Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️اجرای زنده سلف پرتره با استفاده از آینه
تکنیک؛ رنگ و روغن، اجرا به وسیله کاردک
#پرویز_آقارخ
@art_philosophyy
تکنیک؛ رنگ و روغن، اجرا به وسیله کاردک
#پرویز_آقارخ
@art_philosophyy
⁉️ مالک تلگرام در فرانسه دستگیر شد
#پاول_دوروف مالک تلگرام از جمهوری آذربایجان به فرانسه سفر کرده بود که در فرودگاه بورژ هنگام پیاده شدن از هواپیمای شخصیاش بازداشت شد.
کاربران تلگرام با شنیدن خبر دستگیری پاول دوروف ٫ بصورت خودجوش و همگانی شروع به ترند هشتگ
#FREEDUROV
#Free_durov
برای آزادی او کردند
@art_philosophyy
#پاول_دوروف مالک تلگرام از جمهوری آذربایجان به فرانسه سفر کرده بود که در فرودگاه بورژ هنگام پیاده شدن از هواپیمای شخصیاش بازداشت شد.
کاربران تلگرام با شنیدن خبر دستگیری پاول دوروف ٫ بصورت خودجوش و همگانی شروع به ترند هشتگ
#FREEDUROV
#Free_durov
برای آزادی او کردند
@art_philosophyy
▪️پاول دورف پس از مدتها در کانال تلگرامی خود به انتشار یک پست پرداخت و ضمن تشکر از کاربران اذعان کرد ما هر کشوری را که با اصول ما سازگار نباشد ترک خواهیم کرد، حتی ایران و روسیه...
https://www.tgoop.com/durov/342
@art_philosophyy
https://www.tgoop.com/durov/342
@art_philosophyy
▪️فلسفه #خوشبختی؛ چرا نیچه خوشبختی را یک «اختراع» میدانست؟
فردریش نیچه مینویسد: «اکنون زمین حقیر شده است و بر روی آن انسانهایی میخزند که همه چیز را حقیر میکنند».
او میگوید ما خوشبختی را اختراع کردهایم.
فرهنگهای لغت معمولا «خوشبختی» را به عنوان «بالاترین خوبی در دسترس انسان» و یا «بودن در وضعیت رضایت کامل» تعریف کردهاند. اما «خوبی» دقیقا چیست؟ چه میزان از آن در دسترس انسان است؟ رضایت دقیقا چه زمانی شکل میگیرد و سطح آن تا چه اندازه میتواند باشد؟
به دلیل ماهیت غیرقطعی همین پرسشهاست که در میان فیلسوفان بر سر اینکه خوشبختی واقعا چیست، اختلافنظر زیادی وجود دارد. در این مقاله به بررسی مختصر چند دیدگاه فلسفی دربارۀ خوشبختی پرداختهایم و تلاشهای فیلسوفان مختلف از ارسطو تا نیچه را برای تعیین ویژگیهایی که لازم است تا فرد احساس رضایت و خوشبختی واقعی کند مورد ملاحظه قرار دادهایم.
ارسطو؛ فضیلت و خوشبختی
انسانها از دیرباز به دنبال یافتن پاسخی برای پرسش از ماهیت خوشبختی بودهاند. فیلسوفان نیز از نخستین قرنهای طلوع این دانش تلاشهای قابل توجهی در درک و توضیح این مفهومی داشتهاند. ارسطو از نخستین فیلسوفانی بود که به طور گسترده به تامل دربارۀ این مفهوم پرداخت و تأملات او در این خصوص تا قرنها مورد ارجاع و اشاره سایر اندیشمندان بودند.
ارسطو اجزای ضروری و لازم برای یک زندگی خوشبخت را شامل لذتهایی میدانست که همراه با «فعالیتهای انسانی» عاقلانه و بافضیلت باشند؛ بنابراین برای او خوشبختی یک حالت سکون محض و رها شدن از هرگونه فعالیت نیست بلکه دقیقا شامل «فعالیت» است که جزئی ضروری از احساس نیکبختی آدمی را میسازد.
ارسطو معتقد بود که خوشبختی «فعالیت فضیلتمندانۀ مطابق با عقل» است. ارسطو در کتاب «اخلاق نیکوماخوسی» تاکید میکند که خوشبختی از ذخایر روح، ذهن و فضیلتها به دست میآید و در عین حال همیشه موانعی هستند که مسیر خوشبختی را دشوار میکنند. این موانع را نمیتوان از دایره بیرون انداخت، اما ارسطو به مبارزه شجاعانه در برابر آنها تأکید دارد.
اپیکور و ستایش «لذت»
اپیکور به شما میگوید که خوشبختی یک شبح دستنیافتنی نیست که ما باید به دنبال آن باشیم، بلکه چیزی است که میتوانیم همینجا و همین حالا پیدا کنیم. ایدۀ اصلی اپیکور این بود که «لذت» خواستنی است و «درد» نخواستنی؛ بنابراین برای رسیدن به رضایت باید به دنبال لذت باشیم و از رنج دوری کنیم. اما نکتۀ مهم این است که بدانیم لذتگرایی اپیکور به معنی توجه صرف به لذتهای جسمانی نبود.
اپیکور توصیه نمیکند که هر نوع لذتی را که در دسترس شماست دنبال کنید. در عوض او روشی را توصیه میکند که در آن لذتها «در درازمدت» به حداکثر برسند. به عبارت دیگر، اپیکور ادعا میکند که برخی لذتها ارزشِ داشتن ندارند، زیرا منجر به دردهای بزرگتری میشوند و برخی دردها ارزشمند هستند، زیرا منجر به لذتهای بزرگتری میشوند؛ بنابراین طبق فلسفۀ اپیکور بهترین استراتژی برای رسیدن به حداکثر لذت در کل، جستجوی لذت آنی نیست، بلکه تدوین یک سیاست معقول بلندمدت است.
به همین دلیل است که او نیز «فضیلت» را با خوشبختی مرتبط میکند و آن را مسیری برای رسیدن به زندگی نیکبختانه به معنای واقعی و باثبات کلمه میداند.
البته تفاوت ارسطو و اپیکور در این است که از نظر ارسطو فضیلت «به خودی خودش» بخشی از خوشبختی است، اما از نظر اپیکور فضیلت «ابزاری» برای رسیدن به خوشبختی درازمدت است.
کانت و اهمیت انجام «وظیفه»
اپیکور معتقد بود که برای رهایی از اضطراب باید یاد بگیریم که جهان را همانطور که هست ببینیم و از شادیهایی که به ما میدهد قدردانی کنیم. اما کانت خوشبختی را به شکل متفاوتی درک میکرد. او معتقد بود که دنبال کردن خوشبختی تنها از طریق دنبال کردن وظیفه و به انجام رساندن آن میسر است؛ زیرا وظیفه همان چیزی است که عقل در جنبۀ عملی آن به ما فرمان میدهد و سرپیچی کردن از فرمان عقل طبیعتا نمیتواند ما را به یک سازگاری درونی که از لوازم خوشبختی است برساند.
اما این وظیفه دقیقا چیست؟ از نظر کانت در هر موقعیتی که ما قادر به تصمیمگیری هستیم، عقل به ما فرمان میدهد که آنگونه عمل کنیم که بتوانیم بپذیریم دیگران نیز در موقعیت مشابه همانگونه عمل کنند. به تعبیر سادهتر، از نظر کانت وظیفه ما این است هر عملی را که برای خود میپسندیم برای دیگران نیز بپسندیم. به علاوه، این قانون از نظر کانت یک امر بیرونی نیست بلکه چیزی است که عقل خود ما از ما میخواهد و بنابراین یک وظیفه کاملا درونی است که عمل به آن ما را به آرامش و سازگاری میرساند.
@art_philosophyy
🔻
فردریش نیچه مینویسد: «اکنون زمین حقیر شده است و بر روی آن انسانهایی میخزند که همه چیز را حقیر میکنند».
او میگوید ما خوشبختی را اختراع کردهایم.
فرهنگهای لغت معمولا «خوشبختی» را به عنوان «بالاترین خوبی در دسترس انسان» و یا «بودن در وضعیت رضایت کامل» تعریف کردهاند. اما «خوبی» دقیقا چیست؟ چه میزان از آن در دسترس انسان است؟ رضایت دقیقا چه زمانی شکل میگیرد و سطح آن تا چه اندازه میتواند باشد؟
به دلیل ماهیت غیرقطعی همین پرسشهاست که در میان فیلسوفان بر سر اینکه خوشبختی واقعا چیست، اختلافنظر زیادی وجود دارد. در این مقاله به بررسی مختصر چند دیدگاه فلسفی دربارۀ خوشبختی پرداختهایم و تلاشهای فیلسوفان مختلف از ارسطو تا نیچه را برای تعیین ویژگیهایی که لازم است تا فرد احساس رضایت و خوشبختی واقعی کند مورد ملاحظه قرار دادهایم.
ارسطو؛ فضیلت و خوشبختی
انسانها از دیرباز به دنبال یافتن پاسخی برای پرسش از ماهیت خوشبختی بودهاند. فیلسوفان نیز از نخستین قرنهای طلوع این دانش تلاشهای قابل توجهی در درک و توضیح این مفهومی داشتهاند. ارسطو از نخستین فیلسوفانی بود که به طور گسترده به تامل دربارۀ این مفهوم پرداخت و تأملات او در این خصوص تا قرنها مورد ارجاع و اشاره سایر اندیشمندان بودند.
ارسطو اجزای ضروری و لازم برای یک زندگی خوشبخت را شامل لذتهایی میدانست که همراه با «فعالیتهای انسانی» عاقلانه و بافضیلت باشند؛ بنابراین برای او خوشبختی یک حالت سکون محض و رها شدن از هرگونه فعالیت نیست بلکه دقیقا شامل «فعالیت» است که جزئی ضروری از احساس نیکبختی آدمی را میسازد.
ارسطو معتقد بود که خوشبختی «فعالیت فضیلتمندانۀ مطابق با عقل» است. ارسطو در کتاب «اخلاق نیکوماخوسی» تاکید میکند که خوشبختی از ذخایر روح، ذهن و فضیلتها به دست میآید و در عین حال همیشه موانعی هستند که مسیر خوشبختی را دشوار میکنند. این موانع را نمیتوان از دایره بیرون انداخت، اما ارسطو به مبارزه شجاعانه در برابر آنها تأکید دارد.
اپیکور و ستایش «لذت»
اپیکور به شما میگوید که خوشبختی یک شبح دستنیافتنی نیست که ما باید به دنبال آن باشیم، بلکه چیزی است که میتوانیم همینجا و همین حالا پیدا کنیم. ایدۀ اصلی اپیکور این بود که «لذت» خواستنی است و «درد» نخواستنی؛ بنابراین برای رسیدن به رضایت باید به دنبال لذت باشیم و از رنج دوری کنیم. اما نکتۀ مهم این است که بدانیم لذتگرایی اپیکور به معنی توجه صرف به لذتهای جسمانی نبود.
اپیکور توصیه نمیکند که هر نوع لذتی را که در دسترس شماست دنبال کنید. در عوض او روشی را توصیه میکند که در آن لذتها «در درازمدت» به حداکثر برسند. به عبارت دیگر، اپیکور ادعا میکند که برخی لذتها ارزشِ داشتن ندارند، زیرا منجر به دردهای بزرگتری میشوند و برخی دردها ارزشمند هستند، زیرا منجر به لذتهای بزرگتری میشوند؛ بنابراین طبق فلسفۀ اپیکور بهترین استراتژی برای رسیدن به حداکثر لذت در کل، جستجوی لذت آنی نیست، بلکه تدوین یک سیاست معقول بلندمدت است.
به همین دلیل است که او نیز «فضیلت» را با خوشبختی مرتبط میکند و آن را مسیری برای رسیدن به زندگی نیکبختانه به معنای واقعی و باثبات کلمه میداند.
البته تفاوت ارسطو و اپیکور در این است که از نظر ارسطو فضیلت «به خودی خودش» بخشی از خوشبختی است، اما از نظر اپیکور فضیلت «ابزاری» برای رسیدن به خوشبختی درازمدت است.
کانت و اهمیت انجام «وظیفه»
اپیکور معتقد بود که برای رهایی از اضطراب باید یاد بگیریم که جهان را همانطور که هست ببینیم و از شادیهایی که به ما میدهد قدردانی کنیم. اما کانت خوشبختی را به شکل متفاوتی درک میکرد. او معتقد بود که دنبال کردن خوشبختی تنها از طریق دنبال کردن وظیفه و به انجام رساندن آن میسر است؛ زیرا وظیفه همان چیزی است که عقل در جنبۀ عملی آن به ما فرمان میدهد و سرپیچی کردن از فرمان عقل طبیعتا نمیتواند ما را به یک سازگاری درونی که از لوازم خوشبختی است برساند.
اما این وظیفه دقیقا چیست؟ از نظر کانت در هر موقعیتی که ما قادر به تصمیمگیری هستیم، عقل به ما فرمان میدهد که آنگونه عمل کنیم که بتوانیم بپذیریم دیگران نیز در موقعیت مشابه همانگونه عمل کنند. به تعبیر سادهتر، از نظر کانت وظیفه ما این است هر عملی را که برای خود میپسندیم برای دیگران نیز بپسندیم. به علاوه، این قانون از نظر کانت یک امر بیرونی نیست بلکه چیزی است که عقل خود ما از ما میخواهد و بنابراین یک وظیفه کاملا درونی است که عمل به آن ما را به آرامش و سازگاری میرساند.
@art_philosophyy
🔻
🔺اما یک نکتۀ مهم دیگر در دیدگاه کانت این است که خوشبختی «کامل» هرگز در جهانی که ما در آن زندگی میکنیم قابل تحقق نیست. زیرا ما در قبال انجام وظایفمان همواره احتمالا انتظاراتی داریم که جهان پیرامون ما لزوما آن انتظارات را برآورده نمیکند.
نیچه و نقد خوشبختی
از نظر فردریش نیچه، خوشبختی یک حالت ثابت نیست، بلکه یک احساس گذرا است که بر اساس شانس یا اتفاقات رخ میدهد. او معتقد بود که به جای دنبال کردن این احساس فرّار و گذرا، باید سختیهای زندگی را پذیرفت و با قدرت با آنها روبهرو شد.
برای نیچه، احساس رضایت چیزی جز توهمی برای کسانی که فاقد جاهطلبی و قدرت هستند نیست. او جستجوی خوشبختی را مخالف هدف و آرمانخواهی میدانست؛ چیزی شبیه داشتن یک زندگی راحت، اما کاملا بیمعنا و بیارزش. نیچه خوشبختی (در معنای جستجوی رضایت، آرامش و لذت) را مفهومی میدانست که پتانسیل رشد انسان را محدود میکند و باعث میشود در محیطهای راحت و بدون چالش باقی بماند.
نیچه در عوض، به ایدۀ «یافتن معنا» در زندگی متعهد بود. او مفهوم «ابرمرد» را پیشنهاد کرد؛ به معنی کسی که میخواهد معنای زندگی خود را خلق کند. چنین کسی از نظر او رنجهای زیادی را متحمل میشود. از نظر نیچه کارهای بزرگ ضرورتا نیازمند رنجهای بزرگ نیز هستند و کارهای کوچک رنجهای جزئی و کوچک در پی دارند؛ بنابراین انسانهای ضعیف یا به تعبیر خود او «آخرین انسانها» کسانی هستند که مفهوم خوشبختی را «اختراع» کردهاند تا در سایۀ آن از انجام هر عمل بزرگ و شکوهمندانهای که میتواند آفرینندۀ معنا در زندگی باشد شانه خالی کنند.
آیا خوشبختی دستیافتنی است؟
سوال از اینکه آیا «خوشبختی» واقعی است یا نه، قرنها موضوع تأمل فلسفی بوده است. از ارسطو تا کانت و از اپیکور تا نیچه، فیلسوفان همواره با معنای خوشبختی و اینکه آیا رسیدن به آن ممکن است یا خیر، دستوپنجه نرم کردهاند. برای برخی، مانند ارسطو و اپیکور، خوشبختی واقعی یک هدف قابل دستیابی بود، در حالی که برای دیگران، مانند کانت، خوشبختی واقعی هرگز قابل دستیابی نبود؛ کسانی هم بودند که مانند نیچه به طرز شگفتانگیزی اساس جستجوی خوشبختی را نفی میکردند.
از سوی دیگر، کانت میگفت که خوشبختی واقعی غیرقابل دسترس است، زیرا به عوامل و شرایط بیرونی که از کنترل ما خارج هستند، وابسته است. برای او، پیگیری اخلاق از طریق وظیفه بسیار مهمتر از تلاش برای لحظات گذرای شادی بود.
نیچه نیز خوشبختی را نشانهای از میانمایگی میدانست که باعث میشود افراد در وضعیتهای راحت و بدون چالش بمانند و پتانسیل رشد خود را محدود کنند.
@art_philosophyy
نیچه و نقد خوشبختی
از نظر فردریش نیچه، خوشبختی یک حالت ثابت نیست، بلکه یک احساس گذرا است که بر اساس شانس یا اتفاقات رخ میدهد. او معتقد بود که به جای دنبال کردن این احساس فرّار و گذرا، باید سختیهای زندگی را پذیرفت و با قدرت با آنها روبهرو شد.
برای نیچه، احساس رضایت چیزی جز توهمی برای کسانی که فاقد جاهطلبی و قدرت هستند نیست. او جستجوی خوشبختی را مخالف هدف و آرمانخواهی میدانست؛ چیزی شبیه داشتن یک زندگی راحت، اما کاملا بیمعنا و بیارزش. نیچه خوشبختی (در معنای جستجوی رضایت، آرامش و لذت) را مفهومی میدانست که پتانسیل رشد انسان را محدود میکند و باعث میشود در محیطهای راحت و بدون چالش باقی بماند.
نیچه در عوض، به ایدۀ «یافتن معنا» در زندگی متعهد بود. او مفهوم «ابرمرد» را پیشنهاد کرد؛ به معنی کسی که میخواهد معنای زندگی خود را خلق کند. چنین کسی از نظر او رنجهای زیادی را متحمل میشود. از نظر نیچه کارهای بزرگ ضرورتا نیازمند رنجهای بزرگ نیز هستند و کارهای کوچک رنجهای جزئی و کوچک در پی دارند؛ بنابراین انسانهای ضعیف یا به تعبیر خود او «آخرین انسانها» کسانی هستند که مفهوم خوشبختی را «اختراع» کردهاند تا در سایۀ آن از انجام هر عمل بزرگ و شکوهمندانهای که میتواند آفرینندۀ معنا در زندگی باشد شانه خالی کنند.
آیا خوشبختی دستیافتنی است؟
سوال از اینکه آیا «خوشبختی» واقعی است یا نه، قرنها موضوع تأمل فلسفی بوده است. از ارسطو تا کانت و از اپیکور تا نیچه، فیلسوفان همواره با معنای خوشبختی و اینکه آیا رسیدن به آن ممکن است یا خیر، دستوپنجه نرم کردهاند. برای برخی، مانند ارسطو و اپیکور، خوشبختی واقعی یک هدف قابل دستیابی بود، در حالی که برای دیگران، مانند کانت، خوشبختی واقعی هرگز قابل دستیابی نبود؛ کسانی هم بودند که مانند نیچه به طرز شگفتانگیزی اساس جستجوی خوشبختی را نفی میکردند.
از سوی دیگر، کانت میگفت که خوشبختی واقعی غیرقابل دسترس است، زیرا به عوامل و شرایط بیرونی که از کنترل ما خارج هستند، وابسته است. برای او، پیگیری اخلاق از طریق وظیفه بسیار مهمتر از تلاش برای لحظات گذرای شادی بود.
نیچه نیز خوشبختی را نشانهای از میانمایگی میدانست که باعث میشود افراد در وضعیتهای راحت و بدون چالش بمانند و پتانسیل رشد خود را محدود کنند.
@art_philosophyy
▪️دانشمندان یک قدم به نامرئیکردن انسان نزدیکتر شدند
دانشمندان چینی به نوعی ماده استتار دست یافتهاند که ترکیبات مولکولیاش طوری تنظیم میشود که به شکل پسزمینه محیطی که در آن قرار دارد درآید و مشاهده آن با چشم غیرمسلح ممکن نباشد
«شنل نامرئی» هری پاتر شاید بهزودی در میان ما به حرکت درآید، زیرا دانشمندان موفق شدهاند به فناوری استتاری دست یابند که با استفاده از آن در لباس افراد میتوان آنها را نامرئی کرد. به گزارش نیویورکپست، دانشمندان چینی به نوعی ماده استتار دست یافتهاند که ترکیبات مولکولیاش طوری تنظیم میشود که بهشکل پسزمینه محیطی که در آن قرار دارد درمیآید و مشاهده آن با چشم غیرمسلح ممکن نیست.
این مطالعه که ماه گذشته در مجله «ساینس ادونس» (Science Advances) منتشر شد، جزئیات این فناوری جدید را شرح میدهد. وانگ دونگشنگ، محقق ارشد علوم و فناوری الکترونیک چین، هفته گذشته در مصاحبهای گفت: «بهکارگیری این فناوری در لباسها میتواند فرد را کاملا نامرئی کند.»
نامرئی شدن ماده در فرایندی به نام «خودتطبیقی رنگی برگشتپذیر» یا «فوتوکرومیسم خودسازگار» (اساِیپی) رخ میدهد. در این فرایند مولکلولها در معرض طول موجهای خاصی از نور قرار میگیرند و با آنها منطبق میشوند و براساس آنها نظم میگیرند. این امر باعث میشود که ماده تغییر رنگ دهد و عملا دیده نشود. میتوان این تطبیق رنگی را نسخه مصنوعی آفتابپرست در نظر گرفت.
مواد «خودتطبیقی رنگی برگشتپذیر» از رنگها و مولکولهای آلی به نام «افزودنیهای دهنده-گیرنده استنهاوس» (donor-acceptor Stenhouse adducts) تشکیل شدهاند، که ترکیب شیمیایی و ساختاریشان در مواجهه با نور تغییر میکند. دانشمندان مینویسند که این ماده در تاریکی سیاهرنگ است و رنگدانههایش با قرار گرفتن در مقابل نور ناگهان تغییر میکند و به رنگ محیط پسزمینه درمیآید.
محققان برای بررسی اثربخشی این ماده محلول «خودتطبیقی رنگی برگشتپذیر» را درون یک ظرف شفاف ریختند و آن در جعبههایی با رنگهای مختلف مانند قرمز، سبز، زرد و سیاه قرار دادند و سپس متوجه شدند که این محلول مطابق رنگ جعبهها تغییر رنگ میدهد. در آزمایش دوم محققان این ماده آفتابپرست را در مجاورت محیطی با گیاهان قرمز، سبز و زرد در پسزمینه قرار دادند و مشاهده کردند که این ظرف طی یک دقیقه به رنگ محیط اطرافش درآمد.
مواد «خودتطبیقی رنگی برگشتپذیر» از سیستمهای استتار ساخت بشر، که به منابع انرژی خارجی و الکترونیکی پیچیده متکی است، موثرتر و راحتتر است، همچنین پیچیدگی و هزینه بالای این فناوریها استفاده گسترده از آن را محدود میکند، در حالی که دانشمندان میتوانند برای استتار بهراحتی از اسپری «اساِیپی» استفاده کنند. به گفته محققان از این فناوری میتوان در حوزههای مختلف از معماری تا موارد نظامی و حتی «فناوری ضد جعل» استفاده کرد.
دانشمندان امیدوارند تا در مجموعه رنگی «اساِیپی» رنگ آبی و بنفش را هم قرار دهند که در حال حاضر در این مجموعه گنجانده نشده است. دکتر وانگ میگوید که میکوشند تا با افزودن رنگهای فتوکرومیک بیشتر و تنظیم ترکیبات آنها به تمایزات دقیقتر در رنگ و تغییرپذیری سریعتر دست یابند.
#علم
#فلسفه
#هنر
@art_philosophyy
دانشمندان چینی به نوعی ماده استتار دست یافتهاند که ترکیبات مولکولیاش طوری تنظیم میشود که به شکل پسزمینه محیطی که در آن قرار دارد درآید و مشاهده آن با چشم غیرمسلح ممکن نباشد
«شنل نامرئی» هری پاتر شاید بهزودی در میان ما به حرکت درآید، زیرا دانشمندان موفق شدهاند به فناوری استتاری دست یابند که با استفاده از آن در لباس افراد میتوان آنها را نامرئی کرد. به گزارش نیویورکپست، دانشمندان چینی به نوعی ماده استتار دست یافتهاند که ترکیبات مولکولیاش طوری تنظیم میشود که بهشکل پسزمینه محیطی که در آن قرار دارد درمیآید و مشاهده آن با چشم غیرمسلح ممکن نیست.
این مطالعه که ماه گذشته در مجله «ساینس ادونس» (Science Advances) منتشر شد، جزئیات این فناوری جدید را شرح میدهد. وانگ دونگشنگ، محقق ارشد علوم و فناوری الکترونیک چین، هفته گذشته در مصاحبهای گفت: «بهکارگیری این فناوری در لباسها میتواند فرد را کاملا نامرئی کند.»
نامرئی شدن ماده در فرایندی به نام «خودتطبیقی رنگی برگشتپذیر» یا «فوتوکرومیسم خودسازگار» (اساِیپی) رخ میدهد. در این فرایند مولکلولها در معرض طول موجهای خاصی از نور قرار میگیرند و با آنها منطبق میشوند و براساس آنها نظم میگیرند. این امر باعث میشود که ماده تغییر رنگ دهد و عملا دیده نشود. میتوان این تطبیق رنگی را نسخه مصنوعی آفتابپرست در نظر گرفت.
مواد «خودتطبیقی رنگی برگشتپذیر» از رنگها و مولکولهای آلی به نام «افزودنیهای دهنده-گیرنده استنهاوس» (donor-acceptor Stenhouse adducts) تشکیل شدهاند، که ترکیب شیمیایی و ساختاریشان در مواجهه با نور تغییر میکند. دانشمندان مینویسند که این ماده در تاریکی سیاهرنگ است و رنگدانههایش با قرار گرفتن در مقابل نور ناگهان تغییر میکند و به رنگ محیط پسزمینه درمیآید.
محققان برای بررسی اثربخشی این ماده محلول «خودتطبیقی رنگی برگشتپذیر» را درون یک ظرف شفاف ریختند و آن در جعبههایی با رنگهای مختلف مانند قرمز، سبز، زرد و سیاه قرار دادند و سپس متوجه شدند که این محلول مطابق رنگ جعبهها تغییر رنگ میدهد. در آزمایش دوم محققان این ماده آفتابپرست را در مجاورت محیطی با گیاهان قرمز، سبز و زرد در پسزمینه قرار دادند و مشاهده کردند که این ظرف طی یک دقیقه به رنگ محیط اطرافش درآمد.
مواد «خودتطبیقی رنگی برگشتپذیر» از سیستمهای استتار ساخت بشر، که به منابع انرژی خارجی و الکترونیکی پیچیده متکی است، موثرتر و راحتتر است، همچنین پیچیدگی و هزینه بالای این فناوریها استفاده گسترده از آن را محدود میکند، در حالی که دانشمندان میتوانند برای استتار بهراحتی از اسپری «اساِیپی» استفاده کنند. به گفته محققان از این فناوری میتوان در حوزههای مختلف از معماری تا موارد نظامی و حتی «فناوری ضد جعل» استفاده کرد.
دانشمندان امیدوارند تا در مجموعه رنگی «اساِیپی» رنگ آبی و بنفش را هم قرار دهند که در حال حاضر در این مجموعه گنجانده نشده است. دکتر وانگ میگوید که میکوشند تا با افزودن رنگهای فتوکرومیک بیشتر و تنظیم ترکیبات آنها به تمایزات دقیقتر در رنگ و تغییرپذیری سریعتر دست یابند.
#علم
#فلسفه
#هنر
@art_philosophyy
New York Post
Real-life 'invisibility cloak' one step closer — scientists unveil...
Scientists have devised a camouflage material that adjusts its molecular composition to blend into the background, potentially rendering the wearer imperceptible to the naked eye.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ رویای کسانی که رویاپردازی میکنند باعث نگرانی کسانی ست که رویایی ندارند...!
#ژیل_دلوز
@art_philosophyy
#ژیل_دلوز
@art_philosophyy
فلسفه و هنر
▪️ رویای کسانی که رویاپردازی میکنند باعث نگرانی کسانی ست که رویایی ندارند...! #ژیل_دلوز @art_philosophyy
▪️رویای دیگری رویای من است
چه شد آن انسانی را که خود را اهّم مخلوقات میدانست حال میل دیگری را میل خود و فکر دیگری را فکر خود میداند؟؛ داشتن چنین اندیشهای ناشی از فقدان است و فقدان آنچه که او دارد و من ندارم از حسد است.
کارکرد مغز، فکر واندیشه است و هر عضوی از جسم زمانی میمیرد که وظیفه خود را از دست بدهد کسی هم که تفکر نکند روزی فرا خواهد رسید که عقل خود را از دست میدهد بنابراین عقلی که قدرت سوال، تعجب و شک را نداشته باشد عقل نیست امکان دارد همه چیز به جز عقل باشد و نیز ممکن است مویرگ یا رگ مرده ای باشد که هیچ حس و کارایی ندارد.
«انسانی که نه هویت دارد و نه اندیشه و وقتی هویتی به مفهوم اندیشه از هستیت انسان تهی میشود چه برجای می ماند؟! »
رابرت انیس تفکر را توانایی اندیشیدن در مسیری که مستدل میباشد میداند و جوامعی که توهم دانایی دارند را تا زمانی که کرنشی در قبال اندیشه نداشته باشند محکوم میداند به تفرد و تعبد.
پاول کوژینسکی کارتونیست بزرگ لهستانی میگوید. #انسان_گرسنه در درجه نخست هدفی جز سیر شدن شکم ندارد و غم #نان اجازه نمیدهد که انسان به تماشای جهان بنشیند، در زندگی عمیق شود، کتاب بخواند، یاد بگیرد و آگاهیاش را بالا برده و به جهان اطراف خود بیاندیشند. آدمی در نتیجه اندیشه #فقیرانه پا را فراتر از #جهل نمیگذارد! به همین دلیل است که گرسنه نگه داشتن اکثریت ملتی، ضامن بقای طبقات حاکمه است.چیزی که با فقر یکجا جمع نمیشود، #آگاهی است.
در دوران ظلمت باید ارزش هر چیزی را که به #آزادی میرسد و با آزادی به دست میآید، به خودت نشان دهی. با به خاطر سپردن و تامل کردن و سپس تکرارش در تامل.
«کین طلب در تو گروگان خداست
زانک هر طالب به مطلوبی سزاست»
خواستن توانستن است ولی هر خواستنی توانستن نیست و فرق است بین انسان بودن ونبودن و عمل کردن ونکردن ...ولی تو به فعل برسان. این تنها راه زنده ماندن در دوران ظلم است. #عصر_ظلمت دوران بیرؤیا کردن آدمهاست. دوران زندگی بدون تخیل و اندیشه و اندیشیدن بیش از آنکه به هوش و ذکاوت نیاز داشته باشد، محتاج شهامت است و همراهی با بیباکان.
#ژیل_دلوز
@art_philosophyy
چه شد آن انسانی را که خود را اهّم مخلوقات میدانست حال میل دیگری را میل خود و فکر دیگری را فکر خود میداند؟؛ داشتن چنین اندیشهای ناشی از فقدان است و فقدان آنچه که او دارد و من ندارم از حسد است.
کارکرد مغز، فکر واندیشه است و هر عضوی از جسم زمانی میمیرد که وظیفه خود را از دست بدهد کسی هم که تفکر نکند روزی فرا خواهد رسید که عقل خود را از دست میدهد بنابراین عقلی که قدرت سوال، تعجب و شک را نداشته باشد عقل نیست امکان دارد همه چیز به جز عقل باشد و نیز ممکن است مویرگ یا رگ مرده ای باشد که هیچ حس و کارایی ندارد.
«انسانی که نه هویت دارد و نه اندیشه و وقتی هویتی به مفهوم اندیشه از هستیت انسان تهی میشود چه برجای می ماند؟! »
رابرت انیس تفکر را توانایی اندیشیدن در مسیری که مستدل میباشد میداند و جوامعی که توهم دانایی دارند را تا زمانی که کرنشی در قبال اندیشه نداشته باشند محکوم میداند به تفرد و تعبد.
پاول کوژینسکی کارتونیست بزرگ لهستانی میگوید. #انسان_گرسنه در درجه نخست هدفی جز سیر شدن شکم ندارد و غم #نان اجازه نمیدهد که انسان به تماشای جهان بنشیند، در زندگی عمیق شود، کتاب بخواند، یاد بگیرد و آگاهیاش را بالا برده و به جهان اطراف خود بیاندیشند. آدمی در نتیجه اندیشه #فقیرانه پا را فراتر از #جهل نمیگذارد! به همین دلیل است که گرسنه نگه داشتن اکثریت ملتی، ضامن بقای طبقات حاکمه است.چیزی که با فقر یکجا جمع نمیشود، #آگاهی است.
در دوران ظلمت باید ارزش هر چیزی را که به #آزادی میرسد و با آزادی به دست میآید، به خودت نشان دهی. با به خاطر سپردن و تامل کردن و سپس تکرارش در تامل.
«کین طلب در تو گروگان خداست
زانک هر طالب به مطلوبی سزاست»
خواستن توانستن است ولی هر خواستنی توانستن نیست و فرق است بین انسان بودن ونبودن و عمل کردن ونکردن ...ولی تو به فعل برسان. این تنها راه زنده ماندن در دوران ظلم است. #عصر_ظلمت دوران بیرؤیا کردن آدمهاست. دوران زندگی بدون تخیل و اندیشه و اندیشیدن بیش از آنکه به هوش و ذکاوت نیاز داشته باشد، محتاج شهامت است و همراهی با بیباکان.
#ژیل_دلوز
@art_philosophyy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️مارک زاکربرگ اعلام کرد که در حال بازیابی آزادی بیان در فیس بوک/اینستاگرام و حذف فکت چکر ها و آوردن کامیونیتی نوت به متا است.
این حرف او یعنی تا به امروز او و تمام پلتفرمهایش مغرضانه عمل میکردند و دست به نقض آزادی بیان گسترده میزدند!
@art_philosophyy
این حرف او یعنی تا به امروز او و تمام پلتفرمهایش مغرضانه عمل میکردند و دست به نقض آزادی بیان گسترده میزدند!
@art_philosophyy
فلسفه و هنر
▪️مارک زاکربرگ اعلام کرد که در حال بازیابی آزادی بیان در فیس بوک/اینستاگرام و حذف فکت چکر ها و آوردن کامیونیتی نوت به متا است. این حرف او یعنی تا به امروز او و تمام پلتفرمهایش مغرضانه عمل میکردند و دست به نقض آزادی بیان گسترده میزدند! @art_philosophyy
▪️واکنش پاول دوروف به پست زاکربرگ
https://www.tgoop.com/durov/391
🧐 من افتخار میکنم که تلگرام مدتها قبل از اینکه از نظر سیاسی ایمن شود از #آزادی_بیان حمایت کرده است. ارزش های ما به چرخه های انتخاباتی ایالات متحده بستگی ندارد.
😂 امروز دیگر پلتفرمها اعلام میکنند که اکنون سانسور کمتری خواهند داشت. اما آزمون واقعی ارزشهای تازه کشفشده آنها زمانی رخ خواهد داد که بادهای سیاسی دوباره تغییر کنند. حمایت از چیزی که هیچگونه ریسکی ندارد، بسیار راحت است.
@art_philosophyy
https://www.tgoop.com/durov/391
🧐 من افتخار میکنم که تلگرام مدتها قبل از اینکه از نظر سیاسی ایمن شود از #آزادی_بیان حمایت کرده است. ارزش های ما به چرخه های انتخاباتی ایالات متحده بستگی ندارد.
😂 امروز دیگر پلتفرمها اعلام میکنند که اکنون سانسور کمتری خواهند داشت. اما آزمون واقعی ارزشهای تازه کشفشده آنها زمانی رخ خواهد داد که بادهای سیاسی دوباره تغییر کنند. حمایت از چیزی که هیچگونه ریسکی ندارد، بسیار راحت است.
@art_philosophyy