Telegram Web
✳️ دربارهٔ نمایهٔ تفصیلی

🔻تصویر با متن سیاه، بخشی از نمایهٔ کتاب «افغانستان در پنج قرن اخیر» است که من قریب به بیست سال پیش استخراج کردم. در این کتاب حدود ۹۰ بار نام دوست‌محمد خان آمده است و این‌ها با قید شماره صفحات نمایه شده است. کار پرزحمتی بود ولی در عمل کارآیی این نمایه بسیار نبود، چون شخص باید به ۹۰ صفحهٔ متفاوت مراجعه کند تا ببیند که مطلب مورد نظر او در مورد این شخصیت بیان شده است یا نه.

🔻تصویر با متن رنگی، بخشی از مدخل «دوست‌محمد خان» در کتاب «پایان بالادستی تاریخی» است که هم‌اکنون بر سر دست دارم. در اینجا تعداد مدخل‌ها کمتر است ولی به صورت تفصیلی است، به گونه‌ای که کار پژوهشگر را بسیار آسان می‌کند. حتی فقط با مرور همین نمایه به تنهایی می‌توان تصویری از هر شخصیت به دست آورد.

🔻البته استخراج این نمایه کار آسانی نیست. بسیار وقت می‌گیرد ولی ارزش دارد. و پیشنهاد می‌کنم دوستان مؤلف یا ویراستار بیشتر به سوی این نوع نمایه روی بیاورند.

🔻من این استخراج نمایهٔ تفصیلی را از جناب دکتر محمدسرور مولایی آموختم که ایشان برای جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ این کار را کرده بودند. خدا حفظشان کند.

#نمایه
👍9
✳️ نکته‌های نگارش

من دو بار این عبارت را خواندم و برایم قضیه مبهم بود.
«در واقع به نظر می‏‌رسد امر عبدالرحمان خان در دسمبر ۱۸۸۶ برای ملی‌‏ساختن شماری از وقفیه‌‏های زیارت علی، اسحاق خان را متقاعد ساخت تا کاری برای متوقف‌‏ساختن زیاده‌‏روی‏‌های امیر صورت بگیرد.»

قضیه این بود که من آن «امر عبدالرحمان» را به اشتباه، «امیر عبدالرحمان» می‌‌خواندم و می‌دیدم عبارت معنی نمی‌دهد. «امیر عبدالرحمان اسحاق خان را متقاعد ساخت تا کاری برای متوقف‌ساختن زیاده‌روی‌های امری صورت بگیرد»؟ یعنی چه؟

چرا من این کلمه را اینجا «امیر» می‌خواندم؟ چون در این متن، معمولاً کلمهٔ «امیر» در مورد او بسیار به کار رفته است و چشم من بر حسب عادت، آن را «امیر عبدالرحمان» می‌خواند.

می‌خواهم به این نکتهٔ ظریف اشاره کنم که گاهی کلمات ممکن است در هم‌نشینی با همدیگر، خواننده را به خطا بیندازند و در چنین مواردی می‌شود کلمه را تغییر داد. مثلاً می‌شد نوشت «فرمان عبدالرحمان خان...»

من از این قبیل موارد در متن‌هایی که ویرایش کرده‌ام، بسیار دیده‌ام. باز شاید مثال‌هایی دیگر هم نقل کنم. به هر حال نکته‌ای است که شاید کمتر به آن توجه شده است.

#نگارش
@asarkazemi
👍115
✳️ پایگاه فرهنگ املایی «ویراستاران»

🔻من به‌تازگی از این فرهنگ املایی برخط بسیار استفاده می‌کنم. پیش از این از کتاب فرهنگ املایی خط فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی استفاده می‌کردم که البته آن هم بسیار سودمند بود. ولی شاید کتاب در دسترس همه نباشد و این پایگاه، همیشه در دسترس است.

🔻 پیشنهاد می‌کنم دوستان ویراستار در صورت دسترسی به اینترنت، این صفحه را داشته باشند و کلمه‌ای را که در مورد شکل نوشتنش ابهام دارند، از اینجا بیابند.

https://emla.virastaran.net/
8👍8👎2
✳️ ویل للمجستین*

🔻در جستجو و جایگزینی محتاط باشیم


🔻 شخص خواسته است که «اش» ضمیر را به کلمه نزدیک سازد و جستجو و جایگزینی کلی داده است، غافل از این که ورد، کلاه «آ» را نادیده می‌گیرد و «هم آش هست» را به «هم‌اش هست» تبدیل می‌کند.

*. مجستین: کسانی که جستجو و جایگزینی را با بی‌باکی انجام می‌دهند و همانا که آنان از زیانکاران‌اند.

#آموزشی_کاظمی
#ویرایش
#جستجو_و_جایگزینی
@asarkazemi
😁11🤩2
✳️ شریک ساختن

🔻در این سال‌ها کاربرد «شریک ساختن» به معنی به اشتراک گذاشتن یا حتی بیان کردن، بسیار مرسوم شده است و این از غلط‌های رایج روزگار ماست.

🔻شریک یعنی کسی که در امری با ما همدست یا سهیم است. معنی آن در قدیم هم همین بوده است. با این معنی، «شریک شدن» یعنی این که دو نفر در کاری با هم مشارکت یا همدستی می‌کنند. مثلاً شریک شدن در یک معامله یا تجارت یا تولید.

🔻پس شریک ساختن در مورد شخصی که در کاری یا چیزی با ما سهیم می‌شود یا مشارکت می‌کند، درست است. مثل این که بگوییم «در آن لحظات، انگار شریک تنهایی‌اش می‌شدم.» یا
«مرا شریک غم‌هایت بدان.»

🔻اما در مورد چیزی که به مشارکت گذاشته می‌شود یاارائه می‌شود، نمی‌شود گفت آن چیز را شریک ساختیم، بلکه باید بگوییم تقسیم کردیم یا قسمت کردیم، یا بیان کردیم.

🔻پس به جای «دوست نداشتم غصه‌هایم را با کسی شریک کنم.» می‌شود گفت «دوست نداشتم کسی را با غصه‌هایم شریک کنم.»

🔻یا به جای «پیشنهادهایم را با آنان شریک کردم.» می‌توانیم بنویسیم «پیشنهادهایم را به آنان بیان کردم» یا «پیشنهادهایم را به آنان مطرح کردم.»

🔻در پایان یک قاعده را بگویم. هر جا که می‌خواهید کلمهٔ «شریک» به کار برید، ببینید که اگر به جای آن «همدست» یا «سهیم» بیاوریم، درست است یا نه. در همان نمونه‌های بالا، آیا می‌شود گفت «پیشنهادهایم را با آنان همدست کردم» یا «غصه‌هایم را با کسی سهیم کردم»؟

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
👍112
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✳️ و اینک لحظات آماده‌سازی نهاییِ آخرین قسمت از فیلم‌های «اصول و قواعد صفحه‌آرایی کتاب»
🔻 این کار در آبان ۱۴۰۲ شروع شد و به دلیل مشغله‌های بسیاری که در این یک دو سال اخیر داشتم، مدت‌ها به وقفه برخورد کرد.
🔻 قرار است که این مجموعه به اضافهٔ مجموعهٔ «صفحه‌آرایی کتاب در این‌دیزاین» که قبلاً منتشر شده است، یک خودآموز کامل صفحه‌آرایی کتاب باشد و هر مجموعه، بخشی از این امر را عهده‌دار شود. به گونه‌ای که شخصی که ذوق و استعداد صفحه‌آرایی دارد، بتواند با این دو مجموعه به یک صفحه‌آرای حرفه‌ای بدل شود.

🔻 امیدوارم که در روزهای آینده بتوانم این مجموعه را در سایت خودم عرضه کنم.

@asarkazemi
16👍4
♻️ سه‌گانه‌های نگارش

🔻 متن اصلی
او به احتمال، یکی از نویسندگان رسائل آن جریان فکری به شمار می‌رود.

🔹 نظر ویراستار
در حال ویرایش متنی هستم که در آن به وفور از «به شمار می‌رود» استفاده شده است. باید در نظر داشته باشیم که «به شمار می‌رود» وقتی است که چیزی قطعیت و صراحت نداشته باشد و در اذهان دیگران مطرح باشد.
حالا در این عبارت، این عدم قطعیت را همان «به احتمال» به ما القا می‌کند. پس «به شمار می‌رود» لازم نیست. باید بگوییم «است»
به شمار می‌رود برای وقتی است که آن «به احتمال» را نداشته باشیم.

حاصل ویرایش
۱. او به احتمال، یکی از نویسندگان رسائل آن جریان فکری است.
۲. او یکی از نویسندگان رسائل آن جریان فکری به شمار می‌رود.

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
👍9
آثار محمدکاظم کاظمی
♻️ سه‌گانه‌های نگارش 🔻 متن اصلی او به احتمال، یکی از نویسندگان رسائل آن جریان فکری به شمار می‌رود. 🔹 نظر ویراستار در حال ویرایش متنی هستم که در آن به وفور از «به شمار می‌رود» استفاده شده است. باید در نظر داشته باشیم که «به شمار می‌رود» وقتی است که چیزی قطعیت…
موارد دیگری از «به شمار می‌رود» در آن متن، در حالی که خیلی از این موارد قطعی است و نیازی به «به شمار می‌رود» ندارد. مثلاً این مورد که عبارت «درواقع» دارد و حاکی از قطعیت آن است.
🔻 طرح «علم عمران» ابن‌خلدون در واقع نوعی معرفتِ جامعه‌‌شناسانه به شمار می‌رود.
اینجا می‌شد بگوید «است»

🔻از نظرِ ابن‌خلدون، عمران از ویژگی‌های انسانی به شمار می‌رود.
همین که می‌گوییم «از نظر» همان نسبیت را القا می‌کند و نیازی نیست که باز «به شمار می‌رود» بیاوریم. یعنی یا باید گفت «ابن خلدون عمران را از ویژگی‌های انسانی به شمار می‌آورد» و یا باید گفت «از نظر ابن خلدون، عمران از ویژگی‌های انسانی است.»
✳️ چنانچه / چنان‌که

فرقی است بین این دو کلمه. اولی به معنی «درصورتی‌که» یا «اگر» است و دومی به معنی «آن‌گونه‌که». بسیار، بسیار دیده‌ام که «چنانچه» را به جای «چنان‌که به کار برده‌اند.
🔸 هر جا خواستید بدانید که «چنانچه» اینجا درست به کار رفته است یا نه، معادل آن یعنی «در‌صورتی‌که» را به جایش بگذارید و ببینید که درست معنی می‌دهد یا نه.

🔹 این چند مورد نادرست از کاربرد چنانچه. در همه این موارد باید «چنان‌که» آورد.

🔻 ابن خلدون وقتی از «عمران» می‌گوید، مرادش پویش فرهنگِ یکجانشینی و «حضاره» به معنای مدنیت است، چنانچه گفته است: «اجتماع برای نوع انسان اجتناب ناپذیر و ضروری است».

🔻 ویژگی عمدهٔ آن را به قول دیدرو «تغییردادنِ شیوهٔ اندیشیدن» تشکیل می‌داد، چنانچه کانت شرح داده است: روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده‌ است.

🔸 در ضمن این نکته را هم عرض بکنم که از نظر نگارش، «چنانچه» به صورت پیوسته توصیه می‌شود و «چنان‌که» با نیم‌فاصله. یعنی همین‌طور که من نوشته‌ام.

#نگارش
@asarkazemi
👍8
آثار محمدکاظم کاظمی
✳️ چنانچه / چنان‌که فرقی است بین این دو کلمه. اولی به معنی «درصورتی‌که» یا «اگر» است و دومی به معنی «آن‌گونه‌که». بسیار، بسیار دیده‌ام که «چنانچه» را به جای «چنان‌که به کار برده‌اند. 🔸 هر جا خواستید بدانید که «چنانچه» اینجا درست به کار رفته است یا نه، معادل…
🔸مواردی از کاربرد درست «چنانچه» که به معنی «اگر» یا «درصورتی‌که» است و این‌ها درست است.

🔻کمتر کسی هست که همهٔ عواطف محبت آمیزش، چنانچه با هم در نظر گرفته شوند، تعادل عواطف خود خواهانه‌اش را برهم نزند.

🔹نکتهٔ مهم در هنگام ویرایش خیلی مراقب باشیم که یک بار به سرمان نزند همه «چنانچه»ها را با جستجو و جایگزینی به «چنان‌که» تبدیل کنیم. باید تک تک انجام شود. ممکن است درست به کار رفته باشد یا ممکن است نقل قول از جایی باشد که حق تصرف در آن نداشته باشیم. مثلاً در شعر یا داستان یا کتاب چاپ‌شدهٔ یک نفر به کاررفته باشد و نقل شده باشد. این را دیگر نمی‌توان اصلاح کرد حتی اگر غلط باشد.

#نگارش
@asarkazemi
👍1
آثار محمدکاظم کاظمی
🔸مواردی از کاربرد درست «چنانچه» که به معنی «اگر» یا «درصورتی‌که» است و این‌ها درست است. 🔻کمتر کسی هست که همهٔ عواطف محبت آمیزش، چنانچه با هم در نظر گرفته شوند، تعادل عواطف خود خواهانه‌اش را برهم نزند. 🔹نکتهٔ مهم در هنگام ویرایش خیلی مراقب باشیم که یک بار…
✳️ ما حتی در مواردی که یک غلط در متن محرز است، گاهی حق اصلاح نداریم.

🔸در حاشیهٔ بحث «چنانچه» این را بگویم که ما همیشه حق نداریم خطاهای نگارشی را اصلاح کنیم. در موارد بسیاری باید متن را به شکلی که هست حفظ کرد. بعضی از این موارد را اینجا می‌نویسم.

🔻 شعر، به خصوص شعری که برای ویرایش ادبی و شعری به ما سپرده نشده است و ما فقط ویراستار فنی آن هستیم. ما حتی حق تغییر یک کلمه در شعر را نداریم، مگر این که خود شاعر آن را به نیت اصلاح به ما سپرده باشد.

🔻 دیگر متون ادبی مثل داستان، نمایشنامه، داستانک و... که در آن‌ها زبان اهمیت دارد و ما باید سبک و ساختار نثر نویسنده را حفظ کنیم. مگر این که خود نویسنده این اختیار را به ما داده باشد.

🔻متون کلاسیک یا متون متأخر که شکل کلاسیک یافته‌اند. مثلاً ما حق نداریم حتی یک کلمه از داستان‌های صادق هدایت یا پژوهش‌های ملک‌الشعرا بهار را اصلاح کنیم.

🔻در مواردی که مؤلف نویسنده‌ای سرشناس یا صاحب‌سبک یا متخصص امور نگارش باشد.

🔻در مواردی که مؤلف درگذشته است یا در دسترس نیست و یا به ما اجازهٔ ویرایش زبانی نداده است.

🔻 در مواردی که عبارت نقل قول از جایی دیگر است. یعنی مثلاً نویسنده بخشی از یک کتاب دیگر را که چاپ شده است، نقل می‌کند.

🔹در مجموع در حوزهٔ ویرایش زبانی باید خیلی محتاط باشیم و فقط در مواردی متن را اصلاح کنیم که اختیار آن را داریم. من در مقاله‌ای دربارهٔ‌ ویرایش که در فصلنامۀ خط سوم منتشر شده و در سایت من هم هست نیز به این موضوع پرداخته‌ام.

🔹 البته این محدودیت در ویرایش زبانی و محتوایی است. ولی در ویرایش فنی مثل اصلاح رسم‌الخط و نقطه‌گذاری و قطع و وصل کلمات، دست ما بازتر است و فقط در موارد خیلی خاص محدودیت داریم. در همان مقاله مواردی را بازگو کرده‌ام.

@asarkazemi
2
♻️ سه‌گانه‌های نگارش

🔻 متن اصلی
با توجه به همین مسئله است که عشق به «انسان»، سویه‌های اصلی فلسفهٔ مدنی اسپینوزا را تشکیل می‌دهد، مسئله‌ای که یادآورِ آرمان‌های انسان باورانهٔ ارسطوییانِ قرون میانهٔ اسلامی و نوافلاطونیان سال‌های آغازین رنسانس اروپاست.

🔹 نظر ویراستار
گاهی بدون دلیل، دو عبارت را که می‌توانند در دو جملهٔ مستقل بیایند، حالت پایه و پیرو می‌دهیم و در یک جمله با «که» وصل می‌کنیم. مثلاً می‌گوییم «امسال سال خوبی بود، سالی که من در آن تحصیلم را به پایان بردم.» این جمله می‌تواند چنین تفکیک شود: «امسال سال خوبی بود. من در این سال تحصیلم را به پایان بردم.»
حالا این یک عبارت نسبتاً ساده و کوتاه بود. ولی موردی که در بالا آمده است، بخشی از یک متن فلسفی است و طولانی هم هست. در متن فلسفی درک تک تک جمله‌ها سخت است، چه برسد به این که حالت پایه و پیرو بیابند.

حاصل ویرایش
با توجه به همین مسئله است که عشق به «انسان»، سویه‌های اصلی فلسفهٔ مدنی اسپینوزا را تشکیل می‌دهد. این مسئله یادآورِ آرمان‌های انسان باورانهٔ ارسطوییانِ قرون میانهٔ اسلامی و نوافلاطونیان سال‌های آغازین رنسانس اروپاست.

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
1
آثار محمدکاظم کاظمی
♻️ سه‌گانه‌های نگارش 🔻 متن اصلی با توجه به همین مسئله است که عشق به «انسان»، سویه‌های اصلی فلسفهٔ مدنی اسپینوزا را تشکیل می‌دهد، مسئله‌ای که یادآورِ آرمان‌های انسان باورانهٔ ارسطوییانِ قرون میانهٔ اسلامی و نوافلاطونیان سال‌های آغازین رنسانس اروپاست. 🔹 نظر…
✳️ یک نمونهٔ دیگر از آن جملات پایه و پیرو، طولانی‌تر از مثال بالایی، آن هم باز در یک متن فلسفی

استدلال اسپینوزا به نفع آزادی معطوفِ سه ادعاست: نخست: محال است حکومت آزادی اندیشه را به‌ گونهٔ مؤثری محدود کند؛ دوم: می‌‌توان به آزادی اندیشه در واقع بدون آسیب‌رساندن به قدرت دولت مجال داد؛ و سوم: اقتدارِ سیاسی باید متمرکز بر مهارکردن عمل باشد و نه محدودکردن اندیشه، انگاره‌ای که تفاوت میان اندیشه و عمل را واردِ مباحثِ فلسفی و علوم اجتماعی کرد و نقطهٔ عزیمتی برای لاک ، میل و کانت در رابطه با تولرانس شد.
👍2
♻️ سه‌گانه‌های نگارش

🔻 متن اصلی
لاک از پیشگامان «نظریهٔ رضایت » به شمار می‌رود، نگرشی فلسفی که از «تحول تدریجی مبنای مشروعیت از حق الهی و حقوق طبیعی در قرون وسطا به رضایت در دوران مدرن» حکایت می‌کند.

🔹 نظر ویراستار
من در چند یادداشت پیش دربارهٔ دو موضوع بیشتر نوشتم، یکی کاربرد «به شمار رفتن» در مواردی که امر قطعی است و دیگری اتصال غیرلازم دو جمله به هم، به صورت پایه و پیرو. در این جمله هر دو اتفاق با هم افتاده است. این مثال خوبی است برای چند یادداشت قبلی «سه‌گانه‌های نگارش»

حاصل ویرایش
لاک از پیشگامان «نظریهٔ رضایت » است. این نگرش فلسفی از «تحول تدریجی مبنای مشروعیت از حق الهی و حقوق طبیعی در قرون وسطا به رضایت در دوران مدرن» حکایت می‌کند.

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
2👍1
♻️ سه‌گانه‌های نگارش

🔻 متن اصلی
لسینگ مدافع پرآوازهٔ رواداری و تساهل بود و در این راستا گام‌های بلندی برداشته و گرایش‌های خودمدارانگارانه را با پرسش مواجه کرده است.

🔹 نظر ویراستار
در اینجا دو جمله با «و» عطف به هم پیوند خورده‌اند و لازم نیست. به نظرم در مجموع بکوشیم که وقتی مقدور است، جملات طولانی را به دو جمله تفکیک کنیم. چرا باید خواننده تا آخر عبارت که حاوی دو جمله است، در تعلیق بماند؟ یک جمله را تمام کنیم، نقطه بگذاریم و جملهٔ بعدی را بیاوریم. آنگاه مخاطب ابتدا پیام جملهٔ‌ قبل را می‌گیرد، به ذهن می‌سپارد و جملهٔ بعد را می‌خواند.

حاصل ویرایش
لسینگ مدافع پرآوازهٔ رواداری و تساهل بود. او در این راستا گام‌های بلندی برداشته و گرایش‌های خودمدارانگارانه را با پرسش مواجه کرده است.

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
4
این شکل مثلثی را می‌بینید؟

🔻 این شکل به صورت یک مسیر طراحی شده است و در اینجا در زیر عنوان‌ها و نیز جاهای دیگری از این کتاب استفاده شده است.

🔻طبیعتاً تنظیم آن یک مقدار زحمت دارد. باید برای تک تک عنوان‌ها آن را در این محل بگذاری. یا به متن لنگر کنی، یا در صفحهٔ مستر بگذاری. در کل کار را وقت‌گیر می‌سازد به خصوص اگر تعداد عنوان‌ها بسیار باشد.

🔻باز اگر خواستی این را برای همه عنوان‌ها کوچک و بزرگ کنی مشکل داری. اگر خواستی به صورت یکسان جابه‌جا کنی زحمت دارد.

🔻نمی‌گویم خیلی سخت است. با کمک آبجکت استایل در این‌دیزاین و لنگرکردن آن به متن کار تا حدود زیادی آسان می‌شود. ولی بگذارید یک روش بهتر را بگویم.

✳️ در یادداشت بعدی یک روش بهتر را معرفی می‌کنم.

#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
👍2
آثار محمدکاظم کاظمی
این شکل مثلثی را می‌بینید؟ 🔻 این شکل به صورت یک مسیر طراحی شده است و در اینجا در زیر عنوان‌ها و نیز جاهای دیگری از این کتاب استفاده شده است. 🔻طبیعتاً تنظیم آن یک مقدار زحمت دارد. باید برای تک تک عنوان‌ها آن را در این محل بگذاری. یا به متن لنگر کنی، یا در…

ایجاد مثلث با ویرایش فونت
در پیوست به یادداشت قبل

🔻 من آن مثلث یادداشت قبل را با ویرایش یک فونت ایجاد کردم. یعنی اکنون من فونتی دارم که آن مثلث در کنار دیگر کاراکترهایش وجود دارد. در تصویر، در پنجرهٔ گلیف در این‌دیزاین آن را می‌بینید. در ورد هم در قسمت سیمبول‌ها قابل مشاهده است.

🔻ویرایش فونت بسیار آسان است. کافی است شکل را به صورت مسیر، داخل یکی از برنامه‌های ویرایشگر فونت، در محل کاراکتر دلخواه خود پیست کنی و از آن فونت یک کپی بگیری. دربارهٔ ویرایش فونت، من یک فیلم آموزشی هم دارم.

✳️ محاسن این روش بسیار است. من چند مورد را می‌نویسم.
۱. در این صورت می‌شود آن کاراکتر را در وسط متن یا هر جایی تایپ کرد. هم‌چنین می‌شود برایش استایل ساخت.

۲. با جستجو و جایگزینی می‌شود آن را در هر جایی که بخواهیم بگذاریم.

۳. برای تغییر اندازه، تغییر رنگ و دیگر تغییرات، دیگر نیاز نیست تک تک مثلث‌ها را با موس یا با آبجکت استایل ویرایش کنیم. کافی است استایل متنی حاوی این علامت را اصلاح کنیم.

۴. افزون بر این‌دیزاین، می‌شود آن را در ورد یا هر برنامهٔ دیگری هم استفاده کرد.

۵. باز هم محاسن هست و اینجا فضا کم است.

@asarkazemi
👍1
آثار محمدکاظم کاظمی
‌ ایجاد مثلث با ویرایش فونت در پیوست به یادداشت قبل 🔻 من آن مثلث یادداشت قبل را با ویرایش یک فونت ایجاد کردم. یعنی اکنون من فونتی دارم که آن مثلث در کنار دیگر کاراکترهایش وجود دارد. در تصویر، در پنجرهٔ گلیف در این‌دیزاین آن را می‌بینید. در ورد هم در قسمت…
موردی دیگر از چیدن آن مثلث‌ها در همین کتاب که به صورت تک تک چیده شده است.
البته این‌دیزاین برای این کار امکاناتی دارد مثل ترازکردن و تنظیم فاصله میان اشکال. کار سختی هم نیست. ولی یک موضوع هست که اگر تصمیم ما عوض شود و مثلاً بخواهیم همه این مثلث‌ها در همین موقعیتی که هستند یک خرده کوچک شوند، یا بعضی‌هایشان تغییر رنگ بیابند یا فاصله سطرها بیشتر شود دیگر زحمت دارد.

ولی اگر از همان کاراکتر متنی مثلث که ساخته‌ایم استفاده کنیم می‌توانیم این‌ها را تایپ کنیم و با تنظیمات استایل، به هر شکلی که بخواهیم مرتب بسازیم یا کوچک و بزرگ کنیم یا تغییر رنگ دهیم.
آثار محمدکاظم کاظمی
♻️ سه‌گانه‌های نگارش 🔻 متن اصلی لاک از پیشگامان «نظریهٔ رضایت » به شمار می‌رود، نگرشی فلسفی که از «تحول تدریجی مبنای مشروعیت از حق الهی و حقوق طبیعی در قرون وسطا به رضایت در دوران مدرن» حکایت می‌کند. 🔹 نظر ویراستار من در چند یادداشت پیش دربارهٔ دو موضوع…
♻️ سه‌گانه‌های نگارش

🔻 متن اصلی
به همین جهت از تجویزِ راه میانی «گفت‌وگو» سخن می‌گوید و از مواجههٔ اگزوتوپیک در روابطِ «خود _ دیگری» حمایت می‌کند، چیزی که ویلیام کانولی در کتاب این‌همانی/ تفاوت آن را در قالبِ مفهوم «اخلاق استدلالی تربیت » یا «اخلاق مراقبت جدلی » مطرح می‌کند، رویکردی که معطوفِ موازنه میان همانندی و ذره‌انگاری است، چیزی که فلسفهٔ پسامدرن نیز مسیرِ آن را دنبال می‌کند.

🔹 نظر ویراستار
مثالی دیگر از جمله‌هایی که می‌توانستند مستقل از هم باشند، ولی به صورت پایه و پیرو درآمده‌اند، آن هم نه یک بار و نه دو بار، بلکه سه بار. یک بار می‌گوید «چیزی که» باز در نوبت بعد «رویکردی که» و باز دوباره «چیزی که». حاصل هم شده است عملاً یک عبارت به‌هم‌پیوستهٔ ۱۱۰ کلمه‌ای. من این عبارت را به این صورت در سه جمله تفکیک می‌کنم و فقط جملهٔ‌ آخری یک جملهٔ پیرو کوتاه دارد.

حاصل ویرایش
به همین جهت از تجویزِ راه میانی «گفت‌وگو» سخن می‌گوید و از مواجههٔ اگزوتوپیک در روابطِ «خود _ دیگری» حمایت می‌کند. این چیزی است که ویلیام کانولی در کتاب این‌همانی/ تفاوت آن را در قالبِ مفهوم «اخلاق استدلالی تربیت » یا «اخلاق مراقبت جدلی » مطرح می‌کند. این رویکرد معطوفِ موازنه میان همانندی و ذره‌انگاری است، چیزی که فلسفهٔ پسامدرن نیز مسیرِ آن را دنبال می‌کند.

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
1
2025/07/13 17:13:26
Back to Top
HTML Embed Code: