اگر به فالگیری و اینده خوانی باور دارید
حتما در این نشست ( ۲۴۵) همراه ما باشید که خیلی سخن برای گفتن وجود دارد ،
در بخش بیچارگی هرمزد شاه و وزیر بی خردش ،ایین گشسب ، اینده یک کشور به بند یک پیشگویی و فال وابسته میشود .
تا چه حد میتوان به پیشگویی اعتماد کرد و اصولا نقش ان در زندگی بشر چیست ؟
در اینجا ما در کوچه پس کوچه های شاهنامه سیرو سفر می کنیم و راز واژه ها را با منقاش بیرون می کشیم و به لحاظ روانشناختی انها رو زیرِ زیر بین تحلیل می بریم.
#نادره_پهلوان
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
حتما در این نشست ( ۲۴۵) همراه ما باشید که خیلی سخن برای گفتن وجود دارد ،
در بخش بیچارگی هرمزد شاه و وزیر بی خردش ،ایین گشسب ، اینده یک کشور به بند یک پیشگویی و فال وابسته میشود .
تا چه حد میتوان به پیشگویی اعتماد کرد و اصولا نقش ان در زندگی بشر چیست ؟
در اینجا ما در کوچه پس کوچه های شاهنامه سیرو سفر می کنیم و راز واژه ها را با منقاش بیرون می کشیم و به لحاظ روانشناختی انها رو زیرِ زیر بین تحلیل می بریم.
#نادره_پهلوان
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
https://cudl.lib.cam.ac.uk/collections/shahnama/2
این سایت متعلق به University of Cambridge است و تمام شاهنامه های دستنویس نسخه الکترونیک آن را میتوانید تماشا کنید.
__________
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
این سایت متعلق به University of Cambridge است و تمام شاهنامه های دستنویس نسخه الکترونیک آن را میتوانید تماشا کنید.
__________
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
__________https://commons.m.wikimedia.org/wiki/Category:Illustrations_of_the_Shahnameh_in_Topkap%C4%B1_Saray%C4%B1_Album_Hazine_2153
صفحاتی از شاهنامه دستنویس توپکاپی استانبول
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
صفحاتی از شاهنامه دستنویس توپکاپی استانبول
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
commons.wikimedia.org
Category:Illustrations of the Shahnameh in Topkapı Sarayı Album Hazine 2153 - Wikimedia Commons
https://wikishahnameh.com/wp-content/uploads/2022/12/WikiShahnameh_Com_Shahnameh_London_18188.pdf
شاهنامه دستنویس کتابخانه لندن هم اکنون از طریق این سایت در دسترس بازدید قرار دارد.
__________
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
شاهنامه دستنویس کتابخانه لندن هم اکنون از طریق این سایت در دسترس بازدید قرار دارد.
__________
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
https://teca.bncf.firenze.sbn.it/ImageViewer/servlet/ImageViewer?idr=BNCF0004147894
شاهنامه دستنویس کتابخانه فلورانس از این سایت قابل تماشا میباشد.
__________
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
شاهنامه دستنویس کتابخانه فلورانس از این سایت قابل تماشا میباشد.
__________
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
شاهنامه فردوسی به روایت زنانه از نادره پهلوان شاهنامهپژوه مونترالی | رسانه خبری هفته
https://search.app?link=https%3A%2F%2Fhafteh.ca%2Fnews%2F4143%2F%25D8%25B4%25D8%25A7%25D9%2587%25D9%2586%25D8%25A7%25D9%2585%25D9%2587-%25D9%2581%25D8%25B1%25D8%25AF%25D9%2588%25D8%25B3%25DB%258C-%25D8%25B1%25D9%2588%25D8%25A7%25DB%258C%25D8%25AA-%25D8%25B2%25D9%2586%25D8%25A7%25D9%2586%25D9%2587-%25D9%2586%25D8%25A7%25D8%25AF%25D8%25B1%25D9%2587-%25D9%25BE%25D9%2587%25D9%2584%25D9%2588%25D8%25A7%25D9%2586&utm_campaign=aga&utm_source=agsadl1%2Cagsadl4
%2Csh%2Fx%2Fgs%2Fm2%2F4
#انجمن_شاهنامه_خوانی_مونترال
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
https://search.app?link=https%3A%2F%2Fhafteh.ca%2Fnews%2F4143%2F%25D8%25B4%25D8%25A7%25D9%2587%25D9%2586%25D8%25A7%25D9%2585%25D9%2587-%25D9%2581%25D8%25B1%25D8%25AF%25D9%2588%25D8%25B3%25DB%258C-%25D8%25B1%25D9%2588%25D8%25A7%25DB%258C%25D8%25AA-%25D8%25B2%25D9%2586%25D8%25A7%25D9%2586%25D9%2587-%25D9%2586%25D8%25A7%25D8%25AF%25D8%25B1%25D9%2587-%25D9%25BE%25D9%2587%25D9%2584%25D9%2588%25D8%25A7%25D9%2586&utm_campaign=aga&utm_source=agsadl1%2Cagsadl4
%2Csh%2Fx%2Fgs%2Fm2%2F4
#انجمن_شاهنامه_خوانی_مونترال
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
مجله خبری هفته
شاهنامه فردوسی به روایت زنانه از نادره پهلوان شاهنامهپژوه مونترالی | رسانه خبری هفته
نادره پهلوان، شاعر و شاهنامه پژوه ایرانی ساکن مونترال کاناداست. خانم پهلوان که از جوانی با شاهنامه آشنا شده است، این اثر را از دیدگاه جامعهشناسی و روانشناسی شخصیتها و بهویژه از نگاه زنمحور، برای نخستین بار مورد بررسی قرار میدهد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شناخت سبب درک عمیق میشود و درک عمیقی که بر اثر اگاهی بوجود امده باشد ،عشق به ان مقوله را در ذهن بوجود میاورد ، کسانی که شاهنامه میخوانند و درک عمیقی از ان پیدا می کنند ، نمیتوانند که عاشق ان نباشند .
#ژاله_اموزگار
#بیایید_یکبار_شاهنامه_را_بخوانیم
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
#ژاله_اموزگار
#بیایید_یکبار_شاهنامه_را_بخوانیم
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
دويست و چهل و پنجمين ٢٤٥ نشست شاهنامه خواني بانوان در دبي به گاه چهارشنبه ٢٠ ماه نوامبر ٢٠٢٤ برابر با ٣٠ آبان ماه ١٤٠٣ با آموزگاري بانو #نادره_پهلوان برگزار گرديد.
📚بن مايه: شاهنامه فردوسي چاپ مسكو و پيرايش دكتر خالقي
✍🏻نگارش: بانو ندا حاج رسولي
داستان به آنجا رسيد كه فردي خلافكار و زنداني كه همشهري آيين گشسب نيز می بود از داخل زندان پيامی به وی می فرستد و درخواست می كند كه فرمان آزاديش را از شاه بگيرند تا در ركاب آيين گشسب در میدان بجنگد.اين فرد مي گويد ترجيح مي دهم جانم را در ميدان نبرد از دست بدهم تا گوشه ي زندان جان دهم.
آيين گشسب نیز از شاه هرمزد، درخواست آزادي همشهري زنداني خويش را می نمايد تا او به همراه وی به ميدان نبرد بیایید.
پادشاه مي گويد: چنين فرد دزد و بدكار و خونريز و بي كاره ای چگونه می تواند در كنار تو بجنگد و همراه خوبی برایت باشد؟ اما حال که پافشاری می کنی چاره ای نيست و با درخواست تو موافقت میكنم و اين فرد را آزاد می کنم.
مرد زندانی، پس از آزادی به لشكر آيين گشسب پيوست و سپاه ایران، شتابان حرکت کرد تا اینکه به همدان رسید و در آنجا اتراق نمود، سپس آيين گشسب که از آینده کار خود هراسناک بود درخواست ميكند كه در شهر جستجو كنند و اخترشناس و يا همان فالگير متبحری را بيابند و نزد او بياورند. اطرافيان ميگويند در شهر پيرزن پیشگویی زندگی می كند كه در كار خود بسيار متبحر است، سپس او را نزد آیين گشسب می آورند.
او از فالگير مي خواهد كه بدون اینکه کسی خبر دار شود، چگونگی مرگش را برايش بازگو نمايد زيرا در گذشته برای سرداران بسيار مهم بوده كه در ميدان نبرد جان ببازند نه در بستر بيماري .
هنگامی كه پيرزن فالگیر نزد آيين گشسب بود در همان زمان، آن مرد زنداني که همشهري او نیز بود، از آنجا عبور می کند وبا زن پیشگو چشم در چشم مي شود، پيرزن رو به آيين گشسب نموده و میگويد: تو توسط اين مرد كه نه ظاهر درستي دارد نه خرد درستي به قتل خواهي رسيد!
ناگهان آيين گشسب به ياد مي آورد كه اختر شناسان در گذشته نيز به او گفته بودند: كه وی توسط همشهری و دوست بی مايه ای كه به او اعتماد كرده است به قتل خواهد رسيد. آیين گشسب دست به كار مي شود و نامه اي به شاهنشاه مي نويسد و در نامه به خاطر آزاد كردن مرد زندانی و اينكه به حرف پادشاه گوش نداده و اين مرد بد سيرت را آزاد نموده است اظهار پشیمانی می کند.سپس از شاه درخواست میكند به محض دريافت نامه سر از تن همشهری زندانیش جدا كند و او را به هلاكت برساند.
نامه را به همراه پاداش به دست مرد زنداني مي دهد و از او مي خواهد نامه را به پادشاه در تيسفون برساند و پاسخ شاه را نزد او برگرداند. مرد نامه را مي گيرد و در راه به فكر فرو مي رود و با خود ميگويد من در شهر تيسفون، در زندان بسيار سختي و بدبختي كشيدم و حالا كه با دشواری از بند و زندان رهايی يافتم چرا بايد دوباره به شهر تيسفون بازگردم که همه من را میشناسند و شک می کند که مبادا این نامه یک تله برای او باشد و تصمیم میگیرد که نامه را باز كند و آن را بخواند و بعد از خواندن محتويات نامه متعجب و خشمگين می شود و با خود می گوید چه شد كه آيين گشسب همشهری من، ابتدا من را از زندان آزاد كرد و حالا بدون هيج دليلی قصد كشتن مرا نموده است و آيا اين بزرگ منشي است و يا اينكه وي خواب نما شده است؟ و در همان زمان قصد جان آیین گشسب را می کند و به سرعت باد به سوي خيمه گاه آيين گشسب باز مي گردد، هنگامي كه به خیمه او مي رسد، او را تنها و بدون محافظ و شمشیر و اسب می یابد.
______
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
📚بن مايه: شاهنامه فردوسي چاپ مسكو و پيرايش دكتر خالقي
✍🏻نگارش: بانو ندا حاج رسولي
داستان به آنجا رسيد كه فردي خلافكار و زنداني كه همشهري آيين گشسب نيز می بود از داخل زندان پيامی به وی می فرستد و درخواست می كند كه فرمان آزاديش را از شاه بگيرند تا در ركاب آيين گشسب در میدان بجنگد.اين فرد مي گويد ترجيح مي دهم جانم را در ميدان نبرد از دست بدهم تا گوشه ي زندان جان دهم.
آيين گشسب نیز از شاه هرمزد، درخواست آزادي همشهري زنداني خويش را می نمايد تا او به همراه وی به ميدان نبرد بیایید.
پادشاه مي گويد: چنين فرد دزد و بدكار و خونريز و بي كاره ای چگونه می تواند در كنار تو بجنگد و همراه خوبی برایت باشد؟ اما حال که پافشاری می کنی چاره ای نيست و با درخواست تو موافقت میكنم و اين فرد را آزاد می کنم.
مرد زندانی، پس از آزادی به لشكر آيين گشسب پيوست و سپاه ایران، شتابان حرکت کرد تا اینکه به همدان رسید و در آنجا اتراق نمود، سپس آيين گشسب که از آینده کار خود هراسناک بود درخواست ميكند كه در شهر جستجو كنند و اخترشناس و يا همان فالگير متبحری را بيابند و نزد او بياورند. اطرافيان ميگويند در شهر پيرزن پیشگویی زندگی می كند كه در كار خود بسيار متبحر است، سپس او را نزد آیين گشسب می آورند.
او از فالگير مي خواهد كه بدون اینکه کسی خبر دار شود، چگونگی مرگش را برايش بازگو نمايد زيرا در گذشته برای سرداران بسيار مهم بوده كه در ميدان نبرد جان ببازند نه در بستر بيماري .
هنگامی كه پيرزن فالگیر نزد آيين گشسب بود در همان زمان، آن مرد زنداني که همشهري او نیز بود، از آنجا عبور می کند وبا زن پیشگو چشم در چشم مي شود، پيرزن رو به آيين گشسب نموده و میگويد: تو توسط اين مرد كه نه ظاهر درستي دارد نه خرد درستي به قتل خواهي رسيد!
ناگهان آيين گشسب به ياد مي آورد كه اختر شناسان در گذشته نيز به او گفته بودند: كه وی توسط همشهری و دوست بی مايه ای كه به او اعتماد كرده است به قتل خواهد رسيد. آیين گشسب دست به كار مي شود و نامه اي به شاهنشاه مي نويسد و در نامه به خاطر آزاد كردن مرد زندانی و اينكه به حرف پادشاه گوش نداده و اين مرد بد سيرت را آزاد نموده است اظهار پشیمانی می کند.سپس از شاه درخواست میكند به محض دريافت نامه سر از تن همشهری زندانیش جدا كند و او را به هلاكت برساند.
نامه را به همراه پاداش به دست مرد زنداني مي دهد و از او مي خواهد نامه را به پادشاه در تيسفون برساند و پاسخ شاه را نزد او برگرداند. مرد نامه را مي گيرد و در راه به فكر فرو مي رود و با خود ميگويد من در شهر تيسفون، در زندان بسيار سختي و بدبختي كشيدم و حالا كه با دشواری از بند و زندان رهايی يافتم چرا بايد دوباره به شهر تيسفون بازگردم که همه من را میشناسند و شک می کند که مبادا این نامه یک تله برای او باشد و تصمیم میگیرد که نامه را باز كند و آن را بخواند و بعد از خواندن محتويات نامه متعجب و خشمگين می شود و با خود می گوید چه شد كه آيين گشسب همشهری من، ابتدا من را از زندان آزاد كرد و حالا بدون هيج دليلی قصد كشتن مرا نموده است و آيا اين بزرگ منشي است و يا اينكه وي خواب نما شده است؟ و در همان زمان قصد جان آیین گشسب را می کند و به سرعت باد به سوي خيمه گاه آيين گشسب باز مي گردد، هنگامي كه به خیمه او مي رسد، او را تنها و بدون محافظ و شمشیر و اسب می یابد.
______
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
ادامه 👆🏻👆🏻👆🏻
به محض ورود به خيمه، آيين گشسب متوجه ماجرا شد كه همشهریش آمده تا او را به قتل برساند و التماس كرد كه او را نكشد و مرد در جواب گفت: كه چرا قصد جان مرا نمودي؟ مگر من با تو چه كردم؟ و بی درنگ سر از تن آیين گشسب جدا كرد و او را از میدان رزم و آیین بزم محروم نمود، و سپس پنهانی سر بريده ی او را از خيمه با خود بيرون آورد در حالیکه لشکریان هنوز خبر ندارند که سپه سالارانشان کشته شده است.
در اين جا فردوسي خاطر نشان می سازد كه: هيچ گاه هيچ فرمانده و جنگاوري به خصوص در ميدان نبرد نبايد تنها و بدون محافظ باشد.
سپس مرد قاتل بدنام سر بريده را به امید دریافت پاداش بر میدارد و به تاخت نزد بهرام چوبين كه در نبرد با پادشاه ايران است مي برد.
مرد بدکار در نزد بهرام مي گويد: سر دشمنت را به ارمغان برایت آورده ام.
بهرام مي پرسد اين سر متعلق به كيست و چه كسي بر مرگ اين شخص خواهد گريست؟ مرد قاتل ميگويد اين سر آيين گشسب است كه با سپاهیان آمده بود تا با تو بجنگد! بهرام ((كه از قبل توسط جاسوساني كه در دربار داشته از ماموريت آيين گشسب مطلع بوده)) در جواب او ميگويد چرا یاوه میگویی؟ من مي دانم كه آيين گشسب آمده بود تا من را با پادشاه آشتی دهد و حتما تو سر او را در خواب بريده ای و اکنون به جرم خیانت به بدترین شیوه پادافره می شوی. سپس دستور مي دهد تا مرد قاتل را زنده بردار بياویزند.
حال بشنویم از لشکریان ایران که فرمانده خود را از دست داده بودند، پس از مرگ «آیین گشسب» سپاهيان از هم فرو پاشیدند. عده ای از سربازان به سوی سکونتگاه خسرو پرويز روانه شدند، تعدای به نزد بهرام چوبين رفتند، و بخشی نیز بسوی تیسفون به نزد هرمزد بازگشتند.
در اين جا فردوسي سپاهيان ايران را به گله اي بدون شبان تشبيه كرده كه در هواي مه آلود و طوفانی مسیر خود را گم كرده اند.
حال باز میگردیم به پیش شاه هرمزد در کاخ تیسفون، زماني كه به شاه هرمز خبر ميرسد كه سپه سالارش به قتل رسيده است او روحيه خود را ميبازد و و اجازه نمیدهد ديگر كسي به نزد او بيايد و آرام و قرار از او سلب می شود و مدام در حال گريستن بوده است و ديگر كسي جام می به دست شاه نمی بيند.
سخن از احوال پريشان شاهنشاه در شهر می پيجد و مردم مي گفتند بهرام چوبين در راه است تا تاج و تخت شاهی را تصاحب كند و بخشی از مردم بر این باور بودند كه خسرو پرويز در راه است تا تاج و تخت را از پدرش بگيرد. كم كم پادشاه فره و ارج و قرب خود را از دست داد و مردمان پادشاه را به جای آفرین کردن نفرين می كردند ! جهان به هرمزد شاه تنگ و تیره و تار آمده بود و قدرت تصمیم و اندیشه کردن را دیگر نداشت. سپاهيان اندكي در دربار باقی مانده بودند.
خبرضعف پادشاه به گستهم و بندوی و بستگان در بند و زندان رسيد و آنها شخصی را برای جاسوسی فرستادند تا ببينند چه تعداد از سپاهيان در نزد شاه باقی مانده اند. سپس شورش كردند و درهای زندان را گشودند و بيرون آمدند و موقعيت را مناسب يافتند برای براندازی هرمزد.
زندانيان و مردم به هم پیوستند و لشكری تشكيل داده و شورش همگانی در تیسفون به وقوع پیوست.
گستهم و بندوی رهبری را به دست گرفتند و با سواران به درگاه شاه رفتند و به سربازان گفتند بايد احترام و وفاداری به هرمزد را دیگر فراموش كنيد و با ما يكی شويد و به ما بپيونديد و از اين پس هرمز را شاه نخوانيد، ما جانشین بهتری برای او درنظر داریم .
به آنها اعلان کردند که الان زمان مجازات هرمز است و ما شما را رهبری می كنيم تا شاه جديد بيايد و ما او را به تخت خواهیم نشاند.
______
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
به محض ورود به خيمه، آيين گشسب متوجه ماجرا شد كه همشهریش آمده تا او را به قتل برساند و التماس كرد كه او را نكشد و مرد در جواب گفت: كه چرا قصد جان مرا نمودي؟ مگر من با تو چه كردم؟ و بی درنگ سر از تن آیين گشسب جدا كرد و او را از میدان رزم و آیین بزم محروم نمود، و سپس پنهانی سر بريده ی او را از خيمه با خود بيرون آورد در حالیکه لشکریان هنوز خبر ندارند که سپه سالارانشان کشته شده است.
در اين جا فردوسي خاطر نشان می سازد كه: هيچ گاه هيچ فرمانده و جنگاوري به خصوص در ميدان نبرد نبايد تنها و بدون محافظ باشد.
سپس مرد قاتل بدنام سر بريده را به امید دریافت پاداش بر میدارد و به تاخت نزد بهرام چوبين كه در نبرد با پادشاه ايران است مي برد.
مرد بدکار در نزد بهرام مي گويد: سر دشمنت را به ارمغان برایت آورده ام.
بهرام مي پرسد اين سر متعلق به كيست و چه كسي بر مرگ اين شخص خواهد گريست؟ مرد قاتل ميگويد اين سر آيين گشسب است كه با سپاهیان آمده بود تا با تو بجنگد! بهرام ((كه از قبل توسط جاسوساني كه در دربار داشته از ماموريت آيين گشسب مطلع بوده)) در جواب او ميگويد چرا یاوه میگویی؟ من مي دانم كه آيين گشسب آمده بود تا من را با پادشاه آشتی دهد و حتما تو سر او را در خواب بريده ای و اکنون به جرم خیانت به بدترین شیوه پادافره می شوی. سپس دستور مي دهد تا مرد قاتل را زنده بردار بياویزند.
حال بشنویم از لشکریان ایران که فرمانده خود را از دست داده بودند، پس از مرگ «آیین گشسب» سپاهيان از هم فرو پاشیدند. عده ای از سربازان به سوی سکونتگاه خسرو پرويز روانه شدند، تعدای به نزد بهرام چوبين رفتند، و بخشی نیز بسوی تیسفون به نزد هرمزد بازگشتند.
در اين جا فردوسي سپاهيان ايران را به گله اي بدون شبان تشبيه كرده كه در هواي مه آلود و طوفانی مسیر خود را گم كرده اند.
حال باز میگردیم به پیش شاه هرمزد در کاخ تیسفون، زماني كه به شاه هرمز خبر ميرسد كه سپه سالارش به قتل رسيده است او روحيه خود را ميبازد و و اجازه نمیدهد ديگر كسي به نزد او بيايد و آرام و قرار از او سلب می شود و مدام در حال گريستن بوده است و ديگر كسي جام می به دست شاه نمی بيند.
سخن از احوال پريشان شاهنشاه در شهر می پيجد و مردم مي گفتند بهرام چوبين در راه است تا تاج و تخت شاهی را تصاحب كند و بخشی از مردم بر این باور بودند كه خسرو پرويز در راه است تا تاج و تخت را از پدرش بگيرد. كم كم پادشاه فره و ارج و قرب خود را از دست داد و مردمان پادشاه را به جای آفرین کردن نفرين می كردند ! جهان به هرمزد شاه تنگ و تیره و تار آمده بود و قدرت تصمیم و اندیشه کردن را دیگر نداشت. سپاهيان اندكي در دربار باقی مانده بودند.
خبرضعف پادشاه به گستهم و بندوی و بستگان در بند و زندان رسيد و آنها شخصی را برای جاسوسی فرستادند تا ببينند چه تعداد از سپاهيان در نزد شاه باقی مانده اند. سپس شورش كردند و درهای زندان را گشودند و بيرون آمدند و موقعيت را مناسب يافتند برای براندازی هرمزد.
زندانيان و مردم به هم پیوستند و لشكری تشكيل داده و شورش همگانی در تیسفون به وقوع پیوست.
گستهم و بندوی رهبری را به دست گرفتند و با سواران به درگاه شاه رفتند و به سربازان گفتند بايد احترام و وفاداری به هرمزد را دیگر فراموش كنيد و با ما يكی شويد و به ما بپيونديد و از اين پس هرمز را شاه نخوانيد، ما جانشین بهتری برای او درنظر داریم .
به آنها اعلان کردند که الان زمان مجازات هرمز است و ما شما را رهبری می كنيم تا شاه جديد بيايد و ما او را به تخت خواهیم نشاند.
______
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
کور کردن هرمزد شاه به دست گستهم و بندوی ،دایی های خسرو پرویز در کاخ تیسفون.
بگفتار گستهم یکسر سپاه
گرفتند نفرین بر ارام شاه
که هرگز مبادا چنین تاجور
کجا دست یازد به خون پسر
به گفتار چون شوخ شد لشکرش
هم آنگه زدند آتش اندر درش
شدند اندرایوان شاهنشهی
به نزدیک آن تخت بافرهی
چوتاج از سرشاه برداشتند
ز تختش نگونسار برگاشتند
نهادند پس داغ بر چشم شاه
شد آنگاه آن شمع رخشان سیاه
ورا همچنان زنده بگذاشتند
زگنج آنچ بد پاک برداشتند
#شاهنامه
#پادشاهی_هرمزد
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
بگفتار گستهم یکسر سپاه
گرفتند نفرین بر ارام شاه
که هرگز مبادا چنین تاجور
کجا دست یازد به خون پسر
به گفتار چون شوخ شد لشکرش
هم آنگه زدند آتش اندر درش
شدند اندرایوان شاهنشهی
به نزدیک آن تخت بافرهی
چوتاج از سرشاه برداشتند
ز تختش نگونسار برگاشتند
نهادند پس داغ بر چشم شاه
شد آنگاه آن شمع رخشان سیاه
ورا همچنان زنده بگذاشتند
زگنج آنچ بد پاک برداشتند
#شاهنامه
#پادشاهی_هرمزد
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
هرمزد شاه ،پس از کشته شدن ائین گشسب ،خود را میبازد و دچار افسردگی و نا امیدی میشود و در انزوا ، خود را قرار میدهد ،هرمزد با غیبت خود ،زمینه ساز ایجاد شایعات مختلف بر علیه خود میگردد و از طرفی نیز با دربند کردن بزرگان و نزدیکان خود ، نیرو های کارامد را نیز از دست داده و فشار بر مردم شهر تیسفون افزون گشته بود ، این عوامل دست به دست هم داده و سبب نارضایتی و شورش بزرگ مردم در شهر تیسفون و هجوم به کاخ پادشاهی و بر کنار کردن او از رهبری گردید.
چو در طیسفون برشد این گفتگوی
ازان پادشاهی بشد رنگ وبوی
سربندگان پرشد از درد و کین
گزیدند نفرینش بر آفرین
سپاه اندکی بد بدرگاه بر
جهان تنگ شد بر دل شاه بر
ببندوی و گستهم شد آگهی
که تیره شد آن فر شاهنشهی
همه بستگان بند برداشتند
یکی را بران کار بگماشتند
کزان آگهی بازجوید که چیست
ز جنگ آوران بر در شاه کیست
ز کار زمانه چو آگه شدند
ز فرمان بگشتند و بیره شدند
شکستند زندان و برشد خروش
بر ان سان که هامون براید به جوش
#شاهنامه
#پادشاهی_هرمزد
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
چو در طیسفون برشد این گفتگوی
ازان پادشاهی بشد رنگ وبوی
سربندگان پرشد از درد و کین
گزیدند نفرینش بر آفرین
سپاه اندکی بد بدرگاه بر
جهان تنگ شد بر دل شاه بر
ببندوی و گستهم شد آگهی
که تیره شد آن فر شاهنشهی
همه بستگان بند برداشتند
یکی را بران کار بگماشتند
کزان آگهی بازجوید که چیست
ز جنگ آوران بر در شاه کیست
ز کار زمانه چو آگه شدند
ز فرمان بگشتند و بیره شدند
شکستند زندان و برشد خروش
بر ان سان که هامون براید به جوش
#شاهنامه
#پادشاهی_هرمزد
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
بیژن_و_منیژه_و_ویس_و_رامین_خالقی_مطلق_VOL_02_NO_2_ایرانشناسی_تابستان.pdf
807.6 KB
#بیژن_و_منیژه_و_#ویس_و_رامین
نوشتاری قابل تامل از : دکتر خالقی_مطلق
ایرانشناس و شاهنامه پژوه
#انجمن_شاهنامه_خوانى_دبى
🆔@anjomanshahnameh
نوشتاری قابل تامل از : دکتر خالقی_مطلق
ایرانشناس و شاهنامه پژوه
#انجمن_شاهنامه_خوانى_دبى
🆔@anjomanshahnameh
سیر و سفری در کوچه پس کوچه های شاهنامه .
برگزاری نشست ۲۴۶ شاهنامه خوانی در دبی
زمان : چهارشنبه ، ۲۷ نوامبر ، ۷ اذر ماه
مکان : گالری ارت بازار ، جمیرا
اموزگار: #نادره_پهلوان
موضوع :چگونگی رابطه بهرام چوبینه با خسرو پرویز پس از برکناری هرمز
ایا بهرام چوبینه و گردیه با جانشینی خسرو پرویز میتوانند کنار بیاییند ؟
#انجمن_شاهنامه_خوانى_دبى
🆔@anjomanshahnameh
برگزاری نشست ۲۴۶ شاهنامه خوانی در دبی
زمان : چهارشنبه ، ۲۷ نوامبر ، ۷ اذر ماه
مکان : گالری ارت بازار ، جمیرا
اموزگار: #نادره_پهلوان
موضوع :چگونگی رابطه بهرام چوبینه با خسرو پرویز پس از برکناری هرمز
ایا بهرام چوبینه و گردیه با جانشینی خسرو پرویز میتوانند کنار بیاییند ؟
#انجمن_شاهنامه_خوانى_دبى
🆔@anjomanshahnameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر کسی خواسته باشد که بداند زبان فارسی ناب چیست؟ و یا نیاکانش پیش از اسلام چگونه می اندیشیدند ؟
کتاب دیگری جز شاهنامه را نمیتوان یافت که در همه جهات به این موضوع پرداخته باشد.
#دکتر_خالقی
#انجمن_شاهنامه_خواني_دبی
#انجمن_شاهنامه_خوانی_سراسری
#شاهنامه#هویت_ایرانی #ایرانشناسی
🆔@anjomanshahnameh
کتاب دیگری جز شاهنامه را نمیتوان یافت که در همه جهات به این موضوع پرداخته باشد.
#دکتر_خالقی
#انجمن_شاهنامه_خواني_دبی
#انجمن_شاهنامه_خوانی_سراسری
#شاهنامه#هویت_ایرانی #ایرانشناسی
🆔@anjomanshahnameh
4_5920525495987869694.pdf
380.8 KB
ویرایش های کنونی شاهنامه از روی چه نسخه هایی انجام گشته است؟
و نسخ های مختلف شاهنامه توسط چه کشورهایی در جهان گرداوری شده است ،تا انچه شود که اکنون در دست من و شما قرار دارد .
تحقیقی در #انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
توسط :دکتر شیوا فرامرزی
🆔@anjomanshahnameh
و نسخ های مختلف شاهنامه توسط چه کشورهایی در جهان گرداوری شده است ،تا انچه شود که اکنون در دست من و شما قرار دارد .
تحقیقی در #انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
توسط :دکتر شیوا فرامرزی
🆔@anjomanshahnameh
دويست و چهل و ششمین ۲۴۶ نشست شاهنامه خواني بانوان در دبي به گاه چهارشنبه ۲۷ ماه نوامبر ٢٠٢٤، برابر با هفتم آذر ماه ۱۴۰۳
با آموزگاري بانو #نادره_پهلوان در دبي برگزار گرديد.
📚بن مايه:شاهنامه فردوسي چاپ مسكو و پيرايش دكتر خالقي
✍🏻نگارش: دکتر شیوا فرامرزی
داستان به آنجا رسید که دایی های(خال ها) خسرو پرویز رهبری شورش علیه هرمز را به عهده گرفتند تا تخت و تاج را برای خسرو فراهم کنند، مردم و سپاهیان نیز که دیگر نگران داعیه پادشاهی آنها نبودند، با دلی راحت به آنها پیوستند و شعار نفرین بر آرام شاه (مرگ بر هرمز) سر دادند؛ چون نمی توانستند بپذیرند هرمز قصد دست یازی به خون پسر بی گناه خود را داشته است. رفته رفته سپاهیان گستاخ تر شدند ( شوخ) و شورشی همگانی در تیسفون به سوی کاخ پادشاهی شکل گرفت ( ۱ -یه یک تعبیردروازه ها را آتش زدند و وارد دیوان مدائن شدند ۲-به تعبیر دیگر مردمان که درونشان پر از آتش خشم و کینه بود مانند اتش به کاخ هجوم آوردند).
پس از ورود به کاخ به رهبری گستهم و بندوی، چشمان هرمز را کور کردند (چرا او را نکشتند؟ریختن خون پادشاهان گناه بزرگی در گذشته به شمار میامده) همچنین به خزانه پادشاهی دستبرد زده و غنائمی را تصاحب کردند. در اینجا به نقل از فردوسی دار دنیا همین است و اگر به هرچیزی یا کسی بیش از اندازه دل ببندی سپهر بلند آن را از تو باز میستاند.گاهی سختی و تهیدستی و گاهی گنج همواره قانون جهان بوده و چه صد سال بگذرد چه صدهزار سال هم پابرجاست. کسی که به دنبال سرنوشت نیکوست نباید بدی کند تا بدی هم نبیند و نشنود. (در شاهنامه همواره سخن و سخنوری نیکو، یکی از محوریتها بوده است و بر ارتعاش سخن پس از گفته شدن اشاره میکند. تو شاید سخنانت را فراموش کنی ولی دیگران ممکن است یا با یک حرف دل بسته بشوند یا برعکس از تو کینه به دل بگیرند و به فکر انتقام بیفتند)
(این یکی از قسمت های شاهنامه است که ضعیف شدن حکومت ساسانیان و فروپاشی درونی آن را در اوخر ساسانیان بیان می کند، و شاید یکی از دلایلی هست که بعد ها اعراب به راحتی تیسفون را توانستند فتح کنند)
پادشاهی خسروپرویز:
وقتی گستهم و بندوی شاه را از تخت به زیر کشیدند یکی از چالاک ترین پیک های خود را با ۳ اسب به سمت خسروپرویز میفرستند تا شرح آنچه در دربار گذشته با او بگوید. این فرستاده بعد از تاختن از عراق تا آذربایجان کنونی شب هنگام نزد خسرو رسید و اخبار را باز گفت، خسرو رویش چون شنبلید از شنیدن آنچه بر پدر گذشته زرد و ناراحت شد، و گفت پدر من از راه خرد و دانش دور شد و نتوانست خشم (تیزی) خود را مهار کند و به کارهای ناسومند پرداخت که اکنون گریبان گیرش شده است. با اینکه من باید از شنیدن خبر سرگذشت پدرم خوشحال بشوم زیرا جانشین تخت شاهی گشتم، اما در ابتدا او خود قصد ریختن خون من را کرد و این کارهای ناخردمندانه را شروع کرد اما از خبر آسیب پدرم گویی آتش به جانم افتاده. من چون از دست او در امان نبودم از ایران گریختم نه اینکه ایران را دوست نداشته باشم و حتی هنوز هم او را دوست میدارم و هرچه او بگوید سخن او را فرمانبردارم.
همزمان با بازگشت خسرو به تیسفون سپاهیانی از ساتراپ های بردع و اردبیل و ارمنستان به او پیوستند. وقتی به مردم بغداد خبر رسید که پادشاه جدید به زودی به کاخ باز میگردد خوشحال شدند و به استقبال او آمدند و به همراه بزرگان خاندان، بر تخت شاهی نشست و تاجگذاری کرد. گنبد تیزگرد (سپهر گردون ) همان قوانین اجتماعی خستگی ناپذیر حاکم بر ادوار مختلف است و هیچ یک از اقشار جامعه، چه فقرا و چه ثروتمندان، چه مردم عادی چه اشراف زادگان و پهلوانان از آن گریزی ندارند؛ هرکس این قوانین را پاس بدارد به شهد و شیر و دیبا وحریر میرسد و هرکس از راه خرد دور شود مقام خود را چه بسا همچون هرمز از دست میدهد، هرچند چه نیکوکار و چه بدکار سرانجام همه پیشانی(تارک) زیر خروارها خاک خواهد بود.
(در ایران باستان اعتقاد بر این بود جهان ابتدا بر پایه نیکی و نور بنا شده و بدی ها، تاریکی ها و اهریمن بعداً به هستی افزوده شدند و #خویشکاری انسانها پیوسته این بوده که در کمک به اهورامزدا شر و بدی را از جهان هستی بزدایند) و تجربیات و دانش انسان های خردمند در گذشته یکی از چیزهاییست که در این راه به ما کمک میکند و چه کهتر و چه مهتر ما باید در همین راستا تلاش و کوشش کنیم (رنج )
وقتی خسرو تاج بر سر نهاد بزرگانی که پیشتر هرمز ازدربار رانده بود بازگشتند و برای خسرو هدایایی آوردند. خسرو در سخنرانی به تخت نشستن خود گفت: این تاج وتخت فقط به افراد درستکار میرسد و مباد که من روزی بی عدالتی کنم (داد و بیداد در شاهنامه معنای دادگری و بیدادگری بوده آنچه امروز تغییر محتوا داده و در گفتار عامیانه به معنای فریاد زدن به کار میرود).
با آموزگاري بانو #نادره_پهلوان در دبي برگزار گرديد.
📚بن مايه:شاهنامه فردوسي چاپ مسكو و پيرايش دكتر خالقي
✍🏻نگارش: دکتر شیوا فرامرزی
داستان به آنجا رسید که دایی های(خال ها) خسرو پرویز رهبری شورش علیه هرمز را به عهده گرفتند تا تخت و تاج را برای خسرو فراهم کنند، مردم و سپاهیان نیز که دیگر نگران داعیه پادشاهی آنها نبودند، با دلی راحت به آنها پیوستند و شعار نفرین بر آرام شاه (مرگ بر هرمز) سر دادند؛ چون نمی توانستند بپذیرند هرمز قصد دست یازی به خون پسر بی گناه خود را داشته است. رفته رفته سپاهیان گستاخ تر شدند ( شوخ) و شورشی همگانی در تیسفون به سوی کاخ پادشاهی شکل گرفت ( ۱ -یه یک تعبیردروازه ها را آتش زدند و وارد دیوان مدائن شدند ۲-به تعبیر دیگر مردمان که درونشان پر از آتش خشم و کینه بود مانند اتش به کاخ هجوم آوردند).
پس از ورود به کاخ به رهبری گستهم و بندوی، چشمان هرمز را کور کردند (چرا او را نکشتند؟ریختن خون پادشاهان گناه بزرگی در گذشته به شمار میامده) همچنین به خزانه پادشاهی دستبرد زده و غنائمی را تصاحب کردند. در اینجا به نقل از فردوسی دار دنیا همین است و اگر به هرچیزی یا کسی بیش از اندازه دل ببندی سپهر بلند آن را از تو باز میستاند.گاهی سختی و تهیدستی و گاهی گنج همواره قانون جهان بوده و چه صد سال بگذرد چه صدهزار سال هم پابرجاست. کسی که به دنبال سرنوشت نیکوست نباید بدی کند تا بدی هم نبیند و نشنود. (در شاهنامه همواره سخن و سخنوری نیکو، یکی از محوریتها بوده است و بر ارتعاش سخن پس از گفته شدن اشاره میکند. تو شاید سخنانت را فراموش کنی ولی دیگران ممکن است یا با یک حرف دل بسته بشوند یا برعکس از تو کینه به دل بگیرند و به فکر انتقام بیفتند)
(این یکی از قسمت های شاهنامه است که ضعیف شدن حکومت ساسانیان و فروپاشی درونی آن را در اوخر ساسانیان بیان می کند، و شاید یکی از دلایلی هست که بعد ها اعراب به راحتی تیسفون را توانستند فتح کنند)
پادشاهی خسروپرویز:
وقتی گستهم و بندوی شاه را از تخت به زیر کشیدند یکی از چالاک ترین پیک های خود را با ۳ اسب به سمت خسروپرویز میفرستند تا شرح آنچه در دربار گذشته با او بگوید. این فرستاده بعد از تاختن از عراق تا آذربایجان کنونی شب هنگام نزد خسرو رسید و اخبار را باز گفت، خسرو رویش چون شنبلید از شنیدن آنچه بر پدر گذشته زرد و ناراحت شد، و گفت پدر من از راه خرد و دانش دور شد و نتوانست خشم (تیزی) خود را مهار کند و به کارهای ناسومند پرداخت که اکنون گریبان گیرش شده است. با اینکه من باید از شنیدن خبر سرگذشت پدرم خوشحال بشوم زیرا جانشین تخت شاهی گشتم، اما در ابتدا او خود قصد ریختن خون من را کرد و این کارهای ناخردمندانه را شروع کرد اما از خبر آسیب پدرم گویی آتش به جانم افتاده. من چون از دست او در امان نبودم از ایران گریختم نه اینکه ایران را دوست نداشته باشم و حتی هنوز هم او را دوست میدارم و هرچه او بگوید سخن او را فرمانبردارم.
همزمان با بازگشت خسرو به تیسفون سپاهیانی از ساتراپ های بردع و اردبیل و ارمنستان به او پیوستند. وقتی به مردم بغداد خبر رسید که پادشاه جدید به زودی به کاخ باز میگردد خوشحال شدند و به استقبال او آمدند و به همراه بزرگان خاندان، بر تخت شاهی نشست و تاجگذاری کرد. گنبد تیزگرد (سپهر گردون ) همان قوانین اجتماعی خستگی ناپذیر حاکم بر ادوار مختلف است و هیچ یک از اقشار جامعه، چه فقرا و چه ثروتمندان، چه مردم عادی چه اشراف زادگان و پهلوانان از آن گریزی ندارند؛ هرکس این قوانین را پاس بدارد به شهد و شیر و دیبا وحریر میرسد و هرکس از راه خرد دور شود مقام خود را چه بسا همچون هرمز از دست میدهد، هرچند چه نیکوکار و چه بدکار سرانجام همه پیشانی(تارک) زیر خروارها خاک خواهد بود.
(در ایران باستان اعتقاد بر این بود جهان ابتدا بر پایه نیکی و نور بنا شده و بدی ها، تاریکی ها و اهریمن بعداً به هستی افزوده شدند و #خویشکاری انسانها پیوسته این بوده که در کمک به اهورامزدا شر و بدی را از جهان هستی بزدایند) و تجربیات و دانش انسان های خردمند در گذشته یکی از چیزهاییست که در این راه به ما کمک میکند و چه کهتر و چه مهتر ما باید در همین راستا تلاش و کوشش کنیم (رنج )
وقتی خسرو تاج بر سر نهاد بزرگانی که پیشتر هرمز ازدربار رانده بود بازگشتند و برای خسرو هدایایی آوردند. خسرو در سخنرانی به تخت نشستن خود گفت: این تاج وتخت فقط به افراد درستکار میرسد و مباد که من روزی بی عدالتی کنم (داد و بیداد در شاهنامه معنای دادگری و بیدادگری بوده آنچه امروز تغییر محتوا داده و در گفتار عامیانه به معنای فریاد زدن به کار میرود).
ادامه 👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
چهارچوبی که خسرو پرویز بر ابتدای پادشاهی خود اعلان می کند برخلاف برخی پادشاهان پیشین ساده بود، بدینگونه او گفت :
(۱) تا زمانی که از دستورات من پیروی کنید در آرامش خواهید بود و سرجنگیدن با کسی را ندارم.
(۲) اگر من بر این تخت شاهی تکیه زدم بدانید که این، خواست و تقدیر الهی بوده (مشابه با همه ی شاهان قبل از او بجز جمشید) من از شما مردمان و بزرگان ۳ پیمان را خواستارم؛
🔴 از آزردن شهروندان نیکوکار و قانون مدار بپرهیزید و از فرمان پادشاهی سرپیچی نکنید که نا بخشودنیست.
🔴 کسی حق ندارد به مال و مقام سایر افراد جامعه دست درازی کند که پادافره در انتظارش خواهد بود. تنها رفتارهایی مورد پذیرش است که رنگ و بوی خرد و "مردمی" یا همان انسانیت داشته باشد. چون خرد انسان بر پایه نیکی بنا نهاده شده و اگر اندیشه ای با خرد انسان همخوانی ندارد ناخوشایند و اهریمنی است.
🔴پادشاه نو همچنین اذعان کرد همه در جامعه آزاد هستند با کار و تلاش موفقیت های کوچک و بزرگ داشته باشند و او در کار کسی دخالت نخواهد کرد(مشابه کاپیتالیسم امروزی) و همه مردمان او را با این سخنان ستایش کردند.
خسرو به محض آنکه از تخت شاهی پایین آمد همزمان با غروب آفتاب مخفیانه با جگر خونین به نزد پدر شتافت. وقتی او را دید نماز (ادای احترام) کرد و چندی بر حال پدر گریست. به او گفت ای یادگار انوشیروان، ای پادشاهی که بخت با تو یاری نکرد، آیا میدانی اگر مرا از خود نمی راندی و من کنارت بودم چه بسا اجازه نمی دادم کسی به تو آسیبی بزند؟ حتی اکنون هم من گوش به فرمان توام و حاضرم خودم را برایت قربانی کنم. پادشاه که هم اکنون متوجه اشتباهات بسیار خود شده بود گفت ای پسر خردمندم (خردمند یعنی کسی که توانایی تشخیص خوبی از بدی را دارد) این روزهای سخت هم بر من میگذرد اما از تو چند خواسته دارم:
🔷۱- هروز صبح زود کسی برای من بزم برپا کند و موسیقی و آواز بخواند.
🔷۲-همچنین یک نفر از دلاوران کارکشته و خوش زبان هر روز نزد من بفرستی تا آنچه در میدان های جنگ و شکار و دلاوری سربازان و پهلوانان در گذشته و حال میداند برای من بازگو کند.
🔷۳- یک دبیر با تجربه دانای آگاه بر تاریخ گذشتگان نزد من بفرستی تا سرگذشت زندگی مرا به نگارش درآورد تا نام من در تاریخ به دست فراموشی سپرده نشود.
🔷۴ - دایی های تو گستهم و بندوی با اینکه اکنون دوستدارت هستند اما همتای تو نیستند با آنها نشست و برخاست نکن و انتقام مرا از آنها با کشتنشان بگیر.
خسرو پاسخ داد: من نمیخواهم تو سوگوار باشی و اشک بریزی اما فراموش نکن دشمن اصلی ما بهرام چوبین پهلوان بسیار قدرتمندی است و من بیشتر از هر زمان دیگری به پهلوانان و بزرگترانی چون دایی هاییم احتیاج دارم که در حال حاضر در رکابم هستند و میتوانند تجربیات گذشته را در اختیار من بگذارند، اگر اکنون آنها را بکشم چون بسیارنزد مردم و سپاهیان محبوب هستند ممکن است من هم تخت سلطنت را از دست بدهم. اما اندوهگین نباش و فعلا مدارا کن چون باید با خردورزی تصمیم بگیریم .
سپس گریان از نزد پدرش هرمز دور میشود. به نظر می رسد فردوسی خسرو پرویز را مهربانتر، سخن ورتر از هرمز دانسته است وبه نظر او گاهی فرد جوان و با تدبیر بهتر از فردی با تجربه اما سرسخت و لجباز است.
______
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
چهارچوبی که خسرو پرویز بر ابتدای پادشاهی خود اعلان می کند برخلاف برخی پادشاهان پیشین ساده بود، بدینگونه او گفت :
(۱) تا زمانی که از دستورات من پیروی کنید در آرامش خواهید بود و سرجنگیدن با کسی را ندارم.
(۲) اگر من بر این تخت شاهی تکیه زدم بدانید که این، خواست و تقدیر الهی بوده (مشابه با همه ی شاهان قبل از او بجز جمشید) من از شما مردمان و بزرگان ۳ پیمان را خواستارم؛
🔴 از آزردن شهروندان نیکوکار و قانون مدار بپرهیزید و از فرمان پادشاهی سرپیچی نکنید که نا بخشودنیست.
🔴 کسی حق ندارد به مال و مقام سایر افراد جامعه دست درازی کند که پادافره در انتظارش خواهد بود. تنها رفتارهایی مورد پذیرش است که رنگ و بوی خرد و "مردمی" یا همان انسانیت داشته باشد. چون خرد انسان بر پایه نیکی بنا نهاده شده و اگر اندیشه ای با خرد انسان همخوانی ندارد ناخوشایند و اهریمنی است.
🔴پادشاه نو همچنین اذعان کرد همه در جامعه آزاد هستند با کار و تلاش موفقیت های کوچک و بزرگ داشته باشند و او در کار کسی دخالت نخواهد کرد(مشابه کاپیتالیسم امروزی) و همه مردمان او را با این سخنان ستایش کردند.
خسرو به محض آنکه از تخت شاهی پایین آمد همزمان با غروب آفتاب مخفیانه با جگر خونین به نزد پدر شتافت. وقتی او را دید نماز (ادای احترام) کرد و چندی بر حال پدر گریست. به او گفت ای یادگار انوشیروان، ای پادشاهی که بخت با تو یاری نکرد، آیا میدانی اگر مرا از خود نمی راندی و من کنارت بودم چه بسا اجازه نمی دادم کسی به تو آسیبی بزند؟ حتی اکنون هم من گوش به فرمان توام و حاضرم خودم را برایت قربانی کنم. پادشاه که هم اکنون متوجه اشتباهات بسیار خود شده بود گفت ای پسر خردمندم (خردمند یعنی کسی که توانایی تشخیص خوبی از بدی را دارد) این روزهای سخت هم بر من میگذرد اما از تو چند خواسته دارم:
🔷۱- هروز صبح زود کسی برای من بزم برپا کند و موسیقی و آواز بخواند.
🔷۲-همچنین یک نفر از دلاوران کارکشته و خوش زبان هر روز نزد من بفرستی تا آنچه در میدان های جنگ و شکار و دلاوری سربازان و پهلوانان در گذشته و حال میداند برای من بازگو کند.
🔷۳- یک دبیر با تجربه دانای آگاه بر تاریخ گذشتگان نزد من بفرستی تا سرگذشت زندگی مرا به نگارش درآورد تا نام من در تاریخ به دست فراموشی سپرده نشود.
🔷۴ - دایی های تو گستهم و بندوی با اینکه اکنون دوستدارت هستند اما همتای تو نیستند با آنها نشست و برخاست نکن و انتقام مرا از آنها با کشتنشان بگیر.
خسرو پاسخ داد: من نمیخواهم تو سوگوار باشی و اشک بریزی اما فراموش نکن دشمن اصلی ما بهرام چوبین پهلوان بسیار قدرتمندی است و من بیشتر از هر زمان دیگری به پهلوانان و بزرگترانی چون دایی هاییم احتیاج دارم که در حال حاضر در رکابم هستند و میتوانند تجربیات گذشته را در اختیار من بگذارند، اگر اکنون آنها را بکشم چون بسیارنزد مردم و سپاهیان محبوب هستند ممکن است من هم تخت سلطنت را از دست بدهم. اما اندوهگین نباش و فعلا مدارا کن چون باید با خردورزی تصمیم بگیریم .
سپس گریان از نزد پدرش هرمز دور میشود. به نظر می رسد فردوسی خسرو پرویز را مهربانتر، سخن ورتر از هرمز دانسته است وبه نظر او گاهی فرد جوان و با تدبیر بهتر از فردی با تجربه اما سرسخت و لجباز است.
______
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
🔶تو این را دروغ و فسانه مدان 🔶
نشست ۲۴۷ شاهنامه خوانی ،
۴ شنبه
۴ دسامبر
۱۴ اذرماه
مکان: ارت بازار واقع در جمیرا
اموزگار ؛بانو #نادره_پهلوان
دوباره به دور هم جمع خواهیم گشت تا سفری دیگر در کوچه پس کوچه های شاهنامه داشته باشیم
شاهنامه ، دروغ و افسانه نیست ، بلکه تاریخ ایران و ایرانشهر است.
___
در این چهارشنبه ، پس از اتمام شاهنامه در ساعت ۱۲ ظهر دیگر تحقیق نخواهیم داشت .
قصد داریم تا با هم به موزه کتابخانه شیخ محمد در کریک هاربورد برویم و یک نسخه کهن از شاهنامه را که در انجا نگهداری میشود را ببینیم.💐📚
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
نشست ۲۴۷ شاهنامه خوانی ،
۴ شنبه
۴ دسامبر
۱۴ اذرماه
مکان: ارت بازار واقع در جمیرا
اموزگار ؛بانو #نادره_پهلوان
دوباره به دور هم جمع خواهیم گشت تا سفری دیگر در کوچه پس کوچه های شاهنامه داشته باشیم
شاهنامه ، دروغ و افسانه نیست ، بلکه تاریخ ایران و ایرانشهر است.
___
در این چهارشنبه ، پس از اتمام شاهنامه در ساعت ۱۲ ظهر دیگر تحقیق نخواهیم داشت .
قصد داریم تا با هم به موزه کتابخانه شیخ محمد در کریک هاربورد برویم و یک نسخه کهن از شاهنامه را که در انجا نگهداری میشود را ببینیم.💐📚
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
#نشست_های_انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا مازندرانی که در شاهنامه از آن نام برده شده به لحاظ مکانی همان مازندرانی میباشد که در ایران وجود دارد ؟
پرشسی از دکتر کزازی
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔️@anjomanshahnameh
پرشسی از دکتر کزازی
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔️@anjomanshahnameh