🔥4
چشمهای او
تاریخ رنگهای عمودیست
زیرا مسافران دوگانه
- خورشید و ماهتاب -
در یک نگاه اوست که میچرخند
و استوای بینش و بینایی
از محور دو شانهی او میکند عبور
کبک دری به پارسی ساده
از لانهی معطر لبهایش پرواز میکند
و گرچه دستهایش
- گسترده روی نافهی آهوها -
چون سفرهایست پر از لیمو
در زیر ماهتاب ؛
با این همه
آنقدر ساده است که چشمانش
جشنیست در ولادت آهوها...
#رضا_براهنی
@asru1
تاریخ رنگهای عمودیست
زیرا مسافران دوگانه
- خورشید و ماهتاب -
در یک نگاه اوست که میچرخند
و استوای بینش و بینایی
از محور دو شانهی او میکند عبور
کبک دری به پارسی ساده
از لانهی معطر لبهایش پرواز میکند
و گرچه دستهایش
- گسترده روی نافهی آهوها -
چون سفرهایست پر از لیمو
در زیر ماهتاب ؛
با این همه
آنقدر ساده است که چشمانش
جشنیست در ولادت آهوها...
#رضا_براهنی
@asru1
👌2🤔1
❤1
👍1👏1
❤6
دستی به نیمه تن خود میکشم
چشمهایم را میمالم
اندامم را به دشواری به یاد میآورم
خنجی درون حنجرهام لرزشی خفیف
به لبهایم میدهد:
_نامم چه بود؟
اینجا کجاست؟
#محمد_مختاری
@asru1
چشمهایم را میمالم
اندامم را به دشواری به یاد میآورم
خنجی درون حنجرهام لرزشی خفیف
به لبهایم میدهد:
_نامم چه بود؟
اینجا کجاست؟
#محمد_مختاری
@asru1
👍3
🔥1
👍3
ای کاش میشد میرفتیم
سرمان را روی سنگی میگذاشتیم، میمُردیم
این همه شرمندهی اولاد آدمی نمیشدیم
بگذارید اعتراف کنم:
جهان به طرز تشنهای
به ظهور بیباور باران
نیاز مبرم دارد.
#سیدعلی_صالحی
@asru1
سرمان را روی سنگی میگذاشتیم، میمُردیم
این همه شرمندهی اولاد آدمی نمیشدیم
بگذارید اعتراف کنم:
جهان به طرز تشنهای
به ظهور بیباور باران
نیاز مبرم دارد.
#سیدعلی_صالحی
@asru1
❤4
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند
تا گل روی تو دیدم همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
آن که گویند به عمری شب قدری باشد
مگر آنست که با دوست به پایان آرند
دامن دولت جاوید و گریبان امید
حیف باشد که بگیرند و دگر بگذارند
نه من از دست نگارین تو مجروحم و بس
که به شمشیر غمت کشته چو من بسیارند
عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز
خواب میگیرد و شهری ز غمت بیدارند
بوالعجب واقعهای باشد و مشکل دردی
که نه پوشیده توان داشت نه گفتن یارند
یعلم الله که خیالی ز تنم بیش نماند
بلکه آن نیز خیالیست که میپندارند
سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی
باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارند
تا به بستان ضمیرت گل معنی بشکفت
بلبلان از تو فرومانده چو بوتیمارند
#سعدی
یکم اردیبهشت روز #سعدی را گرامی میداریم.
@asru1
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند
تا گل روی تو دیدم همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
آن که گویند به عمری شب قدری باشد
مگر آنست که با دوست به پایان آرند
دامن دولت جاوید و گریبان امید
حیف باشد که بگیرند و دگر بگذارند
نه من از دست نگارین تو مجروحم و بس
که به شمشیر غمت کشته چو من بسیارند
عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز
خواب میگیرد و شهری ز غمت بیدارند
بوالعجب واقعهای باشد و مشکل دردی
که نه پوشیده توان داشت نه گفتن یارند
یعلم الله که خیالی ز تنم بیش نماند
بلکه آن نیز خیالیست که میپندارند
سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی
باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارند
تا به بستان ضمیرت گل معنی بشکفت
بلبلان از تو فرومانده چو بوتیمارند
#سعدی
یکم اردیبهشت روز #سعدی را گرامی میداریم.
@asru1
❤6👌2
باید از تو نوشت وقتی شب شروع به وزیدن می کند
و روز لحظه ی معاصر توست
در چرخش ساعت
دور جهان موازی از پرش گرده های زمین بر شاخ گاو
باید از تو نوشت وقت کوک کردن ساز تنت در چرخش فقرات و انتهای کپل
در تختی پیچیده در ملحفه ای سفید
با تو باید از پوست نوشت
از گرایش لمس در انزوای یک جمع بعد از پریود
یک جهان بعد از پریود
یک جنجال بعد از پریود
با تو باید از خون نوشت
خون دل
خون جگر
خون محاصره در دهان روزهای تلخ افتاده ازسر لذت
خون ماسیده در دهان خیابان بعد از یک نگاه دسته جمعی
با تو باید تمام شهر را روی پنجه
پشت عینک دودی راه رفت
و بچه های زیادی را در دستشویی انداخت
با تو باید به اتوبوس رفت
و مراقب ساعد بود
مراقب دست های لخت از کمر افتاده
دست های آویزان
دست های آویزان
دست های آویزان
با تو باید به تاکسی
با تو باید به خانه
به آشپزخانه
تشت سرخ دمر افتاده در حمام
بشقاب نیمه چرب شام
با تو باید به آلبوم رفت
و سرک کشید در محاوره ی بالش نشسته بر صورت
بالش گرفته به دهان وقت سکس
بالش گرفته به دهان وقت درد
با تو باید از درد نوشت
با تو باید از درد
با تو باید از درد
با تو باید از درد
در که باز می شود
زن با پلاستیک خرید روزانه
پلاستیک معاشقه ی یک رنج عظیم
پلاستیک زن بودن
می رود خانه
شب که می وزد
باید از تو نوشت
که شاخ گاو در گرده ات
نشسته زمین را کوک می زنی
و همزمان زنهای زیادی با تو زخم هایشان را
با تو باید از تو نوشت
از زخم که تا دهان باز می کند
زن ست که می زند بیرون
زن ست که می رود داخل
زن ست که تردد می کند
زخم جای خوبی ست برای تو
که سالها پرستار بودی
تیمار کردی و
خون بودی به وقت زن بودن
با تو باید از زخم
با تو باید از زن
با تو باید از تو نوشت
که کوک می زنی جهان را
نشسته بر قلمروت
نشسته بر تخت
نشسته بر مزار هزار ساله ات
با تو باید از تو نوشت
و منتظر بود تا دست خودت را بگیری و از این شعر بیرون بروی
#سامان_سایبانی
@asru1
و روز لحظه ی معاصر توست
در چرخش ساعت
دور جهان موازی از پرش گرده های زمین بر شاخ گاو
باید از تو نوشت وقت کوک کردن ساز تنت در چرخش فقرات و انتهای کپل
در تختی پیچیده در ملحفه ای سفید
با تو باید از پوست نوشت
از گرایش لمس در انزوای یک جمع بعد از پریود
یک جهان بعد از پریود
یک جنجال بعد از پریود
با تو باید از خون نوشت
خون دل
خون جگر
خون محاصره در دهان روزهای تلخ افتاده ازسر لذت
خون ماسیده در دهان خیابان بعد از یک نگاه دسته جمعی
با تو باید تمام شهر را روی پنجه
پشت عینک دودی راه رفت
و بچه های زیادی را در دستشویی انداخت
با تو باید به اتوبوس رفت
و مراقب ساعد بود
مراقب دست های لخت از کمر افتاده
دست های آویزان
دست های آویزان
دست های آویزان
با تو باید به تاکسی
با تو باید به خانه
به آشپزخانه
تشت سرخ دمر افتاده در حمام
بشقاب نیمه چرب شام
با تو باید به آلبوم رفت
و سرک کشید در محاوره ی بالش نشسته بر صورت
بالش گرفته به دهان وقت سکس
بالش گرفته به دهان وقت درد
با تو باید از درد نوشت
با تو باید از درد
با تو باید از درد
با تو باید از درد
در که باز می شود
زن با پلاستیک خرید روزانه
پلاستیک معاشقه ی یک رنج عظیم
پلاستیک زن بودن
می رود خانه
شب که می وزد
باید از تو نوشت
که شاخ گاو در گرده ات
نشسته زمین را کوک می زنی
و همزمان زنهای زیادی با تو زخم هایشان را
با تو باید از تو نوشت
از زخم که تا دهان باز می کند
زن ست که می زند بیرون
زن ست که می رود داخل
زن ست که تردد می کند
زخم جای خوبی ست برای تو
که سالها پرستار بودی
تیمار کردی و
خون بودی به وقت زن بودن
با تو باید از زخم
با تو باید از زن
با تو باید از تو نوشت
که کوک می زنی جهان را
نشسته بر قلمروت
نشسته بر تخت
نشسته بر مزار هزار ساله ات
با تو باید از تو نوشت
و منتظر بود تا دست خودت را بگیری و از این شعر بیرون بروی
#سامان_سایبانی
@asru1
❤3👍2😢2
❤4👍2
«فستیوال کوچه» بوشهر به احترام بندرعباس ناتمام ماند
برگزارکنندگان فستیوال کوچه در پی اعلام عزای عمومی در بندرعباس، تصمیم به توقف برگزاری فستیوال گرفتند.
@asru1
برگزارکنندگان فستیوال کوچه در پی اعلام عزای عمومی در بندرعباس، تصمیم به توقف برگزاری فستیوال گرفتند.
@asru1
❤9👎2😢2