tgoop.com/agahiiiii/18991
Last Update:
👆
رومانتیکها در واقع به خاطر علاقه به احیای تاریخ گذشته که بر اسطورهها بنا شده با ضدیت با فلسفهی مدرنِ عصر روشنگری به دام خرافات افتادند، در حالی که اندیشمندان خردورزِ روشنگری، رجعتِ حسرتالود به گذشته و احیای اسطورهها را پدیدهای ابتدایی و خرافاتی که با اندیشهی علمی مغایرت دارد، برآورد میکردند.
رومانتیکها، آنگونه که والِنشتاین، یکی از شخصیت های شیلر میگوید، در پی دیروز جاودان بودند، که در آگاهی اسطورهای از هستی بالاترین مقام را دارد و بسیار محترم است.
آنها به گذشته عشق میورزیدند و به آن قداست میبخشیدند. اما اندیشمندان روشنگری برای ساختن آیندهی بهتر به مطالعه و پژوهش و نقد تاریخ میپرداختند تا از نارساییهای گذشته بیاموزند و از آن به نفع پیشرفت جامعه بهره ببرند، نه اینکه مانند رومانتیکها در گذشته اسیر بمانند و به همهی آحاد گذشته و اسطورهها یا سنت جلوهای زیبا و شکوهمند بدهند.
فیلسوفان عصر روشنگری اما میخواستند نور بر تاریکی بتابانند، آنگونه که کریستین توماسیوس فیلسوف آلمانی، امیدوار بود که “نورِ خِرَد، جهان را روشن کند.” (lumen ingenii) آنها میکوشیدند با توضیح علمیِ پدیدهها به شناخت دست یابند، در حالی که رومانتیکها با ذهنیتی عرفانی از روشنایی و شفافیت میگریختند و در فضای تاریکی، ناشفافیت و توضیحناپذیریِ امور غرقه میشدند تا در خیال خود در ابدیت یا دیروز جاودان مستحیل شوند.
گذشتهگرایی یا تاریخگرایی رومانتیکها با رویکرد تاریخی که فلسفه روشنگری در آن شکل گرفت که از آن طریق به روش علمی جدیدی در پژوهشهای تاریخی دست یافتند، متفاوت است. فیلسوفان یا اندیشمندانِ روشنگری با خردورزی، با به چالش کشیدن و نقد گذشته در سوی اسطوره زدایی یا جادوزدایی، توانستند به مرزهای نوینی در علم و فلسفه و دیگر اَشکال آگاهی اجتماعی دست یابند. این چالش با نقد علمیِ دین و کتاب مقدس آغاز میشود و بعد به قلمروهای دیگر اندیشه میرسد.
آنها با نقد تاریخ و اندیشهای که همچنان در اکنون آن زمان کارکرد داشت، در جهت رسیدن به اندیشهای نوین تلاش می کردند. در این راستا با نقد تاریخ و تقدسزدایی از آثار مقدس(تورات و انجیل)، آنها را همچون آثار ادبی یا اسطورهای برآورد میکنند. گوته در فاوست (بخش اول)، جمله انجیل (یوحنا 1-1)، یعنی:
در آغاز کلمه بود، کلمه نزد خدا بود و خدا، کلمه بود را بدینگونه با واقعیتِ هستی همگام میکند که نشاندهندهی تأثیرِ اندیشه روشنگری است:
در آغاز معنا (مفهوم) بود/ … / در آغاز نیرو بود / … / در آغاز عمل بود.
او در یادداشتها و رسالهها برای درک بهتر دیوان غربی- شرقی مینویسد:
از آنجا که سخن بر سر آثار ادبی شرقی است، جا دارد که از کتاب مقدس به عنوان کهنترین مجموعهی ادبی یاد کنیم. بخش بزرگی از تورات با بینشی برجسته و شورمندانه نوشته شده است و در پهنهی هنر شعر (آثار ادبی) میگنجد.
یا با مطلبی که دیدرو برای دائرةالمعارف فرانسه نگاشت، تاریخی بودن“کتاب مقدس” مطرح شد و اصل الهام تحتاللفظی کتاب مقدس نیروی خود را یکباره و برای همیشه از دست داد.
اما رومانتیکها به حکم تاریخ هم باور داشتند، چیزی که در مارکسیسم به شکل ماتریالیسم تاریخی جلوه نمود. مارکس با تأثر از فرگشت (تکامل) انواع داروین به تکامل اجتماعی کمونیستی میرسد؛ یعنی گمان میکرد که چون در طبیعت یا ماتریال، تکامل انواع از حیوانات پَست به عالیترین شکل آن، یعنی انسان فراروییده است، پس همین فرگشت در تاریخ اجتماعی همچون حکم یا جبر تاریخی کارکرد دارد (ماتریالیسم تاریخی).
مارکس گمان میکرد که تاریخ اجتماعی از بردهداری به فئودالیسم و سرمایهداری رسیده که به سوسیالیسم و کمونیسم فرا میروید. با این فرمول ساده قرار بود به بهشت کمونیستی دست بیابند که یادآور وعده بهشت در نزد دینهاست. تکامل انواع در طبیعت قانونمندی ویژه خود را دارد که با قوانین و پدیدههای اجتماعی متفاوت است؛ زیرا که مناسبات اجتماعی محصول عمل انسان است نه طبیعت یا ماتریال (عناصر و عوامل فیزیکی و شیمیایی). بنابراین، حکم یا جبر تاریخی در مورد جامعهی انسانی امری تخیلی یا اوهامی است؛ چرا که ساختار اجتماعی میتواند در شرایط متفاوت در جهتی پیشبینی نشده تغییر کند.
#پایان_قسمت_اول
#محمود_فلکی
@agahiiiii
BY آگاهی
Share with your friend now:
tgoop.com/agahiiiii/18991