عبدالله محمد
«هنگام شادی چهرهشان روشن میشد، انگار تکهای از ماه بود». کعب بن مالک رضی الله عنه در وصف رسول الله صلی الله علیه وسلم (بخاری)
بعضی وقتها با دوستان مینشستیم و دیدار با پیامبر صلی الله علیه وسلم را تصور میکردیم. خوبان هوای همه را دارند، اما خاصانی هستند که توجه آنان را جلب میکنند، وصف خاص و لبخند خاص و «صحبت» خاص مییابند. خوبان در برابر جفا اما خیلی اوقات نیازی به «عمل» ندارند، آنان با محروم کردن تو از خود، تنبیه میکنند. داستان کعب بن مالک هم از این دست است؛ او مدتی از روی ماه محروم شد...
عبدالله محمد
این تعداد سالها واقعا از دستم در رفتهاند. مثلا دیروز دوستی را دیدم که او هم دقیقا بعد از شش سال مادرش را دیده بود. بعدش دو تا از دوستانم بعد از پانزده سال همدیگر را دیدند. با این عمر، پانزده سال کم نیست واقعا. ولی این سن، سن پذیرش است. موهبت بزرگ الهی برای…
این سن، سن پذیرش است. موهبت بزرگ الهی برای انسانها که باعث میشود سرشان را به زیر بیندازند و کارشان را بکنند. تقلاهای بیخود بیست و چند سالگی به پایان رسیده و تو میدانی باید روی زمین واقعیت کارت را بکنی. بهترین کتابها با بدترین کاغذها نوشته شدهاند. با خشنودی و پذیرش و سرسختی و صبر. و این را بگویم که خیلی از نویسندههای الان تلگرام، ده سال بعد رفتهاند پی زندگیشان. بگویم که گفته باشم: مسئله قشنگ نوشتن نیست، روح لجوج است، ایمان است و پایداری. ایمان بدون پایداری یک خاطرهٔ خوش است فقط. که بگویی من زمانی اینطور بودم. بودی؟ ده سال بعد - اگر عمری بود - میبینمتان ای نویسندههای خوش ذوق. لطفا سالم به چهل سالگی برسید. انسان هنگام پذیرش قوی میشود. هنگام پذیرش ضعف خود.
عبدالله محمد
امیدوارم این دو نفر هم در توافق اخیر آزاد شوند. فرار فوق سینماییشان را یادتان هست؟
گمانهزنیهایی مبنی بر آزادی زکریا الزبیدی - یکی از آن دو زندانی - در مرحلهٔ دوم تبادل اسرا.
https://www.tgoop.com/Ajarabicnet/25360
https://www.tgoop.com/Ajarabicnet/25360
Telegram
AlJazeera Net | الجزيرة نت
صحيفة يديعوت أحرونوت توقعت إطلاق سراح الأسير الفلسطيني زكريا الزبيدي، خلال المرحلة الثانية من صفقة تبادل الأسرى السبت المقبل، فيما هدد الجيش الإسرائيلي باستهدافه "حال شوهد يحمل سلاحا أو يمارس نشاطا إرهابيا"، وفق الصحيفة
للتفاصيل: https://aja.ws/zicpto
للتفاصيل: https://aja.ws/zicpto
دوستانی که ترجمه میکنید یا میخواهید مترجم شوید حتما در کنار ترجمه مطالعهٔ فارسی (کتاب و مجله و روزنامه) داشته باشید و نوشتن فارسی را هم تمرین کنید. اصلا یک مترجم خوب باید در حدی نویسنده هم باشد چون ترجمه هم نوعی نوشتن است و ترجمهای قوی است که علاوه بر رعایت امانت، ساختار زبان مقصد را به هم نزند. هرچه یک ترجمه کمتر بوی ترجمه دهد بهتر است.
البته یک چالش در ترجمهٔ عربی هست که در ترجمهٔ انگلیسی و فرانسه شاید کمتر باشد. اینکه زبان فارسی به علت ترجمهٔ بسیار از فرانسه و سپس انگلیسی از ساختار این دو زبان تاثیر گرفته و حتی برخی از روشهای بیان ما هم انگلیسی شده است. حتی در گفتگوهای خود ما اگر متوجه شوید مخصوصا در نسلهای جدیدتر تکیه کلامهایی رایج شده که در انگلیسی رایج است. مثل «میدونی، من نظرم اینه که...» این «میدونی» (You know) گفتنهای اول حرف مثلا از انگلیسی آمده. این موضوع در نوشتن فارسی هم اثر گذاشته، برای همین متنهای انگلیسی راحتتر به متن رایج فارسی ترجمه میشوند. دربارهٔ عربی این کمی کار میخواهد.
اگر میخواهید کارتان کند نشود و جملهٔ عربی را بدون تغییر جای کلمات به فارسی ترجمه میکنید، میتوانید اول متن را ترجمه کرده و سپس ساختار جمله را فارسیتر کنید. از هوش مصنوعی هم میشود کمک گرفت ولی اگر خودتان مدتی این را تمرین کنید برای آموختن و عادت کردن بهتر است. البته در استفاده از هوش مصنوعی حتما دقت کنید و متن خروجی را بازبینی کنید.
#نوشتن
البته یک چالش در ترجمهٔ عربی هست که در ترجمهٔ انگلیسی و فرانسه شاید کمتر باشد. اینکه زبان فارسی به علت ترجمهٔ بسیار از فرانسه و سپس انگلیسی از ساختار این دو زبان تاثیر گرفته و حتی برخی از روشهای بیان ما هم انگلیسی شده است. حتی در گفتگوهای خود ما اگر متوجه شوید مخصوصا در نسلهای جدیدتر تکیه کلامهایی رایج شده که در انگلیسی رایج است. مثل «میدونی، من نظرم اینه که...» این «میدونی» (You know) گفتنهای اول حرف مثلا از انگلیسی آمده. این موضوع در نوشتن فارسی هم اثر گذاشته، برای همین متنهای انگلیسی راحتتر به متن رایج فارسی ترجمه میشوند. دربارهٔ عربی این کمی کار میخواهد.
اگر میخواهید کارتان کند نشود و جملهٔ عربی را بدون تغییر جای کلمات به فارسی ترجمه میکنید، میتوانید اول متن را ترجمه کرده و سپس ساختار جمله را فارسیتر کنید. از هوش مصنوعی هم میشود کمک گرفت ولی اگر خودتان مدتی این را تمرین کنید برای آموختن و عادت کردن بهتر است. البته در استفاده از هوش مصنوعی حتما دقت کنید و متن خروجی را بازبینی کنید.
#نوشتن
عبدالله محمد
زیبایی در خدمت معنا یا معنا در خدمت زیبایی؟ (ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم)
جنگی که در غزه رخ داد به شکل واضح تلاش برای کشتن و راندن بود. گرفتن جان برای گرفتن زمین است. به جا گذاشتن این همه آوار معنایش این است که شما حق ماندن ندارید و اصلا نمیتوانید بمانید و بهتر است به جای دیگری بروید و سرزمینتان را به ما شرق اروپاییها بدهید چون هر چند ما سکولار هستیم و حتی سران جنبش صهیونیسم عدهای ملحد بودند، اما در «تورات» به ما بیخداها قول داده شده که این سرزمین شماست. بگذریم...
ـ ـ ـ
بزرگواری میگفت: «مال یک مسلمان، برای برادر و خواهر اوست». من هم میگویم: نگو خانهٔ مسلمانان در فلان جا ویران شده. آن خانه، خانهٔ من و توست. آن کشته هم کشتهٔ من و توست. خونی که بر زمین ریخته از رگهای من و تو کم شده و بلکه پیوند مسلمانی از پیوند خونی هم قویتر است. اکنون که این وحشیگری متوقف شده، آنها روی آثار وحشیگریشان حساب باز کردهاند. روی خسته شدن مردم ما و اگر در این یک سال و اندی به یاریشان شتافتیم، اکنون کمک ما ضروریتر است.
خطری که اکنون هست فرسایش است. وقتی خون تازه بر زمین ریخته دیگران بیشتر شور کمک دارند اما زمین سرد و خونی که باران آن را شسته فراموشی میآورد و آن فراموشی اثرش از بمبهای اهدایی ایالات متحده کمتر نیست. آن فراموشی اثر بمب را ماندگار میکند.
خلاصه اینکه از هر طریقی میتوانیم کمکها را ادامه دهیم و یادمان باشد این حجم از ویرانی صبر طولانی میخواهد. برادران و خواهران ما صبر کردهاند، اکنون نوبت صبر ماست. دنیا عرصهٔ جنگِ ارادههاست؛ نشان دهیم که ارادهٔ مؤمن قویتر است.
عبدالله
https://www.tgoop.com/akseMahtab
ـ ـ ـ
بزرگواری میگفت: «مال یک مسلمان، برای برادر و خواهر اوست». من هم میگویم: نگو خانهٔ مسلمانان در فلان جا ویران شده. آن خانه، خانهٔ من و توست. آن کشته هم کشتهٔ من و توست. خونی که بر زمین ریخته از رگهای من و تو کم شده و بلکه پیوند مسلمانی از پیوند خونی هم قویتر است. اکنون که این وحشیگری متوقف شده، آنها روی آثار وحشیگریشان حساب باز کردهاند. روی خسته شدن مردم ما و اگر در این یک سال و اندی به یاریشان شتافتیم، اکنون کمک ما ضروریتر است.
خطری که اکنون هست فرسایش است. وقتی خون تازه بر زمین ریخته دیگران بیشتر شور کمک دارند اما زمین سرد و خونی که باران آن را شسته فراموشی میآورد و آن فراموشی اثرش از بمبهای اهدایی ایالات متحده کمتر نیست. آن فراموشی اثر بمب را ماندگار میکند.
خلاصه اینکه از هر طریقی میتوانیم کمکها را ادامه دهیم و یادمان باشد این حجم از ویرانی صبر طولانی میخواهد. برادران و خواهران ما صبر کردهاند، اکنون نوبت صبر ماست. دنیا عرصهٔ جنگِ ارادههاست؛ نشان دهیم که ارادهٔ مؤمن قویتر است.
عبدالله
https://www.tgoop.com/akseMahtab
درست است که من نه به غزه کمک میکنم نه به فقرای شهر خودمان. ولی تو به غزه کمک نکن، هرچند به فقرای شهر خودمان هم کمک میکنی.
(زبان حال به اضافهٔ زبان مقال برخی از اینهایی که مخالف کمک به دیگر مسلمانان هستند)
(زبان حال به اضافهٔ زبان مقال برخی از اینهایی که مخالف کمک به دیگر مسلمانان هستند)
ببین این آدم نماز نمیخونه ولی کار خیر میکنه! (خودش نه نماز میخواند نه کار خیر میکند)
Forwarded from پروژههایم | My Project
حباب لذت.pdf
6.1 MB
عنوان: حباب لذت | آیا ملحد به لذت مداوم خواهد رسید؟
نویسنده: کویستان ابراهیمی
تهیه شده توسط: مای پروجکت
نویسنده: کویستان ابراهیمی
تهیه شده توسط: مای پروجکت
عبدالله محمد
حباب لذت.pdf
دنیایی که معنایی ندارد، پندی هم ندارد. معلمی است که درس نمیدهد اما کتک میزند.
از مرگ ترسی ای زندهٔ جاوید؟
مرگ است صیدی تو در کمینی
جانی که بخشند دیگر نگیرند
آدم بمیرد از بی یقینی
- اقبال
مرگ است صیدی تو در کمینی
جانی که بخشند دیگر نگیرند
آدم بمیرد از بی یقینی
- اقبال
آیا بخشش دیگران واجب است؟
عبدالله شیخ آبادی
آیا بخشش کسانی که در حقم بدی کردهاند واجب است؟ اگر نبخشم چه خواهد شد؟
Forwarded from مرکز مطالعات متین
انسانگرایی ناممکن (۶) داروینیسم و پایان ویژه بودن انسان
📝 ابراهیم الرماح
🔸ترجمه: عبدالله شیخ آبادی
فرگشت در گفتمان انسانگرا یک نظریهٔ بسیار محوری است. دانیل دِنِت - که انجمن انسانگرای آمریکایی او را به عنوان شخصیت انسانگرای سال ۲۰۰۴ میلادی برگزید - میگوید: «والدین باید – ظاهرا به اجبار – از دادن اطلاعات اشتباه دربارهٔ حقیقت فرگشت به فرزندان خود بازداشته شوند». چیزی که از نگاه او امری به شدت واضح است. دِنِت، مؤمنان به ادیان را (که بنابر نظر مایکل بهی نود درصد ساکنان را شامل میشوند) به حیواناتی وحشی تشبیه کرده که باید در قفس نگهداری شوند. ریچارد داوکینز، سردبیر مجلهٔ شورای انسانگرایی جهانی و یکی از حامیان انجمن انسانگرایی بریتانیا میگوید: «هر انسانی که تکامل را انکار میکند یا نادان – احمق – است یا دیوانه و یا شرور، اما من ترجیح میدهم اینطور فکر نکنم. فاصلهٔ زیادی بین توصیف کسی به عنوان شرور و اتخاذ اقدامات مؤثر برای پایان دادن به شرارت او وجود ندارد».
اما آیا فرگشت با جایگاهی که یک انسانگرا برای خودش به عنوان خدای زمینی قائل است، هماهنگ است؟ و آیا با مبدأ برابری میان انسانها که همواره انسانگراها تکرارش میکنند و به عنوان دین خود پذیرفتهاند، سازگار است؟
🔗 ادامهٔ مقاله:
matinstudies.com/blog/236
📝 ابراهیم الرماح
🔸ترجمه: عبدالله شیخ آبادی
فرگشت در گفتمان انسانگرا یک نظریهٔ بسیار محوری است. دانیل دِنِت - که انجمن انسانگرای آمریکایی او را به عنوان شخصیت انسانگرای سال ۲۰۰۴ میلادی برگزید - میگوید: «والدین باید – ظاهرا به اجبار – از دادن اطلاعات اشتباه دربارهٔ حقیقت فرگشت به فرزندان خود بازداشته شوند». چیزی که از نگاه او امری به شدت واضح است. دِنِت، مؤمنان به ادیان را (که بنابر نظر مایکل بهی نود درصد ساکنان را شامل میشوند) به حیواناتی وحشی تشبیه کرده که باید در قفس نگهداری شوند. ریچارد داوکینز، سردبیر مجلهٔ شورای انسانگرایی جهانی و یکی از حامیان انجمن انسانگرایی بریتانیا میگوید: «هر انسانی که تکامل را انکار میکند یا نادان – احمق – است یا دیوانه و یا شرور، اما من ترجیح میدهم اینطور فکر نکنم. فاصلهٔ زیادی بین توصیف کسی به عنوان شرور و اتخاذ اقدامات مؤثر برای پایان دادن به شرارت او وجود ندارد».
اما آیا فرگشت با جایگاهی که یک انسانگرا برای خودش به عنوان خدای زمینی قائل است، هماهنگ است؟ و آیا با مبدأ برابری میان انسانها که همواره انسانگراها تکرارش میکنند و به عنوان دین خود پذیرفتهاند، سازگار است؟
🔗 ادامهٔ مقاله:
matinstudies.com/blog/236
Forwarded from مرکز مطالعات متین
عبدالله محمد
انسانگرایی ناممکن (۶) داروینیسم و پایان ویژه بودن انسان 📝 ابراهیم الرماح 🔸ترجمه: عبدالله شیخ آبادی فرگشت در گفتمان انسانگرا یک نظریهٔ بسیار محوری است. دانیل دِنِت - که انجمن انسانگرای آمریکایی او را به عنوان شخصیت انسانگرای سال ۲۰۰۴ میلادی برگزید - میگوید:…
MatinPdf72.pdf
803.9 KB
انسانگرایی ناممکن (۶) داروینیسم و پایان ویژه بودن انسان
📝 ابراهیم الرماح
🔸ترجمه: عبدالله شیخ آبادی
نسخهٔ پیدیاف (مناسب موبایل)
📝 ابراهیم الرماح
🔸ترجمه: عبدالله شیخ آبادی
نسخهٔ پیدیاف (مناسب موبایل)
فرض کن تصمیم گرفتهای که زبان عربی یا انگلیسی یا برنامهنویسی یاد بگیری. کلاس و مربی خوب هم پیدا کردی و پولش را هم دادی و سر کلاس حاضر شدی. منطقی این است که از همان اول با دقت و با تلاش در کلاسها حاضر شوی و همه چیز را به خوبی یادداشت کنی و حواست به معلم باشد و... به نظر اینطور است دیگر؟ خواستهای، برایش پول هم دادهای و خودت را مقید به یک برنامه کردهای. چه از این بالاتر؟ ولی واقعیت این است که بازیگوشی انسان از همان جلسهٔ نخست شروع میشود و معلم مجبور است برای کلاسی که خودت خواستهای و برایش هزینه کردهای هم قانون بگذارد، انگار موفق شدن من خواستهٔ اوست نه من! این بازیگوشی کمابیش هست و کمتر انسانی است که حتی برای هدف خودخواستهاش منظم باشد یا عهد نخست را در میانهٔ راه به شکل موقت فراموش نکند. همین فراموشیهای موقت است که معلم دلسوز را وادار به مداخله میکند وگرنه چه کسی است که موفقیت نخواهد؟ مشکل انسان با تلاش مداوم و فراموشیهای مقطعی است.
نیت قوی اول راه و عهد محکم نخست است که باعث میشود او رهایت نکند و هر بار تو این را سختگیری دیدی. لذتها، آرزوها و استراحتخواهیهای زیاده از حدت را کنترل کرد تا وسط راه خوابت نبرد و میوهای رسیدهٔ میانهٔ راه حواست را بیش از حد پرت نکند. همیشه روز نیست و راه نیز همیشه روشن نیست و تو هم برای رسیدن، وقت بینهایت نداری. کنار درخت لذت سیم خاردار بود تا وسوسه پیاده شدن از ماشین سراغت نیاید و اسیر ببر پنهان پشت درخت لذت نشوی.
آه از این که ناکامیها بیشتر ما را آگاه میکنند تا پیروزیها، آنقدر که اثر پیروزیهای پی در پی برای برخی از شکست هم بدتر است. و شکست، این شکستهای مبارک است که برای برخی حتی طعم لذت را از بین میبرد تا جای آن را حزم بگیرد. در پایان، روزی که من به هدفم از آن کلاس رسیدم هم برای تصمیم نخست شاد خواهم شد هم برای همهٔ لذتهای نبرده. ناکامیها، همان معلم جدی هستند که موبایل را از ما گرفت تا حواسمان به چیزی باشد که خودمان خواستهایم.
نیت قوی اول راه و عهد محکم نخست است که باعث میشود او رهایت نکند و هر بار تو این را سختگیری دیدی. لذتها، آرزوها و استراحتخواهیهای زیاده از حدت را کنترل کرد تا وسط راه خوابت نبرد و میوهای رسیدهٔ میانهٔ راه حواست را بیش از حد پرت نکند. همیشه روز نیست و راه نیز همیشه روشن نیست و تو هم برای رسیدن، وقت بینهایت نداری. کنار درخت لذت سیم خاردار بود تا وسوسه پیاده شدن از ماشین سراغت نیاید و اسیر ببر پنهان پشت درخت لذت نشوی.
آه از این که ناکامیها بیشتر ما را آگاه میکنند تا پیروزیها، آنقدر که اثر پیروزیهای پی در پی برای برخی از شکست هم بدتر است. و شکست، این شکستهای مبارک است که برای برخی حتی طعم لذت را از بین میبرد تا جای آن را حزم بگیرد. در پایان، روزی که من به هدفم از آن کلاس رسیدم هم برای تصمیم نخست شاد خواهم شد هم برای همهٔ لذتهای نبرده. ناکامیها، همان معلم جدی هستند که موبایل را از ما گرفت تا حواسمان به چیزی باشد که خودمان خواستهایم.