Forwarded from خانه نجمه
«خانه نجمه» به یاد نجمه شمسبخش، که در جنگ اخیر او را از دست دادیم، بنا شده است. او سراسر شوق زندگی بود و ما میخواهیم، به یاد او، شعلههای زندگی را بیش از همه در دلهای کودکان زمین پاسبانی کنیم؛ گاهی با اندیشیدن، گاهی با آستین بالا زدن و گاهی هم با فریاد اینکه «ما همگی انسانیم و هیچ کس حق ندارد جانمان را بگیرد»
📝 شنبه ۲۹ شهریور ساعت ۱۸ به بهانه روز جهانی صلح، تولد «خانه نجمه» را گرامی میداریم.
۱. منصور ضابطیان همسفر نجمه با عنوان «صلح از درون تا جهان» سخنرانی خواهد داشت.
۲. مادر نجمه از «خانه نجمه» و برنامه های آن میگوید و همه را در چارچوب آن به مشارکت میطلبد.
۳. نگاه نجمه را به صلح و مدرا از دل توییتها و حرفهایش میکاویم.
۴. مهر است و ما به یاد بچههایی که در جنگ اخیر از دست رفتهاند کلامی خواهیم گفت.
۵. به مرور کتابی دربارۀ صلح میپردازیم.
📝 در جلسه حضوری میزبان شما هستیم. البته برنامه در اینستاگرام خانه نجمه هم آنلاین پخش میشود.
@NajmehHome
📝 شنبه ۲۹ شهریور ساعت ۱۸ به بهانه روز جهانی صلح، تولد «خانه نجمه» را گرامی میداریم.
۱. منصور ضابطیان همسفر نجمه با عنوان «صلح از درون تا جهان» سخنرانی خواهد داشت.
۲. مادر نجمه از «خانه نجمه» و برنامه های آن میگوید و همه را در چارچوب آن به مشارکت میطلبد.
۳. نگاه نجمه را به صلح و مدرا از دل توییتها و حرفهایش میکاویم.
۴. مهر است و ما به یاد بچههایی که در جنگ اخیر از دست رفتهاند کلامی خواهیم گفت.
۵. به مرور کتابی دربارۀ صلح میپردازیم.
📝 در جلسه حضوری میزبان شما هستیم. البته برنامه در اینستاگرام خانه نجمه هم آنلاین پخش میشود.
@NajmehHome
Forwarded from ساجد طیبی
چرا تسلط بر زبانهای مبدأ و مقصد برای ترجمهٔ کلاسیکهای فلسفی کفایت نمیکند؟
این روزها، برای پروژهای شخصی و نهچندان مهم، گاهبهگاه که فرصتی دست میدهد نگاهی میاندازم به ترجمهٔ آثار کلاسیکِ فلسفی به فارسی (یا آثاری که بهعنوانِ کلاسیک ترجمه شدهاند).
یکی از مواردی که در بسیاری از این ترجمهها توجهام را جلب میکند جملاتی است که فکر میکنم ترجمهٔ آنها غلط است، اما توضیحِ غلط بودنِ آنها با صرفِ ارائهٔ توضیحاتی زبانی (چه دربارهٔ زبان مبدأ و چه دربارهٔ زبانِ مقصد) عملاً برایم ممکن نیست و نیاز به بحث فلسفی دارد، مجمل یا مفصل.
به نظرم چنین مواردی شاهدی خوب اند برای این مدّعی که ترجمهٔ چنین متونی به چیزی بیشتر از تسلط به زبانهای مبدأ و مقصد و دقت و وسواس بالا در ترجمه نیاز دارند. چنین کاری مستلزمِ متخصص بودنِ مترجم در موضوعِ ترجمه است؛ چنان که تشخیصِ وقوعِ خطایی در ترجمه برای خوانندهای که با موضوع آشنا است نیز عموماً مستلزمِ مراجعه به متن اصلی نیست و از صرفِ عبارتپردازی ترجمهٔ فارسی اغلب میتوان تشخیص داد که چیزی باید اشتباه باشد.
بهعنوانی مثالی از این گونه خطاها، جملهٔ زیر را در نظر بگیرید:
احتمالاً بهسختی بتوان جملهای سادهتر از این برای ترجمه یافت و یحتمل هیچ کسی، از منظرِ ترجمهٔ صرف و انتقال معنا، هیچ ایرادی به ترجمهٔ آن بهصورت زیر نمیگیرد:
در واقع اگر این جمله در هر متنی به جز متنی فلسفی راجع به معناشناسی نامها و ضرورت و امکان میبود، یحتمل ترجمهای عالی میبود.
(توضیح، جملهٔ فارسی ترجمهای است از جملهٔ انگلیسی در صفحهٔ ۹ از کتابِ زیر:
الوین پلنتینگا، ماهّیتِ ضرورت، ترجمهی کاوه لاجوردی، فرهنگِ نشر نو با همکاری نشر آسیم، ۱۴۰۳)
با این حال، این دو جمله تفاوتِ مهمی با یکدیگر دارند، که از قضا در موضوعِ موردِ بحث در این بخش از کتاب (یعنی بحث از گزارههای امکانی پیشینی کریپکی) تفاوتی بسیار مهم است:
در جملهٔ انگلیسی موضوعِ جمله نامِ خاصِ «S» است که، علیالادعای جمهورِ فلاسفهٔ معاصر، نشانگری صلب است برای یک میلهٔ مشخص. در جملهٔ فارسی موضوعِ جمله وصف معین «طول S» است که نشانگری است برای یک طول معین، و از قضا نشانگری غیرصلب. به زبانی سادهتر، جملهٔ اول دربارهٔ یک میلهٔ مشخص است و جملهٔ دوم دربارهٔ یک طول مشخص و سازوکار دربارگی در دو مورد با هم فرق دارد: در اولی با نامی دربارهٔ آن میله سخن گفته شده است و در دومی با وصفی معین راجع به آن طول.
جملهٔ فارسی فیالواقع ترجمهای است از جملهٔ
The length of S at t is one meter.
که خصیصههای معناشناسی و متافیزیکی و معرفتی آن لزوماً با جملهٔ انگلیسی اصلی یکسان نیست.
این که این تفاوت چرا از منظری فلسفی مهم است و چه اهمیتی در استدلالهای فلسفی در موضوعِ بحث دارد البته فراتر از موضوعِ این نوشته است. صرفاً برای کسانی که علاقهمندند موضوع را بیشتر دنبال کنند، شاید مراجعه به مقالهٔ جدیدالانتشارِ Nathan Salmon با عنوانِ Ruffino on the Contingent A Priori چهبسا آموزنده باشد.
در این مقالهٔ کوتاه نویسنده از جمله استدلال میکند برخی از انتقادات Marco Ruffino بر دیدگاه او راجع به احکام علیالادعا امکانی پیشینی مانند مثال «یک متر» که در بالا آمد، ناشی از خلط میان دو معرفتِ زیر است،
(i) knowledge concerning S that its length is such-and-such.
(ii) knowledge concerning S’s length that it is such-and-such.
که اولی معرفتی راجع به میلهٔ S است و دومی معرفتی راجع به طولِ S. (البته مدعی نیستم که خطایی که مترجم در اینجا کرده لزوماً به این خلط میانجامد یا تبعاتی نظیر آنچه بر این خلط مترتب است دارد.)
#ترجمه
#ترجمهکاوی
این روزها، برای پروژهای شخصی و نهچندان مهم، گاهبهگاه که فرصتی دست میدهد نگاهی میاندازم به ترجمهٔ آثار کلاسیکِ فلسفی به فارسی (یا آثاری که بهعنوانِ کلاسیک ترجمه شدهاند).
یکی از مواردی که در بسیاری از این ترجمهها توجهام را جلب میکند جملاتی است که فکر میکنم ترجمهٔ آنها غلط است، اما توضیحِ غلط بودنِ آنها با صرفِ ارائهٔ توضیحاتی زبانی (چه دربارهٔ زبان مبدأ و چه دربارهٔ زبانِ مقصد) عملاً برایم ممکن نیست و نیاز به بحث فلسفی دارد، مجمل یا مفصل.
به نظرم چنین مواردی شاهدی خوب اند برای این مدّعی که ترجمهٔ چنین متونی به چیزی بیشتر از تسلط به زبانهای مبدأ و مقصد و دقت و وسواس بالا در ترجمه نیاز دارند. چنین کاری مستلزمِ متخصص بودنِ مترجم در موضوعِ ترجمه است؛ چنان که تشخیصِ وقوعِ خطایی در ترجمه برای خوانندهای که با موضوع آشنا است نیز عموماً مستلزمِ مراجعه به متن اصلی نیست و از صرفِ عبارتپردازی ترجمهٔ فارسی اغلب میتوان تشخیص داد که چیزی باید اشتباه باشد.
بهعنوانی مثالی از این گونه خطاها، جملهٔ زیر را در نظر بگیرید:
S is one meter long at t.
احتمالاً بهسختی بتوان جملهای سادهتر از این برای ترجمه یافت و یحتمل هیچ کسی، از منظرِ ترجمهٔ صرف و انتقال معنا، هیچ ایرادی به ترجمهٔ آن بهصورت زیر نمیگیرد:
طول S در t یک متر است.
در واقع اگر این جمله در هر متنی به جز متنی فلسفی راجع به معناشناسی نامها و ضرورت و امکان میبود، یحتمل ترجمهای عالی میبود.
(توضیح، جملهٔ فارسی ترجمهای است از جملهٔ انگلیسی در صفحهٔ ۹ از کتابِ زیر:
الوین پلنتینگا، ماهّیتِ ضرورت، ترجمهی کاوه لاجوردی، فرهنگِ نشر نو با همکاری نشر آسیم، ۱۴۰۳)
با این حال، این دو جمله تفاوتِ مهمی با یکدیگر دارند، که از قضا در موضوعِ موردِ بحث در این بخش از کتاب (یعنی بحث از گزارههای امکانی پیشینی کریپکی) تفاوتی بسیار مهم است:
در جملهٔ انگلیسی موضوعِ جمله نامِ خاصِ «S» است که، علیالادعای جمهورِ فلاسفهٔ معاصر، نشانگری صلب است برای یک میلهٔ مشخص. در جملهٔ فارسی موضوعِ جمله وصف معین «طول S» است که نشانگری است برای یک طول معین، و از قضا نشانگری غیرصلب. به زبانی سادهتر، جملهٔ اول دربارهٔ یک میلهٔ مشخص است و جملهٔ دوم دربارهٔ یک طول مشخص و سازوکار دربارگی در دو مورد با هم فرق دارد: در اولی با نامی دربارهٔ آن میله سخن گفته شده است و در دومی با وصفی معین راجع به آن طول.
جملهٔ فارسی فیالواقع ترجمهای است از جملهٔ
The length of S at t is one meter.
که خصیصههای معناشناسی و متافیزیکی و معرفتی آن لزوماً با جملهٔ انگلیسی اصلی یکسان نیست.
این که این تفاوت چرا از منظری فلسفی مهم است و چه اهمیتی در استدلالهای فلسفی در موضوعِ بحث دارد البته فراتر از موضوعِ این نوشته است. صرفاً برای کسانی که علاقهمندند موضوع را بیشتر دنبال کنند، شاید مراجعه به مقالهٔ جدیدالانتشارِ Nathan Salmon با عنوانِ Ruffino on the Contingent A Priori چهبسا آموزنده باشد.
در این مقالهٔ کوتاه نویسنده از جمله استدلال میکند برخی از انتقادات Marco Ruffino بر دیدگاه او راجع به احکام علیالادعا امکانی پیشینی مانند مثال «یک متر» که در بالا آمد، ناشی از خلط میان دو معرفتِ زیر است،
(i) knowledge concerning S that its length is such-and-such.
(ii) knowledge concerning S’s length that it is such-and-such.
که اولی معرفتی راجع به میلهٔ S است و دومی معرفتی راجع به طولِ S. (البته مدعی نیستم که خطایی که مترجم در اینجا کرده لزوماً به این خلط میانجامد یا تبعاتی نظیر آنچه بر این خلط مترتب است دارد.)
#ترجمه
#ترجمهکاوی
Forwarded from Mohamadreza labib
حلقه مطالعاتی کلیدر برگزار میکند:
گفتوگو دربارهی کتاب قمارباز
نوشتهی فئودور داستایوفسکی
📅 پنجشنبه اول آبان ۱۴۰۴
🕓 ساعت ۱۶
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
گفتوگو دربارهی کتاب قمارباز
نوشتهی فئودور داستایوفسکی
📅 پنجشنبه اول آبان ۱۴۰۴
🕓 ساعت ۱۶
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
ثبات پویا
بحثی در مدیریت فرهنگی به بهانۀ تغییر مدیرعامل شهرکتاب
📝محمدرضا لبیب
پژوهشگر مطالعات دیالوگ
چند هفتهی پیش، خبری در فضای فرهنگی ایران منتشر شد که میتواند مورد توجه بسیاری از فعالان و علاقهمندان به حوزه فرهنگ و مدیریت فرهنگی قرار بگیرد: مهدی فیروزان پس از سالها حضور در مقام عضو مؤسس و مدیر در «مؤسسه شهر کتاب»، جای خود را به علی جعفرآبادی داد. این تغییر، بهظاهر یک جابهجایی ساده مدیریتی بود، اما در واقع فرصتی برای بازاندیشی دربارهی نسبت میان دو مفهوم کلیدی در مدیریت، خصوصا مدیریت فرهنگی در ایران امروز به وجود آورد:
ثبات یا جوانگرایی در مدیریت فرهنگی؟!
متن کامل این یادداشت را میتوانید در خبرآنلاین بخوانید.
@Dialogeschool
@bashgahandishe
بحثی در مدیریت فرهنگی به بهانۀ تغییر مدیرعامل شهرکتاب
📝محمدرضا لبیب
پژوهشگر مطالعات دیالوگ
چند هفتهی پیش، خبری در فضای فرهنگی ایران منتشر شد که میتواند مورد توجه بسیاری از فعالان و علاقهمندان به حوزه فرهنگ و مدیریت فرهنگی قرار بگیرد: مهدی فیروزان پس از سالها حضور در مقام عضو مؤسس و مدیر در «مؤسسه شهر کتاب»، جای خود را به علی جعفرآبادی داد. این تغییر، بهظاهر یک جابهجایی ساده مدیریتی بود، اما در واقع فرصتی برای بازاندیشی دربارهی نسبت میان دو مفهوم کلیدی در مدیریت، خصوصا مدیریت فرهنگی در ایران امروز به وجود آورد:
ثبات یا جوانگرایی در مدیریت فرهنگی؟!
متن کامل این یادداشت را میتوانید در خبرآنلاین بخوانید.
@Dialogeschool
@bashgahandishe
Forwarded from عقل آبی | صدّیق قطبی
یگانه امید واقعی
«ایمان به چیزی بزرگتر از خویش چه سودی برای انسان میتواند داشته باشد اگر که انسان امیدی به این نداشته باشد که آن نیروی بزرگتر هم به نوبهٔ خود او را به حساب میآورد؟
آن گونه که بولس حواری میگوید: «و اکنون روی به ایمان، امید، و نیکوکاری بیاورید، هر سه، اما بزرگتر در این میان همانا نیکوکاری است.»
البته نیکوکاری یا عشق، ایمان و آزادی چه بسیار که رد و انکار شدهاند، و مردمان توانستهاند با آن کنار بیایند، اما هرگاه که انسان به ظاهر دست از امید
شسته است، در واپسین دم باز چنگ بدان زده است.
حتی مرد محکومی که قدم به سوی چوبهٔ دارش بر میدارد احتمالاً در درونش کورسوی امیدی هست که در آن دقیقهٔ آخر یا بخشوده شود یا معجزهای رخ دهد، دقیقاً همین کورسوی امید است که به او نیرو میدهد تا گام به سوی آن چوبهٔ دار بردارد.
امید همیشه به آینده پیوند زده میشود. امید توانایی انسان است برای تخیل خویشتن در موقعیتی که متفاوت از موقعیت کنونی اوست. پس چه چیزی میتواند انسانیتر از امید باشد؟
مرگ هم همیشه به آینده گره زده میشود و چه چیزی بیش از مرگ میتواند ضد امید باشد؟ با این حساب، امید را میتوان کوشش بیهودهٔ انسان برای پرهیز از آگاهی بر آن دم آخر دانست، نوعی مقاومت عجالتیِ بیزمان، نوعی تلاشِ از سرِ استیصال برای غلبه بر خاموشی جهان.
چون به نظر میرسد مرگ یگانۀ مطلق در زندگی بشری است، پس هر امیدی نسبی است، توهمی که به انسان کمک میکند این مسیر مختوم به مرگ را طی کند.
اگر از منظر مطلقها بنگریم، امید واقعی را فقط کسی میتواند به انسان بدهد که قادر باشد آن پایان محتوم را هم با امید بیاکند، کسی که قادر باشد انسان را از درّهٔ اشباحِ مرگ عبور دهد.
تا جایی که من میدانم خدای مسیحی _یا دقیقتر بگویم آن حواری که یادش کردم، و به نام خدا سخن میگفت_ یگانه کسی است که این کار را انجام داده است. هیچ کس هرگز نخواهد توانست با یقین بگوید که آیا آن امیدی که او عرضه میکرد مبتنی بر یک خطا بود یا مبتنی بر وحی و الهام، اما تردید نمیتوان کرد که این یگانه امید واقعی بود و هست که به بشر عرضه شده است.
از آن زمان که راهی به سوی امید ابدی به روی انسان گشوده شده است، هر آن کسی که آمده است تا خدا را لغو کند ناچار شده است جایگزینی برای آن به مردمان عرضه کند، اما چون چنان امیدی فقط با دشواری بسیار به روح بشری ربط مییابد، آن جایگزین معمولاً به جهانی که در پیرامون انسان است پیوند خورده است.
امید این جهانی امید بشری میشود؛ امیدی که درونی بود، بیرونی میشود. بشر این جهان را میسازد و در آن آشوب و غوغای حاصل شده صدای روح او، که از عذاب مینالد، محو و فراگرفته میشود.
همه امیدهایی که به جهان بیرونی مربوط هستند، به جهان چیزها، در درونشان نوعی ناامیدی از کاذب بودن خود را حمل میکنند. آنگاه که انسان از میان این امیدها به جهان مینگرد، روی میگرداند. اما چون زندگی بدون امید تقریباً تحملناپذیر است پس انسان باز به جستوجوی امیدی تازه بر میآید.
در همان نگاه نخست آشکار میشود که ما نهتنها در جهانی زندگی میکنیم که پر از ماشینها و محصولات ماشینی است، بلکه پر از امیدهای کاذب هم هست. و همین گردابی را ایجاد میکند که انسان را در ناامیدی كاذب مرگبارش غرق میکند.
هر چه بیشتر و با شور هر چه تمامتر به این امیدهای کاذب چنگ بزنیم، بیشتر شبیه آن محکومانی میشویم که هنگام گام برداشتن به سوی نابودیشان دل در گرو یک معجزه دارند.»
(روح پراگ، ایوان کلیما، ترجمه خشایار دیهیمی، ص۸۷ تا ۸۹، نشر نی، ۱۴۰۱)
@sedigh_63
«ایمان به چیزی بزرگتر از خویش چه سودی برای انسان میتواند داشته باشد اگر که انسان امیدی به این نداشته باشد که آن نیروی بزرگتر هم به نوبهٔ خود او را به حساب میآورد؟
آن گونه که بولس حواری میگوید: «و اکنون روی به ایمان، امید، و نیکوکاری بیاورید، هر سه، اما بزرگتر در این میان همانا نیکوکاری است.»
البته نیکوکاری یا عشق، ایمان و آزادی چه بسیار که رد و انکار شدهاند، و مردمان توانستهاند با آن کنار بیایند، اما هرگاه که انسان به ظاهر دست از امید
شسته است، در واپسین دم باز چنگ بدان زده است.
حتی مرد محکومی که قدم به سوی چوبهٔ دارش بر میدارد احتمالاً در درونش کورسوی امیدی هست که در آن دقیقهٔ آخر یا بخشوده شود یا معجزهای رخ دهد، دقیقاً همین کورسوی امید است که به او نیرو میدهد تا گام به سوی آن چوبهٔ دار بردارد.
امید همیشه به آینده پیوند زده میشود. امید توانایی انسان است برای تخیل خویشتن در موقعیتی که متفاوت از موقعیت کنونی اوست. پس چه چیزی میتواند انسانیتر از امید باشد؟
مرگ هم همیشه به آینده گره زده میشود و چه چیزی بیش از مرگ میتواند ضد امید باشد؟ با این حساب، امید را میتوان کوشش بیهودهٔ انسان برای پرهیز از آگاهی بر آن دم آخر دانست، نوعی مقاومت عجالتیِ بیزمان، نوعی تلاشِ از سرِ استیصال برای غلبه بر خاموشی جهان.
چون به نظر میرسد مرگ یگانۀ مطلق در زندگی بشری است، پس هر امیدی نسبی است، توهمی که به انسان کمک میکند این مسیر مختوم به مرگ را طی کند.
اگر از منظر مطلقها بنگریم، امید واقعی را فقط کسی میتواند به انسان بدهد که قادر باشد آن پایان محتوم را هم با امید بیاکند، کسی که قادر باشد انسان را از درّهٔ اشباحِ مرگ عبور دهد.
تا جایی که من میدانم خدای مسیحی _یا دقیقتر بگویم آن حواری که یادش کردم، و به نام خدا سخن میگفت_ یگانه کسی است که این کار را انجام داده است. هیچ کس هرگز نخواهد توانست با یقین بگوید که آیا آن امیدی که او عرضه میکرد مبتنی بر یک خطا بود یا مبتنی بر وحی و الهام، اما تردید نمیتوان کرد که این یگانه امید واقعی بود و هست که به بشر عرضه شده است.
از آن زمان که راهی به سوی امید ابدی به روی انسان گشوده شده است، هر آن کسی که آمده است تا خدا را لغو کند ناچار شده است جایگزینی برای آن به مردمان عرضه کند، اما چون چنان امیدی فقط با دشواری بسیار به روح بشری ربط مییابد، آن جایگزین معمولاً به جهانی که در پیرامون انسان است پیوند خورده است.
امید این جهانی امید بشری میشود؛ امیدی که درونی بود، بیرونی میشود. بشر این جهان را میسازد و در آن آشوب و غوغای حاصل شده صدای روح او، که از عذاب مینالد، محو و فراگرفته میشود.
همه امیدهایی که به جهان بیرونی مربوط هستند، به جهان چیزها، در درونشان نوعی ناامیدی از کاذب بودن خود را حمل میکنند. آنگاه که انسان از میان این امیدها به جهان مینگرد، روی میگرداند. اما چون زندگی بدون امید تقریباً تحملناپذیر است پس انسان باز به جستوجوی امیدی تازه بر میآید.
در همان نگاه نخست آشکار میشود که ما نهتنها در جهانی زندگی میکنیم که پر از ماشینها و محصولات ماشینی است، بلکه پر از امیدهای کاذب هم هست. و همین گردابی را ایجاد میکند که انسان را در ناامیدی كاذب مرگبارش غرق میکند.
هر چه بیشتر و با شور هر چه تمامتر به این امیدهای کاذب چنگ بزنیم، بیشتر شبیه آن محکومانی میشویم که هنگام گام برداشتن به سوی نابودیشان دل در گرو یک معجزه دارند.»
(روح پراگ، ایوان کلیما، ترجمه خشایار دیهیمی، ص۸۷ تا ۸۹، نشر نی، ۱۴۰۱)
@sedigh_63
Forwarded from Fanoos | فانوس
🔴 بزرگترین رویداد علمی_فلسفی سال در دانشگاه صنعتی شریف
💢 اعطای گواهینامه معتبر دانشگاه صنعتی شریف
💢 همراه با ترجمه همزمان
🟢🟢 آیا تا به حال درباره مبدا جهان از دیدگاه فیزیک و علوم شناختی، شنیدهاید؟
شما در پنجمین مدرسه بینالمللی فانوس، از زبان ۱۲ استاد برجسته بینالمللی و ایرانی با رویکردی علمی، این بحث پرچالش رو دنبال خواهید کرد.
🔸🔸 ۲۱ تا ۲۴ مهرماه ۱۴۰۴
🔸🔸 به صورت مجازی
🔺مهلت ثبت نام: ۱۸ مهرماه ۱۴۰۴
💢 لینک ثبت نام:
https://theismschool.com/ثبت-نام/
ارتباط با ما:
🆔 @AliMahmoudabadi
➖➖➖➖➖➖
💟 Inst: Fanoos
🆔 Tele: Fanoos
💢 اعطای گواهینامه معتبر دانشگاه صنعتی شریف
💢 همراه با ترجمه همزمان
🟢🟢 آیا تا به حال درباره مبدا جهان از دیدگاه فیزیک و علوم شناختی، شنیدهاید؟
شما در پنجمین مدرسه بینالمللی فانوس، از زبان ۱۲ استاد برجسته بینالمللی و ایرانی با رویکردی علمی، این بحث پرچالش رو دنبال خواهید کرد.
🔸🔸 ۲۱ تا ۲۴ مهرماه ۱۴۰۴
🔸🔸 به صورت مجازی
🔺مهلت ثبت نام: ۱۸ مهرماه ۱۴۰۴
💢 لینک ثبت نام:
https://theismschool.com/ثبت-نام/
ارتباط با ما:
🆔 @AliMahmoudabadi
➖➖➖➖➖➖
💟 Inst: Fanoos
🆔 Tele: Fanoos
Forwarded from مدرسهٔ مطالعات دیالوگ | باشگاهاندیشه
"پیامبری و دیگر-مراقبتی"
📝رسول رسولیپور
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی
"مراقبت بند ناف آفرینش است"(۱)
پیامبران نه برای آشنایی انسان با خدا، که برای آشتی با او و تاکید بر دغدغه و مراقبت الهی از بندگان برانگیخته شدهاند.(۲)
فلسفه دین؛ بویژه در رویکرد قارهایاش، در چرخشی تاریخی از رویکرد صرف آشنایی و تحلیل خبرهای پیامبران، به گفتگو دربارهی مسئولیت و مراقبت ایشان در قبال رنجها و آسیبهای مردمان میپردازد. وضع اسفناک رنجهای انسانی چه در دادخواست ایمانوئل لویناس علیه ناکامی اخلاقیات در جلوگیری از قتل عام انسانها در جنگ جهانی دوم، و چه در اندوه پل ریکور از گرایش تقریباً همه جایی انسانها به توسل به خشونت، که آن را شکلی از شر میانگارد، نیازمند واکنشی اخلاقی یا عملی (مسئولیت پذیری) است. رویکرد تحلیلی در فلسفه دین، به دلیل امتناع از فرض روابط متقابل میان ذهن و بدن، عقل و احساس، و انتزاعی و انضمامی، در این زمینه چندان موفق نبوده است. جهت گیری اخلاقی در فلسفه دین قارهای، که تحت تأثیر پدیدارشناسی است و البته از مرزهای آن در میگذرد، میکوشد به روابط متقابل درونی این وجوه بپردازد. در این نوع جهتگیری، از حالتی فراگیر و تلفیقی برای شناختن و کنشورزی استفاده میشود که مشخصاً معطوف به موقعیت "دیگران" است.(۳)
ما موجودات انسانی، حیوانی، گیاهی، و حتا جامدات، «امانت»های پروردگار هستیم و بر ذمهی یکدیگر تا هر یک، دیگری را سالم نگاه داریم. مراقبت، نه «تاوان»ی بر سالم بودن ما، که، پاسخی است بر امانت بودنمان. همچنانکه آفرینشگر، ضامن سلامت این امانتهاست، آفریدگان نیز وفادار به عهد امانتداریاند. ترویج فرهنگ مراقبت همگانی نه تنها برای افراد آسیبدیده، که برای همهی ما انسانها، و همهی آفریدگان است؛ زیرا همهی ما آسیبپذیریم؛ لذا همهی ما نیازمند مراقبتیم.
قرآن کریم در شماری از آیات؛ بویژه در آیه ۱۲۸ سورهی توبه، به میزان مراقبت پیامبر مهربانی و شدت دوستداری او نسبت به مؤمنان و مردمان تاکید دارد.(۴)
میلتون میراف، نویسنده کتاب «درباره مراقبت: تحلیل فلسفی مفهوم پروای دیگری داشتن»(۵)، معتقد است مراقبت، دوست داشتن دیگری نیست، محافظت و نگهداری از او نیست، آرزوی خوب برای کسی داشتن و دغدغه بهروزیاش را داشتن هم نیست، بلکه مراقبت این است که بتوانیم کمک کنیم که موجود مراقبت شونده، در راه تحققبخشی خودش گام بردارد.
ما در این نوشتار، ضمن روشن ساختن مفهوم و مبانی دیگریت و دیگر-پروایی، به موجه ساختن ماموریت "دیگر-مراقبتی" پیامبران الهی خواهیم پرداخت.
پ.ن. ۱
تعبیر «بند ناف آفرینش» را از پائولا بوبر، همسر مارتین بوبر گرفتهام که گفته بود:
«مسئولیت، بند ناف آفرینش است».
"Responsibility is the umbilical cord of creation.”
Buber, Martin : The Education of Character. In: Between Man and Man, 1951, Pp.123–139
پ.ن. ۲
علی (ع) در خطبهی ۱۰۸ نهجالبلاغه، پیامبر مهربانی را اینچنین توصیف میکند:
"طَبيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قد أحكَمَ مَراهِمَهُ، و أحمى (أمضى) مَواسِمَهُ، يَضَعُ ذلكَ حيثُ الحاجَةُ إلَيهِ، مِن قُلوبٍ عُمْيٍ، و آذانٍ صُمٍّ، و ألسِنَةٍ بُكْمٍ، مُتَتَبِّعٌ بدَوائهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ، و مَواطِنَ الحَيرَةِ.
پ.ن. ۳
جوی، مورنی، فلسفه قارهای و فلسفه دین، مترجم محمد ابراهیم باسط، انتشارات کتاب طه، ۱۳۹۷
پ.ن. ۴
لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ.
پ.ن. ۵
میرآف، میلتون، درباره مراقبت (تحلیل فلسفی مفهوم پروای دیگران داشتن)، مترجم: مریم نصر اصفهانی، نشر همان، ۱۳۹۶
@Dialogeschool
@bashgahandishe
📝رسول رسولیپور
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی
"مراقبت بند ناف آفرینش است"(۱)
پیامبران نه برای آشنایی انسان با خدا، که برای آشتی با او و تاکید بر دغدغه و مراقبت الهی از بندگان برانگیخته شدهاند.(۲)
فلسفه دین؛ بویژه در رویکرد قارهایاش، در چرخشی تاریخی از رویکرد صرف آشنایی و تحلیل خبرهای پیامبران، به گفتگو دربارهی مسئولیت و مراقبت ایشان در قبال رنجها و آسیبهای مردمان میپردازد. وضع اسفناک رنجهای انسانی چه در دادخواست ایمانوئل لویناس علیه ناکامی اخلاقیات در جلوگیری از قتل عام انسانها در جنگ جهانی دوم، و چه در اندوه پل ریکور از گرایش تقریباً همه جایی انسانها به توسل به خشونت، که آن را شکلی از شر میانگارد، نیازمند واکنشی اخلاقی یا عملی (مسئولیت پذیری) است. رویکرد تحلیلی در فلسفه دین، به دلیل امتناع از فرض روابط متقابل میان ذهن و بدن، عقل و احساس، و انتزاعی و انضمامی، در این زمینه چندان موفق نبوده است. جهت گیری اخلاقی در فلسفه دین قارهای، که تحت تأثیر پدیدارشناسی است و البته از مرزهای آن در میگذرد، میکوشد به روابط متقابل درونی این وجوه بپردازد. در این نوع جهتگیری، از حالتی فراگیر و تلفیقی برای شناختن و کنشورزی استفاده میشود که مشخصاً معطوف به موقعیت "دیگران" است.(۳)
ما موجودات انسانی، حیوانی، گیاهی، و حتا جامدات، «امانت»های پروردگار هستیم و بر ذمهی یکدیگر تا هر یک، دیگری را سالم نگاه داریم. مراقبت، نه «تاوان»ی بر سالم بودن ما، که، پاسخی است بر امانت بودنمان. همچنانکه آفرینشگر، ضامن سلامت این امانتهاست، آفریدگان نیز وفادار به عهد امانتداریاند. ترویج فرهنگ مراقبت همگانی نه تنها برای افراد آسیبدیده، که برای همهی ما انسانها، و همهی آفریدگان است؛ زیرا همهی ما آسیبپذیریم؛ لذا همهی ما نیازمند مراقبتیم.
قرآن کریم در شماری از آیات؛ بویژه در آیه ۱۲۸ سورهی توبه، به میزان مراقبت پیامبر مهربانی و شدت دوستداری او نسبت به مؤمنان و مردمان تاکید دارد.(۴)
میلتون میراف، نویسنده کتاب «درباره مراقبت: تحلیل فلسفی مفهوم پروای دیگری داشتن»(۵)، معتقد است مراقبت، دوست داشتن دیگری نیست، محافظت و نگهداری از او نیست، آرزوی خوب برای کسی داشتن و دغدغه بهروزیاش را داشتن هم نیست، بلکه مراقبت این است که بتوانیم کمک کنیم که موجود مراقبت شونده، در راه تحققبخشی خودش گام بردارد.
ما در این نوشتار، ضمن روشن ساختن مفهوم و مبانی دیگریت و دیگر-پروایی، به موجه ساختن ماموریت "دیگر-مراقبتی" پیامبران الهی خواهیم پرداخت.
پ.ن. ۱
تعبیر «بند ناف آفرینش» را از پائولا بوبر، همسر مارتین بوبر گرفتهام که گفته بود:
«مسئولیت، بند ناف آفرینش است».
"Responsibility is the umbilical cord of creation.”
Buber, Martin : The Education of Character. In: Between Man and Man, 1951, Pp.123–139
پ.ن. ۲
علی (ع) در خطبهی ۱۰۸ نهجالبلاغه، پیامبر مهربانی را اینچنین توصیف میکند:
"طَبيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قد أحكَمَ مَراهِمَهُ، و أحمى (أمضى) مَواسِمَهُ، يَضَعُ ذلكَ حيثُ الحاجَةُ إلَيهِ، مِن قُلوبٍ عُمْيٍ، و آذانٍ صُمٍّ، و ألسِنَةٍ بُكْمٍ، مُتَتَبِّعٌ بدَوائهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ، و مَواطِنَ الحَيرَةِ.
پ.ن. ۳
جوی، مورنی، فلسفه قارهای و فلسفه دین، مترجم محمد ابراهیم باسط، انتشارات کتاب طه، ۱۳۹۷
پ.ن. ۴
لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ.
پ.ن. ۵
میرآف، میلتون، درباره مراقبت (تحلیل فلسفی مفهوم پروای دیگران داشتن)، مترجم: مریم نصر اصفهانی، نشر همان، ۱۳۹۶
@Dialogeschool
@bashgahandishe
Forwarded from جمهوری فلسفه و ادبیات
.
«جمهوری فلسفه و ادبیات» با حمایت «مؤسسهٔ حامی علوم انسانی» برگزار میکند:
🔹 کارگاه ۲ روزهٔ
تفکر نقادانه برای دانشجویان علوم انسانی
مدرسان:
- حسین بیات
- مهدی خسروانی
- حامد صفاییپور
شهریه: ۸۰۰ هزار تومان
دانشجویان: ۶۰۰ هزار تومان
🔹 ۱۶ و ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰ الی ۱۸:۳۰
تهران، خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچهٔ نایبی، پلاک ۲۳ (نقشهٔ گوگل)
*لینک ورود به جلسات برای شرکتکنندگان آنلاین ارسال خواهد شد.
🔹 برای دریافت اطلاعات کامل و ثبتنام به این لینک مراجعه کنید:
https://jomhourifalsafe.com/academy/criticalreasoning/
«جمهوری فلسفه و ادبیات»
«جمهوری فلسفه و ادبیات» با حمایت «مؤسسهٔ حامی علوم انسانی» برگزار میکند:
🔹 کارگاه ۲ روزهٔ
تفکر نقادانه برای دانشجویان علوم انسانی
مدرسان:
- حسین بیات
- مهدی خسروانی
- حامد صفاییپور
شهریه: ۸۰۰ هزار تومان
دانشجویان: ۶۰۰ هزار تومان
🔹 ۱۶ و ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰ الی ۱۸:۳۰
تهران، خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچهٔ نایبی، پلاک ۲۳ (نقشهٔ گوگل)
*لینک ورود به جلسات برای شرکتکنندگان آنلاین ارسال خواهد شد.
🔹 برای دریافت اطلاعات کامل و ثبتنام به این لینک مراجعه کنید:
https://jomhourifalsafe.com/academy/criticalreasoning/
«جمهوری فلسفه و ادبیات»
Forwarded from کانال اختصاصی رضا نصری (Reza Nasri)
«اهرم داشتن یا نداشتن: مسئله این نیست، وسوسه این است»
رضا نصری
در فضای سیاسی ایران، این تصور وجود دارد که چون کشور بخشی از اهرمهای خود را از دست داده، دیگر امکان مذاکره مؤثر فراهم نیست. اما این برداشت، هم از نظر واقعیت میدان و هم از نظر نظری، نادرست است. در دیپلماسی امروز، «اهرم داشتن یا نداشتن» به معنای کلاسیک آن، تنها یکی از متغیرهای صحنه است؛ در حالی که مذاکره فرایندی پیچیده از طراحی فضا، مدیریت ادراک و شکلدهی به روایت است.
در جهان کنونی روابط بینالملل، مذاکره عرصهای برای تولید معنا و بازتعریف منافع است. کشورها برای کسب مشروعیت، تنظیم توازن، ائتلافسازی و ایجاد سازوکارهای پایدار وارد گفتوگو میشوند، نه فقط برای گروکشی. در این چارچوب، طرفی که بتواند دستورکار را تعریف کند، مفاهیم کلیدی را بازتعریف کند و آیندهای قابلتصور برای همه طرفها ترسیم نماید، در واقع بیشترین قدرت تأثیرگذاری را در اختیار دارد— حتی اگر از نظر قدرت مادی در موقعیت پایینتری باشد.
نمونهای تاریخی که این منطق را بهخوبی نشان میدهد، عملکرد شارلموریس دو تالیران در کنگرۀ وین (۱۸۱۴–۱۸۱۵) است. فرانسه پس از شکست ناپلئون، کشوری تحقیرشده و منزوی بود: ارتش از هم پاشیده، اقتصاد ویران، و متحدان سابقش به دشمنان بدل شده بودند. در چنین شرایطی، تصور عمومی این بود که فرانسه دیگر هیچ «اهرم»ی برای تأثیرگذاری ندارد. اما تالیران نشان داد که «اهرم داشتن یا نداشتن» مفهومی صرفاً مادی نیست، بلکه به درک و مهارت در شکلدهی به نظم ذهنی و چارچوب معنایی مذاکره بازمیگردد.
او با نبوغ دیپلماتیک خود، موقعیت فرانسه را از حاشیه به مرکز تصمیمگیری اروپا بازگرداند. در گام نخست، با حمایت از کشورهای کوچکتر مانند اسپانیا، انحصار تصمیمسازی را از دست چهار قدرت پیروز—اتریش، بریتانیا، پروس و روسیه—خارج کرد و درهای کنگره را بر دیگران گشود. سپس در معاهدۀ پاریس (۱۸۱۴)، توانست مرزهای ۱۷۹۲ فرانسه را بدون پرداخت هیچ غرامتی حفظ کند؛ دستاوردی که حتی متحدان پیشین ناپلئون را شگفتزده کرد.
نبوغ تالیران در آن بود که روایت را تغییر داد: فرانسه دیگر «تهدید» نبود، بلکه «تعادلگر» نظم اروپایی معرفی شد. او با درک عمیق از شکافها و رقابتهای درونی میان قدرتهای پیروز—ترس اتریش از گسترش نفوذ روسیه و نگرانی بریتانیا از قدرتگیری پروس—در سوم ژانویۀ ۱۸۱۵ پیمان دفاعی سری با مترنیخ (اتریش) و کاسلری (بریتانیا) امضا کرد. این ائتلاف، فرانسه را از کشور شکستخورده به بازیگر ضروری ثبات قاره بدل کرد و عملاً مانع از تجزیۀ آن شد.
نتیجه آن بود که فرانسه، بهرغم شکست نظامی و انزوای سیاسی، نه تنها از مجازات سخت گریخت، بلکه در بازسازی نظم اروپایی نقش کلیدی یافت. این تجربه تاریخی نشان میدهد که در دیپلماسی مدرن نیز، «اهرم» به معنای رایج آن، تنها ابزار تعیینکننده نیست. قدرت واقعی در توانایی بازتعریف چارچوب مذاکره، خلق روایت جدید و مهندسی ائتلافها نهفته است. در واقع، تالیران ثابت کرد که هوش روایی و ابتکار دیپلماتیک میتواند ضعف مادی را به برتری استراتژیک بدل کند—درسی که برای هر کشوری که از «اهرم داشتن یا نداشتن» نگران است، همچنان زنده و قابل تأمل است.
به همین ترتیب، در جهان امروز که تحولات با شتابی بیسابقه در حال شکلگیریاند، بازیگرانی موفق خواهند بود که قدرت ایده و طرح داشته باشند. در دوران گذار کنونی، که نظم منطقهای پیشین در حال فرسایش است و نظم تازهای هنوز تثبیت نشده، اهمیت «قدرت روایت و طرح» بیش از هر زمان دیگری موضوعیت دارد. منطقه در وضعیت سیال و نامتعادلی قرار گرفته است که در آن هیچ چارچوب باثباتی مستقر نیست و همه بازیگران در جستوجوی مفهومی تازه برای امنیت، همکاری و نظماند.
در چنین بزنگاههایی، کشورهایی شنیده میشوند که بتوانند تصویری روشن و منسجم از آینده ارائه دهند—آیندهای که بر همکاری، ثبات و منافع مشترک استوار باشد. از این منظر، ایران میتواند در این مرحله گذار، نقشی فعال و الهامبخش ایفا کند. این نقش میتواند در چند حوزه مشخص نمود یابد: طراحی سازوکارهای امنیت جمعی در خلیج فارس، پیوند دادن انرژی و حملونقل منطقهای، ایجاد گفتوگوهای چندجانبه میان کشورهای اسلامی، و ترویج مفهوم «ثبات از طریق همکاری».
به بیان دیگر، بازیگرانی در این دوره تأثیرگذار میشوند که نه صرفاً اهرم، بلکه طرح و اراده دارند. اگر ایران بتواند به میز منطقهای اراده و رویکرد خود را بیاورد—یعنی تصویری روشن از آیندهای باثبات، همکاریمحور و متوازن ترسیم کند—نهتنها شنیده میشود، بلکه میتواند در شکلدهی به نظم جدید سهم تعیینکنندهای داشته باشد.
در غیر این صورت، غیبت ایران به معنای واگذاری میدان به دیگران برای تعریف آینده منطقه است.
رضا نصری
در فضای سیاسی ایران، این تصور وجود دارد که چون کشور بخشی از اهرمهای خود را از دست داده، دیگر امکان مذاکره مؤثر فراهم نیست. اما این برداشت، هم از نظر واقعیت میدان و هم از نظر نظری، نادرست است. در دیپلماسی امروز، «اهرم داشتن یا نداشتن» به معنای کلاسیک آن، تنها یکی از متغیرهای صحنه است؛ در حالی که مذاکره فرایندی پیچیده از طراحی فضا، مدیریت ادراک و شکلدهی به روایت است.
در جهان کنونی روابط بینالملل، مذاکره عرصهای برای تولید معنا و بازتعریف منافع است. کشورها برای کسب مشروعیت، تنظیم توازن، ائتلافسازی و ایجاد سازوکارهای پایدار وارد گفتوگو میشوند، نه فقط برای گروکشی. در این چارچوب، طرفی که بتواند دستورکار را تعریف کند، مفاهیم کلیدی را بازتعریف کند و آیندهای قابلتصور برای همه طرفها ترسیم نماید، در واقع بیشترین قدرت تأثیرگذاری را در اختیار دارد— حتی اگر از نظر قدرت مادی در موقعیت پایینتری باشد.
نمونهای تاریخی که این منطق را بهخوبی نشان میدهد، عملکرد شارلموریس دو تالیران در کنگرۀ وین (۱۸۱۴–۱۸۱۵) است. فرانسه پس از شکست ناپلئون، کشوری تحقیرشده و منزوی بود: ارتش از هم پاشیده، اقتصاد ویران، و متحدان سابقش به دشمنان بدل شده بودند. در چنین شرایطی، تصور عمومی این بود که فرانسه دیگر هیچ «اهرم»ی برای تأثیرگذاری ندارد. اما تالیران نشان داد که «اهرم داشتن یا نداشتن» مفهومی صرفاً مادی نیست، بلکه به درک و مهارت در شکلدهی به نظم ذهنی و چارچوب معنایی مذاکره بازمیگردد.
او با نبوغ دیپلماتیک خود، موقعیت فرانسه را از حاشیه به مرکز تصمیمگیری اروپا بازگرداند. در گام نخست، با حمایت از کشورهای کوچکتر مانند اسپانیا، انحصار تصمیمسازی را از دست چهار قدرت پیروز—اتریش، بریتانیا، پروس و روسیه—خارج کرد و درهای کنگره را بر دیگران گشود. سپس در معاهدۀ پاریس (۱۸۱۴)، توانست مرزهای ۱۷۹۲ فرانسه را بدون پرداخت هیچ غرامتی حفظ کند؛ دستاوردی که حتی متحدان پیشین ناپلئون را شگفتزده کرد.
نبوغ تالیران در آن بود که روایت را تغییر داد: فرانسه دیگر «تهدید» نبود، بلکه «تعادلگر» نظم اروپایی معرفی شد. او با درک عمیق از شکافها و رقابتهای درونی میان قدرتهای پیروز—ترس اتریش از گسترش نفوذ روسیه و نگرانی بریتانیا از قدرتگیری پروس—در سوم ژانویۀ ۱۸۱۵ پیمان دفاعی سری با مترنیخ (اتریش) و کاسلری (بریتانیا) امضا کرد. این ائتلاف، فرانسه را از کشور شکستخورده به بازیگر ضروری ثبات قاره بدل کرد و عملاً مانع از تجزیۀ آن شد.
نتیجه آن بود که فرانسه، بهرغم شکست نظامی و انزوای سیاسی، نه تنها از مجازات سخت گریخت، بلکه در بازسازی نظم اروپایی نقش کلیدی یافت. این تجربه تاریخی نشان میدهد که در دیپلماسی مدرن نیز، «اهرم» به معنای رایج آن، تنها ابزار تعیینکننده نیست. قدرت واقعی در توانایی بازتعریف چارچوب مذاکره، خلق روایت جدید و مهندسی ائتلافها نهفته است. در واقع، تالیران ثابت کرد که هوش روایی و ابتکار دیپلماتیک میتواند ضعف مادی را به برتری استراتژیک بدل کند—درسی که برای هر کشوری که از «اهرم داشتن یا نداشتن» نگران است، همچنان زنده و قابل تأمل است.
به همین ترتیب، در جهان امروز که تحولات با شتابی بیسابقه در حال شکلگیریاند، بازیگرانی موفق خواهند بود که قدرت ایده و طرح داشته باشند. در دوران گذار کنونی، که نظم منطقهای پیشین در حال فرسایش است و نظم تازهای هنوز تثبیت نشده، اهمیت «قدرت روایت و طرح» بیش از هر زمان دیگری موضوعیت دارد. منطقه در وضعیت سیال و نامتعادلی قرار گرفته است که در آن هیچ چارچوب باثباتی مستقر نیست و همه بازیگران در جستوجوی مفهومی تازه برای امنیت، همکاری و نظماند.
در چنین بزنگاههایی، کشورهایی شنیده میشوند که بتوانند تصویری روشن و منسجم از آینده ارائه دهند—آیندهای که بر همکاری، ثبات و منافع مشترک استوار باشد. از این منظر، ایران میتواند در این مرحله گذار، نقشی فعال و الهامبخش ایفا کند. این نقش میتواند در چند حوزه مشخص نمود یابد: طراحی سازوکارهای امنیت جمعی در خلیج فارس، پیوند دادن انرژی و حملونقل منطقهای، ایجاد گفتوگوهای چندجانبه میان کشورهای اسلامی، و ترویج مفهوم «ثبات از طریق همکاری».
به بیان دیگر، بازیگرانی در این دوره تأثیرگذار میشوند که نه صرفاً اهرم، بلکه طرح و اراده دارند. اگر ایران بتواند به میز منطقهای اراده و رویکرد خود را بیاورد—یعنی تصویری روشن از آیندهای باثبات، همکاریمحور و متوازن ترسیم کند—نهتنها شنیده میشود، بلکه میتواند در شکلدهی به نظم جدید سهم تعیینکنندهای داشته باشد.
در غیر این صورت، غیبت ایران به معنای واگذاری میدان به دیگران برای تعریف آینده منطقه است.
جناب آقای جورابلو
همکار ارجمند باشگاه اندیشه
سوگ پیش آمده را تسلیت عرض می کنیم و از درگاه احدیت خواستار رحمت و مغفرت ابدی برای ایشان و صبر و بردباری در این اندوه سترگ برای شما و خانواده گرامی تان هستیم .
خانواده باشگاه اندیشه را در غم خود شریک بدانید .
@bashgahandishe
همکار ارجمند باشگاه اندیشه
سوگ پیش آمده را تسلیت عرض می کنیم و از درگاه احدیت خواستار رحمت و مغفرت ابدی برای ایشان و صبر و بردباری در این اندوه سترگ برای شما و خانواده گرامی تان هستیم .
خانواده باشگاه اندیشه را در غم خود شریک بدانید .
@bashgahandishe
مدرسهٔ مطالعات تاریخ ایران و پیرامون باشگاه اندیشه با همکاری مؤسسهٔ نیمروز و انجمن دانشجویی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران برگزار میکنند:
نام ایران در منابع قدیم ایرانی
دکتر سید احمدرضا قائممقامی
عضو هئیت علمی گروه فرهنگ و زبانهای باستانی ایران دانشگاه تهران
یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۵ تا ۱۷
دانشگاه تهران، پردیس مرکزی، دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی، طبقهٔ سوم، تالار اقبال
ورود برای عموم از در خیابان ۱۶ آذر آزاد است
@bashgahandishe
@Persiaanditsneighbours
نام ایران در منابع قدیم ایرانی
دکتر سید احمدرضا قائممقامی
عضو هئیت علمی گروه فرهنگ و زبانهای باستانی ایران دانشگاه تهران
یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۵ تا ۱۷
دانشگاه تهران، پردیس مرکزی، دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی، طبقهٔ سوم، تالار اقبال
ورود برای عموم از در خیابان ۱۶ آذر آزاد است
@bashgahandishe
@Persiaanditsneighbours
.
انجمن زنان پژوهشگر تاریخ با همکاری باشگاه اندیشه برگزار میکند:
زنان و موسیقی در گیلان
با حضورِ
دکتر فریبا نظری
جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی
📅 دوشنبه، ۲۸ مهر ۱۴۰۴
🕔 ساعت ۱۷
📍 تهران، خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
#زنان #موسیقی #گیلان #فریبا_نظری #نشست_فرهنگی #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
@zananepazhoheshgartarikh1396
انجمن زنان پژوهشگر تاریخ با همکاری باشگاه اندیشه برگزار میکند:
زنان و موسیقی در گیلان
با حضورِ
دکتر فریبا نظری
جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی
📅 دوشنبه، ۲۸ مهر ۱۴۰۴
🕔 ساعت ۱۷
📍 تهران، خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
#زنان #موسیقی #گیلان #فریبا_نظری #نشست_فرهنگی #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
@zananepazhoheshgartarikh1396