Telegram Web
دربارهٔ پذیرش و افسار خاطره

پذیرش، نعمت است. پذیرش به موقع البته. بسیاری اوقات تردیدها و پافشاری‌های ما «صبر» نیست، عمر تلف کردن است. من فکر می‌کنم کاری که کمپانی‌ها با محصولات کم‌سود می‌کنند بسیار عاقلانه است. گاه محصولی که یک کمپانی برایش میلیاردها خرج کرده ناگهان با اعلام آن شرکت از خط تولید خارج می‌شود. به همین راحتی! چرا؟ چون ماندن بر زیان بدتر از نپذیرفتن این است که این سرمایه‌گذاری بی‌فایده است. اما در برابر این عملکرد بسیار منطقی و سرد کمپانی‌ها، نگاه عاطفی مصرف‌کنندگان قرار دارد. آنان برای تولید نشدن یک محصول «پرخاطره» غمگین می‌شوند.

شاید شما داستان «ویندوز فون» را یادتان باشد. مایکروسافت می‌خواست پس از موفقیت آیفون با آی او اس و سپس موفقیت اندروید، سیستم عامل سومی را به میان بیاورد و شاید هم موفقیت ویندوز در کامپیوترهای شخصی را تکرار کند. آنان حتی نوکیا را به قیمت بیش از هفت میلیارد دلار خریدند و گوشی‌های خوبی هم در آغاز تولید کردند. خودم یکی از نسخه‌های گران‌قیمت ویندوز فون را خریدم. اما اوضاع خوب پیش نرفت و دیگر کمپانی‌ها از ویندوز فون استقبال نکردند و مثلا بسیاری از اپ‌های مشهور، نسخهٔ ویندوز فون نداشتند! بعد از گذر مدتی کوتاه، مایکروسافت کل این پروژهٔ پرهزینه را کنار گذاشت. به همین راحتی!

اما ببینید ما دربارهٔ تنها سرمایهٔ خودمان که همین عمر است اینطور فکر نمی‌کنیم و اگر در مسیری اشتباه افتادیم چون در این مسیر وقت زیادی گذرانده‌ایم حیفمان می‌آید رهایش کنیم. به پاهای زخمی‌مان نگاه می‌کنیم و می‌گوییم حیف این زخم‌ها نیست که مسیر را کامل نکنم؟ ولی به عمر نگاه نمی‌کنیم که دارد بر سر یک پافشاری احمقانه می‌رود و فرصتمان برای وارد شدن به راه‌های درست را از دست می‌دهیم.

منطق کمپانی‌ها خیلی سرد و خشک است. این همان چیزی است که لازمش داریم. ترک مسیرهای اشتباه چند ساله، آدم‌های اشتباه قدیمی و کلی زخم قدیمی دیگر که برایش هزینه کرده‌ایم. گرفتار تلهٔ خاطرات نشو. جلوگیری از زیان‌های بعدی سود است.
می‌گوید: من همکار مسیحی‌ام را دوست دارم برای همین «کریسمس» را به او تبریک می‌گویم. می‌گویم: اگر واقعا دوستش داری تا حالا اسلام را به او پیشنهاد داده‌ای؟ اگر معتقدی اسلام دین حق است که قطعا دیگران را به حق دعوت می‌دهی. مگر آنکه معتقدی هم اسلام حق است و هم نصرانیت که چنین چیزی ممکن نیست، چون عقاید و شرایع این دو با هم جاهای بسیاری در تضاد است، یعنی پذیرش یکی به شکل خودکار به معنی رد دیگری است. یا اینکه معتقدی دین اساسا چیز مهمی نیست و در سطح انتخاب رنگ لباس است. ببینید من سخن از «اجبار» به میان نیاوردم. مسئله فقط پیشنهاد و دعوت است. بیشتر این‌هایی که سخن از محبت به میان می‌آورند تا حالا حرفی از اسلام به همکار و همسایه غیر مسلمان خود نزده‌اند چون دین برایشان یک امر «شخصی» است. این امر شخصی ترجمه‌اش می‌شود: سلیقهٔ شخصی، مثلا استایل و تیپ و قیافه و غذاهای دلخواه و... وگرنه مردم دربارهٔ هستهٔ سخت باورهایشان با هم تعارف ندارند. کسی دلسوزتر از مؤمن داعی نیست، حتی اگر برچسب‌های رنگارنگ را حواله‌اش کنند. مردم ناصحان را دوست ندارند اما عاشق تعارفند. و اگر دربارهٔ چیزی تعارف کردی یعنی آن چیز دیگر برایت خیلی جدی نیست.

https://www.tgoop.com/akseMahtab
یک بهار، سرمای هزار زمستان را می‌برد. مهم آن است که آن بهار، آخرین باشد. پایان مهم است دوستان، {والعاقبة للمتقین}.

#بهشت_اندیشی
خلاصة قصة فلسطين والصهيونية.pdf
15.9 MB
برای تعریف داستان فلسطین اول باید ده بیست داستان دیگر تعریف کرد. محوریت فلسطین این است که می‌شود به بهانه‌اش تا قرن‌ها عقب بازگشت. حالا شما فکر کنید کسی که داستانش از هفت اکتبر شروع شده چقدر عقب است. با این حال اگر نمی‌خواهید تا یرموک و دیگر نبردهای خلافت راشده و امپراطوری بیزانس برگردید، حداقل از دوران عثمانی و آغاز ایدهٔ صهیونیسم هم بخوانید خوب است. من این کتاب را توصیه می‌کنم. امیدوارم ترجمه شود:

خلاصهٔ داستان فلسطین و صهیونیسم
، اثر محمد الهامی
آدمی آنقدر از وصف بد فراری است که می‌توانم بگویم بسیاری صرفا برای فرار از اوصاف، سمت کار درست نمی‌روند. دقیقا همان حرف درستی که وقت گفتنش است را در هاله‌ای از برچسب‌های زشت پنهان کرده‌اند آنطور که هر بار سمت انجام کار درست یا گفتن حرف درست بروی با طنین صدای قهقههٔ دیگران مردد شوی.

وصف مانند تیر تفنگ پینت‌بال است، درد دارد، لباست را لکه‌دار می‌کند، اما کسی را نمی‌کشد ولی می‌تواند منصرف کند. بدون عبور از این میدان تیر هم نمی‌شود کاری کرد. هر دوران اوصاف بد خودش را دارد. وصف تندرو و متعصب و افراطی و این دست اوصاف، برچسب‌های آزار دهندهٔ دوران سهل‌انگاری و سست‌دینی است و دقیقا در همین دوران درد دارد. چاره چیست؟

{فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (۹۴) إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ} [حجر: ۹۴] (پس [ای پیامبر] آنچه [را که از سوی الله] دستور یافته‌ای، آشکار کن و از مشرکان روی بگردان‌ (۹۴) بی‌تردید، ما [شرّ] مسخره‌کنندگان را از تو دور می‌کنیم).

آشکار کن، روی بگردان، به خداوند بسپار.
در حدیث افک (اتهام دروغین به مادر مؤمنان) جایی هست که ام المؤمنین که در اوج غم و اندوه بود ناگهان اشکش خشک می‌شود. آنجا که اوج مصیبت است و انسان از شدت درد دیگر اشکش هم نمی‌آید. بهت‌زده رو به حقیقت تلخ می‌ایستد و نومیدی او را نجات می‌دهد. گویا گریه با خودش کمی امید به همراه دارد. یعقوب چرا آن همه سال گریست؟ چون می‌دانست آن خون، خون یوسف نبود. مرگ، سرد می‌کند اما فقدان، داغ است. تا ابد داغ است چون به همراهش امید دردناکی هست، به دیدار.

برگردیم به داستان ام المؤمنین... ایشان تا جایی گریست، اما وقتی سخنان پیامبر صلی الله علیه وسلم را شنید، ناگهان گریه‌اش متوقف شد: «چون رسول الله صلی الله علیه وسلم سخنشان به پایان رسید اشکم خشک شد، آنقدر که دیگر قطره‌ای از آن را حس نکردم...» وقتی اتهامی که دیگران وارد کرده‌اند خیلی سنگین باشد و حتی دوست را به شک انداخته باشد، انسان میل به دفاع را از دست می‌دهد. آیا آنان واقعا چنین چیزی را دربارهٔ من باور کرده‌اند؟ مصیبت بزرگ است و دفاع از خود مانند اثبات آفتاب می‌شود، ساده و ناممکن!

ام المؤمنین نیز به جای دفاع از خود چنین فرمود: «به خدا سوگند می‌دانم که این سخن را چنان شنیده‌اید که در درونتان جا افتاده و باورش کرده‌اید. حال اگر به شما بگویم بی‌گناهم باورم نمی‌کنید و اگر به شما دربارهٔ امری که الله می‌داند من از آن پاک هستم اعتراف کنم باور خواهید کرد. به الله سوگند برای خود و شما مثالی نمی‌یابم جز پدر یوسف، آنجا که گفت: {فصبر جميل والله المستعان على ما تصفون} سپس پشت کردم و بر رختخواب خود آرمیدم در حالی که خداوند در آن هنگام به بی‌گناهی من آگاه بود و [می‌دانستم] مرا به سبب بی‌گناهی‌ام مبرا خواهد ساخت اما به خدا سوگند نمی‌دانستم دربارهٔ من وحیی نازل خواهد شد که تلاوت شود. منزلت من نزد خودم کمتر از آن بود که انتظار داشته باشم الله دربارهٔ من سخنی بگوید بلکه امید داشتم رسول الله صلی الله علیه وسلم دربارهٔ من در رویایش چیزی ببیند که الله مرا با آن مبرا سازد. اما به خدا سوگند رسول الله صلی الله علیه وسلم از جایشان برنخاسته بودند و کسی از اهل خانه بیرون نرفته بود که [آیات برائت] بر ایشان نازل شد...» (صحیح بخاری).

این شرایط - شرایطی نومیدی محض از دیگران و بی‌امیدی - تلخ است اما نجاتگر. جایی که ناگهان چهرهٔ گریان، سرد و منطقی می‌شود و دیگر حتی صدایت هم نمی‌لرزد و بی‌هیچ تلاشی در راه تبرئهٔ خود همه چیز را می‌سپاری و به بسترت پناه می‌بری. دل بریدن از مردم و شرایط، نجاتگر است... آنقدر که گویا آیات برائت و گشایش، منتظر همین بریدن باشد.
ادامه می‌دهیم...

#نفس_و_عقل
13- اثر طبایع نفس در انجام اعمال و توافق انسان‌ها
عبدالله شیخ آبادی
🎧۱۳- خوانشی در کتاب الفصل بین النفس والعقل، اثر شیخ عبدالعزیز طریفی | اثر طبایع نفس در انجام اعمال و توافق انسان‌ها

📖 از صفحه ۷۲ تا ۷۸

#نفس_و_عقل

📋 مباحث مطرح‌شده در این ویس:

هرآنچه عقل می‌داند، الزاما نفس قادر به انجامش نیست
00:00
مقایسهٔ میان نفس عجول و نفس کند در انجام اعمال
04:34
توافق طبع نفس با عمل درست
08:07
نفوس نرم و لطیف نباید مسئولیت‌های نیازمند به شدت را در دست گیرند
18:45
هر که صاحب علم باشد الزاما نمی‌تواند به درستی آن را به کار ببندد
25:44
توافق تکالیف شرعی با طبع نفوسی که تحت تاثیر نبوده‌اند
26:45
نفوس مردان و زنان اگر دخالتی در کار نباشد به سمت مشاغل مناسب خود می‌روند
27:32
در همراهی انسان‌ها با همدیگر، توافق نفس مهمتر از توافق عقل است
34:10
Forwarded from عبدالله محمد
فهرست جلساتِ خوانش کتاب «الفصل بین النفس والعقل» شیخ عبدالعزیز الطریفی. این لیست به مرور و با افزوده شدن جلسات جدید، به‌روز رسانی می‌شود.

۱- مقدمه، بخش اول
https://www.tgoop.com/aksemahtab/790

۲- مقدمه، بخش دوم: عقل باهوشِ ذلیل!
https://www.tgoop.com/aksemahtab/793

۳- حقیقت نفس و عقل و ویژگی‌های هر یک
https://www.tgoop.com/aksemahtab/796

۴- ستایش عقل و نکوهش نفس
https://www.tgoop.com/aksemahtab/797

۵- تاثیرگذارها بر عقل و انواع آن، نوع نخست: طبایع نفس
https://www.tgoop.com/aksemahtab/801

۶- زمان به وقت نفس، تاثیرگیری نفس از محیط
https://www.tgoop.com/aksemahtab/808

۷- اصول طبایع نفس، طبع زنان در برابر طبع مردان، هم‌خوانی تکالیف شرعی با طبایع دو جنس
https://www.tgoop.com/aksemahtab/812

۸- منظور از «ناقصات عقل» چیست؟ آیا عقل زنان نقص ذاتی دارد؟
https://www.tgoop.com/aksemahtab/816

۹- تاثیر میل و طبع نفس بر علم آموزی
https://www.tgoop.com/aksemahtab/823

۱۰- مراعات دانش‌آموز توسط معلم
https://www.tgoop.com/aksemahtab/867

۱۱- تاثیر نفوس نا آرام و شهوت نفس بر علم آموزی
https://www.tgoop.com/aksemahtab/964

۱۲- اثر طبایع نفس در پاداش و جزا
https://www.tgoop.com/aksemahtab/1048

۱۳- اثر طبایع نفس در انجام اعمال و توافق انسان‌ها
https://www.tgoop.com/akseMahtab/1837
Forwarded from شَعائِر (Keavsan Ebrahimi)
⭐️ یک بهار، سرمای هزار زمستان را می‌برد.
⭐️ عبدالله شیخ آبادی

@shaaer_is | شعائر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
احتیاط که از حدی بگذرد، دشمنت بی‌خیال تو نمی‌شود بلکه خاکریزهای خودش را جلوتر می‌آورد تا خاکریزهای تو عقب‌تر برود. هر چه تو بیشتر حرف‌هایت را نرم کنی، حرف نرم امروزت فردا از نظر او حرف تند می‌شود و همان را هم باید پس‌فردا در لفافه بگویی. این شجاعت است که امنیت می‌آورد.
کلیشهٔ نمازخوان ریاکار | چگونه دین‌داری توسط خود دین‌داران حذف می‌شود؟
تاریخ رهایی تو از روزی شروع می‌شود که بدانی هزینهٔ بی‌عملی خیلی بیشتر و سنگین‌تر از هزینهٔ عملگرایی و تلاش است. تو از خفه شدن صدایت توسط دیگران می‌ترسی حال آنکه اولین خفه کنندهٔ ما خودمان هستیم. تردید، کشنده است. سکوت، منطقهٔ امن کسی نیست. ترس، سرباز ابلیس است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from عبدالله محمد
وقتی همه دیوانه شوند، واژهٔ دیوانگی از کتابها حذف خواهد شد. حواست به واژه‌هایی باشد که در حال ممنوع شدن است.
برای درک سیاست‌های شبکه‌های خبری و رسانه‌ها بیش از آنکه به آنچه گفته می‌شود توجه کنید، به آنچه گفته نمی‌شود دقت کنید. سکوت رسانه‌ها بسیار پر معناست اما مشکل آن است که انسان‌ها به سکوت توجه نمی‌کنند. نام یک ملکه از کتاب تربیت اسلامی سوریه حذف شده آن هم نه از کتاب تاریخ و دلیل حذف هم مقایسه او با ام المومنین خدیجه بوده اما از دیروز سر این خبر جنجال به پا شده است، در حالی که خبر معافیت‌های مالیاتی و جریمه‌ها و عوارض گزافی که توسط حکومت جدید حذف شده تقریبا مسکوت مانده است. یا شما درباره کشورهایی که علیه زنان مسلمان و پوشش آنها قانون وضع می‌کنند کمتر می‌شنوید ولی برعکسش حسابی سر و صدا به پا می‌کند‌. رسانه‌ها دربارهٔ چه موضوعاتی سکوت می‌کنند؟ همان سکوت خیلی پرمعناست. گمان می‌کنم فعالیت اصلی رسانه‌ای ما در حد توانمان باید گفتگو دربارهٔ این «مسکوت مانده‌ها» باشد. مثلا دربارهٔ سوریه، آیا رسانه‌ها دربارهٔ مناطق تحت کنترل «قسد» سخن می‌گویند؟ قبلا گفتم که هرکس طرح مسئله کند در پایان جریان را به دست می‌گیرد. اما دفاع و واکنش محض کسی را پیروز نکرده است.
از مسلمان می‌خواهند مانند یک اسلامگرا بجنگد و مانند یک ملحد بر او حکومت کنند.
Forwarded from شَعائِر (Keavsan Ebrahimi)
⭐️ تو موجود برعکسِ دنیای واژگون آنها بودی.
⭐️ عبدالله شیخ آبادی

@shaaer_is | شعائر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
قبلا دربارهٔ فتنه اعداد و تکاثر نوشتم. اعداد جذابند و حواس پرت کن. اما فتنه‌های دیگری هم هست که همه‌اش به یک چیز برمی‌گردد: نیت. مثلا مؤمن اگر کاری را که می‌خواسته انجام دهد، دیگری انجام داده باشد خوشحال می‌شود و می‌گوید چه بهتر، من پروژهٔ دیگری را انجام خواهم داد. باری بود که از دوش من برداشته شد و می‌توانم یک کار جدید انجام دهم. کار زیاد است، مهم آن است که انجام شود.

اگر هدفت خشنودی الهی و بهشت او باشد، راه‌هایت بسیار متنوع خواهد شد چون چشمت به روش و کار خاصی نیست. به بیان دیگر تو مانند سرباز وفاداری هستی که تنها منتظری فرمانده امر کند. امر او مهم است نه سلیقهٔ تو. تو تعیین نمی‌کنی که به کجا بروی. اما برعکس آن، اگر نگاهت به روش باشد و روشی را جذاب‌تر از روش دیگر ببینی اولا استعداد خودت را نادیده می‌گیری و عمر خود را روی یک روش که آن را به دلایلی جذاب می‌بینی هدر می‌دهی و ثانیا گرفتار حسادت و رقابت نادرست خواهی شد چون وقتی روش را ببینی - نه هدف را - اعداد و ارقام بیشتر حواست را پرت خواهد کرد.

ارقام را حتی می‌شود دستکاری کرد. مثلا با آمارسازی می‌توان وانمود کرد که وضع شرکت یا وضع کشور خوب است ولی بر روی زمین اوضاع طوری دیگر باشد. یا می‌شود برای کانال و صفحه‌ات فالوور فیک بخری و خوشحال باشی. همهٔ این‌ها نتیجهٔ تابع «اعداد» شدن است. اعداد دیگر نقش راهنما ندارند و در نتیجه، ساخته می‌شوند. چیزی شبیه به چاپ پول توسط بانک مرکزی کشورهای بیچاره، یا بستن رولکس تقلبی به دست.

نیتِ درست، ما را در برابر انتخاب‌هایی پرشمار قرار خواهد داد. اگر هدف رسیدن باشد، راهش را پیدا خواهی کرد، اما اگر ماشین خاصی را در نظر داشته باشی رفتنت به وسیله وابسته خواهد شد.

#خودنصیحتی
2025/06/15 05:00:31
Back to Top
HTML Embed Code: