Telegram Web
عبدالله محمد
فکر کنم قبلا درباره توهم قابل کنترل بودن زندگی گفتم. این توهم باعث شده حتی ملاک‌های افراد برای انتخاب شریک زندگی به شدت نامعقول و ایده‌آل شود. شخص تصور می‌کند که انتخاب کاملا به دست اوست و او می‌تواند تا ابد در پی بهترین گزینه باشد اما غافل از اینکه علم ما…
یکی می‌گفت در سفر خانوادگی به یک شهر غریب ماشینمان خراب شد و یک شخص مهربان به کمک ما آمد و چون مشکل ماشین خیلی جدی بود مجبور شدیم آن را برای یک روز به تعمیرگاه ببریم و آن شخص مهمان نواز ما را به خانه‌شان برد و این بهانه‌ای شد برای آشنا شدن با آنها و بعدا سر همین آشنایی دو خانواده وصلت کردند.

ذهنیت انتخاب‌گر و برنامه‌ریز اینجا دچار استرس می‌شود. یعنی یک ازدواج و یک عمر زندگی به مشکل فنی یک ماشین گره خورده؟ اما ذهنیت «پذیرنده» که قائل به «قسمت» است می‌گوید قسمت این بود. به همین راحتی.

ذهنیتی که دربارهٔ برنامه و انتخاب زیاده‌روی می‌کند تصور می‌کند همه چیز را خودش برگزیده اما اینطور نیست. برخی از پسرها ده‌ها گزینه را در اینترنت و در دانشگاه و جاهای دیگر می‌بینند و بررسی می‌کنند و این باعث می‌شود فکر کنند همه چیز تحت کنترل است. اما اولا انسان‌ها خیلی خیلی پیچیده‌تر از آن چیزی هستند که نشان می‌دهند، ثانیا همان دانشگاهی که تو رفته‌ای و همان آدم‌هایی که در فضای مجازی با آنها روبرو می‌شوی هم خیلی تحت کنترل تو نیست. دانشگاهت که به انتخاب رشته و معدل کنکورت بند بود، فضای مجازی هم به مشتی الگوریتم و کد. این‌ها اتفاقا خیلی کمتر از چیزی که به آن ازدواج سنتی می‌گویند تحت کنترل هستند! اما ما فکر می‌کنیم چون خودمان انتخاب کرده‌ایم پس بیشتر اوضاع تحت کنترل ماست و این خب، ما را راضی می‌کند.
عبدالله محمد
یکی می‌گفت در سفر خانوادگی به یک شهر غریب ماشینمان خراب شد و یک شخص مهربان به کمک ما آمد و چون مشکل ماشین خیلی جدی بود مجبور شدیم آن را برای یک روز به تعمیرگاه ببریم و آن شخص مهمان نواز ما را به خانه‌شان برد و این بهانه‌ای شد برای آشنا شدن با آنها و بعدا سر…
دوستان عزیز، حرف‌هایی که زدم برای نفی برنامه‌ریزی و نفی حق انتخاب نیست. برای دوری از وسواس است. متوجه شده‌ام این وسواس خیلی دارد مشکل درست می‌کند. برنامه بریزید، انتخاب کنید، استخاره کنید اما سخت نگیرید. از دست دادن زمان خیلی بدتر است و انتخاب ایده‌آل و آمادگی کامل، توهم است.
اگر از همه ناامید شده‌ای این فرصت خیلی خوبی برای آموختن توکل است. درست است که این امید از روی نا امیدی به دیگران است ولی حاصلش که بالاخره خوب است. جایی شیخ الاسلام گفته‌اند: «گشایش هنگام قطع امید از خلق فرا می‌رسد». (مجموع الفتاوی) چرا؟ چون امید به خالق وقتی کامل می‌شود که امید به خلق کاملا قطع شود. گفته‌اند حتی اگر فکر می‌کنی راه داری طوری دعا کن که انگار بیچاره‌ای.

بزرگسالی و پدر و مادر شدن خیلی عجیب است. حتی همان یک روزی که به دلیل بیماری کار نکرده‌ای عذاب وجدان داری و خیالت راحت نیست چون نگاه خانواده به دستان توست. مادری که خود بیمار است اما نمی‌تواند کارهای خانه را انجام ندهد و پدری که حالش خیلی خوب نیست ولی مجبور است با همان وضعیت به سر کار برود چون حتی همان یک روز کار نکردن هم خانواده‌اش را با مشکل مواجه خواهد کرد.

برای همین است که انسان‌ها هرچه سنشان بالاتر می‌رود متوکل‌تر هم می‌شوند. خیلی‌ها را می‌بینی که در مجردی و جوانی چندان حواسشان نیست، چون هنوز نمی‌دانند ستون دیگران شدن چگونه است. تو بی‌امید شده‌ای چون امید دیگران به توست و این بی‌امید شدن بهانهٔ توکل می‌شود.
تاریخِ خالص کسی را خوشحال نمی‌کند. یا اینطور بگویم: تاریخ، دوست کسی نیست و اصلا اگر تاریخ را یک علم بدانیم نباید از آن انتظار برآورده ساختن انتظارات خود را داشته باشیم.
فکرش را بکن که بر لب جوی نشینی و گذر عمر نبینی...

من از پیری نمی‌ترسم
که عمر جاودان دارم

#بهشت_اندیشی
Forwarded from برهان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بسم الله الرحمن ارحیم

▪️ با توجه به شرایط سخت و کمبود غذا، به لطف حمایت‌های شما بزرگواران توانستیم شش دیگ برنج تهیه کنیم و آن را میان خانواده‌های نیازمند و آواره توزیع نماییم.
از همۀ عزیزانی که در این کار خیر ما را همراهی کردند صمیمانه سپاسگزاریم. خداوند به شما جزای خیر دهد و بر رزق و روزی‌تان برکت عطا فرماید.

💲 جزئیات هزینه‌ها:

• ۲۰۰ کیلو برنج – ۸۰۰ دلار
• ۱۸ لیتر روغن – ۲۰۰ دلار
• وسایل پخت‌وپز، ادویه‌جات، نخودفرنگی، هیزم، دستمزد کارگران و حمل‌ونقل – ۵۰۰ دلار

= مجموع هزینه: ۱۵۰۰ دلار

📅 دوشنبه ، ۱۴۰۴/۲/۱۵ | ٧ /ذي القعدة/ ١٤٤٦
انسان‌های باهوش بیشتر از دیگران نیازمند تغافل (نادیده گرفتن) هستند، چون به تحلیل هر چیز - حتی چیزهای بی‌ربط - علاقه دارند. تغافل، غفلتی است خودخواسته و حساب شده. چنانکه عرب می‌گوید:

لَيْسَ الْغَبِيُّ بِسَيِّدٍ فِي قَوْمِهِ
لكِنَّ سَيِّدَ قَوْمِهِ المُتَغَابِي

احمق سرور قوم خویش نیست، سرور قوم آن است که خود را به حماقت می‌زند.

هوشِ محض، نجات‌بخش نیست. هوش ابزار است. در این باره بیشتر خواهم گفت. ان شاء الله.
عبدالله محمد
سربسته بگویم، ممکن است کسی هم باهوش باشد هم احمق، یعنی از هوش خود سودی نبرد.
حماقت برعکس هوش نیست. حماقت، ضد عقل است. عقل چیزی فراتر از هوش است. مردم هوش را ستایش می‌کنند اما مشکل انسان‌ها فقط هوش نیست. عقل است، حکمت است. چرا کسی دربارهٔ حکمت حرف نمی‌زند؟ چرا جهان ما پر شده از باهوش‌هایی که به خودشان و دیگران آسیب می‌رسانند؟
«یکی از قواعد موجود در هنگام حکم بر دیگران، توجه به قرائن و وضعیتی است که قول و فعل را دربر گرفته است. این مسأله از مهم‌ترین وظایف و بزرگترین خواسته‌های ضروری در این مورد به‌شمار می‌رود. بدون شک ندانستن قرائن اشتباه در حکم را در پی دارد، در حالی که شریعت چنین چیزی را -توجه به قرائن- در احکام خود بر اعیان و طوائف به‌صورت کامل رعایت کرده است. چه بسا این فعل و یا این قول در بستری صادر شده باشد که مانع تطبیق حکم بر گوینده یا انجام‌دهندۀ آن شود.»

📚 قواعد الحکم علی الآخرین
https://meet.google.com/itm-jwka-hut

🔻لطفاً هنگام اتصال به پخش زنده از طریق گوگل‌میت، از بسته بودن میکروفون و دوربین گوشی یا وب‌کم خود، اطمینان حاصل کنید.
با تشکر
این خیلی خوب است که جمع زیادی از جوانان در پی آموختن علم هستند و قطعا این لازم است و حتی هنوز کمبود عالم و مربی داریم. اما یک نقطه ضعف هم داریم که مشکلات مالی است. در بسیاری از فعالیت‌ها من متوجه شده‌ام که راضی کردن ثروتمندان برای کمک به آن فعالیت سخت است. دلیلش هم این است که از نظر آن ثروتمند، این کار مهم نیست. برای همین بسیاری از فعالیت‌های دینی به سمت کارهای عموما عام المنفعه رفته (که در جای خود ضروری است) ولی ترویج دین و عقیده و اخلاق اسلامی و تزکیه و خیلی موارد دیگر مغفول مانده است. به این صورت بگویم که انگار این پول است که دارد برخی فعالیت‌ها را - حتی فعالیت‌هایی که برخی مشایخ بر عهده دارند - به پیش می‌برد نه اینکه آن عالم، فعالیت را به پیش ببرد. یعنی پول رهبر شده نه پیرو. می‌دانید چرا؟ چون ما ثروتمندهای معتقد کم داریم. راه حل چیست؟ راه حل این است که عده‌ای از معتقدان و دینداران زندگی خود را وقف کسب درآمد برای این هدف کنند. من سال‌هاست مشکلات مالی شدید بسیاری از فعالان دینی را می‌بینم که گاه باعث شده حتی از عرصه خارج شوند یا ضعیف شوند. دنیا را ببینید؛ بسیاری از تولید کنندگان و مروجان افکار اصلا کاری جز همین تولید و ترویج فکر ندارند. بله این خیلی زیباست که بگوییم: عالمی نجار است و در کنار آن به آموزش علم هم می‌پردازد اما این نمونه همه جا و همیشه قابل انجام نیست. بماند که زندگی‌های کنونی با گذشته فرق است. شاید در یک روستای کوچک، برای شخصی که خانه‌اش مال خودش است و مخارجش هم کم است چنین چیزی عملی باشد اما خیلی جاها این کار امکان‌پذیر نیست. علم و دعوت نیاز به پیشتبیانی مالی دارد. از سوی دیگر، تعداد افرادی که واقعا اهل علم باشند کم است و این تعداد کم حتی اگر نصف وقت خود را برای کار دیگری بگذارند این زیان است. بیاییم و هرکدام بر حسب توانایی‌ها و چیزی که خداوند توفیقش را به ما داده وظایفی را بر عهده بگیریم. یکی استعداد علم دارد، یکی استعدادش تولید محتواست، یکی می‌تواند از نظر مالی کمک کند، یکی قدرت مدیریت دارد... از هر راهی که خشنودی حق تعالی به دست آید غنیمت است. ما ثروتمندان و کارآفرینانی لازم داریم که خود بگویند: فلانی، این پول من، در راهی که توی عالم مناسب می‌بینی خرجش کن. اما اینکه عالم نزد ثروتمند برود و ثروتمند بگوید من پولم را برای این کار نمی‌دهم... اینجا دیگر پول است که جای عالم را گرفته. ثروتمندی که ما نیاز داریم، ثروتمندی است که خود اهل دین و دعوت است، نه خارج از این خانواده.
Forwarded from باران حکمت
مال در این زمانه، سلاح مؤمن است.

- امام سفیان ثوری رحمه الله

(إصلاح المال لابن أبی الدنیا)

🌧 باران حکمت

اینستاگرام | تلگرام | فیس‌بوک
همانطور که برای کسانی که در حق ما خوب بوده‌اند دعا می‌کنیم. برای کسانی که در حقشان بدی کرده‌ایم هم دعا کنیم.*

* اگر آن بدی قابل بازگشت است باید حتما جبران هم شود. یعنی دعا مثلا جای بازگرداندن حق مالی را نمی‌گیرد. یا اگر آبروی کسی را برده‌ایم باید در حد توان از او اعادهٔ حیثیت کنیم و...
این‌هایی که با دنبال کنندگان کم، سال‌ها به شکل منظم می‌نویسند را تحسین می‌کنم. آدمی که به واسطهٔ دیگران خنثی نمی‌شود حتما قوی است. عده‌ای با تَشَر دیگران کوتاه می‌آیند و عده‌ای به دلیل ندیدن توجهِ دیگران. در هر صورت این شکست، جایی در آن بیرون اتفاق افتاده.
رد شبهات ملحدین
نامه‌ای به برادر دعوتگر
مطالعهٔ این نامه را توصیه می‌کنم.
ستاره‌ها هرچقدر هم زیاد باشند باز در برابر حجم تاریکی نادرند. آسمان شب را ببین. همه ستاره می‌شمارند چون ستاره نوری برای شمرده شدن دارد، اما کسی سعی کرده حجم خلأ و تاریکی را بشمارد؟ نسبت نور و تاریکی چقدر است؟ پرشمار در برابر بی‌شمار، و این دقیقا نسبت افراد نورانی روی زمین است و آنان که نوری ندارند. آنان که نوری ندارند خیلی بیشترند اما شمرده نمی‌شوند، ستاره نمی‌شوند.

اگر شب‌ها، آسمان و زمین جایشان را عوض کنند. زمین، آسمانِ بالایی‌ها می‌شود و ستاره‌هایش آن تعداد اندکی از مردمند که با خود نوری دارند.

امروز به کم بودن اهل صلاح فکر می‌کردم. اینکه چقدر این درست‌پنداران درستکار کم هستند اما چون ستاره با ستاره صورت فلکی می‌سازد، آنان بالاخره همدیگر را پیدا می‌کنند. محبت میان ستارگان، عرصهٔ وسیع تاریکی را می‌شکافد. کم بودن هیچ‌گاه نقطهٔ ضعف نور نبوده، چون نور از کثرت نیرو نمی‌گیرد. نقطهٔ قوت نور، پیوستگی است. دو نقطهٔ نورانی در آسمان شب، راهنما می‌شوند. اگر قرار بود ستاره را نصیحتی کنم، همین «رِفق» بود و پیوستگی، یا چنانکه حسن بصری فرمودند: «يا أهل السنة! ترفقوا رحمكم الله فإنكم من أقل الناس».

#انسانشهر
4
برخی موهبت‌ها آنقدر از سطح خِرَد کنونی بنده بالاتر است که اول به آن می‌رسد، سپس می‌داند که آن را می‌خواسته. می‌خواسته بی‌آنکه بداند. بر اساس برنامهٔ خداوند اگر پیش بروی به این موهبت‌ها می‌رسی. آنچه تو می‌خواهی کارت صد آفرین است، آنچه او می‌خواهد خیلی فراتر از درک کنونی توست. هم در این سرا و هم در سرای آخرت، تو به چیزهایی خواهی رسید که در تصورت نمی‌گنجید. که نمی‌دانی می‌خواهی اما می‌خواهی! در برابر خداوند به خواسته‌های خودت به چشم خواسته‌های یک بنده بنگر و به عطایای الهی به چشم عطایای خداوند و گمان نکن که بخشش او از خواستهٔ تو کمتر است. قطعا شگفت زده خواهی شد چون عطای الهی هم از جایی می‌آید که تو حسابش را نمی‌کردی هم بهتر از آن است که تو می‌خواستی.
2
2025/08/25 06:50:51
Back to Top
HTML Embed Code: