🍧آداب غذا خوردن
حتی برای کوچکترین گردهمایی ها با دوستان نزدیک یا اقوام هنگام نشستن پشت میز قوانین آداب معاشرت وجود دارد
اگر می خواهید با فرهنگ باکلاس باشید و جلوی همه تأثیر خوبی بگذارید آداب باید همیشه رعایت شود.
اگر می خواهید مطمئن شوید که رفتار متمدنانه ای دارید ببینید چه قوانینی را باید سر میز رعایت کنید یعنی از اشتباهاتی که باید دست از انجام آنها بردارید. :|
🫧@Adab_moasheratt
حتی برای کوچکترین گردهمایی ها با دوستان نزدیک یا اقوام هنگام نشستن پشت میز قوانین آداب معاشرت وجود دارد
اگر می خواهید با فرهنگ باکلاس باشید و جلوی همه تأثیر خوبی بگذارید آداب باید همیشه رعایت شود.
اگر می خواهید مطمئن شوید که رفتار متمدنانه ای دارید ببینید چه قوانینی را باید سر میز رعایت کنید یعنی از اشتباهاتی که باید دست از انجام آنها بردارید. :|
🫧@Adab_moasheratt
👍2
.
غایتِ زندگی، هرگز الزاما "خوشبختی" نیست...
شوپنهاور میگوید تنها یک خطای فطری وجود دارد و آن هم اینکه: ما آدمیان چنین تصور میکنیم که اساسا برای خوشحال بودن زندگی میکنیم. زندگی میکنیم تا خوشحال شویم، گویی که خوشبختی غایت اصلیِ زندگانی است و آدمیان خواهناخواه میبایست برای به چنگ آوردنش، از هیچ تلاشی دریغ نورزند و حتی در صورت لزوم، به امیدِ رسیدن بدان، تن به هر گونه، خفت و ذلت و تظاهر و ریا و چاپلوسی و... هم بدهند.
اشتباه نکنید، شوپنهاور صرفا از روی بدبینی و کینه و عقده و... این مسائل را گوشزد نمیکند.
نباید به خاطر نقل جملات کوتاهِ منتشر شده در اینستاگرام که همگی خارج از سیاق اصلی از متون شوپنهاوراند، تمامی آراء و تاملات ارزشمند چنین نابغهای، راجع به ماهیت زندگی، رنج و هستی را نادیده گرفت.
کافیست به یکی از تاملات او در بابِ راه رستگاری دقت کنیم. او در این باب متذکر این مهم میشود که:
هنگامی که شما مبنای زندگی را بر خوشبختی و خوشحالی میگذارید، نگاهتان به زندگی از موضعی خواهد بود که همواره انتظارِ حالِ خوش و بر وفق مراد بودنِ امور و لذتِ مدام (شعارِ دنیای کثیفِ سرمایه داری) و... را خواهید داشت در حالی که واقعیتِ زندگی، آدمیان، اجتماع، ارزشهای مزخرف و سنت۶ای مضحک و قانونها و مقرراتِ پلید و... دقیقا بر خلاف این تمنّا، پیش میرود و همواره انسان را با ناکامیها و رنجها و تلخیها محرومیتها و ممنوعیتها و نهها ... روبهرو میکند. و در نهایت آدمی در یک چنین موقعیتی، دچار تناقض و سردرگمی میشود.
به همین جهت هم بود که همو اضافه میکرد:
"زندگی له ما آموخته است که حتی آن زمان که لذات و خرسندیها متصل میشوند، در خود فریبآمیزند (هیچ دوامی ندارند و هر آن به گذشته ملحق میشوند) و نهایتا به دست آوردن آنها همراه زجر و لذت است.
در مقابل رنجها و غم.ها بسیار واقعی از کار در میآیند و اغلب هم از حد انتظار فراتر میروند.
بنابراین همهچیز در زندگی، چنان رقم خورده تا ما را از آن خطای فطری (اینکه غایت زندگی خوشحال بودن است) بیرون بیاورد و متقاعدمان کند که غایتِ وجودمان، خوشحال بودن نیست.
در حقیقت، هنگامی که دقیقتر و معتدلتر به زندگی نگریسته شود، بیشتر شبیه به نمایشی در نظر میآید که قرار است نشانمان بدهد که:
"قرار نیست در آن (در زندگی) احساس خوشحالی کنیم"... شاید درستتر آن باشد که مقصودِ جهان را بدبختیِ خود بدانیم و نه خوشبختیِ خود.
زیرا هر چه انسان بیشتر رنج ببرد، غایت حقیقی زندگی زودتر حاصل میشود و هر چه خوشتر زندگی کند، هدف دورتر میرود.
بعد از همهی اینها شوپنهاور چنین نتیجهگیری میکند که:
آدمی اگر از آن خطای فطری نخستین دست بردارد، به زودی همهچیز را از موضعی دیگر خواهد دید... لذا مصائب از هر قسم و اندازه که باشند و هر چقدر هم او را به درد آورند، دیگر غافلگیر و مبهوتش نخواهند کرد، چرا که چنین انسانی، دریافته است که "درد و رنج، اموری حقیقیاند، که در جهتِ غایت و هدفِ اصلیِ حیات عمل میکنند" ... این بصیرت احتمالا متانت و خونسردی اعجاب انگیزی به وی عطا خواهد کرد.
اینجاست که آن سخن زیبای بیدل را میبایست فهم کرد:
مطلبی گر بود از هستی همین آزار بود
ورنه در کنج عدم آسودگی بسیار بود.......
#ابوذر_شریعتی
#از_شوپنهاور_بیاموزیم
🫧@Adab_moasheratt
غایتِ زندگی، هرگز الزاما "خوشبختی" نیست...
شوپنهاور میگوید تنها یک خطای فطری وجود دارد و آن هم اینکه: ما آدمیان چنین تصور میکنیم که اساسا برای خوشحال بودن زندگی میکنیم. زندگی میکنیم تا خوشحال شویم، گویی که خوشبختی غایت اصلیِ زندگانی است و آدمیان خواهناخواه میبایست برای به چنگ آوردنش، از هیچ تلاشی دریغ نورزند و حتی در صورت لزوم، به امیدِ رسیدن بدان، تن به هر گونه، خفت و ذلت و تظاهر و ریا و چاپلوسی و... هم بدهند.
اشتباه نکنید، شوپنهاور صرفا از روی بدبینی و کینه و عقده و... این مسائل را گوشزد نمیکند.
نباید به خاطر نقل جملات کوتاهِ منتشر شده در اینستاگرام که همگی خارج از سیاق اصلی از متون شوپنهاوراند، تمامی آراء و تاملات ارزشمند چنین نابغهای، راجع به ماهیت زندگی، رنج و هستی را نادیده گرفت.
کافیست به یکی از تاملات او در بابِ راه رستگاری دقت کنیم. او در این باب متذکر این مهم میشود که:
هنگامی که شما مبنای زندگی را بر خوشبختی و خوشحالی میگذارید، نگاهتان به زندگی از موضعی خواهد بود که همواره انتظارِ حالِ خوش و بر وفق مراد بودنِ امور و لذتِ مدام (شعارِ دنیای کثیفِ سرمایه داری) و... را خواهید داشت در حالی که واقعیتِ زندگی، آدمیان، اجتماع، ارزشهای مزخرف و سنت۶ای مضحک و قانونها و مقرراتِ پلید و... دقیقا بر خلاف این تمنّا، پیش میرود و همواره انسان را با ناکامیها و رنجها و تلخیها محرومیتها و ممنوعیتها و نهها ... روبهرو میکند. و در نهایت آدمی در یک چنین موقعیتی، دچار تناقض و سردرگمی میشود.
به همین جهت هم بود که همو اضافه میکرد:
"زندگی له ما آموخته است که حتی آن زمان که لذات و خرسندیها متصل میشوند، در خود فریبآمیزند (هیچ دوامی ندارند و هر آن به گذشته ملحق میشوند) و نهایتا به دست آوردن آنها همراه زجر و لذت است.
در مقابل رنجها و غم.ها بسیار واقعی از کار در میآیند و اغلب هم از حد انتظار فراتر میروند.
بنابراین همهچیز در زندگی، چنان رقم خورده تا ما را از آن خطای فطری (اینکه غایت زندگی خوشحال بودن است) بیرون بیاورد و متقاعدمان کند که غایتِ وجودمان، خوشحال بودن نیست.
در حقیقت، هنگامی که دقیقتر و معتدلتر به زندگی نگریسته شود، بیشتر شبیه به نمایشی در نظر میآید که قرار است نشانمان بدهد که:
"قرار نیست در آن (در زندگی) احساس خوشحالی کنیم"... شاید درستتر آن باشد که مقصودِ جهان را بدبختیِ خود بدانیم و نه خوشبختیِ خود.
زیرا هر چه انسان بیشتر رنج ببرد، غایت حقیقی زندگی زودتر حاصل میشود و هر چه خوشتر زندگی کند، هدف دورتر میرود.
بعد از همهی اینها شوپنهاور چنین نتیجهگیری میکند که:
آدمی اگر از آن خطای فطری نخستین دست بردارد، به زودی همهچیز را از موضعی دیگر خواهد دید... لذا مصائب از هر قسم و اندازه که باشند و هر چقدر هم او را به درد آورند، دیگر غافلگیر و مبهوتش نخواهند کرد، چرا که چنین انسانی، دریافته است که "درد و رنج، اموری حقیقیاند، که در جهتِ غایت و هدفِ اصلیِ حیات عمل میکنند" ... این بصیرت احتمالا متانت و خونسردی اعجاب انگیزی به وی عطا خواهد کرد.
اینجاست که آن سخن زیبای بیدل را میبایست فهم کرد:
مطلبی گر بود از هستی همین آزار بود
ورنه در کنج عدم آسودگی بسیار بود.......
#ابوذر_شریعتی
#از_شوپنهاور_بیاموزیم
🫧@Adab_moasheratt
👍3
📌
میخوای تو هر مهمونی رفتی
کاریزماتیک باشی و همه عاشقت بشن
۱ . وقتی وارد جمع شدی پر انرژی و محکم سلام بده
۲ . مدام لبخند به لب نداشته باش و هنگام اولین ارتباط چشمی با افراد لبخند بزن
۳ . مدام عذرخواهی نکن ، ببخشید دیراومدم یا ببخشید مزاحم تون شدیم
۴ . موقع صحبت کردن با افراد ارتباط چشمی برقرار کن
۵ . اگر کسی سوالات خصوصی زیادی ازت پرسید مودبانه پاسخ بده
مثلا : کی ازدواج میکنی : با حاضرجوابی محترمانه بگو انشالله آدم مناسب شناختم ازدواج می کنم
مثلا : گفتن حقوقت چقدر هست : بگو : خداروشکر خوبه راضی ام
مثلا : گفتن چاق یا لاغر شدی بگو : مهم اینه سالم و سلامتی و از اندامم راضی هستم ، همین طوری که هستم عاشق خودمم
۶ . با کسی غیبت نکن ، چون ممکنه حرف تو رو ببره به کسی بگه و دردسر بشه
۷ . موقع صحبت کردن کسی وسط حرفش نپر و حرفش تموم شد نظرت رو بگو که حرف ها به هم قاطی نشه
۸ . سعی کن همه اطلاعاتت رو به کسی ندی ، چون ممکنه سو استفاده کنند
۹ . زبان بدن باز داشته باش و دست به سینه نشین
۱۰ . اگر کسی حرفت رو مسخره کرد و بی ارزش کرد با سکوتت نشون بده که خوشت نیومده
🫧@Adab_moasheratt
میخوای تو هر مهمونی رفتی
کاریزماتیک باشی و همه عاشقت بشن
۱ . وقتی وارد جمع شدی پر انرژی و محکم سلام بده
۲ . مدام لبخند به لب نداشته باش و هنگام اولین ارتباط چشمی با افراد لبخند بزن
۳ . مدام عذرخواهی نکن ، ببخشید دیراومدم یا ببخشید مزاحم تون شدیم
۴ . موقع صحبت کردن با افراد ارتباط چشمی برقرار کن
۵ . اگر کسی سوالات خصوصی زیادی ازت پرسید مودبانه پاسخ بده
مثلا : کی ازدواج میکنی : با حاضرجوابی محترمانه بگو انشالله آدم مناسب شناختم ازدواج می کنم
مثلا : گفتن حقوقت چقدر هست : بگو : خداروشکر خوبه راضی ام
مثلا : گفتن چاق یا لاغر شدی بگو : مهم اینه سالم و سلامتی و از اندامم راضی هستم ، همین طوری که هستم عاشق خودمم
۶ . با کسی غیبت نکن ، چون ممکنه حرف تو رو ببره به کسی بگه و دردسر بشه
۷ . موقع صحبت کردن کسی وسط حرفش نپر و حرفش تموم شد نظرت رو بگو که حرف ها به هم قاطی نشه
۸ . سعی کن همه اطلاعاتت رو به کسی ندی ، چون ممکنه سو استفاده کنند
۹ . زبان بدن باز داشته باش و دست به سینه نشین
۱۰ . اگر کسی حرفت رو مسخره کرد و بی ارزش کرد با سکوتت نشون بده که خوشت نیومده
🫧@Adab_moasheratt
👍4
📎
هيچگاه انسان سالم، دیگری را شکنجه نمیکند. این انسان آزار دیده است که آزار میرساند.
زخم خوردهها علاقه عجیبی به زخم زدن به دیگران دارند، آنها که از عزت نفس پایینی برخوردارند میل عجیبی به تحقیر کردن و گرفتن اعتماد به نفس و عزت نفس دیگران دارند.
تو هیچ گاه کنار آنها بزرگ نمیشوی، فقط تحقیر میشوی؛ چون، یک فرد ناسالم، هرچیز در اطرافش را
بیمار میکند
🍃
کارل گوستاو یونگ
🫧@Adab_moasheratt
هيچگاه انسان سالم، دیگری را شکنجه نمیکند. این انسان آزار دیده است که آزار میرساند.
زخم خوردهها علاقه عجیبی به زخم زدن به دیگران دارند، آنها که از عزت نفس پایینی برخوردارند میل عجیبی به تحقیر کردن و گرفتن اعتماد به نفس و عزت نفس دیگران دارند.
تو هیچ گاه کنار آنها بزرگ نمیشوی، فقط تحقیر میشوی؛ چون، یک فرد ناسالم، هرچیز در اطرافش را
بیمار میکند
🍃
کارل گوستاو یونگ
🫧@Adab_moasheratt
👏4
شادی در زندگی
روانشناس سوئیسی تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحالی دارد که بسیار از
تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد
خوشحال بودن یعنی
توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها.
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی ست اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.
خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز
خوشحالی یعنی در سختی ها لبخند زدن
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات.
خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم،بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دوستانمان بیاوریم.
خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی
خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن،عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن
خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی.
کارل گوستاو یونگ
🫧@Adab_moasheratt
روانشناس سوئیسی تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحالی دارد که بسیار از
تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد
خوشحال بودن یعنی
توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها.
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی ست اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.
خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز
خوشحالی یعنی در سختی ها لبخند زدن
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات.
خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم،بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دوستانمان بیاوریم.
خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی
خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن،عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن
خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی.
کارل گوستاو یونگ
🫧@Adab_moasheratt
👏5
🌿
هیچ موجودی به اندازه زمختترین آدمها محتاج همزبان نیست.
او نیازمند است که سرانه پیچیدگیهای باطنی خود را با کسی در میان بگذارد. رمز ناتوانی انسان، در نگاهداری راز شاید در همین باشد. او میخواهد بداند و دانسته شود.
#دیدار_بلوچ
#محمود_دولت_آبادی
🫧@Adab_moasheratt
هیچ موجودی به اندازه زمختترین آدمها محتاج همزبان نیست.
او نیازمند است که سرانه پیچیدگیهای باطنی خود را با کسی در میان بگذارد. رمز ناتوانی انسان، در نگاهداری راز شاید در همین باشد. او میخواهد بداند و دانسته شود.
#دیدار_بلوچ
#محمود_دولت_آبادی
🫧@Adab_moasheratt
💯3👍2
📌
فکر کردن دشوار است. به همین خاطر است که بیشتر مردم قضاوت میکنند تا تفکر.
- کارل یونگ
🫧@Adab_moasheratt
فکر کردن دشوار است. به همین خاطر است که بیشتر مردم قضاوت میکنند تا تفکر.
- کارل یونگ
🫧@Adab_moasheratt
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سلامت_روان
با کلماتت کسی که دوست داری را در آغوش بگیر؛
بعضی کلمات دست مهربانی دارد که روح رانوازش می کند... ❤️
🫧@Adab_moasheratt
با کلماتت کسی که دوست داری را در آغوش بگیر؛
بعضی کلمات دست مهربانی دارد که روح رانوازش می کند... ❤️
🫧@Adab_moasheratt
👏2❤1👍1
.
کلمات را درست تعریف کنید، دنیا را از نیمی سوءتفاهمها رها خواهید کرد.
.
🫧@Adab_moasheratt
کلمات را درست تعریف کنید، دنیا را از نیمی سوءتفاهمها رها خواهید کرد.
رنه دکارت • فیلسوف، ریاضیدان و دانشمند فرانسوی
.
🫧@Adab_moasheratt
👍3
🌿
❤️🩹توی رابطه عاطفی از این جملات استفاده کن تا حرفات تاثیر گذار باشه:
نگو هر جور راحتی.
بگو اگه اینطوری حس بهتری داری، باشه.
نگو نمیخوای حرف بزنی؟
بگو اگه دوست داشتی من میخوام حرفاتو بشنوم.
نگو چقدر تنبلی.
بگو میشه بیشتر تلاش کنی؟ من بهت ایمان دارم.
نگو چرا نمیفهمی من چی میگم؟
بگو میشه لطفاً به حرفام بیشتر دقت کنی؟
نگو کاش میفهمیدی چی میگم.
بگو کاش این موضوع رو از زاویه دید منم ببینی.
نگو کارات رو اعصابمه.
بگو لطفا این کارو نکن، بهم احساس بدی میده عزیزم.
🫧@Adab_moasheratt
❤️🩹توی رابطه عاطفی از این جملات استفاده کن تا حرفات تاثیر گذار باشه:
نگو هر جور راحتی.
بگو اگه اینطوری حس بهتری داری، باشه.
نگو نمیخوای حرف بزنی؟
بگو اگه دوست داشتی من میخوام حرفاتو بشنوم.
نگو چقدر تنبلی.
بگو میشه بیشتر تلاش کنی؟ من بهت ایمان دارم.
نگو چرا نمیفهمی من چی میگم؟
بگو میشه لطفاً به حرفام بیشتر دقت کنی؟
نگو کاش میفهمیدی چی میگم.
بگو کاش این موضوع رو از زاویه دید منم ببینی.
نگو کارات رو اعصابمه.
بگو لطفا این کارو نکن، بهم احساس بدی میده عزیزم.
🫧@Adab_moasheratt
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا ورودی کتابخانه ملّی پراگ جمهوری چک ،
برج بینهایت کتاب📚
یک آینه در سقف برج و یک آینه در کف آن قرار داده شده تا نشاندهندهی بیحد و مرز بودن یادگیری باشد
کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست ، بلکه تبدیل جهل به آگاهیست...
🫧@Adab_moasheratt
برج بینهایت کتاب📚
یک آینه در سقف برج و یک آینه در کف آن قرار داده شده تا نشاندهندهی بیحد و مرز بودن یادگیری باشد
کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست ، بلکه تبدیل جهل به آگاهیست...
🫧@Adab_moasheratt
👏2
🪷
طناب خود را ببافید!
#هایدگر فیلسوف آلمانی میگوید:
اگر بخواهم با شما رو راست باشم باید بگویم، که زندگی به شکل گُریزناپذیری سخت است و این ربطی به جایی که هستید و جوری که زندگی میکنید، ندارد. من به آن میگویم: *“اصل بقای سختی”*. یعنی سختی از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود ولی نابود نمیشود.
برای همین هم در يک زندگیِ خیلی خوب و عادی، جاییکه هیچ کسی به هیچ کسی به خاطر عقایدش شلیک نمیکند و همه چیز آرام است؛ آدمهای زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی میخورند که بتوانند خودشان را هر روز صبح از داخل رختخواب بیرون بکشند.
خیلیها معتقدند که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخود فرنگیِ غیر ارگانیک و گِلوتِن، ماها را اینجوری کرده و قدیمها مردم خوشبختتر بودند. شما بشنوید و باور نکنید.
هزارها سال پیش شاهزادهای هندی به نام سیزارتا یا همان بودا گفت که *“زندگی رنج است.”* رنج، یا به زبان بودا “دوکا”. هایدگر به این میگوید: *“اضطراب وجودی”.* اینها را نگفتم که ناامیدتان کنم.
چیزهای خوب و دلنشین هم در دنیا کم نیست. میتوانید از آنها در این راه کمک بگیرید. هر وقت داشتید در چاه غم فرو میرفتید مثل “رَسَن” به آن چنگ بیندازید و بیایید بیرون. یکی از این طنابها؛ موسیقی است. اگر توانستید سازی بزنید؛ اگر نتوانستید به آن گوش کنید.
وقتهایی که شاد هستید، موسیقی گوش کنید و وقتهایی که غمگین بودید، بیشتر موسیقی گوش کنید. آنجا که از هر حرکتی عاجز ماندید؛ برقصید، رقصیدن بهترین و مفیدترین کاری است که میتوانید برای روحتان بکنید. هرجا ریتمی شنیدید که میشد با آن رقصید، خودتان را تکان بدهید، حتی اگر ریتم چکیدن قطرههای آب از شیروانی باشد. رقص از نظر علمی، هم ارتعاش شدن با جریان هستی است. با خودتان و برای خودتان برقصید. راستی اگر صدای خوبی داشتید موقع رقصیدن یک کم هم آواز بخوانید، اما اگر نداشتید هم مهم نیست.
چیز دیگری که میتوانید بخوانید کتاب است. خواندن کتاب به شما کمک میکند زندگیهای دیگری را که هیچ وقت نمی توانستید تجربه کنید را تجربه کنید.
فیلم هم همین کار را در یک ابعاد دیگری میکند. اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالاتر از فیلم است، چون قوه تخیلتان رو به کار میگیرد؛ و روند ذهنیتر و عمیق تری است. تا میتونید کتاب بخوانید. وسط کتابها حتما چند صفحه هم برای مطالعه در مورد ستارهها و کهکشانها وقت بگذارید، چون کمکتان میکند که ابعاد چیزها را بهتر درک کنید.
یادتان نرود که در کل هستی کجا ایستادهاید. برای همین، قدیمها بیشتر فیلسوفها ستارهشناس هم بودند. شاید نخواهید یا نتوانید منجّم بشوید. ولی همیشه میتوانید وقتهایی که غمگین هستید، به آسمان نگاه کنید و ببینید که غمهایتان در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچک است.
طنابهای دیگری هم هست؛ چیزهایی مثل *نقاشی کردن*، *عکاسی*، *کاشتن یک درخت*، *آشپزی با ادویههای جدید*، *سفر کردن*، *حرکت…*
ما برای نشستن خلق نشدهایم. صندلی یکی از خطرناکترین اختراعات بشریست. به جای نشستن *قدم* بزنید؛ *بدوید*، *شنا* کنید. اگر مجبور شدید بنشینید؛ برای خودتان، همنشینهایی پیدا کنید و از مصاحبتشان لذت ببرید. پیدا کردن دوست خوب خیلی هم آسان نیست. اما اگر دوست خوبی باشید؛ دیر یا زود چند تا آدم خوب دورتان جمع خواهند شد. در ضمن، دایره دوستهایتان را به آدمها محدود نکنید.
شما میتوانید تقریباً با همه موجودات زنده دنیا دوست باشید؛ *گلها*، *علفها*، *ماهیها*، *پرندهها*، و بله حتی *گربهها*. حیوانها گاهی حتی از آدمها هم دوستهای بهتری هستند.
در زندگی چاه غم زیاد است ولی طناب هم هست؛ سَرِ رَسَن را ول نکنید. اما مراقب باشید که به طنابهای پوسیده مثل الکل، دود، پول و حتی غرور و موقعیت و موفقیت آویزان نشوید، چون از داخل چاه بیرونتان نمی آورند و بدتر رهايتان میکنند.
ته چاه… بگردید و طنابهای خودتان را پیدا کنید و اگر نتوانستید پیدایش کنید؛ *“ببافیدش”*. آدمهای انگشت شماری طناب بافی بلدند، دانشمندها، کاشفها، مربیهای فوتبال، کمدینها و هنرمندها همه طناب باف هستند و طنابهایی را بافتند که آدمهای دیگر هم میتوانند سرش را بگیرند و با آن از داخل چاه بیرون بیایند.
اگر ما امروز از سیاه سرفه نمیمیریم برای این است که طنابی را گرفتیم که لویی پاستور سالها پیش بافته است. “سمفونی شماره پنج” طنابی است که بتهوون با نُتها به هم پیوند زده است. “صد سال تنهایی” طنابی است که مارکز با کلمه و خیال به هم بافته است.
بیشتر طنابهای رهایی را یک روزی کسی که شاید ته چاه زندانی بوده بافته است. باید از آنها استفاده کنیم...
یک آینده خوب
نیازی به یک گذشته خوب ندارد...!
#روانشناسی_زندگی
🫧@Adab_moasheratt
طناب خود را ببافید!
#هایدگر فیلسوف آلمانی میگوید:
اگر بخواهم با شما رو راست باشم باید بگویم، که زندگی به شکل گُریزناپذیری سخت است و این ربطی به جایی که هستید و جوری که زندگی میکنید، ندارد. من به آن میگویم: *“اصل بقای سختی”*. یعنی سختی از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود ولی نابود نمیشود.
برای همین هم در يک زندگیِ خیلی خوب و عادی، جاییکه هیچ کسی به هیچ کسی به خاطر عقایدش شلیک نمیکند و همه چیز آرام است؛ آدمهای زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی میخورند که بتوانند خودشان را هر روز صبح از داخل رختخواب بیرون بکشند.
خیلیها معتقدند که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخود فرنگیِ غیر ارگانیک و گِلوتِن، ماها را اینجوری کرده و قدیمها مردم خوشبختتر بودند. شما بشنوید و باور نکنید.
هزارها سال پیش شاهزادهای هندی به نام سیزارتا یا همان بودا گفت که *“زندگی رنج است.”* رنج، یا به زبان بودا “دوکا”. هایدگر به این میگوید: *“اضطراب وجودی”.* اینها را نگفتم که ناامیدتان کنم.
چیزهای خوب و دلنشین هم در دنیا کم نیست. میتوانید از آنها در این راه کمک بگیرید. هر وقت داشتید در چاه غم فرو میرفتید مثل “رَسَن” به آن چنگ بیندازید و بیایید بیرون. یکی از این طنابها؛ موسیقی است. اگر توانستید سازی بزنید؛ اگر نتوانستید به آن گوش کنید.
وقتهایی که شاد هستید، موسیقی گوش کنید و وقتهایی که غمگین بودید، بیشتر موسیقی گوش کنید. آنجا که از هر حرکتی عاجز ماندید؛ برقصید، رقصیدن بهترین و مفیدترین کاری است که میتوانید برای روحتان بکنید. هرجا ریتمی شنیدید که میشد با آن رقصید، خودتان را تکان بدهید، حتی اگر ریتم چکیدن قطرههای آب از شیروانی باشد. رقص از نظر علمی، هم ارتعاش شدن با جریان هستی است. با خودتان و برای خودتان برقصید. راستی اگر صدای خوبی داشتید موقع رقصیدن یک کم هم آواز بخوانید، اما اگر نداشتید هم مهم نیست.
چیز دیگری که میتوانید بخوانید کتاب است. خواندن کتاب به شما کمک میکند زندگیهای دیگری را که هیچ وقت نمی توانستید تجربه کنید را تجربه کنید.
فیلم هم همین کار را در یک ابعاد دیگری میکند. اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالاتر از فیلم است، چون قوه تخیلتان رو به کار میگیرد؛ و روند ذهنیتر و عمیق تری است. تا میتونید کتاب بخوانید. وسط کتابها حتما چند صفحه هم برای مطالعه در مورد ستارهها و کهکشانها وقت بگذارید، چون کمکتان میکند که ابعاد چیزها را بهتر درک کنید.
یادتان نرود که در کل هستی کجا ایستادهاید. برای همین، قدیمها بیشتر فیلسوفها ستارهشناس هم بودند. شاید نخواهید یا نتوانید منجّم بشوید. ولی همیشه میتوانید وقتهایی که غمگین هستید، به آسمان نگاه کنید و ببینید که غمهایتان در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچک است.
طنابهای دیگری هم هست؛ چیزهایی مثل *نقاشی کردن*، *عکاسی*، *کاشتن یک درخت*، *آشپزی با ادویههای جدید*، *سفر کردن*، *حرکت…*
ما برای نشستن خلق نشدهایم. صندلی یکی از خطرناکترین اختراعات بشریست. به جای نشستن *قدم* بزنید؛ *بدوید*، *شنا* کنید. اگر مجبور شدید بنشینید؛ برای خودتان، همنشینهایی پیدا کنید و از مصاحبتشان لذت ببرید. پیدا کردن دوست خوب خیلی هم آسان نیست. اما اگر دوست خوبی باشید؛ دیر یا زود چند تا آدم خوب دورتان جمع خواهند شد. در ضمن، دایره دوستهایتان را به آدمها محدود نکنید.
شما میتوانید تقریباً با همه موجودات زنده دنیا دوست باشید؛ *گلها*، *علفها*، *ماهیها*، *پرندهها*، و بله حتی *گربهها*. حیوانها گاهی حتی از آدمها هم دوستهای بهتری هستند.
در زندگی چاه غم زیاد است ولی طناب هم هست؛ سَرِ رَسَن را ول نکنید. اما مراقب باشید که به طنابهای پوسیده مثل الکل، دود، پول و حتی غرور و موقعیت و موفقیت آویزان نشوید، چون از داخل چاه بیرونتان نمی آورند و بدتر رهايتان میکنند.
ته چاه… بگردید و طنابهای خودتان را پیدا کنید و اگر نتوانستید پیدایش کنید؛ *“ببافیدش”*. آدمهای انگشت شماری طناب بافی بلدند، دانشمندها، کاشفها، مربیهای فوتبال، کمدینها و هنرمندها همه طناب باف هستند و طنابهایی را بافتند که آدمهای دیگر هم میتوانند سرش را بگیرند و با آن از داخل چاه بیرون بیایند.
اگر ما امروز از سیاه سرفه نمیمیریم برای این است که طنابی را گرفتیم که لویی پاستور سالها پیش بافته است. “سمفونی شماره پنج” طنابی است که بتهوون با نُتها به هم پیوند زده است. “صد سال تنهایی” طنابی است که مارکز با کلمه و خیال به هم بافته است.
بیشتر طنابهای رهایی را یک روزی کسی که شاید ته چاه زندانی بوده بافته است. باید از آنها استفاده کنیم...
یک آینده خوب
نیازی به یک گذشته خوب ندارد...!
#روانشناسی_زندگی
🫧@Adab_moasheratt
👍4
👍3
.
کسی نمیتواند نحوهی خرد ورزيدن را در تنهايی ياد بگیرد؛ خردورزی از دلِ ارتباط و روياروی شدن با انسانهای ديگر پديد میآيد و به تمامی و از بنياد نوعی گفتگو است.
🫧@Adab_moasheratt
کسی نمیتواند نحوهی خرد ورزيدن را در تنهايی ياد بگیرد؛ خردورزی از دلِ ارتباط و روياروی شدن با انسانهای ديگر پديد میآيد و به تمامی و از بنياد نوعی گفتگو است.
فرناندو سوتر
کتاب: پرسشهای زندگی
🫧@Adab_moasheratt
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️اروین یالوم روانپزشک آمریکایی میگوید: ۸۰% از مشکلات ارتباطی به دلیل لحن بیان و نحوه ادای کلمات بوجود می آیند...
🫧@Adab_moasheratt
🫧@Adab_moasheratt
👍2👏1