Telegram Web
تپه میل شهر ری.pdf
12.4 MB
تپه میل شهر ری(آتشکده شهر ری)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#تاریخچه_پرستشگاه_زرتشتیان
#روحانیت_در_ایران_باستان
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
پرونده ثبتی

وزارت فرهنگ و هنر

شماره(۱۷۷َ)

🔥 @atorshiz 🔥
فرهنگ_نامه_بناهای_دینی_پیش_از_اسلام.pdf
245.9 KB
فرهنگ نامه بناهای دینی پیش از اسلام در ایران
#تاریخ_کیش_زرتشت
#تاریخچه_پرستشگاه_زرتشتیان
#روحانیت_در_ایران_باستان
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
نوشته:دکتر میترا آزاد

(شماره ۱۷۸)
🔥 @atorshiz 🔥
سهند و سبلان دو کوه مقدس-.pdf
1 MB
سهند و سبلان دو کوه مقدس
#تاریخ_کیش_زرتشت
#تاریخچه_پرستشگاه_زرتشتیان
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
نوشته:ابراهیم پور داوود

(شماره ۱۷۹)
🔥 @atorshiz 🔥
فرضیه های جدید درباره زرتشت (شماره ۶)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اکنون، مری بویس نظر خود را راجع به ظهور زردشت بین سالهای ۱۷۰۰ و ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمانی از عصر نوسنگی که جای خود را به عصر مفرغ برای ایرانیان داد، در واقع پس گرفته است. با وجود اینکه وی به تاریخ حدود ۱۲۰۰ توجه بیشتری دارد، ولی ضعف و ماهیت فرضی استدلالهایش سبب می شود تا يک ابهام زمانی به وجود بیاید و نتواند این شکاف زمانی را توجیه نماید – شکافی که حتی کشفیات باستان شناسی نیز نتوانسته است آن را حداقل با توجه به مشکل ما ترمیم کند. بویس توصیفهای خاص زبان گاهان را در استفاده از استعارات و صور خیال شعر شبانی، دلیلی بر قدمت بیشتر بخش هایی از اوستا می داند که باید به زردشت منسوب دانست، در حالی که همین ایراد نیز با توجه به دلایل زبان شناسی بر آن وارد است. گرچه بویس با این مبحث دوم مخالفتی ندارد. ولی این مهم را بیشتر می توان در نظریه کلنز دنبال کرد و موجب می شود تا با بررسی نقادانه پیش رویم. شالوده نظریه کلنز براساس استدلالهای زبان شناسی است. از آنجا که وی یکی از محققانی است که تعابير «اوستایی قدیم» و «اوستایی جدید» را برای شناسایی زبان بخش های مختلف اوستا به کار می برد، به زبان گاهان، یسنا هپتنگهایتی، یثه اهوویریو، آ ایریما ایشیو (و نه اشم وهو و ینگهه هاتام) عقیده دارد، و همین طور به زبان بخش های دیگر «اوستای قدیم» مانند بند هفت یسن ۲۷، و بند نخست یسن ۵۶ معتقد است و آنها را به عنوان مجموعه ای یکپارچه به نظم و به نثر به حساب می آورد که حاکی از کوچکترین فاصله زمانی بین شعر و نثر است. ما بعدا به این نکته آخر می پردازیم. در حال حاضر، باید خاطرنشان کنیم که نمی توان معنایی بر اساس تحولات زبانی در ادوار مختلف برای تعابير اوستایی قدیم و اوستایی جدید داد، و بنابراین به منظور جلوگیری از سوء تفاهم، بهتر است گاهانی یا اوستای گاهانی (که کریستن بارتولومه به کار برده) و اوستای معتبر را که گرشویچ پیشنهاد می کند، به جای آنها به کار برد. در حالی که «اوستای جدید» که بارتولومه آن را به کار می برد پیچیده و گمراه کننده است می تواند تمایزی برحسب رویدادشماری مطلق ارائه دهد. نادرستی این مطلب را آنتوان میه در مقاله معروف خویش به نام (۱) نشان داد. این بدان معناست که ما نمی توانیم آنچه را که کارل هوفمان، یوحنا نارتن، هومباخ، بویس و کلنز در این رابطه پیشنهاد می کنند، بپذیریم. همگی این افراد معتقدند که متون «اوستای قدیم» از نظر زمانی از متون «اوستای جدید» قدیمی تر هستند.
این نظریه را که مطابق آن، زبانی که غنی از ویژگی های باستانی است، از زبانی که فاقد این ویژگی هاست، قدیمی تر است، می توان به سادگی رد کرد، مگر اینکه چنین نظریه ای بنابر شواهد تاریخی یا فوق زبان شناختی بنا نهاده شده باشد. این دلایل در تجدید ساختاری که بویس پیشنهاد می کند، بسیار ضعیف عمل می کنند و می توانیم بگوییم که کلنز نیز دلایل فوق زبان شناختی بیشتری جهت پشتیبانی از این نظریه ارائه نمی کند، به غیر از موردی که در تئوری باری مبنی بر هندوآریایی های اولیه و دیو ایرانی (۲) وجود دارد و وی از آن استفاده کرده است. البته او به طور تناقض آمیزی شیوه حل سؤالات موجود را عوض می کند، مبنی بر این که از آن جایی که نمی توان مدرک فوق زبان شناختی برای تاریخ ۲۵۸ سال پیش از اسکندر در نظر گرفت زیرا که به نظر وی ناموثق است و نمی توان اصالت آن را اثبات کرد _ بنابراین تنها چیزهایی که می ماند همان شواهدی است که تحول زبانی را بین اوستای قدیم و جدید نشان می دهد.(ص ۵۳ _ ۵۵)

۱)Observations critiques sur le texte de l' Avesta
۲)daiua

مأخذ: نیولی، گراردو. زردشت در تاریخ. ترجمه: مهدیه چراغیان. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
فرضیه های جدید درباره زرتشت (شماره ۷)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا 
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
بنابر عقیدۂ کلنز، حتی با فقدان مدارک فوق زبان شناختی درباره قدمت بیش تر گاهان در قیاس با يشتها، قدمت کمتر «اوستای جدید» خود سند خواهد بود. علاوه بر این، وی معتقد است، اگرچه شاید نتوان تحول تقریبا برابر پارسی باستان و اوستایی جدید را به عنوان يک شاهد هم زمانی زبان شناختی در نظر گرفت، حداقل می توان گفت:
هیچ نشانه واضحی [یا ساده ای در بین نیست]، همیشه از این بابت کمی احساس شرم می کنم، اما آن را به کار می برم چون گمان نمی کنم که اساسا اشتباه باشد.
اما در واقع بنابر نظر وی، این که ناهمخوانی در تطور زبان شناختی استدلالی که وی آن را در اصل مجاز و قابل توجیه می داند - در برابر تاریخ نگاری اولیه به کار گرفته شود تا مشکل تاریخ زردشت به این طریق مرتفع شود، چیزی جز سفسطه نیست. وی بر این باور است که میزان شباهت تحول موجود بين اوستای جدید و پارسی باستان باید زمان سرایش اوستای جدید را همزمان با کتیبه های هخامنشی قرار دهد. به نظر من، کسانی که به يک رویکرد علمی در حیطه زبان شناسی پایبندند، می توانند به درستی درباره جایگاه این زبان نظر دهند و حضور آن را توجیه کنند.
در بررسی مقاله هومباخ با عنوان:(۱) گفته ام که به نظرم میه و هنینگ، نظرات خود را در ارتباط با سه استدلال مذکور درباره دیرینگی ماهیت «اوستای قدیم» در قیاس با «اوستای جدید» تغییر نداده اند.(ص ۵۶)

۱)The Gāthās of Zarathushtra and the Other Old Avestan Texts

مأخذ: نیولی، گراردو. زردشت در تاریخ. ترجمه: مهدیه چراغیان. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
فرضیه های جدید درباره زرتشت (شماره ۸)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا 
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
تنها هدف آنها این است که نارسایی کاربرد محض شواهد زبان شناختی را در تجدید ساختار زمان زردشت نشان دهند. که اکنون می توانم صحت این نظر را تأیید کنم. گرشویج نیز از این دیدگاه پشتیبانی می کند و می گوید: «تاریخ گاهان را تنها می توان از روی تاریخ حیات سراینده آن محاسبه کرد.» وی این نکته را با يک تمثیل روشن می کند: با توجه به زبانهای انگلیسی و آلمانی امروزی، اگر قرار بود کلنز و پیرار ۴۰۰۰ پس از میلاد ترجمه های انگلیسی و آلمانی هومباخ از گاهان را، به عنوان تنها اثرات موجود از این دو زبان مقایسه کنند، چه اتفاقی می افتاد. گرشویچ، زبان گاهان و یسنا هَپتَنگهایتی را اوستایی قدیم و زبان يشتها و سایر بخش های اوستا را اوستایی جدید معرفی نمی کند، چون آنها در مرحله از تحولی همسان از يک زبان را نشان نمی دهند، بلکه دو زبان خویشاونداند که به طور یکنواخت و برابر از يک زمان اوستایی مادر پیش از تاریخ مشتق شده اند و هر يک مسير خود را پیموده است، مانند ایرون (یکی از گویش های اصلی شرق، جنوب و بخش های مرکزی) و دیگوری (گویش رایج در غرب) در قفقاز امروزی. کلنز دلایل تاریخی بیشتری به شواهد زبان شناختی خود نمی افزاید. شاید دلیل آن آگاهی از کاستی های نظری و روش شناختی باشد که در رویکرد صرفا زبان شناختی برای مواجهه با مشکل تاریخ نگاری است که متون «اوستایی قدیم» به وجود می آورند؛ از این رو، نقد نظریه های وی را کنار می گذاریم. همان طور که مشهود است، کلنز هم زمانی زبان شناختی پارسی باستان و «اوستایی جدید» را يک گمان تقریبی می داند، که شاید موجه و مستند نباشد ولی اگر تحول مفاهیم دینی همانا «آوردن دلیل و برهان در باب موضوع» به حساب آید، پس می تواند يک اشاره مناسب داشته باشد؛ هر چند به خودی خود کافی نباشد. دلایل تاریخی که کلنز برای پشتیبانی از نظریه اش ارائه می دهد با بهره گیری از گفته های گرارد فوسمان در مقاله اش درباره آریایی های میتانی است، و نیز از آرای بارو در مقاله معروف خود که به هند و آریایی های اولیه اختصاص دارد، سود جسته، و همچنین از آنچه که من در نقد نظریه های بویس در سخنرانی هایش در دانشگاه کلمبیا نگاشتم، استفاده کرده است. این سخنرانی ها در سال ۱۹۹۲ میلادی چاپ شد. با توجه به نظرات فوسمان مبنی بر اینکه آریایی های میتانی همان هند و آریاییهای اولیه هستند، باید بگویم که نمی توانم درک کنم چگونه می توان به این نتیجه رسید جامعه هند و ایرانی پیش از ورود به بين النهرین در قرن ۱۸ پیش از میلاد از هم جدا شده اند، و در نتیجه بخش بزرگی از اصلاحات که به زردشت منسوب است (طرد خدایان هند و ایرانی یا هندی) در قرن ۱۸ پیش از میلاد و بی شک پیشتر از این زمان به دست آمده، و بنابراین اصالت زردشت تنها در آموزه های یکتاپرستی لحاظ شده است. به نظر من، علی رغم نظراتی که فوسمان و کلنز ارائه کرده اند، این مطالب نمی تواند پیامد منطقی نظریه هایی باشد که پل تیمه و بارو ابراز کرده اند، به طوری که کلنز می گوید: فوسمان دلیلی غیر قابل تردید دارد: «اگر آریایی های میانی از هند و آریایی ها باشند.(ص ۵۷ _ ۵۸)

مأخذ: نیولی، گراردو. زردشت در تاریخ. ترجمه: مهدیه چراغیان. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
فرضیه های جدید درباره زرتشت (شماره ۹)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا 
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
مفهوم منفی -diua به دوره پیش از تاریخ ایرانیان بر می گردد و یکتاپرستی تنها نوآوری ممکن در سنت زردشتی است. در حقیقت، باید بگویم کلنز تقریبا خود به خود گرایش به پذیرش این نتیجه گیری دارد، زیرا به نظر وی، این نتیجه شامل استدلال مهمی در پشتیبانی از نظریه وی درباره دیو ایرانی دیوهای ایران باستان یا خدایان اولیه هندوآریایی هاست. ولی اگر با دقت بیشتری به موضوع بنگریم، متوجه می شویم همچنان که بارو می اندیشد، شناسایی آریایی های میتانی به عنوان هندوآریایی های اولیه دلالتی بر این موضوع ندارد که دیوها تنها خدایان هند و ایرانی بوده اند (گرچه وی می گوید زردشت آنها را شَر تلقی کرده است، و این صرفا به دلیل تحول طبیعی نیروهای غیر بشری نیست یا همان گونه که کلنز معتقد است: آنها باور دینی همه ایرانی ها نبوده اند. حتی اشاره ای بر این مهم ندارد که تفاوت زبان «اوستای جدید» و «اوستای گاهانی» دلیلی بر سپری شدن يک زمان قابل لحاظ بين آنهاست، که به احتمال، کمتر از ۲۰۰ سال نیست. در واقع، این تنها نظری است که بارو خودش عنوان می کند، که ردپای آن را می توان در سخنرانی افتتاحیه کلنز در کولژ دو فرانس یافت: يک وقفه دوسده ای بين اوستای قدیم و جدید لازم است و البته کافی هم هست. بنابراین زبان متون اوستای قدیم نمی تواند زودتر از قرن هشتم باشد. صورتهای کهن و قدمت اوستا موجب می شود تا تاریخ نگارش ریگودا را نزديک ترین زمان ممکن بر آن دانست. به نظر وی، این دوره شامل ۱۵۰۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد می شود که از آنچه بیشتر محققان بر آن اتفاق نظر دارند، فاصله دارد. از سوی دیگر، می توانیم به تحقیق جامع و دقیق پائولو دافينا مراجعه کنیم و با توجه به گردآوری سروده های ودایی در سبک و سیاق سنتی به توجیه زمان اوستا بپردازيم. از آنجایی که مشکل نکوهش دَیوَهای ایران باستان ارتباط مستقیم با مشکل زمان زردشت دارد به ویژه برای آنان که، چون من، فکر می کنند نکوهش آنها به دلیل رویکرد خود پیامبر است بهتر است بیشتر به این موضوع بپردازیم. اگر قرار بود ما نیز مانند بارو فکر کنیم که این زمان به نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد بر می گردد، زمان زردشت نیز باید همین تاریخ بوده باشد. کلنز این گونه نمی اندیشد و با آنچه موله در کتاب(۱) ،نوشته، موافق است. " موله که طرفدار فطرت پان ایرانی است، معتقد است این نکوهش نه تنها رویکرد پیامبر است، بلکه جزء سازنده و ذاتی در نگرش دینی ایرانیان است. پس تا آن جا که به ما ربط دارد، باید ناهمسانی این نظریه را که دیو سازی چند قرن پیش از دوره هخامنشی پیش آمده. با این نظریه که پدیده پان ایرانیسم بوده، و بنابراین پیش از زردشت و اوستای قدیم رواج یافته است. اثبات کنیم. از آنجا که تصور می کنیم دیوسازی نتیجه نکوهشی است که زردشت صادر کرده است. تنها . رشته هایی را دنبال کنیم که از لحاظ زمانی ما را بسیار به عقب بر می گرداند.(ص ۵۸ _ ۵۹)

۱)Culte ,Mythe et Cosmologie dans l'Iran Ancien

مأخذ: نیولی، گراردو. زردشت در تاریخ. ترجمه: مهدیه چراغیان. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
فرضیه های جدید درباره زرتشت (شماره ۱۰)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا 
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
به نظر من، نظریه ای که هرمان لومل درباره دیوسازی از دَیوَها ارائه داد، هنوز ارزشمند و معتبر است. در این راستا، نه تنها تئودور نولدکه نکاتی را درباره دیو سپید مازندران و نام های خاص شاهزادگان اوسروشنا در سرزمین، بیان کرده، بلکه امیل بنونیست نیز درباره طبقه بندی خدایان (دَیوهَ) و آدمیان (مَشيَه) اظهار نظر کرده است. دوشن گیمن و محقق فقید گنو ویدن گرن نیز (وی اصطلاح پهلوی «دیوان و مردمان» را ذکر کرده است) این مهم را متذکر شده اند. کتیبه خشایارشا درباره دَیوَها و علم ریشه شناسی نام های سغدی، مذکور در اسناد کوه مُغ، آن گونه که هنینگ می گوید، و دیگر اسناد، طبق تحقیقاتی که بوتاکا یوشیدا در(۱) و نیکولاس سیمز ویلیامز در کتاب خود (۲) انجام داده اند، از این موضوع پشتیبانی می کنند. هرچند، کلنز این موارد را به شمار نمی آورد. به طور کلی، این مدرک با توضیحی که موله می دهد، همخوانی ندارد. وی معتقد است که نمی توان تأثیر بوداباوری را بر اسامی خاص، نادیده گرفت. بدین ترتیب نقدی که کلنز از نظريه لومل دارد، بسیار حدسی و فرضی است. همین مطلب را می توان برای مقاله بارو گفت. گرچه این مقاله در سال ۱۹۷۳ نوشته شده، ولی کاملا مشخص است که وی از آنچه هنینگ در سال ۱۹۶۵ و بنونیست در سال ۱۹۶۸ نوشته بودند، آگاهی نداشته است: در حقیقت، هیچ اشاره ای به این دو مقاله مهم در نوشته ای دیده نمی شود. به نظر من، اگر وی با این دو مقاله آشنا بود، به احتمال زیاد - daiua ایرانی باستان را يک وام واژه از هندوآریایی های اولیه نمی دانست. پیش تر گفتم که نظریه بارو مبنی بر مردود بودن -daiva ها را می توان در خصوص ایندره، سوروَه، و نانگهَیَثیه پذیرفت، که با نام های خدایان ودایی ایندره، سَروَه و ناستیه مطابقت دارند. ولی این بدان معنا نیست که -daiua وام واژه ای از هندوآریایی اولیه در ایران است. این سه خدای هندی در ایران طرد شده اند به طوری که خدایان شر و هماورد و همیستار اهوره مزدا به شمار می آیند. گرچه ممکن است این نگرش پوچ به نظر رسد، ولی کلنز نگاه دیگری به آن دارد: در این راستا، می توان گفت که -daiua ایرانی باستان، به معنای دیر است و نه خدا.(ص ۵۹)

۱)Sogdian inscriptions in Chinese script
۲)Sogdian inscriptions of the Upper Indus

مأخذ: نیولی، گراردو. زردشت در تاریخ. ترجمه: مهدیه چراغیان. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
فرضیه های جدید درباره زرتشت (شماره ۱۱)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا 
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
از این رو، زردشت برخی از این دیوان را مطرود دانسته است. کلنز، به منظور پرهیز از چنين پوچ اندیشی، یک بار دیگر مسئله یکتاپرستی اوستای قدیم را به ناچار مطرح می کند. از این رو، نظریه بارو باید مردود تلقی شود، زیرا نکوهش خدایان، که خاص گاهان است. و دیوسازی از آنها را در سنت زردشتی نمی توان در حد يک اختلاف نژادی بین ایرانیان و هندوآریایی های اولیه پايين آورد. مقاله ای از گرشویچ که در سال ۱۹۷۵ چاپ شد، مرجع آموزنده ای است که من در موقعیت های مختلف به آن اشاره می کنم. اکنون بهتر است یک استدلال دیگر را به بقیه مواردی که در کتاب زمان و زادگاه زردشت عنوان کرده ام، بيفزايم تا نشان دهم نه تنها خدایان بیگانه یا دیوهای دین ایرانی باستان در میان دئوَه های اوستایی بوده اند، بلکه ایزدانی نیز در سنت دینی ایران باستان دیده می شوند. کلنز با اشاره به مقاله(۱) نوشته کلاریس هرن اشمیت برای دایره المعارف ایرانیکا و کتاب جدیدش(۲)، دَیوَهای(۳) کتیبه خشایارشا در تخت جمشید را با دَئوَه های بند ۹۴ یشت پنجم در ارتباط می داند، زیرا به عقیده وی، هر دو کاربردی مشابه دارند: پرستندگان آنها، دیوسانان، محور لازم و ضروری برای هر نکوهش دینی بوده اند و دَئوََه ها چیزی بیشتر از قربانیان مناسک منتخب نبوده اند و این شاخص تقابل ثنویت است. دَئوَه ها خدایان راستین نبوده اند و دَئوَ پرستان نیز پرستندگان واقعی به شمار نمی آمدند. به نظر من بند ۹۴ یشت پنج، به خوبی مشخص می‌کند که ما باید در میان دَئوَهها، آناهیتا یکی از مهم ترین ایزدبانوان ایران باستان را قرار دهیم. شواهدی که درباره این ایزدبانو از منابع مختلف و در دوره های مختلف به دست آمده، بویس را متقاعد کرد که یک شخصیت همزاد را بازسازی کند: اردوی سور آناهیتای اوستایی، یکی از ایزدبانوان مهم زردشتی (اردوی سور آناهید در فارسی میانه)، که همتای الهه عشق و زیبایی، ونوس (آنائیتیس) در یونان که پرستش او از آيين پرستش ایشتر در بین النهرین تأثیر گرفته است. عبارت مذکور از آبان یشت (بند ۹۴) می گوید: «ای اردویسور! آناهیتا، چه پیش خواهد آمد با آن زورهای تو اگر دیویسنان و پرستاران دروغ آنها را از برای تو پس از فرو رفتن آفتاب نیاز کنند.» ایزد بانو با این پاسخ شروع می کند که آنها را نخواهد پذیرفت. بنابراین شکی وجود ندارد که آناهیتا برای دئوه پرستان يک ديوی مؤنث (۴) است. گرشویچ به خوبی این مهم را درک کرده است، ولی کلنز هیچ اشاره ای در این ارتباط ندارد، و تنها خاطرنشان می کند کسی که شب هنگام قربانی می کند، حتی برای ایزدبانوی بزرگ مزدیسنایی، يك دئوه پرست است. در حقیقت، دَئوَه پرستان برای آناهیتا شراب نثار می کنند، چون وی را يک دَئِوی مؤنث در نظر می گیرند. در این راستا، گرشویچ پا فراتر می نهد و بیان می کند: « آنچه درباره آناهیتا گفته می شود برای مهر نیز مصداق دارد.» وی این نتیجه را می پذیرد، چنانکه من نیز آن را کاملاً منطقی می دانم و عبارتی از بند ۱۰۸ یشت ده را نقل می کنم که در آن «ایزد مهر بین پرستندگانی که نثارکردن قربانی خوب را برای او بر ذمه خود دانسته و آن گروه که قربانی بد برایش می آورند تمایز قائل می شد.» وی در ادامه می افزاید که به احتمال قوی گروه دوم آن عده هستند که(۵) را پرستش می کردند و قربانی آنها به پیشگاه مهر زردشتی به منزله بی احترامی به این ایزد بود. اگر این تعبیر بند ۹۴ یشت پنج را درست در نظر بگیریم، این استنباط را خواهیم داشت که آناهیتا و به احتمال، مهر، بند ۱۰۸ یشت ده، علاوه بر دو ایزد برای نویسندگان يشتها و دو بغ برای اردشیر دوم، دو دَئوَه برای پیروان آیینی هستند که از سوی آیین زردشتی تکذیب می شود. رابرت چارلز زنر نیز به نتایج مشابهی از این بندهای آبان یشت و مهریشت نائل شده است.(ص ۶۰ _ ۶۱)


۱)Daiva
۲)Le Pantheon de l'Avesta ancien.
۳)daiva
۴)daēvī
۵)diēva

مأخذ: نیولی، گراردو. زردشت در تاریخ. ترجمه: مهدیه چراغیان. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
فرضیه های جدید درباره زرتشت (شماره ۱۲)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
تمامی این موارد، بازسازی خلاقانه کلنز از «خدایان اوستای قدیم» را ضایع می کند. دَئوَه ها خدایان دین ایران باستان بوده اند که منزلت آنها پس از نکوهش زردشت از سوی تعداد بی شماری از دیوان و خدایان بیگانه ارتقا یافته است. پرستندگان آنها انسانهای واقعی بودند که در بند چهارم یسن ۳۲ به عنوان «مورد علاقه خدایان»، «عزیزان خدایان»، یا تأیید شده از سوی خدایان» - و بنا به گفته کلنز تأیید شده از سوی خدایان (شر)(۱) توصیف شده اند. ترکیبی که به گفته لومل واژه مقدسی بود هم چون «دَئوهَ» که خود زردشت با معنای وارونه بکار می برد، و تا آن جا که به زردشت ارتباط داشت، معنای (۲) تغییری نکرده است: زردشت همه آنها (۳) = «همه دیوان» - را بدین دلیل نکوهش می کند که خدایان آيين چندخدایی هستند نه به این علت که دیو بوده اند. همان طور که گرشویچ متذکر می شود، این خدایان تصوراتی بودند که در ذهن افرادی با تفکر نادرست شکل بگیرد. با توجه به خط مشی اتخاذ شده در این تحقیق، خط مشی ای که شالوده آن را در گاهان باید یافت، دَئوَه ها چیزی نخواهند بود جز (۴) = «مینوی»های موجود در اوستا. بنا به نوشته گرشویچ بنابراین، تحول معنایی دَیوَهای ایرانی از «خدایان» به «دیوها» هنوز هم معتبر است و از این جا نشئت می گیرد که با نکوهش همه خدایان از سوی زردشت تفکر اهریمنی تجلی یافت (یسن ۳۲، بند ۳) یا غیر واقعی و موهوم شد. نکوهش دَیوَه ها به گذشته خیلی دور بر نمی گردد و بنابراین بر راهکاری که درباره مشکل تاریخ زردشت بیان می شود، تأثیری نخواهد داشت، زیرا این قضیه نه تنها یکی از ویژگی های اصلی دین ایرانی است، بلکه نتیجه ای است که از پیام گاهان به دست می آید: آن چنان که لومل مشاهده می کند و بعد گرشویج در مقاله فوق الذکر به آن می پردازد، خدایان نکوهش شده در چشمان زردشتیان وفادار تبدیل به دیوهای حقیقی شدند. تا بدین جا از دلایلی صحبت به میان آمد که مرا بر آن داشت تا نظر پیشین خودم را در مورد تاریخ زردشت و دلایلی که چرا نظریه های پیشنهادی از سوی بویس و کلنز مورد نقد دقیق قرار نمی گیرند، تغییر دهم. پس از چاپ کتاب زمان و زادگاه زردشت محققان دیگری نیز پا به این عرصه تحقیقاتی گذاشتند. علاوه بر گرشویچ و مقاله جدیدش در این زمینه، می توان هومباخ و کینگزلی را نیز نام برد که اولی به يک تقويم متقدم و دومی به ارزش تاریخی عدد ۲۵۸ سال پیش از اسکندر اعتقاد دارند. با توجه به ماهیت استدلالهای آنان که ارتباطی تنگاتنگ با تفاسیر منابع یونانی دارند، باید دقت بیشتری به آنان کرد. از سوی دیگر، باید درباره مقاله اچ. ای ایدالجی بگوییم که در خصوص تاریخ زردشت است و در جلد ۴۸(۵) منتشر شد و همزمان با کتاب من به چاپ رسید. ایدالجی با پیشنهادهای بویس هم رای است و پس از بررسی قراین موجود در آثار نویسندگان دوره کلاسيک، درباره هزاره هفتم پیش از میلاد، دوره زندگی زردشت را بین ۱۲۰۰ تا ۱۴۰۰ پیش از میلاد پذیرفته است. در فصل های بعدی استدلالهای وی را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم و خاطرنشان می کنیم توضیحات وی درباره تاریخهای که یونانیان بنابر هزاره ها می دهند و خط بطلانی که وی بر مبحث تاریخی فاصله زمانی ۲۵۸ سال پیش از اسکندر می کشد، همگی بر اساس تفسیری پر اشتباه از داده های موجود است. بعداً خواهیم دید که همین اشتباه بر نظریه دیگر محققان نیز سایه افکنده است.(ص ۶۱ _ ۶۲)

۱)daēvõ Zuštā
۲)daēva
۳)daēvā vīspānhõ
۴)mainyava
۵)Journal of the K . R . Cama Oriental Institute

مأخذ: نیولی، گراردو. زردشت در تاریخ. ترجمه: مهدیه چراغیان. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
زرتشت در تاریخ کتزیاس 
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
در داستان های متقدم تر یونانیِ عصر آشوری،هیچ ملتی برجسته تر از باختریان ذکر نشده اند. طبق کهنترین مکتوبات ایشان در این زمینه،به گزارشی از کتزیاس،پزشک یونانی دربار ایران در قرن پنجم ق.م می پردازیم. با ذکر این نکته که اظهارات وی همواره با تردید تلقی شده است. بر این اساس، زرتشت در دوران نینوس شاه آشور و بنیانگذار نینوا می زیسته است. البته معلوم نیست که مقصود کتزیاس زرتشت آورنده ی دین زرتشتی است، یا پادشاهی(رد_ی)با آن نام. طبق این روایت،نینوس با نقشه ی تصرف ارگ سلطنتی باختر،اوخسیارت(Oxyartes)،شاه آن سرزمین را مورد حمله قرار می دهد. شاه فاتح باختر،به مرور سروری نیروی برتر نینوس و سمیرامیس_ زنی از اهالی باختر_را می پذیرد،و به پایتخت خود عقب نشینی می کند. نام شاه باختر،مگر در همین مورد خاص در جای دیگری اوخسیارت ذکر نشده،و سمیرامیس باختری با سامورامات،ملکه ی آشور که در ۸۱۰ ق.م در آشور فرمان می رانده،یکی دانسته شده است. نام و نقش زرتشت نیز در این روایت برده نشده است. البته به یک روایت،پذیرفتن گزارش کتزیاس با توجه به این نکته که آشوریان هیچگاه از مرزهای زاگرس فراتر نرفته اند، بسیار دشوار است.(ص ۲۲)

مأخذ: معیری،هایده. باختر به روایت تاریخ. تهران. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. چاپ اول ۱۳۷۷
🔥  @atorshiz 🔥
وجودِ مغان در سده‌ی نخستِ میلادی در کاپادوکیه(واقع در آسیای صغیر)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#تاریخچه_پرستشگاه_زرتشتیان
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
استرابو آن‌گاه درباره‌ی مغانِ کاپادوکیه سخن می‌گوید و رسومِ آنان را برمی‌شمرد و مدعی است که خود شاهد و ناظرِ عینی بر آن رسوم بوده است. مورخانِ دیگر نیز چون سیسرو از مجوسِ کاپادوکیه و ازدیادِ آنان در چنان شهری مطالبِ مشابه و همانند نقل کرده است:

«در کاپادوکیه مغان یا مجوسان بسیارند. آنان دارای معابد و قربانگاه‌هایی ویژه می‌باشند. کاهنانِ مجوس در آتشگاه‌های معابد به نگاهبانیِ آتشِ همیشه فروزان و سرپرستیِ امورِ قربانی سرگرمند».(ص ۲۶۸)

مأخذ: رضی.هاشم، آیین مغان(آموزه‌ها و مراسم و باورهای بنیادی): پژوهشی درباره‌ی دین‌های ایران باستان به موجب متون باستانی...، تهران، انتشارات سخن، چاپ سوم ۱۳۹۰
🔥 @atorshiz 🔥
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی (حمید)
مرگ_یزدگرد۱۳۶۰@atorabanorg_پژوهشگاه.mkv
1 GB
مرگ یزدگرد(نسخه با کیفیت بالا)
#فیلم_نایاب
#ساسانی
#فیلم
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
سال ساخت:۱۳۶۰
اثری از استاد بهرام بیضایی
بازیگران:سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، امین تارخ، کریم اکبری،یاسمن آرامی و علیرضا خمسه

@atorabanorg
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی (داریوش میرزاخانی)
دیالوگی از فیلم مرگ یزدگرد(۱)
#فیلم_نایاب
#ساسانی
#فیلم
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
ما همه شکار مرگ بودیم و خود نمی دانستیم. داوری پایان نیافته است. بنگرید که داوران اصلی از راه می رسند. آنها یک دریا سپاهند. نه درود می گویند و نه بدرود؛ نه می پرسند و نه گوششان به پاسخ است. آنها به زبان شمشیر سخن می گویند.

سوسن تسلیمی: آری اینک داوران اصلی از راه می رسند. شما را که درفش سپید بود این بود داوری،تا رای درفش سیاه آنان چه باشد!
@atorabanorg
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی (داریوش میرزاخانی)
دیالوگی از فیلم مرگ یزدگرد(۲)
#فیلم_نایاب
#فیلم
#ساسانی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
علیرضا خمسه: تو را مژده باد ای بزرگ سرداران، چراغ بخت تو روشن که شکارگرانت شکاری نیکو گرفتند، جانبازان تو از تازیان یکی نیمه جان را گرفته اند خون آلود،
ببینید شمشیرشان کج است مثال ابروی ماه و ردایشان از پشم سیاه شتر، و این هم شپش

امین تارخ: نان کشکینش بده و سپس به تازیانه ببند تا سخن گوید. بپرسش شماره تازیان چند است، کدام سویند، چه در سر دارند، سواره اند یا پیاده، دور می شوند یا نزدیک، در کار گذشتنند یا ماندن، او چرا مانده است، پیک است یا خبر چین یا پیشاهنگ. بپرسش ویران چرا میسازند، آتش چرا می زنند، سیاه چرا میپوشند، و این خدایی که می گویند چرا چنین خشمگین است!
@atorabanorg
درباره علت دردمند بودن مردم
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
بیستم فرگرد
ووجوک خشتر

۱. درباره ستمکارانه پادشاهی کردن ضحاک بر هفت کشور و رواج فرمان او به علت گردش فره ها.
۲. و درباره سؤال ضحاک در انجمن درباره علت دردمند بودن مردم همگی، پس از پاره کردن جمشيد و پادشاهی ضحاک.
۳. و مردم به ضحاک چنین پاسخ دادند که جمشید نیاز و فقر و گرسنگی و تشنگی و پیری و مرگ و شیون و مویه و سرما و گرمای بدون اندازه و اختلاط دیوان با مردم را از جهان باز داشته بود.
۴.و این نیز که جمشید آسانی بخشنده بود ( یعنی که کارهایی می کرد که از آنها آسودگی به مردم می رسید) برآورنده آرزو بود ( یعنی که نیکی می کرد و سپاسگزار بود ( یعنی که برای کارهای نیک از مردم سپاسگزاری می کرد) ........ آن جمشید دارنده رمه خوب که شما او را با ضربه های ناروا بیدادانه کشتید
۵. و تو بر گیهان نیاز و فقر و تنگدستی و آز و گرسنگی و تشنگی و خشم دارند نیزۂ خونین و نیاز بدون چراگاه را و ترس و خطر «پنهان رو» و پیری دارنده نفس بد را رها کردی. و تو دیو را قابل پرستش کردی۔
۶. و این نیز گفته شده که زنانی را که آبستن بودند (= پسر بینند(؟) تو، ای ضحاک بدفره، به شبستان خود می بردی و آنان را بدون فرزند می کردی، و آنان را آزار می کردی، آن چنان که دیگر از تن افزایش نیابند، یعنی که خانواده ایشان ادامه پیدا نکند (؟).
۷. و تو گوسفند فراخ رفتار (و) سگ (؟) را از مردمان بازداشتی
۸. و تو از ما ربودی آن جمشید درخشان روشن دارایِ رم خوب را که به هر رسیدن - در همه زمستان با تابش خوب می تافت، که برای نیکی کردن به همه جا می آمد.(ص. ۱۰۲)

مأخذ: تصحیح و ترجمه سوتکرنسک و ورشت مانسر نسک از دینکرد ۹ (سنجش این دو نسک با متن های اوستایی همراه با واژه نامه پهلوی - فارسی). تالیف: دکتر احمدتفضلی. به کوشش: دکتر ژاله آموزگاریگانه. ویراستار: نازنین خلیلی پور. مرکزدایره المعارف بزرگ اسلامی. چاپ اول ۱۳۹۷
🔥  @atorshiz 🔥
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی (داریوش میرزاخانی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدئو ترانه ی کمیاب و بسیار زیبای فتح بابل (کوروش )
#کوروش
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#ترانه
با صدای: بانو مرضیه
@atorabanorg
هفتم آبان ماه روز جهانی بزرگداشت کوروش بزرگ گرامی باد
#کوروش
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
🔥  @atorshiz 🔥
2024/11/06 00:55:17
Back to Top
HTML Embed Code: