Telegram Web
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۲ اسفند زادروز شرف‌الدین خراسانی

(زاده ۱۲ اسفند ۱۳۰۶ همدان -- درگذشته ۱۴ آبان ۱۳۸۳ تهران) استاد و پژوهشگر فلسفه

او مانند بسیاری از روشنفکران عصر خویش، به تحولات اجتماعی و سیاسی علاقه‌مند بود و از همین رو به اندیشه‌های مارکسیستی گرایش یافت.
در سالهای آغازین دهه ۶۰ میلادی، از دانشگاه کمبریج دکترای فلسفه گرفت و در همین سالها با جان آربری از مستشرقین نامدار آشنا شد و حتی در نگارش کتاب همای‌نامه از همکاران آربری بود.
همچنین در دوره‌ای کوتاه در آلمان به تحصیل فلسفه پرداخت و توفیق همسخنی با مارتین هایدگر را نیز به دست آورد.
وی در آغاز جوانی به سرودن شعر و ادبیات علاقه‌مند بود و ترجمه‌هایی در زمینه‌هایی همچون شعر و داستان کوتاه، مثلا داستانهای کافکا، از او باقی است. اما نخستین اثر او که تا امروز در زبان فارسی بی‌بدیل است کتاب نخستین فیلسوفان یونانی است که در سال ۱۳۵۰ به همت انتشارات کتاب‌های جیبی چاپ شده است .
او در این کتاب گزارشی از تحول و گسترش اندیشه یونانی از نخستین فروغ آن تا ظهور سوفسطاییان به دست می‌دهد. این کتاب هم تحلیلی از تاریخ اجتماعی و اوضاع فرهنگی یونان در هزاره نخست قبل از میلاد است.
وی به زبانها‌ی انگلیسی و عربی و آلمانی و فرانسوی و یونانی تسلط داشت و در حوزه‌هایی مانند فلسفه یونانی و ایده‌آلیسم آلمانی و مارکسیسم و نئومارکسیسم صاحبنظر بود.
او پس از مدتی کار و فعالیت در انگلستان و آلمان به ایران بازگشت و در سال ۱۳۴۷ گروه فلسفه را در دانشکده ادبیات دانشگاه ملی بنیان گذاشت و خود مدیر آن شد و استادانی را در آن گروه گرد آورد که سالها بعد خود از نام‌آوران شدند.
پس از انقلاب فرهنگی (۱۳۵۹) اجازه تدریس در دانشگاه نیافت و در سال ۱۳۶۴ بازنشسته شد و از این سال به‌بعد فعالیت فرهنگی خود را در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی پی گرفت و مقالات بلندی در حوزه های فلسفه و عرفان و ادب اسلامی نوشت و مقالاتی همچون «ابن سینا» و «ابن‌عربی» و «ابن رشد» و «ابولعلامعری» و «ابن باجه» از جمله مقالات او در مجادلات تاکنون منتشر شده است.
کتاب‌های دیگر او  در انتشارات دانشگاه ملی به‌چاپ رسیدند که از آن جمله بودند: از سقراط تا ارسطو، از برونو تا هگل، جهان و انسان در فلسفه (جلد یکم) و ترجمه  فلسفه  معاصر اروپایی از یوزف ماری اینوسنت بوخنسکی.
کتاب «جهان و انسان در فلسفه» آخرین کتاب او بود که در انتشارات دانشگاه ملی در سال ۵۸  منتشر شد و جلدهای بعدی آن دیگر انتشار نیافتند.
در سالهای بعد از انقلاب نشر گفتار ترجمه او  از متافیزیک ارسطو را که از اصل یونانی برگردانده شده بود منتشر کرد و در سال ۱۳۸۰ مجموعه‌ای از اشعار او باعنوان متافیزیک عشق منتشر شد.
علاوه بر اینها، انتشارات هرمس سه کتاب که از جمله آنها  یادنامه‌ای برای او بود را منتشر کرد و دو کتاب دیگر اثری دو زبانه که شامل ترجمه  اشعار اوست. و بالاخره ترجمه  کتاب بنیاد هستی‌شناختی از نیکلای هارتمان.

https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#شرف_خراسانی
‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۲ اسفند سالروز درگذشت امیر بیداریان

(زاده آبان ۱۳۱۱ تهران -- درگذشته ۱۲ اسفند ۱۳۷۴ تهران) مدرس و نوازنده ضرب

او تا ۱۵ سالگى بدون استاد و از آن پس نزد مرشد نصراله به‌تمرین پرداخت و در سال ۱۳۳۷ همكارى‌اش را در رادیو با اركسترى كه رهبرى آن با مشیرهمایون شهردار بود و نوازندگان آن مجید وفادار، قاسم نیكپو،  ابراهیم‏ منصورى، حسین یاحقى و ... بودند آغاز كرد. سپس در اركستر سازهاى ملى به رهبرى مهدى مفتاح، اركستر بزرگ شما و رادیو به‌همكارى ادامه داد.
وی در چند فیلم ایرانى «حسن كچل» «زیر بازارچه» «سعد و سعید» و ... همكارى داشت و از كارهاى دیگر او تهیه یك نوار به‌نام «آموزش ضرب» و یك كتاب به‌نام ریتم به‌زبان نت است. او در چارچوب قراردادهاى فرهنگى و هنرى و شناساندن موسیقى اصیل و سنتى ایران، همراه احمد عبادى، محمدرضا شجریان، حسین ملك، اسداله ملك، ایرج، وفایى و مجتبى میرزاده به كشورهاى آلمان، هندوستان و شیخ‏‌نشین‏هاى خلیج ‏فارس مسافرت کرد و بعد از انقلاب در وزارت ارشاد به‌تدریس مشغول شد. وى در كلاس خصوصى نیز به‌ آموزش می‌پرداخت. اولین برنامه‏ صحنه‌اى وی در سال ۱۳۶۹ به‌مناسبت شب چهلم مهرداد اوستا بود كه همراه با  عبدالحسین مختآباد (آواز) و رضا مهدوى (سنتور) اجرا شد. ‌
آرامگاه وی در قطعه‏ هنرمندان است.

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#امیر_بیداریان
‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۲ اسفند سالروز درگذشت سیروس حدادی

(زاده ۹ شهریور ۱۳۱۱ تبریز -- درگذشته ۱۲ اسفند ۱۳۷۳ تهران)
موسیقیدان، نوازنده نی‌لبک و فلوت

او که پدرش صدای خوب و گیرایی داشت و بسیار زیبا آواز می‌خواند، از این رو او نیز به موسیقی علاقه‌مند شد. نخست نی‌لبکی خرید و به تمرین آهنگ‌های روز پرداخت، به‌طوری که موفق شد آهنگ‌ها را مانند نسخه اصلی بنوازد.
در سال ۱۳۳۱ رئیس هنرستان موسیقی ملی که از دوستان پدرش بود، او را به فراگیری موسیقی علمی در مدرسه دعوت کرد و او باحضور در کلاس‌ها، در مدت یک سال تکنیک‌های صحیح نواختن را فراگرفت و موجب حیرت استادان موسیقی شد.
وی در سال ۱۳۳۶ به شورای عالی موسیقی که زیر نظر روح‌اله خالقی اداره می‌شد پیوست و ضمن آن به همکاری با ارکستر گلها پرداخت و سالیان سال برای هنرمندان برجسته‌ بنان، قوامی و شجریان تکنوازی کرد.
او سال‌ها در رادیو مشغول به‌کار بود و نوازندگی موسیقی‌های ضبط شده را برعهده داشت و ضمن آن در کلاس‌های موسیقی خصوصی تدریس می‌کرد.
وی اولین هنرمندی است که آرامگاهش در قطعه هنرمندان است.

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#سیروس_حدادی
برگی از تقویم تاریخ

۱۲ اسفند سالروز درگذشت مهین کسمایی

(زاده ۱۴ شهریور ۱۳۰۹ رشت – درگذشته ۱۲ اسفند ۱۳۹۵ اتریش) دوبلور و مدیر دوبلاژ

او برادرزاده علی کسمایی "ملقب به پدر دوبله ایران" بود که در سال ۱۳۳۱ به‌دعوت عمویش وارد عرصه دوبله شد و گویندگی را در استودیو پارس‌فیلم با فیلم‌های ایرانی «مستی عشق» و «مادر» و سپس در فیلم خارجی «بهار خونین» "عنوان اصلی"  "پرنس روباهان" آغاز کرد و خیلی زود جزو گویندگان درجه یک شد.
وی فارغ‌التحصیل رشته ادبیات فارسی با مدرک لیسانس بود و به‌جای بسیاری از بازیگران محبوب و نقش اول سینمای ایران و جهان حرف زد.
بدون شک مهین کسمایی در کنار رفعت هاشم‌پور، نیکو خردمند، فهیمه راستکار، تاجی احمدی، ژاله کاظمی و ... از ستاره‌های تاریخ دوبله ایران محسوب می‌شود.

دوبله فیلمهای خارجی:
آدری هپبورن: تعطیلات رمی، سابرینا، بانوی زیبای من، صبحانه در تیفانی، نابخشوده، جنگ و صلح، ساعت بچه‌ها، چگونه یک‌میلیون بدزدیم، تا تاریکی صبر کن، معما، داستان راهبه، رابین و ماریان
الیزابت تیلور: رام کردن زن سرکش، ناگهان تابستان گذشته، مرغ دریایی، کلئوپاترا، شهرستان رینتری
شرلی مک‌لین: آپارتمان، رولز- رویس زرد، حضور
دبورا کار: خدا می‌داند آقای الیسون
ماریا شل: آخرین پل
جنیفرجونز: جدال در آفتاب
الئونورا روسی دراگو: فتنه
نانسی کوان: دنیای سوزی وانگ
دنی کارل: دروازه‌های پاریس
کاپوسین: ترانه بی‌پایان
مارتین کارول: رویای شیرین
سامانتا ایگار: کلکسیونر
فرانچسکا آنیس: مکبث
والنتینا سندریکووا: شاه لیر
ژولیت پروس: خاطرات سربازی
دایان کیتون: عشق و مرگ
جولی کریستی: فارنهایت ۴۵۱
سوزان استراسبرگ: آفتاب درخشان
جین سیمونز: چمن همسایه سبزتر است
لوچیلا مورلاکی: یوزپلنگ
سوزان پلشت، جین سیبرگ و ...

دوبله فیلمهای ایرانی:
فروزان: گنج قارون، دالاهو، یوسف و زلیخا
روفیا: امیرارسلان نامدار
پوران: حاتم طائی
فریماه فرجامی: خط قرمز، مادر "در نقش جوانی مادر"
آهو خردمند: دزد و نویسنده
زهرا حاتمی: مجموعه تلویزیونی هزاردستان
کارتون تار شارلوت "فیلم ۱۹۷۳" "در نقش شارلوت عنکبوت"
کارتون تلویزیونی «میشکا و موشکا» "در نقش مادر بچه خرس‌های قطبی"
کارتون «بابا لنگ‌دراز» "گوینده عنوان‌بندی"

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#مهین_کسمایی
☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️

۱۲ اسفند زادروز بیژن ترقی

(زاده ۱۲ اسفند ۱۳۰۸ تهران -- درگذشته ۴ اردیبهشت ۱۳۸۸ تهران) شاعر و ترانه‌سرا

او ترانه‌های به‌یاد ماندنی بهار دلنشین، آتش کاروان و برگ خزان را سروده‌ است و مجموعه سروده‌هایش در کتابی با عنوان «آتش کاروان» گرد آمده‌است. وی در کتاب «از پشت دیوارهای خاطره» پنجاه سال خاطرات خود را در زمینه شعر و موسیقی جمع آوری کرده و از جمله به‌نقل خاطراتش با نیمایوشیج، شهریار، پرویز یاحقی، ابوالحسن صبا، رهی معیری و علی تجویدی پرداخته‌ است.
ادامه خاطرات او در کتابی با عنوان «پنجره‌ای به‌باغ گل» از سوی انتشارات بدرقه جاودان  به‌بازار کتاب عرضه شده که در این کتاب به‌چگونگی سروده شدن تعدادی از ترانه‌هایش پرداخته است.
وی از سال ۱۳۳۵ با رادیو ایران نیز همکاری می‌کرد و فعالیت ادبی‌اش را با استادان ملک‌الشعرای بهار، امیری فیروزکوهی، نیمایوشیج و شهریار آغاز کرده بود و با هنرمندان و آهنگسازان نامی روزگارش ابوالحسن صبا، رضا محجوبی، علی تجویدی، داریوش رفیعی و پرویز یاحقی همکاری نزدیک داشت.
او در سالهای پایانی زندگی یکی از ترانه‌های ماندگارش را سرود تا نشان دهد که دود همچنان از کنده بلند می‌شود، این ترانه ایران جوان نام دارد که با رهبری پیمان سلطانی، بر روی آهنگی از مسیو لومر، نخستین سرود ملی ایران، اجرا شد. این سرود ابتدا با صدای سالار عقیلی و در سال گذشته با تنظیم جدید و با صدای شهرام ناظری به بازار آمد.
آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است.

آثار ماندگار ترقی:
نام ترانه -- نام آهنگساز -- نام خواننده
می‌زده شب - پرویز یاحقی - مرضیه
بیداد زمان - پرویز یاحقی - مرضیه
نسیم فروردین - پرویز یاحقی - مرضیه
رفته بودم - پرویز یاحقی - مرضیه
امید دل من کجایی - پرویز یاحقی - مرضیه
حکایت دل - پرویز یاحقی - الهه
مانده نمانده - پرویز یاحقی - الهه
نگین انگشتری - پرویز یاحقی - الهه
آرد صبا خرمن گل - پرویز یاحقی - الهه
بازآمدم ؛  محلی شیرازی - معین
بادلم مهربان شو - پرویز یاحقی - حمیرا
بهار نورسیده - پرویز یاحقی - حمیرا
بهار عشق - پرویز یاحقی - حمیرا
مرا نفریبی - پرویز یاحقی - حمیرا
مرا تنها نگذاری - پرویز یاحقی - حمیرا
جواب دلم راچه بگویم - پرویز یاحقی - حمیرا
محبت - پرویز یاحقی - حمیرا
پنجره‌ای به باغ گل - پرویز یاحقی - حمیرا
به کنار لاله و گل - پرویز یاحقی - حمیرا
با دلم مهربان شو - پرویز یاحقی - حمیرا
آهنگ محبت - پرویز یاحقی - حمیرا
صبرم عطا کن ؛ علی تجویدی - حمیرا
پشیمانم - علی تجویدی - حمیرا
دیگر چه خواهی - علی تجویدی - حمیرا
دل‌شکن (یار بیگانه نواز) اکبر محسنی - غلامحسین بنان

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#بیژن_ترقی
‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۲ اسفند زادروز جمشید عندلیبی

(زاده ۱۲ اسفند ۱۳۱۶ قروه -- درگذشته ۱۵ اسفند ۱۴۰۲) نوازنده نی

او نواختن نی را ابتدا بدون استاد فراگرفت و سپس با حضور در دانشگاه تهران و آشنایی با حسین عمومی به ادامه فراگیری تکنیکهای ساز نی پرداخت. ردیف موسیقی سنتی ایرانی را نزد استادان نصراله ناصح‌پور و نورعلی برومند و محمدرضا لطفی و تکنیک ردیف آوازی را نزد محمدرضا شجریان یاد گرفت. وی در سال ۱۳۵۷ با همکاری هنرمندان: حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگ‌فر، کانون فرهنگی چاووش و گروه عارف را بنیان گذاشت و در سال ١٣٦٠ برای تکمیل تکنیک‌های پیشرفته نوازندگی نی، نزد حسن کسایی رفت. وی در آثاری چون بیداد، نوا، دستان، دود عود، آسمان عشق، یاد ایام، رسوای دل، پیام نسیم، دل مجنون و سرو چمان با محمدرضا شجریان همکاری نزدیک داشت. 

قسمتی از مصاحبه او با روزنامه ایران ۳۱ تیرماه ۱۳۹۶:
شرايط و اوضاع امروز موسيقی را چگونه ارزيابی می‌کنيد؟
"تعداد کارهایی که می‌شنويم به نسبت خوب است. متاسفانه راديوتلويزيون بيش از اندازه از يک نوع موسيقی حمايت می‌کند و اين اتفاق خوبی برای جوانان نيست. وقتی ما از تهاجم فرهنگی صحبت می‌کنيم بايد بگذاريم موسيقی خوب به‌گوش نسل امروز برسد و نبايد مسائل سياسی را آلت دست خودمان کنيم. دولت بايد از کارهای هنری حمايت کند، آثار استادانی چون شجريان بايد از رسانه ملی به گوش برسد، نه اينکه از اسم و رسم و محبوبيت او استفاده کند. کارهایی که امروز در بازار موسيقی به‌گوش می‌رسد، روند خودش را از دست داده است و هنرمندان ما برای محبوبيت دست به هرکاری می‌زنند. هنرمند بايد خودش باشد و نه تقليد. امروز شجريان يک کاريزما شده است و همه هنرمندان به مانند سبک او می‌خوانند، اين اتفاقات در ساز زدن هم وجود دارد. تقليدهای بی‌اساس که يک تعداد از جوانان ما دست به کارهایی می‌زنند که جنبه هنری ندارد و غير از هنر می‌خواهند مطرح شوند، در حالی که ابتدا بايد عيار هنری خود را بالا ببرند تا شهرت پيدا کنند. البته به اجتماع امروز هم نقد است. تعدادی از هنرمندان جوان عرصه برای فعاليت و مطرح شدن ندارند و به‌همين دليل رو به کارهای غيراخلاقی می‌آورند و زير پای يکديگر را خالی می‌کنند."

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#جمشید_عندلیبی،
برگی از تقویم تاریخ

۱۲ اسفند زادروز تاها بهبهانی

(زاده ۱۲ اسفند ۱۳۲۵ تهران) نقاش، مجسمه‌ساز، طراح صحنه، کارگردان تلویزیون و تئاتر

او در کودکی یادگیری نقاشی را نزد پدرش آغاز کرد و در سیزده سالگی شاگرد ممتاز استاد علی‌اکبر نجم‌آبادی "از شاگردان استاد کمال‌الملک" شد. وی دوران دبیرستان را همزمان با هنرستان کمال‌الملک طی کرد و سپس وارد دانشگاه هنرهای دراماتیک شد و پس از پایان تحصیل در رشته طراحی صحنه برای تئاتر، سینما و تلویزیون در پاریس و سالزبورگ به تحقیق و پژوهش در زمینه کارگردانی تئاتر ماریونت پرداخت.
پس از بازگشت به ایران به تدریس در دانشکده هنرهای دراماتیک مشغول شد و سال‌ها مدیر دپارتمان تئاتر ماریونت این دانشکده بود. کارگردانی بیش از چهارصد و پنجاه برنامه آموزشی کوتاه و بلند برای تلویزیون و دو نمایشنامه برای جشن هنر شیراز و همچنین طراحی صحنه برای نمایشنامه‌های بزرگی چون هملت، مکبث و باغ وحش شیشه‌ای، محصول این دوره از زندگی  اوست.
وی از کسانی بود که در دهه چهل حال و هوای تازه‌ای به فضای نقاشی آن سال‌ها بخشید و با عرضه آثارش، مکتب سوررئالیسم متافیزیک را مطرح کرد. آثار نقاشی او با عنوان سیری در آثار سوررئالیستی طاها، دنیای سوررئالیستی طاها و پرندگان طاها در سی و پنج نمایشگاه فردی و جمعی در داخل و خارج از کشور به نمایش در آمده‌است.
او از سال ۱۳۶۲ صرفاً به‌کار نقاشی و مجسمه‌سازی و تدریس به شاگردانش در آتلیه خود مشغول است و با همسر و همکارش مهین تابان "نقاش و مجسمه‌ساز" و دخترش تارا در تهران زندگی می‌کند.

آثار:
آثار او در مجموعه مجموعه‌داران ایران، فرانسه، آلمان، هلند، ژاپن، انگلستان، نیوزلند، آمریکا، بلژیک، سوییس و ... حفظ و نگهداری می‌شود. بخشی از آثارش در کتاب پرندگان طاها به چاپ رسیده‌ است. تعدادی از آثارش نیز برای روی جلد کتاب‌های احمد کامیابی مسک ساخته و چاپ شده‌است.
سه فیلم از زندگی و آثار وی ساخته شده که به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی برگردانده شده است.

عضویت حرفه‌ای:
وی یکی از اعضای هیئت مدیره اجرایی کمیته ملی هنرهای خلاق ایران وابسته به یونسکو و عضو هیئت داوری در تعدادی از نمایشگاه‌های بین‌المللی بوده‌ است.

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#تاها_بهبهانی
‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۲ اسفند زادروز محمدجواد ضرابیان

(زاده ۱۲ اسفند ۱۳۲۹ تهران) آهنگساز و نوازنده سنتور

او آموزش سنتور را نزد «داریوش صفوت» و دانش موسیقی کلاسیک (هارمونی، ارکستراسیون و کنترپوان) را نزد «محمدتقی مسعودیه» فراگرفت. همچنین نواختن پیانو را نزد «فرمان بهبود» آموخت و فعالیت گروهی‌اش را با گروه سماع به‌عنوان سرپرست و آهنگساز آغاز کرد. گروه سماع کنسرت‌های متعددی را در داخل کشور اجرا کرده‌است و در سال ۱۳۶۷ در جشنواره موسیقی فجر مقام اول را به‌دست آورد. او به‌عنوان سرپرست گروه، نوازنده سنتور و آهنگساز موفق به‌دریافت نشان طلا و دیپلم افتخار شد.
وی در سال ۱۳۸۲ اولین آلبوم موسیقی مستقل «همایون شجریان» با نام «نسیم وصل» را آهنگسازی و منتشر ساخت که تا سال‌ها بعد بسیاری، شجریان را با قطعات این آلبوم می‌شناختند. تصنیف «هوای گریه» یکی از مشهورترین آثار وی با صدای همایون شجریان است.
در تاریخ ۲ آذر ۱۳۹۷ در مراسم چهارمین «سال نوای موسیقی ایران» از ضرابیان تقدیر شد و تندیس «سال نوا» و لوح تقدیر به او اهداء شد.

آثار:
عطر سوسن، علیرضا افتخاری
ناز نگاه، علیرضا افتخاری
زیباترین، علیرضا افتخاری
آینه و آه، حسام‌الدین سراج
طبیب دل، سیامک شجریان
نسیم وصل، همایون شجریان
شوق دوست، همایون شجریان
با ستاره‌ها، همایون شجریان
حدیث عشق، رضا رضایی
خرقه سوخته، رضا رضایی
صورتگر نقاش، علی جهاندار

🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#محمد_جواد_ضرابیان
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۲ اسفند زادروز محسن فرشاد یکتا

(زاده ۱۲ اسفند ۱۳۲۳ تهران) نویسنده، مترجم، پدر متافیزیک علمی ایران و عضو افتخاری کانون آینده‌نگری

او لیسانس حقوق قضایی را از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۷ دریافت کرد. سپس به فرانسه رفت و فوق‌لیسانس و دکترای دولتی حقوق خصوصی را از دانشگاه اکس - مارسی فرانسه در سال ۱۳۵۴ گرفت. وی به‌زبانهای انگلیسی و فرانسه مسلط است و با زبانهای عربی و آلمانی آشنایی دارد.

آثار و نوشته‌ها
الف - در حقوق:
۱. نقش بهره‌‌بردار در واحد اقتصادی تولید در حقوق ایران و فرانسه ۱۳۵۴. رساله دکتری دولتی حقوق خصوصی به‌زبان فرانسه.
۲. مفهوم حقوق اقتصادی در ایران.
۳. حقوق تجارت به‌زبان انگلیسی چاپ دایره‌المعارف حقوق تجارت امریکا ۱۹۹۳
۴. حقوق مالکیت ادبی و صنعتی (چاپ نشده).

ب - در فلسفه و متافیزیک علمی:
۵. بعد ناشناخته ۱۳۵۸
۶. روح، ماده، کائنات ۱۳۶۱
۷. سیمای فلسفی زندگی ۱۳۶۳
۸. تندیس‌ها و سایه‌ها ۱۳۶۵
۹. کندوکاو - مجموعه مقالات با دیگران ۱۳۶۶
۱۰. انسان و جهان فراآگاهی ۱۳۷۰
۱۱. اندیشه‌های کوانتومی مولانا ۱۳۷۲
۱۲. فیزیک و متافیزیک ۱۳۷۵
۱۳. رازها و رمزهای کیهان ۱۳۸۷
۱۴. تاملی بر اسرار ذهن ۱۳۸۸
۱۵. فیزیک و متافیزیک ۱۳۸۵
۱۶. ژرفای هستی ۱۳۸۵
۱۷. خرد هستی ۱۳۹۲
۱۸. سپهر آگاهی ۱۳۹۴
۱۹. تا کرانه‌های خیال ۱۳۹۷
۲۰. پیوندهای علم و عرفان ۱۳۹۸
۲۱. نقش امواج در آفرینش عالم ۱۳۹۹
۲۲. چشمه‌های پنهان وجود ۱۴۰۰

ج- ترجمه‌ها:
۲۳. روح، این ناشناخته، اثر ژان شارون ۱۳۶۸
۲۴. کتاب ارواح، اثر آلن کاردک ۱۳۷۳
۲۵. عالم میان بعدی اثر فیلیپ ایمبرونیو ۱۳۸۹
۲۶. عرفان و فیزیک جدید، مایکل تالبوت ۱۳۹۲
۲۷. در جستجوی جهان‌های دیگر، فرد آلن ولف ۱۳۹۶
زیرچاپ: اندیشه‌های فلسفی اینشتین و تسلا
در دست تالیف: حیات سری انسان

د- مقالات:
بیش از ۲۵۰ مقاله حقوقی، فلسفی، علمی و اجتماعی در مطبوعات معتبر کشور از جمله مجله دانشمند، مجله کانون وکلای دادگستری، مجله وزارت دادگستری، روزنامه‌های کیهان هوایی، آسیا، کار و کارگر، جامعه، مجله گزارش، مجله دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، مجله خانه و خانواده، ایرانشهر.

ه - فعالیتهای فرهنگی و مشاغل
وکیل پایه یک دادگستری و عضو جامعه بین‌الملل حقوقدان‌ها از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۳.
رئیس کانون علمی و فرهنگی انس و معرفت ایران، از سال ۱۳۷۳ تا کنون.
شرکت در چندین برنامه علمی و تلویزیونی و برنامه رادیویی (شبکه جوان).
تدریس آزاد در دانشکده پزشکی دانشگاه آزاد و دانشکده بهداشت دانشگاه تهران در زمینه بیوکوانتوم.
ایراد سخنرانی‌ها و تشکیل سمینارهای علمی و ادبی تهران و شهرستانها از سال ۱۳۶۰ تاکنون.
عضو هیئت علمی و امنای موسسه آموزش عالی پژوهش صنایع ایران
مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی از سال ۱۳۸۲ تاکنون
استاد دانشگاه‌های مختلف تهران، تدریس در رشته‌های حقوق، فلسفه و زبانهای خارجی از سال ۱۳۵۴ تاکنون.



🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#محسن_فرشاد_یکتا
پیشوندهای «نا-» و «بی-»

🔻«عدم» واژه‌ای تازی به چمِ «نیستی و نابودی» است. از آنجا که در زبان تازی واژه‌سازی تنها بر پایه‌ی همنهش (ترکیب) واژگان است و پسوند و پیشوند ندارد، برای نیگویی (نفی) از واژه‌ی «عدم» بهره می‌برند. در زبان پارسی برای این‌ گونه همنهش‌ها می‌توان پیشوندهای «نا-» یا «بی-» را به کار برد.

https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
دربارهٔ واژهٔ غرابیه
غُرابیه «نوعی شیرینی [است] که با شکر، روغن یا کره، و مغز بادام درست می‌شود» (انوری ۱۳۸۱). این شیرینی به‌ویژه در آذربایجان تهیه می‌شود. در قاموس‌المعارف (مدرس تبریزی ۱۳۹۱) آمده‌است: «غُرابی: نام نوعی از خرما، و گویا حلوای غرابیۀ معروف هم به‌جهت انتساب به خرمای غرابی بدین اسم اختصاص یافته». معین (۱۳۹۱) ریشهٔ آن را عربی دانسته و به غُرابی ارجاع داده و ذیل غُرابی آورده‌است: «[عربی = īyy-] (صفت نسبی) ۱. نوعی خرما. ۲. نوعی نان شیرینی؛ غرابیه؛ غرابیا. ۳. ...». این در حالی است که در تهیهٔ این شیرینی از خرما استفاده نمی‌شود و اگر هم استفاده شود، لزومی نداشته که نام این خرمای کمتر شناخته‌شده روی این شیرینی گذاشته شود. در لغت‌نامه (دهخدا و همکاران ۱۳۷۷) ریشهٔ این واژه را ذکر نکرده‌اند.
در فرهنگ واژگان آذری (منصوری ۱۳۹۳) این واژه با املای قرابیه مدخل شده‌است.
غرابیه به‌صورت kurabiye به ترکی استانبولی و به‌صورت غُرَیبة (Wehr 1994, p. 783) به عربی راه یافته‌است. با استناد به فرهنگ ریشه‌شناختی ، واژهٔ غرابیه در سیاحت‌نامه (اولیا چلبی ۱۶۶۵) و در عبارت «اصناف غرابیه‌چیان» به کار رفته و برگرفته از واژهٔ فارسی گلاب و ادات عربیِ ـیة است. واژهٔ گلابیه در گنج‌واژهٔ زبان‌های شرقی، ترکی ـ عربی ـ فارسی (Meninski 1680) مدخل شده‌است. تبدیل l به r و تبدیل g به q در این واژه به تأثیر از زبان ترکی بوده‌است.

منابع
انوری، حسن (۱۳۸۱)، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن.
دهخدا، علی‌اکبر و همکاران (۱۳۷۷)، لغت‌نامه، تهران، مؤسسهٔ لغت‌نامهٔ دهخدا.
مدرس تبریزی، محمدعلی (۱۳۹۱)، قاموس‌المعارف، به کوشش علیرضا سبحانی، قم، مؤسسهٔ امام صادق.
معین، محمد (۱۳۹۱)، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر.
منصوری، فیروز (۱۳۹۳)، فرهنگ واژگان آذری، تهران، هزار کرمان.
Meninski, Franciscus a Mesgnien (1680), Thesaurus linguarum orientalium, Turcicae, Arabicae, Persicae, Viennæ, Austriæ.

Wehr, Hans (1994), A Dictionary of Modern Written Arabic (Arabic-English), Edited by J. Milton Cowan, 4th Edition, Otto Harrassowitz.

۱۴۰۳/۱۲/۱۱
▫️فرهاد قربان‌زاده
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
صمیمی

برخی معتقدند کلمۀ صميمی در دوران اخیر در فارسی رایج شده‌است.
پاسخ:
۱. صميمی دست‌کم از سدۀ پنجم در متن‌های نجومی و در معنیِ تخصصی به‌کار رفته‌است:
قرن ۵: زهره و عطارد ... چون‌که ... يکی وا شمس اندر برجی باشند اندر يک درجه و ميانشان کمتر از پانزده دقيقه بود صميمی گويند (المدخل، ص ۷۸).
قرن ۵: تصميم آن است که ستاره با آفتاب باشد و يا به مقارنۀ او کمتر از شانزده دقيقه مانده بُوَد و يا از مقارنۀ او گذشته بُوَد به کمتر از شانزده دقيقه، تا بدين حد است ستاره را پس‌وپيش از آفتاب صميمی خوانند (بیرونی، التفهيم، ص ۴۶١).
قرن ۵: احتراق آن بود کی با جرم آفتاب بود صميمی (شهمردان، روضةالمنجمين، ص ٢۵).
٢. صميمی دست‌کم از سدۀ دهم، در معنی‌های دیگر، در متن‌های معتبر فارسی به‌کار رفته‌است:
قرن ۱۰: بلاشک هرگاه معانی ارتباط قديمی تجديد و مبانی اختلاط صميمی تأکيد يابد، تصديق اقاويل باطله و توفيق اباطيل کاذبه به جمعی کذاب غرضناک بی‌باک ... نخواهد بود (قاضی احمد، خلاصة‌التواريخ، ج ۱، ص ١٠۵).
قرن ۱۱: غازی‌گرای‌خان نامۀ صداقت‌آميز ... به خدمت اشرف نوشته، ... اظهار اخلاص و ارادت صميمی کرده بود (اسکندربیک، عالم‌آرای عباسی، ج ٢، ص ۱٢۷۸).
قرن ۱٢: نواب کامياب ... از اين ضعيف که من‌جملۀ داعيان صميمی نوای سابق‌الالقاب است، خواهش نمودند که نسخۀ مزبور از زبان تازی به زبان فارسی، که فهمش اعم و نفعش اتم است، ترجمه نمايد (نورالدین جزایری، زهرالربيع، ج ۱، ص ٣).
قرن ۱٣: اين‌گونه مراقبات ملوکانۀ ايشان دليل دوستی و اتحاد صميمی با اعلی‌حضرت اقدس همايون شاهنشاهی است (فرخ‌خان، اسناد امين‌الدوله، ج ٢، ص ٢٨۵).
قرن ١۴: تحمل اين زحمت را به‌جز از حکم عشق حقيقی و ارادت صميمی به اهل بيت پاک پيمبر به هيچ چيز حمل نمی‌توان نمود (سياحت‌نامۀ ابراهيم‌بيک مراغه‌ای، ص ٣٣).
٣. در عربی صميمی به همین معنی رایج در فارسی به‌کار رفته‌است و از این دیدگاه با دیگر واژه‌های عربیِ موجود در فارسی تفاوتی ندارد (← منابع).

منابع:
قیم، عبدالنبی (۱۳۹۳)، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ویراست دوم، تهران، فرهنگ معاصر، دو جلد.
Wehr, Hans (1994), A Dictionary of Modern Written Arabic (Arabic-English), Edited by J. Milton Cowan, 4th Edition, Otto Harrassowitz, p. 799: “cordial, hearty”.


فرهاد قربان‌زاده
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
نقاهت
برخی معتقدند نقاهت به‌معنای «حالت بیماری که رو به بهبود می‌رود» از ساخته‌های فارسی‌زبانان در دوران متأخر است و در عربی به این معنی به‌کار نمی‌رود.

پاسخ:
۱. نقاهت دست‌کم از سدۀ نهم در متن‌های معتبر فارسی به‌کار رفته‌است:
قرن ٩: امير مظفر چون به شبانکارۀ فارس رسيد، او را مرضی عارض شد و صحت يافته و در ايام نقاهت، دشمنی در نخودآب سقمونيا به خورد او داد (حافظ ابرو، جغرافيای حافظ ابرو، ج ٢، ص ۱٩۸).
قرن ۱۰: فقير ... مريض بودم و حالا ايام نقاهت است (واصفی، بدايع‌الوقايع، ص ٢۶۶).
قرن ۱۱: ذات اشرف... ايام نقاهت را نيز در آن منزل گذرانيده بعداز صحت تام کوچ فرموده ... (اسکندربیک، عالم‌آرای عباسی، ج ٢، ص ٩۶٠).
قرن ۱٢: بعد شش ماه که يومافيوما مرض در اشتداد و ضعف نقاهت ازدياد پذيرفت، داعی حق را لبيک اجابت گفت (گلستانه، مجمل‌التواريخ گلستانه، ص ٣).
قرن ۱٣: بهرام‌ميرزا ... به‌واسطۀ نقاهت در تخت روان نشسته، ... (رضاقلی‌خان، روضة‌الصفای ناصری، ص ۶٨٢).
قرن ١۴: شاه دوشان‌تپه می‌روند، من به‌واسطۀ نقاهت نرفتم، مشيرالدوله عيادت آمده بود (اعتمادالسلطنه، خاطرات اعتمادالسلطنه، ص ١٧۵).
٢. در عربی نقاهة به همین معنی رایج در فارسی به‌کار رفته‌است و از این دیدگاه با دیگر واژه‌های عربیِ موجود در فارسی تفاوتی ندارد (← منابع). در عربی، دار النقاهة نیز کاربرد دارد (Wehr 1994, p. 1168).

منابع:
معلوف، لوئیس (۱۹۹۶)، المنجد في اللغة، بیروت، دارالمشرق، ص ۹۶۳، ذیل «ن‌ق‌ه»: «نقاهة: حالة المریض بعد شفائه، وقبل استعادته كاملِ صحَّته».
مسعود، جبران (۱۹۹۲)، الرائد، بیروت، دارالعلم للملایین: «النَّقاهَة: حالة المریض بعد شفائه قبل استرجاعه قوَّته كاملةً: هو في طور النقاهة، دُور النقاهة».
معلوف، لوئیس (۲۰۰۰)، المنجد فی اللغة العربیة المعاصرة، بیروت، دارالمشرق، ص ۱۴۴۹: «نَقاهة: مَرحَلة انْتقال بین نِهایة مَرَض واسْتِعادة الصِّحَّة: طَوْر النَّقاهة || المدّة الَّتی تستغرقها هذه المرحلة: أمضی النَّقاهة فی الجبل».
عمر، احمد مختار (۱۴۲۹ قمری / ۲۰۰۸)، معجم اللغة العربیة المعاصرة، قاهره، عالَم الکُتُب، ص ۲۲۷۶، ذیل «ن‌ق‌ه»: «نقاهة: حالة المریض بعد شفائه، وقبل استعادة كاملِ صحّته: طَوْر النقاهة».
رشیدی تتوی (بی‌تاریخ)، منتخب‌اللغات شاه‌جهانی (فرهنگ عربی ـ فارسی)، تهران، کتابفروشی علمیۀ اسلامیه، ص ۵۲۹: «از بیماری برخاستن».
بعَلبکی، روحی (۱۹۹۵)، المورد (قاموس عربی ـ إنکلیزی)، بیروت، دارالعلم للملایین: «نَقَاهَة: تَمَاثُلٌ للشِّفاءِ التَّامّ convalescence, recovery, recuperation».
قیم، عبدالنبی (۱۳۹۳)، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ویراست دوم، تهران، فرهنگ معاصر، دو جلد: «۱. بهبودی بیمار، نقاهت. ۲. دورﮤ بهبودی بیمار، دورﮤ نقاهت».
Wehr, Hans (1994), A Dictionary of Modern Written Arabic (Arabic-English), Edited by J. Milton Cowan, 4th Edition, Otto Harrassowitz, p. 1168: “recovery, convalescence”


فرهاد قربان‌زاده
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
دهشت
برخی معتقدند این کلمه در عربی فصیح نیامده‌است. در عربی به‌جای آن دَهَش، به فتح اول و دوم، می‌گویند که در فارسی مستعمل نیست.

پاسخ:
در عربی دهشة به همین معنی رایج در فارسی به‌کار رفته‌است و از این دیدگاه با دیگر واژه‌های عربیِ موجود در فارسی تفاوتی ندارد (← منابع).

منابع
ابن‌منظور (۱۴۰۸ هجری / ۱۹۸۸)، لسان العرب، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، هجده جلد، ذیل «ب‌رق»: «لکل داخل بَرْقة أَي دَهْشة».
فیروزآبادی، مجدالدین محمدبن یعقوب (۱۳۷۱ قمری / ۱۹۵۲)، القاموس المحیط، بیروت، دارالجیل، چهار جلد، ذیل «ب‌رق»: «البَرْقَةُ: الدَّهْشَةُ».
معلوف، لوئیس (۲۰۰۰)، المنجد فی اللغة العربیة المعاصرة، بیروت، دارالمشرق، ص ۴۸۸: «دَهْشة: ما یَعْتری الإنسان من حالةٍ ناشِئة عن حُدوث أَمْرٍ غیر مُتوقَّع، تَأْثیرٌ ناتِج من شیء مُفاجِی: سبَّب ذلک دَهْشةً کبیرة، اسْتولتْ علیه الدَّهْشة || حالة الناظر إلی ما یُثیر الإعْجاب: دَهْشة ولد أَعام لُعبة».
رشیدی تتوی (بی‌تاریخ)، منتخب‌اللغات شاه‌جهانی (فرهنگ عربی ـ فارسی)، تهران، کتابفروشی علمیۀ اسلامیه، ص ۱۹۱: «حیرت و سراسیمگی».
بعَلبکی، روحی (۱۹۹۵)، المورد (قاموس عربی ـ إنکلیزی)، بیروت، دارالعلم للملایین: «astonishment, amazement, wonder(ment), surprise, bewilderment».
قیم، عبدالنبی (۱۳۹۳)، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ویراست دوم، تهران، فرهنگ معاصر، دو جلد.
Dozy, R (1881), Supplément aux dictionnairies arabes I-II, Leyde, vol. 1, p. 466: “étonnement, surprise; peur”.
Wehr, Hans (1994), A Dictionary of Modern Written Arabic (Arabic-English), Edited by J. Milton Cowan, 4th Edition, Otto Harrassowitz, p. 341: “astonishment, amazement”.



فرهاد قربان‌زاده
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
دربارۀ واژۀ الاغ
برخی معتقدند این دو کلمه مترادف نیستند. خر، حیوان معروف، واژۀ فارسی است، ولی الاغ در ترکی به‌معنای «چاپار» است و در متون قدیم فارسی نیز به همین معنی به‌کار رفته‌است. امروزه در فارسی، هم در نوشتار و هم در گفتار، الاغ را به‌معنای «خر» به‌کار می‌برند، ولی در نثر فصیح بهتر است که از استعمال آن به این معنی پرهیز شود.

پاسخ:
١. الاغ برگرفته از واژۀ ترکیِ ulaγ به‌معنی «اسب چاپار»، «اسب یدک» و «درازگوش؛ خر» است (Doerfer 1965, p. 102).
٢. الاغ دست‌کم از سدۀ نهم در معنی «درازگوش» و «خر» در متن‌های معتبر فارسی به‌کار رفته‌است و این کاربرد به زبان فارسیِ «امروزه» منحصر نمی‌شود:
قرن ۹: دراثنای طریق راه غلط کردند و بسی اسب و الاغ ازآن‌سبب تلف شد (شرف‌الدین یزدی، ظفرنامه، ج ١، ص ۳۴۳).
قرن ۱۰: صاحب خر بار از خر برگرفت و به الاغی دیگر بار کرد (ابومسلم‌نامه، ج ١، ص ۵۶۶).
قرن ۱۱: استر ... از بلندی اسب فروتر و از پستی الاغ بلندتر است و بهترین چیزها آن است که میانه باشد (نظام‌الدین گیلانی، مضمار دانش، ص ۵۹).
قرن ۱۲: استر ... حیوانی است که از نزدیکی اسپ و الاغ تولید می‌یابد (عقیلی خراسانی، مخزن‌الادویه، ص ۲۲۶).
قرن ۱۳: الاغ آنجا بزرگ‌تر از سایر قاطر‌های بلاد دیگر می‌شود (سفرنامۀ رضاقلی میرزا، ص ۲۴۸).
قرن ۱۴: کنار نهر کر چرخ‌ها نصب نموده و کوزه‌ها بر آن بسته‌اند و با گاو و الاغ و اسب آب بسیار بالا می‌کشند (سفرنامۀ فراهانی، ص ۸۳).
٣. امروزه در فارسی، الاغ هم در گفتار و هم در نوشتار در معنی «درازگوش» و «خر» به‌کار می‌رود:
دانته ... الاغی را چنان تربیت کرده بود که ... می‌رقصید و مطابق با حرکات رقص، عرعر هم می‌کرد (مجتبی مینوی، پانزده گفتار، ص ۴۲).
الاغ‌های سواری رهوار بسیار خوبی بود که بهترین آن‌ها را الاغ بندری می‌گفتند (خاطرات نفیسی، ص ۵۳۴).
دو سه نفر از کشاورزان ... با مال‌های خود که عبارت بود از چند الاغ و یک اسب به کبوده می‌آمدند (محمدعلی اسلامی ندوشن، روزها، ج ۱، ص ۹۵).
۴. از دیدگاه معنی‌شناسی درزمانی (تاریخی)، الاغ در فارسی کهن، افزون بر معنی «چاپار»، به‌معنی «اسب» و «مَرکَب» نیز به‌کار رفته‌است:
در معنی «اسب»:
قرن ٩: وبا در اسبان جته افتاد و چندان اسب هلاک شد که از چهار سوار یکی را بیش الاغ نماند (شرف‌الدین یزدی، ظفرنامه، ج ۱، ص ۳۱۹).
در معنی «مَرکَب»:
قرن ٨: چو از ملازمت و بندگی گزیرم نیست / مرا الاغ مگر استری دهی پس‌ازاین (دیوان ابن‌یمین، ص ۴۹۱).
قرن ۱۰: القاس‌میرزا اساس محنت و نکبت را به باغ عیش‌آباد کشید. درعرض چهار روز که در تبریز بودند، علیق الاغان و شتران از برگ و پوست درختان می‌گذشت و در چهار روز، موازی پنج‌هزار اسب و استر و شتر به چراگاه عدم شتافتند (روملو، احسن‌التواریخ، ج ۳، ص ۱۳۱۷).
۵. الاغ در مقایسه با خر نوعی به‌گویی (حسن تعبیر) است و فارسی‌زبانان برای پرهیز از معنی ناخوشایندِ خر ترجیح می‌دهند واژۀ الاغ را به‌کار ببرند.
نتیجه آنکه الاغ هم در ترکی به‌معنی «درازگوش» و «خر» بوده‌است و هم در فارسی کهن و معاصر. درنتیجه به‌کار بردن آن در این معنی درست است.

پیکره‌های زبانیِ استفاده‌شده در این پژوهش‌:
۱. پیکرهٔ گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به سرپرستی دکتر علی‌اشرف صادقی
۲. نرم‌افزار درج ۴، شرکت مهرارقام رایانه



فرهاد قربان‌زاده
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
برای مثال 👈 برای نمونه
نظم 👈 هماهنگی، سامان، دهناد، آرایش، آراستن، آراستگی، چامه
عمقی 👈 زیربنایی
صد 👈 سَد
در مواردی 👈 گاهی
شیمی 👈 کیمیا
واقعی 👈 راستین، راست، درست
اجتماعی 👈 همبودین، همبودی، گروهی
منظور 👈 نِگَرش، فَردید، کامه
فیزیک 👈 گیتیک
وقت 👈 وَخت، زمان، هنگام، گاه
دکتر 👈 پزشک، دست‌وَر
لازم 👈 بایسته، وایا، نیازین، نیاز، دربایست، بایا
عملی 👈 نارکوکی، شدنی، دژخوی، خوگرفته، خوگر
دنیا 👈 گیتی، گردون، کیهان، سپهر، زمین، جهان، اینجهان، این جهان
محتاج 👈 مستمند، نیازمند، تهیدست
استقبال 👈 پیشواز، پیشباز، پذیره شدن، پذیره، پذیرفتاری، به‌پیشواز رفتن
سطحی 👈 سرسری، رویهای، رویه نگر، روبنایی، پوستهای
جوانب 👈 کناره‌ها، سوی‌ها، پهلوها
خرج 👈 هزینه
کانال 👈 دهلیز
جریان 👈 گردش، گذران، سیلان، روند، روش، روایی، روانی، روان‌بودن
بعد از 👈 پس از
سیاسی 👈 ساستاری، رامیار، کشورداری، جهان‌آرایی، وینارداریک
غرب 👈 باختر
سنّت 👈 ایستار، آیین، روش، شیوه، نهاد
منطق 👈 گویایی، خردورزی
کافی 👈 بسنده، بس، بایسته
جدید 👈 نوین، نو، تازه
مورد 👈 فِتاد، نمونه، برای، باره
علم 👈 دانش، دانایی، پرچم، دانستگی، نشان، رایت، درفش
عین 👈 دیده، چشم
تاریخ 👈 گذشته، باستان، کارنامه، رویدادنگار، ماهروز، مَهر‌وز، کهن‌نگاری، هنگامه، کارنامهٔ گذشتگان
متأسفانه 👈 با افسوس
علاقه 👈 گرایش، دوست داشتن، دلبستگی
مقاومت 👈 پایداری، ایستاده گری، ایستادگیایستایی
ادامه 👈 راستا، دنباله، دنبال کردن، پیوستگی، پیگیری
معقول 👈 خردمند، بخردانه، باادب
مسافرخانه 👈 مهمانسرا، مهمانخانه، کاروانسرا
تطبیق 👈 برابرکرد، برابرسنجی
فکری 👈 اندیشه‌ای
عوارض 👈 ناهنجاریها، ناخوشیها، رنجوریها، رخدادها، پیامدها، بیماری
ریاضی 👈 رایگری، رایشگری، رایش، انگارش
وضع 👈 نشهت، زمین‌نشان
نتیجه 👈 هوده، فرجام، سرانجام، رَه‌آورد، دستاورد، پیامد، برآیند، برآمد،

https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
600 جزیره ایرانی !
مردم ایران، جزایر کیش - قشم - هرمز - لاوان - خارک - هنگام - تنب بزرگ - تنب کوچک و بوموسو را می شناسند . از ۴۰ جزیره ایران در خلیج فارس حدود نیمی از آنها مسکونی هستند و خیلی‌هایشان را مردم اسمشان را هم نشنیده‌اند مثل جزیره فارسی - خارگو - صدرا - شیف. غیرمسکونی‌ها نامشهورتر مثل بونه - چراغی - خرو - دارا - صدف - عباسک - مرغی - ناز و نخیلو.

بخش عمده‌ خرده جزایر در رود ارس هستند : «ایران ۴۲۷ جزیره کوچک در رود ارس دارد که برای چرای مال و دام استفاده می‌شود که با شماره مشخص شده‌اند.
«۱۰۲ جزیره در دریاچه ارومیه: ازجمله جزایر کبودان، اشک داغی، آتش، آرزو، آذین و...
@جزایر آشوراده و آکاز و اسماعیل سای در دریاچه خزر(کسپین) قرار دارند ... حدود ۱۵ جزیره ازجمله میان پشته، قلم گوده بزرگ، میان گوده، آبکنار، اکبرآباد، خشکی، میر حسن باغ و... در تالاب انزلی قرار دارند.
جزایر گنبان و نرگس در دریاچه تشک در استان فارس واقع شده‌اند و جزایر علی یوسف و منک و چاه بیشه در دریاچه بختگان... در کارون و اروندرود تعدادی جزیره وجود دارد
تصویر بالا جزیره آشوراده در دریای کاسپین است.
🔵 ارتباط شگفت انگیز واژگان دامی در زبان‌های سومری و ایرانی

♦️ بز : این واژه از هندواروپایی bʰuǵ ریشه گرفته و با انگلیسی buck و هندی bokā و ارمنی buc هم‌ریشه است. همچنین در اوستایی 𐬠𐬏𐬰𐬀 būza و در سکایی ختنی buysä و در سغدی bzyšṯ و در پشتو Uz, Wuz و در هخامنشی به خط ایلامیbuza 𒁍𒍝 و در پهلوی اشکانی wəz و در پهلوی ساسانی buz و ...

♦️ میش : این واژه از هندواروپایی moysós آمده و با h₂ówis ( در انگلیسی ewe, ovis ) هم‌ریشه است. در اوستایی 𐬨𐬀𐬉𐬱𐬀 ( maēša ) در سانسکریت meṣá در پهلوی اشکانی 𐫖𐫏𐫢 ( mēš ) در کردی مێ، میه و ...

♦️ کـَل / گَـل : در زبان‌های ایرانی به نرینه دام‌ها « کل » گفته می‌شود، به ویژه به « جنس نر بزها » ؛ مفهوم « بزرگی، تنومندی، نیرومندی » را می‌رساند و از آن واژگان « کلان و کلانتر » به دست آمده است. در آسی gal گاو نر / کردی kel گاومیش / خوانساری käl قوچ بالغ / kal  آشتیانی گاو نر /. این واژه از ایرانی باستان karda آمده، با تبدیل ard به ăl مانند سرد به سال و سردار به سالار ...


🔹 نکته جالب : سومریان نیز ۵۰۰۰ سال پیش از همین واژگان استفاده می‌کردند و از این موضوع نتایج جالبی می‌‌توان گرفت، ازجمله رد فرضیه مهاجرت آریایی‌ها ؛ یعنی یا زبان‌های ایرانی و سومری، پیش از زمان فرضیه مهاجرت، همسایه بوده و به هم وام‌واژه داده‌اند، یا اینکه کلا از یک ریشه هستند ...

سومری‌ها به بز می‌گفتند Uz و Uzud و نوشته می‌شد 𒍚 ( شبیه به موتیف بز در ایران باستان ) که به تلفظ آن در زبان‌های ایرانی بسیار شباهت دارد‌. همچنین میش maš / کل gal, kal / دام dimma / شیشک šimaški / بره barģal و ... یکی از مهم‌ترین اشتراکات سومرو - ایرانی، واژه « گاو » است که بصورت مفصل آن‌ را بررسی کردیم. البته در نام دیگر جانوران نیز همانندی های شگفت‌ انگیزی دیده می‌شود، ازجمله در نام « پلنگ و گربه و اسب و ... ».

واژه گلگمیش هم از گیل + گومیش است اسطوره زاگرس رافدین . حیوان بزرگ تنه گاو و سر انسان.
طلا و نقره واژه عربی نیست
•تلا دگرنیده‌ی "در،درا،دریک"، همگن با "زر،زرا،زری" است. طلوع ، تلو ، ط.ل.ع از گسترده‌ی همین ریشه است.
•الش یا تبدیل د-ل به یکدیگر «ز د به یکدیگر رایج و پرمره است. مانند زرا ، دریا، و ....

•مطالعه کردن: تلایستن، ویر را روشیدن، درفشیدن.

•نقره از واژه < نکرا ni+kará
توان گفت "نگاریدن" نقر کردن ریخت دیگر اي از این ریشه است. < ن.ق.ر
•کر،گر به چم کندن ،خشیدن است. نیکل هم دگرگون شده نیکرا هست
________


https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
🌱
داستان خط و زبان آرامی!

زبانها را امپراتوران می سازند زبان اردو را امپراتوری گورکانی ساخت. و زبان آرامی شرقی را امپراتوران ایرانی از داریوش تا خسرو پرویز ، زبان انگلیسی را امپراتور بریتانیا و زبان ....

زبان آرامی زبانی است که مردم زاگرس از شهر خورشید شوش تا شهرهای غرب زاگرس و دجله به آن آشنایی داشتند پیوند محکمی با زبانهای ایرانی داشت. اما تحولاتی باعث شد این زبان در دوران ساسانی بسمت قواعد و قالبهایی صرفی و نحوی ساختگی برود این قالبها و وزنها ساخته اساتید دانشگاههای جندی شاپور و موصل بود و در نهایت به زبان عربی فصیح ختم شد که در دوره خلافت عباسی قواعد و بابهای صرف و نحو و خط تکامل یافت و از خط کوفی که نقصان زیادی داشت خارج شد. زبان آرامی شرقی آنقدر واژگان از زبانهای ایرانی بویژه از کردی و خوزی و لری و فهلوی و فرس قدیم دارد که آنرا می توان زبانی ایرانی دانست.

«آنچه در تاریخ ملل خوانده و شنیده‌ایم،‌ در همۀ موارد حکم بر اینست که ملت غالب،‌ نفوذ معنوی خود را بر ملت مغلوب تحمیل می‌کند و خواه و ناخواه ملت مغلوب،‌ تحت تأثیر سنن و زبان ملت غالب قرار می‌گیرد. ولی در مورد ایران،‌ آن هم زمان شاهنشاهی هخامنشی، پس از اینکه بزرگترین امپراتوری جهان را به وجود آورد ... با آنکه امیران آن به کرّات گفته‌اند که ایرانی‌اند؛ اما به ادعای برخی، ایشان خط و زبان ملی خویش را بر خلاف همۀ موازین عقلی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی رها کرده و تحت تابعیت زبان مجعولی که آرامی نام داده اند ، قرار گرفته و زبان دربار و دولت و ملت خود را زبان و خط آرامی که سامی است، قرار داده‌اند! ... هیچ منطق و عقل سلیمی نمی‌تواند این فرضیۀ سخیف را بپذیرد که کوروش،‌ کبوجیه، داریوش و خشیارشا زبان مادری خود را از دست داده و به زبان مجعولی از قومی بیگانه،‌ سخن گفته و مهمتر از همه آنکه در رواج و نشر این خط و زبان بیگانه در سراسر کشور شاهنشاهی ایران،‌ مجاهدت و کوشش نیز کرده‌اند! چرا که اصطلاح خط و زبان آرامی برای مردم سرزمین ایران در دورۀ شاهنشاهی هخامنشی، یک اصطلاح ساختگی شرق‌شناسان مسیحی و یهودی است و با هیچ دلیل و منطق و برهان زبانشناسی جور درنمی‌آید».

بر پایۀ دو سند آشکار و استوار از زمان داریوش بزرگ که یکی کتیبۀ بیستون و دیگری کتیبۀ جزیره‌الفیل در مصر است،‌ نام این خط و زبان، «ایرانی» بوده نه آرامی! اینکه چگونه مستشرقان آن را به زبان سام و نوح و آرام ربط می دهند چندان علمی نیست

در سنگ‌نوشتۀ داریوش بزرگ - بند ۲۰ از ستون چهارم که زبان پارسی است،‌ می‌نویسد:
«داریوش شاه گوید به خواست اهورامزدا،‌ این نوشتار من است که من کردم. به جز این، به خط و زبان «ایرانی/ ایری‌یَ (آریایی)»، هم روی لوح (خط میخی/ کتیبه‌ای) و هم روی چرم (خط کتابی) نوشته شده. جز آن،‌ پیکر خود را نیز بساختم و جز آن، تبارنامۀ خود را نوشتم. در پیش من این نوشته خوانده شد. پس از آن، من این نوشته‌ها را همه جا در میان کشورها فرستادم».

استاد همایون‌فرخ درین باره می‌افزایند (برگرفته):
«خوشبختانه این سندِ استوار،‌ راهِ هرگونه دروغ‌پردازی را بر روی مستشرقین قرون استعماری می‌بندد، چرا که این سند بی‌اندازه روشن و گویا بوده و نیز برای ما ایرانیان سندی است سپند که بر پایۀ آن، ما خط و زبانی را که دیگران به دروغ "آرامی" خوانده‌اند، "ایرانی" خوانده و آرامی خواندن آن را دشمنی با تاریخ کهن و فرهنگ درخشان کشورمان ایران می‌دانیم».
لوح کوروش بزرگ زبان و خطی ایرانی است و آرامی دانستن آن نادرست است. چگونگی شکل گیری زبان آرامی خود داستان مفصلی است
-سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان .
زبان آرامی را امروزه زبانشناسان به دو بخش آرامی شرقی یا زبان امپراتوری هخامنشی و زبان آرامی غربی یا سوریانی تقسیم می کنند. زبان عبری ، آرامی سوریانی و آشوری پر از واژگان ایرانی است که البته با تغییرات وارد آن زبانها شده است مانند چراغ که بشکل سراج و شراق ، شرق ، وارد آرامی و بشکل سراجیل و اشراق و مشرق عربی شده اند یا آگور ، آجر ، گورد ، کوره ، کره ، و هزاران واژه دیگر

https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حتما سخنان مذکور را شنیده اید ؟ اما ریشه واژگان خیلی دور تر از آن چیزی است که ما فکر می کنید. سلام واژه عربی نیست. سلام ، سلو ، سولو، شلوم، سلوت، صلات، شام، شومش، شوش، سوس، ساسان، سان ، و .... همگی یک ریشه دارد یعنی خورشید و یا خدا ، مقدس ، اما در درازای تاریخ معنی و مفهوم های مختلفی پیدا کرده اند، برای خورشید ۳۵ نام وجود دارد که بیشتر آنها در ایران بکار می رفته است. واژه سلوم در کتیبه های سومری و هخامنشی وجود دارد اما در زبان آرامی شرقی (ایرانی) و آرامی غربی(سریانی) به معنی آرامش و صلح بکار رفته است بعدها وارد زبان عربی شده است و معنی تسلیم هم گرفته و این معنی بر سایر معنی ها غلبه کرده اما شلوم و سلام در متن کتب عهد قدیم و اوگاریت هم هست پس سلام واژه عربی نیست. در عهد هخامنشیان واژه سلوم را بکار می بردند. کاربرد واژه سلام در بین ایرانیان به مراتب بیشتر و قدیمی تر از کاربرد آن در جهان عرب است. عربها بجای سلام می گفتند اهلا، سهلا، کاربرد سلام و علیک السلام در همین یکی دو قرن اخیر در بین مردم عرب رایج شده است. سلام ، دوروت، راست، رایت، رات، آرتا همگی ایرانی است. به معنی درستی سلامتی و حقیقت
2025/03/02 01:05:13
Back to Top
HTML Embed Code: