بینظمیها ~ آرمین یوسفی
Photo
هیپنوتیزمدرمانگر به وِرا میگوید که از ۱۰ تا ۱ میشمرم، تو از پلهها پایین میروی و از در عبور میکنی و دست وِرای کوچک را میگیری. شمارش آغاز میشود. او از پلهها پایین میرود و در هوا معلق میشود؛ درحالیکه ورای کوچکی در کار نیست.
فیلم Hypnosen 2023 ساختهی فیلمساز سوئدی Ernst De Geer، به ماجرای زوجی به نام ورا و آندره میپردازد که همبنیانگذار یک نرمافزار سلامت زنان هستند و باید برای جذب سرمایهگذار در یک جلسه مهم پیچینگ شرکت کنند.
در خلال آمادهشدن برای این جلسه، ورا بهخاطر دید منفی آندره به سیگارکشیدن به جلسهی هیپنوتراپی میرود. در این جلسه ورا میفهمد که مشکلش سیگار نیست، بلکه تندادن به خواستههای دیگران و تصمیمگیریهای آنها برای او، روانش را به آستانهی فروپاشی کشانده است.
فیلم هیپنوزن یا هیپنوتیزم از آن دسته آثاریست که نهتنها شخصیتها، بلکه تماشاگر را با هنجارهای درونیاش روبهرو میکند. این فیلم نقد تندیست به آن نوع از مدرنیزم که از سرمایهداری مبتنی بر بازار سرچشمه میگیرد و تنها یک شکل زندگی مدرن را برای انسانها قائل است. در این شکل زندگی که عموماً توسط افردا طبقه خردهبورژوا برای شبیهشدن به سرمایهداران تبلیغ میشود، هرکسی که از هنجارهای طبقات دارای ابزار کار بیرون بزند، عملاً محکوم به طردشدن و انزوا است. اگر شما نیز به چنین هنجارهایی پایبندید، تماشای نماهای این فیلم آزارتان خواهد داد.
بنابراین، این اثر سینمایی را میتوانیم دنبالهروی نظریه پسااستعماری بدانیم؛ حالآنکه در یک جامعهی مدرن اتفاق میافتد و فردِ نابههنجار نیز از همان طبقهی متوسط است.
بهاینترتیب، درمییابیم که چگونه در جامعه ما نیز نسل جوان با بهچالشکشیدن هنجارهای پذیرفتهشده توسط نسلهای قبل که عاملی برای وفاق اجتماعی تلقی میشدند، از گفتمان فرهنگی در حاشیه، به گفتمانی مهاجم تبدیل شده و تنها راه دستیابی دوبارهی این همبستگی، پذیرش تعدد نگرشها و گفتمانها و طرد گفتمان غالب و هنجارهای واحد است.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلم مربوط به فیلمنامهی آن میشود؛ جایی که فیلمنامهنویس با زبردستی زاویهی دید و کانونیشدگی را از ورا به آندره تغییر میدهد تا تماشاگر را با دو منظرگاه متفاوت و علت رفتار شخصیتها مواجه کند. چنین تغییری به بازیگرانی قدرتمند نیاز دارد تا بتوانند بهخوبی در دو نقش اصلی و مکمل، بهطور همزمان، ایفای نقش کنند که بازیگران این فیلم بهخوبی از پس آن برمیآیند.
@armin_yusefi
فیلم Hypnosen 2023 ساختهی فیلمساز سوئدی Ernst De Geer، به ماجرای زوجی به نام ورا و آندره میپردازد که همبنیانگذار یک نرمافزار سلامت زنان هستند و باید برای جذب سرمایهگذار در یک جلسه مهم پیچینگ شرکت کنند.
در خلال آمادهشدن برای این جلسه، ورا بهخاطر دید منفی آندره به سیگارکشیدن به جلسهی هیپنوتراپی میرود. در این جلسه ورا میفهمد که مشکلش سیگار نیست، بلکه تندادن به خواستههای دیگران و تصمیمگیریهای آنها برای او، روانش را به آستانهی فروپاشی کشانده است.
فیلم هیپنوزن یا هیپنوتیزم از آن دسته آثاریست که نهتنها شخصیتها، بلکه تماشاگر را با هنجارهای درونیاش روبهرو میکند. این فیلم نقد تندیست به آن نوع از مدرنیزم که از سرمایهداری مبتنی بر بازار سرچشمه میگیرد و تنها یک شکل زندگی مدرن را برای انسانها قائل است. در این شکل زندگی که عموماً توسط افردا طبقه خردهبورژوا برای شبیهشدن به سرمایهداران تبلیغ میشود، هرکسی که از هنجارهای طبقات دارای ابزار کار بیرون بزند، عملاً محکوم به طردشدن و انزوا است. اگر شما نیز به چنین هنجارهایی پایبندید، تماشای نماهای این فیلم آزارتان خواهد داد.
بنابراین، این اثر سینمایی را میتوانیم دنبالهروی نظریه پسااستعماری بدانیم؛ حالآنکه در یک جامعهی مدرن اتفاق میافتد و فردِ نابههنجار نیز از همان طبقهی متوسط است.
بهاینترتیب، درمییابیم که چگونه در جامعه ما نیز نسل جوان با بهچالشکشیدن هنجارهای پذیرفتهشده توسط نسلهای قبل که عاملی برای وفاق اجتماعی تلقی میشدند، از گفتمان فرهنگی در حاشیه، به گفتمانی مهاجم تبدیل شده و تنها راه دستیابی دوبارهی این همبستگی، پذیرش تعدد نگرشها و گفتمانها و طرد گفتمان غالب و هنجارهای واحد است.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلم مربوط به فیلمنامهی آن میشود؛ جایی که فیلمنامهنویس با زبردستی زاویهی دید و کانونیشدگی را از ورا به آندره تغییر میدهد تا تماشاگر را با دو منظرگاه متفاوت و علت رفتار شخصیتها مواجه کند. چنین تغییری به بازیگرانی قدرتمند نیاز دارد تا بتوانند بهخوبی در دو نقش اصلی و مکمل، بهطور همزمان، ایفای نقش کنند که بازیگران این فیلم بهخوبی از پس آن برمیآیند.
@armin_yusefi
بینظمیها ~ آرمین یوسفی
Photo
یورگوس لانتیموس در فیلم جدیدش، «انواع مهربانی» (Kinds of kindness 2024)، بازگشتی دوباره به سبک فیلمسازی موفقِ گذشتهاش، خصوصاً در لابستر و داگتوث دارد. بااینحال، آیا انواع مهربانی هم بهاندازهی آنها موفق است؟!
فیلم جدید لانتیموس در ۳ اپیزودِ در ظاهر بیربط روایت میشود؛ اما مفهومی در آنها هست که همچون هیولایی در سه اپیزود رشد میکند. هرسهی این اپیزودها به دیکتاتوری عاطفی و تندادگی سادیستی میپردازند و این مفهوم که در اپیزود اول و دوم کمی شخصیتر است، در اپیزود سوم حالت فرقهای به خود میگیرد و پروار میشود.
لانتیموس که در این فیلم، برخلاف بیچارگان، به میزانسن شهری بازگشته است، میکوشد تا همچون داگتوث و لابستر با خلق تصاویری خشن و انزجارکننده در دل روایتی کمدی، تماشاگر را عذاب دهد؛ چراکه در سینمای پستمدرن، تماشاگر عضوی از اثر سینمایی بوده و به یک کنشگر تبدیل میشود.
بااینوجود، گویا لانتیموس تمام توان خود را به متأثرکردن تماشاگر در خلال این تصاویر معطوف کرده است؛ بهطوری که آن مفهوم اولیه در همان سطح باقی میماند؛ نه عمقی پیدا میکند و نه کشفی جدید را در پی دارد. ازاینرو، آنچه بیشتر بر روی مخاطب اثر میگذارد، مشقتِ تحمل ۳ ساعت روایتیست که به جایی نمیرسد و مفهومی جدید نمیآفریند. حتی اگر بگویید که لانتیموس در انواع مهربانی قصد هجو عرفانها و دینهای خودساخته را داشته، باز هم نمیتواند به عمقی راه یابد و در سطحیترین و دمدستیترین استعارهها و تمثیلها باقی میماند.
@armin_yusefi
فیلم جدید لانتیموس در ۳ اپیزودِ در ظاهر بیربط روایت میشود؛ اما مفهومی در آنها هست که همچون هیولایی در سه اپیزود رشد میکند. هرسهی این اپیزودها به دیکتاتوری عاطفی و تندادگی سادیستی میپردازند و این مفهوم که در اپیزود اول و دوم کمی شخصیتر است، در اپیزود سوم حالت فرقهای به خود میگیرد و پروار میشود.
لانتیموس که در این فیلم، برخلاف بیچارگان، به میزانسن شهری بازگشته است، میکوشد تا همچون داگتوث و لابستر با خلق تصاویری خشن و انزجارکننده در دل روایتی کمدی، تماشاگر را عذاب دهد؛ چراکه در سینمای پستمدرن، تماشاگر عضوی از اثر سینمایی بوده و به یک کنشگر تبدیل میشود.
بااینوجود، گویا لانتیموس تمام توان خود را به متأثرکردن تماشاگر در خلال این تصاویر معطوف کرده است؛ بهطوری که آن مفهوم اولیه در همان سطح باقی میماند؛ نه عمقی پیدا میکند و نه کشفی جدید را در پی دارد. ازاینرو، آنچه بیشتر بر روی مخاطب اثر میگذارد، مشقتِ تحمل ۳ ساعت روایتیست که به جایی نمیرسد و مفهومی جدید نمیآفریند. حتی اگر بگویید که لانتیموس در انواع مهربانی قصد هجو عرفانها و دینهای خودساخته را داشته، باز هم نمیتواند به عمقی راه یابد و در سطحیترین و دمدستیترین استعارهها و تمثیلها باقی میماند.
@armin_yusefi
بینظمیها ~ آرمین یوسفی
Photo
آقای کلینت ایستوود، در سن نودوچهارسالگی، باز هم یک فیلم بینقص ساخته است تا به ما یادآوری کند که حتی فیلمهای باساختارِکلاسیک هم به خلاقیت نیاز دارند. فیلم «هیئتمنصفهی شمارهی ۲» (Juror No. 2) از فیلمنامهای بسیار اصولی و حسابشده سود میبَرد که میتوان آن را برای تدریس فیلمنامهنویسی استفاده کرد. نمودار تحول شخصیت فیلم بهخوبی تغییرات درونی شخصیت اصلی را به نمایش میگذارد و فلشبکها و کنشهای آن، مخاطب را بهشکلی ایدئال با درونیات او همراه میکنند. درست در اوج فیلمنامه (جایی که باید چنین باشد) تِم فیلم آشکار میشود: «همیشه حقیقت بهمعنای عدالت نیست.»
با تکرار موفقیت، ایستوود این واقعیت را یادآور میشود که یک هنرمند واقعی، در هر سنی، هنر واقعی خلق میکند.
@armin_yusefi
با تکرار موفقیت، ایستوود این واقعیت را یادآور میشود که یک هنرمند واقعی، در هر سنی، هنر واقعی خلق میکند.
@armin_yusefi
بینظمیها ~ آرمین یوسفی
Photo
شان بیکر که یکی از اومانیستترین فیلمسازان امروز به حساب میآید، در فیلم جدیدش، «آنورا» (Anora 2024) بار دیگر بهسراغ زندگی افرادِ بهحاشیهراندهشده، بهویژه کارگران جنسی، رفته است. آنورا در اوج صحنههای اروتیکش، غباری از اندوه را به هوا میپراکند و توأمان کمدی را با تراژدی در هم میآمیزد و بهمرور بار تراژدی را چنان سنگین میکند که قلب تماشاگر را بهسختی میفِشُرد.
آنورا را میتوان بازآفرینی داستان سیندرلا دانست که اینبار در هیئت رقاصی به صحنه آمده و انتظار شاهزادهای را میکشد که اتفاقاً این شاهزاده بهسبک ساختار اجتماعی امروزی، کسی نمیتواند باشد جز یک الیگارش روس.
اینجاست که تقابل دیرینهی روسیه و ایالات متحده باز هم خودنمایی میکند که الیگارش روس سرمایه دارد و میتواند همهچیز را ازجمله انسانها بخرد؛ اما همچنان رؤیای آمریکاییشدن را در سر میپروراند. حتی کلیسا و تمام ساختارهای آمریکا دستبهسینه در برابر سرمایهی پسر روس سر خم میکنند و در نقطهی اوج فیلم، تنها کسی که پای هویت خود میایستد، آنوراست که عملاً جایی در چنین سیستمی ندارد.
شان بیکر در آنورا نگاهی بسیار تیزبین دارد و دوربین او چنان موشکافانه ابعاد روایت را واکاوی میکند تا فیلمساز مطمئن شود که هرآنچه را که باید، ما میبینیم. او بار دیگر نشان میدهد که انسان را به تمامیتِ انسانیتش میشناسد و بهخوبی میتواند زوایای پنهان روح آدمی را بهگونهای به تصویر بکشد که مخاطب در حین خندیدن، رنج شخصیتها را لمس کند.
@armin_yusefi
آنورا را میتوان بازآفرینی داستان سیندرلا دانست که اینبار در هیئت رقاصی به صحنه آمده و انتظار شاهزادهای را میکشد که اتفاقاً این شاهزاده بهسبک ساختار اجتماعی امروزی، کسی نمیتواند باشد جز یک الیگارش روس.
اینجاست که تقابل دیرینهی روسیه و ایالات متحده باز هم خودنمایی میکند که الیگارش روس سرمایه دارد و میتواند همهچیز را ازجمله انسانها بخرد؛ اما همچنان رؤیای آمریکاییشدن را در سر میپروراند. حتی کلیسا و تمام ساختارهای آمریکا دستبهسینه در برابر سرمایهی پسر روس سر خم میکنند و در نقطهی اوج فیلم، تنها کسی که پای هویت خود میایستد، آنوراست که عملاً جایی در چنین سیستمی ندارد.
شان بیکر در آنورا نگاهی بسیار تیزبین دارد و دوربین او چنان موشکافانه ابعاد روایت را واکاوی میکند تا فیلمساز مطمئن شود که هرآنچه را که باید، ما میبینیم. او بار دیگر نشان میدهد که انسان را به تمامیتِ انسانیتش میشناسد و بهخوبی میتواند زوایای پنهان روح آدمی را بهگونهای به تصویر بکشد که مخاطب در حین خندیدن، رنج شخصیتها را لمس کند.
@armin_yusefi