مواظب باش شاعر دارها از دور می آیند
نکیر و منکر از بیغوله یا از گور می آیند
مواظب باش شاعر حرف حق هرگز نباید گفت
که بدمستانِ مست از باده ی انگور می آیند
مواظب باش سلطان را نیازاری که از هر سو
برای بردنت داروغه و مامور می آیند
اگر در زد کسی در را به رویش باز باید کرد
که دزدان زمان با نامه و دستور می آیند
بیا بادست خود بگشای بند آستینت را
برای اینکه آنجا ، جا شود شیپور ، می آیند
نباید توی کفش کدخدا پا کرد شاعرجان
وگرنه گزمه ها از هرطرف با زور می آیند
غلام همت مردانه ی آن قاتلانم که
برای کفن و دفن شاعر مغفور می آیند
علی تقی زاده ۱۴۰۰/۱۰/۱۸
@ali4490
نکیر و منکر از بیغوله یا از گور می آیند
مواظب باش شاعر حرف حق هرگز نباید گفت
که بدمستانِ مست از باده ی انگور می آیند
مواظب باش سلطان را نیازاری که از هر سو
برای بردنت داروغه و مامور می آیند
اگر در زد کسی در را به رویش باز باید کرد
که دزدان زمان با نامه و دستور می آیند
بیا بادست خود بگشای بند آستینت را
برای اینکه آنجا ، جا شود شیپور ، می آیند
نباید توی کفش کدخدا پا کرد شاعرجان
وگرنه گزمه ها از هرطرف با زور می آیند
غلام همت مردانه ی آن قاتلانم که
برای کفن و دفن شاعر مغفور می آیند
علی تقی زاده ۱۴۰۰/۱۰/۱۸
@ali4490
در کوچه ی ما عشق و صفا سهمیه بندیست
بوسیدن لب در همه جاسهمیه بندیست
دیروزشنیدم که سرکوچه یکی گفت
از نیمه ی خرداد هواسهمیه بندیست
بیماری افسردگی حالت مردان
بسیارشده چونکه دواسهمیه بندیست
در هیچ کجا نیل نشد خشک به یکبار
الا ده بالاکه عصا سهمیه بندیست
در سفره ی اشراف غذا فت و فراوان
در سفره ی ما نان و غذا سهمیه بندیست
هرقدر که شد روی زمین کام بگیرید
چون حوریه در روز جزا سهمیه بندیست
از مرحمت حضرت والاست که هر سال
در بیت حضور شعرا سهمیه بندیست
پرسیدم از شیخ چرا وضع چنین است
فرمود که الطاف خدا سهمیه بندیست
علی تقی زاده ترک اباد
@ali44900
بوسیدن لب در همه جاسهمیه بندیست
دیروزشنیدم که سرکوچه یکی گفت
از نیمه ی خرداد هواسهمیه بندیست
بیماری افسردگی حالت مردان
بسیارشده چونکه دواسهمیه بندیست
در هیچ کجا نیل نشد خشک به یکبار
الا ده بالاکه عصا سهمیه بندیست
در سفره ی اشراف غذا فت و فراوان
در سفره ی ما نان و غذا سهمیه بندیست
هرقدر که شد روی زمین کام بگیرید
چون حوریه در روز جزا سهمیه بندیست
از مرحمت حضرت والاست که هر سال
در بیت حضور شعرا سهمیه بندیست
پرسیدم از شیخ چرا وضع چنین است
فرمود که الطاف خدا سهمیه بندیست
علی تقی زاده ترک اباد
@ali44900
ای شیخ مگو قامتان نیست کمان
از رنج برنج شد کمان قامتمان
باساز شکسته ات بیا روشن کن
اواز بنان خوشست یا میل به نان
علی تقی زاده
@ali44900
از رنج برنج شد کمان قامتمان
باساز شکسته ات بیا روشن کن
اواز بنان خوشست یا میل به نان
علی تقی زاده
@ali44900
بر شور و نشاط نوجوانی صلوات
بر حسرت عهد لن ترانی صلوات
گفتند که آب و برق را مجانی....
بر باعث و بانی گرانی.... احسنت
علی تقی زاده
@ali44900
https://www.tgoop.com/ali44900
بر حسرت عهد لن ترانی صلوات
گفتند که آب و برق را مجانی....
بر باعث و بانی گرانی.... احسنت
علی تقی زاده
@ali44900
https://www.tgoop.com/ali44900
Telegram
علی تقی زاده ترکاباد
@ali44900
ما به خرداد پرازحادثه عادت کردیم
ماه دی بدتراز آن بودونمیدانستیم
صبح رفتیم درمیکده خواب آلوده
قیمت باده گران بودونمیدانستیم
خواستیم ازسراحساس هواری بکشیم
مملکت درخفقان بودونمیدانستیم
پیر میخانه که یک عمر مریدش بودیم
خوداو عامل آن بود و نمیدانستیم
شیخ در ظاهرخود ریش و عبایی هم داشت
زیر آن حیله نهان بود و نمیدانستیم
گزمه ها برهمه ی شهر هجوم آوردند
فتنه زیر سرشان بود و نمیدانستیم
گفت یارو همه جا امن و امان است ولی
امنیت قیمت جان بود و نمیدانستیم
درخرابات مغان نور خدا میدیدیم
نور از کله ی خان بود و نمیدانستیم
هی بلا پشت بلا پشت بلا می بارید
عشق هم در جریان بود و نمیدانستیم
#علی_تقی_زاده
https://www.tgoop.com/ali44900
ماه دی بدتراز آن بودونمیدانستیم
صبح رفتیم درمیکده خواب آلوده
قیمت باده گران بودونمیدانستیم
خواستیم ازسراحساس هواری بکشیم
مملکت درخفقان بودونمیدانستیم
پیر میخانه که یک عمر مریدش بودیم
خوداو عامل آن بود و نمیدانستیم
شیخ در ظاهرخود ریش و عبایی هم داشت
زیر آن حیله نهان بود و نمیدانستیم
گزمه ها برهمه ی شهر هجوم آوردند
فتنه زیر سرشان بود و نمیدانستیم
گفت یارو همه جا امن و امان است ولی
امنیت قیمت جان بود و نمیدانستیم
درخرابات مغان نور خدا میدیدیم
نور از کله ی خان بود و نمیدانستیم
هی بلا پشت بلا پشت بلا می بارید
عشق هم در جریان بود و نمیدانستیم
#علی_تقی_زاده
https://www.tgoop.com/ali44900
Telegram
علی تقی زاده ترکاباد
@ali44900
اینک تمام ملت ایران ،به لطف شیخ
آسوده اند از غم دوران ،به لطف شیخ
دیگر عذاب روز قیامت نیاز نیست
بیهوده است جنت و رضوان به لطف شیخ
بالطف شاه گل به گل از روحمان شکفت
پرپرشدیم توی گلستان به لطف شیخ
مارا به امتحان الهی فریفتند
این نامراقبان پریشان به لطف شیخ
هی فتنه پشت فتنه و هی مرگ پشت مرگ
سردرگم است حضرت شیطان به لطف شیخ
اصلا امید روز رهایی نمانده است
ترسیده نوح نیز ز طوفان به لطف شیخ
ما زیر خط فقر و فلاکت نشسته ایم
با سفره های خالی و عریان به لطف شیخ
یارب گواه باش که هرگز نمی رسد
این روزهای تیره به پایان به لطف شیخ
شکر خدا که نام ونشانی نمانده از
فقر وفساد عهد رضاخان به لطف شیخ
@ali44900
https://www.tgoop.com/ali44900
آسوده اند از غم دوران ،به لطف شیخ
دیگر عذاب روز قیامت نیاز نیست
بیهوده است جنت و رضوان به لطف شیخ
بالطف شاه گل به گل از روحمان شکفت
پرپرشدیم توی گلستان به لطف شیخ
مارا به امتحان الهی فریفتند
این نامراقبان پریشان به لطف شیخ
هی فتنه پشت فتنه و هی مرگ پشت مرگ
سردرگم است حضرت شیطان به لطف شیخ
اصلا امید روز رهایی نمانده است
ترسیده نوح نیز ز طوفان به لطف شیخ
ما زیر خط فقر و فلاکت نشسته ایم
با سفره های خالی و عریان به لطف شیخ
یارب گواه باش که هرگز نمی رسد
این روزهای تیره به پایان به لطف شیخ
شکر خدا که نام ونشانی نمانده از
فقر وفساد عهد رضاخان به لطف شیخ
@ali44900
https://www.tgoop.com/ali44900
Telegram
علی تقی زاده ترکاباد
@ali44900
سکوت، فرق میان من و تو بوده و هست
با اجازه از استاد هوشنگ ابتهاج
با اجازه از استاد هوشنگ ابتهاج
از زبان یک جوان انقلابی سال ۱۳۵۷
باید که جنس خویشتنم را عوض کنم
یا شیوه ی صدا زدنم را عوض کنم
از بس گلوله ها به تنم نقش بسته اند
باید دوباره جنس تنم را عوض کنم
وقتی حجاب چهره جان میشود تنم
باید که پوشش بدنم را عوض کنم
خیاط ها به دوختن لب نشستهاند
" باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم"
باید تبر بگیرم و بتخانه را الخ...
تا رسم و شیوه ی کهنم راعوض کنم
باید لباس رزم بپوشم در این زمان
تا فکر پیر و مرد و زنم را عوض کنم
از بس مصیبت از ستم شاه دیدهام
باید حکومت وطنم را عوض کنم
https://www.tgoop.com/ali44900
علی تقی زاده
tel:44900
باید که جنس خویشتنم را عوض کنم
یا شیوه ی صدا زدنم را عوض کنم
از بس گلوله ها به تنم نقش بسته اند
باید دوباره جنس تنم را عوض کنم
وقتی حجاب چهره جان میشود تنم
باید که پوشش بدنم را عوض کنم
خیاط ها به دوختن لب نشستهاند
" باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم"
باید تبر بگیرم و بتخانه را الخ...
تا رسم و شیوه ی کهنم راعوض کنم
باید لباس رزم بپوشم در این زمان
تا فکر پیر و مرد و زنم را عوض کنم
از بس مصیبت از ستم شاه دیدهام
باید حکومت وطنم را عوض کنم
https://www.tgoop.com/ali44900
علی تقی زاده
tel:44900
Telegram
علی تقی زاده ترکاباد
@ali44900
باران باران باران باران باران
ابر است و هوای کوی جانان، باران
اشک از چشم ترانه ها می ریزد
لبهای قصیده شد غزلخوان، باران
علی تقی زاده
۱۵ دیماه ۴۰۱
ابر است و هوای کوی جانان، باران
اشک از چشم ترانه ها می ریزد
لبهای قصیده شد غزلخوان، باران
علی تقی زاده
۱۵ دیماه ۴۰۱
بغض در بغض است حال و روز ده این روزها
رد خون پیداست در اندیشه ی آغوزها
یا شبان دزد است یا سگهای ده بی غیرتتد
بره ها گم می شوند از گله ها این روزها
ده پر از بی اعتمادی ،ده پر از نامردمی
ده پر از آواز داغ و ناله ی جانسوزها
کدخدا ده را رها کرده ست در چنگال گرگ
پاسبان ده شدند اشرار و جنگ افروزها
کرکسان در آسمان ده به پرواز آمدند
می روند از دار دنیا دسته دسته یوز ها
از تمام سفره سهم ما فقط خون دل است
ما بقی هم سهم دجالان و مال اندوزها
کاشکی از آستین دستی برون می آمد و
قریه را پس می گرفت از دست این پفیوزها
باد میکارند و طوفان را درو خواهند کرد
لوبیاخوردن ندارد حاصلی جز باد ها
علی تقی زاده
نهم اسفند ۴۰۱
tel:44900
https://www.tgoop.com/ali44900
رد خون پیداست در اندیشه ی آغوزها
یا شبان دزد است یا سگهای ده بی غیرتتد
بره ها گم می شوند از گله ها این روزها
ده پر از بی اعتمادی ،ده پر از نامردمی
ده پر از آواز داغ و ناله ی جانسوزها
کدخدا ده را رها کرده ست در چنگال گرگ
پاسبان ده شدند اشرار و جنگ افروزها
کرکسان در آسمان ده به پرواز آمدند
می روند از دار دنیا دسته دسته یوز ها
از تمام سفره سهم ما فقط خون دل است
ما بقی هم سهم دجالان و مال اندوزها
کاشکی از آستین دستی برون می آمد و
قریه را پس می گرفت از دست این پفیوزها
باد میکارند و طوفان را درو خواهند کرد
لوبیاخوردن ندارد حاصلی جز باد ها
علی تقی زاده
نهم اسفند ۴۰۱
tel:44900
https://www.tgoop.com/ali44900
Telegram
علی تقی زاده ترکاباد
@ali44900
مرا یک عمر سرگردان کند در طور ایمانت
شرار عافیت برهم زنِ رؤیای چشمانت
تو ای زیباییِ مرموز دست از دامنم بردار
مشامم را نوازش کن فقط با عطر دامانت
اگر دلواپس زلفت نمی شد چشمهای من
نمی شد هیچکس اینگونه بی علت پریشانت
بیا دست مرا با آسمان پیوند زن شاید
بتابد بر منِ شب مانده صبحی از گریبانت
تمام آسمان نذر نگاه مهربان تو
بخوانم تا ببینی میکنم جان را بقربانت
ولی بی لطف تو تکرار خواهم شد برای شهر
من این تنها رها در غربت کوه و بیابانت
علی تقی زاده
۱۳۷۱
https://www.tgoop.com/ali44900
شرار عافیت برهم زنِ رؤیای چشمانت
تو ای زیباییِ مرموز دست از دامنم بردار
مشامم را نوازش کن فقط با عطر دامانت
اگر دلواپس زلفت نمی شد چشمهای من
نمی شد هیچکس اینگونه بی علت پریشانت
بیا دست مرا با آسمان پیوند زن شاید
بتابد بر منِ شب مانده صبحی از گریبانت
تمام آسمان نذر نگاه مهربان تو
بخوانم تا ببینی میکنم جان را بقربانت
ولی بی لطف تو تکرار خواهم شد برای شهر
من این تنها رها در غربت کوه و بیابانت
علی تقی زاده
۱۳۷۱
https://www.tgoop.com/ali44900
Telegram
علی تقی زاده ترکاباد
@ali44900
الا یا ایها الساقی کجاشد مهر فرزندی
که عشق آسان نمود اول به الطاف خداوندی
ببوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
خطاب آید که واثق شو به الطاف خداوندی
به می سجاده رنگین کن گرت پیرمغان گوید
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
مرا درمنزل جانان چه امن عیش چون هردم
دریغ آن سایه همت که بر نا اهل افکندی
همه کارم زخوش نامی به بدنامی کشید آخر
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ
ز مهر او چه می پرسی در او همت چه می بندی
علی تقی زاده با مساعدت حافظ جان
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
https://www.tgoop.com/ali44900
که عشق آسان نمود اول به الطاف خداوندی
ببوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
خطاب آید که واثق شو به الطاف خداوندی
به می سجاده رنگین کن گرت پیرمغان گوید
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
مرا درمنزل جانان چه امن عیش چون هردم
دریغ آن سایه همت که بر نا اهل افکندی
همه کارم زخوش نامی به بدنامی کشید آخر
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ
ز مهر او چه می پرسی در او همت چه می بندی
علی تقی زاده با مساعدت حافظ جان
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
https://www.tgoop.com/ali44900
دلم میسوزد و کاری زدستم بر نمی آید
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
حال ماخوب بشو نیست معطل نشوید
دل ما حرف شنو نیست معطل نشوید
حال خوب و دل خوش مثل نسیم سحری
توی هر کوچه ولو نیست معطل نشوید
دیگ، میجوشد ومی جوشد و میجوشد، پوچ
توی این دیگ ،چلو نیست معطل نشوید
نیست کفشی که بپوشیم و سر کار رویم
صحبت از کهنه و نو نیست معطل نشوید
هر کمان ابروی سیمین بدن حورسرشت
بخدا فکر تتو نیست، معطل نشوید
ما به سرمنزل مقصود نخواهیم رسید
با سمندی که بِرو نیست، معطل نشوید
گوود بای است فقط لقلقه ی همراهان
حرف شیرین هِلو نیست ،معطل نشوید
مرکب خسته ی ما در طلب خوشبختی
اسب لنگ است، پژو نیست، معطل نشوید
علی تقی زاده ترک آباد
۳۰مرداد۴۰۳
@ali44900
دل ما حرف شنو نیست معطل نشوید
حال خوب و دل خوش مثل نسیم سحری
توی هر کوچه ولو نیست معطل نشوید
دیگ، میجوشد ومی جوشد و میجوشد، پوچ
توی این دیگ ،چلو نیست معطل نشوید
نیست کفشی که بپوشیم و سر کار رویم
صحبت از کهنه و نو نیست معطل نشوید
هر کمان ابروی سیمین بدن حورسرشت
بخدا فکر تتو نیست، معطل نشوید
ما به سرمنزل مقصود نخواهیم رسید
با سمندی که بِرو نیست، معطل نشوید
گوود بای است فقط لقلقه ی همراهان
حرف شیرین هِلو نیست ،معطل نشوید
مرکب خسته ی ما در طلب خوشبختی
اسب لنگ است، پژو نیست، معطل نشوید
علی تقی زاده ترک آباد
۳۰مرداد۴۰۳
@ali44900
من بی میِ ناب زیستم چندین قرن
بی نان و کباب زیستم چندین قرن
با این همه شیخ و شحنه و حاکم دزد
روی چه حساب زیستم چندین قرن؟
علی تقی زاده ۲۸ آبان ۴۰۳
بی نان و کباب زیستم چندین قرن
با این همه شیخ و شحنه و حاکم دزد
روی چه حساب زیستم چندین قرن؟
علی تقی زاده ۲۸ آبان ۴۰۳
کاشکی ما هم دلار و لیر و تومان داشتیم
در حساب بانکی ارقام فراوان داشتیم
کاشکی حالا که درهفت آسمانها مفلسیم
توی پاساژ ستاره چند دکان داشتیم
حوریان دنیوی وقتی به ما نامحرمند
کاش توی آخرت صدتا از ایشان داشتیم
کاش جای این همه ساپورت تنگ و خفت گیر
مثل بعضیها دبیت و دلق و تنبان داشتیم
هرچه حال و حول باشد سهم تهران است و بس
کاش در ایران چهل تا مثل تهران داشتیم
پیش از اینها عید توی خانه مادربزرگ
تخمه و آجیل و ماهی و فسنجان داشتیم
کاش یک شب با خیال راحت و اوقات خوش
منقل و وافور و سیخ و سنگ و قلیان داشتیم
یاد ایامی که در کنج اقامتگاه خود تار و تنبور و دف و حوری و غلمان داشتیم
ما همانهاییم که قبل از زمان اختلاس
اعتماد زاید الوصفی به مهمان داشتیم
چون فروغ کورسویی در پسا برجام تلخ
ما به فصل سرد هم یک روز ایمان داشتیم
اعتمادی نیست بر کار جهان فتنهگر
کاشکی راهی به اقصاهای کیهان داشتیم
ای دریغ از روزگارانی که با ذکر بهار
لحظههایی بدتر از فصل زمستان داشتیم
کوچه ناامن و خیابان در خیابان اغتشاش
کاشکی آرامشی را بعد طوفان داشتیم
@ali44900
در حساب بانکی ارقام فراوان داشتیم
کاشکی حالا که درهفت آسمانها مفلسیم
توی پاساژ ستاره چند دکان داشتیم
حوریان دنیوی وقتی به ما نامحرمند
کاش توی آخرت صدتا از ایشان داشتیم
کاش جای این همه ساپورت تنگ و خفت گیر
مثل بعضیها دبیت و دلق و تنبان داشتیم
هرچه حال و حول باشد سهم تهران است و بس
کاش در ایران چهل تا مثل تهران داشتیم
پیش از اینها عید توی خانه مادربزرگ
تخمه و آجیل و ماهی و فسنجان داشتیم
کاش یک شب با خیال راحت و اوقات خوش
منقل و وافور و سیخ و سنگ و قلیان داشتیم
یاد ایامی که در کنج اقامتگاه خود تار و تنبور و دف و حوری و غلمان داشتیم
ما همانهاییم که قبل از زمان اختلاس
اعتماد زاید الوصفی به مهمان داشتیم
چون فروغ کورسویی در پسا برجام تلخ
ما به فصل سرد هم یک روز ایمان داشتیم
اعتمادی نیست بر کار جهان فتنهگر
کاشکی راهی به اقصاهای کیهان داشتیم
ای دریغ از روزگارانی که با ذکر بهار
لحظههایی بدتر از فصل زمستان داشتیم
کوچه ناامن و خیابان در خیابان اغتشاش
کاشکی آرامشی را بعد طوفان داشتیم
@ali44900