پارادایم شهادت و جنایت.pdf
572.4 KB
پارادایم شهادت: قدسیزدایی از شهادت
علی طایفی
همواره پارادایم شهید مترادف با کسی است که قربانی وضعیت بحرانی نظیر جنگ، نزاعهای قومی و ملی، ستیزههای سیاسی و ایدیولوژیک میگردد. بسیاری از کسانی که شهید راه آرمانهای انسانی میشوند بخاطر این برچسب قدسی و ارزشمند، از احترام و تقدیر برای جانفشانی برخوردار شده و میشوند. بیتردید مفهوم شهادت نیز مانند هر واژه و عبارتی دارای ابعاد معناشناختی خاص خود است که در طول زمان دستخوش تغییر و نیازمند بازتعریف است. در اینجا بدین پرسش میپردازم که آیا یک شهید میتواندیک جنایتکار نیز باشد؟ آیا همه شهدا مقدساند؟ آیا شهادت همزمان توام با جنایت است؟
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
همواره پارادایم شهید مترادف با کسی است که قربانی وضعیت بحرانی نظیر جنگ، نزاعهای قومی و ملی، ستیزههای سیاسی و ایدیولوژیک میگردد. بسیاری از کسانی که شهید راه آرمانهای انسانی میشوند بخاطر این برچسب قدسی و ارزشمند، از احترام و تقدیر برای جانفشانی برخوردار شده و میشوند. بیتردید مفهوم شهادت نیز مانند هر واژه و عبارتی دارای ابعاد معناشناختی خاص خود است که در طول زمان دستخوش تغییر و نیازمند بازتعریف است. در اینجا بدین پرسش میپردازم که آیا یک شهید میتواندیک جنایتکار نیز باشد؟ آیا همه شهدا مقدساند؟ آیا شهادت همزمان توام با جنایت است؟
درصورت علاقمندی مطالعه کرده و بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Forwarded from موسیقی، خردِجان؛ شعر، جانِخرد! (Ali Tayefi)
مسیله_روسپیگری_و_اخلاقی_کردن_بدن_.pdf
263.7 KB
مسیله روسپیگری و اخلاقی کردن بدن
علی طایفی
پرسش اساسی در مقاله پیوست حول این گزاره و چالش اجتماعی است که آیا پدیده روسپیگری یا خرید و فروش سکس امری غیراخلاقی، خشونتبار و ناقض آشکار حقوق کارگران جنسی است؟
به باور من در جامعه مبتنی بر سرمایهسالاری اشکال جدیدی از بردهداری نوین مسلط شده است که ابژهشدن بدن بهعنوان یک کالا در بازار، تجاریسازی و صنعتیکردن بدن و بهرهکشی از بدن انسان فقط دربرگیرنده بهرهگیری جنسی نیست و نمیتوان بدن را به ابژه صرف جنسی و سپس اخلاقی تحویل داده و فروکاست.
سنجشگری مسایل اجتماعی در ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
پرسش اساسی در مقاله پیوست حول این گزاره و چالش اجتماعی است که آیا پدیده روسپیگری یا خرید و فروش سکس امری غیراخلاقی، خشونتبار و ناقض آشکار حقوق کارگران جنسی است؟
به باور من در جامعه مبتنی بر سرمایهسالاری اشکال جدیدی از بردهداری نوین مسلط شده است که ابژهشدن بدن بهعنوان یک کالا در بازار، تجاریسازی و صنعتیکردن بدن و بهرهکشی از بدن انسان فقط دربرگیرنده بهرهگیری جنسی نیست و نمیتوان بدن را به ابژه صرف جنسی و سپس اخلاقی تحویل داده و فروکاست.
درصورت علاقه بازنشردهید
سنجشگری مسایل اجتماعی در ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
کلینیک بیحجابی: تداوم خفقان با روش بیمارانگاری
علی طایفی
بیمارانگاری کسانی که برخلاف هنجارهای موجود درنطام قدرت، اندیشه ورزیده و عمل میکنند امری است که همواره از سوی حاکمان جبر و قهر صورت گرفته است. از عصر تاریک سکولاستیک مسیحی تا دوره وحشت و بلاهت در حکومت اسلامی شاهد این موج بیمارانگاری و زندانیکردن معترضان بنام بیمار بوده و هستیم. یکی از پایههای اصلی این جرمسازی اعتراض و مجرم انگاری معترض به وضع موجود در قالب جرایم روانی، باورهای دینی است که افراد ناباور به دین را برچسب جنزده یا مجنون و دیو یا دیوانه میکنند تا از اثربخشی کنشگری و اعتراض آنان بکاهند.
سرکوب صدای اعتراض مهمترین هدف بهرهگیری از ابزار انگهای روانی است. به روایت میشل فوکو در کتاب تمدن و جنون، حبس مخالفان هنجارهای متعارف در ساختار قدرت، روشی برای حذف اندیشه دیگری و دگراندیشان بود امری که فقط منحصر به حبس فیزیکی معترض نبود بلکه به حبس روانی روشنفکران هر عصر و هنجارشکنان مترقی زیر نام بیمار روانی صورت گرفته و به تاسیس نهادها و موسسات روانی منجر شد. در همین راستا پزشکان بسیاری نیز برای پیشبرد این پروژه تربیت و استخدام شدند. بیدلیل نیست که بیش از نیمی از دانشجویان پزشکی، سهمیههای حکومتیاند.
از نظر فوکو در عصر پیشارنسانس، جنون از نيرويی متافيزيكی و از مفاهیم کتاب مقدس تأثیر پذیرفته بود. اما پس از رنسانس جنون سرکوب شد و مجنونین بهتدریج به مؤسسات روانی و دارالمجانین انتقال یافتند. از این رو جنون به عنوان مفهوم مخالف عقل و یا نفی خرد، عنصری نامطلوب در جامعه تلقی شد. این در شرایطی است که برخلاف تجربه مسیحیت در دوره حاکمیت اسلامی در ایران، تمامی معیارهای معرفِ بیماری روانی و جنون در واقع کنشگریهای خردمندانهای است که در برابر بیخردی رهبران دینی حاکم بر قدرت ایستادهاند.
توجیه اجتماعی و بهداشتی سرکوب بنام بیمارانگاری معترض، درواقع سبزینهسازی رنگ خون در اعمال شکنجه و حبس معترضان وضع موجود است. عاملان و سیاستگذاران رعب و وحشت، و سرکوب و منکوبسازی در نظام ولایی مافیایی بدنبال راهکارهای نرمتری برای خفقان و خاموشکردن صدای معترضان بوده و به ترفند تاریخی بیمارانگاری روی آوردهاند تا بجای تبر سرکوب، تیغ جراحی در دست گرفته و روان معترض را نشانه روند.
ماشین بیمارانگاری از نظر فوکو عمیقاً با پویایی قدرت در هم تنیده است. امری که به جای بازپروری انسان به غیرانسانیسازی او منجر میشود. در این ماشین و روش جدید اعمال خفقان، معترضان برچسبخورده بنام بیمار، از عاملیت و فردیت خود محروم میشوند. با تهیسازی فرد از عقلانیت و آگاهی بنام جنون، تلاش میشود فرد معترض خلع سلاح شده و از فرایند جنبشهای اعتراضی بیرون انداخته شود.
همانطور که روانکاوی فروید و طرفداران او با ترفندهای مختلف کوشید تا از طریق اقرار مکنونات نهفته در ناخودآگاه بیمار روانی، بیماری او را آشکار و ثبت کند، پزشکان رانتخوار و حکومتی در بخش درمان نظام سراسر فاسد ولایی نیز به تثبیت پروژه بیمارانگاری پرداخته و مهر تایید و مشروعیت بدان میزنند.
در این میان علاوه بر وظیفه جنبش در افشای این پروژه که منجر به تاسیس کلینیکهای روانی برای معترضان به حجاب اجباری شده است، سکوت جامعه و انجمن روانشناسی در کشور نیز باید بشدت مورد نقد قرار گیرد که چگونه با نام روانشناسان و روانپزشکان، پروژه بیمارانگاری معترضان به اجرا گذارده میشود .
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
بیمارانگاری کسانی که برخلاف هنجارهای موجود درنطام قدرت، اندیشه ورزیده و عمل میکنند امری است که همواره از سوی حاکمان جبر و قهر صورت گرفته است. از عصر تاریک سکولاستیک مسیحی تا دوره وحشت و بلاهت در حکومت اسلامی شاهد این موج بیمارانگاری و زندانیکردن معترضان بنام بیمار بوده و هستیم. یکی از پایههای اصلی این جرمسازی اعتراض و مجرم انگاری معترض به وضع موجود در قالب جرایم روانی، باورهای دینی است که افراد ناباور به دین را برچسب جنزده یا مجنون و دیو یا دیوانه میکنند تا از اثربخشی کنشگری و اعتراض آنان بکاهند.
سرکوب صدای اعتراض مهمترین هدف بهرهگیری از ابزار انگهای روانی است. به روایت میشل فوکو در کتاب تمدن و جنون، حبس مخالفان هنجارهای متعارف در ساختار قدرت، روشی برای حذف اندیشه دیگری و دگراندیشان بود امری که فقط منحصر به حبس فیزیکی معترض نبود بلکه به حبس روانی روشنفکران هر عصر و هنجارشکنان مترقی زیر نام بیمار روانی صورت گرفته و به تاسیس نهادها و موسسات روانی منجر شد. در همین راستا پزشکان بسیاری نیز برای پیشبرد این پروژه تربیت و استخدام شدند. بیدلیل نیست که بیش از نیمی از دانشجویان پزشکی، سهمیههای حکومتیاند.
از نظر فوکو در عصر پیشارنسانس، جنون از نيرويی متافيزيكی و از مفاهیم کتاب مقدس تأثیر پذیرفته بود. اما پس از رنسانس جنون سرکوب شد و مجنونین بهتدریج به مؤسسات روانی و دارالمجانین انتقال یافتند. از این رو جنون به عنوان مفهوم مخالف عقل و یا نفی خرد، عنصری نامطلوب در جامعه تلقی شد. این در شرایطی است که برخلاف تجربه مسیحیت در دوره حاکمیت اسلامی در ایران، تمامی معیارهای معرفِ بیماری روانی و جنون در واقع کنشگریهای خردمندانهای است که در برابر بیخردی رهبران دینی حاکم بر قدرت ایستادهاند.
توجیه اجتماعی و بهداشتی سرکوب بنام بیمارانگاری معترض، درواقع سبزینهسازی رنگ خون در اعمال شکنجه و حبس معترضان وضع موجود است. عاملان و سیاستگذاران رعب و وحشت، و سرکوب و منکوبسازی در نظام ولایی مافیایی بدنبال راهکارهای نرمتری برای خفقان و خاموشکردن صدای معترضان بوده و به ترفند تاریخی بیمارانگاری روی آوردهاند تا بجای تبر سرکوب، تیغ جراحی در دست گرفته و روان معترض را نشانه روند.
ماشین بیمارانگاری از نظر فوکو عمیقاً با پویایی قدرت در هم تنیده است. امری که به جای بازپروری انسان به غیرانسانیسازی او منجر میشود. در این ماشین و روش جدید اعمال خفقان، معترضان برچسبخورده بنام بیمار، از عاملیت و فردیت خود محروم میشوند. با تهیسازی فرد از عقلانیت و آگاهی بنام جنون، تلاش میشود فرد معترض خلع سلاح شده و از فرایند جنبشهای اعتراضی بیرون انداخته شود.
همانطور که روانکاوی فروید و طرفداران او با ترفندهای مختلف کوشید تا از طریق اقرار مکنونات نهفته در ناخودآگاه بیمار روانی، بیماری او را آشکار و ثبت کند، پزشکان رانتخوار و حکومتی در بخش درمان نظام سراسر فاسد ولایی نیز به تثبیت پروژه بیمارانگاری پرداخته و مهر تایید و مشروعیت بدان میزنند.
در این میان علاوه بر وظیفه جنبش در افشای این پروژه که منجر به تاسیس کلینیکهای روانی برای معترضان به حجاب اجباری شده است، سکوت جامعه و انجمن روانشناسی در کشور نیز باید بشدت مورد نقد قرار گیرد که چگونه با نام روانشناسان و روانپزشکان، پروژه بیمارانگاری معترضان به اجرا گذارده میشود .
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
👍1
فهرست زیر دربرگیرنده مجموعه کتابهای چاپ شده کاغذی و دیجیتال من در طول سالهای گذشته و کتابهایی است که در آینده نزدیک منتشر خواهد شد:
جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران
جامعه شناسی فرار مغزها
موانع فرهنگی تحقیق در ایران
سنجشگری مسایل اجتماعی ۱
سنجشگری مسایل اجتماعی ۲
سنجشگری مسایل اجتماعی ۳
سنجشگری مسایل اجتماعی ۴
سنجشگری مسایل اجتماعی ۵
سنجشگری مسایل اجتماعی ۶
سنجشگری مسایل اجتماعی ۷
ترجمه عصر مهاجرت
ترجمه مقدمه گرافیکی بر جامعهشناسی
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی
جامعهشناسی عشق
اشعار اجتماعی جلد یک
اشعار عاشقانه جلد دوم
اشعار و زمزمههای درون جلد سوم
قصههای من و تو
کتابهای در دست انتشار:
جامعهشناسی تنهایی (سویدی)
جامعهشناسی کودکی (انگلیسی)
داستان اجتماعی: نطفه
سنحشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران
جامعه شناسی فرار مغزها
موانع فرهنگی تحقیق در ایران
سنجشگری مسایل اجتماعی ۱
سنجشگری مسایل اجتماعی ۲
سنجشگری مسایل اجتماعی ۳
سنجشگری مسایل اجتماعی ۴
سنجشگری مسایل اجتماعی ۵
سنجشگری مسایل اجتماعی ۶
سنجشگری مسایل اجتماعی ۷
ترجمه عصر مهاجرت
ترجمه مقدمه گرافیکی بر جامعهشناسی
درآمدی بر جامعهشناسی کودکی
جامعهشناسی عشق
اشعار اجتماعی جلد یک
اشعار عاشقانه جلد دوم
اشعار و زمزمههای درون جلد سوم
قصههای من و تو
کتابهای در دست انتشار:
جامعهشناسی تنهایی (سویدی)
جامعهشناسی کودکی (انگلیسی)
داستان اجتماعی: نطفه
سنحشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali T)
کوتهنوشتها
گناه انسان، کمدی الهی
علی طایفی
گناه انسان افسانهوار یا اسطورهای گویا خلق زندگی بود که در رقابت با خدای پیش از اینها زنده، محکوم به برچسب گناهکار شد و توبه و تکریم و مالیدن بیضه خدای مرد! سراسر متون دینی بعنوان یکی از کهنترین معرفت بشری را مرور کنید پر از مفاهیم مربوط به گناه است، گناهی که انسان مرتکب شده و خدای متصور شروط بخشش آنرا تعیین میکند. مقابله با استبداد خدای اسطورهای همانا بزرگترین گناهی بود که انسان را به مجازات هبوط و پرتاب از آسمان الهی به زمین پست محکوم ساخت.
امروزه در نظام الهی و استبدادولایی ایران نیز نسخههای مشابه و کمدیوار آنرا میتوان دید که هرگونه صدای اعتراض را گناهی نابخشودنی و شایسته مجازات بدنی نظیر شکنجه و شلاق تا حبس و اعدام میداند. در این کمدیالهی و سیاسی که بشدت کمهوشانه است، انسان، شورشگری است که اساسا گناهکار است و مهمترین رسالت این انسان نیز تداوم گناهانی است که استبداد الهی و ولایی مستبد ساخته و پرداختهاند. این گناهزدایی آغاز رشد انسان و محوریت خودآیی در مقابل خدایی و سکولاریزم فلسفی است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
گناه انسان، کمدی الهی
علی طایفی
گناه انسان افسانهوار یا اسطورهای گویا خلق زندگی بود که در رقابت با خدای پیش از اینها زنده، محکوم به برچسب گناهکار شد و توبه و تکریم و مالیدن بیضه خدای مرد! سراسر متون دینی بعنوان یکی از کهنترین معرفت بشری را مرور کنید پر از مفاهیم مربوط به گناه است، گناهی که انسان مرتکب شده و خدای متصور شروط بخشش آنرا تعیین میکند. مقابله با استبداد خدای اسطورهای همانا بزرگترین گناهی بود که انسان را به مجازات هبوط و پرتاب از آسمان الهی به زمین پست محکوم ساخت.
امروزه در نظام الهی و استبدادولایی ایران نیز نسخههای مشابه و کمدیوار آنرا میتوان دید که هرگونه صدای اعتراض را گناهی نابخشودنی و شایسته مجازات بدنی نظیر شکنجه و شلاق تا حبس و اعدام میداند. در این کمدیالهی و سیاسی که بشدت کمهوشانه است، انسان، شورشگری است که اساسا گناهکار است و مهمترین رسالت این انسان نیز تداوم گناهانی است که استبداد الهی و ولایی مستبد ساخته و پرداختهاند. این گناهزدایی آغاز رشد انسان و محوریت خودآیی در مقابل خدایی و سکولاریزم فلسفی است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
💧 مسیله آب؛ مسیله اجتماعی است
💦مسیله آب در اقلیم ایران فقط یک مسیله زیست محیطی نیست بلکه کمبود و شکل گیری بنیان های تمدنی پیرامون آب و ارتباط تنگاتنگ آن با آبادانی در کشور سبب شده است که آب در طی سده های متمادی به یک مسیله اجتماعی و فرهنگی مبدل شود. خشکی، فقر آب، قابلیت کشت کمتر از ۲۰ درصد اراضی کشور و ازهم گسیختگی قومیتی و فرهنگی در کشور پیوند گسست ناپذیر آب و توسعه اجتماعی را همواره جان بخشیده است. در اینجا به برخی از ابعاد این مسیله میپردازم.
🏭آبادانی و زندگی اجتماعی دوگانه ناگسستنی است بطوریکه هرجا آبی مهیا و استحصال شده، زمینه آبادانی و توسعه مناسبات اجتماعی را نیز فراهم ساخته است. گونه زیست چندجانشینی که در طی سده ها گونه مسلط زندگی مردم ایران و پدیداری ساختار زیست اجتماعی عشایری و فرهنگ قبیلگی بوده است یکی از مهمترین رخسارهای وابسته به مسیله آب و به تبع آن مرتع و دامداری بوده است. این فرایند با وقوع تخته قاپو در عصر پهلوی اول برای توسعه توتالیتاریانیستی، اگرچه به یکجا نشینی ختم شد ولی این توسعه و مدرنیزم ایرانی همچنان مرهون تمهید و تعقیب آب و اقامه نماز ودعای باران برای آبادانی بوده و هست.
@alitayefi1
⚔️تفاهم و تضاد اجتماعی. بخش بزرگی از تضادهای اجتماعی در تاریخ ایران نیز عمدتا بر سر نخست آب و سپس زمین بوده است. بطوریکه ساختار مراتبی و هایرارکی ناشی از آن در مناسبات قدرت در جامعه ایران از دیرباز فرهنگ ولایی را در قالب میرآبی مسلط ساخته است. در این ساختار، قبایل حول محور آب، به همگرایی روی آورده و با پذیرش ولایت ولی، کدخدایی در آبادی ها و هژمونی شیوخ قبایل محلی درصدد توسعه محلی بوده اند. بخش بزرگی از مناقشات، تضاد و واگرایی های اجتماعی نیز محصول همین مدیریت آب و آبرسانی بوده است.
✊🏼اعتراض اجتماعی. بنیان بلواهای اجتماعی نیز از نظر تاریخی بر سر آب، زمین، مرتع و نان شکل گرفته است و از همین روی الفبای آموزش اجتماعی میرآبی در کشور حتی در ساختار آموزش مدرن بر گزاره "بابا آب داد" نهفته است. کمبود آب، خشکسالی و قحطی در طی حتی سده پیشین سبب مرگ دهها هزار در اقصی نقاط کشور شده و بلواها و نزاع های اجتماعی متعددی را در بین قبایل و شیوخ آن سبب شده و می شود.
@alitayefi1
⚡️فروپاشی اجتماعی و مهاجرت. مسیله آب علاوه بر اینکه بستر ساز اسکان، یکجانشینی و توسعه پایدار محلی شده، بطور موازی عامل مهاجرت های نوین نیز گردیده است. خشکسالی، پایان یافتن منابع آب های زیرزمینی، مرگ قنات ها و قنات رسانی از یکسو و مدیریت غلط و ناموزون آبرسانی از سوی دیگر بعنوان شریان های خون رسانی به اقتصاد دامداری و سپس کشاورزی، آغازگر فروپاشی آبادانی های اجتماعی شده است و افراد، گروه ها و قبایل را ناگزیر از مهاجرت درون مرزی و کوچ برای یافتن آب و نان با تهاجم به آبادانی های دیگر ساخته است.
🤦🏻♂️فقر، بیکاری و گرسنگی. زندگی فصلی، اقتصاد کشت و کار در سرزمینی خشک با بحران های موسمی آب و سپس مدیریت ناموزون آن توسط دولت های بظاهر مدرن در کشور از زمان پهلوی ها تا حکومت دینی همواره کنار آبادانی، فقر و فلاکت را نیز در سفره ایرانی نهاده است. فقر، بیکاری های مزمن، گرسنگی و قحطی، آسیب های اجتماعی متعددی را سبب شده که گزاره کهنه بابا آب/نان داد را به چالش کشانده است. مصایبی از این دست همواره مانع آبادانی مدرن و پایدار در کشور بوده و با نسیمی خشک، غبار مرگ بر تداوم یکپارچگی ملی و اجتماعی نشانده است. بیهوده نیست اگر بنیان های عدم توسعه ناسیونالیزم در کشور را در دبّه ها و منابع آبی در کشور جستجو کنیم.
@alitayefi1
☀️شیوع خشکی و کم آبی در ایران در طی سالهای اخیر زمینه ساز تحولات اجتماعی عظیمی خواهد بود که علاوه بر پیامدهای انسانی و زیست محیطی، پسامدهای اجتماعی را نیز سبب خواهد شد که در نهایت تغییر دولت ها را نیز بدنبال می آورد. بی سبب نیست که ریشه واژه دولت، از واژه دَلو یا ظروف استحصال آب از قنات است که دایم در معرض رفت و آمد و بالا پایین شدن است.
علی طایفی
https://www.tgoop.com/alitayefi1
💦مسیله آب در اقلیم ایران فقط یک مسیله زیست محیطی نیست بلکه کمبود و شکل گیری بنیان های تمدنی پیرامون آب و ارتباط تنگاتنگ آن با آبادانی در کشور سبب شده است که آب در طی سده های متمادی به یک مسیله اجتماعی و فرهنگی مبدل شود. خشکی، فقر آب، قابلیت کشت کمتر از ۲۰ درصد اراضی کشور و ازهم گسیختگی قومیتی و فرهنگی در کشور پیوند گسست ناپذیر آب و توسعه اجتماعی را همواره جان بخشیده است. در اینجا به برخی از ابعاد این مسیله میپردازم.
🏭آبادانی و زندگی اجتماعی دوگانه ناگسستنی است بطوریکه هرجا آبی مهیا و استحصال شده، زمینه آبادانی و توسعه مناسبات اجتماعی را نیز فراهم ساخته است. گونه زیست چندجانشینی که در طی سده ها گونه مسلط زندگی مردم ایران و پدیداری ساختار زیست اجتماعی عشایری و فرهنگ قبیلگی بوده است یکی از مهمترین رخسارهای وابسته به مسیله آب و به تبع آن مرتع و دامداری بوده است. این فرایند با وقوع تخته قاپو در عصر پهلوی اول برای توسعه توتالیتاریانیستی، اگرچه به یکجا نشینی ختم شد ولی این توسعه و مدرنیزم ایرانی همچنان مرهون تمهید و تعقیب آب و اقامه نماز ودعای باران برای آبادانی بوده و هست.
@alitayefi1
⚔️تفاهم و تضاد اجتماعی. بخش بزرگی از تضادهای اجتماعی در تاریخ ایران نیز عمدتا بر سر نخست آب و سپس زمین بوده است. بطوریکه ساختار مراتبی و هایرارکی ناشی از آن در مناسبات قدرت در جامعه ایران از دیرباز فرهنگ ولایی را در قالب میرآبی مسلط ساخته است. در این ساختار، قبایل حول محور آب، به همگرایی روی آورده و با پذیرش ولایت ولی، کدخدایی در آبادی ها و هژمونی شیوخ قبایل محلی درصدد توسعه محلی بوده اند. بخش بزرگی از مناقشات، تضاد و واگرایی های اجتماعی نیز محصول همین مدیریت آب و آبرسانی بوده است.
✊🏼اعتراض اجتماعی. بنیان بلواهای اجتماعی نیز از نظر تاریخی بر سر آب، زمین، مرتع و نان شکل گرفته است و از همین روی الفبای آموزش اجتماعی میرآبی در کشور حتی در ساختار آموزش مدرن بر گزاره "بابا آب داد" نهفته است. کمبود آب، خشکسالی و قحطی در طی حتی سده پیشین سبب مرگ دهها هزار در اقصی نقاط کشور شده و بلواها و نزاع های اجتماعی متعددی را در بین قبایل و شیوخ آن سبب شده و می شود.
@alitayefi1
⚡️فروپاشی اجتماعی و مهاجرت. مسیله آب علاوه بر اینکه بستر ساز اسکان، یکجانشینی و توسعه پایدار محلی شده، بطور موازی عامل مهاجرت های نوین نیز گردیده است. خشکسالی، پایان یافتن منابع آب های زیرزمینی، مرگ قنات ها و قنات رسانی از یکسو و مدیریت غلط و ناموزون آبرسانی از سوی دیگر بعنوان شریان های خون رسانی به اقتصاد دامداری و سپس کشاورزی، آغازگر فروپاشی آبادانی های اجتماعی شده است و افراد، گروه ها و قبایل را ناگزیر از مهاجرت درون مرزی و کوچ برای یافتن آب و نان با تهاجم به آبادانی های دیگر ساخته است.
🤦🏻♂️فقر، بیکاری و گرسنگی. زندگی فصلی، اقتصاد کشت و کار در سرزمینی خشک با بحران های موسمی آب و سپس مدیریت ناموزون آن توسط دولت های بظاهر مدرن در کشور از زمان پهلوی ها تا حکومت دینی همواره کنار آبادانی، فقر و فلاکت را نیز در سفره ایرانی نهاده است. فقر، بیکاری های مزمن، گرسنگی و قحطی، آسیب های اجتماعی متعددی را سبب شده که گزاره کهنه بابا آب/نان داد را به چالش کشانده است. مصایبی از این دست همواره مانع آبادانی مدرن و پایدار در کشور بوده و با نسیمی خشک، غبار مرگ بر تداوم یکپارچگی ملی و اجتماعی نشانده است. بیهوده نیست اگر بنیان های عدم توسعه ناسیونالیزم در کشور را در دبّه ها و منابع آبی در کشور جستجو کنیم.
@alitayefi1
☀️شیوع خشکی و کم آبی در ایران در طی سالهای اخیر زمینه ساز تحولات اجتماعی عظیمی خواهد بود که علاوه بر پیامدهای انسانی و زیست محیطی، پسامدهای اجتماعی را نیز سبب خواهد شد که در نهایت تغییر دولت ها را نیز بدنبال می آورد. بی سبب نیست که ریشه واژه دولت، از واژه دَلو یا ظروف استحصال آب از قنات است که دایم در معرض رفت و آمد و بالا پایین شدن است.
علی طایفی
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
👍1
بیمهای جنبش، امیدهای انقلاب
علی طایفی
اگرچه جنبش انقلابی امروز ایران دارای فراز و نشیبهایی است که سببساز بیمها و ناامیدیهایی میشود ولی اگر پروسه یک انقلاب را زمانبر بدانیم که چنین نیز هست باید گفت جنبشهای سریالی در طول چند سال گذشته، حداقل توانهای ماشین قدرت و سرکوب را نیز کاهش خواهد داد و بیمهای خیزش دوباره مردم به کابوس شبانهروز سران فاسد استبداد دینی مبدل خواهد شد و اینجاست که امیدهای جنبش دوباره سبز میشوند.
این تحلیل را درصفحه من دریوتوب ببینید:
https://youtu.be/5eh7iSqLPqs?si=h-9AqsbMn0WpELzj
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
اگرچه جنبش انقلابی امروز ایران دارای فراز و نشیبهایی است که سببساز بیمها و ناامیدیهایی میشود ولی اگر پروسه یک انقلاب را زمانبر بدانیم که چنین نیز هست باید گفت جنبشهای سریالی در طول چند سال گذشته، حداقل توانهای ماشین قدرت و سرکوب را نیز کاهش خواهد داد و بیمهای خیزش دوباره مردم به کابوس شبانهروز سران فاسد استبداد دینی مبدل خواهد شد و اینجاست که امیدهای جنبش دوباره سبز میشوند.
این تحلیل را درصفحه من دریوتوب ببینید:
https://youtu.be/5eh7iSqLPqs?si=h-9AqsbMn0WpELzj
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
YouTube
بیمهای جنبش، امیدهای انقلاب
بیمهای جنبش، امیدهای انقلاب
علی طایفی
اگرچه جنبش انقلابی امروز ایران دارای فراز و نشیبهایی است که سببساز بیمها و ناامیدیهایی میشود ولی اگر پروسه یک انقلاب را زمانبر بدانیم که چنین نیز هست باید گفت جنبشهای سریالی در طول چند سال گذشته، حداقل توانهای…
علی طایفی
اگرچه جنبش انقلابی امروز ایران دارای فراز و نشیبهایی است که سببساز بیمها و ناامیدیهایی میشود ولی اگر پروسه یک انقلاب را زمانبر بدانیم که چنین نیز هست باید گفت جنبشهای سریالی در طول چند سال گذشته، حداقل توانهای…
مقوله های اجتماعی زامبی .pdf
815 KB
گفتگو با اولریخ بک : مقولههای اجتماعی زامبی
علی طایفی
س. منظور شما از مفهوم فرديتسازی (Individualization ) يك تببين متقاعد كنندهای بدست میدهد از آنچه كه در جامعه درحال وقوع است: دگرگوني كار، كاهش اقتدار عمومی، افزايش انزوای شخصی، تاكيد بيشتر بر اتكای بخود، توازن در حال تغيير قدرت بين زن و مرد، بازتعريف رابطه مرد و زن، بازشناسی رابطه بين زندگی شخصی و حوزه عمومی، ظهور يك فرهنگ صمیمی، غيررسمیبودن و خود بياني يا صراحت شخصی. شما اين اصطلاح را بعنوان عدم جاسازی شيوه زندگی جامعه صنعتی (طبقه، خانواده، جنسيت، ملت)، بدون جاسازی دوباره آن توصيف میكنيد. آيا میتوانيد توضيح دهيد منظورتان از فرديتسازی چيست؟
ج. درباره مفهوم فرديتسازی برداشتهای خطای زيادی شده است. اين مفهوم نه بمعنای فردگرايی است و نه بمعنای فرديتيابی (individuation) اصطلاح فرديتيابی توسط روانشناسان بصورت عميقی براي توصيف فرايند خود مختار شدن استفاده میشود.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
س. منظور شما از مفهوم فرديتسازی (Individualization ) يك تببين متقاعد كنندهای بدست میدهد از آنچه كه در جامعه درحال وقوع است: دگرگوني كار، كاهش اقتدار عمومی، افزايش انزوای شخصی، تاكيد بيشتر بر اتكای بخود، توازن در حال تغيير قدرت بين زن و مرد، بازتعريف رابطه مرد و زن، بازشناسی رابطه بين زندگی شخصی و حوزه عمومی، ظهور يك فرهنگ صمیمی، غيررسمیبودن و خود بياني يا صراحت شخصی. شما اين اصطلاح را بعنوان عدم جاسازی شيوه زندگی جامعه صنعتی (طبقه، خانواده، جنسيت، ملت)، بدون جاسازی دوباره آن توصيف میكنيد. آيا میتوانيد توضيح دهيد منظورتان از فرديتسازی چيست؟
ج. درباره مفهوم فرديتسازی برداشتهای خطای زيادی شده است. اين مفهوم نه بمعنای فردگرايی است و نه بمعنای فرديتيابی (individuation) اصطلاح فرديتيابی توسط روانشناسان بصورت عميقی براي توصيف فرايند خود مختار شدن استفاده میشود.
