Telegram Web
قتل ناموسی عین بی ناموسی است!
علی طایفی

افزایش حجم قتل‌ و جنایت زیر نام ناموس در طی سال‌های اخیر نشانگر افزایش آزادی‌خواهی، هنجارشکنی و استقلال‌طلبی زنان در جامعه مردسالار ایران است. هرچه جامعه به اجتماع سنتی نزدیک‌تر است و روابط قدرت مبتنی بر جنسیت، بدن و عضله نرینه هست، نرخ جنایات زیر ناموس نیز افزایش می‌یابد.

شواهد حاکی است که مردان خانواده یا فامیل و قبیله به قتل زنانی می‌پردازند که بیشترین ندای آزادی‌خواهی فردی و مطالبه مدنی را داشته‌اند. رفتار مردان جنایتکار در جنایات زیر نام ناموس، بیانگر نهایت واپسماندگی و عجز مردان در مدیریت تحولات و پذیرش برابرخواهی حقوقی در مناسبات اجتماعی است. زنان در چنین بستری قربانی شهوت و طمع مردان و سپس بغض و خشم همان مردان می‌شوند.

اگر مفهوم ناموس را بمعنای شرف و فراتر امر جنسیتی تلقی کنیم که دارای چنین تباری نیز هست، می‌توان گفت جنایت ناموسی، عین بی‌ناموسی و بی‌شرفی است.

باید خطاب به مردان مردسالار نهیب زد که هرچه بیشتر زنان را بکشید، بیشتر در انزوا مانده و برچسب ناتوانی و خشونت غیرمدنی را به دوش خواهید کشید.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران

https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍42
قصه‌های من و تو
علی طایفی

شاید تجربه نوینی است داستان‌نویسی اجتماعی که در آن
مسایل اجتماعی و انسانی در سطوح خرد تا کلان به روایتی داستان‌وار نقل می‌شود و در آن طرح پرسشگری و سنجشگری زمینه یک چالش فکری را فراهم می‌سازد. از نظر من قصه و داستان صرفا کارکرد سرگرم‌کننده یا تفریحی و فرهنگی ندارد بلکه شایسته و بایسته است که در متن خود به چالش‌های انسانی هم بپردازد. این چالش‌ها دربرگیرنده همان مسایلی است که یکایک ما در زندگی روزمره حتی شخصی آنرا تجربه می‌کنیم.
داستان های اجتماعی من و تو، قصه زندگی ماست.

لطفا پس از مطالعه و درصورت علاقمندی بازنشر دهید


سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
1
خدا را کشتند!
علی طایفی

برخی معتقدند که تعبیر “خدا مرده است” توسط نیچه نشانگر خلا انسانی در برخورد با مسایل اخلاقی و اجتماعی-فرهنگی است. بدین معنا سکولاریزم و لایسیسیزم که مبانی دینی و خدامحوری را از فلسفه وجودی اخلاق برکند، سبب ساز بحران اخلاقی و بشری شده است. این تفسیر حتی اگر نیچه چنین باوری داشت بنظرم اصولا صحیح نبوده و یکسویه‌نگر ‌است.

این تفسیر فراموش کرده است که از منظر یک دستگاه فکری، خدا نیز مخلوق انسان است و اگر یک محصول مُرده و کارایی‌اش را از دست می‌دهد طبعا محصول دیگری از آفرینش‌های انسانی جایگزین آن می‌شود. پس هیچ نگرانی برای این امر وجود ندارد و با نگاهی تحولی و تکاملی باید این روند تاریخی را مبارک شمرد.

از اینرو مرگ یا قتل خدا، در دنیای مدرن سبب‌ساز باور به انسان در ادبیات اومانیزمی است که “خودآ” را جایگزین خدا کرده و اخلاق عینی را بنام قانون جایگزین اخلاق الهی و طبیعی ساخته است.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍3👎1
راست‌گرایی در جامعه‌شناسی ۱
علی طایفی

روند گفتگوهای بین متفکران در حوزه‌های مختلف علمی از جمله اجتماعی در طی چند سال گذشته بسیار سودمند است. پیشتر نیز به برخی رویکردهای راست با گرایش‌های محافظه‌کارانه ناظر بر قدرت که ایستاده بر قامت ملی‌گرایی، پادشاهی‌گرایی و فرهنگ شبانی‌گری است، پرداخته‌ام که چگونه چنین رویکردهایی می‌تواند زمینه‌ساز خشونت‌های ساختاری گردد.

در باب نظرات شروین که لزوما نظریه اجتماعی نیست، یادداشتی در اینجا نوشته‌ام که در جای خود قابل نقد و نظر است. در گفتگوی اخیر عباس کاظمی با شروین وکیلی درباره راست‌گرایی در جامعه، مجددا بحث‌هایی زیر نام جامعه‌شناسی مطرح می‌شود که بنظرم بشدت حول گزاره‌هایی ذهنی می‌گردد که به برخی از آن‌ها می‌پردازم.

یکی از استدلال‌های شروین درباب تحلیل بازماندگان کشته‌شدگان/شهدا که دارای گرایش ملی‌گرایی‌اند، گویای یک سوی داستان است و همه واقعیت را بیان نمی‌کند. در واقع تحلیل محتوای واکنش‌های خانواده کشته‌شدگان نیز چندان موید این موضوع نیست که این بخش از مردم رویکردی ملی‌گرایانه دارند.

در واقع بنظر من چون صاحبان قدرت سانترالیستی و مرکزگرا به کشتار مردم دست زده‌اند طبعا واکنش ها هم پیرامون همین کانون کشتار خواهد گشت که در سطح ملی است. این رویکرد اصولا مغلطه جز با کل است و پایایی متدولوژیک ندارد.

از سوی دیگر با تقلیل مسایل مبرم به فاکت های کم دامنه و خرد و یا تعمیم یافته های خرد برای ارایه تیوری‌های کلان نمی‌توان چشم بر واقعیت بست. بقول میردال حتی اگر چنین کنیم واقعیت، سخت لگدپران است و در جای دیگری چهره بر خواهد نمود.

شروین تاکید دارد که جامعه ایران اصولا فردگراست که بنظرم واقعیت تاریخی ندارد. فرد در ساختار اجتماعی ایران همواره تحت نفوذ قدرت جمعی بوده و است. این امر تضادی با یکتاپرستی در نظام قدرت سیاسی ندارد چرا که در ساختار حتی جمعی و قبیله‌ای کشور در نهایت یک فرد، رییس ایل و تبار بوده و نقش ولایت در فقاهت، شفاعت و شقاوت را برعهده داشته و دارد.

از این منظر جامعه ایران دارای فرهنگ عمومی قبیله‌گرایی است که همچنان در مناسبات اجتماعی نقش‌آفرینی می‌کند. در چنین ساختاری اصولا فردگرایی بمعنای اندیویدوالیسم زمینه بروز پیدا نکرده است.

نشانه‌های بازگشت به گذشته در بین بخشی از مردم در تظاهرات اجتماعی و فکری، به دلیل فرار از سختی شرایط اکنون و تردید و نگرانی از آینده است و اگر نوستالوژی دین زرتشت و فرهنگ گذشته در نقاطی از جغرافیا و فرهنگ ایران دیده می‌‌شود نشانگر فرار به گذشته است نه تاسی به گذشته.

این گریز از واقعیت‌های سخت و لَخت امروز است که در رویکرد تحول‌خواهی، بجای آینده بسوی گذشته سقوط می‌کند. به بیان دیگر پادشاهی‌گرایی اصولا ارتجاعی و گذشته‌گراست. چنین رویکردی رستگاری و راه‌توسعه کشور را مانند دین و حاکمان دینی در گذشته تمدنی ایرانی یا اسلامی می‌جوید.

شاهنشاهی‌گرایی بعنوان سرمشق ایرانیان اگر حتی امری تاریخی بوده، دیگر چنین نیست. تجربه دمکراسی حتی نیم‌بند و جمهوریت حتی ولایی و اسلامی، و تجربه درک حقوق شهروندی و مدنی مانع از بازآفرینی این گرایش شاه‌پرستی و فریدون‌گرایی در ایران می‌شود.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍4
راست‌گرایی در جامعه‌شناسی ۲
علی طایفی

برخلاف نظر شروین مراسم پاسارگاد و تخت‌جمشید شاخص تحول رویکردهای فکری و نظریه‌ای در جامعه نیست. مجموعه کسانی که برای این مراسم گرد هم می‌آیند از تعداد چند هزار نفر تجاوز نمی‌کند و نمی‌توان با چنین مصادیقی سراغ اثبات نظریه‌هایی‌ رفت که بسیار خیالی است. برخورد ذهنی با چنین وقایعی و روندهایی، پیامدی جز ذهنی‌گرایی ببار نخواهد آورد.

بی‌اخلاقی نزد بخش بزرگی از پادشاه‌گرایان و سلطنت طلبان در کشور و خارج از مرزهای سیاسی آن، نشانگر سقوط و انحصارطلبی یک رویکرد سیاسی است. به تعبیر درست کاظمی، هراس از استبداد شاهی پیش از بازگشت نظام پادشاهی در داخل کشور ایجاد شده است.

در واقع پادشاهی‌گرایی توام با خشم، انتقام‌جویی، کینه‌ورزی، بدفهمی و کج‌فهمی تاریخ، سودمداری قشری، فساد اخلاقی از نظر حقوق‌بشری، قدرت و ثروت‌طلب و شوینیسمی جنایتکارانه است که حتی به اقوام و ملل و نحل داخل سرزمین ایران نیز وقعی ننهاده و رحمی نمی‌کند.

پنهان‌شدن در پشت نقاب چپ‌ستیزی از دیگر خصایص همین پادشاه‌گرایی است. اگرچه چپ‌گرایی عمدتا ناظر بر رویکرد برابرخواهی و عدالت‌طلبی در جامعه است که از مبرم‌ترین مسایل ایران نیز بشمار می‌رود، ولی فقدان نگرش برابرخواهانه، و تاکید ناشیانه بر آزادی‌خواهی بدون توجه به گستردگی آن و فقط مبتنی بر منافع قشری، از کانونی‌ترین مطالبات این جریان فکری است.

تعبیر سلطنت‌گرایی و پادشاهی‌گرایی بنام مدرنیزم یک خطای تیوریک است. یکی از مخاطرات رویکرد شروین در این است که در‌ پی‌ نظریه‌سازی برای ساختار و نظام سیاسی پادشاهی و سلطنت‌گرایی است که فرصتی برای گذشته‌گرایان مرتجعی می‌دهد که سرمشق توسعه سیاسی و الگوی تحول اجتماعی را در گذشته پی‌جویی می‌کنند.

شروین در راست‌گراییِ پادشاهی‌گرایِِ ایرانشهرگرا حتی به تله ضدیت با افغانستانی‌ها نیز افتاده و حول توجیه آن می‌گردد. همین رویکرد در واقع منافع اقوام و ملل و نحل فرهنگی را به پرستشگاه سانترالیزم می‌کشاند. این مرکزگرایی بنیان ضدیت با ساختار و فرهنگ دمکراتیک در جامعه رو به تحول ایران است.

ارتجاع ملی‌گرایی از دیگر آفت‌های نظریه‌سازی است که پس ایده ایرانشهری و ایران فرهنگی پنهان شده است. ارتجاع دینی حکومت اسلامی چنان فضای ستیزه‌جویانه‌ای فراهم ساخته است که بخشی از حامیان این رویکرد را بسوی بدیل گذشته‌گرایی دیگری در متن تاریخ می‌کشاند.

ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍6👎2
راست‌گرایی در جامعه‌شناسی ۳
علی طایفی

دیگر نقدی که بر شروین صادق است بر نظر او مبتنی بر شایسته‌سالاری است. او هیچ تعریف دقیقی از شایسته‌سالاری نمی‌دهد که در کدام نظام سیاسی چنین ساختاری قابلیت عملی و کارایی دارد. علاوه بر این شایسته‌سالاری یک نظام سیاسی نیست و عمدتا ناظر بر ساختار بروکراتیک و تکنوکراتیک است. وجود چند نفر حتی شایسته در نظام اداری و سیاسی نشانگر شایستگی نظام سیاسی نیست.

شروین و تلاش‌های او بی‌تردید ارزنده است و این هوش و کوشش‌گری او قابل توجه است ولی بنظر می‌رسد نظرات او درگیر یک اغتشاش نظریه‌ای است. این اغتشاش چه بسا ناشی از اتخاذ رویکرد سیستم‌های پیچیده‌ای است که در زبان شروین پاسخگوی پیچیدگی جامعه ایران و گزینه‌های توسعه‌ای آن نیست.

با این وصف رویکرد تاریخی‌گری در سخنان شروین در راهیابی مسایل توسعه‌ای نیز قابل تامل است. از انجایی که هر پدیده‌ای زمانمند بوده و دارای تاریخ و تبار خاص خود است و در شناخت و تغییر آن باید به گذشته مراجعه کرد (ولی نباید در‌ گذشته درماند) لذا وظیفه جامعه‌شناس، تحلیل جامعه ایران در یک بازه زمانی است.

بنظرم گردگشت یا چرخه منحط “ضحاک-کاوه-فریدون” دیگر جواب نخواهد داد که مردم در این میان از شاه خوب و شاه بد فاصله گرفته و به حقوق و کیان فردی خود در‌ جامعه پی برده‌اند. برکندن از ساختار نظام یکتاپرستی و مونارکی چه در قالب شاه چه در طالب شیخ، دو تجربه تاریخی دیرینه‌ای است که امروزه شاهد پوست‌اندازی فراگیر از آن هستیم ( بخوانید).

بعید است که نسل تحول‌خواه ایران امروز به نظام تباهی و اشرار شبانی در ساختار ولایی شاه و شیخ دل بسته باشند. دیگر در پهنه جهانی نیز نظام پادشاهی رو به پایان است. شواهد حاکی است که از بین ۶۰ کشور پادشاهی‌گرا در اوان جنگ جهانی دوم تا کنون فقط نه کشور پادشاهی باقی مانده است که در نیمی از آن نیز فقط یک زائده سنتی و تاریخی است.

بااین وصف بنظر می‌رسد گرایش فکری و رویکرد راست‌گرایی در بین جامعه‌شناسان همچنان سخت‌جانی می‌کند. گرایش راست در بین جامعه‌شناسان چه بسا دارای گونه‌های مختلفی است. گروهی که جامعه‌شناس حکومتی محسوب شده و در کل در پی حفظ وضعیت موجود در مناسبات قدرت بو‌ده و ایدیولوژی حاکمیت را در راستای منافع خود، بازتولید می‌کنند.

گروه دوم جامعه‌شناسانی هستند که با اندیشه‌های لیبرالیستی در پی دمکراسی اجتماعی و سیاسی‌اند. این گروه از جامعه‌شناسان اگرچه سکولار بوده و دین را نهادی مستقل از حکومت می‌پندارند ولی در بعد اقتصادی در پی خصوصی سازی و کوچک‌سازی نهاد حکومت/دولت در عرصه اقتصادی‌اند.

گروه دیگر جامعه‌شناسانی هستند که با اندیشه لیبرالیستی در پی ساختاری غیردمکراتیک خواه در نظام پادشاهی یا سلطنت‌گرایی هستند. در این رویکرد اقتصاد لیبرالی، تک‌حزبی، سرمایه‌سالاری، ملی‌گرایی و جریان اصلی مسلط و سنتی نظیر هموفوبی یا هراس از همجنس‌گرایی نقش عمده دارد. بنظر می‌رسد رویکرد شروین وکیلی به گروه سوم راست‌گرایان نزدیکتر است.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1

منبع
https://www.tgoop.com/azadsocial/3559

https://www.tgoop.com/alitayefi1/4164
4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای نوروز، برای‌ نوبهار

بهار، ای جان پاک هستی
زمستان را به یک ناز بستی
بدان از دام سرد روزگاران
شود خلقی با تو گلعذاران
چنان کن با نسیم جان‌عطرت
جهان شوید سنت با بدعت
رود سوی رهایی با یادت
زند جام الست را به کامت
بنوشد شراب مهر و مستی
و خوش باد که باز تو هستی
به نوروز کنیم سعی را تشریک
ز پیروز بر ضحاک گوییم تبریک
از آن پس زمستان هم بهارست
و جان گرگ زور‌ و زر به زارست
شود حرمان محرومان برباد
ز نوروز، جان انسان شادباد

نوروز و سال ۱۴۰۴ را به همه شما دوستان تبریک می‌گویم
علی طایفی

https://www.tgoop.com/alitayefi1
3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نوروزتان پیروز
علی طایفی

موسیقی، خرد جان؛ شعر، جانِ خِرَد
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
👏2
مانیفست تصویری.pdf
11.4 MB
مانيفست تصويري كمونيست؛
مطالعه تصويري مهمترين نوشته ماركس و انگلس
آموزش تحليل اجتماعي براي نوجوانان

علي طايفي
@alitayefi
3
فرویدیسم_با_اشاراتی_به_ادبیات_و.pdf
2.4 MB
جامعه شناسي از لحاظ فرويديسم
با اشاراتي به ادبيات و عرفان
اثر جامعه شناس،
امير حسين آريانپور

علي طايفي
@alitayefi1
2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تر‌ومای سرکوب و هراس ایرانی!
علی طایفی

به جرات می‌توان تاکید بر این گزاره پای کوبید که سرکوب در فرهنگ ایرانی دارای نقش دیرپا و دورپایی بوده و هست. قدرت سرکوب در برابر هرگونه اعتراض، بلندقامتی اندیشه و صدا، هنجارشکنی در دنیای سنت ، و بالندگی در بستر نوگرایی از مهم‌ترین موانع فرهنگی توسعه اجتماعی و بلوغ دمکراتیک فرد در جامعه ایران بشمار می‌رود.

سرکوب در ساختار خفقان دارای چنان همه‌گیری و دربرگیری گسترده‌ای است که از دوران کودکی آغاز و تا پای مرگ، یک ایرانی را سایه‌وار تعقیب کرده و می‌هراساند. پدر و سپس مادر از مهم‌ترین کنشگران بازتولید فرهنگ سکوت، سرکوب و خفقان محسوب می‌شوند. این تروما در مدرسه توسط کنشگران آموزشی از معلم تا مدیران مدارس تثبیت می‌شود. و در نهایت توسط عاملان سیاست و تمشیت، شکل تدبیر با تنبیه، شکنجه و ارعاب بخود می‌گیرد.

چوبِ الف در مدرسه تا چماقِ اطاعت در نهاد حکومت، سبب‌ساز بروز شخصیتی شده است که میل به همنوایی و تبعیت، همرنگی فرد ایرانی با جماعت در ساختارهای کلان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را جان می‌بخشد.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1/
👍51
♣️تولد مدرس، مرگ جمهوریت بود!
علی طایفی

🔱مشروطه مشروعه ⁩تحفه فقاهتی حاصل سه مجتهد بین نسلی، شیخ فضل الله نوری، حسن مدرس و روح الله خمینی بود که از دین، جامعه، تاریخ و فلسفه سیاسی روز درک درست و عصری نداشتند.

🗳ضدیت مدرس با جمهوری و دفاع او از سلطنت، زمان روی کار آمدن رضاخان برای تاسیس نخستین جمهوری پس از هزاران سال سلطنت و سلطانی در کشور از یکسو و ضدیت ‌وی با حق رای زنان از بزرگترین خطاهای تاریخی مدرس و این سلسه تباهی بود.

🕊مدرس کالسکه شکسته اندیشه دینمداری و فقاهت بود که جامعه و دین را با خود به فروپاشی و وقفه های تاریخی کشاند. از فضل الله نوری با داعیه مشروطه مشروعه تا سلطنت مشروطه مدرس و سپس مردمسالاری دینی مبتنی بر ولایت فقیه خمینی، همه نشانه های جهالت تاریخی روحانیت شیعه در عصر معاصر و امتناع ذاتی تحول در این فرقه دینی بود.

🐮باید این تعبیر شیخ مازندرانی خطاب به شیخ نوری را به این سه حلقه تباهی دین و جامعه و هوادارانش بازخوانی کرد که «ای گاو مجسم، مشروطه مشروعه نمی شود!». سالروز مرگ مدرس، سالروز مرگ دین، جامعه، توسعه و نوگرایی اجتماعی ایران است.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
👍6👎1
جامعه‌شناسی علیه نظام قدرت
علی طایفی

نقش دانشمند و بویژه جامعه‌شناس در تحولات اجتماعی، تاریخی بس طولانی و پر از جدال‌های نظری داشته است. شاید کارل مارکس از نخستین فلاسفه و جامعه‌شناسانی است که در آثار خود به نقد شدید نظام‌های سیاسی و اقتصادی زمان خود پرداخت و این سنت را در دنیای علوم اجتماعی، فلسفه و جامعه‌شناسی رواج داد.

با رشد اندیشه انتقادی علیه قدرت و نظام سرمایه‌داری، جامعه‌شناسان بسیاری مانند گرامشی علیه هژمونی در ایتالیا، مارکوزه و سایر اعضای مکتب فرانکفورت، هابرماس و برنشتاین در آلمان، فانون در الجزایر، فوکو، بودریار و سارتر در فرانسه، وست، فریزر و میلز در امریکا، آروندهاتی روی از هند، تارخ علی در پاکستان، سی ال آر جیمز در جزایر کاراییب، ‌کواکبی در سوریه، پلخانف و بوخارین در روسیه، و صدها متفکر اجتماعی و جامعه‌شناس دیگر در جهان در فهرست کسانی قراردارند که علیه وضع موجود شوریده و باهمه پیامدهای جانی و منزلتی‌اش اعتراض کرده‌اند.

در درون مرزهای جغرافیای ایران نیز جامعه‌شناسان بسیاری داشته و داریم که در برابر ظلم و ستم سر خم نکرده و علیه نظام قدرت شوریده‌اند. افرادی نظیر ارانی، آریانپور کاشانی، شریعتی، پوینده، سعید مدنی و بسیاری دیگر از زوایای مختلف در این فهرست جای می‌گیرند. در این فهرست می‌توان به دانشجویان بسیاری نیز اشاره کرد که در راستای مسیولیت اجتماعی خود در جامعه، از هیچ کوششی فروگذار نبوده‌ و هزینه‌های بسیاری پرداخته‌اند.

مصطفی مهرآیین شاید نه نخستین ولی واپسین جامعه‌شناسی است که در سال‌های اخیر با تمام شجاعت علمی و حرفه‌ای که از یک دانشمند متعهد انتظار می‌رود، در برابر ستم و استبداد چنین ایستادگی کرده و همراه با روشنگری، به مبارزه با جهالت و شرارت در نظام قدرت پرداخته و می‌پردازد. اگرچه رویکرد و محتوای نقد و اندرز ! ایشان به رهبری حکومت اسلامی جای نقد دارد ولی شهامت علمی و عملی مهرآیین در این اقدام قابل تقدیر و حمایت است.

معتقدم اگر اجتماع جامعه‌شناسان در کنار سایر علمای دانشگاهی در حوزه‌های مختلف علوم اجتماعی، پیش از این‌ها چنین مسیولانه در‌ مقابل دستگاه سرکوب و نظامِ“دار”کوب می‌ایستادند، اینک در چنین وضعیت تباهی سقوط نکرده بودیم!
حمایت انجمن جامعه‌شناسی ایران و سایر جامعه‌شناسان‌ و دانش‌آموختگان علوم اجتماعی از او و هم‌صدایی با این فریاد اعتراضی علیه مسیولان اصلی این بحران فراگیر و ازهم‌گسیختکی اجتماعی عظیم در کشور یکی از راه‌های نجات مردم از نابودی و فروپاشی اجتماعی است.

**********
برای مطالعه بیشتر بنگرید:

نامه‌های مهرآیین به رهبری جمهوری اسلامی
https://www.tgoop.com/mostafamehraeen/1910
https://www.tgoop.com/mostafamehraeen/1914

اعتراض جامعه‌شناسان به قانون عفاف:
https://www.didarnews.ir/fa/news/177183

جامعه‌شناس متعهد
https://www.tgoop.com/alitayefi1/4892

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
4
پایان مدار بسته“ضحاک-کاوه-فریدون” ۱
علی طایفی

بنظرم گردگشت یا چرخه شوم جابجایی قدرت نزد مستبدان شاه‌انگار و شاه‌پرستی در ایران که قدمتی چندهزارساله دارد دیگر جواب نخواهد داد. و اسن تحول در پارادایم‌های تاریخی خواه در‌جهان و بخصوص ایران امری ناگزیر و ناگریز است.

اینکه در اسطوره‌سازی از تاریخ در قالب شاه‌نامه شاه‌پسندانه چنین آورده می‌شود که کاوه ستم‌ستیز علیه ضحاکِ ماردوش و تازی ِعرب‌زاد می‌ستیزد تا فریدون، شاه دیگری را به صرف ایرانی بودن بجای او بر تخت شاهی بنشاند، داستانی خودپرداخته و مبتنی بر سنتی سیاسی در تاریخ ایران است که از سوی کسانی دکترین شده است که شاه خوب وطنی را سرلوحه ایدیولوژی خود کرده‌اند.

چه بسا بتوان داعیه چالش‌برانگیز شاملو در نقد روایت طبقاتی و سوگرایانه داستان و میتولوژی ضحاک ماردوش را چنین مهر تایید زد که این روایت‌گری ناظر بر دوام نظام ستم ولی ستم یک شاه ایرانی نسبت به شاه غیرایرانی است.

بدین معنا اگر ستمگر ایرانی باشد بر ستمگر اجنبی خاصه عرب‌تبار ارجحیت دارد و در در این راستا مانیفست انقلابی فردوسی و شاه‌نامه‌اش معطوف به انقلابی از بالاست که یک شعبان بی‌مخی مانند کاوه، برای بازگشت فریدون بر سریر قدرت جماعتی را علیه ضحاک می‌شوراند و در نهایت تخت ستم را آماده جلوس ظالم ظل‌الله ایرانی بنام فریدون می‌کند.

در نقد این رویکرد مردم بویژه نسل جوان در ایران امروز از شاه خوب و شاه بد فاصله گرفته و به حقوق شهروندی و کیان فردی خود در‌ جامعه پی برده‌اند. در اینجا چه بسا بتوان یک فرضیه نسبتا تایید شده تاریخی را مطرح کرد:

بدین معنا هرچه جامعه از شکل توده‌وار و گله‌ای خارج شده و بسوی جامعه مدنی با تفکیک‌های ساختاری ‌ حقوقی اقشار مختلف روی می‌آورد و میل به حاکمیتی دمکراتیک مبتنی بر جمهوریت در آن افزایش می‌یابد، گرایش به بازگشت به سنت و تاریخ سیاسی و وصله ناچسب نظام شاهی بر ساختار سیاسی کشور ضعیف‌تر می‌گردد.

حق شهروندی به روایت قریب پنج دهه ممارست در سخت‌ترین دوره انتقالی و گذار از فرّهی شاهانه به قداست ربانی شیوخ دینی، چنان میدان عمل و به آموزه و فرهنگ عمومی مبدل شده است که دیگر کمتر انسان خردمندی با عقلانیت دمکراتیک در پی بازسازی نظام شاهی و ستم‌گری ملوکانه است.

پنج دهه آزمون دمکراسی نیم‌بند، شبهِ جمهوری مبتنی بر انتخابات و صندوق رای سبب‌ساز زمینه مشق بنیان‌های دمکراتیکی را فراهم ساخته اسا که در صورت واقع یک تحول اساسی در تغییر ساختار سیاسی، بدنبال بازتوبید جمهوری فراگیری خواهد بود که نه شاه که نمایندگان مردم در قالب احزاب بتوانند در آن به تامین حقوق اقشار همسود خود بپردازند.

دگرگونی رفتار اجتماعی و سیاسی مردم و تغییر رویکرد عمومی نسبت به قدرت در طی وقوع انقلاب ۵۷ و پس از آن با افشاگری فساد و ستم در نظام پهلوی از یکسو و رسوایی فساد و ستم حکومت اسلامی در طی چند دهه اخیر از سوی دیگر بوقوع پیوست.

همین روند موید عدم اعتماد عمومی به حاکمیت‌های تک‌سالار و مونارکی به شبانی شیخ یا شاه است که چه میزان نظام‌های یکتاسالاری قابلیت فساد و تباهی دارند و بواسطه آن چه میزان یک جامعه در وضعیتی نااستوار و شکننده قرار می‌گیرد.

همچنین روندهای سیاسی در جهان نیز حکایت از این دارد که تعداد نظام‌های شاهنشاهی در طی هفتاد سال گذشته از حدود شصت کشور به چهار کشور رسیده است و این تغییرات گواه تاریخی دیگری بر این است که ساختارهای سیاسی پایدار، مردمی، لیبرالیستی و دمکراتیک مبتنی بر جابجایی قدرت بصورت دوره‌ای است.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
برای دفاع از جامعه و جامعه‌شناس باید هم‌صدا شد
علی طایفی

از سران ساختار جنگ و سرکوب، تهدید و تطمیع، زور و زر، دین و زین تجارت، و شهوت قدرت بیش از این انتظار نمی‌توان داشت که اندیشه‌های آزاد را به سلاخی بکشاند و هر صدایی را به دره خفقان پرتاب کنند. هم‌زمان از مردم آگاه و غیور، مبارزه‌جو و مقاوم در برابر دهه‌ها و سده‌ها جور دینی و سیاسی هم بیش از این انتظار نیست که علیه دستگاه جور و زور، و فساد و عناد علیه آزادی و شرف انسان بشورد و فریاد اعتراض را برآورد که ای سران حاکمیت شر و شرارت، با تباهی خود جامعه و انسان را تباه نسازید.

اینک که در کنار بسیاری از علمای کشته‌شده و زنده معترض علیه دستگاه استبداد، مصطفی مهرآیین نیز صدای اعتراض را بلند ساخته است باید به استناد آیین مهر و چالشگری و طغیان برای آزادی و برابری انسان، با او همصدا شد. پیش از آنکه نیروهای تاریک‌اندیش نظام ولایی-مافیایی دست به جنایت و خشونت دیگری بزنند شایسته است هم‌صدا و هم‌دوش با مبارزان راه آزادی و رهایی انسان از یوغ ظلم، حرکتی همسو انجام دهیم.

در اینجا از کلیه دانش‌آموختکان جامعه‌شناسی در کشور و انجمن‌های مرتبط می‌خواهم در صف حمایت صنفی، انسانی و حرفه‌ای از همکار و هم‌اندیش خود ایستاده و نگذاریم ماشین سرکوب و “دار”کوب، تک تک آزادی‌خواهان را در تنهایی به حقنه و خفقان در جامعه بکشاند.

https://www.tgoop.com/mostafamehraeen/1917
https://www.tgoop.com/mostafamehraeen/1920

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍5
پایان مدار بسته“ضحاک-کاوه-فریدون” ۲
علی طایفی

حتی ممالکی مانند سوید و نروژ نیز با وجود شاه، دارای نظامی دمکراتیک هستند که شاه در آن نقشی سنتی داشته و زایده‌ای آپاندیسی و تاریخی است. این تحول تاریخی نیز امری انتخابی نبود بلکه بنحوی یک دترمینیزم یا ضرورت تعین‌یابی تاریخی بود.

روندهای تاریخی و ظهور صنعتی شدن و سپس آزادی فرایند نوسازی در گوشه کنار جهان خواه در قالب مدرنیزم غربی یا شرقی سبب‌ساز بروز تغییرات جدی شد. با گسترش نوگرایی و سپس مشارکت زنان و مردان در سازندگی و توسعه کشورها پس از جنگ‌های خانمان‌برانداز اول و دوم، دیگر نظام‌های تک‌سالار نظام سیاسی عادلانه بشمار نمی‌رفت.

مثلا ماری آنتوانت، ملکه فرانسه وقتی مردم گرسنه بودند گفت: "نان ندارن؟ خب کیک بخورند!" یا آخرین تزار روسیه، نیکلای دوم در حالی که مردم فقیر بودن، زندگی تجملی داشت و همین باعث انقلاب ۱۹۱۷ شد. عین همین روایت‌ها توسط شاه ایران و سپس ولی فقیه به شکل دیگری مطرح شد.

مدرنیته و تغییر ساختار حکومت‌ها با پیشرفت صنعت، فناوری و اقتصاد، کشورها و ضرورت این امر که برای پیشرفت، نیاز به مشارکت مردم هست و نه یه حاکم مطلق، و حکومت‌های مدرن نیاز به نهادهای تخصصی، انتخابات، و توزیع قدرت دارند سبب‌ساز رویکردی شد که باور داشت چنین ملزوماتی در نظام شاهنشاهی یا یکتاپرستی ممکن نیست.

بعد از جنگ جهانی اول و دوم، بیشتر امپراتوری‌های سلطنتی سقوط کردند. مثلا بعد از جنگ جهانی اول امپراتوری‌های عثمانی، آلمان، اتریش-مجارستان و روسیه از بین رفتند و بعد از جنگ جهانی دوم سلطنت‌های ایتالیا، رومانی و یونان سقوط کردند. از اینرو سقوط نظام پادشاهی پهلوی اصولا یک ضرورت تاریخی بود.

درنهایت اینکه الگوی گردگشت و دَوَران قدرت ضحاک-کاوه-فریدون دیگر زمینه تحقق نخواهد یافت و پایان تاریخی استبداد و یکتاپرستی پیش از اینها کلید خورده است.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1

سخنرانی شاملو در دانشگاه برکلی:
https://setiq.com/the-truth-is-vulnerable/
👍3
2025/07/14 17:08:51
Back to Top
HTML Embed Code: