tgoop.com/agahiiiii/18996
Last Update:
رمانتیسیسم غرب و رمانتیکهای ما
#قسمت_دوم
از این پندار مارکسیستی حتی کسانی چون علی شریعتی و جلال آل احمد هم برای نگره و نظریه خود بهره میبرند که اولی از سرنوشت تاریخی و دومی از جبر تاریخی سخن میگوید. و حالا هم هواداران پندار ایرانشهری مدعیِ سرنوشت یا تقدیر تاریخی شدهاند. اگر حکم یا تقدیر تاریخی در نزد مارکسیستها رو به آینده دارد؛ رومانتیکهای ما مانند رومانتیکهای سده هجدهم در اندیشه احیای گذشتهاند. اگر افرادی مانند شریعتی و آل احمد در پی احیا یا تجدید مناسبات اجتماعی در صدر اسلام اند؛ هواداران ایرانشهری در اندیشه “تجدید” تاریخ گذشتهی ایراناند که در گرهخوردگی خود با اسلام مفهوم مییابد؛ یعنی میخواهند ایرانیت را به اسلامیت پیوند بزنند.
بنا بر نظر طباطبایی:
در عصر زرینِ فرهنگ ایران، ترکیبی از معنویت جدید اسلامی- شیعی و فرزانگی ایرانشهری شالودهای فراهم آورد تا سامانِ ایرانزمین که در واپسین سدههای شاهنشاهیِ ساسانیان، نیروهای زنده و زاینده خود را از دست داده بود، بر بنیادی نوآیین استوار شود و در درون امپراتوری اسلامی تشخص ویژهای پیدا کند.
و حالا هم بر پایه پندار ایرانشهری قرار است که این عصر زرین، تجدید شود. پس بیهوده نیست که به اصطلاح روشنفکران دینی یا مریدان طباطبایی در ایران در دانشگاهها یا مکانهای فرهنگی-اجتماعی دیگر، درباره پندارِ ایرانشهری مدام جلسه و کنفرانس میگذارند و در این زمینه در نشریات خودی مرتب مقاله منتشر میکنند. اما به قول کاسیرر؛
پذیرش حکم تاریخ، به مثابه حکمی قطعی و مصون از خطا، جنایتی بر ضد مقام والای خِرَد است.
در مجموع باید گفت که جریان رومانتیسیسم در غرب، ناسازگاری خود را با رشد شتابنده علم و اندیشهی برآمده از روشنگری در همه پهنهها به خوبی نشان داده است. اگر اندیشه رومانتیک بر اندیشه روشنگری غلبه میکرد، غرب نمیتوانست به پیشرفت در همه زمینهها دست یابد. هر چند که شرقشناسان رومانتیکِ غربی مانند هانری کُربَن که طباطبایی و دیگرانی مانند فردید و شایگان و… متأثر از او بودند، نیز با تأسی از نیاکانِ رومانتیک خود همچنان به تحسین از آگاهی اسطورهای شرقی مشغول بودند و هستند و به آنها قداست بخشیدند و میبخشند. این نوع شرقشناسان به شرقیها تلقین میکنند که آنها بهترین اندیشمندان را در خود پروراندهاند که همچنان از برتریناند. بنابراین، نخبگان شرقی هم گمان میکنند که بهتر است به جای اندیشهی پیشرفته مدرن به همان اندیشههای پیشمدرن دلخوش باشند و به تجدید یا احیای آن بپردازند. به شرقشناسانی مانند هانری کربن باید گفت، اگر اندیشههای عارفان یا متکلمانی مانند سهروردی و ابن عربی و … هنوز از اندیشههای “فلسفی” مهم در جهان امروز بهشمار میآیند، خودتان که از همه دستاوردهای مدرنیته بهره میبرید، چرا نمیخواهید اندیشههای پیشمدرن شرقی را در کشورهای خودتان پیاده کنید؟ یا چرا در شرق زندگی نمیکنید تا از همهی “مواهبِ” اندیشههای شرقی بهره ببرید؟
👇
BY آگاهی
Share with your friend now:
tgoop.com/agahiiiii/18996