Forwarded from Gholam reza Bashiri
با سمبل و استعاره بازی می کرد
در ظلمت شب، ستاره بازی می کرد
مردم به گمان، که شاعر آزادی ست
از بسکه مدام، صحنه سازی می کرد!
علی باباچاهی
در ظلمت شب، ستاره بازی می کرد
مردم به گمان، که شاعر آزادی ست
از بسکه مدام، صحنه سازی می کرد!
علی باباچاهی
Forwarded from m L
علی قنبری Ali Ghanbari
https://youtube.com/watch?v=7ZKYzTp_lAY&si=Z9tlzHduyNWCEg1h
https://youtube.com/watch?v=7ZKYzTp_lAY&si=Z9tlzHduyNWCEg1h
YouTube
علی قنبری Ali Ghanbari
نکوداشت چهرههای ماندگار ادبیات پارسی ۱۳۰۰ - ۱۴۰۰
رویداد تقدیر از علی باباچاهی
تاریخ: ۸ شهریور ۱۴۰۰
Persian Literature Legends Appreciation Event 1300 - 1400
Ali Babachahi Appreciation Event
Date: 30 August 2021
مجری:
مژده ناصری
Host:
Mojdeh Nasseri …
رویداد تقدیر از علی باباچاهی
تاریخ: ۸ شهریور ۱۴۰۰
Persian Literature Legends Appreciation Event 1300 - 1400
Ali Babachahi Appreciation Event
Date: 30 August 2021
مجری:
مژده ناصری
Host:
Mojdeh Nasseri …
Forwarded from ☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر) (عبدالله سلیمانی)
گفتوگو با علی باباچاهی
نمیتوان بهخاطر مصیبتهای جهان بهاریه را تعطیل کرد

علی باباچاهی در تازهترین گفتههایش در باب شعر بیان میکند که نمیتوان به این دلیل که مصیبتهای زیادی در جهان وجود دارد، بهاریه را تعطیل کرد.
این شاعر پیشکسوت در گفتوگو با ایسنا درخصوص نگاهش به نمود بهار در شعر و اساسا وجود آنچه به عنوان بهاریه شناخته میشود، اظهار کرد: من نمیتوانم خودم را در جایی قرار بدهم که برای دیگران تعیین تکلیف کنم، به این معنا که ژانر بهاریه وجود ندارد و بگوییم به این دلیل که مصیبتهای زیادی در جهان وجود دارد، بهاریه را تعطیل کنیم؛ چنین نیست. هر کسی حق دارد به آنچه دوست دارد فکر کند، فکرش را بیان کند و بیانش را در زبان بدمد تا شعر بشود.
او در عین حال گفت: اگر هم فیالمثل شاعر یا شاعرانی درخصوص بهار و نو شدن طبیعت مطلبی نوشتند که حتی موزون باشد یا موزون و مقفا نباشد، یا حتی شاعرانه باشد، نمیتوانیم این را به عنوان شعر بپذیریم. من به عنوان یک خواننده حرفهای، این را شعر نمیدانم.
علی باباچاهی همچنین با بیان اینکه یک شعر و یک ناشعر داریم، افزود: تعریف شعر خیلی مشکل است. اما وقتی ناشعر وسط میآید، آدمی برای ذات و زبان و سرشت شعر حریص میشود. فکر میکنم که هر پدیده مفهومیای اگر در زبان سکنا بگزیند، و با عاطفه و تخیل در هم بیامیزد، تا حدودی توانستهایم تعریفی از شعر به دست دهیم. اگر بتوانم کمی علمیتر یا منطقیتر بگویم، باید گفت که شعر فرآیند کارکرد زبان است، به این معنا که ما میتوانیم تعدادی کلمه را در اختیار شاعری قرار دهیم و او بتواند از این ترکیبات و مفردات، شعری پدید بیاورد که دیگری از عهده آن برنیاید. بنابراین همه چیز به «در زبانی کردن پدیده» و نه پدیدهها و مفاهیم را به بیان درآوردن است.
این شاعر سپس زبانگرایی را معطوف به آفرینش و تکوین هنری دانست و بیان کرد: منطق ما در اینجا شعر است و بیانگری، توضیح و گزارشی از آن پدیده است. ممکن است که ما اندر محسنات فردی یا گوشهای از طبیعت سخن برانیم و حرف بزنیم - حرفهایی بزنیم که منطقی و درست هم باشند - اما این منطق، منطق شعر نیست؛ بلکه منطق بیان است. بیان خود ناظر بر منطق نثر است. در حالی که ما تمام کوششمان این است که کارکرد زبان را در شعر ببینیم؛ یعنی آن دمیدن حس و حال در زبان است که میتواند شعری را پدید بیاورد.
او در میان این گفتوگو بیان کرد: من فکر میکنم حتی حرفهایترین خوانندگان خبرگزاری شما از این تعریف پریشان من خیلی تعجب کنند، چون تعریف شعر خیلی مشکل است. پس از خیر این تعریف میگذرم.
باباچاهی سپس گفت: شعر در دیدگاه کلاسیک، آن است که موزون و مقفا و ناظر بر فضیلت انسانی و اخلاقیات باشد. حال آنکه میشود شعری نوشت که واقعا شعر باشد اما این شعر فاقد خیر باشد، یعنی شر باشد. این مرا به یاد «گلهای شر» اثر بودلر انداخت. البته او به این معنا به کار نبرده.
او ادامه داد: این را هم بگویم که خود شعر هم مطلق نیست، مثلا شعری داریم که ساختاری است؛ در یک محدوده خاصی است و خواننده در جستوجوی معنای ثابتیست که در شعر وجود دارد. شعر پساساختارگرا داریم که به پستمدرنیسم وصل میشود. بنابراین در نظر من، اینکه نه تنها درمورد شعر، بلکه درمورد همه مقولههای هستی، نباید قائل به قطبیت و قطعیت باشیم. قطبیت به این معنا که عینیت و ذهنیت را روبهروی هم قرار دهیم و یکی را بر دیگری ترجیح دهیم و ارجحیت قائل شویم.
علی باباچاهی در پایان با یادآوری اینکه
دیدگاه فلاسفه اخیر اختلافاتی وجود دارد، گفت: برخی معتقدند فرضا عین و ذهن میتواند تجانس و کششی وجود داشته باشد، از این رو ژاک دریدا معتقد است که این دو پدیده میتوانند زوجینی ایجاد کنند نه لزوما در تخاصم یکدیکر به سر برند. مولانا جلال الدین بلخی در کتاب «فیه ما فیه» میگوید شب و روز دشمن یکدیگر و در تخاصم با هم نیستند، بلکه مکمل هم هستند. در مثنوی معنوی هم همین موضوع را به زبان نظم بیان کرده است.
انتهای پیام
🅱🅰🅱🅰🅱🅰🅱🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
نمیتوان بهخاطر مصیبتهای جهان بهاریه را تعطیل کرد

علی باباچاهی در تازهترین گفتههایش در باب شعر بیان میکند که نمیتوان به این دلیل که مصیبتهای زیادی در جهان وجود دارد، بهاریه را تعطیل کرد.
این شاعر پیشکسوت در گفتوگو با ایسنا درخصوص نگاهش به نمود بهار در شعر و اساسا وجود آنچه به عنوان بهاریه شناخته میشود، اظهار کرد: من نمیتوانم خودم را در جایی قرار بدهم که برای دیگران تعیین تکلیف کنم، به این معنا که ژانر بهاریه وجود ندارد و بگوییم به این دلیل که مصیبتهای زیادی در جهان وجود دارد، بهاریه را تعطیل کنیم؛ چنین نیست. هر کسی حق دارد به آنچه دوست دارد فکر کند، فکرش را بیان کند و بیانش را در زبان بدمد تا شعر بشود.
او در عین حال گفت: اگر هم فیالمثل شاعر یا شاعرانی درخصوص بهار و نو شدن طبیعت مطلبی نوشتند که حتی موزون باشد یا موزون و مقفا نباشد، یا حتی شاعرانه باشد، نمیتوانیم این را به عنوان شعر بپذیریم. من به عنوان یک خواننده حرفهای، این را شعر نمیدانم.
علی باباچاهی همچنین با بیان اینکه یک شعر و یک ناشعر داریم، افزود: تعریف شعر خیلی مشکل است. اما وقتی ناشعر وسط میآید، آدمی برای ذات و زبان و سرشت شعر حریص میشود. فکر میکنم که هر پدیده مفهومیای اگر در زبان سکنا بگزیند، و با عاطفه و تخیل در هم بیامیزد، تا حدودی توانستهایم تعریفی از شعر به دست دهیم. اگر بتوانم کمی علمیتر یا منطقیتر بگویم، باید گفت که شعر فرآیند کارکرد زبان است، به این معنا که ما میتوانیم تعدادی کلمه را در اختیار شاعری قرار دهیم و او بتواند از این ترکیبات و مفردات، شعری پدید بیاورد که دیگری از عهده آن برنیاید. بنابراین همه چیز به «در زبانی کردن پدیده» و نه پدیدهها و مفاهیم را به بیان درآوردن است.
این شاعر سپس زبانگرایی را معطوف به آفرینش و تکوین هنری دانست و بیان کرد: منطق ما در اینجا شعر است و بیانگری، توضیح و گزارشی از آن پدیده است. ممکن است که ما اندر محسنات فردی یا گوشهای از طبیعت سخن برانیم و حرف بزنیم - حرفهایی بزنیم که منطقی و درست هم باشند - اما این منطق، منطق شعر نیست؛ بلکه منطق بیان است. بیان خود ناظر بر منطق نثر است. در حالی که ما تمام کوششمان این است که کارکرد زبان را در شعر ببینیم؛ یعنی آن دمیدن حس و حال در زبان است که میتواند شعری را پدید بیاورد.
او در میان این گفتوگو بیان کرد: من فکر میکنم حتی حرفهایترین خوانندگان خبرگزاری شما از این تعریف پریشان من خیلی تعجب کنند، چون تعریف شعر خیلی مشکل است. پس از خیر این تعریف میگذرم.
باباچاهی سپس گفت: شعر در دیدگاه کلاسیک، آن است که موزون و مقفا و ناظر بر فضیلت انسانی و اخلاقیات باشد. حال آنکه میشود شعری نوشت که واقعا شعر باشد اما این شعر فاقد خیر باشد، یعنی شر باشد. این مرا به یاد «گلهای شر» اثر بودلر انداخت. البته او به این معنا به کار نبرده.
او ادامه داد: این را هم بگویم که خود شعر هم مطلق نیست، مثلا شعری داریم که ساختاری است؛ در یک محدوده خاصی است و خواننده در جستوجوی معنای ثابتیست که در شعر وجود دارد. شعر پساساختارگرا داریم که به پستمدرنیسم وصل میشود. بنابراین در نظر من، اینکه نه تنها درمورد شعر، بلکه درمورد همه مقولههای هستی، نباید قائل به قطبیت و قطعیت باشیم. قطبیت به این معنا که عینیت و ذهنیت را روبهروی هم قرار دهیم و یکی را بر دیگری ترجیح دهیم و ارجحیت قائل شویم.
علی باباچاهی در پایان با یادآوری اینکه
دیدگاه فلاسفه اخیر اختلافاتی وجود دارد، گفت: برخی معتقدند فرضا عین و ذهن میتواند تجانس و کششی وجود داشته باشد، از این رو ژاک دریدا معتقد است که این دو پدیده میتوانند زوجینی ایجاد کنند نه لزوما در تخاصم یکدیکر به سر برند. مولانا جلال الدین بلخی در کتاب «فیه ما فیه» میگوید شب و روز دشمن یکدیگر و در تخاصم با هم نیستند، بلکه مکمل هم هستند. در مثنوی معنوی هم همین موضوع را به زبان نظم بیان کرده است.
انتهای پیام
🅱🅰🅱🅰🅱🅰🅱🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
Forwarded from ☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر) (A-Babachahi)
مبهم که نیست
تقدس زدایی از" کانون" کاری است جبارانه
مگر این که
و افسون زدایی کردم از تقدس ابطال پذیر
فکرم آن است که برق بیندازم امضا هایم را
سرم که درد نمی کند اما
این دستمال وقارم را دوبرابر کرده است
فعال ادبی بودم و در زندان های به فرض
عشاق دیگری هم بودند و
مهیا بود از همه جور جور به جور
۱۳۴ نفر امضا بودیم و شبتابی میکردیم بیرون از
کادر
عکس نگیر عینک بزنم بهتر است!
تبسم به اراده تهوع آور نیست؟
ادم متعهد ول نمی کند تورا برود به صید قزل آلا
اهو بازی در بیار قدری
شعر امروز فاقد معصو میت است و
گفتم و در نمی روم از تو امضا!
این رابطه محض به یکصد و بیست و پنج هزارساله ریز و درشت می رسد
ارتباط ربط محبوبه مربوطه!
گفتم تو
و زنجره بازی درآوردند سوسک ها
شهره ی افاق شدنش آرزوست
من ؟
جای انارهای خندان را تنگ نمی کنم و
توهم محض است این!
پرانتز بسته )
متغزل می شود این متن
مکتوب و به تدریج منتشر! قهر نکن!
باسیم برهنه ی برق فقط کار دارد:
دختر خاص زن خاص
دزد سر پوشیده بودم و
در به درم بود
پلیس بلند گو
اینجایی تری تو
ادم های بی گناه تبهکارترند
دوسه بار اعدام شده ام درخواب
و دویست سال زندانی بودم من!
او گفت
لبان مرا دوختند و عشق به نام تو ثبت شد
ای آزادی!
و پزشک احمدی بخش تزر یقات راه انداخته
از نو و درزندان ها!
⚪️#علی_باباچاهی
تقدس زدایی از" کانون" کاری است جبارانه
مگر این که
و افسون زدایی کردم از تقدس ابطال پذیر
فکرم آن است که برق بیندازم امضا هایم را
سرم که درد نمی کند اما
این دستمال وقارم را دوبرابر کرده است
فعال ادبی بودم و در زندان های به فرض
عشاق دیگری هم بودند و
مهیا بود از همه جور جور به جور
۱۳۴ نفر امضا بودیم و شبتابی میکردیم بیرون از
کادر
عکس نگیر عینک بزنم بهتر است!
تبسم به اراده تهوع آور نیست؟
ادم متعهد ول نمی کند تورا برود به صید قزل آلا
اهو بازی در بیار قدری
شعر امروز فاقد معصو میت است و
گفتم و در نمی روم از تو امضا!
این رابطه محض به یکصد و بیست و پنج هزارساله ریز و درشت می رسد
ارتباط ربط محبوبه مربوطه!
گفتم تو
و زنجره بازی درآوردند سوسک ها
شهره ی افاق شدنش آرزوست
من ؟
جای انارهای خندان را تنگ نمی کنم و
توهم محض است این!
پرانتز بسته )
متغزل می شود این متن
مکتوب و به تدریج منتشر! قهر نکن!
باسیم برهنه ی برق فقط کار دارد:
دختر خاص زن خاص
دزد سر پوشیده بودم و
در به درم بود
پلیس بلند گو
اینجایی تری تو
ادم های بی گناه تبهکارترند
دوسه بار اعدام شده ام درخواب
و دویست سال زندانی بودم من!
او گفت
لبان مرا دوختند و عشق به نام تو ثبت شد
ای آزادی!
و پزشک احمدی بخش تزر یقات راه انداخته
از نو و درزندان ها!
⚪️#علی_باباچاهی
Forwarded from ☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر) (عبدالله سلیمانی،نویسنده،شاعر،منتقد وسردبیر هفته نامه...)
چه میشود ها
سوراخ شدن لایه ی اوزن ربط دارد شاید
به سالکی که پروانه ها را مجذوب صورت تو کرده است
سوراخ شدن انواعی دارد صدامی قذافیایی
سوراخ های بالقوه سقف زندان را گاهی وصل میکنند
به قصر حورالعین
سعد آباد هم خشتهای طلا داشت. حوض های بلور داشت
دریای اخضر و احمر داشت طاق کسری داشت
درویش از سوراخ های سوزنیْ عبور میکند
شعبده باز از دروازه های شیراز
به لولهی تفنگکه نمیگویند سوراخ
حلاجی کردم و بدنم سوراخ سوراخ نشد
میر غضب ماشه را نکشید ساطور را برداشت
قطع عضو حکمت دارد و لذت آفرین هم هست
خون جاری شد و انار فروش را به اشتباه انداخت
روی صحنه رنگ پریدگی ام یک مرتبه رنگ باخت (خنده ی حضار)
لوطی ما رستمی کردو سینهی پسرش را سوراخ سوراخ
گریم معجزه گر نیست افسونکار هست
گریمور گفت
بعد انگار نه انگار!
طب جديد سوراخ هاي جديد
بدون مته بدون دریل
با فشار یک انگشت هم
چشم به سوراخی عمیق بدل می شود
ناف آهو چطور؟
کاشتن و گذاشتن یک شاخه ی نرگس در این یکی
مناسب ترست
آبان ماه ۱۳۹۱
🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
سوراخ شدن لایه ی اوزن ربط دارد شاید
به سالکی که پروانه ها را مجذوب صورت تو کرده است
سوراخ شدن انواعی دارد صدامی قذافیایی
سوراخ های بالقوه سقف زندان را گاهی وصل میکنند
به قصر حورالعین
سعد آباد هم خشتهای طلا داشت. حوض های بلور داشت
دریای اخضر و احمر داشت طاق کسری داشت
درویش از سوراخ های سوزنیْ عبور میکند
شعبده باز از دروازه های شیراز
به لولهی تفنگکه نمیگویند سوراخ
حلاجی کردم و بدنم سوراخ سوراخ نشد
میر غضب ماشه را نکشید ساطور را برداشت
قطع عضو حکمت دارد و لذت آفرین هم هست
خون جاری شد و انار فروش را به اشتباه انداخت
روی صحنه رنگ پریدگی ام یک مرتبه رنگ باخت (خنده ی حضار)
لوطی ما رستمی کردو سینهی پسرش را سوراخ سوراخ
گریم معجزه گر نیست افسونکار هست
گریمور گفت
بعد انگار نه انگار!
طب جديد سوراخ هاي جديد
بدون مته بدون دریل
با فشار یک انگشت هم
چشم به سوراخی عمیق بدل می شود
ناف آهو چطور؟
کاشتن و گذاشتن یک شاخه ی نرگس در این یکی
مناسب ترست
آبان ماه ۱۳۹۱
🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
دیر وقت
دیر وقت زنگ در خانه ام را زدند در غزه
کوزه به کوزه خون به راه افتاده
پناه می بردند به دریاها
زنء زخمی نوزادی مرده را کفن پیچ کرد
ما گرسنگان بلعیدیم تصور نان برشته را
در فک و دهن سگان بی عوعو!
کنفرانس زبانی خلع سلاح را
برق انداختیم برگورهایی که دسته جمعی گفتند---
سارا زیبایی اش را جا گذاشته بود در حیفا
--قسم به زیبایی سارا به رعنایی حوای برهنه
خوردن سوگند خاموش نکرد
آتش ها را در این جنگ و جدال!
دبیر کل سازمان ملل که شدم من
بلند شدم دوسه سانتیمتر در بیت مقدس
رعد و برق ء در گلویم
گوش آتشزیان را
به کسر ز نگرید!
اسمم داوود نبود و نه عزرا
ابداعگر شعر بی وزن عبری بودم من و
بعد شدم
محمود درویش اسم سوم من است و
در منازعه با--
کجایم من و
تو کجایی؟
و این وطن من است که تلو تلو می خورد تا--
و درختی پر از جرقه
بر شانه ی من قد کشید!
#علی_باباچاهی
دیر وقت زنگ در خانه ام را زدند در غزه
کوزه به کوزه خون به راه افتاده
پناه می بردند به دریاها
زنء زخمی نوزادی مرده را کفن پیچ کرد
ما گرسنگان بلعیدیم تصور نان برشته را
در فک و دهن سگان بی عوعو!
کنفرانس زبانی خلع سلاح را
برق انداختیم برگورهایی که دسته جمعی گفتند---
سارا زیبایی اش را جا گذاشته بود در حیفا
--قسم به زیبایی سارا به رعنایی حوای برهنه
خوردن سوگند خاموش نکرد
آتش ها را در این جنگ و جدال!
دبیر کل سازمان ملل که شدم من
بلند شدم دوسه سانتیمتر در بیت مقدس
رعد و برق ء در گلویم
گوش آتشزیان را
به کسر ز نگرید!
اسمم داوود نبود و نه عزرا
ابداعگر شعر بی وزن عبری بودم من و
بعد شدم
محمود درویش اسم سوم من است و
در منازعه با--
کجایم من و
تو کجایی؟
و این وطن من است که تلو تلو می خورد تا--
و درختی پر از جرقه
بر شانه ی من قد کشید!
#علی_باباچاهی
Forwarded from کانال شعر ، دکلمه و موسیقی حمید مُشگی (Hamid Moshgi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from با نور پایین
دیر وقت
دیر وقت زنگ در خانه ام را زدند در غزه
کوزه به کوزه خون به راه افتاده
پناه می بردند به دریاها
زنء زخمی نوزادی مرده را کفن پیچ کرد
ما گرسنگان بلعیدیم تصور نان برشته را
در فک و دهن سگان بی عوعو!
کنفرانس زبانی خلع سلاح را
برق انداختیم برگورهایی که دسته جمعی گفتند---
سارا زیبایی اش را جا گذاشته بود در حیفا
--قسم به زیبایی سارا به رعنایی حوای برهنه
خوردن سوگند خاموش نکرد
آتش ها را در این جنگ و جدال!
دبیر کل سازمان ملل که شدم من
بلند شدم دوسه سانتیمتر در بیت مقدس
رعد و برق ء در گلویم
گوش آتشزیان را
به کسر ز نگرید!
اسمم داوود نبود و نه عزرا
ابداعگر شعر بی وزن عبری بودم من و
بعد شدم
محمود درویش اسم سوم من است و
در منازعه با--
کجایم من و
تو کجایی؟
و این وطن من است که تلو تلو می خورد تا--
و درختی پر از جرقه
بر شانه ی من قد کشید!
#علی_باباچاهی
۲۵ آبان ماه ۱۴۰۲
شعر۴👍
دیر وقت زنگ در خانه ام را زدند در غزه
کوزه به کوزه خون به راه افتاده
پناه می بردند به دریاها
زنء زخمی نوزادی مرده را کفن پیچ کرد
ما گرسنگان بلعیدیم تصور نان برشته را
در فک و دهن سگان بی عوعو!
کنفرانس زبانی خلع سلاح را
برق انداختیم برگورهایی که دسته جمعی گفتند---
سارا زیبایی اش را جا گذاشته بود در حیفا
--قسم به زیبایی سارا به رعنایی حوای برهنه
خوردن سوگند خاموش نکرد
آتش ها را در این جنگ و جدال!
دبیر کل سازمان ملل که شدم من
بلند شدم دوسه سانتیمتر در بیت مقدس
رعد و برق ء در گلویم
گوش آتشزیان را
به کسر ز نگرید!
اسمم داوود نبود و نه عزرا
ابداعگر شعر بی وزن عبری بودم من و
بعد شدم
محمود درویش اسم سوم من است و
در منازعه با--
کجایم من و
تو کجایی؟
و این وطن من است که تلو تلو می خورد تا--
و درختی پر از جرقه
بر شانه ی من قد کشید!
#علی_باباچاهی
۲۵ آبان ماه ۱۴۰۲
شعر۴👍
Forwarded from درنگ
علی باباچاهی
درمیانه ی
در میانه ی آتش ها برپاست حدس بزن هایی که
زمان به زبان بمب های صوتی تقریر می شود
پوست مار و ببر و پلنگ را پوشید ولی در انزوا
تصور شاعرانه ای از بمب افکن ها دارم
نشاط بصری می آورد زنی که سر قطع شده اش را
گرفته به دست و
می گذارد روی میز شام !
دراز است " زبان" ام و در سقف خانه
جا نمی گیرد و در لامکانی ها
خنثا کردن این بمب زبانی
قادری غیر متعال می طلبد!
--سنبله ی گندم حتا بر مزارش نمی وز وزد
-غلت زده ام لابد بسکه روی جسد هایی که
در چشم هام تلنبار شده اند!
ما باچهره های خودمان طلوع می کنیم
در/ از/ با
عفاف تقلبی
ریشی دراز دارد و سرخ و
سینه هایی سفت و برجسته!
#علی_باباچاهی
درمیانه ی
در میانه ی آتش ها برپاست حدس بزن هایی که
زمان به زبان بمب های صوتی تقریر می شود
پوست مار و ببر و پلنگ را پوشید ولی در انزوا
تصور شاعرانه ای از بمب افکن ها دارم
نشاط بصری می آورد زنی که سر قطع شده اش را
گرفته به دست و
می گذارد روی میز شام !
دراز است " زبان" ام و در سقف خانه
جا نمی گیرد و در لامکانی ها
خنثا کردن این بمب زبانی
قادری غیر متعال می طلبد!
--سنبله ی گندم حتا بر مزارش نمی وز وزد
-غلت زده ام لابد بسکه روی جسد هایی که
در چشم هام تلنبار شده اند!
ما باچهره های خودمان طلوع می کنیم
در/ از/ با
عفاف تقلبی
ریشی دراز دارد و سرخ و
سینه هایی سفت و برجسته!
#علی_باباچاهی
Forwarded from m L
علی قنبری Ali Ghanbari
https://youtube.com/watch?v=7ZKYzTp_lAY&si=Z9tlzHduyNWCEg1h
https://youtube.com/watch?v=7ZKYzTp_lAY&si=Z9tlzHduyNWCEg1h
YouTube
علی قنبری Ali Ghanbari
نکوداشت چهرههای ماندگار ادبیات پارسی ۱۳۰۰ - ۱۴۰۰
رویداد تقدیر از علی باباچاهی
تاریخ: ۸ شهریور ۱۴۰۰
Persian Literature Legends Appreciation Event 1300 - 1400
Ali Babachahi Appreciation Event
Date: 30 August 2021
مجری:
مژده ناصری
Host:
Mojdeh Nasseri …
رویداد تقدیر از علی باباچاهی
تاریخ: ۸ شهریور ۱۴۰۰
Persian Literature Legends Appreciation Event 1300 - 1400
Ali Babachahi Appreciation Event
Date: 30 August 2021
مجری:
مژده ناصری
Host:
Mojdeh Nasseri …