Telegram Web
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️ الذریعۀ علامه آقابزرگ طهرانی

سید علی طباطبائی یزدی

https://www.tgoop.com/ali_tabatabai
@mirasmaktoob
از یادداشت‌های مرحوم والد درباره ابو طالب علیه السلام.

#ابوطالب
#محقق_طباطبائی

https://www.tgoop.com/ali_tabatabai
استاد آصف فکرت از دنیا رفت. دیروز ایمیل شاهرخ فکرت به دستم رسید که خبر از درگذشت پدر در ساعاتی پیش می‌داد. آصف فکرت برایم بسیار عزیز بود. خاطرات نوجوانی و جوانی‌ام مشحون از مهربانی‌های اوست. از همان دوره کودکی‌ام که با مرحوم پدرم و مادرم به خانه استاد رفت و آمد داشتیم، تا سال‌های بعد که در نوجوانی ارتباطم با او بیشتر شد. یا به خانه‌اش می‌رفتم یا به بنیاد پژوهش‌ها می‌رفتم و در دفتر کارش گپ می‌زدیم. و بعد از درگذشت پدرم که برایم پدری می‌کرد، محبت می‌کرد و دوستانه ارتباطمان را به رغم دوری، حفظ می‌کرد. حتی وقتی آمریکا بودم پی‌گیر کارهایم بود و برنامه دیدار با برخی اهل قلم را برایم هماهنگ می‌کرد. خدا می‌داند در این همه سال، چقدر نامه و ایمیل و تماس تلفنی داشته‌ایم. دربارۀ کتاب‌ها و مقالات و احوال شخصیه گفت و گوی بسیار کرده‌ایم. این مقاله را ببین. آن کتاب را چگونه دیدی؟ بعد بحث می‌کردیم. گاه برخی پیامها را با شعر رد و بدل می‌کردیم. او دو سه بیت می‌گفت و من دو سه بیت جواب می‌دادم. الآن دقایقی نشستم و برخی از این مکاتبات را دیدم. بخت یارم بود که استادی چنین فرزانه همصحبتم بود. استاد فکرت در غربی‌ترین نقطه غربت زیست و قلبش همیشه با یاد زادگاهش تپید. در همه گفت‌وگوها می‌توانستم حس غربت و دل پر احساس و تپنده‌اش را ببینم. ما ایرانیان قدرش را ندانستیم. کسی که نوزده سال عمر علمی خود را در خدمت کتاب‌های خطی و مراکز علمی ایران گذراند و با هوای ایران و عشق به سرزمینش نفس می‌کشید، به جرم بیگانگی!! از ایران رانده شد و به اجبار سالها در غربت کانادا زیست. چندی پیش که در سفر کانادا نتوانستم به اتاوا بروم، با صدایی پر از اندوه گفت: "من روزهای آخر را می‌گذرانم. این جور، دیدارمان به قیامت خواهد بود". وقتی به نجف برگشتم، کنار در صحن، در خیابان می‌ایستادم و می‌ترسیدم داخل حرم شوم که چرا در این سفر به اتاوا نرفتم. با خود می‌گفتم حضرت می‌داند که نمی‌توانستم. باز می‌گفتم شاید اگر برنامه را جور دیگری تنظیم کرده بودم، اتفاقات بعدی جور دیگری رقم می‌خورد و می‌شد بروم. حال من مانده‌ام با هیچ سلامی و پیامی از استاد. دریغ و درد. به فرزندانش شاهرخ و آرش و گوهرشاد و نوش‌آفرین تسلیت می‌گویم که خود خوب می‌دانند در غم ایشان شریکم و همدل با ایشان، در سوگ رفتن آن مرد مهربانم. آصف فکرت، همه‌اش محبت بود. خوشا به حالش. روان استاد که به جان، ولای محمد و آل محمد علیهم السلام را داشت، با ایشان محشور باد.

#آصف_فکرت

http://www.tgoop.com/ali_tabatabai
ماده_تاریخ_میلاد_سید_علی_حائری_شیرازی.pdf
42.5 KB
ماده تاریخی گفتم برای تولد فرزند سید حسین حائری، در قصیده‌ای که برای تهنیتش سرودم. هرچند قالب قصیده باب طبع اهل شعر در این روزگار نیست و مخاطبان جدی اندکی دارد که با حال و هوای قصیده دمسازند و وزن سنگین و هجاهای بلندش را که مناسب مقام مدح و ثناست، خوش می‌دارند، اما برخی بزرگان اهل ادب، از روی عنایت و لطف، تشویقم کردند منتشرش کنم.

http://www.tgoop.com/ali_tabatabai
دستخط مرحوم علامه آقابزرگ طهرانی بر الذریعة و وقف آن برای کتابخانه مدرسه سید یزدی، با یادکرد عمویش بانی چاپ کتاب، مرحوم حاج حبیب الله محسنی.

http://www.tgoop.com/ali_tabatabai
◼️ سردر باغ ملی

سردر باغ ملی که پیشتر دروازه میدان مشق بود گونه‌ای فتحنامه رضا شاه است و راوی مباهات او به فتح طهران.
امروز که در خیابان سپه پیاده می‌رفتم، از کنار این دروازهٔ زیبا رد شدم و از آن عکسی گرفتم. بر فراز طبقه فوقانی که در آن حدیث ولایة علي بن أبي طالب حصني... آمده است، زیر حدیث و در وسط ساختمان، تاریخ سال ۱۳۴۰ آمده است، یعنی یکصد و چهار سال پیش.
بعد از انقلاب سال ۵۷، هم مجسمهٔ نیم‌تنهٔ رضا شاه از فراز بنا برداشته شد، هم نشان‌های شیر و خورشید حذف شدند و هم آرم جمهوری به اندازۀ کوچک اضافه شد. بنای بسیار زیبایی است. از درهای بسیار زیبای آن هم جدا عکس گرفتم. یادم آمد چندی پیش درهای فوق العاده زیبا و سنگین مدرسه سپهسالار را در کنار آن محوطه امنیتی و دوربین‌های مجلس دزدیدند و بردند، گفتم شاید این درها هم همین روزها از پیش چشم ما محو شوند.
درباره مجسمه رضا شاه حسین مکی نوشته است: «هنگامی که سردار سپه سردر میدان مشق را ساخته بود، در بالای هلال [نمی‌دانم مقصودش کجای بناست]، دو مجسمه کوچک هم ساخته، نصب کرده بودند که هم از درون و هم از برون مجسمه رضا خان بود، مثل این که دو مجسمه را در یک قالب ریخته، بعداً پشت آنها را به هم چسبانیده بودند. روزی یکی از طرفداران سردار سپه از مدرس پرسیده بود که ساختمان سردر میدان مشق چطور است. مدرس در جواب گفته بود: مجسمهٔ بالای سردر، مثل رضاخان، دورو است».
اکنون این سردر یکی از بناهای زیبای پایتخت است و من از کودکی وقتی از کنار آن می‌گذشتیم بدان خیره می‌شدم و دوستش می‌داشتم. اما در خاطرات عین السلطنه آمده است: «هیچ بنایی در عالم، از این بی‌مصرف‌تر و مُهمَل‌تر یافت نمی‌شود».

#تهران
#دروازه
#سردر_باغ_ملی
#رضا_شاه

@ali_tabatabai
◼️ رود

رود که در ادبیات کهن، در اشعار شاهنامه و بعدها سعدی و حافظ به معنی فرزند بسیار استعمال شده، امروز در ادبیات رسمی ما فقط در ترکیب زاد و رود هنوز کاربرد دارد. البته در مناطق مختلف باید هنوز زنده باشد. دیدم در نوحه بوشهری مشهور «علی اکبر» که با ملودی بسیار قابل توجه و ارزشمند آن «ممد نبودی ببینی» را ساختند، می‌گوید: «رودم به میدان می‌رود، در چنگ گرگان».

@ali_tabatabai
◼️ حسب حال

در مرکز فیضیم و ز فیضش محروم
مشغولِ ظواهر و اباطیلِ علوم

در بطن حیاتیم، ولی دور از متن
در حاشیهٔ حاشیه‌ای نامفهوم

در حضرت دوست فارغ از دوست شدیم
هیچیم در اول و در آخر معدوم

همچون مگسانیم که آیند و روند
با درکِ مکدر و حیاتی موهوم


@ali_tabatabai
بزرگا مردا که تو بودی.
استاد موسوی طهرانی، چشم و چراغ شرف و انسانیت بود.
خاک بر سر روزگار پلشت.

@ali_tabatabai
خط خوب از من بیچاره طمع می‌داری
خاطر جمع ندارم که نویسم خط خوب

یادگاری یک ساوجی ساکن اصفهان در ایام پریشانی پایتخت دوره صفوی بر دیوار مسجد جامع ساوه.

در آخر هم بیت زیبای سعدی نوشته شده:
غرض نقشی است کز ما بازماند
که هستی را نمی‌بینم بقایی

#مسجد_جامع_ساوه
#ساوه
#یادگاری
#صفوى

@ali_tabatabai
یادداشت‌ها | سید علی طباطبائی
https://www.tgoop.com/podokaz
عکاظ پادکست‌های شنیدنی دوست ارجمندم سید محمدحسین موسوی است. برای کسانی که به تاریخ شبه‌جزیره عربستان علاقمند هستند بسیار مفید است.
کاشی‌های لعاب زرین‌فام مورخ ۶۱۲ هجری در بقعه مبارکه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام.

#کاشی
#امام_رضا
#علاءالدین_خوارزمشاه
#قرن_هفتم
#خراسان
#مشهد

@ali_tabatabai
با دکتر مرتضی کریمی‌نیا در منزل مرحوم علامه محقق نازنین سید محمدمهدی خِرسان در نجف.
عاش سعیدا ومات سعیدا.

@ali_tabatabai
انوشیروان وزیر خردمند دربار سلجوقیان از این که جاهلان بر مسند نشسته‌اند و مثلاً بوسعد هندو صاحب دیوان، عربی نمی‌داند می‌نالید. اگر او صاحب منصبان امروز را می‌دید چه می‌گفت؟ اگر ابوالفضل بیهقی که از احوال رجال دولت سلطان مسعود شکوه داشت، امروز قلم در دوات می‌زد و بر کاغذ می‌راند چه می‌نوشت؟ نمی‌دانم.

تعس الزمان لقد أتی بعجاب
ومحا صنوف العلم والآداب
وأتی بکتاب لو انطاقت یدي
فیهم رددتهم إلی الکتاب

@ali_tabatabai
.
از قاآنی شیرازی است:

غم و شادی است که با یکدگر آمیخته‌اند
یا مه روزه به نوروز درآمیخته‌اند

در کفی رشتهٔ تسبیح و کفی ساغر می
راست با عقد ثریا قمر آمیخته‌اند

تردماغ از می شب خشک‌لب از روزهٔ روز
ورع خشک به دامان تر آمیخته‌اند

#نوروز
#بهار
#قاآنی_شیرازی

این عکس را سالها زین پیشتر، از باغ سیب مهرشهر کرج انداخته‌ام، پیش از آنکه این باغ بزرگ و بشکوه، به دست مسؤولین بی‌ربط، تخریب شود.

@ali_tabatabai
شاعر مفلق، مورخ محقق و ادیب مدقق، آیت سروری و مهی، جناب بسیار مستطاب هومن یوسفدهی، از اکابر و اعاظم گیلان است و اثر اصالت و نجابت در او ساطع البرهان است.

#عبدالرضا_موسوی_طبری
#هومن_یوسفدهی
#احسان_الله_شکراللهی
#موزه_خوشنویسی_ایران
بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
از یار آشنا نفس آشنا شنید

#مبعث
2025/02/04 22:01:53
Back to Top
HTML Embed Code: