Telegram Web
اردبیل در گذرگاه انتخاب

محمد زینالی اناری

مردم با تصمیماتی که در مورد انتخابات گرفته‌اند، سعی کرده‌اند سخنی را بیان کنند که به نوعی ممیز انتخاب آنان در این دوره از انتخابات بود. در چندین انتخاب مردم بیشتر در دو گروه قابل تقسیم بودند: رفتار گروهی با انتخاب کردن و گروه دیگر با انتخاب نکردن، به برگزیده شدن افرادی منجر می‌شود که در سه سال آینده بر مسائل عمومی کشور تأثیر گذاشته و در استان هم اثرات عقلانی یا عاطفی بگذارند. انتخاب در اردبیل را با مقایسه موقعیت گروه‌های اجتماعی تصمیم‌گیر در مورد انتخابات، با دو شهر دیگر مرکز استان، یعنی رشت و تبریز، می‌توان به وضوح ارزیابی کرد.

اگر جامعه‌ی اردبیل به دلایلی به مسائلی نظیر دخالت نمایندگان در عزل و نصب یا سلطه بر انتصابات توسط نمایندگان معترض بود، این به دلیل جنس انتخاب نمایندگان صورت می‌گیرد. تالکوت پارسونز نظم جدید جوامع مدرن را تقابل میان عقلانیت با عاطفه‌گرایی و به موازات آن تقابل عام‌گرایی (اصالت ضوابط) با خاص‌گرایی (اصالت روابط) می‌داند. از اینرو افرادی که گرایش عام‌گرا و عقلانی دارند و ذیل طبقه متوسط معترض به شبکه‌سازی انتخاباتی در میدان مدیرانند، میتوانستند با انتخاب افرادی که به این موضوعات پایبند باشند این موضوع را خاتمه دهند. از آن سو، گروهی که اولویت‌شان پیوندهای طائفه‌ای و شبکه‌های محلی بود، قطعا به دنبال انتخاب افرادی می‌رفتند که عقود ژنتیکی و شبکه‌های خویشاوندی را تقویت کند.

رشت و تبریز در انتخابات دو سر طیف این گروه‌بندی بودند.اما گروهی که اولویتش انتخاب نکردن بود، بیشتر ذیل منطقی قرار می‌گرفت که از سوی جریان‌های تندرو معتقد بودند انتخاب کردن فایده‌ای بر تغییرات بنیانی کشور ندارد. این گروه به سبب سابقه گرایش دیرین رشت و اردبیل به ناسیونالیسم و پهلوی دوستی در این دو شهر نظر غالب را در میان طبقه متوسط و شهرنشینان سنتی داشت. اما عقلانیت مسلط گرایش چپ بر افکار طبقه متوسط تبریز، بی‌اعتنا به این بحث‌های جریان‌های تندرو، به دنبال این بود که با انتخابی کارآمد اشخاصی برگزیند که نماینده طبقه متوسط آن شهر و پیگیر مطالبات‌شان در امورات سیاسی و اقتصادی باشد.

اما در اردبیل که طبقه متوسط یا شهرنشینان سابقش به همان استدلال بی‌تأثیر بون رأی ندادند، چیزی شبیه گرایش چپ هم بود که بار عاطفی شدیدتری داشته و خود را در قالب خویشاوندسالاری، طائفه‌گرایی و ‌شهرستان‌گرایی باز نمود می‌کرد که به شبکه‌های خویشاوندی و طائفه‌ای متکی بود. از این رو بخش متکی به طبقه متوسط اردبیل به طور هماهنگ نماینده‌ای را برنگزید اما نیمی از شهرنشینان با عاطفه‌گرایی به دنبال انتخاب نمایندگانی شایسته‌ی مطالبات خودشان برآمدند. لذا گله و شکایت از انتصابات و عاطفه‌گرایی تا سه سال دیگر هم به قوت خود باقی خواهد بود چون افرادی که رأی آورده‌اند قول و وعده داده‌اند و وفای به عهد در میان شبکه‌های عاطفه‌‌گرا بار تعصبی دارد و ترکش مستوجب عقوبت است. چنان‌چه در سه سال گذشته نیز طبقه متوسط و شهرنشینان سنتی اردبیل با دل بستن به منطق به ظاهر انقلابی جریان‌های تندرو، وضع مسلط بر این شهر را انتخاب کردند.

@ardabilnote
۹ ژوئن، ۱۷.۵۵​.aac
11.1 MB
سنت مادری در اردبیل

محمد زینالی اناری

نقد و بررسی کتاب «من عروس بودم» نوشته توران قربانی صادق، مهین تاج جباری و رویا علیزاده؛ نشر سارات

به زبان ترکی

@ardabilnote
@thing
بالیغلی.aac
7.4 MB
در مورد طرح تخریب یا احیای بالیغلی چای

به زبان فارسی ( فقط یک دقیقه اولش ترکی است)

@ardabilnote
۱۱ ژوئیه، ۱۷.۵۵​.aac
1.8 MB
غزل شماره ۲۷

دیوان اشعار عاصم اردبیلی، انتشارات اختر، ۱۴۰۰، ص ۱۳۵

@ardabilnote
اردبیل؛ شهر سرزنده

محمد زینالی اناری

عمرم که می گذرد همه چیز خاطره می شود، جنگ، سازندگی، آزادی، دروغ و پیش دستی توهم و خوش بینی! دوران بعد از جنگ دو آهنگ ما اردبیلی ها را از چنگ حماسه آهنگران و خون خواهی نزدیکان مان بیرون کشید. در کدری و خستگی آهنگ های جنگی بودیم و هیچ نغمه ی آشنایی به گوش مان نمی رسید، بیاتی های عاشیق ها هم دم از حماسه و غیرت می زدند. اردبیل در پایان دهه شصت شهر نسبتاً کوچکی بود که رفت و آمدی در آن نبود و ساعت هفت عصر، دیدن خانم ها در خیابان برای همه تعجب برانگیز بود. همه شهرهای ایران همین طور جنگزده بودند. بعنوان مثال برای خویشاوندانی مثل ما که دو برادر را در یک هفته تشییع کرده بود و غذای غالبش در دهه 60 دوپیاز بود، چه شب نشینی؟ چه خوشی؟

تا که بعد از دوران جنگ رادیوها هم شروع کردند به پخش صدای ساز زندگی عادی. اکبر هاشمی با شعار سازندگی آمد و شروع کرد به انتشار امتیاز مرغداری ها و بستن قرارداد کشتارگاه ها تا امنیت غذایی ایجاد شود و مهمانی ها گل بگیرد. به تدریج با غذاهای متنوع آشنا شدم. یاد گرفتم که می توان در خورشت به تنهایی یک ران مرغ را خورد. غذاخوری ها زیاد شدند، جاده ها آسفالت و زیرساخت های کشاورزی افزایش پیدا کردند و سال 73 برای کنکور دانشگاه آزاد از ترمینال تازه احداث به تنهایی رفتم به تهران و تجریش. در آن دوره تعاونی های کشاورزی و امتیاز کارخانه و غیره در میان مردم ترویج می شدند و البته بیشتر نصیب فرصت طلبان می شد. همان تورج معروف که قبلا از وی صحبت کرده ام رفت برای ثروتمند شدن کارخانه بزند؛ البته در دوره احمدی نژاد ورشکست شد و بعدا با معدن ثروتمند شد.

اردبیل که امروز به یمن دیوان سالاری ایرانی در دست رقبای صندلی های زیاد مدیریت است، زمانی عشق سخنور، معماری و وهابزاده بود. برایش شعر می گفتند، برای پیشرفتش دل به دریا می زدند و تلاش می کردند. یکی از اینان پدر من بود که هفت سال را در یک سازمان در استقلال از مرکزیت استان کار کرد، دهبان برای جلب بودجه های عمرانی برای توسعه راه ها، اداره راه اردبیل را به اداره کل ارتقا داده بود. این دسته ها به همراه بازاریان شهر بعد از جنگ به دنبال تشکیل انجمن و مجلس افتادند تا بتوانند امتیاز مرکزیت استان را از اکبر هاشمی بگیرند، وقتی هاشمی به اردبیل آمد، التفات شعار می داد: هاشمی هاشمی قسم به روح رهبر اردبیل استان شود. آری این اردبیل با پست های مدیریتی اش این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد، کی سرِ برگِ منِ بی‌سر و سامان دارد؟

اما شب ها! ما بعد از جنگ شب ها را هم کشف کردیم. در آن موقع که این تحولات رخ می داد، ناگهان دو آهنگ ابوعطای کیان خلیق از رادیو به گوش می رسید و مرهمی بود برای اضطراب ها و پریشانی های همچون منی که کودکی را با حماسه های جنگی بزرگ شده بودم. بعدها آهنگ گــــئجه لر جمشید نجفی منتشر شد و تلویزیون محلی هم که یکی از همان سازندگی بود (که این قدر سرکوفت می شنود)، روی آورد به برنامه ی شبانه به نام «گئــجه لر». امروز در زمانی که اردبیل داعیه دار پست و مقام زیادی دارد، نه خلیق زنده است نه نجفی که جانسوزانه درگذشت. اما شب های اردبیل حتی در زمستان، شب های گرم و شورانگیزی است که عاشقانش گاه تا صبح بیدار می مانند و این شعر نجفی در شهر خوانده می شود: گئجه لر اوزون، گئجه لر سس سیز، سحرین عطرین نینیم سن سیز، یاتا بیمیم گل منی سسده ( شب ها چه درازند، ‌شب هایی بی تو بودن، منتظر طراوت صبح نخواهم ماند که خواب ندارم، میایی مرا صدا کنی؟)‌

@ardabilnote
@thing
آقای حکیم باشی! اجازه هست ؟

محمد زینالی اناری
کدخدامنشی در همه ارکان این جامعه رخنه کرده است. از ما فقط از نقطه نظر ابزاری صاحب امکانات دنیای مدرن و صنعتی شده‌ایم. اما از نظر روابط اجتماعی، هنوز متکی بر نظام فکری کهن خود هستیم: پدرسالاری کدخدامنشانه. در یکی از یاداشت‌های قدیمی ام نحوه مدیریت در اردبیل را با کد-یر، بمعنی کدخدایی متخصصین نام گذاشته‌ام. به همین خاطر، به جای شکل‌گیری طب و پزشکی مدرن، ما صاحب امکانات مدرن توسط پزشکان، اما با رفتاری سنتی، شده‌ایم. به این معنی که روش طب، با دانش امروزی، اما مکان و رفتار آن، دقیقاً و بدون بروبرگرد، به سبک حکیم‌خانه‌ها صورت می‌گیرد.

میشل فوکو در تحلیل گفتمان پزشکی مدرن می‌‌گوید: طی این تجربه، چند تکنیک جدید به الگوهای سنتی علم طب اضافه شده‌است‌ همچون علم تجربی و تشریح. اما بستری که او باید بیشتر توجه می‌کرد، سازماندهی اجتماعی‌ و تیم‌سازی‌ای است که کلیسا در نوانخانه‌ها و درمانگاه‌های غربی، به عنوان جایی برای درمان طبقات محروم اعمال کرده است. درمانگاه، بیمارستان یا کلینیک، در اروپا صرفاً برای توده‌‌ی عادی مردم متولد شده، والا همانجا هم پولداران از پزشکان مخصوص اغنیا استفاده می‌کردند. اما تجربه اردبیل در آوردن درمانگاه، بیمارستان‌ یا کلینیک‌های تخصصی شکست خورده و بیش از آن، حکیم‌باشی (مطب) تأسیس شده است، چیزی که در گذشته فقط به درد اغنیا می‌خورده اما امروز به مردم عادی تحمیل می‌شود.

دیروز شنیدم که دو بیمارستان جدید در اردبیل کلنگ شده و چندین بیمارستان دیگر در حال تجهیز و تأمین اعتبار هستند. توجه حاکمیت به تأسیس بیمارستان، نشان از تعهد آن در توجه به عدالت اجتماعی است. اما نکته‌ی مهمی که باید به آن توجه داشت، بهداشت و درمان یک نهاد اجتماعی و بیمارستان یک سیستم اجتماعی است، ‌نه خط تولید و مرکز فروش درمان و دارو. اگر در توسعه مراکز کلنگ زده شده، صرفاً به بعد تخصصی توجه شود، باز هم کارکرد اصلی اش که کلیسا برای مردم محروم تأسیس کرده بود (و این الگو جهانی شده است،) را از دست می‌دهد. در نتیجه امکانات تأمین عدالت اجتماعی تبدیل می‌شود به درمانگاه‌ها و مؤسسات درمان تخصصی و گسترش مطب‌های شلوغ تا در غیاب شمول بیمه‌ای (چون عملاً‌ بیمه در ایران ورشکسته است،) خدمتگزار اغنیا و چپاولگر محرومان شود.

وقتی بیمارستان های حاضر در شهر اردبیل ساخته شده بود، این شهر تازه در ابتدای این بود که مهاجرت های سی سال اخیر را به روی خود ببیند. اما هر قدر مهاجرت و تراکم شهری بیشتر شد،‌ همان قدر هم زیرساخت‌های شهری راکد مانده و تنها مشاغل فردمحوری چون مطبها، مدارس خودمانی، دکان‌ها و بنگاه‌های املاک اضافه شد. یعنی شعارهای پرطمطراق انقلابی و توسعه‌ای به جز در احداث کارخانجاتی چند،‌ در شهر اردبیل دچار رویش کدخداها شده که این در روحیه‌ی اداری استان نیز تأثیر گذاشت. اما اردبیل نیاز به نهادسازی و توسعه موسساتی است که روح همکاری، تعاون، تقسیم کار تخصصی و بهره وری در آن‌ها دمیده باشد. به جز نهادسازی توسعه‌ای رخ نمی‌دهد و حمله‌ی صنایع و تکنیک‌ها به اردبیل تنها از آن شلوغی، مصرف و انزوای اجتماعی خواهد ساخت. از این رو، توجه به احداث مدارس، مراکز بهداشت، ‌بیمارستان‌های دولتی و سایر نهادهای عمومی در اردبیل می‌تواند یک بازگشت به فرایند توسعه محسوب شود.

@ardabilnote
نخبگان: از مدرسه تا توسعه

محمد زینالی اناری
گاه گله می کنند که « در این شهر کسی تحویلم نمیگیرد، به من ارزش قائل نیستند. هیچ کس قدر مرا ندانست؛ مزدی برای خدماتم دریافت نکردم ». باید در برابر این سوژگی وسواسی و نوکرمأبانه پدرسالارانه یا اقتدارگرایانه ایستاد. چرا شهروندی که بخشی از جامعه و مالک این سرزمین بوده و قدرت رشد و فرصت یابی را دارد، دنبال مرجعی خارج از وجود خود می گردد؟ برای یک انسان بالغ، مسئولیت اجتماعی و درک میانجی گری خود، یک وضعیت نرمال است. اما بخشی از همین افرادی که انتظار دیده شدن دارند، وقتی عرصه باز می شود، به طرز نمایشی احساس مسئولیت کرده و کاندیدای شورا و مجلس می گردند. در این دو وضعیت با دو سوی وابستگی و از فنر در رفتن یا به قول قاضی مرادی خودمداری شهروندان مواجه هستیم.

این مسئله در اردبیل، برای هر مقام دولتی یا غیردولتی به آن سفر بلند یا کوتاهی می کند، برجسته می شود و از وی انتظار دارند که خیل کثیری از کارفرمایان، دانشجویان و برنده های رقابت های تحصیلی را ببیند. این مسئله محصول نظام آموزشی و ناکامی اجتماعی آن شکل گرفته تا عرصه نخبگی به رقابت قمارگونه بر سر جایزه ای چون جوایز زنگ پرورشی شبیه شده است. ناکامی اجتماعی رقابت های مدرسه، ناشی از بافت سنتی جامعه ما است که همواره با آئین های اسب سواری یا نوع شهری آن در بازار، بلوغ جوانان را به رسمیت می شناخته و حتی در هیئت های مذهبی آن نیز تشویق با جایزه های مادی صورت می گرفت. برعکس منطق توسعه که در آن نخبگان به خاطر احساس مسئولیت و همبستگی با جامعه وارد گودال سیاست می شوند، در اردبیل این منطق مانند گرفتن جایزه و مورد توجه قرار گرفتن توسط مربی بعنوان پدر است که این ذهنیت برای جسورها فعال و برای خجولها منفعل است.

چون بازار نخبگی در استان اردبیل مبتنی بر ریشه های مدرسه ای و آن هم مبتنی بر ریشه های سنتی است، بیشتر شبیه مسابقه اسب سواری است تا چالش شهروندی. رقابت بر سر سوسیالیسم و لیبرالیسم به عنوان نحله ها و اعتقادات سیاسی برای تغییر سرنوشت مردم استان نیست. بلکه بیشتر نخبگان به خاطر بیگانگی وسیعی که به جان جامعه ایرانی و مخصوصا اردبیل افتاده، احساس می کنند که باید کسی نازشان را بکشد، جایزه ای بدهد یا تحویل شان بگیرند تا احساس کنند عددی یا کسی هستند. در حالی که مسئولیت دولت فقط تسهیل فضای کار و سیاست است، اما باید ناز و نوازش هم بکند. مدرنیته یا نوسازی با عقلانیت اقتدارگرایی در ایران شروع شده و همه مردم را به انسان های منفعل تبدیل کرده، از یک سو می ترسند از این که در جامعه مداخله کنند و آقابالاسری ترسناک آن ها را بترساند، از سوی دیگر، برای به حساب آمدن نیازمند ناز یک آقابالاسر مهربان هستند.

هفته گذشته، با هماهنگی بنیاد نخبگان، امام جمعه، دانشگاه محقق و مقام استانداری، از برخی نخبگان کنکور، اساتید بارز و مخترعین و ... به عنوان نوآوران تقدیر به عمل آمده، اما بازار این که چه کسی شایسته نخبگی است هنوز داغ است. گروهی اشکال می گیرند که چرا فلانی فعال بوده و من منفعل. گروهی دعوا بر سر انتخاب زنان برتر دارند که افراد به صورت انتصابی انتخاب شده اند. در هر حال، سعدی، حافظ و حتی فردوسی بر خلاف شاعرانی چون عنصری ، شعر را به خاطر جایزه نگفتند تا ماندگار شد. شهدا بخاطر میوه های بهشتی به جبهه نرفتند، بلکه مقام آنان از ایثار شان امتیاز می گیرد. ورود به عرصه علم، دانش و سیاست نیز به جوایز مقامات و ستایش مداحان نیاز ندارد. این که شما را ببینند، نشان دهنده این است که محتاج چشم بزرگان هستید و هنوز کودکی و ناپختگی در شما موج می زند. نخبه واقعی بزرگ جامعه و متنفذ است. او نه صرفا دیگران و آدم ها را، بلکه حتی انسان های نسل های آینده را هم می بیند و برای آنان است که از وقت، جان و مالش را وقف می کند و دل به وطن و پیشرفتش می دهد.
@ardabilnote
محیط زیست اردبیل.aac
10.4 MB
چطور در اردبیل کنش‌گری محیط زیست شکل می گیرد

@ardabilnote
Forwarded from جامعه شناسی سیاسی (Hossein Bashiri kivi)
تموک ،کنش گر مدنی یا تکاپو گر اندیشه

روز یکشنبه ۱۸ شهریور ساعت ۱۶ در سالن اجتماعات آب منطقه ای واقع در میدان ارتش

https://www.tgoop.com/azadikhojastehazadi
۸ سپتامبر، ۱۶.۴۴​.aac
44 MB
فایل صوتی مناظره با موضوع « تموک: تکاپوگر اندیشه یا کنش‌گر مدنی »
حسین بشیری، محمد زینالی

در این گفتگوی محدود با رویکردی به جامعه شناسی ادبیات و جامعه شناسی انتقادی، فرهنگ تصوف و مذهبی اردبیل و تعامل یا تقابلش با مدرنیته مورد بحث قرار گرفته
و تلاش های تموک برای انسانی سازی جامعه در حال توسعه مورد بحث قرار گرفت

@ardabilnote
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
افت نمرات دانش آموزان در کنکور و عدالت آموزشی

@ardabilnote
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تعارض منافع سازمان نظام پزشکی و گسترش بی رویه مطب در اردبیل

@ardabilnote
Forwarded from نکته: جامعه شناسی تجربه (محمد زینالی)
تعارض منافع پزشکان ایرانی (ص۱)

محمد زینالی اُناری

بحث درباره کارآمدی و ناکارآمدی سیسم بهداشت در جامعه ایرانی، یک نقطه ثقل دارد و آن کارکرد یا ساختار دولتی بهداشت در ایران است. اگر از منظر جامعه شناسی به سیستم بهداشت نگاه کنیم، این سیستم دارای یک عاملیت انسانی در جامعه، شمول گسترده‌ای دارد. از این نظر، هر سیستمی دارای ساختارهایی است که اجزای آن را تشکیل می‌دهند و عاملان انسانی بر اساس قواعد این ساختارها عمل می‌کنند و عکس العمل نشان می‌دهند.

مدل حکمرانی یونسکو کارکرد ساختاری حکمروایی را شامل سه جزء دولت، بازار و جامعه مدنی می‌داند؛ یعنی قلمرو حکمرانی شامل قواعد مرسوم این سه ساختار و کنش عاملان انسانی آن‌هاست. دولت به عنوان ناظر بر انجام قواعد مرسوم عمل می‌کند؛ بازار گروه ذینفعانی است که ذیل بخش‌های تولیدی، خدماتی و مصرفی کار می‌کنند. جامعه مدنی نهاد نمایندگی افکار مردم مانند مجلس، مطبوعات و ... است که از تدوین و تغییر متون قانونی و نقادی آن‌ها تا تعاملات شفاهی کوچه و محله را شامل می‌شود.

بر این اساس حکمرانی در سیستم بهداشت بخش جزئی‌تری از ساختار حکمرانی است، بخش دولتی یعنی وزارتخانه؛ بازار یعنی بیمارستان، دانش طب و پیشگیری به عنوان قواعد بهداشت، و کلیه قلمرو‌های تولیدی، آموزشی، خدماتی و ... که عاملان سیستم بهداشت، اغلب پزشکان و پیراپزشکان، در ذیل آن فعالیت می‌کنند؛ جامعه مدنی نیز از تولید منزلت پزشکی در جامعه شروع می‌شود و گسترۀ آن مطبوعات، روزنامه سپید، حضور موثر پزشکان و غیرپزشکان در مجلس برای تدوین و تغییر قوانین و ایجاد ساختارهای جدیدی چون بیمه و تحقیقات برای نظام بهداشتی را دربر می‌گیرد!
***
اساساً در جامعه ایرانی دولت، بازار و جامعه مدنی، هر سه در هم هضم شده‌اند، و عملاً خط مرز دولت و بازار در وزارتخانه بزرگ آموزش پزشکی روشن و مشخص نیست. بخش درمانی در خود دولت هضم است، بخش آموزشی هم عنوان وزارتخانه را تحت تسلط دارد و در دل بخش درمانی قرار گرفته است. خبری از دولتی واضع و متمایز نیست؛ وزارتخانه عنوان دانشگاهی را یدک می‌کشد و نظام صنفی بخش زیادی از رایزنی امتیازات را در خود دارد و بسیاری از پزشکان دولتی در آن عضوند.

بخشی از پزشکان، هم در بخش خدمات درمانی دولتی هم در بخش غیردولتی (یعنی مطب که یادگار حکیم‌خانه‌های انفرادی سنتی اند) فعالیت می‌کنند و قدرت بزرگ نظام صنفی شناسنامه‌دار پشتوانه حضور و رقابت پزشکان با غیرپزشکان، مخصوصا در کمیسیون‌های مرتبط در مجلس است. این عاملیت نامتمایز دولت و بازار در اغلب کشمکش‌های مربوط به امتیازات و منافع پزشکان و جدال آن‌ها در نحوه و میزان مصرف خدمات پزشکی خود را نشان می‌دهد و تحلیل و تدقیق این وضعیت بی‌مرز کمتر صورت گرفته است.

«تعارض منافع»، در جامعه‌ای که خود را دارای دولت نوین پس از دوره فئودالیسم می‌داند، ام الفساد بوده، به معنای افول حکمرانی نوین یا بی‌دولتی و بازگشت به اصول دوره فئودالیسم است. در این وضعیت، عامل انسانی دولتی، بازاری و مردمی ناواضح است و چهره خود را مشخص نمی‌کند. شما متوجه نیستید که پزشک دستگاه ایدئولوژیک دولت، فروشنده خدمت یا ذینفع صنفی است!

حکمرانی در ایران یا دولت در ایران از زمان تغییر آن از دارالحکومه به دستگاه بوروکراتیک مدرن تا کنون یک پدیده نابالغ است، و تقریبا تمامی ذینفعان نهادی صنفی سعی داشته‌اند نخست در نهاد بروکراسی دولت استخدام شوند و سپس در دل دولت به جمع‌آوری منافع به سود نهادهای صنفی خود بپردازند. عاملان نهادی اول از دولت و نظارت بر بازار منافع اصناف شروع می‌کنند، سپس در مجلس، در ظاهر به دفاع از حقوق مردم و در واقع به قانونگذاری نهادی می‌پردازند.

عاملان نهادی، صبح در نهاد نظارت بازار فعالیت می‌کنند، و بعدازظهر در مطب که بی‌قاعده‌ترین نقطه در دل بازار است، فعالیت می‌کنند و چندی بعد در مقام استاد دانشگاه دارای بورد تخصصی ( که در تبلیغات مطب‌ها مرسوم است) درس می‌دهند. همین‌ها باعث شده که سیستم بهداشت به جای پیشگیری و نوین سازی کلینیک‌ها و تخصصی شدن خدمات، از دل مطب‌ها و تصدی‌گری پزشکان بر نهادهای اقتصادی چون بیمه‌ها سر دربیاورد.

@thing
Forwarded from نکته: جامعه شناسی تجربه (محمد زینالی)
تعارض منافع پزشکان ایرانی (ص۲)

محمد زینالی اناری
***
وقتی مرز دولت وخدمت محو می‌شود و عاملان بازار و ناظر تداخل می‌شوند، طبیعی است نهادهای خدمات آموزشی، درمانی و بیمه‌ای هم میان خود مرز روشنی نداشته باشند و از قواعد روشنی برخوردار نباشند. چرا که عاملان جاخوش کرده در دولت، خدمات درمانی، سرفصل‌های آموزشی و مقررات بیمه را بر اساس منافع و سلایق عاملان بازار بنیان می‌نهند و نظارت مولود منافع را نمی‌توان تحت عنوان دولت بازشناخت.

این در حالی است که وظیفه اصلی دولت، قانونگذاری برای اصناف با اولویت نظارت و پیشگیری از آسیب است، چه در مسئله شرکت‌های اقتصادی چه در موضوع مشکلات روان و چه در مورد عوارض جسمانی، نه دست‌وپازدن بیمارگونه در میان منافع ذینفعان نهادی سیستم بهداشت.

بنابراین در معاملات اقتصادی، تعاملات انسانی و مدیریت بدن، نیازمند نظارت دولت بر رفتار سالم شهروندان و پیشگیری از بیماری و آسیب در کلیت آن است. باری، نظام‌های صنفی و منافع نهادی سعی می‌کنند از طرق گفته‌شده مرز خود را با دولت نامرئی‌تر کرده و بر قواعد نظارتی آن غلبه کنند. راه نجات از این بدبختی، تحرک انتقادی جامعه مدنی است که باید دولت را از دسترس دست‌درازی‌ها درآورده و آن را در راستای منافع شهروندان حراست کند. اما جامعه مدنی نیز بی‌بهره از این تسلط‌ها نیست، چرا که نهادهای صنفی در ایران بسیار نافذتر از نهاد شهروندی و منافع جمعی است.

گذار از این وضعیت بسیار دشوار و طاقت‌فرساست و نیازمند مطالعات انتقادی و تأمل در مفهوم دولت، نظارت، عاملیت و جدایی و پرهیز بخش دولتی از هر نوع معاملات اقتصادی و تداخلات نهادی است؛ عملی که شاید توسط کارگزاران بوروکراسی دولتی بخش بهداشت به‌سختی تفهیم و پذیرفته شود.

@thing
Forwarded from محمد زاهدی اصل
روزنامه آرمان امروز یکشنبه چهارم آذرماه ۱۴۰۳
" خون تازه در رگهای اردبیل "
قبل از طرح موضوع‌های مورد نظر باید از رئیس جمهور محترم بابت انتصاب استانداری پاکدست ، مسئولیت پذیر ، پرتلاش و با تجارب مدیریتی مختلف در سطح استان تشکر کرد که این نخستین پاسخ رئیس جمهور منتخب به حماسه رای ۸۵ درصدی مردم فهیم اردبیل در دور دوم انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری به ایشان می‌باشد ، البته این آغاز راه است و حمایت ایشان از استاندار جدید برای پیشبرد اهداف توسعه‌ای ، انتظاریست که مردم غیرتمند استان از آقای دکتر پزشکیان دارند ، به آقای مسعود امامی یگانه استاندار جوان ، خوش سابقه و پرتلاش اردبیل نیز صمیمانه تبریک گفته و توفیق ایشان را در ارتقاء همه جانبه استان مسئلت دارم و همانند ایشان به عنوان فرزندی از خطه سبلان ، که همواره دغدغه زادگاهم را داشته‌ام ، متواضعانه نکاتی را یادآور میشوم به امیداینکه مورد توجه و اقدام قرار گیرد
۱ - ۳۰ سال از استان شدن اردبیل گذشت ولی علی رغم تلاش‌هایی که صورت گرفته است هنوز وضعیت توسعه ای استان از شاخص‌های توسعه یافتگی فاصله قابل توجهی دارد که لازمه آن بکارگیری مدیرانی مجرب و آگاه به ظرفیت‌ها و در عین حال مسائل و محدودیت‌های استان ، به دور از رانت و قبیله‌گرایی و سهم‌خواهی‌های جناحی می‌باشد ، حاصل چنین نگاهی ، همدلی توأم با هم افزایی مجموعه مدیران در آبادانی استان خواهد بود .
۲ - اردبیل با قدمت چند هزار ساله با القاب ارزشمند "دارالارشاد" و "دارالعرفان "با ۱/۵ درصدجمعیت کشور و ۱/۱ درصد از سرزمین جغرافیایی ایران ، قریب به هفت درصد از منابع و ظرفیت‌های اقتصادی (بعضاً کم نظیر) را در اختیار دارد از جمله آنها : مجموعه آبگرم‌های ۱۸گانه در سطح استان ، دشت بی‌بدیل مغان ، معادن و ذخایر زیرزمینی ، مناظر طبیعی کم نظیر ، حاصلخیز بودن بسیاری از مناطق استان ، سردرختی‌های متنوع ، ابنیه‌های تاریخی ، صنایع دستی ، غذاهای محلی و مهم‌تر از همه این‌ها ، منابع انسانی فرهیخته و پرتلاش در عرصه‌های مختلف ، که به روشنی مبین ظرفیت‌های قابل توجه استان برای پیشرفت و توسعه است ۳ - باعنایت به پتانسیل‌های فوق الذکر و در مقایسه با بسیاری از استان‌ها ، جایگاه استان اردبیل در فرایند توسعه متناسب با ظرفیت‌های مادی و انسانی استان نیست که ورود به علل و ریشه‌های آن مجال دیگری را می‌طلبد ولی تردیدی نیست که یکی از دلایل چنین وضعیتی ضعف و ناکارآمدی مدیریت‌ها بوده است که انشالله با عنایت استاندار معزز به بند یک این یادداشت ، این ضعف تبدیل به قوت خواهد شد و برای تحقق این مهم ، حمایت تمامی فرهیختگان و مجربین استان و حتی شخصیت‌های مقیم در خارج از استان یک ضرورت است و در این راستا تشکیل تیم مشورتی و اتاق فکر از اندیشه ورزان ، نخبگان و پیشکسوتان ، می‌تواند کارساز و پشتوانه تصمیمات استراتژیک باشد ۰
۴ - با توجه به ظرفیت کشاورزی، دامداری و باغداری استان ، به خصوص دشت مستعد و بی‌بدیل مغان به عنوان ثروت ملی و دل مشغولی‌هایی که در بین دلسوزان و عاشقان وطن در این خصوص وجود دارد ، قرار دادن این موضوع در اولویت می‌تواند علاوه بر تامین منافع ملی ، در ارتقاء کیفیت زندگی زحمتکشان روستایی نیز تاثیرگذار باشد ۰
۵ - راه آهن به عنوان یکی از طرح‌های مهم ارتباطی و آرزوی دیرینه شهروندان استان ، نیازمند توجه ویژه ملی و استانی است و علی رغم گذشت سال‌های طولانی و وعده‌های مکرر دولتمردان پیشین و صرف هزینه‌های قابل توجه ، به صورت نیمه کاره رها شده است و اتمام آن نیازمند توجه ویژه جناب رئیس جمهور و همت و تلاش مسئولان ذی‌ربط می‌باشد ۰
۶ - با عنایت به اینکه قرار بود ارتباط اردبیل به آزادراه میانه -زنجان در قالب بزرگراهی عملیاتی شود که متاسفانه طی سال‌های گذشته به دلیل وجود نقاط حادثه خیز متعدد و کثرت تصادفات ، جاده مرگ لقب گرفته است و خانواده‌های قابل توجهی عزادار شده‌اند و لذا تسریع در دو بانده کردن آن می‌تواند یک اقدام مهم و شایسته محسوب شود ۰
۷ - یکی از موانعی که در توسعه استان وجود دارد مشکلات و محدودیت‌های مربوط به فرودگاه اردبیل می‌باشد و اصلی‌ترین مسئله آن ، نامناسب و مه‌گیر بودن منطقه است که موجب ابطال تعداد قابل توجهی از پروازها ، عدم امکان فرود هواپیماها و بازگشت آنها به مبدا می‌باشد ، صرف نظر از اینکه چه کسی یا چه کسانی بانی این وضعیت بوده‌اند ، در حال حاضر فرودگاه مورد بحث نیازمند توجه ویژه است که با نصب سیستم‌های ویژه (و یا تغییر مکان فرودگاه ، که احتمالاً مقرون به صرفه نخواهد بود) دل مشغولی مسافران (که بخشی از آنها مسئولان و کارشناسان مرتبط با استان می‌باشند) مرتفع گردد ۰
Forwarded from محمد زاهدی اصل
۸ - در فرایند استان شدن اردبیل و علی رغم خواسته مردم منطقه ، شهرستان آستارا با داشتن مناسبت‌های اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، و تاریخی مشترک ، از استان اردبیل محسوب نشد و موضوع تاسف بارتر از آن اینکه ، بخش حیران از جایگاه اصلی خود یعنی اردبیل جدا شد و تابع استان گیلان گردید اصلاح این موضوع یک خواسته و انتظار عمومی بوده که امید است مورد توجه استاندار محترم و نمایند گان مجلس قرار گیرد ۰
۹ - توجه به مسائل و آسیب‌های اجتماعی به ویژه موضوع حاشیه نشینی ، بیکاری بخشی از جوانان و دانش آموختگان ، ناپایداری خانواده ، تجرد جوانان و مهاجرت نخبگان از اولویت‌های استان بوده و می‌تواند در ارتقا کیفیت زندگی شهروندان و ایجاد امید و نشاط در نسل جوان نقش آفرین باشد ۰
با عنایت به موارد فوق و با توجه به مجموعه پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های بالفعل و بالقوه ، استان اردبیل می‌تواند به یکی از پرمخاطب‌ترین قطب‌های گردشگری و یکی از استانهای توسعه یافته کشور تبدیل شود و موجب ماندگاری نخبگان جوان در استان گردد ۰
امیدوارم در این دوره از تاریخ کشورمان با درایت و تدبیر توأم با همدلی مجموعه مسئولان استانی ، شاهد پیشرفت و توسعه همه جانبه استان زرخیز اردبیل باشیم ۰
محمد زاهدی اصل استاد بازنشسته مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی
یادداشت pinned «آقای حکیم باشی! اجازه هست ؟ محمد زینالی اناری کدخدامنشی در همه ارکان این جامعه رخنه کرده است. از ما فقط از نقطه نظر ابزاری صاحب امکانات دنیای مدرن و صنعتی شده‌ایم. اما از نظر روابط اجتماعی، هنوز متکی بر نظام فکری کهن خود هستیم: پدرسالاری کدخدامنشانه. در…»
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزارش اجتماعی
سخنانی در نشست روز علوم اجتماعی در کتابخانه مرکزی شهرستان اردبیل
به زبان ترکی

@ardabilnote
Audio
🎵 پوشه شنیداری نشست علمی آیین رونمایی از کتاب تجارتخانه صادقی

🗓 چهارشنبه 31 مرداد 1403

🏡سالن حافظ

💢نشر تاریخ ایران💢

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🆔 @iranianhht
نه واردی قصره علاقم نه مایل تاجم

محمد زینالی اُناری
این، شعری از شاهی اردبیلی است که مضمونش این است که نه به قصر علاقه دارم و نه مایل تاج هستم، یعنی نه میلی به ثروت دارم و نه مشتاق قدرت. چرا که قصر و تاج نماد ثروت و قدرتند و شاعر، از جرگه ی عارفان دیار اردبیل برخاسته و رویایش همیشه دست یافتن به قاف اندیشه بوده تا این که درگیر دنیا و اسرار و امیال آن باشد.

مصرع دوم این شعر، کنایه از اشتیاق زیاد به امام حسین (ع) است. اما امام حسین در این شعر نماد چیست؟ چرا که حسین در این شعر به عنوان نیاز شاعر عنوان شده، یعنی شاعر به امام حسین احتیاج دارد. در اسطوره شناسی، نام قهرمان به عنوان، حامل اسطوره به کار می رود و آن چه اساسی تر است، خود اسطوره است که در پس نام امام حسین پنهان شده است. مثلا رستم اسطوره شجاعاتِ (حماسی یک ایرانی در نگهداشت سرزمینش) است و به جای این احساس، نام رستم به عنوان قهرمان روایت برگرفته شده است.

شیخ صفی الدین اردبیلی در بدعت خود در الگو دادن به مریدانش، به آنان گفته که برای درک حقیقت باید مانند پیامبر اکرم عمل کنید. در عصر بازار شریعت و جولان فقهای اهل تسنن، شیخ به بیان هاناآرنت، یک بازگشت به راه ناتمام را آغاز می کند و مریدان را به تأمل شخصی در دین و هدایت جستن از سلوک خود رسول اکرم فرا می خواند. از آن پس، روایت دیگری در ایران آغاز شده است که شاه اسماعیل در اشعارش تأسی به علی (ع) داشته و این مسیر بازگشت به شکل گیری و گسترش تشیع در ایران انجامیده است.

اما مومن چرا به سلوک پیامبر باز می گشت، رمز شیخ صفی این بود حقیقت نه شریعت است و نه طریقت، بلکه همانا دل مومن است؛ وقتی هم بر اساس شریعت و هم بر اساس طریقت اما با تأسی به خود پیامبر عمل می کند. او مومن متکی به پیامبر را در برابر شریعتمداران رایج زمانه قرار می دهد و انقلاب جدیدی را آغاز می کند.

در طول این زمان ها همواره بازار پول و زور به راه بوده اما مردم اردبیل که خود را با حسینی بودن مارک زده بودند، از اهل فتی محسوب شده و در داخل شهر به همیاری می پرداختند. آن ها در برابر قلدرمأبی و قدرتمندی اشراف و ثروتمندان چنین حکمتی را برگزیده بودند که همواره معتکف حقیقت باشند و آن را با تأسی جستن به رسول اکرم برگزینند. اما لازم بود در برابر ثروت و قدرت، نلغزند و آن که کمک شان می کرد نلغزند، کشتی نجات حسین (ع) بود.

@ardabilnote
2025/01/06 12:04:07
Back to Top
HTML Embed Code: