Telegram Web
4_376130906248709857.pdf
8 MB
خانواده مقدس
كارل ماركس و فردريك انگلس
نقدي اجتماعي بر نهاد خانواده

علي طايفي
@alitayefi1
🗿ايدئولوژي استانداردسازي كودك

در نظریه های مربوط به جامعه شناسی کودکی، بسیاری از جمله تامسون بر این باورند که خشونت و کنترل در نهادهای اجتماعی برای اعمال یک سلیقه، یک نگرش، یك رفتار و یك نظم تعریف شده مشخص همه بدنبال استاندارد سازی انسان است.

بزرگسالان و سیاستگذاران آموزشی و اجتماعی برای حفظ نظم كهن خود، کودکی و طغیان گری آنان دربرابر ارزشها و هنجارهایشان را بر نتابیده و آنرا تهدیدی بزرگ علیه جامعه، ساختار قدرت و نظامات امنیتی و فرهنگی خود می بینند. نظام
هایی که منافع همه مدافعان آنرا بندبال دارد.

استانداردسازی کودکان از همان کودکی در
خانواده شروع و درمدارس اشکال نظام یافته تری بخود گرفته و در نهایت انسان های ازخود بیگانه ای را تربیت می سازد که بی تردید در آینده بزرگسالی با بحران های روانی و اجتماعی بسیاری روبرو خواهند شد.
@alitayefi1
چوب الف در تمکین، تربیت و اطاعت پذیری در
ساختار آموزشی و پرورشی در جامعه ایران زمانی که راههای منطق و مذاكره و دعوت به آن به بن بست منتهی می شود، هموار ساده ترین و موثرترین راه برای القای الگوهای بزرگسال و از بالا به پایین بوده است. کودک آزاری براساس آمارهای اعلا شده در بیش از 67 درصد خانواده ها صورت می گیرد و اگرچه در مدارس طی مصوبات سالهای اخیر تنبیه کودک درمدارس ممنوع شده است ولی سرکوب رای و روان در این ساختار همچنان ادامه دارد.

ساختار كودكي در جامعه امروز ايران بشدت تکان دهنده است و در نهادهاي اجتماعي مختلف، واقعیت استاندارد سازی انسان را به نمایش می گذارد. همسان سازي براي نه يكپارچگي بلكه براي اعمال هژموني جامعه كهنسال و حفظ وضع موجود از مهمترين رويكردها و روشهايي است كه بطور روزانه براي توليد موجوداتي بكار برده مي شود تا هيچ انحراف از معياري صورت نگرفته و ساختار قدرت در أمان باشد.
@alitayefi1
در اين رهگذر همه رسانه ها و نهادهاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و امنيت بدنبال پروژه استاندارد سازي اند. پرورش نسلي كه همه يكسان بيانديشند سبب ساز بازتوليد جامعه اي خواهد شد كه در آن هيچكس چيزي فراتر از آنچه ساختار رسمي ديكته مي كند. نمي انديشد. اين ايدئوژي بزرگسالي، زمينه مرگ پويايي و اعتلاي نسلي جامعه را مهيا مي كند.

آغاز سال تحصيلي در مدارس كشور ادامه همين پروژه است كه بطور ساختمند و متشكل در اين مسير اجرا مي شود. اين پروژه البته با مقاومت هاي جدي از سوي نسل جديد روبروست خواهد از طريق شكستن ارزشها و هنجارهاي منسوب به اين ساختار هژمونيك و خواه با مبارزه و تلاش همزمان در كنار نهادهاي كارگزار پروژه استاندارد سازي.

علي طايفي
@alitayefi1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تحولات ساختار زناشویی
علی طایفی

مروری بر یک پژوهش درباره ساختار روابط زناشویی که از طریق آن یک زوج باهم آشنا و وارد رابطه می‌شوند، نشان می‌دهد چگونه این ساختار در طی قریب چند دهه دستخوش تحولات بنیادین شده است. بطوریکه ساختار مسلط خانواده، مدرسه، دوستان، همسایگی، مراکز دینی، بار و رستوران، همکلاسلان، همکاران و روابط آنلاین در پیش از جنگ جهانی دوم بشدت با ساختارهای امروز متفاوت بوده است.

در عصر حاضر در سال ۲۰۲۴ مهم‌ترین ساختار تشکیل مناسبات زناشویی از واقعیت به دنیای مجازی کشیده شده است؛ فضایی که در همین چند دهه پیش حضور خارجی نداشت. می‌توان با همین جرات نیز گفت در جامعه ایران نیز مناسبات زناشویی از سیطره صرف خانواده، دوستان، مدرسه و همسایه و…
و فضای واقعی دور شده و روابط زناشویی در بستری متفاوت شکل می‌گیرد.

بی‌سبب نیست که دیگر نظام ارزشی، هنجارها و مناسبات و ساختار سنتی در تشکیل روابط زناشویی دیگر عمل نمی‌کند.

سنجشگری‌ مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
💀ايران؛ مهد زندان و اعدام!💀

اگر نسبت زندانی به جمعیت هر کشور را مقایسه کنید ایران با داشتن ۰٫۳۶ درصد از زندانيان جهان در خود، قبل از امریکا (با ۰٫۰۸ درصد) و چین (با ۰٫۱۴ درصد) در رتبه نخست قرار دارد. به بیان دیگر ایران بطور نسبی دو و نیم برابر بیش از چین و چهار برابر بیش از امریکا دارای زندانی است. این ارقام برای کشوری با داعیه اخلاق اسلامی و فرهنگ والاتر و نقد دو الگوی کمونیستی و سرمایه داری که در صدر آن دو کشور چین و امریکا قرار دارند، جای تامل دارد.
بی سبب نیست که نسبت اعدام شدگان در جهان را هم مقایسه کنیم ایران بطور نسبی شش برابر چین، شهروندان خود را اعدام کرده و در این شاخص نیز در رتبه نخست جهانی قرار گرفته است.
قرار گرفتن در رتبه نخست در جهان از منظر برخي شاخص هاي توسعه اي البته مزيد بر عزت يك ملت و خدمتگزاري و پاسخگويي دولت/حكومتي است كه به مديريت اين توسعه مي پردازد. اما قرار گرفتن در رتبه نخست شاخص هاي ضد توسعه مانند اعدام، زندان، اعتياد، خودكشي و خودسوزي، مرگ و مير ناشي از تصادفات و سكته هاي قلبي و مغزي و مسايل اجتماعي مشابه آن نشانه چيست؟ در اين طرح مسيله رويكرد ساختاري و تاريخي مورد نظر خواهد بود.
@alitayefi1
🔫 شواهد تاريخي حاكي از اين دارد كه اعدام و زندان إنسانها بخاطر عدم احترام به قوانين و هنجارهاي حكومت ساز همواره منجر به تنبيه و زجر فيزيكي ختم مي شد. تبارشناسي مرگ و اعدام، شكنجه و حبس از رويكرد فوكو، بخصوص در ايران گواه بر اين است كه بدن مهمترين ابژه تنبيه و انتقام حكومت و وجدان جمعي در برابر ناهنجاريها و هنجارشكنان بوده و هست.

با اعدام و زندان، گويي جامعه كثير صاحب قدرت أعم از قدرتمندان سوار بر اريكه قدرت و حتي مردمان بظاهر هنجار دوست بيرون از زندان كه به حمايت از اين دو روش مجازات فيزيكي مي پردازند، آرامش فردي و امنيت اجتماعي مي يابند. در اين رويكرد آمران و عاملان اعدام، حبس و شكنجه علاوه بر پرداختن به حذف و حبس بدن ناهنجاران به حذف و حبس مسايل اجتماعي و نابهنجاري ها نيز مي پردازند. صاحبان قدرت تاب ديدن و شنيدن ناهنجاريهايي كه خود سبب ساز ان بوده اند را نيز ندارند.
@alitayefi1
🗿 در رويكرد دوركيم از تحليل مكانيسم مجازات زجر آميز بجاي مجازات پندآميز در ساختار جامعه اي ميكانيكي، مي تواند برخاسته از يك ناتواني در انطباق تئوري/نظرگاه اجتماعي ايستا با واقعيت هاي يك جامعه پويا باشد. شاهد مثال اين امر برخورد ديني و ايدئولوژيك نظام قدرت در ايران در رويارويي با نيازها و تحولات ساختاري و چاره يابي ناهنجاريهاي اجتماعي برآمده از بحران هاي اجتماعي است كه بجاي تعهد به امنيت و سلامت جامعه، به امنيت و صلابت تئوري ديني و مفروض هاي قدسي مآب از يكسو و حذف نابهنجاران بجاي نابهنجاري از سوي ديگر مي گرايد.

🔒 در ادامه اين رويكرد، دومينوي يا زنجيره اين رويكرد زاجره و خشونت عليه بدن و قرباني ساختن فرد در برابر جامعه، بگونه اي است كه صف طويل قربانيان بي پايان است. مردمان فقير و گرسنه، اسيب ديده اجتماعي و درمانده در نهادهاي فروپاشيده خرد و كلان، و قرباني فساد و بي توجهي كنشگران نظام قدرت، در صف ورود به زندان هستند و از صدها هزار نَفَر محبوس در زندان، بسياري در نوبت مجازات بدن و حذف تن و اعدام فرد. چنين ساختار مارپيچي و روبه قهقرايي بصورت دم افزايي در حال گسترش است.
@alitayefi1
🖐🏾نظام قدرت شعور درك چرايي اين زنجيره مرگ و شكنجه را نيز ندارد و همچنانكه عاجز از انطلاقي تيوري با واقعيت است، و ناتوان از چاره يابي مسايل و پيشگيري بروز آنها، در پروژه حذف نيز ناتوان و درمانده مي شود. وفور نرخ زندان و اعدام بجايي رسيده است كه ميزان سرمايه گذاري حكومتي براي مديريت زندانيان با همه نارسايي هايش چندين برابر سرمايه گذاري براي بخش آموزش و تامين امنيت شغلي و اقتصادي براي مردمي است كه در مدار تودرتوي زنجيره پيش گفته در بيرون از زندان در انتظار هستند.

👁 اعدام، زندان، بازداشت، شكنجه، شلاق، رعب و وحشت و حضور نظامي در جامعه سبب شده است كه جامعه كثير عليرغم تصور خود به زندان بزرگي تبديل شود كه در حصاري ملي/كشوري از هراس مجازات ناشي از ستيز با نظام قدرت، به مجازات خود و خشونت مردم بر مردم روي آورده و مجازات بدن در فرهنگ عمومي رشد و نمو مي يابد. بي سبب نيست نرخ خشونت هاي فيزيكي مانند نزاع و قتل هاي خياباني، نرخ خشونت هاي جنسي و قومي، نرخ خشونت هاي كلامي و جوك سازي هاي جنسي/قومي و در نهايت خشونت هاي سني بزرگسالان بر كودكان همچنان رو به فزوني است. خشونتي كه در مارپيچ فرو روينده جامعه را بسوي واپس هايي مي كشاند كه در نهايت به فروپاشي امنيت اجتماعي منجر خواهد شد.

علي طايفي
@alitayefi1

http://aftabnews.ir/images/docs/000179/179404/images/57634_923.png
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
توسعه و گذار مرگ و زندگی
علی طایفی

توسعه همیشه هزینه‌های انسانی و اجتماعی داشته است. چنین نیست که امر توسعه، امری پاکیزه و انسانی است اگرچه چه بسا در راستای ایجاد انسان توسعه‌یافته است. معمای توسعه در همین جا نهفته است که نسل پیشین برای بقا و رشد نسل نوین از کوره‌راه‌های سخت و عبورناپذیر، عبور می‌کند تا به توسعه نسل بعدی برسد. در این ویدیو گذار توسعه در گذرگاه زندگی و مرگ با انبوهی از تنش و ناامنی قابل مشاهده است.

فرایند توسعه در ایران نیز مانند همه کشورهای دیگر جهان مشحون از قربانی شدن انسان برای اهداف توسعه بوده و هست. از توسعه حاصل از استثمار تا استعمار. اینک در ایران نیز فقر و فلاکت پس از انقلاب و حاکمیت رهبران دینی، همچنان زیر نام توسعه، جان می‌ستاند. چنین توسعه‌ای از نظر مبانی اخلاقی و فلسفی در واقع ضدتوسعه است. ناسازه‌های توسعه برون‌زا، ناموزون و نابرابر دستاوردی جز فقر و نابسامانی تا سرحد مرگ ندارد.

فیلم نمایانگر بخشی از زندگی ایل بختیاری در مسیر کوچ برای بقاست.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کاهش سن ازدواج: بچه‌بازی تا تجاوز به کودک
علی طایفی

بارها نوشته‌ام که کاهش سن ازدواج و بردن یک پدیده اجتماعی سترگ نزد کودکان بویژه سنین زیر هجده‌سال یعنی افزایش دامنه تجاوزگری و مشروعین بخشیدن به تجاوز زیر نام ازدواج، ازدواج زودهنگام، کودک‌همسری و ازدواج اجباری است. بنظرمن هیچیک از عبارت‌های مذکور بیانگر عمق آسیب اجتماعی و انسانی نیست که بنام ازدواج، مشارکت قانونگذار، خانواده طرفین بویژه دختران کودک‌سال و متجاوزی بنام شوهر نیست و نخواهد بود.

کاهش سن ازدواج و تنفیذ و مشروعیت بخشیدن به تجاوز به کودکان، باید اخلاق‌زدایی شده و قداست آن دور ریخته شود.
این گفتگو قریب ۱۵ سال پیش صورت گرفته که نظر به اهمیت و بقای این مسیله آنرا بازنشر می‌دهم.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
كودكي و مردانگي
علي طايفي

پرسش مطرح اين است كه چطور مردانگي/مردسالاري سبب تباهي مردان مي شود وقتي كه كودكي در فرايند اجتماعي شدن از مسير عقائد قالبي/ ستروتايپ هايي مي گذرد كه كودكي را زير نقاب "مرد باش" مورد غفلت قرار مي دهد.
دراين فرايند مجموعه تعاملاتي صورت مي گيرد كه كودكي را قرباني مردانگي مي كند.
💡 تباهي كودكي زماني تشديد مي يابد كه بازتوليد روندهاي مسلط/مين ستريم، بر فرايند عبور از كودكي سايه انداخته و نظم مردانه و مبتني بر بزرگسالي و عقلانيت مبتني بر ان را مهمترين گذرگاه دوام و قوام جامعه وساختارهاي اجتماعي از پيش موجود آن مي داند.
💡كودكي براي يك پسر بچه نه تنها نشانه عدم بلوغ، عدم عقلانيت، هرج و مرج طلبي، شيطنت و شيطاني بودن است بلكه نشانه اسيب پذيري او در سطح يك دختر و معادل دخترانه بودن نيز هست. بي سبب نيست كودكان پسر نيز مورد سوء استفاده جنسي مردان قرار مي گيرند.
@alitayefi1
💡 فرهنگ مسلط مردخواهانه كودكي را تهديدي براي ساخت مردسالارانه مي داند. در اين فرهنگ كودكي بايد سريعا به بزرگسالي مردخواهانه اي تبديل شود كه در آن ساختار مسلط مردانگي بازتوليد مي شود.
💡 دراين فرايند، كودك بسرعت به پسربچه و مردان خردسالي مبدل مي شوند كه رفتار مردان اطراف خود را تقليد كرده و دروني مي سازند. تحقير و ناديده انگاشتن دختران در مقامي برابر از همين دوره كودكي شروع مي شود.
💡 مردانگي حاصل از چنين فرايندي بشدت آسيب پذير هست. مردان در اين فرهنگ مسلط مردخواهانه كودكي نمي كنند و كودكي شان قرباني بي صداي فرهنگي مي شود كه در زير نقاب آن جامعه مردسالار تعيين نقش و بازيگري مي كند.
💡 مردان فاقد كودكي، مردان ستمديده و قرباني تلقي مي شوند كه در مدار بسته ستم جنسيتي خود هم كنشگر هستند هم كنش پذير. خشونت ناشي از انبوه نيازهاي سركوفته شده در دوره كودكي مردان امروز، از آنان چهره خشونت بازي مي سازد كه پرخاشگري،درمان خودساخته آن مي شود.
💡 دختربچگان در فرهنگ مسلط مردسالارانه جامعه در اخرين سكوي توجه قرار دارند و نه تنها از سوي بزرگسالان خواه مرد و زن، بلكه از سوي پسربچگاني مورد تبعيض و تفكيك قرار مي گيرند كه در فرايند مردانه شدن، كودكي شان به تباهي كشيده مي شود.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1

http://akilasgrossisten.se/files/2014/08/iulkj.jpg
آیا ایران تجزیه شده است؟ ۱
علی طایفی

همواره یکی از نگرانی‌هایی که نظام سیاسی و اصلاح‌طلبان حکومتی بر آن پای‌می‌فشارند این است که ایران در صورت گسترش ناآرامی‌ها و تغییرات سیاسی در نظام قدرت متمرکز، در خطر تجزیه و فروپاشی سرزمینی قرار خواهد گرفت. استدلال این بخش از صاحبان قدرت در پوزیسیون همسو با استدلال بخشی از اپوزیسیون قدرت در بین مجموعه‌ای از ناسیونالیست‌های افراطی، سلطنت‌طلبان و پادشاهی‌خواهان است که معتقدند اگرچه تغییر سیاسی و فروپاشی نظام قدرت ضروری است ولی باید مراقب خطر تجزیه کشور نیز بود.

درجای دیگری به رویکرد غیردمکراتیک هراس‌هایی از این پرداخته‌ام (اینجا). ولی در تحلیل حاضر تلاش من بر این است که نشان دهم هراس از تجزیه امری موکول به آینده و محتمل‌های تحول سیاسی در کشور نیست. برعکس معتقدم تجزیه در جامعه ایران پیشاپیش و در طول چند دهه اخیر تحت حکومت دینی، ریشه و رشد یافته است. این تجزیه هم لزوما سرزمینی نیست بلکه از ابعاد دیگر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، جنسیتی، قومیتی و طبقاتی چنان تجزیه‌ فراگیر و ژرفناکی رخ داده است که در صورت فروپاشی سیاسی، زمینه تجزیه سرزمینی را نیز فراهم خواهد ساخت. برخی از ابعاد این تجزیه همه‌گیر و فراگیر چنین است:

۱) تجزیه جنسیتی. معتقدم از همان سال نخست پیروزی انقلاب ۵۷، بسترهای تجزیه جنسیتی در جامعه فراهم ‌و تحکیم شد. ساختار اجتماعی، سیاسی و حقوقی جامعه ایران و قوانین واپسمانده دینی چنان فضایی را تثبیت ساخته است که در آن، ایران به دو جزیره بزرگ تجزیه شده است. در یک پهنه اجتماعی مردان دارای بیشترین قدرت، فرمانروایی و سلطه و امکان هستند و در پهنه دیگر نیمی از جمعیت بنام زنان قرار دارند که فاقد کمترین حقوق انسانی، برابر و متعادل هستند.

در چنین ساختاری نیمی از جامعه بنام زن، فاقد حق بارداری، سقط جنین، نامگذاری بر فرزند، ارث برابر، دیه برابر، حق سفر، حق تحصیل، حق شغل، حق مهاجرت، حق ازدواج، حق طلاق، حق حضانت و کلا حق زندگی برابر با مردان هستند. می‌توان این وضعیت را به تعبیر دیگر به تجزیه جامعه‌ای تشبیه کرد که نیمی از جامعه بر قدرت و نیمی در زیر ستم و فاقد قدرت بسر می‌برند. حتی به تعبیر دیگر نیمه مردانه جامعه به زندان‌بان روزانه نیمه دیگر جامعه زنان تبدیل شده که زندگی زنان را تحت ستمی چندگانه فرو برده است.

۲) تجزیه قومیتی نیز اگرچه از مهم‌ترین عرصه‌های‌ارعاب و هراس در جامعه مطرح می‌شود، امری است که پیشاپیش در جامعه ایران رخ داده است. نرخ اندک سواد، ثبت احوال و اسناد، آشنایی به زبان فارسی، فقر و محرومیت شهری و روستایی، فقر ارتباطات و اطلاعات، نرخ حاشیه‌نشینی‌ بالاتر‌از میانگین کشور، محرومیت در بهداشت و درمان و میانگین اندک طول عمر، مشارکت حداقلی مردم مناطق اقوام دیگر در مدیریت منطقه‌ای و استانی و ده‌ها محرومیت دیگر گواه این است که جامعه ایران از نظر قومیتی نیز بشدت تجزیه شده است.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نان به نرخ روز خوارها!
علی طایفی

کانفورمیست ها یا راحت‌طلبانِ آماده یا آسوده‌خور همواره در جامعه به همرنگی‌های تهوع‌آور می‌پردازند و مهترین پاشنه ‌آشیل جنبش‌های مدنی محسوب می‌شوند. این طیف عمدتا از طبقه متوسط و نوکیسگانی هستند که در ساختارهای رانتی، ایدیو‌لوژیک و غیردمکراتیک فضای رشد پیدا کرده‌اند و از درون، این ساختارها را تقویت و‌ در نهایت فلج می‌کنند. بخشی از لمپنیزم نیز در این طیف قرار می‌گیرند خواه لمپنیزم در اقشار حاشیه نشین در جامعه خواه لمپنیزم فرهنگی و دانشگاهی که عمدتا با نان‌خوری به نرخ روز از امکانات رفاهی و امنیتی ناشی از وابستگی به نهاد قدرت بهره‌مند می‌شوند. این طیف اجتماعی پلشت‌ترین قشر اجتماعی محسوب می‌شود که فاقد هرگونه تعلق و تعهد اجتماعی به طبقه یا مردم و هویت فرهنگی است.
متن آواز و مشخصات خواننده ایتالیایی را در اینجا بخوانید
https://b2n.ir/z92425

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
آیا ایران تجزیه شده است؟ ۲
علی طایفی

مردم سیستانی و بلوچستانی، مردم آذری زبان و ترک‌نشین، مردم کردنشین و لرنشین، مردم عرب ایرانی در جنوب غربی کشور از جمله مردمانی هستند که قریب بیش از نیمی از جمعیت کشور را تشکیل داده و در حاشیه جامعه مرکزگرا و حکومتی سانترالیستی، دارای حیاتی پر از مشقت و تنگدستی‌اند. اگرچه فارسی زبانان نیز در‌محرومیت بسر می‌برند ولی محرومیت بیشتر مردم در مناطق قومی دیگر در حواشی مرزی کشور گویای محرومیت نسبی بیشتر در جامعه و تجزیه بالقوه مردم از فضای عمومی فرهنگ ملی است.

۳) تجزیه طبقاتی نیز بعد دیگری از تجزیه ‌اجتماعی است که بوقوع پیوسته است. هراس‌آفرینی حاکمیت قدرت از تجزیه، چنان است که اعتنایی به این ندارد که بجز طبقه مسلط حاکمه، طبقه بالای متوسط شهری و منصوبان و منسوبان قدرت و طبقه نوکیسه وابسته بدان، بخش بزرگی از طبقات اجتماعی زیرنام طبقه فاقد قدرت و فاقد مالکیت در غم معیشت روزانه و شبانه خود هستند. آمارها بیانگر این است که قریب هفتاد درصد مردم در زیر خط فقر و بقا روزگار بسر می‌کنند و هیچ حق و حقوقی در جامعه ندارند.

تجزیه طبقاتی بمعنای این است که اولویت‌های توسعه و نیازهای زیستی طبقات ستمدیده و زحمتکش که مورد استثمار روزانه‌ هستند، هیچ منافع همسودی با نیازها و اولویت‌های طبقه مسلط و صاحب قدرت و ثروت و فاسد ندارد. در چنین ساختاری، طبقه اندکی صاحب همه امکانات مالی و مدیریتی و اقتصادی در کشور است و با جسارت و بی‌رحمی و دانش اندک بیش از پیش بر تجزیه جامعه از درون می پردازند.

۴) تجزیه اقتصادی نیز از این منظر پیشاپیش بوقوع پیوسته است. دهک بالای هرم قدرت و ثروت در جامعه، نابرابری در ساختار تولید و توزیع منابع، بیکاری و فقر، اعتیاد و محرومیت ناشی از حاشیه‌نشینی گواه این است که بیش از نیمی از جامعه ایران از منابع ثروت در جامعه محرومند. چنین تجزیه اقتصادی در پهنه دیگری در همه مناطق کشور گسترده شده و هم‌پوشانی گسترده‌ای با تجربه‌های جنسیتی و قومیتی دارد. بدین معنا که فقر و محرومیت، بیکاری و حاشیه‌نشینی اقتصادی در نزد جامعه زنان، اقوام و اقلیت‌های اجتماعی دیگر ریشه دوانده است.

۵) تجزیه نخبگان با سایر اقشار اجتماعی نیز از دیگر مصایب اجتماعی است که نشان از واگرایی اندیشه‌ورزی و تولید فکر با تولید ارزش‌های اقتصادی دیگر در جامعه دارد. فرار مغزها، و خروج گسترده نخبگان از کشور از یکسو، به حاشیه‌راندن و سرکوب و سانسور نخبگان دگراندیش در جامعه نیز دلالت بر این دارد که به تحلیل ارگانیسیستی، سر از بدن جامعه ایران جدا شده است. بنظرم تجزیه و واگرایی نخبگان از فرهنگ سیاسی مسلط، نظام ایدیولوژیک و باورهای دینی، آغاز فرایند جداسری است که زمینه‌های بالقوه تجزیه در پهنه‌های دیگر اجتماعی را فراهم ساخته است.

۶) تجزیه اجتماعی را در پیوند با تضادهای عمیق میان جامعه و نهادهای رسمی آن با جامعه غیررسمی است. در این معنا که پیشتر درباره آن نوشته‌ام، جامعه رسمی دیکته شده از سوی نظام ارزشی و سیاسی حاکمیت بشدت از جامعه غیررسمی و درسایه جدا شده و در پی چالش‌ها و نظام ارزشی و هنجاری متفاوت و متضادی است. هرچه فشار جامعه رسمی و نهادهایی بر جامعه غیررسمی افزایش می‌یابد، زمینه تجزیه اجتماعی بالقوه نیز بسوی بالفعل شدن تقویت می‌شود.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
جامعه‌شناسی؛ یک راهنمای گرافیکی
جان‌ناگل و پیرو/ ترجمه علی طایفی

این‌ کتاب در‌ پی ارایه یک‌ مجموعه از راهنما یا دستور‌عمل‌هایی نیست که خواننده را به وسایلی برای دگرگونی جامعه مجهز نماید. برعکس باطرح متفکران کلیدی جامعه شناسی، مفاهیم و آرای بنیادین آن، هدف عینی کتاب عبارت از آشنا کردن خواننده با میراث فرهنگی ثروتمند این رشته است.

اگرچه چنانکه بوردیو طرح می‌کند، اشتغال به جامعه‌شناسی شبیه یادگیری یک‌ ورزش رزمی است، مطالعه این‌کتاب می‌تواند شما را با قدری تمرین، به ساختن یک جامعه سالم و برابر مجهز کند. به تعبیر زیگموند باومن: رسالت جامعه شناسی یاری رساندن به فرد است. ما باید در خدمت آزادی باشیم.

ترجمه این کتاب محصول تلاش برای معرفی این رشته برای علاقمندان و عموم کسانی است که دغدغه مسایل اجتماعی در سر دارند. کتاب را می‌توانید از نتشارات جامعه‌شناسان و سایر کتابفروشی‌های شهر خود تهیه کنید .

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
‎⁨من عشق می ورزم پس هستم⁩.pdf
440.2 KB
من عشق می‌ورزم، پس هستم
علی طایفی

روزگاری دکارت مدعی بود «من فکر می‌کنم پس هستم». سده‌های بعد در عصر پساروشنگری البرت کامو روایت دیگری توصیف کرد که «من اعتراض می‌کنم پس هستم». البته بسیاری از صاحبان اندیشه با خصیصه‌ای‌ عصری به توصیفِ بودن و هویت‌یابی انسان وقت پرداختند. یکی با خشونت‌طلبی هابسی دیگری با مهرجویی و مهرورزی روسویی. یکی با ناسیونالیزم خاص خود چون فردوسی، دیگری با خدایی در خودآیی و عرفان مولوی. شاید اما کمتر کسی به عنصر گمشده انسان دیروز و امروز اشاره کرده است که ما براستی کجاییم و ملامتگر هشیار کجاست!؟

مجموعه جامعه‌شناسی عشق با چنین دغدغه‌ای به برخی از زوایای پنهان عشق از منظر اجتماعی می‌پردازد تا بتواند روشنگر مفهوم عشق از هرآنچیز دیگری بپردازد که بنام عشق جعل شده است.

این مجموعه را بخوانید و آنرا بازنشردهید.


سنجشگری مسایل اجتماعی ایران

https://www.tgoop.com/alitayefi1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آرش کمانگیر
نوشته و اجرای سیاوش کسرایی

موسیقی، خرد جان؛ شعر، جانِ خِرَد
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جنبش اجتماعی ایران جنبشی سریالی و فرسایشی است
علی طایفی

مهمترین‌مختصات جنبش اجتماعی ایران عبارتند از: طبقاتی بودن بویژه طبقه زحمتکش، دارای ماهیت شهری و متعلق به حاشیه شهرها، نسلی و ضدنسلی، جوانسال علیه پیرسالاری، فراجنسیتی و برابرخواه، سکولار و غیردینی، مستمر و‌ پایدار، دیجیتالی و مدرن، بدون‌رهبری با ساختاری مسطح و غیرمراتبی، سریالی و فرسایشی، و متعلق به نسل پس از انقلاب علیه انقلاب ۵۷ است.

تحلیل جامعه شناختی ام از جنبش مدنی مردم را در اینجا‌ مطالعه‌کنید:
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2919
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2921
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2923
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2925

https://akhbar-rooz.com/?p=13657

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
ترومای دهه پنجاهی‌ها ۱
علی طایفی

در جای دیگری به مسایل کوهورت‌های نسلی و جمعیتی پرداخته‌ام که چگونه تحولات اجتماعی را سبب‌ساز شده و سبب‌پذیر بوده‌اند. در جای جای این دست از تحلیل‌های مرتبط نیز عمدتا به کوهورت جمعیتی بیست‌تا سی ساله‌‌ها پرداخته‌ام که کانونی‌ترین نسل موثر در تحولات اجتماعی محسوب می‌شوند.

آنچه که در این تحلیل می‌پردازم کوهورت دهه پنجاهی‌ها هستند که سنین بیست تا سی سالگی‌شان در دهه پنجاه خورشیدی گذشته و اوضاع پیش، حین و پس از انقلاب را تجربه کرده‌اند.

از منظر دیگر در این تحلیل به ترومای اجتماعی خواهم پرداخت که دهه پنجاهی‌ها‌ تجربه کرده و بشدت از آن اثر پذیرفته و پرهیز می‌کنند. در مقاله دیگری در همین ارتباط از ترومای دهه‌شصتی‌ها نوشتم که چگونه وقایع دهه شصت بر رویکرد سیاسی و اجتماعی این نسل آثار منفی بجای‌گذارده است.

در اینجا نیز با همین متد و الگوی نظری به مهم‌ترین مسایلی خواهم پرداخت که دهه پنجاهی‌ها از آن آسیب‌پذیرفته، آسیب زده و از آن پرهیز کرده و گریز‌انند.

یک) وقوع انقلاب ۵۷، با همه چهره خشونت‌بار، رادیکال، دگرگون‌ساز و چالش‌برانگیزش، نخستین پدیده‌ای است که دهه پنجاهی‌ها آنرا چه در آن عرض زمانی و چه از نظر طول تاریخی تجربه زیسته کرده‌اند.

طبعا جوانان در دهه پنجاه فرزندان والدینی بودند که متعلق به دهه سی بوده و تحولات نهضت ملی مصدق، جنبش روشنفکری چپ و ملی‌مذهبی و نوآوری‌های فرایند مدرنیزاسیون و انقلاب سفید شاه و بسیاری دیگر را با پوست و گوشت چشیده بودند.

اینک فرزندان همان جوانان، در ۲۰-۳۰ سالگی خود در دهه پنجاه شاهد سقوط نظام شاهنشاهی بودند که در طول تاریخ نخستین واقعه غیرمتعارف بود.

وقوع انقلاب فقط تجربه یک سقوط نبود بلکه در بطن خود، همسرایی برای تاسیس نظام سیاسی دینی و جمهوریتی بود که با همه تناقضات درونی‌اش، نخستین‌تجربه انقلابی، تحول سیاسی، ایدیولوژی دینی و حاکمیت ولایی و نظامی بود.

پیروزی انقلاب در بین جبهه‌های مختلف تجارب متفاوتی برای دهه پنجاهی‌ها بیار آورد. جریان چپ، پیروزمندانه در پیشبرد پروژه انقلاب علیه نظام ستم‌شاهی بود و کام‌های تاریخی، ایدیولوژیک و آرمان‌خواهانه‌اش بسرعت با شکست و ناکامی مواجه شد.

انقلاب ۵۷ برای گروه وسیع انقلابیون چپ‌گرا از توده‌‌ای تا فداییان و دیگر مارکسیست‌ها و حتی مذهبیون چپ‌گرا، واقعه‌ای بشدت خشونت‌بار بود.

قلع و قمع و اعدام سراسری وابستگان به نظام سیاسی پهلوی/شاهی از یکسو و خلع و عزل منسوبان به قدرت در نظام اداری و لشگری کشور نخستین تجربه خونباری بود که جوانان و کوهورت پنجاهی‌ها شاهد بودند.

از همان اواخر این دهه تا سرتاسر دهه شصت نیز، نسل مورد بحث مشمول همان خشونت‌های خونبار شد. خون و اسلحه به مهم‌ترین زبان دیالوگ و گفتگو مبدل شد. انقلابی که بنام واژه، آرمان‌های گفتمانی و گفتمان آرمانی در پی طرح نوینی از جامعه سالم، نظام سیاسی دمکرات، آزاد و برابرخواه بود، در ترومای خشم و خشونت غرق شد.

در این واقعه با سکوت انقلابیون در اعدام منسوبان به قدرت سیاسی پیشین، سرانجام خود نیز زیر چرخ این قدرت خشونت‌بار، و کشتارهای دسته جمعی له شده و جان باختند.

اگر امروزه به رویکرد و روحیات دهه پنجاهی‌ها بنگریم خواهیم دریافت که از انقلاب ۵۷ بیحد هراس دارند و به اتکای همین فوبیا و ترومای آن عصر از انقلاب دیگری حتی علیه نظام سیاسی ولایی مافیایی دوری می‌کنند.

البته ترومای انقلاب به اشکال مختلف در رویکرد‌ سیاسی این نسل بازنمایی می‌کند. گروهی مانند مجاهدین خلق به دنبال انتقام‌جویی خصمانه در پی انقلاب مشابه دیگری برای تصاحب قدرت و راه اندازی جویبار خون دیگری از پیروزمندان انقلاب ۵۷ هستند.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
ترومای دهه پنجاهی‌ها ۲
علی طایفی

گروهی دیگر که بخش بزرگی از آنان در خارج از ایران بسر می‌برند در پی بازگشت نظام پهلوی و شاهنشاهی هستند. نسلی که بنوعی وابسته به نظام پهلوی بوده و هواداری آنرا می‌کردند نیز از هرگونه انقلاب دینی گریزانند ولی در پی یک انتقام‌جویی خشونت‌آمیز برای بازگشت به قدرت هستند.

بخش دیگر و قابل توجهی از این نسل نیز از هرگونه انقلابی که بوی خون و تعفنِ واپسگرایی دهد گریزان هستند و در‌مسیر تحول‌خواهی تدریجی گام‌ برمی‌دارند.

این بخش از مردم که چه بسا در متن انقلاب مشارکت نداشته، جمعیتی است که از انقلاب و انقلابیون فاصله گرفته و در جنبش‌های سریالی دو دهه اخیر نیز کمترین مشارکت را داشته‌اند.

دو) چرخش ایدیولوژیک. امروزه شاهد هستیم که بخش بزرگی از کسانی که در زمره انقلابیون دهه پنجاه بودند دستخوش چرخش‌های ایدیولوژیک شده‌اند. این چرخش حتی شامل مذهبیون و تندرویان انقلابی است که خود در جرایم و جنایات انقلاب ۵۷ شرکت داشتند.

افراد شناخته شده و نشده در قشریون مذهبی چنان از آرمان‌خواهی‌های گنگ و مبهم ایدیولوژیک اسلامی در آستانه انقلاب، رویگردانی کرده‌اند که دیگر هرگز تمایلی به تکرار یک انقلاب دیگر مذهبی ندارند.

لایه‌هایی از این چرخش فکری در قالب اصلاح‌طلبی حکومتی نمایش یافته است که حتی در درون این قشر/گروه نیز شکاف‌ها و ریزش‌های جدی دیده می‌شود. حجم وسیعی از نیروهای وفادار به حاکمیت دینی که نسل دهه پنجاهی بشمار می‌روند از بخش بروکراتیک، ایدیولوژیک و نظامی قدرت جدا و خود را به حاشیه کشانده‌اند.

اگرچه قسمت دیگری از این نسل با کنار گذاشتن ایدیولوژی انقلابی، بسوی فساد و بهره‌گیری از رانت‌ها و فرصت‌های رشد مالی و امکانان روی آورده‌اند، ولی ترومای انقلاب مانع از بازتولید روحیه انقلابی‌گری این نسل نیز گردیده است.

طیف دیگری از کسانی که ترومای انقلاب دارند، وابستگان به احزاب راست و چپی هستند که در داخل و خارج از کشور با ایدیولوژی‌های سیاسی خود فاصله گرفته و بسوی کسب و کار و هواداری از جناح سرمایه می‌کنند.

انبوه قابل توجهی از چپ‌گرایان دهه پنجاهی که در صف مبارزه با نظام پهلوی بودند، دربرگیرنده ایرانیان خارج از کشور هستند که پس از سالها بشدت آپولیت یا سیاست‌گریز شده و به زندگی روزمره و خودمحور روی آورده‌اند.

در این میان حتی راست‌گرایان لیبرال‌منش نیز از زمره کسانی هستند که از روحیه انقلاب‌گری دوری کرده و بدنبال تغییرات تدریجی هستند تا مبادا امنیت اقتصادی‌شان بیش از این صدمه ببیند.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
ترومای دهه پنجاهی‌ها ۳
علی طایفی

سه) اعدام و کشتار. دهها هزار اعدام از نخستین دستاوردهای ماشین قدرتی بود که پس از‌ پیروزی انقلاب ۵۷، با سرعتی جنون‌آور بسوی قعرخشونت حرکت می‌کرد. ماشین اعدام نیز استثنا قایل نبود و همه را از وابستگان به نظام دربار و ارتش شاهنشاهی تا نیروهای چپ و مجاهدین درو کرد.

حتی مردم عادی نیز بنام دین و خدا تجربه چوبه دار و جوخه اعدام را پشت سر گذاشتند. اعدام‌های صحرایی و با کمترین حد از محکمه عادلانه هراس از کشتار مشابه را در اذهان همه نسل پنجاهی‌ها ثبت کرده است.

اگرچه در ابتدای انقلاب بخشی از نیروهای مذهبی، ملی، چپ و لیبرال بر اعدام
ها صحه گذاردند و با مرگ انسان دیگراندیش شادی کردند ولی ماشین اعدام سرانجام آنان را نیز به جوخه و طناب مرگ سپرد.

از مهم‌ترین دلایلی که جمعیت کثیری از ایرانیان از انقلابی مشابه گریزانند، هراس از وقوع کشتار گسترده‌ای است که شاهد آن بودند. البته در این میان گروه‌هایی از اپوزیسیون مانند هواداران سلطنت و مجاهدین همچنان در رویای تیرهای چراغ برق بعنوان چوبه‌های دار هستند.

چهار) جنگ و شهادت از ثمرات زودرس انقلاب ۵۷ بود. هشت سال جنگ تحمیلی از سوی حاکمیت دینی زیر نام خدا و میهن، سبب غلیان حس شهادت‌طلبی بین مردمی شد که برای اسلام، رهبران دینی و کشور و مردم مسلمان خودکشی دیگرخواهانه را پیشه کردند.

قریب یک میلیون کشته و جانباز جنگی چنان شد که نسل پنجاهی‌ها با طی دوران سیاه سایه مرگ بر‌ جامعه، از جنگی دوباره هراس داشته باشند. این هراس و شبح مرگ حتی از سوی حاکمیت دینی نیز همواره چونان مترسکی در مقابل مردم معترض و هراسیده طرح می‌شود.

به بیان دیگر طیف گسترده‌ای از مردم در اقشار اجتماعی مختلف و بخشی از گروه‌های سیاسی در فرایند تغییر و تحول سیاسی کشور، از ریسک حمله کشورهای همسایه یا گروه‌های افراطی نظیر داعش و طالبان گریزانند.

پنج) نزاع‌های سیاسی. تجربه درگیری‌های فکری خشونت‌بار، فقدان مدارای دمکراتیک و تضادهای بین هواداران حزب‌اللهی تا گروه‌های سیاسی دیگر از راست تا چپ، از دیگر عرصه‌های این فوبیای تحول است.

اگرچه فضای باز سیاسی در‌ بخصوص‌ یکسال نخست انقلاب برای بسیاری از نسل دهه پنجاهی، خاطره انگیز و خیالی است ولی ثمرات خشونت‌بار‌ التهاب سیاسی جریان‌های مختلف فکری و سیاسی آن عصر، سبب شد که طیف وسیعی از مردم و هواداران این جریان‌ها سر از زندان و چوبه اعدام در آورند.

شعار «بحث سیاسی نکنید» بعنوان یکی از کلیدواژه‌ها در سال‌های پس از انقلاب برای پیشگیری از افزایش تضادهای سیاسی بین جریانات و فرقه‌های سیاسی مختلف همچنان سبب‌ساز‌ نگرانی و هراس از تحولات سیاسی است.

ترومای نزاع‌های سیاسی ناشی از فقدان همگرایی فکری در‌ جامعه پیرامون مطالبه سیاسی واحد و چشم‌انداز مربوط به حکومت و ساختار سیاسی آینده‌ای است که پس از حاکمیت دینی تصاویر مبهمی از آن در‌ جامعه و اپوزیسیون وجود دارد.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
ترومای دهه پنجاهی‌ها ۴
علی طایفی

شش) حکومت دینی و آخوندی. اگرچه تاسیس حکومت اسلامی نخستین واقعه عملی و فراگیر در تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی ایران محسوب می‌شود ولی تجربه زیسته دهه پنجاهی‌ها هرگز نمی‌خواهد چنین خبطی را دوباره بازآفرینی کند.

گرایش افکار عمومی بخصوص دهه پنجاهی‌ها به سکولاریزم و عرفی‌شدن قانون، نظام حقوقی، نظام سیاسی و تشکیلات و تاسیسات مدنی آن مرهون هراس عمومی است که بویژه نسل پنجاه پس از انقلاب ۵۷ تاکنون شاهد آن بوده است.

حتی لایه نازک و رو به نابودی جریان اصلاح‌طلبان حکومتی نیز در سایه ترومای انقلاب موسوم به اسلامی، در اندیشه پرهیز از تکرار آن و منع ورود و دخالت روحانیون و مبانی دین و شریعت در حیات سیاسی ‌اند.

در این میان نه تنها هراس از انقلاب به یک ترومای نسلی مبدل شده است بلکه تحولی که منجر به بازگشت نیروهای دینی بر سریر قدرت گردد نیز منع و نهی می‌شود.

هفت‌) آرمان‌خواهی. دهه پنجاهی‌ها از نظر تاریخی در اوج آرمان‌خواهی‌ در سده معاصر قرار داشتند. از نیروهای چپ با گرایش‌های مختلف تا راست ملی و دین‌خو همگی در پی ناکجاآبادی بودند که در واقعیت نشانی از آن نیافتند.

شکست ایدیولوژی‌های دین‌خو و سوسیالیستی واقعا موجود در بخشی از جهان، و نمایان‌شدن چهره خشن و غیرانسانی رهبران سیاسی این قسم از آرمان‌خواهان سبب رنگ باختن آرمان‌های مشابه و آرمان‌خواهی بویژه نزد نسل دهه پنجاهی شد.

مشارکت اندک دهه پنجاهی‌ها در تحولات سیاسی و جنبش‌های سریالی در طی دو دهه اخیر حاکی از شدت آثار تر‌ومای آرمان‌خواهی‌های ذهنی، خیالی، و رمانتیکی بود که شیرینی خواهش آن را به تلخی رانش آن منتهی ساخت.

هشت) پادشاهی‌خواهی. نسل پنجاهی‌‌ها اگرچه علیه نظام شاهنشاهی مبارزه کرده و بنیان‌های تاریخی آنرا فروپاشیدند ولی هراس بازگشت نظام سلطنت نزد بخشی از این نسل همچنان به قوت خود باقیست.

جمعیت وابسته به نظام سلطنت در داخل و خارج از ایران البته اگرچه قریب نیم قرن از سایه خدا در کالبد یک شاه محروم بودند ولی در پی بازتاسیس آن و بازگشت عصر طلایی سردار مدرنیزم رضاشاه و نوه او هستند.

با این وصف نرخ سلطنت‌طلبان در جامعه ایران بشدت اندک است و هراس افکار عمومی بویژه نسل پنجاهی‌ها از بازگشت استبداد شاهی پس از استبداد شیوخ، همچنان نیرومند و اثرگذار است.


در پایان می‌توانم چنین نتیجه بگیرم که یکی از مهم‌ترین موانع مشارکت سیاسی نسل جوان در انقلاب در دهه پنجاه و حتی دهه شصت، وقوع تروماهای تاریخی است که این نسل را در پیگیری برخی از مطالبات سیاسی یادآور انقلاب ۵۷، به تردید، ابهام و هراس می‌افکند.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
2025/02/11 08:32:08
Back to Top
HTML Embed Code: