Telegram Web
✏️حکایت گفت‌وگویی در مرز ترفند و معماری: روایتی از تأثیر بازار غیرحرفه‌ای در معماری شهر (بخش اول) [ص ۳ از ۵]

🔺آقای مهندس، جوان مؤدبی است و دست‌کم با من رفتاری کاملاً محترمانه دارد و خودش را در جایگاه دانشجویی که طالب آموختن است معرفی می‌کند و پیداست که تمایل به ایجاد طرح دوستی و ایجاد صمیمیت بیشتر دارد. مرا به کارکنان شرکت هم خیلی محترمانه معرفی می‌کند. این نخستین بار نیست که با او ملاقات می‌کنم اما تا پیش از این گفت‌وگو شناختی از شخصیت او و نحوه‌ی کارش نداشته‌ام. از همان آغاز جلسه تناقضاتی در گفتارها ذهنم را مشغول می‌کند. خیلی طول نمی‌کشد که دریابم آقای مهندس آرشیتکت پیش رویم اصلاً مهندس نیست؛ نه هیچ‌گاه وارد دانشگاه شده و نه در همه‌ی عمر یک خط معماری ترسیم کرده است. با این حال با استخدام چند دانشجو یا فارغ‌التحصیل معماری با اندک دستمزد ماهانه، در سوابق خود طراحی و اجرای ده‌ها پروژه‌ی مسکونی و ویلایی را ثبت کرده است. آقای موسوم به مهندس در اصل جوانی بوده که پس از کسب مهارتی تجربی در یکی از فنون جانبی مرتبط با کار ساختمانی، اندک مدتی در این حرفه مشغول به کار شده، اما با مشاهده‌ی آشفته‌بازار معماری فرصتی یافته است تا با توفیق در بازاریابی خود را آرشیتکت معرفی کند. می‌گوید با فارغ‌التحصیلانی مواجه می‌شده که چیزی از معماری نمی‌دانستند و از خود ‌پرسیده: «چرا من نتوانم خودم را معمار معرفی کنم؟» از آنجا که تابلویی نمی‌بینم احتمالاً ثبت شرکت صورت نگرفته تا از بابت پاره‌ای دردسرها هم آسوده باشد. پیش‌تر قرار ملاقاتمان به منظور گفت‌وگویی بود برای مشاوره و ارزیابی نحوه‌ی همکاری‌مان؛ اما اینک درمی‌یابم با وجود این اوصاف، همکاری ما مطلوب نیست. با این حال از یک سو علاقه‌ی ایشان را به گفت‌وگو می‌بینم و متعهد شده‌ام او را همچون کسی بدانم که می‌خواهد بیاموزد و به معایب کارهای طراحی شرکت واقف شود و از سوی دیگر آسیب‌شناسی بازار غیرحرفه‌ای طراحی معماری از جمله موضوعاتی است که در یکی از کلاس‌ها با دانشجویان به مباحثه می‌گذاریم و این جلسه تا حدی که ایشان دست‌کم در این گفت‌وگو صادق باشند برایم مغتنم و پاسخگوی پرسش‌هایی چند خواهد بود. از این پس او را مهندس خطاب نمی‌کنم و به نام می‌خوانم، اما در یادداشتم از او با عنوان «آقای موسوم به مهندس» یاد خواهم کرد.
نخستین موضوع گفت‌وگو کیفیت طراحی نماهای چند ساختمان مسکونی است که به اتمام رسانده‌اند و همچنین بحث درباره‌ی یک طرح‌ جدید که همین هفته با کارفرما مذاکره شده اما هنوز کار طراحی شروع نشده است. چندین تصویر از طرح‌های متنوع پیش رویم می‌نهد و می‌گوید با کارفرما صحبت شده که از همه‌ی این طرح‌ها در طراحی نمای ساختمان مسکونی او استفاده شود و کارکنان شرکت هنوز از عهده برنیامده‌اند. می‌پرسم: «چطور ممکن است طرح‌هایی که مصالح و رنگ و سبکشان قابلیت همنشینی ندارند در یک طرح جمع شوند؟» و اینجاست که با نخستین ترفند کار آشنا می‌شوم. او به‌واسطه‌ی معرفی کارفرمای پروژه‌ی پیشین، توانسته جلسه‌ای با کارفرمای جدید برگزار کند و همین‌که دریافته کارفرما به دنبال نمایی مجلل، خاص و متفاوت است چندین تصویر جذاب برگرفته از صفحات مجازی شرکت‌های دیگر یا ساختمان‌های مسکونی و غیرمسکونی اجراشده در شهر را به او نشان داده و کارفرما با اعتماد به نظر آقای مهندس آرشیتکت و با تصور این‌که می‌توان همه‌ی این شکوه و زیبایی را یکجا جمع کرد، پذیرفته است طرحی را که از قبل آماده اجرا داشتند کنار نهاده و برای طرح جدید قراردادی ببندد.
در حالی که به تصاویر کارهای مسکونی و ویلایی اجراشده که همگی غیرحرفه‌ای، اما پرزرق‌وبرق دیده می‌شوند نگاه می‌کنم می‌گویم: «ببینید؛ این همان اشکال عمده‌ایست که در کارهای شما به نظر می‌رسد. یک طرح می‌بایست حداقلی از پیوستگی و انسجام میان اجزاء خود را داشته باشد تا بتوان عنوان طرح معماری را بر آن اطلاق کرد. معماری حاصل کنار هم قراردادن مقلدانه‌ی بخش‌هایی از طرح‌های مختلف نیست. افزون بر این، گاهی ممکن است یک کار هنری حاصل تقلید باشد، اما فراموش نکنید تنها هنرمند است که از عهده‌ی یک تقلید موفق برمی‌آید و حاصل کار یک تقلید ناشیانه و غیرحرفه‌ای همواره فاصله‌ی ملموسی با کار هنری دارد.» می‌گوید: «به نظر می‌رسد شما خیلی مشکل‌پسندید و به‌سختی طرحی را می‌پسندید.»🔻

#یادداشت #عارف_امامی‌مهر
@asmaaneh
✏️حکایت گفت‌وگویی در مرز ترفند و معماری: روایتی از تأثیر بازار غیرحرفه‌ای در معماری شهر (بخش اول) [ص ۴ از ۵]

🔺در حالی‌که سعی می‌کنم در پاسخ‌هایم حضور یکی از مهندسان معمار شرکت را که برای دقایقی علاقه‌مندانه ما را همراهی می‌کند در نظر داشته باشم می‌گویم: «شاید با یک تمثیل ساده و روشن بهتر بتوانم مقصودم را بیان کنم؛ هر دسته از خطوط طرح معماری را به کار نوازنده‌ای تشبیه کنید در حال همنوازی کنار دیگر نوازندگان گروه، به‌نحوی که بناست حاصل کار جمعی همچون نوایی هماهنگ به سمع برسد. در کارهای شما مانند بسیاری از کارهایی که در سطح شهر می‌بینیم گویی هرکس بی‌اعتنا به دیگران ساز خود را می‌زند؛ ساز برخی از ایشان کوک نیست و برخی هنوز به‌قدر کافی نواختن را نیاموخته‌اند تا به مرحله‌ی اجرای رسمی برسند.»

می‌گوید: آیا خود شما حاضرید این طراحی را بر عهده بگیرید؟
-  این سبک و این مورد برایم مطلوب نیست؛ اما اگر مقرر می‌شد طرحی ارائه کنم، ابتدا می‌بایست با گفت‌وگویی صادقانه کارفرما توجیه می‌شد که نیمی از خواسته‌هایش را کنار بنهد. در این مورد شاید بتوان طرحی ارائه کرد که هم مطلوب او باشد و هم یک یا چند عنصر معماری مسکونی بومی را در خود داشته باشد.
-  «سبک اکثر کارهای ما کلاسیک است.» و بعد در حالی که نگران است حرف خطایی زده باشد اضافه می‌کند: «البته ما می‌گوییم کلاسیک و شما بهتر می‌دانید که از نظر حرفه‌ای و دانشگاهی این سبک دقیقاً چه نامی دارد.»
-   کلاسیک، نئوکلاسیک و رومی صرفاً نام‌هایی است که در بازار برای این کارها عنوان می‌شود.
-  پس نام صحیح این سبک چیست؟
-  برای بسیاری از این نوع نماها که در هر گوشه‌ی شهر می‌بینیم و حاکی از آشوب فرم‌های تهی‌شده از معنای پیشین و حاصل تقلیدهای ناشیانه و نااندیشیده است، عنوانی به ذهنم خطور نمی‌کند.
-  متوجه شدم شما طرفدار سبک مدرن‌اید. الان در طراحی نما، عده‌ای طرفدار سبک مدرن‌اند و عده‌ای طرفدار سبک کلاسیک. نمی‌شود گفت کدام‌یک برتری دارد. به‌هرحال سلیقه‌ی افراد متفاوت است.
-  نه؛ بحثمان درباره‌ی سلیقه‌ی شخصی نیست. اگر نظر شخصی مرا می‌پرسید، هر کار معماری موفق را می‌توان همچون یک رخداد فرهنگی در نظر آورد، صرف‌نظر از این‌که چه سبکی داشته باشد. اگر فرم‌های معماری با عناصر فرهنگی پایدار و پذیرفته‌شده‌ی جامعه همراهی داشته باشند حاصل کار پذیرفتنی خواهد بود. در جامعه‌ی امروز ما عناصر مدرن چالش‌هایی را از سر می‌گذرانند تا کم‌کم به عناصر فرهنگی پایدارتر تبدیل شوند. از این رو فرم‌های مدرن دست‌کم در مقام نظر، قابلیت همنشینی با عناصر فرهنگی و فرم‌های ایرانی را دارند، اما این قابلیت در موارد نادری در عرصه‌ی معماری شهر، خود را به‌صورت یک رخداد فرهنگی نشان می‌دهد و شهرهای ما پر از فرم‌های مدرن عاری از هنر است و در فقدان هنر، زشتی غالب می‌شود. درباره‌ی معماری کلاسیک اروپا این پرسش مطرح است که چون فرهنگی که بر آن کارها سایه انداخته، هیچ‌گاه یکی از پایه‌های فرهنگ گذشته و امروز ما نبوده، مردمی که هیچ انسی با فرهنگ ادوار تاریخی پیشین اروپا ندارند، چگونه در پی رواج گسترده‌ی آن در شهرهای ایران‌اند؟

هم‌صحبت جوانم برخلاف انتظارم با نگاهی که گویا هنوز هم به این مبحث عمیق علاقه دارد می‌پرسد: «یعنی شما می‌گویید سبک کلاسیک یا همین سبکی که درباره‌ی آن صحبت می‌کنیم در این‌جا ارزشمند نیست؟»
-  همین کارها هم اگر هنرمندانه و حرفه‌ای انجام پذیرند ارزش هنری خواهند داشت و این امکان منتفی نیست که در صورت همنشینی با عناصر فرهنگی ما در طولانی‌مدت جلوه‌ی فرهنگی ارزشمندی را بروز دهند؛ اما در حال حاضر چنین رخدادی را شاهد نیستیم. در غیاب هنر و در غیاب فرم‌های زیبای ایرانی یا مدرن در منظر شهری از پیش‌شکل‌گرفته، مردمی که از زشتی گریزانند و گزینه‌ی دیگری پیش رو ندارند به چنین سبکی روی می‌آورند که به هر روی بهره‌ای از هنر دارد. افزون بر این، همواره در پس ظواهر رخدادها می‌توان معناهای نهفته‌ای را کشف کرد؛ از یک گذر شهری عبور می‌کنیم که هیچ هویت مستقل ازپیش‌اندیشیده‌ای ندارد و صرفاً حاصل کنار هم قرارگرفتن نماهای ناهمگونی است که گویی می‌خواهند در یک رقابت خودنمایی از همدیگر جدا شوند و فاصله گیرند. آن معنای تجمل‌طلبی و اشرافی‌گری که در پس این ظواهر قابل درک است، خود حاصل یک رخداد اجتماعی است؛ بخشی از طبقه‌ی متوسط شهرنشین که پیش‌تر می‌توانستند نوعی معماری مقبول برای خود در نظر داشته باشند، به طبقه‌ی فرودست‌تر اقتصادی ملحق شده‌اند و بخشی از ایشان می‌خواهند به هر نحو ممکن خود را در زمره‌ی طبقه اشراف جای دهند و گاه آنچه می‌خواهند و سفارش می‌دهند نه درخور یک خانه‌ی مسکونی، بلکه متناسب با معماری یک کاخ است.🔻

#یادداشت #عارف_امامی‌مهر
@asmaaneh
✏️حکایت گفت‌وگویی در مرز ترفند و معماری: روایتی از تأثیر بازار غیرحرفه‌ای در معماری شهر (بخش اول) [ص ۵ از ۵]

🔺اینجاست که معماران دانش‌آموخته با توصیه‌ها و مهارت‌هایشان می‌توانند نتیجه کار را تعدیل کنند؛ اما اگر بازاریاب‌ها منزلت رفیعی داشته باشند همواره هیزم در این آتش خواسته‌ها می‌افکنند و به مشکل دامن می‌زنند.

خودم احساس می‌کنم از این پس بهتر است با بیانی ساده‌تر سخن بگویم، اما آقای موسوم به مهندس سخنی می‌گوید تا دریابم در این گفت‌وگو دو زمینه‌ی فهم کاملاً متفاوت حاکم است: «حرف‌هایتان خیلی جالب بود. ما ممکن است در آینده‌ی نزدیک سفارش چند پروژه به سبک مدرن بگیریم و در آنجا رقبایی داریم که به سبک کلاسیک کار می‌کنند. همین الان ایده‌ای به ذهنم رسید؛ شاید از شما خواهش کنیم یک بار دیگر این حرف‌ها را بیان کنید تا ما ضبط کنیم و برای مشتری نمایش دهیم تا بپذیرد طرح مدرن ما بهتر از طرح‌های کلاسیک جوابگو خواهد بود.»

درحالی که از این پس گفت‌وگوی ما دونفری است می‌گویم: «می‌خواهم من هم پرسش‌هایی درباره‌ی بازار کار و نحوه‌ی فعالیت‌های شما داشته باشم. این روزها از دانشجویان سابق که فارغ‌التحصیل شده‌اند و یا برخی دوستان که به کار معماری اشتغال دارند بسیار می‌شنوم که از رکود در بازار طراحی و اجرا گله‌مندند؛ اما می‌بینم وضعیت برای شما متفاوت است. کارکنانی که استخدام کرده‌اید حرفه‌ای عمل نمی‌کنند و چندان هم زیر قیمت کار نمی‌کنید. مایلم با نحوه‌ی بازاریابی شما و علل توفیقتان در این امر آشنا شوم.»

مجموع پاسخ‌ها و صحبت‌هایی را که در این جلسه شنیدم می‌توانم در چند نکته خلاصه کنم: او تا چند سال پیش حتی تصور نمی‌کرده در این حرفه مشغول و موفق شود. یک ترفند مهم برای موفقیتش متصور است که آن را ناگفتنی می‌داند اما اشاره می‌کند که شاید روزی صمیمی‌تر شویم و برایم تعریف کند. جز این، بیان می‌کند که او زبان بازار را به‌خوبی بلد است و با اینکه می‌دانم این زبان حتماً چیزی بیش از کاربرد کلمات در خود دارد هنوز نمی‌دانم آیا به‌معنای دانستن و به‌کاربستن ترفندهای بازار است یا نه. صمیمیت ویژه با کارفرماها و جلب اعتماد آنان را هم یکی از رموز موفقیت می‌داند؛ به‌نحوی که سبب می‌شود کارفرمای سابق پروژه‌های جدید خود یا دوستانش را به او ارجاع دهد و ماهیت این صمیمیت هم که می‌تواند تا این حد مؤثر واقع ‌شود هنوز برایم روشن نیست. درباره‌ی تبلیغات هم می‌گوید در نظر دارد با صرف هزینه‌ی زیاد همین روزها بیلبوردهای تبلیغاتی بزرگی در سطح شهر نصب کند. ایده‌ی دیگری هم دارد که شامل استخدام تعداد بیشتری مهندس معمار برای توسعه‌ی شرکت است و وضعیت کنونی را ایده‌آل نمی‌بیند؛ اما تأکید می‌کند که استخدام آقایان را مناسب برنامه‌ی توسعه‌ای که دارد نمی‌بیند.
در پایان جلسه، مقرر می‌شود پس از گفت‌وگو با کارفرما، تنها یک طرح کلی، در حد یک اسکیس، برای نمای ساختمان مورد بحث ارائه کنم و دفتر ایشان را ترک می‌کنم. [...]

[این یادداشت ادامه دارد]

🔸پی‌نوشت‌ها:
[۱] عنوان «تاریخ مردمی معماری» را آقای دکتر مهرداد قیومی بیدهندی به‌تازگی در نشست تاریخ معماری مردم، از نشست‌های ماهانه‌ی مردم‌نامه، به تاریخ ۸ آبان‌ماه ۱۴۰۳، مطرح کرده‌اند. بهره‌مندی از سخن ایشان در اوصاف چنین تاریخی، با نگارش این یادداشت همزمان و در آن مؤثر واقع شد.

#یادداشت #عارف_امامی‌مهر
@asmaaneh
📢نمایشگاه بین‌المللی «هنر و فضای مابین» به مناسبت بزرگداشت چهلمین سالگرد نمایشگاه «MA» اثر آراتا ایسوزاکی (سفر در جاده‌ی ابریشم) و دوّمین سمپوزیوم بین‌المللی درباره‌ی فضا، آستانگی و مطالعات تطبیقی در مسیر جاده‌ی ابریشم

🔹برگزارکنندگان: دانشگاه تهران با همکاری و حمایت سفارت کشور ژاپن در ایران و شرکت‌ها و نهادهای تخصصی دولتی و خصوصی اهل ایران و ژاپن ازجمله انجمن‌های علمی دانشجویی مطالعات معماری ایران، معماری و مرمت دانشگاه تهران و مجمع مطالعات معماری ایران

🔸نمایشگاه بین‌المللی «هنر و فضای مابین» به مناسبت بزرگداشت چهلمین سالگرد نمایشگاه «MA» اثر آراتا ایسوزاکی (سفر در جاده‌ی ابریشم)🔻

🔸زمان: سه‌شنبه ۱۸ دی‌ماه تا پنج‌شنبه ۱۸ بهمن‌ماه ۱۴۰۳، ساعت ۹:۰۰ تا ۱۷:۰۰ (به‌غیراز روزهای دوشنبه)
🔸مکان: تهران، باغ‌موزه‌ی نگارستان، گالری‌موزه‌ی کمال‌الملک

🔹دومین سمپوزیوم بین‌المللی درباره‌ی فضا، آستانگی و مطالعات تطبیقی در مسیر جاده‌ی ابریشم🔻

🔹زمان: چهارشنبه ۱۹ دی‌ماه ۱۴۰۳، ساعت ۹:۰۰ تا ۱۶:۳۰
🔹مکان: دانشگاه تهران، دانشکدگان هنرهای زیبا


#خبر
@asmaaneh
📢سی و ششمین عصر دوشنبه‌های بخارا با همکاری مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه و انتشارات ستوده و فصل‌نامه‌ی مردم‌نامه:
رونمایی و معرفی کتاب «تبریز: شهری ایرانی در گذار تاریخ اجتماعی و اقتصادی نخبگان تبریز»


تبریزْ شهری کهن با جایگاهی ممتاز در تاریخ ایران است که فراز و فرود زیادی را در حیات دیرپا و پرتلاطم خود از سر گذرانده است. موقعیت جغرافیایی و اهمیت این شهر آن را در طول تاریخ به حلقه ارتباطات و مراودات تاریخی و فرهنگی ایران با اروپا، عثمانی، قفقاز و روسیه تبدیل کرده است. در دوره‌ی قاجاریه، تبریز در عین حفظ جایگاه تاریخی ممتازش، دارالسلطنه‌ی ایران و دروازه‌ی ارتباطات این کشور با جهان مدرن به شمار می‌رفت و در أخذ جلوه‌های نوگرایی و تجدد پیشگام بود.
نویسنده در این کتاب با تکیه بر منابع دست اول و اسناد به این پرسش پاسخ می‌دهد که تبریز در گذار از دوره‌ی افشاری به دوره‌ی قاجاری چه تحولاتی را از سرگذراند و چگونه از مرکز یک حکومت ایالتی به «دارالسلطنه» ایران تبدیل شد.

🔹زمان: دوشنبه، ۱۷ دی‌ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷
🔹مکان: تهران، بلوار کشاورز، خیابان نادری، پلاک ۶، مرکز مطالعات خاورمیانه

#خبر
@asmaaneh
📢نشست نمایش و نقد فیلم‌های میراث فرهنگی (۹):
مستند «منم داریوش»

🔸کارگردان: وحید باقرزاده
🔸تهیه‌کننده: ارد عطارپور

🔸با حضور:
ارد عطارپور
ناصرنوروززاده چگینی
پژمان مظاهری‌پور

🔹زمان:سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۵ ـ‌ ۱۷
🔹مکان: خیابان امیرکبیر، خیابان جاویدی، شماره‌ی ۱۰۷، دفتر مؤسسه‌ی فرهنگی ایکوموس ایران

#خبر
@asmaaneh
✏️حکایت گفت‌وگویی در مرز ترفند و معماری: روایتی از تأثیر بازار غیرحرفه‌ای در معماری شهر (بخش دوم)
عارف امامی‌مهر

دومین یادداشت روزانه
امروز ناگزیرم دوباره به همان شرکت مراجعه کنم؛ چون دیروز اطلاع داده‌اند خانم مهندسی که طرح مذکور را به او سپرده بودند حتی از عهده‌ی ترسیم نرم‌افزاری طرح کلی هم برنیامده است. در فاصله‌ی جلسه‌ی پیشین تا امروز با دوستی که معرف آقای موسوم به مهندس بوده صحبت کرده‌ام. با اینکه می‌گفت نسبت به او حسن‌ظن دارد، دریافتم که شناخت زیادی ندارد.

در جلسه‌ی امروز گفت‌وگویی با مهندسان شرکت دارم. می‌بینم یکی از بانوان معمار در ترسیم قوس ساده‌ای که با عنوان «رومی» مشهور شده و نحوه‌ی اتصال آن به پای قوس دچار خطاست و حالا متوجه می‌شوم خطاهایی که در قوس‌های اجراشده‌ی پیشین این شرکت دیده‌ام برخلاف تصورم از بابت خطای اجرا نبوده است. خانم مهندس بر این باور است که اساتید دانشگاه مهارت درخوری به او انتقال نداده‌اند و او با کوشش شخصی قصد جبران دارد. با اینکه متذکر خطاها می‌شوم اما با خود می‌اندیشم این خانم که دقایقی پیش درباره‌ی ترک زودهنگام شرکت به‌مناسبت زادروز کودکش سخن می‌گفت، به‌راستی کوششی ستودنی برای تأمین هزینه‌ی خانواده‌ی خویش دارد و نمی‌توان همه‌ی تقصیر را متوجه او و یا حتی دانشگاه دانست؛ فارغ‌التحصیل دانشگاه تنها زمانی موفق به انجام کار حرفه‌ای در یک شرکت مهندسی یا دفتر طراحی می‌شود که از نظارت و راهنمایی معماران باتجربه بی‌بهره نماند و در شرکت‌های غیرحرفه‌ای این امکان فراهم نیست. سخن یکی از دوستان را که در تبریز به کار طراحی حرفه‌ای اشتغال دارد به یاد می‌آورم که می‌گفت: «ما در استخدام فارغ‌التحصیلان معماری فاقد تجربه در ابتدا با مشکلاتی مواجه می‌شویم؛ اما در خصوص معمارانی که پیش‌تر در شرکت‌های غیرحرفه‌ای تجربه اندوخته‌اند اصلاً امکان استخدام نداریم؛ چراکه به عادت‌هایی نامطلوب دچار شده‌اند که تغییر آن بسیار دشوار است.» از خانم مهندس می‌پرسم در کدام دانشگاه تحصیل کرده است و او نامی را به زبان می‌آورد که تاکنون نشنیده‌ام و عجیب آن‌که می‌گوید این دانشگاه در تبریز است. از اساتیدش می‌پرسم و باز هم یک نام آشنا نمی‌یابم. به ایشان می‌گویم: «با اینکه سال‌ها در دانشگاه‌های مختلف این شهر تدریس کرده‌ام اما این نخستین بار است که نام چنین دانشگاهی را می‌شنوم. واقعاً تعجب می‌کنم؛ مگر این همه دانشکده‌ی معماری در یک شهر کافی نیست که هر از گاه یکی دیگر افزوده می‌شود!» و ناخودآگاه سخن دلسوزانه‌ی استاد دکتر محمدعلی موحد در برنامه‌ی «شب تبریز» مجله‌ی بخارا برایم تکرار می‌شود: «آن روز ما در تبریز دانشگاه نداشتیم. تنها یک دبیرستان دوازده‌کلاسی داشتیم و همه‌جا پر از نشریات فرهنگی و کتابفروشی بود. چه شده است که امروز سر هر کوچه یک دانشگاه داریم، اما هیچ خبری از آن احوال نیست؟»
خانم مهندس دیگری در کنار ما مشغول کار بر روی یک پروژه‌ی طراحی داخلی است. می‌گوید موضوع آن طراحی داخلی یک سالن آموزش رقص است و توضیحاتی می‌دهد. به ایشان می‌گویم: «شما حتماً در دروس خود با رنگ و روانشناسی رنگ آشنا شده‌اید و می‌دانید رنگ خاکستری، به عنوان رنگ غالب کارتان، شاید نامناسب‌ترین انتخاب ممکن برای مکان مناسب رقص آذربایجانی باشد.»

-  نه، ما چنین درسی نداشته‌ایم و رشته‌ی من مهندسی عمران است، نه معماری. درباره‌ی این رنگ، اتفاقاً خود کارفرما رنگ‌هایی شاد را سفارش داده بود و من هم به همان نحو کار کرده بودم؛ اما خانم مهندس فرمودند الان این رنگ خاکستری خیلی جاها مد شده و بهتر است از آن استفاده کنم.

در جریان گفت‌وگوها متوجه می‌شوم آن خانم موسوم به مهندس هم که مهندسان دیگر از او حرف‌شنوی دارند، هیچ نوع سابقه‌ی تحصیل در یک رشته‌ی هنری یا مهندسی ندارد؛ او مسئول بازاریابی شرکت و شریک تجاری آقای موسوم به مهندس است. بخش عمده‌ی گفت‌وگو با کارفرما وظیفه‌ی اوست و کارفرماها او را مهندس طراح و صاحب‌نظر می‌پندارند. به آقای موسوم به مهندس می‌گویم: «گفت‌وگو با کارفرما، به‌ویژه نخستین گفت‌وگو به منظور توافق، حتماً می‌بایست توسط یک معمار انجام پذیرد و در این‌جا نه تنها دانش طراحی، بلکه دانش نظری هم لازم می‌نماید و یکی از فواید دروس نظری در دانشگاه آن است که معمار بتواند به نگرشی نظری در جوانب طرح خویش دست یابد و با این مبنا به گفت‌وگو با کارفرما بپردازد.»

-  ولی واقعیت بازار کار کاملاً غیر از این است. مسئول اصلی بازاریابی شرکت ما مهارت فوق‌العاده‌ای در جذب مشتری دارد و اگر قرار بود مهندسان واقعی‌مان را به جای ایشان مسئول این کار کنیم، بسیاری از این پروژه‌های موجود را در دست نداشتیم. در اینجا مدرک دانشگاهی در اولویت نیست.🔻

#یادداشت #عارف_امامی‌مهر
@asmaaneh
✏️حکایت گفت‌وگویی در مرز ترفند و معماری: روایتی از تأثیر بازار غیرحرفه‌ای در معماری شهر (بخش دوم) [ص ۲ از ۲]

🔺- در غیاب مهارت اصلی، داشتن مهارت‌های دیگر چه سودی دارد؟ ببینید مسئله‌ی اصلی این نیست که شما یا شریکتان مدرک دانشگاهی ندارید؛ معمارانی هم دانش‌آموخته‌ی دانشگاه‌اند، اما کارشان را با مهارت‌های معمارانه پیش نمی‌برند و مبنای کارشان کاربرد ترفند است. آنان توفیق دارند اما نتیجه‌ی آن حتماً با کار کسی که در همه‌ی مراحل، معمارانه گام نهاده متفاوت خواهد بود.

از این بحث عبور می‌کنم و موضوع دیگری را پیش می‌کشم؛ محترمانه به یکی از طرح‌ها که نام خودشان روی آن ثبت شده اشاره می‌کنم و می‌گویم: «گویا این طرح متعلق به یکی از خانم‌های مهندسی است که اینجا کار می‌کنند. نامی از ایشان نمی‌آید؟ از این بابت نمی‌رنجند؟»

-  نه، این‌طور نیست. معمولاً کل یک پروژه توسط یک نفر به نتیجه‌ی نهایی نمی‌رسد؛ گاهی در میانه‌ی کار، ادامه‌ی طرح را به نفر دیگر می‌سپاریم و گاهی هم خودم دستور تغییراتی می‌دهم تا بعداً ادعایی در قبال مالکیت طرح نداشته باشند.

با ترفند دیگری آشنا شده‌ام و البته اطمینان ندارم آیا ثبت همه طرح‌ها در صفحه‌ی اینستاگرام شرکت به نام آقای مهندس آرشیتکت از همین قاعده پیروی می‌کند یا این صرفاً یک توجیه است. می‌گویم: «تغییر طراح به انسجام کار لطمه می‌زند و طرح را دچار آشفتگی می‌کند. دو مورد از این تغییرات دستوری را هم در کارهایتان دیدم که با اصول طراحی معماری سازگار نیست. برای مثال، آن عنصر معماری که دستور داده‌اید در هر دو گوشه‌ی بام یک ساختمان مسکونی اجرا کنند تا همه‌ی ناظران شکوه کارتان را ببینند، در طرحی که از آن تقلید کرده‌اید تأمین‌کننده‌ی روشنایی راه‌پله است و در کار شما توجیهی ندارد و این‌گونه تغییرات دستوری شما به طرح آسیب می‌زند. با همه‌ی این اوصاف آیا تاکنون کسی به شما خرده نگرفته که این طرح متعلق به شما نیست؟»

-  به هیچ وجه؛ مشتری تنها یک نام می‌بیند و از جزئیات مطلع نیست. بازار به‌نحوی است که حتماً باید یک نام مشخص مطرح شود تا بتوانید در کارتان موفق شوید. در ثانی این روال کار ماست. کارکنان ما هم به‌خوبی روال کار را می‌دانند و خودشان رضایت دارند.

-  شاید اگر وضعیت بازار اشتغال به‌نحو دیگری می‌بود کارکنان شما هم نارضایتی خود را بروز می‌دادند. از یاد نبرید معماری پیشه‌ای هنری است و هنر پیوندی ناگسستنی با روح آزاد آدمی دارد و راه بردگی از راه هنر جداست. هنرمند می‌بایست رضایت شغلی داشته باشد و خود را مالک معنوی کار هنری خود بداند تا بتواند اثری هنری خلق کند، وگرنه کار برده‌وار در خدمت نام بلند دیگران راه به هنر نخواهد برد.

از این موضوع عبور می‌کند و می‌گوید: «این هفته فکر می‌کردم اصلاً کار معماری را کنار بگذارم. من ظرف همین چندروز گذشته از واسطه‌گری فروش یک باغ به اندازه‌ی چندین پروژه‌ی معماری که مدت‌ها وقتمان را می‌گیرد درآمد کسب کرده‌ام.»

-مگر حق واسطه چقدر است و بنگاه‌های معاملاتی چقدر دریافت می‌کنند؟
-معامله به این صورت نبود. این روزها قیمت‌ها نامشخص‌اند و ثباتی وجود ندارد. با فروشنده توافق کردم که هرآنچه بیش از مبلغ توافقی اولیه‌ی ما به فروش برسد حق‌السهم واسطه باشد. خریدار هم پیش‌تر مشتری ما بود و سپرده بود اگر به صورت اتفاقی به باغی زیرقیمت برخوردم به او اطلاع دهم. رقمی که با خریدار توافق کردم اختلاف زیادی با رقم توافقی اولیه داشت.

در این لحظه با خود می‌اندیشم حتماً دلال جوان برای جلب اعتماد دیگران که این همه سود برایش دارد ترفندهایی به کار می‌بندد. خوب که دقت می‌کنم می‌بینم هم‌صحبتم کم‌کم حرف‌های ناگفتنی خود را هم بیان می‌کند، بی‌آن‌که این امر متقابل باشد؛ نکند این هم ترفندی برای جلب اعتماد باشد و مقصد خاصی را دنبال کند. در پایان این جلسه، به‌رغم میلم ناگزیر می‌شوم طرح نمایی را که آغاز کرده‌ام خودم به اتمام برسانم و واسطه‌گری ایشان را در این طرح بپذیرم؛ چون کارکنان شرکت می‌گویند این کار از عهده‌ی آنان خارج است.[...]

[این یادداشت ادامه دارد]

🔸برای مشاهده‌ی بخش اول یادداشت به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://www.tgoop.com/asmaaneh/6677

#یادداشت #عارف_امامی‌مهر
@asmaaneh
آسمانه
🔴 اطلاعیه به دلیل وضعیت تعطیلی پیش‌آمده در شهر تهران، غیرحضوری شدن دانشگاه‌ها و عدم امکان برگزاری رویداد برای متولیان، نشست «جایگاه مطالعات تاریخی در مرمت و حفاظت ابنیه و بافت‌های تاریخی؛ بازخوانی تجارب گروه احیاء، مرمت و معماری خانه تراب» لغو و در صورت مهیا…
📢سلسله سمینارهای تجارب مرمت و احیاء ابنیه و بافت‌های تاریخی: جایگاه مطالعات تاریخی در مرمت و حفاظت ابنیه و بافت‌های تاریخی؛ بازخوانی تجارب گروه احیاء، مرمت و معماری خانه‌ی تراب

🔹سخنران‌‌ها:
محمدحسین دهقانی
مهسا عباسی گراوند
محدثه انصاری
وحید آقایی

🔹میزبان:
محمدحسن خادم‌زاده
عضو هیئت‌ علمی دانشکده‌ی معماری دانشگاه تهران

🔸زمان: سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۰ تا ۱۳:۰۰
🔸مکان: دانشگاه تهران، دانشکدگان هنرهای زیبا، ساختمان معماری و شهرسازی، سالن قضاوت شهرسازی

#خبر
@asmaaneh
🎙 پای درس استاد پیرنیا: آثار معماری ایران به شیوه‌ی اصفهانی (۲)
ستاره صابری‌نژاد

مدرسه‌ی خان شیراز یکی دیگر از بناهای دوره‌ی صفویه به شیوه‌ی اصفهانی است که امام‌قلی‌خان پسر الله‌وردی‌خان آن را برای ملاصدرا ساخت. تعداد فضاهای مدرسه با اعداد مقدس در مذهب شیعه مطابقت دارد. این مدرسه نود و دو حجره دارد که عدد اسم پیامبر اسلام است. همچنین یک مسجد، پنج مدرس و کتابخانه، دوازده راهرو و دو رواق در طبقه‌ی دوم دارد. مجموع این اعداد برابر با ۱۱۰ است که عدد نام مقدس حضرت علی (ع) است. این مدرسه چهار ایوان دارد و مجموع این اعداد به ۱۱۴ می‌رسد. این عدد نیز منطبق بر تعداد سوره‌های قرآن کریم است. مدرسه‌ی خان در عهد ناصری مرمت شد؛ اما این امر به‌درستی انجام نگرفت و لطمات زیادی به بنا وارد آمد. علاوه بر اصفهان و شیراز، صفویان در شهرهای دیگر ایران مانند کرمان و اردبیل نیز آثار ارزشمندی به جای گذاشته‌اند. در کرمان ارسن گنجعلی‌خان در عهد شاه عباس اول ساخته شد. این ارسن میدان بزرگی مانند میدان نقش جهان اصفهان دارد که بناهای متعددی مانند سراها و بازارها، حمام،‌ ضرابخانه، قهوه‌خانه و آب‌انبار اطرافش را در بر گرفته است. میدان گنجعلی‌خان کرمان، مانند میدان نقش جهان، محل اجتماع مردم برای فعالیت‌های تجاری و اجتماعی و مذهبی بود. در این دوره در آرامگاه شاه اسماعیل اول در اردبیل که در مجموعه‌ی شیخ صفی‌الدین اردبیلی قرار دارد، کاشی‌کاری‌های زیبایی را به رنگ بنفش و طلایی به انجام رساندند.

#پیرنیا #ستاره_صابری‌نژاد #صداهای_آسمانه
@asmaaneh
📌مردم‌نامه با همکاری مؤسسۀ اکنون و مدرسۀ نوروزگان برگزار می‌کند:  
  
تاریخ فرهنگی زیست‌بوم در ایران؛ زیست‌بوم در فرهنگ ایرانی
 
در گفت‌وگو با:

🔸کاوه فرهادی (عضو هیئت‌علمی دانشگاه، پژوهشگر حوزۀ توسعۀ پایدار و آینده‌پژوهی) 

🔸مهدی رفعتی‌‌پناه‌ مهرآبادی (عضو هیئت‌علمی پژوهشکدۀ تحقیق و توسعۀ علوم انسانی، مترجم کتاب سیاست زمین، گفتمان‌های محیط‌زیستی)

با حضور:

🔸داریوش رحمانیان (دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران، سردبیر فصلنامۀ مردم‌نامه)

🔹مدیر نشست: محمدجواد محمدحسینی
  
🕐 زمان: پنجشنبه، ۲۰ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۹.

🔹این نشست، مجازی برگزار می‌شود و همراه با پرسش‌وپاسخ خواهد بود.
  
🔹پیوند ورود به نشست:
🔗https://gap.nowruzgan.com/rooms/utr-cnv-qr6-bo5/join

🔍 در پنجرهٔ بازشده، ابتدا نام خود را بنویسید و سپس گزینهٔ join meeting را انتخاب کنید. نیازی به واردکردن رمزعبور نیست.

@mardomnameh
✏️حکایت گفت‌وگویی در مرز ترفند و معماری: روایتی از تأثیر بازار غیرحرفه‌ای در معماری شهر (بخش سوم)
عارف امامی‌مهر

یادداشت روزانه‌ی سوم
امروز قرار ملاقات دیگری با آقای موسوم به مهندس دارم و تصور می‌کنم این آخرین ملاقات ما باشد. پیش از آن‌که درباره‌ی طرح نما که در مرحله‌ی نهایی است صحبت کنیم، از او درباره‌ی آن ترفند ناگفتنی کارش که پیش‌تر اشاره کرده بود می‌پرسم. پس از اندکی درنگ می‌گوید:
متأسفانه بعضی از کارفرماها نقطه‌ضعف‌هایی دارند؛ بعضی کمتر و بعضی بیشتر. من که کارم را با دست خالی شروع کردم و از ارتباطات آنچنانی هم سهمی نداشتم، سعی می‌کنم حداکثر بهره‌بردای را از همین ضعف‌ها داشته باشم. گاهی استفاده از یک فرصت مناسب، مدت‌ها موفقیت را به دنبال دارد.
-  من و شما هم بی‌شک ضعف‌هایی داریم؛ اما این چه ربطی به کار معماری دارد؟

بیش از این توضیح نمی‌دهد. اما زمانی که از پروژه‌های متعدد در یکی از شهرهای اطراف صحبت می‌کند و می‌گوید همه‌ی اینها به دوستان و آشنایان همان حاجی مربوط می‌شود که طرح ویلای بزرگش را برایم نشان داده، حکایتی حیرت‌انگیز از نحوه‌ی صمیمی‌تر شدنش با او تعریف می‌کند تا راز ترفند ویژه‌اش را بهتر دریابم و در حیرتی حزن‌آلود فرو روم. حکایت مردی سرمایه‌دار از نسل میان‌سال جامعه که با وجود ارتباطاتی وسیع خود را نیازمند واسطه‌گر جوان دیده، صرف‌نظر از آنچه بیانش برای مقصود ما ضرورتی ندارد، حاوی دو نکته‌ی آموختنی است: هرجا راه‌های رسمی مسدود یا غیرشفاف باشند، واسطه‌گری منزلتی برای خود می‌یابد. و دیگر اینکه مؤثرترین ترفند دلالان به‌هم پیوند زدن چند نوع واسطه‌گری است و آقای موسوم به مهندس با دوستانی که خارج از تیم شرکت دارد در کار این پیوند زدن موفق است.

به او می‌گویم: «این حکایت شما عمومیت ندارد؛ چون با دفاتر معماری متعدد و نحوه‌ی تعامل با کارفرمایانشان آشنایی دارم و می‌دانم عالمی که شما در آن سیر می‌کنید کاملاً متفاوت با عالم آنهاست؛ اما حتی اگر حکایت شما در زمره‌ی حکایت‌های نادر هم باشد حاکی از یک بستر نابسامان است که می‌تواند فرهیختگان جامعه را از چنین بازاری گریزان ‌کند تا هیچ‌گاه شاهد تغییرات مهمی در معماری شهر نباشیم. افزون بر این، سال‌ها با دانشجویانی روبه‌رو شده‌ام که در استعداد طراحی‌شان تردید نداشتم و اینک بیشتر آنان را بیکار و مأیوس می‌بینم. اگر سازوکار مناسبی برای اشتغال وجود داشت، نه آنان بیکار می‌ماندند، نه کارفرمای شما می‌توانست این همه کار را به شما محول کند و نه شما با او اینچنین صمیمی می‌شدید.»

به بحث طرح نما می‌رسیم که از نظر خودم هنوز مطلوب نیست و نیاز به کار دارد، اما ایشان آن را کامل می‌بیند و تحسین می‌کند. به‌رغم اینکه پیش‌تر متعهد شده این طرح را در صفحه‌ی مجازی خود قرار ندهد، اینک خواهش می‌کند اجازه دهم این کار را به نام خودش تبلیغ کند و در مقابل با واسطه‌گری چند پروژه‌ی بزرگ، این کار را جبران کند. سخنش را ناتمام می‌گذارم و می‌گویم:
شما حکایت‌هایی تعریف کردید که مرا با عوالم جدیدی آشنا کرد و نکته‌ها آموخت؛ اجازه دهید من هم حکایتی برای شما تعریف کنم. در همین شهر که بنای کارتان در آن بر ترفند و بنای همه این ترفندها هم بر دروغ است، مردمی هم زندگی می‌کنند که ره دیگری می‌پویند و در میانشان حکایت‌هایی جاری است، بی‌شباهت به حکایت‌های پیرامون شما؛ مانند حکایت پیرمردی تبریزی که سخنش می‌بایست برای آن‌که به زبان بازار باور دارد وجهی آشنا داشته باشد؛ او می‌گفت: «آنچه در معامله می‌ستانید نباید کم‌ارزشتر از آنچه می‌دهید باشد و من تاکنون در دنیا چنان متاع ارزشمندی که آن را با راستی معامله کنم نیافته‌ام.» از این انسان‌ها و حکایت‌هایشان هم می‌توان نکته‌ها آموخت.

-  به صحبت‌ها و نگرانی‌های شما احترام می‌گذارم. در این مورد شما هیچ دروغی نمی‌گویید؛ من دروغ می‌گویم و شما جز سکوت کار خاصی انجام نخواهید داد.
-  این سکوت هم مشارکت در دروغ و غیراخلاقی است. ما همه در نقصانیم، اما چاره‌ای نداریم جز اینکه به اخلاق اعتنا کنیم؛ وگرنه دانشگاه، شرکت، دفتر طراحی، انجمن و سازمان، همگی به اسم‌هایی بی‌مسمی بدل می‌شوند و در عالم واقع کارکرد مقرر خود را از دست می‌دهند.

-  اخلاق چه ربطی به معماری دارد؟ من سال‌هاست کار معماری انجام می‌دهم و اصلاً ربط این دو را به همدیگر نمی‌فهمم. شما می‌توانید در کار معماری موفق باشید اما اصلاً به اخلاق توجه نکنید و بالعکس.

-  شاید اکنون نتوانم برایتان توضیح دهم که چگونه هرگاه از چند کوچه‌ی‌ تاریخی تبریز، آن زمان که هنوز دست‌نخورده باقی مانده بودند، گذر می‌کردم بر این باور بودم که در کار ساخت خانه‌های پیرامونم اخلاق نقش تعیین‌کننده‌ای داشته است؛ اما اگر مجموع گفت‌وگوهای خودمان را در این مدت مرور کنید شاید پیوندی میان اخلاق و کیفیت معماری پیدا کنید.🔻

#یادداشت #عارف_امامی‌مهر
@asmaaneh
✏️حکایت گفت‌وگویی در مرز ترفند و معماری: روایتی از تأثیر بازار غیرحرفه‌ای در معماری شهر (بخش سوم) [ص ۲ از ۲]

🔺در نهایت از آن خواسته منصرف می‌شود. دقایقی بعد در همین شرکت حکایت اخراج یکی از کارکنان را که چند ماه پیش رخ داده می‌شنوم که نقطه‌ی پایانی بر همه‌ی این گفت‌وگوها می‌نهد و مقرر می‌شود در خصوص آن طرح محدود هم جز با کارفرما گفت‌وگویی نداشته باشم. آن حکایت درباره‌ی بانویی سرپرست خانواده است که به مدت دو ماه در آنجا اشتغال داشته است. خانم مهندس پس از اینکه از او خواسته‌اند شرکت را ترک کند، حقوق این دو ماه را مطالبه کرده ولی پاسخ داده‌ شده: «ما از طرح‌های شما استفاده نکرده‌ایم؛ بنابراین هیچ دستمزدی به شما تعلق نمی‌گیرد.»
این پاسخ هم برپایه‌ی آنچه شنیده‌ام صادقانه نبوده است. قراردادی وجود نداشته و این هم یکی از ترفندهای دلالان است که بسته به موقعیت و سود خویش در عقد قرارداد تعجیل می‌کنند یا آن را به تعویق می‌اندازند. خانم مهندس در نهایت راه دیگری نیافته جز آنکه به اتفاق مادرش مراجعه کند و جلوی در ساختمان شرکت صدای دادخواهی خود را بلند کند. چنان غوغایی به‌پا شده که در خیابان مجاور این ساختمان هم راه‌بندان ایجاد شده و کار به مراجعه‌ی مأمور پلیس کشیده است. همگی به کلانتری محل مراجعه کرده‌اند. در آنجا خانم مهندس از سر استیصال، نقش بر زمین، شروع به گریستن کرده و در نهایت مادرش با دعوت به آرامش گفته: «آقای مهندس، دخترم کودکی خردسال دارد که در تأمین هزینه‌ی او درمانده شده و ناراحتی او از این بابت است. بیایید دستمزد او را بدهید تا کار به پیگیری شکایت نرسد.» آقای دلال معماری پاسخ داده: «فقط یک پیشنهاد دارم. من حاضرم همین الان پنج میلیون تومان پرداخت کنم، به شرط اینکه چون دخترتان آبروی ما را پیش همسایه‌ها برده جلوی دوربین بگوید من از آقای مهندس هیچ طلبی نداشتم و ایشان خودشان لطف کرده‌اند و از بابت حضورم در شرکت مبلغی پرداخته‌اند.» خانم مهندس که گویا توان صبر و پیگیری از طریق اداره کار را نداشته، در ازای دریافت همین پول ناچیز، این درخواست اعتراف را پذیرفته، که حاکی از شدت نیاز عاجل او بوده است.

با خود می‌اندیشم حکایت تحقیر بانویی که مدارج دانشگاهی را گذرانده در برابر آن‌که ترفند آموخته، در عین حال می‌تواند حکایت تحقیر دانشگاه و همه‌ی سازوکارهای اشتغال معماران هم باشد و شاید کیفیت سازوکارهاست که انسان‌ها را در جامعه به ترفندآموزی بیشتر سوق می‌دهد. شنیدن همین یک حکایت هم کافی است تا ترغیب شوم که این یادداشت‌های محدود را به طرح مسئله‌ای در این باب پیوند دهم؛ مسئله‌ای پیوسته به پرسش از چیستی آنچه در ساختمان‌سازی در شهرهای ایران به روزگار ما سلطه دارد. پایان یادداشت روزانه سوم.[۲]

🔸پی‌نوشت:
[۲] باید در نظر داشت یادداشت‌های روزانه‌ای از این دست، هم با دل‌نوشته‌های روزانه پدیدآورنده متن ادبی تفاوت دارند و گاه به ثبت اقوالی نه از نوع ادیبانه محدودند و هم به‌دلیل بازنویسی دوباره برای مقصدی پیوسته به مسائل عمومی و عدم ذکر نامها و جزئیات، همچون اسناد ارائه‌شده توسط یک گزارشگر خبری ملاحظه نمی‌شوند. اما در عین حال در چشم‌انداز معماری، می‌توان آنها را در زمره‌ی گزارش‌های معرف واقعیت‌ها و اوضاع معماری روزگار ما در نظر آورد.

🔸برای مشاهده‌ی بخش اول یادداشت به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://www.tgoop.com/asmaaneh/6677
🔸برای مشاهده‌ی بخش دوم یادداشت به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://www.tgoop.com/asmaaneh/6690

#یادداشت #عارف_امامی‌مهر
@asmaaneh
📝واژه‌ی هفته: allotment garden
🔸برگرفته از مصوبات کارگروه واژه‌گزینی نوروزگان

▪️allotment garden 1
▫️ باغ بهری (۱)
ـ تعریف: باغ یا زمین زراعی بزرگی که آن را به کرت‌ها یا باغچه‌هایی تقسیم می‌کنند و هر کرت یا باغچه را برای بهره‌برداری و کشت و زرع به کسی اجاره می‌دهند
ـ مثال کاربرد واژه در جمله: باغ بهری را معمولاً به منظور تولید محصولات زراعی و باغیِ خوراکی ایجاد می‌کنند.

▪️allotment garden 2
▫️باغ بهری (۲)
- تعریف: هر کرت یا باغچه از باغ بهری
- مثال کاربرد واژه در جمله: گاهی هر کرت از باغ بهری را باغ بهری می‌خوانند.

🔸اطلاعات بیشتر:
https://vazhgar.com/lexicon/word/13037

#واژه_هفته #واژگار #نوروزگان
@asmaaneh
2025/01/10 13:57:57
Back to Top
HTML Embed Code: