جامعهشناسی عشق ۱۰
علی طایفی
دیگر دردنیای معاصر سرکوب و مجازات در انتظار کنش اجتماعی عشقورزی نیست. اگرچه در ساختارهای سنتی در جامعه و نهاد قدرت دینی و سیاسی هنوز هم عشقورزی بمثابه جنایتی مستوجب مکافات تلقی میشود ولی فرد مدرن در جامعه مدرن و امروزه با قدسیزدایی از ناموسی و آبرو و شیخوخیت های دینی، سنی و جنسی به رهاسازی عشق از اسارت سنت و قدرت اهتمام کرده است . عشق در این بستر به امری مطلوب و تجویزی مبدل شده است تا مطرود و تادیبی.
از زمانیکه عشق و اخلاق مرزهای تودرتوی حاکم و محکومی را درنوردیده و به سرزمینهای مستقلی مبدل شدند، دیگر شاهد قربانی کردن عشق و عاشق بنام اخلاق نیستیم. برعکس در دنیای معاصر عاشقی و عشقورزی به پدیدهای اخلاقی مبدل میشود. به بیان دیگر ندانستن عشق و نیازمودن آن، نقیصه و ضعفی شخصیتی از سوی فرد در جامعه محسوب میشود. تابوشکنی و زدایش سایه خونبار ممنوعیت در عشق، میدان و میل به پذیرش اجتماعی عشق و مبارک بودن آن در جامعه، رشد فردی و نیکبختی انسان را افزایش بخشیده است. در این معنا دین و سنت خلع سلاح شده و عشق به سکولاریسم روی آورده است.
سکولاریسم در عشق
اگرچه فرایند سکولاریزاسیون و عرفیشدن آموزههای انسانی، اجتماعی، سیاسی و معرفتی دارای قدمتی چندصد ساله است ولی سکولاریزاسیون و عرفی شدن عشق در ادبیات رسمی درجهان اجتماعی حتی مدرن امری است که با یک تاخیر تاریخی بوقثه پیوست. سکولاریزم سیاسی با جدایی سیاست از حکومت، سکولاریسم فلسفی با زمینیشدن باورهای فلسفی در تبیین هستی اجتماعی انسان و سکولاریزم ادبی با تبدیل متون ادبی و قصص دینی، ربانی و آسمانی به رمانهای رئالیستی و واقعگرا زمینه ظهور یافت. امروزه عشق و عاشقی نیز با عرفیسازی آن و رهاییاش از چنیره دین و سنت و زمینیشدن آن بعنوان یک نیاز اجتماعی و واقعی بشدت سکولار شده است.
در این معنا دیگر رهبران دینی و کلیسا یا مساجد تعیین و تببینکننذه عشق و عاشقی نیستند و اجازه داوری و صدور حکم علیه عاشق و معشوق را نداشته و از این ابزار منع شدهاند. همانطور که تفکیک ساختارها و کارکردهای نهادهای اجتماعی در پروسه مدرنیزاسیون سببساز به حاشیه رفتن دین و رهبران دینی و افکار دینخوی تمامیتخواه در پوستههای محدودتر شد، به همان میزان نیز با نهادسازی و نهادینه شدن عشق، نهادهای دینی مجاز به دخالت در حوزه عشق و عشقورزی را نیستند.
دراین فرایند بجای رهبران دینی، کنشگران جدیدی وارد عمل شده و آموزش عشق عاشقی را پیشه کردهاند. روانشناسان، معلمان آموزشیار اجتماعی، نویسندگان، رماننویسان، فیلمنامه نویسان و فیلمسازان، هنرمندان نقاشی و طراحی و.. به رهبران و راهبران عشقورزی مبدل شدهاند. در پهنهای حتی از این فراتر میتوان شاهد بود که در نهاد نوین عشق دیگر رهبری، مصادیق خود را از دست داده و عشقورزی به یک تجربه فردی و خاص مبدل شده است. این تحول ناشی از تنوع روحیات، خلقیات، دانش و بینش، تجربه و تربیت و میل و گرایش فرد در جامعه بوقوع پیوسته است.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
دیگر دردنیای معاصر سرکوب و مجازات در انتظار کنش اجتماعی عشقورزی نیست. اگرچه در ساختارهای سنتی در جامعه و نهاد قدرت دینی و سیاسی هنوز هم عشقورزی بمثابه جنایتی مستوجب مکافات تلقی میشود ولی فرد مدرن در جامعه مدرن و امروزه با قدسیزدایی از ناموسی و آبرو و شیخوخیت های دینی، سنی و جنسی به رهاسازی عشق از اسارت سنت و قدرت اهتمام کرده است . عشق در این بستر به امری مطلوب و تجویزی مبدل شده است تا مطرود و تادیبی.
از زمانیکه عشق و اخلاق مرزهای تودرتوی حاکم و محکومی را درنوردیده و به سرزمینهای مستقلی مبدل شدند، دیگر شاهد قربانی کردن عشق و عاشق بنام اخلاق نیستیم. برعکس در دنیای معاصر عاشقی و عشقورزی به پدیدهای اخلاقی مبدل میشود. به بیان دیگر ندانستن عشق و نیازمودن آن، نقیصه و ضعفی شخصیتی از سوی فرد در جامعه محسوب میشود. تابوشکنی و زدایش سایه خونبار ممنوعیت در عشق، میدان و میل به پذیرش اجتماعی عشق و مبارک بودن آن در جامعه، رشد فردی و نیکبختی انسان را افزایش بخشیده است. در این معنا دین و سنت خلع سلاح شده و عشق به سکولاریسم روی آورده است.
سکولاریسم در عشق
اگرچه فرایند سکولاریزاسیون و عرفیشدن آموزههای انسانی، اجتماعی، سیاسی و معرفتی دارای قدمتی چندصد ساله است ولی سکولاریزاسیون و عرفی شدن عشق در ادبیات رسمی درجهان اجتماعی حتی مدرن امری است که با یک تاخیر تاریخی بوقثه پیوست. سکولاریزم سیاسی با جدایی سیاست از حکومت، سکولاریسم فلسفی با زمینیشدن باورهای فلسفی در تبیین هستی اجتماعی انسان و سکولاریزم ادبی با تبدیل متون ادبی و قصص دینی، ربانی و آسمانی به رمانهای رئالیستی و واقعگرا زمینه ظهور یافت. امروزه عشق و عاشقی نیز با عرفیسازی آن و رهاییاش از چنیره دین و سنت و زمینیشدن آن بعنوان یک نیاز اجتماعی و واقعی بشدت سکولار شده است.
در این معنا دیگر رهبران دینی و کلیسا یا مساجد تعیین و تببینکننذه عشق و عاشقی نیستند و اجازه داوری و صدور حکم علیه عاشق و معشوق را نداشته و از این ابزار منع شدهاند. همانطور که تفکیک ساختارها و کارکردهای نهادهای اجتماعی در پروسه مدرنیزاسیون سببساز به حاشیه رفتن دین و رهبران دینی و افکار دینخوی تمامیتخواه در پوستههای محدودتر شد، به همان میزان نیز با نهادسازی و نهادینه شدن عشق، نهادهای دینی مجاز به دخالت در حوزه عشق و عشقورزی را نیستند.
دراین فرایند بجای رهبران دینی، کنشگران جدیدی وارد عمل شده و آموزش عشق عاشقی را پیشه کردهاند. روانشناسان، معلمان آموزشیار اجتماعی، نویسندگان، رماننویسان، فیلمنامه نویسان و فیلمسازان، هنرمندان نقاشی و طراحی و.. به رهبران و راهبران عشقورزی مبدل شدهاند. در پهنهای حتی از این فراتر میتوان شاهد بود که در نهاد نوین عشق دیگر رهبری، مصادیق خود را از دست داده و عشقورزی به یک تجربه فردی و خاص مبدل شده است. این تحول ناشی از تنوع روحیات، خلقیات، دانش و بینش، تجربه و تربیت و میل و گرایش فرد در جامعه بوقوع پیوسته است.
ادامه دارد
درصورت علاقمندی بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
❤1💩1
یکصد سال مبارزه با اعدام
علی طایفی
اولین خواست لغو مجازات اعدام قریب یکصد سال پیش از سوی فرقه سوسیالیست ایران به رهبری سلیمانمیرزا اسکندری مطرح شد. او نخست عضو فرقه دمکرات و سپس حزب سوسیالیست ایران بود و در سالهای پایانی عمر خود عضو حزب توده شد. فرقه اجتماعیون عامیون یا سوسیال دمکرات ها در ایران در ابتدای سال ۱۳۰۰ قریب صد سال پیش تاسیس شد. در سند این حزب سیاسی از جمله این دو مطالبه مطرح بود: آزادی زنان و لغو مجازات اعدام که به زبان آن دوره آزادی نسوان و موقوفی مجازات اعدام بود.
اگرچه اندیشه لغو اعدام قدمتی صدساله دارد ولی در طی سه دوره حاکمیت پهلویها و سپس جمهوری اسلامی، اعدام همواره روش زاجره و خشونت بار تادیب و تنبیه اجتماعی بوده و هست.
جنبش ضد اعدام بر این باور است که اعدام یک قتل و جنابت حکومتی و سیاسی است و سببساز نهادینه شدن خشونت و جنایت در جامعه است. حکومت دینی ایران در طی ۴۵ سال حکومت خود بیش از ۴۵ هزار نفر را اعدام کرده و از نظر نسبت آن به جمعیت خود دارای رتبه نخست اعدام درجهان است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
اولین خواست لغو مجازات اعدام قریب یکصد سال پیش از سوی فرقه سوسیالیست ایران به رهبری سلیمانمیرزا اسکندری مطرح شد. او نخست عضو فرقه دمکرات و سپس حزب سوسیالیست ایران بود و در سالهای پایانی عمر خود عضو حزب توده شد. فرقه اجتماعیون عامیون یا سوسیال دمکرات ها در ایران در ابتدای سال ۱۳۰۰ قریب صد سال پیش تاسیس شد. در سند این حزب سیاسی از جمله این دو مطالبه مطرح بود: آزادی زنان و لغو مجازات اعدام که به زبان آن دوره آزادی نسوان و موقوفی مجازات اعدام بود.
اگرچه اندیشه لغو اعدام قدمتی صدساله دارد ولی در طی سه دوره حاکمیت پهلویها و سپس جمهوری اسلامی، اعدام همواره روش زاجره و خشونت بار تادیب و تنبیه اجتماعی بوده و هست.
جنبش ضد اعدام بر این باور است که اعدام یک قتل و جنابت حکومتی و سیاسی است و سببساز نهادینه شدن خشونت و جنایت در جامعه است. حکومت دینی ایران در طی ۴۵ سال حکومت خود بیش از ۴۵ هزار نفر را اعدام کرده و از نظر نسبت آن به جمعیت خود دارای رتبه نخست اعدام درجهان است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
💩1
جامعهشناسی عشق ۱۱
علی طایفی
استانداردسازی عشق.
استانداردسازی یک عارضه یا تله اجتماعی است که بطور مداوم درپی ایجاد و یا یافتن و بافتن ساختارهای یکسان و همهشمولاست. در این میان چنین ویروسی دامان عشق و عاشقی را هم فراکرفته است. بخش بزرگی از نهادهای قدرت ایدیولوژیک، تمامیتخواه، سنتگرا، محافظهکار و حتی در برخی نهادهای شبهعلم در پی چنین استانداردهایی است. عمده هدف چنین نگرشی نیز بر این مبناست که بتواند افراد و امیال آنان را تحت کنترل در آورد. حتی در مواردی برخی از پژوهشگران در خدمت قدرت و روانشناسان زرد در پی الگوسازیهایی برای رفتار انسانی از جمله عشق هستند که بتوانند ضرایب انحراف از معیار در عشق را وارسی و کنترل کنند.
سختانگاری و عدم انعطافپذیری در فهم و تحلیل عشق بعنوان یکی از انواع پدیدههای اجتماعی از دیگر بلایایی است که دیگر رنگی بر رخ تحلیلهای مورد پسند و واقعی نمیکشد. تعصب در اینجا از کانونیترین زنجیرهایی است که درپی مهار انسان در زیر مهمیز ارزشها و هنجارهای از قبل موجود برای حفظ نظم اجتماعی است. در چنین باوری هر انسانی حق عاشق شدن ندارد، همیشه فرصت عاشقی وجود ندارد، عاشقی یک افسانه و دروغ است و در نهایت عاشقی یعنی تباهی و فریب خود و دیگری. در این ادبیات که دیگر از میان تهی شده است عشق یک گناه و معصیت است.
عشق و ازخودبیگانگی.
پدیده ازخودبیگانگی از بزرگترین پدیدههای دنیای پیشامدرن است که همچنان تا امروز جانسختی نشان داده و میدهد. در جهان اجتماعی پیشامدرن فرد عاشق را فردی ازخودبیگانه شده معرفی میکردند که دستخوش نوعی شیدایی بیمارگونه است. اما در عصر جدید، عشق شکی از فرار از ازخودبیگانگی است. به تعبیر دیگر انسانی که عشق نورزیده، شربت عاشقی ننوشیده و از مستی آن نشئه نشده باشد، فردی است گمگشته، ازخودبیگانه و مسخ شده. در چنین ادبیاتی انسان با یافتن معشوق و تجربه زیسته عشق، در پی بازگشت به خویشتن و خودیابی است. و این خودشناسی آغاز رهایی انسان است.
عشق و اقتصاد.
طبق نظر استون تحولات اقتصادی در بازار کار و شیوه تولید و بهداشت عمومی سببساز افزایش میل به عشقورزی در امر ازدواج شده است. بدین معنا که زنان با ورود به بازار کار، استقلال مالی، کسب آزادیهای اجتماعی و رهایی از قیود هنجارهای محیطی توانایی بیشتزی در عشقورزی و میل به عاشقی یافتهاند. در این میان افزایش آگاهی اجتماعی، تغییر رویکرد زنان به مطالبات اجتماعی و تحولات اقتصادی موقعیت آنان، زمینهساز انتخاب فرد معشوق در بین زنان شده و زنان را به عامل و اکتورهای موثر در دنیای عشق مبدل ساخته است. بطوریکه همین افزایش نرخ مشارکت زنان در توسعه فهم و مطالبات عشق، سیب تغییر و بهبود عشق درجامعه و مردان نیز شده است.
تجارت و عشق.
گرچه در جوامع سنتی پدیده عشق نادر و نادرست بود ولی در عصر معاصر عشق با دنیای تجارت و کسب و کار نیز پیوند بیشتری خورده است. مجموعه فرایند تجاری شدن عشق سیب شده است که عشق، عاشق و معشوق به ابژهسازی زنان و مردان در پروسه عشقورزی پرداخته و از ابزارهای مختلفی برای سودجویی از آن بهره میبرند. تولید فیلم و سریال درباره عشق، عشقهای پنهانی، عشق میان اعضای یک خانواده، عشق به همجنس و ناهمجنس، عشقهای رمانتیک، و دراماتیک یکی از این نمونههاست. در نهایت تولید ابزارها و محصولات فرهنگی و بهداشتی و هنری برای تقویت پروتوتایپها یا الگوهای کهن عشقورزی نیز در راستای تزریق و کسب پول برای صاحبان بنگاههای مرتبط است. عشق در این بستر به یک کالای شیک و سازگار با مذاقهای متفاوت محسوب میگردد.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
استانداردسازی عشق.
استانداردسازی یک عارضه یا تله اجتماعی است که بطور مداوم درپی ایجاد و یا یافتن و بافتن ساختارهای یکسان و همهشمولاست. در این میان چنین ویروسی دامان عشق و عاشقی را هم فراکرفته است. بخش بزرگی از نهادهای قدرت ایدیولوژیک، تمامیتخواه، سنتگرا، محافظهکار و حتی در برخی نهادهای شبهعلم در پی چنین استانداردهایی است. عمده هدف چنین نگرشی نیز بر این مبناست که بتواند افراد و امیال آنان را تحت کنترل در آورد. حتی در مواردی برخی از پژوهشگران در خدمت قدرت و روانشناسان زرد در پی الگوسازیهایی برای رفتار انسانی از جمله عشق هستند که بتوانند ضرایب انحراف از معیار در عشق را وارسی و کنترل کنند.
سختانگاری و عدم انعطافپذیری در فهم و تحلیل عشق بعنوان یکی از انواع پدیدههای اجتماعی از دیگر بلایایی است که دیگر رنگی بر رخ تحلیلهای مورد پسند و واقعی نمیکشد. تعصب در اینجا از کانونیترین زنجیرهایی است که درپی مهار انسان در زیر مهمیز ارزشها و هنجارهای از قبل موجود برای حفظ نظم اجتماعی است. در چنین باوری هر انسانی حق عاشق شدن ندارد، همیشه فرصت عاشقی وجود ندارد، عاشقی یک افسانه و دروغ است و در نهایت عاشقی یعنی تباهی و فریب خود و دیگری. در این ادبیات که دیگر از میان تهی شده است عشق یک گناه و معصیت است.
عشق و ازخودبیگانگی.
پدیده ازخودبیگانگی از بزرگترین پدیدههای دنیای پیشامدرن است که همچنان تا امروز جانسختی نشان داده و میدهد. در جهان اجتماعی پیشامدرن فرد عاشق را فردی ازخودبیگانه شده معرفی میکردند که دستخوش نوعی شیدایی بیمارگونه است. اما در عصر جدید، عشق شکی از فرار از ازخودبیگانگی است. به تعبیر دیگر انسانی که عشق نورزیده، شربت عاشقی ننوشیده و از مستی آن نشئه نشده باشد، فردی است گمگشته، ازخودبیگانه و مسخ شده. در چنین ادبیاتی انسان با یافتن معشوق و تجربه زیسته عشق، در پی بازگشت به خویشتن و خودیابی است. و این خودشناسی آغاز رهایی انسان است.
عشق و اقتصاد.
طبق نظر استون تحولات اقتصادی در بازار کار و شیوه تولید و بهداشت عمومی سببساز افزایش میل به عشقورزی در امر ازدواج شده است. بدین معنا که زنان با ورود به بازار کار، استقلال مالی، کسب آزادیهای اجتماعی و رهایی از قیود هنجارهای محیطی توانایی بیشتزی در عشقورزی و میل به عاشقی یافتهاند. در این میان افزایش آگاهی اجتماعی، تغییر رویکرد زنان به مطالبات اجتماعی و تحولات اقتصادی موقعیت آنان، زمینهساز انتخاب فرد معشوق در بین زنان شده و زنان را به عامل و اکتورهای موثر در دنیای عشق مبدل ساخته است. بطوریکه همین افزایش نرخ مشارکت زنان در توسعه فهم و مطالبات عشق، سیب تغییر و بهبود عشق درجامعه و مردان نیز شده است.
تجارت و عشق.
گرچه در جوامع سنتی پدیده عشق نادر و نادرست بود ولی در عصر معاصر عشق با دنیای تجارت و کسب و کار نیز پیوند بیشتری خورده است. مجموعه فرایند تجاری شدن عشق سیب شده است که عشق، عاشق و معشوق به ابژهسازی زنان و مردان در پروسه عشقورزی پرداخته و از ابزارهای مختلفی برای سودجویی از آن بهره میبرند. تولید فیلم و سریال درباره عشق، عشقهای پنهانی، عشق میان اعضای یک خانواده، عشق به همجنس و ناهمجنس، عشقهای رمانتیک، و دراماتیک یکی از این نمونههاست. در نهایت تولید ابزارها و محصولات فرهنگی و بهداشتی و هنری برای تقویت پروتوتایپها یا الگوهای کهن عشقورزی نیز در راستای تزریق و کسب پول برای صاحبان بنگاههای مرتبط است. عشق در این بستر به یک کالای شیک و سازگار با مذاقهای متفاوت محسوب میگردد.
ادامه دارد
درصورت علاقمندی بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
👍2💩1
جامعهشناسی عشق ۱۲
علی طایفی
عشق و ازدواج.
تاریخ عشق و عاشقی نشان میدهد که عشق امری مندرج در ازدواج بوده است. بدین معنا که پدیده و مفهوم عشق با پیوند ازدواج، متولد میگردید. چنین عشقی در واقع امری پسینی محسوب میشد نه امری پیشینی که پیش از ازدواج بوقوع میپیوست. ولی این شکل از عشق پس از ازدواج اساسا در ادبیات امروزی عشق محسوب نمیشود بلکه نوعی احساس وظیفه، وابستگی، مسیولیت اخلاقی و اجتماعی در قالب پیمان ازدواج و نهاد خانواده است. شکل دیگر عاشقی، عشق پیش از ازدواج است که اگرچه در تاریخ به کرات رخ داده است ولی بدلیل فشارهای اجتماعی برخاسته از باورها و تعصبات دینی، ایلیاتی، سنتی، خونی و مبتنی بر روابط قدرت ممنوع و مذموم بود.
ازدواج بدون عشق نیز گونه دیگری است که بشدت رایج بوده و هست. هرچند این شکل از ازدواج به گونه ثابت و پایداری از رابطه عشق و ازدواج مبدل شده است ولی شکل دیگری از این رابطه، عشق بدون ازدواج و پیش از آن است که در دنیای معاصر خاصه در جوامع اروپای غربی و شمالی و حتی در ایران کنونی در حال تجربه و وقوع است. در چنین بستری افراد به هر دلیلی، از فشار خانواده تا فشار اجتماعی، اقدام به ازدواج بدون عشق نمیکنند. بیسبب نیست که نرخ تجرد و جدایی و قطع روابط جنسی عاطفی در کارنامه انسان معاصر، بسیار بالاست. او در این رهگذر در پی معشوق و عشقی است که بتواند بنیان ازدواج و خانواده نوینرا بر اساس آن برپا کند.
عشق و فمینیزم.
با تحولات اقتصادی و بسترسازی اشتغال زنان در ساختار نظام سرمایهداری برای تامین معاش حداقل و رهایی از فقر و طبعا افزایش بهرهکشی از نیروی انسانی، زنان نیز دوشادوش مردان راهی بازار کار شدند. افزایش فرصتهای اجتماعی در کنار اشتغال و شکلگیری استقلال مالی زنان سبب شد که ساختار کهنه دینمدار و مردسالار در نظامهای فیودالیته و ارباب-رعیتی و به تعبیر محمد مختاری نظام رمه-شبانی دگرگون شود. زنان بدنبال مطالبات برابر اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، حقوقی، و فرهنگی شتافتند. در همین دوره عشق نیز به جرگه مطالبات و چالشگریهای زنان پیوست. جنبش فمینیزم که مبتنی بر برابرخواهی حقوق زن و مرد است در چنین ساختاری شکل گرفت.
با رشد فمینیزم، عشق های متکی بر برادری، پدری، همسر-شوهری و مردانه رنگ باخته و زنان عشق زنانه و کنشگری خود در عاشقی را مطالبه کردند. دنیای پسامدرن دیگر عشقهای یکسویه مردانه را پذیرا نیست و لذا ساختار خانواده و ازدواج نیز از اشکال سنتی فاصله گرفته و در پی ایجاد نظم نوینی است که باید مبتنی بر برابری جنسیتی حتی جنسی باشد. در چنین بستری، عشقهای فمینسیتی، زنانهتر شده و این رابطه عاطفی و جنسی از دوگانه مرد-زن به رابطه عاطفی و عاشقانه زن-زن و زن و گرایشهای دیگر جنسی روی آورده است.
عشق و حقوق بشر.
مبانی فلسفی و دیدمانی پیمان جهانی حقوق بشر نیز دستخوش چالشهای جدی شده است. بازنگری در حقوق بشر گویای این است که دیگر برابری فقط منحصر به برادری نیست، امری که در ماده اول این پیماننامه قید شده است. علاوه بر این عشقورزی چنان در محور مطالبات انسان امروز و بویژه زنان و دیگر گرایشهای جنسی قرار گرفته است که میتوان مدعی شد که درکنار اصول سی گانه پیمان حقوق بشر یک اصل دیگر باید جایگزین شود: اصل عشق ورزیدن. بدین معنا که هرانسانی حق دارد به هر انسان دیگری از هر گرایش جنسی، باور دینی، قومیت و اتنیک، ملیت و طبقه و هر سنی در سنین ورای کودکی، عاشق شده و عشق بورزد.
درچنین رویکردی و مبتنی بر چنین اصلی، حقوق بشر وارد برهه انقلابی و تحولی دیگری میشود که برخاسته از نیازهای جامعه و انسان مدرن و معاصر است. بر این مبنا هیچکس یا نهاد، گروه، سازمان و حکومتی حق ندارد عرصه عشق ورزی و عاشقی را محدود ساخته و بنام اخلاق، دین، ارزشهای اجتماعی، قومیت و تبار، تعصب و ناموس به مجازات فرد عاشق بپردازد. فهم مدرن این امر که انسان بدون عشق، انسانی بیهویت است بسرعت درحال گسترش و ترویج است. با چنین اصلی میتوان تحقق سایر مفاد مبانی حقوق بشر را تضمین کرد.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
عشق و ازدواج.
تاریخ عشق و عاشقی نشان میدهد که عشق امری مندرج در ازدواج بوده است. بدین معنا که پدیده و مفهوم عشق با پیوند ازدواج، متولد میگردید. چنین عشقی در واقع امری پسینی محسوب میشد نه امری پیشینی که پیش از ازدواج بوقوع میپیوست. ولی این شکل از عشق پس از ازدواج اساسا در ادبیات امروزی عشق محسوب نمیشود بلکه نوعی احساس وظیفه، وابستگی، مسیولیت اخلاقی و اجتماعی در قالب پیمان ازدواج و نهاد خانواده است. شکل دیگر عاشقی، عشق پیش از ازدواج است که اگرچه در تاریخ به کرات رخ داده است ولی بدلیل فشارهای اجتماعی برخاسته از باورها و تعصبات دینی، ایلیاتی، سنتی، خونی و مبتنی بر روابط قدرت ممنوع و مذموم بود.
ازدواج بدون عشق نیز گونه دیگری است که بشدت رایج بوده و هست. هرچند این شکل از ازدواج به گونه ثابت و پایداری از رابطه عشق و ازدواج مبدل شده است ولی شکل دیگری از این رابطه، عشق بدون ازدواج و پیش از آن است که در دنیای معاصر خاصه در جوامع اروپای غربی و شمالی و حتی در ایران کنونی در حال تجربه و وقوع است. در چنین بستری افراد به هر دلیلی، از فشار خانواده تا فشار اجتماعی، اقدام به ازدواج بدون عشق نمیکنند. بیسبب نیست که نرخ تجرد و جدایی و قطع روابط جنسی عاطفی در کارنامه انسان معاصر، بسیار بالاست. او در این رهگذر در پی معشوق و عشقی است که بتواند بنیان ازدواج و خانواده نوینرا بر اساس آن برپا کند.
عشق و فمینیزم.
با تحولات اقتصادی و بسترسازی اشتغال زنان در ساختار نظام سرمایهداری برای تامین معاش حداقل و رهایی از فقر و طبعا افزایش بهرهکشی از نیروی انسانی، زنان نیز دوشادوش مردان راهی بازار کار شدند. افزایش فرصتهای اجتماعی در کنار اشتغال و شکلگیری استقلال مالی زنان سبب شد که ساختار کهنه دینمدار و مردسالار در نظامهای فیودالیته و ارباب-رعیتی و به تعبیر محمد مختاری نظام رمه-شبانی دگرگون شود. زنان بدنبال مطالبات برابر اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، حقوقی، و فرهنگی شتافتند. در همین دوره عشق نیز به جرگه مطالبات و چالشگریهای زنان پیوست. جنبش فمینیزم که مبتنی بر برابرخواهی حقوق زن و مرد است در چنین ساختاری شکل گرفت.
با رشد فمینیزم، عشق های متکی بر برادری، پدری، همسر-شوهری و مردانه رنگ باخته و زنان عشق زنانه و کنشگری خود در عاشقی را مطالبه کردند. دنیای پسامدرن دیگر عشقهای یکسویه مردانه را پذیرا نیست و لذا ساختار خانواده و ازدواج نیز از اشکال سنتی فاصله گرفته و در پی ایجاد نظم نوینی است که باید مبتنی بر برابری جنسیتی حتی جنسی باشد. در چنین بستری، عشقهای فمینسیتی، زنانهتر شده و این رابطه عاطفی و جنسی از دوگانه مرد-زن به رابطه عاطفی و عاشقانه زن-زن و زن و گرایشهای دیگر جنسی روی آورده است.
عشق و حقوق بشر.
مبانی فلسفی و دیدمانی پیمان جهانی حقوق بشر نیز دستخوش چالشهای جدی شده است. بازنگری در حقوق بشر گویای این است که دیگر برابری فقط منحصر به برادری نیست، امری که در ماده اول این پیماننامه قید شده است. علاوه بر این عشقورزی چنان در محور مطالبات انسان امروز و بویژه زنان و دیگر گرایشهای جنسی قرار گرفته است که میتوان مدعی شد که درکنار اصول سی گانه پیمان حقوق بشر یک اصل دیگر باید جایگزین شود: اصل عشق ورزیدن. بدین معنا که هرانسانی حق دارد به هر انسان دیگری از هر گرایش جنسی، باور دینی، قومیت و اتنیک، ملیت و طبقه و هر سنی در سنین ورای کودکی، عاشق شده و عشق بورزد.
درچنین رویکردی و مبتنی بر چنین اصلی، حقوق بشر وارد برهه انقلابی و تحولی دیگری میشود که برخاسته از نیازهای جامعه و انسان مدرن و معاصر است. بر این مبنا هیچکس یا نهاد، گروه، سازمان و حکومتی حق ندارد عرصه عشق ورزی و عاشقی را محدود ساخته و بنام اخلاق، دین، ارزشهای اجتماعی، قومیت و تبار، تعصب و ناموس به مجازات فرد عاشق بپردازد. فهم مدرن این امر که انسان بدون عشق، انسانی بیهویت است بسرعت درحال گسترش و ترویج است. با چنین اصلی میتوان تحقق سایر مفاد مبانی حقوق بشر را تضمین کرد.
ادامه دارد
درصورت علاقمندی بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
❤3👍2
جامعهشناسی عشق ۱۳
علی طایفی
عشق و علم.
هرچه از گذشته فاصله گرفته و به عصر کنونی نزدیکتر میشویم، پدیده عشق مانند بسیاری از پدیدههای اجتماعی دیگر بیشتر مفهومسازی و نظریهپردازی شده و میشود. در اعصار پیشامدرن میتوان شواهد مکتوب بسیاری یافت که از متون دینی، عرفانی و فلسفی و از متون ادبی تا هنری به این پدیده اشاره داشته و تلاش شده است که به تبیین آن در متن هر جامعه در برهه خاص زمانی پرداخته شود. اما در طی دوره تحقق مدرنیزاسیون در جامعه و نهادهای آن مفهوم عشق از ابعاد مختلف خاصه جامعه شناسی و روانشناسی مورد مداقه و تحلیل قرار گرفته است.
امروزه در بازار نشر اندیشه و نظریهها شاهد آثار متعدد علمی و تیوریک پیرامون زمینهها، تاریخ، مفهومشناسی، معرفتشناسی و هویتشناسی عشق هستیم. فقط مروری بر نظریهها و نظریهپردازان جامعهشناسی پیرامون عشق نشان میدهد صدها کتاب و هزاران مقاله درباره این پدیده تولید و تحقیق شده است. هویت عشق در دنیای معاصر اساسا مستقل از دستگاه نظری مختلف خواه در نقد و خواه در مدح آن مورد واکاوی قرار گرفته است. از نخستین جامعهشناسان کلاسیک مانند مارکس، زیمل، وبر، دورکهایم تا معاصران این شاخه علمی نظیر گیدنز و لاکان، به نظریهپردازی درباره عشق پرداختهاند.
میتوان چنین مدعی شد که پدیده عشق در طول تاریخ بشر هرگز شاهد چنین مفهومپردازی نبوده است. همچنین برای نخستین بار عشق به مفهومی بینرشتهای مبدل شده است بطوریکه از تاریخ تا اقتصاد و از سیاست تا روانشناسی و جامعهشناسی تحقیقات و متون بسیاری به رشته تحریر درآمده است. عشق در دنیای معاصر با فاصله گرفتن از دین و فلسفه و رهبران آن، در تبیین هویت خود عمدتا سراغ علم میرود. از این منظر پیامدهای ناخواسته، دردآلود و آسیبزای عشق مرجعی جز روانشناس نمییابد.
عشق و آینده
اگرچه دورکهایم معتقد بود کلا دو نوع عشق وجود دارد؛ یکی عشق خانوادگی مبتنی بر وظیفه و دیگری، عشق به پارتنر یا شریک جنسی ولی معتقدم ماهیت عشق و تعریف آن بسیار متفاوت است. بنظر من تنها پارامتری که به کاراکتر عشق و عاشق جان میبخشد، ترکیب متجانسی از دو عنصر هارمونیک و هورمونیک است. مهمترین شاخص فیزیکی عشق نیز در این معنا تپش قلب است. هیچ عشقی مانند عشق به فرزند، والدین، وطن، ایدیولوژی و هرگونه دیگری دارای چنین مشخصهای نیست. این عشق مبتنی بر پشن یا شوق عمیق فارغ از احساس وظیفه یا اخلاق اجتماعی مبتنی بر بایستگی است. عشقهای آینده به تفکیک دقیقتر مرز اینگونه احساسات عاطفی و تدارک احساسی خواهند پرداخت. در این معنا سایر عشقهای مطرح در ادبیات عشق و عاشقی چیزی جز دوست داشتن، علاقه شدید مانیاکی و صرف حس عاطفی نیست و دیگر عشق محسوب نمیشود.
تقابل عقل و دل در ادبیات جامعهشناسی چالش مطرحی است که بشدت دیرینه است. نیکلاس لومان از عشق بعنوان شور فراوان یا پشن و رمزگذاری رابطه جنسی صحبت میکند؛ دگرگونی شکلی رابطه جنسی از نظر گیدنز؛ آشفتگی نرمال عشق به تعبیر اولریخ بک؛ یا عشق سیال درپیوند انسانی و آسیبپذیری آن به زبان زیگموند باومن؛ همه پیرامون تمایز عقل و دلی است که گویا در دو جهان متفاوت و متضاد بسر برده و به کارکرد خود میپردازند. ماکس وبر بر این باور بود که اکثر ادیان از نظر اجتماعی مبانی پیوند و همبستگی عاطفی اجتماعی را از ساختار تعلقات همجواری در ساختار اتنیکی به تعلقات برادروارانه درساختار دینی یا الگوی برادارنه کمونیزم عشق متحول کرده است.
ادامه دارد
درصورت علاقمندی بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
عشق و علم.
هرچه از گذشته فاصله گرفته و به عصر کنونی نزدیکتر میشویم، پدیده عشق مانند بسیاری از پدیدههای اجتماعی دیگر بیشتر مفهومسازی و نظریهپردازی شده و میشود. در اعصار پیشامدرن میتوان شواهد مکتوب بسیاری یافت که از متون دینی، عرفانی و فلسفی و از متون ادبی تا هنری به این پدیده اشاره داشته و تلاش شده است که به تبیین آن در متن هر جامعه در برهه خاص زمانی پرداخته شود. اما در طی دوره تحقق مدرنیزاسیون در جامعه و نهادهای آن مفهوم عشق از ابعاد مختلف خاصه جامعه شناسی و روانشناسی مورد مداقه و تحلیل قرار گرفته است.
امروزه در بازار نشر اندیشه و نظریهها شاهد آثار متعدد علمی و تیوریک پیرامون زمینهها، تاریخ، مفهومشناسی، معرفتشناسی و هویتشناسی عشق هستیم. فقط مروری بر نظریهها و نظریهپردازان جامعهشناسی پیرامون عشق نشان میدهد صدها کتاب و هزاران مقاله درباره این پدیده تولید و تحقیق شده است. هویت عشق در دنیای معاصر اساسا مستقل از دستگاه نظری مختلف خواه در نقد و خواه در مدح آن مورد واکاوی قرار گرفته است. از نخستین جامعهشناسان کلاسیک مانند مارکس، زیمل، وبر، دورکهایم تا معاصران این شاخه علمی نظیر گیدنز و لاکان، به نظریهپردازی درباره عشق پرداختهاند.
میتوان چنین مدعی شد که پدیده عشق در طول تاریخ بشر هرگز شاهد چنین مفهومپردازی نبوده است. همچنین برای نخستین بار عشق به مفهومی بینرشتهای مبدل شده است بطوریکه از تاریخ تا اقتصاد و از سیاست تا روانشناسی و جامعهشناسی تحقیقات و متون بسیاری به رشته تحریر درآمده است. عشق در دنیای معاصر با فاصله گرفتن از دین و فلسفه و رهبران آن، در تبیین هویت خود عمدتا سراغ علم میرود. از این منظر پیامدهای ناخواسته، دردآلود و آسیبزای عشق مرجعی جز روانشناس نمییابد.
عشق و آینده
اگرچه دورکهایم معتقد بود کلا دو نوع عشق وجود دارد؛ یکی عشق خانوادگی مبتنی بر وظیفه و دیگری، عشق به پارتنر یا شریک جنسی ولی معتقدم ماهیت عشق و تعریف آن بسیار متفاوت است. بنظر من تنها پارامتری که به کاراکتر عشق و عاشق جان میبخشد، ترکیب متجانسی از دو عنصر هارمونیک و هورمونیک است. مهمترین شاخص فیزیکی عشق نیز در این معنا تپش قلب است. هیچ عشقی مانند عشق به فرزند، والدین، وطن، ایدیولوژی و هرگونه دیگری دارای چنین مشخصهای نیست. این عشق مبتنی بر پشن یا شوق عمیق فارغ از احساس وظیفه یا اخلاق اجتماعی مبتنی بر بایستگی است. عشقهای آینده به تفکیک دقیقتر مرز اینگونه احساسات عاطفی و تدارک احساسی خواهند پرداخت. در این معنا سایر عشقهای مطرح در ادبیات عشق و عاشقی چیزی جز دوست داشتن، علاقه شدید مانیاکی و صرف حس عاطفی نیست و دیگر عشق محسوب نمیشود.
تقابل عقل و دل در ادبیات جامعهشناسی چالش مطرحی است که بشدت دیرینه است. نیکلاس لومان از عشق بعنوان شور فراوان یا پشن و رمزگذاری رابطه جنسی صحبت میکند؛ دگرگونی شکلی رابطه جنسی از نظر گیدنز؛ آشفتگی نرمال عشق به تعبیر اولریخ بک؛ یا عشق سیال درپیوند انسانی و آسیبپذیری آن به زبان زیگموند باومن؛ همه پیرامون تمایز عقل و دلی است که گویا در دو جهان متفاوت و متضاد بسر برده و به کارکرد خود میپردازند. ماکس وبر بر این باور بود که اکثر ادیان از نظر اجتماعی مبانی پیوند و همبستگی عاطفی اجتماعی را از ساختار تعلقات همجواری در ساختار اتنیکی به تعلقات برادروارانه درساختار دینی یا الگوی برادارنه کمونیزم عشق متحول کرده است.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
💩1🍌1
جامعهشناسی عشق ۱۴
علی طایفی
برخلاف وبر که معتقد بود عشق دینی، عشقی برادارنه و انساندوستانه بود ولی این دین انسانی به بیان وبر، بشدت مردانه و مبتنی بر برادری بود؛ جایی که زن، مادری و خواهری در آن نقشی نداشت. در عصر پسامدرن، عشق مبتنی بر دیدمان دینی با ظهور خردگرایی، سکولاریزم، پلورالیزم و بروکراتیزم رخت بربست و به نظر وی چنین تمایزی دیگر در جهان معاصر نیز رنگ باخته است. بنظر وبر در دنیای معاصر در ساختار سرمایهگذاری خرد کارآمد، محاسبهگر، پیشبینیپذیر و عقل ابزاری جایگزین عشق برادرانه دینی شد و عشقهای ایثارگرایانه دینی جای خود را به عشقهای اگوییستی یا خودمحورانه مبتنی بر سودخواهی فردی در نظام سرمایهگذاری داد.
از نظر سوروکین عشق پدیدهای است حیاتبخش، درمانگر ترس، قدرتی خلاق برای نیکبختی فوقالعاده، و درمانی است برای چارهجویی تنفر، مصیبت، خودکشی، جنون، مرگ و فروپاشی انسان و در نهایت وسیلهای برای فرارفتن از مرزهای محدود اگوی کوتهنظرانه انسان است. اوبرخلاف فروید در تحلیل شخصیت انسان به چهار لایه آگاهی تودرتو قایل است: ناآگاهی بیولوژیک، آگاهی زیستشناختی، آگاهی اجتماعی و در نهایت فراآگاهی یا آگاهی متعالی. از نظر او عشق در این مرحله فراآگاهی رشد و متبلور میشود. این نقطه تحولی، نهایت حقیقت، زیبایی و نیکسرشتی است و نمایانگر نوک کوه کشفیات و دستاوردهای انسان در عرصههای مختلف فعالیت انسان نظیر علم، فلسفه، دین، اخلاق، فناوری و .. است. از نظر او اینهمه منبع نهایی انرژی عشق به حساب میآید. او معتقد بود راه رهایی انسان بازگشت به عشقهای دیگرخواهانه است.
سوروکین با ابداع مفهوم امیتولوژی بدنبال تبیین رفاقت و صمیمیت نوع انسان به همنوع خود بود جایی که عشق ایثارگرایانه بارور میشود. اگرچه بنظر من روند تحول عشق مانند بسیاری از پدیدههایاجتماعی لزوما تکاملی و یکخطی نیست و دارای یک فرایند تحولی مارپیچی و سپیرال است که در هر برهه تاریخ میتوان شقوق و رسوخی از کاراکتر پیشین هر پدیده مانند عشق را جستجو و بازیابی کرد ولی عشق در آینده به کانونی ترین نیاز انسان مبدل میشود. از هم اینک میتوان شاهد بود که چگونه عشق در زندگی انسان امروز تاثیرات شگرف گذارده است.
در برنمایی گوشههایی از این عشقمرکزی در زندگی انسان امروز و فردا باید گفتار جنبش ضد جنگ تا فمینیزم، از دفاع از حقوق کودک تا همه گرایشهای جنسی، از ادبیات تا دنیای سینما و فیلم، و از ادبیات شعر و رمان تا تحقیقات و مطالعات و حتی اقتصاد و سیاست ، عشق به کانونیترین دغدغه بشر مبدل شده است. به بیان دیگر حتی انزجارستیزی یا نفرتهای مجازی در عصر معاصر راهی جز پایکوبی برای پایکوبی جشن تولد و تکثیر عشق ندارد. به بیان دیگر یکی از چارهجوییهای اساسی مسایل انسانی و اجتماعی جهان معاصر از خودکشی تا جنگ، و ازخودبیگانگی تا مسخ و دلگمگشتگی در هویت انسان امروز، عبارت از عشق و عاشقی است.
درصورت علاقمندی بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
———————————
منابع
Kärlek mer än att älska, Rebecca Wånstrem,
https://www.duo.uio.no/bitstream/handle/10852/104784/Masteruppsats-Rebecca-W-ngstr-m.pdf?sequence=1&isAllowed=y
För kärlekens skull, Beatrice Onn och Jonathan Lindfeldt,
https://www.diva-portal.org/smash/get/diva2:1281592/FULLTEXT01.pdf
Sociology of love, courtship and dating, Erica Owness,
https://mrsldgordon.wordpress.com/wp-content/uploads/2015/01/erica-owens-the-sociology-of-love.pdf
Theorising love in sociological, Mihai Stelian Rusu
https://www.researchgate.net/profile/Mihai-Rusu-2/publication/316003421_Theorising_love_in_sociological_thought_Classical_contributions_to_a_sociology_of_love/links/5fa0fda9458515b7cfb5c6c8/Theorising-love-in-sociological-thought-Classical-contributions-to-a-sociology-of-love.pdf?origin=publication_detail&_tp=eyJjb250ZXh0Ijp7ImZpcnN0UGFnZSI6InB1YmxpY2F0aW9uIiwicGFnZSI6InB1YmxpY2F0aW9uRG93bmxvYWQiLCJwcmV2aW91c1BhZ2UiOiJwdWJsaWNhdGlvbiJ9fQ
چهار نگاه به عشق در ادبیات فارسی، مجید نفیسی
https://www.iran-emrooz.net/index.php/farhang/more/22664/
جامعهشناسی عشق، شروین وکیلی,
https://www.soshians.ir/fa/%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D9%87%D9%85%DA%86%D9%88%D9%86-%D8%B4%D9%88%D8%B1/
لکان و عشق
https://www.tgoop.com/ketab_jameh/2330
هنر عشق ورزیدن، اوشو
https://www.tgoop.com/ketab_jameh/4100
علی طایفی
برخلاف وبر که معتقد بود عشق دینی، عشقی برادارنه و انساندوستانه بود ولی این دین انسانی به بیان وبر، بشدت مردانه و مبتنی بر برادری بود؛ جایی که زن، مادری و خواهری در آن نقشی نداشت. در عصر پسامدرن، عشق مبتنی بر دیدمان دینی با ظهور خردگرایی، سکولاریزم، پلورالیزم و بروکراتیزم رخت بربست و به نظر وی چنین تمایزی دیگر در جهان معاصر نیز رنگ باخته است. بنظر وبر در دنیای معاصر در ساختار سرمایهگذاری خرد کارآمد، محاسبهگر، پیشبینیپذیر و عقل ابزاری جایگزین عشق برادرانه دینی شد و عشقهای ایثارگرایانه دینی جای خود را به عشقهای اگوییستی یا خودمحورانه مبتنی بر سودخواهی فردی در نظام سرمایهگذاری داد.
از نظر سوروکین عشق پدیدهای است حیاتبخش، درمانگر ترس، قدرتی خلاق برای نیکبختی فوقالعاده، و درمانی است برای چارهجویی تنفر، مصیبت، خودکشی، جنون، مرگ و فروپاشی انسان و در نهایت وسیلهای برای فرارفتن از مرزهای محدود اگوی کوتهنظرانه انسان است. اوبرخلاف فروید در تحلیل شخصیت انسان به چهار لایه آگاهی تودرتو قایل است: ناآگاهی بیولوژیک، آگاهی زیستشناختی، آگاهی اجتماعی و در نهایت فراآگاهی یا آگاهی متعالی. از نظر او عشق در این مرحله فراآگاهی رشد و متبلور میشود. این نقطه تحولی، نهایت حقیقت، زیبایی و نیکسرشتی است و نمایانگر نوک کوه کشفیات و دستاوردهای انسان در عرصههای مختلف فعالیت انسان نظیر علم، فلسفه، دین، اخلاق، فناوری و .. است. از نظر او اینهمه منبع نهایی انرژی عشق به حساب میآید. او معتقد بود راه رهایی انسان بازگشت به عشقهای دیگرخواهانه است.
سوروکین با ابداع مفهوم امیتولوژی بدنبال تبیین رفاقت و صمیمیت نوع انسان به همنوع خود بود جایی که عشق ایثارگرایانه بارور میشود. اگرچه بنظر من روند تحول عشق مانند بسیاری از پدیدههایاجتماعی لزوما تکاملی و یکخطی نیست و دارای یک فرایند تحولی مارپیچی و سپیرال است که در هر برهه تاریخ میتوان شقوق و رسوخی از کاراکتر پیشین هر پدیده مانند عشق را جستجو و بازیابی کرد ولی عشق در آینده به کانونی ترین نیاز انسان مبدل میشود. از هم اینک میتوان شاهد بود که چگونه عشق در زندگی انسان امروز تاثیرات شگرف گذارده است.
در برنمایی گوشههایی از این عشقمرکزی در زندگی انسان امروز و فردا باید گفتار جنبش ضد جنگ تا فمینیزم، از دفاع از حقوق کودک تا همه گرایشهای جنسی، از ادبیات تا دنیای سینما و فیلم، و از ادبیات شعر و رمان تا تحقیقات و مطالعات و حتی اقتصاد و سیاست ، عشق به کانونیترین دغدغه بشر مبدل شده است. به بیان دیگر حتی انزجارستیزی یا نفرتهای مجازی در عصر معاصر راهی جز پایکوبی برای پایکوبی جشن تولد و تکثیر عشق ندارد. به بیان دیگر یکی از چارهجوییهای اساسی مسایل انسانی و اجتماعی جهان معاصر از خودکشی تا جنگ، و ازخودبیگانگی تا مسخ و دلگمگشتگی در هویت انسان امروز، عبارت از عشق و عاشقی است.
درصورت علاقمندی بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
———————————
منابع
Kärlek mer än att älska, Rebecca Wånstrem,
https://www.duo.uio.no/bitstream/handle/10852/104784/Masteruppsats-Rebecca-W-ngstr-m.pdf?sequence=1&isAllowed=y
För kärlekens skull, Beatrice Onn och Jonathan Lindfeldt,
https://www.diva-portal.org/smash/get/diva2:1281592/FULLTEXT01.pdf
Sociology of love, courtship and dating, Erica Owness,
https://mrsldgordon.wordpress.com/wp-content/uploads/2015/01/erica-owens-the-sociology-of-love.pdf
Theorising love in sociological, Mihai Stelian Rusu
https://www.researchgate.net/profile/Mihai-Rusu-2/publication/316003421_Theorising_love_in_sociological_thought_Classical_contributions_to_a_sociology_of_love/links/5fa0fda9458515b7cfb5c6c8/Theorising-love-in-sociological-thought-Classical-contributions-to-a-sociology-of-love.pdf?origin=publication_detail&_tp=eyJjb250ZXh0Ijp7ImZpcnN0UGFnZSI6InB1YmxpY2F0aW9uIiwicGFnZSI6InB1YmxpY2F0aW9uRG93bmxvYWQiLCJwcmV2aW91c1BhZ2UiOiJwdWJsaWNhdGlvbiJ9fQ
چهار نگاه به عشق در ادبیات فارسی، مجید نفیسی
https://www.iran-emrooz.net/index.php/farhang/more/22664/
جامعهشناسی عشق، شروین وکیلی,
https://www.soshians.ir/fa/%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D9%87%D9%85%DA%86%D9%88%D9%86-%D8%B4%D9%88%D8%B1/
لکان و عشق
https://www.tgoop.com/ketab_jameh/2330
هنر عشق ورزیدن، اوشو
https://www.tgoop.com/ketab_jameh/4100
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
❤4🥰1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
📜فهرست برخي از فعاليت ها و نوشتههای من:
جامعه شناسان بدون مرز-ايران
http://iranssf.blogspot.se/?m=1
بلاگ "اجتماع بيش از دو نَفَر ممنوع":
http://atayefi.blogspot.se/?m=1
بلاگ مستقل جامعهشناسی در میهنبلاگ
https://shorturl.at/ivBHL
نشريه مستقل "جامعه شناسي ايران":
https://shorturl.at/hKPTV
کانال "سنجشگري مسايل اجتماعي ايران":
https://www.tgoop.com/alitayefi1
کانال موسیقی، جان خرد، شعر، خردجان
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
کتاب هایم:
جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2465
جامعه شناسی فرار مغزها
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1552
موانع فرهنگی تحقیق در ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1174
سنجشگری مسایل اجتماعی ۱
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1240
سنجشگری مسایل اجتماعی ۲
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2185
سنجشگری مسایل اجتماعی ۳
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2950
سنجشگری مسایل اجتماعی ۴
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3563
سنجشگری مسایل اجتماعی ۵
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3692
سنجشگری مسایل اجتماعی ۶
https://www.tgoop.com/alitayefi1/4339
ترجمه عصر مهاجرت
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1273
ترجمه مقدمه گرافیکی بر جامعهشناسی
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3456
کودکی گمشده؛
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی
https://www.tgoop.com/alitayefi1/4474
اشعار اجتماعی جلد یک
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1350
اشعار عاشقانه جلد دوم
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1629
اشعار و زمزمههای درون جلد سوم
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz/27594
كارنامه شخصي ام:
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2184
دسترسی به کتابها در فضای مجازی
https://www.scribd.com/uploads
تماس
@alitayefy
جامعه شناسان بدون مرز-ايران
http://iranssf.blogspot.se/?m=1
بلاگ "اجتماع بيش از دو نَفَر ممنوع":
http://atayefi.blogspot.se/?m=1
بلاگ مستقل جامعهشناسی در میهنبلاگ
https://shorturl.at/ivBHL
نشريه مستقل "جامعه شناسي ايران":
https://shorturl.at/hKPTV
کانال "سنجشگري مسايل اجتماعي ايران":
https://www.tgoop.com/alitayefi1
کانال موسیقی، جان خرد، شعر، خردجان
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
کتاب هایم:
جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2465
جامعه شناسی فرار مغزها
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1552
موانع فرهنگی تحقیق در ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1174
سنجشگری مسایل اجتماعی ۱
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1240
سنجشگری مسایل اجتماعی ۲
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2185
سنجشگری مسایل اجتماعی ۳
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2950
سنجشگری مسایل اجتماعی ۴
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3563
سنجشگری مسایل اجتماعی ۵
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3692
سنجشگری مسایل اجتماعی ۶
https://www.tgoop.com/alitayefi1/4339
ترجمه عصر مهاجرت
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1273
ترجمه مقدمه گرافیکی بر جامعهشناسی
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3456
کودکی گمشده؛
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی
https://www.tgoop.com/alitayefi1/4474
اشعار اجتماعی جلد یک
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1350
اشعار عاشقانه جلد دوم
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1629
اشعار و زمزمههای درون جلد سوم
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz/27594
كارنامه شخصي ام:
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2184
دسترسی به کتابها در فضای مجازی
https://www.scribd.com/uploads
تماس
@alitayefy
Blogspot
اجتماع بیش از دونفر ممنوع
دستنوشته هایی جامعه شناختی از علی طایفی
❤1💩1
تغییر دیدگاه
علی طایفی
دیدگاه ما از پدیدهها اغلب یکسویه است. در این یکسویگی گاه ناخواسته در چاله یا تلههای فکری افتاده و بر آن اصرار نیز میورزیم. این گرایش ساده و سهلانگارانه انسان را میتوان به بیشمار در روابط میانفردی در جامعه سراغ گرفت. در نقد از اروپامحوری در تبیین و تصویر همه چیز و همه کس چنین میآید که تفکر استعمارگری چنان پیشفرض شده است که هر محصول فکری و تحلیلی از این کانون قدرت در گیتی را امری مسلم میپنداریم. یکی از این مصادیق نقشه کره زمین است.
در ترسیم این اطلسنگاری میتوان نقشه را از زوایای مختلف دید ولی آنچه که مفروض شده اینست که اروپا در مرکز این نقشه قرار دارد و همه کشورها و مناطق نظیر خاورمیانه مبتنی بر آن تعین جغرافیایی گرفتهاند . با شکستن هنجارها و روابط مسلط در نمادها و نهادها میتوان به بسیاری از مبانی اخلاقی، مدنی، حقوقی، دینی و فرهنگی نیز چنین نگریست. با چنین نگرشی میتوان بسیاری از ارزشها و هنجارهای مسلط را نیز از هم پاشید و از نو ساخت. چنین تغییر چشماندازی ما را برای رفتار و اندیشه دیگری آماده میسازد.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
دیدگاه ما از پدیدهها اغلب یکسویه است. در این یکسویگی گاه ناخواسته در چاله یا تلههای فکری افتاده و بر آن اصرار نیز میورزیم. این گرایش ساده و سهلانگارانه انسان را میتوان به بیشمار در روابط میانفردی در جامعه سراغ گرفت. در نقد از اروپامحوری در تبیین و تصویر همه چیز و همه کس چنین میآید که تفکر استعمارگری چنان پیشفرض شده است که هر محصول فکری و تحلیلی از این کانون قدرت در گیتی را امری مسلم میپنداریم. یکی از این مصادیق نقشه کره زمین است.
در ترسیم این اطلسنگاری میتوان نقشه را از زوایای مختلف دید ولی آنچه که مفروض شده اینست که اروپا در مرکز این نقشه قرار دارد و همه کشورها و مناطق نظیر خاورمیانه مبتنی بر آن تعین جغرافیایی گرفتهاند . با شکستن هنجارها و روابط مسلط در نمادها و نهادها میتوان به بسیاری از مبانی اخلاقی، مدنی، حقوقی، دینی و فرهنگی نیز چنین نگریست. با چنین نگرشی میتوان بسیاری از ارزشها و هنجارهای مسلط را نیز از هم پاشید و از نو ساخت. چنین تغییر چشماندازی ما را برای رفتار و اندیشه دیگری آماده میسازد.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍2❤1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
🎭 اخلاق قدسي و اخلاق سكولاريستي
دین از اخلاق متمایز است. امروزه در بسیاری از جوامع توسعه يافته از نطر اخلاقي، شاهد هستیم که کتاب اخلاق دینی روزبروز لاغرتر شده و در طی زمان کتاب قانون که تضمین بخش نصایح اخلاق سكولار مبتنی بر ابزار و پيامدهای اجرایی و عینی آن است، جایگزین آن شده و فربه تر شده است.
به بیان دیگر بسیاری از نصایح و توصیه های اخلاقی که دیرگاهی با لعاب دین تجویز می شد و بازدارنده های لاهوتی و برین در پس نظام تشویق و تنبیهی آن ساخته و پرداخته بود، تبدیل به متون منجز قانونی شده و در روابط مدنی زندگی انسان امروز نقش بازی می کند. بدین ترتیب مهمترین وابستگی اخلاق به دین، از هم گسیخته و درعین حال ضمانت اجرایی اخلاق انسانی و سکولار بر اخلاق دینی نیز بشدت فزونی یافته و موفقیت های محصول نخست بر دومی نیز بیشتر شده است.
@alitayefi1
یک تغییر دیگر نیز رخ داده است. بسیاری از احكام و گزاره هاي منسوخ اخلاق دینی که با اخلاق انسانی و زندگی جامعه انسانی سازگاری نداشته، از پالایشگاه مناسبات اجتماعی و عقلانیت نقاد تصفیه شده و به بایگانی راکد تاریخ سپرده شده است. بدین معنا می توان بیان کرد اخلاق دینی تاب توان خود را نه تنها در برابر اخلاقیات اجتماعی از دست داده، بلکه همزمان با از دست دادن عامل ضابط و مقنن آن یعنی خدا و واگذاری این نقش به نمایندگی وجدان جمعی و منتخب مردمی در دولت و نهاد قضا، به یک تصفیه و پالایش اساسی اخلاقی و مضمونی نیز تن داده است.
امروزه با ديدمان سكولار در تعريف و تنظيم اخلاق، در بسیاری از نصایح اخلاق دینی، اخلاق انسانی وجود ندارد و جامعه انسانی، اخلاقیات دینی را به چالش های جدی کشانده است. به روایتی دیگر اخلاق دینی، بشدت به ناسازگاری کارکردی و ساختاری خود با نیازهای جامعه انسانی روی آورده و بسرعت رنگ باخته است.
@alitayefi1
اخلاق سكولاريستي بدنبال تعبيه نظام تربيتي، پاداش و مجازات زميني و عيني است و با نام انسان و جامعه آغاز و پايان مي يابد. اين اخلاق با مرزهاي شكننده، قابل تفسير، ذهني و قدسي فاصله گرفته و با افسون زدايي از ماهيت و متن اخلاق و تبيين كاركردهاي ناسوتي بجاي لاهوتي از پيوند ارزشي با نهادهاي ديگر بويژه دين تبري مي جويد.
اخلاق ديني مبتني بر تهديد، خشونت، شكنجه، برخورد حذفي، يكسويه، همسودي قشري خواه براي مومنان خود و خواه دينفعان جنسيتي خود، غير تنبيهي و زاجره است و در مقابل اخلاق سكولاري است كه بنيان هاي خود را بر پايه منطق اجتماعي، حرمت انسان بدون تعلقات باورمندي و جنسيتي، صلح آميز و قدسي زدا شده گذارده است؛ اين اخلاق سكولار بشدت ديناميك و مترقي است و بيش از خود اخلاق به كارآمدي اش در جامعه انساني وفادار است.
علي طايفي
@alitayefi1
دین از اخلاق متمایز است. امروزه در بسیاری از جوامع توسعه يافته از نطر اخلاقي، شاهد هستیم که کتاب اخلاق دینی روزبروز لاغرتر شده و در طی زمان کتاب قانون که تضمین بخش نصایح اخلاق سكولار مبتنی بر ابزار و پيامدهای اجرایی و عینی آن است، جایگزین آن شده و فربه تر شده است.
به بیان دیگر بسیاری از نصایح و توصیه های اخلاقی که دیرگاهی با لعاب دین تجویز می شد و بازدارنده های لاهوتی و برین در پس نظام تشویق و تنبیهی آن ساخته و پرداخته بود، تبدیل به متون منجز قانونی شده و در روابط مدنی زندگی انسان امروز نقش بازی می کند. بدین ترتیب مهمترین وابستگی اخلاق به دین، از هم گسیخته و درعین حال ضمانت اجرایی اخلاق انسانی و سکولار بر اخلاق دینی نیز بشدت فزونی یافته و موفقیت های محصول نخست بر دومی نیز بیشتر شده است.
@alitayefi1
یک تغییر دیگر نیز رخ داده است. بسیاری از احكام و گزاره هاي منسوخ اخلاق دینی که با اخلاق انسانی و زندگی جامعه انسانی سازگاری نداشته، از پالایشگاه مناسبات اجتماعی و عقلانیت نقاد تصفیه شده و به بایگانی راکد تاریخ سپرده شده است. بدین معنا می توان بیان کرد اخلاق دینی تاب توان خود را نه تنها در برابر اخلاقیات اجتماعی از دست داده، بلکه همزمان با از دست دادن عامل ضابط و مقنن آن یعنی خدا و واگذاری این نقش به نمایندگی وجدان جمعی و منتخب مردمی در دولت و نهاد قضا، به یک تصفیه و پالایش اساسی اخلاقی و مضمونی نیز تن داده است.
امروزه با ديدمان سكولار در تعريف و تنظيم اخلاق، در بسیاری از نصایح اخلاق دینی، اخلاق انسانی وجود ندارد و جامعه انسانی، اخلاقیات دینی را به چالش های جدی کشانده است. به روایتی دیگر اخلاق دینی، بشدت به ناسازگاری کارکردی و ساختاری خود با نیازهای جامعه انسانی روی آورده و بسرعت رنگ باخته است.
@alitayefi1
اخلاق سكولاريستي بدنبال تعبيه نظام تربيتي، پاداش و مجازات زميني و عيني است و با نام انسان و جامعه آغاز و پايان مي يابد. اين اخلاق با مرزهاي شكننده، قابل تفسير، ذهني و قدسي فاصله گرفته و با افسون زدايي از ماهيت و متن اخلاق و تبيين كاركردهاي ناسوتي بجاي لاهوتي از پيوند ارزشي با نهادهاي ديگر بويژه دين تبري مي جويد.
اخلاق ديني مبتني بر تهديد، خشونت، شكنجه، برخورد حذفي، يكسويه، همسودي قشري خواه براي مومنان خود و خواه دينفعان جنسيتي خود، غير تنبيهي و زاجره است و در مقابل اخلاق سكولاري است كه بنيان هاي خود را بر پايه منطق اجتماعي، حرمت انسان بدون تعلقات باورمندي و جنسيتي، صلح آميز و قدسي زدا شده گذارده است؛ اين اخلاق سكولار بشدت ديناميك و مترقي است و بيش از خود اخلاق به كارآمدي اش در جامعه انساني وفادار است.
علي طايفي
@alitayefi1
❤1👍1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
جامعه در سايه, جامعه اي پويا
(بخش نخست)
همواره در تحلیل جامعه شناختی از جوامع و ساحتار های اجتماعی اغلب محورد تحلیل ها حول جامعه ای می گردد که آشکارا در قالب نهادها و نمادهای رسمی به کنشگری و تنظیم رابطه بین عاملیت و ساختار از یکسو و تضادها و وفاق های آن از سوی دیگر پرداخته می شود که بنظر من این روش از تحلیل جامعه شناختی یکی از انواع زوایای مسلطی است که متداول شده است. پیشفرض من در مقاله حاضر این است که آیا جامعه ایران جامعه ای باز است؟ نه از این منظر که کارل پوپر بدان جامعه باز در برابر دشمنانش اطلاق می کند، بلکه بمعنای آشکار بودن ساختارها، کارکردها و تضادهای این جامعه ، امری که در طرح مسئله مطالعه حاضر فرض من بر این مبناست.:
🌒 جامعه ایران جامعه ای دو چهره یا دوگانه است. این دوساختی در بسیاری از جوامع به اشکال مختلف قابل بازیابی است ولی در جامعه ایران از ویژگی متمایزی برخوردار است و آن نیز محصول ساختار بشدت متصلب و تاریخا مستبدی است که انسان و به تبع آن جامعه ایرانی را از آشکاربودن، از علنیت، از نشستن در فضاهای روشن مناسبات اجتماعی برحذر داشته و در خطر انداخته است.
🌒جامعه باز به روایت پوپر دارای دشمنانی است زیرا فرض این جامعه مبتنی بر فضاهای دمکراتیکی است که پرتوی رسوافکنانه ای بر زوایای پنهان قدرت و نهادهای حامی آن می افکند و لذا از سوی بسیاری در ستیز قرار می گیرد. آنچه که در جامعه ایران قابل مشاهده و بازیابی است عبارت از جامعه ای بسته است. جامعه بسته، نیز دشمنان خود را دارد. آنچه که در طرح ایده "جامعه در سایه" مطرخ و تعقیب می شود ناظر بر همین است که جامعه در سایه روی سیتزه جوی جامعه ای بسته است.
🌒 جامعه ایران به تمامیت خود دارای دو ساحت و ساخت اجتماعی متمایز است. دراین میان پهنه های مشترک بسیاری نیز می توان یافت که حد و مرز میان این دوجامعه را بمقداری غیر شفاف می نماید ولی در واقع این مرزهای مشترک چبهه های نبرد میان دو طیف وسیع از شهروندان دو جامعه ای است که در یک جغرافیا ولی در فرهنگ های مختلف در کارزارند.
@alitayefi1
🌒 در جبهه های مقدم ستیزه گری میان دو گونه جامعه آشکار و جامعه در سایه می توان به وجه دیگری از وجوه اشتراک نیز توجه کرد که بنظر جامعه تام و تمام را نمایندگی می کند ولی این حوزه های مشترک داغ ترین نقطه تلاقی این تضادهاست و بزرگترین عرصه همنوایی مقطعی و نمایشی، بنحوی که هردو جامعه بتوانند به بازسازی ساختارهای مورد تهاجم خود بپردازند و به ترمیم و نوسازی آن اهتمام ورزند.
@alitayefi1
🌒 جامعه درسایه، بشدت غیرقابل کنترل، غیرقابل احصا، گریزپذیر و درعین حال گزیر ناپذیر است. ساختار جامعه آشکار و مسلط در پی کنترل و به مهمیز کشیدن ساختارهای غیررسمی و پنهان این "جامعه درسایه" است ولی به سختی می تواند حریف این نیروی گسترده در لابلای اقشار مختلف اجتماعی، سنی، جنسی، قومی، منظقه ای، فرهنگی، طبقاتی، شغلی و دینی شود.
🌒 دو گونه جامعه آشکار و "جامعه درسایه" بشدت متاثر ازهم هستند. نگاهی گذرا به تحولات این دو ساخت جامعه ای در طول دهه های بویژه اخیر پس از انقلاب نشان می دهد در بسیاری موارد جامعه در سایه توانسته است جامعه رسمی و مسلط را به عقب بکشاند. وقایع انتخابات دودهه اخیر، کنش پذیری های نهادهای سیاستگزار و برنامه ریز در بخش رسمی این جامعه گویای این است که جامعه در سایه بشدت نیرومند و کنگشر است. ازسوی دیگر "جامعه درسایه"، جامعه در خلا نیست. این جامعه در کمین ذره ذره عقب نشینی و وانهادگی های جامعه رسمی است و متاثر از گنشگری های جامعه رسما موجود به حیات و چالشگری خود ادامه می دهد."جامعه درسایه" دارای ساختاری افقی است. درآن نهادها و نمادهای قدرت حضور دارند ولی مسلط در همه حوزه های اجتماعی نیستند. هر حوزه دارای کنشگران متعددی است که علاوه بر استقلال، بغایت در هم تنیده اند و یکدیگر را پایش می کنند. در "جامعه درسایه"، اقشار مختلف اجتماعی همسویی و هم افزایی قدرتمندی دارند و کمتر علیه هم سابوتاژ می کنند، قابلتی که بطورمشخص علیه جامعه رسما موجود بکار می برند.
علي طايفي
@alitayefi1
http://tribuneazad.ir/wp-content/uploads/lubomir_bukov_shadows-of-past-bw-frame_1_.jpg
👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽
(بخش نخست)
همواره در تحلیل جامعه شناختی از جوامع و ساحتار های اجتماعی اغلب محورد تحلیل ها حول جامعه ای می گردد که آشکارا در قالب نهادها و نمادهای رسمی به کنشگری و تنظیم رابطه بین عاملیت و ساختار از یکسو و تضادها و وفاق های آن از سوی دیگر پرداخته می شود که بنظر من این روش از تحلیل جامعه شناختی یکی از انواع زوایای مسلطی است که متداول شده است. پیشفرض من در مقاله حاضر این است که آیا جامعه ایران جامعه ای باز است؟ نه از این منظر که کارل پوپر بدان جامعه باز در برابر دشمنانش اطلاق می کند، بلکه بمعنای آشکار بودن ساختارها، کارکردها و تضادهای این جامعه ، امری که در طرح مسئله مطالعه حاضر فرض من بر این مبناست.:
🌒 جامعه ایران جامعه ای دو چهره یا دوگانه است. این دوساختی در بسیاری از جوامع به اشکال مختلف قابل بازیابی است ولی در جامعه ایران از ویژگی متمایزی برخوردار است و آن نیز محصول ساختار بشدت متصلب و تاریخا مستبدی است که انسان و به تبع آن جامعه ایرانی را از آشکاربودن، از علنیت، از نشستن در فضاهای روشن مناسبات اجتماعی برحذر داشته و در خطر انداخته است.
🌒جامعه باز به روایت پوپر دارای دشمنانی است زیرا فرض این جامعه مبتنی بر فضاهای دمکراتیکی است که پرتوی رسوافکنانه ای بر زوایای پنهان قدرت و نهادهای حامی آن می افکند و لذا از سوی بسیاری در ستیز قرار می گیرد. آنچه که در جامعه ایران قابل مشاهده و بازیابی است عبارت از جامعه ای بسته است. جامعه بسته، نیز دشمنان خود را دارد. آنچه که در طرح ایده "جامعه در سایه" مطرخ و تعقیب می شود ناظر بر همین است که جامعه در سایه روی سیتزه جوی جامعه ای بسته است.
🌒 جامعه ایران به تمامیت خود دارای دو ساحت و ساخت اجتماعی متمایز است. دراین میان پهنه های مشترک بسیاری نیز می توان یافت که حد و مرز میان این دوجامعه را بمقداری غیر شفاف می نماید ولی در واقع این مرزهای مشترک چبهه های نبرد میان دو طیف وسیع از شهروندان دو جامعه ای است که در یک جغرافیا ولی در فرهنگ های مختلف در کارزارند.
@alitayefi1
🌒 در جبهه های مقدم ستیزه گری میان دو گونه جامعه آشکار و جامعه در سایه می توان به وجه دیگری از وجوه اشتراک نیز توجه کرد که بنظر جامعه تام و تمام را نمایندگی می کند ولی این حوزه های مشترک داغ ترین نقطه تلاقی این تضادهاست و بزرگترین عرصه همنوایی مقطعی و نمایشی، بنحوی که هردو جامعه بتوانند به بازسازی ساختارهای مورد تهاجم خود بپردازند و به ترمیم و نوسازی آن اهتمام ورزند.
@alitayefi1
🌒 جامعه درسایه، بشدت غیرقابل کنترل، غیرقابل احصا، گریزپذیر و درعین حال گزیر ناپذیر است. ساختار جامعه آشکار و مسلط در پی کنترل و به مهمیز کشیدن ساختارهای غیررسمی و پنهان این "جامعه درسایه" است ولی به سختی می تواند حریف این نیروی گسترده در لابلای اقشار مختلف اجتماعی، سنی، جنسی، قومی، منظقه ای، فرهنگی، طبقاتی، شغلی و دینی شود.
🌒 دو گونه جامعه آشکار و "جامعه درسایه" بشدت متاثر ازهم هستند. نگاهی گذرا به تحولات این دو ساخت جامعه ای در طول دهه های بویژه اخیر پس از انقلاب نشان می دهد در بسیاری موارد جامعه در سایه توانسته است جامعه رسمی و مسلط را به عقب بکشاند. وقایع انتخابات دودهه اخیر، کنش پذیری های نهادهای سیاستگزار و برنامه ریز در بخش رسمی این جامعه گویای این است که جامعه در سایه بشدت نیرومند و کنگشر است. ازسوی دیگر "جامعه درسایه"، جامعه در خلا نیست. این جامعه در کمین ذره ذره عقب نشینی و وانهادگی های جامعه رسمی است و متاثر از گنشگری های جامعه رسما موجود به حیات و چالشگری خود ادامه می دهد."جامعه درسایه" دارای ساختاری افقی است. درآن نهادها و نمادهای قدرت حضور دارند ولی مسلط در همه حوزه های اجتماعی نیستند. هر حوزه دارای کنشگران متعددی است که علاوه بر استقلال، بغایت در هم تنیده اند و یکدیگر را پایش می کنند. در "جامعه درسایه"، اقشار مختلف اجتماعی همسویی و هم افزایی قدرتمندی دارند و کمتر علیه هم سابوتاژ می کنند، قابلتی که بطورمشخص علیه جامعه رسما موجود بکار می برند.
علي طايفي
@alitayefi1
http://tribuneazad.ir/wp-content/uploads/lubomir_bukov_shadows-of-past-bw-frame_1_.jpg
👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽
👍2❤1
من عشق می ورزم پس هستم.pdf
440.2 KB
من عشق میورزم، پس هستم
علی طایفی
روزگاری دکارت مدعی بود «من فکر میکنم پس هستم». سدههای بعد در عصر پساروشنگری البرت کامو روایت دیگری توصیف کرد که «من اعتراض میکنم پس هستم». البته بسیاری از صاحبان اندیشه با خصیصهای عصری به توصیفِ بودن و هویتیابی انسان وقت پرداختند. یکی با خشونتطلبی هابسی دیگری با مهرجویی و مهرورزی روسویی. یکی با ناسیونالیزم خاص خود چون فردوسی، دیگری با خدایی در خودآیی و عرفان مولوی. شاید اما کمتر کسی به عنصر گمشده انسان دیروز و امروز اشاره کرده است که ما براستی کجاییم و ملامتگر هشیار کجاست!؟
مجموعه جامعهشناسی عشق با چنین دغدغهای به برخی از زوایای پنهان عشق از منظر اجتماعی میپردازد تا بتواند روشنگر مفهوم عشق از هرآنچیز دیگری بپردازد که بنام عشق جعل شده است.
این مجموعه را بخوانید و آنرا بازنشردهید.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
روزگاری دکارت مدعی بود «من فکر میکنم پس هستم». سدههای بعد در عصر پساروشنگری البرت کامو روایت دیگری توصیف کرد که «من اعتراض میکنم پس هستم». البته بسیاری از صاحبان اندیشه با خصیصهای عصری به توصیفِ بودن و هویتیابی انسان وقت پرداختند. یکی با خشونتطلبی هابسی دیگری با مهرجویی و مهرورزی روسویی. یکی با ناسیونالیزم خاص خود چون فردوسی، دیگری با خدایی در خودآیی و عرفان مولوی. شاید اما کمتر کسی به عنصر گمشده انسان دیروز و امروز اشاره کرده است که ما براستی کجاییم و ملامتگر هشیار کجاست!؟
مجموعه جامعهشناسی عشق با چنین دغدغهای به برخی از زوایای پنهان عشق از منظر اجتماعی میپردازد تا بتواند روشنگر مفهوم عشق از هرآنچیز دیگری بپردازد که بنام عشق جعل شده است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
❤4💩1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عدم مشارکت، همسو با دمکراسی است
علی طایفی
دهها هزار نفر اعدام شدهاند، چند صد هزار کودک به ازدواج اجباری و تجاوز سیستماتیک وادار میشوند، نویسندگان و متفکران کشور یا در حبس و خفقان یا در مهاجرتاند، چند میلیون از کودکان این سرزمین در خیابان و بازار کار هستند، چند میلیون از زنان و مردان در اعتیاد بسر میبرند، بیش از شصت درصد جمعیت کشور در زیر خط فقر بسر میبرند و …
دیگر هیچ دلیل برای بهبود و اصلاح و توسعه در این نظام سیاسی دینی مشاهده نمیشود. تنها راه تغییر وضعیت کنونی و دگرگونی سیاسی در ساختار قدرت و غیردینی کردن این نظام عدم مشارکت در انتخابات است. فراموش نکنیم عدم مشارکت در انتخابات بنوبه حود حرکتی دمکراتیک در نفی نظام ضددمکراتیک است که چندین دهه ماشین قدرت استبدادی را رانده و کشور را به تباهی کشانده است.
در صورت علاقمندی، بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
دهها هزار نفر اعدام شدهاند، چند صد هزار کودک به ازدواج اجباری و تجاوز سیستماتیک وادار میشوند، نویسندگان و متفکران کشور یا در حبس و خفقان یا در مهاجرتاند، چند میلیون از کودکان این سرزمین در خیابان و بازار کار هستند، چند میلیون از زنان و مردان در اعتیاد بسر میبرند، بیش از شصت درصد جمعیت کشور در زیر خط فقر بسر میبرند و …
دیگر هیچ دلیل برای بهبود و اصلاح و توسعه در این نظام سیاسی دینی مشاهده نمیشود. تنها راه تغییر وضعیت کنونی و دگرگونی سیاسی در ساختار قدرت و غیردینی کردن این نظام عدم مشارکت در انتخابات است. فراموش نکنیم عدم مشارکت در انتخابات بنوبه حود حرکتی دمکراتیک در نفی نظام ضددمکراتیک است که چندین دهه ماشین قدرت استبدادی را رانده و کشور را به تباهی کشانده است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
❤8👍2
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
👁🗨پوشش اجباری ، تفکیک جنسیتی، محدودیت تحرک کودکان بویژه دختران، اجبار آموزش دینی و مناسک آن در کلاس درس، محرومیت تحصیلی، تجاوز به کودکان بنام ازدواج و.. از زمره موارد نقض حقوق کودکان است.
🔔یونیسف در ایران شریک سیاسی جرایم حکومتی علیه کودکان است.
علی طایفی
@alitayefi1
🔔یونیسف در ایران شریک سیاسی جرایم حکومتی علیه کودکان است.
علی طایفی
@alitayefi1
👍9❤4
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
📌جامعه شناسی شکنجه؛
فرهنگ کنترل و مجازات ۱
علی طایفی
⁉️اگرچه شکنجه عمدتا ماهیت و سویه حکومتی داشته و سخن از آن مترادف با سخن از نهادهای سیاسی شکنجه گر است ولی شکنجه بعنوان رفتاری که آزار و آسیب جسمی، روانی و فکری را بدنبال دارد منحصر به نهادهای قدرت سیاسی نیست. بدین معنا، شکنجه در متن روابط اجتماعی نابرابر، امری تاریخی و همواره پایدار است. علاوه بر این، فرهنگ شکنجه فقط اعمال شکنجه انسان علیه انسان نیست بلکه بطور تاریخی انسان چنین شکنجه ای را بر حیوانات و محیط زیست خود نیز روا داشته و می دارد.
💭چندین رویکرد در تحلیل شکنجه وجود دارد که بطور مختصر می توان چنین دسته بندی کرد.
یک. رویکرد هانا آرنت که شکنجه را از رویکرد انسانگرایانه تحلیل میکرد. بنظر وی، آیشمن در واقعه کشتار یهودیان، یک کارمند عادی بی انگیزه بود که فقط مسئولیت اداری و وظیفه شغلی خود را انجام می داد. این همان خصیصه ای است که استانلی میلگرام با عنوان خطرهای اطاعت یاد میکند جایی که وجدان و اخلاق محلی از اعراب ندارند.
دو. رویکرد ساموئل هانتیگتون و لوسین پیا که شکنجه را از منظر تحول خواهانه تحلیل میکنند بدین معنا که شکنجه ویژه تمدن های خشونت آفرین بویژه مبتنی بر باورهای دینی است.
سه. رویکرد چامسکی و هرمن که شکنجه را از منظر تروریزم دولتی مورد توجه قرار داده و آنرا شکل رسمیت یافته و نهادینه شده ترور حکومتی می انگارد. بطوریکه چامسکی دولت امریکا را شکنجه گری می داند که گاه به شکنجه و گاه بسوی آدمکشی سوق می یابد.
چهار. رویکرد فوکویی است که شکنجه را با عقلانی سازی جامعه برای کنترل بیشتر و در نسبت دانش و قدرت بکار می برد. از نظر وی، زندگی دانش آموزان، سربازان، بیماران و زندانیان در معرض نظارت و کنترل قرار میگیرد تا رفتار نابهنجار مجازات شود. هدف غایی نظارت و انضباط، تربیت انسان هایی مطیع و سازشگر در جامعهاست. چنین رویکردی در نهایت انسان مطیعی را بوجود می آورد که براحتی قانون را اخلاقی تلقی میکند و فرمان قانونگذار را حتی برای شکنجه، ارزش اخلاقی می نهد.
📌در جامعه ایران، حکومت از اشکال علنی شکنجه فراتر رفته و از صرف نشانه گرفتن بدن و جسم فرد قربانی یا مجرم عبور کرده است و از روشهای نوین شکنجه روانی، شعور و شخصیت فرد نیز در فضاهای خصوصی و حتی حریم های خصوصی ورای میله های زندان نیز بهره میگیرد. نظام های قدرت با اعمال شکنجه بدنبال غیر سیاسی و غیر اجتماعی کردن شهروندان است. بدین معنا که هدف، اعمال کنترلی است که شهروندان را به اجزایی مستقل و فردیت هایی مبدل سازد که توان رویارویی با ارزش و هنجارهای تجویز شده صاحبان قدرت و هژمونی مسلط در پس آنرا نداشته باشند. به تعبیر جرمی بنتام، ساختن زندان های سراسربین، بمانند آسیابی است که انسانهای پست را آسیاب کرده و به انسانهای درست تبدیل میکند.
📌در نظام سیاسی ایران شکنجه، پدیده ای میانبر از نظر تاریخی است بطوریکه در آن از روشهای سنتی و کهنه تا نوین و تکنولوژیک بهره گرفته می شود. در این نظام، شکنجه جسمی و تنانه بهمان اندازه استفاده می شود که شکنجه روانی بنام شکنجه سفید. این نوع شکنجه شامل مواردی نظیر تهدید به اعدام و تجاوز، آزار جنسی، محرومیت از خواب، شوک برقی، سوزاندن و ضرب و شتم مکرر و امتناع از دادن خدمات بهداشتی و درمانی به قربانی است. بنظر من ترکیبی از نظریه های آرنت، چامسکی و فوکو تبیین گر دقیق پدیده شکنجه در نظام قدرت در ایران است. ادامه دارد...
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
فرهنگ کنترل و مجازات ۱
علی طایفی
⁉️اگرچه شکنجه عمدتا ماهیت و سویه حکومتی داشته و سخن از آن مترادف با سخن از نهادهای سیاسی شکنجه گر است ولی شکنجه بعنوان رفتاری که آزار و آسیب جسمی، روانی و فکری را بدنبال دارد منحصر به نهادهای قدرت سیاسی نیست. بدین معنا، شکنجه در متن روابط اجتماعی نابرابر، امری تاریخی و همواره پایدار است. علاوه بر این، فرهنگ شکنجه فقط اعمال شکنجه انسان علیه انسان نیست بلکه بطور تاریخی انسان چنین شکنجه ای را بر حیوانات و محیط زیست خود نیز روا داشته و می دارد.
💭چندین رویکرد در تحلیل شکنجه وجود دارد که بطور مختصر می توان چنین دسته بندی کرد.
یک. رویکرد هانا آرنت که شکنجه را از رویکرد انسانگرایانه تحلیل میکرد. بنظر وی، آیشمن در واقعه کشتار یهودیان، یک کارمند عادی بی انگیزه بود که فقط مسئولیت اداری و وظیفه شغلی خود را انجام می داد. این همان خصیصه ای است که استانلی میلگرام با عنوان خطرهای اطاعت یاد میکند جایی که وجدان و اخلاق محلی از اعراب ندارند.
دو. رویکرد ساموئل هانتیگتون و لوسین پیا که شکنجه را از منظر تحول خواهانه تحلیل میکنند بدین معنا که شکنجه ویژه تمدن های خشونت آفرین بویژه مبتنی بر باورهای دینی است.
سه. رویکرد چامسکی و هرمن که شکنجه را از منظر تروریزم دولتی مورد توجه قرار داده و آنرا شکل رسمیت یافته و نهادینه شده ترور حکومتی می انگارد. بطوریکه چامسکی دولت امریکا را شکنجه گری می داند که گاه به شکنجه و گاه بسوی آدمکشی سوق می یابد.
چهار. رویکرد فوکویی است که شکنجه را با عقلانی سازی جامعه برای کنترل بیشتر و در نسبت دانش و قدرت بکار می برد. از نظر وی، زندگی دانش آموزان، سربازان، بیماران و زندانیان در معرض نظارت و کنترل قرار میگیرد تا رفتار نابهنجار مجازات شود. هدف غایی نظارت و انضباط، تربیت انسان هایی مطیع و سازشگر در جامعهاست. چنین رویکردی در نهایت انسان مطیعی را بوجود می آورد که براحتی قانون را اخلاقی تلقی میکند و فرمان قانونگذار را حتی برای شکنجه، ارزش اخلاقی می نهد.
📌در جامعه ایران، حکومت از اشکال علنی شکنجه فراتر رفته و از صرف نشانه گرفتن بدن و جسم فرد قربانی یا مجرم عبور کرده است و از روشهای نوین شکنجه روانی، شعور و شخصیت فرد نیز در فضاهای خصوصی و حتی حریم های خصوصی ورای میله های زندان نیز بهره میگیرد. نظام های قدرت با اعمال شکنجه بدنبال غیر سیاسی و غیر اجتماعی کردن شهروندان است. بدین معنا که هدف، اعمال کنترلی است که شهروندان را به اجزایی مستقل و فردیت هایی مبدل سازد که توان رویارویی با ارزش و هنجارهای تجویز شده صاحبان قدرت و هژمونی مسلط در پس آنرا نداشته باشند. به تعبیر جرمی بنتام، ساختن زندان های سراسربین، بمانند آسیابی است که انسانهای پست را آسیاب کرده و به انسانهای درست تبدیل میکند.
📌در نظام سیاسی ایران شکنجه، پدیده ای میانبر از نظر تاریخی است بطوریکه در آن از روشهای سنتی و کهنه تا نوین و تکنولوژیک بهره گرفته می شود. در این نظام، شکنجه جسمی و تنانه بهمان اندازه استفاده می شود که شکنجه روانی بنام شکنجه سفید. این نوع شکنجه شامل مواردی نظیر تهدید به اعدام و تجاوز، آزار جنسی، محرومیت از خواب، شوک برقی، سوزاندن و ضرب و شتم مکرر و امتناع از دادن خدمات بهداشتی و درمانی به قربانی است. بنظر من ترکیبی از نظریه های آرنت، چامسکی و فوکو تبیین گر دقیق پدیده شکنجه در نظام قدرت در ایران است. ادامه دارد...
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
👍2🥰1
جامعهشناسی مردمگرا
جامعهشناسی مردمگرا از جامعهشناسی خودمانی نوشته نراقی گرفته تا جامعهشناسی خودکامگی رضاقلی سالهاست به یکی از حوزههای قابل توجه این رشته در شناخت جامعه ایران تبدیل شده است. در کتاب جامعهشناسی از زبان مردم، رضیپور تلاش کرده از مسایل و مصایب اجتماعی با زبان خودمانی سخن گفته و از درد جامعه شناسان و فرهیختگانی که به درد عزلتنشینی گرفتار آمدند بنویسد. او از زبان مردمی که از جامعهشناسان خود انتظار کمک برای رهایی از برزخ مسائل اجتماعی را طلب میکنند، مینویسد و از غریبی انسان در عصر جدید که چگونه در سیل مهاجرت و فشردگی زمان و مکان، گمنام و تنها شده است.
در این اثر درباره از خودبیگانگی و خود فراموشی انسان به دست خودش و حتی از ناامیدی ، بیکاری ، مدرگ گرایی، خشم اجتماعی، خودکشی و تفاوت نسل ها و… سخن گفته شده است.
مطالعه این کتاب برای هر جوینده دانشی سودمند خواهد بود.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
جامعهشناسی مردمگرا از جامعهشناسی خودمانی نوشته نراقی گرفته تا جامعهشناسی خودکامگی رضاقلی سالهاست به یکی از حوزههای قابل توجه این رشته در شناخت جامعه ایران تبدیل شده است. در کتاب جامعهشناسی از زبان مردم، رضیپور تلاش کرده از مسایل و مصایب اجتماعی با زبان خودمانی سخن گفته و از درد جامعه شناسان و فرهیختگانی که به درد عزلتنشینی گرفتار آمدند بنویسد. او از زبان مردمی که از جامعهشناسان خود انتظار کمک برای رهایی از برزخ مسائل اجتماعی را طلب میکنند، مینویسد و از غریبی انسان در عصر جدید که چگونه در سیل مهاجرت و فشردگی زمان و مکان، گمنام و تنها شده است.
در این اثر درباره از خودبیگانگی و خود فراموشی انسان به دست خودش و حتی از ناامیدی ، بیکاری ، مدرگ گرایی، خشم اجتماعی، خودکشی و تفاوت نسل ها و… سخن گفته شده است.
مطالعه این کتاب برای هر جوینده دانشی سودمند خواهد بود.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
❤3👍2
@BookTopجامعه_شناسی_خودمانی.pdf
2.6 MB
چامعهشناسی خودمانی
مطالعه این کتاب سودمند است. در متن کتاب نراقی مینویسد: هی نگویید ملت بزرگ، ملت نجیب ملتی که وارد دروازههای تمدن بزرگ بشری شدهاید، ملتی که تا ابرقدرتهای بزرگ اسم شما را میشنوند پشتشان میلرزد. آیا واقعاً اینطور است؟ صراحت داشته باشید. بگویید ملت بگردید ببینید چه کم داریم؟ چرا اینقدر درماندهایم؟ چرا با این همه درآمد استثنایی نفتی که طی سی سال گذشته داشتهایم تا یک دلار قیمت نفت کم میشود همه را وحشت میگیرد؟ چرا متوسط کار مفید ایرانیها در روز به زیر سی دقیقه میرسد؟ چرا پای صنعت اتومبیلسازی ما بعد از سی سال مونتاژ هنوز اینقدر لنگ میزند؟ چرا برای پیشبرد هر کار کوچکی باید روزها و در بعضی مواقع ماهها و سالها وقت گذاشت و اعصاب خراب کرد؟ چرا کارمندان ادارات در اکثر مواقع پدر ارباب رجوع را در میآورند بدون آنکه فکر کنند فردا نوبت خودشان است که در نقش ارباب رجوع ادارهی دیگر ظاهر شوند؟ چرا سن سکته در این کشور زیر چهل است؟ چرا بیاعتمادی هر روز گستردهتر میشود؟ فساد بنا به گفته بسیاری از دستاندرکاران از حد متعارف بالاتر میرود؟….
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
مطالعه این کتاب سودمند است. در متن کتاب نراقی مینویسد: هی نگویید ملت بزرگ، ملت نجیب ملتی که وارد دروازههای تمدن بزرگ بشری شدهاید، ملتی که تا ابرقدرتهای بزرگ اسم شما را میشنوند پشتشان میلرزد. آیا واقعاً اینطور است؟ صراحت داشته باشید. بگویید ملت بگردید ببینید چه کم داریم؟ چرا اینقدر درماندهایم؟ چرا با این همه درآمد استثنایی نفتی که طی سی سال گذشته داشتهایم تا یک دلار قیمت نفت کم میشود همه را وحشت میگیرد؟ چرا متوسط کار مفید ایرانیها در روز به زیر سی دقیقه میرسد؟ چرا پای صنعت اتومبیلسازی ما بعد از سی سال مونتاژ هنوز اینقدر لنگ میزند؟ چرا برای پیشبرد هر کار کوچکی باید روزها و در بعضی مواقع ماهها و سالها وقت گذاشت و اعصاب خراب کرد؟ چرا کارمندان ادارات در اکثر مواقع پدر ارباب رجوع را در میآورند بدون آنکه فکر کنند فردا نوبت خودشان است که در نقش ارباب رجوع ادارهی دیگر ظاهر شوند؟ چرا سن سکته در این کشور زیر چهل است؟ چرا بیاعتمادی هر روز گستردهتر میشود؟ فساد بنا به گفته بسیاری از دستاندرکاران از حد متعارف بالاتر میرود؟….
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
❤1👍1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
کودکی_گمشده_درآمدی_بر_جامعه_شناسی_کودکی.pdf
913.8 KB
منتشر شد
کودکی گمشده:
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی در ایران
علی طایفی
در این مجموعه به مهمترین فرازهای تعریف کودکی و تعیین دامنه مفهومی و آماری این پدیده در ایران میپردازم. بیتردید یکی از مهمترین موانع جامعهشناختی توسعه انسانی و اجتماعی مایران بازشناسی پدیده کودکی در بین ما ایرانیان است. این پدیده در ساختاری که کودک و کودکی قربانی آمال و ایدیولوژی بزرگسالی است دستخوش آسیبهای روانی و اجتماعی جدی است. ترومای حاصل از کودکی آسیبدیده در ایران، نمایشگر مصایبی است که جامعه بزرگسال امروز با آن مواجه است.
به بیان دیگر پیامدهای اجتماعی کودکی آسیبدیده نه تنها در ساختار سیاسی، بلکه در ساختارهای اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی رخ نموده و روانشناسی اجتماعی یک ایرانی را در نقشهای مختلف اجتماعی صدمه میزند. تضادهای نسلی و تقابل بین کودکی و بزرگسالی، و قیمومیت سنسالاری همچنان یکی از مسایل عمده جامعه ایران بشمار میرود. از اینرو مطالعه کودکی در فرارراه توسعه کشور دارای اهمیت فراوانی است.
درصورت علاقمندی، بازنشردهید.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
کودکی گمشده:
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی در ایران
علی طایفی
در این مجموعه به مهمترین فرازهای تعریف کودکی و تعیین دامنه مفهومی و آماری این پدیده در ایران میپردازم. بیتردید یکی از مهمترین موانع جامعهشناختی توسعه انسانی و اجتماعی مایران بازشناسی پدیده کودکی در بین ما ایرانیان است. این پدیده در ساختاری که کودک و کودکی قربانی آمال و ایدیولوژی بزرگسالی است دستخوش آسیبهای روانی و اجتماعی جدی است. ترومای حاصل از کودکی آسیبدیده در ایران، نمایشگر مصایبی است که جامعه بزرگسال امروز با آن مواجه است.
به بیان دیگر پیامدهای اجتماعی کودکی آسیبدیده نه تنها در ساختار سیاسی، بلکه در ساختارهای اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی رخ نموده و روانشناسی اجتماعی یک ایرانی را در نقشهای مختلف اجتماعی صدمه میزند. تضادهای نسلی و تقابل بین کودکی و بزرگسالی، و قیمومیت سنسالاری همچنان یکی از مسایل عمده جامعه ایران بشمار میرود. از اینرو مطالعه کودکی در فرارراه توسعه کشور دارای اهمیت فراوانی است.
درصورت علاقمندی، بازنشردهید.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
🥰1💩1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ناسازه همسویی و ناهمسودی در قدرت
علی طایفی
وارد شدن در بازی قدرت در نظام سیاسی فاسد ایران اصولا اخلاقبردار نیست و از اینرو مطالبه اخلاقی از نظام اشرار، ضد و نقیض است. بدین معنا کسی که وارد این بازی قدرت میشود، خود از شرکای این نظام سیاسی شرور است.
خطای راهبردی محمد فاضلی از ابتدا همین بود که وارد کارزار فریبکارانه انتخابات شد و وقتی در کشمکش انتخاباتی، طرفین بیاخلاق خاک برچشم هم میپاشند دیگر هیچکس مبرّا نیست. نمیتوان وارد قدرت سیاسی شد و منزه ماند!!
برخی از جامعهشناسان حکومتی سالهاست که در نظام قدرت حضور داشته و منتقد قدرت از درون ساختار قدرتاند و وقتی منافع فردیشان زیر سوال میرود بازی قدرت را برنتابیده و آنرا برهم میزنند. چنین تضادهایی میان همسویی و همسودی، نشان از پارادوکسهای جامعه دانشآموختگان در کشور است که در این وادی حامیان خود را به مسیری غلط راهبری میکنند. فرجام سیاسی چنین همسودگراییهایی، تشدید بحرانهای سیاسی است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
وارد شدن در بازی قدرت در نظام سیاسی فاسد ایران اصولا اخلاقبردار نیست و از اینرو مطالبه اخلاقی از نظام اشرار، ضد و نقیض است. بدین معنا کسی که وارد این بازی قدرت میشود، خود از شرکای این نظام سیاسی شرور است.
خطای راهبردی محمد فاضلی از ابتدا همین بود که وارد کارزار فریبکارانه انتخابات شد و وقتی در کشمکش انتخاباتی، طرفین بیاخلاق خاک برچشم هم میپاشند دیگر هیچکس مبرّا نیست. نمیتوان وارد قدرت سیاسی شد و منزه ماند!!
برخی از جامعهشناسان حکومتی سالهاست که در نظام قدرت حضور داشته و منتقد قدرت از درون ساختار قدرتاند و وقتی منافع فردیشان زیر سوال میرود بازی قدرت را برنتابیده و آنرا برهم میزنند. چنین تضادهایی میان همسویی و همسودی، نشان از پارادوکسهای جامعه دانشآموختگان در کشور است که در این وادی حامیان خود را به مسیری غلط راهبری میکنند. فرجام سیاسی چنین همسودگراییهایی، تشدید بحرانهای سیاسی است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍9❤2
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
📜فهرست برخي از فعاليت ها و نوشتههای من:
جامعه شناسان بدون مرز-ايران
http://iranssf.blogspot.se/?m=1
بلاگ "اجتماع بيش از دو نَفَر ممنوع":
http://atayefi.blogspot.se/?m=1
بلاگ مستقل جامعهشناسی در میهنبلاگ
https://shorturl.at/ivBHL
نشريه مستقل "جامعه شناسي ايران":
https://shorturl.at/hKPTV
کانال "سنجشگري مسايل اجتماعي ايران":
https://www.tgoop.com/alitayefi1
کانال موسیقی، جان خرد، شعر، خردجان
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
کتاب هایم:
جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2465
جامعه شناسی فرار مغزها
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1552
موانع فرهنگی تحقیق در ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1174
سنجشگری مسایل اجتماعی ۱
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1240
سنجشگری مسایل اجتماعی ۲
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2185
سنجشگری مسایل اجتماعی ۳
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2950
سنجشگری مسایل اجتماعی ۴
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3563
سنجشگری مسایل اجتماعی ۵
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3692
سنجشگری مسایل اجتماعی ۶
https://www.tgoop.com/alitayefi1/4339
ترجمه عصر مهاجرت
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1273
ترجمه مقدمه گرافیکی بر جامعهشناسی
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3456
کودکی گمشده؛
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی
https://www.tgoop.com/alitayefi1/4474
من عشق میورزم، پس هستم
جامعهشناسی عشق
https://www.tgoop.com/alitayefi1/4622
اشعار اجتماعی جلد یک
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1350
اشعار عاشقانه جلد دوم
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1629
اشعار و زمزمههای درون جلد سوم
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz/27594
كارنامه شخصي ام:
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2184
دسترسی به کتابها در فضای مجازی
https://www.scribd.com/uploads
تماس
@alitayefy
جامعه شناسان بدون مرز-ايران
http://iranssf.blogspot.se/?m=1
بلاگ "اجتماع بيش از دو نَفَر ممنوع":
http://atayefi.blogspot.se/?m=1
بلاگ مستقل جامعهشناسی در میهنبلاگ
https://shorturl.at/ivBHL
نشريه مستقل "جامعه شناسي ايران":
https://shorturl.at/hKPTV
کانال "سنجشگري مسايل اجتماعي ايران":
https://www.tgoop.com/alitayefi1
کانال موسیقی، جان خرد، شعر، خردجان
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
کتاب هایم:
جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2465
جامعه شناسی فرار مغزها
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1552
موانع فرهنگی تحقیق در ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1174
سنجشگری مسایل اجتماعی ۱
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1240
سنجشگری مسایل اجتماعی ۲
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2185
سنجشگری مسایل اجتماعی ۳
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2950
سنجشگری مسایل اجتماعی ۴
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3563
سنجشگری مسایل اجتماعی ۵
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3692
سنجشگری مسایل اجتماعی ۶
https://www.tgoop.com/alitayefi1/4339
ترجمه عصر مهاجرت
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1273
ترجمه مقدمه گرافیکی بر جامعهشناسی
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3456
کودکی گمشده؛
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی
https://www.tgoop.com/alitayefi1/4474
من عشق میورزم، پس هستم
جامعهشناسی عشق
https://www.tgoop.com/alitayefi1/4622
اشعار اجتماعی جلد یک
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1350
اشعار عاشقانه جلد دوم
https://www.tgoop.com/alitayefi1/1629
اشعار و زمزمههای درون جلد سوم
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz/27594
كارنامه شخصي ام:
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2184
دسترسی به کتابها در فضای مجازی
https://www.scribd.com/uploads
تماس
@alitayefy
Blogspot
اجتماع بیش از دونفر ممنوع
دستنوشته هایی جامعه شناختی از علی طایفی
❤6💩1