🔴 #ديالکتيک_طبيعت
🔴 سردچال که در زبان اسپانيايي به عنوان GOTA FRÍA (گوتا فريا) يا (دانا)DANAشناخته ميشود، يک پديده جوي است که در آن تودهيي از هواي سرد و کم فشار از ارتفاعات بالا به سمت پايين حرکت ميکند و به تودههاي هواي گرم و مرطوب در سطح زمين برخورد ميکند. اين شرايط ميتواند منجر به بارشهاي شديد و حتا سيلابهاي خطرناک در مناطق ساحلي مديترانه شود. این پدیده طبیعی بر اثر دخالت شیوهی تولید سرمایهدارانه که افزایش دمای کره زمین و تبخیر بیشتر آب، یکی از تبعات آن است، سبب فاجعه والنسیا در اواخر اکتبر 2024 شد.
این مرگبارترین سیل در تاریخ معاصر اسپانیا است که بهاندازه بارش یک سال طی هشت ساعت باران بارید.
@amookhtan
🔴 سردچال که در زبان اسپانيايي به عنوان GOTA FRÍA (گوتا فريا) يا (دانا)DANAشناخته ميشود، يک پديده جوي است که در آن تودهيي از هواي سرد و کم فشار از ارتفاعات بالا به سمت پايين حرکت ميکند و به تودههاي هواي گرم و مرطوب در سطح زمين برخورد ميکند. اين شرايط ميتواند منجر به بارشهاي شديد و حتا سيلابهاي خطرناک در مناطق ساحلي مديترانه شود. این پدیده طبیعی بر اثر دخالت شیوهی تولید سرمایهدارانه که افزایش دمای کره زمین و تبخیر بیشتر آب، یکی از تبعات آن است، سبب فاجعه والنسیا در اواخر اکتبر 2024 شد.
این مرگبارترین سیل در تاریخ معاصر اسپانیا است که بهاندازه بارش یک سال طی هشت ساعت باران بارید.
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
651. حضور شپش در بدن انسانها به اقتصاد خانواده بستهگي دارد. در گذشته به دليل نبود یا کمبود موادشوينده شپش زيادتر بود. هرچه فقر بیشتر شود، شپش هم بیشتر میشود. تخم شپش چه نام دارد؟ بهترين و ارزانترين و سادهترين راه مبارزه با شپش سر چيست؟
652. پشهها معمولا" در حال پرواز و ميان هوا جفتگيري ميکنند. پشههاي نر براي رابطه جنسي و پيدا کردن پشه مادهيي که صداي بال زدن جذابي داشته باشد و تعقيب او، به حس شنوايي خود متکي هستند. در مورد پشههای ناقل بیماری ...
Anonymous Quiz
11%
1. دانشمندان ميخواهند با ناشنوا کردن پشههاي نر، داشتن رابطه جنسي وجفتگيري را در آنها متوقف کنند.
3%
2. دانشمندان در اين آزمايش مسير ژنتيکي که به پشه نر در شنوايي کمک ميکند را تغيير دادند.
0%
3. نتيجه اين بود که پشههاي نر، ديگر با پشههاي ماده تماس برقرار نميکردند.
0%
4. حتا پس از سه روز در کنار پشههاي ماده و در يک قفس بودن، تمايلي به تماس نداشتند.
3%
5. پشههاي ماده هستند که بيماريها را بين انسانها منتقل ميکنند.
0%
6. همهی موارد 1 تا 5 غلط است چون آنها عنبرنسا (عنبرنسارا) را نمیشناسند.
84%
7. گزینههای 1 و 2 و3 و 4 و 5 فعالیتهای علمی درستی هستند که در آینده نتیجه خواهد داد.
@amookhtan
🔴#حافظه_تاریخی
🔴سي و پنج سال پيش در سال 1989، و در نهم نوامبر (19 آبان) همان سال، به طور رسمي ديوار استالينيسم و زير مجموعهاش، مائويسم معروف به «دیوار برلین»، فرو ريخت. سوسیالیسم مارکسی جهان وطنی است و به دور خود دیوار نمیکشد. دیوارها در ذات شیوهی تولید سرمایهداری است. هم اکنون میبینیم که جهان سرمایهداری مشغول کشتار انسانهای بیدفاع است و به دور خود دیوار میکشد.(دیوار بین مرز مکزیک و آمریکا، دیوارهای بلند اسرائیلی)
اما واقعيت اين است که استالينيسم و مائويسم دو ايدهئولوژي بورژوايي بودند که به نام مارکس و انگلس و لنين، ضربهيي به کمونيسم مارکس زدند، که در تاريخ بيسابقه بوده است. هنوز اثرات ويرانگر آن توسط مزدوراناش مانند «حزب توده» توليد و بازتوليد ميشود.
با وجود اينکه شيوهي توليد سرمايهداري در منجلاب خودساخته (جنگ و جنگ اتمي، تغييرات اقليمي، انقراض جانوران و گياهان، بيماريهاي واگيردار مانند کرونا) دست و پنجه نرم ميکند و خبر از بربريت را ميدهد، اما خبري از جنبشهاي کارگران جهان نيست که بديل سوسياليسم مارکسي خود را در مقابل آنها ارائه دهند.
با اين وجود، بايد اميدوار بود و به مبارزه با شيوهي توليد سرمايهداري ادامه داد تا حصول نتيجه نهايي.
به قول نجیب بارور شاعر افغانی:
هر کجا مرز کشیدند شما پل بزنید
حرف تهران و سمرقند و سرپل بزنید
هر که از جنگ سخن گفت بخندید بر او
حرف از پنجرهی رو به تحمل بزنید
دختران قفس افتادهی پامیر عزیز
گلی از باغ خراسان به دو کاکل بزنید...
@amookhtan
🔴#حافظه_تاریخی
🔴سي و پنج سال پيش در سال 1989، و در نهم نوامبر (19 آبان) همان سال، به طور رسمي ديوار استالينيسم و زير مجموعهاش، مائويسم معروف به «دیوار برلین»، فرو ريخت. سوسیالیسم مارکسی جهان وطنی است و به دور خود دیوار نمیکشد. دیوارها در ذات شیوهی تولید سرمایهداری است. هم اکنون میبینیم که جهان سرمایهداری مشغول کشتار انسانهای بیدفاع است و به دور خود دیوار میکشد.(دیوار بین مرز مکزیک و آمریکا، دیوارهای بلند اسرائیلی)
اما واقعيت اين است که استالينيسم و مائويسم دو ايدهئولوژي بورژوايي بودند که به نام مارکس و انگلس و لنين، ضربهيي به کمونيسم مارکس زدند، که در تاريخ بيسابقه بوده است. هنوز اثرات ويرانگر آن توسط مزدوراناش مانند «حزب توده» توليد و بازتوليد ميشود.
با وجود اينکه شيوهي توليد سرمايهداري در منجلاب خودساخته (جنگ و جنگ اتمي، تغييرات اقليمي، انقراض جانوران و گياهان، بيماريهاي واگيردار مانند کرونا) دست و پنجه نرم ميکند و خبر از بربريت را ميدهد، اما خبري از جنبشهاي کارگران جهان نيست که بديل سوسياليسم مارکسي خود را در مقابل آنها ارائه دهند.
با اين وجود، بايد اميدوار بود و به مبارزه با شيوهي توليد سرمايهداري ادامه داد تا حصول نتيجه نهايي.
به قول نجیب بارور شاعر افغانی:
هر کجا مرز کشیدند شما پل بزنید
حرف تهران و سمرقند و سرپل بزنید
هر که از جنگ سخن گفت بخندید بر او
حرف از پنجرهی رو به تحمل بزنید
دختران قفس افتادهی پامیر عزیز
گلی از باغ خراسان به دو کاکل بزنید...
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
652. پشهها معمولا" در حال پرواز و ميان هوا جفتگيري ميکنند. پشههاي نر براي رابطه جنسي و پيدا کردن پشه مادهيي که صداي بال زدن جذابي داشته باشد و تعقيب او، به حس شنوايي خود متکي هستند. در مورد پشههای ناقل بیماری ...
653. شير يک غذاي کامل است. همهي انسانها روزانه بايد حتما" شير مصرف کنند، مخصوصا" کودکان، نوجوانان، جوانان و سالمندن، روزانه بايد 4 ليوان شير مصرف کنند. تفاوت بين شير پاستوريزه و استريليزه در چيست؟
Anonymous Quiz
11%
1. شير پاستوريزه در دماي کمتر از نقطه جوش قرار ميگيرد تا فقط باکتريهاي بيماريزا کشته شوند.
0%
2. شير پاستوريزه در هر شرايطي دوام کمتري دارد و زودتر دچار تغييرات شيميايي ميشود.
0%
3. شير استريليزه در نقطه جوش قرار ميگيرد و همهي باکتريهاي مفيد و بيماريزا در آن کشته شوند.
0%
4. شير استريليزه بدون يخچال دوام بيشتري دارد و ديرتر دچار تغييرات شيميايي ميشود.
74%
5. موارد 1 و 2 و 3 و 4 در مورد دو نوع شير پاستوريزه و استريليزه درست هستند.
14%
6. موارد 1 و 2 و 3 و 4 در مورد دو نوع شير پاستوريزه و استريليزه درست نيستند.
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴کرنش و تملق بيحد هويدا به محمدرضاشاه او را شرطی کرده بود. او هميشه «تابع حزب باد» و طرفِ زور بود، پس از انقلاب هم «در رفراندوم ۱۲ فروردين ۱۳۵۸ در زندان قصر به جمهوري اسلامي رأي داد و خدا را شکر کرد که بساط ديکتاتوري در اين مملکت جمع شد!»
وقتي از او پرسيدند چه رأيي داديد؟ پاسخ داد:
«به جمهوري اسلامي رأي دادم...انشاالله مبارک است»!
محمدرضاشاه در وقت ترک ايران، سگ خود «بنو» را با خودش برد اما فکري به سرنوشت نخست وزير سيزده سالهاش نکرد وقتي در مراکش از او پرسيدند چرا در زمان خروج از کشور هويدا را آزاد نکرد؟ با عصبانيت گفت:
«او به ما دروغ گفته بود!»
هويدا ميتوانست فرار کند اما نکرد، زناش ليلي امامي با خشم گفته بود: «او بهکلي احمق بود اين همه کتاب در مورد انقلاب فرانسه خوانده بود و نميدانست سرنوشت رجال فرانسه پس از انقلاب چه شد...»
شاه بعد از اينکه خبر اعدام هويدا از راديو ايران شنيد گفت: «تمام آن روز من خود را در اتاقي دربسته زنداني کردم و به دعا کردن پرداختم.»
هويدا قبل از اعدام به يک روزنامه نگار ايراني گفت:
«فراموش نکنيد که همهي ما در يک سيستم به سر ميبرديم. مقصر سيستم است که شما روزنامه نگارش بوديد و من نخست وزيرش و اين آقايان وزيرش.»
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴کرنش و تملق بيحد هويدا به محمدرضاشاه او را شرطی کرده بود. او هميشه «تابع حزب باد» و طرفِ زور بود، پس از انقلاب هم «در رفراندوم ۱۲ فروردين ۱۳۵۸ در زندان قصر به جمهوري اسلامي رأي داد و خدا را شکر کرد که بساط ديکتاتوري در اين مملکت جمع شد!»
وقتي از او پرسيدند چه رأيي داديد؟ پاسخ داد:
«به جمهوري اسلامي رأي دادم...انشاالله مبارک است»!
محمدرضاشاه در وقت ترک ايران، سگ خود «بنو» را با خودش برد اما فکري به سرنوشت نخست وزير سيزده سالهاش نکرد وقتي در مراکش از او پرسيدند چرا در زمان خروج از کشور هويدا را آزاد نکرد؟ با عصبانيت گفت:
«او به ما دروغ گفته بود!»
هويدا ميتوانست فرار کند اما نکرد، زناش ليلي امامي با خشم گفته بود: «او بهکلي احمق بود اين همه کتاب در مورد انقلاب فرانسه خوانده بود و نميدانست سرنوشت رجال فرانسه پس از انقلاب چه شد...»
شاه بعد از اينکه خبر اعدام هويدا از راديو ايران شنيد گفت: «تمام آن روز من خود را در اتاقي دربسته زنداني کردم و به دعا کردن پرداختم.»
هويدا قبل از اعدام به يک روزنامه نگار ايراني گفت:
«فراموش نکنيد که همهي ما در يک سيستم به سر ميبرديم. مقصر سيستم است که شما روزنامه نگارش بوديد و من نخست وزيرش و اين آقايان وزيرش.»
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
653. شير يک غذاي کامل است. همهي انسانها روزانه بايد حتما" شير مصرف کنند، مخصوصا" کودکان، نوجوانان، جوانان و سالمندن، روزانه بايد 4 ليوان شير مصرف کنند. تفاوت بين شير پاستوريزه و استريليزه در چيست؟
654.ميدانيم که در شرايط متعارفي، آب مقطر در 100 درجه سانتيگراد به جوش ميآيد. چه کاري انجام دهم که آب در دماي کمتر از 100 درجه سانتيگراد، فرضا" در 50 درجه سانتيگراد به جوش آيد؟
Anonymous Quiz
6%
1. آب مورد نظر را در معرض حرارت کمتر قرار ميدهيم.
3%
2. آب مورد نظر را در معرض حرارت بيشتر قرار ميدهيم.
62%
3. فشار هواي سطح آب مورد نظر را کم ميکنيم.
29%
4. فشار هواي سطح آب مورد نظر را زياد ميکنيم.
@amookhtan
🔴در سراسر جهان و در کشورهايی که ديکتاتوري برقرار است؛ فساد اخلاقي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي طبقه حاکمه، غوغا ميکند. اصلا" لازمه فساد از همه رنگاش، ديکتاتوري عريان است.
در کشور آفريقايي گينه استوايي، ديکتاتوري عريان برقرار است. يکي از نزديکان رئيس جمهور مادمالعمر گينه استوايي که در صدد بوده جانشين رئيس جمهور فعلي شود، با بيش از چهار صد زن از طبقه حاکمه و از جمله خواهر رئيس جمهور، رابطه جنسي برقرار کرده است و براي اثبات اينکه ثابت کند که رابطه جنسي با ميل و رضايت دو طرفه صورت گرفته است، از آنها فيلم گرفته و در پيش خود نگهداري کرده است. اين ويديوها در پي دستگيري او در ۲۵ اکتبر 2024، به اتهام اختلاس مبلغ هنگفتي از خزانه دولت و واريز آن به حسابهاي مخفي در جزاير کيمن منتشر شده است
مطابق اعلام مقامهاي گينه استوايي، در فيلمهاي به دست آمده، همسران مقامهاي بلندپايه اين کشور از جمله همسر رئيس پليس، همسران چند وزير و خواهر تئودورو اوبيانگ نگوما مباسوگو، رئيس جمهورِ نظامي اين کشور حضور دارند.
اين ويدئوها در مکانهاي مختلف، از جمله دفتر کار آقاي انگونگا،(فرد متجاوز) که گاهي پرچم گينه استوايي نيز در پسزمينه آنها مشاهده ميشود، ضبط شده است. مطابق قوانين کشور روابط جنسي توافقي و بدون اجبار جرم محسوب نميشود.
آقاي انگونگا ۵۴ سال سن دارد و متاهل و داراي چند فرزند است. آقاي انگونگا از اقوام نزديک رئيس جمهور تئودورو اوبيانگ نگوئما است و يکي از کساني است که گمان ميرفت جانشين او خواهد شد. آقاي اوبيانگ طولانيترين دوره رياست جمهوري را در جهان سپري ميکند. ديکتاتور گينه استوايي از سال ۱۹۷۹ در قدرت است و از نظر افکار عمومي اين کشورِ نفتي که اکثريت جمعيت آن در فقر زندگي ميکنند، بسياري از نزديکان رئيس جمهور متهم به فساد مالي و اخلاقي هستند.
#مارکس و #انگلس در قسمت «پرولترها و کمونيستها» مانيفست در سال 1848 نوشتند:
«تمام بورژوازي يک صدا بانگ بر ميآورند: اما شما کمونيستها ميخواهيد اشتراک زنان را رواج دهيد!
بورژوا زن خود را ابزار صرف توليد ميداند. او ميشنود که قرار است از ابزارهاي توليد به صورت همگاني بهرهبرداري شود و از آن طبعا" به اين نتيجه ميرسد که زنان نيز با همين سرنوشت روبرو خواهند شد.
او حتا گمان آن را نميبرد که نکته دقيقا" آن است که بايد وضعيتي که زنان در آن ابزار صرف توليد هستند برچيده شود.
وانگهي، چيزي مضحکتر از اين نيست که ميبينيم بورژواهاي ما در قبال اين موضوع، که گويا کمونيستها قرار است به طور رسمي و علني اشتراک زنان را عملي سازند، خشمي اخلاقي از خود نشان ميدهند.
کمونيستها نيازي ندارند اشتراک زنان را رواج دهند، اين اشتراک تقريبا" از عهد کهن وجود داشته است.
بورژواهاي ما، که به در اختيار داشتن همسران و دختران پرولترهاي خود قانع نيستند، روسپيهاي معمولي که جاي خود دارد، از اغوا کردن #زنهاي_يکديگر نيز #لذت_غريبي ميبرند.»
مانيفست حزب کمونيست؛ مارکس و انگلس
https://tinyurl.com/3zrvbdts بیش تر بخوانید:
🔴در سراسر جهان و در کشورهايی که ديکتاتوري برقرار است؛ فساد اخلاقي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي طبقه حاکمه، غوغا ميکند. اصلا" لازمه فساد از همه رنگاش، ديکتاتوري عريان است.
در کشور آفريقايي گينه استوايي، ديکتاتوري عريان برقرار است. يکي از نزديکان رئيس جمهور مادمالعمر گينه استوايي که در صدد بوده جانشين رئيس جمهور فعلي شود، با بيش از چهار صد زن از طبقه حاکمه و از جمله خواهر رئيس جمهور، رابطه جنسي برقرار کرده است و براي اثبات اينکه ثابت کند که رابطه جنسي با ميل و رضايت دو طرفه صورت گرفته است، از آنها فيلم گرفته و در پيش خود نگهداري کرده است. اين ويديوها در پي دستگيري او در ۲۵ اکتبر 2024، به اتهام اختلاس مبلغ هنگفتي از خزانه دولت و واريز آن به حسابهاي مخفي در جزاير کيمن منتشر شده است
مطابق اعلام مقامهاي گينه استوايي، در فيلمهاي به دست آمده، همسران مقامهاي بلندپايه اين کشور از جمله همسر رئيس پليس، همسران چند وزير و خواهر تئودورو اوبيانگ نگوما مباسوگو، رئيس جمهورِ نظامي اين کشور حضور دارند.
اين ويدئوها در مکانهاي مختلف، از جمله دفتر کار آقاي انگونگا،(فرد متجاوز) که گاهي پرچم گينه استوايي نيز در پسزمينه آنها مشاهده ميشود، ضبط شده است. مطابق قوانين کشور روابط جنسي توافقي و بدون اجبار جرم محسوب نميشود.
آقاي انگونگا ۵۴ سال سن دارد و متاهل و داراي چند فرزند است. آقاي انگونگا از اقوام نزديک رئيس جمهور تئودورو اوبيانگ نگوئما است و يکي از کساني است که گمان ميرفت جانشين او خواهد شد. آقاي اوبيانگ طولانيترين دوره رياست جمهوري را در جهان سپري ميکند. ديکتاتور گينه استوايي از سال ۱۹۷۹ در قدرت است و از نظر افکار عمومي اين کشورِ نفتي که اکثريت جمعيت آن در فقر زندگي ميکنند، بسياري از نزديکان رئيس جمهور متهم به فساد مالي و اخلاقي هستند.
#مارکس و #انگلس در قسمت «پرولترها و کمونيستها» مانيفست در سال 1848 نوشتند:
«تمام بورژوازي يک صدا بانگ بر ميآورند: اما شما کمونيستها ميخواهيد اشتراک زنان را رواج دهيد!
بورژوا زن خود را ابزار صرف توليد ميداند. او ميشنود که قرار است از ابزارهاي توليد به صورت همگاني بهرهبرداري شود و از آن طبعا" به اين نتيجه ميرسد که زنان نيز با همين سرنوشت روبرو خواهند شد.
او حتا گمان آن را نميبرد که نکته دقيقا" آن است که بايد وضعيتي که زنان در آن ابزار صرف توليد هستند برچيده شود.
وانگهي، چيزي مضحکتر از اين نيست که ميبينيم بورژواهاي ما در قبال اين موضوع، که گويا کمونيستها قرار است به طور رسمي و علني اشتراک زنان را عملي سازند، خشمي اخلاقي از خود نشان ميدهند.
کمونيستها نيازي ندارند اشتراک زنان را رواج دهند، اين اشتراک تقريبا" از عهد کهن وجود داشته است.
بورژواهاي ما، که به در اختيار داشتن همسران و دختران پرولترهاي خود قانع نيستند، روسپيهاي معمولي که جاي خود دارد، از اغوا کردن #زنهاي_يکديگر نيز #لذت_غريبي ميبرند.»
مانيفست حزب کمونيست؛ مارکس و انگلس
https://tinyurl.com/3zrvbdts بیش تر بخوانید:
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
654.ميدانيم که در شرايط متعارفي، آب مقطر در 100 درجه سانتيگراد به جوش ميآيد. چه کاري انجام دهم که آب در دماي کمتر از 100 درجه سانتيگراد، فرضا" در 50 درجه سانتيگراد به جوش آيد؟
655.ارانی به فلسفه ماترياليسم ديالکتيک مارکسی تسلط کامل داشت. اثبات آن آثار اوست. ارانی به دلیل سر خم نکردن برای استالین، توسط عبدالصمدکامبخش جاسوس روسیه به شهربانی لو داده شد و به دستور رضاشاه جان باخت. چه کسی به رضاشاه گفت: بی همه چیز_ آدولف رضاخان.
Anonymous Quiz
18%
1. نیما یوشیج
65%
2. احمد شاملو
18%
3. سیاوش کسرایی
0%
4. فروغ فرخزاد
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
655.ارانی به فلسفه ماترياليسم ديالکتيک مارکسی تسلط کامل داشت. اثبات آن آثار اوست. ارانی به دلیل سر خم نکردن برای استالین، توسط عبدالصمدکامبخش جاسوس روسیه به شهربانی لو داده شد و به دستور رضاشاه جان باخت. چه کسی به رضاشاه گفت: بی همه چیز_ آدولف رضاخان.
🔴#قصيده_براي_انسانِ ماهِ بهمن
تو نمیدانی غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجهی یک شکست نمینالد
چه کوهیست!
تو نمیدانی نگاهِ بیمژهی محکومِ یک اطمینان
وقتی که در چشمِ حاکمِ یک هراس خیره میشود
چه دریاییست!
تو نمیدانی مُردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگیست!
تو نمیدانی زندگی چیست، فتح چیست
تو نمیدانی #ارانی کیست
و نمیدانی هنگامی که
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی
و لبانت به لبخندِ آرامش شکفت
و گلویت به انفجارِ خندهیی ترکید،
و هنگامی که پنداشتی گوشتِ زندگیِ او را
از استخوانهای پیکرش جدا کردهای
چهگونه او طبلِ سُرخِ زندهگیاش را به نوا درآورد
در نبضِ زیراب
در قلبِ آبادان،
و حماسهی توفانیِ شعرش را آغاز کرد
با سه دهان صد دهان هزار دهان
با سیصد هزار دهان
با قافیهی خون
با کلمهی انسان،
با کلمهی انسان کلمهی حرکت کلمهی شتاب
با مارشِ فردا
که راه میرود
میافتد برمیخیزد
برمیخیزد برمیخیزد میافتد
برمیخیزد برمیخیزد
و بهسرعتِ انفجارِ خون در نبض
گام برمیدارد
و راه میرود بر تاریخ، بر چین
بر ایران و یونان
انسان انسان انسان انسان... انسانها...
و که میدود چون خون، شتابان
در رگِ تاریخ، در رگِ ویتنام، در رگِ آبادان
انسان انسان انسان انسان... انسانها...
و به مانندِ سیلابه که از سدْ،
سرریز میکند در مصراعِ عظیمِ تاریخاش
از دیوارِ هزاران قافیه:
قافیهی دزدانه
قافیهی در ظلمت
قافیهی پنهانی
قافیهی جنایت
قافیهی زندان در برابرِ انسان
و قافیهیی که گذاشت #آدولف_رضاخان
به دنبالِ هر مصرع که پایان گرفت به «نون»:
قافیهی لزج
قافیهی خون!
و سیلابِ پُرطبل
از دیوارِ هزاران قافیهی خونین گذشت:
خون، انسان، خون، انسان،
انسان، خون، انسان...
و از هر انسان سیلابهیی از خون
و از هر قطرهی هر سیلابه هزار انسان:
انسانِ بیمرگ
انسانِ ماهِ بهمن
انسانِ پولیتسر
انسانِ ژاکدوکور
انسانِ چین
انسانِ انسانیت
انسانِ هر قلب
که در آن قلب، هر خون
که در آن خون، هر قطره
انسانِ هر قطره
که از آن قطره، هر تپش
که از آن تپش، هر زندگی
یک انسانیتِ مطلق است.
و شعرِ زندگیِ هر انسان
که در قافیهی سُرخِ یک خون بپذیرد پایان
مسیحِ چارمیخِ ابدیتِ یک تاریخ است.
و انسانهایی که پا درزنجیر
به آهنگِ طبلِ خونِشان میسرایند تاریخِشان را
حواریونِ جهانگیرِ یک دیناند.
و استفراغِ هر خون از دهانِ هر اعدام
رضای خودرویی را میخشکاند
بر خرزهرهی دروازهی یک بهشت.
و قطرهقطرهی هر خونِ این انسانی که در برابرِ من ایستاده است
سیلیست
که پُلی را از پسِ شتابندگانِ تاریخ
خراب میکند
و سوراخِ هر گلوله بر هر پیکر
دروازهییست که سه نفر صد نفر هزار نفر
که سیصد هزار نفر
از آن میگذرند
رو به بُرجِ زمردِ فردا.
و معبرِ هر گلوله بر هر گوشت
دهانِ سگیست که عاجِ گرانبهای پادشاهی را
در انوالیدی میجَوَد.
و لقمهی دهانِ جنازهی هر بیچیزْ پادشاه
#رضاخان!
شرفِ یک پادشاهِ #بیهمهچیز است.
و آن کس که برای یک قبا بر تن و سه قبا در صندوق
و آن کس که برای یک لقمه در دهان و سه نان در کف
و آن کس که برای یک خانه در شهر و سه خانه در ده
با قبا و نان و خانهی یک تاریخ چنان کند که تو کردی، #رضاخان
نامش نیست انسان.
نه، #نامش_انسان_نیست، #انسان_نیست
من نمیدانم چیست
به جز یک سلطان!
اما بهارِ سرسبزی با خونِ #ارانی
و استخوانِ ننگی در دهانِ سگِ انوالید!
و شعرِ زندگیِ او، با قافیهی خونش
و زندگیِ شعرِ من
با خونِ قافیهاش.
و چه بسیار
که دفترِ شعرِ زندگیشان را
با کفنِ سُرخِ یک خون شیرازه بستند.
چه بسیار
که کُشتند بردگیِ زندگیشان را
تا آقاییِ تاریخِشان زاده شود
با سازِ یک مرگ، با گیتارِ یک لورکا
شعرِ زندگیشان را سرودند
و چون من شاعر بودند
و شعر از زندگیشان جدا نبود
و تاریخی سرودند در حماسهی سُرخِ شعرِشان
که در آن
پادشاهانِ خلق
با شیههی حماقتِ یک اسب
به سلطنت نرسیدند
و آنها که انسانها را با بندِ ترازوی عدالتِشان به دار آویختند
عادل نام نگرفتند.
جدا نبود شعرِشان از زندگیشان
و قافیهی دیگر نداشت
جز انسان.
و هنگامی که زندگیِ آنان را بازگرفتند
حماسهی شعرِشان توفانیتر آغاز شد
در قافیهی خون.
شعری با سه دهان صد دهان هزار دهان
با سیصد هزار دهان
شعری با قافیهی خون
با کلمهی انسان
با مارشِ فردا
شعری که راه میرود، میافتد، برمیخیزد، میشتابد
و به سرعتِ انفجارِ یک نبض در یک لحظهی زیست
راه میرود بر تاریخ، و بر اندونزی، بر ایران
و میکوبد چون خون
در قلبِ تاریخ، در قلبِ آبادان
انسان انسان انسان... انسانها
و دور از کاروانِ بیانتهای این همه لفظ، این همه زیست
سگِ انوالیدِ تو میمیرد
با استخوانِ ننگِ تو در دهانش ــ
استخوانِ ننگ
استخوانِ حرص
استخوانِ یک قبا بر تن سه قبا در مِجری
استخوانِ یک لقمه در دهان سه لقمه در بغل
استخوانِ یک خانه در شهر سه خانه در جهنم
استخوانِ بیتاریخی.
تو نمیدانی غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجهی یک شکست نمینالد
چه کوهیست!
تو نمیدانی نگاهِ بیمژهی محکومِ یک اطمینان
وقتی که در چشمِ حاکمِ یک هراس خیره میشود
چه دریاییست!
تو نمیدانی مُردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگیست!
تو نمیدانی زندگی چیست، فتح چیست
تو نمیدانی #ارانی کیست
و نمیدانی هنگامی که
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی
و لبانت به لبخندِ آرامش شکفت
و گلویت به انفجارِ خندهیی ترکید،
و هنگامی که پنداشتی گوشتِ زندگیِ او را
از استخوانهای پیکرش جدا کردهای
چهگونه او طبلِ سُرخِ زندهگیاش را به نوا درآورد
در نبضِ زیراب
در قلبِ آبادان،
و حماسهی توفانیِ شعرش را آغاز کرد
با سه دهان صد دهان هزار دهان
با سیصد هزار دهان
با قافیهی خون
با کلمهی انسان،
با کلمهی انسان کلمهی حرکت کلمهی شتاب
با مارشِ فردا
که راه میرود
میافتد برمیخیزد
برمیخیزد برمیخیزد میافتد
برمیخیزد برمیخیزد
و بهسرعتِ انفجارِ خون در نبض
گام برمیدارد
و راه میرود بر تاریخ، بر چین
بر ایران و یونان
انسان انسان انسان انسان... انسانها...
و که میدود چون خون، شتابان
در رگِ تاریخ، در رگِ ویتنام، در رگِ آبادان
انسان انسان انسان انسان... انسانها...
و به مانندِ سیلابه که از سدْ،
سرریز میکند در مصراعِ عظیمِ تاریخاش
از دیوارِ هزاران قافیه:
قافیهی دزدانه
قافیهی در ظلمت
قافیهی پنهانی
قافیهی جنایت
قافیهی زندان در برابرِ انسان
و قافیهیی که گذاشت #آدولف_رضاخان
به دنبالِ هر مصرع که پایان گرفت به «نون»:
قافیهی لزج
قافیهی خون!
و سیلابِ پُرطبل
از دیوارِ هزاران قافیهی خونین گذشت:
خون، انسان، خون، انسان،
انسان، خون، انسان...
و از هر انسان سیلابهیی از خون
و از هر قطرهی هر سیلابه هزار انسان:
انسانِ بیمرگ
انسانِ ماهِ بهمن
انسانِ پولیتسر
انسانِ ژاکدوکور
انسانِ چین
انسانِ انسانیت
انسانِ هر قلب
که در آن قلب، هر خون
که در آن خون، هر قطره
انسانِ هر قطره
که از آن قطره، هر تپش
که از آن تپش، هر زندگی
یک انسانیتِ مطلق است.
و شعرِ زندگیِ هر انسان
که در قافیهی سُرخِ یک خون بپذیرد پایان
مسیحِ چارمیخِ ابدیتِ یک تاریخ است.
و انسانهایی که پا درزنجیر
به آهنگِ طبلِ خونِشان میسرایند تاریخِشان را
حواریونِ جهانگیرِ یک دیناند.
و استفراغِ هر خون از دهانِ هر اعدام
رضای خودرویی را میخشکاند
بر خرزهرهی دروازهی یک بهشت.
و قطرهقطرهی هر خونِ این انسانی که در برابرِ من ایستاده است
سیلیست
که پُلی را از پسِ شتابندگانِ تاریخ
خراب میکند
و سوراخِ هر گلوله بر هر پیکر
دروازهییست که سه نفر صد نفر هزار نفر
که سیصد هزار نفر
از آن میگذرند
رو به بُرجِ زمردِ فردا.
و معبرِ هر گلوله بر هر گوشت
دهانِ سگیست که عاجِ گرانبهای پادشاهی را
در انوالیدی میجَوَد.
و لقمهی دهانِ جنازهی هر بیچیزْ پادشاه
#رضاخان!
شرفِ یک پادشاهِ #بیهمهچیز است.
و آن کس که برای یک قبا بر تن و سه قبا در صندوق
و آن کس که برای یک لقمه در دهان و سه نان در کف
و آن کس که برای یک خانه در شهر و سه خانه در ده
با قبا و نان و خانهی یک تاریخ چنان کند که تو کردی، #رضاخان
نامش نیست انسان.
نه، #نامش_انسان_نیست، #انسان_نیست
من نمیدانم چیست
به جز یک سلطان!
اما بهارِ سرسبزی با خونِ #ارانی
و استخوانِ ننگی در دهانِ سگِ انوالید!
و شعرِ زندگیِ او، با قافیهی خونش
و زندگیِ شعرِ من
با خونِ قافیهاش.
و چه بسیار
که دفترِ شعرِ زندگیشان را
با کفنِ سُرخِ یک خون شیرازه بستند.
چه بسیار
که کُشتند بردگیِ زندگیشان را
تا آقاییِ تاریخِشان زاده شود
با سازِ یک مرگ، با گیتارِ یک لورکا
شعرِ زندگیشان را سرودند
و چون من شاعر بودند
و شعر از زندگیشان جدا نبود
و تاریخی سرودند در حماسهی سُرخِ شعرِشان
که در آن
پادشاهانِ خلق
با شیههی حماقتِ یک اسب
به سلطنت نرسیدند
و آنها که انسانها را با بندِ ترازوی عدالتِشان به دار آویختند
عادل نام نگرفتند.
جدا نبود شعرِشان از زندگیشان
و قافیهی دیگر نداشت
جز انسان.
و هنگامی که زندگیِ آنان را بازگرفتند
حماسهی شعرِشان توفانیتر آغاز شد
در قافیهی خون.
شعری با سه دهان صد دهان هزار دهان
با سیصد هزار دهان
شعری با قافیهی خون
با کلمهی انسان
با مارشِ فردا
شعری که راه میرود، میافتد، برمیخیزد، میشتابد
و به سرعتِ انفجارِ یک نبض در یک لحظهی زیست
راه میرود بر تاریخ، و بر اندونزی، بر ایران
و میکوبد چون خون
در قلبِ تاریخ، در قلبِ آبادان
انسان انسان انسان... انسانها
و دور از کاروانِ بیانتهای این همه لفظ، این همه زیست
سگِ انوالیدِ تو میمیرد
با استخوانِ ننگِ تو در دهانش ــ
استخوانِ ننگ
استخوانِ حرص
استخوانِ یک قبا بر تن سه قبا در مِجری
استخوانِ یک لقمه در دهان سه لقمه در بغل
استخوانِ یک خانه در شهر سه خانه در جهنم
استخوانِ بیتاریخی.
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
655.ارانی به فلسفه ماترياليسم ديالکتيک مارکسی تسلط کامل داشت. اثبات آن آثار اوست. ارانی به دلیل سر خم نکردن برای استالین، توسط عبدالصمدکامبخش جاسوس روسیه به شهربانی لو داده شد و به دستور رضاشاه جان باخت. چه کسی به رضاشاه گفت: بی همه چیز_ آدولف رضاخان.
✍️ #احمد_شاملو -بهمن ۱۳۲۹👆👆👆
بهمن ۱۳۲۹
منبع: مجموعه آثار احمد شاملو؛ دفتر یکم: شعرها 1378-1323، ص62
@amookhtan
بهمن ۱۳۲۹
منبع: مجموعه آثار احمد شاملو؛ دفتر یکم: شعرها 1378-1323، ص62
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
655.ارانی به فلسفه ماترياليسم ديالکتيک مارکسی تسلط کامل داشت. اثبات آن آثار اوست. ارانی به دلیل سر خم نکردن برای استالین، توسط عبدالصمدکامبخش جاسوس روسیه به شهربانی لو داده شد و به دستور رضاشاه جان باخت. چه کسی به رضاشاه گفت: بی همه چیز_ آدولف رضاخان.
656. نخستین شکلهاي حيات بر روي زمين در حدود چهار میلیارد سال پیش پدید آمدند. آنها به چه صورتی بودند؟
Anonymous Quiz
95%
1. جانداران تکسلولي بودند، مانند مخمرها يا باکتريها يعني از يک سلول تشکيل شده بودند.
5%
2. جانداران پرسلولي بودند، مانند اسفنجها، عروس دریایی که بیشتر از يک سلول تشکيل شده بودند.
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴اردشير زاهدي آخرين سفير ايران در آمريکا و همسر سابق شهناز پهلوي مينويسد:
«بانک مرکزي و دادستان تهران در زمان شريف امامي، فهرست دقيقي از افرادي که پولهايي را به شکل ارز خارج کرده بودند، استخراج کرد. در ميان اين فهرست، شخص اعليحضرت تا آن زمان ۳۱ ميليارد دلار تنها در عرض دو ماه از کشور خارج کرده بود.»
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴اردشير زاهدي آخرين سفير ايران در آمريکا و همسر سابق شهناز پهلوي مينويسد:
«بانک مرکزي و دادستان تهران در زمان شريف امامي، فهرست دقيقي از افرادي که پولهايي را به شکل ارز خارج کرده بودند، استخراج کرد. در ميان اين فهرست، شخص اعليحضرت تا آن زمان ۳۱ ميليارد دلار تنها در عرض دو ماه از کشور خارج کرده بود.»
@amookhtan
🔴سیاره اورانوس در رنگ واقعی (چپ) و رنگآمیزی شده
🔴احتمال وجود حیات در قمرهای اورانوس
۲۲/آبان/۱۴۰۳
دانشمندان در مطالعهای تازه این احتمال را مطرح کردهاند که قمرهای سیارهٔ اورانوس ممکن است شرایط لازم برای حیات را در خود داشته باشند.
این مطالعه که بر پایهٔ تجزیه و تحلیل دادههای جمعآوری شده توسط فضاپیمای وویجر-۲ انجام شده، نشان میدهد که درک پیشین ما از این منظومه سیارهای ممکن است تحت تأثیر شرایط نامعمول جوی آن در زمان عبور وویجر قرار گرفته باشد.
فضاپیمای وویجر-۲ ناسا در سال ۱۹۸۶ (۱۳۶۵ شمسی) از کنار اورانوس و پنج قمر اصلی آن عبور کرد و تصاویر و دادههایی فرستاد که نشان میداد اورانوس و قمرهای آن به ظاهر غیرفعال و مرده هستند.
اما این مطالعهٔ تازه، که در مجلهٔ «نیچر آسترونومی» منتشر شده است، نشان میدهد که این دادهها ممکن است تحت تأثیر یک طوفان خورشیدی قدرتمند که همزمان با عبور فضاپیما رخ داده، تحریف شده باشند.
@amookhtan
🔴احتمال وجود حیات در قمرهای اورانوس
۲۲/آبان/۱۴۰۳
دانشمندان در مطالعهای تازه این احتمال را مطرح کردهاند که قمرهای سیارهٔ اورانوس ممکن است شرایط لازم برای حیات را در خود داشته باشند.
این مطالعه که بر پایهٔ تجزیه و تحلیل دادههای جمعآوری شده توسط فضاپیمای وویجر-۲ انجام شده، نشان میدهد که درک پیشین ما از این منظومه سیارهای ممکن است تحت تأثیر شرایط نامعمول جوی آن در زمان عبور وویجر قرار گرفته باشد.
فضاپیمای وویجر-۲ ناسا در سال ۱۹۸۶ (۱۳۶۵ شمسی) از کنار اورانوس و پنج قمر اصلی آن عبور کرد و تصاویر و دادههایی فرستاد که نشان میداد اورانوس و قمرهای آن به ظاهر غیرفعال و مرده هستند.
اما این مطالعهٔ تازه، که در مجلهٔ «نیچر آسترونومی» منتشر شده است، نشان میدهد که این دادهها ممکن است تحت تأثیر یک طوفان خورشیدی قدرتمند که همزمان با عبور فضاپیما رخ داده، تحریف شده باشند.
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
656. نخستین شکلهاي حيات بر روي زمين در حدود چهار میلیارد سال پیش پدید آمدند. آنها به چه صورتی بودند؟
657. حيات در کره زمین، به تدريج طی چهار میلیارد سال گذشته از ماده .... به وجود آمده است.
Anonymous Quiz
42%
1. زنده
58%
2. غیرزنده
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴 ابرامآقا و فروغ فرخزاد
✍ پوران فرخزاد
«يك روز فروغ با التهاب و هيجان خاصی به من گفت با مردی آشنا شدم كه اثر فوقالعادهای روی من گذاشته. محكم و بانفوذ است. بسيار جدی است. اصلا غير از مردهاییست كه تا حال شناخته بودم. برای اولين بار احساس میکنم از كسی میترسم و حساب میبرم. او خيلی محكم است... و اين مرد كه بعدها شناختم كسی نبود غير از #ابراهيم_گلستان.
وقتی گلستان در زندگی فروغ جدی شد، او هر روز آرامتر، تودارتر و ساكتتر میشد. بعد از اين كه ابراهيم گلستان در نزديكی استوديو گلستان خانهای برای فروغ ساخت، من كه تقريبا هر روز ناهار با فروغ بودم ديگر كمتر او را میديدم. گلستان هر روز برای فروغ مسئلهای جدیتر و عميقتر میشد. فروغ با همهی قلباش عاشق گلستان شده بود و برای فروغ گویی جز گلستان هيچچيز وجود نداشت.
يك روز به ياد دارم برای ديدن فروغ رفتم به استوديو گلستان. گلستان آن روزها در سفر اروپاییاش بود. فروغ را بهشدت ناراحت و گريان ديدم. چشمانش سرخ و ورم كرده بود. در مقابلِ اصرار و ناراحتیهايم گفت: داشتم در کشوی گلستان به دنبال چيزی میگشتم كه چند تا كاغذ به دست خط او ديدم. نامههایی بود كه در سفر قبلی خطاب به زنش نوشته بود. در اين نامهها به زنش نوشته است كه آنچه در زندگی برايش مهم است تنها اوست، مرا برای سر گرمی و تفنن میخواهد، كه من هرگز در زندگیاش مهم نبودهام و به زنش اين اطمينان را میدهد كه "اين زن برای من كوچكترين ارزشی ندارد. وجود او برای من هيچ است، هرچه هست تنها تویی كه زن من و مادر فرزندانم هستی".
فروغ میگفت و با شدت میگريست. بعد گفت به محض اينكه گلستان برگردد برای هميشه از او جدا خواهد شد. البته وقتی گلستان برگشت نه تنها از او جدا نشد بلكه رابطه عميقتری بين آنها به وجود آمد. بیشك گلستان برای نوشتن آن نامهها دلايل قابلقبولی برای فروغ آورده بود.
فروغ با گلستان ماند تا يكبار بر سر عشق گلستان و ناراحتیهای تلخی كه اين مرد همواره برايش فراهم میآورد، دست به خودكشی بزند. يك جعبه قرص گاردنال را يكجا بلعيد. حوالی غروب كلفتاش متوجه اين مسئله میشود و او را به بيمارستان البرز میبرند. وقتی من خودم را به بيمارستان میرسانم فروغ بیهوش بود. پس از آن هرچه پرسیدم او چرا قصد چنين كاری داشت؟ هرگز يك كلمه در اين رابطه با من حرف نزد، اما كلفتاش گفت آن روز گلستان به منزل فروغ آمده بود و به شدت با يكديگر به دعوا و مجادله پرداخته بودند و پس از آن بود كه فروغ قرصها را خورد...»
منبع: اندیشه پویا، شماره ۸۲ ـ آذر و دی ۱۴۰۱
#آموختن : ابراهیم نفتخوار یکی غارتگران و رانتخواران دربار پهلوی بود. کاخهای لندن او پول نفت ایران است. بابک زنجانی روزگار خودش بود.
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴 ابرامآقا و فروغ فرخزاد
✍ پوران فرخزاد
«يك روز فروغ با التهاب و هيجان خاصی به من گفت با مردی آشنا شدم كه اثر فوقالعادهای روی من گذاشته. محكم و بانفوذ است. بسيار جدی است. اصلا غير از مردهاییست كه تا حال شناخته بودم. برای اولين بار احساس میکنم از كسی میترسم و حساب میبرم. او خيلی محكم است... و اين مرد كه بعدها شناختم كسی نبود غير از #ابراهيم_گلستان.
وقتی گلستان در زندگی فروغ جدی شد، او هر روز آرامتر، تودارتر و ساكتتر میشد. بعد از اين كه ابراهيم گلستان در نزديكی استوديو گلستان خانهای برای فروغ ساخت، من كه تقريبا هر روز ناهار با فروغ بودم ديگر كمتر او را میديدم. گلستان هر روز برای فروغ مسئلهای جدیتر و عميقتر میشد. فروغ با همهی قلباش عاشق گلستان شده بود و برای فروغ گویی جز گلستان هيچچيز وجود نداشت.
يك روز به ياد دارم برای ديدن فروغ رفتم به استوديو گلستان. گلستان آن روزها در سفر اروپاییاش بود. فروغ را بهشدت ناراحت و گريان ديدم. چشمانش سرخ و ورم كرده بود. در مقابلِ اصرار و ناراحتیهايم گفت: داشتم در کشوی گلستان به دنبال چيزی میگشتم كه چند تا كاغذ به دست خط او ديدم. نامههایی بود كه در سفر قبلی خطاب به زنش نوشته بود. در اين نامهها به زنش نوشته است كه آنچه در زندگی برايش مهم است تنها اوست، مرا برای سر گرمی و تفنن میخواهد، كه من هرگز در زندگیاش مهم نبودهام و به زنش اين اطمينان را میدهد كه "اين زن برای من كوچكترين ارزشی ندارد. وجود او برای من هيچ است، هرچه هست تنها تویی كه زن من و مادر فرزندانم هستی".
فروغ میگفت و با شدت میگريست. بعد گفت به محض اينكه گلستان برگردد برای هميشه از او جدا خواهد شد. البته وقتی گلستان برگشت نه تنها از او جدا نشد بلكه رابطه عميقتری بين آنها به وجود آمد. بیشك گلستان برای نوشتن آن نامهها دلايل قابلقبولی برای فروغ آورده بود.
فروغ با گلستان ماند تا يكبار بر سر عشق گلستان و ناراحتیهای تلخی كه اين مرد همواره برايش فراهم میآورد، دست به خودكشی بزند. يك جعبه قرص گاردنال را يكجا بلعيد. حوالی غروب كلفتاش متوجه اين مسئله میشود و او را به بيمارستان البرز میبرند. وقتی من خودم را به بيمارستان میرسانم فروغ بیهوش بود. پس از آن هرچه پرسیدم او چرا قصد چنين كاری داشت؟ هرگز يك كلمه در اين رابطه با من حرف نزد، اما كلفتاش گفت آن روز گلستان به منزل فروغ آمده بود و به شدت با يكديگر به دعوا و مجادله پرداخته بودند و پس از آن بود كه فروغ قرصها را خورد...»
منبع: اندیشه پویا، شماره ۸۲ ـ آذر و دی ۱۴۰۱
#آموختن : ابراهیم نفتخوار یکی غارتگران و رانتخواران دربار پهلوی بود. کاخهای لندن او پول نفت ایران است. بابک زنجانی روزگار خودش بود.
@amookhtan