Telegram Web
#کوته_نگاشت

توت‌ها را نرسیده بچینی بی‌مزه‌اند.
اما آن‌ها بر سر شاخه تا وقتی دوام میاورند که برسند
اگر به وقت رسیدن آن‌ها را نچینی،
پامال عابرهای سر به‌هوا می‌شود.

خوب که بنگری، از توت‌ها صحبت نمی‌کنم.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
#فردوسی
#شاهنامه
#زبان_فارسی

بیست‌وپنجم اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی‌ای‌است که گفتن و نگاشتن به زبان فارسی را امروز مرهون رنجی هستیم که او برد تا پارسی را برای این سرزمین در امان و پایدار بدارد.

برای نکوداشت این روز فرخنده، پادکست جذابی را معرفی می‌کنم:

شاهنامه‌ی خودمونی

جذاب، امروزی و شنیدیدنی.

چرا شنیدیدنی؟ چون افزون بر بسته‌ی آوایی دلربا، در صفحه‌ی اینستاگرامش چکیده‌ی پویانمایی دلبری تقدیم مخاطب می‌شود که مجذوبتان می‌کند.

از اینجا با بسته‌ی آوایی پیوند بخورید و از اینجا به اینستاگرامش سری بزنید.

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
امروز سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت، دومین جلسه‌ی اعضای هیئت‌مدیره‌ی مرکز آسیایی فدراسیون جهانی مترجمان در هنگ‌کنگ و در حاشیه همایش دو روزه‌ی #APTIF11 برگزار شد. متاسفانه به لطف سفارت چین و به دلیل نرسیدن به‌موقع ویزا نتوانستم به‌صورت حضوری در جلسه شرکت کنم و ناگزیر برخط در خدمت اعضای هیئت مدیره بودم و گزارش دبیر را تقدیم کردم.

گزارش خزانه‌دار نیز توسط آقای راوی کومار ارائه شد و موضوع عضوگیری مرکز، برگزاری رویدادهای تخصصی در حوزه‌هایی مثل کپی‌رایت، سانسور، هوش مصنوعی و غیره در دستور کار قرار گرفت.

موضوع تقویت رسانه‌های خبری و اجتماعی مرکز از جمبه بولتن مرکز نیز برای انعکاس فعالیت‌های انجمن‌های عضو مورد تاکید قرار گرفت.
با توجه به برگزاری کنگره فدراسیون در سپتامبر ۲۰۲۵، راهبرد مرکز آسیایی برای حضور موثرتر در کنگره و شورای فدراسیون مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفت.

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
دوم خرداد و حس فریب‌خوردگی ملی

در سال‌های ۷۵ و ۷۶ پدر نقش پررنگی در ستاد انتخاباتی عبدالله نوری و محمد خاتمی داشت. آن روزها نوجوانی ۱۳، ۱۴ ساله بودم و آنچه از موجِ به راه افتاده می‌فهمیدم، شور و شعفی بازیگوشانه بود و درک عمیقی از اثرات سیاسی و اجتماعی آن نداشتم. پدر از مشاهداتش برایمان تعریف می‌کرد و از هم‌نشینی‌های چپ و راست بر سر یک سفره‌ی مشترک که بوی عدم شکل‌گیری تغییری بنیادین می‌داد. همین هم باعث شد که خیلی زود از یک کنش‌گر به یک مشاهده‌گرِ راوی تغییر موضع دهد.

سال ۸۰ که پا به دانشگاه تربیت معلم وقت (خوارزمی اکنون) گذاشتم شاهد برهم‌کنش‌های گاه پرتنش اندیشه‌های سیاسی سمپات چپ و راست (با تعریف آن موقعش) بودم و سعی کردم از هر دو فاصله داشته باشم. زیرا چیزی که می‌دیدم فضای دوقطبی وهم‌آلودی بود که ماحصلِ سیاست‌زدگی و البته آزادشدن انرژی انباشته در پشت خفقان دهه‌ی ۷۰ و فاجعه‌ی کوی دانشگاه در سال ۷۸ بود.

حالا از آن روزها بیش از دو دهه گذشته و ملت ایران فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده‌اند. ۸۸ و ۹۸ و ۱۴۰۱ را هم به چشم دیده‌اند و شاید بیش‌ازپیش دچار حس سرخوردگی و نومیدی هستند. چون به بیان عامیانه احساس می‌کنند به هرکه و هرچه دلخوش کردند، تو زرد از آب درآمده است.

اما شخصاً معتقدم ملت ایران نباید خود را سرزنش کنند. اصلاح به بیان ساده دو راه دارد: تغییر یا تبدیل. تا ۱۴۰۱ شاید ملت به تغییر و اصلاح امید داشتند، اما در ۱۴۰۱ اکثریت به تبدیل می‌اندیشیدند که البته با نگرانی از نامعلومیِ آینده همراه بود.

همین امید به تغییر و نامعلومی عصر پس از تبدیل باعث می‌شود تا مردم عادی به جریانات تحول‌خواه امید ببندند. پس این امید بستن ناگزیر است و نمی‌توان کسی را به‌خاطر آن سرزنش کرد.
آنچه مهم است، محور و دامنه‌ی امید است. منظور از محور این‌است که به تحول‌خواهان و مدعیان تغییرخواهی نباید امید بست. بسیاری از دیکتاتوری‌های تاریخ از جمله کمونیسم لنین و مائو، حاصل شعارهای تحول‌خواهانه بوده است. مقصود از دامنه امید هم این‌است که نباید برای بلندمدت به این جریانات دل بست.

تردیدی نیست که موج دوم خرداد، جریان ۸۸ و خیزش ۱۴۰۱ اثرات قابل توجهی در شکسته‌شدن چرخه‌ی شوم یک‌دستی قدرت داشته‌اند و البته نقش بسزایی در شکل دادن به آرمان‌های مردمی که دُز بالایی از ایدئولوژی هر روزه به وجودشان تزریق می‌شده است. پس معتقدم جایی برای نکوهش خویش نیست.

شاید ماحصل آن این باشد: باید باور داشت که این جریانات سیاسی تاریخ مصرف دارند؛ هم برای مردم و هم برای قدرت حاکم.

شاید نتیجه این باشد که حتی همین امروز هم باید صدای بلند مخالفت، تعارض و تقابل از سوی عده‌ای را با دقت شنید و به اثرات استهلاکی آن برای قدرت دل بست؛ اما به صاحبان آن صداها امیدی نبست.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
Az Dust Dashtan ~ UpMusic
Homayoun Shajarian ~ UpMusic
#موسیقی
#از_دوست_داشتن
#همایون_شجریان
#بهاره_بهاری
#فروغ_فرخزاد

آهنگ جدید همایون شجریان با آن تک‌خوانی شنیدنی بهاره بهاری و شعر شنیدنی فروغ مرا لبریز از لذت کرد.

گوارای گوش‌تان

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
۴۲ تمام ...

به‌وقت بیست‌ودوم خرداد
افتخاری بزرگ برای جامعه‌ی ترجمه ایران
برای نخستین بار

با ظرفیت‌سازی و پیگیری‌های انجمن صنفی مترجمان افتخاری بزرگ و بین‌المللی برای جامعه‌ی ترجمه‌ی کشور رقم خورده است.

امشب، #محمدرضا_اربابی رئیس انجمن صنفی مترجمان و دبیر مرکز آسیایی فدراسیون جهانی مترجمان در پیامی ویدیویی در صفحات اجتماعی زیر این مهم را اعلام خواهد کرد.

محمدرضا اربابی
https://www.instagram.com/m.r.arbabi?igsh=MXFhbWR0eXoyMGh2dA==

انجمن صنفی مترجمان تهران
https://www.instagram.com/tiat_association?igsh=MXF0ZDFiN3p3OWZkeQ==

کانون سراسری انجمن‌های صنفی مترجمان
https://www.instagram.com/iuptia.ir?igsh=MWE3cGJ0NjAzNGoyYQ==
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هیئت داوران جایزه‌ی ترجمه‌ی #آسترید_لیندگرن ، استاد #رضی_هیرمندی را به‌دلیل کارنامه‌ی درخشان در حوزه ترجمه #ادبیات_کودک_و_نوجوان شایسته تقدیر معرفی کرد. ایشان به‌عنوان نماینده #انجمن_صنفی_مترجمان_تهران به دبیرخانه جایزه معرفی شده بودند.
در پیام دبیرخانه جایزه چنین آماده:

آقای هیرمندی گرامی،
با کمال خوشحالی به اطلاع شما می‌رسانیم که هیئت داورانِ منصوب برای داوری در مورد نامزدهای جایزه آسترید لیندگرن تصمیم گرفتند به شما یک لوح تقدیر اهدا کنند. این بدان معناست که هیئت داوران کارِ شما را دارای چنان استاندارد بالایی تشخیص داده است که می‌خواهند در مراسم اهدای جوایز، در کنار برنده اصلی، از شما نیز نام برده شود.تبریک بابت این دستاوردِ فوق‌العاده!
جوایز فدراسیون بین‌المللی مترجمان طی مراسمی در تاریخ 4 سپتامبر 2025 در ژنو، سوئیس - در مقر سازمان جهانی مالکیت معنوی ( وابسته به سازمان ملل متحد) اهدا خواهد شد
.

از طرف خودم و اعضای انجمن این موفقیت بزرگ را به هیرمندی بزرگ و مترجمان سخت‌کوش کشورم تبریک عرض می‌کنم.

محمدرضا اربابی
رئیس انجمن صنفی مترجمان و دبیر مرکز آسیایی فدراسیون جهانی مترجمان

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
#Israel initiated a criminal crime against Iranian non-military people and civilians and everythings related to their life. It is not acceptable for international organizations like #UNICEF , #UnitedNations , etc. to be silent now.

As the chairman of Translators and Interpreters Association of Tehran, request @FIT_President to break this international silence and condemn killing people in my country Iran.

@FIT_President @FIT_Europe


https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
پیام رئیس فدراسیون جهانی مترجمان در پاسخ به درخواست انجمن مترجمان تهران برای اقدام فدراسیون در محکوم کردن حمله‌ی اسرائیل به غیرنظامیان ایران:

Dear Mohammadreza, 

I am so glad to receive your email.
Please know that we are thinking of you and what has happened is deeply concerning. I cannot imagine how difficult it is for you and members of TIAT.

Of course, as you know, we have members in every region of conflict, and our concern is for our members. If there is anything we can do, please let us know. 

I have consulted with FIT Council on a statement and they are discussing it now. FIT cannot get involved in the higher level politics of the conflict but it can advocate for the safety and wellbeing of its members and for the profession, shining a light on their plight. 

Please keep in touch and let me know how you and your members are coping when you can.

Kind regards,
Alison

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
#کوته_نگاشت

آسمان همواره برایش الهام‌بخش و آرامش‌آفرین بود. اما حالا همان عظمت بی‌پایان به منبع وحشت تبدیل شده بود. یکی از دلخواسته‌هایش در هنگام تماشای آسمانِ شب، دیدن ستاره‌های دنباله‌دار بود. حالا اما از زمین به آسمان می‌بارید و ستاره‌های سرخ دنباله‌دار از لوله‌ی توپ‌های ضدهوایی به پرواز در می‌آمدند.
پیش از این صدای غرش آسمان نویدبخشِ بارش امید و مهر بود، این شب‌ها اما با هر غرشِ آسمان مرگ می‌بارید و یاس.

۳۰ خرداد ۱۴۰۴

#جنگ_نگاری
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کاش می‌شد فرار کرد.
نه فقط از این شهر، یا این کشور؛ بلکه از جهانی که در آن «جنگ» بدل شده به بخشی از تنفس روزمره‌مان.
از واژه‌هایی که دیگر طاقت‌شان را نداریم: حمله، تهدید، انتقام، نابودی، مرگ. از تصویری که در آن، انسان‌ها پیش از آن‌که دیده شوند، برچسب می‌خورند: دشمن، شهید، مهاجم، جاسوس، شهود، ابزار.
جنگ نه فقط نزاع سیاسی، بلکه انعکاس کابوس‌هایی‌ست که هر شب در ذهن‌مان رژه می‌روند. کودکانی که هنوز رنگ مدرسه را ندیده‌اند، باید ترس از بمب را بشناسند.
پیرزن‌هایی که صدای آژیر را با ضربان قلبشان هماهنگ کرده‌اند.
و ما که فقط می‌خواهیم زندگی کنیم؛ فقط می‌خواهیم کمی، فقط کمی، آرام باشیم. ‌جنگ برای من دیگر نه یک پرونده خبری‌ست، نه بخشی از مناظره‌های دیپلماتیک. جنگ برای من صدای زنگ موبایل نیمه‌شب با یک خبر تازه است. نگاه مادری که نمی‌داند فرزندش را به مدرسه بفرستد یا نه. حسی از بی‌پناهی که آرام از درون فرو می‌ریزد و چیزی از ما باقی نمی‌گذارد جز سکوتی سنگین.
ما تروما‌زده نیستیم، ما دچار تکرار تروما هستیم. تروماهایی که هر بار بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند، تروماهایی که مجال زیستن فعالانه و موثر را از ما ربوده‌اند. دائما مراقب‌ و گوش‌به‌زنگ‌بودن روانمان را فرسوده کرده و رمق‌ها را کشیده.
ما کِی تصمیم گرفتیم این‌گونه زندگی کنیم؟
کِی پذیرفتیم که «امنیت» را باید با نفرت بخریم؟
که «هویت» یعنی دشمن داشتن؟
که «وطن‌دوستی» یعنی نترسیدن از خون؟
کاش می‌شد این حلقه‌ی رنج را برید.
کاش می‌شد یک‌بار، فقط یک‌بار، صدای صلح بلندتر از موشک‌ها شود.
کاش می‌شد از این دیار، از این جهان، از این منطقِ کینه‌ورز، فرار کرد.
نه برای گریز از مسئولیت، که برای حفظِ آن بخشِ کوچکِ انسان درون‌مان که هنوز گریه می‌کند وقتی انسانی بی‌گناه می‌میرد ـ فرقی نمی‌کند در تهران، در حیفا، یا غزه.
و کاش روزی، اگر این روز اصلاً در کار باشد، کسی این یادداشت را بخواند
و بگوید: «زمانی انسان‌هایی بودند که در میانه‌ی آتش، هنوز از صلح حرف می‌زدند.»

#پوپک_گل_بالا
#جنگ_نگاری

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
و باز هم صدای ضدهوایی‌ها و پهپادها در تاریکی پیچیده!
مگر می‌شود تا آخر عمر صدای منهدم شدن ریز پرنده‌ ها، صدای پهپادها و صدای انفجار را از خاطر‌ برد؟!
اما ناچارم تن به عادی شدن این صداها بدهم.
نه که نترسم ... نه از این آهن پاره‌های سخت که نفس می‌برد، بگریزم!
آدمیزادم. در هر شرایطی دلم بقا می‌خواهد.
این صدا‌ را در زمره ملودی‌های بشر وحشی در خاطرم ذخیره می‌کنم...
زندگی است دیگر!
دو شب پیش، در این لحظه‌ها در تصورم این نوای جان‌خراش نبود...
فکر می‌کردم که به قول ما نسل‌زدی‌ها شنبه را پروداکتیو  شروع می‌کنم و ته‌مانده امیدم می‌چربد بر تمام  خرابه‌های زندگی‌ام...
اما نیمه‌شب "صور اسرائیل" نواخت!
شنبه پروداکتیو و مثبت نبود.
ولی چون دلم بقا می‌خواهد، سخت و نشدنی امید به شنبه‌های دیگر و روزهای بهتر دارم...به روزهایی که "سارق" بیاید.
تمام قطعه‌های منحوس را بدزدد و ملودی وحشی را از خاطرم ببرد...
به روزهای که "خانم وسواسی خانه‌داری" بیاید و وایتکس بریزد بر تمام پلشتی‌ها و کثیفی‌ها،
روی سیاهی جمعه و شنبه
کاش ... قوطی  وایتکس از دستش سر بخورد و تمام لکه‌های سیاه را پاک کند.
کاش سارق بزند در دل تمام خاطره‌های روزهای ناخوشایند

#فاضله_فرجام
#جنگ_نگاری

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
روی نیمکت پارک نشسته بود، سیگاری روشن کرده بود و به آسمانِ مردد میان تاریکی و روشنی خیره شده بود. صدای کوبش پای واژه‌هایی که از مقابل چشمانش رژه می‌رفتند نمی‌گذاشت صدای شعفناک پارس سگ‌های رهاشده از قلاده را بشنود.

آسمان همواره برایش الهام‌بخش و آرامش‌آفرین بود. اما حالا همان عظمت بی‌پایان به منبع وحشت تبدیل شده بود. یکی از دلخواسته‌هایش در هنگام تماشای آسمانِ شب، دیدن ستاره‌های دنباله‌دار بود. حالا اما از زمین به آسمان می‌بارید و ستاره‌های سرخ دنباله‌دار از لوله‌ی توپ‌های ضدهوایی به پرواز در می‌آمدند.
پیش از این صدای غرش آسمان نویدبخشِ بارش امید و مهر بود، این شب‌ها اما با هر غرشِ آسمان مرگ می‌بارید و یاس.

در همین فکرها بود که صدای شلیک توپ‌ها بالای سرش رژه‌ی منظم واژه‌ها را به‌هم ریخت و شهر کلماتِ ذهنش سقوط کرد!

به ۳۷ سال پیش پرتاب شده بود. دستش در دست مادربزرگ بود که جت‌های صدام بالای سرشان دیوار صوتی را شکستند.

فشار دست مادربزرگ دستش را آزار می‌داد، اما دلش را قرص می‌کرد. مادربزرگ در حالی‌که نان سنگکی را که خریده بودند در دستش محکم می‌کرد و چادرش را به دندان گرفته بود، او را دنبالش می‌کشید تا به‌جای امنی برسند. ۵ سال بیشتر نداشت و این میزان اضطراب بزرگتر از قلب کوچکش بود. صدای ضربان قلبش را در مغزش می‌شنید. نمی‌دانست دقیقا چه بر او و خانواده‌اش می‌گذرد، اما حال مشوش اطرافیان را می‌فهمید. ترس از چشم مادر می‌بارید وقتی مادر بزرگ او را به آغوش مادر رساند.

#جنگ_نگاری
#بخش_اول

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
آن روز با دو میخ در دیوار خاطره‌اش محکم شده بود. یک میخ خاطره‌ی آن روز بود و میخ دیگر را مادربزرگ چند سال بعد در حوالی ۱۰ سالگی کوبیده بود. یکی از روزهایی که در هیاهوی فوران هورمون‌ها و در آستانه‌ی دروازه‌ی نوجوانی، فوران عصبانیتش از قله‌ی دهانش بیرون می‌پاشید، مادر بزرگ گفته بود: "شما بچه‌های جنگید دیگه! عصبی و پرخاشگر!"

سیگار در دستش ته‌کشیده بود که صدای گپ و خنده‌ی مادربزرگ‌ها او را به خود آورد. داشتند در باره‌ی او صحبت می‌کردند.
"ببین! اینم جوون خوب! ببین چه قشنگه!"
در مرز تعجب و خودباوری گیر کرده بود. ۴۲ سال داشت و برای جوان خطاب شدن یکم دیر بود! ولی لبخندی زد و تشکر کرد.
"فقط حیف که سیگار می‌کشه. نکش پسر خوب!"
لبخندی زد و یادش آمد که هنوز ۴۲ را هم باور نکرده است. فقط چند روز از تولد ۴۲ سالگی‌اش می‌گذشت. ۲۲ خرداد! امان از ۲۲ خرداد! اصلا همه‌چیز از ۲۲ خرداد شروع شده بود.
همکارانش برایش تولد گرفته بودند و در هنگام فوت کردن شمع آرزوی آرامش برای همه کرده بود! سرش را به آسمان کرد و پوزخندی زد!
"این قرارمون نبود."

درست بامداد ۲۳ام خرداد شهر به آتش کشیده شده بود. خبرها می‌گفت اسرائیل ظرف چند ساعت چندین فرمانده ارشد نظامی را حذف کرده و با استفاده از اصل غافلگیری بخش قابل توجهی از هیمنه‌ی ادعایی در طول سال‌های متمادی را از هم‌ گسسته بود. بخش زیادی از موشک‌ها و سلاح‌هایی که گفته می‌شد قرار است امپراتوری اسلامی نوینی را بسازد و بازدارنده‌ی هرگونه تجاوز دشمن به وطن باشد، در چشم به‌هم زدنی نابود شده بود. همه‌ی آن شعارهای پرهیاهوی برآمده از گلوهای خش‌آلود با رگ‌های متورم به شعرهای حماسی‌ای بدل شده بود که دن‌کیشوت‌ها برای نبرد با آسیاب‌های بادی زمزمه می‌کردند.

#جنگ_نگاری
#بخش_دوم

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
FIT Asia Bulletin No2_June2025.pdf
2.3 MB
بولتن دوره‌ای مرکز آسیایی فدراسیون جهانی مترجمان منتشر شد.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
#فیلمنگاشت
#خواهر_بهتر

فیلم یا سریال جنایی برای درخشان بودن باید بتواند در چند ویژگی برجسته باشد:

رازآلودی، تعلیق و غافلگیری
شخصیت‌پردازی شخصیت‌های اصلی
وفاداری به واقعیت و منطق
انتخاب سوژه‌ی جنایی خاص

البته ویژگی‌های دیگری را نیز می‌توان برشمرد.

با این مقدمه به سراغ سریال "خواهر بهتر" ساخته‌ی کمپانی آمازون می‌رویم که از رمانی با همین نام به قلم آلافیر بورکه اقتباس شده است. این سریال کوتاه ۸ قسمتی‌است و با یک قتل آغاز می‌شود. کلویی که سردبیر مشهور یک مجله معروف است، در بازگشت از شب مهمانی جایزه گرفتنش با جنازه‌ی غرق در خون شوهرش مواجه می‌شود و این آغاز ماجرایی‌است پر گره و پرکشش که تا قسمت پایانی مخاطب را مجذوب دنبال خود می‌کشد.

ویژگی قابل توجه این اثر از منظر شخصیت‌پردازی، تعداد نسبتا زیاد شخصیت‌های اصلی‌است که نویسنده و به‌تبع آن سازنده‌ی سریال در جریان روایت قصه وقت و انرژی زیادی را صرف معرفی آن‌ها کرده است و به واسطه‌ی این شخصیت‌پردازی‌است که مخاطب حتی در جریان سیال قصه گاه دچار خطا در تحلیل می‌شود.

کلوئی، نیکی خواهر کلوئی، نانسی سرکارآگاه قصه، آدامِ مقتول و پدر کلوئی و نیکی از جمله شخصیت‌هایی هستند که شخصیتشان بسیار باحوصله پرداخته شده است.

یکی از جنبه‌های قابل توجه "خواهر بهتر" که اتفاقا در اسم آن هم متجلی‌است، مقایسه نقش فردی و اجتماعی دو خواهر در جریان رواست است، کلوئی و نیکی؛ مقایسه‌ای که از سطح آغاز می‌شود و رفته‌رفته عمق می‌یابد و در نهایت پایان غافلگیرکننده‌ی قصه را رقم می‌زند.

جریان قصه در اغلب سکانس‌ها با منطق ذهنی مخاطب جور در می‌آید و این امر باورپذیری داستان را تقویت کرده است. یکی از مصادیق این سازگاری با منطق این است که اغلب از شخصیت‌های قصه کاری سر می‌زند که با شخصیت‌پردازی ارائه‌شده منطبق است.

اگر سوژه جنایت را مترادف با علت قتل در نظر بگیریم، نویسنده و کارگردان به‌خوبی توانسته‌اند در طول روایتگری خود ذهن مخاطب را برای رسیدن به پایانی غافلگیرکننده به بازی بگیرند.

در این متن تلاش شده تا داستان لو نرود و جذابیت‌های رازآلود یک اثر جنایی آسیب نبیند.

بنابراین به همین مقدار تحسین بسنده کرده و شما رو به تماشای آن دعوت می‌نمایم.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
شماره‌ی جدید #ترنسلیشیو ، مجله‌ی #فدراسیون_جهانی_مترجمان منتشر شد.

مقالات منتشر شده را در پیوند زیر بخوانید:

https://en.translatio.fit-ift.org/2025/06/30/


در این شماره، گزارشی از اختتامیه #جمان (جایزه مترجم ادبیات نوجوان ایران) و بزرگداشت استاد #رضی_هیرمندی منتشر شده است که پیوند آن تقدیم می‌شود:


https://en.translatio.fit-ift.org/2025/06/30/tiat-juman-literary-translation-prize/

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
نقش خواست مردم در تداوم و پذیرش حکومت دینی

برای آنان که برقراری و حفظ حکومت دینی را حتی بدون خواست مردم اوجب واجبات می‌دانند:

امام حسن ع
بلاذری روایت کند: حجر بن عدی نخستین کس بود که در صلح امام حسن ع زبان به سرزنش گشود. پیش از آنکه از کوفه بیرون رود به امام گفت: ما از عدالت بیرون شده در ظلم وارد شدیم و حقی را که بر آن بودیم رها کرده، در باطل که ناسزایش می‌گفتیم درآمدیم، و فرومایگی به ما داده شد و ما به خواری راضی شدیم. در این رویارویی آن‌ها چیزی می‌خواستند و ما چیزی. سرانجام آنان با آنچه دوست داشتند شادمان برگشتند و ما به آنچه نمی‌خواستیم مجبور شدیم.
امام به او فرمود: ای حجر! همه مردم آنچه را تو می‌خواهی نمی‌خواهند. من آنان را آزمودم. اگر آنان در همت و روشن‌بینی چون تو بودند من اقدام می‌کردم.


امام حسین ع
پس از آنکه حر، حسین ع را در کربلا متوقف کرد؛ عمر سعد قره بن قیس حنظلی را نزد امام فرستاد تا از دلیل خروجش از مکه به‌سوی کوفه بپرسد. امام فرمود: "ای مرد، به مولایت بگو من به اینجا نیامدم مگر آنکه مردم شما به من نوشتندبا من پیمان می‌بندند و تنهایم نگذارده یاریم می‌کنند. اینک اگر نمی‌خواهند برمی‌گردم."

فرهنگ جامع سخنان امام حسین ع

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
2025/07/06 09:00:00
Back to Top
HTML Embed Code: