در این چند روز آنچه که بیش از پیش نظر مرا به خودش جلب کرد ناتوانی در گفتگو و عدم توجه به اصول و قواعد گفتگوست. نهمگر ما حرف میزنیم و حرف زدن، دستوری دارد، یعنی قواعدی دارد. چگونه میشود که بدون توجه به این قواعد بخواهیم به نتیجه برسیم؟
در یک بحث، طرفین گفتگو ادعایی دارند و هر کدام بر این باورند که ادعای آنها حقیقت است اینجا باید بپرسیم صرف ادعا یا حمایت عاطفی و هیجانی از ادعا میتواند گویای حقیقت ادعا باشد؟
در سادهترین حالت یک ادعا از طرف هر کس که باشد نباید با دیگر مدعیات آن شخص تناقض داشته باشد یعنی بسته فکری هر کسی نباید دارای تناقض درونی باشد. هراکلیتوس بر این باور بود که همه چیز پیوسته به امر مخالفش تغییر میکند. در این روزها چه بسیار کسان را دیدم که دهانشان واژهی آزادی را میگفت اما در واقع قصدشان ضد آزادی بود.
وقتی هم که دستشان در گفتگو رو میشد که خالی است، چیزی جز برهم زدن گفتگو نداشتند. جهان سیاست منطق خاص خودش را دارد در این جهان نه عاطفه نه هیجان و نه خوش آمد و بد آمد کسی به گزارهها اعتبار نمیبخشد.
در این جهان منافع است که به گزارهها شأن و اعتبار میدهد. بهترین حالت این جهان وقتی است که این منافع، شامل همه باشد، یعنی خیر کثیر را در نظر بگیرد. آشکار است که آنچه ما با آن مواجه و طرفیم، خیر کثیر نیست. حتی میشود گفت خیر قلیل است و بسیاری در دایرهی منفعت سیاست نیستند اما آیا با آگاهی و تکیه به این امر بازیگران عرصهی سیاست و اجتماع جواز این را مییابند که قهر و لجاجت و عناد را وارد کار کنند. کار سیاسی یعنی تلاش برای به دست آوردن قدرت و جایگاه و مقام تصمیمگیری. اگر میخواهید قدرت را به دست بیاورید و در جایگاه تصمیم گیری بایستید، باید کشوری داشته باشید. خاکی داشته باشید تا بتوانید برایش تصمیم بگیرید اگر این کشور و خاک را با قدرت بیگانه به دست بیاورید شما در بهترین حالت دستنشانده خواهید بود.
تناقض درونی حرفهای شما اینجاست که تجاوز نظامی یک کشور به کشوری دیگر را مقدمه آزادی میدانید. آن هم کشوری که همه نوع سلاح کشتار جمعی را دارد و به هیچکس پاسخگو نیست وَ این طرف کشوری که از همه سو مورد مؤاخذه است. چگونه کشوری که خود همهی سلاحها را دارد به کشوری دیگر میگوید نباید سلاح داشته باشید؟
و نکتهی دیگر اینجاست که این بحث ربطی به این ندارد که کشور مورد مؤاخذه با چه قوانينی کشور را ادراه میکند؟
میخواهید بدانید چرا؟ بیایید تصور کنیم که حکومت ایران با مردمش به بهترین شکل معامله میکرد. آزادیهای مدنی در حد اعلا محترم شمرده میشد، در این صورت باز هم اسرائیل و آمریکا اجازه میدادند ما از قدرت و توان نظامی بالایی برخوردار باشیم؟ هرگز! با اطمینان میگویم: هرگز!
چون در عالم سیاست بحث بر سر منافع است و نه خیرخواهی. ازاینجهت اسرائیل با نارضایتی مردم موجسواری میکند تا اطرافش را ضعیف کند. به یاد بیاورید که بحث بر سر منفعت است و کشورها و ملتهای ضعیف هرگز به آزادی، در معنای درستش نمیرسند. اسرائیل ایرانی تکهتکه و ضعیف و ذلیل میخواهد، آزادیای که وعده میدهد، طعمهای است که ما را در تله بیندازد و بکند آنچه با بیگناهان دیگر میکند.
#فریاد_ناصری #اسرائیل #جنگ #آزادی
@andaromidvari
در یک بحث، طرفین گفتگو ادعایی دارند و هر کدام بر این باورند که ادعای آنها حقیقت است اینجا باید بپرسیم صرف ادعا یا حمایت عاطفی و هیجانی از ادعا میتواند گویای حقیقت ادعا باشد؟
در سادهترین حالت یک ادعا از طرف هر کس که باشد نباید با دیگر مدعیات آن شخص تناقض داشته باشد یعنی بسته فکری هر کسی نباید دارای تناقض درونی باشد. هراکلیتوس بر این باور بود که همه چیز پیوسته به امر مخالفش تغییر میکند. در این روزها چه بسیار کسان را دیدم که دهانشان واژهی آزادی را میگفت اما در واقع قصدشان ضد آزادی بود.
وقتی هم که دستشان در گفتگو رو میشد که خالی است، چیزی جز برهم زدن گفتگو نداشتند. جهان سیاست منطق خاص خودش را دارد در این جهان نه عاطفه نه هیجان و نه خوش آمد و بد آمد کسی به گزارهها اعتبار نمیبخشد.
در این جهان منافع است که به گزارهها شأن و اعتبار میدهد. بهترین حالت این جهان وقتی است که این منافع، شامل همه باشد، یعنی خیر کثیر را در نظر بگیرد. آشکار است که آنچه ما با آن مواجه و طرفیم، خیر کثیر نیست. حتی میشود گفت خیر قلیل است و بسیاری در دایرهی منفعت سیاست نیستند اما آیا با آگاهی و تکیه به این امر بازیگران عرصهی سیاست و اجتماع جواز این را مییابند که قهر و لجاجت و عناد را وارد کار کنند. کار سیاسی یعنی تلاش برای به دست آوردن قدرت و جایگاه و مقام تصمیمگیری. اگر میخواهید قدرت را به دست بیاورید و در جایگاه تصمیم گیری بایستید، باید کشوری داشته باشید. خاکی داشته باشید تا بتوانید برایش تصمیم بگیرید اگر این کشور و خاک را با قدرت بیگانه به دست بیاورید شما در بهترین حالت دستنشانده خواهید بود.
تناقض درونی حرفهای شما اینجاست که تجاوز نظامی یک کشور به کشوری دیگر را مقدمه آزادی میدانید. آن هم کشوری که همه نوع سلاح کشتار جمعی را دارد و به هیچکس پاسخگو نیست وَ این طرف کشوری که از همه سو مورد مؤاخذه است. چگونه کشوری که خود همهی سلاحها را دارد به کشوری دیگر میگوید نباید سلاح داشته باشید؟
و نکتهی دیگر اینجاست که این بحث ربطی به این ندارد که کشور مورد مؤاخذه با چه قوانينی کشور را ادراه میکند؟
میخواهید بدانید چرا؟ بیایید تصور کنیم که حکومت ایران با مردمش به بهترین شکل معامله میکرد. آزادیهای مدنی در حد اعلا محترم شمرده میشد، در این صورت باز هم اسرائیل و آمریکا اجازه میدادند ما از قدرت و توان نظامی بالایی برخوردار باشیم؟ هرگز! با اطمینان میگویم: هرگز!
چون در عالم سیاست بحث بر سر منافع است و نه خیرخواهی. ازاینجهت اسرائیل با نارضایتی مردم موجسواری میکند تا اطرافش را ضعیف کند. به یاد بیاورید که بحث بر سر منفعت است و کشورها و ملتهای ضعیف هرگز به آزادی، در معنای درستش نمیرسند. اسرائیل ایرانی تکهتکه و ضعیف و ذلیل میخواهد، آزادیای که وعده میدهد، طعمهای است که ما را در تله بیندازد و بکند آنچه با بیگناهان دیگر میکند.
#فریاد_ناصری #اسرائیل #جنگ #آزادی
@andaromidvari
❤9👍5👎2
دیشب قصبه را دیدم. بعد خبر انفجارهای قم آمد. رفتم آسمان را نگاه کردم. به دوستی در قم پیام دادم. کانالهای خبری را بالا و پایین کردم... الان "اوزاک" را دیدم. به انگلیسی فاصله و بهفارسی غیرصمیمی ترجمهاش کردهاند اما همان اوزاک بهتر است. هر دو فیلم در بهترین حالت، تقلیدی از سینمای درست و درمان ایرانند.
#فیلم
#نوری_بیلگه_جیلان
#فریاد_ناصری
#فیلم
#نوری_بیلگه_جیلان
#فریاد_ناصری
❤7👍1
هجوم ذهن واقعا شدید شده است. امروز خیلی تلاش کردم که بند ذهن را بگیریم نرود به گذشته، نپرد به آینده و همینجا و اکنون نگهاش دارم. خبرها... اما خبرها "هر خبری که میرسد/ دین آدم را درمیآورد" باید مراقب باشیم که ذهن نپاشد که نپاشیم. نشستم فیلم ابرهای ماه می را دیدم. بیشتر از دو فیلم قبلیاش دوست داشتم اما کماکان برآنم که زیر سایهی سینمای ایران است.
#فیلم
#نوری_بیلگه_جیلان
#فریاد_ناصری
#فیلم
#نوری_بیلگه_جیلان
#فریاد_ناصری
❤6
Hurry
We stop at the dry cleaners and the grocery store
and the gas station and the green market and
Hurry up honey, I say, hurry,
as she runs along two or three steps behind me
her blue jacket unzipped and her socks rolled down.
Where do I want her to hurry to? To her grave?
To mine? Where one day she might stand all grown?
Today, when all the errands are finally done, I say to her,
Honey I’m sorry I keep saying Hurry –
you walk ahead of me. You be the mother.
And, Hurry up, she says, over her shoulder, looking
back at me, laughing. Hurry up now darling, she says,
hurry, hurry, taking the house keys from my hands
عجله- شعری برای دخترم
ما ایستادیم در خشکشویی و خواربارفروشی و پمپ بنزین و ترهبار
من گفتم عجله کن، عجله عزیزم
درحالیکه او پشتسرم با چند قدم فاصله میدوید
زیپ کاپشن آبیاش باز
جورابهایش سُرخورده
میخواهم کجا برسد با این عجله؟
به گورش؟ به گور من؟
آنجا که ممکن است بزرگ شده باشد
امروز وقتی که همهی کارها تمام شد
گفتم عزیزم ببخشید که مدام میگویم عجله کن
حالا تو جلوتر از من برو، مادر باش.
و حالا اوست که میگوید: عجله کن
وقتی که برگشته و از سرشانهاش نگاهم میکند با خنده
عجله کن عزیزم، عجله، عجله
و کلیدهای خانه را از دستم بگیر
#شعر
#ترجمه
Poem of the week: Hurry by Marie Howe
16 دیماه ۱۴۰۳
#پینوشت: دیشب انفجارها خیلی نزدیک بودند. چندبار بیدار شدم. فحش دادم و خوابیدم. صبح بیدار شدم. بیش از ده روز بود دوستم، سیاوش را ندیده بودم. خودش را رساند. وقتی داشتند شرق و غرب و شمال و جنوب را میزدند ما با ظرفی گیلاس اتوبانها را میچرخیدیم. برادرم زنگ زد کجایی؟ گفتم در اتوبانها میچرخیم. عصبانی میگوید: چه وقت چرخیدن است؟ زود قطع کرد وگرنه میگفتم گیلاسها چه طعمی دارند.
و اما این ترجمه هم تفننی است، شعری که از زندگی میگوید.
عشق است زندگی
We stop at the dry cleaners and the grocery store
and the gas station and the green market and
Hurry up honey, I say, hurry,
as she runs along two or three steps behind me
her blue jacket unzipped and her socks rolled down.
Where do I want her to hurry to? To her grave?
To mine? Where one day she might stand all grown?
Today, when all the errands are finally done, I say to her,
Honey I’m sorry I keep saying Hurry –
you walk ahead of me. You be the mother.
And, Hurry up, she says, over her shoulder, looking
back at me, laughing. Hurry up now darling, she says,
hurry, hurry, taking the house keys from my hands
عجله- شعری برای دخترم
ما ایستادیم در خشکشویی و خواربارفروشی و پمپ بنزین و ترهبار
من گفتم عجله کن، عجله عزیزم
درحالیکه او پشتسرم با چند قدم فاصله میدوید
زیپ کاپشن آبیاش باز
جورابهایش سُرخورده
میخواهم کجا برسد با این عجله؟
به گورش؟ به گور من؟
آنجا که ممکن است بزرگ شده باشد
امروز وقتی که همهی کارها تمام شد
گفتم عزیزم ببخشید که مدام میگویم عجله کن
حالا تو جلوتر از من برو، مادر باش.
و حالا اوست که میگوید: عجله کن
وقتی که برگشته و از سرشانهاش نگاهم میکند با خنده
عجله کن عزیزم، عجله، عجله
و کلیدهای خانه را از دستم بگیر
#شعر
#ترجمه
Poem of the week: Hurry by Marie Howe
16 دیماه ۱۴۰۳
#پینوشت: دیشب انفجارها خیلی نزدیک بودند. چندبار بیدار شدم. فحش دادم و خوابیدم. صبح بیدار شدم. بیش از ده روز بود دوستم، سیاوش را ندیده بودم. خودش را رساند. وقتی داشتند شرق و غرب و شمال و جنوب را میزدند ما با ظرفی گیلاس اتوبانها را میچرخیدیم. برادرم زنگ زد کجایی؟ گفتم در اتوبانها میچرخیم. عصبانی میگوید: چه وقت چرخیدن است؟ زود قطع کرد وگرنه میگفتم گیلاسها چه طعمی دارند.
و اما این ترجمه هم تفننی است، شعری که از زندگی میگوید.
عشق است زندگی
❤13😢1
Forwarded from نشر حکمت کلمه
برای...
همهچیز این ملت رنگارنگ است.
همهچیز این ملتِ متناقضِ درهم پیچیده است.
این تفاوتها باید به رسمیت شناخته شوند.
عرصهی آزادیهای عمومی باید فراخ و گسترده شود.
اگر این پیروزی ملت است، پس شما غره نشوید.
#نشر_حکمت_کلمه
همهچیز این ملت رنگارنگ است.
همهچیز این ملتِ متناقضِ درهم پیچیده است.
این تفاوتها باید به رسمیت شناخته شوند.
عرصهی آزادیهای عمومی باید فراخ و گسترده شود.
اگر این پیروزی ملت است، پس شما غره نشوید.
#نشر_حکمت_کلمه
❤4
سه میمون، روزی روزگاری در آناتولی و خواب زمستانی را دیدم.
کاش میتوانستم از دیدن فیلم و خواندن داستانها فقط لذت ببرم خوش به حال آنها که لذت میبرند اما فکر نمیکنم این قصهها و فیلمها، برای لذتبردن ساخته شده باشند. فقط ایمان دارم که یک عمر برای اینهمه اندوه و دلتنگی کم است.
#نوری_بیلگه_جیلان
#فریاد_ناصری
کاش میتوانستم از دیدن فیلم و خواندن داستانها فقط لذت ببرم خوش به حال آنها که لذت میبرند اما فکر نمیکنم این قصهها و فیلمها، برای لذتبردن ساخته شده باشند. فقط ایمان دارم که یک عمر برای اینهمه اندوه و دلتنگی کم است.
#نوری_بیلگه_جیلان
#فریاد_ناصری
❤19👍1
ادبیات چیست؟
اثری _آیا اثر بودن یعنی چیز بودن، شی بودن؟_ که با کلمات بهوجود آمده است.
نقاشی چیست؟
اثری_ چیزی، شیای_ که تصویری از چیزی میدهد.
اکنون این اثر فیونا بانر ادبیات است یا نقاشی؟
@andaromidvari
اثری _آیا اثر بودن یعنی چیز بودن، شی بودن؟_ که با کلمات بهوجود آمده است.
نقاشی چیست؟
اثری_ چیزی، شیای_ که تصویری از چیزی میدهد.
اکنون این اثر فیونا بانر ادبیات است یا نقاشی؟
@andaromidvari
❤3👍1
Forwarded from نشر حکمت کلمه
ما برگشتیم به کتاب
داستان شکوفههای آذر
چرا باید این داستان را بخوانیم؟
اولین حسن شکوفههای آذر، قصهی جاندار و زندهی آن است. حکایتی از آن دست که از ریشههای مشترک زندگی میآید. آرزوها، تقلاها، شکستها، کودکیهایی که روایت میشود هرکدامشان یکجایی به جانمان وصلند.
دیگر حسن داستان غنای زبانی و واژگانی آن است. شما لحن و واژگانی را میشنوید و میخوانید که تشخصی بومی، اصفهانی، دارند و درعینحال در کار خوش نشستهاند.
داستان مناسب چه کسانی است؟
از نوجوان تا بزرگسال
۵۴ صفحه
قیمت ۸۵۰۰۰ تومان
#نشر_حکمت_کلمه
داستان شکوفههای آذر
چرا باید این داستان را بخوانیم؟
اولین حسن شکوفههای آذر، قصهی جاندار و زندهی آن است. حکایتی از آن دست که از ریشههای مشترک زندگی میآید. آرزوها، تقلاها، شکستها، کودکیهایی که روایت میشود هرکدامشان یکجایی به جانمان وصلند.
دیگر حسن داستان غنای زبانی و واژگانی آن است. شما لحن و واژگانی را میشنوید و میخوانید که تشخصی بومی، اصفهانی، دارند و درعینحال در کار خوش نشستهاند.
داستان مناسب چه کسانی است؟
از نوجوان تا بزرگسال
۵۴ صفحه
قیمت ۸۵۰۰۰ تومان
#نشر_حکمت_کلمه
❤5
کلمه تئوریا در اصل به معنای نظربازی بوده است. اما گادامر تحلیل این مفهوم را بیشتر ادامه میدهد؛ تئوریا نظربازی و تماشا کردن قدسی است. گادامر در اینجا به کلمه تئورُس استشهاد میکند. تئورس کسی بوده که در هیئت مذهبی بر اجرای اعیاد مذهبی نظارت میکرد تا قدسیت عید حفظ شود...
#گادامر
گفتارهایی در پدیدارشناسی هنر
محمود خاتمی
@andaromidvari
#گادامر
گفتارهایی در پدیدارشناسی هنر
محمود خاتمی
@andaromidvari
👍6
فصل بهار
SoundByRahim
یکی از دانشجوها فرستاد. زیبا بود و شنیدنی. گفتم شما هم بشنوید. این شعر شاملو را هم کنارش بخوانید:
ما نیز...
احمد شاملو
ما نیز روزگاری
لحظهای سالی قرنی هزارهای از این پیشتَرَک
هم در اینجای ایستاده بودیم،
بر این سیاره بر این خاک
در مجالی تنگ ــ هم از این دست ــ
در حریرِ تاریکی، در کتانِ روز
در ایوانِ گستردهی مهتاب
در تارهای باران
در شادَرْوانِ بوران
در حجلهی شادی
در حصارِ اندوه
تنها با خود
تنها با دیگران
یگانه در عشق
یگانه در سرود
سرشار از حیات
سرشار از مرگ.
ما نیز گذشتهایم
چون تو بر این سیاره بر این خاک
در مجالِ تنگِ سالی چند
هم از اینجا که تو ایستادهای اکنون
فروتن یا فرومایه
خندان یا غمین
سبکپای یا گرانبار
آزاد یا گرفتار.
ما نیز
روزگاری
آری.
آری
ما نیز
روزگاری…
ما نیز...
احمد شاملو
ما نیز روزگاری
لحظهای سالی قرنی هزارهای از این پیشتَرَک
هم در اینجای ایستاده بودیم،
بر این سیاره بر این خاک
در مجالی تنگ ــ هم از این دست ــ
در حریرِ تاریکی، در کتانِ روز
در ایوانِ گستردهی مهتاب
در تارهای باران
در شادَرْوانِ بوران
در حجلهی شادی
در حصارِ اندوه
تنها با خود
تنها با دیگران
یگانه در عشق
یگانه در سرود
سرشار از حیات
سرشار از مرگ.
ما نیز گذشتهایم
چون تو بر این سیاره بر این خاک
در مجالِ تنگِ سالی چند
هم از اینجا که تو ایستادهای اکنون
فروتن یا فرومایه
خندان یا غمین
سبکپای یا گرانبار
آزاد یا گرفتار.
ما نیز
روزگاری
آری.
آری
ما نیز
روزگاری…
❤8
اگر انسان بتواند در برابر دوست داشتهنشدن دوام بیاورد، تقریباً هیچچیز در جهان نمیتواند او را بهم بریزد.
سقراط
@andaromidvari
سقراط
@andaromidvari
👍11❤9
به دعوت دوستان نازنینم
مینا پروازی
رضا بهبودی
مهرداد قیومی
نمایش قرمز را دیدم.
رضا بهبودی نقش مارک روتکوی نقاش را بازی میکند و یکجایی میگوید:
گاهی بهترین انتخاب فقط و فقط سکوته
ممنونم که مرا مهمان این لحظات قرمز کردند.
@andaromidvari
مینا پروازی
رضا بهبودی
مهرداد قیومی
نمایش قرمز را دیدم.
رضا بهبودی نقش مارک روتکوی نقاش را بازی میکند و یکجایی میگوید:
گاهی بهترین انتخاب فقط و فقط سکوته
ممنونم که مرا مهمان این لحظات قرمز کردند.
@andaromidvari
❤7👍1
https://cheshmehdis.com/product/%D8%B3%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%B7%DB%8C%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%A7-%DB%8C%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%AC
#سرنوشت_تازه
جایگاه جهان در بوطیقای نیمایوشیج
#فریاد_ناصری
#پخش_چشمه
#سرنوشت_تازه
جایگاه جهان در بوطیقای نیمایوشیج
#فریاد_ناصری
#پخش_چشمه
❤7👍2