مصاحبه کامل را در پرونده پیوست بخوانید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
خانه، ناامنترین کانون حیات اجتماعی!
علی طایفی
در ساختار نابرابر جنسی و جنسیتی، خانواده بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی، و خانه بهعنوان کانون خانواده به بزرگترین کانون خشونت علیه زنان و دگرباشان جنسی مبدل میشود. این کانون پر خطر و ناامن زمانی ناامنتر میگردد که در ساختار قدرت مسلط مردانه، همه اعضای خانواده توسط مردان خانه و خانواده در خطری بالقوه زندگی میکنند.
زنان از همسر تا دختران خانواده بزرگترین عضو خانه محسوب میشوند که بیشترین تهدیدهای جنسی و اجتماعی را متحمل میشوند. این مخاطرات از تعرض تا تجاوز جنسی، از نادیده گرفتن حقوق تا الزام تکالیف مردخواهانه، از نقض حقوق آزادی بیان، کار و شغل یابی، تحصیل، پوشش، انتخاب همسر، دوستیابی، شبکه پردازی اجتماعی، سفر، کار اجباری، تجاوز زیر نام ازدواج کودک، قتل و خشونت ناموسی، و استقلال اقتصادی و اجتماعی را در برمیگیرد.
در کنار زنان، کودکان پسر و کودکان دارای گرایشهای جنسیتی/جنسی دیگر نیز بشدت مورد تعرض جنسی و تهدید حقوق اولیه خود قرار میگیرند. خشونت هایی نظیر عدم امکان بروز تمایلات و گرایشهای جنسیتی، حق آموزش و تحصیل، تا تحمیل وظایف و مسیولیتهای مدنی زودرس و فراتر از توان تحمل کودکان در بازار کار و تقسیم وظایف خانگی همگی از زمره شواهدی هستند که خانه را برای کودکان با گرایشهای جنسیتی مختلف ناامن میسازد.
مهمترین متجاوزان به حقوق زنان و کودکان در خانه و خانواده نیز مردانی هستند که خود نیز در سنین کودکی قربانی همین ساختار نابرابر، تجاوزگر و مردانه شده اند. در ساختار نابرابر طبقاتی و اجتماعی، تمایزهای اجتماعی و فرهنگی از جنسی/جنسیتی تا محرومیت از مزایای اجتماعی و فرهنگی سبب ساز بازتولید ساختاری میشوند که مدار آن حتی بهسود مردان در جامعه نیز نمیگردد. در چنین ساختاری مردان آسیب رسان، خود نیز آسیب دیده اند و تضادهای اجتماعی در سطحکلان بر گُرده مردانی نهاده میشود که خود نیز ندانسته بر سرِ شاخ، بُن میبُرند.
گزارش پیوست حاصل چنین رویکری بر نهاد خانواده و کانون خانه بهعنوان ناامن ترین پایگاه اجتماعیِاعمال خشونت و سلطه در جامعه است.
http://www.unis.unvienna.org/unis/en/pressrels/2018/uniscp1062.html
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
علی طایفی
در ساختار نابرابر جنسی و جنسیتی، خانواده بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی، و خانه بهعنوان کانون خانواده به بزرگترین کانون خشونت علیه زنان و دگرباشان جنسی مبدل میشود. این کانون پر خطر و ناامن زمانی ناامنتر میگردد که در ساختار قدرت مسلط مردانه، همه اعضای خانواده توسط مردان خانه و خانواده در خطری بالقوه زندگی میکنند.
زنان از همسر تا دختران خانواده بزرگترین عضو خانه محسوب میشوند که بیشترین تهدیدهای جنسی و اجتماعی را متحمل میشوند. این مخاطرات از تعرض تا تجاوز جنسی، از نادیده گرفتن حقوق تا الزام تکالیف مردخواهانه، از نقض حقوق آزادی بیان، کار و شغل یابی، تحصیل، پوشش، انتخاب همسر، دوستیابی، شبکه پردازی اجتماعی، سفر، کار اجباری، تجاوز زیر نام ازدواج کودک، قتل و خشونت ناموسی، و استقلال اقتصادی و اجتماعی را در برمیگیرد.
در کنار زنان، کودکان پسر و کودکان دارای گرایشهای جنسیتی/جنسی دیگر نیز بشدت مورد تعرض جنسی و تهدید حقوق اولیه خود قرار میگیرند. خشونت هایی نظیر عدم امکان بروز تمایلات و گرایشهای جنسیتی، حق آموزش و تحصیل، تا تحمیل وظایف و مسیولیتهای مدنی زودرس و فراتر از توان تحمل کودکان در بازار کار و تقسیم وظایف خانگی همگی از زمره شواهدی هستند که خانه را برای کودکان با گرایشهای جنسیتی مختلف ناامن میسازد.
مهمترین متجاوزان به حقوق زنان و کودکان در خانه و خانواده نیز مردانی هستند که خود نیز در سنین کودکی قربانی همین ساختار نابرابر، تجاوزگر و مردانه شده اند. در ساختار نابرابر طبقاتی و اجتماعی، تمایزهای اجتماعی و فرهنگی از جنسی/جنسیتی تا محرومیت از مزایای اجتماعی و فرهنگی سبب ساز بازتولید ساختاری میشوند که مدار آن حتی بهسود مردان در جامعه نیز نمیگردد. در چنین ساختاری مردان آسیب رسان، خود نیز آسیب دیده اند و تضادهای اجتماعی در سطحکلان بر گُرده مردانی نهاده میشود که خود نیز ندانسته بر سرِ شاخ، بُن میبُرند.
گزارش پیوست حاصل چنین رویکری بر نهاد خانواده و کانون خانه بهعنوان ناامن ترین پایگاه اجتماعیِاعمال خشونت و سلطه در جامعه است.
http://www.unis.unvienna.org/unis/en/pressrels/2018/uniscp1062.html
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
United Nations : Information Service Vienna
United Nations Information Service Vienna
<p>UNIS Vienna promotes the work of the United Nations family based in Vienna through the media, governmental and non-governmental organizations, and public outreach work.</p>
<p>UNIS serves as an information centre for Austria, Hungary, Slovakia and Slovenia…
<p>UNIS serves as an information centre for Austria, Hungary, Slovakia and Slovenia…
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
بنظر شيل و كوسلر، دولت هاي پسا استعماري، براي دسترسي به منابع راهبردي و بازتوليد قدرت، به ساختن گروههاي راهبردي مانند طبقات اجتماعي، احزاب و حتي "ملت سازي دولتي" مي پردازند.
علي طايفي
@alitayefi1
علي طايفي
@alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
مصايب افغان هاي ايراني و ايرانيان افغان
علی طایفی
قریب چهار دهه است كه ميليونها افغان پناهجو بدون كمترين امنيت و آرامش در حاشيه شهرهاي بزرگ و كوچك ايران در مشاغل غير رسمي و زيرزميني به اشتغال و زندگي مملو از محروميت و ستم ادامه ميدهند. جامعه قريب سه ميليوني افغانها در ايران از مناظر مختلفي داراي مصايب و مسايل انساني و اجتماعياند. يكي از اين مسايل ازدواج و تشكيل خانواده افغان هاي مقيم ايران است.
بدليل عدم اقامت و فقدان نظام ثبت و ضبط دقيق ازدواج افغانهاي پناهنده در كشور آمار دقيقي از تعداد ازدواج و طلاق اين قشر عظيم اجتماعي وجود ندارد. شواهد حاكي است قريب يكصد هزار كودك در كشور وجود دارند كه بدون شناسنامه و عمدتا در خانوادههاي افغان متولد مي شوند كه حداقل يكي از والدين آنان افغان هستند.
فقدان امنيت قابل قبول براي زنان و كودكان در جامعه آسيب ديده ايران، سبب آسيب پذيري مضاعف زنان و كودكان افغان شده و اين قشر عظيم انساني كه در واقع ايراني-افغان محسوب مي شوند را بيش از پيش با عواقب خواسته يا ناخواسته يك معضل اجتماعي بنام مهاجرت غيرقانوني مواجه ساخته است.
برخي از مسايل مربوط به زنان و كودكان افغانهاي ايراني عبارتند از
-كودكان اين جمعيت ميليوني با نداشتن شناسنامه ايراني از كمترين امكانات آموزشي و بهداشتي برخوردارند و اين قشر وسيع در گوشه و كنار كشور از ورود به مدرسه، واكسينه شدن در مقابل بيماريهاي سخت، درمان و مراقبتهاي بهداشتي، امنيت اجتماعي و آينده روشن محروم اند،
-كودكان ايراني افغاني بيرون از مدرسه، بهسرعت به خيل جمعيت كودكان خيابان و كار پيوسته و از جمله گروهي هستند كه در مناسبات غيررسمي در جامعه مورد بهره برداري هاي جسمي و جنسي بسياري قرار مي گيرند،
-زنان ايراني افغاني در شديدترين ناامني و تبعيض جنسي بسر مي برند از فشار و ستم در خانه تا تبعيض و تحقير در جامعه، اين قشر بزرگ را در ستمي چندگانه در بحران عميق هويتي فرو میبرد و هيچ فريادرسي نيز براي رهايي آنان متصور نيست،
-فقر، بيكاري، بهحاشيهراندگي، فقر بهداشت و درمان، قبول مشاغل سخت، ناامن و ناايمن سبب ميشود اين زنان در بدترين شرايط استثمار جنسي و جسمي قرار بگيرند.
-اخراج افغانهاي ايراني سبب گسترش ناامني براي همسران ايراني گشته و نظام حقوقی براي تابعيت و حل مسيله اقامت آنان راهكار روشني پيش پا نگذاشته و زنان اين جمعيت كثير را به قبول ستم هاي زنجيرهاي وادار مي كند،
-سوءاستفاده از كودكان و فرزندان افغانهاي ايراني و اعزام آنان براي مشاركت در جنگهاي شهري سوريه با وعده اقامت خانوادهشان زمينه مرگ و معلوليت جوانان افغان-ايراني را تشديد مي كند،
-اعتياد، قتل، طلاق، آزار جنسي و مسايل ديگر اجتماعي نيز امري است كه بيش از هركس، زنان ايراني افغان را مورد تهديد قرار میدهد و براي اين قشر بيشترين ناامني و آسيب هاي روحي و رواني بدنبال ميآورد.
حکومت باید براي ساماندهي و تدوين اقامت دائمي اين قشر عظيم تداركات حقوقي و امنيتي فراهم كند تا مانند همه شهروندان ايراني، از حداقلهاي هرچند ناچيز وتسهيلات و امكانات اجتماعي و فرهنگي برخوردار باشند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
http://www.persianpersia.com/social/sdetails.php?articleid=27980&parentid=132&catid=143
علی طایفی
قریب چهار دهه است كه ميليونها افغان پناهجو بدون كمترين امنيت و آرامش در حاشيه شهرهاي بزرگ و كوچك ايران در مشاغل غير رسمي و زيرزميني به اشتغال و زندگي مملو از محروميت و ستم ادامه ميدهند. جامعه قريب سه ميليوني افغانها در ايران از مناظر مختلفي داراي مصايب و مسايل انساني و اجتماعياند. يكي از اين مسايل ازدواج و تشكيل خانواده افغان هاي مقيم ايران است.
بدليل عدم اقامت و فقدان نظام ثبت و ضبط دقيق ازدواج افغانهاي پناهنده در كشور آمار دقيقي از تعداد ازدواج و طلاق اين قشر عظيم اجتماعي وجود ندارد. شواهد حاكي است قريب يكصد هزار كودك در كشور وجود دارند كه بدون شناسنامه و عمدتا در خانوادههاي افغان متولد مي شوند كه حداقل يكي از والدين آنان افغان هستند.
فقدان امنيت قابل قبول براي زنان و كودكان در جامعه آسيب ديده ايران، سبب آسيب پذيري مضاعف زنان و كودكان افغان شده و اين قشر عظيم انساني كه در واقع ايراني-افغان محسوب مي شوند را بيش از پيش با عواقب خواسته يا ناخواسته يك معضل اجتماعي بنام مهاجرت غيرقانوني مواجه ساخته است.
برخي از مسايل مربوط به زنان و كودكان افغانهاي ايراني عبارتند از
-كودكان اين جمعيت ميليوني با نداشتن شناسنامه ايراني از كمترين امكانات آموزشي و بهداشتي برخوردارند و اين قشر وسيع در گوشه و كنار كشور از ورود به مدرسه، واكسينه شدن در مقابل بيماريهاي سخت، درمان و مراقبتهاي بهداشتي، امنيت اجتماعي و آينده روشن محروم اند،
-كودكان ايراني افغاني بيرون از مدرسه، بهسرعت به خيل جمعيت كودكان خيابان و كار پيوسته و از جمله گروهي هستند كه در مناسبات غيررسمي در جامعه مورد بهره برداري هاي جسمي و جنسي بسياري قرار مي گيرند،
-زنان ايراني افغاني در شديدترين ناامني و تبعيض جنسي بسر مي برند از فشار و ستم در خانه تا تبعيض و تحقير در جامعه، اين قشر بزرگ را در ستمي چندگانه در بحران عميق هويتي فرو میبرد و هيچ فريادرسي نيز براي رهايي آنان متصور نيست،
-فقر، بيكاري، بهحاشيهراندگي، فقر بهداشت و درمان، قبول مشاغل سخت، ناامن و ناايمن سبب ميشود اين زنان در بدترين شرايط استثمار جنسي و جسمي قرار بگيرند.
-اخراج افغانهاي ايراني سبب گسترش ناامني براي همسران ايراني گشته و نظام حقوقی براي تابعيت و حل مسيله اقامت آنان راهكار روشني پيش پا نگذاشته و زنان اين جمعيت كثير را به قبول ستم هاي زنجيرهاي وادار مي كند،
-سوءاستفاده از كودكان و فرزندان افغانهاي ايراني و اعزام آنان براي مشاركت در جنگهاي شهري سوريه با وعده اقامت خانوادهشان زمينه مرگ و معلوليت جوانان افغان-ايراني را تشديد مي كند،
-اعتياد، قتل، طلاق، آزار جنسي و مسايل ديگر اجتماعي نيز امري است كه بيش از هركس، زنان ايراني افغان را مورد تهديد قرار میدهد و براي اين قشر بيشترين ناامني و آسيب هاي روحي و رواني بدنبال ميآورد.
حکومت باید براي ساماندهي و تدوين اقامت دائمي اين قشر عظيم تداركات حقوقي و امنيتي فراهم كند تا مانند همه شهروندان ايراني، از حداقلهاي هرچند ناچيز وتسهيلات و امكانات اجتماعي و فرهنگي برخوردار باشند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
http://www.persianpersia.com/social/sdetails.php?articleid=27980&parentid=132&catid=143
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
گفتگو پیرامون "انقلاب علیه انقلاب:
تحلیلی بر جنبش انقلابی آبان ۹۸
علی طایفی
گفتگوی آنلاین در گروه "روشنگری انتقادی" در مدت کوتاهی پس از جنبش ۹۸ صورت گرفت. تحولات جدی در شرف وقوع است بطوریکه درکنار مطالبات اجتماعی، مجموعه گرانبهایی از دمکراسی و برابریخواهی اجتماعی از جنسیتی تا قومیتی و از طبقاتی تا قشری، حقوق شهروندی، مشارکت سیاسی، سکولاریزم و قدسیزدایی از نهادهایی نظیر حکومت، آموزش، خانواده، قضا، فرهنگ و علم را با خود بههمراه خواهد آورد که فرصتهای توسعه و تحول درمانده بر زمین استبداد در طی بیش از ۱۲۰ سال اخیر را جامعه عمل خواهد پوشاند.
در ادامه کلیه پاسخها به پرسشهای مطرح شده در این نشست بطور جداگانه در فایل شنیداری جهت آگاهی علاقمندان بازنشر میشود.
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3002
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3036
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3037
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3038
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3039
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3041
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3042
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3043
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3044
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3045
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3046
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3047
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3048
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3049
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3050
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3051
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3052
پیوند دسترسی به اصل مقاله:
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2962
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
تحلیلی بر جنبش انقلابی آبان ۹۸
علی طایفی
گفتگوی آنلاین در گروه "روشنگری انتقادی" در مدت کوتاهی پس از جنبش ۹۸ صورت گرفت. تحولات جدی در شرف وقوع است بطوریکه درکنار مطالبات اجتماعی، مجموعه گرانبهایی از دمکراسی و برابریخواهی اجتماعی از جنسیتی تا قومیتی و از طبقاتی تا قشری، حقوق شهروندی، مشارکت سیاسی، سکولاریزم و قدسیزدایی از نهادهایی نظیر حکومت، آموزش، خانواده، قضا، فرهنگ و علم را با خود بههمراه خواهد آورد که فرصتهای توسعه و تحول درمانده بر زمین استبداد در طی بیش از ۱۲۰ سال اخیر را جامعه عمل خواهد پوشاند.
در ادامه کلیه پاسخها به پرسشهای مطرح شده در این نشست بطور جداگانه در فایل شنیداری جهت آگاهی علاقمندان بازنشر میشود.
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3002
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3036
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3037
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3038
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3039
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3041
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3042
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3043
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3044
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3045
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3046
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3047
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3048
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3049
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3050
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3051
https://www.tgoop.com/alitayefi1/3052
پیوند دسترسی به اصل مقاله:
https://www.tgoop.com/alitayefi1/2962
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
یک. چه تعریفی از جنبش و انقلاب به دست می دهید و ایا جنبش ابان ماه از ویژگی های یک انقلاب برخوردار است؟
آزمون یک ایده از نهادزدایی تا جامعهزدایی ۱
علی طایفی
پیشتر به تحلیل این پدیده پرداختم که چگونه جامعه دستخوش مرگ و حیات دوباره میگردد. در آن تحلیل اشاره داشتم که جامعه رسمی در ایران رو به مرگ است و همزمان جامعه غیررسمی در حال شکلگیری و رشد پر شتابی است. در تحلیل حاضر بدنبال طرح مسیله نهادزدایی از نهادهای اجتماعی هستم.
به بیان دیگر پرسش و مسیله اصلی من در اینجا عبارت از این است که چطور بخش بزرگی از نهادهای اجتماعی، نهادزدایی و کارکردزدایی میشوند، زمینهها و پیامدهای این نهادزدایی در سطح کلان کدامند و آیا این نهادزدایی اجتماعی سببساز فروپاشی جامعه و در نهایت وقوع ایده جامعهزدایی خواهد شد؟
رویکرد اصلی تحلیل من بر ابعاد مختلفی از پدیده نهادزدایی استوار است که به برخی از مهمترین مفاهیم جامعهشناختی پیرامون نهادهای اجتماعی ناظر است. مسیله نهادزدایی در واقع بیانگر وضعیت و پدیدهای است که در آن رویکرد تحولی حاکم بوده و نشانگر تطور نهادهایی است که در گذر زمان و بستر شرایط اجتماعی از هویتی به هویت دیگر در میآیند.
پیشفرض من چنین است که در طی قریب بیش از چهار دهه از انقلاب ۵۷ و دگرگونیهای شگرف در متن جامعه بویژه با رویکرد ایدیولوژیک از سوی حاکمیت اسلامی شاهد مرگ تدریجی نهادهای اجتماعی رسمی در کشور بودهایم. این واقعه همزمان دستخوش تولد نهادین دیگری شده است که در اساس دیالکتیک نهادهای اجتماعی را به نمایش میگذارد.
نهادزدایی از نهادهای اجتماعی.
میدانیم که نهادهای اجتماعی الگوهای تثبیتشده باورها، رفتارها و روابطی هستند که زندگی اجتماعی را سازماندهی می کنند. آنها برای برآوردن نیازهای اساسی جامعه از طریق ارائه ساختار، راهنمایی و نظم در زمینه های مختلف اجتماعی بوجود آمدهاند. این نهادها، کارگزاران اصلی نهاد قدرت در جامعه برای ساماندهی آن بشمار میرود.
برای تعریف و تعیین کیفیت پدیده نهادزدایی ناگزیر از تعریف مفهوم نهاد اجتماعی هستیم. نهادهای اجتماعی نظیر خانواده، آموزش، دین، دولت و سیاست، اقتصاد، حقوق و فرهنگ نقش مهمی در شکل دادن به نحوه درک افراد از خود و دیگران دارند و بر هنجارها و ارزشهای مرتبط با جنسیت، سن، قشر و سایر جنبههای هویت تأثیر میگذارند.
شواهد آماری و تحولات کیفی نهادهای اجتماعی بیانگر تغییرات بنیادین در هویت، کارکردها و ساختار نهادهای مورد نظر است. با داعیه انقلاب ارزشی و دینی مبتنی بر پیوند دو نهاد دین و سیاست، نخستین کلید نهادزدایی زده شد. نظام سیاسی مستقر پس از انقلاب مبتنی بر ارزشهای نوین، پیش از هر چیزی سراغ نهادهایی رفت که کانون همبستگی و وابستگی اجتماعی افراد در جامعه بشمار میرفت.
تدوین تدریجی قوانین، نظامات و تنظیمات ارزشی و تعریف هنجارهای مرتبط چنان با شتاب انقلابی و بیبنیان صورت گرفت که از همان ابتدا به درونپاشی نهادهای اجتماعی پرداخت. در این فرایند علاوه بر کنشهای سیاسی سیاستمداران در ساختارزدایی و کارکردزدایی از نهادهای موجود، مقاومت کنشگران مدنی و شهروندان مخالف با نظام مسلط قدرت نیز بر شدت این نهادزدایی در جامعه رسمی افزود.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
پیشتر به تحلیل این پدیده پرداختم که چگونه جامعه دستخوش مرگ و حیات دوباره میگردد. در آن تحلیل اشاره داشتم که جامعه رسمی در ایران رو به مرگ است و همزمان جامعه غیررسمی در حال شکلگیری و رشد پر شتابی است. در تحلیل حاضر بدنبال طرح مسیله نهادزدایی از نهادهای اجتماعی هستم.
به بیان دیگر پرسش و مسیله اصلی من در اینجا عبارت از این است که چطور بخش بزرگی از نهادهای اجتماعی، نهادزدایی و کارکردزدایی میشوند، زمینهها و پیامدهای این نهادزدایی در سطح کلان کدامند و آیا این نهادزدایی اجتماعی سببساز فروپاشی جامعه و در نهایت وقوع ایده جامعهزدایی خواهد شد؟
رویکرد اصلی تحلیل من بر ابعاد مختلفی از پدیده نهادزدایی استوار است که به برخی از مهمترین مفاهیم جامعهشناختی پیرامون نهادهای اجتماعی ناظر است. مسیله نهادزدایی در واقع بیانگر وضعیت و پدیدهای است که در آن رویکرد تحولی حاکم بوده و نشانگر تطور نهادهایی است که در گذر زمان و بستر شرایط اجتماعی از هویتی به هویت دیگر در میآیند.
پیشفرض من چنین است که در طی قریب بیش از چهار دهه از انقلاب ۵۷ و دگرگونیهای شگرف در متن جامعه بویژه با رویکرد ایدیولوژیک از سوی حاکمیت اسلامی شاهد مرگ تدریجی نهادهای اجتماعی رسمی در کشور بودهایم. این واقعه همزمان دستخوش تولد نهادین دیگری شده است که در اساس دیالکتیک نهادهای اجتماعی را به نمایش میگذارد.
نهادزدایی از نهادهای اجتماعی.
میدانیم که نهادهای اجتماعی الگوهای تثبیتشده باورها، رفتارها و روابطی هستند که زندگی اجتماعی را سازماندهی می کنند. آنها برای برآوردن نیازهای اساسی جامعه از طریق ارائه ساختار، راهنمایی و نظم در زمینه های مختلف اجتماعی بوجود آمدهاند. این نهادها، کارگزاران اصلی نهاد قدرت در جامعه برای ساماندهی آن بشمار میرود.
برای تعریف و تعیین کیفیت پدیده نهادزدایی ناگزیر از تعریف مفهوم نهاد اجتماعی هستیم. نهادهای اجتماعی نظیر خانواده، آموزش، دین، دولت و سیاست، اقتصاد، حقوق و فرهنگ نقش مهمی در شکل دادن به نحوه درک افراد از خود و دیگران دارند و بر هنجارها و ارزشهای مرتبط با جنسیت، سن، قشر و سایر جنبههای هویت تأثیر میگذارند.
شواهد آماری و تحولات کیفی نهادهای اجتماعی بیانگر تغییرات بنیادین در هویت، کارکردها و ساختار نهادهای مورد نظر است. با داعیه انقلاب ارزشی و دینی مبتنی بر پیوند دو نهاد دین و سیاست، نخستین کلید نهادزدایی زده شد. نظام سیاسی مستقر پس از انقلاب مبتنی بر ارزشهای نوین، پیش از هر چیزی سراغ نهادهایی رفت که کانون همبستگی و وابستگی اجتماعی افراد در جامعه بشمار میرفت.
تدوین تدریجی قوانین، نظامات و تنظیمات ارزشی و تعریف هنجارهای مرتبط چنان با شتاب انقلابی و بیبنیان صورت گرفت که از همان ابتدا به درونپاشی نهادهای اجتماعی پرداخت. در این فرایند علاوه بر کنشهای سیاسی سیاستمداران در ساختارزدایی و کارکردزدایی از نهادهای موجود، مقاومت کنشگران مدنی و شهروندان مخالف با نظام مسلط قدرت نیز بر شدت این نهادزدایی در جامعه رسمی افزود.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
آزمون یک ایده از نهادزدایی تا جامعهزدایی ۲
علی طایفی
دینزدایی از دین
دین زدایی فرآیندی است که طی آن باورها، کارکردها، تنظیمات و حتی هویت ذاتی نهاد دین اهمیت یا اقتدار خود را در جامعه از دست می دهد. از لحاظ تاریخی، فرآیند دین زدایی تحت تأثیر تغییرات اجتماعی مهمی مانند روشنگری، سکولاریزم، خردگرایی، صنعتیشدن و جهانیشدن قرار گرفته است.
همین عوامل در دینزدایی در ایران نیز اثرگذار بودهاند. روشنگری یا رنسانس پنهان در جامعه ایران با محوریت عقل و شواهد تجربی بر ایمانگرایی منجر به کاهش اقتدار نهادهای دینی شده است. شهرنشینی و تحرک اجتماعی نیز سببساز کاهش قدرت نهاد دین و اجتماعات مذهبی گردیده است.
همچنین گریز نسلهای پس از انقلاب ۵۷ از تجربه فساد و تباهی ناشی از پیوند دین و سیاست، زمینه اندیشه جدایی دین از سیاست و بیاعتماذی به نهاد دین را فراهم ساخت. و در نهایت جهانیشدن سبب شد که افراد در معرض نظامهای اعتقادی متنوع قرار گرفته و به مقایسه گزینههای رقیب در اندیشه و هستیشناسی روی آورند.
بنظر دورکیم دین دارای کارکردهای اجتماعی اساسی مانند ایجاد انسجام اجتماعی و ارائه راهنماهای اخلاقی است ولی جوامع با حرکت به سمت سکولاریسم دگرگون شده و این کارکردهای دین توسط موسسات جایگزین مانند سازمان های مدنی انجام میشوند.
از نظر روانشناسی، نیز نهادزدایی از دین می تواند با رشد شناختی فرد و پرسشهای وجودی مرتبط باشد. وقتی افراد به آموزش و اطلاعات دسترسی پیدا می کنند، اصول اعتقادی خود را زیر سوال برده و منابع جایگزین و گزینههای رقیب دیگری برای معنابخشی و هدفگذاری در زندگی مییابند.
تغییرات فرهنگی نیز نقش مهمی در نهادزدایی از دین دارد. در جامعه معاصر، تأکید فزایندهای بر استقلال شخصی و ابراز وجود میشود که اغلب با آموزههای نهاد دین سنتی در تضاد است.
معتقدم بر این اساس، حکومت اسلامی از زمان تصدی نهاد حکومت/سیاست دیگر توان مدیریت نهاد دین را از دست داده است. از طرف دیگر متولیان و رهبران دینی که درگیر نهادهای دیگر از سیاست تا تجارت شدهاند باورهای عملی به کارکردهای دین در قالب سنتی را از دست داده و بسوی مدیریت جزایی، قضایی، انتظامی و جابرانه روی آوردند.
چنین فرایندی سبب گردید که مشروعیت سنتی دین و موسسات و رهبران دینی بشدت سقوط کرده و بدگمانی به دین سبب کارکردزدایی از دین گردد. امروزه پس از قریب پنج دهه حاکمیت دینی و فساد مستمر و شگفتآور آن سبب بدگمانی و بیاعتمادی و حتی تاباوری به نهاد دین شده است.
در نهایت اینکه مهمترین نهادی که در فرایند نهادزدایی دستخوش تحول بنیادین شده است، نهاد دین است. تحقیقات نگرشهای مردم و کنشهای نسلهای جوان و نوجوان حاکی است که نهاد دین با سر بر زمین فراموشی و بیارزشی افتاده است. به تعبیر من حتی اگر نهادهای دیگر توان بازسازی خود را پس از تحولات سیاسی در کشور بازیابند، نهاد دین دیگر توان بازسازی خود را نخواهد یافت.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
دینزدایی از دین
دین زدایی فرآیندی است که طی آن باورها، کارکردها، تنظیمات و حتی هویت ذاتی نهاد دین اهمیت یا اقتدار خود را در جامعه از دست می دهد. از لحاظ تاریخی، فرآیند دین زدایی تحت تأثیر تغییرات اجتماعی مهمی مانند روشنگری، سکولاریزم، خردگرایی، صنعتیشدن و جهانیشدن قرار گرفته است.
همین عوامل در دینزدایی در ایران نیز اثرگذار بودهاند. روشنگری یا رنسانس پنهان در جامعه ایران با محوریت عقل و شواهد تجربی بر ایمانگرایی منجر به کاهش اقتدار نهادهای دینی شده است. شهرنشینی و تحرک اجتماعی نیز سببساز کاهش قدرت نهاد دین و اجتماعات مذهبی گردیده است.
همچنین گریز نسلهای پس از انقلاب ۵۷ از تجربه فساد و تباهی ناشی از پیوند دین و سیاست، زمینه اندیشه جدایی دین از سیاست و بیاعتماذی به نهاد دین را فراهم ساخت. و در نهایت جهانیشدن سبب شد که افراد در معرض نظامهای اعتقادی متنوع قرار گرفته و به مقایسه گزینههای رقیب در اندیشه و هستیشناسی روی آورند.
بنظر دورکیم دین دارای کارکردهای اجتماعی اساسی مانند ایجاد انسجام اجتماعی و ارائه راهنماهای اخلاقی است ولی جوامع با حرکت به سمت سکولاریسم دگرگون شده و این کارکردهای دین توسط موسسات جایگزین مانند سازمان های مدنی انجام میشوند.
از نظر روانشناسی، نیز نهادزدایی از دین می تواند با رشد شناختی فرد و پرسشهای وجودی مرتبط باشد. وقتی افراد به آموزش و اطلاعات دسترسی پیدا می کنند، اصول اعتقادی خود را زیر سوال برده و منابع جایگزین و گزینههای رقیب دیگری برای معنابخشی و هدفگذاری در زندگی مییابند.
تغییرات فرهنگی نیز نقش مهمی در نهادزدایی از دین دارد. در جامعه معاصر، تأکید فزایندهای بر استقلال شخصی و ابراز وجود میشود که اغلب با آموزههای نهاد دین سنتی در تضاد است.
معتقدم بر این اساس، حکومت اسلامی از زمان تصدی نهاد حکومت/سیاست دیگر توان مدیریت نهاد دین را از دست داده است. از طرف دیگر متولیان و رهبران دینی که درگیر نهادهای دیگر از سیاست تا تجارت شدهاند باورهای عملی به کارکردهای دین در قالب سنتی را از دست داده و بسوی مدیریت جزایی، قضایی، انتظامی و جابرانه روی آوردند.
چنین فرایندی سبب گردید که مشروعیت سنتی دین و موسسات و رهبران دینی بشدت سقوط کرده و بدگمانی به دین سبب کارکردزدایی از دین گردد. امروزه پس از قریب پنج دهه حاکمیت دینی و فساد مستمر و شگفتآور آن سبب بدگمانی و بیاعتمادی و حتی تاباوری به نهاد دین شده است.
در نهایت اینکه مهمترین نهادی که در فرایند نهادزدایی دستخوش تحول بنیادین شده است، نهاد دین است. تحقیقات نگرشهای مردم و کنشهای نسلهای جوان و نوجوان حاکی است که نهاد دین با سر بر زمین فراموشی و بیارزشی افتاده است. به تعبیر من حتی اگر نهادهای دیگر توان بازسازی خود را پس از تحولات سیاسی در کشور بازیابند، نهاد دین دیگر توان بازسازی خود را نخواهد یافت.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
حاتم قادری:شریعتی به خودش فرصت اندیشیدن نمیداد
وقتی روحیهتان رومانتیک باشد واژهی «اومانیسم» یا «اگزیستانسیالیسم» یکدفعه برایتان هالهای پیدا میکند و آن هاله را به مخاطبتان هم منتقل میکنید. شریعتی در گفتوگوهای تنهایی میگوید اگر کسی ایران را خوب بشناسد من هستم و کسی در ایران باشد که اسلام را خوب بشناسد، آن هم من هستم. دچار نوعی خودباوری متوهمانه نسبت به خودش است. توجه نمیکند که اسلام ابعاد مختلفی دارد، ایران زوایای تاریخی مختلفی دارد. و نمیتوان به همین راحتی ادعا کرد که اسلام و ایران را در جیبم گذاشتهام!
شریعتی اسیر وهم خودش میشود و وقتی از اومانیسم میگوید تصورش این است که چیز مهمی میگوید. شریعتی به خودش فرصت اندیشیدن نمیداد؛ و همین کمک میکرد تا این وهم پایدارتر باشد، ولی نمیتوان ریاضیوار نظر داد که مثلاً پنجاه یا هفتاد درصد این وانمودسازی به علمی سخن گفتن، ارادی یا آگاهانه است.
چاپشده در نشریه اندیشه پویا
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
وقتی روحیهتان رومانتیک باشد واژهی «اومانیسم» یا «اگزیستانسیالیسم» یکدفعه برایتان هالهای پیدا میکند و آن هاله را به مخاطبتان هم منتقل میکنید. شریعتی در گفتوگوهای تنهایی میگوید اگر کسی ایران را خوب بشناسد من هستم و کسی در ایران باشد که اسلام را خوب بشناسد، آن هم من هستم. دچار نوعی خودباوری متوهمانه نسبت به خودش است. توجه نمیکند که اسلام ابعاد مختلفی دارد، ایران زوایای تاریخی مختلفی دارد. و نمیتوان به همین راحتی ادعا کرد که اسلام و ایران را در جیبم گذاشتهام!
شریعتی اسیر وهم خودش میشود و وقتی از اومانیسم میگوید تصورش این است که چیز مهمی میگوید. شریعتی به خودش فرصت اندیشیدن نمیداد؛ و همین کمک میکرد تا این وهم پایدارتر باشد، ولی نمیتوان ریاضیوار نظر داد که مثلاً پنجاه یا هفتاد درصد این وانمودسازی به علمی سخن گفتن، ارادی یا آگاهانه است.
چاپشده در نشریه اندیشه پویا
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
👍1
آزمون یک ایده از نهادزدایی تا جامعهزدایی ۳
علی طایفی
بیسبب نیست که دامنه وسیعی از مناسک دینی توسط بخش بزرگی از جمعیت کشور صورت نمیگیرد، مساجد خالی است و نماز و روزه و روضه دیگر رنگ باخته، نهاد دین بشدت پوشالی شده و حتی رهبران کلاسیک از پیامبر تا امامان و امامزادگان دههزارگانه آن فاقد ارزش شدهاند.
سیاستزدایی از سیاست
نهادزدایی از سیاست نیز دلالت بر این دارد که چگونه تئوریها یا عملکردهای سیاسی خاص میتوانند منجر به کاهش مشارکت عمومی در حوزه سیاسی شوند و به طور مؤثر مشارکت دموکراتیک را کنار بگذارند. این پدیده نیز در ایران به دلایل مختلف تاریخی از جمله قدمت نظام استبدادی نهادی فشل و تخته بوده است.
وقوع انقلاب محتوم به اسلامی و پیوند دولت شبهمدرن با ایدیولوژی دینی کهن و سنتمدار سبب تهی سازی نهاد سیاست گردید. ورود افراد فاقد تجربه سیاستگذاری و سیاستورز، تضعیف سیاست محض مبتنی بر آموزههای مدرن با پیوند دین و سیاست و برخوردهای پرخاشجویانه و رمانتیستی در حوزه سیاست، این نهاد زا از همان پیدایش جمهوری اسلامی بر زمین زد.
عادی سازی ساختار متصلب قدرت نیز دامنه دینامیکهای قدرت بویژه ولایی در قامت دین را دربرمیگیرد تا دیگر مورد سوال قرار نگیرند. از همین روست وقتی حفظ نظر و نظام موجود اصلی مطلق ث پرسشناپذیر تلقی شود، بحث انتقادی در مورد اقتدار حکومت و آزادیهای مدنی محدود میگردد.
تئوری کارل اشمیت در راستای نهادزدایی از سیاست نشان میدهد که چگونه این پدیده راندن صداهای مخالف از حوزه سیاسی را توجیه کنند. از این منظر سیاست اساساً مربوط به تمایز دوگانه دوست و دشمن است و نشان می دهد که چگونه برخی از نظریههای سیاسی ممکن است اقدامات استبدادی را تحت پوشش حفظ نظم، مشروعیت بخشند.
کار شانتال موفه در مورد پسابنیادگرایی، بر اهمیت شناخت ماهیت ذاتاً مورد مناقشه سیاست تأکید دارد. او معتقد است که همه ترتیبات سیاسی در معرض چالش هستند و نباید آنها را بدیهی انگاشت. مشارکت در انتخابات جمهوری اسلامی اگرچه شمایلی شبه دمکراتیک دارد ولی بدلیل ساختار بسته استبداد ولایی به غیرسیاسی شدن مسائل سیاسی و احساس ناتوانی شهروندان و جدایی آنان از مشارکت سیاسی منجر میشود.
حذف بحثهای سیاسی انتقادی از حوزه عمومی، کاهش مشارکت دموکراتیک، تضعیف مشروعیت سیاسی رهبران و کارگزاران، فقدان فعالیت احزاب آزاد سیاسی، سرکوب، حبس و اعدام مخالفان، فساد مالی گسترده رهبران سیاسی و دینی و در نهایت تحریم تحمیلی از سوی حکومت به مردم سبب تضعیف نهاد سیاست و فروپاشی آن از درون شده است.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
بیسبب نیست که دامنه وسیعی از مناسک دینی توسط بخش بزرگی از جمعیت کشور صورت نمیگیرد، مساجد خالی است و نماز و روزه و روضه دیگر رنگ باخته، نهاد دین بشدت پوشالی شده و حتی رهبران کلاسیک از پیامبر تا امامان و امامزادگان دههزارگانه آن فاقد ارزش شدهاند.
سیاستزدایی از سیاست
نهادزدایی از سیاست نیز دلالت بر این دارد که چگونه تئوریها یا عملکردهای سیاسی خاص میتوانند منجر به کاهش مشارکت عمومی در حوزه سیاسی شوند و به طور مؤثر مشارکت دموکراتیک را کنار بگذارند. این پدیده نیز در ایران به دلایل مختلف تاریخی از جمله قدمت نظام استبدادی نهادی فشل و تخته بوده است.
وقوع انقلاب محتوم به اسلامی و پیوند دولت شبهمدرن با ایدیولوژی دینی کهن و سنتمدار سبب تهی سازی نهاد سیاست گردید. ورود افراد فاقد تجربه سیاستگذاری و سیاستورز، تضعیف سیاست محض مبتنی بر آموزههای مدرن با پیوند دین و سیاست و برخوردهای پرخاشجویانه و رمانتیستی در حوزه سیاست، این نهاد زا از همان پیدایش جمهوری اسلامی بر زمین زد.
عادی سازی ساختار متصلب قدرت نیز دامنه دینامیکهای قدرت بویژه ولایی در قامت دین را دربرمیگیرد تا دیگر مورد سوال قرار نگیرند. از همین روست وقتی حفظ نظر و نظام موجود اصلی مطلق ث پرسشناپذیر تلقی شود، بحث انتقادی در مورد اقتدار حکومت و آزادیهای مدنی محدود میگردد.
تئوری کارل اشمیت در راستای نهادزدایی از سیاست نشان میدهد که چگونه این پدیده راندن صداهای مخالف از حوزه سیاسی را توجیه کنند. از این منظر سیاست اساساً مربوط به تمایز دوگانه دوست و دشمن است و نشان می دهد که چگونه برخی از نظریههای سیاسی ممکن است اقدامات استبدادی را تحت پوشش حفظ نظم، مشروعیت بخشند.
کار شانتال موفه در مورد پسابنیادگرایی، بر اهمیت شناخت ماهیت ذاتاً مورد مناقشه سیاست تأکید دارد. او معتقد است که همه ترتیبات سیاسی در معرض چالش هستند و نباید آنها را بدیهی انگاشت. مشارکت در انتخابات جمهوری اسلامی اگرچه شمایلی شبه دمکراتیک دارد ولی بدلیل ساختار بسته استبداد ولایی به غیرسیاسی شدن مسائل سیاسی و احساس ناتوانی شهروندان و جدایی آنان از مشارکت سیاسی منجر میشود.
حذف بحثهای سیاسی انتقادی از حوزه عمومی، کاهش مشارکت دموکراتیک، تضعیف مشروعیت سیاسی رهبران و کارگزاران، فقدان فعالیت احزاب آزاد سیاسی، سرکوب، حبس و اعدام مخالفان، فساد مالی گسترده رهبران سیاسی و دینی و در نهایت تحریم تحمیلی از سوی حکومت به مردم سبب تضعیف نهاد سیاست و فروپاشی آن از درون شده است.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
آزمون یک ایده از نهادزدایی تا جامعهزدایی ۴
علی طایفی
اخلاقزدایی از نهاد اخلاق. گرترود هیملفر در کتاب تضعیف جامعه میگوید گذشته یک کشور امری بیگانه است. بدین معنا که همهنهادها و حتی خود جامعه در طی زمان دستخوش نوعی درونزدایی و تهیسازی از اخلاق تا سیاست و از فرهنگ تا دین میکرد. این دگرگونی بویژه زمانی شدت بیشتری بخود میگیرد که نهاد اخلاق محوریت مییابد.
در تجربه تلخ حکومت اسلامی، اخلاق چنان فربه و سازمانیافته گردید که هر کنش و رفتاری از سوی شهروندان در سنجه اخلاق دینی و ایدیولوژیک مورد ارزشیابی و فیلترینگ قرار گرفت. در نظام مدعی اخلاق اسلامی در طی قریب نیم قرن، مهمترین نهادی که بیشترین آسیب را از منظر درون و بروننهادی دید، نهاد اخلاق بود. جامعه ایران معاصر هرگز در چنین ورطه بیاخلاقی غرق نبوده است.
اگرچه اخلاق نیزمانند بسیاری از پدیدههای اجتماعی دستخوش دگرگونی تاریخی و جغرافیایی است ولی فروپاشی نهاد اخلاق در جامعه رسمی که توسط نظام سیاسی دینی در ایران مدیریت میشود، نشانگر بیاخلاقی کارگزاران اخلاق و رهبران اخلاقی است که خود نخستین ناقضان بنیان اصولاخلاقیاند.
تحمیل ارزشها و هنجارهای اخلاق اسلامی از روابط اجتماعی در خانواده، مراکز اشتغال، سازمانهای مردمی، مدارس و دانشگاهها و حتی خیابان و زیست شهری نمایانگر اخلاق نهادی و تبدیل نهاد اخلاق به ماشین سرکوب و اختناق، زمینههای مرگ اخلاق در جامعه را فراهم ساخت.
بخش بزرگی از مجازات و پاداشهای اجتماعی از شلاق و حبس و اعدام تا پاداشهای مالی و موقعیتی برای حامیان نظام اخلاقی مسلط و ترویج شده از سوی نهاد سیاست و دین نمایانگر اوج نهادسازی از سوی حاکمیت و نهادزدایی از سوی ضدساختار در ایران امروز است.
از قوانین واپسگرای گزینش عقیدتی تا حجاب اجباری و قانون مبتذل آن در روزهای اخیر در سال ۱۴۰۳ تا نافرمانی مدنی نسل جدید و بیتوجهی به اخلاق مینستریم یا مسلط در جامعه همه گواهی است بر تضادهای جدی و رویارویی دو موج عظیم تحول در جامعه و نهادهای درون آن.
فرایند نهادزدایی اخلاق تا بازسازی و جایگزینسازی تنظیمانت نوین اخلاقی در جامعه دارای شکافهای زمانی و فرهنگی است که سببساز بروز بحرانهای اخلاقی نیز میشود. بیسبب نیست که همزمان با اخلاقزدایی از نهاد اخلاق رسمی، شاهد نهادسازی اخلاق غیررسمی در جامعه و در عینحال فضای امبیولنسی اخلاقی در خلا میان این دو گذار هستیم.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
اخلاقزدایی از نهاد اخلاق. گرترود هیملفر در کتاب تضعیف جامعه میگوید گذشته یک کشور امری بیگانه است. بدین معنا که همهنهادها و حتی خود جامعه در طی زمان دستخوش نوعی درونزدایی و تهیسازی از اخلاق تا سیاست و از فرهنگ تا دین میکرد. این دگرگونی بویژه زمانی شدت بیشتری بخود میگیرد که نهاد اخلاق محوریت مییابد.
در تجربه تلخ حکومت اسلامی، اخلاق چنان فربه و سازمانیافته گردید که هر کنش و رفتاری از سوی شهروندان در سنجه اخلاق دینی و ایدیولوژیک مورد ارزشیابی و فیلترینگ قرار گرفت. در نظام مدعی اخلاق اسلامی در طی قریب نیم قرن، مهمترین نهادی که بیشترین آسیب را از منظر درون و بروننهادی دید، نهاد اخلاق بود. جامعه ایران معاصر هرگز در چنین ورطه بیاخلاقی غرق نبوده است.
اگرچه اخلاق نیزمانند بسیاری از پدیدههای اجتماعی دستخوش دگرگونی تاریخی و جغرافیایی است ولی فروپاشی نهاد اخلاق در جامعه رسمی که توسط نظام سیاسی دینی در ایران مدیریت میشود، نشانگر بیاخلاقی کارگزاران اخلاق و رهبران اخلاقی است که خود نخستین ناقضان بنیان اصولاخلاقیاند.
تحمیل ارزشها و هنجارهای اخلاق اسلامی از روابط اجتماعی در خانواده، مراکز اشتغال، سازمانهای مردمی، مدارس و دانشگاهها و حتی خیابان و زیست شهری نمایانگر اخلاق نهادی و تبدیل نهاد اخلاق به ماشین سرکوب و اختناق، زمینههای مرگ اخلاق در جامعه را فراهم ساخت.
بخش بزرگی از مجازات و پاداشهای اجتماعی از شلاق و حبس و اعدام تا پاداشهای مالی و موقعیتی برای حامیان نظام اخلاقی مسلط و ترویج شده از سوی نهاد سیاست و دین نمایانگر اوج نهادسازی از سوی حاکمیت و نهادزدایی از سوی ضدساختار در ایران امروز است.
از قوانین واپسگرای گزینش عقیدتی تا حجاب اجباری و قانون مبتذل آن در روزهای اخیر در سال ۱۴۰۳ تا نافرمانی مدنی نسل جدید و بیتوجهی به اخلاق مینستریم یا مسلط در جامعه همه گواهی است بر تضادهای جدی و رویارویی دو موج عظیم تحول در جامعه و نهادهای درون آن.
فرایند نهادزدایی اخلاق تا بازسازی و جایگزینسازی تنظیمانت نوین اخلاقی در جامعه دارای شکافهای زمانی و فرهنگی است که سببساز بروز بحرانهای اخلاقی نیز میشود. بیسبب نیست که همزمان با اخلاقزدایی از نهاد اخلاق رسمی، شاهد نهادسازی اخلاق غیررسمی در جامعه و در عینحال فضای امبیولنسی اخلاقی در خلا میان این دو گذار هستیم.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
هراس از انقلاب
علی طایفی
دهه اخیر در ایران دهه جنبشهای سریالی بود که با فواصل کمتر و پیدرپی بموقع پیوست. زمینههای شیوع اعتراضات مدنی نیز از دهههای پس از انقلاب و جنگ تحمیلی از سوی حکومت به مردم رو به آغازیدن نهاد. دهه کنونی از ۱۴۰۰ به امروز و آینده نیز همچنان با گسترش و تعمیق اعتراضات و اعتصابات مدنی ادامه خواهد یافت.
این دهه بنظر میرسد آبستن تحولات جدی در جامعه غیررسمی و فروپاشی اشکال رسمی آن خواهد بود. اگرچه به نظر من انقلاب اجتماعی پیشاپیش رخ داده و در زوایای مختلف زندگی اجتماعی و جهان زیست فرهنگی قابل ردیابی است ولی انقلاب سیاسی نیز بزودی بوقوع خواهد پیوست.
هراس سردمداران و صاحبان قدرت نیز گویا و شاهد این مدعاست که دیگر جغد سعایت بر دوش حاکمان جبار و متفرعن اسلامی نشسته و همای سعادت آماده فرود بر شانههای مردمی است که در طی قریب یکصد سال از استبداد شاه و شیخ به جان آمدهاند. روزهای پیروزی بر شبپرستان نزدیک است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
http://jepress.ir/index.php?year=1403&month=09&day=05&category=1&#
علی طایفی
دهه اخیر در ایران دهه جنبشهای سریالی بود که با فواصل کمتر و پیدرپی بموقع پیوست. زمینههای شیوع اعتراضات مدنی نیز از دهههای پس از انقلاب و جنگ تحمیلی از سوی حکومت به مردم رو به آغازیدن نهاد. دهه کنونی از ۱۴۰۰ به امروز و آینده نیز همچنان با گسترش و تعمیق اعتراضات و اعتصابات مدنی ادامه خواهد یافت.
این دهه بنظر میرسد آبستن تحولات جدی در جامعه غیررسمی و فروپاشی اشکال رسمی آن خواهد بود. اگرچه به نظر من انقلاب اجتماعی پیشاپیش رخ داده و در زوایای مختلف زندگی اجتماعی و جهان زیست فرهنگی قابل ردیابی است ولی انقلاب سیاسی نیز بزودی بوقوع خواهد پیوست.
هراس سردمداران و صاحبان قدرت نیز گویا و شاهد این مدعاست که دیگر جغد سعایت بر دوش حاکمان جبار و متفرعن اسلامی نشسته و همای سعادت آماده فرود بر شانههای مردمی است که در طی قریب یکصد سال از استبداد شاه و شیخ به جان آمدهاند. روزهای پیروزی بر شبپرستان نزدیک است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
http://jepress.ir/index.php?year=1403&month=09&day=05&category=1&#
👌1