Telegram Web
🔸اندر خاصیت نام مادرموسی

🔻متنی از کتاب لبخند علما:

معروف است که عده‌ای از اهالی نجف می‌خواستند نام مادر حضرت موسی را بفهمند و خجالت می‌کشیدند از شیخ مرتضی انصاری این سؤال را بنمایند، لذا پسر بچه‌ای را تعلیم دادند که هنگام بیرون آمدن شیخ از حرم مطهر در کفش‌داری این مطلب را از او پرسش نماید. او هم در آن موقع پرسش خود را مطرح کرد، شیخ بدون تأمل به زبان دزفولی فرمود: «اسمش مارموسی (مادرموسی) بوده!»
(زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص83.)

حاشیه:
اسم مادر موسی در قرآن نیامده است؛ ولی در تورات (سفر خروج، فصل شش، آیه بیست) اسم او یُوکابِد (به معنای جلال و شکوه خداوند) از نسل لاوی پسر یعقوب بیان شده است که برخی تفاسیر و قصص القرآن نیز آن را از تورات برگرفته‌اند. براساس تورات او با برادرزاده خود عمران (یا عَمْرام) ازدواج کرد و موسی(ع) و هارون فرزندان این دو هستند. در میان برخی از عوام، افسانه‌ای دربارۀ نام مادر حضرت موسی ساخته‌اند که اگر کسی نام او را بر قفل بسته بخواند، آن قفل باز می‌شود. احتمالا پرسش نام مادر حضرت موسی از شیخ انصاری نیز بدین جهت بوده است. محمدجواد مغنیه در تفسیر الکاشف آورده است:

خنده‌آورست که فردی از همین قفلی که مادر موسی با آن، صندوق بچه‌اش را قفل کرد، افسانه‌ای ساخته که قرن‌های متمادی نشر یافته و شیوع پیدا کرده است و عده زیادی از افراد ساده‌لوح هم بدان ایمان آورده‌اند. این افسانه از این قرار است‌: هر قفلی که نام مادر موسی بر آن خوانده شود، خود به خود باز می‌شود و به همین دلیل، جز خواص و اهل راز آن را نمی‌دانند. روزی نزد یکی از روحانیون که در میان قومش دارای اسم و رسم بود رفتم، دیدم وی مشغول جستجو در مجلدات بحارالانوار مجلسی است. گفتم: «دنبال چه می‌گردی؟» گفت: «می‌خواهم نام مادر موسی را پیدا کنم...»
دو سال پیش مردی نزد من آمد که گمان می‌کرد من از اهل رازم و نام مادر موسی را از من پرسید. در پاسخ او گفتم: «سؤال شونده از سؤال کننده داناتر نیست» و او باور نکرد. پس به او گفتم: «این سخن خرافه است.» اما عقیده داشت که من از او فرار می‌کنم و نمی‌خواهم وی را از این راز بزرگ آگاه سازم! وقتی از او ناامید شدم، گفتم: «بر من جایز نیست که تو را از این راز آگاه کنم؛ زیرا می‌ترسم اموال مردم را بدزدی.» او سوگند خورد که هرگز چنین نخواهد کرد و همچنان سوگندش را تشدید می‌کرد و من هم وانمود می‌کردم که به وی اعتماد ندارم. مدتی گذشت و من به تفسیر قرآن کریم پرداختم. وقتی به این آیات رسیدم، به منابع آن رجوع کردم از جمله: به کتاب قصص القرآن، که چهار نفر از نویسندگان مصری آن را تألیف کرده‌اند که عبارتند از: محمد احمد جادالمولی، علی محمد البجاوی، محمد ابوالفضل و سید شحاته. در این کتاب آمده که نام مادر موسی «یوکابد» بوده است؛ لکن مؤلفان کتاب این سخن را به هیچ منبعی نسبت نداده‌اند. (محمدجواد مغنیه، ترجمه تفسیر کاشف، مترجم: موسی دانش، ص573 و محمد جواد مغنیة، التفسیر الکاشف، ج3، ص372).
.......
برای کتاب لبخند علما و نحوه خرید آن، این پست را بخوانید: کتاب لبخند علما
........
@azadpajooh
🔸درباره طلسم شرف‌الشمس

مهدی مسائلی

در عرف عمومی انگشترهای با نگین عقیقِ زرد به انگشتر شرف‌الشمس معروف هستند. در پشتِ نگین زرد این انگشترها معمولاً طلسم و اشکالی رمزی حکاکی می‌شود که بعضی مردم معتقدند آنها را از حوادث و بلاها می‌کند و پیروزی و موفقیت را برای‌شان به همراه می‌آورد. این طلسم باید در روز ۱۹ فروردین با رعایت آداب خاصی بر روی عقیق زرد حکاکی شود. اما در واقع شرف‌الشمس نام وضعیت خورشید در این روز است. توضیح این‌که نحوه گردش زمین به دور خورشید موجب می‌شود که از نگاه ناظر زمینی، در طول سال خورشید در زوایای مختلفی دیده شود. این گردش که در نجوم قدیم به عنوان گردش خورشید به دور زمین تصور می‌شده است، مداری بیضی شکل دارد. منجمین قدیم زوایای قرار گرفتن خورشید در این مدار را به ۱۲ قسمت تقسیم کرده‌اند که به آنها برج فلکی می‌گویند. به کل این مدار نیز دایرة البروج می‌گویند. در نجوم قدیم مبدأ این برج‌ها را برج حمل می‌نامیدند که ورود خورشید به برج حمل آغازگر فصل بهار و ساعت تحویل سال نوروزی است. آنها معتقد بودند که هر یک از قمرها یا ستاره‌هایی که حالت گردشی دارند در برج و زاویه‌ای از گردش خود، در کمال شرافت و منزلت قرار می‌گیرند و در زاویه‌ای در اوج هبوط و پستی خویش هستند. بر این اساس، معتقد بودند که موضع شرافت و منزلت خورشید(شرف الشمس) در برج حمل و در نوزدهمین روز فروردین است. قرار گرفتن خورشید در این موقعیت، موفقیت‌ها و خیرات را به دنبال دارد و بهتر است کارهای مهم در این زمان انجام شود. پس در واقع شرف الشمس نام موقعیت خورشید در روز نوزدهم فروردین است که این نام را بر روی یک طلسم و سپس بر روی نگین یک انگشتر گذاشته‌اند.
بعضی حکاکی طلسم بر روی عقیق زرد در روز نوزدهم فروردین را توصیه‌ای دینی می‌دانند. اما در کتاب‌های حدیثی هیچ حدیث صحیح یا ضعیفی که دستور به حکاکی حرز یا طلسمی بر روی عقیق یا کاغذ زرد رنگی در این روز کرده باشد، وجود ندارد. طلسم و اشکال رمزی متداولی که هم‌اکنون حکاکی می‌کنند از کتاب مصباح کفعمی برگفته‌اند که در آنجا بحثی از اختصاص آن به موضوع شرف‌الشمس نیست و کفعمی بدون هیچ استناد روایی مدعی صفت اسم اعظم آن شده است.( مصباح کفعمی، ص311) بعضی با استناد به حاشیه مصباح گفته‌اند که طلسمی که در دیوان منسوب به امام علی(ع) برای رفع صُداع(سردرد) آمده است، همین اشکال و حروف رمزی است. ولی انتساب این دیوان به امام علی(ع) صحیح نیست و بیشتر اشعار آن متعلق به دیگران است. سندی نیز برای این اشعار وجود ندارد. با این وجود، در آنجا نیز بحث از شرف‌الشمس نیست.

نکته دیگر این‌که حکاکی این طلسم در روز شرف الشمس بر روی عقيق زرد، در یکی دو قرن‌ اخیر توسط علمای شیخیه بسیار ترویج شده است و ظاهرا رویکرد باطنی و توجه آنها به علم حروف منشأ ترویج این مباحث بوده است. توصیه‌های صریحی از رهبران شیخیه همچون شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی در این زمینه وجود دارد. به احتمال زیاد رونق انگشتر شرف‌الشمس در میان شیعیان نیز متأثر از شیخیه است.
در مجموع طلسم‌هایی از این دست، افزون بر این که اعتبار دینی ندارد، مردم را از اصل و حقیقت دین‌داری که توحیدمحوری و اعتماد و توکل به خداست، دور می‌کند و درگیر خرافاتی شبیه جادو و طلسم‌ می‌کند. آنها به اعتماد به اشکال رمزی و طلسم‌هایی که معنای آنها مشخص نیست، موفقیت و نجات خویش را طلب می‌کنند، در حالی مسیری دین‌داری در توجه مستقیم به خدا و توکل و درخواست از اوست.

.........
@azadpajooh
بحث درباره تغییر ساعت کشور معمولا بر محور صرفه‌جویی در مصرف انرژی و برق بوده است، ولی تغییر ساعت با آداب زندگی دینی و توصیه‌های شرعی نیز تطابق زیادی دارد. در توصیه‌های دینی توصیه‌های متعددی بر سحرخیزی و غنیمت‌شمردن اوقات اولیه صبح داریم. از نظر تجربی نیز شرایط بدنی و نشاط و هوای تازه صبح بهترین زمان برای فعالیت‌ها است. در بهار و تابستان اذان صبح به عقب می‌رود و در شهرهای مرکزی کشور  اذان به حوالی ساعت ۳ می‌رسد، در شهرهای شرقی کشور اذان صبح از ساعت سه عقب‌تر می‌رود و ۳۱ خرداد اذان صبح مشهد ساعت ۲ و ۲۶ دقیقه است. با عدم تغییر ساعت، مردم بهترین ساعات صبح را در خواب سپری می‌کنند و در هنگامی که آفتاب تند و تیزی خود را پیدا کرده، فعالیت‌های خود را شروع می‌کنند.
امروز نگاهی به مذاکرات قانون "نسخ تغییر ساعت رسمی کشور" داشتم، هنگامی که در سال ۱۴۰۰ این قانون در مجلس تصویب شد، بعضی از نمایندگان به این مطلب اشاره کرده‌ بودند ولی گویا روحیه سنت‌گرایی مجلس به این نکات توجه نداشت. همان‌گونه که به موضوع مصرف برق نیز بی‌توجه بودند و آن را کم اهمیت می‌دانستند.
......
@azadpajooh
🔸بی‌تفاوتی حوزه درباره غلو

مهدی مسائلی

چند وقتی است کلیپ‌هایی از سخنان غالیانه روحانیون و مسئولین بعضی از هیئت‌ها منتشر می‌شود که به صراحت از خداباوری، ربوبیت و معبود بودن امامان اهل‌بیت(ع) سخن می‌گویند. بعضی از این سخنان جدید هستند و بعضی مربوط به سال‌های گذشته. اما مهم این‌که این حرف‌ها فقط بریده‌‌ای از سخنان یک خطیب نیست بلکه نظام فکری این هیئت‌ها که حضوری فعالی در شهرهای بزرگ و کوچک کشور دارند، بر این اعتقادات استوار است. با این وجود، انکار یا محکومیتی درباره این سخنان از سوی مراجع یا متولیان حوزوی صورت نمی‌گیرد، و بسیاری از مبلغین حوزوی نیز دراین‌باره کمتر سخن می‌گویند. این در حالی است که اگر سخنانی در انکار یا تضعیف یکی از فضائل اهل‌بیت(ع) یا مسائل تاریخی مرتبط با آنها بیان می‌شد، مواضع بسیار متفاوت بود و در مواردی، بعضی از علما تهدید به اعتراض اجتماعی و کفن‌پوشی نیز کرده‌اند.
سخن بنده در نفی عِرق و تعصب به اهل‌بیت(ع) نیست بلکه مقصودم تناسب در موضع‌گیری‌هاست. محققا توحید زیربنای تمام عقاید دینی است و بدون آن هیچ اعتقاد دینی ارزش ندارد. نبوت و ولایت راه و وسیله‌ای برای نیل به توحید هستند و اگر مسیر شرک از آنها ترسیم شود، به یک ضدارزش تبدیل می‌شوند.
به قول عالمی، ای کاش یک هزارم تعصبی که بعضی نسبت به ولایت و فضائل اهل‌بیت(ع) دارند، نسبت به توحید و صفات الهی داشتند. بعضی از علما یا مبلغین هنگام سخن گفتن از توحید و توکل به خدا، ترس آن دارند که برای ولایت و توسل به اهل‌بیت(ع) شبهه ایجاد کنند. ولی همین‌ها بدون هیچ واهمه‌ و احتیاطی از افتادن مردم به دام غلو و شرک، به امامان(ع) صفات ماواری بشری داده و صفات آنها را تا حد ربوبیت بالا می‌برند.
حاصل سخن این‌که مسیر محبت و دوستی، اقتضای تعصب و غلو را دارد، اگر با عقلانیت و دین مانعی برای غلو به وجود نیاوریم، افتادن بدین دام بسیار محتمل است.
........
@azadpajooh
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔸 دیدگاه‌های متفاوت نسبت به لعن در شیعه/حکم مجلس خصوصی لعن

مهدی مسائلی 

وقتی موضوع لعن مطرح می‌شود معمولا بحث تفاوت لعن در مجلس خصوصی با لعن عمومی(یا لعن علنی) نیز داغ می‌شود.
در این‌جا سه نگاه میان شیعیان به وجود  می‌آید:

اول؛ بعضی بدون هیچ قید و محدودیتی طرفدار لعن هستند و آن را مساوی تبری می‌دانند.

دوم؛ بعضی با لعن آشکار و عمومی مخالف‌اند، اما لعن در مجلس خصوصی را جایز می‌دانند.

سوم؛ بعضی نیز فرقی میان لعن عمومی و خصوصی نمی‌گذارند و لعن را به هر صورتی نفی می‌کنند. 

در جبهه‌بندی درون مذهبی گروه اول (یعنی کسانی که هیچ محدودیتی برای لعن قائل نیستند) به عنوان برائتی‌، و گروه دوم و سوم به عنوان وحدت‌گرا شناخته می‌شوند.
برائتی‌ها با هر دو گروه وحدت‌گرا مخالف هستند و آنها را متهم به کوتاهی در تشیع یا خروج از آن می‌کنند. 
البته هجمه‌ها علیه گروه سوم (یعنی مخالفان مطلقِ لعن) بسیار بیشتر است و حتی گروه دوم (محدودکنندگان لعن) نیز گاهی آنها را متهم به کوتاهی در تشیع می‌کنند. 
با این مقدمه، بارها از من سؤال شده است که آیا لعن در مجالس خصوصی را قبول دارم یا نه؟ یا لعن در جمع خصوصی جایز است یا نه؟

پاسخ به این سوال مقدماتی را می‌طلبد که به صورت مفصل در کتاب لعن‌های نامقدس به آن پرداخته‌ام، ولی به صورت خلاصه می‌گویم:

به صورت کلی لعنی به نام لعن خصوصی وجود ندارد؛ لعن یا فردی است یا عمومی. مصادیق لعن خصوصی که درباره‌ آنها بحث و گفتگو می‌شود، همان لعن‌های عمومی هستند که علاوه بر مخالفت با اخلاق اسلامی، با تبلیغ معارف تشیع و دستورات صریح ائمه نیز هم‌خوانی ندارند. برای روشن شدن این بحث چند نکته را بیان کنم:

۱. لعن یک نوع دعاست، البته از نوع نفرین و دعا علیه افراد.
در دعا مخاطب ما خداست و باید با او سخن بگوییم. طبق روایات، مؤمن می‌تواند در مقام دعا و مناجات الهی تمام کسانی را که مُستحق نفرین الهی هستند، لعن کند؛ البته با این شرط که لعن‌شدگان استحقاق این نفرین را داشته باشند. اما اگر کسی دیگری را بدون دلیل یا از سرِ عنادِ شخصی لعن کند، آثار لعن یا نفرین به خودش باز می‌گردد. بر این اساس، فرد می‌تواند حتی پیامبران الهی را نیز لعن کند ولی مطمئناً آثار این لعن به خود او باز می‌گردد.
اما این حکم تنها مربوط به مقام مناجات است که مخاطب و شنونده لعن فقط خدا است‌. وقتی افراد دیگری به غیر از خدا نیز شنونده‌ی لعنِ ما شوند، این لعن از حالت فردی خارج می‌شود و صورت عمومی پیدا می‌کند؛  تفاوتی نمی‌کند که شنونده لعن یک نفر باشد یا صد نفر. مثلاً اگر کسی به صورت فردی امام علی(ع) را لعن کند، حکمی اجتماعی برای این لعن وجود ندارد، چون مخاطب او فقط خداست و به صورتِ اجتماعی، توهینی تحقق پیدا نمی‌کند، ولی اگر این لعن در جمع یک یا دو نفر بیان شود، در صورت اقامه شواهد، حکومت اسلامی او را محاکمه می‌کند و در دادگاه متهم به دشنام‌گویی به ائمه(ع) می‌شود، هرچند او این ادعا را داشته باشد که امام علی(ع) را مستحق لعن می‌دانسته و از نظر خودش کار خلافی انجام نداده است.
همین صورت درباره افراد مورد احترام اهل‌سنت نیز جاری است، کسی که آنها را در جمع دیگران لعن می‌کند، توهین مذهبی انجام داده است، هرچند او کارش را اینگونه توجیه کند که من آنها را مستحق لعن می‌دانم؛ همچنان‌که تفاوتی نمی‌کند که لعن او در جمع یک نفر باشد یا صد نفر.

۲. تجویز لعنِ خصوصی عاملی برای تقویت و گسترش لعن عمومی است، چون کسانی که لعن خصوصی را قبول دارند معمولا به صورت محتوایی با لعن‌های عمومی مشکلی ندارند و فقط انتشار عمومی آن را فعلا به مصلحت نمی‌دانند. این افراد گاهی خودشان نیز از سر بی‌موالاتی یا غفلت، به لعن‌ عمومی دست می‌زنند. (موارد رسانه‌ای شده آن فراوان است)
از این گذشته، به صورت عملی تفکیک لعنِ خصوصی از عمومی نیز امکان‌پذیر نیست، یعنی وقتی که لعن از حالت فردی خارج شد و کسی غیر از خدا شنونده‌ی آن شد، امکان انتشار عمومی و اجتماعی پیدا می‌کند و تبعات ایجاد توهین مذهبی برای آن محتمل است.

۳. در روایات ائمه(ع) لعنِ عمومی یا حتی خصوصی وجود ندارد و گزارش‌هایی که بعضی به آنها استناد می‌کنند(هرچند بسیاری از آنها ضعیف و نامعتبرند) همگی حکایت از لعنِ فردی دارند که مخاطب آن فقط خداست. این نشان می‌دهد موضع ائمه(ع) دراین‌باره آن‌قدر روشن بوده است که جاعلان نیز نتوانسته‌اند بگویند آنها در جمع مردم یا حداقل خواص اصحابشان، خلفا را لعن کرده‌ یا شیعیان را به مجلسِ خصوصیِ لعن خلفا توصیه کرده‌اند.
به دیگر سخن، بر فرض صحت صدور این لعن‌ها از ائمه(ع)، آنها هیچ‌گاه به‌قصد توهین به مقدسات اهل‌سنت و برانگیختن فضای خصومت مذهبی بین شیعه و سنی بیان نشده‌اند و فراتر از این، اصلا امکان ایجاد توهین مذهبی را نداشته‌اند. درحالی‌که لعن خصوصی که هم‌اکنون مورد مباحثه شیعیان است امکان ایجاد توهین مذهبی را دارد.
.....
@azadpajooh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جناب میرباقری در اجلاس نخبگان شیعه که برای نمادسازی پیراهن امام حسین(ع) برپا شده، می‌گوید: "پیراهنی که بر تن سیدالشهداء در عاشورا بوده بزرگ‌ترین نماد ماست"
ایشان با فرض و کمی مکث بر وجود تاریخی این لباس صحه می‌گذارد، گویا می‌داند که چنین پیراهنی اصل و اساس تاریخی و روایی ندارد.
به هرحال، پیرو یادداشت قبلی تأکید می‌کنم روضه پیراهن امام حسین(ع) که از طرف حضرت زهرا(ع) رسیده است، از روضه‌های جعلی قاجاریه است.
در این همایش جناب منافی‌پور بانی این نمادسازی، با ذکر نمادهایی مثل صلیب و ستاره داود، نمادسازی از این پیراهن برای شیعه را نمادی در مقابل پیراهن عثمان می‌داند.
چند سؤال:
- چرا شیعه باید از نماد بنی‌امیه اقتباس کند، آیا یک نماد باطل می‌تواند الگوی نمادسازی برای شیعه باشد؟ چرا قیام‌های علویون از این نماد بهره نگرفتند؟
-  لباس‌های امام غارت شد، چه دلیلی داریم پیراهن خاصی دوباره به اهل‌بیت بازگشته؟
- برای نمادسازی از یک پیراهن باید صورتی خارجی از آن داشته باشیم، تصویرسازی برای آن چگونه صورت می‌گیرد؟
- ارزش تحقیقات علمی بر اساس مطابقت باخواسته‌ها و امیال ما نیست، دستوری تحقیق و پژوهش نکنید.
......
@azadpajooh
🔸درباره نَسَب امام صادق به ابی‌بکر

مهدی مسائلی

در منابع اهل‌سنت از امام صادق(ع) نقل شده است: « وَلَدَنِي أَبُو بَكْرٍ مَرَّتَيْن؛ ابوبکر دو بار مرا زاده است» در مجادله‌های مذهبی معمولا علمای اهل‌سنت با استناد به این فراز، مدح ابوبکر را برداشت کرده و توهین و حتی انتقاد به ابوبکر توسط شیعه را مخالف سیره امام صادق(ع) می‌دانند.
در مقابل علمای شیعه با صدور آن از امام یا برداشت مدح‌آمیز و قداست‌گونه از آن مخالف هستند و با بیان این مطلب که این نقل از طریق شیعه نقل نشده است و سند محکمی در میان اهل‌سنت ندارد، احتمال داده‌اند مدح ابوبکر در این روایت بر اساس تقیه باشد یا این‌که روایت صرفاً بیانگر ارتباط نَسَبی امام صادق(ع) با ابوبکر است، بدون هرگونه ستایش یا نکوهشی؛ یا این‌که با این تعبیر امام می‌خواسته‌اند اتهام سَب و دشنام دادن به ابی‌بکر را از خود رفع کنند، چون امامان به مخالفانشان دشنام نمی‌دادند. (شوشتری، احقاق الحق، ج1، ص68) پس این روایت توهین و دشنام‌گویی را نفی می‌کند ولی انتقاد را نه.

به هرحال علمای شیعه در نقد این روایت، در نَسَبِ امام صادق به ابی‌بکر اشکال نکرده‌اند. زیرا بسیاری از علمای شیعه تصریح کرده‌اند که «ام‌فروه» مادر امام صادق(ع) پدرش «قاسم بن محمد بن ابی بکر» و مادرش نیز «اسماء بنت عبدالرحمن بن ابی‌بکر» بود.(کافی، چ دارالحدیث، ج1، ص472 و دلائل الإمامة، ص248) از این جهت نَسَب مادر امام از طریق مادری و پدری به ابی‌بکر می‌رسد. تقریبا تمامی قدمای شیعه که نویسندگان کتب اربعه حدیثی شیعه – شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی - در میان آنها هستند، حداقل به این نکته پرداخته‌اند که مادر امام «ام‌فروه» دختر «قاسم بن محمد بن ابی‌بکر» بود. (تهذیب، ج6، ص78 و عیون اخبارالرضا، ج1، ص41) افزون بر این، در روایتی از کتاب کافی و روایت دیگری از عیون و کمال‌الدین این نسب برای امام بیان شده است. شیخ مفید در ارشاد و طبرسی در اعلام‌الوری و دیگران نیز این نسب را برای امام ثبت کرده‌اند و حتی در کتاب‌های غُلات نصیریه مثل الهدایة‌الکبری نیز این نَسَب برای امام بیان شده است. (الهدایة الکبری، ص247)
با این حال، بعضی از علمای شیعه که تاریخ اسلام را مطابق با ذائقه جَدَلی شیعه نگارش کرده‌اند، سعی در انکار نَسَبِ مادر امام به ابی‌بکر از طریق «قاسم بن محمد بن ابی‌بکر» دارند. نجاح طائی نویسنده عراقی و مرحوم سید جعفر مرتضی پژوهشگر برجسته لبنانی در آثار خود، تصریحات قدمای شیعه دراین‌باره را رها کرده‌اند و به سراغ یک نویسنده متأخر از اهل‌سنت، احمد بن یوسف قرمانی (939-1019ق) رفته‌اند که پدر ام‌فروه را «قاسم بن محمد بن ابي سمرة» معرفی می‌کند. در اینجا انصاف در تحقیق اقتضا می‌کند که بگوییم که این نویسنده دچار اشتباه شده یا عبارتش تصحیف شده است و نمی‌توان سخنِ این نویسنده متأخر را بر تصریحات تمام قدمای شیعه ترجیح داد؛ خصوصا این‌که هیچ وصفی از «قاسم بن محمد بن ابی‌سمرة» در تاریخ وجود ندارد. اما در ارجاعی عجیب‌تر این‌ دو نویسنده به نقلی در کتاب کشف‌الغمه از عالم اهل‌سنت «حافظ عَبدالعَزِيز جَنابِذِی» استناد کرده‌اند که در ظاهر ام‌فروه را جده‌ی مادری امام محمدباقر(ع) معرفی می‌کند. (کشف الغمه،‌ ج2، ص120) اما همان‌طور که مصحح این کتاب در پاورقی بیان کرده است این متن جاافتادگی دارد و عبارت اصلی این است که: «ام فروة، مادر جعفر بن محمد(امام صادق) و عبدالله بن محمد است»؛ چنان‌که شیخ مفید در کتاب ارشاد و طبرسی در اعلام‌الوری همین عبارت را به صورت صحیح آورده‌اند؛ اما مهمتر این‌که در جایی دیگر از کتاب کشف‌الغمه به نقل از جَنابذی آمده است:«جنابذی رحمه‌الله نقل کرده است: ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (ع)، معروف به صادق، و مادرش ام‌فروة بود که نامش «قُرَیبَه» دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر صدیق رضی الله عنه است. مادر ام فروه نیز اسماء دختر عبدالرحمن بن ابوبکر صدیق بود. به همین دلیل، [امام] جعفر [صادق(ع)] فرمود: لَقَدْ وَلَدَنِي أَبُو بَكْرٍ مَرَّتَيْن؛ابوبکر دو بار مرا به دنیا آورده است.» (کشف الغمه، ج2، ص161) این نقل تردیدی در جاافتادگی و تصحیف عبارت قبلی جنابذی باقی نمی‌گذارد.
در مجموع، از نگاه اعتقادی شیعه تردیدی نیست که امام صادق(ع) امامت بعد از رسول خدا(ص) را مختص به امام علی می‌دانست و خلافت ابوبکر را صحیح نمی‌دانست. بر این اساس،‌ چنین تعابیری یا از امام صادر نشده یا با اهداف و اغراضی غیر از مدح ابی‌بکر، همچون نفی دشنام‌گویی به وی، صادر شده است. اما تشکیک در چنین تعابیری با انکار حقایق تاریخی روشی است که فقط تعصبات و جهالت‌ها را دامن می‌زند و موجب وهن منطق مذهبی شیعه نیز می‌شود.
.......
@azadpajooh
🔸درباره اربعین کلیمی

مهدی مسائلی

ماه ذی‌القعده به آغاز خلوت‌نشینی حضرت موسی(ع) با خداوند شناخته می‌شود. خلوتی که چهل روز، یعنی تمام ماه ذی‌القعده و روز ابتدایی ماه ذی‌الحجه، امتداد داشت و در ادبیات عرفانی به اربعین موسوی یا اربعین کلیمی معروف است. خداوند متعال در آیه ١٤٢ سوره اعراف وعده خود با موسی را چنین وصف می‌کند:« وَ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً؛ سى شب با موسى وعده نهاديم و ده شب ديگر بر آن افزوديم تا وعده پروردگارش چهل شب كامل شد.» از آنجا که بعضی این چله‌نشینی (یعنی اربعین کلیمی) را سنتی عرفانی می‌دانند و در مقابل عده‌ای با نگاه بدعت به آن می‌نگرد، بیان چند نکته در این‌باره خالی از لطف نیست.

١. عدد چهل در ادبیات دینی راز و رمز و جایگاه خاصی دارد و در روایاتی تکمیل بعضی از رخدادهای تکوینی عالم خلقت با این عدد توصیف شده است، کمال و پختگی معنوی نیز بارها با این عدد توصیف شده است. چنانچه قرآن کریم در آیه 15 سوره احقاف پس از بیان توصیه انسان به نیکی به پدر و مادر-خصوصا مادر و مشقات بارداری او- می‌فرماید که این فرزند وقتی به سن چهل سالگی می‌رسد از خدا می‌خواهد که: «پروردگارا نصيبم كن كه شكر آن نعمت‌هايى كه به من و پدر و مادرم انعام فرمودى به جاى آرم و اعمال صالح كه مايه خشنودى تو باشد انجام دهم..» گویا این‌که انسان در سن چهل سالگی بدان مرحله از کمال معنوی می‌رسد که قدر نعمات الهی را بداند و شکر کاملی داشته باشد. پس عدد چهل، رمزی برای کمال انسانی است، چنان‌که می‌دانیم پیامبر اکرم(ص) نیز در سن چهل سالگی به رسالت الهی برگزیده شدند. از این گذشته در برنامه عرفانی و سلوکی نیز تقید خاصی به عدد چهل وجود دارد و در بعضی روایات آمده که پیامبر اکرم(ص) در دعاها و حتی نفرین‌هایشان آن را در نظر می‌گرفتند. از این نظر در نظر گرفتن عدد چهل برای بعضی از برنامه‌های دینی و عرفانی دور از توصیه‌ها و آداب دینی نیست.
٢. برنامه پیامبران الهی در امتداد یکدیگر هستند و جدای از هم نیستند. پیامبر اکرم(ص) نیز به عنوان خاتم النبیین تکمیل کننده و گسترش دهنده برنامه‌های توحیدی تمام پیامبران الهی است. پس برنامه‌های معنوی ادیان توحیدی و اسلام از جهت اجرا و کیفیت بی‌ارتباط با یکدیگر نیستند. این ارتباط معنوی را هم‌زمانی ایام حج و خصوصا عید قربان با پایان خلوت نشینی حضرت موسی مشهود است. بر این اساس توصیه‌ به مراقبت معنوی از ابتدای ماه ذی القعده با مناسبت‌های اسلامی نیز هماهنگ است.

٣. سلوک و مراقبت دینی در تمام طول سال مورد توصیه کلی دین است ولی در بعضی از ایام، شأنی بالاتر پیدا می کند، بی‌شک مراقبت و اربعین عرفانی، هر زمان که باشد امری پسندیده است ولی در ایام ذی‌العقده از آن روی که به ایام عید قربان ختم می‌شود شأنی بالاتر پیدا می‌کند. بدعت آن است که فردی آداب و اجزاء خاصی را که جزء دین نیست به دین نسبت دهد، کسی که به مراقبت عرفانی در اربعین کلیمی توصیه می‌کند، به چیزی جز ترک محرمات و عمل به واجبات و عبادات شرعی توصیه نمی‌کند، اموری که مورد توصیه کلی دین هستند. در نظر گرفتن عدد چهل در عبادات نیز در شرع وجود داشته است. بی‌تردید چهل روز مراقبت عرفانی و توصیه به آن می‌تواند مؤمنین را به بهره‌گیری بیشتر از ایام مبارک ذی‌الحجه سوق دهد و عید اضحی، عیدی واقعی برای کسانی باشد که چهل روز برای درک عرفان الهی تلاش کرده‌اند و نتیجه‌اش را در این ایام مبارک برمی‌چینند. آری اگر کسی چله‌نشینی را با آداب خاصی در این ایام دستور دینی بداند، مرتکب بدعت شده است. در قرن‌های اخیر در مذهب شیعه مناسبت‌های مذهبی بسیاری بر پایه‌ی کلیات دینی و به خاطر تقویت ارزش‌های مذهبی پایه‌گذاری شده‌اند و هر روز گسترش پیدا می‌کنند، این مناسبت‌ها هیچ سابقه‌ای در صدر اسلام نداشته و توصیه‌ قرآنی و روایی ندارند. جشن میلاد امامان و امام‌زادگان، عزاداری برای تمامی امامان و بعضی از امام‌زادگان، افزایش‌ روزهای عزاداری در محرم و صفر و فاطمیه‌ها، پیاده روی اربعین امام حسین(ع) و... از جمله این مناسبت‌ها هستند. به نظر می‌رسد توصیه‌ به مراقبت‌های معنوی در چهل روز منتهی به عید قربان با چالش‌های دینی کمتری نسبت به مناسبت‌هایی که وصف آنها گذشت، روبروست.
.........
@azadpajooh
JSH_Volume 26_Issue 88_Pages 73-102.pdf
1.3 MB
🔸مقاله علمی: بررسی رُشد جمعیت اهل‌سنت ایران با تمرکز بر استان سیستان و بلوچستان.

نویسندگان
سید محمد مهدی حسین پور
مهدی مسائلی (نویسنده مسئول)

▪️دوفصلنامه هفت آسمان/اسفند۱۴۰۳/شماره۸۸

🔻درباره مقاله

در شبکه‌های اجتماعی یا مجامع مذهبی، گاهی سخنانی درباره رشد بالای جمعیت اهل‌سنت ایران و تغییر نسبت جمعیتی شیعه و سنی در آینده نزدیک (بیست سال آینده) شنیده می‌شود. داده‌ها و اخبار ارائه‌شده غالباً استنادی به آمار رسمی و پژوهش‌های علمی ندارند و فقط گاهی با آماری ادعایی همراه می‌شوند.
در این مقاله،‌ با روش کتابخانه‌ای و با استناد به داده‌های آماری از مراجع رسمی همچون «مرکز آمار ایران» و «سازمان ثبت‌احوال ایران»، به بررسی رشد جمعیت اهل‌سنت ایران و آیندۀ جمعیتی آن می‌پردازیم.
نتایج نشان می‌دهد تنها در استان سیستان و بلوچستان به دلیل شرایط فرهنگی، توسعه‌یافتگی و قومیتی و مذهبی متفاوتی از کل کشور دارد، متغیرهای رشد جمعیتی آن با کل کشور متفاوت است. همچنین آمار جمعیتی اهل‌سنت و رشد جمعیت آنان در مجموع کشور به گونه‌ای است که تغییری در نسبت جمعیتی آنان در آینده نزدیک به وجود نمی‌آورد.
......
@azadpajooh
🔻 بعضی از کتاب‌های مهدی مسائلی و لینک خرید آنها از بخش مجازی نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۴

لعن‌های نامقدس: تبیین قوانین و محدودیت‌های تبری(لینک خرید)

فرهنگ اصطلاحات طلاب(لینک خرید)

پیشوایان شیعه، پیشگامان وحدت(لینک خرید)

اطلس توصیفی اهل سنت ایران: جغرافیا و جریان‌شناسی مذهبی اهل سنت ایران(لینک خرید)

جامه پیام‌بر: لباس روحانیت(لینک خرید)

لبخند علما: مجموعه‌ای از لطیفه‌ها و شوخ‌طبعی‌های علما و طلاب(لینک خرید)

حجره‌نشینی(لینک خرید)

......
@azadpajooh
⚡️چکیده‌‌ای از مقاله "بررسی رشد جمعیت اهل‌سنت ایران با تمرکز بر استان سیستان و بلوچستان"

بخش اول

مهدی مسائلی

بررسی آماری رشد جمعیت اهل‌سنت در استان‌های سنی‌نشین کشور نشان می‌دهد به‌جز استان سیستان و بلوچستان در سایر استان‌ها رشد جمعیت اهل‌سنت هم‌گام با الگوی کشوری بوده است و در دو دهه‌ی اخیر سیر نزولی داشته است. رشد جمعیت اهل‌سنت در این مناطق تفاوت قابل‌توجهی با رشد جمعیت شیعیان ندارد و به گونه‌ای نیست که جهش جمعیتی به وجود آورد و به تغییر نسبت جمعیتی اهل‌سنت و شیعیان بانجامد.
اما رشد بالای جمعیت در استان سیستان و بلوچستان تحت تأثیر عوامل فرهنگی، قومی و مذهبی خاص این‌ منطقه است. به گونه‌ای که اگر کسی به شرایط متفاوت توسعه‌یافتگی استان سیستان و بلوچستان و اقتضائات فرهنگی آن، بی‌توجه باشد، تفسیری غلط یا تک بُعدی از آن خواهد داشت. مواردی تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی این استان عبارتند از:

۱. بالاتر بودن جمعیت روستایی نسبت به جمعیت شهری: طبق سرشماری سال 1395 کمترین میزان شهرنشینی در کشور با 48.5 درصد مربوط به استان سیستان و بلوچستان است. مقایسه‌ی شهرنشینی طی سال‌ها 1395و1390 نشان می‌دهد که این میزان در سال 1395 نسبت به سال 1390 در تمامی‌ استان‌ها به‌جز استان سیستان و بلوچستان افزایش داشته است.

۲. پایین بودن سن ازدواج و باروری: طبق آمار 1399میانگین سن در زمان اولین ازدواج در این استان برای مردان حدود 25 سال و زنان حدود 20 سال است. این درحالی است که در همین سال، این آمار برای مردان و زنان تهرانی به ترتیب حدود 30 و 27 سال بوده است. همچنین در سال 1399 بیشترین ولادت ثبت شده در این استان با آمار45.7درصد از کل ولادت‌ها مربوط به نوزادانی است که سن مادر آنها بین 20 تا 29 سال بوده است. این موضوع حکایت از آن دارد زنان در این استان زمان بیشتری برای افزایش تعداد فرزندان دارند.

۳. آمار بالای ازدواج و آمار کم طلاق: استان سیستان و بلوچستان جزو استان‌های برتر از جهت آمار ازدواج است. در سال 1399 میزان ناخالص ازدواج در استان8.4 در هر هزار نفر جمعیت بوده است که رتبه‌ی سوم بین استان های کشور را داراست. از طرفی دیگر استان سیستان و بلوچستان با 0.7کمترین میزان ناخالص طلاق را بین سایر استان‌های کشور داراست درحالی‌که میانگین میزان ناخالص طلاق در کشور 2.2 است.

۴. پایین بودن نرخ سوادآموزی زنان: در استان استان سیستان و بلوچستان حدود 76درصد از جمعیت بالای شش سال سواد خواندن و نوشتن دارند و از این جهت این استان پایین‌ترین درصد باسوادی را در کشور دارد. البته نرخ سواد آموزی در میان زنان این استان از این نرخ هم کمتر است و به 70 درصد می‌رسد. این رقم در مناطق روستایی این استان 62 درصد است. این آمار پایین در تحصیلات سطح دبیرستان و دانشگاهی نیز ادامه پیدا می‌کند و زنان در این استان، تحصیلات دبیرستان و دانشگاهی کمتری نسبت به سایر مناطق کشور دارند.

۵. کمرنگ بودن فعالیت اجتماعی زنان: طبق آمار سال 1395 استان سیستان بلوچستان بالاترین آمار زنان خانه‌دار را دارد. همچنین بیشترین نرخ بیکاری زنان تحصیل‌کرده مربوط به زنان این استان است.

۶. رضایت زنان از زندگی: زنان استان بلوچستان در نظرسنجی شاخصه‌های رضایت از زندگی سطح بالاتری از رضایت را اظهار کرده‌اند، این مسأله در حالی اتفاق می‌افتد که طبق جداول‌ توسعه انسانی و اقتصادی در بیشتر موارد سطح کیفی زندگی در این استان از کشور پایین‌تر است.

۷. آمار بالای چند همسری: طبق آمار این استان در بین استان‌های ایران، بیشترین آمار چندهمسری را دارد.
۸. ترجیح جنسی در فرزندآوری: در منطقه بلوچستان در خانواده‌ها، فرزندان پسر، هنوز هم بر فرزند دختر ارجحیت دارند. این موضوع از جمله عوامل مؤثر بر میزان باروری است.

۹. فرهنگ قومی: نتایج یک پژوهشی میدانی در استان سیستان و بلوچستان، بیانگر تفاوت نگرش گروههای قومی -مذهبی در مورد هنجارهای خانواده و رفتار باروری است، به طوری که نگرش شیعیان (غیربلوچ‌ها) به خانواده، حول محور ارزش‌های فردگرایانه و استقلال خانواده با عملکرد جمعیّتی کم است در حالی که اهل سنت (بلوچ‌ها) بیشتر به الگوهای سنتی ارزش خانوادگی گرایش دارند.

۱۰. انگیزه‌های مذهبی: طبق فتوای علمای حنفی دیوبندی در این استان، استفاده از ابزارهای جلوگیری از بارداری جایز است و فتوایی از روحانیت دینی اهل‌سنت برای افزایش موالید وجود ندارند. با این حال پژوهش‌ها نشان می‌دهد در استان سیستان و بلوچستان هم بُعد دین‌داری اعتقادی قوی‌ است و هم بعد مناسکی آن؛ و این گزاره‌ها تأثیر مثبتی در جهت تقویت فرزندآوری داشته است.
در مجموع دین‌داری و مذهب هرچند یکی از عوامل تأثیرگذار بر ازدیاد فرزند در خانواده‌ها است ولی متغیرهای دیگر، تأثیر آن را کم یا زیاد می‌کند.

▪️ادامه در بخش دوم
.....
🔺ارجاعات آماری در مقاله آمده است.
......
@azadpajooh
⚡️چکیده‌ای از مقاله "بررسی رُشد جمعیت اهل‌سنت ایران"

مهدی مسائلی

بخش دوم

🔻تغییر نسبت جمعیتی شیعه و سنی

در ایران خبرهایی در فضای مجازی با مضمون تساوی جمعیت شیعه و سنی کشور در آینده نزدیک و حتی پیشی‌گرفتن جمعیت اهل‌سنت منتشر می‌شود. در بررسی آماری این نوشتار مشخص شد که رُشد بالای جمعیت اهل‌سنت در مناطق سنی نشین کشور بجز استان سیستان و بلوچستان اختلاف زیادی با رشد جمیعت مجموع مناطق شیعه نشین ندارد. از این رو لازم است به بررسی جمعیت اهل‌سنت سیستان و بلوچستان و جهش جمعیتی آن در آینده بپردازیم.
جمعیت استان سیستان و بلوچستان در آخرین سرشماری کشور یعنی سرشماری سال 1395برابر با 2,775,014 نفر بوده است.( مرکز آمار ایران، 1397: 68-70) طبق برآورد اداره ثبت و احوال این استان در سال‌نامه آماری سال 1399 جمعیت این استان در این سال احتمال به 3,015,362 رسیده است. طبق تخمین‌ها در این استان اهل‌سنت اکثریت جمعیتی را با حدود 64درصد دارند. ( مسائلی، 59:1402 و فرمانیان، 1400: 19) بر اساس این تخمین، جمعیت اهل‌سنت استان در سال 1399حدود 1,929,831 نفر بوده است. حال اگر رشد حدود 2.5 درصدی جمیعت در زمان کنونی را در سال‌های آینده برای این استان مستمر بدانیم، و از تحولات فرهنگی و مدرنیته که منجر به کاهش رشد جمعیت خواهد شد، چشم‌پوشی کنیم، محققا در حدود بیست سال آینده جمعیت دو میلیونی اهل‌سنت استان سیستان و بلوچستان مساوی با جمعیت کل کشور نخواهد شد. برطبق قانون آماری 70، جمعیت اهل‌سنت این منطقه با رشد ثابت 2.5 درصدی برای دو برابر شدن 28 سال زمان نیاز دارد. حتی اگر آمار رشد طبیعی جمعیت منطقه‌ی بلوچستان را از سیستان تفکیک کنیم و رشد جمعیت منطقه بلوچستان را تا حدود 3 درصد در نظر بگیریم،‌ جمعیت اهل‌سنت این منطقه برای دو برابر شدن و رسیدن به جمعیت چهارمیلیونی، 23 سال زمان نیاز دارد، همه‌‌ی اینها در صورتی است که درصد رشد جمعیت، در طول تمام این سال‌ها ثابت و بدون تغییر بماند. درحالی که طبق جدول شماره رشد جمعیت این منطقه سیر نزولی دارد. در محاسبات اداره آمار برای سال 1415 شمسی، جمعیت کل استان سیستان و بلوچستان 4,192,000 و جمعیت کل ایران را 95 میلیون نفر پیش‌بینی شده است. در این پیش‌بینی آمده است طبق محتمل‌ترین سناریو که دیدگاه میانه است، جمعیت ایران تا 1430 به بیش 101 میلیون نفر می‌رسد. (فتحی، 1395: 93)
توجه به آمارهای رسمی می‌تواند بی‌اعتباری آمارهای جمعیتی ارائه شده در خبرهای شبکه‌های اجتماعی را مشخص کند، مثلا در یکی از این گزارش‌ها آمده بود که: «امسال در مقطع اول ابتدایی تعداد دانش‌آموزان شیعه و سنی یکی شد» در حالی که جمعیت دانش‌آموزان اول ابتدایی کل کشور از جمعیت کل دانش‌آموزان مقاطع تحصیلی استان سیستان و بلوچستان فراتر بوده است. در سال 1400 دانش‌آموزان مقطع اول ابتدایی کل کشور حدود یک میلیون و 407 هزار بوده است. (معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش، خبرگزاری فارس: 1400.5.11)
در مجمع به نظر می‌رسد رشد جمعیت اهل‌سنت در استان سیستان و بلوچستان اگر تحت تأثیر تغییرات فرهنگی و توسعه‌یافتگی سیر نزولی در پیش نگیرد و همچنان ثابت باشد، با ارقام کنونی در آینده نزدیک منجر به تغییر قابل توجه نسبت و درصد جمعیتی شیعه و سنی در کل کشور نمی‌شود، بلکه جمعیت قومیت بلوچ(اهل‌سنت) را در استان سیستان و بلوچستان بیشتر می‌کند و اکثریت جمعیتی آنها را در این استان تقویت می‌کند.

.......
@azadpajooh
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⚡️ آیا امام باقر(ع) وصیت به عزاداری در منا کرده‌اند؟

▪️بازنشر

مهدی مسائلی

🔹 در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است:
یَا جَعْفَرُ أَوْقِفْ لِی مِنْ مَالِی کَذَا وَ کَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنًى أَیَّامَ مِنًى؛ ای جعفر! از مال من فلان مبلغ را وقف کن تا نوحه‌سرایان ده سال در منى روزهای منی برایم نوحه‌سرائى کنند. (کافی، چاپ دارالحدیث، ج۵، ص۱۱۷.)


▪️نُدبه در این روایت به معنای عزاداری و مصیبت گرفتن نیست بلکه به معنای ذکر فضایل و مناقب و بزرگداشت شخصیت ایشان در آن ایام است، به دلایل زیر:

🔺در کتاب‌های لغت عرب مثل لسان‌العرب ندب و ندبه به معنای ذکر فضائل و ثناء بر میت معنا شده است. ابن منظور می‌نویسد: (والنَّدْبُ: أَن تَدْعُوَ النادِبةُ الميتَ بحُسْنِ الثناءِ في قولها: وا فُلاناهْ وا هَناه وَاسْمُ ذَلِكَ الْفِعْلِ: النُّدْبةُ، وَهُوَ مِنْ أَبواب النَّحْوِ؛ كلُّ شيءٍ فِي نِدائه وَا فَهُوَ مِنْ بَابِ النُّدْبة. وَفِي الْحَدِيثِ: كلُّ نادِبةٍ كاذِبةٌ، إِلَّا نادِبةَ سَعْدٍ؛ هُوَ مِنْ ذَلِكَ، وأَن تَذْكُرَ النائحةُ الميتَ بأَحسن أَوصافه وأَفعاله.) (لسان العرب ج۱، ص۷۵۴)
بر این اساس شهید اول در کتاب ذکری نیز می‌نویسد: (مراد از ندبه در اینجا آگاه کردن مردم بر فضائل ایشان و اظهارآن است تا به آنها اقتدا کنند، و مسیری را که اهل‌بیت بر آن بودند بدانند، و از آثار آنها پیروی کنند) (ذکری،  ج۲، ص۵۹.)
🔺 مسلمانان روز دهم، یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذی‌الحجه در منا جمع می‌شوند و در این تجمع همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی حضور دارند، از آنجا که اقلیت بودنِ شیعه در آن زمان بیش از امروز بوده است و همچنین استمرار عزاداری در نگاه سایر مسلمانان عملی ناپسند است، نمی‌توان گفت امام باقر (ع) برخلاف تقیه دستور به استمرار عزاداری و سوگواری داده‌اند.
🔺افزون بر این، یکی از ایام منا که در روایت آمده روز دهم ذی‌الحجه، عید قربان است. آیا می‌توان گفت امام باقر(ع) در روز عید قربان که روز شادی است، وصیت به سوگواری در جمع سایر مسلمانان کرده‌اند؟!
🔺از این گذشته، طبق گزارشات روایی و تاریخی امام باقر(ع) روز هفتم ذی‌الحجه به شهادت رسیدند و طبق این روایت مجلس بزرگداشت ایشان روز دهم، یازدهم و دوازدهم و سيزدهم برگزار می‌شود، پس مقصود امام از برپایی این مجلس، عزاداری مصطلح در سالگرد شهادت‌شان نبوده است، بلکه همان ذکر فضائل و یادآوری مناقب و ویژگی‌های ایشان بوده است.
🔺با توجه به اینکه روایات متعددی از طریق شیعه در نهی از نیاحه (نوحه‌سرایی) در مرگ افراد وارد شده است، تفسیر این روایت به ذکر فضائل و یادآوری مناقب با جمع بین روایات همخوانی دارد.
..............
@azadpajooh
🔸نقد روایت حزن در عیدین

مهدی مسائلی

در کتاب‌های روایتی بدین مضمون وجود دارد که هیچ عید فطر و قربانی نیست، مگر آن‌که با آمدن آن، غم و‌ اندوه آل محمد (ص) تجدید می‌شود، زیرا آنان حق خود را در دست دیگران می‌بینند.
در کنار این روایت، دو نقل دیگر نیز وجود دارد که می‌گوید چون امام حسین(ع) به شهادت رسیدند، ملکی از ناحیه خدا ندا داد: ای امت ستمکاری که نواده پیامبرتان را کشتید، هرگز خداوند شما را به عید فطر و قربان موفق نگرداند!
بعضی از شیعیان برای مخالفت با بزرگداشت اعیاد فطر و قربان معمولا به این روایات استناد می‌کنند و شادی و عید گرفتن را در این ایام تخطئه می‌کنند.
چند نکته دراین‌باره بگویم:
۱. روایت اول اگرچه در کتاب‌هایی مثل کافی و تهذیب نقل شده ولی راوی آن از امام، شناخته شده نیست و سندش ضعیف است.
روایت دوم نیز دو نقل دارد که سند هر دو بسیار ضعیف است و در اسناد آن غلات نیز دیده می‌شوند.
۲. روایت اول عید بودن را نفی نمی‌کند، بلکه حکایت از حزنی دارد که می‌تواند با شادی و عید نیز جمع شود. از این گذشته این حزن درباره عید غدیر نیز می‌تواند اتفاق بیافتد بلکه تعلیلی که در این‌جا آمده برای محزون بودن در عید غدیر قوی‌تر است.
۳. روایت دوم ظاهرا در بیان‌ عدم عدم تطبیق درک اول ماه و به تبعش روز عید برای امت اسلامی است. این موضوع نیز از جهت واقعیت خارجی قابل مناقشه است، زیرا چه در گذشته و چه در زمان کنونی، شیعه و سنی یک روز را عید گرفته‌اند یا این‌که با توجه به‌ اختلاف در استهلال دو یا سه روز عید گرفته شده که یکی از آنها حتما عید بوده است. از این گذشته این روایت هرگز نمی‌گوید شیعه به عید فطر و قربان اهتمام نداشته باشد.

۴. روایات زیادی در تعظیم عیدین(فطر و قربان) وارد شده، پس با تمسک به دو سه روایت ضعیف نباید رویکرد فرقه‌ای به شیعه داد و مسیر متفاوتی با امت اسلامی در پیش گرفت همان‌‌گونه امامان اهل‌بیت(ع) هرگز چنین نکردند.
به خاطر بیماری نتوانستم استنادات را بیاورم، عذرخواهم و التماس دعا دارم.
......
@azadpajooh
آیا غدیر وحدت‌آفرین است؟/نسبت غدیر با وحدت اسلامی

مهدی مسائلی



بارها شنیده‌ایم که ترویج غدیر منافاتی با وحدت اسلامی ندارد و حتی بعضی آن را هم‌راستا با وحدت اسلامی یا وحدت‌آفرین می‌دانند. اما چگونه واقعه‌ای که‌ اختلاف در فهم آن، منجر به شکل‌گیری دو قطبِ مذهبی شیعه و سنی در دنیای اسلام شده، منافاتی با وحدت اسلامی ندارد؟!
برای پاسخ به این سؤال باید بدانیم که معتقدان به عدم تنافی غدیر و وحدت اسلامی چه فهمی از این دو دارند.

ادامه مطلب در دو بخش بخوانید:
📎 بخش اول
📎بخش دوم
..........
@azadpajooh
نقل می‌کنند که عالمی در سر حوضِ مدرسه با آداب و وسواس وضو می‌گرفت که یک روستایی آمد و سریع وضو گرفت و تا وقتی آقا از وضو گرفتن فارغ شد، نمازش را هم خواند.
آقا به حالت اعتراض به او گفت: وضو و نماز بود تو انجام دادی؟!
گفت: نه!
آقا گفت: پس چه کار می‌کردی؟!
گفت: من اومدم به خدا بگم: یاغی نیستم، همین!
این جمله بر آن عالم مرحوم خیلی تأثیر گذاشت و تا مدت‌ها موقع عبادت و نماز می‌گفت: خدایا من ‌یاغی نیستم!

چند وقتیه در بیمارستان بستری‌ام، در بیمارستان به خاطر اتصال سرم، پانسمان‌ها، خون گرفتن‌ها و... وضو گرفتن کمی دشوار است و احتیاط کردن درباره وضو و نماز خودش می‌تواند رنجی برای بیمار باشد. من هم سعی کردم طبق فتوای مراجع عمل کنم، اما احتیاط‌ها را معمولا عمل نکردم.
توی این ایام که تقریبا هم طولانی شده، ذکر تعقیب من بعد نمازها این بوده که: خدایا فقط اومدم بگم که یاغی نیستم، همین!
یک شوخی هم با مراجع بکنم. درباره وضو گرفتن مریضی که توی دستش چسب اتصال سرم هست، تکلیف وضوی جبیره است، ولی تعدادی از مراجع احتیاط می‌کنند که مریض هم وضوی جبیره بگیرد و هم تیمم کند. آخه انصافه که مریض با این حالش تکلیفش از آدم سالم سخت‌تر و بیشتر باشه؟! با فتوا کار مریض را آسون کنید نه با احتیاط دشوار.
.........
نکته: داستان بالا را خیلی‌ها به آخوند کاشی (۱۲۱۳-۱۲۹۴ش) نسبت می‌دهند ولی چون قبل از آخوند کاشی، مرحوم ملا احمد نراقی(۱۱۵۰-۱۲۰۸ش) در معراج السعادة این داستان را آورده، عالم این داستان نمی‌تواند آخوند کاشی باشد.
.......
@azadpajooh
Forwarded from بزم قدسیان
صلّی الله علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)

مدیریت کانال بزم قدسیان طی چند هفته قبل هک، و کانال از دسترس 7 هزار نفر از اعضای محترم کانال خارج شد. به لطف الهی همه مطالب کانال قبل به این کانال منتقل شد. فقط ترتیب مطالب به هم خورده و مطالب ده سال قبل به آخر و مطالب آخر به اول کانال منتقل شده است. عجالتا همه مطالب با سرچ قابل دسترسی است. والخیر فی ما وقع.

با احترام، رحیم قاسمی

https://www.tgoop.com/bazmeghodsian2
🔸ذکر حسین و موسیقی عزاداری

مهدی مسائلی

استفاده از ذکر حسین و تکرار تند آن به عنوان موسیقی مداحی تا یک دهه پیش اختصاص به بعضی از هیئت‌های خاص عزاداری داشت، اما حالا تقریبا میان بسیاری از مداحان فراگیر شده است. در یکی دو سال اخیر تلویزیون نیز با پخش بعضی از این مداحی‌ها به آن رسمیت بخشیده است. چنانچه برنامه مُعلی امسال پررنگ‌تر از سال گذشته از تکرار ذکر حسین به عنوان موسیقی مداحی بهره می‌گیرد.
اما استفاده از این موسیقی برای مداحی از چند جهت قابل تأمل است:

۱. استفاده از تکرار ذکر حسین برای ایجاد موسیقی در مجلس عزاداری بسیار شبیه بعضی از مجالس سماع صوفیانه‌ است که در آنها نیز با تکرار سریع بعضی از نام‌های خداوند مثل حی، حق، هو و... موسیقی‌ای برای مجلس سماع به وجود می‌آورند و به شور و وَجد می‌آیند. از این جهت به کارگیری این موسیقی را می‌توان یک اقتباس از تصوف دانست، البته برنامه سینه‌زنی بعضی از هیئت‌ها از جهت شکلی و ظاهری نیز بسیار شبیه مراسم ذکر سماع صوفیان شده است.

۲. به نظر می‌رسد در فضای تحول سلایق مردم و به خصوص جوانان نسبت به موسیقی، بعضی از مداحان مجبور هستند از موسیقی‌های جدید بهره گیرند تا مخاطبان خویش را حفظ کنند. اما دست مداحان در استفاده‌ از سازهای موسیقی در مجلس عزاداری بسته است. لذا آنها با تکرار ذکر حسین و بهره‌گیری از افکت‌های سیستم‌های نوین صوتی سعی می‌کنند آهنگی هیجانی برای مداحی خویش تولید کنند. به نظرم استفاده از بعضی سازهایی که در عزاداری متداول است بهتر از استفاده ابزاری از نام امام حسین(ع) است که گاهی فقط دیس دیس از آن شنیده می‌شود. 

۳. مجلس عزاداری مجلس اظهار اندوه درونی است، از این جهت هرچه به سمت اظهار هیجان و شور پیش برویم از ماهیت واقعی مجالس عزاداری دور شده‌ایم. بحث ما در اینجا بیان حرمت و جواز و استحباب و وجوب یک رفتار نیست، بلکه سخن از تطبیق آن با عزاداری است. عزاداری اظهار اندوه درونی است، قسمت زیادی از مجالس سینه‌زنی با اندوه درونی هماهنگ نیست، بلکه با موسیقی مداح مرتبط است خصوصا در مرحله شور که تقریبا هیجان و وَجد بر سینه‌زنان غالب می‌شود. در اینجا نمی‌توان گفت که عزادار در حال اظهار اندوه درونی خویش است. صدا و آهنگ مداح نقش اصلی را در ایجاد این هیجان برای سینه‌زنان ایفا می‌کند.
به هر حال، استفاده از تکرار ذکر حسین یا ساز برای آهنگ‌سازی در مداحی، اگرچه سینه‌زنی‌ها را شورانگیز و هیجانی می‌کند ولی مجالس عزاداری را از ماهیت اصلی خویش دور می‌کند، آن‌گونه که نمی‌دانیم در آینده به کدام سمت و سو خواهند رفت.

۴. موسیقی و آهنگ عاشورایی کارکرد خاص خود را دارد و باید به تولید آن اهتمام داشت. بسیاری از مردم در ایام محرم و صفر طالب  شنیدن موسیقی متناسب با این ایام هستند. اما مداحی نباید به کارگاه تولید موسیقی عاشورایی تبدیل شود. وظیفه اصلی مداح در مجلس عزاداری تولید موسیقی برای مردم نیست. البته مداح می‌تواند خارج از فضای مجلس امام حسین(ع) برای مردم تولید موسیقی داشته باشد. اما او نباید به مجلس امام حسین(ع) به صورت یک کنسرت بنگرد که آهنگ‌هایش را به هوادارانش عرضه می‌کند.
.........
@azadpajooh
2025/07/07 22:00:43
Back to Top
HTML Embed Code: