Telegram Web
🔻 نوروز در شادی جمعی «نو روز» می‌شود

✍️ علی ربیعی

🔹 بی‌تردید نوروز با منشاایرانی، نه تنها بخشی از هویت ملی ایرانیان بلکه به نوعی شناسه هویتی سایر فارسی‌زبانان نیزشده است. وجوه اجتماعی سنت‌های نوروزی، از پیام‌های تبریک تا دیدوبازدیدها دارای کارکردهای متفاوتی از جمله قوام دادن به زیست همدلانه، گسترش ارتباطات اجتماعی و زمینه‌ای برای عمیق‌تر شدن پیوندهای خانوادگی، محله‌ای، قومی و در مقیاس وسیع‌تر تحکیم ارتباطات ملی است. فلسفه نوروز و کارکردهای آن به قدری دارای قدرت است که حتی جنبه ارتباطات میان فرهنگی فراتر از ایران رادارااست.

🔹 جغرافیای جشن نوروز در ترکیب با انواع تمدن ها به ویژه تمدن اسلامی از  آسیای میانه، قفقاز، بالکان و آناتولی تا هند و پاکستان... و حتی آلبانی و بسیاری از کشورهای دیگر گسترده شده است.
نوروز آن‌چنان قوی است که در میانه ممانعت و ممنوعیت اتحاد جماهیر شوروی و نیز در سالهای آتاتورکیزم بر علیه نوروز کردها و حتی در برابر تحجر همراه با استبداد دینی طالبان در افغانستان، همچنان با پویایی برجای ماند.

🔹 متاسفانه برخی دیدگاههایی که از ظرفیت‌های تمدنی ایران و زبان فارسی غفلت ورزیده و در این راستا،  حتی مقابله‌های ناکام را در کارنامه خود دارند، با فرصت‌سوزی سبب فاصله گرفتن ایران از ظرفیت بزرگ حوزه تمدن نوروزی برای پیوند بیشتر بین ملتها شده‌اند.
هنوز هم حوزه تمدن فارسی و حوزه‌های آیین نوروزی، ظرفیت بزرگی برای تبادلات فرهنگی است ،که سیاست گذاری وسرمایه گذاری قابل توجهی برا آنها مشاهده نمی.شود.

🔹 وجه دیگری از نوروز که می‌تواند حتی انسجام اجتماعی را همراه با نو شدن طبیعت، تازه‌تر و قوی‌تر کند، شادی جمعی در حوزه عمومی است.
برخی سنت‌های شادی جمعی هنوز در میان اقوام مختلف جاری است که امسال هم نمونه‌های متعددی را در شهرهای کردنشین، لرنشین و حتی آذری‌ها شاهد بودیم. در برخی از گزارش‌های تاریخی و اشعار شاعران ، رخداد نوروز در حوزه عمومی و شهرها توصیف شده است.

🔹 از یک دوره تاریخی به بعد، نوروز از شهرها و سپهر عمومی تا حدود زیادی عقب نشینی کرده و به خلوتگاه منازل کشانده شده است. "شادی جمعی" و "گفتگوی جمعی" به "دید و بازدیدهای" خانوادگی تقلیل یافت. _من تحقیقی برای علت‌یابی این پدیده انجام نداده‌ام اما به نظر می‌رسد ملت‌سازی سزارینی و اجباری نشانه‌هایی از این امر را در خود دارد._

🔹 اگرچه هنوز هم به رغم برداشت‌های تنگ نظرانه و تحمیلی، نوروز و عناصر هویت ملی، جان‌سختی خود را نشان می‌دهد و خوشبختانه می‌توان گفت طی سال‌های اخیر مفهوم نوروز در یک انعطاف پذیری، با گفتار نو و مدرن نیز همراه شده است. این دستاوردی جدید است که ماندگاری فرانسلی و فراسرزمینی نوروز را تداوم می‌دهد.

🔹برخلاف دیدگاه مسلطی که شادی جمعی را برنمی‌تابد اتفاقا در پرتو شادی جمعی، زیستی مسالمت‌آمیز و مداراگونه گسترش می‌یابد و چنین است که نوروز علاوه بر تحکیم پیوندهای خانوادگی، سبب  تقویت احساس مسئولیت نسبت به جامعه و در مقیاسی وسیع‌تر با برانگیختن هویت و روحیه جمعی سبب جایگزین شدن دغدغه‌های جمعی به جای دغدغه‌های فردی و شخصی می‌شود.

🔹 در سایه گفتمان نوروز و شهرهای نوروزی شده، می‌توان راهی برای افق‌های سرشار از امید و یاس‌زدا یافت."

@alirabiei_ir
🔻 زندگی بر خط نوروزی؛  از کودکی تا جوانی و پیری

علی ربیعی

"قسمت اول"

🔹 همه ما ایرانیان در طول زندگی خود، خاطرات زیاد و مختلفی از نوروز را بر اساس تجربه زیستی‌‌مان، به یادگار داریم. وقتی گذشته را مرور می‌کنیم _فرقی نمی کند در چه سنی باشیم_ حس می‌کنیم در گذشته، نوروز‌های شیرین‌تری را تجربه کرده‌ایم و لذت‌ و شور بیشتری از روزهای نوروزی و خاطره‌های زیباتری از آن در ذهن‌مان نقش‌بسته است. شاید به این دلیل که در کودکی‌هایمان، از مفهوم سختی و رنج زندگی، درک کمتری داشته‌ایم و آنچه که از نوروز کودکی در حافظه فردی و جمعی ما باقی مانده، ترکیب دلنشینی از  لذت و شادی، دید و بازدیدها، دزدکی شیرینی خوردن‌ها، ذوق پوشیدن لباسهای نو، عیدی گرفتن‌ها و.... باشد. در آن روزها، بچه‌های هم‌نسل و هم‌طبقه اجتماعی من، خاطرات پوشیدن لباسهای بچه‌های بزرگتر خانه و یا خرید لباسهای نوروزی چند سایز بزرگتر که در آن سال و هم‌چنین در سالهای آتی  قابل استفاده باشد، کت‌هایی با آستین‌های بلند و کفشهایی که با فشردن پنبه در جلوی آن، تازه اندازه پایمان می‌شد را بسیار دارند.

🔹 در مرور خاطرات‌مان، پیش‌تر که می‌آییم، شاهدیم در سنین جوانی هم نوروز حال و هوای خاص خود را دارد. هریک از ما تجارب شیرین و به یاد ماندنی زیادی را از این ایام در خاطر خود به یادگار داریم. با چه امیدی به آینده چشم می‌دوختیم و نوروزهای بهتری را چشم انتظار بودیم. نوروزهایی که زندگی آینده‌مان را رنگ تحول و تغییر بزند.

🔹 در سنین بالاتر و با تشکیل خانواده، در هرجای ایران چه شهر و چه روستا، با آن‌که سختی‌های زندگی و تامین سور و سات شب عید، دغدغه‌ای بزرگ است، باز هم لذت نشستن با خانواده در کنار سفره هفت سین، خرید کردن و عیدی دادن و به تماشای برق سرور و شادی در چشمان اعضای خانواده نشستن، دلهامان را گرم و شاد می‌کند.
 
🔹 اما امروز می‌خواهم از سبک دیگری از زندگی انسان‌ها بنویسم.

🔹 به سنت هرسال، سال تحویل و پس از آن، روزهای آغازین نوروز را در کنار افرادی گذراندم که تجربه‌های شیرین شبیه سایر افراد از گذراندن نوروز _در کودکی و دوران پس از آن_ ندارند. نه در کودکی، خاطره پرشور و نشاطی از نوروز برایشان به جا مانده و نه لذت نشستن سر سفره هفت‌سین با خانواده‌ای شاد و صمیمی و هیجان گرفتن عیدی را تجربه کرده‌اند و نه شادی و سروری در این ایام نصیب‌شان شده و متاسفانه  این روند تا جوانی، میانسالی و پیری آنها ادامه دارد.

🔹 مقارن با سال تحویل، بازدید نوروزی را از کودکانی آغاز کردم که متاسفانه هرکدام به نوعی از انواع بیماری دچار بوده و اکثرا به دلیل فقر خانواده به مراکز نگهداری سپرده شده‌اند و حتی برخی از آنها بر سرراه قرار گرفته‌اند که شاید با وضعیتی بهتر و در خانواده‌ای گرم تحت حمایت قرار گیرند.

🔹 دلخراش‌تر از همه، آن است که تعدادی از این کودکان به دلیل نوع بیماری‌شان، به طور متوسط نزدیک به دو الی سه سال، بیشتر طول عمر ندارند و زیستی شبیه زیست گیاهی را تجربه می‌کنند. تعدادی دیگر نیز با ادراک کمتری ادامه حیات می‌دهند اما نه گذشت ثانیه و ساعت و ماه و سال  را درک می‌کنند، نه تیک تاک ساعت برایشان مفهومی دارد، نه صدای ساز و دهل لحظه سال تحویل را می‌شنوند و نه حتی گذر زمان و عمر برایشان تفاوتی دارد.

🔹 روز دیگری از "نوروز" نو شد. این‌بار به مرکزی رفتم که بچه‌هایی در سنین رشد و نوجوانی در آنجا اقامت دارند و از کودکی، خانواده‌ای را درک نکرده و عمدتا بخشی مهم از جسم آنها دچار ناتوانی است.

🔹 این افراد، متاسفانه نه در گذشته‌شان کودکی، پر از شیطنت و شور و نشاطی را تجربه کرده‌اند و نه می‌توانند امروز در بزرگسالی‌شان در جامعه زیستی عادلانه و آزادانه داشته باشند تا مانند نوجوانان و جوانان دیگر از تفریح و گردش لذتی ببرند و یا حداقل در جمع‌های کوچک و بزرگ حضوری دلخواه داشته باشند.

🔹 من معتقدم برای این‌ها، تلخی نوروز به مراتب بیش از آن دسته از کودکانی است که به دلیل بیماری، فهمی از روزگار و گذر زمان و نوروز ندارند.

🔹 به پای صحبت‌شان که نشستم؛ هرکدام دنیایی آرزو و رویا داشتند. همین‌جا فرصت را غنیمت شمرده و از سازمان‌های مردم نهاد و خیریه‌هایی که جایگزین خانواده برای این افراد شده‌اند  تقدیر می‌کنم که شرایط را به گونه‌ای فراهم کرده‌اند که با کنارهم قرارگرفتن این دسته از افراد در گروههای چهل و پنجاه نفری، آنها را به نوعی خانواده تبدیل کرده‌اند. خانواده‌ای که نوعی زیست همدلانه دیدنی را رقم زده، به طوری‌که آن که پا ندارد، با دستانی مددکارانه غذا را در دهان دوستش که دست ندارد می‌گذارد‌ و این چنین همدلانه، زندگی و نوروز جمعی را در کنار هم تجربه می‌کنند.

@alirabiei_ir
🔻 زندگی بر خط نوروزی؛  از کودکی تا جوانی و پیری

علی ربیعی

"قسمت  دوم"

🔹 داستان‌های زندگی این افراد متنوع و شنیدنی است، داستان‌هایی که اکثر ما نمی‌شنویم و شاید هم تمایلی به شنیدن آن نداریم و شاید هم خاطر مبارک برخی از ما آزرده می‌شود....

🔹 در روز دیگری از نوروز ۱۴۰۳،  به دیدار سالمندان و پیرانی رفتم که یا از خانه رانده شده بودند یا بر اثر اعتیاد و فقر به کارتن‌خوابی روی آورده‌اند و متاسفانه برخی از آنها تحت پدیده نوینی به نام «سالمند سرراهی» _مانند کودکان سرراهی_، بی‌پناه رها شده‌اند.

🔹 نوروز این افراد به اعتقاد من، بسیار تلخ‌تر از سایر گروههای در معرض نابرابری است. این دسته از افراد، حتما کودکی‌های پرشور و شوقی را پشت‌سر گذاشته‌اند و در شهر یا روستای خود در هوای بهاری قدم زده، رشد کرده و به بالندگی و جوانی رسیده‌اند. حتما چشمان زیبای فردی، دل‌شان را ربوده و در انتظار نامزد و همسر روزگار گذرانده‌اند و پر از خاطرات به یادماندنی هستند. برخی از آنها دارای فرزندانی هستند که با گذشت زمان و ضعیف شدن حافظه‌شان  و در برخی موارد  حتی از دست دادن آن، همه را به شکل فرزندان خود می‌بینند و سراغ دیگر فرزندانشان را از آنها می‌گیرند.

🔹 آنها همواره غرق در خاطرات گذشته هستند چرا که دیگر خاطره‌ای برایشان ساخته نمی‌شود و شوقی، قلب‌شان را به طپش نمی‌اندازد. اینها هم بخشی از هموطنان و قسمتی از زندگی همه ما ایرانیان هستند.

🔹 در مراکز نگهداری سالمندان،  افرادی از طبقات اجتماعی متفاوت را می‌توان یافت. برخی از این افراد، روزگاری از مکنت مالی زیاد برخوردار بوده‌اند و برخی دیگر، از کودکی تا پیری را در فقر و سختی سپری کرده‌اند.

🔹 بخش دیگری هم هستند که با در هم آمیخته شدن فقر و اعتیاد به کارتن‌خوابی رسیده‌اند. در گفتگوهایی که با آنها داشتم، زندگی‌شان را در سه بخش برایم روایت می‌کردند:  بخشی پر از شادی و خاطرات خوب، بخش دیگر همراه با ناکامی و تلخی و بخش آخر زندگی در جایی که حداقل جایی امن و پرستاری برای رسیدگی در کنار دارند.

🔹 هرچند نوروز سالهاست که از یک پدیده جمعی و شادی در سپهر عمومی شهر و روستا به خلوتگاه خانه‌ها تقلیل پیدا کرده و منحصر به دیدو‌بازدیدهای خانگی شده، اما چه خوب است که به خاطر داشته باشیم این افراد نیز بخشی از انسانهای هموطن و هم سرزمین ما هستند. با اعتقاد به مفهوم بزرگ «ایرانی بودن» به این افراد نگاهی پرمهر داشته باشیم و به یاد آوریم  این انسانهای در چنین زندگی سختی، نیاز به همدلی و مهر دارند.

🔹 من فکر می‌کنم چقدر خوب است در دورانی که بر اثر بی مسئولیتی تصمیم‌گیران، فقر درجامعه از استثناء قابل کنترل به قاعده عمومی غیر قابل کنترل تبدیل شده، وبیشتر آدم ها سردرگریبان دارند، هرکسی می‌خواهد «گلیم خودش راازآب بیرون بکشد» ،وقت وثروت ملی درمیان نزاع های سیاسی  در درون ساخت قدرت وتحمیل نزاع سیاسی به درگیری با زندگی روزمره مردم، نام فرهنگ! می‌گیرد، وظیفه نهادهای مدنی خیرجمعی وهمه ما به مسئولیت خود در قبال چنین افرادی از کودکان و نوجوانان و سالخوردگانی که اشاره شد،  بیندیشیم که چگونه هرکدام از ما به سهم خود می‌توانیم دلشان را هرچند اندک، شاد کنیم.

@alirabiei_ir
🔻 تداوم روح ۱۲ فروردین

علی ربیعی

🔹 به اعتقاد من، ۱۲ فروردین تاریخی‌ترین لحظه حیات سیاسی ملت ایران در چند سده اخیر است. یک رژیم، نه از میان تانک و گلوله و خونریزی و جنگ مسلحانه نه کودتا بلکه با یک حضور مردم و با سبکی کاملا دموکراتیک از میان آرای مردم شکل گرفت واساسا انقلاب اسلامی خود یک رفراندوم و یک انتخاب بزرگ بود.

🔹 اکنون به نقطه‌ای رسیدیم که بیم از تداوم با‌کیفیت صندوق بنیاد ماندن نظام، روشنی امید را به سایه خواهد سپرد.

🔹 من معتقدم راه حل تمام نگرانی‌های به وجود آمده به خصوص نگرانی در قبالِ زیست ناآرام وجنبش‌گونه جامعه درلایه‌های زیرین و همچنین ایستادگی در برابر تضعیف‌گران خارجی ایران، چیزی جز افق گشایی نوین  برای جاری کردن روح دوازده فروردین با همان سبک و سیاق پنجاه و هشتی نیست.

🔹 این تنها وتنها روزنه گشایی است که زخمها را آلام خواهد داد، قطبی‌سازی‌های فرساینده را علاج و ملت بودگی درسایه اعتماد را عمیق، آشتی‌دهنده بین نسلها، سربرکشیدن استعدادها و....و پیامد منطقی آن، ایران قوی ،شکل‌گیری روند توسعه، حل مسائل وکاهش بحرانهای دیروز ،امروز وفردا، فقرزدایی و سرزندگی پرشور درجامعه ای بدون تنش خواهد بود.

@alirabiei_ir
🔻  شاخص‌های اقتصادی، شعف یا نگرانی

✍️ علی ربیعی

"قسمت اول"

سال ۱۴۰۲ با تمام فراز و نشیب‌ها به پایان رسید. مسولان دولتی در جمع‌بندی سال، از موفقیت‌های اقتصادی اعم از رشد اقتصادی، کاهش نرخ بیکاری، جلوگیری از افزایش نرخ ارز و کنترل آن! ،  کنترل نرخ تورم، کاهش نرخ بیکاری و .... سخن گفتند.

پیامدهای اقتصادی بر جامعه،  با دو شاخص قابل ارزیابی است و شعف یا نگرانی‌ها را می‌توان از آن استنباط کرد: نخست معیشت مردم، دوم درآمد و بیکاری.

در این یادداشت تلاش می‌شود تا ضمن مروری بر شاخص‌های اقتصادی سال ۱۴۰۲، آثار پنهان عملکرد شاخصهای اقتصادی بر معیشت و نگرانی های متاثر از آن در جامعه ایران امروز پرداخته شود.
برای مثال ؛مکرر در گزارش های دولت در خصوص کاهش بیکاری و حتی از بین رفتن بیکاری در برخی استانها صحبت می شود.
این در حالی است که در بهترین حالت با توجه به میزان حداقل دستمزد و عدم کفاف آن برای هزینه معیشت، عمدتا تمایلی برای ورود به بازار کار رسمی وجود ندارد. لذا این موضوع به معنای وفور شغل نبوده و خود یک پدیده نگران کننده است.
یکی از شاخص‌های مهم پر بسامد که به عنوان نشان موفقیت ارائه می‌شود، رشد اقتصادی است. همواره این سوال مطرح می‌شود چگونه است که اثر این رشد در زندگی روزمره و معیشت مردم دیده نمی‌شود و همچنین منجر به اشتغال پایدار و امنیت‌زا چه در سطح امنیت فردی (عدم هراس از آینده) و چه در سطح امنیت عمومی نمی‌گردد. نگاه به این رشد به تفکیک بخش‌ها می‌تواند به تفسیر این امر کمک کند.
مروری بر شاخص‌های اقتصادی کلان در سال ۱۴۰۲ نشان از رشد اقتصادی ۶.۹ درصدی دارد که بیشتر حاصل رشد بخش نفت و گاز و خدمات است. رشد بخش کشاورزی در دو سال متوالی منفی بوده است. رشد بخش نفت و گاز، حاصل گشایش‌هایی از سوی دولت امریکا مبنی بر اجازه فروش نفت ایران بوده که خود نشانی از تاثیرات غیر قابل انکار تحریم بر اقتصاد ایران است که تاکنون انکار می‌شد. با توجه به اینکه،  این نوع رشد ناشی از پویا شدن رشد تولید نیست و بیشتر متکی بر استخراج و  فروش نفت است، نمی‌تواند نسبتی با رونق تولید و اشتغال برقرار سازد. همچنین بیشتر درآمد ناشی از آن صرف هزینه‌های جاری مانند حقوق کارمندان و بازنشستگان، هزینه‌های دفاعی، خرید کالاهای اساسی، پرداخت یارانه و.... می گردد. بخشی از رشد اقتصادی نیز مربوط به رشد بخش معدن است که با توجه به سهم کم صنایع پایین دستی معدن، این بخش نیز نسبتی موثری با اشتغال ندارد. رشد منفی ۱.۲ درصدی گروه صنعت و معدن بدون نفت دلیلی میتواند دلیلی بر مدعای فوق باشد.
حتی رشد ساختمان در پاییز ۱۴۰۲، ۰.۴درصد بوده در حالی که حداقل چهل رسته شغل ناشی از تولید  مستقیم به صنعت ساختمان مرتبط است و اساسا بخش ساختمان کشانه اشتغال در سالهای اخیر بوده است.
در خصوص رشد بخش خدمات نیز سه نکته قابل توجه است: نکته اول اینکه بخشی از اشتغال خدمات در ۴۰۱ و ۴۰۲ مربوط به برگشت اشتغال های از بین در دوره کوید بوده است. نکته دیگر اینکه رشد پایدار بخش خدمات که به ویژه در دنیای پساکوید وابسته به خدمات فناوری محور است، مستلزم دسترسی به اینترنت و پهنای باند مناسب برای بنگاه‌ها است. بنابراین با توجه به محدودیت‌های شدید ایجاد شده در استفاده از اینترنت به ویژه در دو سال اخیر، امکان گسترش اشتغال‌های بخش خدمات به صورت پایدار وجود ندارد.
نکته سوم در خصوص حجم خدمات غیر مولد است که در قالب واسطه گری در اقتصاد ایران شکل گرفته و به عبارتی از کانال سوداگری منجر به گردش پول و در نتیجه رشد بدون اشتغال و تولید می‌شود. اگر چه آمار رسمی در خصوص حجم سوداگری در اقتصاد ایران وجود ندارد اما حتی نگاهی به آمارهای رسمی نیز نشان می دهد که بخش قابل توجهی از رشد خدمات مربوط به زیر بخش واسطه گری های مالی ( بهار و تابستان) است که خود سیگنالی از  رشد سوداگرانه است. با نگاهی به آمار بخش خدمات استنباط می‌شود رشد بخش خدمات مرتبط با خدمات مولد نبوده، لذا این نوع رشد تاثیری بر اشتغال باکیفیت و امیدزا نخواهد داشت.
رشد منفی متوالی بخش کشاورزی در دو سال اخیر یک زنگ خطر است. بخش کشاورزی، مهمترین بخش در امنیت غذایی کشور از یک سو و ایجاد ارزش افزوده از سوی دیگر محسوب می‌شود. این بخش همچنین ظرفیت بسیار بالا در ایجاد اشتغال های خرد، کوچک و تامین معیشت دارد.
@alirabiei_ir
🔻 شاخص‌های اقتصادی، شعف یا نگرانی

✍️ علی ربیعی

"قسمت دوم"

هرچند چالش‌هایی در بخش کشاورزی به لحاظ آسیب رساندن به محیط زیست و آب‌بر بودن محصولات تولیدی وجود دارد، اما استفاده از روش‌های نوین و رویکردهایی نظیر کشاورزی هوشمند راه حل هایی برای حفظ بخش کشاورزی و رونق بخشی به آن می‌تواند باشد.

در کنار آمارهای رشد، نگاهی به آمارهای اشتغال، به درک مفهوم شعف یا نگرانی از شاخص‌های اقتصادی در کشور کمک می‌کند. مروری بر آمارهای اشتغال و بیکاری در سال ۱۴۰۲ نشان می‌دهد که بیشترین میزان ایجاد اشتغال در بخش خدمات بوده و این بخش حدود ۶۰ درصد از میزان اشتغال کشور را در بر گرفته است. بر اساس آمارهای زمستان ۱۴۰۲ نیروی کار، بیش از ۱۱ میلیون نفر در بخش خدمات شاغل هستند. همانطور که اشاره شد، این بخش سهم عمده رشد را نیز به خود اختصاص داده است. این حجم از اشتغال در بخش خدمات و رشد حاصل از بخش خدمات، در شرایط وجود محدودیت ها در استفاده از فناوری اطلاعات، و حجم بالای خدمات غیر مولد و سوداگرانه، نمایانگر حرکت در ریل رشد، بدون تولید و اشتغال با کیفیت است.
در عین حال اشتغال بخش صنعت، ۳۴ درصد از اشتغال کشور را شامل می شود و بیش از ۶ میلیون نفر در این بخش شاغل هستند. نکته مهم در خصوص بخش صنعت، هزینه بسیار بالای سرانه ایجاد شغل در این بخش است. به عبارتی این بخش با توجه به عدم جذب سرمایه گذاری خارجی، عدم کفاف سرمایه‌گذاری‌های داخلی، موج خروج سرمایه از کشور، نامناسب بودن امنیت سرمایه‌گذاری و نیز عدم گرایش به سرمایه‌گذاری در داخل به علت فضای بین‌الملل و تحولات اجتماعی به خصوص در سال ۱۴۰۱ و ناکارآمدی بانکها در حمایت از سرمایه گذاری- به علت تحمیل های بودجه ای و تسهیلات تکلیفی-  نمی‌تواند اشتغال‌زایی بالایی داشته باشد.
بخش کشاورزی حدود ۵ درصد از اشتغال کشور (حدود یک میلیون نفر) را به خود اختصاص داده است. این حجم از اشتغال در بخش کشاورزی با رشد منفی این بخش همراه بوده است. به عبارتی بخش کشاورزی در مرحله بازدهی نزولی قرار گرفته است. بدین معنا که به رغم رشد اشتغال در این بخش ارزش افزوده در این بخش کاهش داشته است.
نکته حائز اهمیت آن است که بخش اعظم منابع تولید و اشتغال (مانند منابع تبصره ۱۸) قانون بودجه در سال‌های اخیر به بخش کشاورزی و روستایی اختصاص یافته است. بنابراین کاهش تولید در این بخش نشان دهنده ناکارآمدی و به هدف ننشستن سیاست‌های دولت نیز است. البته باید این احتمال را در نظر داشت که منابع مذکور می‌توانند به اسم تولید و اشتغال در حوزه های دیگری به مصرف رسیده باشند. در این مورد گزارش نظارتی مستندی در دست نیست.
در کنار موارد فوق اضافه کنید تورم بیش از ۴۰ درصد و افزایش شدید نرخ ارز که تبعات و اثرات آن در کاهش قدرت خرید مردم و سوق بخشی خانوارها به سمت فقر تاثیر جدی دارد.
با نگاهی به نکات ذیل، نگرانی در مقابل شعف، ملموس‌تر می شود:
۱. نخست پدیده تهدیدهای اجتماعی ناشی از شرایط اقتصادی است.
در خصوص امنیت اجتماعی-اقتصادی چند نکته قابل بحث است. این موضوع به مباحثی نظیر امنیت سرمایه گذاری، امنیت ناشی از جایگاه اقتصاد در جهان امروز، امنیت ملی ناشی از حضور در اقتصاد جهانی و عبور شاهراه‌ها و میزان وابستگی جهان به اقتصاد یک کشور و مواردی از این قبیل وابسته  است. اما در این یادداشت قصد دارم وجهی از آثار و کنش اقتصادی را بر عاملان اجتماعی و تاثیر آنها در امنیت را به بحث گذارم که بر وضعیت اقتصادی خانوارها نیز تاکید دارد.  اینکه فقر خانوار ، توزیع نابرابر ثروت و محرومیت نسبی چطور خود را در  امنیت نشان می‌دهد. اینکه بیکاری، فقدان امنیت شغلی، کاهش امید به آینده و امنیت روانی جنبه‌هایی از امنیت اقتصادی هستند  که می توانند آثار گسترده ای از نظر اجتماعی به همراه داشته باشند. 
   ۲. همانگونه که بیان شد امنیت اقتصادی عاملی مهم در امنیت اجتماعی است؛ رشد غیرمتکی به تولید و مشارکت مردمی به معنای رشد ناپایدار است. رشد بدست آمده اخیر که بیشتر حاصل فروش نفت به دلیل کاهش سخت‌گیری‌های تحریمی بوده، رشد اشتغال‌زای امیدبخش و موثر بر معیشت مردم نیست. چرا که اصولا صنایع بزرگ نظیر نفت و پتروشیمی اشتغال زایی بالا نداشته و هزینه سرانه ایجاد شغل در این صنایع بسیار بالا است.

@alirabiei_ir
🔻 شاخص‌های اقتصادی، شعف یا نگرانی

✍️ علی ربیعی

"قسمت سوم"

در عین حال اشتغال زایی در بخش خدمات و بخش های غیر مولد، به صورت کارکنان مستقل و خویش فرما (که بخش عمده اشتغال های گزارش شده را تشکیل می دهند)، همگی اشتغال‌های ناپایدار است که امنیت شغلی را در سطح ملی با تهدید مواجه می سازد. کاهش قدرت خرید مردم و گسترش فقر به گونه‌ای که طبقات متوسط جامعه نیز در حال سقوط به دهک‌های پایین درآمدی هستند، همگی به معنای تهدیدهایی بر امنیت است. بیکاری و فقر به معنای عدم امنیت اقتصادی است و عدم امنیت اقتصادی زمینه ساز عدم امنیت اجتماعی می‌شود. سیاستگذاری‌های جبرانی اگر چه می‌تواند در مقاطع زمانی کوتاه مدت موثر باشد، اما این اثرات در بلندمدت پایدار نیست. بنابراین استناد به آمارهای رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال بدون توجه به موارد مورد اشاره، می‌تواند در سایه شعف‌های گزارش دهی، نگرانی‌های عمیق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جامعه را کتمان نماید. به ویژه آنکه در حال حاضر کشور با بیش از سه میلیون نفر نیت یعنی افرادی که نه شاغل هستند و نه در حال آموزش، مواجه است  که قابل تامل است.
به این آمارها اضافه کنید حجم بسیار جوانان متخصص در حال مهاجرت به کشورهای دیگر و تعداد بالای مهاجران بدون کیفیت وارد شده به کشور که وجود این حجم از پناهندگان در ایران به معنای افزایش  هزینه اقتصادی در کشور از یک سو و زمینه ساز عدم امنیت اقتصادی و اجتماعی از سوی دیگر است.
۳.  مهم‌تر از موارد فوق، از منظر امنیت روانی و کنش اجتماعی، موضوع «سقوط کرامت» است. بر اساس تجربه سال های اخیر در کشورهای مختلف، اعم از ثروتمند و یا کم ثروت، نشان داده است که عامل اصلی در چالش‌های بزرگ اجتماعی، در بسیاری موارد فقط خود بیکاری و فقر نیست. بلکه واکنش افراد و جوامع به «سقوط کرامت»شان است که در اثر نزول سطح در آمد و افتادن به دهک‌های پایین درآمدی به وجود می‌آید. بررسی های اخیر نشان می‌دهد که ۱۸درصد فقرا را فروافتادگان از طبقه متوسط به زیر خط فقر تشکیل می دهند. به این باید اضافه کرد جمعیتی را که در زیر خط فقر بوده و نزول مجدد داشته‌اند. این موضوع زنگ خطری است که باید بدان توجه ویژه داشت؛ کسی که فقیر شود شاید واکنشی نشان ندهد، اما کسی که احساس کند کرامتش زیر سؤال رفته است، دست به هر کاری می زند. «سقوط کرامت» مخرج مشترکی است که در قالب فردی به واکنش هایی مانند خودسوزی می انجامد و در کنش جمعی چالش های اجتماعیِ بدون هماهنگی از قبل، را به دنبال دارد.
در پایان باید گفت که اگرچه معمولا دولت ها تمایل به ارایه آمارهای راضی کننده و شعف آور دارند اما برای ضروری است که سیاستگذاران در لایه های آمارها و شاخص های اقتصادی، به خصوص در شرایط انروز ایران بیم های نهفته در این آمارها را نیز بنگرند.

@alirabiei_ir
🔻ایستادن در کنار مظلوم هرجا که باشد...

علی ربیعی

روح آزادیخواهی جدایی پذیر و قابل تفکیک در موضوعات مختلف نیست. من معتقدم روح جامعه ایرانی نوعی ایستادن در سمت مظلوم و آزادیخواهی را در خود نهادینه کرده است.
موضوع فلسطین و اسراییل از بدو تشکیل دولت اسراییل، خارج از مباحث قومیتی بلکه جهت همراهی با مظلوم، همواره دغدغه و مسئله ایرانی‌ها بوده است‌.

اگر خودمان را در موقعیت مردم غزه تصور کنیم و به دنیا آمدن و زیستن در یک زندان روباز  وتحت محاصره همه وتحریم همه جانبه در پس آن زندان را تخیل کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که  مقاومت نکردن، تهاجم نکردن ونکوبیدن به دیوار زندان است که غیرطبیعی محسوب می‌شود و نه مقاومت برضد اشغالگری به عنوان یک حق بدیهی بشری.

روح جمعی توده‌های ایرانی همیشه نوعی هم‌سنخی با طبع روشنفکری جهانی داشته است مانند مقابله با استعمار، نژادپرستی، آپارتاید و....
به خاطر دارم ایرانیان در خصوص آپارتاید آفریقای جنوبی نیز همواره موضع داشتند و این امر در مورد جهانگشایی‌های آمریکایی و سرکوب‌گری‌های روسی هم صادق است. مسئله اسراییل در همین راستا قابل تبیین و ارزیابی است.

در سالهای اخیر، بنابرعللی که ریشه در نارضایتی نسبت به سیاست‌های فرهنگی، اجتماعی و همچنین سیاست خارجی مثلا برجام آسیب‌زننده به معیشت مردم در داخل کشور دارد باعث نوعی زاویه‌گیری نسبت به سیاست‌های خارجی و منطقه‌ای مطرح شد که عده‌ای تلاش کردند با صداگذاری بر روی نارضایتی، آن‌چنان جلوه دهند که حساسیت روح جامعه ایرانی را تضعیف شده و کم‌رنگ جلوه دهند.

متاسفانه سیاست‌های انگ‌زنی و اتهام‌زنی توسط جریان‌های قدرت در داخل کشور برای از میدان به در کردن و حذف عقاید مخالف خود به نام مقابله با ظلم‌های آمریکا مانند تحریم و نسل‌کشی اسراییل همگام با جریان‌های بدخواه خارجی بر این وضعیت دامن زدند.

اسراییل امروز، نه تنها خاک بلکه شخصیت ایرانی را مورد هجوم قرار داده است.  باید برای حفظ تمامیت ارضی و تعرضی که از سوی اسراییل نسبت به هویت ایرانی صورت گرفته، یکپارچه بایستیم.

بدون تردید به رغم همه اظهارنظرها و نقدها و تلاش برای اصلاحات در داخل، با تفکیک قائل شدن، باید در مقابله با این دست‌اندازی رژیم اسراییل هویت و یکپارچگی ملی را نشان دهیم.

@alirabiei_ir

روز جهانی کاریکاتور مرا به یاد توفیق، گل آقا و پس از آن کارهای کاریکاتوریست‌های خوش‌ذوقی همچون هادی حیدری می اندازد که  انتقال پیام، با محتوایی تلخ اما زبانی دلچسب هنر آنهاست.

مفهومی به نام کاریکاتوریزه شدن در ذهنم نقش می بندد که آدمهایی با اندام‌های ناموزون و مغز کوچک را به خاطر می‌آورد.

چقدر این روزها ساختارها و رفتارهای سیاسی کاریکاتوریزه شده است. این هم خود هنری است.

روز جهانی کاریکاتور گرامی باد

🟠 کاریکاتورهای این پست، کار «آقای هادی حیدری» است.

@alirabiei_ir
این روز در ضرورت بهداشت عمومی و اهمیت آن برای سلامت در جامعه نام گذاری شده است.
مطالعات نشان می دهد افراد کم درآمد جامعه به علت نبودن سیاست های بهداشتی بر نظام سلامت دچار بیماری‌ها و حتی ناتوانی‌های جمعی می شوند که نظام درمان نیز پاسخگوی آن نیست و به علت هزینه های بالا معمولا زیستی همراه با بیماری های دائمی و در مواردی معلولیت را سپری می کنند.
خوشبختانه خیرین و سازمان‌های مردم نهاد در حوزه سلامت گسترش یافته اند. جهت گیری از درمان به سمت بهداشت هزینه های کمتر و اثر بیشتری خواهد داشت که نیازمند این تعبیر جهت هستیم.
به بهانه امروز خدمات مددکاران، پرستاران را در حوزه سلامت پاس می‌داریم.

@alirabiei_ir
🔻همه کودکان فرشته‌اند

علی ربیعی

امشب در جمع حامیان و داوطلبان موسسه «کودکان فرشته‌اند» حضور یافتم که به همت «سید نصیر موسوی» بنا نهاده شده است.
در این حیاط کوچک، کارهای بزرگ از سوی قلب‌های بزرگ (چه دختر و چه پسر) تماشایی بود.

سالها پیش در بیمارستانی مستقر بودم و در آن بیمارستان با شیوه کار آنها آشنا شدم. داوطلبانی را دیدم که برای همنوایی و رسیدگی به افراد بی‌پناه به خصوص کودکان بستری در بیمارستانها مشتاقانه حضور تلاش می‌کردند.
هرچند متأسفانه شنیده‌ام که در مدیریت‌های جدید، عذر این موسسه را از حضور در بیمارستان‌ها خواسته‌اند؛ اما با تلاش‌های به عمل آمده، شش هزار نفر داوطلبی که با این موسسه همکاری می‌کنند همچنان بخشی از مناطق تهران و همچنین کشور را پوشش می‌دهند.
قریب به ده سال است که «سید نصیر» در بلوچستان، منطقه دشتیاری مستقر شده است و بسیاری از افراد این خطه که با آنها به صحبت نشسته‌ام ، از وی به عنوانی فردی نکونام از خانواده خود یاد می‌کنند.

من فکر می‌کنم در شرایط ایران امروز، این‌گونه پویش‌ها دارای آثار چندجانبه است:
۱_ نزدیکی فرهنگها. این ضرورت همواره وجود دارد که مانند همیشه با اقوام مختلف ایرانی همیاری نموده و مددکار هم باشیم. جوانانی از تهران، با جوانانی از بلوچستان در کنار هم قرار می‌گیرند و یاری‌رسان می‌شوند.
۲_ در دورانی که فردگرایی می‌تواند سبب کنش‌های ضد‌اجتماعی در جامعه شود، چنین موسساتی با فراهم کردن زمینه برای نوعی «کارورزی خبر جمعی»، باعث خوب شدن حال فرد و جامعه می‌شوند.

در این دوران سخت، ضروری است هرکدام به سهم خود باری از دوش دیگران برداریم.

تبریک می‌گویم به مجموعه «کودکان فرشته‌اند» که به خوبی از پس این کار ارزشمند برآمده‌اند و از هموطنان دعوت می‌کنم در روزهای باقیمانده این پویش، به آن بپیوندند.

@alurabiei_ir
🔻عقلانیت حکمرانی درمیانه بحران

✍️علی ربیعی

زمانی که یک سیستم دچار بحران‌های متعددی هست، براساس خرد حکمرانی و علم مدیریت بحران، اقدام به سیاستگذاریهای چند جانبه برای کاستن از تاثیر بحران و پیشگیری از به‌هم ریختگی و فروپاشی سیستم میکند. با شناسایی عوامل به‌وجود آورنده بحران و ‌شناسایی بحران‌ شدید، اقدام به بسیج منابع برای غلبه بر آن می‌نمایند.

اصل مهم دیگر در علم مدیریت بحران، اقدام و تلاش برای پیشگیری از وقوع بحران‌های جدید و در هم تنیدگی بحرانهاست. مراقبت از ایجاد شرایط چندبحرانی و بسیج همه منابع اعم از فیزیکی و مادی، اجتماعی و فرهنگی برای تمرکز بر بحران اصلی باید صورت گیرد.

امروز و در شرایطی که یک بحران خارجی، نظام و جامعه را تهدید میکند، نظام تدبیر و حکمرانی عقلایی به ما می‌گوید که ضروری است از تمام ظرفیت‌ها و زیر سیستم‌ها برای ایجاد همدلی، ثبات داخلی، افزایش اعتماد به ساختار سیاسی و ایجاد روحیه حمایت گرانه در برابر تهدید خارجی و به طور کلی از یک انسجام اجتماعی بزرگ در برابر تهدید بیرونی استفاده شود.

مواردی که برشمرده شد، قاعده‌هایی عقلایی در مدیریت بحران و نظام تدبیر محسوب می‌شوند.
در شرایط ایران امروز در کشاکش بحران‌هایی همچون سرمایه اجتماعی و اعتماد، فشار معیشت، فضای روانی ناآرام، وجود برخی زمینه‌ ‌ها برای اعتراضات و همچنین یک تهدید خارجی بحران زا -هر چند کهنه و دیرین- اما در شرایط و موقعیت جدید و مرتبط با موضوع امنیت ملی مواجه شده‌ایم. رژیم اسرائیل با بی‌پروایی، علیه تمامیت ارضی و هویت ملی ایرانی تعرضی را انجام داده است.- البته علل این جسارت در این شرایط فعلی ایران قابل بحث است-

در چنین شرایطی، عقلانیت حکم می‌کند در داخل کشور سیاست‌های آرام‌بخش، هماهنگ‌ساز، همدلانه و کم‌تنش اتخاذ و دنبال شود. حتی اجرای برخی سیاست‌‌های اقتصادی و اجتماعی تنش‌زا تعطیل شود. رسانه‌های ملی در چنین شرایطی بیش از هر دوره‌ای باید اقدام به آرام‌سازی کرده و برنامه‌سازی‌های همسو با روح جمعی جامعه را دنبال کنند. معمولا دولت‌ها از جامعه میخواهند که در فضایی آرام شرایط را برای تصمیم گیری و مقابله با تهدید فراهم آورند. نهادهای مدنی، نخبگان سیاسی -اجتماعی و گروه های مرجع هر یک سهمی در ناکام گذاشتن تهدیدها دارند.

حالا حکایت کشور ما کاملا برعکس شده است.
این روزها همراه با بحران‌های منطقه‌ای، تداوم تحریم، تهدید حاکم شدن ترامپیست‌ها و جسارت یافتن جدید رژیم اسراییل، نهادهای حاکمیتی خود هر روز با ایجاد یک تنش جدید، به طور مداوم با اظهارنظرها، تهدیدهای لفظی و مصوبات پرتنش اجتماعی، جامعه را متشنج می‌کنند.
نگاه کنید به ماجرای پارک قیطریه، سیزده به در، تهدید و تحدید کسب و کارها به خصوص در فضای مجازی و مباحث پیرامون حوزه فرهنگ و جامعه هنری.

صدا و سیما در کلان خط مشی ای برای وحدت‌سازی و جامعیت بخشی ندارد، بلکه اتفاقا بعضا یک پای دوقطبی‌سازی هم می‌شود. از بلندگوهای برخی نماز جمعه‌های مهم صدای وحدتی شنیده نمی‌شود. بیشتر قطبی‌سازی‌ها از تریبون‌های رسمی دامن زده می‌شود. انگار نه انگار که با تحولات عظیمی در منطقه روبرو هستیم و ایران عزیز به یک هدف تبدیل شده است. صدای تهدید در بیخ گوش ایران و زندگی ایرانیان به کرات شنیده می‌شود و روح آزاری می‌کند. در این میان، دولت هم به جای اتخاد سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی تسلی‌بخش، به بیان آمارهای قابل‌خدشه که خود منشا مناقشه میشوند، دل خوش کرده است. سازمان رسانه‌ای دولت به مثابه یک سایت ستاد انتخاباتی، بیشتر به شیوه تهاجمی عمل می‌کند تا صدای یک دولت فراگیر.
تنش در دانشگاه‌ها همچنان ادامه دارد. تصفیه مدیران میانی و ورود افراد کم تجربه بطور افقی به نظام اداری و ناامید کردن کارمندان کماکان ادامه دارد و به‌طور کلی تهدید جامعه به اشکال مختلف را شکل می‌دهد.

من بر اساس فهم اجتماعی و سیاسی خود معتقدم، امروز اتخاذ سیاست‌های کم‌تنش به مصلحت کشور است. یک دولت هوشمند باید کمیته‌هایی برای آرام‌بخشی و التیام بخشی با هدف نزدیک کردن دولت_ملت تشکیل دهد. اما متاسفانه من چنین چشم‌اندازی را نمی‌بینم. امروز این یک مطالبه جدی از نهادهای حاکمیتی است که در این روزهای سخت، نه تنها زمینه‌سازی برای جولان بدخواهان ایجاد نکنند، بلکه در جهت امنیت و منافع ملی، سیاست‌های متناسب را دنبال کنند.

@alirabiei_ir

🔹 انگار نه انگار که با تحولات عظیمی در منطقه روبرو هستیم و ایران عزیز به یک هدف تبدیل شده است. نگاه کنید به ماجرای پارک قیطریه، سیزده به در تهدید و تحدید کسب و کارها به خصوص در فضای مجازی و مباحث پیرامون حوزه فرهنگ و جامعه هنری. صدا و سیما در کلان خط مشی‌ای برای وحدت سازی و جامعیت بخشی ندارد، بلکه اتفاقا بعضا یک پای دوقطبی سازی هم می‌شود.
از بلندگوهای برخی نماز جمعه‌های مهم صدای وحدتی شنیده نمی‌شود. بیشتر قطبی‌سازی‌ها از تریبون‌های رسمی دامن زده می‌شود.

🔹 تهدید در بیخ گوش ایران و زندگی ایرانیان به كرات شنیده می‌شود و روح آزاری می‌کند در این میان دولت هم به جای اتخاد سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی تسلی بخش به بیان آمارهای قابل خدشه که خود منشا مناقشه می‌شوند، دل خوش کرده است. سازمان رسانه‌ای دولت به مثابه یک سایت ستاد انتخاباتی بیشتر به شیوه تهاجمی عمل می‌کند تا صدای یک دولت فراگیر یک دولت هوشمند باید کمیته‌هایی برای آرام بخشی و التیام‌بخشی با هدف نزدیک کردن دولت_ملت تشکیل دهد اما متاسفانه من چنین چشم‌اندازی را نمی‌بینم.

بخشی از یادداشت ۱۴۰۳/۱/۲۵ روزنامه اعتماد/
Alirabiei.ir خیر جمعی _ علی ربیعی
پست بعدی را مطالعه فرمایید. @alirabiei_ir
🔻 فصل بادهای گرم

✍️ علی ربیعی

جمعه شب در نمایشگاه نقاشی کودکان بلوچ همراه با تماشای فیلم «فصل بادهای گرم» که برای حمایت از بچه گ‌های بلوچستان برپا شده بود، شرکت کردم.

چند نکته قابل تامل بود:
۱_ ادبیات و هنر کارکردهای عمیق نهفته‌ای دارند که شاید کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند. یکی از مهم‌ترین این کارکردها (که فیلم یاد شده به خوبی از عهده آن برآمده بود)، شنیده شدن صداهای خاموش است. در شرایطی که نابرابری حتی در فریاد و صدا هم وجود دارد، هنر و سینما می‌تواند پژواک واقعیت زندگی بخشی از جامعه امروز ما باشد.

۲_ مدتهاست نگران ضعیف شدن پیوند هویت‌ها در دل ایران بزرگ هستم ولی متاسفانه تعداد سیاست‌گذاری‌های مهم و قابل اعتنا در این زمینه چه در نظام آموزشی، چه در نظام اداری و.... چشمگیر و موثر نیست. اتفاقا سینما با بازنمایی درست می‌توان. درقوی کردن پیوندهای ملی و هویتی نقش‌آفرینی موثر داشته باشد. در فیلم «فصل بادهای گرم»، دختری زابلی در تلاش برای ارتقای وضعیت زنان بلوچ، نمادی از این معناست.

۳_ وقتی یک فیلم و مستند، لایه‌های زیرین جامعه را به تصویر می‌کشد، به مثابه یک جامعه‌شناس مسئله را واکاوی می‌کند. این فیلم، به درستی، بزرگترین مانع در بازماندگی از تحصیل زنان در جوامع بلوچ را برخلاف تصور عامه که دلیل آن را در فقر اقتصادی جستجو می‌کنند، «مسئله فقر فرهنگی» عنوان می‌کند.

۴_ با دیدن تابلوهایی از نقاشی‌های بچه‌های بلوچ که به همت خانم مهشید خاکباز در معرض نمایش قرار گرفته بود در ذهنم چند نکته را تداعی کرد: در اغلب نقاشی‌ها، تصویری از خودروهایی شبیه به وانت‌های بزرگ دیده می‌شد. در یک معنایابی ابتدایی، می‌شد دریافت که تامین معیشت و زندگی روزمره در این خطه با سوخت‌بری عجین شده است. یافته دیگر من از این نمایشگاه، شکل گرفتن تعبیر «هنرخیّرانه» در ذهنم بود که چه تاثیری بزرگی می‌تواند در گسترش و ترویج کارهای خیر و التیام‌بخشی داشته باشد. جامعه ما به خیّرانی همچون خانم خاکباز که صادقانه با تلاش برای بهتر کردن کودکان در مناطق محروم، انسانیت را قوام می‌بخشند دارد.

@alirabiei_ir
🔻بلوغ و غرور ملی
کار درست در زمان درست/ قسمت نخست

✍️علی ربیعی

( در ادامه این یادداشت، به وظایف دولت، ضرورت عدم تحریک جامعه، نقش گروههای مرجع و تصمیمات نادرستی مانند احضار عباس عبدی و... پرداخته خواهدشد)

حمله رژیم اسراییل به کنسولگری ایران و پاسخ ایران به این حمله، از جمله حوادث مهم تاریخی سرزمین‌مان ایران عزیز محسوب می‌شود.

برخی وقایع فقط متعلق به دوره و زمان خود نیستند بلکه می‌توانند بر سالهای آتی و حتی نسل‌های آینده اثرگذار باشند. این‌گونه اتفاقات، تاریخ یک ملت و کشور را رقم می‌زنند. برای مثال می‌توان به شواهد تاریخی از جمله ملی شدن صنعت نفت و کودتا، جدایی بحرین و قراردادهای بعد از جنگ با روسها و... اشاره کرد.

اتخاذ تصمیم درست در چنین مقاطع تاریخی‌ای، سرنوشت یک ملت و یک جامعه را تعیین می‌کند و سبب تغییرات زیادی در آینده کشورها و ملت‌ها می‌شود.

معتقدم در این شرایط، سه گروه عمده اجتماعی باید نسبت خود با این نوع پدیده‌ها را به گونه‌ای تنظیم کنند که به طور اساسی بلوغ ملی در آن متبلور باشد. در این میان، مهم‌ترین و تاثیرگذارترین گروه، دولت است. دولت به عنوان تصمیم‌گیرنده در این شرایط، که از جانب ملت تصمیماتی را برای حفظ تمامیت ارضی، حاکمیت و حفظ غرور ملی و شیوه ایجاد همبستگی ملی و هویت جمعی می‌گیرد، مهم‌ترین عامل تاثیرگذار محسوب می‌شود. نهادهای میانی، روشنفکران، گروههای مرجع، رسانه‌ها و آنانی که صدای‌شان میانجی و میانه‌ای بین دولت و جامعه هستند و نهایتا برآیند افکار عمومی جامعه با همه کلیت و تنوع‌های موجود در درون آن، سه گروهی هستند که نوع تفکر و کنش آنها در این شرایط بسیار تعیین کننده است.
معمولا در این شرایط که بحث سیاست‌های داخلی و خارجی و همچنین امنیت داخلی و خارجی دچار در هم تنیدگی می‌شوند (و اتفاقا مفهوم امنیت ملی نیز ناشی از چنین تنیدگی ای است) -به رغم اینکه ذهنیت گذشته جامعه از دولت و نوع رابطه آن باخواسته های اقشار مختلف بر واکنش جامعه در مقابل تهدید خارجی اثرگذار است-
تجارب تاریخی نشان می‌دهند که تصمیمات غلط و حتی مواضع یک جامعه در حال جنگ، منجر به نوع تصمیم طرف خارجی برای چگونگی تداوم جنگ و فشار بر یک ملت تأثیرگذار است. نوع گفتمان صورت‌گرفته در جامعه و همچنین نوع نسبتی که دولت با جامعه برقرار می‌کند، همگی بر تعیین شرایط تصمیم گیری و اقدام- به خصوص از سوی تهدید خارجی- اثرگذار خواهد بود، (مانند انصراف جرج بوش از حمله به ایران). لذا من معتقدم هر سه گروه در این شرایط باید ملاحظاتی را مدنظر قرار دهند.

۱_ نخستین نکته تحلیل درست از ماجراست. پاسخ ایران به حملات مکرر رژیم اسرائیل با حاشیه‌ها و خوانش‌های متفاوتی همراه شده است. معتقدم حال که به این مرحله رسیده‌ایم، مصالح ملی ما ایجاب می‌کند فعلا کانون بحث و جهت‌گیری‌ها بر پاسخ دفاعی ایران، احتمال شرارت بیشتر اسراییل، اثرات آن بر جامعه و ملت ایران و نیز موقعیت ایران در منطقه و‌جهان در درازمدت متمرکز شود. مشاهده می‌شود که بسیاری، این رخداد را با سیاست‌های داخلی و نگرانی‌هایشان از سیاست‌های داخلی ترکیب کرده و بر اساس آن، در مورد واقعه صحبت می‌کنند.
ماجرا از این قرار است که رژیم اسرائیل مدتهاست با عملیات ایذایی و تروریستی خود، قصد تضعیف ایران را دارد‌. به اعتقاد من کینه و شرارت اسراییل _برخلاف ادعای بسیاری_ ارتباطی تام به موضوع غزه ندارد. نگاه کنید به لیست ترورهایی که اسرائیل در سالهای گذشته در ایران انجام داده است. به‌طوری که در بسیاری از این ترورها، با پیامهای مختلف و کنایه‌آمیز ایران را مورد خطاب قرار داده است. به عنوان مثال خرابکاری‌ها در نیروگاهها، هک کردن‌ها که مدتهاست درحال تکرار است و همچنین ترور دانشمندان هسته ای در داخل کشور و اقدامات خرابکارانه‌ای که رژیم اسراییل مدتهاست دنبال می‌کند.
من بر اساس فهم خودم از امنیت ملی، معتقدم اقدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، یک اقدام درست، شایسته، به موقع و درجهت منافع ملی و امنیت درازمدت ایران‌زمین صورت گرفته است. فکر می‌کنم در صورتی که ما پاسخی مناسب به رژیم اسرائیل نمی‌دادیم، فردا حتی همسایگان بسیار ضعیف هم که شواهدی از آن را در همین چند وقت اخیر دیدیم) برای ما گردن‌کشی می‌کردند. بدون شک تلاش برای کوچک انگاری ایران آنقدر تداوم می یافت که تبعات خوشایندی برای ایران به دنبال نداشت.
۲ - به نظرم این عملیات بیشتر جنبه اثبات توانایی  و اقتدار داشت. به گونه‌ای که جان انسان‌ها در معرض خطر قرار نگیرد. البته این نکته هم قابل تامل است که اگر انسان‌های زیادی آسیب‌دیده و کشته می‌شدند هدف از این عملیات، کشتار تلقی می‌شد؛ حالا که یک پایگاه نظامی مشخص هدف قرار گرفته شده، بهانه جویی ها به نوع دیگری عنوان می‌شود. من معتقدم از نظر نوع عملیات، زمان آن و همچنین اصل عملیات، کاری درست، حساب شده و در جهت منافع ملی ایران بوده است.
@alirabiei_ir
واقعا من درک نمی‌کنم چگونه است که تا  مردم ایران به رغم روایت سازیهای مختلف در مقابله
با رژیم اسرائیل، حس خوب و غرورآمیزی پیدا
می‌کنند ناگهان جریانی جامعه را به تقابل می‌کشاند.
با همه درک و فهمم از امنیت و منافع ملی معتقدم شیوه برخورد و اقدامات خیابانی در خصوص حجاب نه تنها به دور از تدبیر است، بلکه نه امنیت ساز است و نه مقوم ارزشهای دینی.

@alirabiei_ir
🔻 پس از بحران

✍️ علی ربیعی

"قسمت اول "

علم مدیریت بحران، سه مرحله از اقدامات را توصیه می‌کند: پیشگیری در مرحله پیش از بحران، اقدامات کنترلی در حین بحران و استفاده از فرصت‌ها و جلوگیری از تهدیدها در پسا بحران.
در یادداشت قبلی، به اجتناب‌ناپذیر بودن اقدام ایران در مقابل اسراییل اشاره کردم. گذشت زمان هم ضرورت و موثر بودن این اقدام را نشان داد.
من فکر می‌کنم در طول چند دهه گذشته، این اقدام یکی از اقدامات حساب شده است که سبب متجلی شدن قدرت ایران بدون تلفات جانی شد. ارزش اصابت حتی چند موشک زمانی آشکار می‌شود که این امر با وجود عملیات حمایتی نیروهای هوایی چندین کشور، از جمله آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و ... و همچنین کمک‌های اطلاعاتی چندین کشور منطقه، صورت گرفت. وقتی به عملیات صورت گرفته نگاه می‌کنیم، بیشتر شاهد نوعی قدرت‌نمایی هشداردهنده هستیم تا یک عملیات جنگ‌آفرین. این به اعتقاد من از جمله استراتژی‌های مناسبی بود که اتخاذ شد.
برخی از کارشناسان آشنا به مسایل بین‌الملل معتقدند رژیم اسرائیل به چند دلیل، اقدامی پرتنش که منجر به تداوم پاسخ از سوی ایران شود را مرتکب نخواهد شد. با توجه به عدم تمایل آمریکا به درگیر شدن در یک جنگ منطقه‌ای، بر اساس تجارب به دست آمده در عراق و افغانستان، و اینکه اساسا سیاست آمریکا مبنی بر ترک حضور نظامی گسترده در منطقه است، اسراییل نیز نمی‌تواند کار آفندی موثری را به مورد اجرا بگذارد.
دلیل دیگر، تلاش اسراییل برای تعدیل فضای بین‌الملل در جو ایجاد شده پس از جنایات غزه و رفتن به سمت ائتلاف جهانی علیه ایران است.
پس از این اقدام، داشتن برنامه و استراتژی چه در بعد خارجی، بین‌المللی، منطقه‌ای و همسایگان و چه در عرصه‌های داخلی به ویژه اجتماعی، فرهنگی و رسانه‌ای ضروری است.
۱_ در بعد خارجی، بدون تردید تلاش اسرائیل برای صدور قطعنامه‌ها‌ی بیشتر علیه ایران حتی تا بردن ایران ذیل منشور هفت ادامه می‌یابد. بنابراین برگرداندن فضای اذهان عمومی جهانی و نهادهای بین‌المللی به سمت غزه و حفظ افکار عمومی شکل گرفته در آمریکا و اروپا علیه اسرائیل می‌تواند بخشی از دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای باشد.
اعزام هیات‌های مختلف به کشورها و گفتمان در مسیر منطق جهانی، به ویژه اطمینان بخشی به کشورهای منطقه و هراس‌زدایی از آنها، بیش از آنچه که امروز در اخبار شاهد آن هستیم، ضروری است. به‌کارگیری تمامی ظرفیت‌های ملی در این زمینه می‌تواند اثرگذار باشد.
۲_ ماشاهد جنگ روایت‌ها و دیپلماسی بوده وبیشترنیزخواهیم بود. در چنین شرایطی، بی‌تردید نیاز به آرامش داخلی و ایجاد رفتارهای همدلانه با مردم و جامعه و همچنین از بین بردن زمینه ناامنی‌های روانی و اجتماعی  وجوددارد.
متاسفانه، عده‌ای به خصوص آن رسانه‌هایی که روزی از سعودی ارتزاق می‌کردند و امروز از اسرائیل، گویی رسانه فارسی زبان رژیم اسرائیل هستند و با تحلیل‌ها و القای نوشته‌هایشان در تلاش برای ناامن کردن فضای روانی داخل کشور هستند تا حمایت‌گری مردم از اقدام ایران را ضعیف نمایند. من فکر می‌کنم با وجود همه گلایه‌های موجود اعم از فقرگسترده شده، برخی تصمیمات غلط، به خصوص در مورد برجام، که امروز می‌توانست سرنوشت ما را تغییر دهد(در همین زمان تقریر یادداشت به خاطر آوردم که  نتانیاهو، چگونه همچون اسپند بر آتش در تقلا بود و به هم زدن برجام را بزرگترین پیروزی خود می‌دانست. آن روز باید خیلی از هشدارها جدی تلقی می‌شد)،ومجموعه ای از نارسائیهای سیاست داخلی واجتماعی -فرهنگی ،بااین وجودمی توان با دلجویی و همراه کردن جامعه از این شرایط،به طورموفقیت‌ آمیز وهمراه باقدرت ملی بیشترعبورشود.
گام‌های موثر در برابر جنگ روایت‌ها، بیان واقعیت‌ها به طور شفاف است. در دوران شبه جنگ، اعتماد به اخبارِ با سرعت و صحیح از قدرت روایت‌سازی دیگران می‌کاهد. متاسفانه هیچ برنامه توجیهی با کارشناسان مورد قبول جامعه در رسانه‌های ملی مشاهده نمی‌شود. مسئولان به جای سیاست‌های اقناعی و توجیهی با استفاده از ظرفیت رسانه‌های مستقل داخلی، سیاست‌های کنترلی در پیش گرفته‌اند و به طور عجیبی نویسندگان دلسوز و ایران‌دوستی همچون عباس عبدی و برخی دیگر را ممنوع از نوشتن کرده و با چالش حقوقی مواجه ساخته‌اند. از دست دادن چنین ظرفیت‌های ارزشمندی، یک خطای قابل تامل است.

@alirabiei_ir
2024/11/04 13:47:00
Back to Top
HTML Embed Code: