Forwarded from حسین خزلی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💔
پدرت اولین ژنرال نظامــی کشور
عموت عکاس و بعد نابغه جنـگ
خودت هم آقازاده و بزرگ
اما یک خبرنگار و عکاس ساده وبی ادعا
بدون استفاده از جایگاه وموقعیت پدر
شهیده فرشته افشردی (باقری)
میشه گفت مصداق یک دختر ایرانی نمونه وموفق
که روز عیدغدیر،روز تولدش بود
اما در کنار پدر عروج کرد!
کارمند خبرگزاری دفـاع پرس
سالها از شهـدا و خانواده هاشون گفتی وثبت کردی
سر آخر به وصال شون رسیدی
سفر بخیر
برای عاقبت من وهمه رفقای رسانه ای دعا کن!
🙏🏻
پ.ن:
دلمسوخت💔
و حیفماومد اینویدیو تو صفحه ام نباشه
ممنونم از برادر عزیز که اینویدیو تهیه کرد
@Kohandelhadi
#خبرنگار #عکاس #تهران #وطن #پدر #دختر #دخترایرانی
🔗 zoheir_sei
پدرت اولین ژنرال نظامــی کشور
عموت عکاس و بعد نابغه جنـگ
خودت هم آقازاده و بزرگ
اما یک خبرنگار و عکاس ساده وبی ادعا
بدون استفاده از جایگاه وموقعیت پدر
شهیده فرشته افشردی (باقری)
میشه گفت مصداق یک دختر ایرانی نمونه وموفق
که روز عیدغدیر،روز تولدش بود
اما در کنار پدر عروج کرد!
کارمند خبرگزاری دفـاع پرس
سالها از شهـدا و خانواده هاشون گفتی وثبت کردی
سر آخر به وصال شون رسیدی
سفر بخیر
برای عاقبت من وهمه رفقای رسانه ای دعا کن!
🙏🏻
پ.ن:
دلمسوخت💔
و حیفماومد اینویدیو تو صفحه ام نباشه
ممنونم از برادر عزیز که اینویدیو تهیه کرد
@Kohandelhadi
#خبرنگار #عکاس #تهران #وطن #پدر #دختر #دخترایرانی
🔗 zoheir_sei
🔻شهادت نجمه شمس، دختر قائممقام وزیر علوم و خواهرزاده استاد ادیب
سحرگهی که شریران ستاره میکشتند
مسیح را به فلسطین دوباره میکشتند
همان حرامیان پیمبر کش عدالت سوز
جوان و پیر و زن و شیرخواره میکشتند
دروغ خویش به دامان کبریای کلیم
ببسته سِفر ورا پاره پاره میکشتند
به سرزمین نجیبان و ملک حق خواهان
ردان و دانشیان با شراره میکشتند
بسوخت «نجمه» رعنای انجم افروزم
چنان که بی سپران را هماره میکشتند
بود که « شمس» حقیقت جزایشان « بخش» د
به جرم آنکه سحرگه ستاره میکشتند
🔸شعر از استاد ادیب
@ayine_ensani
سحرگهی که شریران ستاره میکشتند
مسیح را به فلسطین دوباره میکشتند
همان حرامیان پیمبر کش عدالت سوز
جوان و پیر و زن و شیرخواره میکشتند
دروغ خویش به دامان کبریای کلیم
ببسته سِفر ورا پاره پاره میکشتند
به سرزمین نجیبان و ملک حق خواهان
ردان و دانشیان با شراره میکشتند
بسوخت «نجمه» رعنای انجم افروزم
چنان که بی سپران را هماره میکشتند
بود که « شمس» حقیقت جزایشان « بخش» د
به جرم آنکه سحرگه ستاره میکشتند
🔸شعر از استاد ادیب
@ayine_ensani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز محرم شد و ایام تو
هرچه فراموش بجز نام تو
نام تو یعنی همه نامها
نام تو تسبیح و مناجات ما
ای همه تاریخ عزادار تو
وسعت جغرافی ایثار تو
راز و نیاز همه افلاکیان
مهر نماز همه خاکیان
🖤فرا رسیدن ایام شهادت پیشوای آزادگان جهان، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران سرافرازش بر همه شیعیان و آزادیخواهان تسلیت باد.🖤
@ayine_ensani
هرچه فراموش بجز نام تو
نام تو یعنی همه نامها
نام تو تسبیح و مناجات ما
ای همه تاریخ عزادار تو
وسعت جغرافی ایثار تو
راز و نیاز همه افلاکیان
مهر نماز همه خاکیان
🖤فرا رسیدن ایام شهادت پیشوای آزادگان جهان، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران سرافرازش بر همه شیعیان و آزادیخواهان تسلیت باد.🖤
@ayine_ensani
🔻لزوم هوشیاری به هنگام آتشبس
✍حضرت امام على علیهالسلام:
🔸اگر دشمن تو را به صلح فرا خواند و خشنودى خدا در آن بود آن را ردّ مكن؛ زيرا صلح مايه آسايش سپاهيان تو و راحتى خودت از اندوهها و دردسرهايت و امنيّت سرزمين توست.
🔸اما پس از صلح، از دشمن خود سخت برحذر و هشيار باش؛ زيرا گاه دشمن خود را نزديك میسازد تا غافلگير كند؛ پس محتاط و دورانديش باش و به دشمن خوشبین مباش.
🔹و لا تَدفَعَنَّ صُلحا دَعاكَ إلَيهِ عَدُوُّكَ و للّه ِِفيهِ رِضىً؛ فإنّ في الصُّلحِ دَعَةً لِجُنودِكَ، و راحَةً مِن هُمُومِك، و أمنا لبلادِكَ، و لكِنِ الحذَرَ كُلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّكَ بَعدَ صُلحِهِ؛ فإنَّ العَدُوَّ ربّما قارَبَ لِيَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالحَزمِ، و اتَّهِمْ في ذلكَ حُسنَ الظَّنِّ.
📚نهج البلاغه، نامه ۵۳
@ayine_ensani
✍حضرت امام على علیهالسلام:
🔸اگر دشمن تو را به صلح فرا خواند و خشنودى خدا در آن بود آن را ردّ مكن؛ زيرا صلح مايه آسايش سپاهيان تو و راحتى خودت از اندوهها و دردسرهايت و امنيّت سرزمين توست.
🔸اما پس از صلح، از دشمن خود سخت برحذر و هشيار باش؛ زيرا گاه دشمن خود را نزديك میسازد تا غافلگير كند؛ پس محتاط و دورانديش باش و به دشمن خوشبین مباش.
🔹و لا تَدفَعَنَّ صُلحا دَعاكَ إلَيهِ عَدُوُّكَ و للّه ِِفيهِ رِضىً؛ فإنّ في الصُّلحِ دَعَةً لِجُنودِكَ، و راحَةً مِن هُمُومِك، و أمنا لبلادِكَ، و لكِنِ الحذَرَ كُلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّكَ بَعدَ صُلحِهِ؛ فإنَّ العَدُوَّ ربّما قارَبَ لِيَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالحَزمِ، و اتَّهِمْ في ذلكَ حُسنَ الظَّنِّ.
📚نهج البلاغه، نامه ۵۳
@ayine_ensani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز محرم شد و ایام تو
هرچه فراموش بهجز تام تو
هرچه فراموش بهجز تام تو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سپهبد شهید محمدحسین باقری، استراتژیست تمام عیار ایرانی
نثار روح او و همسر و فرزند و برادرش، و نثار روح همه شهیدان راه حق، فاتحه و صلواتی قرائت کنیم.
@ayine_ensani
نثار روح او و همسر و فرزند و برادرش، و نثار روح همه شهیدان راه حق، فاتحه و صلواتی قرائت کنیم.
@ayine_ensani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💬آيتالله العظمی صانعی:
«من از سال 1333 شمسی در تمام تشييع جنازه های مراجع عظام (رضوان الله تعالی علیهم) در قم شرکت کردهام و اذعان میکنم که تشييع پيکر پاک مرحوم مغفور آیتالله آقای منتظری بینظیر بود، هم از نظر ميزان جمعيت و هم از نظر کيفيت تشييع کنندگان.»
#آیتالله_العظمی_منتظری
#سوم_محرم
#آیتالله_صانعی
@ayine_ensani
«من از سال 1333 شمسی در تمام تشييع جنازه های مراجع عظام (رضوان الله تعالی علیهم) در قم شرکت کردهام و اذعان میکنم که تشييع پيکر پاک مرحوم مغفور آیتالله آقای منتظری بینظیر بود، هم از نظر ميزان جمعيت و هم از نظر کيفيت تشييع کنندگان.»
#آیتالله_العظمی_منتظری
#سوم_محرم
#آیتالله_صانعی
@ayine_ensani
Forwarded from فقیه دور اندیش
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
و سوم محرم ...
یک عمر برای ایران ....
مراسم گرامیداشت شانزدهمین سال درگذشت فقیه دوراندیش و مجاهد پارسا حضرت آیت الله منتظری و گرامیداشت سالروز شهادت شهید بین الملل محمد منتظری
یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، بعد از نماز مغرب و عشا ، حسینیه اعظم نجف آباد
پخش زنده در صفحه اینستاگرام آیت الله منتظری
👇👇👇
https://www.instagram.com/ayatollah.montazeri?igsh=MWM1MWQwaWozMWpycg==
🔹کانال فقیه دوراندیش
👇👇👇
http://www.tgoop.com/va3moharam
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
و سوم محرم ...
یک عمر برای ایران ....
مراسم گرامیداشت شانزدهمین سال درگذشت فقیه دوراندیش و مجاهد پارسا حضرت آیت الله منتظری و گرامیداشت سالروز شهادت شهید بین الملل محمد منتظری
یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، بعد از نماز مغرب و عشا ، حسینیه اعظم نجف آباد
پخش زنده در صفحه اینستاگرام آیت الله منتظری
👇👇👇
https://www.instagram.com/ayatollah.montazeri?igsh=MWM1MWQwaWozMWpycg==
🔹کانال فقیه دوراندیش
👇👇👇
http://www.tgoop.com/va3moharam
Forwarded from آیتالله العظمی منتظری
«بسمه تعالی»
با لطف و عنایت ایزد منّان، مجموعه درسهای آیتالله العظمی منتظری(ره) آمادهسازی و تنظیم شده و جهت سهولت دسترسی و استفاده دانشپژوهان و افرادی که خواهان استفاده از این دروس هستند به صورت مجزا در کانالهای تلگرامی به نام خود دروس به اشتراک گذاشته شده است.
با استفاده از لینک هر درس و یا با اشتراک در کانال مربوطه میتوان نسبت به استفاده و دانلود درسها اقدام کرد.
امید که این کار مرضیّ خداوند متعال و برای همه عزیزان و سروران گرامی مفید باشد.
کانال تلگرامی آیتالله منتظری:
https://www.tgoop.com/Ayatollah_Montazeri
کتابسرای آیتالله منتظری:
https://www.tgoop.com/montazeribooks
کتاب الزکاة:
https://www.tgoop.com/Katab_Al_Zakat
دراسات فی ولایة الفقیه:
https://www.tgoop.com/Velayat_Alfaqih
دراسات فی المکاسب المحرمة:
https://www.tgoop.com/Makaseb_Almoharrama
سبّ المؤمن:
https://www.tgoop.com/Sabb_Almomen
صلاة مسافر:
https://www.tgoop.com/Salat_Al_Mosafer
روضه کافی:
https://www.tgoop.com/Sharh_e_Roze_kaafi
درسهای فلسفه (منظومه حکمت):
https://www.tgoop.com/Dars_Goftar_e_Hekmat
درسهایی از نهجالبلاغه:
https://www.tgoop.com/Sharh_e_NahjolBalaghe
درسهایی از جامعالسعادات (اخلاق):
https://www.tgoop.com/Sharh_e_Jameosaadat
.
با لطف و عنایت ایزد منّان، مجموعه درسهای آیتالله العظمی منتظری(ره) آمادهسازی و تنظیم شده و جهت سهولت دسترسی و استفاده دانشپژوهان و افرادی که خواهان استفاده از این دروس هستند به صورت مجزا در کانالهای تلگرامی به نام خود دروس به اشتراک گذاشته شده است.
با استفاده از لینک هر درس و یا با اشتراک در کانال مربوطه میتوان نسبت به استفاده و دانلود درسها اقدام کرد.
امید که این کار مرضیّ خداوند متعال و برای همه عزیزان و سروران گرامی مفید باشد.
کانال تلگرامی آیتالله منتظری:
https://www.tgoop.com/Ayatollah_Montazeri
کتابسرای آیتالله منتظری:
https://www.tgoop.com/montazeribooks
کتاب الزکاة:
https://www.tgoop.com/Katab_Al_Zakat
دراسات فی ولایة الفقیه:
https://www.tgoop.com/Velayat_Alfaqih
دراسات فی المکاسب المحرمة:
https://www.tgoop.com/Makaseb_Almoharrama
سبّ المؤمن:
https://www.tgoop.com/Sabb_Almomen
صلاة مسافر:
https://www.tgoop.com/Salat_Al_Mosafer
روضه کافی:
https://www.tgoop.com/Sharh_e_Roze_kaafi
درسهای فلسفه (منظومه حکمت):
https://www.tgoop.com/Dars_Goftar_e_Hekmat
درسهایی از نهجالبلاغه:
https://www.tgoop.com/Sharh_e_NahjolBalaghe
درسهایی از جامعالسعادات (اخلاق):
https://www.tgoop.com/Sharh_e_Jameosaadat
.
Telegram
آیتالله العظمی منتظری
نشر آثار و اندیشههای فقیه و مرجع عالیقدر آیتالله العظمی منتظری
ارتباط با ما:
@Ayatollah_Montazeri_Admin
ارتباط با ما:
@Ayatollah_Montazeri_Admin
Forwarded from بریدهها و برادهها
تسبیحات اربعه را بخون
دو سال پیش، وقتی از پست اجراییام در بانک مرکزی خداحافظی کردم و بهعنوان مشاور ادامه دادم، برنامهام سبکتر شد. بعد از هجده سال کار شبانهروزی، فرصتی پیش آمده بود که بیشتر مطالعه کنم، کمی به کارهای عقبافتاده برسم، نفس بکشم. در همین دوران بود که یکی از دوستان قدیمی تماس گرفت. با لحنی دوستانه گفت: «الان که سرت خلوت شده، چرا به مرکز امور حقوقی بینالمللی ریاستجمهوری مشورت نمیدی؟ دنبال یکی هستن که حقوق بینالملل خونده باشه، ولی از نظام بانکی هم سر دربیاره. تو که سالها تو بانک مرکزی بودی، چه کسی بهتر از تو؟»
حرفش بیراه نبود. من نه دنبال سمت بودم، نه عنوان، نه پول. گفتم حالا که وقت دارم و بار اجراییام سبک شده، اگر کاری از دستم برمیاد برای مملکتم انجام بدم، چرا نه؟ قبول کردم. کمی بعد، با رئیس مرکز صحبت کردم. گفت: «چند پرونده خارجی داریم در حوزه بانکها. لایحهنویسی و کارهای حقوقی رو وکلای خارجی انجام میدن، اما ما یه نفر ایرانی میخوایم که هم حقوق بلد باشه، هم بانک رو بشناسه، که پروندهها رو بخونه، مطمئن بشه جایی اشتباه نکردن، کم نگذاشتن، و منافع ما حفظ شده.»
کار کاملاً فنی بود. نه منصب داشت، نه اعتبار، نه درآمد آنچنانی. فقط دلمشغولی من بود برای ایران. برای اینکه سهمی هرچند کوچک داشته باشم در دفاع از منافع کشورم در یک دعوای بینالمللی. روند معمول اداری این بود که برای همکاری، باید مراحل گزینش نهاد ریاست جمهوری را هم طی میکردم. گفتم باشد.
یک روز زنگ زدند که برای مصاحبه گزینش بیایید. رفتم؛ خیابان پاستور، ساختمانی رسمی، اتاقی ساده. مردی پشت میز نشسته بود. چند فرم داد تا پر کنم. شروع کرد به سؤالوجواب. مشخصات، سوابق، درسهایی که خواندهام، تجربهها. بعد ناگهان گفت: «تسبیحات اربعه را بخون.»
سکوت کردم. پرسید: «انواع غسلها را بگو.» بعد گفت: «غسلهای مخصوص بانوان را هم توضیح بده.»
همانجا درونم فرو ریخت. حس کردم هجده سال تلاش بیوقفه، همه دقت و وسواس در حفظ منافع بانک مرکزی، همه ساعتهای پرتنش تحریم و مذاکره و نامهنگاری، ناگهان به هیچ تبدیل شد. من را، با «تسبیحات اربعه» میسنجیدند. نه با تعهدم. نه با تخصصم. نه با کارنامهام. با دانستن غسلهای بانوان.
من آمده بودم برای وطنم کاری بکنم. برای پروندههایی که اگر اشتباهی در آنها میرفت، شاید میلیونها دلار خسارت روی دست کشور میگذاشت. اما معیار سنجش من نه صداقت بود، نه توان، نه شناخت حقوق بینالملل، نه تجربه بانکی. معیار، میزان آشنایی من با جزئیات مناسک بود.
در آن لحظه فهمیدم درد این کشور فقط تحریم و بحران اقتصادی نیست؛ درد این کشور آن است که آنکس که از کار دزدی نکرده، اما تسبیحات اربعه را از حفظ نیست، در معرض طرد است. و آنکس که نماز جمعه را درست میرود اما در کار خیانت میکند، با افتخار میماند. این همان ساختاریست که باعث شده متخصصان شریف یکییکی مهاجرت کنند. نه چون نمیخواستند بمانند، بلکه چون این کشور نتوانست قدرشان را بداند. چون وقتی آمده بودند که خدمت کنند، در برابرشان فرمی گذاشتند و گفتند: «غسل بانوان را توضیح بده.»
بعد گفت: «معرفت کیه؟» نوشتم: احمد عراقچی.
نگاهی کرد و گفت: «همون عراقچی که پرونده داره؟» گفتم: «آره، همون.»
با تعجب گفت: «آخه نمیشه که!»
گفتم: «همینه که هست. اون آدمی بود که اومد برای این مملکت کار کنه و بهش ظلم شد. اگر اون از نظر شما مردوده، منم همونم. از نظر من، آدم درستیه.»
رفتم. آرام، بیعصبانیت، اما محکم. و پشت سرم را هم نگاه نکردم.
در آن لحظه، شاید آن شخص نفهمید چرا دارم میروم. اما من میدانستم. میدانستم که تدوام این سیستم گزینش، فقط مساوی است با تأیید همین سنجههای ریاکارانهای که کشور را به این نقطه رساندهاند. همین گزینشها، همین معیارهای ظاهربین و مقلد، ریشهی پوسیدگیاند. ریشهی کوچ آدمها، ریشهی فرسایش سرمایه انسانی، ریشهی فربه شدن ظاهرسازان و بیاثر شدن باکفایتها.
و واقعیت این است:
وقتی پای وطن در میان است، وقتی کشوری در بزنگاه نیاز به کسی دارد که پشتش بایستد، تسبیحات اربعه به کارش نمیآید.
آنچه به کار میآید، قلبیست که برای ایران بتپد و پاییست که در لحظهی خطر عقب نکشد.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
https://www.tgoop.com/drhamidghanbari/512
دو سال پیش، وقتی از پست اجراییام در بانک مرکزی خداحافظی کردم و بهعنوان مشاور ادامه دادم، برنامهام سبکتر شد. بعد از هجده سال کار شبانهروزی، فرصتی پیش آمده بود که بیشتر مطالعه کنم، کمی به کارهای عقبافتاده برسم، نفس بکشم. در همین دوران بود که یکی از دوستان قدیمی تماس گرفت. با لحنی دوستانه گفت: «الان که سرت خلوت شده، چرا به مرکز امور حقوقی بینالمللی ریاستجمهوری مشورت نمیدی؟ دنبال یکی هستن که حقوق بینالملل خونده باشه، ولی از نظام بانکی هم سر دربیاره. تو که سالها تو بانک مرکزی بودی، چه کسی بهتر از تو؟»
حرفش بیراه نبود. من نه دنبال سمت بودم، نه عنوان، نه پول. گفتم حالا که وقت دارم و بار اجراییام سبک شده، اگر کاری از دستم برمیاد برای مملکتم انجام بدم، چرا نه؟ قبول کردم. کمی بعد، با رئیس مرکز صحبت کردم. گفت: «چند پرونده خارجی داریم در حوزه بانکها. لایحهنویسی و کارهای حقوقی رو وکلای خارجی انجام میدن، اما ما یه نفر ایرانی میخوایم که هم حقوق بلد باشه، هم بانک رو بشناسه، که پروندهها رو بخونه، مطمئن بشه جایی اشتباه نکردن، کم نگذاشتن، و منافع ما حفظ شده.»
کار کاملاً فنی بود. نه منصب داشت، نه اعتبار، نه درآمد آنچنانی. فقط دلمشغولی من بود برای ایران. برای اینکه سهمی هرچند کوچک داشته باشم در دفاع از منافع کشورم در یک دعوای بینالمللی. روند معمول اداری این بود که برای همکاری، باید مراحل گزینش نهاد ریاست جمهوری را هم طی میکردم. گفتم باشد.
یک روز زنگ زدند که برای مصاحبه گزینش بیایید. رفتم؛ خیابان پاستور، ساختمانی رسمی، اتاقی ساده. مردی پشت میز نشسته بود. چند فرم داد تا پر کنم. شروع کرد به سؤالوجواب. مشخصات، سوابق، درسهایی که خواندهام، تجربهها. بعد ناگهان گفت: «تسبیحات اربعه را بخون.»
سکوت کردم. پرسید: «انواع غسلها را بگو.» بعد گفت: «غسلهای مخصوص بانوان را هم توضیح بده.»
همانجا درونم فرو ریخت. حس کردم هجده سال تلاش بیوقفه، همه دقت و وسواس در حفظ منافع بانک مرکزی، همه ساعتهای پرتنش تحریم و مذاکره و نامهنگاری، ناگهان به هیچ تبدیل شد. من را، با «تسبیحات اربعه» میسنجیدند. نه با تعهدم. نه با تخصصم. نه با کارنامهام. با دانستن غسلهای بانوان.
من آمده بودم برای وطنم کاری بکنم. برای پروندههایی که اگر اشتباهی در آنها میرفت، شاید میلیونها دلار خسارت روی دست کشور میگذاشت. اما معیار سنجش من نه صداقت بود، نه توان، نه شناخت حقوق بینالملل، نه تجربه بانکی. معیار، میزان آشنایی من با جزئیات مناسک بود.
در آن لحظه فهمیدم درد این کشور فقط تحریم و بحران اقتصادی نیست؛ درد این کشور آن است که آنکس که از کار دزدی نکرده، اما تسبیحات اربعه را از حفظ نیست، در معرض طرد است. و آنکس که نماز جمعه را درست میرود اما در کار خیانت میکند، با افتخار میماند. این همان ساختاریست که باعث شده متخصصان شریف یکییکی مهاجرت کنند. نه چون نمیخواستند بمانند، بلکه چون این کشور نتوانست قدرشان را بداند. چون وقتی آمده بودند که خدمت کنند، در برابرشان فرمی گذاشتند و گفتند: «غسل بانوان را توضیح بده.»
بعد گفت: «معرفت کیه؟» نوشتم: احمد عراقچی.
نگاهی کرد و گفت: «همون عراقچی که پرونده داره؟» گفتم: «آره، همون.»
با تعجب گفت: «آخه نمیشه که!»
گفتم: «همینه که هست. اون آدمی بود که اومد برای این مملکت کار کنه و بهش ظلم شد. اگر اون از نظر شما مردوده، منم همونم. از نظر من، آدم درستیه.»
رفتم. آرام، بیعصبانیت، اما محکم. و پشت سرم را هم نگاه نکردم.
در آن لحظه، شاید آن شخص نفهمید چرا دارم میروم. اما من میدانستم. میدانستم که تدوام این سیستم گزینش، فقط مساوی است با تأیید همین سنجههای ریاکارانهای که کشور را به این نقطه رساندهاند. همین گزینشها، همین معیارهای ظاهربین و مقلد، ریشهی پوسیدگیاند. ریشهی کوچ آدمها، ریشهی فرسایش سرمایه انسانی، ریشهی فربه شدن ظاهرسازان و بیاثر شدن باکفایتها.
و واقعیت این است:
وقتی پای وطن در میان است، وقتی کشوری در بزنگاه نیاز به کسی دارد که پشتش بایستد، تسبیحات اربعه به کارش نمیآید.
آنچه به کار میآید، قلبیست که برای ایران بتپد و پاییست که در لحظهی خطر عقب نکشد.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
https://www.tgoop.com/drhamidghanbari/512
Forwarded from کانال حمید قنبری (Hamid Ghanbari)
موضوع: آیا یهودیان یک «ملت» هستند و در نتیجه حق تعیین سرنوشت ملی دارند؟
ادعای اسرائیل: یهودیان یک ملتاند، نه صرفاً یک دین، و بنابراین مستحق حق تعیین سرنوشت ملیاند
اسرائیل ادعا میکند که یهودیان در معنای حقوقی کلمه یک «ملت» هستند، نه صرفاً پیروان یک دین. این ادعا مبتنی بر شواهد تاریخی، فرهنگی و حقوقی است. بهزعم مدافعان این دیدگاه، یهودیان در طول تاریخ، همواره مجموعهای متمایز از ویژگیهای قومی، فرهنگی و زبانی را حفظ کردهاند: از زبان عبری و متون مقدس گرفته تا تقویم و آیینهای جمعی، و نیز حافظه تاریخی مشترک از تبعید، آزار، و تلاش برای بازگشت. آنان استدلال میکنند که همانگونه که اقوامی چون ارامنه، کردها یا باسکها در سطح بینالمللی به عنوان ملتهایی بدون دولت شناخته میشوند، یهودیان نیز قرنها بهرغم فقدان قلمرو مشخص، ملت باقی ماندهاند.
این نگاه از منظر حقوق بینالملل نیز تقویت میشود. حق تعیین سرنوشت، مطابق اسناد بنیادینی مانند منشور ملل متحد و میثاقهای بینالمللی حقوق بشر، به «ملتها» یا «ملتها و مردم» تعلق دارد، بدون اینکه داشتن سرزمین یا دولت پیشینی را شرط آن بدانند. اسرائیل مدعی است که همین مبنا، به همراه سابقهای چون «قیمومت فلسطین» در سال ۱۹۲۲ که صراحتاً از تشکیل «خانه ملی یهود» سخن میگوید، مشروعیت حق تعیین سرنوشت یهودیان را تثبیت میکند.
بهعلاوه، یهودیان تنها ملت عمدهای بودهاند که در قرن بیستم از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته شدند تا در سرزمینی خاص، دولتی مستقل تشکیل دهند. قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل نیز دقیقاً بر همین مبنا شکل گرفت: دو ملت، دو دولت. از این دیدگاه، نفی ملت بودن یهودیان نهتنها نادیده گرفتن تاریخ و فرهنگ آنهاست، بلکه محروم کردن یکی از اقوام رنجکشیده قرن بیستم از حقوق بنیادینی است که به سایر ملتها اعطا شده است.
پاسخ حقوقی و تحلیلی: تعریف ملت در حقوق بینالملل، زمینهمند است؛ «ملت بودن» یهودیان دال بر حق حاکمیت در سرزمین مورد مناقشه نیست
نخست باید روشن کرد که در حقوق بینالملل، هیچ تعریف قطعی و الزامآوری برای «ملت» وجود ندارد. مفهومی سیال است که بسته به بافت تاریخی، سیاسی و جغرافیایی متفاوت تفسیر میشود. درست است که ملتهایی میتوانند بدون سرزمین دولتی، دارای هویت مستقل باشند؛ اما از آن نمیتوان نتیجه گرفت که این ملتها خودبهخود مستحق تشکیل دولتاند، آنهم در هر سرزمینی که خواستند.
اینکه یهودیان در سدههای متمادی پراکنده و بیدولت بودند، آنان را بهخودیخود به «ملت» دارای حق حاکمیت سیاسی تبدیل نمیکند. اگر چنین بود، میتوانستیم همین استدلال را برای دهها گروه مذهبی و قومی در جهان نیز مطرح کنیم که از هویت جمعی، آیینها و حافظه تاریخی برخوردارند. مسأله اصلی در حقوق بینالملل معاصر این نیست که یک گروه «ملت» هست یا نه، بلکه این است که آیا اعمال حق تعیین سرنوشت آن ملت، با اصول دیگر حقوق بینالملل—مانند تمامیت ارضی، حق ملتهای دیگر، و ممنوعیت تبعیض—قابل جمع است یا خیر.
بر این اساس، ملت بودن یهودیان اگر هم پذیرفته شود، نمیتواند بهتنهایی توجیهگر حاکمیت سیاسی انحصاری آنان بر سرزمینی باشد که دیگران نیز در آن زیستهاند و ملت یا مردم مستقل خود را دارند. حق تعیین سرنوشت در حقوق بینالملل پس از جنگ جهانی دوم، نه بهعنوان ابزاری برای غلبه بر دیگر ملتها، بلکه برای پایان دادن به استعمار و تفکیک نژادی به رسمیت شناخته شد. بنابراین اگر اعمال این حق منجر به سلب حاکمیت و زیستپذیری از یک ملت دیگر—مانند فلسطینیان—شود، دیگر مشروعیت ندارد.
در کنار این، باید به این نکته توجه کرد که هویت یهودی در بسیاری از کشورهای جهان، بهویژه غرب، اساساً بهعنوان یک هویت دینی (و نه ملی) شناخته شده است. یهودیان در فرانسه، بریتانیا، آمریکا و دیگر جوامع، شهروندان کاملاند و ادعای ملیت جداگانه ندارند. آنها با هیچ دولت دیگری پیوند حاکمیتی ندارند و ادعای تابعیت دوگانه با اسرائیل نیز نزد برخی کشورها چالشبرانگیز است. از این رو، پذیرش ملیت واحد یهودی در عرصه جهانی، اگر هم ممکن باشد، وحدت نظری ندارد.
در نهایت، حتی اگر ادعای «ملت بودن» یهودیان را بپذیریم، این به معنای داشتن حق انحصاری تشکیل دولت در سرزمینی خاص نیست—بهویژه اگر آن سرزمین قبلاً محل زیست ملتی دیگر بوده باشد. ملت بودن میتواند موجب برخورداری از حقوق فرهنگی، زبانی، و دینی شود، اما برای ایجاد دولت، شرایط عینیتری چون پیوند واقعی با سرزمین، پذیرش بینالمللی، و امکان زیست مشترک باید فراهم باشد. در غیر این صورت، بهجای تحقق حقوق بینالملل، شاهد بازتولید نابرابری، سلطه، و بیثباتی خواهیم بود.
ادعای اسرائیل: یهودیان یک ملتاند، نه صرفاً یک دین، و بنابراین مستحق حق تعیین سرنوشت ملیاند
اسرائیل ادعا میکند که یهودیان در معنای حقوقی کلمه یک «ملت» هستند، نه صرفاً پیروان یک دین. این ادعا مبتنی بر شواهد تاریخی، فرهنگی و حقوقی است. بهزعم مدافعان این دیدگاه، یهودیان در طول تاریخ، همواره مجموعهای متمایز از ویژگیهای قومی، فرهنگی و زبانی را حفظ کردهاند: از زبان عبری و متون مقدس گرفته تا تقویم و آیینهای جمعی، و نیز حافظه تاریخی مشترک از تبعید، آزار، و تلاش برای بازگشت. آنان استدلال میکنند که همانگونه که اقوامی چون ارامنه، کردها یا باسکها در سطح بینالمللی به عنوان ملتهایی بدون دولت شناخته میشوند، یهودیان نیز قرنها بهرغم فقدان قلمرو مشخص، ملت باقی ماندهاند.
این نگاه از منظر حقوق بینالملل نیز تقویت میشود. حق تعیین سرنوشت، مطابق اسناد بنیادینی مانند منشور ملل متحد و میثاقهای بینالمللی حقوق بشر، به «ملتها» یا «ملتها و مردم» تعلق دارد، بدون اینکه داشتن سرزمین یا دولت پیشینی را شرط آن بدانند. اسرائیل مدعی است که همین مبنا، به همراه سابقهای چون «قیمومت فلسطین» در سال ۱۹۲۲ که صراحتاً از تشکیل «خانه ملی یهود» سخن میگوید، مشروعیت حق تعیین سرنوشت یهودیان را تثبیت میکند.
بهعلاوه، یهودیان تنها ملت عمدهای بودهاند که در قرن بیستم از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته شدند تا در سرزمینی خاص، دولتی مستقل تشکیل دهند. قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل نیز دقیقاً بر همین مبنا شکل گرفت: دو ملت، دو دولت. از این دیدگاه، نفی ملت بودن یهودیان نهتنها نادیده گرفتن تاریخ و فرهنگ آنهاست، بلکه محروم کردن یکی از اقوام رنجکشیده قرن بیستم از حقوق بنیادینی است که به سایر ملتها اعطا شده است.
پاسخ حقوقی و تحلیلی: تعریف ملت در حقوق بینالملل، زمینهمند است؛ «ملت بودن» یهودیان دال بر حق حاکمیت در سرزمین مورد مناقشه نیست
نخست باید روشن کرد که در حقوق بینالملل، هیچ تعریف قطعی و الزامآوری برای «ملت» وجود ندارد. مفهومی سیال است که بسته به بافت تاریخی، سیاسی و جغرافیایی متفاوت تفسیر میشود. درست است که ملتهایی میتوانند بدون سرزمین دولتی، دارای هویت مستقل باشند؛ اما از آن نمیتوان نتیجه گرفت که این ملتها خودبهخود مستحق تشکیل دولتاند، آنهم در هر سرزمینی که خواستند.
اینکه یهودیان در سدههای متمادی پراکنده و بیدولت بودند، آنان را بهخودیخود به «ملت» دارای حق حاکمیت سیاسی تبدیل نمیکند. اگر چنین بود، میتوانستیم همین استدلال را برای دهها گروه مذهبی و قومی در جهان نیز مطرح کنیم که از هویت جمعی، آیینها و حافظه تاریخی برخوردارند. مسأله اصلی در حقوق بینالملل معاصر این نیست که یک گروه «ملت» هست یا نه، بلکه این است که آیا اعمال حق تعیین سرنوشت آن ملت، با اصول دیگر حقوق بینالملل—مانند تمامیت ارضی، حق ملتهای دیگر، و ممنوعیت تبعیض—قابل جمع است یا خیر.
بر این اساس، ملت بودن یهودیان اگر هم پذیرفته شود، نمیتواند بهتنهایی توجیهگر حاکمیت سیاسی انحصاری آنان بر سرزمینی باشد که دیگران نیز در آن زیستهاند و ملت یا مردم مستقل خود را دارند. حق تعیین سرنوشت در حقوق بینالملل پس از جنگ جهانی دوم، نه بهعنوان ابزاری برای غلبه بر دیگر ملتها، بلکه برای پایان دادن به استعمار و تفکیک نژادی به رسمیت شناخته شد. بنابراین اگر اعمال این حق منجر به سلب حاکمیت و زیستپذیری از یک ملت دیگر—مانند فلسطینیان—شود، دیگر مشروعیت ندارد.
در کنار این، باید به این نکته توجه کرد که هویت یهودی در بسیاری از کشورهای جهان، بهویژه غرب، اساساً بهعنوان یک هویت دینی (و نه ملی) شناخته شده است. یهودیان در فرانسه، بریتانیا، آمریکا و دیگر جوامع، شهروندان کاملاند و ادعای ملیت جداگانه ندارند. آنها با هیچ دولت دیگری پیوند حاکمیتی ندارند و ادعای تابعیت دوگانه با اسرائیل نیز نزد برخی کشورها چالشبرانگیز است. از این رو، پذیرش ملیت واحد یهودی در عرصه جهانی، اگر هم ممکن باشد، وحدت نظری ندارد.
در نهایت، حتی اگر ادعای «ملت بودن» یهودیان را بپذیریم، این به معنای داشتن حق انحصاری تشکیل دولت در سرزمینی خاص نیست—بهویژه اگر آن سرزمین قبلاً محل زیست ملتی دیگر بوده باشد. ملت بودن میتواند موجب برخورداری از حقوق فرهنگی، زبانی، و دینی شود، اما برای ایجاد دولت، شرایط عینیتری چون پیوند واقعی با سرزمین، پذیرش بینالمللی، و امکان زیست مشترک باید فراهم باشد. در غیر این صورت، بهجای تحقق حقوق بینالملل، شاهد بازتولید نابرابری، سلطه، و بیثباتی خواهیم بود.
Forwarded from کانال حمید قنبری (Hamid Ghanbari)
نتیجه آنکه، ادعای ملت بودن یهودیان اگرچه بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی آنان را توصیف میکند، اما در حقوق بینالملل کفایت نمیکند تا مشروعیت انحصاری رژیم اسرائیل در سرزمین مورد مناقشه را تثبیت کند. مشروعیت، زمانی کامل است که با عدالت، مشارکت برابر، و پذیرش متقابل نیز همراه باشد.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
www.tgoop.com/drhamidghanbari
Telegram
کانال حمید قنبری
اخبار و تحلیل های حقوق بین الملل، تجارت بین الملل و دیپلماسی
Forwarded from کانال حمید قنبری (Hamid Ghanbari)
موضوع: آیا محرومیت تاریخی یهودیان از دولت، مشروعیت تشکیل اسرائیل را تقویت میکند؟
ادعای اسرائیل: پراکندگی و بیدولتی تاریخی یهودیان، تشکیل دولت مستقل را برای آنان مشروع و ضروری میسازد
یکی از مهمترین مبانی دفاع از تأسیس اسرائیل، استناد به وضعیت تاریخی یهودیان در جهان است: ملتی که قرنها در جوامع گوناگون زیسته، همواره در اقلیت بوده، و هیچگاه دولت یا حاکمیت سیاسی متعلق به خود نداشته است. این وضعیت، بهویژه در قرون اخیر، آنان را در معرض تبعیض، آزار، اخراج، و نهایتاً نسلکشی قرار داده است. از اسپانیا در قرن پانزدهم تا روسیه تزاری، و سرانجام در اروپا در زمان نازیها، یهودیان اغلب قربانی بودند؛ بیآنکه پناهگاه سیاسی یا دولتی برای حفاظت از آنان وجود داشته باشد.
اسرائیل بر این اساس استدلال میکند که یهودیان، بهعنوان ملتی بیدولت (stateless nation)، از آن دسته گروههایی هستند که حقوق بینالملل پس از جنگ جهانی دوم به رسمیت شناخته و برایشان حق تشکیل دولت قائل شده است. مطابق این نگاه، ملتهایی که فاقد دولت مستقلاند و در جوامع میزبان از حقوق کامل برخوردار نیستند، میتوانند برای حفاظت از هویت، امنیت، و کرامت خود، خواهان دولت مستقل باشند. اسرائیل مصداق تحقق همین حق است: پناهگاهی سیاسی و ملی برای ملتی که قرنها نه تنها فاقد حاکمیت، بلکه فاقد ابزار دفاع از خود بوده است.
بر این مبنا، تأسیس اسرائیل، صرفاً یک انتخاب سیاسی نبود، بلکه یک ضرورت تاریخی و اخلاقی بود که برآمده از شکست نظم بینالمللی در محافظت از یهودیان در عصر مدرن بود. این دولت، پاسخی به وضعیت بیپناهی تاریخی و تضمینی برای بقا، کرامت، و بازسازی هویت یهودی است.
پاسخ حقوقی و تحلیلی: «بیدولتی» مشروعیت ایجاد دولت نمیآورد مگر در صورت تطابق با اصول عدالت، عدم سلب حق دیگران و امکان همزیستی
ادعای اسرائیل از یک واقعیت تلخ و انکارناپذیر آغاز میشود: بیدولتی تاریخی یهودیان، موجب شد که این ملت قرنها قربانی تبعیض و خشونت شود. اما در حقوق بینالملل، محروم بودن از دولت، گرچه ممکن است زمینهای برای ادعای حق تعیین سرنوشت فراهم کند، بهخودیخود موجب مشروعیت بیقید و شرط تشکیل دولت در هر نقطهای از جهان نمیشود.
هیچ قاعدهای در حقوق بینالملل وجود ندارد که صرفاً به دلیل بیدولت بودن یک ملت، اجازه دهد که آن ملت در سرزمینی که دیگران در آن زندگی میکنند، دولتی تأسیس کند—خصوصاً اگر این امر به تبعیض، جابجایی اجباری، یا سلب حق تعیین سرنوشت از مردمی دیگر بینجامد. حقوق بینالملل ترتیب تعارضی ندارد که در آن بیدولتی یک ملت، توجیهی برای تضییع حقوق ملتی دیگر باشد.
مسئله اصلی این است: اگر یهودیان هیچ دولت مستقلی نداشتند، آیا این حق را مییافتند که در تنها سرزمین موجود یک ملت دیگر، دولت خود را برپا کنند؟ پاسخ حقوق بینالملل، تنها در صورتی مثبت است که این اقدام با حقوق مردم بومی آن سرزمین تعارض نداشته باشد، یا دستکم راهکاری برای همزیستی منصفانه و رضایتبخش پیشبینی شده باشد. اما در مورد فلسطین، نهتنها چنین رضایتی وجود نداشت، بلکه اکثریت ساکنان سرزمین مخالفت صریح کردند، و تأسیس اسرائیل عملاً با جنگ، کوچ اجباری و انکار حاکمیت مردم بومی همراه شد.
همچنین باید توجه داشت که مفهوم «stateless nation» در حقوق بینالملل ناظر به وضعیت عینی فعلی یک ملت در درون یک کشور است—مثلاً کردها در عراق یا باسکها در اسپانیا—نه وضعیتی که ملت مزبور در قرون متمادی در سراسر جهان پراکنده بوده و هماکنون شهروند کشورهای مختلف با حقوق کامل مدنیاند. یهودیان در آمریکا، فرانسه، بریتانیا و روسیه امروز نه در وضعیت بیدولتی، بلکه در وضعیت شهروندی ملی تعریف میشوند. بیدولتی آنها به معنای محرومیت از مشارکت سیاسی نیست. پس ادعای تداوم «statelessness» در عصر حاضر، چندان منطبق با واقعیت نیست.
در نهایت، اگر پذیرش بیدولتی تاریخی بهتنهایی بتواند توجیهی برای تشکیل دولت در هر سرزمینی باشد، هیچ نظم حقوقی پایدار و عادلانهای باقی نمیماند. قدرت تعیین سرنوشت، در حقوق بینالملل نه یک ابزار جبران رنج تاریخی، بلکه راهی برای تحقق عدالت پایدار در چارچوب احترام متقابل و امکان زیست مشترک است. اگر در عمل، این مسیر به انکار ملت دیگری منجر شود، دیگر نمیتوان آن را بخشی از حقوق بینالملل معاصر دانست.
تشکیل دولت مستقل برای یک ملت بیدولت، تنها زمانی مشروع است که با عدالت توزیعی، حفظ حقوق دیگر ملتها، و رضایت مردم سرزمینی که دولت بر آن بنا میشود، همراه باشد. در غیر این صورت، بیدولتی تاریخی خود بدل به مقدمهای برای ظلم نوین میشود.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
ادعای اسرائیل: پراکندگی و بیدولتی تاریخی یهودیان، تشکیل دولت مستقل را برای آنان مشروع و ضروری میسازد
یکی از مهمترین مبانی دفاع از تأسیس اسرائیل، استناد به وضعیت تاریخی یهودیان در جهان است: ملتی که قرنها در جوامع گوناگون زیسته، همواره در اقلیت بوده، و هیچگاه دولت یا حاکمیت سیاسی متعلق به خود نداشته است. این وضعیت، بهویژه در قرون اخیر، آنان را در معرض تبعیض، آزار، اخراج، و نهایتاً نسلکشی قرار داده است. از اسپانیا در قرن پانزدهم تا روسیه تزاری، و سرانجام در اروپا در زمان نازیها، یهودیان اغلب قربانی بودند؛ بیآنکه پناهگاه سیاسی یا دولتی برای حفاظت از آنان وجود داشته باشد.
اسرائیل بر این اساس استدلال میکند که یهودیان، بهعنوان ملتی بیدولت (stateless nation)، از آن دسته گروههایی هستند که حقوق بینالملل پس از جنگ جهانی دوم به رسمیت شناخته و برایشان حق تشکیل دولت قائل شده است. مطابق این نگاه، ملتهایی که فاقد دولت مستقلاند و در جوامع میزبان از حقوق کامل برخوردار نیستند، میتوانند برای حفاظت از هویت، امنیت، و کرامت خود، خواهان دولت مستقل باشند. اسرائیل مصداق تحقق همین حق است: پناهگاهی سیاسی و ملی برای ملتی که قرنها نه تنها فاقد حاکمیت، بلکه فاقد ابزار دفاع از خود بوده است.
بر این مبنا، تأسیس اسرائیل، صرفاً یک انتخاب سیاسی نبود، بلکه یک ضرورت تاریخی و اخلاقی بود که برآمده از شکست نظم بینالمللی در محافظت از یهودیان در عصر مدرن بود. این دولت، پاسخی به وضعیت بیپناهی تاریخی و تضمینی برای بقا، کرامت، و بازسازی هویت یهودی است.
پاسخ حقوقی و تحلیلی: «بیدولتی» مشروعیت ایجاد دولت نمیآورد مگر در صورت تطابق با اصول عدالت، عدم سلب حق دیگران و امکان همزیستی
ادعای اسرائیل از یک واقعیت تلخ و انکارناپذیر آغاز میشود: بیدولتی تاریخی یهودیان، موجب شد که این ملت قرنها قربانی تبعیض و خشونت شود. اما در حقوق بینالملل، محروم بودن از دولت، گرچه ممکن است زمینهای برای ادعای حق تعیین سرنوشت فراهم کند، بهخودیخود موجب مشروعیت بیقید و شرط تشکیل دولت در هر نقطهای از جهان نمیشود.
هیچ قاعدهای در حقوق بینالملل وجود ندارد که صرفاً به دلیل بیدولت بودن یک ملت، اجازه دهد که آن ملت در سرزمینی که دیگران در آن زندگی میکنند، دولتی تأسیس کند—خصوصاً اگر این امر به تبعیض، جابجایی اجباری، یا سلب حق تعیین سرنوشت از مردمی دیگر بینجامد. حقوق بینالملل ترتیب تعارضی ندارد که در آن بیدولتی یک ملت، توجیهی برای تضییع حقوق ملتی دیگر باشد.
مسئله اصلی این است: اگر یهودیان هیچ دولت مستقلی نداشتند، آیا این حق را مییافتند که در تنها سرزمین موجود یک ملت دیگر، دولت خود را برپا کنند؟ پاسخ حقوق بینالملل، تنها در صورتی مثبت است که این اقدام با حقوق مردم بومی آن سرزمین تعارض نداشته باشد، یا دستکم راهکاری برای همزیستی منصفانه و رضایتبخش پیشبینی شده باشد. اما در مورد فلسطین، نهتنها چنین رضایتی وجود نداشت، بلکه اکثریت ساکنان سرزمین مخالفت صریح کردند، و تأسیس اسرائیل عملاً با جنگ، کوچ اجباری و انکار حاکمیت مردم بومی همراه شد.
همچنین باید توجه داشت که مفهوم «stateless nation» در حقوق بینالملل ناظر به وضعیت عینی فعلی یک ملت در درون یک کشور است—مثلاً کردها در عراق یا باسکها در اسپانیا—نه وضعیتی که ملت مزبور در قرون متمادی در سراسر جهان پراکنده بوده و هماکنون شهروند کشورهای مختلف با حقوق کامل مدنیاند. یهودیان در آمریکا، فرانسه، بریتانیا و روسیه امروز نه در وضعیت بیدولتی، بلکه در وضعیت شهروندی ملی تعریف میشوند. بیدولتی آنها به معنای محرومیت از مشارکت سیاسی نیست. پس ادعای تداوم «statelessness» در عصر حاضر، چندان منطبق با واقعیت نیست.
در نهایت، اگر پذیرش بیدولتی تاریخی بهتنهایی بتواند توجیهی برای تشکیل دولت در هر سرزمینی باشد، هیچ نظم حقوقی پایدار و عادلانهای باقی نمیماند. قدرت تعیین سرنوشت، در حقوق بینالملل نه یک ابزار جبران رنج تاریخی، بلکه راهی برای تحقق عدالت پایدار در چارچوب احترام متقابل و امکان زیست مشترک است. اگر در عمل، این مسیر به انکار ملت دیگری منجر شود، دیگر نمیتوان آن را بخشی از حقوق بینالملل معاصر دانست.
تشکیل دولت مستقل برای یک ملت بیدولت، تنها زمانی مشروع است که با عدالت توزیعی، حفظ حقوق دیگر ملتها، و رضایت مردم سرزمینی که دولت بر آن بنا میشود، همراه باشد. در غیر این صورت، بیدولتی تاریخی خود بدل به مقدمهای برای ظلم نوین میشود.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
Telegram
کانال حمید قنبری
اخبار و تحلیل های حقوق بین الملل، تجارت بین الملل و دیپلماسی
Forwarded from کانال حمید قنبری (Hamid Ghanbari)
موضوع: آیا یهودیان حق دارند صرفاً در سرزمین فلسطین تاریخی دولت ملی خود را تشکیل دهند؟
ادعای اسرائیل: تنها مکان معقول و مشروع برای اعمال حق تعیین سرنوشت یهودیان، سرزمین صهیون است
دفاع حقوقی اسرائیل در اینجا بر اصل «پیوند سرزمینی تاریخی» استوار است. مطابق این استدلال، یهودیان تنها یک سرزمین در تاریخ داشتهاند که در آن صاحب حاکمیت بودهاند، و آن سرزمین فلسطین یا همان صهیون است. دیگر ملتها، هر کدام در سرزمینی ریشه دارند که هویت تاریخی و سیاسیشان با آن گره خورده است. برای یهودیان نیز این سرزمین، اورشلیم و مناطق پیرامون آن است که محل معبد، دولت پادشاهی داوود و سلیمان، تبعید بابلی، و آرزوی بازگشت در دعاها و آیینها بوده است.
از منظر اسرائیل، نمیتوان از یهودیان انتظار داشت که حق تعیین سرنوشت خود را در جای دیگری—مثلاً در اوگاندا، اروپا، یا جزایر دوردست—اعمال کنند، چون هیچگونه ارتباط تاریخی، فرهنگی، یا دینی با آن مکانها ندارند. این ادعا، بهویژه با توجه به اهمیت مفهوم «حق بازگشت» در آیین و حافظه جمعی یهودی، وجهی عاطفی، مذهبی و حقوقی پیدا میکند.
در حقوق بینالملل نیز اصل ارتباط تاریخی با سرزمین (historical rootedness) در ارزیابی ادعاهای خودمختاری یا استقلال، گاه مورد توجه قرار میگیرد. ملتهایی که سابقه تاریخی در سرزمینی خاص دارند، ممکن است در شرایطی بتوانند ادعای اعمال حاکمیت در آن سرزمین را مطرح کنند، بهویژه اگر در آنجا سابقه حکومت، حضور مداوم یا پیوند فرهنگی اثباتپذیر داشته باشند. اسرائیل بر همین مبنا مدعی است که اگر یهودیان بخواهند دولت خود را بنا کنند، تنها جایی که برای این کار مشروعیت و معنا دارد، سرزمین تاریخیشان است؛ جای دیگر یا نوعی تبعید جدید خواهد بود، یا نوعی تجزیهی مصنوعی هویت.
پاسخ حقوقی و تحلیلی: پیوند تاریخی با سرزمین، مشروعیت انحصاری برای حاکمیت نمیآورد—مبنای مشروعیت، همزیستی، رضایت و عدالت کنونی است
هیچکس نمیتواند انکار کند که یهودیان با سرزمین فلسطین تاریخی، پیوندهایی دینی و فرهنگی دارند. اما در حقوق بینالملل، پیوند تاریخی با یک سرزمین تنها زمانی میتواند مبنای حاکمیت باشد که با واقعیتهای انسانی و سیاسی کنونی سازگار باشد. آنچه اسرائیل در این استدلال نادیده میگیرد، این است که آن سرزمین—که امروز نام آن فلسطین است—در زمانی که صهیونیسم خواهان اعمال حاکمیت در آن شد، محل زندگی مردمی دیگر بود که نه تنها اکثریت جمعیتی داشتند، بلکه بهصورت مستقل در پی اعمال حق تعیین سرنوشت خود بودند.
حقوق بینالملل هیچگاه اصل «بازگشت به تاریخ» را بهعنوان توجیه تشکیل دولت بر سرزمینهای مورد مناقشه نپذیرفته است، بهویژه اگر آن بازگشت به قیمت حذف یا نادیده گرفتن حق مردم بومی تمام شود. اگر چنین اصلی پذیرفته میشد، میتوانستیم شاهد بازگشت امپراتوریها، تجدید ادعاهای فئودالی یا تملک سرزمینها بر پایه افسانههای دینی شویم—امری که هم با نظم جهانی مدرن ناسازگار است و هم با اصول بنیادین حقوق بشر.
مسئله تعیین سرنوشت، مسئلهای برای آینده است، نه بازگشت به گذشته. معیار آن، همزیستی و عدالت در زمان حال است. اینکه یک ملت هزاران سال پیش در سرزمینی زندگی کرده باشد، نمیتواند مبنای حقوقی کافی برای حاکمیت امروزی آن ملت در همان سرزمین باشد، مگر آنکه حقوق ساکنان فعلی نادیده گرفته نشود. در مورد فلسطین، تأسیس اسرائیل نهتنها به بازگشت تاریخی منجر نشد، بلکه با اخراج، اشغال، و تبعیض ساختاری علیه ساکنان عرب همراه شد. این رویدادها نمیتوانند بهسادگی با ارجاع به «تاریخ» توجیه شوند.
همچنین باید توجه داشت که یهودیان در طول قرنها در کشورهای مختلف دنیا ریشه دواندند و شهروند کامل بسیاری از آن کشورها شدند. از نظر حقوقی، آنان دیگر ملتِ بدون سرزمین نبودند، بلکه دارای حقوق شهروندی و نمایندگی سیاسی بودند. بسیاری از یهودیان ساکن غرب، هیچ پیوند شخصی یا نسلی با فلسطین نداشتند و هنوز هم ندارند. بنابراین ادعای اینکه تنها گزینه معقول برای اعمال حق ملیشان، دولت در فلسطین باشد، نادیدهگرفتن تنوع تاریخی و جغرافیایی یهودیت در دنیای مدرن است.
پیوند تاریخی با یک سرزمین ممکن است منشأ الهام و هویت فرهنگی باشد، اما در حقوق بینالملل مدرن، مشروعیت حاکمیت سیاسی بر یک سرزمین، تنها زمانی پذیرفتنی است که با رضایت مردمان آن سرزمین، با عدالت توزیعی، و با اصول برابری ملتها همراه باشد. آنچه اسرائیل «حق طبیعی تاریخی» مینامد، اگر بهجای همزیستی، منجر به حذف یا سلطه شود، در نهایت به مشروعیتزدایی از آن دولت خواهد انجامید.
در نهایت، هیچ سرزمین مقدسی—چه برای یهودی، چه مسلمان، چه مسیحی—نمیتواند به انحصار یک ملت درآید، اگر واقعیت انسانی و سیاسی آن سرزمین تنوع و چندملیتی بودن را طلب کند. مشروعیت، نه از حافظهی دور، بلکه از عدالت نزدیک برمیخیزد.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
ادعای اسرائیل: تنها مکان معقول و مشروع برای اعمال حق تعیین سرنوشت یهودیان، سرزمین صهیون است
دفاع حقوقی اسرائیل در اینجا بر اصل «پیوند سرزمینی تاریخی» استوار است. مطابق این استدلال، یهودیان تنها یک سرزمین در تاریخ داشتهاند که در آن صاحب حاکمیت بودهاند، و آن سرزمین فلسطین یا همان صهیون است. دیگر ملتها، هر کدام در سرزمینی ریشه دارند که هویت تاریخی و سیاسیشان با آن گره خورده است. برای یهودیان نیز این سرزمین، اورشلیم و مناطق پیرامون آن است که محل معبد، دولت پادشاهی داوود و سلیمان، تبعید بابلی، و آرزوی بازگشت در دعاها و آیینها بوده است.
از منظر اسرائیل، نمیتوان از یهودیان انتظار داشت که حق تعیین سرنوشت خود را در جای دیگری—مثلاً در اوگاندا، اروپا، یا جزایر دوردست—اعمال کنند، چون هیچگونه ارتباط تاریخی، فرهنگی، یا دینی با آن مکانها ندارند. این ادعا، بهویژه با توجه به اهمیت مفهوم «حق بازگشت» در آیین و حافظه جمعی یهودی، وجهی عاطفی، مذهبی و حقوقی پیدا میکند.
در حقوق بینالملل نیز اصل ارتباط تاریخی با سرزمین (historical rootedness) در ارزیابی ادعاهای خودمختاری یا استقلال، گاه مورد توجه قرار میگیرد. ملتهایی که سابقه تاریخی در سرزمینی خاص دارند، ممکن است در شرایطی بتوانند ادعای اعمال حاکمیت در آن سرزمین را مطرح کنند، بهویژه اگر در آنجا سابقه حکومت، حضور مداوم یا پیوند فرهنگی اثباتپذیر داشته باشند. اسرائیل بر همین مبنا مدعی است که اگر یهودیان بخواهند دولت خود را بنا کنند، تنها جایی که برای این کار مشروعیت و معنا دارد، سرزمین تاریخیشان است؛ جای دیگر یا نوعی تبعید جدید خواهد بود، یا نوعی تجزیهی مصنوعی هویت.
پاسخ حقوقی و تحلیلی: پیوند تاریخی با سرزمین، مشروعیت انحصاری برای حاکمیت نمیآورد—مبنای مشروعیت، همزیستی، رضایت و عدالت کنونی است
هیچکس نمیتواند انکار کند که یهودیان با سرزمین فلسطین تاریخی، پیوندهایی دینی و فرهنگی دارند. اما در حقوق بینالملل، پیوند تاریخی با یک سرزمین تنها زمانی میتواند مبنای حاکمیت باشد که با واقعیتهای انسانی و سیاسی کنونی سازگار باشد. آنچه اسرائیل در این استدلال نادیده میگیرد، این است که آن سرزمین—که امروز نام آن فلسطین است—در زمانی که صهیونیسم خواهان اعمال حاکمیت در آن شد، محل زندگی مردمی دیگر بود که نه تنها اکثریت جمعیتی داشتند، بلکه بهصورت مستقل در پی اعمال حق تعیین سرنوشت خود بودند.
حقوق بینالملل هیچگاه اصل «بازگشت به تاریخ» را بهعنوان توجیه تشکیل دولت بر سرزمینهای مورد مناقشه نپذیرفته است، بهویژه اگر آن بازگشت به قیمت حذف یا نادیده گرفتن حق مردم بومی تمام شود. اگر چنین اصلی پذیرفته میشد، میتوانستیم شاهد بازگشت امپراتوریها، تجدید ادعاهای فئودالی یا تملک سرزمینها بر پایه افسانههای دینی شویم—امری که هم با نظم جهانی مدرن ناسازگار است و هم با اصول بنیادین حقوق بشر.
مسئله تعیین سرنوشت، مسئلهای برای آینده است، نه بازگشت به گذشته. معیار آن، همزیستی و عدالت در زمان حال است. اینکه یک ملت هزاران سال پیش در سرزمینی زندگی کرده باشد، نمیتواند مبنای حقوقی کافی برای حاکمیت امروزی آن ملت در همان سرزمین باشد، مگر آنکه حقوق ساکنان فعلی نادیده گرفته نشود. در مورد فلسطین، تأسیس اسرائیل نهتنها به بازگشت تاریخی منجر نشد، بلکه با اخراج، اشغال، و تبعیض ساختاری علیه ساکنان عرب همراه شد. این رویدادها نمیتوانند بهسادگی با ارجاع به «تاریخ» توجیه شوند.
همچنین باید توجه داشت که یهودیان در طول قرنها در کشورهای مختلف دنیا ریشه دواندند و شهروند کامل بسیاری از آن کشورها شدند. از نظر حقوقی، آنان دیگر ملتِ بدون سرزمین نبودند، بلکه دارای حقوق شهروندی و نمایندگی سیاسی بودند. بسیاری از یهودیان ساکن غرب، هیچ پیوند شخصی یا نسلی با فلسطین نداشتند و هنوز هم ندارند. بنابراین ادعای اینکه تنها گزینه معقول برای اعمال حق ملیشان، دولت در فلسطین باشد، نادیدهگرفتن تنوع تاریخی و جغرافیایی یهودیت در دنیای مدرن است.
پیوند تاریخی با یک سرزمین ممکن است منشأ الهام و هویت فرهنگی باشد، اما در حقوق بینالملل مدرن، مشروعیت حاکمیت سیاسی بر یک سرزمین، تنها زمانی پذیرفتنی است که با رضایت مردمان آن سرزمین، با عدالت توزیعی، و با اصول برابری ملتها همراه باشد. آنچه اسرائیل «حق طبیعی تاریخی» مینامد، اگر بهجای همزیستی، منجر به حذف یا سلطه شود، در نهایت به مشروعیتزدایی از آن دولت خواهد انجامید.
در نهایت، هیچ سرزمین مقدسی—چه برای یهودی، چه مسلمان، چه مسیحی—نمیتواند به انحصار یک ملت درآید، اگر واقعیت انسانی و سیاسی آن سرزمین تنوع و چندملیتی بودن را طلب کند. مشروعیت، نه از حافظهی دور، بلکه از عدالت نزدیک برمیخیزد.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
Telegram
کانال حمید قنبری
اخبار و تحلیل های حقوق بین الملل، تجارت بین الملل و دیپلماسی
Forwarded from کانال حمید قنبری (Hamid Ghanbari)
موضوع: آیا تأیید بینالمللی ایجاد دولت یهودی، مشروعیت حقوقی اسرائیل را تضمین میکند؟
ادعای اسرائیل: اسناد بینالمللی از قبیل اعلامیه بالفور، قیمومت فلسطین و قطعنامه ۱۸۱ مشروعیت حقوقی تشکیل دولت یهود را تثبیت کردهاند.
یکی از محوریترین ستونهای استدلال حقوقی اسرائیل، استناد به اسناد معتبر بینالمللی است که پیش از تشکیل دولت اسرائیل، از ایده تأسیس «خانه ملی برای یهودیان» در فلسطین حمایت کردهاند. این اسناد، بهزعم اسرائیل، نه تنها پشتیبانی سیاسی، بلکه مشروعیت حقوقی برای تشکیل دولت یهودی فراهم کردهاند.
نخست، اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ از سوی دولت بریتانیا تعهد کرد که از ایجاد خانه ملی برای یهودیان در فلسطین حمایت خواهد کرد. سپس، در سال ۱۹۲۲، شورای جامعه ملل این تعهد را در قالب «قیمومت فلسطین» به رسمیت شناخت و به بریتانیا مأموریت داد که مقدمات ایجاد این خانه ملی را فراهم آورد. در این سند، به صراحت از «به رسمیت شناختن پیوند تاریخی ملت یهود با سرزمین فلسطین» سخن رفته و بر تسهیل مهاجرت یهودیان و تأسیس نهادهای ملی تأکید شده است.
در نهایت، قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷ که به «طرح تقسیم فلسطین» شهرت دارد، توصیه کرد که سرزمین فلسطین میان دو دولت یهودی و عربی تقسیم شود. این قطعنامه از نظر اسرائیل، تأییدی قطعی از سوی جامعه بینالمللی بر حق یهودیان برای تشکیل دولتی مستقل در بخشی از سرزمین فلسطین است—مشروط به تضمین حقوق اقلیتهای غیریهود و ایجاد دولت عربی در بخش دیگر.
بر این اساس، اسرائیل مدعی است که نه تنها مشروعیت خود را از روایت تاریخی یا اعتقاد دینی یهودیان نمیگیرد، بلکه مستند به اسناد حقوقی و تعهدات الزامآور جامعه بینالمللی است. بنابراین، مخالفت با اصل مشروعیت اسرائیل، مخالفت با تصمیمات معتبر و رسمی نهادهای بینالمللی در قرن بیستم است.
پاسخ حقوقی و تحلیلی: مشروعیت بینالمللی، مشروط به اصول عدالت، رضایت متقابل و اجرای کامل تعهدات متقابل است؛ استناد گزینشی به اسناد کافی نیست
هیچ تردیدی نیست که اسناد بینالمللی در مسیر تأسیس اسرائیل نقش ایفا کردهاند. اما مشروعیت حقوقی، امری ایستا و تکسویه نیست که صرفاً با صدور یک اعلامیه یا تصویب یک قطعنامه تثبیت شود. مشروعیت حقوقی، در حقوق بینالملل معاصر، نه تنها محصول تصمیمات سازمانهای بینالمللی، بلکه تابع نحوه اجرای آن تصمیمات، احترام به حقوق طرفهای دیگر و پذیرش متقابل نیز هست.
اعلامیه بالفور، اگرچه مهم بود، اما متنی یکجانبه از سوی یک قدرت استعماری بود که بر سرزمینی تعهد میداد که خود صاحب اصلی آن نبود. چنین متونی، در عرف حقوق بینالملل، فاقد اثر الزامآورند مگر آنکه با رضایت مردمان آن سرزمین و تأیید جامعه جهانی همراه باشند. بهویژه که در همان اعلامیه تصریح شده بود که "هیچ لطمهای به حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریدی" وارد نشود—شرطی که در عمل هرگز رعایت نشد.
قیمومت فلسطین، اگرچه سندی رسمی و حقوقی بود، اما همچنان بر پایه مفروضات استعماری عمل میکرد. وظیفه قیمومت، تسهیل خانه ملی برای یهودیان بود، اما نه به قیمت محروم کردن اکثریت ساکنان بومی از حقوق سیاسی و سرزمینیشان. مشروعیت این سند، تنها در صورتی قابل استناد است که اهداف آن به شکل عادلانه، متوازن و دوطرفه اجرا شده باشد—نه آنکه تنها یک طرف از آن بهرهمند شود و طرف دیگر به حاشیه رانده شود.
اما مهمتر از همه، قطعنامه ۱۸۱ صرفاً یک توصیه بود، نه یک الزام حقوقی. سازمان ملل آن زمان قدرت اجرایی نداشت و اجرای تقسیم را مشروط به پذیرش دو طرف کرده بود. یهودیان این طرح را پذیرفتند، اما اعراب آن را رد کردند—و سازمان ملل نیز هرگز نتوانست آن را اجرا کند. بنابراین، از نظر حقوقی، قطعنامه ۱۸۱ در خلأ باقی ماند و هیچگاه به یک تعهد الزامآور بدل نشد.
حتی اگر این اسناد را بهعنوان پشتیبانیهای اولیه برای ایجاد دولت یهودی بپذیریم، این پذیرش نمیتواند توجیهی برای رفتارهای بعدی اسرائیل باشد؛ از جمله اخراج گسترده فلسطینیان، مصادره اراضی، و جلوگیری از بازگشت پناهندگان. مشروعیت بینالمللی باید دائماً تجدید شود—با رعایت حقوق بشر، پذیرش همزیستی، و اجرای عدالت در تقسیم منابع و سرزمین. در غیر این صورت، مشروعیت اولیه، در عمل بیاعتبار میشود.
در نهایت، حقوق بینالملل نه صرفاً بر اسناد، بلکه بر اصول استوار است: اصل عدم تبعیض، اصل حق ملتها در تعیین سرنوشت، و اصل ممنوعیت اشغالگری. اگر تشکیل یک دولت—ولو با پشتوانه ظاهری حقوقی—منجر به نقض این اصول شود، آن دولت نمیتواند به مشروعیت پایدار حقوقی تکیه کند. استناد گزینشی به اسناد تاریخی، بدون پایبندی به اهداف عدالتمحور آنها، خود نوعی تحریف حقوق بینالملل است، نه تحقق آن.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
ادعای اسرائیل: اسناد بینالمللی از قبیل اعلامیه بالفور، قیمومت فلسطین و قطعنامه ۱۸۱ مشروعیت حقوقی تشکیل دولت یهود را تثبیت کردهاند.
یکی از محوریترین ستونهای استدلال حقوقی اسرائیل، استناد به اسناد معتبر بینالمللی است که پیش از تشکیل دولت اسرائیل، از ایده تأسیس «خانه ملی برای یهودیان» در فلسطین حمایت کردهاند. این اسناد، بهزعم اسرائیل، نه تنها پشتیبانی سیاسی، بلکه مشروعیت حقوقی برای تشکیل دولت یهودی فراهم کردهاند.
نخست، اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ از سوی دولت بریتانیا تعهد کرد که از ایجاد خانه ملی برای یهودیان در فلسطین حمایت خواهد کرد. سپس، در سال ۱۹۲۲، شورای جامعه ملل این تعهد را در قالب «قیمومت فلسطین» به رسمیت شناخت و به بریتانیا مأموریت داد که مقدمات ایجاد این خانه ملی را فراهم آورد. در این سند، به صراحت از «به رسمیت شناختن پیوند تاریخی ملت یهود با سرزمین فلسطین» سخن رفته و بر تسهیل مهاجرت یهودیان و تأسیس نهادهای ملی تأکید شده است.
در نهایت، قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷ که به «طرح تقسیم فلسطین» شهرت دارد، توصیه کرد که سرزمین فلسطین میان دو دولت یهودی و عربی تقسیم شود. این قطعنامه از نظر اسرائیل، تأییدی قطعی از سوی جامعه بینالمللی بر حق یهودیان برای تشکیل دولتی مستقل در بخشی از سرزمین فلسطین است—مشروط به تضمین حقوق اقلیتهای غیریهود و ایجاد دولت عربی در بخش دیگر.
بر این اساس، اسرائیل مدعی است که نه تنها مشروعیت خود را از روایت تاریخی یا اعتقاد دینی یهودیان نمیگیرد، بلکه مستند به اسناد حقوقی و تعهدات الزامآور جامعه بینالمللی است. بنابراین، مخالفت با اصل مشروعیت اسرائیل، مخالفت با تصمیمات معتبر و رسمی نهادهای بینالمللی در قرن بیستم است.
پاسخ حقوقی و تحلیلی: مشروعیت بینالمللی، مشروط به اصول عدالت، رضایت متقابل و اجرای کامل تعهدات متقابل است؛ استناد گزینشی به اسناد کافی نیست
هیچ تردیدی نیست که اسناد بینالمللی در مسیر تأسیس اسرائیل نقش ایفا کردهاند. اما مشروعیت حقوقی، امری ایستا و تکسویه نیست که صرفاً با صدور یک اعلامیه یا تصویب یک قطعنامه تثبیت شود. مشروعیت حقوقی، در حقوق بینالملل معاصر، نه تنها محصول تصمیمات سازمانهای بینالمللی، بلکه تابع نحوه اجرای آن تصمیمات، احترام به حقوق طرفهای دیگر و پذیرش متقابل نیز هست.
اعلامیه بالفور، اگرچه مهم بود، اما متنی یکجانبه از سوی یک قدرت استعماری بود که بر سرزمینی تعهد میداد که خود صاحب اصلی آن نبود. چنین متونی، در عرف حقوق بینالملل، فاقد اثر الزامآورند مگر آنکه با رضایت مردمان آن سرزمین و تأیید جامعه جهانی همراه باشند. بهویژه که در همان اعلامیه تصریح شده بود که "هیچ لطمهای به حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریدی" وارد نشود—شرطی که در عمل هرگز رعایت نشد.
قیمومت فلسطین، اگرچه سندی رسمی و حقوقی بود، اما همچنان بر پایه مفروضات استعماری عمل میکرد. وظیفه قیمومت، تسهیل خانه ملی برای یهودیان بود، اما نه به قیمت محروم کردن اکثریت ساکنان بومی از حقوق سیاسی و سرزمینیشان. مشروعیت این سند، تنها در صورتی قابل استناد است که اهداف آن به شکل عادلانه، متوازن و دوطرفه اجرا شده باشد—نه آنکه تنها یک طرف از آن بهرهمند شود و طرف دیگر به حاشیه رانده شود.
اما مهمتر از همه، قطعنامه ۱۸۱ صرفاً یک توصیه بود، نه یک الزام حقوقی. سازمان ملل آن زمان قدرت اجرایی نداشت و اجرای تقسیم را مشروط به پذیرش دو طرف کرده بود. یهودیان این طرح را پذیرفتند، اما اعراب آن را رد کردند—و سازمان ملل نیز هرگز نتوانست آن را اجرا کند. بنابراین، از نظر حقوقی، قطعنامه ۱۸۱ در خلأ باقی ماند و هیچگاه به یک تعهد الزامآور بدل نشد.
حتی اگر این اسناد را بهعنوان پشتیبانیهای اولیه برای ایجاد دولت یهودی بپذیریم، این پذیرش نمیتواند توجیهی برای رفتارهای بعدی اسرائیل باشد؛ از جمله اخراج گسترده فلسطینیان، مصادره اراضی، و جلوگیری از بازگشت پناهندگان. مشروعیت بینالمللی باید دائماً تجدید شود—با رعایت حقوق بشر، پذیرش همزیستی، و اجرای عدالت در تقسیم منابع و سرزمین. در غیر این صورت، مشروعیت اولیه، در عمل بیاعتبار میشود.
در نهایت، حقوق بینالملل نه صرفاً بر اسناد، بلکه بر اصول استوار است: اصل عدم تبعیض، اصل حق ملتها در تعیین سرنوشت، و اصل ممنوعیت اشغالگری. اگر تشکیل یک دولت—ولو با پشتوانه ظاهری حقوقی—منجر به نقض این اصول شود، آن دولت نمیتواند به مشروعیت پایدار حقوقی تکیه کند. استناد گزینشی به اسناد تاریخی، بدون پایبندی به اهداف عدالتمحور آنها، خود نوعی تحریف حقوق بینالملل است، نه تحقق آن.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
Telegram
کانال حمید قنبری
اخبار و تحلیل های حقوق بین الملل، تجارت بین الملل و دیپلماسی
Forwarded from کانال حمید قنبری (Hamid Ghanbari)
موضوع: آیا تشکیل دولت اسرائیل بدون نقض حقوق جمعی ملت فلسطین امکانپذیر بوده است؟
ادعای اسرائیل: تأسیس اسرائیل حقوق ملت دیگری را نقض نکرد، زیرا فلسطینیها در آن زمان ملت شناختهشدهای نبودند و حقوق فردی و فرهنگیشان هم در چارچوب طرح تقسیم تضمین شده بود
یکی از مهمترین دفاعیات اسرائیل در برابر نقدهای مربوط به ظلم تاریخی نسبت به فلسطینیان، این ادعاست که تشکیل دولت یهودی در سال ۱۹۴۸ اصولاً به معنای سلب حقوق ملت دیگری نبوده است. از نگاه اسرائیل، در آن زمان، فلسطینیها نه بهعنوان یک «ملت» در عرف بینالملل شناخته میشدند، نه دارای نهادهای سیاسی مشخص، و نه تجربه حاکمیت ملی یا درخواست صریح برای دولت مستقل داشتند. سرزمین فلسطین پیشتر تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی و سپس قیمومت بریتانیا بود، و هیچ دولت یا ساختار بومی در آن مستقر نبود که بتوان گفت تأسیس اسرائیل آن را سرنگون یا جایگزین کرده است.
علاوه بر این، اسرائیل به قطعنامه ۱۸۱ استناد میکند که در آن طرح تقسیم فلسطین به دو دولت یهودی و عربی پیشنهاد شده بود، و این طرح تضمین میکرد که اقلیتهای هر کشور—از جمله عربها در دولت یهودی—از حقوق مدنی، دینی و فرهنگی برخوردار خواهند بود. از این رو، اسرائیل ادعا میکند که حتی در زمان تأسیس نیز به حقوق جمعی و فردی عربهای ساکن آن سرزمین توجه شده و تشکیل دولت یهودی الزاماً به معنای نفی یا حذف آنان نبوده است، بلکه این وضعیت، در نتیجه مخالفت عربها با طرح تقسیم و آغاز جنگی از سوی آنان، به درگیری و تبعات بعدی منجر شد.
در مجموع، روایت اسرائیلی چنین است: تأسیس این دولت، در خلأ حاکمیتی و بدون سلب مالکیت مشروع یا انکار حق مسلم ملت دیگر صورت گرفت؛ و اگر در عمل تعارضی پدید آمد، نه از ماهیت دولت یهود، بلکه از پاسخ خشونتآمیز طرف مقابل نشأت گرفت.
پاسخ حقوقی و تحلیلی: فقدان دولت یا شناسایی رسمی، مشروعیت زیست و حق تعیین سرنوشت مردم بومی را نفی نمیکند؛ تأسیس اسرائیل بدون رضایت آنان، نقض اصول بنیادین حقوق بینالملل بود
در حقوق بینالملل، شناسایی رسمی بهعنوان ملت شرط لازم برای برخورداری از حق تعیین سرنوشت نیست. مردم یک سرزمین—چه دولت داشته باشند یا نداشته باشند—حق زیست، مالکیت، مشارکت در سرنوشت جمعی، و مقاومت در برابر حاکمیت تحمیلی دارند. فلسطینیها اکثریت ساکن آن سرزمین بودند، هویت فرهنگی و تاریخی متمایزی داشتند و خواستار آیندهای مستقل برای خود بودند.
استدلال اسرائیل که چون دولت نداشتند، پس حقی هم از آنان سلب نشده، همان منطق استعمار کلاسیک است. اصل حق ملتها در تعیین سرنوشت دقیقاً برای مقابله با چنین منطقهایی شکل گرفت. همچنین قطعنامه ۱۸۱ طرحی پیشنهادی و مشروط به رضایت طرفین بود، که از سوی فلسطینیان پذیرفته نشد و هرگز بهطور کامل اجرا نشد. تأسیس اسرائیل بهطور یکجانبه، بدون رضایت مردم بومی، حتی از نظر همان سند نیز محل تردید بود.
دولتی که در سرزمینی چندملیتی شکل میگیرد، تنها زمانی مشروع است که بر پایه رضایت ساکنان آن و رعایت عدالت تأسیس شده باشد. آنچه در ۱۹۴۸ رخ داد—از آوارگی گسترده تا تخریب روستاها و محرومیت از بازگشت—نقض عملی حق تعیین سرنوشت مردم بومی بود. حتی اگر نیت اولیه حذف نبوده باشد، نتیجه چنین شد.
در نهایت، استدلال اسرائیل مبنی بر اینکه تشکیلش ناقض حقوق فلسطینیان نبوده، با اصول بنیادین حقوق بینالملل، از جمله ممنوعیت سلطه اجباری، اصل عدم تبعیض، و لزوم رضایت مردم تحت حاکمیت، در تعارض است. مشروعیت، نه با استناد به گذشته، بلکه با عدالت امروز سنجیده میشود.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
ادعای اسرائیل: تأسیس اسرائیل حقوق ملت دیگری را نقض نکرد، زیرا فلسطینیها در آن زمان ملت شناختهشدهای نبودند و حقوق فردی و فرهنگیشان هم در چارچوب طرح تقسیم تضمین شده بود
یکی از مهمترین دفاعیات اسرائیل در برابر نقدهای مربوط به ظلم تاریخی نسبت به فلسطینیان، این ادعاست که تشکیل دولت یهودی در سال ۱۹۴۸ اصولاً به معنای سلب حقوق ملت دیگری نبوده است. از نگاه اسرائیل، در آن زمان، فلسطینیها نه بهعنوان یک «ملت» در عرف بینالملل شناخته میشدند، نه دارای نهادهای سیاسی مشخص، و نه تجربه حاکمیت ملی یا درخواست صریح برای دولت مستقل داشتند. سرزمین فلسطین پیشتر تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی و سپس قیمومت بریتانیا بود، و هیچ دولت یا ساختار بومی در آن مستقر نبود که بتوان گفت تأسیس اسرائیل آن را سرنگون یا جایگزین کرده است.
علاوه بر این، اسرائیل به قطعنامه ۱۸۱ استناد میکند که در آن طرح تقسیم فلسطین به دو دولت یهودی و عربی پیشنهاد شده بود، و این طرح تضمین میکرد که اقلیتهای هر کشور—از جمله عربها در دولت یهودی—از حقوق مدنی، دینی و فرهنگی برخوردار خواهند بود. از این رو، اسرائیل ادعا میکند که حتی در زمان تأسیس نیز به حقوق جمعی و فردی عربهای ساکن آن سرزمین توجه شده و تشکیل دولت یهودی الزاماً به معنای نفی یا حذف آنان نبوده است، بلکه این وضعیت، در نتیجه مخالفت عربها با طرح تقسیم و آغاز جنگی از سوی آنان، به درگیری و تبعات بعدی منجر شد.
در مجموع، روایت اسرائیلی چنین است: تأسیس این دولت، در خلأ حاکمیتی و بدون سلب مالکیت مشروع یا انکار حق مسلم ملت دیگر صورت گرفت؛ و اگر در عمل تعارضی پدید آمد، نه از ماهیت دولت یهود، بلکه از پاسخ خشونتآمیز طرف مقابل نشأت گرفت.
پاسخ حقوقی و تحلیلی: فقدان دولت یا شناسایی رسمی، مشروعیت زیست و حق تعیین سرنوشت مردم بومی را نفی نمیکند؛ تأسیس اسرائیل بدون رضایت آنان، نقض اصول بنیادین حقوق بینالملل بود
در حقوق بینالملل، شناسایی رسمی بهعنوان ملت شرط لازم برای برخورداری از حق تعیین سرنوشت نیست. مردم یک سرزمین—چه دولت داشته باشند یا نداشته باشند—حق زیست، مالکیت، مشارکت در سرنوشت جمعی، و مقاومت در برابر حاکمیت تحمیلی دارند. فلسطینیها اکثریت ساکن آن سرزمین بودند، هویت فرهنگی و تاریخی متمایزی داشتند و خواستار آیندهای مستقل برای خود بودند.
استدلال اسرائیل که چون دولت نداشتند، پس حقی هم از آنان سلب نشده، همان منطق استعمار کلاسیک است. اصل حق ملتها در تعیین سرنوشت دقیقاً برای مقابله با چنین منطقهایی شکل گرفت. همچنین قطعنامه ۱۸۱ طرحی پیشنهادی و مشروط به رضایت طرفین بود، که از سوی فلسطینیان پذیرفته نشد و هرگز بهطور کامل اجرا نشد. تأسیس اسرائیل بهطور یکجانبه، بدون رضایت مردم بومی، حتی از نظر همان سند نیز محل تردید بود.
دولتی که در سرزمینی چندملیتی شکل میگیرد، تنها زمانی مشروع است که بر پایه رضایت ساکنان آن و رعایت عدالت تأسیس شده باشد. آنچه در ۱۹۴۸ رخ داد—از آوارگی گسترده تا تخریب روستاها و محرومیت از بازگشت—نقض عملی حق تعیین سرنوشت مردم بومی بود. حتی اگر نیت اولیه حذف نبوده باشد، نتیجه چنین شد.
در نهایت، استدلال اسرائیل مبنی بر اینکه تشکیلش ناقض حقوق فلسطینیان نبوده، با اصول بنیادین حقوق بینالملل، از جمله ممنوعیت سلطه اجباری، اصل عدم تبعیض، و لزوم رضایت مردم تحت حاکمیت، در تعارض است. مشروعیت، نه با استناد به گذشته، بلکه با عدالت امروز سنجیده میشود.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
Telegram
کانال حمید قنبری
اخبار و تحلیل های حقوق بین الملل، تجارت بین الملل و دیپلماسی
Forwarded from کانال حمید قنبری (Hamid Ghanbari)
حمایت یا تجاوز؟ مسئله این است
یکی از ادعاهای پرتکرار رژیم صهیونیستی و حامیان آن این است که «ایران سالهاست با نیروهای نیابتی خود، ما را تهدید کرده، و حالا ما فقط به این تهدید پاسخ میدهیم». در نگاه اول، این جمله ممکن است برای مخاطبی که از زمینه بیخبر است، منطقی بهنظر برسد. اما کافی است کمی دقیقتر شویم.
نگاهی بیندازید به گروههایی که گفته میشود ایران از آنها حمایت کرده است. از حماس گرفته تا جهاد اسلامی و حزبالله. بسیاری از رهبران این گروهها، مثل اسماعیل هنیئه یا یحیی سنوار، در اردوگاههای آوارگان به دنیا آمدهاند. اردوگاههایی که نماد ملموس ظلم و اشغالگری هستند؛ جایی که کودکان، بهجای حیاط خانه، در دل فقر و ناامیدی قد کشیدهاند. برای لحظهای تصور کنید که در اردوگاهی در غزه یا جنوب لبنان به دنیا آمدهاید. آیا برایتان سؤال نمیشود که چرا خانه ندارید؟ چرا به کشورتان بازنمیگردید؟ چرا باید همیشه منتظر حمله بعدی باشید؟
آیا واقعاً مبارزه چنین مردمی با اشغالگر، «نیابت از ایران» است؟ یا تداوم منطقی یک فریاد ریشهدار؟ آیا بدون ایران، این فریاد خاموش میشد؟ فقط وقتی میتوان چنین ادعایی کرد که تمام چشمها را بر حقیقت ببندیم.
رژیم صهیونیستی و مدافعانش میگویند: بسیار خوب، اعتراض اینها سر جای خود، اما چرا ایران از آنها حمایت کرده است؟
پاسخ ما از دل همان مفاهیمی میآید که خود غرب سالها تئوریزه کرده: مگر اصل «مسئولیت حمایت» (Responsibility to Protect) را خود غربیها نساختند؟ همان اصلی که میگوید اگر حکومتی مرتکب نقض فاحش حقوق بشر شد، جامعه جهانی وظیفه دارد از قربانیان دفاع کند. آیا غرب در کشورهای دیگر از جنبشهای مخالف حمایت نکرد؟ از نیکاراگوئه و شیلی گرفته تا لیبی و اوکراین؟ مگر آمریکا، شورشیان سوریه را آموزش و تسلیح نکرد؟ مگر اروپا از گروههای اپوزیسیون در ایران و دیگر کشورها بهطور رسمی حمایت نکرده است؟
پس چرا وقتی نوبت به ایران میرسد که از نیروهای مخالف اشغال حمایت کند، ناگهان این حمایت تبدیل به «دلیل مشروع برای تجاوز» میشود؟
و نهایتاً آنکه حتی اگر ادعای گسترش نفوذ منطقهای ایران درست باشد، آیا این نفوذ با جمهوری اسلامی آغاز شد؟ پاسخ منفی است. ایران، حتی در دوره پهلوی، نفوذی جدی در منطقه داشت. از همکاری نزدیک امنیتی با رژیم اسرائیل گرفته تا نقش فعال در لبنان. شاه ایران روابط استراتژیکی با مارونیهای لبنان برقرار کرد و از طریق ساواک، با چهرههای متعددی در سیاست منطقه تعامل داشت. گسترش نفوذ ایران از آن زمان آغاز شد، نه با انقلاب ۵۷.
پس اگر این نفوذ، فینفسه بد و جرم است، چرا زمانی که در خدمت منافع آمریکا و اسرائیل بود، کسی آن را تهدید نمیدانست؟ و اگر خوب است، چرا حالا که برخلاف خواست غرب شکل گرفته، بهانهای برای جنگ و تحریم شده است؟
البته، میتوان و باید درباره نوع و زمان و شیوه این حمایتها گفتوگو کرد. نقد سیاست خارجی، حق هر شهروند است. اما تبدیل یک حمایت سیاسی یا حتی نظامی از مبارزان یک سرزمین اشغالی، به «حقانیت تجاوز» از سوی یک رژیم اشغالگر، چیزی است فراتر از نقد؛ تحریف حقیقت و مشروعسازی ظلم است.
این، دیگر بحث دیپلماسی نیست. بحث اخلاق است. بحث انصاف است. و مهمتر از همه، بحث قانون است.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
یکی از ادعاهای پرتکرار رژیم صهیونیستی و حامیان آن این است که «ایران سالهاست با نیروهای نیابتی خود، ما را تهدید کرده، و حالا ما فقط به این تهدید پاسخ میدهیم». در نگاه اول، این جمله ممکن است برای مخاطبی که از زمینه بیخبر است، منطقی بهنظر برسد. اما کافی است کمی دقیقتر شویم.
نگاهی بیندازید به گروههایی که گفته میشود ایران از آنها حمایت کرده است. از حماس گرفته تا جهاد اسلامی و حزبالله. بسیاری از رهبران این گروهها، مثل اسماعیل هنیئه یا یحیی سنوار، در اردوگاههای آوارگان به دنیا آمدهاند. اردوگاههایی که نماد ملموس ظلم و اشغالگری هستند؛ جایی که کودکان، بهجای حیاط خانه، در دل فقر و ناامیدی قد کشیدهاند. برای لحظهای تصور کنید که در اردوگاهی در غزه یا جنوب لبنان به دنیا آمدهاید. آیا برایتان سؤال نمیشود که چرا خانه ندارید؟ چرا به کشورتان بازنمیگردید؟ چرا باید همیشه منتظر حمله بعدی باشید؟
آیا واقعاً مبارزه چنین مردمی با اشغالگر، «نیابت از ایران» است؟ یا تداوم منطقی یک فریاد ریشهدار؟ آیا بدون ایران، این فریاد خاموش میشد؟ فقط وقتی میتوان چنین ادعایی کرد که تمام چشمها را بر حقیقت ببندیم.
رژیم صهیونیستی و مدافعانش میگویند: بسیار خوب، اعتراض اینها سر جای خود، اما چرا ایران از آنها حمایت کرده است؟
پاسخ ما از دل همان مفاهیمی میآید که خود غرب سالها تئوریزه کرده: مگر اصل «مسئولیت حمایت» (Responsibility to Protect) را خود غربیها نساختند؟ همان اصلی که میگوید اگر حکومتی مرتکب نقض فاحش حقوق بشر شد، جامعه جهانی وظیفه دارد از قربانیان دفاع کند. آیا غرب در کشورهای دیگر از جنبشهای مخالف حمایت نکرد؟ از نیکاراگوئه و شیلی گرفته تا لیبی و اوکراین؟ مگر آمریکا، شورشیان سوریه را آموزش و تسلیح نکرد؟ مگر اروپا از گروههای اپوزیسیون در ایران و دیگر کشورها بهطور رسمی حمایت نکرده است؟
پس چرا وقتی نوبت به ایران میرسد که از نیروهای مخالف اشغال حمایت کند، ناگهان این حمایت تبدیل به «دلیل مشروع برای تجاوز» میشود؟
و نهایتاً آنکه حتی اگر ادعای گسترش نفوذ منطقهای ایران درست باشد، آیا این نفوذ با جمهوری اسلامی آغاز شد؟ پاسخ منفی است. ایران، حتی در دوره پهلوی، نفوذی جدی در منطقه داشت. از همکاری نزدیک امنیتی با رژیم اسرائیل گرفته تا نقش فعال در لبنان. شاه ایران روابط استراتژیکی با مارونیهای لبنان برقرار کرد و از طریق ساواک، با چهرههای متعددی در سیاست منطقه تعامل داشت. گسترش نفوذ ایران از آن زمان آغاز شد، نه با انقلاب ۵۷.
پس اگر این نفوذ، فینفسه بد و جرم است، چرا زمانی که در خدمت منافع آمریکا و اسرائیل بود، کسی آن را تهدید نمیدانست؟ و اگر خوب است، چرا حالا که برخلاف خواست غرب شکل گرفته، بهانهای برای جنگ و تحریم شده است؟
البته، میتوان و باید درباره نوع و زمان و شیوه این حمایتها گفتوگو کرد. نقد سیاست خارجی، حق هر شهروند است. اما تبدیل یک حمایت سیاسی یا حتی نظامی از مبارزان یک سرزمین اشغالی، به «حقانیت تجاوز» از سوی یک رژیم اشغالگر، چیزی است فراتر از نقد؛ تحریف حقیقت و مشروعسازی ظلم است.
این، دیگر بحث دیپلماسی نیست. بحث اخلاق است. بحث انصاف است. و مهمتر از همه، بحث قانون است.
www.tgoop.com/drhamidghanbari
Telegram
کانال حمید قنبری
اخبار و تحلیل های حقوق بین الملل، تجارت بین الملل و دیپلماسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻استاد عزیز دکتر سیدفاطمی نوشتهاند:
🔸شعر و صدا و موزیک این قطعه برای امام حسین علیهالسلام ساخته هوش مصنوعی است، هیچ چیز آن از شخص انسانی نیست. دستورنویس آن برادر یکی از دوستان بنده است.
@ayine_ensani
🔸شعر و صدا و موزیک این قطعه برای امام حسین علیهالسلام ساخته هوش مصنوعی است، هیچ چیز آن از شخص انسانی نیست. دستورنویس آن برادر یکی از دوستان بنده است.
@ayine_ensani
کیست حق را و پیمبر را ولی؟
آن حَسَن سیرت، حسین بن علی
آفتاب آسمان معرفت
آن محمد صورت و حیدر صفت
نُه فلک را تا ابد مخدوم بود
زانکه او سلطانِ دَه معصوم بود
قرّة العین امام مجتبی
شاهد زهرا، شهید کربلا
گیسوی او تا به خون آلوده شد
خون گردون از شفق پالوده شد
کی کنند این کافران با این همه!
کو محمد، کو علی، کو فاطمه؟
صد هزاران جان پاک انبیا
صف زده بینم به خاک کربلا
در تموز کربلا تشنه جگر
سر بریدندش، چه باشد زین بتر؟
با جگر گوشهٔ پیمبر این کنند
وانگهی دعویّ داد ودین کنند!
کفرم آید هرکه این را دین شمرد
قطع باد از بن زفانی کین شمرد
هرکه در رویی چنین آورد تیغ
لعنتم از حق بدو آید دریغ
کاشکی ای من سگ هندوی او
کمترین سگ بودمی در کوی او
یا درآن تشویر آبی گشتمی
در جگر او را شرابی گشتمی!
(فرید الدین عطار نیشابوری)
@bazmeghodsian
@ayine_ensani
آن حَسَن سیرت، حسین بن علی
آفتاب آسمان معرفت
آن محمد صورت و حیدر صفت
نُه فلک را تا ابد مخدوم بود
زانکه او سلطانِ دَه معصوم بود
قرّة العین امام مجتبی
شاهد زهرا، شهید کربلا
گیسوی او تا به خون آلوده شد
خون گردون از شفق پالوده شد
کی کنند این کافران با این همه!
کو محمد، کو علی، کو فاطمه؟
صد هزاران جان پاک انبیا
صف زده بینم به خاک کربلا
در تموز کربلا تشنه جگر
سر بریدندش، چه باشد زین بتر؟
با جگر گوشهٔ پیمبر این کنند
وانگهی دعویّ داد ودین کنند!
کفرم آید هرکه این را دین شمرد
قطع باد از بن زفانی کین شمرد
هرکه در رویی چنین آورد تیغ
لعنتم از حق بدو آید دریغ
کاشکی ای من سگ هندوی او
کمترین سگ بودمی در کوی او
یا درآن تشویر آبی گشتمی
در جگر او را شرابی گشتمی!
(فرید الدین عطار نیشابوری)
@bazmeghodsian
@ayine_ensani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸هنرمندی فاطمه عبادی در ترسیم واقعه به شهادت رسیدن قمربنیهاشم با صدای محسن چاووشی
🔹اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
@ayine_ensani
🔹اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
@ayine_ensani