☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲ بهمن سالروز درگذشت محسن سلیمانی
(زاده سال ۱۳۳۸ تهران – درگذشته ۲ بهمن ۱۳۹۶ بلگراد) داستاننویس، مترجم، پژوهشگر ادبیات داستانی و طنز
او فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات انگلیسی بود و در حوزه ترجمه و نقد ادبیات داستانی و داستاننویسی فعالیت داشت، کار نویسندگی را در «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» از سال ۱۳۵۹ آغاز کرد و در آنجا چند سالی مسئول واحد ادبیات داستانی بود و سردبیری جُنگهای سوره از شماره ۱ تا ۹ را برعهده داشت. او در سال ۱۳۶۶ همراه با ۱۶ تن از نویسندگان و هنرمندان، ازجمله محسن مخملباف، حسن حسینی، قیصر امینپور و فریدون عموزاده خلیلی در اعتراض به گرایشهای راستِ سیاسی مدیریت وقتِ حوزه هنری، از این حوزه جدا شد و به مجله کیهان فرهنگی رفت و مسئول بخش ترجمه ادبی و ادبیات داستانی کیهان فرهنگی شد. وی پس از سه سال نیز از آنجا به معاونت امور بینالملل وزارت ارشاد رفت و چند سالی نیز در لندن و نیویورک مسئول بخش فرهنگی ایران بود. او درضمن دبیر سرویس ادبی روزنامه همشهری (۱۳۷۰) روزنامه صبح امروز (۱۳۷۹) و روزنامه بهار (۱۳۷۹) نیز بود. سلیمانی در زمینه نقد ادبی، اصول داستاننویسی و نیز داستان، در حدود ۷۰ کتاب ترجمه و تألیف کرد. وی مقالات زیادی در زمینه ادبیات نگاشته که در نشریههای معتبر داخلی بهچاپ رسیده است. بهعلاوه، چند سالی نیز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران داستاننویسی تدریس کردهاست.
وزارت ارشاد در ۱۸ تیرماه ۱۳۹۴ به سلیمانی نشان درجهیک هنری در زمینه ادبیات داستانی اعطا کرد.
گزیده آثار:
سالیان دور (مجموعه داستان)
آشنای پنهان (مجموعه داستان)
چشم در چشم آینه (مجموعهی نقد و یک گفتار)
تأملی دیگر در باب داستان (ترجمه)
رمان چیست؟ (ترجمه و نگارش)
درسهایی درباره داستاننویسی (ترجمه)
فن داستاننویسی (ترجمه)
از روی دست رماننویس (ترجمه)
شاهکارهای ادبیات جهان (۶ جلد)
۲۸ اشتباه نویسندگان (ترجمه)
واژگان ادبیات داستانی (انگلیسی - فارسی و فارسی -انگلیسی)
چگونه زندگینامه بنویسیم؟
اسرار و ابزار طنزنویسی (نگارش و ترجمه)
شوخیهای دختران حوا
شوخیهای پسران آدم
جادوی زاویه دید (ترجمه )
طرح و ساختار رمان (ترجمه)
آموزش داستاننویسی به دانشآموزان ابتدایی ۲ جلد (ترجمه)
رماننویسی در وقت اضافه
طنزپردازی به زبان ساده
ترجمهٔ رمان:
فرانکنشتاین، اثر مری شلی
تصویر دوریان گری، اثر اُسکار وایلد
اوژنی گرانده، اثر اونوره دو بالزاک
دکتر جکیل و آقای هاید، اثر رابرت لویی استیونسن
بابا لنگدراز، اثر جین وبستر
پینوکیو، اثر کارلو کُلودی
بینوایان، اثر ویکتور هوگو
رابینسون کروزوئه ، اثر دنیل دفو.
🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#محسن_سلیمانی
۲ بهمن سالروز درگذشت محسن سلیمانی
(زاده سال ۱۳۳۸ تهران – درگذشته ۲ بهمن ۱۳۹۶ بلگراد) داستاننویس، مترجم، پژوهشگر ادبیات داستانی و طنز
او فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات انگلیسی بود و در حوزه ترجمه و نقد ادبیات داستانی و داستاننویسی فعالیت داشت، کار نویسندگی را در «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» از سال ۱۳۵۹ آغاز کرد و در آنجا چند سالی مسئول واحد ادبیات داستانی بود و سردبیری جُنگهای سوره از شماره ۱ تا ۹ را برعهده داشت. او در سال ۱۳۶۶ همراه با ۱۶ تن از نویسندگان و هنرمندان، ازجمله محسن مخملباف، حسن حسینی، قیصر امینپور و فریدون عموزاده خلیلی در اعتراض به گرایشهای راستِ سیاسی مدیریت وقتِ حوزه هنری، از این حوزه جدا شد و به مجله کیهان فرهنگی رفت و مسئول بخش ترجمه ادبی و ادبیات داستانی کیهان فرهنگی شد. وی پس از سه سال نیز از آنجا به معاونت امور بینالملل وزارت ارشاد رفت و چند سالی نیز در لندن و نیویورک مسئول بخش فرهنگی ایران بود. او درضمن دبیر سرویس ادبی روزنامه همشهری (۱۳۷۰) روزنامه صبح امروز (۱۳۷۹) و روزنامه بهار (۱۳۷۹) نیز بود. سلیمانی در زمینه نقد ادبی، اصول داستاننویسی و نیز داستان، در حدود ۷۰ کتاب ترجمه و تألیف کرد. وی مقالات زیادی در زمینه ادبیات نگاشته که در نشریههای معتبر داخلی بهچاپ رسیده است. بهعلاوه، چند سالی نیز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران داستاننویسی تدریس کردهاست.
وزارت ارشاد در ۱۸ تیرماه ۱۳۹۴ به سلیمانی نشان درجهیک هنری در زمینه ادبیات داستانی اعطا کرد.
گزیده آثار:
سالیان دور (مجموعه داستان)
آشنای پنهان (مجموعه داستان)
چشم در چشم آینه (مجموعهی نقد و یک گفتار)
تأملی دیگر در باب داستان (ترجمه)
رمان چیست؟ (ترجمه و نگارش)
درسهایی درباره داستاننویسی (ترجمه)
فن داستاننویسی (ترجمه)
از روی دست رماننویس (ترجمه)
شاهکارهای ادبیات جهان (۶ جلد)
۲۸ اشتباه نویسندگان (ترجمه)
واژگان ادبیات داستانی (انگلیسی - فارسی و فارسی -انگلیسی)
چگونه زندگینامه بنویسیم؟
اسرار و ابزار طنزنویسی (نگارش و ترجمه)
شوخیهای دختران حوا
شوخیهای پسران آدم
جادوی زاویه دید (ترجمه )
طرح و ساختار رمان (ترجمه)
آموزش داستاننویسی به دانشآموزان ابتدایی ۲ جلد (ترجمه)
رماننویسی در وقت اضافه
طنزپردازی به زبان ساده
ترجمهٔ رمان:
فرانکنشتاین، اثر مری شلی
تصویر دوریان گری، اثر اُسکار وایلد
اوژنی گرانده، اثر اونوره دو بالزاک
دکتر جکیل و آقای هاید، اثر رابرت لویی استیونسن
بابا لنگدراز، اثر جین وبستر
پینوکیو، اثر کارلو کُلودی
بینوایان، اثر ویکتور هوگو
رابینسون کروزوئه ، اثر دنیل دفو.
🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#محسن_سلیمانی
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲ بهمن سالروز درگذشت جعفر کوشآبادی
( زاده ۴ آبان ۱۳۲۰ تهران -- درگذشته ۲ بهمن ۱۳۸۸ تهران ) شاعر
او در نيمه دوم دهه چهل، بهعنوان يکی از چهرههای شاخص شعر معترض و اجتماعی معاصر ايران شناخته میشد.
«ساز ديگر» ۱۳۴۷ «منظومه کوچک خان» ۱۳۴۸ «چهار شقايق» ۱۳۵۷ «سفر با صداها» ۱۳۶۰ «اژدهای سياه» و «در آينه» از جمله آثار منتشر شده او هستند.
شعرهای او که با زبانی موزون، ساده و نزديک بهزبان کوچه و بازار سروده شده، در آن زمان نمونهای از «شعر متعهد» محسوب میشد و به همين دليل از حمايت ِچپگرا که از ايده «هنر متعهد» دفاع میکردند، برخوردار بود.
با این حال آثار او همزمان واکنش منفی طيف ديگری از شاعران و منتقدان را نيز در پی داشت.
او خود شعرش را اين گونه وصف کرده است:
نتوانستم ديگر
به تماشاى عبث خود را تخدير كنم
نتوانستم در كنج اتاق
چون فلان آقا صيقلگر شعرم باشم ريزتراش
شعر در من فريادى بود
كه درون توفان سر مىدادم
و بهرغم دشمن
ره به گوش شنوا هم مىبرد
سخنى ساده و راست
همچو تيرى كه نشيند به هدف
و بدين كارايى
چه غم از واژه سنگين و زمختم مىبود؟
وی که در سالهای پيش از انقلاب شاعری پرتکاپو و پرکار بود، پس از انقلاب و به ويژه در دو دهه آخر زندگی، کارهای زيادی منتشر نکرد.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#جعفر_کوش_آبادی
۲ بهمن سالروز درگذشت جعفر کوشآبادی
( زاده ۴ آبان ۱۳۲۰ تهران -- درگذشته ۲ بهمن ۱۳۸۸ تهران ) شاعر
او در نيمه دوم دهه چهل، بهعنوان يکی از چهرههای شاخص شعر معترض و اجتماعی معاصر ايران شناخته میشد.
«ساز ديگر» ۱۳۴۷ «منظومه کوچک خان» ۱۳۴۸ «چهار شقايق» ۱۳۵۷ «سفر با صداها» ۱۳۶۰ «اژدهای سياه» و «در آينه» از جمله آثار منتشر شده او هستند.
شعرهای او که با زبانی موزون، ساده و نزديک بهزبان کوچه و بازار سروده شده، در آن زمان نمونهای از «شعر متعهد» محسوب میشد و به همين دليل از حمايت ِچپگرا که از ايده «هنر متعهد» دفاع میکردند، برخوردار بود.
با این حال آثار او همزمان واکنش منفی طيف ديگری از شاعران و منتقدان را نيز در پی داشت.
او خود شعرش را اين گونه وصف کرده است:
نتوانستم ديگر
به تماشاى عبث خود را تخدير كنم
نتوانستم در كنج اتاق
چون فلان آقا صيقلگر شعرم باشم ريزتراش
شعر در من فريادى بود
كه درون توفان سر مىدادم
و بهرغم دشمن
ره به گوش شنوا هم مىبرد
سخنى ساده و راست
همچو تيرى كه نشيند به هدف
و بدين كارايى
چه غم از واژه سنگين و زمختم مىبود؟
وی که در سالهای پيش از انقلاب شاعری پرتکاپو و پرکار بود، پس از انقلاب و به ويژه در دو دهه آخر زندگی، کارهای زيادی منتشر نکرد.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#جعفر_کوش_آبادی
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲ بهمن سالروز درگذشت ابراهیم اثباتی
(زاده ۱۴ اسفند ۱۳۵۰ تهران -- درگذشته ۲ بهمن ۱۳۹۹ تهران) آهنگساز و نوازنده تنبور و دیوان
او از ۱۴ سالگی آغاز به یادگیری ساز تنبور زیر نظر خلیل عالینژاد کرد و سپس به فراگیری سازهای تار، سهتار، عود، دیوان و دف پرداخت و همچنین از یادگیری و پژوهش در زمینه تئوری موسیقی و آهنگسازی دریغ نکرد.
اولین کار حرفهای او موسیقی نمایش هفت شهر عشق خانم پری صابری درسال ۱۳۷۴ بود.
وی تا سال ۱۳۹۲ قریب به ۴۳ موسیقی تئاتر و چندین موسیقی فیلم ساخت.
در سال ۱۳۸۰ با جمعی از هنرمندان و نوازندگان نخبه اقدام به تاسیس گروه "وصل صوفیان" کرد که بعدا به گروه موسیقی "وصل یار" تغییر نام داد و حاصل آن اجرای کنسرتهای متعدد در داخل و خارج از کشور بود.
از جمله کارهای شاخص:
- ساخت موسیقی نمایش بیژن و منیژه به کارگردانی خانم پری صابری درسال ۱۳۷۶
- ساخت موسیقی نمایش شمس پرنده به کارگردانی خانم پری صابری و ارائه آلبوم شمس پرنده درسال ۱۳۷۹
- ساخت موسیقی نمایش آنتیگونه به کارگردانی خانم پری صابری درسال ۱۳۷۹
- اجرا در جشنواره کلوسئو ۲۰۰۰ هزاره سوفوکل در شهر رم ایتالیا در سال ۱۳۷۹
- ساخت موسیقی نمایش سوگ سیاوش به کارگردانی خانم پری صابری درسال ۱۳۸۳
- اجرای نمایش شمس پرنده، سوگ سیاوش و کنسرت وصل صوفیان در سالن یونسکو شهر پاریس در سال ۱۳۸۳
- ساخت موسیقی نمایش قصه تلخ طلا، کاری از آقای بهروز غریبپور درسال ۱۳۸۶
- ساخت موسیقی فیلم گنج پنهان به کارگردانی آقای بابک محمدی درسال ۱۳۸۶
- ساخت موسیقی نمایش هفت خان رستم کاری از خانم پری صابری در سال ۱۳۸۷
- اجرای موسیقی نمایش عروسکی خیمه شب بازی درلندن به کارگردانی آقای بهروز غریبپور درسال ۱۳۸۸
- اجرای کنسرت بزرگ وصل یار در تالار وحدت درسال ۱۳۸۸
- ساخت موسیقی نمایش عشق و عالیجناب، کاری از آقای حسین پاکدل در سال ۱۳۹۰
- ساخت موسیقی نمایش چشمهایی که مال توست، کاری از خانم نسیم ادبی ۱۳۹۱
- ارائه آلبوم موسیقی وصل یار درسال ۱۳۹۲
- اجرای کنسرت وصل یار در شهر قونیه سالروز درگذشت مولانا درسال ۱۳۹۶
و اجراهای متعدد دیگر تا سال ۱۳۹۸
🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#ابراهیم_اثباتی
۲ بهمن سالروز درگذشت ابراهیم اثباتی
(زاده ۱۴ اسفند ۱۳۵۰ تهران -- درگذشته ۲ بهمن ۱۳۹۹ تهران) آهنگساز و نوازنده تنبور و دیوان
او از ۱۴ سالگی آغاز به یادگیری ساز تنبور زیر نظر خلیل عالینژاد کرد و سپس به فراگیری سازهای تار، سهتار، عود، دیوان و دف پرداخت و همچنین از یادگیری و پژوهش در زمینه تئوری موسیقی و آهنگسازی دریغ نکرد.
اولین کار حرفهای او موسیقی نمایش هفت شهر عشق خانم پری صابری درسال ۱۳۷۴ بود.
وی تا سال ۱۳۹۲ قریب به ۴۳ موسیقی تئاتر و چندین موسیقی فیلم ساخت.
در سال ۱۳۸۰ با جمعی از هنرمندان و نوازندگان نخبه اقدام به تاسیس گروه "وصل صوفیان" کرد که بعدا به گروه موسیقی "وصل یار" تغییر نام داد و حاصل آن اجرای کنسرتهای متعدد در داخل و خارج از کشور بود.
از جمله کارهای شاخص:
- ساخت موسیقی نمایش بیژن و منیژه به کارگردانی خانم پری صابری درسال ۱۳۷۶
- ساخت موسیقی نمایش شمس پرنده به کارگردانی خانم پری صابری و ارائه آلبوم شمس پرنده درسال ۱۳۷۹
- ساخت موسیقی نمایش آنتیگونه به کارگردانی خانم پری صابری درسال ۱۳۷۹
- اجرا در جشنواره کلوسئو ۲۰۰۰ هزاره سوفوکل در شهر رم ایتالیا در سال ۱۳۷۹
- ساخت موسیقی نمایش سوگ سیاوش به کارگردانی خانم پری صابری درسال ۱۳۸۳
- اجرای نمایش شمس پرنده، سوگ سیاوش و کنسرت وصل صوفیان در سالن یونسکو شهر پاریس در سال ۱۳۸۳
- ساخت موسیقی نمایش قصه تلخ طلا، کاری از آقای بهروز غریبپور درسال ۱۳۸۶
- ساخت موسیقی فیلم گنج پنهان به کارگردانی آقای بابک محمدی درسال ۱۳۸۶
- ساخت موسیقی نمایش هفت خان رستم کاری از خانم پری صابری در سال ۱۳۸۷
- اجرای موسیقی نمایش عروسکی خیمه شب بازی درلندن به کارگردانی آقای بهروز غریبپور درسال ۱۳۸۸
- اجرای کنسرت بزرگ وصل یار در تالار وحدت درسال ۱۳۸۸
- ساخت موسیقی نمایش عشق و عالیجناب، کاری از آقای حسین پاکدل در سال ۱۳۹۰
- ساخت موسیقی نمایش چشمهایی که مال توست، کاری از خانم نسیم ادبی ۱۳۹۱
- ارائه آلبوم موسیقی وصل یار درسال ۱۳۹۲
- اجرای کنسرت وصل یار در شهر قونیه سالروز درگذشت مولانا درسال ۱۳۹۶
و اجراهای متعدد دیگر تا سال ۱۳۹۸
🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#ابراهیم_اثباتی
☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️
۲ بهمن سالروز درگذشت ابوالحسن مختاباد
(زاده ۲۲ دی ۱۳۴۸ ساری -- درگذشته ۲ بهمن ۱۴۰۱ امریکا) نویسنده، منتقد، پژوهشگر تاریخ موسیقی معاصر و روزنامهنگار
او در رشته حسابداری با گرایش مدیریت از دانشگاه علامه طباطبایی مدرک کارشناسی گرفت و از بهار ۱۳۷۳ بهعنوان عضو تحریریه روزنامه همشهری تا امرداد ۱۳۹۶ همکاری کرد.
با کتاب هفته"شورای سردبیری برای ۴ سال در دوره اصلاحات" و روزنامههای کارگزاران، صبح امروز، آفتاب امروز " خبرنامه خانه موسیقی، هفتهنامه آتیه "زیر نظر سازمان تأمین اجتماعی و انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران " همکاری داشت.
در بهمن ۱۳۹۱ از پایاننامه دوره کارشناسی ارشد در رشته علوم ارتباطات اجتماعی با موضوع «نقش اخلاق حرفهای در توسعه روزنامهنگاری از دیدگاه سردبیران مطبوعات و استادان علوم ارتباطات» دفاع کرد.
فعالیت در حوزه موسیقی را با انتخاب بهعنوان بازرس کانون پژوهشگران خانه موسیقی در سال ۸۱ آغاز کرد و سپس در کنار سردبیری نشریه خبری این نهاد، در دورههای بعد بهعنوان عضو، نایب رئیس و رئیس هیئت مدیره این کانون انتخاب شد.
همچنین دبیری"سمینار سه دهه موسیقی ایران» را در ۷ میزگرد در جشنواره موسیقی فجر سال ۱۳۸۷ برعهده داشت.
او در سالهای فعالیت در انجمن سردبیری، سایت انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران را نیز عهدهدار بود و همزمان دبیری کمیته حل اختلاف را بر عهده داشت.
پیشنهاد تدوین «آییننامهای در اخلاق حرفهای در روزنامهنگاری ایران» از ابتکارات او بود که با پلمب انجمن صنفی معلق ماند.
او موسیقی را با یادگیری آواز در سالهای اولیه دهه هفتاد نزد صالح عظیمی آغاز کرد و در ادامه مدتی نزد رضوی سروستانی ردیف آموخت و نیز شیوه آوازی طاهرزاده به روایت نورعلی برومند را نیز نزد حمیدرضا نوربخش فراگرفت. ضمن آنکه چند مدتی هم نزد کمالالدین عباسی ردیف آوازی را آموخت. در این مدت آموزههای آوازی و صداسازی را با برادرش عبدالحسین مختاباد استمرار داد و سلفژ و تئوری موسیقی را نزد محسن الهامیان و نواختن سهتار را هم برای مدتی کوتاه نزد حمید سکوتی، رضا موسویزاده، پیمان سلطانی و بهداد بابایی آموخت و در این اواخر هم ردیف را نزد حمید متبسم کار میکرد.
وی همچنین پادکستی با نگاه تخصصی به مقوله آواز و خوانندگی در تمامی گونههای آن را از اوایل سال ۱۴۰۱ سردبیری و مدیریت میکرد که "رادیو آوازه" نام داشت و در ذیل فعالیتهای انستیتو موسیقی کلاسیک ایران و خاورمیانه انجام میشد.
آثار:
۱- بهارستان: پرسهای در گنجینه ادب پارسی، ابوالحسن مختاباد (تدوین) ناشر: همشهری ۱۳۸۶.
۲- زندگینامه روحاله خالقی، ابوالحسن مختاباد، ناشر: امیرکبیر، کتابهای جیبی ۱۳۸۹.
۳- نشر و نوشتار: مقالات و یادداشتهایی درباره نشر و کتاب در ایران، ابوالحسن مختاباد، ناشر: انتشارات خانه کتاب ۱۳۹۵.
🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
#ابوالحسن_مختاباد
۲ بهمن سالروز درگذشت ابوالحسن مختاباد
(زاده ۲۲ دی ۱۳۴۸ ساری -- درگذشته ۲ بهمن ۱۴۰۱ امریکا) نویسنده، منتقد، پژوهشگر تاریخ موسیقی معاصر و روزنامهنگار
او در رشته حسابداری با گرایش مدیریت از دانشگاه علامه طباطبایی مدرک کارشناسی گرفت و از بهار ۱۳۷۳ بهعنوان عضو تحریریه روزنامه همشهری تا امرداد ۱۳۹۶ همکاری کرد.
با کتاب هفته"شورای سردبیری برای ۴ سال در دوره اصلاحات" و روزنامههای کارگزاران، صبح امروز، آفتاب امروز " خبرنامه خانه موسیقی، هفتهنامه آتیه "زیر نظر سازمان تأمین اجتماعی و انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران " همکاری داشت.
در بهمن ۱۳۹۱ از پایاننامه دوره کارشناسی ارشد در رشته علوم ارتباطات اجتماعی با موضوع «نقش اخلاق حرفهای در توسعه روزنامهنگاری از دیدگاه سردبیران مطبوعات و استادان علوم ارتباطات» دفاع کرد.
فعالیت در حوزه موسیقی را با انتخاب بهعنوان بازرس کانون پژوهشگران خانه موسیقی در سال ۸۱ آغاز کرد و سپس در کنار سردبیری نشریه خبری این نهاد، در دورههای بعد بهعنوان عضو، نایب رئیس و رئیس هیئت مدیره این کانون انتخاب شد.
همچنین دبیری"سمینار سه دهه موسیقی ایران» را در ۷ میزگرد در جشنواره موسیقی فجر سال ۱۳۸۷ برعهده داشت.
او در سالهای فعالیت در انجمن سردبیری، سایت انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران را نیز عهدهدار بود و همزمان دبیری کمیته حل اختلاف را بر عهده داشت.
پیشنهاد تدوین «آییننامهای در اخلاق حرفهای در روزنامهنگاری ایران» از ابتکارات او بود که با پلمب انجمن صنفی معلق ماند.
او موسیقی را با یادگیری آواز در سالهای اولیه دهه هفتاد نزد صالح عظیمی آغاز کرد و در ادامه مدتی نزد رضوی سروستانی ردیف آموخت و نیز شیوه آوازی طاهرزاده به روایت نورعلی برومند را نیز نزد حمیدرضا نوربخش فراگرفت. ضمن آنکه چند مدتی هم نزد کمالالدین عباسی ردیف آوازی را آموخت. در این مدت آموزههای آوازی و صداسازی را با برادرش عبدالحسین مختاباد استمرار داد و سلفژ و تئوری موسیقی را نزد محسن الهامیان و نواختن سهتار را هم برای مدتی کوتاه نزد حمید سکوتی، رضا موسویزاده، پیمان سلطانی و بهداد بابایی آموخت و در این اواخر هم ردیف را نزد حمید متبسم کار میکرد.
وی همچنین پادکستی با نگاه تخصصی به مقوله آواز و خوانندگی در تمامی گونههای آن را از اوایل سال ۱۴۰۱ سردبیری و مدیریت میکرد که "رادیو آوازه" نام داشت و در ذیل فعالیتهای انستیتو موسیقی کلاسیک ایران و خاورمیانه انجام میشد.
آثار:
۱- بهارستان: پرسهای در گنجینه ادب پارسی، ابوالحسن مختاباد (تدوین) ناشر: همشهری ۱۳۸۶.
۲- زندگینامه روحاله خالقی، ابوالحسن مختاباد، ناشر: امیرکبیر، کتابهای جیبی ۱۳۸۹.
۳- نشر و نوشتار: مقالات و یادداشتهایی درباره نشر و کتاب در ایران، ابوالحسن مختاباد، ناشر: انتشارات خانه کتاب ۱۳۹۵.
🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
#ابوالحسن_مختاباد
سلام
عالم از ناله ی عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ وفرح بخش صدایی دارد
حافظ
به مناسبت دوم بهمن ماه زاد روز دکتر غلامحسین یوسفی
"بزرگ بود وا ز اهالی امروز "
عمری را برسر تحقیق و اعتلای ادب
فارسی گذاشته بود.
باشوق می خواند وبا عشق می نوشت
و با جان تدریس می کرد.
با زنده کردن یاد و خاطره ی کسانی که
زندگی و هستی خود را برای تحقیق
و اعتلای ادب فارسی گذاشته اند.
درمی یابم که این زبان با رنج و مرارت
و زحمت و عشق و شوق ، جاودانه شده است.
افسونگری زبا ن وبیان اندیشه وآرمانهای
ناب واصیل انسانی وحدیث نفسی که ما بازبان دری بیان می کنیم .
این نکته را یاد آوری می کند که
گویا این زبان می دانسته است که درد و رنج و شادی فارسی زبانان چیست .
به همین دلیل، قرنها قبل از ما ،این رنجها و شادی ها
را از زبان بهترین گویندگان برای ما وآیندگان به یادگار گذاشته است.
" یادگاری که دراین گنبد دوار بماند."
دکتر یوسفی از ادیب مردانی بود که با شوقی وصف ناپذیر، شب و روز خودرا
صرف اعتلای زبان دری می کرد.
می خواند ،می نوشت ، تحقیق کرد
می آموخت . دمی از یادگرفتن ویاد دادن
نمی آسود.
گویا مراکز علمی جهان را جایگاه
مناسبی برای تحقیق وتفحص زبان
مادریش می دانست
عشق به فرهنگ وادب و عظمت ایران استاد راشیدا و شیفته کرده بود.
درهرنقطه ای از دنیا اگر نسخه ای خطی را از کتابهایی چون قابوس نامه ،گلستان ، بوستان .غزلیات سعدی می یافت با شوق برای یافتن یا استفاده ازان تلاش می کرد.
حتی گلستان آماده ی چاپ را چاپ نمی کرد تا نسخه خطی فلان کتابخانه ی ینگه دنیا را ببیند.
معلمی وارسته و فروتن بود.
هنگام تدریس آثار درجه اول ادبیات فارسی با شوقی عجیب و آرامشی بی نظیر تدریس می کرد.
دکتر یوسفی استادی بود. به تمام معنا استاد.
محققی معتدل و نویسنده ای زبر دست وماهربود .
باقلم به زبان فارسی جان می بخشید.
درپشت نوشته ها یش ،انسانی بود وارسته ، آگاه ، خیراندیش .
ادبیات را برای خیرخواهی و اگاهی و عظمت ایران می خواست.
درکتاب چشمه روشن همان گونه که به حافظ و سعدی و مولوی وخیام می پردازد.
به اخوان ثالث و نیما و شاملو و سهراب سپهری هم توجه می کند.
کتاب روانهای روشن ؛ روانهارا روشن می کند.
او پیامهای روشن و انسانی را از دل متون واشعار فارسی بیرون می کشید
و با زبان و قلمی شیرین و امروزی بیان می کرد.
آثار یوسفی دریچه ی است به سوی خورشیددرخشان ادب فارسی.
کتاب دو جلدی دیداری با اهل قلم
دیداری اندیشمندانه است.
با اهل قلم
ممکن است ما بارها گلستان .کلیله دمنه یا اثارعبید را خوانده باشیم.
ولی دیداری با اهل قلم عمق اندیشه ی این آثار گران سنگ را برای ما می نمایاند.
استادیوسفی و یژگیهای منحصر بفردی داشت .ازجمله
الف- .در تحقیق خود انگیخته بود وبا صمیمیت کارمی کرد.
هیچ مانعی اورا از ادامه کار بازنمی داشت .
ب -.در دقت و وسواس علمی نمونه بود.
بارها برای یک لغت به کتابخانه مراجعه می کرد.
ج- نظم وترتیب و آراستگی درظاهراورا آدمی شیک پوش ومبادی آداب نشان می داد.
یوسفی از هرنوع تظاهربه علامگی ودانشمند نمایی، روی گردان بود.
ح- اعتقاد راسخ وی به ضرورت حضور و استمرار روح علمی وپژوهشی درفضای دانشگاهی، سبب شده بود
که در گزینش دانشجو برای دورهای
دکتری و ارشد سخت گیری کند( امروزه واقعا جایشان خالی است)
و- نثر استوار و ساده و پرجذبه اوبی نظیر بود.
مقدمه ی بوستان وگلستان او واقعا خواندنی است.
وسرشاراست از انسانیت ومهربانی وخیر خواهی وبیانگر پیامهای ارزشمندو جاودانه ی سعدی.
روانش شادباد
ل.بهرامیان
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
عالم از ناله ی عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ وفرح بخش صدایی دارد
حافظ
به مناسبت دوم بهمن ماه زاد روز دکتر غلامحسین یوسفی
"بزرگ بود وا ز اهالی امروز "
عمری را برسر تحقیق و اعتلای ادب
فارسی گذاشته بود.
باشوق می خواند وبا عشق می نوشت
و با جان تدریس می کرد.
با زنده کردن یاد و خاطره ی کسانی که
زندگی و هستی خود را برای تحقیق
و اعتلای ادب فارسی گذاشته اند.
درمی یابم که این زبان با رنج و مرارت
و زحمت و عشق و شوق ، جاودانه شده است.
افسونگری زبا ن وبیان اندیشه وآرمانهای
ناب واصیل انسانی وحدیث نفسی که ما بازبان دری بیان می کنیم .
این نکته را یاد آوری می کند که
گویا این زبان می دانسته است که درد و رنج و شادی فارسی زبانان چیست .
به همین دلیل، قرنها قبل از ما ،این رنجها و شادی ها
را از زبان بهترین گویندگان برای ما وآیندگان به یادگار گذاشته است.
" یادگاری که دراین گنبد دوار بماند."
دکتر یوسفی از ادیب مردانی بود که با شوقی وصف ناپذیر، شب و روز خودرا
صرف اعتلای زبان دری می کرد.
می خواند ،می نوشت ، تحقیق کرد
می آموخت . دمی از یادگرفتن ویاد دادن
نمی آسود.
گویا مراکز علمی جهان را جایگاه
مناسبی برای تحقیق وتفحص زبان
مادریش می دانست
عشق به فرهنگ وادب و عظمت ایران استاد راشیدا و شیفته کرده بود.
درهرنقطه ای از دنیا اگر نسخه ای خطی را از کتابهایی چون قابوس نامه ،گلستان ، بوستان .غزلیات سعدی می یافت با شوق برای یافتن یا استفاده ازان تلاش می کرد.
حتی گلستان آماده ی چاپ را چاپ نمی کرد تا نسخه خطی فلان کتابخانه ی ینگه دنیا را ببیند.
معلمی وارسته و فروتن بود.
هنگام تدریس آثار درجه اول ادبیات فارسی با شوقی عجیب و آرامشی بی نظیر تدریس می کرد.
دکتر یوسفی استادی بود. به تمام معنا استاد.
محققی معتدل و نویسنده ای زبر دست وماهربود .
باقلم به زبان فارسی جان می بخشید.
درپشت نوشته ها یش ،انسانی بود وارسته ، آگاه ، خیراندیش .
ادبیات را برای خیرخواهی و اگاهی و عظمت ایران می خواست.
درکتاب چشمه روشن همان گونه که به حافظ و سعدی و مولوی وخیام می پردازد.
به اخوان ثالث و نیما و شاملو و سهراب سپهری هم توجه می کند.
کتاب روانهای روشن ؛ روانهارا روشن می کند.
او پیامهای روشن و انسانی را از دل متون واشعار فارسی بیرون می کشید
و با زبان و قلمی شیرین و امروزی بیان می کرد.
آثار یوسفی دریچه ی است به سوی خورشیددرخشان ادب فارسی.
کتاب دو جلدی دیداری با اهل قلم
دیداری اندیشمندانه است.
با اهل قلم
ممکن است ما بارها گلستان .کلیله دمنه یا اثارعبید را خوانده باشیم.
ولی دیداری با اهل قلم عمق اندیشه ی این آثار گران سنگ را برای ما می نمایاند.
استادیوسفی و یژگیهای منحصر بفردی داشت .ازجمله
الف- .در تحقیق خود انگیخته بود وبا صمیمیت کارمی کرد.
هیچ مانعی اورا از ادامه کار بازنمی داشت .
ب -.در دقت و وسواس علمی نمونه بود.
بارها برای یک لغت به کتابخانه مراجعه می کرد.
ج- نظم وترتیب و آراستگی درظاهراورا آدمی شیک پوش ومبادی آداب نشان می داد.
یوسفی از هرنوع تظاهربه علامگی ودانشمند نمایی، روی گردان بود.
ح- اعتقاد راسخ وی به ضرورت حضور و استمرار روح علمی وپژوهشی درفضای دانشگاهی، سبب شده بود
که در گزینش دانشجو برای دورهای
دکتری و ارشد سخت گیری کند( امروزه واقعا جایشان خالی است)
و- نثر استوار و ساده و پرجذبه اوبی نظیر بود.
مقدمه ی بوستان وگلستان او واقعا خواندنی است.
وسرشاراست از انسانیت ومهربانی وخیر خواهی وبیانگر پیامهای ارزشمندو جاودانه ی سعدی.
روانش شادباد
ل.بهرامیان
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
به احترام آقای دکتر ابوالحسن نجفی که درساعت ۱۴/۳۰روزجمعه ۲ بهمن ۱۳۹۴ دربیمارستانی درتهران درگذشت و جامعه ادبی ایران استادی زبان شناس، نقادی دقیق النظر و زبان فارسی معماری دانا وعاشقی صادق را از دست داد.
وجود ابوالحسن نجفی قبل از آنکه به تهران بیاید ومظهر فیض عام شود دراصفهان با همکاری دوستان فاضلی چون خودش وپرورش شاگردانی مستعد، یکی از مراکز نقد جدید وداستان معاصر کشور را پی افکند و آشنایی با گستره ادبیات جهان پدید آورد و شهراصفهان با نشر معتبر " جُنگ اصفهان" در سه عرصه نقد و داستان معاصر ونهضت ترجمه -قبل از وقوع انقلاب اسلامی- کم رقیب،یا بی رقیب شد. کسانی که به نحوی با دکترنجفی آشنایی داشتند و از نظریات ونقد او بهره ور شدند و یا به تربیت او در سطح کشور بالیدند
باید به این نام ها اشاره کرد: هوشنگ گلشیری ،بهرام صادقی، محمد حقوقی، احمد میرعلایی،حمید ارباب شیرانی، عبدالرحیم اخوت، علی خدایی دکترضیاء موحد و...و
تا به تهران آمد و در کنار استادان بزرگی چون دکترخانلری و احمد سمیعی و شاهرخ مسکوب ( که از اصفهان باهم دمساز بودند) وعلی محمد حق شناس و...
،ادبیات معاصر وزبان فارسی را مایه تقویت و یاریگر شدند.
وقتی کتاب " غلط ننویسیم"۱۳۶۶ او بیرون آمد، ودر مدت دوماه سه بارتجدید چاپ شد. کتاب مرجعی بود برای حلّ مشکلات نویسندگان و راهنمای اهل قلم و به ویژه ویراستاران ،که تا به امروز هم چنان معتبر و کتاب دم دست مترجمان است
همان زمان نقاد نکته دانی چون بهاالدین خرمشاهی اعلام کرد هر اهل ادبی چنین کتابی( غلط ننویسیم ) را نداشته باشد مغبون است.
" فرهنگ فارسی عامیانه"۱۳۷۸ دوجلدی، آیتی دیگر است از کوشش و باریک نگری او به زبان مردم
نظریات دکتر نجفی در علم عروض شعر فارسی آن قدر نو وبدیع می نمود که نظر استادانی چون دکتر خانلری و مسعود فرزاد درباره وزن شعر فارسی را، ساده تر و دامن گسترده ترکرد.
در کارنامه ترجمه هایی که به نام دکترنجفی معتبر است هجده اثر است، که برخی آن ها هنوز رنگ کُهنگی نگرفته است. آثاری چون: "ادبیات چیست" ،اثر ژان پل سارتر، که با مصطفی رحیمی ترجمه کرد
یا " خانواده تیبو" اثر روژه دوگار. یا " ضد خاطرات" اثر آندره مالرو که باهمکاری رضاسیدحسینی و ...
که هنوز آرزوی فرصت مطالعه دوباره آن ها بامن است.
پرسش از استاد:
درنگارش امروز
رسم الخط یا املا ی کلمات چگونه باید باشد؟
زمانی نظر دکتر نجفی در این باره جویا شده بودند . فرموده بود: "افراد می توانند سبک های نگارش مختلف داشته باشند اما املا یا دستور خط درهمه جا باید یکسان باشد وهمه باید از اصول واحدی پیروی کنند، اختلاف خط جز لطمه حاصل دیگری به بار نمی آورد . خط ابزاری است که باید به نحو یکسان از آن استفاده شود. اختلافات سبکی امری ناگزیر است، وتازه برای زبان هم سودمند است، اما اختلاف درخط باعث سردر گمی واتلاف وقت می شود. شما ممکن است متنی را که با رسم الخطی جا افتاده نگاشته شده است ،درمدت پنج دقیقه بخوانید،اما اگرهمان متن را با رسم الخط دیگری بنویسید،
خواندن آن ده دقیقه یابیشتر طول می کشد،تغییر رسم الخط هیچ حاصلی جز اتلاف وقت وانرژی ندارد...
( با استفاده از گفتگوی امید طبیب زاده با دکتر نجفی/ فصل نامه دریچه اصفهان/
جشن نامه ابوالحسن نجفی)
مسعود تاکی
وجود ابوالحسن نجفی قبل از آنکه به تهران بیاید ومظهر فیض عام شود دراصفهان با همکاری دوستان فاضلی چون خودش وپرورش شاگردانی مستعد، یکی از مراکز نقد جدید وداستان معاصر کشور را پی افکند و آشنایی با گستره ادبیات جهان پدید آورد و شهراصفهان با نشر معتبر " جُنگ اصفهان" در سه عرصه نقد و داستان معاصر ونهضت ترجمه -قبل از وقوع انقلاب اسلامی- کم رقیب،یا بی رقیب شد. کسانی که به نحوی با دکترنجفی آشنایی داشتند و از نظریات ونقد او بهره ور شدند و یا به تربیت او در سطح کشور بالیدند
باید به این نام ها اشاره کرد: هوشنگ گلشیری ،بهرام صادقی، محمد حقوقی، احمد میرعلایی،حمید ارباب شیرانی، عبدالرحیم اخوت، علی خدایی دکترضیاء موحد و...و
تا به تهران آمد و در کنار استادان بزرگی چون دکترخانلری و احمد سمیعی و شاهرخ مسکوب ( که از اصفهان باهم دمساز بودند) وعلی محمد حق شناس و...
،ادبیات معاصر وزبان فارسی را مایه تقویت و یاریگر شدند.
وقتی کتاب " غلط ننویسیم"۱۳۶۶ او بیرون آمد، ودر مدت دوماه سه بارتجدید چاپ شد. کتاب مرجعی بود برای حلّ مشکلات نویسندگان و راهنمای اهل قلم و به ویژه ویراستاران ،که تا به امروز هم چنان معتبر و کتاب دم دست مترجمان است
همان زمان نقاد نکته دانی چون بهاالدین خرمشاهی اعلام کرد هر اهل ادبی چنین کتابی( غلط ننویسیم ) را نداشته باشد مغبون است.
" فرهنگ فارسی عامیانه"۱۳۷۸ دوجلدی، آیتی دیگر است از کوشش و باریک نگری او به زبان مردم
نظریات دکتر نجفی در علم عروض شعر فارسی آن قدر نو وبدیع می نمود که نظر استادانی چون دکتر خانلری و مسعود فرزاد درباره وزن شعر فارسی را، ساده تر و دامن گسترده ترکرد.
در کارنامه ترجمه هایی که به نام دکترنجفی معتبر است هجده اثر است، که برخی آن ها هنوز رنگ کُهنگی نگرفته است. آثاری چون: "ادبیات چیست" ،اثر ژان پل سارتر، که با مصطفی رحیمی ترجمه کرد
یا " خانواده تیبو" اثر روژه دوگار. یا " ضد خاطرات" اثر آندره مالرو که باهمکاری رضاسیدحسینی و ...
که هنوز آرزوی فرصت مطالعه دوباره آن ها بامن است.
پرسش از استاد:
درنگارش امروز
رسم الخط یا املا ی کلمات چگونه باید باشد؟
زمانی نظر دکتر نجفی در این باره جویا شده بودند . فرموده بود: "افراد می توانند سبک های نگارش مختلف داشته باشند اما املا یا دستور خط درهمه جا باید یکسان باشد وهمه باید از اصول واحدی پیروی کنند، اختلاف خط جز لطمه حاصل دیگری به بار نمی آورد . خط ابزاری است که باید به نحو یکسان از آن استفاده شود. اختلافات سبکی امری ناگزیر است، وتازه برای زبان هم سودمند است، اما اختلاف درخط باعث سردر گمی واتلاف وقت می شود. شما ممکن است متنی را که با رسم الخطی جا افتاده نگاشته شده است ،درمدت پنج دقیقه بخوانید،اما اگرهمان متن را با رسم الخط دیگری بنویسید،
خواندن آن ده دقیقه یابیشتر طول می کشد،تغییر رسم الخط هیچ حاصلی جز اتلاف وقت وانرژی ندارد...
( با استفاده از گفتگوی امید طبیب زاده با دکتر نجفی/ فصل نامه دریچه اصفهان/
جشن نامه ابوالحسن نجفی)
مسعود تاکی
✳️ اضطرارات شاعری چیست؟
❇️ پس از آشنایی با اختیارات شاعری با پدیده ای به اسم اضطرارات شاعری برمی خوریم اما اینکه اضطرارات شاعری چیست در ادامه توضیح خواهم داد.
◀️ همانطور که از اسم آن پیداست شاعر گاهی مضطر خواهد بود برای استفاده از حالتی از کلمه تا به وسیله آن سلامت شعر خود را توجیه نماید.
◀️ در اضطرارات شاعری برعکس اختیارات شاعری ، شاعر مجبور به استفاده از حالت خاصی از کلمه خواهد بود یعنی اگر حالت دیگر کلمه را استفاده نماید سلامت شعر زیر سوال خواهد رفت!
◀️ با این مقدمه می توان گفت آنچه را که ما به عنوان "اختیارات زبانی" می شناسیم در اصل اضطرارات هستند و نه اختیارات!
اما دلیل این ادعا چیست؟
در اختیارات شاعری همانطور که از اسم آن پیداست شاعر باید مختار باشد در استفاده از نوع کلمات، به عبارت دیگر شاعر از هر حالتی استفاده کند به سلامت شعر خدشه ای وارد نمی شود و این تنها سلیقه شاعر است که تصمیم گیرنده است.
برای نمونه در مصرعی بر وزن "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن" در رکن اول چه از "فعلاتن" استفاده شود چه از "فاعلاتن" وزن صحیح است (طبق قواعدی که پذیرفته شده) یعنی شاعر طبق اختیارات خود یکی از دو حالت ها را انتخاب می کند.
اما در زیر خواهیم دید که "اختیارات زبانی " نه تنها به شاعر اختیاری برای انتخاب نمی دهد بلکه مجبور به استفاده نیز خواهد کرد!
◀️حذف همزه:
گفتیم طبق اختیارات وزنی شاعر می تواند گاهی همزه قبل از الف را حذف کند... اما با نگاهی دقیق تر متوجه خواهیم شد در چنین مواقعی شاعر مجبور است که همزه را حذف کند تا وزن دچار اختلال نشود! بنابراین شاعر نمی تواند ادعا کند که "می توانم" همزه را حذف نمایم بلکه مجبور به انجام چنین عملی است
برای مثال در مصرع: آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب
به وضوح مشخص است در این مصرع شاعر مجبور به حذف همزه در "آب" است چرا که در غیر این صورت وزن با اشکال روبروست.
همینطور در مورد "کوتاه تلفظ کردن هجای بلند" و " بلند تلفظ کردن هجای کوتاه"
در هرکدام از حالت ها اگر شاعر چنین نکند وزن شعر مختل خواهد شد و به زبان ساده تر شاعر اختیاری در این حالات ندارد بلکه به اضطرار به این عمل روی خواهد آورد!
◀️ بنابراین می توان گفت اختیارات شاعری در اصل همان "اختیارات وزنی" هستند و "اختیارات زبانی" نمی توانند در بین اختیارات شاعری قرار گیرند و بهتر است بجای آن از لفظ "اضطرارات شاعری" یا "اضطرارات وزنی" استفاده نماییم!
◀️ البته اضطرارات شاعری محدود به همین موارد نیست و می توان گزینه هایی مانند "آوردن محاوره در شعر" ، "مخالفت قیاس" ، "استفاده از شکل شکسته کلمات" و... را هم جزئی از اضطرارات وزنی دانست.
برای نمونه شاعر ی که در شعر خود از "ز" بجای "از" استفاده می کند "مجبور " به این کار است و به اضطرار وزن چنین می کند چرا که اگر در همان مکان از "از" استفاده کند مسلما با ایراد وزنی روبرو خواهد شد! بنابراین دانسته یا ندانسته از "اضطرارات وزنی" استفاده کرده است
◀️ در پایان یاد آور می شوم همانطور که در مورد اختیارات شاعری گفته شده هرچقدر شعری دارای اختیارات کمتری باشد(ظاهرا بیشتر اختیارات زبانی مدنظر است!) از صلابت بیشتری برخوردار خواهد بود، در مورد اضطرارات این توصیه قوی تر است
❇️ منابع:
آشنایی با عروض و قافیه، سیروس شمسیا ،
وزن و قافیة شعر فارسی، دکتر تقی وحیدیان
اختیارات شاعری، ابوالحسن نجفی
در پیرامون اختیارات شاعری، ساسان سپنتا
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
❇️ پس از آشنایی با اختیارات شاعری با پدیده ای به اسم اضطرارات شاعری برمی خوریم اما اینکه اضطرارات شاعری چیست در ادامه توضیح خواهم داد.
◀️ همانطور که از اسم آن پیداست شاعر گاهی مضطر خواهد بود برای استفاده از حالتی از کلمه تا به وسیله آن سلامت شعر خود را توجیه نماید.
◀️ در اضطرارات شاعری برعکس اختیارات شاعری ، شاعر مجبور به استفاده از حالت خاصی از کلمه خواهد بود یعنی اگر حالت دیگر کلمه را استفاده نماید سلامت شعر زیر سوال خواهد رفت!
◀️ با این مقدمه می توان گفت آنچه را که ما به عنوان "اختیارات زبانی" می شناسیم در اصل اضطرارات هستند و نه اختیارات!
اما دلیل این ادعا چیست؟
در اختیارات شاعری همانطور که از اسم آن پیداست شاعر باید مختار باشد در استفاده از نوع کلمات، به عبارت دیگر شاعر از هر حالتی استفاده کند به سلامت شعر خدشه ای وارد نمی شود و این تنها سلیقه شاعر است که تصمیم گیرنده است.
برای نمونه در مصرعی بر وزن "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن" در رکن اول چه از "فعلاتن" استفاده شود چه از "فاعلاتن" وزن صحیح است (طبق قواعدی که پذیرفته شده) یعنی شاعر طبق اختیارات خود یکی از دو حالت ها را انتخاب می کند.
اما در زیر خواهیم دید که "اختیارات زبانی " نه تنها به شاعر اختیاری برای انتخاب نمی دهد بلکه مجبور به استفاده نیز خواهد کرد!
◀️حذف همزه:
گفتیم طبق اختیارات وزنی شاعر می تواند گاهی همزه قبل از الف را حذف کند... اما با نگاهی دقیق تر متوجه خواهیم شد در چنین مواقعی شاعر مجبور است که همزه را حذف کند تا وزن دچار اختلال نشود! بنابراین شاعر نمی تواند ادعا کند که "می توانم" همزه را حذف نمایم بلکه مجبور به انجام چنین عملی است
برای مثال در مصرع: آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب
به وضوح مشخص است در این مصرع شاعر مجبور به حذف همزه در "آب" است چرا که در غیر این صورت وزن با اشکال روبروست.
همینطور در مورد "کوتاه تلفظ کردن هجای بلند" و " بلند تلفظ کردن هجای کوتاه"
در هرکدام از حالت ها اگر شاعر چنین نکند وزن شعر مختل خواهد شد و به زبان ساده تر شاعر اختیاری در این حالات ندارد بلکه به اضطرار به این عمل روی خواهد آورد!
◀️ بنابراین می توان گفت اختیارات شاعری در اصل همان "اختیارات وزنی" هستند و "اختیارات زبانی" نمی توانند در بین اختیارات شاعری قرار گیرند و بهتر است بجای آن از لفظ "اضطرارات شاعری" یا "اضطرارات وزنی" استفاده نماییم!
◀️ البته اضطرارات شاعری محدود به همین موارد نیست و می توان گزینه هایی مانند "آوردن محاوره در شعر" ، "مخالفت قیاس" ، "استفاده از شکل شکسته کلمات" و... را هم جزئی از اضطرارات وزنی دانست.
برای نمونه شاعر ی که در شعر خود از "ز" بجای "از" استفاده می کند "مجبور " به این کار است و به اضطرار وزن چنین می کند چرا که اگر در همان مکان از "از" استفاده کند مسلما با ایراد وزنی روبرو خواهد شد! بنابراین دانسته یا ندانسته از "اضطرارات وزنی" استفاده کرده است
◀️ در پایان یاد آور می شوم همانطور که در مورد اختیارات شاعری گفته شده هرچقدر شعری دارای اختیارات کمتری باشد(ظاهرا بیشتر اختیارات زبانی مدنظر است!) از صلابت بیشتری برخوردار خواهد بود، در مورد اضطرارات این توصیه قوی تر است
❇️ منابع:
آشنایی با عروض و قافیه، سیروس شمسیا ،
وزن و قافیة شعر فارسی، دکتر تقی وحیدیان
اختیارات شاعری، ابوالحسن نجفی
در پیرامون اختیارات شاعری، ساسان سپنتا
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاملو: اهمیت و ارج زندگی در همینه که موقته، تو باید جاودانگی خودت رو در جای دیگری دنبال کنی...
محمود دولت آبادی: اونجا کجاست؟!
شاملو: انسانیت...
محمود دولت آبادی: اونجا کجاست؟!
شاملو: انسانیت...
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدیویی بسیار زیبا به رهبری: #آندره_ریو
امروزه جهان تشنه شادکامی، امیدواری، آرامش و شفقت است.
شاد بودن میتواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در زندگی باشد. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم، رنجهایمان را ببینیم و فضایی را به توسعه هیجانات مثبت اختصاص دهیم.
#ریک_هانسون
امروزه جهان تشنه شادکامی، امیدواری، آرامش و شفقت است.
شاد بودن میتواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در زندگی باشد. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم، رنجهایمان را ببینیم و فضایی را به توسعه هیجانات مثبت اختصاص دهیم.
#ریک_هانسون
ارسطو معتقد بود فضیلت عادتی آموختنی است و همه با آموزش و تفکر عمیق میتوانند ظرفیت عملِ بافضیلت را در خودشان پرورش دهند.
از نظر ارسطو فضیلت هیچ دخلی به ثروت ندارد، فضیلت بخشی از سنت خردورزی است که رشد اخلاقی را فراتر از رشد اقتصادی درنظر میگیرد. به علاوه، هدف این رشد اخلاقی به کمال رساندن مجموعهای از صفات مانند شجاعت و اعتدال است. این فضائل اصولی طلاییاند که میتوان آنها را در نقطهای بین «افراط و تفریط» یافت. بنابراین انسان باید شجاع باشد، نه بیپروا(افراط) یا ترسو(تفریط)؛ باید خویشتندار باشد، نه هوسران و بیبندوبار(افراط) یا اساساً بیحال و بیتفاوت(تفریط).
ارسطو میگوید دستیابی به چنین فضیلتی به آموزش زیادی نیاز دارد و «خوب بودن کار سادهای نیست». وانگهی از این نیز فراتر میرود. پی بردن به اینکه تا چه حد عصبانی شویم، یا هنگام قرض دادن پول چگونه رفتار کنیم که نتیجهی مطلوبی بگیریم، یا در هر موقعیتی چه رفتار مناسبی از خود نشان دهیم، بسیار دشوار است: «رفتار مناسب در برابر فرد مناسب، در حد مناسب، در زمان مناسب، با انگیزهی مناسب و به روش مناسب نه کاری است که هر کس از عهدهاش برآید، و نه کار سادهای است.
از این رو خوب بودن هم کمیاب است و هم ستایشبرانگیز و هم شرافتمندانه.»
ارسطو: ما «باید تا آنجا که در توانمان است، خود را جاودانه سازیم، و برای زندگی کردن مطابق با برترین کیفیت وجودمان، از هیچ کوششی فروگذار نکنیم.»
با وجود گرایشهای نخبهسالارانهی ارسطو، اخلاقگرایان فضیلتمحور امروزی استدلال میکنند که با کمک اندیشههای او میتوان موج نئولیبرالیسم را مهار کرد، چون ارسطو منتقد ثروتاندوزی بود. استدلالش این بود که هدف از زندگی، شکوفایی فکری و مدنی است، نه رشد مادی. دلیل منحصر به فرد دیگر این است که ارسطو از ما خواسته همهی حوزههای زندگی را دارای هدفی مشخص، یا حکمتی غایی، بدانیم. هدف هر حوزه قابل بحث است، اما امکان ندارد همهی عرصههای زندگی، یک هدف واحد داشته باشند. بنابراین میتوانیم هدف از تحصیل را این بدانیم که میخواهیم شهروند بهتری باشیم یا به نگرش عمیقتری دربارهی زندگی دست یابیم، اما این هدف نباید ثروتاندوزی باشد، چون در اینصورت، هدف اقتصاد بر هدف تحصیلات چیره میشود.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
از نظر ارسطو فضیلت هیچ دخلی به ثروت ندارد، فضیلت بخشی از سنت خردورزی است که رشد اخلاقی را فراتر از رشد اقتصادی درنظر میگیرد. به علاوه، هدف این رشد اخلاقی به کمال رساندن مجموعهای از صفات مانند شجاعت و اعتدال است. این فضائل اصولی طلاییاند که میتوان آنها را در نقطهای بین «افراط و تفریط» یافت. بنابراین انسان باید شجاع باشد، نه بیپروا(افراط) یا ترسو(تفریط)؛ باید خویشتندار باشد، نه هوسران و بیبندوبار(افراط) یا اساساً بیحال و بیتفاوت(تفریط).
ارسطو میگوید دستیابی به چنین فضیلتی به آموزش زیادی نیاز دارد و «خوب بودن کار سادهای نیست». وانگهی از این نیز فراتر میرود. پی بردن به اینکه تا چه حد عصبانی شویم، یا هنگام قرض دادن پول چگونه رفتار کنیم که نتیجهی مطلوبی بگیریم، یا در هر موقعیتی چه رفتار مناسبی از خود نشان دهیم، بسیار دشوار است: «رفتار مناسب در برابر فرد مناسب، در حد مناسب، در زمان مناسب، با انگیزهی مناسب و به روش مناسب نه کاری است که هر کس از عهدهاش برآید، و نه کار سادهای است.
از این رو خوب بودن هم کمیاب است و هم ستایشبرانگیز و هم شرافتمندانه.»
ارسطو: ما «باید تا آنجا که در توانمان است، خود را جاودانه سازیم، و برای زندگی کردن مطابق با برترین کیفیت وجودمان، از هیچ کوششی فروگذار نکنیم.»
با وجود گرایشهای نخبهسالارانهی ارسطو، اخلاقگرایان فضیلتمحور امروزی استدلال میکنند که با کمک اندیشههای او میتوان موج نئولیبرالیسم را مهار کرد، چون ارسطو منتقد ثروتاندوزی بود. استدلالش این بود که هدف از زندگی، شکوفایی فکری و مدنی است، نه رشد مادی. دلیل منحصر به فرد دیگر این است که ارسطو از ما خواسته همهی حوزههای زندگی را دارای هدفی مشخص، یا حکمتی غایی، بدانیم. هدف هر حوزه قابل بحث است، اما امکان ندارد همهی عرصههای زندگی، یک هدف واحد داشته باشند. بنابراین میتوانیم هدف از تحصیل را این بدانیم که میخواهیم شهروند بهتری باشیم یا به نگرش عمیقتری دربارهی زندگی دست یابیم، اما این هدف نباید ثروتاندوزی باشد، چون در اینصورت، هدف اقتصاد بر هدف تحصیلات چیره میشود.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
دوازده نشانهی ذهن بالغ:
- شما به درک این موضوع رسیدید که دانای کامل نیستید و مسائل بسیار متنوعی وجود دارند که درباره آنها نمیدانید.
- شما کمتر از قبل صحبت میکنید و بیشتر گوش میدهید.
- شما کمتر از قبل خودخواهانه و خود محورانه رفتار میکنید.
- نسبت به انتقاد و مسائل منفی واکنش سریع و تدافعی ندارید.
- نسبت به قبل در قبال داراییهایتان و کسانی که در کنار شما هستند، بخشندهتر و قدردانتر هستید.
- به سلامتی و شادی خودتان بیشتر اهمیت میدهید.
- نسبت به اشتباه خودتان و دیگران، بخشش و دلسوزی دارید.
- به نظرات و دیدگاههای مخالف و متفاوت با خط فکری شما احترام میگذارید.
- قبل از اقدام و انجام کاری، به خوبی فکر میکنید.
- از دیگران حمایت میکنید.
- برای منفعت رساندن به دیگران، از خود گذشتگی دارید و بدون انتظاری برای جبران کردن، به اطرافیان خود خوبی میکنید.
- به زمان بیشتر از قبل اهمیت میدهید و روی بهبود شخصیت و رفتارتان تمرکز دارید.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
- شما به درک این موضوع رسیدید که دانای کامل نیستید و مسائل بسیار متنوعی وجود دارند که درباره آنها نمیدانید.
- شما کمتر از قبل صحبت میکنید و بیشتر گوش میدهید.
- شما کمتر از قبل خودخواهانه و خود محورانه رفتار میکنید.
- نسبت به انتقاد و مسائل منفی واکنش سریع و تدافعی ندارید.
- نسبت به قبل در قبال داراییهایتان و کسانی که در کنار شما هستند، بخشندهتر و قدردانتر هستید.
- به سلامتی و شادی خودتان بیشتر اهمیت میدهید.
- نسبت به اشتباه خودتان و دیگران، بخشش و دلسوزی دارید.
- به نظرات و دیدگاههای مخالف و متفاوت با خط فکری شما احترام میگذارید.
- قبل از اقدام و انجام کاری، به خوبی فکر میکنید.
- از دیگران حمایت میکنید.
- برای منفعت رساندن به دیگران، از خود گذشتگی دارید و بدون انتظاری برای جبران کردن، به اطرافیان خود خوبی میکنید.
- به زمان بیشتر از قبل اهمیت میدهید و روی بهبود شخصیت و رفتارتان تمرکز دارید.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#فلسفه
#روانشناسی
#خودشناسی
ما یک نیمه تاریک در وجودمان داریم که تمایلی به پذیرش و اذعان بدان نداریم.
یونگ به این قسمت وجود میگوید: "سایه".
ما به جای انکار این قسمت، باید با آن کنار بیاییم. یک نیمه گمشده که بدون آن ناقص هستیم و به صرف انکار آن، از دستش خلاص نمیشویم.
ما باید توانایی دیدن ابعاد منفی وجود خود را داشته باشیم و بدون شرمزدگی بدان اذعان کنیم.
این کاری است که در مورد دیگران به آسانی انجام میدهیم و تنها زمانی با سایه خود کنار میآییم که بتوانیم همین کار را درمورد خود نیز انجام دهیم. یعنی همانطور که میتوانیم نقاط ضعف دیگران را بیطرفانه ببینیم، بتوانیم نقاط منفی وجود خود را هم از منظر سوم شخص، یعنی شخص بیطرف ببینیم.
ما عموماً نقاط تاریک دیگران را خوب تشخیص میدهیم ولی زیر بار نقاط تاریک خود نمیرویم. در حالی که هرکدام از ما به نحوی، تمام نقاط ضعف و قوت دیگری را داریم و درست به همین دلیل است که این نقاط را در دیگران تشخیص میدهیم.
این بدان معناست که ما کم یا بیش، تمام ضعفهای دیگران را در خود داریم و اگر هم نداریم میتوانیم داشته باشیم.
مثلاً من تو را احمق مینامم در حالی که خودم هم کارهای احمقانه بسیاری کردهام، میکنم و خواهم کرد.
فرافکنی، دقیقا آن مکانیسمی است که با آن من عیب خود را به تو نسبت میدهم و به این ترتیب از پذیرش مسئولیت رفتار خویش گریخته و به این ترتیب راه اصلاح را میبندم.
نتیجه این بینش باید این باشد که به جای داوری سخت و تند دیگران، آن ها را درک کنیم و این درک، با همدلی میسر میشود.
همدلی به جای داوری.
چرا؟
زیرا دیگری هم، خود ما است که در موقعیتی متفاوت قرار گرفته است.
من هم توام که در شرایط متفاوتی قرار گرفتهام.
این همان سخن لاکان است که "انسان عبارت از دیگری است".
ما عبارت از دیگری هستیم. فقط جایمان با هم عوض شده است. پس ما آینه یکدیگریم.
من خودم را در آینه تو پیدا میکنم. این نکته مهم ما را به سوی همدلی به جای داوری، هدایت میکند.
اگر هم قرار است داوری کنیم، به جای داوری شخص، عمل او را داوری کنیم بیآنکه آن عمل را به شخصیت او مرتبط سازیم، آن هم با ملایم ترین عبارات و کلمات!
از کتاب: نیمه تاریک وجود
#دبی_فورد
#روانشناسی
#خودشناسی
ما یک نیمه تاریک در وجودمان داریم که تمایلی به پذیرش و اذعان بدان نداریم.
یونگ به این قسمت وجود میگوید: "سایه".
ما به جای انکار این قسمت، باید با آن کنار بیاییم. یک نیمه گمشده که بدون آن ناقص هستیم و به صرف انکار آن، از دستش خلاص نمیشویم.
ما باید توانایی دیدن ابعاد منفی وجود خود را داشته باشیم و بدون شرمزدگی بدان اذعان کنیم.
این کاری است که در مورد دیگران به آسانی انجام میدهیم و تنها زمانی با سایه خود کنار میآییم که بتوانیم همین کار را درمورد خود نیز انجام دهیم. یعنی همانطور که میتوانیم نقاط ضعف دیگران را بیطرفانه ببینیم، بتوانیم نقاط منفی وجود خود را هم از منظر سوم شخص، یعنی شخص بیطرف ببینیم.
ما عموماً نقاط تاریک دیگران را خوب تشخیص میدهیم ولی زیر بار نقاط تاریک خود نمیرویم. در حالی که هرکدام از ما به نحوی، تمام نقاط ضعف و قوت دیگری را داریم و درست به همین دلیل است که این نقاط را در دیگران تشخیص میدهیم.
این بدان معناست که ما کم یا بیش، تمام ضعفهای دیگران را در خود داریم و اگر هم نداریم میتوانیم داشته باشیم.
مثلاً من تو را احمق مینامم در حالی که خودم هم کارهای احمقانه بسیاری کردهام، میکنم و خواهم کرد.
فرافکنی، دقیقا آن مکانیسمی است که با آن من عیب خود را به تو نسبت میدهم و به این ترتیب از پذیرش مسئولیت رفتار خویش گریخته و به این ترتیب راه اصلاح را میبندم.
نتیجه این بینش باید این باشد که به جای داوری سخت و تند دیگران، آن ها را درک کنیم و این درک، با همدلی میسر میشود.
همدلی به جای داوری.
چرا؟
زیرا دیگری هم، خود ما است که در موقعیتی متفاوت قرار گرفته است.
من هم توام که در شرایط متفاوتی قرار گرفتهام.
این همان سخن لاکان است که "انسان عبارت از دیگری است".
ما عبارت از دیگری هستیم. فقط جایمان با هم عوض شده است. پس ما آینه یکدیگریم.
من خودم را در آینه تو پیدا میکنم. این نکته مهم ما را به سوی همدلی به جای داوری، هدایت میکند.
اگر هم قرار است داوری کنیم، به جای داوری شخص، عمل او را داوری کنیم بیآنکه آن عمل را به شخصیت او مرتبط سازیم، آن هم با ملایم ترین عبارات و کلمات!
از کتاب: نیمه تاریک وجود
#دبی_فورد
✔️ تعیین دقیق زادروز فردوسی فاقد سندیت تاریخی است
🖋 محمدجعفر یاحقی
در چارچوب زندگی اجتماعی و فرهنگ قرون گذشته قید كردن روز دقیق تولد افراد دارای اهمیت نبوده لذا در مورد فردوسی نیز این چنین بوده است. حتی سال تولد این بزرگمرد تاریخ ادبیات ایران پس از بررسی های متعدد با زحمت در سال 1329 هجری شمسی مشخص شد. بنابراین تعیین روز دقیق تولد فردی در یك هزار سال پیش هرچند هم این فرد شاخص باشد به هیچ وجه امكان پذیر و شدنی نیست. هیچ سند تاریخی در این زمینه وجود ندارد و نام بردن از این روز به عنوان زادروز فردوسی صرفا بر اساس محاسبات سرانگشتی، غیرعلمی و غیر رسمی صورت گرفته است. بر اساس چنین محاسباتی سومین روز دی ماه نیز به عنوان روز تولد فردوسی مورد اشاره قرار گرفته در حالی كه این تاریخ نیز هیچ سندیتی ندارد.
فردوسی اوایل قرن چهارم هجری (329 خورشیدی) در روستای 'پاژ' از توابع توس خراسان در خانواده ای دهقان چشم به جهان گشود و با پی افكندن اثری جاودانه و ماندگار از خود، پاسبان زبان شیرین پارسی شد و نام و یاد خود را برای همه نسلهای ایران زمین ماندگار و محترم ساخت. وی اواخر قرن چهارم (397 خورشیدی) در 78 سالگی چشم از جهان خاكی فرو بست و در زادگاهش در دل خاك آرام گرفت.
همچنین اطلاع دقیقی از تاریخ آغاز سرایش و پایان نگارش شاهنامه در دست نیست. پژوهشگران و صاحبنظران تاریخ ادبیات ایران با توجه به چند بیت از متن شاهنامه زمان آغاز سرایش آن را سال 365 و پایان آن را 400 هجری قمری می دانند یعنی همان مدت 35 سالی كه خود حكیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه آورده است.
از سوی دیگر بر اساس تحقیقات كارشناسان تاریخ ادبیات و فردوسی شناسان پایان كار ویرایش نخست شاهنامه سال 384 و ویرایش نهایی آن نیز 400 هجری قمری است. گرچه گروهی سال 389 هجری قمری را نیز پایان ویرایش دوم شاهنامه دانسته اند، آن هم به دلیل بیت هایی كه در مدح سلطان محمود غزنوی آمده و اشاره به تاریخ آغاز پادشاهی وی دارد ولی خود فردوسی درباره روز و ماه پایان كار سرایش شاهنامه به صراحت در پایان كتابش آن را روز ارد(25 هر ماه) از ماه سپندارمذ(اسفند) اعلام كرده است. پژوهشگران و فردوسی شناسان در خصوص سال تولد، وفات و آغاز و پایان سرایش شاهنامه به نوعی توافقی نسبی رسیده اند اما در خصوص روز دقیق تولد حكیم فردوسی هنوز توافقی وجود ندار. نبود هیچگونه سند تاریخی مورد تاكید پژوهشگران و فردوسی شناسان است.
* نامعلومی زادروز 90 درصد ادبای متقدم ایرانی
روز دقیق تولد اهمیت آنچنانی برای بزرگداشت و گرامیداشت ارزش كار شعرا، فضلا و حكما ندارد چنانكه زادروز 90 درصد شعرا و فضلای بزرگ ایران زمین همچون مولوی، سعدی، حافظ و عطار مشخص نیست و خودشان نیز در آثارشان اشاره ای به این تاریخ نداشته اند. برخی همچون ناصرخسرو در آثارشان به روز و سال تولد خود اشاره كرده اند اما در خصوص بسیاری از شاعران و حكمای ایرانی چنین نیست و هم اینك نیز محاسبه این روز امكان پذیر نمی باشد.
اغلب این افراد در روز تولد خود، افرادی مهم و زاده بزرگان زمانشان نبوده اند تا روز دقیق تولدشان برای شرح حال نویسان مهم جلوه كند. به همین دلیل در این زمینه اسناد تاریخی متقن و قابل استناد وجود ندارد.
گرچه 21 سال پیش بیست و پنجمین روز اردیبهشت ماه به عنوان 'روز ملی بزرگداشت فردوسی' نامگذاری و در تقویم رسمی كشور ثبت شد اما بر اساس اسناد و مدارك موجود این روز نیز مناسبتی با تاریخ ولادت یا فوت حكیم ابوالقاسم فردوسی شاعر بزرگ حماسه سرای ایران ندارد. [در حقیقت 25 اردیبهشت ماه را ما به جای 25 اسفند كه روز پایان نگارش شاهنامه فردوسی است برای بزرگداشت حكیم برگزیده و برای ثبت در تقویم پیشنهاد داده ایم. ] 25 اسفند ماه به صراحت در متن شاهنامه به عنوان روز پایان سرایش داستان یزدگرد یا كل شاهنامه مورد اشاره قرارگرفته است.
"چو سال اندر آمد به هفتاد و یَك
همی زیر شعر اندر آمد فلك
سی و پنج سال از سرای سپنج
بسی رنج بردم به امید گنج
سر آمد كنون قصه یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج، هشتاد بار
كه گفتم من این نامه شهریار" 25 اسفند بر اساس 'تقویم یزدگردی' روز پایان شاهنامه طبق اعلام خود شاعر اعلام شده و نیز این كه بین تقویم یزدگردی و تقویم شمسی چند روز فاصله است می توان حدوداً 15 فروردین را هم به عنوان روز پایان سرایش شاهنامه در نظر گرفت. چون مشغله های مردم در آستانه و آغاز سال نو فراوان است و همچنین لحاظ كردن زیبایی ماه اردیبهشت قرار شد 25 اردیبهشت هر سال به عنوان 'روز ملی بزرگداشت فردوسی' انتخاب و پاس داشته شود.
🖋 محمدجعفر یاحقی
در چارچوب زندگی اجتماعی و فرهنگ قرون گذشته قید كردن روز دقیق تولد افراد دارای اهمیت نبوده لذا در مورد فردوسی نیز این چنین بوده است. حتی سال تولد این بزرگمرد تاریخ ادبیات ایران پس از بررسی های متعدد با زحمت در سال 1329 هجری شمسی مشخص شد. بنابراین تعیین روز دقیق تولد فردی در یك هزار سال پیش هرچند هم این فرد شاخص باشد به هیچ وجه امكان پذیر و شدنی نیست. هیچ سند تاریخی در این زمینه وجود ندارد و نام بردن از این روز به عنوان زادروز فردوسی صرفا بر اساس محاسبات سرانگشتی، غیرعلمی و غیر رسمی صورت گرفته است. بر اساس چنین محاسباتی سومین روز دی ماه نیز به عنوان روز تولد فردوسی مورد اشاره قرار گرفته در حالی كه این تاریخ نیز هیچ سندیتی ندارد.
فردوسی اوایل قرن چهارم هجری (329 خورشیدی) در روستای 'پاژ' از توابع توس خراسان در خانواده ای دهقان چشم به جهان گشود و با پی افكندن اثری جاودانه و ماندگار از خود، پاسبان زبان شیرین پارسی شد و نام و یاد خود را برای همه نسلهای ایران زمین ماندگار و محترم ساخت. وی اواخر قرن چهارم (397 خورشیدی) در 78 سالگی چشم از جهان خاكی فرو بست و در زادگاهش در دل خاك آرام گرفت.
همچنین اطلاع دقیقی از تاریخ آغاز سرایش و پایان نگارش شاهنامه در دست نیست. پژوهشگران و صاحبنظران تاریخ ادبیات ایران با توجه به چند بیت از متن شاهنامه زمان آغاز سرایش آن را سال 365 و پایان آن را 400 هجری قمری می دانند یعنی همان مدت 35 سالی كه خود حكیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه آورده است.
از سوی دیگر بر اساس تحقیقات كارشناسان تاریخ ادبیات و فردوسی شناسان پایان كار ویرایش نخست شاهنامه سال 384 و ویرایش نهایی آن نیز 400 هجری قمری است. گرچه گروهی سال 389 هجری قمری را نیز پایان ویرایش دوم شاهنامه دانسته اند، آن هم به دلیل بیت هایی كه در مدح سلطان محمود غزنوی آمده و اشاره به تاریخ آغاز پادشاهی وی دارد ولی خود فردوسی درباره روز و ماه پایان كار سرایش شاهنامه به صراحت در پایان كتابش آن را روز ارد(25 هر ماه) از ماه سپندارمذ(اسفند) اعلام كرده است. پژوهشگران و فردوسی شناسان در خصوص سال تولد، وفات و آغاز و پایان سرایش شاهنامه به نوعی توافقی نسبی رسیده اند اما در خصوص روز دقیق تولد حكیم فردوسی هنوز توافقی وجود ندار. نبود هیچگونه سند تاریخی مورد تاكید پژوهشگران و فردوسی شناسان است.
* نامعلومی زادروز 90 درصد ادبای متقدم ایرانی
روز دقیق تولد اهمیت آنچنانی برای بزرگداشت و گرامیداشت ارزش كار شعرا، فضلا و حكما ندارد چنانكه زادروز 90 درصد شعرا و فضلای بزرگ ایران زمین همچون مولوی، سعدی، حافظ و عطار مشخص نیست و خودشان نیز در آثارشان اشاره ای به این تاریخ نداشته اند. برخی همچون ناصرخسرو در آثارشان به روز و سال تولد خود اشاره كرده اند اما در خصوص بسیاری از شاعران و حكمای ایرانی چنین نیست و هم اینك نیز محاسبه این روز امكان پذیر نمی باشد.
اغلب این افراد در روز تولد خود، افرادی مهم و زاده بزرگان زمانشان نبوده اند تا روز دقیق تولدشان برای شرح حال نویسان مهم جلوه كند. به همین دلیل در این زمینه اسناد تاریخی متقن و قابل استناد وجود ندارد.
گرچه 21 سال پیش بیست و پنجمین روز اردیبهشت ماه به عنوان 'روز ملی بزرگداشت فردوسی' نامگذاری و در تقویم رسمی كشور ثبت شد اما بر اساس اسناد و مدارك موجود این روز نیز مناسبتی با تاریخ ولادت یا فوت حكیم ابوالقاسم فردوسی شاعر بزرگ حماسه سرای ایران ندارد. [در حقیقت 25 اردیبهشت ماه را ما به جای 25 اسفند كه روز پایان نگارش شاهنامه فردوسی است برای بزرگداشت حكیم برگزیده و برای ثبت در تقویم پیشنهاد داده ایم. ] 25 اسفند ماه به صراحت در متن شاهنامه به عنوان روز پایان سرایش داستان یزدگرد یا كل شاهنامه مورد اشاره قرارگرفته است.
"چو سال اندر آمد به هفتاد و یَك
همی زیر شعر اندر آمد فلك
سی و پنج سال از سرای سپنج
بسی رنج بردم به امید گنج
سر آمد كنون قصه یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج، هشتاد بار
كه گفتم من این نامه شهریار" 25 اسفند بر اساس 'تقویم یزدگردی' روز پایان شاهنامه طبق اعلام خود شاعر اعلام شده و نیز این كه بین تقویم یزدگردی و تقویم شمسی چند روز فاصله است می توان حدوداً 15 فروردین را هم به عنوان روز پایان سرایش شاهنامه در نظر گرفت. چون مشغله های مردم در آستانه و آغاز سال نو فراوان است و همچنین لحاظ كردن زیبایی ماه اردیبهشت قرار شد 25 اردیبهشت هر سال به عنوان 'روز ملی بزرگداشت فردوسی' انتخاب و پاس داشته شود.
با جایگزینی این کلمات باید از درازنویسی جلوگیری کرد:
ابتیاع کردن =خریدن
اتخاذ کردن = گرفتن
ارسال کردن = فرستادن
برخوردار بودن = داشتن
به خود اختصاص دادن = گرفتن
به عمل آوردن = کردن
به قتل رساندن = کشتن
پشتسر گذاشتن = گذراندن
قادر بودن = توانستن
مورد استفاده قرار دادن = استفاده کردن
مورد تصویب قرار دادن = تصویب کردن
نک: غلط ننویسیم، ص۱۸۶-۱۸۷.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
ابتیاع کردن =خریدن
اتخاذ کردن = گرفتن
ارسال کردن = فرستادن
برخوردار بودن = داشتن
به خود اختصاص دادن = گرفتن
به عمل آوردن = کردن
به قتل رساندن = کشتن
پشتسر گذاشتن = گذراندن
قادر بودن = توانستن
مورد استفاده قرار دادن = استفاده کردن
مورد تصویب قرار دادن = تصویب کردن
نک: غلط ننویسیم، ص۱۸۶-۱۸۷.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
#ویرایش_زبانی
نقایص جمع نقیصه و بهمعنای "عیب و خوی بد" است و نواقص جمع ناقصه است بهمعنای "ناتمام و ناکامل".
❌ پس "تکمیل نقایص" صحیح نیست؛ زیرا بهمعنای کامل کردن عیوب و برخلاف مقصود گوینده است. باید گفت: رفع نقایص.
✅ ولی "تکمیل نواقص" صحیح است؛ زیرا میتوان چیزهای ناکامل را کامل کرد.
✅ با این همه، بهتر است از استعمال "تکمیل" برای این دو کلمه خودداری کنیم.
نک: غلط ننویسیم، ص۳۹۲-۳۹۳.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
نقایص جمع نقیصه و بهمعنای "عیب و خوی بد" است و نواقص جمع ناقصه است بهمعنای "ناتمام و ناکامل".
❌ پس "تکمیل نقایص" صحیح نیست؛ زیرا بهمعنای کامل کردن عیوب و برخلاف مقصود گوینده است. باید گفت: رفع نقایص.
✅ ولی "تکمیل نواقص" صحیح است؛ زیرا میتوان چیزهای ناکامل را کامل کرد.
✅ با این همه، بهتر است از استعمال "تکمیل" برای این دو کلمه خودداری کنیم.
نک: غلط ننویسیم، ص۳۹۲-۳۹۳.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
#خطاهای_واژگانی
در پیرامون
پیرامون یعنی "اطراف و حوالی" و در پیرامونِ یعنی "در اطرافِ، گرداگردِ".
"در پیرامون مسئلهای صحبت کردن" یعنی "در حولوحوش مسئلهای صحبت کردن"، نه درباره خود آن مسئله.
بنابراین در پیرامون معادل درباره نیست و نباید بهجای آن بهکار رود.
نک: غلط ننویسیم، ص۱۸۸.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
در پیرامون
پیرامون یعنی "اطراف و حوالی" و در پیرامونِ یعنی "در اطرافِ، گرداگردِ".
"در پیرامون مسئلهای صحبت کردن" یعنی "در حولوحوش مسئلهای صحبت کردن"، نه درباره خود آن مسئله.
بنابراین در پیرامون معادل درباره نیست و نباید بهجای آن بهکار رود.
نک: غلط ننویسیم، ص۱۸۸.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
مربوطه
این کلمه در عربی صفت مؤنث است، یعنی همراه اسمی که مؤنث
باشد بهکار میرود؛ اما در فارسی بهغلط آن را با کلمههایی که در عربی مذکر است نیز بهکار میبرند؛،مانند «رئيس مربوطه»، «قانون مربوطه»، «حکم مربوطه». یا با کلمههایی که در اصل فارسی است، مانند «پرونده مربوطه»، گزارش مربوطه»، «دستگاه مربوطه».
چون در فارسی مذکر و مؤنث وجود ندارد، بهتر است که در همه موارد مربوط گفته شود، اعم از اینکه موصوف آن عربی یا فارسی باشد.
غلط ننویسیم، ص۳۴۴.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
این کلمه در عربی صفت مؤنث است، یعنی همراه اسمی که مؤنث
باشد بهکار میرود؛ اما در فارسی بهغلط آن را با کلمههایی که در عربی مذکر است نیز بهکار میبرند؛،مانند «رئيس مربوطه»، «قانون مربوطه»، «حکم مربوطه». یا با کلمههایی که در اصل فارسی است، مانند «پرونده مربوطه»، گزارش مربوطه»، «دستگاه مربوطه».
چون در فارسی مذکر و مؤنث وجود ندارد، بهتر است که در همه موارد مربوط گفته شود، اعم از اینکه موصوف آن عربی یا فارسی باشد.
غلط ننویسیم، ص۳۴۴.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
#خطاهای_واژگانی
لازم به تذکر است (و عبارات مشابه آن مانند لازم به ذکر است، لازم به
یادآوری است، لازم به توضیح است و جز اینها)
این عبارت که هر روز بارها در رادیو و تلویزیون، خاصه در تفسير اخبار تکرار میشود غلط مسلم است؛ زیرا لازم بودن حرف اضافه «به» نمیگیرد، بلکه اساسا بیحرف اضافه بهکار میرود؛ چنانکه کسی مثلاََ برای نشستن، هرگز نمیگوید: «لازم به صندلی است»، بلکه میگوید: «صندلی لازم است».
بنابراین بهجای آن عبارت رایج در رادیو و تلویزیون نیز به سادگی میتوان گفت: «این تذکر لازم است...» ( بگذریم از اینکه در اکثر موارد نیازی به استعمال این عبارت قالبی نیست و میتوان آن را بهکلی از کلام حذف کرد بیآنکه معنی ناقص شود).
غلط ننویسیم، ص۳۲۸-۳۲۹.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
لازم به تذکر است (و عبارات مشابه آن مانند لازم به ذکر است، لازم به
یادآوری است، لازم به توضیح است و جز اینها)
این عبارت که هر روز بارها در رادیو و تلویزیون، خاصه در تفسير اخبار تکرار میشود غلط مسلم است؛ زیرا لازم بودن حرف اضافه «به» نمیگیرد، بلکه اساسا بیحرف اضافه بهکار میرود؛ چنانکه کسی مثلاََ برای نشستن، هرگز نمیگوید: «لازم به صندلی است»، بلکه میگوید: «صندلی لازم است».
بنابراین بهجای آن عبارت رایج در رادیو و تلویزیون نیز به سادگی میتوان گفت: «این تذکر لازم است...» ( بگذریم از اینکه در اکثر موارد نیازی به استعمال این عبارت قالبی نیست و میتوان آن را بهکلی از کلام حذف کرد بیآنکه معنی ناقص شود).
غلط ننویسیم، ص۳۲۸-۳۲۹.
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
"وسعت و شمولِ سبکشناسی"
دانشی که از مجموع جریان سبکهای مختلفِ يک زبان، بحث میکند "سبکشناسی" نامیده میشود. سبکشناسی را نمیتوان دانشی مستقل و مُجزا تصور کرد، بلکه برعكس باید آن را مُرکب از علوم و فنون مختلف دانست که احاطه به مجموع آنها با ضمیمه شدن یک رشته تبعات دقیق، فنِ نامبرده را به وجود میآورد و اهمِ آن معلومات به قرار زیر میباشد:
▪️"حکمت و علوم": از آنچه گذشت آشکار گردید که سبک هر نویسنده حاکی از طرز بینش و ادراک اوست از جهان بیرون و چون هر کس عالم را از دریچهی چشم خود میبیند، ما نیز در مطالعهی سبکِ او باید همان محیط معنوی را برای خود ایجاد کنیم، برای ورود به این مقصود باید از علوم ذیل اطلاع حاصل کنیم:
1. "علمالادیان": نویسنده بدون شک خواسته یا ناخواسته تحتتأثیر باورها و یا افكارِ مذهبیِ خویش قرار میگیرد مثلاً برای مطالعهی سبکِ شعر "ناصر خسرو" و "نزاری قهستانی" حتماً باید از مبادیِ مذهب اسمعیلیه اطلاع یابیم تا بتوانیم سبکِ آنها را بفهمیم.
2. "فلسفه و عرفان": محيط فلسفیِ شاعر یا نویسنده در روحیهی او مؤثر است مثلاً در مطالعهی "گلستان سعدی" یا "دیوان حافظ" ناگزیر از محیطِ فلسفی و عرفانی قرن هفتم و هشتم هجری باید آگاهی یابیم.
3. "علوم": هر نویسنده یا شاعری در نگارش، تحتتأثير معلومات خویش واقع میشود، بدیهی است که برای کشف رموزِ يک اثرِ منظوم یا منثور، نخست باید از علومی که شاعر بدانها آشنا بوده آگاهی جُست مثلاً برای اطلاع از سبکِ شعر "انوری" باید با سطح علوم پزشکی، نجوم و حساب سیاسی و اجتماعی و علمی در عصرِ او تا حد فهم آثارش آشنا گردیم.
4. "تاریخ عمومی": برای فهم محیطِ معنویِ یک شاعر یا نثرنویس باید با تاريخ سیاسی و اجتماعی و علمیِ عصر او آشنا گردیم.
▪️"فنون ادبی": قُدَما و متأخران در شمارهی فنون ادبی اختلاف دارند و آنچه ما را در مطالعهی سبکها بایسته است از این قرار است:
1. "دستور زبان پارسی": بدیهی است که بخشی از امتیازاتِ یک سبک در برابر سبکِ دیگر از به کار بردن قواعد مخصوص دستورزبان آشکار میگردد.
2. "معانی و بیان": بخشی از مشخصات سبکیِ شعرا و نویسندگان از استعمال صنایع لفظی یا معنوی پدیدار میشود.
3. "نقد الشعر و نقد النثر": برای تشخیص جریانات صحیح و سقیمِ سبکهای نثر و نظم در قرون متمادی باید به قواعدِ انتقاد آشنا بود.
4. "علم قافيه" (خاص نظم): به جهت درک طرز استعمال درست یا نادرست قافیهها و تحولاتِ آنها در طول تاریخِ ادبیات، باید علم قافیه را بدانیم.
5. "عروض" (ویژهی نظم): جهت ادراک وزن اشعار و تشخیص صحیح از سقیم و اصلاح اشعار، باید با آن آشنا گردیم.
6. "تاریخ ادبیات": لازم است تا حدی آن را بدانیم چون بینِ تاریخ ادبیات و سبکشناسی رابطهای نزدیک است و هر یک مکمل دیگری هستند.
از کتاب "سبکشناسی" جلد اول
نوشتهی استاد "محمدتقی_بهار" معروف به "ملکالشعرای بهار"
#سبک_شناسی
🆔https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
دانشی که از مجموع جریان سبکهای مختلفِ يک زبان، بحث میکند "سبکشناسی" نامیده میشود. سبکشناسی را نمیتوان دانشی مستقل و مُجزا تصور کرد، بلکه برعكس باید آن را مُرکب از علوم و فنون مختلف دانست که احاطه به مجموع آنها با ضمیمه شدن یک رشته تبعات دقیق، فنِ نامبرده را به وجود میآورد و اهمِ آن معلومات به قرار زیر میباشد:
▪️"حکمت و علوم": از آنچه گذشت آشکار گردید که سبک هر نویسنده حاکی از طرز بینش و ادراک اوست از جهان بیرون و چون هر کس عالم را از دریچهی چشم خود میبیند، ما نیز در مطالعهی سبکِ او باید همان محیط معنوی را برای خود ایجاد کنیم، برای ورود به این مقصود باید از علوم ذیل اطلاع حاصل کنیم:
1. "علمالادیان": نویسنده بدون شک خواسته یا ناخواسته تحتتأثیر باورها و یا افكارِ مذهبیِ خویش قرار میگیرد مثلاً برای مطالعهی سبکِ شعر "ناصر خسرو" و "نزاری قهستانی" حتماً باید از مبادیِ مذهب اسمعیلیه اطلاع یابیم تا بتوانیم سبکِ آنها را بفهمیم.
2. "فلسفه و عرفان": محيط فلسفیِ شاعر یا نویسنده در روحیهی او مؤثر است مثلاً در مطالعهی "گلستان سعدی" یا "دیوان حافظ" ناگزیر از محیطِ فلسفی و عرفانی قرن هفتم و هشتم هجری باید آگاهی یابیم.
3. "علوم": هر نویسنده یا شاعری در نگارش، تحتتأثير معلومات خویش واقع میشود، بدیهی است که برای کشف رموزِ يک اثرِ منظوم یا منثور، نخست باید از علومی که شاعر بدانها آشنا بوده آگاهی جُست مثلاً برای اطلاع از سبکِ شعر "انوری" باید با سطح علوم پزشکی، نجوم و حساب سیاسی و اجتماعی و علمی در عصرِ او تا حد فهم آثارش آشنا گردیم.
4. "تاریخ عمومی": برای فهم محیطِ معنویِ یک شاعر یا نثرنویس باید با تاريخ سیاسی و اجتماعی و علمیِ عصر او آشنا گردیم.
▪️"فنون ادبی": قُدَما و متأخران در شمارهی فنون ادبی اختلاف دارند و آنچه ما را در مطالعهی سبکها بایسته است از این قرار است:
1. "دستور زبان پارسی": بدیهی است که بخشی از امتیازاتِ یک سبک در برابر سبکِ دیگر از به کار بردن قواعد مخصوص دستورزبان آشکار میگردد.
2. "معانی و بیان": بخشی از مشخصات سبکیِ شعرا و نویسندگان از استعمال صنایع لفظی یا معنوی پدیدار میشود.
3. "نقد الشعر و نقد النثر": برای تشخیص جریانات صحیح و سقیمِ سبکهای نثر و نظم در قرون متمادی باید به قواعدِ انتقاد آشنا بود.
4. "علم قافيه" (خاص نظم): به جهت درک طرز استعمال درست یا نادرست قافیهها و تحولاتِ آنها در طول تاریخِ ادبیات، باید علم قافیه را بدانیم.
5. "عروض" (ویژهی نظم): جهت ادراک وزن اشعار و تشخیص صحیح از سقیم و اصلاح اشعار، باید با آن آشنا گردیم.
6. "تاریخ ادبیات": لازم است تا حدی آن را بدانیم چون بینِ تاریخ ادبیات و سبکشناسی رابطهای نزدیک است و هر یک مکمل دیگری هستند.
از کتاب "سبکشناسی" جلد اول
نوشتهی استاد "محمدتقی_بهار" معروف به "ملکالشعرای بهار"
#سبک_شناسی
🆔https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976