Telegram Web
تو آمدی و بهار آمد و درخت هلو

شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت


#حسین_منزوی
می رود قافله عمر به سرعت، امروز


ما در اندیشه آنیم که فردا چه کنیم



#صائب_تبریزی
صدای بال شاپرک ها،

شمیم عطر یاس ها

درحریرِ آغوشت

شبنمِ شکفته بر لبانت

آمدن بهارست، که بر دلم روییده ...


#عرفان_یزدانی
دیروزت خوب یا بد گذشت، مهم نیست!

امروز روز دیگری ست ...

قدری شادی با خود به خانه ببر

راه خانه ات را که یاد گرفت،

فردا با پای خودش می آید! شک نکن ...

#سلام_صبحتون_زیبا
آمد خبر از حضرت دلدار
ڪه صبح است
خورشید بر افروخته ای یار
ڪه صبح است
برخیز و بخوان نغمه ی دلشاد صبوحی
در باغ فلڪ گل شده بیدار
ڪه صبح است

#مولانا
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم؟

که به روی دوست مانَد که برافکند نقابی

#سعدی
.

از هجوم روشنایی
شیشه‌های در تکان می‌خورد

صبح شد، آفتاب آمد
چای را خوردیم روی سبزه‌زارِ میز
ساعت نُه ابر آمد، نرده‌ها تَر شد
لحظه‌های کوچک من
زیر لادن‌ها نهان بودند
یک عروسک پشت باران بود

ابرها رفتند،
یک هوای صاف،
یک گنجشک، یک پرواز
دشمنان من کجا هستند؟

فکر می‌کردم:
در حضور شمعدانی‌ها
شقاوت آب خواهد شد...




#سهراب_سپهری
پرده ی نگاهم را کنار بزن!
صبح را بر سرخی بوسه هايت بريز
جهان، محو خورشيد نگاه توست!
زيبایی ات، نقشِ بومِ چشمانِ من است!
تو به رنگ عشق آلبوم صبح را
بر شوق لبخندهای من نشانده ای ...


#عرفان_یزدانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز را با خورشید طلوع کن
و برای هدف‌هایت به جدال با
سرنوشت برو
کمی خودت را سوا کن از روزمرگی‌ها،
و با هدف‌هایت رشد کن

#سلام_صبحتون_بخیر
.
امید وصل تو
   جانم به رقص می‌آرد
            چو باد صبح ڪه
               در ڪَردش آورد ریحان...!!

ز خلق ڪَوے لطافت
            تو برده‌اے امروز
             ڪه دل به دست تو
         ڪَویی‌ست در خم چوڪَان...!!

#حضرت_سعدے
نرگس همه شیوه‌های مستی
از چشمِ خوشت به وام دارد

ذکرِ رخ و زلف تو دلم را
وردیست که صبح و شام دارد

بر سینهٔ ریشِ دردمندان
لعلت نمکی تمام دارد


#حافظ
من صبح می خواهم، با طلوع تو!
بر جانم عشق بریز!
تا خورشید نگاهت،
جان بگیرد!
زیبایی لبخندت دیدن دارد ...

#عرفان_یزدانی
کبوتر بام خیالم!

وقتی تو را می نویسم،

عطر خوش خودنویسم،

فضا را آکنده می کند!

به یقین، تو خودِ بهاری ...


#عرفان_یزدانی


   
💕صفحه ای دیگر از دفتر زندگی ورق خورد
و روزی دیگر آغاز شد
قلم در دستان توست

زیبا بنویس
وشعری زیبا بر این صفحه به یادگار
ثبت کن!

#سلام_صبحتون_بخیر
صبح می خندد
و باغ از نفس گرم بهار
می گشاید مژه و میشکند مستی خواب
آسمان تافته
در برکه و زین تابش گرم
آتش انگیخته در سینه افسرده آب..


#هوشنگ_ابتهاج
روز آن است که خوبان همه در رقص آیند...


#مولانا
صبحت بخیر!
ای عطرِ خوشِ زندگی!
بویِ تازه یِ عشق!
لبخندِ آفتاب! پلکِ روشنِ نور!
این صبح بخیر را
بگذار پای تمام صبحگاهانی که نبودم
و دوست داشتنت به دلم افتاد!
من چقدر صبح بخیر به چشم هایت
بدهکارم، محبوبِ زیبا ...


#عرفان_یزدانی
هرڪسی سازے به ذوق خویشتن سر می‌ڪند




دل میان مطربان  خوش ڪرده یار دلنواز

#ڪلیم_ڪاشانی
دل چو روشن گشت صائب می شود روشن حواس


از خدای خویش چیزی جز دل بینا مخواه

#صائب_تبریزی
داغ است نبودنت!
خیلی داغ!
می سوزاند چشم هایم را، تنم را

سخت است
فاتحه ای که برای رفتنت خوانده ام!

داغ است!
سینه ام می سوزد از دوست داشتنت!

نیستی!
کوچه، خیابان و شهر
در ازدحام نبودنت گم شده ست!

جمعیّتی از تو با من است
و یک سرزمین از تو خالی ...


#عرفان_یزدانی
2024/11/14 02:55:15
Back to Top
HTML Embed Code: