Telegram Web
به هیچ وجه نمی توانست واقعاً احساس کند که تنهاست. گاه به بیرون شهر می رفت و در شاهراهی به راه روی می پرداخت. حتی یکبار از بیشه ای سر در آورد، اما هر قدر که دورادورش خلوت تر می شد، به همان اندازه بیشتر حضور نزدیک و ناراحت کننده ای کسی را احساس می کرد.
حضور کسی که وحشت آور نبود اما مزاحم بود و به این جهت با شتاب به شهر باز می گشت و با جمعیت می آمیخت.

#داستایفسکی
فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
مانند مرگ یک پرنده
مانند یک کنیسۀ متروکه فراموش می‌شوی
مثل عشق یک رهگذر
و مانند یک گل در شب… فراموش می‌شوی

من برای جاده هستم…
آن‌جا که قدم‌های دیگران از من پیشی گرفته
کسانی که رویاهای‌شان به رویاهای من دیکته می‌شود
جایی که کلام را به خُلقی خوش تزئین میکنند، تا به حکایتها وارد شود
یا روشنایی‌ای باشد برای آن‌ها که دنبال‌ش خواهند کرد
که اثری تغزلی خواهد شد … و خیالی.

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
آدمیزاد باشی
یا متن
فراموش می‌شوی.

با کمک دانایی‌ام راه می‌روم
باشد که زندگی‌ای شخصی حکایت شود.
گاه واژگان مرا به زیر می‌کشند،
و گاه من آن‌ها را به زیر می‌کشم
من شکل‌شان هستم
و آن‌ها هرگونه که بخواهند، تجلی می‌کنند
ولی گفته‌اند آن‌چه را که من می‌خواهم بگویم.
فردا، قبلاً از من پیشی گرفته است
من پادشاه پژواک هستم
بارگاهی برای من نیست جز حاشیه‌ها
و راه، راه است
باشد که اسلاف‌م فراموش کنند
توصیف کردن چیزهایی را که ذهن و حس را به خروش در می‌آورند.

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
خبری بوده باشی
و یا ردّی
فراموش می‌شوی.

من برای جاده هستم…
آن‌جا که ردّ پای کسان بر ردّ پای من وجود دارد
کسانی که رویای من را دنبال خواهند کرد
کسانی که شعری در مدح باغ‌های تبعید بر درگاه خانه‌ها خواهند سرود

آزاد باش از فردایی که می‌خواهی!
از دنیا و آخرت!
آزاد باش از عبادت‌های دیروز!
از بهشت بر روی زمین!
آزاد باش از استعارات و واژگان من!
تا شهادت دهم
هم‌چنان که فراموش می‌کنم
زنده هستم!
و آزادم!

#محمود_درویش

@aliolfati_poem
Symphony No. 1 in B flat major, Op. 38 "Spring" - 2. Larghetto …
John Eliot Gardiner, Orchestre Révolutionnaire et Romantique
سمفونی اول روبرت شومان با نام بهار



"روبرت شومان"

🎵 روبرت شومان هنرمند دوره‌ی رمانتیک در تصنیف سمفونی اول خودش از قطعه‌ای شعر که درباره‌ی بهار بود الهام گرفت.

این سمفونی در زمستان ساخته شد. ولی از آن جایی که در آن زمان روبرت تازه با کلارای محبوبش(پیانیست و استادی ماهر ) ازدواج کرده بود، از نظر روبرت مثل ماه‌های بهار جلوه‌گر می‌شد.

🎵 روبرت در دفترچه یادداشت خود نوشته است:

«کلارای من از من با مهربانی و دلسوزی مراقبت می‌کند. اگر بخواهم تمام میزان مهر و محبتی را که در این مدت کلارا نصیب من ساخته است بیان کنم، هیچگاه موفق نخواهم شد، حق مطلب را آنطور که باید ادا کنم

من اگر میان میلیون ها نفر زن، بگردم نخواهم توانست زنی دیگر را پیدا کنم که این چنین فکر آسایش من باشد.»

🎵 در سال‌های غم‌انگیز پس از مرگ روبرت شومان، کلارا با وفاداری، شهامت و ایمان عجیبی تمام مدت می‌کوشید علاقه‌مندان موسیقی را با شاهکارهای هنری همسرش آشنا سازد.
فلسفه چیزِ دیگری نیست غیر از طریقه‌ای برای درست زیستن، یا علمی برای شرافتمندانه زندگی کردن یا هنری برای سر آوردنِ زندگانیِ درست.
اشتباه نمی‌کنیم اگر بگوییم فلسفه عبارت است از ؛ قانونی برای برگزار کردنِ یک زندگیِ خوب و شرافتمندانه و هر کسی که خود را در زندگی به این قاعده مقیّد سازد، فراخورِ آن نام است.

سنکا
@aliolfati_poem

شعر نئو اسپاسمان
اثر علی الفتی
نشر جغد
تاهێر توفێق | بە دەربەدەری یا لە ماڵی خۆم
@bartaonana
ئەمڕۆ بیست و هەشتی ڕەزبەر، هاوکاتە لەگەڵ ساڵیادی کۆچی دوایی هونەرمەندی مەزنی کورد، مامۆستای ئاواز و مەقامی کوردی، نەمر #تاهیر_تۆفیق ♥️🥀

🆔 @bartaonana
مەقامی #بەدەربەدەری
بە دەنگی نەمر تاهیر تۆفیق
هۆنراوەی مامۆستا هەژار

www.tgoop.com/joinchat-Ac-ddjwbPByU52dX6O12_A
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شعر_امروز_ایران

ماه عزیز
ای بیوه ی بی پلنگ!
درود بر رفتار سرخ ماهانه ات
از میانه ی بلوط

#علی_الفتی

@shere_emrooze_iran
درد وقتی شدید می شود جهان و زبان ما را ویران می کند. درد کلام را خرد می کند و آدم حتی از گفتن آن هم عاجز می‌شود. درد شدید را نمی‌توان با دیگران در میان گذاشت چون وقتی درد سراسر جان و جهان آدم را می‌گیرد دیگر جایی برای هیچ چیز دیگر باقی نمی‌گذارد...


نوشتهٔ لارس اسونسن
کتاب فلسفه تنهایی

@aliolfati_poem
Shenaftema
<unknown>
صدای امین محمد پور
شعر علی الفتی

@aliolfati_poem
روموس ها و رومولوس ها

در عالم واقع و جهان سپری شده تاکنون اتفاق نیفتاده است که گرگ ها به کودک انسان شیر داده باشند ؛ اما در ساحت هنر این اتفاق افتاده است در هنر اتروریایی( اتروسک) آن نیز پس از مرگ ارسطو ،ارسطو بسیار سعی کرد که خطای افلاطون و سقراط را توجیه کند اما موفق نشد و به قول سایمون کریچلی خودکشی کرد . گرگ ها فقط به کودکانی شیر می دهند که بخواهند شهر زیبایی همچون رم را بنا نهند ‌‌. هنر و به موازات آن هنر شعر تا انتهای جهان خواهد ماند. گرگها فقط به روموس ها و رومولوس ها شیر می دهند.

بخشی از مقاله درباره شعر
دکتر علی الفتی

@aliolfati_poem

● آرتور شوپنهاور ( در باب تنهایی )

• کسانی که از نوع عوام نیستند و واقعاً فکری بلند دارند مانند عقاب در ارتفاعات بلند در تنهایی آشیانه می کنند.

در باب طبیعت انسان

• معاشرتی بودن گرايشی خطرناک و حتی تباه کننده است. زيرا ما را با کسانی در ارتباط قرار می دهد که بيشترشان از نظر اخلاقی فرومايه و از لحاظ ذهنی کند و منحط اند. تقريباً همه ی رنجهای ما از ارتباط با ديگران نشأت می گيرند.

در باب حکمت زندگی

• انسان با صمیمیت بی‌اندازه با دیگران، از قدر و احترام خود می‌کاهد، زیرا «طبایع پست» از همه‌چیز سوءاستفاده می‌کنند؛ بالاخص زمانی که دریابند دسترسی به شما نیز آسان است. از اینرو آدمی باید بکوشد علی‌رغم گرایش طبیعی به مردم‌داری، در مراوده با آدم‌های بی‌سروپا بیشترین خست را به خرج دهد.

هنر خودشناسی

• اراذل همیشه اجتماعی هستند و مهم ترین علامت نجابت یک فرد این است که خیلی کم از معاشرت بادیگران لذت میبرد.

در باب طبیعت انسان

• می‌توان به عنوان قاعده‌ای کلی گفت که معاشرتی بودن و ارزشمندی فکری، کمابیش با یکدیگر نسبت معکوس دارند، به طوری که اگر بگویند « فلان کس بسیار غیر معاشرتی است » تقریبا به این معناست که انسانی با خصایل بزرگ است.

در باب حکمت زندگی

• آدمی هرچه در درون خود بیشتر مایه داشته باشد، از برون کمتر طلب می کند و دیگران هم کمتر می توانند به او عرضه کنند؛ در تنهایی هنگامی که هرکس به خویشتن خود باز می گردد، معلوم می شود که در خود چه دارد؛ ابله در جامه ارغوانی، زیر بار طاقت فرسای شخصیت فقیر خود می نالد، حال آنکه فرد با استعداد، با افکار خود، خشکترین محیط را بارور و زنده می کند؛ از این رو درست است که : بار حماقت بر دوش، خود حماقت است؛ بنابراین می بینیم که هرکس به همان اندازه که معاشرتی است، از نظر فکری فقیر و بطور کلی عامی است؛ زیرا آدمی در این جهان انتخابی چندان ندارد، جز اینکه میان تنهایی و فرومایگی، یکی را برگزیند...

در باب حکمت زندگی

• آن کس سعادتمند است که از برخورد با بعضی از همنوعان همیشه درامان باشد. هنرِ تحمل کردنِ انسانها را می‌توان با تحمل کردنِ اشیاء بی‌جان تمرین کرد که به علت خواص مکانیکی یا خواص دیگر فیزیکی‌شان با سرسختی سدّ راه ما می‌شوند، تمرینی که هر روز مُیسّر است.  وقتی شکیبایی را از این راه کسب کردیم، می‌توانیم در مورد انسانها نیز به کار گیریم. به این منظور، باید خود را به این فکر عادت دهیم که این مردم نیز مانند اشیاء بی‌جان، اگر مانعِ آزادی و فعالیت ما می‌شوند، به علتِ ضرورتِ ناگزیرِ طبیعت‌شان چنین تأثیری دارند. بنابراین، برآشفته شدن در برابرِ چنین انسانهایی همانقدر احمقانه است که از سنگی که پیشِ پایمان می‌غلطد و راهمان را سد میکند، خشمگین شویم.

در باب حکمت زندگی

• کسی که از نظر ذهنی پر مایه است، به دنبال زندگی آرام، با قناعت و در حد امکان بدون درگیری است. از این رو، پس از اندک آشنایی با کسانی که به اصطلاح همنوع او هستند، به انزوا کشیده می‌شود و اگر شعوری در حد کمال داشته باشد، تنهایی را برمی‌گزیند.   زیرا آدمی هرچه در درون خود بیشتر مایه داشته باشد، از بیرون کمتر طلب می‌کند و دیگران هم کمتر می‌توانند چیزی به او عرضه کنند. از این رو بالا بودن شعور، به دوری از اجتماع منجر می‌گردد.   آری، اگر کمیت جامعه می‌توانست جایگزینِ کیفیتِ آن شود حتی جامعه بزرگ ارزش این را داشت که در آن زندگی کنیم. اما متاسفانه معاشرت با جمع صد فرد نادان، مانند معاشرت با یک فرد عاقل نیست.

در باب حکمت زندگی

• هر کس فقط می تواند با خود در هماهنگی کامل باشد، نه با دوست یا همسر خود، زیرا تفاوت های فردی و مزاجی هرچند اندک باشند، همواره به ناهماهنگی منجر می شوند. آرامش عمیق و حقیقی دل و راحت تمام عیار روح، که بعد از نعمت سلامت، بالاترین نعمت روی زمین است، فقط در تنهایی قابل دسترسی است و اگر آدمی خود، بزرگ و پرمایه باشد، لذتبخش ترین وضعیت ممکن را بر کره ی کوچک خاکی با این دو می تواند داشته باشد.

در باب حکمت زندگی

• به ندرت در هر صد نفر یک نفر ارزش آن را دارد که با او بحث کنی. بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند، زیرا هر کسی آزاد است که احمق باشد.

هنر همیشه بر حق بودن‌


#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
#در_باب_طبیعت_انسان
#هنر_همیشه_بر_حق_بودن
#هنر_خودشناسی

#vkends
@vkends

@aliolfati_poem
لە تۆ که دەنووسم
سەربازەکان دەگەڕێنەوە بۆ ماڵ
شەڕ کۆتایی دێت و
هەنارەکان زووتر دەگەن
دوگمەی کراسەکەت دەکەمەوە
دەریا دەڕژێتە دەستەکانم و
خەونی ماسییەکی ڕەش دەبینم
ئەی کە ناوی دووهەمت دەبێتە (ئاو)
هەموو رۆژەکانم داگیر بکە
بەر لەوەی ببمە پەنابەری گریان
بەیانییان بیر لە تۆ دەکەمەوە
وەک زیندانییەک لە نانی گەرم
ئەم جوغرافیا دەبمە برین
بیر لە تۆ دەکەمەوە
وەک سەربازێک لە جێی فیشەک
لەسەر سنوورەکان
هاوینە و بەفر دەبارێ ...

بەێان عەزیزی

@aliolfati_poem
2024/11/14 06:26:09
Back to Top
HTML Embed Code: