Telegram Web
استخر؛ شهری که آینه‌دار شکوه و اندوه ایران‌زمین است

استخر، نه تنها نام شهری است در دل استان فارس، بلکه گنجینه‌ای است از رازها، خاطرات و شکوه تمدنی که قرن‌ها در صدر تاریخ ایران‌زمین درخشید. سرزمینی که چشمه‌سارانش از دل کوه‌ها می‌جوشید، باغ‌هایش نشانی از پیوند انسان و طبیعت داشتند و کوه‌های پیرامونش، چونان نگهبانانی خاموش، پاسدار خاطره‌ی هزاران سال شکوه و درد بودند. رودها و جویبارهایش، نغمه‌هایی آرام از روزگاری طلایی را در گوش زمین زمزمه می‌کردند.

در دل تاریخ ایران، استخر جایگاهی ممتاز داشت. از دوره‌ی هخامنشیان، این شهر به‌عنوان مرکز مهم دینی و سیاسی شناخته می‌شد، اما شکوفایی اصلی آن در دوران ساسانیان رقم خورد. استخر در این دوره به‌عنوان مرکز مذهبی آیین زرتشت و مقر یکی از آتشکده‌های مهم، جایگاهی بی‌بدیل یافت. ستون‌های سر به آسمان‌کشیده‌ی معابد، کاخ‌های باعظمت و خیابان‌های سنگ‌فرش‌شده‌اش، در کنار بازارهای پرجنب‌وجوش، شکوه تمدن ایرانی را بازمی‌تاباندند. صدای تاریخ در کوچه‌های آن می‌پیچید، مردمانش به فرهنگ و هنر می‌بالیدند و استخر، همچون نگینی بر انگشتر ایران‌زمین می‌درخشید.

اما تاریخ، همواره با طوفان‌های بی‌امان همراه است. استخر نیز از این قاعده مستثنی نبود. با حمله‌ی اعراب در قرن هفتم میلادی (در سال ۶۵۰ میلادی)، این شهر یکی از آخرین پایگاه‌های مقاومت ایران در برابر سپاه خلافت بود. پس از سقوط، تدریجاً به فراموشی سپرده شد. یعقوبی، مورخ قرن سوم هجری، از ویرانه‌های استخر یاد می‌کند و ابن بلخی در فارسنامه، آن را شهری باشکوه می‌داند که اکنون جز خاطره‌ای از عظمت آن باقی نمانده است.

موقعیت جغرافیایی استخر نیز شایان توجه بود. این شهر در نزدیکی تخت‌جمشید (پارسه) قرار داشت و در کنار رود پلوار، میان رشته‌کوه‌های زاگرس، از جایگاه دفاعی و مذهبی ویژه‌ای برخوردار بود. برخی پژوهشگران چون «اریک اشمیت»، باستان‌شناس آمریکایی، در کاوش‌های خود در دههٔ ۱۹۳۰ میلادی، آثار ارزشمندی از دوران هخامنشی، اشکانی و ساسانی در این منطقه کشف کردند.

امروزه، اگرچه چیزی جز ویرانه‌هایی خاموش از استخر برجای نمانده، اما این ویرانه‌ها گواهی خاموش از هزاران سال تاریخ، غرور، اندوه و مقاومت‌اند. استخر نه فقط یک شهر، که سندی زنده از عروج و افول تمدن ایرانی است. هنوز هم در آسمان ساکت این ویرانه‌ها، پژواک شکوه دیروز به گوش جان می‌رسد.

منابع و مآخذ تاریخی:

1. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، قرن ۳ هجری.
2. ابن بلخی، فارسنامه، قرن ۶ هجری.
3. طبری، تاریخ الرسل و الملوک.
4. اریک اشمیت، پژوهش‌های باستان‌شناسی در تخت‌جمشید و استخر (Persepolis II, University of Chicago, 1957).
5. ژان کلود بوردو، شهرهای ایران باستان.
6. پیر بریان، ایران هخامنشی.


#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
#انجمن_شاهنامه_خوانی_بانوان
🆔@anjomanshahnameh
نشست 260 شاهنامه خوانی آنلاین در بستر زووم
چهارشنبه، 18 تیر
9 جولای
6،30 پسین (عصر)  به وقت دبی
6 ،ایران
10،30  مونترال

موضوع : توافق بين خسرو پرويز و پادشاه روم برطرف سر باز گرفتند پادشاهی ایران به کجا می‌انجامد؟
ایا خسرو پرويز می‌تواند ایران را دوباره به دست بیاورد و شکوه ایران را باز گرداند؟
با ما باشید !!
دوستانی که مایل به شرکت در نشست هستند پیام بدهند تا ، لینک نام نویسی برایشان فرستاده شود .


#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
🆔@anjomanshahnameh
5
Forwarded from دفتر فَرَّهی || مهری بهفر (shahnamehr)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در مواقع خطر به غیر از تن‌پناه
روان‌پناه هم لازم است.

برای پناهِ روانمان از گزند تشویش به ستونِ استوار شاهنامه تکیه زنیم که عمق و عمرِ پی‌های ستبرش در زمین ایران از چندهزاره برگذشته است.

#شاهنامه
#آرامش در فضای تشویش، با شاهنامه

https://www.tgoop.com/daftarefarrahi
❤‍🔥2👍2
دويست و شستمین ۲۶۰ نشست شاهنامه مجازى شاهنامه خوانى به گاه چهارشنبه 9 جولای 2025 ،برابر با ۱۸ تیر ٢٥٨٤
با آموزگارى بانو #نادره_پهلوان برگزار گرديد.
بن مايه :شاهنامه فردوسى پيرايش دكتر خالقى جلد چهارم
نگارش : شیوا فرامرزی


در نشست پیشین به هم پیمان شدن قیصر روم و خسرو پرویز رسیدیم و قرار بر این گشت که در ازای پیوند خانوادگی و توقف باج سالانه ایران از روم وبرقراری امنیت در سی و نه شهر مرزی روم بوسيله ایران قيصر از خسرو پشتیبانی کند. هرچند قیصر با وجود هم پیمان شدن با شاه جوان و همراهانش همچنان در حال محک زدن خرد همراهان خسرو پرويز و دقت آنها بود.
حال ادامه داستان ....
سپس قيصر روم ، در نیمه شبی  از شب‌ها
  که فردوسی اشاره دارد به  زمان پیدایی ستاره شباهنگ در اسمان   (  ستاره شباهنگ یا سیریوس ستاره ای بسیار درخشان در اسمان معمولا  در نیمه شب پدیدار میشود و بسیار بزرگتر و درخشان تر از خورشید است که چندین سال نوری با خورشید فاصله دارد )  قیصر با تنی چند از دانشمندان چیره دست خود مشغول برنامه ریزی و جادویی عجیب  بود( جادووی نه منظور به معنای امروزی یعنی کارهایی که معدودی دانشمندان قادر به انجام ان هستند، کاری حیرت انگیز .)

🆔 @anjomanshahnameh
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
❤‍🔥1
او دستور داد به اطرافیانش طلسم ( منظور از طلسم در اینجا ،نه جادو و خرافات، است بلکه اختراعی می باشد که ساعتها فکر و برنامه ریزی برای ساختن‌ چیزی نادر است که هیچکس نتواند تشخیص بدهد چیست) ، به صورت زنی بسیار زیبا بسازند که شرم رو، همچون زنان با اصالت و اطرافش پر از ندیمه و خدمتکار باشد، بدون گفت گو بر تختی نشسته و از دور چنان برسد که گویی مدام در حال گریه است و هرازگاهی اشک هایش را از چشمانش پاک میکند و از دور زیبا و شیفته به نظر میرسد و دایم در حال گریستن بر مسیح است و چهره اش گلگون و چشمانش گریان است.
وقتی این (طلسم ) رباط مکانیکی با ظاهر انسانی اماده شد، قیصر رفت تا این جادوی را ببیند پس از تائید ان . گستهم را فراموش خواندند و قیصر به او گفت :
من دختری زیبا داشتم که زمان ازدواجش رسیده بود و خواستگاری نامجو داشت و من به رسم دین مسیح انها را به عقد هم دراوردم و از روی بی دانشی و بدون تحقیق کافی این کار را کردم، به محض آنکه رفت خانه شوهر فهمید شوهر بیمار است و شوهرش کمی بعد در گذشت، حالا او بی وقفه بر این شوهر سوگواری میکند، و دست از زاری بر نمی دارد و دنیا را برای خود و همه ما تیره و تار کرده. از تو میخواهم که او را ببینی و با او صحبت کن شاید بتوانی او را به سخنان گفتند وادار کنی و زبان او را بگشایی، گستهم پذیرفت و گفت ،تلاش‌هایی خواهم کرد تا مهر همسر رفته را از تن او بیرون کنم، سپس نزد آن دختر شتافت ، در ابتدای ورودش ،ان ان رباط به گستهم ادای احترام کرد. گستهم شروع به سخن گفتن با دختر کرد،و به او به پند ها داد که مرگ هم جزیی از داد و عدالت است و تو نباید از این داد سوگناک باشی ، حتی عقاب و شیر و ماهیان ، همه روزی میمیرند، گستهم هرچه سخن گفت دید آن دختر فقط گریه میکند ،اشک میریزد . و توجه ای به سخنان او ندارد .
سپس گستهم برگشت به قصر ، قیصر از او احوال کار را جویا شد، گستهم گفت هرچه تلاش کردم سود نداشت.
قیصر ، دومین نفر را از میان فرستادگان خسرو پرويز انتخاب کرد ، شخصی به نام بالوی و راجع به اين‌ دختر ساختگی بذایش توضیح داده گفت :
تو و اندیان و شاپور هم سراغ این دختر بروید ، شاید او با شما سخن بگوید و راه چاره ای بیابید. هرکسی در این امر گشایشی بیاید لایق تخت اسفندیار است.
در انتظار خبری خوش از یکی از شما هستم.
این سه نفر به نوبت به نزد دختر رفتند و از هر در سخن گفتند ، اما دختر همچنان میگریست و آنها نیز بی فایده بازگشتند .
تا قيصر خراد برزین را برگزید که
از خاندان اردشیر بابکان بود.
خراد به نزد دختر رفت
مدت زیادی پیش این دختر بود و به کارهایش دقت میکرد و با او سخن می‌گفت اما از دختر جز تعظیم و احترام و گریستن ،هیچ حرکت دیگری مشاهده نکرد.
خراد با خود اندیشید چرا این دختر هیچ حرکتی نمیکند، او با دقت بیشتری حالا کات دختر را تحت نظر گرفت کرد و به جزییات رفتار او نگاه کرد، حتی به ملازمانش هم دقت کرد و در فکر فرورفت، اگر این زن از غم بیهوش است چرا ندیمانش انقدر بی تفاوتند؟اگر این همه اشک میریزد چرا هنوز آرام‌ نشده،و با این که اشکهایش سرازیر میشود نشانه ای از فروکش خشم در او مشاهده نمی‌شود. چشمانش حرکتی به چپ و راست ندارد، و اشکها فقط از یک مسیر سرازیر میشود، و پایش هم تکان نمیخورد، و فقط دستش تکان میخورد و بدنش جان کتیبه جز پاک کردن اشک از صورتش ندارد ، و کلا به انسان زنده نمیخورد، شاید این فیلسوفی طلسم باشد یعنی جادووی که به دست فیلسوان طراحی شده، به قیصر گفت این ماهرو که جان در تن ندارد و میخواستی به ایرانیان بخندی اما من متوجه شدم، اگر خسرو پرویز بفهمد خوشحال میشود که ما این معما را حل کردیم، قیصر به او گفت افرین بر تو که شایسته وزیر بودن را داری .
(وقتی کشوری بخواهد به کشوری دیگر منابع مالی و نظامی بدهد باید تواناییهای انها را بسنجد که نیرو و سرمايه کشوردش به هدر نرود)
قیصر بار دیگر در صدد آزمون دوم برآمد به خراد برزین
گفت خانه ای دارم که آنچنان بزرگ است که اگر ببینی باورت نمی شود به دست انسان ساخته شده است و با خراد برزین به ان مکان رفت، وقتی به انجا رسیدند ، سواری معلق در هوا مانند اسبی پرنده در انجا وجود داشت که به سوی آنان میامد .
خراد برزین وقتی سوار را دید گفت تو این را از آهن ساختی و سوارش هم از آهن است و حتی آن‌ خانه از آهنست و به وسیله نیروی مغناطیس معلق شده است و ریشه این دانش از هند امده است
🆔 @anjomanshahnameh
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
(مشخص میشود که وزیر خسرو پرويز بسیار دانای بوده و به دانش پیشرفته جهان نیز چیره میبوده است )، هرکس به دانش وکتابهای هندی دسترسی پیدا کند ، زندگی بهتری خواهد داشت .
قیصر از او پرسید هندوها چگونه به این دانش رسیدند؟
اینجا قیصر روم فهمید که چقد خراد برزین خردمند است و وارد گفتگوهای اجتماعی و فرهنگی مختلف میشوند و قیصر پتانسیل خراد را را می‌سنجد.
یکی از مهارت های مذاکر ه اینست که عصبانی نشويم و قهر نکنیم و بر دانش روز و مذاکره آگاهی کامل داشته باشیم . قیصر از از دین و آیین هندوان پرسید ؟ خراد جواب داد،هندوان در هند خدایشان گاو و ماه است ، یزدان ما را قبول ندارند و نشان دین با خود حمل نمیکنند، خورشید را محترم میدارند و ائین ما را قبول ندارند ، عقاید عجیبی دارند و مردگان خود را در آتش میسوزانند بر خلاف ما که هیچ چیز آلوده ای را به آتش نمیسپاریم و اتش را الوده نمیسازیم ، اما انها در اتشی که به پا میکنند خودرا میسوزانند . انها باور دارن که
عقیده دارند دنیا از پنج عنصر دست شده
باد
هوا
خاک
اب
اثیر که
همان روح و انرژی در کالبد انسان نادیدنی در آسمانها وجود داردو در زمین نیست و اجرام آسمانی از آن‌ ساخته میشو و غیر قابل فساد است یا همان ether
در فیزیک معاصر تصور میشد همان ماده حامل نور است
صاذق هدایت در کتاب بوف کوربه زن اثیری اشاره میکند زنی ارمانی فرامادی و دور از دسترس فرشته گون بدون میل جنسی چشمان سیاه و گیرا اندامی نرم زن لکاته کاملا در تضاد با این زن است
ادامه جلسه ی بعد

🆔 @anjomanshahnameh
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
👍1
دوستان نکته مهمی که در نشست 260
در پیچ در پیچ ابیات خردمندانه شاهنامه با ان روبرو گشتیم که ، کوشش شد بر روی ان توقف و تحلیل شود همان چگونگی تشخیص اخبار زرد و یا غیر حقیقی از اخبار حقیقی است
مواجهه با صورت های فریب از صورت های حقیقی و یا واقعی است.
در این بخش،، شاهنامه روایت می‌کند که اکثر مردم فریب صورتک های غیر واقعی را می‌خورند و تنها معدودی کمی از افراد هستند که با تکنیک های خاص شناختی
می‌توانند، واقعیت را از فریب تشخیص دهند، در این روایت ویژه در شاهنامه این نسبت 1/4 بود .
و البته این هشیاری همیشگی نخواهد بود، تنها تازمانی می‌تواند کارساز باشد که تکنیک های شناختی دقیقا به کار گرفته شود.
در نشست 261 دوباره این تکنیک ها را بازگویی میکنیم و به انها با ذکر مثال خواهیم پرداخت ،تا بهتر در ذهن جاسازی شود شما نیز می‌توانید در این بازگویی شرکت کنید .
#نادره_پهلوان
#انجمن_شاهنامه_خوانی_دبی
#نشست_های_انلاین_شاهنامه_خوانی
🆔@anjomanshahnameh
2025/07/13 19:29:47
Back to Top
HTML Embed Code: