمایندگی طرح شود، زیرا مسئولیتپذیری طرف مقابل خیلی بیشتر خواهد شد. نمایندگان با نقاط ضعف و قوت، امکانات و محدودیتهای طرف مقابل یا حکومت آشنا هستند و هیچگاه وارد طرح مطالباتی نمیشوند که تأمین آنها غیر ممکن به نظر برسد.
🔘بنابراین چگونگی سیاست مواجهه با مطالبات مردم یکی از شاخصهای مهم هر حکومتی است. اینکه مطالبات را یک پدیده اجتماعی بدانیم یا امنیتی به شدت متأثر از ویژگیهای فوق است. مطالبات با عمق زیاد و گستره فراوان، و بویژه بدون سازماندهی و تشکیلات که گفتگوپذیر نباشد، و مطالبات مداوم، به سرعت میتواند از شیوههای مسالمتآمیز و مدنی عبور کند و به شیوههای خشن و درگیری برسد. در این صورت یک مسأله اجتماعی و سیاسی میتواند تبدیل به یک مسأله امنیتی شود.
🔘تفاوت این دو نوع مسأله در نحوه مقابله با آن است. در مسایل اجتماعی و سیاسی طرفین مسأله بویژه در دولتها مسئولینِ اصلی سیاسی و اجتماعی طرف گفتگو هستند، ولی در مسایل امنیتی و انتظامی، امنیتیها و نطامیان میداندار میشوند. شیوه و ابزار حل مسأله از نظر این دو گروه کاملا متفاوت است.
🔘ولی در اینجا پدیده و رفتار بسیار مهمی رخ میدهد که از دید ناظران معمولاً پنهان است. هنگامی که جامعه با اعتراضاتی مطالبهگرانه عمیق و گسترده و بدون سازماندهی و به صورت مداوم درگیر است، و هر آن ممکن است ابعاد آن فراگیر شود و از مرحله سیاسی و اجتماعی فراتر رود، نیروهای امنیتی نگران گسترش ماجرا میشوند، لذا میکوشند که آن اعتراض را امنیتی جلوه دهد، ولی نه با هدف سرکوب آن، بلکه با هدف حل فوری آن.
🔘از سوی مقابل، معترضین نیز متوجه میشوند که با امنیتی شدن ماجرا، زودتر به اهداف خود میرسند پس آنها هم از امنیتی شدن استقبال میکنند. البته یک نقطه بهینه و قرمز ظریف در این میان وجود دارد که نباید از آن عبور کنند. نتیجه این وضع خلع ید شدن مدیران سیاسی و اجتماعی در حل مسایل جامعه و پاسخ به مطالبات به صورت سازنده است، به نحوی که عمق و گستره مطالبات کاهش یابد و تکرار نشود و با طرفهای مسئول مواجه شوند و از شیوههای خشونتآمیز پرهیز گردد.
🔘ظاهراً وضعیت رسیدگی به مطالبات در ایران این گونه است که با خواست ضمنی طرفین در قالب و منطق امنیتی خاتمه مییابد. این وضعیت ناپایدار است. همیشه ممکن است از خطوط قرمز عبور شود و مهار امنیتی نیز پرهزینه شود. به نظر میرسد که سیاستگذاران در ایران باید در این زمینه خط مشی مشخص و قابل قبولی را بپذیرند که مطالبات را بکلی اجتماعی و سیاسی بپذیرند مگر آن که خلاف آن ثابت شود، و الا نمیتوانند به صورت قابل قبولی از پس اعتراضات احتمالی، که وقوع آن در همه جوامع طبیعی هم هست برآیند.
🔺اعتماد ۴ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘همه جوامع کمابیش با مطالبات و اعتراضاتی مواجه هستند. برخی از آنها بیشتر و برخی نیز کمتر. تفاوت جوامع در عمق، گستره، نوع سازماندهی، تداوم و بالاخره شیوه طرح مطالبات است. عمق مطالبات به معنای شکاف فراوان میان مطالبات و امکانات است. برای مثال اگر گروهی درخواست افزایش ۵ درصدی حقوق و دستمزد خود را نمایند و گروه دیگر درخواست ۷۰ درصدی داشته باشند، عمق مطالبات گروه دوم بسیار بالاست.
🔘گستره مطالبات نیز از یک سو به تنوع مطالبات مربوط میشود و از سوی دیگر به تعداد افرادی که پیگیر آن مطالبه هستند. برای مثال اگر فعالان یک صنف مثلاً هزار نفری در یک شرکت یا اداره درخواست و مطالبهای داشته باشند، فرق میکند با زمانی که میلیونها نفر بازنشسته مطالبه مشترکی را ابراز دارند.
🔘مطالبات گاه از طریق سازماندهی و نمایندگی مطالبهکنندگان است، گاه به صورت خودجوش و بدون سازماندهی رسمی، هر چند به طور معمول هر گونه مطالبهای همیشه حدی از سازماندهی را دارد، ولی مطالبات از طریق سازمانهای مدنی بسیار متفاوت است از مطالبات از طریق تودههای بدون هماهنگی و بدون سازمان مشخص و علنی.
🔘تداوم طرح مطالبات نیز بسیار مهم است. برخی اقشار و گروهها، یک بار مطالبهای دارند و تمام میشود، ولی در مواردی طرح مطالبات به علل گوناگون تداوم پیدا میکند. و بالاخره شیوه طرح مطالبات است که از مدنیترین شکل آن که گفتگوی طرفین باشد آغاز، و تا اعتراضات خیابانی و درگیری و در بالاترین شکل آن اغتشاشات و انقلاب و... را شامل میشود.
🔘جامعه با ثبات در درجه اول میکوشد که اجازه ندهد مطالبات عمق پیدا کند، در مراحل اولیه آن را حل میکند. میکوشد که گستره زیاد و فراوانی پیدا نکند، یا اجازه نمیدهد به سایر افشار تسری پیدا کند. سعی میکنند که مطالبات را مختومه کنند و اجازه ندهند که استخوان لای زخم بماند و دو باره همان مطالبه از سوی همان افراد سر باز کند. در نهایت میکوشد که مطالبات از طریق نهادهای مدنی و نمایندگی طرح شود، زیرا مسئولیتپذیری طرف مقابل خیلی بیشتر خواهد شد. نمایندگان با نقاط ضعف و قوت، امکانات و محدودیتهای طرف مقابل یا حکومت آشنا هستند و هیچگاه وارد طرح مطالباتی نمیشوند که تأمین آنها غیر ممکن به نظر برسد.
🔘بنابراین چگونگی سیاست مواجهه با مطالبات مردم یکی از شاخصهای مهم هر حکومتی است. اینکه مطالبات را یک پدیده اجتماعی بدانیم یا امنیتی به شدت متأثر از ویژگیهای فوق است. مطالبات با عمق زیاد و گستره فراوان، و بویژه بدون سازماندهی و تشکیلات که گفتگوپذیر نباشد، و مطالبات مداوم، به سرعت میتواند از شیوههای مسالمتآمیز و مدنی عبور کند و به شیوههای خشن و درگیری برسد. در این صورت یک مسأله اجتماعی و سیاسی میتواند تبدیل به یک مسأله امنیتی شود.
🔘تفاوت این دو نوع مسأله در نحوه مقابله با آن است. در مسایل اجتماعی و سیاسی طرفین مسأله بویژه در دولتها مسئولینِ اصلی سیاسی و اجتماعی طرف گفتگو هستند، ولی در مسایل امنیتی و انتظامی، امنیتیها و نطامیان میداندار میشوند. شیوه و ابزار حل مسأله از نظر این دو گروه کاملا متفاوت است.
🔘ولی در اینجا پدیده و رفتار بسیار مهمی رخ میدهد که از دید ناظران معمولاً پنهان است. هنگامی که جامعه با اعتراضاتی مطالبهگرانه عمیق و گسترده و بدون سازماندهی و به صورت مداوم درگیر است، و هر آن ممکن است ابعاد آن فراگیر شود و از مرحله سیاسی و اجتماعی فراتر رود، نیروهای امنیتی نگران گسترش ماجرا میشوند، لذا میکوشند که آن اعتراض را امنیتی جلوه دهد، ولی نه با هدف سرکوب آن، بلکه با هدف حل فوری آن.
🔘از سوی مقابل، معترضین نیز متوجه میشوند که با امنیتی شدن ماجرا، زودتر به اهداف خود میرسند پس آنها هم از امنیتی شدن استقبال میکنند. البته یک نقطه بهینه و قرمز ظریف در این میان وجود دارد که نباید از آن عبور کنند. نتیجه این وضع خلع ید شدن مدیران سیاسی و اجتماعی در حل مسایل جامعه و پاسخ به مطالبات به صورت سازنده است، به نحوی که عمق و گستره مطالبات کاهش یابد و تکرار نشود و با طرفهای مسئول مواجه شوند و از شیوههای خشونتآمیز پرهیز گردد.
🔘ظاهراً وضعیت رسیدگی به مطالبات در ایران این گونه است که با خواست ضمنی طرفین در قالب و منطق امنیتی خاتمه مییابد. این وضعیت ناپایدار است. همیشه ممکن است از خطوط قرمز عبور شود و مهار امنیتی نیز پرهزینه شود. به نظر میرسد که سیاستگذاران در ایران باید در این زمینه خط مشی مشخص و قابل قبولی را بپذیرند که مطالبات را بکلی اجتماعی و سیاسی بپذیرند مگر آن که خلاف آن ثابت شود، و الا نمیتوانند به صورت قابل قبولی از پس اعتراضات احتمالی، که وقوع آن در همه جوامع طبیعی هم هست برآیند.
⭕️هیچ چیز رساتر از مخالفتها و فحاشی های تندرویها علیه پزشکیان اهمیت انتخاب او را نشان نمیدهد.
🆔 @abdiabbas
🆔 @abdiabbas
🔴گاز را دریابید
🔺اعتماد ۷ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘یکی از نقدهای جدی مخالفان مشارکت انتخاباتی این بود که، فرض کنیم پزشکیان برنده شد، چه تغییر موثری برای حل مسایل اصلی کشور رخ خواهد داد؟ اگر بتوان چنین تحولی را ایجاد کرد، میپذیریم که در انتخابات شرکت کرده و برای پیروزی او کوشش کنیم. ولی اگر چنین امکانی وجود نداشته باشد، در این صورت شرکت در انتخابات از دو حال خارج نیست.
🔘یا او پیروز نمیشود که طرفداران وضع موجود خواهند گفت طرفداران اصلاحات یا منتقدان وضع کنونی، حتی در میان مردم هم پایگاه ندارند و با شدت بیشتری به راه گذشته و نادرست خود ادامه میدادند و ما، هم چوب را میخوریم وهم پیاز را. یا پزشکیان پیروز میشود که در این صورت و بدون امکان تحول، مسئولیتی را بر دوش کشیدهایم که توان حمل آن را نداریم و مسئولیت شکستی که دیگران باید بخورند بر دوش ما خواهد افتاد، و این برای سیر تحولی جامعه ایران زیانبارتر است.
🔘پاسخ من این بود که ما در یک دو راهی قرار داریم. یک سوی آن شرکت نکردن است که نتیجه آن کاملاً روشن و ناامیدکننده است و از سرنوشت کشور در صورت تحقق این سویه اطمینان داریم، ولی در سویه دیگر چنین قطعیتی را نمیتوان دید. ممکن است در بدترین حالت شکست کامل بخورد، که میشود مثل سویه اول و در بهترین حالت نیز میتوان از این وضع عبور کرد. فرض من این بود که ساختار سیاسی نیز آمادگی همراهی نسبی با سویه و حالت دوم را دارد.
🔘بنابراین با فرض میان این دو سویه، عقل و منطق حکم میکرد که سویه دوم را انتخاب کنیم، هر چند پیروزی و موفقیت اولیه این سویه یعنی انتخاب شدن پزشکیان تضمین شده نبود. در هر حال این حالت رخ داد و پیروز شد و اکنون توپ در زمین پزشکیان و همه کسانی است که برای تحقق این سویه کوشش کردند و موفق هم شدند. اینجا و در ادامه یادداشتهای پیشین به شرح برخی از ناترازیهای مهم میپردازم که ما آنها از ضروریات دولت است.
🔘به احتمال فراوان آنچه که در ادامه خواهد آمد را تا کنون افراد زیادی به آقای پزشکیان گفتهاند و برایشان تکراری است. ولی در عین حال کمتر کسی حاضر است در باره حل این مشکل ایدهپردازی کند و تبعات آن را نیز بپذیرد. از انرژی و گاز شروع میکنم.
🔘ایران که دومین ذخایر گازی جهان را دارد به شکل تأسفباری دچار ناترازی گاز شده است. ناترازی گاز هم سالیانه و هم فصلی و هم در اوج مصرف. در سال ۱۴۰۱ ناترازی در اوج مصرف سرمای زمستان روزانه ۳۱۵ میلیون متر مکعب (م.م.م) بود. مطابق برآوردها این رقم امسال به حدود ۵۰۰ م.م.م خواهد رسید. با توجه به ذخیره اندک ایران که کمتر از ۲٪ است، امکان حل ناترازی از طریق ذخیره نیست.
🔘راهحل مرسوم ناترازی گاز در ایران این است که ابتدا سوختهای کمکیفیت و با آلودگی بالا را در نیروگاههای برق، جانشین گاز میکنند. سپس گاز صنایع و پتروشیمیها را قطع کرده یا کاهش میدهند، تا گاز اماکن مسکونی تأمین شود. در واقع مردم به طور مستقیم متوجه کمبود گاز نمیشوند، ولی آلودگی و گران شدن کالاهای تولیدی و کاهش تولید ناخالص داخلی و رشد بیکاری از عوارض اصلی این سیاستگذاری است. متاسفانه در چند سال گذشته نیز ناترازی گاز و شکاف عرضه و تقاضا کاهش نیافته که تشدید هم شده است.
🔘نه اقدامی در جهت افزایش تولید و بالابردن فشار گاز میشود، چون پول و سرمایه نیست تحریم هم هستیم، نه اقدامی جدی در جهت اصلاح مصرف و کاهش آن میشود، چون نه پول هست و نه اعتمادی کافی به سیاستگذاران وجود دارد. تنوعی هم در سبد انرژی به وجود نمیآید زیرا نه سیاست موثری وجود دارد و نه بودجهای کافی برای حرکت به سوی بهرهمندی از انرژیهای دیگر وجود دارد.
🔘حالا پرسش این است ک اگر تولید و مصرف گاز را نتوان به تعادل رساند و شکاف آن را کم کرد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ یک نهاد رسمی مطالعه کرده که در سال ۱۴۲۰ فقط قادر به تأمین گاز مصرفی بخش مسکونی و عمومی هستیم، ولی گاز برای نیروگاهها، پتروشیمیها، صنایع، تزریق به چاههای نفت و... وجود نخواهد داشت. تصور این وضعیت به اندازه کافی ترسآور است.
🔘آقای پزشکیان! فرصتی نیست. امکان جذب سرمایهگذاری خارجی وجود ندارد، اگر الآن آغاز کنید و هیچ مانعی هم نباشد ۱٫۵ تا ۳ سال دیگر تا حدی گشایش خواهد یافت. اعتماد مردم هنوز در اندازهای نیست که با تصمیمات مهم همراهی کنند، چون کارهای اصلی که باید به سود مردم انجام شود انجام نشده است.
🔘تدوین سیاست جامع انرژی نیز فعلاً در دستور کار نیست. در نتیجه فرصتی هم ندارید. هر کاری دارید همین الآن باید انجام دهید. وضعیت اورژانسی است. در یادداشتهای بعدی به برق و بنزین و گازوییل پرداخته خواهد شد.
🔺اعتماد ۷ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘یکی از نقدهای جدی مخالفان مشارکت انتخاباتی این بود که، فرض کنیم پزشکیان برنده شد، چه تغییر موثری برای حل مسایل اصلی کشور رخ خواهد داد؟ اگر بتوان چنین تحولی را ایجاد کرد، میپذیریم که در انتخابات شرکت کرده و برای پیروزی او کوشش کنیم. ولی اگر چنین امکانی وجود نداشته باشد، در این صورت شرکت در انتخابات از دو حال خارج نیست.
🔘یا او پیروز نمیشود که طرفداران وضع موجود خواهند گفت طرفداران اصلاحات یا منتقدان وضع کنونی، حتی در میان مردم هم پایگاه ندارند و با شدت بیشتری به راه گذشته و نادرست خود ادامه میدادند و ما، هم چوب را میخوریم وهم پیاز را. یا پزشکیان پیروز میشود که در این صورت و بدون امکان تحول، مسئولیتی را بر دوش کشیدهایم که توان حمل آن را نداریم و مسئولیت شکستی که دیگران باید بخورند بر دوش ما خواهد افتاد، و این برای سیر تحولی جامعه ایران زیانبارتر است.
🔘پاسخ من این بود که ما در یک دو راهی قرار داریم. یک سوی آن شرکت نکردن است که نتیجه آن کاملاً روشن و ناامیدکننده است و از سرنوشت کشور در صورت تحقق این سویه اطمینان داریم، ولی در سویه دیگر چنین قطعیتی را نمیتوان دید. ممکن است در بدترین حالت شکست کامل بخورد، که میشود مثل سویه اول و در بهترین حالت نیز میتوان از این وضع عبور کرد. فرض من این بود که ساختار سیاسی نیز آمادگی همراهی نسبی با سویه و حالت دوم را دارد.
🔘بنابراین با فرض میان این دو سویه، عقل و منطق حکم میکرد که سویه دوم را انتخاب کنیم، هر چند پیروزی و موفقیت اولیه این سویه یعنی انتخاب شدن پزشکیان تضمین شده نبود. در هر حال این حالت رخ داد و پیروز شد و اکنون توپ در زمین پزشکیان و همه کسانی است که برای تحقق این سویه کوشش کردند و موفق هم شدند. اینجا و در ادامه یادداشتهای پیشین به شرح برخی از ناترازیهای مهم میپردازم که ما آنها از ضروریات دولت است.
🔘به احتمال فراوان آنچه که در ادامه خواهد آمد را تا کنون افراد زیادی به آقای پزشکیان گفتهاند و برایشان تکراری است. ولی در عین حال کمتر کسی حاضر است در باره حل این مشکل ایدهپردازی کند و تبعات آن را نیز بپذیرد. از انرژی و گاز شروع میکنم.
🔘ایران که دومین ذخایر گازی جهان را دارد به شکل تأسفباری دچار ناترازی گاز شده است. ناترازی گاز هم سالیانه و هم فصلی و هم در اوج مصرف. در سال ۱۴۰۱ ناترازی در اوج مصرف سرمای زمستان روزانه ۳۱۵ میلیون متر مکعب (م.م.م) بود. مطابق برآوردها این رقم امسال به حدود ۵۰۰ م.م.م خواهد رسید. با توجه به ذخیره اندک ایران که کمتر از ۲٪ است، امکان حل ناترازی از طریق ذخیره نیست.
🔘راهحل مرسوم ناترازی گاز در ایران این است که ابتدا سوختهای کمکیفیت و با آلودگی بالا را در نیروگاههای برق، جانشین گاز میکنند. سپس گاز صنایع و پتروشیمیها را قطع کرده یا کاهش میدهند، تا گاز اماکن مسکونی تأمین شود. در واقع مردم به طور مستقیم متوجه کمبود گاز نمیشوند، ولی آلودگی و گران شدن کالاهای تولیدی و کاهش تولید ناخالص داخلی و رشد بیکاری از عوارض اصلی این سیاستگذاری است. متاسفانه در چند سال گذشته نیز ناترازی گاز و شکاف عرضه و تقاضا کاهش نیافته که تشدید هم شده است.
🔘نه اقدامی در جهت افزایش تولید و بالابردن فشار گاز میشود، چون پول و سرمایه نیست تحریم هم هستیم، نه اقدامی جدی در جهت اصلاح مصرف و کاهش آن میشود، چون نه پول هست و نه اعتمادی کافی به سیاستگذاران وجود دارد. تنوعی هم در سبد انرژی به وجود نمیآید زیرا نه سیاست موثری وجود دارد و نه بودجهای کافی برای حرکت به سوی بهرهمندی از انرژیهای دیگر وجود دارد.
🔘حالا پرسش این است ک اگر تولید و مصرف گاز را نتوان به تعادل رساند و شکاف آن را کم کرد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ یک نهاد رسمی مطالعه کرده که در سال ۱۴۲۰ فقط قادر به تأمین گاز مصرفی بخش مسکونی و عمومی هستیم، ولی گاز برای نیروگاهها، پتروشیمیها، صنایع، تزریق به چاههای نفت و... وجود نخواهد داشت. تصور این وضعیت به اندازه کافی ترسآور است.
🔘آقای پزشکیان! فرصتی نیست. امکان جذب سرمایهگذاری خارجی وجود ندارد، اگر الآن آغاز کنید و هیچ مانعی هم نباشد ۱٫۵ تا ۳ سال دیگر تا حدی گشایش خواهد یافت. اعتماد مردم هنوز در اندازهای نیست که با تصمیمات مهم همراهی کنند، چون کارهای اصلی که باید به سود مردم انجام شود انجام نشده است.
🔘تدوین سیاست جامع انرژی نیز فعلاً در دستور کار نیست. در نتیجه فرصتی هم ندارید. هر کاری دارید همین الآن باید انجام دهید. وضعیت اورژانسی است. در یادداشتهای بعدی به برق و بنزین و گازوییل پرداخته خواهد شد.
🔴بنزین؛ سیاسیترین کالا
🔺اعتماد ۸ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘در ادامه یادداشت دیروز در باره وضع خطیر گاز باید گفت که وضعیت سایر حاملهای انرژی نیز در محدوده بحرانی است. در واقع کلیت بخش انرژی دچار مشکل است. کافی است که گفته شود تشکیل سرمایه ثابت در اقتصاد ایران در پایان دهه ۱۳۹۰ نسبت به آغاز آن حدوداً نصف شد، در مقابل استهلاک سرمایه حدود ۵۰ درصد افزایش یافت و این روند افزایشی نیز همچنان ادامه دارد. در نهایت به اینجا رسید که از سال ۱۳۹۷ به بعد تشکیل سرمایه ثابت در بهترین حالت جبران استهلاک را کرده است.
🔘ولی این مسأله در بخش نفت و گاز خیلی بدتر است. به این معنی که موجودی سرمایه در این بخش در دهه ۱۳۹۰ حدود ۲۵ درصد کمتر شده است. در حالی که همچنان بهرهبرداری از مخازن آنها ادامه دارد. مثل خودرویی است که ارزش و کیفیت آن در حال کاهش است ولی همچنان میخواهد مثل گذشته و حتی بیشتر مسافر جابجا کند، و حتی پولی خرج تعمیر آن هم نمیشود. همچنین نسبت سرمایهگذاری به ازای هر بشکه نفت تولیدی در ایران طی سالهای گذشته یک دهم کشورهای اصلی تولیدکننده نفت بوده است.
🔘بنزین یکی از حاملهای مهم انرژی در ایران است که همیشه هم سیاسی شده است. میانگین مصرف روزانه بنزین در ایران طی ۹ سال گذشته از ۸۲ میلیون لیتر در روز به ۱۲۱ میلیون لیتر رسیده که به معنای افزایش ۵۰ درصدی آن است. افزایش قیمت نیز فقط ۵۰ درصد بوده در حالی که تورم در این فاصله زمانی، حدود ۱۰ برابر شده، به عبارت دیگر قیمت بنزین نسبت به سال ۱۳۹۴ حدود یک پنجم شده است.
🔘با این وضع گمان میکنید که بنزین چه شرایطی باید داشته باشد؟ با بهرهبرداری از پالایشگاه خلیج فارس؛ کشور در مرحله صادرات بنزین قرار گرفت، زیرا اضافه بر نیاز داشت، ولی در همین ۵-۴ سال گذشته چنان شیب مصرف بالا رفت که دو باره در این شرایط بحرانی ارزی، مجبور به واردات شدهایم، گفته میشود تا حدود ۵ میلیارد دلار فقط واردات بنزین داریم.
🔘جالب است که کل ارزی که برای داروی کشور تخصیص مییابد خیلی کمتر از این رقم است و برای واردات و تامین دارو با مشکل مواجه هستند. مقایسه تامین بودجه برای بنزین با وضعیت آموزش و پرورش، وضع تغذیه و امنیت غذایی، بهداشت، دستگاه قضایی و... همه موارد دیگر حکایت از این میکند که مسأله سیاستگذاری در ایران در امور اقتصادی بویژه انرژی با یک مشکل اساسی مواجه است.
🔘جالب اینکه قاچاق بنزین نیز به وفور دیده میشود. از آن مهمتر اینکه برخی از مسافران تابستانی به علت کمبود بنزین مجبور شدهاند بنزین را با قیمتهای گران تهیه کنند. قیمتهایی که هیچ مبلغ آن در خزانه و حساب تولیدکننده واریز نمیشود.
🔘با اطمینان میتوان گفت که سیاست انرژی در ایران در جهان منحصر به فرد است. همه کارشناسان میدانند که ادامه این سیاست نادرست و به زیان جامعه است، ولی در عین حال کسی جرأت و شهامت حل آن را ندارد. این وضعیت به نحوی با منافع و زیانهای گروههای گوناگون گره خورده است که سیاستگذار نه جرأت حذف منافع مذکور را دارد و نه توان جبران زیانهای این سیاست برای اقشار زیاندیده را دارد.
🔘بدتر از همه اینکه برای حل مسأله یا تخفیف ناترازی ممکن است به تولید بنزینهای با کیفیت پایین متوسل شوند که آلودگی زیادی را در پاییز و زمستان ایجاد میکند. این آلودگی را بگذارید در کنار آلودگیهای ناشی از سوخت مازوت در نیروگاهها، متوجه ابعاد مشکل میشویم.
🔘بنزین را میتوان وارد کرد، ولی برای واردات باید ارز پرداخت و دهها رقم دیگر از واردات که ضروری هم هستند تحت فشار واردات بنزین قرار میگیرند و حذف خواهند شد. گران کردن آن هم مورد اعتراض مردم است، بویژه اینکه سیاست خودرویی کشور ایراد اساسی دارد. خودروهای کمکیفیت با مصرف بالا و قیمت بسیار گران تولید میشود و اجازه واردات خودروی خوب و با مصرف پایین داده نمیشود. در واقع حداقل بخشی از این مصرف فراوان بنزین محصول همین سیاست تولید خودرو است. قیمت هم در حد رایگان است. بنابراین کیفیت بنزین تولیدی روز به روز سقوط میکند و عوارض بیماریزای آن بیشتر و هوا نیز آلودهتر میشود.
🔘مجموعه این عوامل موجب شده است که تمامی شاخصهای مصرف انرژی در ایران در موقعیت بدی قرار گیرند. مصرف انرژی به ازای هر واحد ارزش تولید کالا و خدمات در ایران، بیش از ۳ تا ۴ برابر میانگین جهانی است. مصرف بنزین به نسبت جمعیت کشور، و در مقایسه با سطح توسعه اقتصادی و تعداد خودرو نیز بسیار بالاتر از میانگین کشورهای مشابه و پیشرفته است. قیمت انرژی، رابطه میان قیمت همه کالاها و خدمات و کلا قیمتهای نسبی را خراب کرده است و همه اینها به زیان مردم، کشور و اقتصاد و تولید است.
🔺اعتماد ۸ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘در ادامه یادداشت دیروز در باره وضع خطیر گاز باید گفت که وضعیت سایر حاملهای انرژی نیز در محدوده بحرانی است. در واقع کلیت بخش انرژی دچار مشکل است. کافی است که گفته شود تشکیل سرمایه ثابت در اقتصاد ایران در پایان دهه ۱۳۹۰ نسبت به آغاز آن حدوداً نصف شد، در مقابل استهلاک سرمایه حدود ۵۰ درصد افزایش یافت و این روند افزایشی نیز همچنان ادامه دارد. در نهایت به اینجا رسید که از سال ۱۳۹۷ به بعد تشکیل سرمایه ثابت در بهترین حالت جبران استهلاک را کرده است.
🔘ولی این مسأله در بخش نفت و گاز خیلی بدتر است. به این معنی که موجودی سرمایه در این بخش در دهه ۱۳۹۰ حدود ۲۵ درصد کمتر شده است. در حالی که همچنان بهرهبرداری از مخازن آنها ادامه دارد. مثل خودرویی است که ارزش و کیفیت آن در حال کاهش است ولی همچنان میخواهد مثل گذشته و حتی بیشتر مسافر جابجا کند، و حتی پولی خرج تعمیر آن هم نمیشود. همچنین نسبت سرمایهگذاری به ازای هر بشکه نفت تولیدی در ایران طی سالهای گذشته یک دهم کشورهای اصلی تولیدکننده نفت بوده است.
🔘بنزین یکی از حاملهای مهم انرژی در ایران است که همیشه هم سیاسی شده است. میانگین مصرف روزانه بنزین در ایران طی ۹ سال گذشته از ۸۲ میلیون لیتر در روز به ۱۲۱ میلیون لیتر رسیده که به معنای افزایش ۵۰ درصدی آن است. افزایش قیمت نیز فقط ۵۰ درصد بوده در حالی که تورم در این فاصله زمانی، حدود ۱۰ برابر شده، به عبارت دیگر قیمت بنزین نسبت به سال ۱۳۹۴ حدود یک پنجم شده است.
🔘با این وضع گمان میکنید که بنزین چه شرایطی باید داشته باشد؟ با بهرهبرداری از پالایشگاه خلیج فارس؛ کشور در مرحله صادرات بنزین قرار گرفت، زیرا اضافه بر نیاز داشت، ولی در همین ۵-۴ سال گذشته چنان شیب مصرف بالا رفت که دو باره در این شرایط بحرانی ارزی، مجبور به واردات شدهایم، گفته میشود تا حدود ۵ میلیارد دلار فقط واردات بنزین داریم.
🔘جالب است که کل ارزی که برای داروی کشور تخصیص مییابد خیلی کمتر از این رقم است و برای واردات و تامین دارو با مشکل مواجه هستند. مقایسه تامین بودجه برای بنزین با وضعیت آموزش و پرورش، وضع تغذیه و امنیت غذایی، بهداشت، دستگاه قضایی و... همه موارد دیگر حکایت از این میکند که مسأله سیاستگذاری در ایران در امور اقتصادی بویژه انرژی با یک مشکل اساسی مواجه است.
🔘جالب اینکه قاچاق بنزین نیز به وفور دیده میشود. از آن مهمتر اینکه برخی از مسافران تابستانی به علت کمبود بنزین مجبور شدهاند بنزین را با قیمتهای گران تهیه کنند. قیمتهایی که هیچ مبلغ آن در خزانه و حساب تولیدکننده واریز نمیشود.
🔘با اطمینان میتوان گفت که سیاست انرژی در ایران در جهان منحصر به فرد است. همه کارشناسان میدانند که ادامه این سیاست نادرست و به زیان جامعه است، ولی در عین حال کسی جرأت و شهامت حل آن را ندارد. این وضعیت به نحوی با منافع و زیانهای گروههای گوناگون گره خورده است که سیاستگذار نه جرأت حذف منافع مذکور را دارد و نه توان جبران زیانهای این سیاست برای اقشار زیاندیده را دارد.
🔘بدتر از همه اینکه برای حل مسأله یا تخفیف ناترازی ممکن است به تولید بنزینهای با کیفیت پایین متوسل شوند که آلودگی زیادی را در پاییز و زمستان ایجاد میکند. این آلودگی را بگذارید در کنار آلودگیهای ناشی از سوخت مازوت در نیروگاهها، متوجه ابعاد مشکل میشویم.
🔘بنزین را میتوان وارد کرد، ولی برای واردات باید ارز پرداخت و دهها رقم دیگر از واردات که ضروری هم هستند تحت فشار واردات بنزین قرار میگیرند و حذف خواهند شد. گران کردن آن هم مورد اعتراض مردم است، بویژه اینکه سیاست خودرویی کشور ایراد اساسی دارد. خودروهای کمکیفیت با مصرف بالا و قیمت بسیار گران تولید میشود و اجازه واردات خودروی خوب و با مصرف پایین داده نمیشود. در واقع حداقل بخشی از این مصرف فراوان بنزین محصول همین سیاست تولید خودرو است. قیمت هم در حد رایگان است. بنابراین کیفیت بنزین تولیدی روز به روز سقوط میکند و عوارض بیماریزای آن بیشتر و هوا نیز آلودهتر میشود.
🔘مجموعه این عوامل موجب شده است که تمامی شاخصهای مصرف انرژی در ایران در موقعیت بدی قرار گیرند. مصرف انرژی به ازای هر واحد ارزش تولید کالا و خدمات در ایران، بیش از ۳ تا ۴ برابر میانگین جهانی است. مصرف بنزین به نسبت جمعیت کشور، و در مقایسه با سطح توسعه اقتصادی و تعداد خودرو نیز بسیار بالاتر از میانگین کشورهای مشابه و پیشرفته است. قیمت انرژی، رابطه میان قیمت همه کالاها و خدمات و کلا قیمتهای نسبی را خراب کرده است و همه اینها به زیان مردم، کشور و اقتصاد و تولید است.
🔴برق، راهبردیترین انرژی
🔺اعتماد ۹ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘پس از گاز و بنزین، سومین حامل انرژی که باید در باره آن نوشت، برق است. برق از جهاتی راهبردیترین حامل انرژی است چون بر خلاف گاز و بنزین میتواند از منبع نامحدود خورشید گرفته شود که هم نامحدود است و هم پاک و سالم. بعلاوه برق را میتوان جایگزین انرژیهای دیگر کرد ولی معمولا آنها را نمیتوان جایگزین برق نمود.
🔘صنعت برق ایران سابقه طولانی و بیش از صد ساله دارد ولی به علل گوناگون این صنعت، امروز دچار مشکل شده است. بزرگترین عارضه آن را که مردم میبینند، ناترازی برق است که در شرایطی و در ماههای گرم سال به بیش از ۱۵ هزار مگاوات میرسد. پیشبینی میشود که این رقم به زودی به ۲۰ هزار مگاوات برسد. این رقم چیزی حدود ۳۰ درصد توان تولید عملی نیروگاههای کشور است. در واقع از چند دهه پیش که تا کنون نیروگاه برق احداث کردهایم، باید حدود یک سوم آنها را هم اکنون احداث کنیم تا ناترازی نداشته باشیم.
🔘مشکل دیگر صنعت برق ایران تمرکز آن بر نیروگاههای حرارتی است که حدود ۹۰ درصد برق را تولید میکنند، و از تنوع کافی برخوردار نیست. ولی مهمترین مشکل آن فقدان سرمایهگذاری کافی است. در دهه گذشته، به طور متوسط قدرت عملی نیروگاهها فقط ۲٫۳ درصد در سال رشد کرده است، در حالی که نیاز به برق و تقاضا برای مصرف آن بسیار بیشتر بوده است.
🔘از سوی دیگر راندمان و بهرهوری نیروگاههای ایران مدتی افزایشی بود ولی به نظر میرسد که این روند به علت فقدان سرمایهگذاری متوقف شده و فاصله زیادی با شاخصهای مطلوب دارد. صنعت برق، صنعت مادر و عامل مهم زیرساختی است. برق، آب، اینترنت، جاده و ارتباطات، زیرساختهای اصلی توسعه اقتصادی هستند، وجود کوچکترین خللی در یکی از آنها، روند توسعه را با مشکل مواجه میکند.
🔘در میان این عوامل وجود برق از برخی جهات اهمیت بیشتری دارد. بسیاری از حوزههای زندگی به طور لحظهای وابستگی کامل به وجود برق دارند. روشنایی و گرمایش و سرمایش شاید کماهمیتترین آنها باشند. اهمیت کارکرد آسانسورها، بانکها، دستگاههای الکترونیک بیمارستانها، کارخانجات، پمپهای آب و... چنان گسترده است که بدون برق لحظهای نمیتوانند کار کنند. لذا تأمین پایدار برق، شرط ضروری توسعه است.
🔘اتفاق دیگری هم در چند سال اخیر رخ داده که از آن غفلت کردهایم، و آن رشد تصاعدی انرژیهای پاک و استفاده از آن از طریق برق است که در حال متحول کردن دنیا است. انتقال برق یا حتی تولید آن در مناطق روستایی و دورافتاده به جای گاز بسیار مقرون به صرفهتر شده است. اتلاف بزرگ گاز کشور در خطوط لوله انتقال گاز یکی از مشکلات بخش انرژی ایران است.
🔘پرداختن به مسأله صادرات برق، تولید آن از سوی بخش خصوصی، انرژی پاک، بحث قیمتگذاری برق، سرمایهگذاری کافی و... تقریباً همگی متوقف شده است. در این میان مسأله اصلی سرمایهگذاری است که بدون وجود منابع لازم، ممکن نیست که کسری تراز برق را بتوان کاهش داد یا حتی ثابت نگه داشت.
🔘گازوییل دیگر حامل انرژی است که چون تقاضای آن از طرف مردم برای امور مصرفی نیست (برخلاف گاز و برق و بنزین) یک کالای واسطهای است که برای تولید کالاهای دیگر به کار میرود و در نتیجه وضعیت آن تا حدی متفاوت از سه حامل انرژی دیگر است. ولی در هر حال با توجه به قیمت اندک آن در ایران، گازوییل نیز سهم بسیار مهمی در زنجیره حاملهای انرژی و بحران مربوط دارد.
🔘کمبود آن یا گران کردن گازوییل آثار بسیار متفاوتی از گران کردن بنزین دارد. زیرا کاهش مصرف بنزین و برق میتواند هدف باشد، ولی کاهش مصرف گازوییل از طریق کاهش حمل و نقل هدف مطلوبی نیست، مگر اینکه خودروهای مصرف کننده گازوئیل، با کیفیت شده و مصرفشان کم شود. متاسفانه کیفیت کامیونهای و طول عمر بالای آنها موجب افزایش مصرف گازوییل شده است.
🔘در هر حال مسأله انرژی که نقطه قوت اقتصاد و جامعه ایران بود، به دلایل گوناگون اکنون تبدیل به نقطه ضعف و شاید پاشنه آشیل آن تبدیل شده است. علت نیز ناتوانی حکومتها در استفاده درست از این منبع طبیعی بود. نفت که قرار بود نعمت باشد به دلیل رفتار ما تبدیل به نقمت و بلا شده است. در کنار ناترازیهای مالی و محیط زیستی، شاید مقدم بر همه آنها ناترازی انرژی مسألهساز است. حل این مسأله نیز امری تکنیکی و فنی نیست. این مسألهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است. هر روز که بگذرد حل آن سختتر میشود.
🔺اعتماد ۹ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘پس از گاز و بنزین، سومین حامل انرژی که باید در باره آن نوشت، برق است. برق از جهاتی راهبردیترین حامل انرژی است چون بر خلاف گاز و بنزین میتواند از منبع نامحدود خورشید گرفته شود که هم نامحدود است و هم پاک و سالم. بعلاوه برق را میتوان جایگزین انرژیهای دیگر کرد ولی معمولا آنها را نمیتوان جایگزین برق نمود.
🔘صنعت برق ایران سابقه طولانی و بیش از صد ساله دارد ولی به علل گوناگون این صنعت، امروز دچار مشکل شده است. بزرگترین عارضه آن را که مردم میبینند، ناترازی برق است که در شرایطی و در ماههای گرم سال به بیش از ۱۵ هزار مگاوات میرسد. پیشبینی میشود که این رقم به زودی به ۲۰ هزار مگاوات برسد. این رقم چیزی حدود ۳۰ درصد توان تولید عملی نیروگاههای کشور است. در واقع از چند دهه پیش که تا کنون نیروگاه برق احداث کردهایم، باید حدود یک سوم آنها را هم اکنون احداث کنیم تا ناترازی نداشته باشیم.
🔘مشکل دیگر صنعت برق ایران تمرکز آن بر نیروگاههای حرارتی است که حدود ۹۰ درصد برق را تولید میکنند، و از تنوع کافی برخوردار نیست. ولی مهمترین مشکل آن فقدان سرمایهگذاری کافی است. در دهه گذشته، به طور متوسط قدرت عملی نیروگاهها فقط ۲٫۳ درصد در سال رشد کرده است، در حالی که نیاز به برق و تقاضا برای مصرف آن بسیار بیشتر بوده است.
🔘از سوی دیگر راندمان و بهرهوری نیروگاههای ایران مدتی افزایشی بود ولی به نظر میرسد که این روند به علت فقدان سرمایهگذاری متوقف شده و فاصله زیادی با شاخصهای مطلوب دارد. صنعت برق، صنعت مادر و عامل مهم زیرساختی است. برق، آب، اینترنت، جاده و ارتباطات، زیرساختهای اصلی توسعه اقتصادی هستند، وجود کوچکترین خللی در یکی از آنها، روند توسعه را با مشکل مواجه میکند.
🔘در میان این عوامل وجود برق از برخی جهات اهمیت بیشتری دارد. بسیاری از حوزههای زندگی به طور لحظهای وابستگی کامل به وجود برق دارند. روشنایی و گرمایش و سرمایش شاید کماهمیتترین آنها باشند. اهمیت کارکرد آسانسورها، بانکها، دستگاههای الکترونیک بیمارستانها، کارخانجات، پمپهای آب و... چنان گسترده است که بدون برق لحظهای نمیتوانند کار کنند. لذا تأمین پایدار برق، شرط ضروری توسعه است.
🔘اتفاق دیگری هم در چند سال اخیر رخ داده که از آن غفلت کردهایم، و آن رشد تصاعدی انرژیهای پاک و استفاده از آن از طریق برق است که در حال متحول کردن دنیا است. انتقال برق یا حتی تولید آن در مناطق روستایی و دورافتاده به جای گاز بسیار مقرون به صرفهتر شده است. اتلاف بزرگ گاز کشور در خطوط لوله انتقال گاز یکی از مشکلات بخش انرژی ایران است.
🔘پرداختن به مسأله صادرات برق، تولید آن از سوی بخش خصوصی، انرژی پاک، بحث قیمتگذاری برق، سرمایهگذاری کافی و... تقریباً همگی متوقف شده است. در این میان مسأله اصلی سرمایهگذاری است که بدون وجود منابع لازم، ممکن نیست که کسری تراز برق را بتوان کاهش داد یا حتی ثابت نگه داشت.
🔘گازوییل دیگر حامل انرژی است که چون تقاضای آن از طرف مردم برای امور مصرفی نیست (برخلاف گاز و برق و بنزین) یک کالای واسطهای است که برای تولید کالاهای دیگر به کار میرود و در نتیجه وضعیت آن تا حدی متفاوت از سه حامل انرژی دیگر است. ولی در هر حال با توجه به قیمت اندک آن در ایران، گازوییل نیز سهم بسیار مهمی در زنجیره حاملهای انرژی و بحران مربوط دارد.
🔘کمبود آن یا گران کردن گازوییل آثار بسیار متفاوتی از گران کردن بنزین دارد. زیرا کاهش مصرف بنزین و برق میتواند هدف باشد، ولی کاهش مصرف گازوییل از طریق کاهش حمل و نقل هدف مطلوبی نیست، مگر اینکه خودروهای مصرف کننده گازوئیل، با کیفیت شده و مصرفشان کم شود. متاسفانه کیفیت کامیونهای و طول عمر بالای آنها موجب افزایش مصرف گازوییل شده است.
🔘در هر حال مسأله انرژی که نقطه قوت اقتصاد و جامعه ایران بود، به دلایل گوناگون اکنون تبدیل به نقطه ضعف و شاید پاشنه آشیل آن تبدیل شده است. علت نیز ناتوانی حکومتها در استفاده درست از این منبع طبیعی بود. نفت که قرار بود نعمت باشد به دلیل رفتار ما تبدیل به نقمت و بلا شده است. در کنار ناترازیهای مالی و محیط زیستی، شاید مقدم بر همه آنها ناترازی انرژی مسألهساز است. حل این مسأله نیز امری تکنیکی و فنی نیست. این مسألهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است. هر روز که بگذرد حل آن سختتر میشود.
🔴انتصاب مدیرعامل ایرنا
🔺 دوشنبه ۹ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘پس از انتصاب آقای جابری انصاری به مدیرعاملی خبرگزاری رسمی کشور یا ایرنا از سوی وزیر محترم فرهنگ، برخی همکاران رسانهای انتقاداتی را به این انتصاب وارد کردند. همه میدانیم که وضعیت اطلاعرسانی در کشور اصلا خوب نیست. بنابر این بحق انتظار داریم، افراد خبرهای به مدیریت نهادهای رسانهای حکومت منصوب شوند.
🔘بنده نیز شخصا معتقدم ایرنا توان این را دارد که بخشی از ضعفهای اطلاعرسانی کشور را حل آن کند ولی اصلاح این امر بیش از این که موضوعی فنی رسانهای باشد، مسأله ای حاکمیتی است و باید مجموعه قوا را با چنین رویکردی همراه کرد. از این نظر و به گمانم آقای جابری انصاری شرایط مناسبی دارند بویژه پس ازگفتگویی که حضوری داشتم متوجه شدم معضل رسانه را میشناسند و ایدههای خوبی هم دارند. گرچه اطمینانی از آینده نمیتوان داشت ولی به نظرم همکاران رسانهای میتوانند با رویکرد حمایتی وی را در تحقق برنامههایش کمک کنند.
🔘ضمنا برای مدیران و وزرا حق انتخاب همکار را باید قایل شد. در واقع اگر فکر میکنیم که انتصاب وزیر مربوط به ساخت و پاخت فراتر از حرفه و به تعبیری فاسد است آن را محکوم کنیم ولی هنگامی که هم به رویکرد و هم به سلامت رفتاری آقای وزیر اعتماد است، از اینجا به بعد فقط از او کار بخواهیم و به انتخابهایش باید احترام گذاشت و هر کس هم وزیر بود احتمالا یک شخص دیگری را منصوب میکرد. در باره انتصاباتی که اطمینان به فاسد بودن آن نیست ترجیحاً با همدلی باید برخورد کرد.
🔘نکته پایانی این که؛ اگر این انتقادات از محدوده متعارف خارج نشود، میتواند به آقای انصاری کمک کند و متوجه شوند که حساسیتهای زیادی وجود دارد و باید با کارایی بیشتری عمل نمایند.
🔺 دوشنبه ۹ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘پس از انتصاب آقای جابری انصاری به مدیرعاملی خبرگزاری رسمی کشور یا ایرنا از سوی وزیر محترم فرهنگ، برخی همکاران رسانهای انتقاداتی را به این انتصاب وارد کردند. همه میدانیم که وضعیت اطلاعرسانی در کشور اصلا خوب نیست. بنابر این بحق انتظار داریم، افراد خبرهای به مدیریت نهادهای رسانهای حکومت منصوب شوند.
🔘بنده نیز شخصا معتقدم ایرنا توان این را دارد که بخشی از ضعفهای اطلاعرسانی کشور را حل آن کند ولی اصلاح این امر بیش از این که موضوعی فنی رسانهای باشد، مسأله ای حاکمیتی است و باید مجموعه قوا را با چنین رویکردی همراه کرد. از این نظر و به گمانم آقای جابری انصاری شرایط مناسبی دارند بویژه پس ازگفتگویی که حضوری داشتم متوجه شدم معضل رسانه را میشناسند و ایدههای خوبی هم دارند. گرچه اطمینانی از آینده نمیتوان داشت ولی به نظرم همکاران رسانهای میتوانند با رویکرد حمایتی وی را در تحقق برنامههایش کمک کنند.
🔘ضمنا برای مدیران و وزرا حق انتخاب همکار را باید قایل شد. در واقع اگر فکر میکنیم که انتصاب وزیر مربوط به ساخت و پاخت فراتر از حرفه و به تعبیری فاسد است آن را محکوم کنیم ولی هنگامی که هم به رویکرد و هم به سلامت رفتاری آقای وزیر اعتماد است، از اینجا به بعد فقط از او کار بخواهیم و به انتخابهایش باید احترام گذاشت و هر کس هم وزیر بود احتمالا یک شخص دیگری را منصوب میکرد. در باره انتصاباتی که اطمینان به فاسد بودن آن نیست ترجیحاً با همدلی باید برخورد کرد.
🔘نکته پایانی این که؛ اگر این انتقادات از محدوده متعارف خارج نشود، میتواند به آقای انصاری کمک کند و متوجه شوند که حساسیتهای زیادی وجود دارد و باید با کارایی بیشتری عمل نمایند.
🔴بازنشستگان مشغول کارند
🔺اعتماد ۱۰ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘در اینجا به یکی دیگر از ناترازیهای مهم اقتصادی میپردازم. البته ناترازیهای دیگری چون بانکی، ارزی و... هستند که اقتصاددانان باید بنویسند. این ناترازی مربوط به وضعیت بازنشستگان کشوری است، ریشه این ناترازی هم فرقی با ریشه ناترازی انرژی ندارد، و هیچ بعید نیست که در آینده سایر صندوقهای بازنشستگی و مهمتر از همه تأمین اجتماعی نیز به همین سرنوشت دچار شود. چون در این مسیر قرار دارد.
🔘این ناترازیها به راحتی قابل حل نیستند و بیش از هر چیز نیازمند کسب اعتماد مردم است و این ممکن نیست، مگر با ترمیم شکافها و ناترازیهای اجتماعی و سیاسی. آقای رییس جمهور باید توجه نمایند که مردم از شعار وفاق و دعوا نکنیم دفاع میکنند، ولی به شرطی که منجر به حل مسایل شود. حل مسأله صندوقهای بازنشستگی یکی از مهمترین آنها است، و احتمالاً در آینده تشدید میشود اگر امروز اقدامی صورت نگیرد.
🔘برای آنکه درکی از وضعیت بازنشستگان پیدا کنید باید مهمترین صندوق آنان که صندوق بازنشستگی کشوری است را مرور کنیم. این وضعیت ممکن است به مرور به صندوق تأمین اجتماعی کارگران نیز برسد. وضعیت صندوقهای بازنشستگی به مرحله کامل شکست رسیده است. باید اهمیت این مسأله را درک کرد. روندی که روز به روز بیشتر میشود.
🔘کمک دولت به این صندوق بیش از ۸۰ درصد کل منابع مالی و هزینههای صندوق بازنشستگی را شامل میشود. این میزان حدود ۱۶ درصد بودجه کل کشور (۱۴۰۳) را به خود اختصاص میدهد. صندوقهای بازنشستگی هنگامی شرایط عادی دارند که در بدترین حالت تعداد افراد شاغل که حقوق آنان شامل کسورات میشود، سه برابر افراد بازنشسته باشند که فقط مستمری میگیرند.
🔘ولی جهت اطلاع بد نیست بدانیم که این رقم در حال حاضر ۰٫۵ است. یعنی تعداد بازنشستگان دو برابر حقوقبگیران هستند! این عدد ۲۰ سال پیش یعنی ۱۳۸۳، برابر ۲ بود. تعداد شاغلان دو برابر بود الآن ماجرا کاملاً معکوس شده است. آن زمان دو شاغل کسورات میپرداختند و یک بازنشسته مستمری دریافت میکرد الآن کسورات یک شاغل باید دو بازنشسته را تأمین کند که معلوم است نمیشود و دولت پرداخت میکند.
https://telegra.ph/بازنشستگان-مشغول-کارند-09-30
🔺اعتماد ۱۰ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘در اینجا به یکی دیگر از ناترازیهای مهم اقتصادی میپردازم. البته ناترازیهای دیگری چون بانکی، ارزی و... هستند که اقتصاددانان باید بنویسند. این ناترازی مربوط به وضعیت بازنشستگان کشوری است، ریشه این ناترازی هم فرقی با ریشه ناترازی انرژی ندارد، و هیچ بعید نیست که در آینده سایر صندوقهای بازنشستگی و مهمتر از همه تأمین اجتماعی نیز به همین سرنوشت دچار شود. چون در این مسیر قرار دارد.
🔘این ناترازیها به راحتی قابل حل نیستند و بیش از هر چیز نیازمند کسب اعتماد مردم است و این ممکن نیست، مگر با ترمیم شکافها و ناترازیهای اجتماعی و سیاسی. آقای رییس جمهور باید توجه نمایند که مردم از شعار وفاق و دعوا نکنیم دفاع میکنند، ولی به شرطی که منجر به حل مسایل شود. حل مسأله صندوقهای بازنشستگی یکی از مهمترین آنها است، و احتمالاً در آینده تشدید میشود اگر امروز اقدامی صورت نگیرد.
🔘برای آنکه درکی از وضعیت بازنشستگان پیدا کنید باید مهمترین صندوق آنان که صندوق بازنشستگی کشوری است را مرور کنیم. این وضعیت ممکن است به مرور به صندوق تأمین اجتماعی کارگران نیز برسد. وضعیت صندوقهای بازنشستگی به مرحله کامل شکست رسیده است. باید اهمیت این مسأله را درک کرد. روندی که روز به روز بیشتر میشود.
🔘کمک دولت به این صندوق بیش از ۸۰ درصد کل منابع مالی و هزینههای صندوق بازنشستگی را شامل میشود. این میزان حدود ۱۶ درصد بودجه کل کشور (۱۴۰۳) را به خود اختصاص میدهد. صندوقهای بازنشستگی هنگامی شرایط عادی دارند که در بدترین حالت تعداد افراد شاغل که حقوق آنان شامل کسورات میشود، سه برابر افراد بازنشسته باشند که فقط مستمری میگیرند.
🔘ولی جهت اطلاع بد نیست بدانیم که این رقم در حال حاضر ۰٫۵ است. یعنی تعداد بازنشستگان دو برابر حقوقبگیران هستند! این عدد ۲۰ سال پیش یعنی ۱۳۸۳، برابر ۲ بود. تعداد شاغلان دو برابر بود الآن ماجرا کاملاً معکوس شده است. آن زمان دو شاغل کسورات میپرداختند و یک بازنشسته مستمری دریافت میکرد الآن کسورات یک شاغل باید دو بازنشسته را تأمین کند که معلوم است نمیشود و دولت پرداخت میکند.
https://telegra.ph/بازنشستگان-مشغول-کارند-09-30
Telegraph
بازنشستگان مشغول کارند
🔺اعتماد ۱۰ مهر ۱۴۰۳ ✍️عباس عبدی 🔘در اینجا به یکی دیگر از ناترازیهای مهم اقتصادی میپردازم. البته ناترازیهای دیگری چون بانکی، ارزی و... هستند که اقتصاددانان باید بنویسند. این ناترازی مربوط به وضعیت بازنشستگان کشوری است، ریشه این ناترازی هم فرقی با ریشه ناترازی…
🔴مرگ خاموش
🔺اعتماد ۱۱ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘در این هفته چهار یادداشت نوشتم که سه موردش مستقیم مربوط به حاملهای انرژی بود و چهارمین در باره ورشکستگی صندوق بازنشستگان کشوری بود. هر ۴ مورد از اهم ناترازی های اقتصادی کشور هستند. البته طرح فنی و دقیق این این موضوعات نه در چند یادداشت ممکن است و نه نویسنده کارشناس آن است. در این زمینه گزارشهای رسمی و غیررسمی فراوان و دقیق و از گذشته دور وجود داشته و دارد و همچنان هم علاقهمندان به ایران هر روز در این باره مینویسند.
🔘برخی از این گزارشها را که میخوانیم به معنای واقعی وحشت میکنیم. از آینده اقتصاد و وضعیت انرژی وحشت میکنیم. از انفعال و سکوت در برابر این روند دهها ساله سیاست بغایت نادرست انرژی در کشور وحشت میکنیم. کانال تلگرامی دکتر باباخانی اطلاعات بسیار خوبی در این زمینه در اختیار قرار میدهد.
🔘شاید برای خوانندگان عزیز خندهدار باشد، که منطقه در وضعیت جنگی است و ایران عزیز در معرض خطرات گوناگونی است و باید امیدوار باشیم که گزندی به آن نرسد، در چنین شرایطی چرا به موضوع انرژی و ناترازی های آن پرداختهام؟ واقعیت این است که بر خلاف جنگ که خیلی پر سر و صدا است و البته مرگهای جانخراشی هم نتیجه آن است، بحران انرژی را میتوان «مرگ خاموش» دانست. مرگ خاموش اصطلاحی برای مرگ ناشی از سوخت ناقص حاملهای انرژی فسیلی است، و بر اثر گازگرفتگی «مرگ خاموش» مینامند. علائم آن مثل یک سرماخوردگی ساده است ولی در اصل به دلیل تولید و استنشاق مونو اکسید کربن رخ میدهد. گازی سمی که طعم و بو ندارد. مرگ خاموش افراد بر اثر سوخت ناقص رخ میدهد و مرگ خاموش اقتصاد بر اثر سیاستگذاری ناقص در بخش انرژی رخ میدهد.
🔘مصرف بالای انرژی نشانه توان اقتصادی و توسعه یافتگی است بشرطی که این مصرف بهینه باشد. در ایران هدررفت انرژی در تولید و انتقال و مصرف و دستگاههای با بهرهوری اندک و .... بسیار بالاست و برخی برآوردها هدررفت انرژی از تولید تا مصرف در ایران را تا ۳۰ درصد کل انرژی برآورد میکند. رقمی که بیش از میزان صادرات نفت کشور است.
https://telegra.ph/مرگ-خاموش-10-01
🔺اعتماد ۱۱ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘در این هفته چهار یادداشت نوشتم که سه موردش مستقیم مربوط به حاملهای انرژی بود و چهارمین در باره ورشکستگی صندوق بازنشستگان کشوری بود. هر ۴ مورد از اهم ناترازی های اقتصادی کشور هستند. البته طرح فنی و دقیق این این موضوعات نه در چند یادداشت ممکن است و نه نویسنده کارشناس آن است. در این زمینه گزارشهای رسمی و غیررسمی فراوان و دقیق و از گذشته دور وجود داشته و دارد و همچنان هم علاقهمندان به ایران هر روز در این باره مینویسند.
🔘برخی از این گزارشها را که میخوانیم به معنای واقعی وحشت میکنیم. از آینده اقتصاد و وضعیت انرژی وحشت میکنیم. از انفعال و سکوت در برابر این روند دهها ساله سیاست بغایت نادرست انرژی در کشور وحشت میکنیم. کانال تلگرامی دکتر باباخانی اطلاعات بسیار خوبی در این زمینه در اختیار قرار میدهد.
🔘شاید برای خوانندگان عزیز خندهدار باشد، که منطقه در وضعیت جنگی است و ایران عزیز در معرض خطرات گوناگونی است و باید امیدوار باشیم که گزندی به آن نرسد، در چنین شرایطی چرا به موضوع انرژی و ناترازی های آن پرداختهام؟ واقعیت این است که بر خلاف جنگ که خیلی پر سر و صدا است و البته مرگهای جانخراشی هم نتیجه آن است، بحران انرژی را میتوان «مرگ خاموش» دانست. مرگ خاموش اصطلاحی برای مرگ ناشی از سوخت ناقص حاملهای انرژی فسیلی است، و بر اثر گازگرفتگی «مرگ خاموش» مینامند. علائم آن مثل یک سرماخوردگی ساده است ولی در اصل به دلیل تولید و استنشاق مونو اکسید کربن رخ میدهد. گازی سمی که طعم و بو ندارد. مرگ خاموش افراد بر اثر سوخت ناقص رخ میدهد و مرگ خاموش اقتصاد بر اثر سیاستگذاری ناقص در بخش انرژی رخ میدهد.
🔘مصرف بالای انرژی نشانه توان اقتصادی و توسعه یافتگی است بشرطی که این مصرف بهینه باشد. در ایران هدررفت انرژی در تولید و انتقال و مصرف و دستگاههای با بهرهوری اندک و .... بسیار بالاست و برخی برآوردها هدررفت انرژی از تولید تا مصرف در ایران را تا ۳۰ درصد کل انرژی برآورد میکند. رقمی که بیش از میزان صادرات نفت کشور است.
https://telegra.ph/مرگ-خاموش-10-01
Telegraph
مرگ خاموش
🔺اعتماد ۱۱ مهر ۱۴۰۳ ✍️عباس عبدی 🔘در این هفته چهار یادداشت نوشتم که سه موردش مستقیم مربوط به حاملهای انرژی بود و چهارمین در باره ورشکستگی صندوق بازنشستگان کشوری بود. هر ۴ مورد از اهم ناترازی های اقتصادی کشور هستند. البته طرح فنی و دقیق این این موضوعات نه…
🔴لزوم به رسمیت شناخته شدن حق خطا
🔺هممیهن ۱۰ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
▪️گفتگو از زینب کاظمخواه
🔹اسفند پارسال، پرسنل راهآهن کرمان در اعتراض به شیوهی مدیریتی میعاد صالحی خواستار برکناری او شدند و کارزار جمعآوری امضاء با بیش از پنج هزار پرسنل راهآهن در اعتراض به مشکلات خود راه انداختند تا مشکلشان به گوش مسئولان برسد که با برخوردهای سلبی مواجه شدند، از احضار و گرفتن تعهد کتبی تا اخراج بعضی از کارکنان. اقدامات ایضایی به اینجا ختم نشد، و مدعی دروغین بودن برخی از امضاءها از پلتفرم اینترنتی «کارزار» شدند و از کارزار هم شکایت کردند اما مدیر این پلتفرم تبرئه شد. البته طبیعی هم بود که تبرئه شود چراکه کارزار فقط یک پلتفرم است که بستری بیطرف را فراهم میکند. سپس راهآهن از نویسندهی این کارزار جمعآوری امضاء به جرم نشر اکاذیب رایانهای شکایت کرد؛ او که بهخاطر راه انداختن این کارزار از کار برکنار شده بود و بعد از آن نیز درگیر بالا و پایین رفتن از راهروهای عریض و طویل دادگاه بود تا جوابگوی چیزی باشد که فقط یک اعتراض مدنی و مسالمتآمیز برای احقاق حق خود و همکارانش بوده است. درنهایت حکم نویسندهی کارزار صادر و او تبرئه شد. در این حکم آمده است: «هدف نویسندهی کارزار احقاق حقوق پرسنل شرکت بدون اعتصاب و اعتراض بوده است و حتی به فرض کذب بودن مطالب، سوءنیت متهم از نظر این شعبه محرز نمیباشد و اعتراض مدنی حق مردم است.»
در باره این حکم نیز نظر مرا پرسیدند.
عبدی:
🔘حکمی که داده شده براساس منطقی قابل دفاع است و آن منطق، برخورداری از حق خطاست. اگر من میتوانم از دیگران انتقاد کنم و این یک حق است، پس حین انتقاد از حق خطا هم برخوردارم اما به شرط آن که این خطا ناشی از سوءنیت، و تقصیر نباشد. توجه کنید حتی هنگامی که یک قاضی حکمی برای اجرای عدالت صادر میکند، در آن حکم نیز احتمال خطا میرود اما کسی قاضی را به این خاطر تخطئه نمیکند. چرا که خطا جز طبیعت بشری است.
🔘در اینجا ممکن است این سوال پیش بیاید که پس ارتکاب جرم چه معنایی دارد وقتی هر خطایی را میتوان، حق بشر دانست؟ اول این که مرتکب خطا عملش نباید ناشی از سوءنیت و ناشی از تقصیر باشد. قصور قابل بخشش و چشمپوشی است اما نمیتوان تقصیر را پذیرفت و گمان کنیم مجازاتی در کار نخواهد بود. این در مورد همه اقشار جامعه و جملگی مشاغل از پزشک تا پلیس صادق است.
🔘انتقاد شهروند هم شامل همین گزاره میشود و اگر قرار است از حق انتقاد کردن برخوردار باشد باید حق اشتباه کردن هم داشته باشد. با این حساب میتوان گفت برای قاضی این پرونده( شکایت راه آهن جمهوری اسلامی ایران علیه شخصی به نام مسعود بیات با اتهام نشر اکاذیب رایانهای،) مسلم شده است که این شهروند قصد سوئی نداشته و در نتیجه تقصیری هم مرتکب نشده باشد.
🔘این موضوع بحثی جدی در جوامع پیشرفته است. این که حق خطا به خصوص در مورد روزنامهنگاران به رسمیت شناخته شود. توجه داشته باشید که اگر حق خطا را به رسمیت نشناسیم، همه مسئولین کشوری نه تنها در ایران که در جهان، باید مجازات شوند چون همگی آنها بلاشک در طول دوران مسئولیتشان مرتکب خطا میشوند.
🔘حال چهطور است که تصور میشود در این میان تنها باید یقه شهروند و روزنامهنگار را گرفت؟ در حالی که این نشاندهنده ظلم و تبعیض در حق افراد است. بنابراین رویه باید به همین گونهای باشد که حکم صادره نمونهای از آن است. استنباط قاضی این پرونده، استنباطی صحیح است هم باید بیش از این مورد توجه قرار گیرد و هم در قوانین با صراحت بیشتری به آن اشاره شود. بویژه قوانین کمکم در طول زمان تفسیر میشوند و جا میافتند.
🔘در نهایت این که اگر ما حق خطا را به رسمیت نشناسیم عملاً کنشگری را از هر انسانی گرفتهایم. خطا کردن در هر حوزهای طبیعت یک تصمیم انسانی است اما از یک سو باید مرز بین قصور و تقصیر را در نظر داشت و از سوی دیگر مرز بین حسننیت و سونیت را. نتیجه این که اگر کسی با حسن نیت و ناشی از قصور مرتکب خطا شود میتواند از مجازات مبرا شود.
🔘در نهایت برای روشن شدن موضوع مثالی میزنم. ارتکاب به قتل طبق قانون ممکن است در سه وضعیت اتفاق بیفتد؛ یکی قتل عمد که مجازاتش قصاص است. قتل دیگر، قتل شبهعمد و ناشی از قصور است که نه قصاص که باید با پرداخت دیه جبران شود. نوع سوم قتل، قتل خطای محض است. در این نوع از قتل یعنی منِ قاتلٓ نوعی حتی مرتکب قصور هم نشدهام در نتیجه آنچه انجام دادهام حتی مستوجب پرداخت دیه قتل نوع دوم هم نمیشود و با اندکی پیچیدگی برای حل موضوع باید دیه عاقله پرداخت کرد.
🔘در نقد هم به همین صورت است. بسیاری از خطاهای روزنامهنگاران، جزو خطاهای محض است و نه تنها ناشی از تقصیر که حتی ناشی از قصور هم نیست و این نکتهای است که قاضی پرونده مذکور به خوبی متوجه آن شده است.
🔺هممیهن ۱۰ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
▪️گفتگو از زینب کاظمخواه
🔹اسفند پارسال، پرسنل راهآهن کرمان در اعتراض به شیوهی مدیریتی میعاد صالحی خواستار برکناری او شدند و کارزار جمعآوری امضاء با بیش از پنج هزار پرسنل راهآهن در اعتراض به مشکلات خود راه انداختند تا مشکلشان به گوش مسئولان برسد که با برخوردهای سلبی مواجه شدند، از احضار و گرفتن تعهد کتبی تا اخراج بعضی از کارکنان. اقدامات ایضایی به اینجا ختم نشد، و مدعی دروغین بودن برخی از امضاءها از پلتفرم اینترنتی «کارزار» شدند و از کارزار هم شکایت کردند اما مدیر این پلتفرم تبرئه شد. البته طبیعی هم بود که تبرئه شود چراکه کارزار فقط یک پلتفرم است که بستری بیطرف را فراهم میکند. سپس راهآهن از نویسندهی این کارزار جمعآوری امضاء به جرم نشر اکاذیب رایانهای شکایت کرد؛ او که بهخاطر راه انداختن این کارزار از کار برکنار شده بود و بعد از آن نیز درگیر بالا و پایین رفتن از راهروهای عریض و طویل دادگاه بود تا جوابگوی چیزی باشد که فقط یک اعتراض مدنی و مسالمتآمیز برای احقاق حق خود و همکارانش بوده است. درنهایت حکم نویسندهی کارزار صادر و او تبرئه شد. در این حکم آمده است: «هدف نویسندهی کارزار احقاق حقوق پرسنل شرکت بدون اعتصاب و اعتراض بوده است و حتی به فرض کذب بودن مطالب، سوءنیت متهم از نظر این شعبه محرز نمیباشد و اعتراض مدنی حق مردم است.»
در باره این حکم نیز نظر مرا پرسیدند.
عبدی:
🔘حکمی که داده شده براساس منطقی قابل دفاع است و آن منطق، برخورداری از حق خطاست. اگر من میتوانم از دیگران انتقاد کنم و این یک حق است، پس حین انتقاد از حق خطا هم برخوردارم اما به شرط آن که این خطا ناشی از سوءنیت، و تقصیر نباشد. توجه کنید حتی هنگامی که یک قاضی حکمی برای اجرای عدالت صادر میکند، در آن حکم نیز احتمال خطا میرود اما کسی قاضی را به این خاطر تخطئه نمیکند. چرا که خطا جز طبیعت بشری است.
🔘در اینجا ممکن است این سوال پیش بیاید که پس ارتکاب جرم چه معنایی دارد وقتی هر خطایی را میتوان، حق بشر دانست؟ اول این که مرتکب خطا عملش نباید ناشی از سوءنیت و ناشی از تقصیر باشد. قصور قابل بخشش و چشمپوشی است اما نمیتوان تقصیر را پذیرفت و گمان کنیم مجازاتی در کار نخواهد بود. این در مورد همه اقشار جامعه و جملگی مشاغل از پزشک تا پلیس صادق است.
🔘انتقاد شهروند هم شامل همین گزاره میشود و اگر قرار است از حق انتقاد کردن برخوردار باشد باید حق اشتباه کردن هم داشته باشد. با این حساب میتوان گفت برای قاضی این پرونده( شکایت راه آهن جمهوری اسلامی ایران علیه شخصی به نام مسعود بیات با اتهام نشر اکاذیب رایانهای،) مسلم شده است که این شهروند قصد سوئی نداشته و در نتیجه تقصیری هم مرتکب نشده باشد.
🔘این موضوع بحثی جدی در جوامع پیشرفته است. این که حق خطا به خصوص در مورد روزنامهنگاران به رسمیت شناخته شود. توجه داشته باشید که اگر حق خطا را به رسمیت نشناسیم، همه مسئولین کشوری نه تنها در ایران که در جهان، باید مجازات شوند چون همگی آنها بلاشک در طول دوران مسئولیتشان مرتکب خطا میشوند.
🔘حال چهطور است که تصور میشود در این میان تنها باید یقه شهروند و روزنامهنگار را گرفت؟ در حالی که این نشاندهنده ظلم و تبعیض در حق افراد است. بنابراین رویه باید به همین گونهای باشد که حکم صادره نمونهای از آن است. استنباط قاضی این پرونده، استنباطی صحیح است هم باید بیش از این مورد توجه قرار گیرد و هم در قوانین با صراحت بیشتری به آن اشاره شود. بویژه قوانین کمکم در طول زمان تفسیر میشوند و جا میافتند.
🔘در نهایت این که اگر ما حق خطا را به رسمیت نشناسیم عملاً کنشگری را از هر انسانی گرفتهایم. خطا کردن در هر حوزهای طبیعت یک تصمیم انسانی است اما از یک سو باید مرز بین قصور و تقصیر را در نظر داشت و از سوی دیگر مرز بین حسننیت و سونیت را. نتیجه این که اگر کسی با حسن نیت و ناشی از قصور مرتکب خطا شود میتواند از مجازات مبرا شود.
🔘در نهایت برای روشن شدن موضوع مثالی میزنم. ارتکاب به قتل طبق قانون ممکن است در سه وضعیت اتفاق بیفتد؛ یکی قتل عمد که مجازاتش قصاص است. قتل دیگر، قتل شبهعمد و ناشی از قصور است که نه قصاص که باید با پرداخت دیه جبران شود. نوع سوم قتل، قتل خطای محض است. در این نوع از قتل یعنی منِ قاتلٓ نوعی حتی مرتکب قصور هم نشدهام در نتیجه آنچه انجام دادهام حتی مستوجب پرداخت دیه قتل نوع دوم هم نمیشود و با اندکی پیچیدگی برای حل موضوع باید دیه عاقله پرداخت کرد.
🔘در نقد هم به همین صورت است. بسیاری از خطاهای روزنامهنگاران، جزو خطاهای محض است و نه تنها ناشی از تقصیر که حتی ناشی از قصور هم نیست و این نکتهای است که قاضی پرونده مذکور به خوبی متوجه آن شده است.
🔴 آیا دولت چهاردهم نظریه دارد؟
🔺گفتگو با تجارت فردا ۷ مهر ۱۴۰۳ شماره ۵۶۲
✍️عباس عبدی
▪️عباس عبدی تحلیلگر سیاسی معتقد است که فقدان وفاق در ساخت قدرت در درجه اول و فقدان وفاق، اعتماد و سرمايهاجتماعي ميان دولت و مردم، باید برطرف شود كه البته در مرحله بعد، براي برطرف كردن همین فقدان ها نیز، دولت نيازمند اقداماتي است كه حداقل در اين مرحله، در مورد آن اختلافنظر غیر قابل حلی وجود ندارد. با او درمورد اینکه آیا دولت چهاردهم نظریه دارد یا خیر و مقایسه با دولت های قبل به خصوص سیزدهم به گفت و گو نشستیم که در ذیل می خوانید:
🔹آیا دولت چهاردهم به طور کل در زمینه های مختلف « نظریه » دارد؟
🔘خیر. این امکان وجود ندارد که دولت چهاردهم در همه موضوعات یک نظریه داشته باشد. مگر می شود در ایران، یک سیاستمدار در این سطح نظریه پرداز باشد؟ اگر شاهدیم که برخی سیاستمداران نظریه دارند، به این دلیل است که آن کشورها حزب دارند و وضعيت موجود را تحليل کرده و به يك جمعبندي و نظریه ميرسند، و سياستمداران آنها هم موظف هستند آن نظریه را اجرایي كنند.
🔘البته چنین توصیفی، یک تصویر ایده آل از ماجرا هست و تصویر واقعی سیاست به گونه دیگری است. زیرا سیاستمدار با موانع بسيار متعددي مواجه ميشود كه بايد آنها را حل كند. در نتيجه در بسیاری مواقع از مواضعش عدول و عقب نشینی می کند یا آن را تغییر می دهد. رفتاری که در سیاست طبیعی تلقی می شود. اما همین روند طبیعی دنیا را اگر با وضع ایران تطبیق دهیم، فاصله بسیار است و مسیری طولانی برای رسیدن به چنین مرحلهای وجود دارد.
🔘زیرا در ایران ابتدا باید زمینههای قبل از سیاستورزی را حل و فصل کرد. وقتی سیاستمداری در کشوری با ثبات و پیشرفته به قدرت میرسد، به طور نرمال هم از قدرت استفاده میکند و هم کسی نمیتواند فراتر از قانون مانع انجام اهداف و برنامههای او شود. میتوان گفت که ماشين دولت و حكومت در اختيار اوست، بنابراین در چارچوب مشخص قانون و عرف عمل میکند.
🔘ولی در ايران رسيدن به رياستجمهوري، چنین قدرت رانندگيای را به فرد مورد نظر نميدهد. زیرا بخشی از کنترل ماشین قدرت در دستان دیگران است و باید گفت حل مسأله وحدت درون ساختاری یا حکومت، يك بحث اساسي و البته پیچیده است. حال اگر حل این مسأله را تئوري بگذاريم، شاید بتوان به وجود نظریه در این دولت نزدیک شدهایم اما واقعيت اين است كه اين مسأله ملموس مردم نيست. مسأله مردم مشكلات روزمره اعم از اقتصاد، فرهنگ و اجتماع است ولي براي كسي كه ميخواهد رئيسجمهور شود مسأله اصلي، وفاقي است كه در داخل ساختار قدرت باید ایجاد کند.
🔘يك لحظه به دولت های یازدهم و دوازدهم فکر کنیم. در دولت آقاي روحاني تا چه حد شكاف وجود داشت؟ حتي در دولت رئيسي چه حدي از شكاف و نقار وجود داشت؟! اگر از اين زاويه نگاه كنيم، ميتوان گفت نظريه دولت جديد، همان وفاق است و بايد همين را انجام دهد.
https://telegra.ph/آیا-دولت-چهاردهم-نظریه-دارد-10-04
🔺گفتگو با تجارت فردا ۷ مهر ۱۴۰۳ شماره ۵۶۲
✍️عباس عبدی
▪️عباس عبدی تحلیلگر سیاسی معتقد است که فقدان وفاق در ساخت قدرت در درجه اول و فقدان وفاق، اعتماد و سرمايهاجتماعي ميان دولت و مردم، باید برطرف شود كه البته در مرحله بعد، براي برطرف كردن همین فقدان ها نیز، دولت نيازمند اقداماتي است كه حداقل در اين مرحله، در مورد آن اختلافنظر غیر قابل حلی وجود ندارد. با او درمورد اینکه آیا دولت چهاردهم نظریه دارد یا خیر و مقایسه با دولت های قبل به خصوص سیزدهم به گفت و گو نشستیم که در ذیل می خوانید:
🔹آیا دولت چهاردهم به طور کل در زمینه های مختلف « نظریه » دارد؟
🔘خیر. این امکان وجود ندارد که دولت چهاردهم در همه موضوعات یک نظریه داشته باشد. مگر می شود در ایران، یک سیاستمدار در این سطح نظریه پرداز باشد؟ اگر شاهدیم که برخی سیاستمداران نظریه دارند، به این دلیل است که آن کشورها حزب دارند و وضعيت موجود را تحليل کرده و به يك جمعبندي و نظریه ميرسند، و سياستمداران آنها هم موظف هستند آن نظریه را اجرایي كنند.
🔘البته چنین توصیفی، یک تصویر ایده آل از ماجرا هست و تصویر واقعی سیاست به گونه دیگری است. زیرا سیاستمدار با موانع بسيار متعددي مواجه ميشود كه بايد آنها را حل كند. در نتيجه در بسیاری مواقع از مواضعش عدول و عقب نشینی می کند یا آن را تغییر می دهد. رفتاری که در سیاست طبیعی تلقی می شود. اما همین روند طبیعی دنیا را اگر با وضع ایران تطبیق دهیم، فاصله بسیار است و مسیری طولانی برای رسیدن به چنین مرحلهای وجود دارد.
🔘زیرا در ایران ابتدا باید زمینههای قبل از سیاستورزی را حل و فصل کرد. وقتی سیاستمداری در کشوری با ثبات و پیشرفته به قدرت میرسد، به طور نرمال هم از قدرت استفاده میکند و هم کسی نمیتواند فراتر از قانون مانع انجام اهداف و برنامههای او شود. میتوان گفت که ماشين دولت و حكومت در اختيار اوست، بنابراین در چارچوب مشخص قانون و عرف عمل میکند.
🔘ولی در ايران رسيدن به رياستجمهوري، چنین قدرت رانندگيای را به فرد مورد نظر نميدهد. زیرا بخشی از کنترل ماشین قدرت در دستان دیگران است و باید گفت حل مسأله وحدت درون ساختاری یا حکومت، يك بحث اساسي و البته پیچیده است. حال اگر حل این مسأله را تئوري بگذاريم، شاید بتوان به وجود نظریه در این دولت نزدیک شدهایم اما واقعيت اين است كه اين مسأله ملموس مردم نيست. مسأله مردم مشكلات روزمره اعم از اقتصاد، فرهنگ و اجتماع است ولي براي كسي كه ميخواهد رئيسجمهور شود مسأله اصلي، وفاقي است كه در داخل ساختار قدرت باید ایجاد کند.
🔘يك لحظه به دولت های یازدهم و دوازدهم فکر کنیم. در دولت آقاي روحاني تا چه حد شكاف وجود داشت؟ حتي در دولت رئيسي چه حدي از شكاف و نقار وجود داشت؟! اگر از اين زاويه نگاه كنيم، ميتوان گفت نظريه دولت جديد، همان وفاق است و بايد همين را انجام دهد.
https://telegra.ph/آیا-دولت-چهاردهم-نظریه-دارد-10-04
Telegraph
آیا دولت چهاردهم نظریه دارد؟
🔺گفتگو با تجارت فردا ۷ مهر ۱۴۰۳ شماره ۵۶۲ ✍️عباس عبدی ▪️عباس عبدی تحلیلگر سیاسی معتقد است که فقدان وفاق در ساخت قدرت در درجه اول و فقدان وفاق، اعتماد و سرمايهاجتماعي ميان دولت و مردم، باید برطرف شود كه البته در مرحله بعد، براي برطرف كردن همین فقدان ها…
🔴معنای شکست پزشکیان
🔺اعتماد ۱۵ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘یک ماه پس از انتخاب پزشکیان در ۱۳ مرداد و حتی پیش از رأی اعتماد به کابینه او یادداشتی نوشتم با عنوان: «صندوق با درب باز». آخرین پاراگراف آن این بود که: ▪️«انتخابات هر روز ادامه دارد. زیرا هر لحظه صندوقهای رای با درهای باز در میدانهای همه شهرها و روستاهای کشور وجود دارد، هر کسی که رای داده میتواند بیاید و رای خود را بردارد و کسانی هم که رای ندادهاند میتوانند بیابند و رای خود را در صندوق بریزند. رای معادل یک برگه کاغذی نیست، بلکه اراده تک تک مردم است. این سیاستهای رسمی است که مردم را به یکی از این دو کار تشویق میکند.»▪️
🔘تقریباً از همان زمان روشن بود که برخی از رأیدهندگان به پزشکیان که با سختی به پای صندوق آمده بودند، در باره فهم از پزشکیان یا سرعت برآورده شدن انتظارات متفاوت از دیگران فکر میکنند. کسانی هم که رأی ندادند، شاید بدشان نمیآمد یا نمیآید که بگویند یا تصور کنند که پزشکیان شکست خورده است و چه بهتر که ما رأی ندادیم! و پیشبینی ما محقق شد!
🔘آن یادداشت میخواست بگوید که خیلی نگران رأی دادن و رأی ندادن نباشید. رأی فقط یک برگه کاغذ است. مثل یک برگه چک است که ارزش آن به حساب پُری برمیگردد که صاحب چک صادر کرده است. اعتبار برگه کاغذ هم به حمایت و همراهی یا مخالفت صاحب رای است. پس میتوان تصور کرد که صندوقهای رأی در هر کوی و برزنی و در هر لحظه وجود دارد و ما میتوانیم رأیی جدید در آن بیندازیم یا رأی داده شده خود را برداریم. ولی این همه عجله و عدم توجه به شعار و رویکرد دولت قدری عجیب است.
🔘هدف و شعار اصلی آقای پزشکیان چه بود؟ رویکرد کلی او در مواجهه با مسایل روشن بود ولی این رویکرد کلی یک شعار محوری داشت و آن هم وفاق بود. روشن است که وفاق برای مردم شعاری مقدماتی است و مطلوبیت نهایی ندارد. آن هم در جامعهای چون ایران که متاسفانه، تنش و نقار بیش از وفاق مطلوبیت دارد. خواست مردم در درجه اول بهبودهای اقتصادی، کاهش تورم، دسترسی به کالاها و خدمات مورد نیاز، رفع فیلترینگ، حل مسأیل زنان، رفع تحریم و... است.
https://telegra.ph/معنای-شکست-پزشکیان-10-05
🔺اعتماد ۱۵ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘یک ماه پس از انتخاب پزشکیان در ۱۳ مرداد و حتی پیش از رأی اعتماد به کابینه او یادداشتی نوشتم با عنوان: «صندوق با درب باز». آخرین پاراگراف آن این بود که: ▪️«انتخابات هر روز ادامه دارد. زیرا هر لحظه صندوقهای رای با درهای باز در میدانهای همه شهرها و روستاهای کشور وجود دارد، هر کسی که رای داده میتواند بیاید و رای خود را بردارد و کسانی هم که رای ندادهاند میتوانند بیابند و رای خود را در صندوق بریزند. رای معادل یک برگه کاغذی نیست، بلکه اراده تک تک مردم است. این سیاستهای رسمی است که مردم را به یکی از این دو کار تشویق میکند.»▪️
🔘تقریباً از همان زمان روشن بود که برخی از رأیدهندگان به پزشکیان که با سختی به پای صندوق آمده بودند، در باره فهم از پزشکیان یا سرعت برآورده شدن انتظارات متفاوت از دیگران فکر میکنند. کسانی هم که رأی ندادند، شاید بدشان نمیآمد یا نمیآید که بگویند یا تصور کنند که پزشکیان شکست خورده است و چه بهتر که ما رأی ندادیم! و پیشبینی ما محقق شد!
🔘آن یادداشت میخواست بگوید که خیلی نگران رأی دادن و رأی ندادن نباشید. رأی فقط یک برگه کاغذ است. مثل یک برگه چک است که ارزش آن به حساب پُری برمیگردد که صاحب چک صادر کرده است. اعتبار برگه کاغذ هم به حمایت و همراهی یا مخالفت صاحب رای است. پس میتوان تصور کرد که صندوقهای رأی در هر کوی و برزنی و در هر لحظه وجود دارد و ما میتوانیم رأیی جدید در آن بیندازیم یا رأی داده شده خود را برداریم. ولی این همه عجله و عدم توجه به شعار و رویکرد دولت قدری عجیب است.
🔘هدف و شعار اصلی آقای پزشکیان چه بود؟ رویکرد کلی او در مواجهه با مسایل روشن بود ولی این رویکرد کلی یک شعار محوری داشت و آن هم وفاق بود. روشن است که وفاق برای مردم شعاری مقدماتی است و مطلوبیت نهایی ندارد. آن هم در جامعهای چون ایران که متاسفانه، تنش و نقار بیش از وفاق مطلوبیت دارد. خواست مردم در درجه اول بهبودهای اقتصادی، کاهش تورم، دسترسی به کالاها و خدمات مورد نیاز، رفع فیلترینگ، حل مسأیل زنان، رفع تحریم و... است.
https://telegra.ph/معنای-شکست-پزشکیان-10-05
Telegraph
معنای شکست پزشکیان
🔺اعتماد ۱۵ مهر ۱۴۰۳ ✍️عباس عبدی 🔘یک ماه پس از انتخاب پزشکیان در ۱۳ مرداد و حتی پیش از رأی اعتماد به کابینه او یادداشتی نوشتم با عنوان: «صندوق با درب باز». آخرین پاراگراف آن این بود که: ▪️«انتخابات هر روز ادامه دارد. زیرا هر لحظه صندوقهای رای با درهای باز…
🔴علم؛ ریشه پیشرفت
🔺اعتماد ۱۸ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘شاید با اطمینان بتوان گفت که مجهز بودن به علم و فنآوری ویژگی اصلی یک کشور و جامعه پیشرفته است. ایالات متحده بیش از هر چیز در صدد حفظ تفوق خود در حوزه علم و فنآوری است. تمامی زمینهها را برای جذب همه نخبگان این دو حوزه فراهم کرده است تا این پیشتازی خود را از دست ندهد.
🔘مقام رهبری هم بارها به موضوع علم پرداختهاند از جمله در آخرین دیدار خود با نخبگان در هفته گذشته به این موضوع اشاره کردند که: ▪️«ما باید تفوّق علمی داشته باشیم؛ ما دشمن داریم... یعنی همهی کشورها، همهی ملّتها، رقبایی، بدخواهانی، دشمنانی دارند، و ما بیشتر از خیلی از کشورهای دیگر. باید با تفوّق علمی بر آنها غلبه پیدا کنیم، کمااینکه اگر در جایی غلبهای هم داشتیم، بر اثر همین تفوّق علمی و فنّاوری بوده... برتری علمی و فنّاوری گاهی میتواند دست دشمن را از ضربه وارد کردن به جمعیّتهای بزرگی مثل غزّه و ضاحیه[بیروت] کوتاه کند. ما اگر چنانچه از لحاظ علمی مثلاً فرض بفرمایید در زمینهی تسلیحات، از این [چیزی] که هستیم مبالغی جلوتر بودیم، یقیناً در اوضاع منطقه اثر میگذاشت، و میتوانست مانع از افروختن این آتشهای سوزندهی دلها و جانها بشود یا آنها را خاموش کند. حرکت علمی، تفوّق علمی، یک چنین چیزهایی هم دارد.»▪️ این یادداشت بطور بسیار مختصر در مقام بیان الزامات توسعه علمی در جامعه است.
🔘بنیانهای پیشرفت در جامعه جدید چیست؟ میتوان در برخی شهرها با آسمانخراشهای سر به فلک کشیده قدم زد و آخرین دستاوردهای فنآوری را در آنجا دید، بهترین جادهها، خودروها، هواپیماها، تلفنهای همراه و... را هم دید، ولی تمامی اینها میوه پیشرفت است و نه ریشه و حتی تنه آن. ریشه پیشرفت علم و پذیرش آن به عنوان فصلالخطاب امور جمعی و حکومتی است. البته خیلیها در مقام فردی اعتقادات غیر علمی دارند که گریزناپذیر است و مشکلی هم ندارد، ولی در مقام حکمرانی و تنظیم روابط و تامین منافع جمعی نمیتوان چیزی بجز علم را پایه سیاستها قرار داد.
https://telegra.ph/علم-ریشه-پیشرفت-10-08
🔺اعتماد ۱۸ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘شاید با اطمینان بتوان گفت که مجهز بودن به علم و فنآوری ویژگی اصلی یک کشور و جامعه پیشرفته است. ایالات متحده بیش از هر چیز در صدد حفظ تفوق خود در حوزه علم و فنآوری است. تمامی زمینهها را برای جذب همه نخبگان این دو حوزه فراهم کرده است تا این پیشتازی خود را از دست ندهد.
🔘مقام رهبری هم بارها به موضوع علم پرداختهاند از جمله در آخرین دیدار خود با نخبگان در هفته گذشته به این موضوع اشاره کردند که: ▪️«ما باید تفوّق علمی داشته باشیم؛ ما دشمن داریم... یعنی همهی کشورها، همهی ملّتها، رقبایی، بدخواهانی، دشمنانی دارند، و ما بیشتر از خیلی از کشورهای دیگر. باید با تفوّق علمی بر آنها غلبه پیدا کنیم، کمااینکه اگر در جایی غلبهای هم داشتیم، بر اثر همین تفوّق علمی و فنّاوری بوده... برتری علمی و فنّاوری گاهی میتواند دست دشمن را از ضربه وارد کردن به جمعیّتهای بزرگی مثل غزّه و ضاحیه[بیروت] کوتاه کند. ما اگر چنانچه از لحاظ علمی مثلاً فرض بفرمایید در زمینهی تسلیحات، از این [چیزی] که هستیم مبالغی جلوتر بودیم، یقیناً در اوضاع منطقه اثر میگذاشت، و میتوانست مانع از افروختن این آتشهای سوزندهی دلها و جانها بشود یا آنها را خاموش کند. حرکت علمی، تفوّق علمی، یک چنین چیزهایی هم دارد.»▪️ این یادداشت بطور بسیار مختصر در مقام بیان الزامات توسعه علمی در جامعه است.
🔘بنیانهای پیشرفت در جامعه جدید چیست؟ میتوان در برخی شهرها با آسمانخراشهای سر به فلک کشیده قدم زد و آخرین دستاوردهای فنآوری را در آنجا دید، بهترین جادهها، خودروها، هواپیماها، تلفنهای همراه و... را هم دید، ولی تمامی اینها میوه پیشرفت است و نه ریشه و حتی تنه آن. ریشه پیشرفت علم و پذیرش آن به عنوان فصلالخطاب امور جمعی و حکومتی است. البته خیلیها در مقام فردی اعتقادات غیر علمی دارند که گریزناپذیر است و مشکلی هم ندارد، ولی در مقام حکمرانی و تنظیم روابط و تامین منافع جمعی نمیتوان چیزی بجز علم را پایه سیاستها قرار داد.
https://telegra.ph/علم-ریشه-پیشرفت-10-08
Telegraph
علم؛ ریشه پیشرفت
🔺اعتماد ۱۸ مهر ۱۴۰۳ ✍️عباس عبدی 🔘شاید با اطمینان بتوان گفت که مجهز بودن به علم و فنآوری ویژگی اصلی یک کشور و جامعه پیشرفته است. ایالات متحده بیش از هر چیز در صدد حفظ تفوق خود در حوزه علم و فنآوری است. تمامی زمینهها را برای جذب همه نخبگان این دو حوزه فراهم…
🔴روایت محوری دشمن مرجعیت رسانهای
🔺اعتماد ۲۲ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘انتشار گزارش موسسه نظرسنجی ایسپا در باره وضعیت فرهنگی ـ اجتماعی دانشجویان کشور دوباره بحث قدیمی و بی سرانجام شکست صدا و سیما و خروج مرجعیت رسانهای از کشور را دامن زد. نکته مهم ماجرا آنجا بود که این گزارش آگاهانه یا ناآگاهانه، نادرست بازتاب یافت و چون رسانههای ایران به طور معمول کپیکار هستند، بدون اینکه بدانند گزارش را غلط بازتاب دادند و این بهانهای شد که صدا و سیما نیز به جای پاسخگویی و پذیرش شکست خطیر خودش، به نادرستی بازتاب گزارش ایسپا پرداخت.
🔘ماجرا این است که ایسپا، نتایج بخشی از پیمایش از دانشجویان دانشگاههای کشور (و نه حتی دانشگاههای علوم پزشکی و زیر نظر وزارت بهداشت یا دانشگاه آزاد، بلکه فقط دانشگاههای زیر نظر وزارت علوم) را در سایت و کانال خودشان منتشر کرده است. البته با احتیاط میتوان گفت که رفتار سایر دانشجویان دانشگاههای کشور هم تفاوت چندانی با این دانشجویان ندارند، و نتایج مذکور به کل دانشجویان کشور قابل تعمیم است.
🔘یکی از پرسشهای این پیمایش چنین است: «بیشتر از چه طریقی اخبار را دنبال میکنید؟» فقط ۱۲٫۵٪ از دانشجویان صدا و سیما، و بقیه شیوههای دیگری را اعلام نمودهاند. در بازتاب خبری گزارش قید دانشجویان حذف و نتایج به کل جمعیت ایران تعمیم داده میشود و رسانههای ایران که دچار ضعف مفرط حقیقتجویی هستند، آن را بازتاب میدهند.
🔘برای اینکه بدانیم وضعیت ما در مقایسه با رسانههای معتبر جهان چگونه است، کافی است بگویم، هنگامی که حتی نویسنده معتبر و شناخته شدهای برای نشریات معتبر مقاله و یادداشت مینویسد، بخشی در آن نشریه هست که اگر دادهای در مقاله وجود دارد آن را راستآزمایی میکند و منبع آن را از نویسنده میپرسد، و تا اطمینان از صحت آن پیدا نکند، آن را منتشر نمیکند. ولی در اینجا که سایت و کانال ایسپا در اختیار است، آگاهانه یا از روی ناآگاهی (که این دومی خطرناکتر است) نتایج بخشی از دانشجویان کشور به کل مردم تعمیم داده میشود!
https://telegra.ph/روایت-محوری-دشمن-مرجعیت-رسانه%E2%80%8Cای-10-12
🔺اعتماد ۲۲ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘انتشار گزارش موسسه نظرسنجی ایسپا در باره وضعیت فرهنگی ـ اجتماعی دانشجویان کشور دوباره بحث قدیمی و بی سرانجام شکست صدا و سیما و خروج مرجعیت رسانهای از کشور را دامن زد. نکته مهم ماجرا آنجا بود که این گزارش آگاهانه یا ناآگاهانه، نادرست بازتاب یافت و چون رسانههای ایران به طور معمول کپیکار هستند، بدون اینکه بدانند گزارش را غلط بازتاب دادند و این بهانهای شد که صدا و سیما نیز به جای پاسخگویی و پذیرش شکست خطیر خودش، به نادرستی بازتاب گزارش ایسپا پرداخت.
🔘ماجرا این است که ایسپا، نتایج بخشی از پیمایش از دانشجویان دانشگاههای کشور (و نه حتی دانشگاههای علوم پزشکی و زیر نظر وزارت بهداشت یا دانشگاه آزاد، بلکه فقط دانشگاههای زیر نظر وزارت علوم) را در سایت و کانال خودشان منتشر کرده است. البته با احتیاط میتوان گفت که رفتار سایر دانشجویان دانشگاههای کشور هم تفاوت چندانی با این دانشجویان ندارند، و نتایج مذکور به کل دانشجویان کشور قابل تعمیم است.
🔘یکی از پرسشهای این پیمایش چنین است: «بیشتر از چه طریقی اخبار را دنبال میکنید؟» فقط ۱۲٫۵٪ از دانشجویان صدا و سیما، و بقیه شیوههای دیگری را اعلام نمودهاند. در بازتاب خبری گزارش قید دانشجویان حذف و نتایج به کل جمعیت ایران تعمیم داده میشود و رسانههای ایران که دچار ضعف مفرط حقیقتجویی هستند، آن را بازتاب میدهند.
🔘برای اینکه بدانیم وضعیت ما در مقایسه با رسانههای معتبر جهان چگونه است، کافی است بگویم، هنگامی که حتی نویسنده معتبر و شناخته شدهای برای نشریات معتبر مقاله و یادداشت مینویسد، بخشی در آن نشریه هست که اگر دادهای در مقاله وجود دارد آن را راستآزمایی میکند و منبع آن را از نویسنده میپرسد، و تا اطمینان از صحت آن پیدا نکند، آن را منتشر نمیکند. ولی در اینجا که سایت و کانال ایسپا در اختیار است، آگاهانه یا از روی ناآگاهی (که این دومی خطرناکتر است) نتایج بخشی از دانشجویان کشور به کل مردم تعمیم داده میشود!
https://telegra.ph/روایت-محوری-دشمن-مرجعیت-رسانه%E2%80%8Cای-10-12
Telegraph
روایت محوری دشمن مرجعیت رسانهای
🔺اعتماد ۲۲ مهر ۱۴۰۳ ✍️عباس عبدی 🔘انتشار گزارش موسسه نظرسنجی ایسپا در باره وضعیت فرهنگی ـ اجتماعی دانشجویان کشور دوباره بحث قدیمی و بی سرانجام شکست صدا و سیما و خروج مرجعیت رسانهای از کشور را دامن زد. نکته مهم ماجرا آنجا بود که این گزارش آگاهانه یا ناآگاهانه،…
🔴در حال عبور از روی لبه تیغ یا طناب در ارتفاعات
▪️هدف نهایی تامین مطالبات مردم از طریق حفظ وفاق درون ساختاری است
🔺گفتگو با شرق ۲۱ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔹بعضی وعدهها مثل بحث فیلترینگ یا گشت ارشاد و انتصابات جز موضوعاتی است که میتواند در راستای وفاق ملی اجرایی شود. عمل نکردن به این وعدهها به هر بهانهای چقدر در سختتر شدن ایجاد وفاق ملی موثر است؟
🔘عبدی: اگر دقت کنیم آقای پزشکیان سعی کرد از دادن وعدههای معین پرهیز کند بیشتر بر رویکردهای کلی خود تاکید نمود. البته این بدان معنا نیست که مردم از این رویکردها استنتاجهای بحقی نکنند که هر سه مورد مذکور در پرسش شما نیز مصادیق درست از این برداشتها و انتظارات مردم است. برداشتهایی است که من هم با کلیات آن کاملا موافقم و تا کنون نیز چندین بار تذکر داده یا نوشتهام. ولی نکاتی وجود دارد که قدری ماجرا را پیچیده میکند. از جمله این که آقای پزشکیان شعار مهمتری دارد که آن هم وفاق است. بویژه وفاق درون ساختاری اهمیت دارد.
🔘اگر خوب دقت کنیم از حدود سال ۱۳۷۱ یعنی از اواخر دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمی دو فرآیند در ایران رخ داد. اول نوعی از تنش و تشنج در جامعه و از متن مردم در تقابل با قدرت و دولت بود. نمونههای آن در مشهد، شیراز، اسلامشهر، قزوین و موارد دیگر دیده شد. آثار آن در انتخابات ریاستجمهوری دور دوم آقای هاشمی نمودار شد. که کمترین درصد مشارکت را داشت و آرای آقای هاشمی نیز کاهش چشمگیری داشت.
🔘این تنش به سرعت به ساختار سیاسی منتقل شد و نوعی دوگانگی و تقابل درون قدرت پیش آمد و به دلیل مخالفتهای درون ساختاری، عملا سیاستهای تعدیل اقای هاشمی روی زمین ماند و میشود گفت بیسیاستی یا سیاست اقتضایی سکه رایج شد.
🔘جناح غالب گمان میکردند که با آمدن فرد جدید و مورد نظر آنان در ریاستجمهوری، وحدت درون ساختاری محقق میشود و میتوانند با تغییر سیاستهای تعدیل اقتصادی، شکاف با مردم را هم جبران و کم کنند. ولی پیشبینی آنان محقق نشد و خاتمی و اصلاحطلبان آمدند. اینها مسیر معکوس را رفتند و در درجه اول سعی کردند فاصله با مردم را کم کنند و موفق هم بودند ولی از ابتدا و به دلیل عملکرد طرف مقابل، وفاق و هماهنگی درون ساختاری دچار اختلال شد و قتلهای زنجیرهای سرآغاز ماجرا بود.
https://telegra.ph/هدف-نهایی-تامین-مطالبات-مردم-از-طریق-حفظ-وفاق-درون-ساختاری-است-10-13
▪️هدف نهایی تامین مطالبات مردم از طریق حفظ وفاق درون ساختاری است
🔺گفتگو با شرق ۲۱ مهر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔹بعضی وعدهها مثل بحث فیلترینگ یا گشت ارشاد و انتصابات جز موضوعاتی است که میتواند در راستای وفاق ملی اجرایی شود. عمل نکردن به این وعدهها به هر بهانهای چقدر در سختتر شدن ایجاد وفاق ملی موثر است؟
🔘عبدی: اگر دقت کنیم آقای پزشکیان سعی کرد از دادن وعدههای معین پرهیز کند بیشتر بر رویکردهای کلی خود تاکید نمود. البته این بدان معنا نیست که مردم از این رویکردها استنتاجهای بحقی نکنند که هر سه مورد مذکور در پرسش شما نیز مصادیق درست از این برداشتها و انتظارات مردم است. برداشتهایی است که من هم با کلیات آن کاملا موافقم و تا کنون نیز چندین بار تذکر داده یا نوشتهام. ولی نکاتی وجود دارد که قدری ماجرا را پیچیده میکند. از جمله این که آقای پزشکیان شعار مهمتری دارد که آن هم وفاق است. بویژه وفاق درون ساختاری اهمیت دارد.
🔘اگر خوب دقت کنیم از حدود سال ۱۳۷۱ یعنی از اواخر دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمی دو فرآیند در ایران رخ داد. اول نوعی از تنش و تشنج در جامعه و از متن مردم در تقابل با قدرت و دولت بود. نمونههای آن در مشهد، شیراز، اسلامشهر، قزوین و موارد دیگر دیده شد. آثار آن در انتخابات ریاستجمهوری دور دوم آقای هاشمی نمودار شد. که کمترین درصد مشارکت را داشت و آرای آقای هاشمی نیز کاهش چشمگیری داشت.
🔘این تنش به سرعت به ساختار سیاسی منتقل شد و نوعی دوگانگی و تقابل درون قدرت پیش آمد و به دلیل مخالفتهای درون ساختاری، عملا سیاستهای تعدیل اقای هاشمی روی زمین ماند و میشود گفت بیسیاستی یا سیاست اقتضایی سکه رایج شد.
🔘جناح غالب گمان میکردند که با آمدن فرد جدید و مورد نظر آنان در ریاستجمهوری، وحدت درون ساختاری محقق میشود و میتوانند با تغییر سیاستهای تعدیل اقتصادی، شکاف با مردم را هم جبران و کم کنند. ولی پیشبینی آنان محقق نشد و خاتمی و اصلاحطلبان آمدند. اینها مسیر معکوس را رفتند و در درجه اول سعی کردند فاصله با مردم را کم کنند و موفق هم بودند ولی از ابتدا و به دلیل عملکرد طرف مقابل، وفاق و هماهنگی درون ساختاری دچار اختلال شد و قتلهای زنجیرهای سرآغاز ماجرا بود.
https://telegra.ph/هدف-نهایی-تامین-مطالبات-مردم-از-طریق-حفظ-وفاق-درون-ساختاری-است-10-13
Telegraph
هدف نهایی تامین مطالبات مردم از طریق حفظ وفاق درون ساختاری است
🔺گفتگو با شرق ۲۱ مهر ۱۴۰۳ ✍️عباس عبدی 🔹بعضی وعدهها مثل بحث فیلترینگ یا گشت ارشاد و انتصابات جز موضوعاتی است که میتواند در راستای وفاق ملی اجرایی شود. عمل نکردن به این وعدهها به هر بهانهای چقدر در سختتر شدن ایجاد وفاق ملی موثر است؟ 🔘عبدی: اگر دقت کنیم…