Telegram Web
☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️

۳ بهمن زادروز مهران دوستی

(زاده ۳ بهمن ۱۳۳۵ نور -- درگذشته ۲ خرداد ۱۳۹۴ تهران) گوینده و مجری تلویزیون

او دانش‌آموخته رشته مکانیک و مهندسی تصفیه آب در آمریکا بود.
در سال ۱۳۵۹ و هنگام تصدی مدیریت تولید صداوسیمای مرکز گیلان، به‌دلیل نیامدن گوینده، این‌کار را برعهده گرفت و از آن پس این حرفه را دنبال کرد. در زمان جنگ ایران و عراق اطلاعیه‌های ارتش را در رادیو می‌خواند و از گویندگان رادیو جبهه بود. وی به‌عنوان یکی از چهره‌های شناخته‌شده رادیو، گویندگی برنامه‌های متعددی را برعهده داشت. همکاری در برنامه‌های تلویزیونی از جمله سینما یک، سینما دو و سینما چهار و انبوه تیزرهای تبلیغاتی از دیگر فعالیتهای او در حیطه گویندگی بود.
او توانسته بود با اجرای بی‌مانند خود، سلسله برنامه‌های بعدازظهر رادیو جوان را تبدیل به پرشنونده‌ترین ساعات رادیو کند. اجرای حماسی داستان‌های کهن از جمله شاهنامه فردوسی باصدای مخملی وی زبانزد علاقمندان رادیو بود.

کافه رادیو:
کافه رادیو نامی بود که یداله گودرزی، مدیر گروه فرهنگ رادیو جوان، بر برنامه عصرگاهی مهران دوستی نهاد و این برنامه نقطه اوجی در کارهای او شد. پس از وی اعلام شد که برنامه کافه رادیو به‌یاد مهران دوستی دیگر پخش نخواهد شد اما دوستداران و شنوندگان رادیو جوان که بی‌تاب دوری او بودند، درخواست کردند برنامه ادامه پیدا کند. بنابراین تا ماهها بعد کافه رادیو باصدای او از برنامه‌های آرشیوی پخش شد تا کم‌کم گوینده‌هایی باصدای نزدیک به او جایش را پر کردند.


https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#مهران_دوستی
‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۳ بهمن زادروز بهمن فرمان‌آرا

(زاده ۳ بهمن۱۳۲۰ اصفهان) تهیه‌کننده، کارگردان، فیلمنامه‌نویس، نویسنده و هنرپیشه

او برای تحصیل در هنرکده هنرهای دراماتیک به لندن رفت و برای فیلمسازی به امریکا سفر کرد و در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، در حوزه سینما نیز تحصیل کرد و از سال ۱۳۴۵ به ایران بازگشت. کار سینمایی را به‌نوعی با نگارش نقد در مجله انگلیسی تهران ژورنال آغاز کرد و از سال ۱۳۴۷ در تلویزیون ملی مشغول به‌کار شد. وی سابقه حضور به‌عنوان کارشناس سینمایی در برنامه‌هایی مانند «فانوس خیال» و «جهان سینما» را دارد. او فیلم‌سازی را با فیلم‌های کوتاه «نوروز و خاویار» و «تهران کهنه و نو» آغاز کرد و اولین فیلم سینمایی‌اش را در سال ۱۳۵۳ با نام «خانه قمرخانم» ساخت، که از جمله بازیگرانش، پروین ملکوتی، علی‌اکبر آقاجانی و محمود بهرامی بودند.
  دومین فیلم سینمایی وی فیلمی اقتباسی بود که در سال ۱۳۵۳ با نام «شازده احتجاب» ساخت، که نوشته هوشنگ گلشیری بود. این فیلم در بخش جانبی پانزده روز با کارگردانان جشنواره کن در سال ۱۹۷۵ به نمایش درآمد و از جمله بازیگران آن، جمشید مشایخی و فخری خوروش بودند.
سومین فیلم وی نیز با اقتباسِ از داستان‌های هوشنگ گلشیری به‌نام «سایه‌های بلند باد» بود و با اقتباس از داستان «معصوم اول» ساخته شد که او کارگردان و تهیه‌کننده آن بود و بازیگرانش فرامرز قریبیان و سعید نیکپور بودند. وی از سال ۱۳۵۹ به کانادا رفت و در آنجا مدیرعامل شرکت سیرکل ونکوور شد. پس از آن به لس‌آنجلس رفت و در تولید فیلم با پل نیومن، جان شلزینجر، الیور استون، دنیس آرکند و مارتین اسکورسیزی همکاری کرد. او در دوران مدیرعاملی و تهیه‌کنندگی شرکت گسترش، پیشنهاد همکاری را از ارسن ولز برای «آن سوی وزش باد» و استیون اسپیلبرگ برای «برخورد نزدیک از نوع سوم» درخواست سرمایه‌گذاری داشته است. فرمان‌آرا در سال ۱۳۶۰ به ایران بازگشت و فیلم بعدی خود را در سال ۱۳۷۸ جلوی دوربین برد. این فیلم «بوی کافور، عطر یاس» به کارگردانی و نویسندگی او و تهیه‌کنندگی مرتضی شایسته بود. «بوی کافور، عطر یاس» در جشنواره‌های فجر، خانه سینما، استانبول، برلین و فیلم‌های ایرانی مرکز فیلم شیکاگو برنده جایزه شد و در جشنواره‌های مونترال، نیویورک، سیاتل و سن‌فرانسیسکو حضور داشت. او فیلم بعدی‌اش را سه سال بعد با نام «خانه‌ای روی آب» ساخت که همزمان تهیه‌کننده و کارگردان آن بود و بازیگرانش هدیه تهرانی، عزت‌اله انتظامی، جمشید مشایخی و رضا کیانیان بودند که به‌عنوان بهترین فیلم بیستمین جشنواره فیلم فجر انتخاب شد. وی تا چهار سال فیلم نساخت و بالاخره در سال ۱۳۸۴ «یک بوس کوچولو» را کارگردانی کرد. او در این فیلم باز هم با هدیه تهرانی، رضا کیانیان و جمشید مشایخی همکاری کرد و در سال ۱۳۸۶ فیلم سینمایی «خاک آشنا» را ساخت. فیلمی که برای دو سال توقیف بود. وی تا سال ۱۳۹۲ دست به فیلمسازی نزد و در این سال فیلم «دلم می‌خواد» را ساخت. فیلمی با بازی مهناز افشار و محمدرضا گلزار که در سال ۱۳۹۷ روی پرده رفت. آخرین فیلم او «حکایت دریا» است که درسال ۱۳۹۵ ساخته شده و از جمله بازیگرانش، علی نصیریان، لیلا حاتمی و فاطمه معتمدآریا بودند. او علاوه‌ بر فیلم‌سازی، سابقه کارگردانی مستند و بازیگری را هم دارد. وی در سال ۱۳۸۹ مستند «کنسرتی که اجرا نشد» را ساخت. او در دو فیلم خودش یعنی «بوی کافور، عطر یاس» و «حکایت دریا» و همچنین فیلم سینمایی «مجبوریم» به کارگردانی رضا درمیشیان بازی کرده است.

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#بهمن_فرمان_آرا
برگی از تقویم تاریخ

۳ بهمن زادروز جلیل صفربیگی

(زاده ۳ بهمن ۱۳۵۳ ایلام) شاعر و مترجم

او که با مدرک کارشناسی ریاضی، به تدریس اشتغال دارد، بیشتر اشعارش در قالب‌های رباعی و شعر سپید است و تاکنون بیش از ۳۰ عنوان کتاب شعر و ترجمه از او منتشر شده‌ است.

مجموعه آثار
شعر:
چرا پرنده نباشم (مجموعه شعر سپید) انتشارات اکنون، تهران ۱۳۸۷
شکلکی برای مرگ، نشر فراگاه، کرج ۱۳۸۲
و (مجموعه رباعی) نشر فراگاه، کرج ۱۳۸۲
هیچ، انتشارات هنر سبز، تهران (چاپ اول)  نشر سپیده باوران (چاپ چهارم) مشهد ۱۳۸۳
انجیل به روایت جلیل (چاپ اول مولف) چاپ سوم (سپیده باوران مشهد) ۱۳۸۳
کم‌کم کلمه می‌شوم (تا چاپ ششم نشر برگ آذین - ایلام) چاپ نهم سپیده باوران مشهد
سونات بلوط، چاپ اول شاملو مشهد - چاپ سوم - سپیده باوران مشهد ۱۳۸۹
اونویسی، برگ آذین (چاپ اول)  سپیده باوران (چاپ سوم)
عاشقانه‌های یک زنبور کارگر، شعر سپید - نشر نوح نبی - چاپ سوم  ۱۳۸۹
شترها از فینیقیه شیشه آورده‌اند - شعر سپید - نشر فصل پنجم - تهران ۱۳۸۹
گاوصندوق بر پشت مورچه کارگر - نشر سپیده باوران - مشهد ۱۳۹۰ چاپ سوم
نت‌های تنهایی - سپیده باوران - مشهد ۱۳۹۱ چاپ دوم
شین - سپیده باوران - مشهد ۱۳۹۲
بی تنها - فصل پنجم - شعر سپید ۱۳۹۲
اپرای گوسفندی (شعر طنز) فصل پنجم ۱۳۹۲
۱۲۰*۷۰*۱۸۰ فصل پنجم ۱۳۹۲
هزج - فصل پنجم - تهران ۱۳۹۲
شیروخورشید - سپیده باوران - مشهد ۱۳۹۸ مجموعه شعر مذهبی

گزیده شعر:
واران، نشر تکا ۱۳۸۵ (چاپ پنجم)
هشت چارانه (گزیده رباعی با مقدمه و انتخاب علی میرافضلی) ۱۳۹۱ فصل پنجم - تهران (چاپ سوم)
کش دادن مرگ (گزیده رباعی و دوبیتی طنز - به مقدمه و انتخاب محمدعلی مومنی) فصل پنجم - تهران ۸۱
الیمایس (دفتر اول شعرهای جلیل صفربیگی) فصل پنجم تهران ۱۳۹۲ (چاپ دوم)
هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب (گزیده رباعی - به انتخاب فرهاد شاهمرادیان) سپیده باوران - مشهد

ترجمه:
تو کنار آتشی من برف پارو می‌کنم (ترجمه دوبیتی‌های کردی فرهاد شاهمرادیان) نشر برگ آذین- ایلام ۱۳۸۹
جیبم پر از رد پاست (ترجمه شعرهای کوتاه فرهاد شاهمرادیان) فصل پنجم ۱۳۹۲
بودای کرد (ترجمه شعرهای حسین شکربیگی) فصل پنجم - ۱۳۹۲
عکس یادگاری با مرگ (ترجمه شعرهای سامان بختیاری) فصل پنجم ۱۳۹۲
زمان به‌نام شهیدان سرود می‌خواند (گزینه شعر دفاع مقدس ایلام) داستان سرا - شیراز ۱۳۸۵
هفت وادی تشنگی (گزیده شعر عاشورایی ایلام) سوره مهر ۱۳۸۵
بلوط‌های جوان (گزیده شعرجوان ایلام) برگ آذین ۱۳۸۷.

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#جلیل_صفر_بیگی
‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۳ بهمن زادروز فاضل جمشیدی

(زاده ۳ بهمن ۱۳۳۸ ری) خواننده

او تحصیلات دانشگاهی‌اش در رشته کارشناسی جامعه شناسی با گرایش پژوهشگری است و در کنار تحصیل به فراگیری ردیف آوازی نزد استادان نصراله ناصح پور، صالح عظیمی و شهرام ناظری پرداخته است.
وی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۲ مشاور اجرایی و از سال ۱۳۸۲ تا سال ۱۳۸۵ معاون اجرایی خانه موسیقی بود و فعالیت حرفه‌ای‌اش را از اواخر دهه ۱۳۸۰ آغاز کرد و در گروه‌ها و ارکسترهای مختلفی به خوانندگی پرداخت.
ارکستر موسیقی ملی، گروه موسیقی درویش، گروه موسیقی همساز، گروه موسیقی نوای دل، گروه موسیقی وزیری، گروه موسیقی محجوبی، گروه موسیقی نیریز، گروه موسیقی صبا و ... از آن جمله‌اند.
او برای اجرای موسیقی تا به حال به کشورهای چین، کانادا، سوئد، قزاقستان، نروژ، آذربایجان، مقدونیه، تایوان، ازبکستان، افریقای جنوبی و... سفر کرده است. 
از میان آثار او، ای وطن، یار پنهان، دیدار شرق و غرب، بهار رویا و آثار تصویری منتشر شده از کنسرت‌های ارکستر موسیقی ملی است. همچنین اجرای قطعه شهیدان خدایی ساخته هوشنگ کامکار، توسط ارکستر سمفونیک تهران و نیز اجرای اثر "این نیز بگذرد" است.
وی در مجری‌گری برنامه‌های موسیقی نیز مشارکت داشته که از آن جمله: مجری کارشناس میزگرد رادیو فرهنگ، مجری کارشناس میزگرد راز مانا، مجری کارشناس میزگرد بررسی وضعیت آموزش موسیقی در ایران، مجری کارشناس جلسات پژوهشی جشنواره فجر، مجری کارشناس برنامه‌های مختلف وضعیت اجتماعی موسیقی‌دانان در شبکه‌های مختلف تلویزیونی و... است.

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#فاضل_جمشیدی
برگی از تقویم تاریخ

۳ بهمن زادروز سیروس پرهام

(زاده ۳ بهمن ۱۳۰۷ شیراز) مترجم، ویراستار، منتقد ادبی و فرش‌شناس

او مدرک لیسانس را در ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران و دکترا را در ۱۳۳۳ از دانشگاه برکلی در رشته علوم سیاسی گرفت و در زمره کسانی است که برای نخستین بار در ایران به شیوه نقد ادبیِ غربی به این کار پرداختند. وی در ۱۳۳۳ کتاب «رئالیسم و ضد رئالیسم» را نوشت که این کتاب به همراه «مکاتب ادبی» نوشته رضا سیدحسینی، از نخستین آثار در نوع خود و مدت‌ها مرجع نویسندگان ایرانی بود. به‌گفته شمس لنگرودی، پرهام فعال‌ترین منتقد ادبی دهه سی، منتقدی مارکسیست، «فعال‌ترین منتقد ادبی جامعه‌گرای» این دهه است. هرچند که لنگرودی معتقد است نقد پرهام «دیواری ستبر» بین هنر رئالیستی و هر آنچه غیر رئالیستی است می‌کشد.
او از نخستین ویراستاران ایرانی و اولین ویراستار مؤسسه انتشارات فرانکلین (علمی و فرهنگی امروز) است. وی در هنرشناسی نیز دستی دارد و مجموعه ۱۵ جلدی «سیری در هنر ایران» نوشته آرتور اپهام پوپ و همسرش فیلیس اکرمن را مؤسسه علمی و فرهنگی، به سرویراستاری او ترجمه و تهیه کرده‌است. او به‌عنوان پیشکسوت ویراستاری ایران در یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵ به همراه مهدی قنواتی و مهناز مقدسی، انجمن صنفی ویراستاران را تأسیس کردند.
وی که از جمله نسل دوم بنیانگذاران انتشارات نیل است، در زمینه کار مطبوعاتی هم می‌توان به سوابقش در مجله «خوشه» که اختصاص به شاعران نوپرداز داشت «جُنگ صدف» از نشریات متعلق به.حزب توده و نشریه «انجمن کتاب» اشاره کرد.
اما زمینه «حرفه‌ای» وی سازمان اسناد است که وی از بنیانگذاران این رشته در ایران و از ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۹ نیز رئیس آن بوده است.
او از پژوهندگان رشته فرش‌شناسی ایرانی است و در این زمینه تألیفات مهمی دارد و مدتی هم عضو هیئت مدیره موزه فرش ایران بود. کتب تألیفی او از جمله دستباف‌های عشایری و روستایی فارس در زمره کتب درسی و مرجع رشته فرش هستند.

کتابشناسی:
رئالیسم و ضد رئالیسم در ادبیات، انتشارات نیل ۱۳۳۴، ۱۳۳۶، ۱۳۴۵، ۱۳۴۹، ۱۳۵۳، ۱۳۶۰، ۱۳۶۲، ۱۳۹۴ (چاپ هشتم، نشر آگاه).
کتابهایی که جهان را تغییر دادند (ویراستار) فرانکلین ۱۳۳۶، ۱۳۵۷، ۱۳۸۲، ۱۳۹۰.
انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی، مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر ۱۳۵۷.
دستباف‌های عشایری و روستایی فارس، به همراه سیاوش آزادی، دو جلد، مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر، جلد اول ۱۳۶۴ و جلد دوم ۱۳۷۱.
شاهکارهای فرشبافی فارس، کتابخانه مرکز اسناد و مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۰.
سیری در هنر ایران (مسئول پروژه ترجمه و سرویراستار) علمی و فرهنگی ۱۳۸۲–۱۳۹۰.
گزیده اشعار والت ویتمن (ترجمه) مروارید ۱۳۷۹.
ای آنکه اکنون مرا در دست داری (ترجمه) مروارید ۱۳۹۳.
همگام با زمانه. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۹۹.


https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#سیروس_پرهام
"اشاره‌ای ایهامی به قصه‌ی یوسف" (در شعرِ حافظ)

حافظ از زوایای گوناگون متأثر از قصص و اسلوبِ قرآن بوده. جز تلمیحاتِ پیدا و پنهان، چنان‌که گفته‌اند ساختارِ پاشان و مضامینِ خوشه‌ایِ شعرش نیز به تنوعّ مضامینِ سوره‌های قرآنی قرابت‌دارد؛ گرچه پیش‌از او نیز شاعرانی در تنوع‌بخشیدن به مضامینِ ابیاتِ غزل گام‌‌هایی برداشته‌بودند. و این مزیّتِ انسِ با قرآن، با عربی‌‌دانیِ او که ترکیب‌می‌شود به شعرش رنگی ویژه می‌بخشد.
اشاراتِ مضمونیِ حافظ به داستان‌های قرآن فراوان است. جدااز تلمیحاتِ آشکار، گاه او تنها به اشاره‌ای باریک و تبادری دور بسنده‌کرده‌است. تاآن‌جا که می‌دانم بهتر و بیش‌تر از هر پژوهشگری استاد هاشمِ جاوید دراین‌باره باریک‌شدند (بنگرید به: "حافظِ جاوید").

اما نکته‌های نغز و سخنانِ ناگفته هم‌چنان فراوان هست. برای نمونه در قرآن، درباره‌ی خواصِ گوناگونِ عسل آمده: "و فیهِ شِفاء". حال، آیا حافظ در این بیت به همین نکته نظرنداشته؟:

دلِ ما را که ز مارِ سرِ زلف تو بخست
از لبِ خود به "شفا"خانه‌ی تریاک انداز

با این توضیح که در ادبیاتِ فارسی مکرراً شیرینیِ لبِ معشوق به شهد و عسل تشبیه شده و ازدیگرسو در منابعِ طبّی نیز به خاصیّتِ زهرزدایندگیِ عسل اشاره‌شده‌است. بمانَد که شِفاه نیز این‌جا ایهام‌آمیز به‌کاررفته؛ چراکه در عربی "شِفاه" جمع مکسرِ "شفه" در معنای لب است.

به اصلِ سخنِ خود بپردازیم. قصه‌ی یوسف که به احسنِ‌القصص یا داستانِ داستان‌های قرآنی شهرت‌یافته و چندین تفسیرِ ادیبانه درباره‌ای نوشته‌اند، در ابیاتِ فراوانی از دیوانِ حافظ بازتاب‌ِ‌دارد. نامِ یوسف دوازده‌بار در شعرِ حافظ آمده و او به اجزاء مختلفِ قصه‌ی این پیامبر نظرداشته. برخی حتی مدعی‌شده‌اند ازآن‌جا که یوسف در زبانِ عبری به معنای کسی یا چیزی است که حسنی روزافزون دارد، حافظ در بیتی به این وجه از نامِ او نیز نظرداشته:

من از آن حسنِ روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده‌ی عصمت برون‌آرد زلیخا را

حافظ به اجزاء گوناگون قصه‌ی یوسف، ازجمله ماجرای به ثمنِ بخس (زر ناسره) فروخته‌شدن‌اش، بازگشتِ یوسف به کنعان و نیز به چاه‌ افتادنِ او اشاره‌کرده. گرچه از یعقوب در شعرِ حافظ به‌صراحت نامی برده‌نشده اما از روز و روزگارش در مصائبِ فراقِ دلبندش، فراوان سخن‌رفته. در این اشارات، حافظ اغلب حال و روزِ خود را با موقعیتِ بغرنجِ یعقوبِ گم‌کرده‌فرزند، سنجیده:

_ یوسفِ گم‌گشته بازآید به کنعان غم‌مخور ...
_ یوسفِ عزیزم* رفت ای برادران رحمی ...

تعبیرِ "کلبه‌ی احزان" نیز سه‌بار در شعرِ حافظ آمده. البته حافظ گاه به پاداش و اجرِ صبرِ یعقوب در فراقِ یوسف نیز اشاره‌ای دارد:

این که پیرانه‌سرم صحبتِ یوسف بنواخت
اجرِ صبری است که در کلبه‌ی احزان‌کردم

اما به‌خلافِ انتظار در شعرِ حافظ زلیخا تنها یک‌بار آمده؛ در همان بیتی که پیش‌تر نقل شد.
با این مرورِ کوتاه نتیجه‌می‌گیریم حافظ در دیوانش بیش‌ازآن‌که به قصه‌ی عشقِ یوسف و زلیخا بپردازد، بر حسنِ یوسف، حسادت‌ِ نابرادران به او، به ثمنِ بخس فروخته‌شدن‌اش، و به‌ویژه فراقِ میانِ او و یعقوب و نیز "عزیز‌"شدن و سلطنت‌یافتن‌اش، توجه‌‌داشته‌است.
غرض از این یادداشت توجه به افعالِ "ترسم" و "اندیشه‌مکن" در ابیاتی است که احتمال‌می‌دهم حافظ ان‌ها را متاثّر از فعلِ "اَخافُ" در سوره‌ی یوسف، به‌کاربرده‌باشد. در آیه‌ی ۱۳ از این سوره، از زبانِ یعقوب می‌خوانیم:
"قالَ اِنّی لَیَحزُنَنی اَن تَذهَبوا بِهِ، و اَخافُ اَن‌یَاکُلَهُ الذّئبُ و اَنتُم عَنهُ غافِلون".
جنان‌که ملاحظه‌می‌کنید یعقوب "می‌ترسد/ می‌اندیشد" که براثرِ غفلتِ برادران، گرگ یوسف‌اش را بدرد.
حال، آیا حافظ افعالِ "ترسم" و "اندیشه‌مکن" را در دو بیتی که خواهدآمد، خودآگاه یا ناخودآگاه متاثّر از "اَخافُ" در این آیه به‌کارنبرده؟ به‌ویژه که در هر دو بیت وضعِ خود را با موقعیتِ یعقوب سنجیده:

پیراهنی که آید از او بوی یوسف‌ام
"ترسم" برادرانِ غیورش قبا کنند

حافظ "مکن‌اندیشه" که آن یوسفِ مه‌روی
بازآید و از کلبه‌ی احزان به‌درآیی

و اندیشه در متون کهن، اغلب در معنای ترس و نگرانی به‌کارمی‌رفته.


*ایهامی به عزیزِ مصر شدنِ یوسف نیز دارد.

https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
✳️ سیمرغ در اساطیر و ادبیات ایران

❇️ سیمرغ، در آثار ایران باستان، پرنده ای است که بر بالای درخت شگفت آور «هَرویسپ تخمک» یعنی درخت «همه تخم» یا دربردارنده همه رستنی ها،که در میان دریای #فراخکرت است، آشیان دارد. هرگاه که سیمرغ بر می خیزد هزار شاخه از آن درخت می روید و هرگاه بر آن می نشیند، هزار شاخه شکسته می شود و دانه های آن به اطراف می پراکند و از آن گیاهان گوناگون می روید. کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر داشته باشد، هیچ کس نمی تواند او را براندازد و آن پر او را همیشه نزد دیگران احترام و اعتبار می بخشد. (دهخدا،لغت نامه) سیمرغ دانا و خردمند است و به رازهای نهان آگاهی دارد. و در برخی صفات با انسان مشترک است. صورتش چون صورت آدمیان است و مثل انسان دست دارد. «به زبان آدمی سخن می گوید و مامور پیام آوری و حفظ اسرار است... معروف است که پر سیمرغ زخم ها را شفا می دهد و سیمرغ خود به عنوان یک حکیم شفا بخش معرفی شده است.»

◀️ در ادبیات فارسی، بسیار از سیمرغ سخن رفته است ولی مهم ترین آثاری که از این پرنده سخن گفته اند یکی شاهنامه فردوسی است و دیگری منطق الطیر عطار نیشابوری. سیمرغ در این دو اثر چندان شباهتی به همدیگر ندارد. در شاهنامه فردوسی، بر فراز البرز کوه آشیانه دارد و راهنما و خردمند است. به تدبیر و حمایت او، زال (پدر رستم) که پس از تولد از خانه رانده شده است، در کنار جوجه های سیمرغ می بالد و جوان دلاوری می گردد و چند پر از او به یادگار می گیرد که در زمان درماندگی، با آتش زدن آنها، سیمرغ به یاری اش بشتابد. به هنگام زادن رستم، هنگامی که مادرش در آستانه مرگ بود، به تدبیر سیمرغ پهلوی رودابه را می شکافند و رستم را بیرون می آورند و با مالیدن پر سیمرغ بر زخم پهلوی رودابه، درمانش می کنند. همچنین در گیر و دارِ جنگ رستم و اسفندیار، سیمرغ دوباره فراخانده می شود و رستم را به پیروزی راهنمایی می کند. (برخی پژوهشگران سیمرغ را توتم_نماد یا نیروی نگهبان_ خانواده زال دانسته اند.)
در منطق الطیر عطار، و به دنبال آن در همه آثار عرفانی، سیمرغ در کوه قاف آشیان دارد و قاف کوهی است در دورترین نقطه گرداگرد عالم. پرندگان بسیاری در جستجوی سیمرغ راه می افتند و با تحمل رنج های فراوان و گذر از هفت وادی (بیابان) سهمناک، بسیاری از راه باز می مانند و عاقبت، سی مرغ باقی مانده به حضور سیمرغ می رسند و سیمرغ را نیز در خود می یابند. سیمرغ در منطق الطیر نماد حقیقت متعالی است که در وجود انسان نهفته است و با رنج کشیدن هویدا می گردد. و یا «ذات باری تعالی است و این که سرانجام سی مرغ یه سیمرغ می رسند، وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نشان داده است.»
مولانا نیز در ادامه سنت عرفانی عطار، سیمرغ را نماینده عالم بالا و مظهر عالی ترین پروازهای روح و انسان کامل شناخته است.

◀️ آثار به جا مانده از دوره ساسانیان، نقش سیمرغ را بر روی ظروف و الواح زیادی نشان می دهد. شاید نقش سیمرغ مثل نماد و نشانی برای حکومت ساسانی شناخته می شده است.

◀️ «سیمرغ در اوستا و روایات پهلوی، موجودی خارق العاده و شگفت است. پرهای گسترده اش به ابر فراخی می ماند که از اب کوهساران لبریز است... از هر طرف چهار بال دارد با رنگ های نیکو.منقارش چون منقار عقاب و صورتش چون صورت آدمیان است.

◀️ سیمرغ، افزون بر حکمت و خرد فراوان، شجاعت بسیار دارد. پر سیمرغ شفابخش و نجات دهنده است. در بهرام یشت بند 38 آمده است: هرکس استخوان یا پری از این مرغ دلیربا خود داشته باشد، هیچ مرد دلیری نتواند او را براندازد و نه از جای براند.

◀️ در شاهنامه فردوسی نیز، اسفندیار در یکی از حوادث بزرگ پهلوانی خود، با سیمرغ می جنگد و پیروز می‌شود. در کتاب یادگار زریران، هنگامی که زریر کشته می شود، پسرش در ستایش او، وی را سیمرغ می نامد «هلاسیمرغک! باره ات را که بر گرفت؟ اگر تو ایدون خواستی که با هیونان کارزار کنی ...» که جه تشابه زریر و سیمرغ شجاعت و دلاوری آنهاست.

❇️ منابع:

جهانگیر اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا
علی اکبر دهخدا، لغت نامه
ژان شوالیه و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ج3
محمدجعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر در ادب فارسی
ویکی پدیا، دانشنامه آزاد
مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران

https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
انواع زبان از نظر ارزش ادبی


💠تعریف زبان:
زبان وسیله‌ی بیان تفکر است و غالباً برای انتقال فکر کسی به دیگری به کار می‌رود. این انتقال ممکن است به وسیله‌ی گفتن، نوشتن، اشاره و یا لمس انجام شود.


💠انواع زبان
زبان از لحاظ ارزش ادبی به سه قسمت می شود:
١_ زبان ادبی: که زبان شاعران و نویسندگان است و در آن هنرنمایی‌های ادبی بسیار به کار می‌رود. نظم و نثر قدیم فارسی نمونه‌ی درخشانی از زبان ادبی است.

٢_ زبان گفتگو: که زبان صحبت افراد تحصیل کرده است و اگر چه فاقد هنرنمایی‌های ادبی است، ولی باید در حال سادگی بی‌غلط باشد. در زبان گفتگو همیشه صرفه جویی به کار می‌رود. نویسندگان معمولاً در نوشتن زبان ادبی به کار می‌برند و در صحبت زبان گفتگو.

٣_ زبان عامیانه: که زبان مردم تحصیل نکرده و عامی است و شامل لغت‌های غلط یا نیمه غلطی است که در دو زبان دیگر نباید دیده شود، علاوه بر این دارای غلط‌های صرفی و نحوی نیز هست. گاه در زبان عامیانه لغات بسیار اصیل نیز یافت می‌شود که باید آن‌ها را با به کار بردن ادبی زنده کرد.


طبقه‌بندی زبان‌های جهان
زبان‌شناسان زبان‌های جهان را به سه دسته‌ی زیر تقسیم کرده‌اند:

۱- زبان‌های یک هجائی (تک هجایی)
در این زبان‌ها کلمات فقط از یک هجای تغییرناپذیر درست شده‌اند. یعنی نه ریشه‌ی کلمه تغییر می‌کند و نه بدان پیشوند یا پسوندی متصل می‌شود. این زبان‌ها در حالت ابتدایی باقی مانده‌اند، مثل: زبان‌های چینی، تبتی و سیامی.

۲- زبان‌های التصاقی (پیوندی)
در این زبان‌ها کلمات از یک یا چند هجای تغییرناپذیر درست شده‌اند، ولی می‌تواند به هم بچسبند یا پیشوند و پسوندی بگیرند تا معنی نوی به دست آید، مثل: زبان‌های فنلاندی، ترکی، مغولی، تاتاری، ژاپنی و کره‌ای.

۳- زبان‌های منصرف (صرفی)
در این زبان‌ها کلمات از یک یا چند هجای تغییرپذیر درست شده ‌اند. یعنی ریشه‌ی کلمه‌ها برعکس زبان‌های بالا تغییر می کند و به صورت های مختلف در می‌آید. علاوه بر این پیوند پیشوند و پسوند با کلمه‌ها در این زبان‌ها فراوان است. زبان‌های مهم دنیا از این نوعند، مثل زبان‌های هندی، ایرانی، یونانی، لاتین، ژرمنی، اسلاوی، ارمنی و سامی.


💠زبان فارسی
١_فارسی دری زبانی است که در ایران، افغانستان، تاجیکستان، قسمتی از هندوستان، ترکستان، قفقاز و عراق بدان صحبت می.کنند. زبان فارسی دری  به جا مانده‌ی زبان‌های قدیمی آریانا زمین است.

٢_فارسی باستان
فارسی باستان (پارسی کهن) زبانی است که در زمان هخامنشیان بدان صحبت کرده ‌اند و سنگ نبشته‌های بیستون، الوند و تخت جمشید بدان زبان است. خط این زبان را میخی نامند، زیرا شبیه به میخ است و از چپ به راست نوشته می‌شده است.
 
٣_فارسی میانه
فارسی میانه که آن را پهلوی هم می‌خوانند، بخصوص در زمان اشکانیان معمول بوده است و به دو قسمت می‌شود، یکی پهلوی اشکانی (پارتی) و دیگری پهلوی ساسانی. خط این زبان را نیز پهلوی نامند. پهلوی در شمال شرق ایران معمول بوده است و از راست به چپ نوشته می‌شده است.

۴_فارسی دری
فارسی دری در زمان ساسانیان در مشرق و جنوب ایران به خصوص در پایتخت آنان مدائن معمول بوده است و پس از ورود اسلام به ایران به تدریج تغییراتی در آن داده شده است و به صورت زبان بعد از اسلام ایران در آمده و از نیمه دوم قرن سوم هجری تا به حال ادامه دارد.
چندی پس از ورود اسلام به ایران کم کم لغت‌های عربی به مقدار کم وارد زبان فارسی شدند، چنان که در قدیمی‌ترین کتاب‌های فارسی تعداد لغت‌های عربی از پنج درصد تجاوز نمی‌کند. ولی در دوره‌های بعد نویسندگان فارسی لغت‌های عربی فراوانی وارد زبان فارسی کردند، به حدی که در دوره‌های بعد در بعضی از کتاب‌های قدیمی تعداد آن‌ها به بیش از شصد درصد رسید.
فارسی دری با اختلافات کمی همان زبان فرس قدیم و میانه است ولی خط به عللی که مهم‌تر از همه ارتباط با مذهب می‌باشد هنوز عربی است. به عبارت دیگر همان خصوصیاتی که در نوشتن یک آیه از قرآن کریم یا یک جمله عربی به کار می‌رود ما در نوشتن یک شعر یا یک جمله فارسی نیز بکار می‌بریم:

1- از راست به چپ می‌نویسیم.
2- متصل و منفصل است.
3- هر حرف نماینده چند صدا است.
4- حروف آن بعضی نقطه‌دار و بعضی بی‌نقطه است.

📕آیین نگارش زبان فارسی
👤مهناز ملکی‌ریزی

https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
بامداد پنج شنبه (هرمزشید آریایی) دوستان عزیزم به نیکی و شادی
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان

دیوان حافظ غزل شماره ۱۸۷

   🍃🌷💐🌷🍃🌷🎼🌷🍃🌷💐🌷🍃

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند

بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند

معنی لغات غزل:

نياز : دعا ، تمنا و حاجت، احتياج
عتاب: ناز كردن ، خشمگيني ، سرزنش كردن ، ملامت كردن
كرشمه: غمزه ، ناز و رفتار دلبرانه با اشارت چشم وابروي، عشوه ، خشم تؤأم با ناز و ادا
عاشقانهبكش:مانند عاشقان با ميل ورضا تحمل كن
ملك :عالم ماده ، كنايه از اين دنيا ، عالم محسوسات
ملكوت: عالم معنا ، عالم غيب.
حجاب: پرده ، مانع ، روپوش.
جام جهان نما: جام جمشيد ، جام جم ،ر جام كيخسرو با نگاه كردن در آن هفت كشور را مي ديد و بعضي بر آنند كه دل كيخسرو صاف و فاقد حجاب بود و بينش وسيعي داشت ( به غزل ۱۳۷رجوع شود. )و در اصطلاح عرفا : قلب انسان و محل تجلي عشق الهي .
طبيب عشق: ( اضافه تشبيهي ) عشق به طبيب تشبيه شده .
مسيحا: در زبان سرياني مسيح را مسيحا تلفظ مي كنند
مسيحا دم :دم ونفس مسيح كه مرده را زنده مي كرد.
با خداي خود انداز : به خداي خود واگذار كن .
مدعي :صاحب ادعا ي ناروا
بخت خفته: بنا به عقيده قدما بخت ودولت هر كس ممكن است ، خفته يا بيدار باشد و كسي كه بختش بيدار باشد . با دولت و خوشبختي قرين است.
بيداري :يك نفر بيدار .
فاتحه : سوره الحمد كه نماز با آن شروع مي شود ، آغاز .
وقت فاتحه صبح: به هنگام نماز صبح .
بوئي:اثر ونشانه يي ، رايحه يي.
دلالت: راهنمايي.



https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
معنی غزل شماره ۱۸۷


(۱) اي دل بسوز و بگداز كه از سوز وگداز تو كارها بر مي آيد . يك دعاي نيمه شب صد گونه بلا را دفع و برطرف خواهد كرد.

(۲) سرزنش وناز يار زيبا رو را مانند عاشقان با ميل و رضا تحمّل كن زيرا يك غمزه وعشوه و رفتار شيرين اوتلافي صد بار بي مهري اورا خواهدكرد.

(۳) همه حجاب و موانع از عالم محسوس خاكي تا عالم بالا از پيش چشم كسي كه در خدمت صفا و جلا دادن جام جهان نماي قلب خود باشد برداشته خواهد شد.

(۴) عشق، طبيعي مهربان و صاحب نَفَس روح بخشي مسيحيايي است اما چون تو درد عشق نداري او چه كسي را معالجه كند؟

(۵) كارت را به خداي خود واگذار و اميدوار باش كه اگر مخالفان به تو رحم نمي كنند خدا به تو رحم خواهد كرد.

(۶) ازاين بخت به خواب رفته دلتنگم . آيا مي شود كه سحر خيز بيدار دلي به هنگام نماز صبح در حق من دعايي بكند( تا بخت خفته من بيدار شود).

(۷) حافظ ( در آتش دوري گداخت و نشاني وبهره و بويي از گيسوي يار نصيبش نشد. شايد باد صبا اورا به اين دولت راهنمايي كند.

https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
شرح غزل شماره ۱۸۷


وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون محذوف
*
گمان اين ناتوان بر اين است كه اين غزل محصول ايا م جواني حافظ مربوط به زمان حكومت شاه شيخ ابواسحاق است كه حافظ آرزوي تقرب به آن را در دل خود مي پروريده است و از مفاد و ايهام بيت پنجم چنين بر مي آيد كه شا عر رقيبي ، مانع نزديكي حافظ با دربار شاه بوده است و اين كه شاعر دربيت مقطع نامي از زلف يار مي برد اين احتمال را تقويت مي بخشد،

زيرا شاه ابواسحاق داراي زلفهاي بلندي بوده و حافظ به آن ، در غزلهاي ديگر هم اشارتي دارد.

https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
روح غزل و رهنمود فال

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
Audio
فایل صوتی غزل شماره ۱۸۷
با صدای استاد موسوی گرما رودی
Qazal 187 Hafez
Modares
فایل صوتی غزل شماره ۱۸۷
با صدای مهربانو مدرس زاده
Audio
فایل صوتی غزل شماره ۱۸۷
با صدای مهربانو فرزانه جمشیدی
Audio
غزل شماره ۱۸۷ حضرت حافظ

دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد
نیازِ نیمْ شبی دفعِ صد بلا بِکُنَد..

#فاطمه_زندی
برگی از تقویم تاریخ

۴ بهمن زادروز رضا مهدوی

(زاده ۴ بهمن ۱۳۴۷ خرم آباد، بزرگ شده سقز کردستان) معلم سنتور، مربی سرود، مؤلف، مدرس دانشگاه فرهنگیان، برنامه‌ساز رسانه و کارشناس مجری رادیوتلویزیون

او هنرآموخته ساز سنتور نزد رشید فیضی‌پور، حسین ملک، رؤیا حلاج، پرویز مشکاتیان، مجید کیانی و [رضا شفیعیان و مسعود شناسا در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران] است.
تئوری سلفژ را نزد اسفندیار قره‌باغی و ردیف آوازی به روایت محمود کریمی را با محمدتقی صادقی در مدرسه هنر و ادبیات صداوسیما و ادامه ردیف آوازی را با کریم صالح‌عظیمی فراگرفت؛ سپس با وارطان ساهاکیان مبانی موسیقی و فرم‌های موسیقی ایرانی را با محمدعلی بهارلو ادامه داد.
همچنین دوره یکساله آموزشی تئاتر را در کلاس‌های سیروس ابراهیم زاده، علیرضا خمسه و عبدالحی شماسی گذراند.
وی دیپلم هنرستان فنی رشته برق، کارشناسی مدیریت آماد و درجه یک هنری نوازندگی و هنرآموزی، هم‌ترازی با درجه تحصیلی دکتری در ۱۳۸۰ دارد. همچنین لوح و نشان هنر در ۱۳۹۳ به‌پاس سه دهه فعالیت در تولید گونه‌های موسیقایی به او اهدا شده است.

فعالیت‌ها و سمت‌ها:
* کنسرت‌های فراوان در داخل و خارج از ایران به سرپرستی گروه خود و دیگر گروه‌ها.
* پایه‌گذار و از مدیران و مدرسان هنرستان موسیقی سوره و گروه آموزشی موسیقی دانشگاه سوره و مدیر گروه موسیقی اولین دانشگاه جامع علمی کاربردی.
* مؤسس و مجری نخستین تریبون آزاد برای موسیقیدانان ایرانی با عنوان کنسرت‌های پژوهشی و آموزشی.
* مدیرکل سابق مرکز موسیقی حوزه هنری و سردبیر ماهنامه مقام و کتاب فصل مقام موسیقایی و اکنون مدیر مسئول فصلنامه الکترونیکی راوی موسیقایی.
او عضو شورای تخصصی فرهنگستان هنر و عضو شورای دفتر تألیف و برنامه‌ریزی کتب درسی هنر وزارت آموزش و پرورش، به‌عنوان طراح درس هنر و کارشناس موسیقی کودکان است.
وی سال‌ها از طراحان سؤالات کنکور موسیقی بوده و در کنار چندین یادداشت و مقاله، تألیفاتی نیز دارد: «آشنایی با موسیقی» [اولین کتاب منابع کنکور هنر] «بینش و موسیقی» «ترنم موسیقایی» و کتاب‌های آموزشی راهنمای معلمان و...
در هشتمین جشنواره موسیقی فجر با رتبه اول سنتورنوازی در بخش سنتی از سوی هیأت داوران انتخاب و با شیوه سنتورنوازی خاص خود که مورد تایید برخی از استادان قرارگرفت، در ابتدای دهه هفتاد با همراهی تنبک امیر بیداریان در تالار اندیشه و دیگر شهرها و خارج از ایران بسیاری از مردم را مشتاق نوع سنتورنوازی خود کرد.
از سال ۱۳۷۰ تاکنون در صدها برنامه موسیقایی رادیویی همچون: «نوای آشنا» «ترنّم» «عصری با موسیقی»، «نیستان»،  «چهارمضراب »، «چراغ» «ارغوانِ هنر» «نوت کوک» «ارغنون» و... و نیز برنامه‌های تلویزیونی: «صبح با خبر» «چشم شب روشن» «شبِ موسیقی" «میزِ موسیقی» «سلام صبح بخیر» «سلام تهران» «سُرنا» اجرا داشته و دارد.
وی ریاست ۲۱ جشنواره موسیقی در سطح ملی از گونه‌های مختلف موسیقی نواحی - آئینی را در کارنامه‌اش به ثبت رسانده است.
 از آثار شنیداری او آلبومهای: «آذرکیمیا» [به یاد استاد امیر بیداریان]، «امیر بحرآواز» [به یاد استاد رجبعلی امیری فلاح] «افشار» و «سه گاه وار» است.

 ‎🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#رضا_مهدوی
‍ ‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۴ بهمن زادروز محمود فرشچیان

(زاده ۴ بهمن ۱۳۰۸ اصفهان) نقاش

او بسیاری از آثارش توسط وزیران امورخارجه ایران "خرازی و ظریف" به‌عنوان هدیه به سفرا و وزرای کشورهای خارجی اهدا شده است. وی بنیانگذار مکتب نقاشی پایبند به شکل کلاسیک همراه با استفاده از تکنیک‌های جدید برای توسعه دامنه نقاشی ایرانی است. وی به این شکل هنر، زندگی جدیدی بخشید و آن را از رابطه همزیستی تاریخ با شعر و ادبیات تغذیه کرد. برای آنکه استقلالی به این هنر بدهد که قبلاً آن را نداشت. نقاشی‌های قدرتمند و نوآورانه او پویا و گسترده و پر از جنب و جوش هستند، با تلفیقی جذاب از سنتی و مدرن که ترکیبات سبک منحصر به‌فرد او در نقاشی است. برخی از توانایی‌های او احساس فوق‌العاده خلاقیت، نقوش محرک، آفرینش فضای‌های گرد، خطوط نرم و قدرتمند و آفرینش رنگهای مواج هستند. آثار استاد فرشچیان یک ترکیب دل‌انگیز از هر دو اصالت و نوآوری است و از شعر کلاسیک، ادبیات، قرآن، کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان و همچنین تخیل عمیق خود پرورش یافته است. وی نقش مهمی در معرفی هنر ایران به صحنه بین‌المللی هنر ایفا کرده است.

منتخبی از جوایز:
مدال طلای هنر نظامی، ایران ۱۳۳۱
مدال طلای جشنواره بین‌المللی هنر، بلژیک ۱۳۳۷
جایزه اول وزارت فرهنگ و هنر، ایران ۱۳۵۲
مدال طلای آکادمی هنر و کار، ایتالیا ۱۳۶۰
دیپلم لیاقت دانشگاه هنر، ایتالیا ۱۳۶۱
دیپلم آکادمیک اروپا، آکادمی اروپا، ایتالیا ۱۳۶۲
تندیس طلایی اروپایی هنر، ایتالیا ۱۳۶۳
نشان هنر نخل طلایی ایتالیا ۱۳۶۳
تندیس طلایی اسکار ایتالیا ۱۳۶۴
نشان درجه یک هنر، ایران ۱۳۷۲
مدال طلای جشنواره بین المللی هنر، آمریکا ۱۳۷۴
نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر ۱۳۹۳.

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#محمود_فرشچیان
برگی از تقویم تاریخ

۴ بهمن زادروز قباد شیوا

(زاده ۴ بهمن ۱۳۱۹ همدان) طراح و گرافیست

او دانش‌آموخته رشته نقاشی سال ۱۳۴۶ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است که استادان وی علی‌محمد حیدریان، محمود جوادی‌پور، هوشنگ سیحون و محسن وزیری‌مقدم بودند. او پس از سال‌ها تجربه عملی در زمینه گرافیک، درسال ۱۳۵۹ از انستیتو پرت نیویورک لیسانس گرفت.
در طی چندین دهه فعالیت هنری، با خلق آثار بدیع توانست به نوعی گرافیک با ویژگی ایرانی دست یابد و آن را به جهان معرفی کند و به‌دلیل همین ویژگی، برخی از آثارش در موزه‌های مختلف جهان و مجموعه‌داران بین‌المللی جای گرفته‌ است.
وی در طول سال‌ها تحصیل و کار حرفه‌ای آثارش را در زمینه نقاشی، عکاسی و به‌خصوص گرافیک در نمایشگاه‌های داخلی و بین‌المللی از جمله انگلستان، فرانسه، آمریکا به تماشا گذاشته‌است و آثارش بارها در نشریات جهانی انتخاب و چاپ شده‌اند.
انجمن بین‌المللی طراحان گرافیک (AGI) او را به‌عنوان یکی از ۱۲ طراح گرافیک برتر جهان معرفی کرده و در مؤسسه شخصی‌اش در امر مدیریت، مشاوره هنری و همچنین طراحی گرافیک در زمینه‌های مختلف، طراحی محیطی و نمایشگاهی فعالیت دارد.
منتخبی از پوسترهای او در قطع رحلی در سال ۱۳۸۳ و منتخبی از آثار او در قطع جیبی در سال ۱۳۸۴ را مؤسسه پژوهشی فرهنگی چاپ و نشر نظر به‌چاپ رسانده‌ است و این مطلب نیز برگرفته از همین کتاب‌ها است.

فعالیت‌های جنبی:
تأسیس بخش گرافیک در رادیوتلویزیون ایران در سال ۱۳۴۷
راه‌اندازی بخش گرافیک انتشارات سروش در سال ۱۳۵۰
از مؤسسان انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران
پایه‌گذار و برنامه‌ریز اولین دوسالانه پوستر تهران
آموزش هنر گرافیک در دانشکده‌های معتبر تهران از سال ۱۳۵۵
جوایز و شرکت در مسابقات بین‌المللی
برنده مسابقه طراح پوستر برای سومین جشن هنر شیراز ۱۳۴۸
برنده مسابقات مختلف در طراحی پوستر برای فستیوال‌های هنری در ایران ۱۳۵۳
برنده مسابقه طراحی آرم برای سندیکای گرافیست‌های تهران ۱۳۵۴
مدال و دیپلم برای طراحی پوستر از بی ینال بین‌المللی گرافیک برنو در چکسلواکی ۱۳۵۷
جایزه اول در مسابقه طراحی محیطی - نیویورک ۱۳۵۸
برنده اول در مسابقه طراحی نشان برای بخش هنری المپیک ورزش‌های زمستانی در نیویورک  ۱۳۵۹ و همچنین ورود در کتاب «who S who in Graphic World»، شماره دوم - سال انتشار ۱۹۸۲ و شماره سوم ۱۹۹۴  سویس
منتخب طراحی آرم برای انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران ۱۳۷۶
پوستر منتخب برای برگزاری هفتمین دوسالانه گرافیک ایران ۱۳۸۰
دیپلم افتخار برای پوستر فلسطین در اولین دو سالانه بین‌المللی پوستر جهان اسلام ۱۳۸۲.

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#قباد_شیوا
2025/06/30 02:34:05
Back to Top
HTML Embed Code: