Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻باید تاااا بشیم تا بشه!
دوشنبه دهم دی ماه در پنجاه و پنجمین سالگرد اکران فیلم «قیصر» و بزرگداشت «کیمیایی» در خانه سینما حضور یافتم.
ساعتها نشستم و سخنرانیهای متعدد، از ابعاد مختلف در مورد کیمیایی را شنیدم. همچنین به سخنان خود کیمیایی نیز گوش فرا دادم.
از من هم خواسته شد صحبت کنم. در حدود ده دقیقه در خصوص چهار نسبت سینما با جامعه و اثر گذاری آن، سینمای متاثر از جامعه، سینما به عنوان سخنگوی جامعه و سینمای میانجی سخن گفتم.
به نظرم کیمیایی هر چهار نسبت را با خود به همراه دارد..
در بخش دیگری از این سخنرانی، سیر تحول موجهای سینمای ایران و نسبت آنها با مسایل اجتماعی را مورد بحث قرار دادم.
همچنین با اشاره به برخی دیالوگهای برجسته و ماندگار از آثار «کیمیایی» که همچنان در زندگی روزمره ما جاری است به اثرگذاری قابل تامل فیلمهای او بر جامعه پرداختم.
«تااا شویم» یکی از دیالوگهای کیمیایی است که فکر میکنم این روزها، آموزهای است برای همه آنها که دستی بر قدرت دارند. مراد از «تااا» در اینجا، «خم» است. تااا نشویم، نمیشود.
در ویدیوی این پست، این سخنرانی را با شما به اشتراک میگذارم.
@alirabiei_ir
دوشنبه دهم دی ماه در پنجاه و پنجمین سالگرد اکران فیلم «قیصر» و بزرگداشت «کیمیایی» در خانه سینما حضور یافتم.
ساعتها نشستم و سخنرانیهای متعدد، از ابعاد مختلف در مورد کیمیایی را شنیدم. همچنین به سخنان خود کیمیایی نیز گوش فرا دادم.
از من هم خواسته شد صحبت کنم. در حدود ده دقیقه در خصوص چهار نسبت سینما با جامعه و اثر گذاری آن، سینمای متاثر از جامعه، سینما به عنوان سخنگوی جامعه و سینمای میانجی سخن گفتم.
به نظرم کیمیایی هر چهار نسبت را با خود به همراه دارد..
در بخش دیگری از این سخنرانی، سیر تحول موجهای سینمای ایران و نسبت آنها با مسایل اجتماعی را مورد بحث قرار دادم.
همچنین با اشاره به برخی دیالوگهای برجسته و ماندگار از آثار «کیمیایی» که همچنان در زندگی روزمره ما جاری است به اثرگذاری قابل تامل فیلمهای او بر جامعه پرداختم.
«تااا شویم» یکی از دیالوگهای کیمیایی است که فکر میکنم این روزها، آموزهای است برای همه آنها که دستی بر قدرت دارند. مراد از «تااا» در اینجا، «خم» است. تااا نشویم، نمیشود.
در ویدیوی این پست، این سخنرانی را با شما به اشتراک میگذارم.
@alirabiei_ir
🔻به بهانه تولد شهریار؛
روزهایی که دزدیده شدند
✍ علی ربیعی
یازدهم دی ماه سالروز تولد «شهریار» بود.
هر کسی با فرهنگ و شعر مانوس است و با آن حال خوب دارد، با شهریار هم الفتی دارد. من، شهریار را بیشتر با حیدربابا درونی کردهام. هربار که قسمتی از حیدربابا را میخوانم بغضی سنگین گلویم را میفشارد. حیدربابا، روایت زندگی و سالهای عمری است که به تعبیر شهریار، انگار دزدیده میشوند.
وقتی حیدربابا میخوانم، بیاختیار در یک همزادپنداری با ابیاتش، سفری ذهنی به وادی کودکی دارم. محله و همسایهها در ذهنم مرور میشود. خانههای بییخچالی که یخ مورد نیازشان از فروشندگان دورهگرد که با الاغ در کوچهها میگشتند فراهم میشد؛ چوبک و نمکفروشهایی که کالایشان را با نان خشک معاوضه میکردند؛ بزاز یهودی که همیشه متر فلزیش را در دست داشت و کارگرش که «جهود گولی به معنای غلام جهود» خوانده میشد در پشت سر، پارچه ها را بر دوش میکشید، در ذهنم رژه میروند. انگار هنوز صدای فروشندگان صفحههای گرامافون و تصنیففروشانی که هرکدام با آوازی خاص، ترانهای را میخواندند و آوای دست فروشان که «پنج عدد سوزن چرخ خیاطی یک قرون...» را به گوش میشنوم. صدای روضهخوانهای محلی که با مراجعه به در خانهها سفارش روضه خوانی میگرفتند، برایم تداعی میشود. هزاران خاطره در ذهنم رژه میرود از گاریهای میوهفروشی که در دهه پنجاه به موتور وسپاهای سه چرخ تبدیل شدند تا چهارشنبهسوریهای پر از شادی که با دوستانم به بیابانهای اطراف قلعه مرغی میرفتیم تا بوته برای فروش و سوزاندن جمعآوری کنیم، چه ولولهای بود. بوی عید میآمد. گاهی لباسهای بزرگترها برای بچههای کوچکتر اندازه میشد. یادم هست یک سال عید،پدرم کفشی برایم خرید که دو سایز بزرگتر بود و چند سال آن را با گذاشتن پنبه در جلوی کفش، اندازه میکردم و میپوشیدم. یواشکی شیرینی خوردنها زمان بدرقه مهمانها از سوی مادر، چه لذتی داشت. تابستانهایی که از میدان ترهبار طاهری در گمرک بلال میخریدم تا درآمدی برای سینما رفتن به دست آورم،....
چه با حسرت به آن روزها می اندیشم. چقدر دوست داشتیم جای آرتیست آن فیلمها باشیم. محله ما که پر از مهاجرین نسل اولی بودند که برای کار به شهر آمده بودند همچنان تعلق خاطر به روستا شدند. در هر محله، چند هیئت و حسینیه و مسجد مربوط به روستای مهاجرفرست بود. تابستانهای پرماجرایی که در روستا، زندگی به سبکی دیگر را تجربه میکردیم. الاغ سواری، نشستن پشت خرمن کوبی که به گاو بسته میشد و آبتنی در رودخانههای پرآب در روستایی که گویی همه عمه و خاله و دایی و عموی همدیگر هستند و مهرشان را با بوسیدن گونههای کودکانهمان بر صورتمان مهر میزدند.
یادش به خیر، پانزده ساله شده بود، «صغری خاله» دختر خاله مادرم خواست مرا ببوسد و گفتم شما نامحرمید! چه غوغایی به پا کرد. هنوز هم از واکنش خودم شرمسارم....
حیدربابا را میخوانم. دخترانی که شادمانه در مسیر مدرسه دستهجمعی حرکت میکنند و پسرانی که با موهای شانهزده سعی در خودنمایی برای آنها دارند و چه بزن بزنهایی در میگرفت.
حیدربابا مرثیهای است برای سالهای از دست رفته و گذر عمری که سالها را از ما دزدید.
حیدربابا فقط یک شعر نیست، بلکه روایتگر یک زندگی است. روایتی که همه ما میتوانیم شباهتهایی از زندگی خودمان با آن بیابیم. بازتابی از کودکیها و خاطرات آن تا جوانی و میانسالی و پیری و آرزوهای بیشماری شاید به اندازه عمق اقیانوسها که با آنها عمر گذرانده و زیست کردیم را در حیدربابا میتوان دید. حیدربابا به نوعی روایت زندگی همه ماست. در کنار روستای خشگناب، کوه حیدربابا سر برافراشته است که شهریار در شعرش با آن کوه سخن گفته ، اما حیدربابای شهریار نه به وسعت یک روستا بلکه یک جهان خاطره برای هر فرد است که میتواند در همه جا و در مورد هر انسانی تداعی کننده باشد. حیدربابا نه فقط یک کوه بلکه مخاطب خاموشی است که همه ما کمابیش در برهههایی از زندگی تجربه صحبت با آن را داریم. خیلی وقتها در خود فرو رفته و با خودتبعیدی به درونمان با حیدر باباهای درونی خود سخن میگوییم و این چنین است که من هربار با حیدربابا، دوباره بغض میکنم.
@alirabiei_ir
روزهایی که دزدیده شدند
✍ علی ربیعی
یازدهم دی ماه سالروز تولد «شهریار» بود.
هر کسی با فرهنگ و شعر مانوس است و با آن حال خوب دارد، با شهریار هم الفتی دارد. من، شهریار را بیشتر با حیدربابا درونی کردهام. هربار که قسمتی از حیدربابا را میخوانم بغضی سنگین گلویم را میفشارد. حیدربابا، روایت زندگی و سالهای عمری است که به تعبیر شهریار، انگار دزدیده میشوند.
وقتی حیدربابا میخوانم، بیاختیار در یک همزادپنداری با ابیاتش، سفری ذهنی به وادی کودکی دارم. محله و همسایهها در ذهنم مرور میشود. خانههای بییخچالی که یخ مورد نیازشان از فروشندگان دورهگرد که با الاغ در کوچهها میگشتند فراهم میشد؛ چوبک و نمکفروشهایی که کالایشان را با نان خشک معاوضه میکردند؛ بزاز یهودی که همیشه متر فلزیش را در دست داشت و کارگرش که «جهود گولی به معنای غلام جهود» خوانده میشد در پشت سر، پارچه ها را بر دوش میکشید، در ذهنم رژه میروند. انگار هنوز صدای فروشندگان صفحههای گرامافون و تصنیففروشانی که هرکدام با آوازی خاص، ترانهای را میخواندند و آوای دست فروشان که «پنج عدد سوزن چرخ خیاطی یک قرون...» را به گوش میشنوم. صدای روضهخوانهای محلی که با مراجعه به در خانهها سفارش روضه خوانی میگرفتند، برایم تداعی میشود. هزاران خاطره در ذهنم رژه میرود از گاریهای میوهفروشی که در دهه پنجاه به موتور وسپاهای سه چرخ تبدیل شدند تا چهارشنبهسوریهای پر از شادی که با دوستانم به بیابانهای اطراف قلعه مرغی میرفتیم تا بوته برای فروش و سوزاندن جمعآوری کنیم، چه ولولهای بود. بوی عید میآمد. گاهی لباسهای بزرگترها برای بچههای کوچکتر اندازه میشد. یادم هست یک سال عید،پدرم کفشی برایم خرید که دو سایز بزرگتر بود و چند سال آن را با گذاشتن پنبه در جلوی کفش، اندازه میکردم و میپوشیدم. یواشکی شیرینی خوردنها زمان بدرقه مهمانها از سوی مادر، چه لذتی داشت. تابستانهایی که از میدان ترهبار طاهری در گمرک بلال میخریدم تا درآمدی برای سینما رفتن به دست آورم،....
چه با حسرت به آن روزها می اندیشم. چقدر دوست داشتیم جای آرتیست آن فیلمها باشیم. محله ما که پر از مهاجرین نسل اولی بودند که برای کار به شهر آمده بودند همچنان تعلق خاطر به روستا شدند. در هر محله، چند هیئت و حسینیه و مسجد مربوط به روستای مهاجرفرست بود. تابستانهای پرماجرایی که در روستا، زندگی به سبکی دیگر را تجربه میکردیم. الاغ سواری، نشستن پشت خرمن کوبی که به گاو بسته میشد و آبتنی در رودخانههای پرآب در روستایی که گویی همه عمه و خاله و دایی و عموی همدیگر هستند و مهرشان را با بوسیدن گونههای کودکانهمان بر صورتمان مهر میزدند.
یادش به خیر، پانزده ساله شده بود، «صغری خاله» دختر خاله مادرم خواست مرا ببوسد و گفتم شما نامحرمید! چه غوغایی به پا کرد. هنوز هم از واکنش خودم شرمسارم....
حیدربابا را میخوانم. دخترانی که شادمانه در مسیر مدرسه دستهجمعی حرکت میکنند و پسرانی که با موهای شانهزده سعی در خودنمایی برای آنها دارند و چه بزن بزنهایی در میگرفت.
حیدربابا مرثیهای است برای سالهای از دست رفته و گذر عمری که سالها را از ما دزدید.
حیدربابا فقط یک شعر نیست، بلکه روایتگر یک زندگی است. روایتی که همه ما میتوانیم شباهتهایی از زندگی خودمان با آن بیابیم. بازتابی از کودکیها و خاطرات آن تا جوانی و میانسالی و پیری و آرزوهای بیشماری شاید به اندازه عمق اقیانوسها که با آنها عمر گذرانده و زیست کردیم را در حیدربابا میتوان دید. حیدربابا به نوعی روایت زندگی همه ماست. در کنار روستای خشگناب، کوه حیدربابا سر برافراشته است که شهریار در شعرش با آن کوه سخن گفته ، اما حیدربابای شهریار نه به وسعت یک روستا بلکه یک جهان خاطره برای هر فرد است که میتواند در همه جا و در مورد هر انسانی تداعی کننده باشد. حیدربابا نه فقط یک کوه بلکه مخاطب خاموشی است که همه ما کمابیش در برهههایی از زندگی تجربه صحبت با آن را داریم. خیلی وقتها در خود فرو رفته و با خودتبعیدی به درونمان با حیدر باباهای درونی خود سخن میگوییم و این چنین است که من هربار با حیدربابا، دوباره بغض میکنم.
@alirabiei_ir
🔻 کانون توسعه محلی، زدودن نگاه امنیتی، ترمیم شکافها
✍ علی ربیعی
یکی از مشکلات سیاستگذاریهای صدسال اخیر ایران، توسعه ناموزون است تا آنجا که بسیاری از تحلیلگران جنبشهای اجتماعی، یکی از دلایل سقوط شاه را از همین منظر مورد مطالعه قرار دادهاند. توسعه ناموزون زمانی رخ میدهد که وقتی دولتها اقدام به برنامهریزی برای رشد میکنند، در کشورهایی شبیه به کشور ما (جهان سومیهایی که بعداً موسوم به کشورهای در حال توسعه شدند) صنعتی کردن و دستیابی به رشد از این طریق، به سرعت مدنظر قرار میگیرد. کشورهای دارای منابع انرژی نیز رشد خود را بر پایه فروش انرژی استوار میسازند.
در این میان، دولتهای تمامیتخواه حاضر به توسعه سیاسی نمیشوند و در عین حال جامعه که به مرحله نوینی ورود کرده، مشارکت خواهی را در درون خود پرورش داده و مطالبه میکند و این چنین است که پایههای نارضایتی شکل گرفته و زمینههای شورش پدید میآید.
این اولین اثر توسعه ناموزون است.
در ادامه، با مهاجرتهای داخلی، شهرهای ناموزون پدید آمده، نهادهای اجتماعی و فرهنگی دچار دگرگونی شده و سبب پدید آمدن تعارضات جدید میشود. به علاوه، رشد دستوری و توسعه یکجانبه در ذات خود درصدد حذف و هضم هویتهای محلی نیز برمیآید. این امر هم نوعی اختلال اجتماعی و سیاسی دیگر را در پی دارد.
علاوه بر این آثار ویرانگر؛ ناتوانی در سیاستگذاری، عدم توزیع درست منابع و همچنین قدرت گرفتن نخبگان مرکزی پدیده نابرابری و بیعدالتی منطقهای را به شدت دامن میزند.
هرچه فاصله مناطق از مرکز بیشتر میشود خصوصا شهرهای مرزی که در همسایگی کشورهای عقب مانده قرار دارند، عقب ماندگی مزمن شدیدتر شده و جبران عقب ماندگی به منابع و زمان بیشتر نیازمند میشود.
یکی از استانهایی که به طور شدید دچار این معضل بوده و همچنین در اثر همپوشانیهای مذهبی، قومی و مرزی دچار پیچیدگی نیز میشود استان سیستان و بلوچستان است. این امر سبب شده که نگاه مرکز به این خطه، با امنیتزدگی همراه شود.
این استان از نظر شاخصهای بهداشت و آموزش دچار وضعیت نامناسب است. خصوصیات جغرافیایی منطقه نیز امکان سرمایهگذاریهای زیرساختی را دشوار کرده و حتی دسترسی به حیاتیترین ملزومات زندگی از جمله آب آشامیدنی را با مشکل روبرو میکند. به علت ضعفهای آموزشی و ارتباطاتی، مردم این مناطق در استفاده از فرصتها دچار عقبماندگی شده و پدیده نابرابری در استفاده از فرصتها، سبب عمیقتر شدن این پدیده میشود.
بنابراین برای تحقق عدالت و انصاف؛ سیاستگذاری، برنامهریزی هوشمندانه حتی تبعیض مثبت، ضرورتی اجتنابناپذیر است. درگام اول، باید امنیتزدایی از نگاه به این منطقه صورت گیرد.
با همین دیدگاه است که رئیسجمهور پزشکیان برای نخستین بار در تاریخ یکی از آرزوهای دیرینه مردم سیستان و بلوچستان را محقق و برای این استان یک استاندار بلوچ و اهل سنت انتخاب کرد، این در حالی است که پیش از این، حتی معاون سیاسی استاندار هم از این استان نداشتیم.
با انتخاب استاندار بلوچ برای سیستان و بلوچستان نگاههای امنیتی برداشته شده؛ و این نتیجه اقدام مهمی است که پزشکیان انجام داده است.
من بر همین اساس و با همین تحلیل، چندسالی است فعالیت خود را در این استان به صورت متمرکز و مستمر ادامه میدهم. معتقدم بعد از امنیتزدایی و تفکیک تروریسم از جامعه محلی، تلاش در جهت تقویت وفاق ملی ضمن توجه ویژه مرکز نسبت به پیرامون میتواند گام موثر بعدی باشد.
مطالعات میدانی من نشانگر آن است که آموزش و ارتقای ظرفیتهای محلی، تسهیلگری و گسترش کانونهای توسعه در جوامع محلی مسیری است که میتواند سرعت بیشتری در ترمیم شکافها ایجاد کند. به کارگیری نخبگان بومی در مسئولیتهای استانی و ملی، علاوه بر ایجاد خودباوریها، در فهم صحیح مسائل منطقه کمک نموده و سیاستگذاری اثربخش را تسهیل مینماید. بر همین اساس، در سفر اخیرم به منطقه مکران، پیشنهاد تشکیل کانون توسعه محلی با کمیتههای مختلف را دادم که خوشبختانه مورد استقبال قرار گرفت.
بی تردید استفاده از ظرفیتهای نیروی انسانی، بهرهبردن از توانمندیهای قشرهای مختلف و طیفهای فکری، ترمیم شکافها از اولویت های مهم دولت در این منطقه است.
بر همین اساس، یکی از مهمترین برنامههایی که رییسجمهور پزشکیان دنبال میکند ترمیم شکافهایی است که در گذشته رخ داده است.
شکستن حصرهای ذهنی، گسترش حوزه عمومی و عدم مداخله در حوزه خصوصی از کارهای مهم رئیس جمهور بوده که با اندیشه کاستن از مشکلات و محدودیتها دنبال شده است.
@alirabiei_ir
✍ علی ربیعی
یکی از مشکلات سیاستگذاریهای صدسال اخیر ایران، توسعه ناموزون است تا آنجا که بسیاری از تحلیلگران جنبشهای اجتماعی، یکی از دلایل سقوط شاه را از همین منظر مورد مطالعه قرار دادهاند. توسعه ناموزون زمانی رخ میدهد که وقتی دولتها اقدام به برنامهریزی برای رشد میکنند، در کشورهایی شبیه به کشور ما (جهان سومیهایی که بعداً موسوم به کشورهای در حال توسعه شدند) صنعتی کردن و دستیابی به رشد از این طریق، به سرعت مدنظر قرار میگیرد. کشورهای دارای منابع انرژی نیز رشد خود را بر پایه فروش انرژی استوار میسازند.
در این میان، دولتهای تمامیتخواه حاضر به توسعه سیاسی نمیشوند و در عین حال جامعه که به مرحله نوینی ورود کرده، مشارکت خواهی را در درون خود پرورش داده و مطالبه میکند و این چنین است که پایههای نارضایتی شکل گرفته و زمینههای شورش پدید میآید.
این اولین اثر توسعه ناموزون است.
در ادامه، با مهاجرتهای داخلی، شهرهای ناموزون پدید آمده، نهادهای اجتماعی و فرهنگی دچار دگرگونی شده و سبب پدید آمدن تعارضات جدید میشود. به علاوه، رشد دستوری و توسعه یکجانبه در ذات خود درصدد حذف و هضم هویتهای محلی نیز برمیآید. این امر هم نوعی اختلال اجتماعی و سیاسی دیگر را در پی دارد.
علاوه بر این آثار ویرانگر؛ ناتوانی در سیاستگذاری، عدم توزیع درست منابع و همچنین قدرت گرفتن نخبگان مرکزی پدیده نابرابری و بیعدالتی منطقهای را به شدت دامن میزند.
هرچه فاصله مناطق از مرکز بیشتر میشود خصوصا شهرهای مرزی که در همسایگی کشورهای عقب مانده قرار دارند، عقب ماندگی مزمن شدیدتر شده و جبران عقب ماندگی به منابع و زمان بیشتر نیازمند میشود.
یکی از استانهایی که به طور شدید دچار این معضل بوده و همچنین در اثر همپوشانیهای مذهبی، قومی و مرزی دچار پیچیدگی نیز میشود استان سیستان و بلوچستان است. این امر سبب شده که نگاه مرکز به این خطه، با امنیتزدگی همراه شود.
این استان از نظر شاخصهای بهداشت و آموزش دچار وضعیت نامناسب است. خصوصیات جغرافیایی منطقه نیز امکان سرمایهگذاریهای زیرساختی را دشوار کرده و حتی دسترسی به حیاتیترین ملزومات زندگی از جمله آب آشامیدنی را با مشکل روبرو میکند. به علت ضعفهای آموزشی و ارتباطاتی، مردم این مناطق در استفاده از فرصتها دچار عقبماندگی شده و پدیده نابرابری در استفاده از فرصتها، سبب عمیقتر شدن این پدیده میشود.
بنابراین برای تحقق عدالت و انصاف؛ سیاستگذاری، برنامهریزی هوشمندانه حتی تبعیض مثبت، ضرورتی اجتنابناپذیر است. درگام اول، باید امنیتزدایی از نگاه به این منطقه صورت گیرد.
با همین دیدگاه است که رئیسجمهور پزشکیان برای نخستین بار در تاریخ یکی از آرزوهای دیرینه مردم سیستان و بلوچستان را محقق و برای این استان یک استاندار بلوچ و اهل سنت انتخاب کرد، این در حالی است که پیش از این، حتی معاون سیاسی استاندار هم از این استان نداشتیم.
با انتخاب استاندار بلوچ برای سیستان و بلوچستان نگاههای امنیتی برداشته شده؛ و این نتیجه اقدام مهمی است که پزشکیان انجام داده است.
من بر همین اساس و با همین تحلیل، چندسالی است فعالیت خود را در این استان به صورت متمرکز و مستمر ادامه میدهم. معتقدم بعد از امنیتزدایی و تفکیک تروریسم از جامعه محلی، تلاش در جهت تقویت وفاق ملی ضمن توجه ویژه مرکز نسبت به پیرامون میتواند گام موثر بعدی باشد.
مطالعات میدانی من نشانگر آن است که آموزش و ارتقای ظرفیتهای محلی، تسهیلگری و گسترش کانونهای توسعه در جوامع محلی مسیری است که میتواند سرعت بیشتری در ترمیم شکافها ایجاد کند. به کارگیری نخبگان بومی در مسئولیتهای استانی و ملی، علاوه بر ایجاد خودباوریها، در فهم صحیح مسائل منطقه کمک نموده و سیاستگذاری اثربخش را تسهیل مینماید. بر همین اساس، در سفر اخیرم به منطقه مکران، پیشنهاد تشکیل کانون توسعه محلی با کمیتههای مختلف را دادم که خوشبختانه مورد استقبال قرار گرفت.
بی تردید استفاده از ظرفیتهای نیروی انسانی، بهرهبردن از توانمندیهای قشرهای مختلف و طیفهای فکری، ترمیم شکافها از اولویت های مهم دولت در این منطقه است.
بر همین اساس، یکی از مهمترین برنامههایی که رییسجمهور پزشکیان دنبال میکند ترمیم شکافهایی است که در گذشته رخ داده است.
شکستن حصرهای ذهنی، گسترش حوزه عمومی و عدم مداخله در حوزه خصوصی از کارهای مهم رئیس جمهور بوده که با اندیشه کاستن از مشکلات و محدودیتها دنبال شده است.
@alirabiei_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟠 جمعه نامه
هرکدام از آدمهایی که روزانه از کنارشان گذر میکنیم، بدون آنکه نامشان را بدانیم، داستانی در سینه نهفته دارند. داستانی از غم و شادی، امیدهای از دست رفته، آرزوهای رسیده و نرسیده....
در گذران زندگی روزمره، همه ما داستانی داریم که دیگران نمی دانند...
این ویدیو هم داستان پوران، یک بانوی ایرانی است....
@alirabiei_ir
🟠 جمعه نامه
هرکدام از آدمهایی که روزانه از کنارشان گذر میکنیم، بدون آنکه نامشان را بدانیم، داستانی در سینه نهفته دارند. داستانی از غم و شادی، امیدهای از دست رفته، آرزوهای رسیده و نرسیده....
در گذران زندگی روزمره، همه ما داستانی داریم که دیگران نمی دانند...
این ویدیو هم داستان پوران، یک بانوی ایرانی است....
@alirabiei_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻خیر جمعی مبتنی بر درد مشترک
✍️علی ربیعی
بخشی از خیر جمعی ایران توسط افرادی شکل گرفته که به نوعی با رنج مواجه شده و تلخی آن را در اعماق وجود خود حس کردهاند. من این نوع تشکلها را که از افراد و خانواده های متکثر و متنوع هستند، خیر جمعی مبتنی بر درد مشترک مینامم.
انجمن اتیسم ایران یکی از انجمنهایی است که بر همین پایه بنا شده و در کنار به انجام رساندن کمکهای مددکاری و عملیاتی، بیماری و معضلات کودکان مبتلا به اتیسم را به صورت علمی نیز مورد بررسی قرار داده و در این راه مصمم و با برنامه گام برمیدارد.
نکته قابل تاملآن است که تمامی افراد این مجموعهی متشکل از همدردان مواجه با اوتیسم، نگران عزیزانشان در غیاب خود هستند. در واقع تحمل دو درد با یکدیگر همزمان میشود؛ تحمل درد اینکه یکی از عزیزان من دارای بیماری اوتیسم است و درد دیگر اینکه فردا اگر من نباشم چه اتفاقی برای او میافتد!
@alrabiei_ir
✍️علی ربیعی
بخشی از خیر جمعی ایران توسط افرادی شکل گرفته که به نوعی با رنج مواجه شده و تلخی آن را در اعماق وجود خود حس کردهاند. من این نوع تشکلها را که از افراد و خانواده های متکثر و متنوع هستند، خیر جمعی مبتنی بر درد مشترک مینامم.
انجمن اتیسم ایران یکی از انجمنهایی است که بر همین پایه بنا شده و در کنار به انجام رساندن کمکهای مددکاری و عملیاتی، بیماری و معضلات کودکان مبتلا به اتیسم را به صورت علمی نیز مورد بررسی قرار داده و در این راه مصمم و با برنامه گام برمیدارد.
نکته قابل تاملآن است که تمامی افراد این مجموعهی متشکل از همدردان مواجه با اوتیسم، نگران عزیزانشان در غیاب خود هستند. در واقع تحمل دو درد با یکدیگر همزمان میشود؛ تحمل درد اینکه یکی از عزیزان من دارای بیماری اوتیسم است و درد دیگر اینکه فردا اگر من نباشم چه اتفاقی برای او میافتد!
@alrabiei_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز در میان ساکنان مجموعهی کهریزک، میلاد حضرت علی(ع) را به جشن نشستیم.
حقیقتا چقدر بامسماست که میلاد حضرت امیر(ع)، روز پدر نام نهاده شده است.
وجه معرفتی این نامگذاری، به نوعی یادآور الگوی اخلاقی، انسانی این مرد بزرگ و تلاش همراه با شجاعت برای برقراری عدالت است.
این روز را به همه پدران تبریک میگویم. پدران کارگری که در عمق معادن، در کنار کورههای داغ فولاد، یا به عنوان کارگر ساختمانی در زیر ستیغ سوزان آفتاب و.... عرق شرافت میریزند و زحمت جانانه میکشند تا ستونهای زندگی خانوادهشان را استوار نگه دارند. به پدران دارای معلولیتی که جسم رنجور اما قلبی گشاده و مهربان برای فرزندانشان دارند. به پدران سالمندی که ساعتها نگاه خیرهشان به دستگیره در خیره میماند تا شاید یکی از فرزندان، به هوای دلتنگی، سراغی از آنها بگیرد. حتی به زنان سرپرست خانواری که مادرانه، پدری میکنند تا کودکانشان را در فضایی امن و آرام به نوجوانی و جوانی هدایت کنند.
🌺 روز پدر بر همه ایرانیان در جای جای ایران مبارک
@alirabiei_ir
حقیقتا چقدر بامسماست که میلاد حضرت امیر(ع)، روز پدر نام نهاده شده است.
وجه معرفتی این نامگذاری، به نوعی یادآور الگوی اخلاقی، انسانی این مرد بزرگ و تلاش همراه با شجاعت برای برقراری عدالت است.
این روز را به همه پدران تبریک میگویم. پدران کارگری که در عمق معادن، در کنار کورههای داغ فولاد، یا به عنوان کارگر ساختمانی در زیر ستیغ سوزان آفتاب و.... عرق شرافت میریزند و زحمت جانانه میکشند تا ستونهای زندگی خانوادهشان را استوار نگه دارند. به پدران دارای معلولیتی که جسم رنجور اما قلبی گشاده و مهربان برای فرزندانشان دارند. به پدران سالمندی که ساعتها نگاه خیرهشان به دستگیره در خیره میماند تا شاید یکی از فرزندان، به هوای دلتنگی، سراغی از آنها بگیرد. حتی به زنان سرپرست خانواری که مادرانه، پدری میکنند تا کودکانشان را در فضایی امن و آرام به نوجوانی و جوانی هدایت کنند.
🌺 روز پدر بر همه ایرانیان در جای جای ایران مبارک
@alirabiei_ir
الان در خبرها خواندم سید ابراهیم نبوی به طور غمانگیزی به زندگی خود پایان داد. طنزنویس و پژوهشگر حوزه ادبیات بود. در جای جای خانهاش، میشد کتاب دید. هیچ نقطهای از خانهاش خالی از کتاب نبود.
با آنکه ناراضی و مننقد بود اما هیچگاه نه تنها به دام بدخواهان ایران نیفتاد بلکه حتی آنها را نیز از نیش قلم خود در امان نمیگذاشت. نبوی آنجا هم تنها بود...
ای کاش مسیر برای برگشت به کشورش برای او و دیگرانی که دل در گرو ایران دارند فراهم میبود.
به همسرش، همچنین لیلا و زهرای عزیز تسلیت میگویم.
@alirabiei_ir
با آنکه ناراضی و مننقد بود اما هیچگاه نه تنها به دام بدخواهان ایران نیفتاد بلکه حتی آنها را نیز از نیش قلم خود در امان نمیگذاشت. نبوی آنجا هم تنها بود...
ای کاش مسیر برای برگشت به کشورش برای او و دیگرانی که دل در گرو ایران دارند فراهم میبود.
به همسرش، همچنین لیلا و زهرای عزیز تسلیت میگویم.
@alirabiei_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️جمعه نامه
🔸 جمعهنامه، روایت آدمهایی است که هستند؛ اما صدایشان پژواکی ندارد...
🔹 گشتوگذاری در محله معروف به «کوچه پست» داشتم. جایی که تمبر، سکه و انواع اسناد قدیمی خریدو فروش میشود. از ابتدای کوچه به انتهای آن که برسی، انگار یک دور تاریخ سیاسی، فرهنگ روزمره گذشتگان و تیپهای شخصیتی مختلفی از آدمها را بازخوانی میکنی.
🔹در مسیر بازگشت، توجهم به زنی تنها که به افق خیره شده بود جلب شد. نگاهش حمایت از غوغای فکریش داشت. انگار با خیره شدن به دوردستها، زندگی خود را از دورترین لحظه تاکنون دوره میکند.
بیاختیار به کنارش رفتم و بابی از یک گفتگوی ناب دلی را گشودم.
🔹این گفتگوها آنچنان بر دل و جانم مینشیند که مدتها در ذهنم جولان میدهد و به آنها میاندیشم.
از او اجازه گرفتم تا گفتگویمان را منتشر کنم.
🔹 شنیدن حرف دل آدمهایی که هر روز میبینیم اما نمیبینیم، میتواند پنجرهای به سوی دیدگاهی از نوع دیگر باز کند.
@alirabiei_ir
🔸 جمعهنامه، روایت آدمهایی است که هستند؛ اما صدایشان پژواکی ندارد...
🔹 گشتوگذاری در محله معروف به «کوچه پست» داشتم. جایی که تمبر، سکه و انواع اسناد قدیمی خریدو فروش میشود. از ابتدای کوچه به انتهای آن که برسی، انگار یک دور تاریخ سیاسی، فرهنگ روزمره گذشتگان و تیپهای شخصیتی مختلفی از آدمها را بازخوانی میکنی.
🔹در مسیر بازگشت، توجهم به زنی تنها که به افق خیره شده بود جلب شد. نگاهش حمایت از غوغای فکریش داشت. انگار با خیره شدن به دوردستها، زندگی خود را از دورترین لحظه تاکنون دوره میکند.
بیاختیار به کنارش رفتم و بابی از یک گفتگوی ناب دلی را گشودم.
🔹این گفتگوها آنچنان بر دل و جانم مینشیند که مدتها در ذهنم جولان میدهد و به آنها میاندیشم.
از او اجازه گرفتم تا گفتگویمان را منتشر کنم.
🔹 شنیدن حرف دل آدمهایی که هر روز میبینیم اما نمیبینیم، میتواند پنجرهای به سوی دیدگاهی از نوع دیگر باز کند.
@alirabiei_ir
🔻 صبح شنبه بخیر آقای رئیسجمهور
وفاق با جامعه را دریابید
✍ علی ربیعی
"قسمت اول"
آقای رئیسجمهور پزشکیان! میخواهم شرحی از وضعیت امروز جامعه و آنچه در آن میگذرد را برای شما گزارش کنم:
این روزها با افراد زیادی با نگرشهای مختلف صحبت میکنم: انقلابیون قدیمی، دلسوزان بیقصد و غرض، حتی ایثارگران، روشنفکران، جامعهشناسان، صاحبنظران علوم سیاسی، اقتصاددانها، صنعتگران، تولیدکنندگان، اعضای هیات علمی و…
قابل تأمل است که همه این افراد در خصوص یک جمله متفقالقول هستند: «این روندها باید اصلاح شود؛ به این شکل نمیشود ادامه داد.» به رغم اینکه طیف مختلفی از دیدگاهها درباره اینکه چه باید کرد وجود دارد اما در این گزاره که «اینگونه نباید باشد»، اشتراک نظر وجود دارد.
البته جامعه مدتهاست این مفهوم را به طرق مختلف احساس و درک کرده است. هشدارها نیز از درون جامعه با نشانگرهای مختلف در حال بروز است. نتایج سنجشها و تحقیقات، چندین سال است که همین دریافت را تایید میکنند. اقتصاددانان مستقل هم با انجام مطالعات در خصوص آینده اقتصاد، نرخ کنونی دلار را در صورت تداوم این وضعیت پیشبینی میکردند. کارشناسان و نخبگان حوزه انرژی سالهاست که گوشزد میکنند در آیندهای نه چندان دور، مخازن نفت نیز تهی شده و باید نفت را هم از خارج وارد کنیم! در صورت عدم تزریق گاز به چاههای نفت، بخش اعظمی از نفت که میراث نسلهای آینده است به طور همیشگی غیرقابل استفاده خواهند ماند.
در این حوزهها، مطالعات و نقدهای بسیاری وجود دارد و مثالهای متعددی میتوان طرح کرد. سالهاست که نرخ سرمایهگذاری منفی شده، اصطکاک بالا رفته، بوی پوسیدگی و کهنگی از بسیاری از زیرساختهای صنعتی به مشام متخصصان و عموم جامعه میرسد. فرسودگی اجتماعی نیز به طور چشمگیری قابل مشاهده است. سالهاست نتایج سنجشها، نشاندهنده کاهش سرمایه اجتماعی، کاهش اعتماد، افزایش آسیبهای اجتماعی و ناامنیهای روانی است.
یکی از مهمترین مباحث، تحولات ارزشی است که در جامعه صورت گرفته است؛ هرچه رو به جلو میرویم، ارزشهای دینی، منفعلانهتر عمل میکنند. من لائیسیته شدن ایران را قبول ندارم اما با وجود اینکه جامعه ایران همواره جامعهای با بنیانهای مذهبی بوده اما در شرایط پدید آمده در ایران امروز، کارکردهای آرمانی دین کمرنگ میشود. ارزشهای دینی که همواره انسجام و اخلاق در مناسبتهای اجتماعی را تولید و حمایت میکرد، با گذر زمان ضعیفتر عمل میکند.
امروز من بسیاری از افراد را میبینم که نگران دین و اسلام هستند.
حال در این میان، برخی هنوز هم در خصوص علت پدید آمدن چنین وضعیتی به دنبال توجیه و فرافکنی هستند! و علت چنین شرایطی را سیاستهای برخی از دولتها میدانند، هرچند هشت سال دولت نهم و دهم و نزدیک بیش از سه سال دولت سیزدهم را هم کاملا از تاریخ دولتها جدا کرده و درصدد هستند نتیجه این امر را به پدیده موهومی به نام ناتوانی دولتهایی که آنها در آن حضور نداشتهاند، گره بزنند. اتفاقا بیشترین روندهای نامطلوب و جداییها در همین دورهها شکل گرفته است.
آقای رئیسجمهور؛ اگر شرایط تغییر نکرده و اصلاح نشود با سرنوشتی همراه با کاهندگی روزافزون، ضعیف و تهی شدن از درون مواجه میشویم و این همان بدخواهان تاریخی ایران است. ما به اصلاحات سخت اقتصادی، بهبود وضعیت اجتماعی، زیستن آسوده مردم در جامعه و حضور در اقتصاد جهانی نیاز داریم.
من معتقدم هیچ عامل بیرونی نمیتواند تغییرات دلخواه خود را در ایران ایجاد کند؛ آن را اشغال کرده و یا کاری مانند براندازی مستقیم را سامان دهد.
ظرفیتهای درونی ایران، اعتقادات و بنمایههای مذهبی ایرانیها، وطندوستی و وطنپرستی بهرغم همه نقدها و نارضایتیها، عواملی هستند که تاثیر بیرونی بر داخل را ضعیف میکنند اما در صورت تداوم وضعیت کنونی، شرایطی پدید میآید که با کاهش اعتماد، ناامیدی از آینده و ضعف اقتصادی، جامعه روزبهروز ضعیفتر شده و در وضعیت «جامعه ضعیف» همچون موم، هرگونه اتفاقی را میتوان متصور شد.
حال چه باید کرد؟ در گام اول مسیر درست همان مسیری است که شما در ایجاد کابینه در پیش گرفتهاید. خیلیها به وفاق نقد دارند. عدهای آن را بیمبنا میدانند، عدهای آن را با ایدئولوژی اشتباه گرفتهاند. برخی درصددند از درون وفاق، مفاهیم پیچیده و غریب استخراج کنند و نیز متاسفم برخی تریبونهایی که باید وحدتبخشی کنند ، وفاق را با تعابیری مانند نفاق معنا میکنند. وفاق، همان با همبودگی است؛ همان «همه با هم» است. همان مفهومی است که اگر تمام ایرانیان با همه ظرفیتشان در کنار هم قرار بگیرند، آنگاه است که میتوان کاری کرد. وفاق یعنی فهم مشترک همه از مسائل؛ و فهم مشترک این که «این مسیر کنونی قابل دوام نیست و باید کاری کرد».
@alirabiei_ir
وفاق با جامعه را دریابید
✍ علی ربیعی
"قسمت اول"
آقای رئیسجمهور پزشکیان! میخواهم شرحی از وضعیت امروز جامعه و آنچه در آن میگذرد را برای شما گزارش کنم:
این روزها با افراد زیادی با نگرشهای مختلف صحبت میکنم: انقلابیون قدیمی، دلسوزان بیقصد و غرض، حتی ایثارگران، روشنفکران، جامعهشناسان، صاحبنظران علوم سیاسی، اقتصاددانها، صنعتگران، تولیدکنندگان، اعضای هیات علمی و…
قابل تأمل است که همه این افراد در خصوص یک جمله متفقالقول هستند: «این روندها باید اصلاح شود؛ به این شکل نمیشود ادامه داد.» به رغم اینکه طیف مختلفی از دیدگاهها درباره اینکه چه باید کرد وجود دارد اما در این گزاره که «اینگونه نباید باشد»، اشتراک نظر وجود دارد.
البته جامعه مدتهاست این مفهوم را به طرق مختلف احساس و درک کرده است. هشدارها نیز از درون جامعه با نشانگرهای مختلف در حال بروز است. نتایج سنجشها و تحقیقات، چندین سال است که همین دریافت را تایید میکنند. اقتصاددانان مستقل هم با انجام مطالعات در خصوص آینده اقتصاد، نرخ کنونی دلار را در صورت تداوم این وضعیت پیشبینی میکردند. کارشناسان و نخبگان حوزه انرژی سالهاست که گوشزد میکنند در آیندهای نه چندان دور، مخازن نفت نیز تهی شده و باید نفت را هم از خارج وارد کنیم! در صورت عدم تزریق گاز به چاههای نفت، بخش اعظمی از نفت که میراث نسلهای آینده است به طور همیشگی غیرقابل استفاده خواهند ماند.
در این حوزهها، مطالعات و نقدهای بسیاری وجود دارد و مثالهای متعددی میتوان طرح کرد. سالهاست که نرخ سرمایهگذاری منفی شده، اصطکاک بالا رفته، بوی پوسیدگی و کهنگی از بسیاری از زیرساختهای صنعتی به مشام متخصصان و عموم جامعه میرسد. فرسودگی اجتماعی نیز به طور چشمگیری قابل مشاهده است. سالهاست نتایج سنجشها، نشاندهنده کاهش سرمایه اجتماعی، کاهش اعتماد، افزایش آسیبهای اجتماعی و ناامنیهای روانی است.
یکی از مهمترین مباحث، تحولات ارزشی است که در جامعه صورت گرفته است؛ هرچه رو به جلو میرویم، ارزشهای دینی، منفعلانهتر عمل میکنند. من لائیسیته شدن ایران را قبول ندارم اما با وجود اینکه جامعه ایران همواره جامعهای با بنیانهای مذهبی بوده اما در شرایط پدید آمده در ایران امروز، کارکردهای آرمانی دین کمرنگ میشود. ارزشهای دینی که همواره انسجام و اخلاق در مناسبتهای اجتماعی را تولید و حمایت میکرد، با گذر زمان ضعیفتر عمل میکند.
امروز من بسیاری از افراد را میبینم که نگران دین و اسلام هستند.
حال در این میان، برخی هنوز هم در خصوص علت پدید آمدن چنین وضعیتی به دنبال توجیه و فرافکنی هستند! و علت چنین شرایطی را سیاستهای برخی از دولتها میدانند، هرچند هشت سال دولت نهم و دهم و نزدیک بیش از سه سال دولت سیزدهم را هم کاملا از تاریخ دولتها جدا کرده و درصدد هستند نتیجه این امر را به پدیده موهومی به نام ناتوانی دولتهایی که آنها در آن حضور نداشتهاند، گره بزنند. اتفاقا بیشترین روندهای نامطلوب و جداییها در همین دورهها شکل گرفته است.
آقای رئیسجمهور؛ اگر شرایط تغییر نکرده و اصلاح نشود با سرنوشتی همراه با کاهندگی روزافزون، ضعیف و تهی شدن از درون مواجه میشویم و این همان بدخواهان تاریخی ایران است. ما به اصلاحات سخت اقتصادی، بهبود وضعیت اجتماعی، زیستن آسوده مردم در جامعه و حضور در اقتصاد جهانی نیاز داریم.
من معتقدم هیچ عامل بیرونی نمیتواند تغییرات دلخواه خود را در ایران ایجاد کند؛ آن را اشغال کرده و یا کاری مانند براندازی مستقیم را سامان دهد.
ظرفیتهای درونی ایران، اعتقادات و بنمایههای مذهبی ایرانیها، وطندوستی و وطنپرستی بهرغم همه نقدها و نارضایتیها، عواملی هستند که تاثیر بیرونی بر داخل را ضعیف میکنند اما در صورت تداوم وضعیت کنونی، شرایطی پدید میآید که با کاهش اعتماد، ناامیدی از آینده و ضعف اقتصادی، جامعه روزبهروز ضعیفتر شده و در وضعیت «جامعه ضعیف» همچون موم، هرگونه اتفاقی را میتوان متصور شد.
حال چه باید کرد؟ در گام اول مسیر درست همان مسیری است که شما در ایجاد کابینه در پیش گرفتهاید. خیلیها به وفاق نقد دارند. عدهای آن را بیمبنا میدانند، عدهای آن را با ایدئولوژی اشتباه گرفتهاند. برخی درصددند از درون وفاق، مفاهیم پیچیده و غریب استخراج کنند و نیز متاسفم برخی تریبونهایی که باید وحدتبخشی کنند ، وفاق را با تعابیری مانند نفاق معنا میکنند. وفاق، همان با همبودگی است؛ همان «همه با هم» است. همان مفهومی است که اگر تمام ایرانیان با همه ظرفیتشان در کنار هم قرار بگیرند، آنگاه است که میتوان کاری کرد. وفاق یعنی فهم مشترک همه از مسائل؛ و فهم مشترک این که «این مسیر کنونی قابل دوام نیست و باید کاری کرد».
@alirabiei_ir
🔻 صبح شنبه بخیر آقای رئیسجمهور
وفاق با جامعه را دریابید
✍ علی ربیعی
"قسمت دوم"
نباید اجازه بدهید که وفاق فقط در سطح سیاسی تعریف شود. گام دوم عمقبخشی اجتماعی به وفاق است. متاسفم که عدهای میخواهند وفاق را در همین سطح متوقف کنند. وفاق یک نظریه و روش برای حل مسائل ایران است با مشارکت دادن از هر کسی که توانی دارد؛ وفاق باید مرزها جناحها را بشکافد و افراد با هر دیدگاه و گرایش و قومیت و تفکری در سبد ظرفیت ایرانیان برای حل مسائل کشور قرار گیرند.
مسیری که در انتصابات و بکارگیری افراد از همه جناحها طی شد با همه کم و زیادی، مسیر درستی است اما دو ملاحظه دارم: نخست آنکه محدود به جناحها سیاسی نشود و سپس باید مراقب باشیم که وفاق تبدیل به ابزار سیاسی برای عدهای نشود که یا به نمایندگان و یا به جناحهای سیاسی برای ماندگاری بیشتر خودشان در عرصه، باج بدهند. معتقدم وفاق جای باج دادن برای راضی نگه داشتن مخالفان و ماندن در مناصب برای هیچ کسی نیست. این رویه باعث فشار بیشتر به دولت میشود.
فرصت زیاد نیست. برخیها با دلایل موهوم، از پذیرفتن این امر که وضع کنونی بیشتر حاصل تفکرات و عملکرد و مانعسازیهای آنهاست، سر باز میزنند؛ حاصل ماندن این افراد در قدرت به قیمت عدم مشارکت جامعه و خالی کردن عقبه نظام است.
جناب رئیسجمهور پزشکیان: لطفا دیگر معطل این افراد نشوید. تاکنون در مسیر درست قرار گرفتهاید. نباید در دام جوسازی افرادی که تخریب را شروع کردهاند افتاد. اینها به قیمت ناامید کردن مردم و ضعیف شدن عقبه نظام و انقلاب، همچنان میخواهند در ساخت قدرت باقی بمانند. ماندن در قدرت را به ایدئولوژی خود تبدیل کردهاند. اینها گاهی به ظریف و مسیر ظریف حمله میکنند، گاهی مصاحبه شما در خصوص مسیر درست مذاکره با عزت در جهت پویایی ایران را مورد هجمه قرار میدهند؛ در مقابل فیلترینگ بیخاصیت و افایتیاف با تعابیر و تفاسیر مندرآوردی فلسفه درست میکنند. معطل این افراد نشوید. کسانی که دیگر قصد همراهی با شما را ندارند. مردم چه آنانی که به شما رای دادهاند و چه آنها که به شما امید بستهاند، در این مسیر که سربلندی ایران، رشد و شکوفایی کشور و احساس خوب به انقلاب اسلامی باشد، با شما همراهند و رضایت خدای متعال نیز در همین است.
@alirabiei_ir
وفاق با جامعه را دریابید
✍ علی ربیعی
"قسمت دوم"
نباید اجازه بدهید که وفاق فقط در سطح سیاسی تعریف شود. گام دوم عمقبخشی اجتماعی به وفاق است. متاسفم که عدهای میخواهند وفاق را در همین سطح متوقف کنند. وفاق یک نظریه و روش برای حل مسائل ایران است با مشارکت دادن از هر کسی که توانی دارد؛ وفاق باید مرزها جناحها را بشکافد و افراد با هر دیدگاه و گرایش و قومیت و تفکری در سبد ظرفیت ایرانیان برای حل مسائل کشور قرار گیرند.
مسیری که در انتصابات و بکارگیری افراد از همه جناحها طی شد با همه کم و زیادی، مسیر درستی است اما دو ملاحظه دارم: نخست آنکه محدود به جناحها سیاسی نشود و سپس باید مراقب باشیم که وفاق تبدیل به ابزار سیاسی برای عدهای نشود که یا به نمایندگان و یا به جناحهای سیاسی برای ماندگاری بیشتر خودشان در عرصه، باج بدهند. معتقدم وفاق جای باج دادن برای راضی نگه داشتن مخالفان و ماندن در مناصب برای هیچ کسی نیست. این رویه باعث فشار بیشتر به دولت میشود.
فرصت زیاد نیست. برخیها با دلایل موهوم، از پذیرفتن این امر که وضع کنونی بیشتر حاصل تفکرات و عملکرد و مانعسازیهای آنهاست، سر باز میزنند؛ حاصل ماندن این افراد در قدرت به قیمت عدم مشارکت جامعه و خالی کردن عقبه نظام است.
جناب رئیسجمهور پزشکیان: لطفا دیگر معطل این افراد نشوید. تاکنون در مسیر درست قرار گرفتهاید. نباید در دام جوسازی افرادی که تخریب را شروع کردهاند افتاد. اینها به قیمت ناامید کردن مردم و ضعیف شدن عقبه نظام و انقلاب، همچنان میخواهند در ساخت قدرت باقی بمانند. ماندن در قدرت را به ایدئولوژی خود تبدیل کردهاند. اینها گاهی به ظریف و مسیر ظریف حمله میکنند، گاهی مصاحبه شما در خصوص مسیر درست مذاکره با عزت در جهت پویایی ایران را مورد هجمه قرار میدهند؛ در مقابل فیلترینگ بیخاصیت و افایتیاف با تعابیر و تفاسیر مندرآوردی فلسفه درست میکنند. معطل این افراد نشوید. کسانی که دیگر قصد همراهی با شما را ندارند. مردم چه آنانی که به شما رای دادهاند و چه آنها که به شما امید بستهاند، در این مسیر که سربلندی ایران، رشد و شکوفایی کشور و احساس خوب به انقلاب اسلامی باشد، با شما همراهند و رضایت خدای متعال نیز در همین است.
@alirabiei_ir
هروقت روزنه ای از امید و گشایش برای حل مسائل پدیدار میشود، بدخواهان ایران باخشونت و بطور هدفمند ومنافقانه اقدام به ترور با عملیات خونین همانند آنچه که امروز با ترور در قوه قضاییه اتفاق افتاد، میکنند.
مردم ایران همواره تنفر خودرا از این تروریستهای وابسته ابراز کردهاند.
هوشمندی همگانی، این توطئهها را در ادامه روند همدلی ایرانیان خنثی میکند.
@alirabiei_ir
مردم ایران همواره تنفر خودرا از این تروریستهای وابسته ابراز کردهاند.
هوشمندی همگانی، این توطئهها را در ادامه روند همدلی ایرانیان خنثی میکند.
@alirabiei_ir
مقاومت به فضل الهی نتیجه داد. ستمگر صهیونیستی با همه قتلعامها، نسلکشیها، بمبارانها وشنیعترین شکنجهها به هیچ یک از اهداف اعلام شده خود نرسید.
امروز همه مسلمانان، همه روشنفکران و آزادیخواهان و انسانهای حقجو خوشحالند، و برعکس، در صفوف صهیونیستها بهت وتفرقه حاکم است است و یکدیگر را به ذلت متهم میکنند (وزیر امنیت استعفا کرد).
این یک درس است برای ما و برای همه جهان که وقتی مردمی هرچند کم شمار از سرزمین خود دفاع میکنند، و آنگاه که مردم به حقانیت مقاومت باور دارند وبه خدا توکل میکنند، هیچ ارتش جهانی نمیتواند در مقابل آن مردم بایستد و مقاومت را نابود کند.
شهرها را نابود کردند اما غرور وعزت مقاومت را نتوانستند نابود کنند. این آموزهای ارزشمند است: تا زمانی که مردم به دولتها اعتماد کنند و آن را برآمده از وجدان جمعی خود بدانند هیچ قدرتی توان ضربه زدن به کشورشان را نخواهد داشت.
بزرگترین سرمایه حمایت مردم است و در این متن توان نظامی معنادار می شود، به سهم خود این پیروزی را تبریک میگویم.
@alirabiei_ir
امروز همه مسلمانان، همه روشنفکران و آزادیخواهان و انسانهای حقجو خوشحالند، و برعکس، در صفوف صهیونیستها بهت وتفرقه حاکم است است و یکدیگر را به ذلت متهم میکنند (وزیر امنیت استعفا کرد).
این یک درس است برای ما و برای همه جهان که وقتی مردمی هرچند کم شمار از سرزمین خود دفاع میکنند، و آنگاه که مردم به حقانیت مقاومت باور دارند وبه خدا توکل میکنند، هیچ ارتش جهانی نمیتواند در مقابل آن مردم بایستد و مقاومت را نابود کند.
شهرها را نابود کردند اما غرور وعزت مقاومت را نتوانستند نابود کنند. این آموزهای ارزشمند است: تا زمانی که مردم به دولتها اعتماد کنند و آن را برآمده از وجدان جمعی خود بدانند هیچ قدرتی توان ضربه زدن به کشورشان را نخواهد داشت.
بزرگترین سرمایه حمایت مردم است و در این متن توان نظامی معنادار می شود، به سهم خود این پیروزی را تبریک میگویم.
@alirabiei_ir
Alirabiei.ir خیر جمعی _ علی ربیعی
♦️جمعهنامه کوچه پست، نامههایی از سالهای دور @alirabiei_ir
♦️جمعه نامه
🔻 ای نامه که میروی به سویش، از جانب من ببوس رویش
در قلب شهر تهران و درکنار موزه پست، کوچهای واقع شده که تاریخچهای قدیمی دارد. «کوچه پست» که طول چندانی هم ندارد، آلبومی غنی از خاطرات گذشته و نسلهای پیشین است.
این کوچه در روزهای جمعه و تعطیل، انگار جانی دوباره گرفته و با تردد آدمهای مختلف روح میگیرد. اینجا، جایی است که «تاریخ» و «خاطره»، خرید و فروش میشود.
این کوچه را میتوان کتابی دید که محل بازخوانی فرهنگ و تاریخ سیاسی معاصر و مروری بر تیپهای شخصیتی است.
در هر قدمی که برمیداری با چیزهای عجیبی روبرو میشوی. اینجا هر سند قدیمی و یا تمبری را میتوان خرید.
از سند ازدواجی از دهه بیست، از ازدواج و مهریه تا انتهای سند که به طلاق ختم شده بود تا انواعی از وقفنامهها و آلبومهای تمبر گوناگون، حتی عکسهای خانوادگی و خانههای دهههای گذشته را میشود دید. حتما تا الان آن آدمها دیگر زنده نیستند و از خشتهای آن بناها و طاقچههایی پر از خاطرهشان، هم در زیر بلوکهای سیمانی اثری نیست.
در آنجا انواع سکههایی هست که نه به تعداد بلکه با کیلویی کشیدن به فروش میرفتند. سکههایی که در لمس هریک از آنها میتوان به رنجی که انسانها برای دست یافتن به آنها تحمل کردهاند پی برد یا شاید حجره یک بازاری را در ذهن متصور شد. تکه فلزی که برای دستیابی به آن، چه غوغایی در جهان برپاست. سکههایی که میتواند هر دو روی خوشبختی و بدبختی را به تصویر بکشانند.
در قسمتی دیگر، دنیایی از تمبر را میتوان دید. تمبرهایی که انگار، با خود دنیایی از رمز و راز را سر به مهر کردهاند. چقدر نامههای عاشقانه، شکواییه از دوریها و ... را حامل بودهاند: ای نامه که میروی به سویش، از جانب من ببوس رویش و یا نمک در نمکدان شوری ندارد، دل من طاقت دوری ندارد....
کوچه پست، تمبرها، سکهها، آلبومهای عکس، اسناد و.... میمانند و آدمها درست مثل عبور کوتاه مدت از این کوچه، از دنیا هم میگذرند....
@alirabiei_ir
🔻 ای نامه که میروی به سویش، از جانب من ببوس رویش
در قلب شهر تهران و درکنار موزه پست، کوچهای واقع شده که تاریخچهای قدیمی دارد. «کوچه پست» که طول چندانی هم ندارد، آلبومی غنی از خاطرات گذشته و نسلهای پیشین است.
این کوچه در روزهای جمعه و تعطیل، انگار جانی دوباره گرفته و با تردد آدمهای مختلف روح میگیرد. اینجا، جایی است که «تاریخ» و «خاطره»، خرید و فروش میشود.
این کوچه را میتوان کتابی دید که محل بازخوانی فرهنگ و تاریخ سیاسی معاصر و مروری بر تیپهای شخصیتی است.
در هر قدمی که برمیداری با چیزهای عجیبی روبرو میشوی. اینجا هر سند قدیمی و یا تمبری را میتوان خرید.
از سند ازدواجی از دهه بیست، از ازدواج و مهریه تا انتهای سند که به طلاق ختم شده بود تا انواعی از وقفنامهها و آلبومهای تمبر گوناگون، حتی عکسهای خانوادگی و خانههای دهههای گذشته را میشود دید. حتما تا الان آن آدمها دیگر زنده نیستند و از خشتهای آن بناها و طاقچههایی پر از خاطرهشان، هم در زیر بلوکهای سیمانی اثری نیست.
در آنجا انواع سکههایی هست که نه به تعداد بلکه با کیلویی کشیدن به فروش میرفتند. سکههایی که در لمس هریک از آنها میتوان به رنجی که انسانها برای دست یافتن به آنها تحمل کردهاند پی برد یا شاید حجره یک بازاری را در ذهن متصور شد. تکه فلزی که برای دستیابی به آن، چه غوغایی در جهان برپاست. سکههایی که میتواند هر دو روی خوشبختی و بدبختی را به تصویر بکشانند.
در قسمتی دیگر، دنیایی از تمبر را میتوان دید. تمبرهایی که انگار، با خود دنیایی از رمز و راز را سر به مهر کردهاند. چقدر نامههای عاشقانه، شکواییه از دوریها و ... را حامل بودهاند: ای نامه که میروی به سویش، از جانب من ببوس رویش و یا نمک در نمکدان شوری ندارد، دل من طاقت دوری ندارد....
کوچه پست، تمبرها، سکهها، آلبومهای عکس، اسناد و.... میمانند و آدمها درست مثل عبور کوتاه مدت از این کوچه، از دنیا هم میگذرند....
@alirabiei_ir
🔻 صبح شنبه بخیر آقای رئیسجمهور
محرومیت از ظرفیت بزرگ برونماندگان
✍ علی ربیعی
در پاسخ به این سوال بنیادین که «برای خروج از این وضعیت، چه باید کرد؟» باید به مواردی همچون ائتلاف با جامعه فکر کرد که انرژی و ظرفیت بزرگ دولت، همین جامعه است. دولت ها ظرفیتهای محدودی دارند و این ظرفیتها که بیشتر متکی به منابع مالی بوده، کاهنده شده است. بزرگترین امتیاز دولت، ظرفیت اجتماعی است که میتوانند در خدمت جامعه قرار بگیرد.
خوشبختانه بخش اعظمی از افراد طرفدار نظام و انقلاب به رییس دولت چهاردهم رای دادهاند. همچنین بخشی از افرادی که ناراضی بوده و در قهر به سر میبردند نیز به این دولت رای دادند. بخش اعظمی ازحدود پنجاه درصدی هم که در انتخابات شرکت نکردند، امید به تحول توسط این دولت دارند. این یک اتفاق میمون و مبارک است. بکارگیری توامان ظرفیتهای اجتماعی، مسیری است که باید پیموده شود.
در تداوم روند اعتماد آفرینی و گام نهادن در جهت همبستگی سیاسی، ائتلاف با جامعه، اصلیترین مسیری است که امروز پیش روی کشور است. سالهاست در ادبیات سیاسی ما، وقتی از "مردم" و "جهان" صحبت می شود، معلوم نیست مقصود از این دو واژه چیست و به چه مفاهیمی اشاره دارند. هرچند کلمه "مردم" یک مفهوم انتزاعی است، اما "مردم" را میتوان با نهادهای مدنی، گروهها و همچنین بکارگیری نخبگان به وفاق فراخوانده و این مفهوم را معنادار کرد.
وفاق با جامعه وقتی معنادار میشود که به سمتی برویم که متوسط نخبگی ایران بتواند در ساختار دولت و قدرت نقشآفرینی کند. مدتهاست سیاستهای گزینشی، سفارشی و دیدگاه های سلیقه ای محدود کننده اجازه ورود بسیاری از افراد دلسوز درجهت حل مسائل کشور را نمیدهد. نظامهای اجرایی، سیاستگذاری، قانونگذاری و... با محروم کردن خود از ظرفیت بزرگ «برونماندگان» به طور ساختاری که متاسفانه به رویهای نهادینه مبدل شده، قادر به استفاده از تمامی ظرفیتهای ایران بزرگ نخواهند بود.
باید تدبیری اندیشید. نگاه کنید همه، چه آنها که از گروههای مختلف، موافق یا مخالف دولت هستند، باز هم از گردش نخبگان در آنها اثری نیست. باید با تغییر در موانع ذهنی و عملی ساخته شده، استعدادها را در گردش نخبگان دخالت داد. بسیاری از نظریهپردازان برجسته در حوزه علوم سیاسی و اجتماعی، ضعف و ناتوانی نظامهای سیاسی را مرتبط با فقدان گردش نخبگان دانستهاند. -حتی علت های بروز انقلاب اسلامی ایران را هم با این نظریه تبیین شده است.-
مطالعات در زمینه چگونگی توسعه به بروکراسی کارآمد اشاره دارد. ائتلاف و وفاق با نخبگان و کارشناسان برجسته جامعه مسیری است که از راه اصلاح نظام استخدامی و به کارگیری افراد شایسته میسر میشود.
مطالعه کشورهایی شبیه به ایران که مسیر میانبر توسعه را طی کردهاند، نشان میدهد آزمونهای استخدامی بدون تبعیض، تنها مسیر ورود به نظام بروکراسی و اتفاقا برنامه مشترک همه این کشورها بوده است. شواهد زیادی از این رویه در سنگاپور، کره، ژاپن و ...وجود دارد.
با این وصف، دو راهکار تقویت تشکلها، سازمان های صنفی، نهادهای علمی و مدنی در همه عرصه های اجتماعی، و نیز تقویت بروکراسی با به کارگیری شایستگان در سبد ظرفیتی کل جامعه ایران است و این نیز میسر نمیشود بجز با اصلاح نظام استخدامی و گزینشی. امروز نهادهای مدنی نه به عنوان رقبای دولت بلکه به عنوان میانجیهای افتصادی، اجتماعی و... محسوب میشوند. ظرفیت دولتها به خصوص در ایران که دولتها بیشتر نفتی و متکی به صادرات منابع تجدیدناپذیر هستند، محدود است.
وقتی از ظرفیت "مردم" سخن میگوییم در واقع ظرفیت این نهادها مدنظر است. نمی شود از مردمی سازی سخن گفت اما نهادهای مدنی و تشکل های مردمی را محدود کرد. ضروری است نگاه همراهانه و تقویتکننده، جایگزین نگاه کنترلی محدودساز به این نهادها شود
@alirabiei_ir
محرومیت از ظرفیت بزرگ برونماندگان
✍ علی ربیعی
در پاسخ به این سوال بنیادین که «برای خروج از این وضعیت، چه باید کرد؟» باید به مواردی همچون ائتلاف با جامعه فکر کرد که انرژی و ظرفیت بزرگ دولت، همین جامعه است. دولت ها ظرفیتهای محدودی دارند و این ظرفیتها که بیشتر متکی به منابع مالی بوده، کاهنده شده است. بزرگترین امتیاز دولت، ظرفیت اجتماعی است که میتوانند در خدمت جامعه قرار بگیرد.
خوشبختانه بخش اعظمی از افراد طرفدار نظام و انقلاب به رییس دولت چهاردهم رای دادهاند. همچنین بخشی از افرادی که ناراضی بوده و در قهر به سر میبردند نیز به این دولت رای دادند. بخش اعظمی ازحدود پنجاه درصدی هم که در انتخابات شرکت نکردند، امید به تحول توسط این دولت دارند. این یک اتفاق میمون و مبارک است. بکارگیری توامان ظرفیتهای اجتماعی، مسیری است که باید پیموده شود.
در تداوم روند اعتماد آفرینی و گام نهادن در جهت همبستگی سیاسی، ائتلاف با جامعه، اصلیترین مسیری است که امروز پیش روی کشور است. سالهاست در ادبیات سیاسی ما، وقتی از "مردم" و "جهان" صحبت می شود، معلوم نیست مقصود از این دو واژه چیست و به چه مفاهیمی اشاره دارند. هرچند کلمه "مردم" یک مفهوم انتزاعی است، اما "مردم" را میتوان با نهادهای مدنی، گروهها و همچنین بکارگیری نخبگان به وفاق فراخوانده و این مفهوم را معنادار کرد.
وفاق با جامعه وقتی معنادار میشود که به سمتی برویم که متوسط نخبگی ایران بتواند در ساختار دولت و قدرت نقشآفرینی کند. مدتهاست سیاستهای گزینشی، سفارشی و دیدگاه های سلیقه ای محدود کننده اجازه ورود بسیاری از افراد دلسوز درجهت حل مسائل کشور را نمیدهد. نظامهای اجرایی، سیاستگذاری، قانونگذاری و... با محروم کردن خود از ظرفیت بزرگ «برونماندگان» به طور ساختاری که متاسفانه به رویهای نهادینه مبدل شده، قادر به استفاده از تمامی ظرفیتهای ایران بزرگ نخواهند بود.
باید تدبیری اندیشید. نگاه کنید همه، چه آنها که از گروههای مختلف، موافق یا مخالف دولت هستند، باز هم از گردش نخبگان در آنها اثری نیست. باید با تغییر در موانع ذهنی و عملی ساخته شده، استعدادها را در گردش نخبگان دخالت داد. بسیاری از نظریهپردازان برجسته در حوزه علوم سیاسی و اجتماعی، ضعف و ناتوانی نظامهای سیاسی را مرتبط با فقدان گردش نخبگان دانستهاند. -حتی علت های بروز انقلاب اسلامی ایران را هم با این نظریه تبیین شده است.-
مطالعات در زمینه چگونگی توسعه به بروکراسی کارآمد اشاره دارد. ائتلاف و وفاق با نخبگان و کارشناسان برجسته جامعه مسیری است که از راه اصلاح نظام استخدامی و به کارگیری افراد شایسته میسر میشود.
مطالعه کشورهایی شبیه به ایران که مسیر میانبر توسعه را طی کردهاند، نشان میدهد آزمونهای استخدامی بدون تبعیض، تنها مسیر ورود به نظام بروکراسی و اتفاقا برنامه مشترک همه این کشورها بوده است. شواهد زیادی از این رویه در سنگاپور، کره، ژاپن و ...وجود دارد.
با این وصف، دو راهکار تقویت تشکلها، سازمان های صنفی، نهادهای علمی و مدنی در همه عرصه های اجتماعی، و نیز تقویت بروکراسی با به کارگیری شایستگان در سبد ظرفیتی کل جامعه ایران است و این نیز میسر نمیشود بجز با اصلاح نظام استخدامی و گزینشی. امروز نهادهای مدنی نه به عنوان رقبای دولت بلکه به عنوان میانجیهای افتصادی، اجتماعی و... محسوب میشوند. ظرفیت دولتها به خصوص در ایران که دولتها بیشتر نفتی و متکی به صادرات منابع تجدیدناپذیر هستند، محدود است.
وقتی از ظرفیت "مردم" سخن میگوییم در واقع ظرفیت این نهادها مدنظر است. نمی شود از مردمی سازی سخن گفت اما نهادهای مدنی و تشکل های مردمی را محدود کرد. ضروری است نگاه همراهانه و تقویتکننده، جایگزین نگاه کنترلی محدودساز به این نهادها شود
@alirabiei_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️جمعهنامه
مسیر آینده ایران در روستای بابامیدان؛ با طعم فلافل و بندری
بیشتر اوقات این هفته را با نگرانی از فرصتهای محدودی که از دست میروند در جادهها گذراندم.
با نگاهی به تجارب گذشتهام،میدانم که ۴ سال همچون برق و باد میگذرد وحسرت کارهایی که میتوان انجام داد بر دل باقی میماند.
یادم هست وقتی که وزیر شدم، فکر میکردم میتوانم آسمان را به زمین بدوزم.اما موانع ساختاری و انسانی بهویژه از سوی سوداگران و سواستفادهکنندگان برای منافع شخصی، چنان انرژیت را میگیرند که خستگی در جانت رسوخ میکند و با آنکه سالها میگذرند،تو همچنان خستگی روزهای رفته را مرور میکنی؛ در این میان، داستان استیضاحم نیز بماند برای بعد...
در این هفته، ابتدا از اصفهان به پرند برای افتتاح یک مرکز سلامت رفتم و پس از سفر شبانه به شیراز،به یاسوج رفتم.
در ادامه، بعد از جلساتی برای افزایش ظرفیتهای اجتماعی و مدنی به بوشهر رفتم.
در میانهی راه برای صرف غذا در مقابل دکانی کوچک ایستادم.
نمیدانستم! اما گویی در آنجا با یک کارشناس برجسته مسائل سیاسی و اجتماعی ایران گفتگو میکنم.
گویی او صدای وجدان جمعی جامعه ایران است. با هم ببینیم.
مسیر آینده ایران در روستای بابامیدان؛ با طعم فلافل و بندری
بیشتر اوقات این هفته را با نگرانی از فرصتهای محدودی که از دست میروند در جادهها گذراندم.
با نگاهی به تجارب گذشتهام،میدانم که ۴ سال همچون برق و باد میگذرد وحسرت کارهایی که میتوان انجام داد بر دل باقی میماند.
یادم هست وقتی که وزیر شدم، فکر میکردم میتوانم آسمان را به زمین بدوزم.اما موانع ساختاری و انسانی بهویژه از سوی سوداگران و سواستفادهکنندگان برای منافع شخصی، چنان انرژیت را میگیرند که خستگی در جانت رسوخ میکند و با آنکه سالها میگذرند،تو همچنان خستگی روزهای رفته را مرور میکنی؛ در این میان، داستان استیضاحم نیز بماند برای بعد...
در این هفته، ابتدا از اصفهان به پرند برای افتتاح یک مرکز سلامت رفتم و پس از سفر شبانه به شیراز،به یاسوج رفتم.
در ادامه، بعد از جلساتی برای افزایش ظرفیتهای اجتماعی و مدنی به بوشهر رفتم.
در میانهی راه برای صرف غذا در مقابل دکانی کوچک ایستادم.
نمیدانستم! اما گویی در آنجا با یک کارشناس برجسته مسائل سیاسی و اجتماعی ایران گفتگو میکنم.
گویی او صدای وجدان جمعی جامعه ایران است. با هم ببینیم.
🔻 پیرامون انقلاب اسلامی
✍️ علی ربیعی
🔹 امسال و در آستانه دهه مبارک فجر، پس از یک دوره نسبتا طولانی کاهش مشارکت مردم در عرصههای گوناگون که در چند انتخابات اخیر به مثابه یک تحقیق بزرگ اجتماعی خود را به رخ میکشید، با بازگشت تعدادی از قهرکردگان و ناامیدان به عرصه مشارکت و پیدایش دولت چهاردهم فرصت مغتنمی است برای مرور آنچه که گذشت و آنچه که باید اتفاق بیفتد.
🔹 در این میان، اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ (که به رغم اهمیت بالا،متاسفانه هنوز هم تحقیق جامع رسمی در خصوص آن منتشر نشده) بر ضرورت این بازنگری میافزاید.
🔹 به طور کلی انقلاب اسلامی دستاورد تاریخی ملت بزرگ ایران است. این جنبش عظیم اجتماعی حاصل تلاشهای روشنفکران دینی، ملی و آحاد مختلف جامعه بود. وقوع انقلاب برخلاف نظریههای سیاستزده غیرعلمی والقایی، یک پدیده براساس قوانین اجتماعی بود، به نحوی که رژیم شاه پایان یافته و براساس قوانین علمی سقوطش قطعی بود. در این میان، من همچنان معتقدم میتوان با توسل به آرمانهای امام راحل، بسیاری از مشکلات را حل کرد.
🔹 پیش از ورود به موضوع، مروری خواهم داشت بر دو جریان که به نام «انقلاب» و «ضدانقلاب»، روایتها و خوانشها از انقلاب را متاثر ساختهاند. هرچند بیتردید، پدیده «اکنونزدگی» بر خوانشها و برساختها نقش اثرگذاری داشته است.
🔹 لذا باید با تبیین این جریانها، واکاوی عمیقی صورت گیرد:
یکی از این جریانها که از خارج کشور هدایت میشود همواره در تلاش است با نظریهسازیهای مجعول و غیرمستند بدون توجه به علل واقعی شکلگیری جنبش عظیم اجتماعی مردم ایران در اواخر دهه پنجاه، حتی دلایل وقوع انقلاب را انکار و تحریف نماید.
🔹 در مقابل نیز عدهای به نام انقلاب، انگیزه مشارکت مردم در جنبش اجتماعی انقلابی، خواستها و نیازهای آن نسل را تحریف و شعارهای بنیادین و تحرکزایی به خصوص آزادی و جمهوریت را بیمحتوا جلوه داده و تلاش دارند تا قرائتی خاص از اسلام را به عنوان خواستهای انقلابیون بنمایانند که به طور واضحی با دیدگاههای نظریهپردازان انقلاب اسلامی و حتی بنیانگذار آن امام(ره) در تقابل است که حاصلی جز تضعیف گفتمان انقلاب در بر ندارد.
🔹 با این وصف، کماکان معتقدم میتوان با بازگشت به آرمانها و شعارهای انقلاب، پیوندی با خواستها و نیازهای نسل امروز نیز برقرار کرد.
🔹 استقلال، آزادی، جمهوریت، معنویت و جاریسازی روح اسلام، نهادینه شدن و اجرای آموزههای اسلام عزیز در زندگی اجتماعی، آرمان و هدف مقدسمان بود.
🔹 آرمانی که در آن نابرابری، فقر و محرومیت جای خود را به زندگی عادلانه، بانشاط ، شاد زیستن و فرصتهای برابر برای همه بدهد. آرمانهایی که حرمت هر انسان را به اندازه حرمت جامعه، ارزشمند میشمردند.
🔹 مطالعاتی که پیرامون انقلابهای بزرگ کلاسیک صورت گرفته (برای نمونه نگاه کنید به کتاب کالبدشکافی چهار انقلاب) نشان میدهد همواره خطر بازگشت به مناسباتی که انقلاب به همان دلایل صورت گرفته، وجود دارد. به نظر من، ما همواره نیازمند مرور مداوم علل وقوع انقلاب همچون نابرابری، فساد، فقدان گردش نخبگان، رانتی شدن دولت و.... هستیم. همچنین آزادی و جمهوریت را باید در اشکالی که متضمن حضور و مشارکت دلگرم کننده مردم در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم باشد در نظر داشت.
🔹 من بر این باورم که هنوز هم میتوان با قوت گرفتن از معنویتی که انقلاب را به حرکت درآورد، راهی به سوی زندگی بهتر، جامعهای همدل و اخلاقیتر و اداره کارآمدتر کشور جست و دریچهای از شادی و آرامش را به روی زندگی مردم گشود.
@alirabiei_ir
✍️ علی ربیعی
🔹 امسال و در آستانه دهه مبارک فجر، پس از یک دوره نسبتا طولانی کاهش مشارکت مردم در عرصههای گوناگون که در چند انتخابات اخیر به مثابه یک تحقیق بزرگ اجتماعی خود را به رخ میکشید، با بازگشت تعدادی از قهرکردگان و ناامیدان به عرصه مشارکت و پیدایش دولت چهاردهم فرصت مغتنمی است برای مرور آنچه که گذشت و آنچه که باید اتفاق بیفتد.
🔹 در این میان، اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ (که به رغم اهمیت بالا،متاسفانه هنوز هم تحقیق جامع رسمی در خصوص آن منتشر نشده) بر ضرورت این بازنگری میافزاید.
🔹 به طور کلی انقلاب اسلامی دستاورد تاریخی ملت بزرگ ایران است. این جنبش عظیم اجتماعی حاصل تلاشهای روشنفکران دینی، ملی و آحاد مختلف جامعه بود. وقوع انقلاب برخلاف نظریههای سیاستزده غیرعلمی والقایی، یک پدیده براساس قوانین اجتماعی بود، به نحوی که رژیم شاه پایان یافته و براساس قوانین علمی سقوطش قطعی بود. در این میان، من همچنان معتقدم میتوان با توسل به آرمانهای امام راحل، بسیاری از مشکلات را حل کرد.
🔹 پیش از ورود به موضوع، مروری خواهم داشت بر دو جریان که به نام «انقلاب» و «ضدانقلاب»، روایتها و خوانشها از انقلاب را متاثر ساختهاند. هرچند بیتردید، پدیده «اکنونزدگی» بر خوانشها و برساختها نقش اثرگذاری داشته است.
🔹 لذا باید با تبیین این جریانها، واکاوی عمیقی صورت گیرد:
یکی از این جریانها که از خارج کشور هدایت میشود همواره در تلاش است با نظریهسازیهای مجعول و غیرمستند بدون توجه به علل واقعی شکلگیری جنبش عظیم اجتماعی مردم ایران در اواخر دهه پنجاه، حتی دلایل وقوع انقلاب را انکار و تحریف نماید.
🔹 در مقابل نیز عدهای به نام انقلاب، انگیزه مشارکت مردم در جنبش اجتماعی انقلابی، خواستها و نیازهای آن نسل را تحریف و شعارهای بنیادین و تحرکزایی به خصوص آزادی و جمهوریت را بیمحتوا جلوه داده و تلاش دارند تا قرائتی خاص از اسلام را به عنوان خواستهای انقلابیون بنمایانند که به طور واضحی با دیدگاههای نظریهپردازان انقلاب اسلامی و حتی بنیانگذار آن امام(ره) در تقابل است که حاصلی جز تضعیف گفتمان انقلاب در بر ندارد.
🔹 با این وصف، کماکان معتقدم میتوان با بازگشت به آرمانها و شعارهای انقلاب، پیوندی با خواستها و نیازهای نسل امروز نیز برقرار کرد.
🔹 استقلال، آزادی، جمهوریت، معنویت و جاریسازی روح اسلام، نهادینه شدن و اجرای آموزههای اسلام عزیز در زندگی اجتماعی، آرمان و هدف مقدسمان بود.
🔹 آرمانی که در آن نابرابری، فقر و محرومیت جای خود را به زندگی عادلانه، بانشاط ، شاد زیستن و فرصتهای برابر برای همه بدهد. آرمانهایی که حرمت هر انسان را به اندازه حرمت جامعه، ارزشمند میشمردند.
🔹 مطالعاتی که پیرامون انقلابهای بزرگ کلاسیک صورت گرفته (برای نمونه نگاه کنید به کتاب کالبدشکافی چهار انقلاب) نشان میدهد همواره خطر بازگشت به مناسباتی که انقلاب به همان دلایل صورت گرفته، وجود دارد. به نظر من، ما همواره نیازمند مرور مداوم علل وقوع انقلاب همچون نابرابری، فساد، فقدان گردش نخبگان، رانتی شدن دولت و.... هستیم. همچنین آزادی و جمهوریت را باید در اشکالی که متضمن حضور و مشارکت دلگرم کننده مردم در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم باشد در نظر داشت.
🔹 من بر این باورم که هنوز هم میتوان با قوت گرفتن از معنویتی که انقلاب را به حرکت درآورد، راهی به سوی زندگی بهتر، جامعهای همدل و اخلاقیتر و اداره کارآمدتر کشور جست و دریچهای از شادی و آرامش را به روی زندگی مردم گشود.
@alirabiei_ir