Telegram Web
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔍خدا مرده است !؟

▪️نیچه اعلام کرد که «خدا مرده است»
با این حال جاناتان یانسن فیلسوف در ۲۲ آوریل ۲۰۲۵ او را متفکری دینی معرفی کرد

▫️«نیهیلیسم بی‌توجهی به نیرویی است که در آزادی انسان نهفته است.»


نیهیلیسم همه‌جا حاضر است، به گفته فیلسوف ویکتور کال. او در اندیشه‌های فریدریش نیچه راه‌حلی برای آن یافته است.

«خدا مرده است! خدا همچنان مرده است! و ما او را کشته‌ایم!»
اندک فیلسوفانی هستند که مانند فیلسوف آلمانی فریدریش نیچه (۱۸۴۴–۱۹۰۰) چنین صریح و تند به باور به خدا حمله کرده‌اند. با این حال، ویکتور کال، فیلسوف معاصر، می‌گوید که نیچه در واقع متفکری دینی است—و متفکری که در زمانه‌ای که مردم‌فریبان و عوام‌گرایان بر صحنه عمومی مسلط شده‌اند، می‌تواند نقطه اتکا باشد.
برای روشن کردن اینکه چرا همین حالا باید نیچه را خواند، کال کتابی با عنوان «لحظه نیچه» نوشته است.

چه چیزی نیچه را به یک متفکر دینی تبدیل می‌کند؟
«از نظر نیچه، انسان باید رو به آینده داشته باشد. در آینده است که آزادی انسانی معنا پیدا می‌کند، چون آینده باز است. اگر بیش از حد تحت تأثیر گذشته باشی، برده‌اش می‌شوی—چراکه گذشته تغییرناپذیر است. اینجاست که ممکن است اسیر حس انتقام و رنجش شوی.

من دین را این‌گونه تعریف می‌کنم: نسبت داشتن با چیزی که فراتر از دسترس توست.
اهمیت زیادی که نیچه برای آینده قائل است، او را به متفکری دینی تبدیل می‌کند. زیرا آینده همیشه خارج از دسترس ما قرار دارد. از نظر نیچه، وظیفه‌ی انسان آن است که خود را برای آینده آماده کند.»

اما چگونه می‌توان برای چیزی آماده شد که قابل تعریف نیست؟
«با جمع کردن شجاعت و گشودن خود به روی احتمالات گوناگون. مثل وقتی که قرار است با کسی ناآشنا دیدار کنی و می‌خواهی تأثیر خوبی بگذاری: می‌توانی خودت را آماده کنی، مثلاً با ظاهری آراسته، حتی اگر ندانی قرار است با چه چیزی روبه‌رو شوی.»

چرا نیچه تا این اندازه به دین، به‌ویژه مسیحیت، انتقاد دارد؟
«مهم‌ترین انتقاد او این است که مسیحیت انسان را کوچک و مسئولیت‌گریز می‌کند. نیچه می‌خواهد انسان را به عنوان فردی مستقل ببیند که مسئولیت زندگی‌اش را به عهده می‌گیرد و پشت قوانین پنهان نمی‌شود.
مسیحیت، به‌زعم او، یک نظم اخلاقی ایجاد کرده که در آن انسان "درست" زندگی می‌کند، اگر مطابق دستورالعمل‌های طبقه‌ی کشیشی عمل کند.

وقتی پشت ظاهری از زندگی "درستِ" مسیحی یا شهروندی پنهان می‌شوی، نیچه آن را نیهیلیسم می‌نامد. ممکن است زندگی‌ای به‌ظاهر منظم داشته باشی، اما به آزادی و فردیت خود خیانت کرده‌ای. تو مسئولیتت را به مجموعه‌ای از قواعد واگذار کرده‌ای.
نیهیلیسم در واقع بی‌توجهی به نیرویی است که در آزادی انسان نهفته است.»


توضیح کانال بیان آزادی:
با شناختی که از نیچه در کتابهای شامگاه بت ها، فراسوی نیک و بد، و اراده قدرت وجود دارد، اگر در قید حیات بود به تقدیس توأمان بنیادگرایی اعم از راست های افراطی در غرب و جریان اسلام گرایی در شرق می پرداخت. به خاطر داشته باشید که کتاب شامگاه بت ها با این جمله شروع می شود: فلسفه را باید با پتک نوشت
@bayane_azadi
https://www.tgoop.com/ce7en
توضیح کانال بیان آزادی
در باره مجموعه مقالات دکتر کریم سلیمانی در نقد اظهارت دکتر غنی نژاد
دکتر کریم سلیمان دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و متخصص تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالاتی در نقد اظهارات مکرر و متعدد دکتر غنی نژاد در باره پاره‌ای از رویدادهای تاریخ معاصر ایران از کودتای 1299 تا نهضت ملی نفت، انجام داده‌اند. این توضیح خالی از فایده نیست که روش دکتر سلیمانی دقت بیش از حد روی جزء به جزء اسناد تاریخی است. بدون هیچ اظهار نظری از دوستان و هموطنان عزیر خواهان هستم که حتما این مجموعه مقالاتی که حاصل دهها سال تحقیقات دکتر سلیمانی درباره تاریخ معاصر ایران است، و به جزئیات حقوقی و سیاسی حوادث کاملا آگاهی دارند، از مطالعه بگذرانند، تا شاید در پرتو کشف حقایقی که تاریخ معاصر ایران وجود دارد، گوشه چشمی عمیق به اغراض‌ها و صف‌بندی نیروهای سیاسی در دوران کنونی دست بیابیم.

لینک متن کامل مقاله اول 👇👇
https://www.khabaronline.ir/news/2047307/%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%BA%D9%86%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D8%B5%D9%88%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C
بیان آزادی
توضیح کانال بیان آزادی در باره مجموعه مقالات دکتر کریم سلیمانی در نقد اظهارت دکتر غنی نژاد دکتر کریم سلیمان دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و متخصص تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالاتی در نقد اظهارات مکرر و متعدد دکتر غنی نژاد در باره پاره‌ای از رویدادهای…
روش تاریخنگاری غنی‌نژاد در درجه اول مچ‌گیرانه است
ردیه‌ای بر انکار دو کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در «اَبَر روایت» غنی‌نژاد / مصدق نقطه‌کور و نحس تاریخ معاصر ایران است؟

مقاله اول قسمت اول

دکتر کریم سلیمان

آقای غنی‌نژاد، روایتی می‌سازد؛ که مصدق نقطه کور و نحس تاریخ معاصر ایران است و پس ار آن، هر چه بر سر ایران آمد، در اثر تاسیس آن نحسی و امتدادش در نسل‌های روشنفکری (میراث مصدق) پس از اوست. به این ترتیب روایتی می‌سازد که سخت پریشان است.
گروه اندیشه: تاریخ معاصر که مرور چندباره آن دارای درس های عظیم برای جبران عقب ماندگی و توسعه است، می تواند یکی از بزرگترین پروژه های ایرانیان به منظور تبدیل عبور از دوره اندیشه ورزی به مثابه تصادف، به اندیشه ورزی به مثابه هویت و ماهیت دائمی ایرانیان در زندگی روزمره واقع شود. اما این امر مشروط به شروطی است. از جمله پرهیز از سیاست زدگی در تحلیل تاریخ و درس آموزی برای امروز ایران و توسعه آن، سپس ورود حوزه علم، و پرهیز از ژورنالیسم زدگی است. پرواضح است که در این باره قرارگرفتن روزنامه نگاری در خدمت علم و براهین علمی از بزرگترین رسالت رسانه ای است که برای وضعیت رسانه ای ایران می توانیم قائل شویم که به دلیل آفت سیاست زدگی، اغلب نظام رسانه ای ایران از چنین رویکردی به دور است. از این رو حضور دانشگاه در حوزه روزنامه نگاری می تواند به غنای آن انجامیده و اندیشه های مخالف و موافق در باره رویدادها می تواند مقوم حوزه تمدن ایرانی باشد. از این منظر خبرآنلاین از اندیشمندان دانشگاهی دعوت به عمل می آورد، با رویکرد علمی خود حوزه علوم انسانی روزنامه نگاری را قوام بخشیده، با حضور خود به غنای آن بیفزایند.
مطلب زیر به قلم دکتر کریم سلیمانی دهکردی (دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی) از این زاویه به مخاطب گروه اندیشه تقدیم می شود. او از نویسندگان کتاب موانع توسعه در ایران است. این بخش از مقاله در نقد اندیشه های دکتر موسی غنی نژاد در باره کودتای سوم اسفند است [به بهانه ی انتشار یک گفت و گو با دکتر غنی نژاد در روزنامه ی دنیای اقتصاد، شماره ۶۲۳۶، ۷ اسفند ۱۴۰۳]. مقاله ای انتقادی اما فکت محور. هدف اصلی آن نقد «روش تاریخ‌نگاری» غنی‌نژاد است. نویسنده معتقد است که غنی‌نژاد با استفاده از روشی مچ‌گیرانه، تقلیل‌گرایانه، ابهام‌آمیز و با دستکاری جزئیات تاریخی (زمان‌پریشی و مفهوم‌پریشی)، روایتی مغرضانه و پریشان از تاریخ معاصر ارائه می‌دهد. نویسنده در این مقاله به نقد دیدگاه‌های غنی‌نژاد در مصاحبه اخیر ایشان (۷ اسفند ۱۴۰۳) می‌پردازد که در آن، غنی‌نژاد واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را کودتا ندانسته و برای تقویت این نظر، ادعا می‌کند که واقعه سوم اسفند ۱۲۹۹ نیز کودتا نبوده است. نویسنده با استناد به منابع متعدد تاریخی، خاطرات شاهدان عینی (مانند عبدالله مستوفی و یحیی دولت‌آبادی)، اعترافات بانیان کودتا (رضاخان و سیدضیاء)، گزارش‌های دیپلماتیک (نورمن و آیرونساید)، و آرای نمایندگان مجالس چهارم و چهاردهم، به تفصیل اثبات می‌کند که واقعه سوم اسفند ۱۲۹۹ یک کودتای نظامی با حمایت انگلیس بوده است که طی آن، تهران به اشغال نیروهای قزاق درآمده و احمدشاه تحت فشار مجبور به انتصاب سیدضیاء به نخست‌وزیری شده است. نویسنده تاکید می کند که هدف غنی‌نژاد از مشروعیت‌بخشی به کودتای سوم اسفند برای به چالش کشیدن کودتا بودن ۲۸ مرداد است از این رو روش تاریخ‌نگاری او را مچ‌گیرانه، تقلیل‌گرایانه و مغرضانه توصیف می‌کند. بی تردید خبرآنلاین آمادگی دارد که دیدگاه های دکتر موسی غنی نژاد را در پاسخ به این مقاله منتشر کند. این مقاله علمی - تحقیقاتی در زیر از نظرتان می گذرد:
https://www.tgoop.com/bayane_azadi/3789
روش تاریخنگاری غنی‌نژاد در درجه اول مچ‌گیرانه است
ردیه‌ای بر انکار دو کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در «اَبَر روایت» غنی‌نژاد / مصدق نقطه‌کور و نحس تاریخ معاصر ایران است؟
مقاله اول قسمت دوم

دکتر کریم سلیمانی
بخش نظری بحث
روش تاریخنگاری آقای دکتر غنی‌نژاد در درجه اول مچ‌گیرانه و به طور عمده، بر حوادث ریز و جزئی تاکید و آن‌ها را برجسته کرده و در برخی موارد، با جابجا کردن زمان رخدادهای جزئی (زمان پریشی) و البته با قدری چاشنی ابهام، مفهومی را بنا می‌نهد. در مواقعی هم آن‌چنان که در همین مصاحبه (بازخوانی بی‌پرده، روزنامه دنیای اقتصاد، ۷ اسفند ۱۴۰۳) ملاحظه می‌شود، با ساده کردن مسائل تاریخی و حذف پیش‌زمینه‌های مربوطه، مفهومی را می‌سازد (مفهوم پریشی) که حتی بانیان اصلی و کلیدی آن حوادث، بر این «انکار» صحه نمی‌گذارند. از این دست است؛ انکار کودتا بودن دو کودتای، سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲.
در نهایت، ایشان روایتی می‌سازد؛ که مصدق نقطه کور و نحس تاریخ معاصر ایران است و پس ار آن، هر چه بر سر ایران آمد، در اثر تاسیس آن نحسی و امتدادش در نسل‌های روشنفکری (میراث مصدق) پس از اوست. به این ترتیب روایتی می‌سازد که سخت پریشان است. برای نقد این سازه‌ی ناساز، باید ابتدا به نقد و نمایاندن جایگاه تاریخی داده‌های ریز و درشتی (در برخی موارد، این داده‌ها، یا دست‌کاری شده و یا وجود تاریخی ندارند) ‌رفت که آقای دکتر غنی‌نژاد به منظور ساخت «ابَرَ روایت» خود، به کار می‌گیرد.
بنابراین دکتر غنی‌نژاد در تاریخ معاصر ایران یک‌دوگانه‌ای می‌سازد که در یک طرف آن مصدق، به عنوان مجرم اصلی و بانی همه تیره‌روزی‌های دیروز و امروز، قرار ‌می‌گیرد و در طرف مقابل آن، بقیه عناصر و کنشگران تاریخی. تا آن‌جا پیش می‌رود که برای انکار کودتایی بودن واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با ساده سازی حوادث تاریخی به اثبات این امر می‌کوشد، تا نشان دهد، در سوم اسفند ۱۲۹۹ هم کودتایی صورت نگرفته است: هر چند که بانیان اصلی آن دو واقعه، به صراحت بر انجام آن‌ها به عنوان کودتا، اعتراف کرده باشند. و نیز در برخی حوادث ناخوشایند دیگر، باید به هر نحوی که شده یک ردی از مشارکت مصدق در آن‌ها دیده شود: مانند مرتبط کردن مصدق با قتل رزم‌آرا و یا تصویب ماده واحده عفو خلیل طهماسبی؛ قاتل رزم‌آرا. (مجلس هفدهم، جلسه ۲۴ در ۱۶ مرداد ۱۳۳۱)ِ

رئوس برخی از مطالب مورد بحث
حال پس از اشاره مختصر به دستگاه نظری آقای دکتر غِنی‌نژاد، آراء ایشان در مصاحبه‌ی اخیر (دنیای اقتصاد ۷ اسفند ۱۴۰۳) را به صورت پژوهش محور و مستند مورد بررسی قرار می‌دهم.
آقای دکتر غنی‌نژاد در این مصاحبه به چند مساله می‌پردازد: واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را کودتا نمی‌داند ولی به منظور تقویت نظریه خود، حرف تازه‌ای می زند و آن این‌که در سوم اسفند ۱۲۹۹ هم کودتایی اتفاق نیافتاده است. بنابراین ابتدا مقاله خود را به نقد نظرات ایشان در خصوص کودتای سوم اسفند اختصاص می‌دهم، سپس در قسمت دوم به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خواهم پرداخت. ایشان مدعی هستند شاه با اعزام نصیری همراه با حکم عزل مصدق، در ساعت یک بامداد ۲۵ مرداد، در واقع عمل ضد کودتا، انجام داده است.
همچنین درباره باور دیرهنگام مصدق به امر ملی شدن و تشکیک در روند قانونی شدن آن در مجلس، درباره پیشنهاد مشترک امریکا انگلیس در اسفند ۱۳۳۱ سخن گفته‌اند. و نیز مدعی شده‌اند؛ ملی شدن صنعت نفت ایران سبب شد که «سهم ایران از شرکت‌های تابعه نفت از بین برود». بررسی مصاحبه ۷ اسفند ۱۴۰۳ ایشان با روزنامه دنیای اقتصاد، بهانه‌ای است که در طی چند مقاله به آرا و نظرات، و در نتیجه به کلان روایت ایشان درباره مصدق، نهضت ملی و تاریخ معاصر ایران بپردازم.
https://www.tgoop.com/bayane_azadi/3789
روش تاریخنگاری غنی‌نژاد در درجه اول مچ‌گیرانه است
ردیه‌ای بر انکار دو کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در «اَبَر روایت» غنی‌نژاد / مصدق نقطه‌کور و نحس تاریخ معاصر ایران است؟
مقاله اول قسمت سوم

دکتر کریم سلیمانی

غنی‌نژاد: واقعه سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتا نبوده است
دکتر غنی‌نژاد برای این‌که روایت خود از واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، که آن را کودتا نمی‌داند، تقویت نماید، به سراغ کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ می‌رود. ایشان ادعا می‌کند، آن‌چه در سوم اسفند ۱۲۹۹ اتفاق افتاده، کودتا نبوده است. وی هیچ اهتمامی به این واقعیت ندارد که پایتخت سیاسی کشور در روز سوم اسفند به وسیله بیش از دو هزار نیروی قزاق که مجهز به توپ‌های صحرایی و مسلسل‌ بوده، اشغال گردیده است. ایشان ادامه می‌دهد، احمد شاه سیدضیاء را به نخست وزیری منصوب و بعد از پنج ماه (البته سه ماه صحیح است: عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، جلد سوم، تهران: زوّار، ۱۳۸۸، ص۲۱۳) او را برکنار می‌کند.
تاکید دکتر غنی‌نژاد بر این‌که احمد شاه، شخصا سیدضیاء را به نخست‌وزیری نصب کرد و هم او ایشان را در وقت دیگر عزل نمود، به این دلیل است که نشان دهد؛ چون پادشاه با اراده خودش و در نتیجه در چارچوب قانون اساسی سیدضیاء را نصب کرده، بنابراین در سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتایی هم صورت نگرفته است. این مدعای دکتر غنی‌نژاد با واقعیت تاریخی هم‌خوانی ندارد. نصب سیدضیاء را کمی دیرتر بررسی خواهم کرد. عزل سیدضیاء هم با اراده احمدشاه صورت نگرفت؛ بلکه سیدضیاء با فشار رضاخان مجبور به استعفا شد. در ۴ خرداد ۱۳۰۰ «رضا خان از سیدضیاء خواست که استعفا بدهد و کشور را ترک گوید. سید همان روز به اتفاق سرگرد کیهان و سرهنگ کاظم‌خان و ایپکچیان، رییس بالفعل بلدیه پایتخت، از تهران رفت.» (سیروس غنی، ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد (تهران: نیلوفر، ۱۳۷۷؛ ص ۲۴۰-۲۳۹) همین روایت در گزارش نورمن وزیر مختار انگلیس در تهران به لردکرزن، وزیر خارجه، آمده است: رضا خان «بی‌رودربایستی به او (سیدضیاء) گفت استعفا بده و برو. رضاخان ۲۵ هزار تومان خرج سفر به او داد.» [(FO۳۷۱/۶۴۰۴, Norman to Curzon, ۶ Jone ۱۹۲۱.) به نقل از سیروس غنی، همان، ص ۲۴۰]
سپس آقای دکتر غنی‌نژاد با تکنیک ساده‌سازی رخدادهای تاریخی می‌گوید: «حالا شما ممکن است بگویید که احمدشاه تحت فشار خارجی و نیروهای نظامی سید ضیاء را در ۱۲۹۹ نخست وزیر کرده است؛ (روزنامه دنیای اقتصاد، ۷ اسفند ۱۴۰۳) به این‌ترتیب آقای دکتر غنی‌نژاد به منظور ساخت مفهوم مورد نظر خود در خصوص واقعه سوم اسفند ۱۲۹۹ با پرهیز از تعریف دقیق ابعاد و میزان تاثیرگذاری «فشار خارجی و نیروهای نظامی» به روی تصمیم پادشاه، حوادث تاریخی را ساده سازی نموده و مفهوم جدیدی می‌سازد که تا کنون هیچ راوی و مورخ هم‌عصر کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، به خود اجازه جعل چنین مفهوم (پریشانی) را نداده است: واقعه «سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتا نبوده است.»

آیا احمد شاه به اجبار به نخست‌وزیری سیدضیاء تن داد؟
حال به منظور راستی‌آزمایی ادعای آقای دکتر غنی‌نژاد، با مراجعه به منابع، شرایط سیاسی آن زمان را که احمد شاه حکم نخست‌وزیری سید ضیاء را صادر کرد، به اختصار بررسی کنیم تا ببینیم؛ احمد شاه به عنوان پادشاه مشروطه از روی اراده آزاد و در چارچوب قانون اساسی، سید ضیاء را به نخست‌وزیری برگزید، یا به اجبار به آن تن داد.
رضاخان با دو هزار نفر از نیروهای تحت فرمان خود در ۲۸ بهمن ۱۲۹۹ از قزوین حرکت کرده و در پیش از ظهر اول اسفند به شاه‌آباد (کرج) رسیدند. (ملک‌الشعرای بهار، تاریخ مختصر اخزاب سیاسی ایران، جلد اول، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، ۱۳۵۷، ص۸۴-۸۳) شاه به مجرد شنیدن خبر حرکت دو هزار قزاق به سمت تهران، که بدون اطلاع و دستور دولت (سپهدار اعظم) صورت گرفته بود، متوحش شد و از دولت خواست با تلگراف به فرمانده قزاق دستور دهد که به تهران نیایند: «چون اطلاع از این تلگراف روحیه قزاق‌ها را تضعیف می‌کرد، سران کودتا تلگراف دولت را پنهان کردند و نگذاشتند افسران و قزاق‌ها از آن اطلاع حاصل کنند.» (رضا نیازمند، رضا شاه از تولد تا سلطنت، تهران، حکایت قلم نوین، ۱۳۸۷، ص۴۴۶)
https://www.tgoop.com/bayane_azadi/3789
روش تاریخنگاری غنی‌نژاد در درجه اول مچ‌گیرانه است
ردیه‌ای بر انکار دو کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در «اَبَر روایت» غنی‌نژاد / مصدق نقطه‌کور و نحس تاریخ معاصر ایران است؟
مقاله اول قسمت چهارم

دکتر کریم سلیمانی

شهاب‌الدوله (اسدالله میرزا) رییس تشریفات احمدشاه که در همه مذاکرات شاه حضور داشت و مطلع از امور بود، می‌نویسد: «از قضایای پس پرده قزوین که می‌گویند Iron Side (آیرون ساید) اداره می‌کرد» شاه و وزیرانش هیچ اطلاعی نداشتند. (رضا نیازمند، ص۴۴۶) شاه که نتوانست با تلگراف سپاه مهاجم به سوی پایتخت را متوقف کند، از شهاب‌الوله رییس تشریفات خود خواست با فرمانده نیروی قزاق در شاه‌آباد تماس بگیرد و ابلاغ کند «حسب‌الامر به مرکز نیایند و در آنجا متوقف باشند تا تعلیمات برسد.» افسران مرتبط با رضا خان به شهاب‌الدوله «جواب‌های غیر مقتضی دادند.» (نیازمند، ص۴۴۷) احمد شاه که از پس این اقدام ناموفق خود مضطرب‌تر و متوحش‌تر گردید، در تلاش دیگری سردار همایون، فرمانده کل قشون قزاق را برای ابلاغ دستور پادشاه به رضا خان، به شاه‌آباد فرستاد تا «آنها را از آمدن به تهران منع (کند) و آنها هم تمرد خود را علنی داشته و رئیس دویزیون (سردار همایون) را هم چند ساعتی حبس نمودند.» (عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، جلد سوم، تهران: زوّار، ۱۳۸۸، ص۲۰۷)
نیامدن سردار همایون، نگرانی احمد شاه را بیشتر کرد، تصمیم گرفت شخصاً با تلفن با رضا خان تماس بگیرد. تماس تلفنی برقرار شد ولی رضاخان کس دیگری را برای صحبت با احمد شاه به پای تلفن فرستاد و به دروغ به احمد شاه گفته شد «میرپنج از این محل دور است و دسترسی به ایشان نیست.» لاجرم شاه از روی استیصال از وی خواست «از قول من به او (میرپنج) بگویید که آوردن این عده با توپ و تفنگ به تهران ضروری نیست.» (رضا نیازمند، ص۴۴۸ ونیز؛ حسین مکی، تاریخ بیست ساله ابران جلد اول، تهران: نشر ناشر، ۱۳۶۱، ص ۲۰۲ و نیز ص ۲۰۷-۲۰۶)

رضاخان: «حکم می‌کنم»
عبدالله مستوفی که خود در روز ورود نیروهای قزاق به پایتخت در تهران حضور داشت، ابتدا «تدارکات مقدماتی کودتا» را به تفصیل شرح می‌دهد (عبدالله مستوفی، جلد سوم، ص ۲۰۸-۱۹۵) سپس به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ (همان، ص ۲۱۱-۲۰۸) و اشغال تهران به وسیله نیروهای قزاق به رهبری رضاخان میرپنج و سید ضیا می‌پردارد. رضا خان با انتشار اعلامیه نه ماده‌ای معروف خود «حکم می‌کنم» چهره‌ی واقعی مرکز سیاسی به تصرف درآمده کشور را به نمایش می‌گذارد. ضروری است چند ماده از مواد اعلامیه برقراری حکومت نظامی را نقل کنم تا شرایطی را که احمدشاه مجبور به پذیرش نخست‌وزیری سیدضیاء شد، ملموس‌تر گردد: «ماده اول- تمام اهالی شهر تهران باید ساکت و مطیع باشند»
«ماده چهارم- تمام روزنامجات ... بکلی موقوف و برحسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد، باید منتشر شود»
«ماده پنجم- اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه بکلی موقوف، در معابر اگر بیش از سه نفر گرد هم باشند، با قوه‌ی قهریه متفرق خواهند شد.»
طبق ماده هفتم هم، پست و تلگراف و «ادارت و دوائر دولتی، غیر از اداره ارزاق تعطیل خواهد بود.» (عبدالله مستوفی، جلدسوم، ص۲۱۵)
از این پس رضا خان احکام خود را به عنوان خودخوانده «فرمانده کل قوا» امضا می‌کرد. تهران کاملا در قبضه هولناک و بگیر و به بندِ حکومت نظامیان قرار گرفته بود، به طوری‌که «از دروازه‌های تهران بی اجازه حکومت کسی حق خارج شدن ندارد، راه‌ها در دست قوای نظامی است.» (یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، جلد چهارم، تهران: عطار، ۱۳۶۲، ص ۲۳۲) به این‌ترتیب کودتاچیان چنان وحشتی ایجادکردند که «سپهدار، رئیس‌الوزرا، مجبور به استعفا شد.» (هوشنگ صباحی، سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه، ترجمه پروانه ستاری، تهران: نشر گفتار، ۱۳۷۹، ص ۹۲) و از ترس جان خود در سفارت انگلیس متحصن شد و از وزیر مختار تامین جانی خواست. (یحیی دولت‌آبادی، جلد چهارم، ص ۲۴۵-۲۴۴)
https://www.tgoop.com/bayane_azadi/3794
🌐«جامعه‌شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی‌ است»

اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در شاخه‌های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده‌است. با انتشار آن در کانال‌های مختلف، به ترویج بینش جامعه‌شناختی یاری برسانیم.

     🌺🍃پنج‌شنبه ۱۴۰۴/۳/۱🍃🌺


🌺🍃

مهران صولتی
🌺جامعه شناسی و تفکر انتقادی
🆔@solati_mehran

بی‌تا مدنی
🌺مطالعات فمینیستی با رویکرد تفسیری پرگمتیستی
🆔@sociology_of_sport

گیتی خزاعی
🌺جامعه‌شناسی محیط زیست، خانواده، سیاست‌گذاری اجتماعی
🆔@EnvironmentalSociology

مصلح فتاح پور
🌺تحلیل آسیب های اجتماعی
🆔@Analysisisocialproblems

فریبا نظری
🌺جامعه‌شناسی گروه‌های اجتماعی
🆔@Sociologyofsocialgroups

مسعود زمانی مقدم
🌺روش تحقیق کیفی
🆔@qualitative_methodology

نعمت الله فاضلی
🌺تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔@Drnematallahfazeli

سعید معدنی
🌺هفت اقلیم
🆔@Saeed_Maadani

احمد فعال
🌺تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔@bayane_azadi

ح.ا. تنهایی
🌺جامعه‌شناسی تفسیری‌پرگمتیستی، نظری و درمانی
🆔@hatanhai

علی نوری
🌺خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔@iranian_familyy

محمدحسن علایی
🌺آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه‌شناختی
🆔@sociologicalperspectives

سودابه حیدری
🌺رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔@Radio_Log

آرش احدی مطلق
🌺جامعه شناسی و اخلاق
🆔@Sociology_of_Ethics

رضا تسلیمی طهرانی
🌺جامعه‌شناسی عمومی
🆔@taslimi_tehrani

کاوه فرهادی
🌺انسان‌شناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیست‌بوم‌داری
🆔@kaveh_farhadi

فاطمه كبيرنتاج
🌺گاه نوشت
🆔@fatemehkabirnataj

مسعود زمانی مقدم
🌺نوشته‌ها، مقاله‌ها و دوره‌های آموزشی
🆔@masoudzamanimoghadam

🌺🍃

🔻To join us, click here:

🆔@madanibita
🆔@Mohamadzeinaliuna
🆔@dr_shirinvalipouri
روش تاریخنگاری غنی‌نژاد در درجه اول مچ‌گیرانه است
ردیه‌ای بر انکار دو کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در «اَبَر روایت» غنی‌نژاد / مصدق نقطه‌کور و نحس تاریخ معاصر ایران است؟
مقاله اول قسمت پنجم

دکتر کریم سلیمانی

نورمن وزیر مختار انگلیس در تهران به کرزن می‌نویسد، چون اطمینان یافتم که به او آزاری نخواهد رسید، او را برای ترک سفارت راهنمایی کردم. (نامه نورمن به کرزن در ۲۱ فوریه ۱۹۲۱/۳ اسفند ۱۲۹۹، خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرونساید در ایران، بخش اسناد وزارت خارجه انگلستان، ترجمه، بهروز قزوینی، تهران: آینه، ۱۳۶۱، ص۲۱۱-۲۱۰) در گزاره‌های بالا ملاحظه می‌شود؛ سپهدار در روز سوم اسفند استعفا داده و به سفارت انگلیس پناه گرفت. درنتیجه؛ وقتی که در غروب روز ۴ اسفند، احمد شاه حکم نخست‌وزیری سیدضیاء را صادر کرد (پس از این به آن خواهم پرداخت)، سپهدار شخصا استعفا داده بود. بنابراین روایت دکتر غنی‌نژاد؛ که احمد شاه، سپهدار را عزل کرد و سپس سیدضیاء را نصب نمود، تا به این وسیله اثبات کند؛ آن عزل و این نصب در نتیجه عاملیت و آمریت شخص شاه بوده، پس «در چارچوب مفهوم حقوقی-سیاسی» قرار می‌گیرد، فاقد وجاهت تاریخی است.

https://www.tgoop.com/bayane_azadi/3789
در ادامه برای این‌که معلوم گردد، برخی دیگر از مفروضات آقای دکتر غنی‌نژاد، از جمله «احمد شاه سید ضیا را به نخست‌وزیری منصوب می‌کند» (دکتر غنی‌نژاد، دنیای اقتصاد ۷ اسفند ۱۴۰۳) که بر پایه ساده‌سازی روایت ایشان از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ است، فاقد اعتبار تاریخی بوده، جریان صدور حکم نخست‌وزیری سیدضیاء به وسیله احمد شاه را به اختصار شرح می‌دهم.
سرهنگ باقرخان مویان (حسین مکی ایشان و اعتبار روایت وی را در تاریخ بیست ساله، جلد اول، ص ۲۰۲ معرفی کرده است.) «بیرقدار» کودتاچیان در «روز ۴ حوت (اسفند) ۱۲۹۹ به قصر فرح‌آباد رفته و این نخستین رابط علنی میان شاه و کودتاچیان» بود. سرهنگ باقرخان توضیح می‌دهد «روز چهارم حوت (اسفند) نزدیک غروب با ماموریتی که از طرف سیدضیاء و رضا خان میرپنج» به وی داده شد «به کاخ فرح‌آباد می‌رود و تقاضای تشرف به حضور شاه می‌نماید؛ شاه او را بار می‌دهد.» سرهنگ باقر خان از طرف رهبران کودتا از شاه برای سیدضیاء تقاضای مقام ریاست وزرایی کرد؛ شاه «اندکی تامل کرده و دندان را بر روی لب خود فشار داده و با قیافه گرفته شروع به قدم زدن کرده، گفت؛ بگویید به کابینه حکم را بنویسد.» سرهنگ باقرخان سپس برای رضاخان هم تقاضای لقب سردار سپهی کرد، شاه ناگزیر این را هم پذیرفت، «بگویید بنویسند». (حسین مکی، تاریخ بیست ساله، جلد اول، ص ۲۳۱-۲۲۹) با توجه به چنین شرایط بحرانی است که عبدالله مستوفی تاکید می‌کند؛ احمد شاه «البته چاره‌ای جز تسلیم ندارد.» (عبدالله مستوفی، جلد سوم، ص ۲۱۵)
آقای دکتر غنی‌نژاد به گونه‌ای جریان صدور حکم نخست‌وزیری سیدضیاء را ساده‌سازی می‌کند که گویی هیچ کار خلاف قانون اساسی اتفاق نیافتاده است. وی می‌گوید احمد شاه سیدضیاء را به نخست‌وزیری منصوب کرد، پس از آن سیدضیاء را برکنار کرده و قوام را نصب می‌کند. ایشان تاکید دارند اگر چه فشار خارجی و فشار نظامی وجود داشته، با وجود این نصب سیدضیاء توسط احمد شاه «در چهارچوب مفاهیم حقوقی - سیاسی» بوده و «این کودتا نیست».
پرسش اساسی در این‌جاست: آیا در قانون اساسی مشروطه پیش‌بینی شده بود؛ در شرایطی که پایتخت و کلیه ادارات دولتی (علی‌رغم مخالفت شاه) به اشغال نظامیان در آمده، نماینده نظامیان اشغال کننده، می‌تواند از پادشاه تقاضای مقام ریاست‌وزرایی کند؟ و پادشاه اجازه دارد موافقت کند؟ و اگر موافقت کرد، از نظر حقوقی می‌توان موافقت شاه را، با وجود اکراه، مطابق قانون اساسی تلقی کرد؟ به ویژه اگر بدانیم این نخست‌وزیر کودتا سخت مورد حمایت، بلکه به اعتراف نورمن وزیر مختار انگلیس «آلت دست آن سفارت» بوده است.
روش تاریخنگاری غنی‌نژاد در درجه اول مچ‌گیرانه است
ردیه‌ای بر انکار دو کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در «اَبَر روایت» غنی‌نژاد / مصدق نقطه‌کور و نحس تاریخ معاصر ایران است؟
مقاله اول قسمت ششم

دکتر کریم سلیمانی

به منظور نشان دادن جایگاه انگلیسی‌ها در سازماندهی کودتا به اختصار باید سخن نورمن وزیر مختار انگلیس در تهران به وزیر خارجه کشورش را یادآوری کرد که دستگاه دیپلماسی بریتانیا، سیدضیاء، نخست‌وزیر کودتا را یک آنگلوفیل باسابقه می‌داند: نورمن در سوم اردیبهشت ۱۳۰۰ خطاب به کرزن «شما نیت سیدضیاء را درست نفهمیده‌اید. او در هر مورد با من مشورت کرده است. گاهی باید چیزهایی بگوید یا کارهایی بکند که معلوم نشود آلت دست ما است.» [(FO ۴۱۶/۶۹, Norman to Curzon, ۲۲ April ۱۹۲۱.) به نقل از سیروس غنی، ص۲۳۰]
نورمن در روز بعد در حمایت از سیدضیاء، مجددا به کرزن نوشت «این نخست‌وزیر چون شهرت دارد که انگلوفیل دوآتشه است و صاحب روزنامه رعد است که همه از دیرباز آن را آلت دست این سفارت می‌دانند، می‌باید بخصوص مواظب باشد چنین اتهاماتی به او نچسبد.» [(FO ۳۷۱/۶۴۰۳, Norman to Curzon, ۲۳ April ۱۹۲۱.) به نقل از سیروس غنی، ص۲۳۰] به دلیل حضور پر سر و صدای سیدضیاء در جلوداری کودتا، کابینه او در آن زمان به «کابینه سیاه» شناخته می‌شد، مکی می‌نویسد «همه کس می‌داند که حوادث کودتا در پیرامون نام سیدضیاءالدین طباطبایی دور می‌زند. سید ضیاءالدین عامل اصلی و قهرمان کودتا است.» (حسین مکی، تاریخ بیست ساله ابران جلد اول، ص ۱۴۹ و ص۱۷۹)

مجلس چهارم و چهاردهم و کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
مجلس چهارم شورای ملی که ۲۷ روز پس از سقوط کابینه سیدضیاء، در چهارشنبه ۱۵ شوال ۱۳۳۹ (۱ تیر ۱۳۰۰) شروع به کار کرد، اعتبارنامه نمایندگانی را که به نحوی با شخص سیدضیاء مرتبط بودند، به اتفاق آراء رد اعتبار نمود. از جمله مراجعه شود به مذاکرات مجلس چهارم، جلسه ۴ در ۵ اسد (مرداد) ۱۳۰۰. اعتبارنامه عدل الملک به دلیل همکاری وی با کابینه سیدضیاء به اتفاق آراء رد گردید. هم‌چنین مباحثی که در همین جلسه در اطراف اعتبارنامه سلطان محمدخان (رییس کابینه و سپس معاون وزارت مالیه در دولت سیدضیاء) صورت گرفت، از نظر تاریخی بسییار ارزشمند است. یکی از نمایندگان مجلس، سلطان محمدخان را خطاب قرار داده، می‌گوید «اگر شرکت شدید شما در کودتای سیدضیاء معین شده، باید غیر از محرومیت از نمایندگی متحمل مجازات‌های دیگری بشوید».
همین نماینده که حکومت سیدضیاء را کودتایی و «بر ضد حکومت ملی، بر ضد قانون اساسی» می‌شمارد، می‌گوید «سیدضیاء بر ضد استقلال مملکت (به دلیل نقش انگلیسی‌ها در کودتا) قیام کرد یا نه، بلی کرد. پس اشخاصی را که ما می‌خواهیم از نمایندگی محروم کنیم برای این علل است.» در نهایت نمایندگان مجلس چهارم در جلسه ۴، اعتبارنامه سلطان محمد خان را به جرم «قیام و اقدام بر ضد حکومت ملی، بر ضد قانون اساسی» با مطلق آراء رد کردند. به واقع نمایندگان مجلس چهارم سیدضیاء را نماد ننگی می‌شماردند که در آن زمان بر چهره ملی نشسته بود. آیا دکتر غنی‌نژاد می‌پذیرند؛ مدعا و داوری خود را در خصوص واقعه‌ی سوم اسفند ۱۲۹۹ که «در چارچوب مفاهیم حقوقی-سیاسی کودتا نبوده» را با قضاوت نمایندگان مجلس چهارم، به عنوان مهمترین رکن از ارکان سه‌گانه نظام مشروطه که در تشخیص امور مربوط به زمانه خود، از بالاترین اعتبار برخوردار است، بسنجد؟
همچنین در جلسه سوم و چهارم (۱۶ و ۱۷ اسفند ۱۳۲۲) از مجلس چهاردهم به هنگام بررسی اعتبارنامه سیدضیاء، برای اشاره به واقعه سوم اسفند ۱۲۹۹ بیش از ۹۰ بار از عبارت کودتا استفاده شده است. و بیشتر از همه خود شخص سیدضیاء تاکید داشت که او به همراه رضاخان میرپنج، احمد آقاخان (امیر احمدی)، ماژور مسعود خان کیهان و کلنل کاظم خان، «کودتا» کرده است. هم‌چنین سیدضیاء در بیان خاطرات خود با دکتر الهی، به تکرار از واقعه سوم اسفند ۱۲۹۹ به عنوان کودتا نام می‌برد. (دکتر صدرالدین الهی، سیدضیاء، مرد اول یا مرد دوم کودتا، آمریکا: شرکت کتاب، ۱۳۹۰، اکثر صفحات از جمله ص۳۶)
https://www.tgoop.com/bayane_azadi/3789
روش تاریخنگاری غنی‌نژاد در درجه اول مچ‌گیرانه است
ردیه‌ای بر انکار دو کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در «اَبَر روایت» غنی‌نژاد / مصدق نقطه‌کور و نحس تاریخ معاصر ایران است؟
مقاله اول قسمت هفتم
دکتر کریم سلیمانی

رضاخان: «مسبب اصلی کودتا منم»
علاوه بر سید ضیاء، رضاخان میرپنج در اجرای برنامه کودتا نقش کلیدی داشت. به واقع او خود را بانی اصلی کودتا می‌دانست. به همین دلیل در نخستین سالگرد کودتا «ابلاغیه دوم حوت ۱۳۰۰» را در پنج صفحه منتشر کرد و در پاسخ به «بعضی از جراید مرکزی» که در مقالات خود از «مسبب حقیقی کودتا» بحث می‌کردند، می‌نویسد «آیا با حضور من مسبب حقیقی کودتا را تجسس کردن مضحک نیست؟»
در بخش دیگر از ابلاغیه ادامه می‌دهد «بی‌جهت اشتباه نکنید و از راه غلط مسبب کودتا را تجسس ننمایید. با کمال افتخار و شرف به شما میگویم که مسبب حقیقی کودتا منم ... و از اقدامات خود ابدا پشیمان نیستم.» آخرین فراز از ابلاغیه را با تهدید و اتمام حجت با مطبوعات خاتمه میدهد. هشدار میدهد حال که مسبب اصلی کودتا معلوم گردید، چنان‌چه «در هر یک از روزنامه‌ها از این بابت ذکری بشود به نام مملکت و وجدان آن جریده را توقیف و مدیر و نویسنده آن را هم هر که باشد تسلیم مجازات خواهم نمود.» (غلامحسین میرزا صالح (مترجم) فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی؛ گزارش کنسولگری‌های انگلیس، تهران: نگاه معاصر، ۱۳۸۷، ص ۳۲۹-۳۲۵)

ژنرال ادموند آیرون‌ساید و رضاخان
البته حق با رضاخان بود، زیرا «مسبب اصلی کودتا» خود شخص ایشان بود. بر اساس یادداشت‌ها و خاطرات آیرونساید، مبتکر و طراح کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، گزینه اصلی او (و نه مسبب اصلی)، رضا خان بود و نه سیدضیاء. ولی پیش از پرداختن به یادداشت‌های آیرونساید، گزاره‌ی کوتاهی از محمدتقی ملک‌الشعرای بهار، که یکی از برجسته‌ترین نمایندگان روشنفکری عصر خود و مابعد از خود است، مساله را روشن می‌کند. بهار می‌نویسد، انگلیس به منظور ایجاد یک حکومت مقتدر، کودتا را بوجود آورد و «ژنرال آیرون‌ساید در قزوین جدیترین و فعال‌ترین صاحب‌منصبان را برای همکاری آقا سیدضیاءالدین انتخاب کرد.» سپس با تاکید بر هدف دولت انگلیس در رابطه با ایران ادامه می‌دهد، این دولت «در پی مقصود اصلی و بزرگ خود می‌گردد. احمد شاه را خطرناک می‌داند - هم برای ایران و هم برای خود – و بدش نمی‌آید حالا که قرارداد ۱۹۱۹ از میان رفته است، لااقل حکومتی مقتدر که اهداف آن قرارداد را بتواند تامین کند، بوجود بیاورد.» (محمدتقی ملک‌الشعرای بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، جلد دوم، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۳، ص ۷۲-۷۱)
یادداشت‌های آیرون‌ساید نظر بهار را تایید می‌کند. آیرون‌ساید در یادداشت ۱۴ ژانویه ۱۹۲۱ (۲۴ دی ۱۲۹۹) می‌نویسد «من شخصا معتقدم پیش از این‌که (از ایران) بروم باید بگذاریم این افراد (قزاق‌ها به رهبری رضاخان) روانه شوند.... در واقع یک دیکتاتوری نظامی مشکل ما را حل خواهد کرد و به ما امکان خواهد داد بدون هیچ مشکلی از کشور (ایران) خارج شویم.» (دنیس رایت، انگلیسیان در ایران، ترجمه غلام‌حسین صدری افشاری، تهرا: دنیا، ۱۳۵۷، ص ۱۷۲.) چنانچه در بالا از بهار نقل شد، دولت انگلیس برای تامین منافع خود، به یک حکومت مقتدر و یا به عبارت آیرون‌ساید، به یک «یک دیکتاتوری نظامی» نیاز داشت. دیکتاتوری نظامی را فقط رضاخان میرپنج می‌توانست ایجاد کند و نه سیدضیاء روزنامه‌نگار جوان و کم‌تجربه.
مشخصا در یادداشت‌های آیرون‌ساید در این مقطع هیچ حسابی به روی سیدضیاء باز نشده بود. معلوم است که او را به منظور فریب افکار عمومی جلو انداخته تا چهره‌ی نظامی‌گری تصرف قدرت را تا حدی تلطیف و به آن تا اندازه‌ای شکل مدنی بدهند. از شخص سیدضیاء هیچ‌کاری ساخته نبود. طراحان انگلیسی کودتا مسیر او را هموار کرده تا او نقش موقت (سیاسی) را بازی کند. به همین دلیل است که در روز ورود کودتاچیان به تهران (سوم اسفند)، نورمن وزیر مختار انگلیس در صبح همان روز، به دیدن احمد شاه می‌رود و از او می‌خواهد به درخواست‌های رهبران کودتاچی پاسخ مثبت دهد. شاه آن‌قدر ترسیده بود که نورمن در ضمن گزارش خود به لردکرزن می ‎نویسد «اگر چه او (شاه) ترسیده بود، اما حرفی از فرار به میان نیاورد.» (خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرونساید در ایران، بخش اسناد وزارت خارجه انگلستان، ترجمه، بهروز قزوینی، ص۲۱۱)

https://www.tgoop.com/bayane_azadi/3789
ردیه‌ای بر انکار دو کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در «اَبَر روایت» غنی‌نژاد / مصدق نقطه‌کور و نحس تاریخ معاصر ایران است؟
قسمت پایانی مقاله اول
دکتر کریم سلیمانی

بالاتر ملاحظه شد، در غروب روز ۴ اسفند، سرهنگ باقرخان اولین کسی بود که از طرف نیروهای تازه‌وارد، نزد احمد شاه آمد و حکم نخست‌وزیری برای سیدضیاء و لقب سردار سپهی برای رضا خان گرفت. در حالی‌که آیرون‌ساید و کلنل اسمیت (دنیس رایت می‌گوید اسمیت در کودتا نقش دوم را داشت. دنیس‌رایت، همان، ص ۱۷۴ ) از قبل، قرارومدارها را با رضا خان بسته بودند. آیرون‌ساید در یادداشت ۱۲ فوریه ۱۹۲۱ (۲۳ بهمن ۱۲۹۹) می‌نویسد «با رضاخان گفت‌وگویی داشتم و او را به فرماندهی مطلق قزاق‌های ایرانی گماردم. او قویترین فردی است که تا کنون دیده‌ام. به او گفتم که به تدریج از تحت کنترل من خارج می‌شود.» و از رضاخان قول گرفت «شاه به هیچ‌وجه نباید سرنگون شود. رضا صراحتا قول داد و من با او دست دادم.» (خاطرات سری آیرونساید، ترجمه موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، تهران: رسا، ۱۳۷۳، ص ۳۶۹-۳۶۸)
آیرون‌ساید سپس قرارومدار بالا را به اطلاع وزیرمختار می‌رساند و تاکید می‌کند «برای ما کودتا از هر چیز دیگری مناسب‌تر است.» (خاطرات سری آیرونساید، ۱۳۷۳، ص ۳۷۱) وقتی تهران به اشغال کودتاجیان در آمد، آیرون‌ساید در بغداد بود. در یادداشت روز ۲۳ فوریه ۱۹۲۱ (۴ اسفند ۱۲۹۹) نوشت: «رضا خان در تهران به یک کودتا دست زده ... میل دارم همه مرا طراح کودتا بدانند. تصور می‌کنم من فقط حرفش را زده‌ام.» (دنیس‌رایت، همان، ص ۱۷۴)
آیرون‌ساید در انتهای یادداشت‌های خود، مطلبی را می‌نویسد که سخت گویا است؛ او به واقع به ایران پساقاجار اشاره می‌کند: «آن‌چه ایران به آن احتیاج داشت یک رهبر بود. شاه جوان، تنبل و بزدل بود و همیشه ترس جان خود را داشت. ... او همیشه در آستانه این تصمیم است که به اروپا بگریزد و ملتش را به حال خود رها کند. در آن سرزمین من تنها یک مرد را دیدم که توانایی رهبری آن ملت را داشت. او رضا خان بود.» (خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرونساید در ایران، ترجمه، بهروز قزوینی، ص ۷۹) آیرون‌ساید در این گزاره اخیر، رضا خان را با احمدشاه مقایسه کرده و برای او نقش و جایگاه رهبری کشور ایران را دیده است. بنابراین این پرسش از آقای دکتر غنی‌نژاد قابل طرح است؛ با این همه مستندات روشن که به صراحت اهداف کودتا را که تصرف قدرت تا راس هرم است، پیش‌بینی کرده، باز به این دلیل که شاه را (موقتا) از قدرت خلع نکرده است، کودتا ندانیم؟ آیا واقعه خلع قاجاریه در نهم آبان ۱۳۰۴ خود ادامه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ نبوده است؟
اعتراف تاریخی رضاخان سردار سپه
رضاخان در دوران نخست‌وزیری، با گروهی از بزرگان و پیران اهل سیاست، در مواقعی جلسات مشورتی تشکیل می‌داد. در جلسه‌ای که در خانه دکتر مصدق تشکیل شد، مشیرالدوله، مستوفی‌الممالک، یحیی دولت‌آبادی، مخبرالسلطنه هدایت، تقی‌زاده و حسین علاء حضور داستند، رضاخان جمله‌ای تاریخی به زبان آورد. او گفت: «انگلیس مرا به قدرت رساند، فقط نمی‌دانست با چه کسی طرف است.» (مجله دنیا، تهران، ۱۳۳۱، شماره هشت، ۹۰. به نقل از؛ فرهاد دیبا، دکتر محمد مصدق، سرگذشت سیاسی، ترجمه شیرین کریمی، تهران: نشرنی، ۱۴۰۲، ص۷۳)
یحیی دولت‌آبادی هم، که خود یکی از حاضرین در جلسه مشورتی یاد شده بود، روایت بالا را تایید کرده است. (یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، جلد چهارم، ۱۳۶۲، ص۳۴۳) اعتراف شخص رضاخان سردار سپه، مهر تاییدیه‌ای است، بر آن‌چه که از قول آیرون‌ساید روایت شد.
با توجه به اینکه بانیان اصلی واقعه سوم اسفند ۱۲۹۹ آن را کودتا میدانند و نمایندگان مجلس چهارم نیز به همین ترتیب آن را نه تنها کودتا بلکه آن را اقدامی ضد حکومت ملی، ضد قانون اساسی و به دلیل نقش انگلیسی‌ها در طراحی کودتا، آن را نیز ضد استقلال کشور میدانستند. همچنین منابع اصلی تاریخی، از آن به عنوان کودتا یاد کرده‌اند، به راستی روایت دکتر غنی‌نژاد بر پایه کدام داده‌های تاریخی استوار است؟ مگر اینکه به این نتیجه برسیم: درحالی‌که بیش از یک قرن از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ گذشته است، آقای دکتر غنی‌نژاد در صدد است تا به آن واقعه مشروعیت و قانونیت ببخشد تا از این رهگذر، کودتایی بودن واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را به چالش کشیده و آن را حرکت خودجوش بنامد.
*دکتر کریم سلیمانی دهکردی (دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی)
https://www.khabaronline.ir/news/2047307/%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%BA%D9%86%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D8%B5%D9%88%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C
«نسبت عقل و دین»
(نقدی به دیدگاه جناب مصطفی ملکیان)

🖍بهروز مرادی

آقای مصطفی ملکیان گرامی در سخنانی مجمل بیان فرموده که "پروژه‌ی روشنفکری دینی شکست خورده است."
ایشان با قائل‌شدن تضاد میان دین و عقل چنین مطرح کرده که:
"نمی‌شود بخشی از دین را پذیرفت و بخشی دیگر از آن را رد کرد. روشنفکران دینی با التزام همزمان به عقل و دین مثل یک مرد دو زنه هستند که نه این را می توانند راضی کنند نه آن را و آخرش هم باید در مسجد بخوابند!"
لینک سخنان وی:
(
https://www.tgoop.com/sokhanranihaa/54541).

برخلاف دیدگاه ایشان، قرآن نه تنها تضادی میان اسلام و عقل قائل نگردیده، بلکه حتی بهره‌مندی از عقل و کاربرد خِردِ ریشه‌دار و استوار (اولوالالباب) را لازمه و شرط بنیادین فهم دین عنوان نموده است.

در این راستا، قرآن بویژه در آیه‌ی ٧ از سوره‌ی آل‌عمران، آیات قرآنی را به دو دسته‌ی کلی محکمات و متشابهات تقسیم نموده‌است. "محکمات" همان اصول زیربنایی و قانون اساسی اسلام‌اند؛ مانند راستگویی و گناه‌بودنِ دروغ، صداقت و گناه‌بودن ناراستی، یکرنگی و گناه‌بودن ریاکاری، رعایت حق دیگران و گناه‌بودن ظلم، برابری انسانی و گناه‌بودنِ ستم و تبعیض، عدالت و گناه‌بودنِ بی‌عدالتی و... .

"متشابهات" نیز عبارتند از نسخه‌های پیشنهادی و پیاده‌شده‌ی محکمات در بستر اجتماعی خاص. این نسخه‌ها عمدتاً خود را در قالب احکام اولیه‌ی قرآنی معرفی نموده‌اند.
متشابهات آن بخش از قرآن‌اند که حاوی تجویزات اجتماعی برای مخاطبان مستقیم می‌باشند و طبیعی است که تنها برای همان بافتار اجتماعی نزول وحی (social context) اعتبار داشته باشند. قرآن در آیه‌ی مذکور تصریح نموده که از متشابهات نمی‌بایست پیروی کرد و کسانی که از آیات متشابه قرآن پیروی کنند، دچار کجروی باطنی هستند.

همه‌ی احکام اجتماعی تشریع شده در قرآن، نسخه‌های خاص یک دین تحول‌گرا برای مدیریت و تغییر وضع موجود یک جامعه‌ی دینی در بافتار اجتماعیِ خاصِ زمانی-مکانیِ نزول بوده‌اند. نسخه‌های خاص، قابلیت تعمیم به شرایط زمانی-مکانیِ عام را ندارند و محصور در بافتار نزول می‌باشند و با تغییر طولی و عرضی جامعه می‌توانند نسخ شوند. این کاری به غایت متناسب با خرد بشری است.

از نظر قرآن؛ این امری منطقی و عقلانی است که نسخه‌های اجتماعی یک جامعه‌ی متعلق به چهارده قرن پیش را نمی‌توان برای یک جامعه‌ی قرن بیست‌ویکمی ارائه داد و معتبر دانست، چراکه نسخه‌های مربوط به مسائل اجتماعی همچون سایر جنبه‌های زندگی جمعی تابع عوامل متعددی همچون دانش بشری، علم، سطح تمدن، نوع فرهنگ، ویژگی‌های مردم‌شناختی، هویت جمعی (ملی) و..... وضعیت فعلی یک جامعه می‌باشند.

پذیرفتن عام و به‌کاربردن فرازمانیِ آیات متشابهِ دارای برد زمانی-مکانیِ محدود، موجب کهنه‌سازی گفتمان قرآنی و گرفتارنمودن آن در چمبره‌ی عقب‌ماندگی می‌شود و برای تازه و به‌روزنگاه داشتن گفتمان دین، تعبیه‌کردن وجودی دوبخشی در قرآن امری اجتناب‌ناپذیر و ضروری می‌باشد که قرآن خود چنین نموده است.

به‌همین‌خاطر است که همه‌ی احکام قرآنی همچون احکام مربوط به قطع دست سارق جهت پیشگیری از بزهکاری و امن‌کردن جامعه‌ی مؤمنانِ زمان نزول با عنایت به ویژگی‌های بافتاری همان جامعه پیشنهاد گردیده‌ بودند و با گذشت زمان نسخ می‌شوند و نمی‌توان آنها را در جوامع دیگر اجرا نمود. شیوه‌ی مجازات در هر جامعه را شایسته است افراد دانشمندِ صاحب علم و آگاهی را در راستای سالم‌سازی رفتار اجتماعی و برقراری عدالت با حفظ حقوق و کرامت انسانی بر اساس‌ ویژگی‌های خاص هر جامعه تقریر و تدبیر کنند.

در همین راستاست که شارعِ قرآنی دارایِ عقل کامل با عنایت به حرکت پویای جوامع بشری، سازوکار نسخ آیات و احکام مندرج در آنها را مطرح نموده (ازجمله ر.ش.به: بقره:١٠۶) تا مؤمنان را ازدرافتادن در ورطه‌ی انجماد فکری و مطلق‌انگاری نسبت به آیات محصور در حصارِ بافتار اجتماعی پرهیز دهد و دور کند.

ضمن اینکه "اجتهاد" نیز سازوکاری قرآنی است که بر همین عقل‌ورزی و به‌روزرسانی خردمندانه‌ی گفتمان قرآنی بنیان نهاده شده تا امر استنباط و دریافت از محکمات و متعاقب آن‌؛ بهره‌مندی از متن قرآن، توقف نپذیرد و در بستر زمان نامحدود، پویایی خود را حفظ کند تا بتواند در مسیر حال و آینده‌ی زندگی، توان و امکان همراهی انسان را در پاسداشت راستی، اخلاقی‌زیستن، نیکی و درستکاری داشته باشد.

پس نه‌تنها تضادی میان عقل و دین وجود ندارد، بلکه قرآن حتی کار به‌روزرسانی دین را برعهده‌ی عقل و عقل‌ورزان نهاده است.

                         ٣ خرداد ١۴٠۴

@bayane_azadi
🌿
@drBehrouzMoradi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 این کلیپ را حتما ببینید و درباره آن تأمل کنید
🟥آزمایش همنوایی (Conformity) سالمون (سلیمان) اَش، روانشناس اجتماعی مشهور، یکی از شاخص‌ترین آزمایش‌های روان‌شناسی اجتماعی است که نشان می‌دهد چگونه اکثریت می‌تواند فرد را به پذیرش چیزی وادار کند که خود به نادرستی آن یقین دارد. این پدیده فقط محدود به انتخاب‌های ساده در یک آزمایش علمی نیست؛ بلکه در ابعاد وسیع‌تر، زندگی اجتماعی، تاریخ، باورهای مذهبی و حتی روش‌های علمی را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.
چند نفر در تاریخ بوده‌اند که شهامت ایستادن در برابر موج عظیم اجماع عمومی را داشته‌اند؟ چند نفر حاضر شده‌اند حقیقتی را که یافته‌اند، فریاد بزنند، حتی اگر همه در مقابلشان صف بکشند؟ اما متأسفانه بسیاری، نه از سر تحقیق، بلکه صرفاً به دلیل تبعیت از مشهورات، از شنیدن نظر مخالف برآشفته شده و بدون کوچک‌ترین تأملی، به تکفیر، تجهیل و توهین روی می‌آورند.
نمونه‌ای ساده از این پدیده را در فضای دینی و تاریخی می‌بینیم. یک محقق، پس از سال‌ها پژوهش، به این نتیجه می‌رسد که یک روایت یا یک کتاب تاریخی جعلی است. اما چون این دیدگاه برخلاف نظر رایج است، از بیان آن خودداری می‌کند.

@bayane_azadi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به این مناظره دقت کنید که چگونه حجت الاسلام اکبرنژاد به روشنی و با زبان ساده به دکتر بیژن عبدالکریمی می گوید حمایت های تضمینی جمهوری اسلامی ایران از حماس موجب نابودی غزه شد
@bayane_azadi
در نقد انکار دو کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در «اَبَر روایت» غنی‌نژاد (مقاله دوم)
سخنان غیرعلمی غنی نژاد درباره کودتا / طرح آمریکا ؛بزرگنمایی حزب توده برای کودتا در ایران / تنزل علم در ابرروایت غنی نژاد
کریم سلیمانی دهکردی

در این بحث کوشیده‌ام با طرح یک بحث نظری، ناکارآمدی تعریف آقای دکتر غنی‌نژاد از کودتا، برپایه شورش بر علیه رئیس کشور، را نشان دهم. همچنین به این واقعیت اشاره شد که در نظام‌های سیاسی مدرن به دلیل توازن قدرت در سطح قوای سه گانه کشور، اساسا عبارت Head of State به عنوان رئیس کشور، فاقد وجاهت حقوقی است. به همین دلیل به عنوان نمونه به موقعیت قانونی رئیس جمهور آمریکا توجه کردم؛ که می‌شود او را حتی با دست‌بند به دادگاه برد، امری که در نظام شاهنشاهی ایران، تصور آن هم امری محال بوده است. بنابراین آقای دکتر غنی‌نژاد در دنیای مدرن نباید درپی یافتن رئیس کشوری باشد، که بتوان تعریف خود از کودتا را بر آن، بنا نهد.
گروه اندیشه: مطلب زیر قسمت دوم پاسخ به دکتر موسی غنی نژاد به قلم دکتر کریم سلیمانی دهکردی (دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی) است. قسمت نخست، به نقد اندیشه های دکتر موسی غنی نژاد در باره کودتای سوم اسفند می پردازد [به بهانه ی انتشار یک گفت و گو با دکتر غنی نژاد در روزنامه ی دنیای اقتصاد، شماره ۶۲۳۶، ۷ اسفند ۱۴۰۳]. سلیمانی با تحریر مقاله ای انتقادی اما فکت محور و محققانه «روش تاریخ‌نگاری» غنی‌نژاد را نقد می کند و معتقد است که غنی‌نژاد با استفاده از روشی مچ‌گیرانه، تقلیل‌گرایانه، ابهام‌آمیز و با دستکاری جزئیات تاریخی (زمان‌پریشی و مفهوم‌پریشی)، روایتی پریشان از تاریخ معاصر ارائه دهد. سلیمانی در قسمت دوم که در زیر از نظرتان می گذرد به نقد دیدگاه غنی‌نژاد درباره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می‌پردازد. نویسنده، با رد تعریف محدود و کلی غنی‌نژاد از کودتا (شورش علیه رئیس کشور)، استدلال می‌کند که همکاری شاه با قدرت‌های خارجی و نظامیان برای سرنگونی دولت ملی مصدق، مصداق بارز کودتا است. سلیمانی همچنین به بررسی نقش حزب توده در وقایع ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ می‌پردازد و با نقد دیدگاه علی میرفطروس که نقش محوری و تعیین‌کننده‌ای برای حزب توده در ایجاد "توهم کودتا" برای مصدق قائل است، نشان می‌دهد که اطلاع‌رسانی درباره کودتا به مصدق منحصر به حزب توده نبوده و بزرگنمایی نقش این حزب ابزاری برای توجیه مداخله خارجی بوده است. در نهایت، نویسنده به بررسی ادعای جدید غنی‌نژاد مبنی بر "کودتای مصدق" در واکنش به فرمان عزل شاه می‌پردازد که در بخش بعدی مقاله به آن پاسخ خواهد داد. در نهایت مقاله قصد دارد نشان دهد که تلاش غنی‌نژاد برای نسبت دادن کودتای ۲۸ مرداد به اقدامات مصدق و حزب توده، مبتنی بر تعریفی ناکارآمد از کودتا و تحریف واقعیات تاریخی است. نویسنده با استناد به شواهد تاریخی و تحلیل‌های تخصصی، بر کودتا بودن ۲۸ مرداد با نقش‌آفرینی مستقیم شاه و قدرت‌های خارجی تاکید می‌کند و روایت‌های مخالف را به چالش می‌کشد. این مقاله تحقیقی در زیر از نظرتان می گذرد:
****
khabaronline.ir/xnw85
گزیده هایی از بحث نظری مقاله دوم
اثر دکتر کریم سلیمانی
در قسمت نخست و دوم مقاله حاضر تصمیم دارم نگاه دکتر غنی‌نژاد درباره رخداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، که آن را صرفا یک حرکت خودجوش می‌شمارد، مورد بررسی و نقد قرار دهم. انکار ایشان در کودتایی بودن رخداد ۲۸ مرداد متکی بر یک تعریف ساده، ولی به شدت کلی، از مفهوم کودتا است.
آقای دکتر غنی‌نژاد چنان‌چه روش معمول ایشان در ساده سازی رخدادهای تاریخی است، در ساخت مفهوم کودتا نیز به چنین شیوه‌ای عمل کرده است. می‌گوید «در کودتا باید حرکتی علیه رئیس کشور انجام شود. ... رئیس کشور منظور آن چیزی است که در انگلیسی به آن هد آو استیت (Head of State) می‌گویند.... استیت واحد سیاسی کشور را می‌گویند که اعم از دولت و ملت و جامعه مدنی و مذهبی و حکومت است. بنابراین هر کشوری در دنیا رئیسی دارد که در نظام‌های مشروطه، رئیس کشور، همان شاه است؛ پادشاه مشروطه. در نظام‌های جمهوری، رئیس جمهور است.» (دکتر غنی‌نژاد روزنامه دنیای اقتصاد ۷ اسفند۱۴۰۳) بنابراین مطابق با باور دکتر غنی‌نژاد رئیس کشور، رئیس « دولت و ملت و جامعه مدنی و مذهبی و حکومت » است. در کدام یک از دموکراسی‌های امروز، رئیس جمهور از چنین حوزه اختیارات گسترده‌ برخوردار است؟ مگر صرفا در پادشاهی‌های مستبد با اختیارات فراقانونی و یا نظام‌های سوسیالیستی سابق.
تعریف آقای دکتر غنی‌نژاد از کودتا آن‌قدر کلی است که گویی این تعریف، جهان‌شمول بوده و می‌شود همه انواع کودتا در ایران و جهان را در چارچوب آن تعریف کرد. حال اگر کودتا، طبق تعریف دکترغنی‌نژاد، صرفا به این معناست که براساس آن؛ نظامیان، علیه پادشاه قیام کنند، لطفا بفرمایید محمد علی شاه قاجار که با کمک قزاق‌ها مجلس اول را به توپ بست، و نظام مشروطه را اگر چه به طور موقت تعطیل نمود، این واقعه را چه بنامیم؟ اگر کودتا نیست، پس باید به این نتیجه رسید که در چارچوب تعریف آقای دکتر غنی‌نژاد، پادشاه، حتی اگر پادشاه مشروطه باشد، اجازه دارد بر علیه ارکان دیگر حاکمیت، لشکرکشی کند. پرسش اساسی از ایشان: جایگاه این عمل پادشاه در قانون اساسی مشروطه چگونه تعریف شده است؟ قطعا قانون اساسی مشروطه بمباران مجلس شورای ملی و دستگیری، شکنجه و اعدام برخی از نمایندگان و رجل سیاسی را برای پادشاه پیش‌بینی نکرده بود. بنابراین اگر آن را کودتا بنامیم که بود، تعریف آقای دکتر غنی‌نژاد از کودتا را نقض می‌کند، چون این پادشاه نیست که مورد هجوم قرار گرفته، بلکه شخص شاه، با کمک نظامیان بر مجلس که رکن اساسی مشروطه بود، قیام کرده است. این رخداد به ما اجازه می‌دهد که در واقعه ۲۸ مرداد همکاری شاه با دولت امریکا و انگلیس، به اضافه بخشی از نظامیان متمرد برای سرنگونی دولت ملی مصدق را کودتا بنامیم. حقیقتی که بانیان اصلی، همگی بر کودتا بودن آن اعترافات صریح کرده‌اند.
دکتر سهراب یزدانی در فصل یکم از کتاب «کودتاهای ایران» به شرح و بسط نظریه های مربوط به کودتا و مصادیق تاریخی آن‌ها در کشورهای مختلف پرداخته است. ایشان در این اثر موفق خود در فصل آخر به تطبیق کودتاهای ایران با نظریات موجود در فصل اول می‌پردازد. دکتر یزدانی در فصل اول با بررسی انواع تئوری‌های کودتا، به یک نمونه از آن‌ها، نظریه «رُزمری اوکین» اشاره دارد که با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ (البته اگر از دخالت ژنرال آیرون‌ساید صرف‌نظر کنیم) شباهت تام دارد؛ نوع کودتای «پادگانی»، که از ویژگی‌های آن «تاخیری» یا «زمان‌بَر» بودن است. به این «معنا که نیروی نظامی توطئه‌گر در دوره‌ای، از چند ماه گرفته تا چند سال، قدرت رئیس کشور را خُردخُرد می‌جود و ذره ذره از بین می‌برد.» چنان‌چه در «اندونزی نظامیان در اکتبر ۱۹۶۵ قدرت را به دست گرفتند، اما رئیس جمهور احمد سوکارنو را ساقط نکردند. سرانجام در مارس ۱۹۶۷ او را کنار گذاشتند و رهبر کودتا، ژنرال سوهارتو، مقام او را به دست آورد.» (سهراب یزدانی، کودتاهای ایران، تهران: نشر ماهی، ۱۳۹۵، ص ۲۵-۲۳ و نیز ص۳۹۳)
آقای دکتر یزدانی پس از بررسی و مقایسه نطریه‌های کودتا، کودتاهای ایران؛ کودتای محمدعلی شاه علیه مجلس اول؛ کودتای دولت صمصام‌السلطنه بختیاری با همراهی ناصرالملک، نایب‌السلطنه، علیه مجلس دوم، و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را از نوع «درون‌حکومتی» می‌داند. به این معنا که: «در این نوع کودتا، مدعی قدرت سیاسیِ فراقانونی کسی نیست جز رئیس حکومت. ... آنچه (کورتسیو) مالاپارته درباره کودتا در نظام‌های مشروطه می‌گوید در عرصه سیاست ایران رخ داد. به نوشته او، اگر در سلطنت مشروطه کودتایی بشود، "کودتا کننده حتما یک درباری است. آن هم یک درباری صد در صد درباری صفت."» (سهراب یزدانی، کودتاهای ایران، ص ۳۹۰-۳۸۹)
@bayane_azadi
بی‌سوادترین رئیس جمهور دنیا
✍️احمد فعال
از زمان انتخاب شدن رئیس جمهور دوره چهاردهم، اینقدر صبر کردیم تا دو حرف حساب بشنویم، و یا لااقل بعضی از حرفهایی که سوهان بر اعصاب جامعه می‌کشید نشنویم، نشنیدیم و شنیدیم. مثل اینکه هرقدر زمان بیشتر می‌گذرد بیشتر متوجه می‌شویم که رئیس جمهور دوره چهاردهم، از همه رئیس جمهوری‌های پیشین هیچکاره‌تر و دانش سیاسی و مدیریتی ایشان از همه کمتر است. به خاطر می‌آورید که نخستین روزهای انتخاب شدن پزشکیان به ریاست جمهوری، در بسیاری از شبکه‌های اجتماعی ایشان را به عنوان باسوادترین رئیس جمهور معرفی می‌کردند. دانش سیاست و سیاست‌ورزی با حرفه پزشکی فرق دارد. پزشکان و جراحان، دانش قابل تحسینی در حوزه طبابت دارند، اما دانش آنها ربطی به سیاست‌ورزی ندارد. ای بسا یک پزشک حاذق، در حوزه سیاست و سیاست‌ورزی کاملاً بی‌اطلاع باشد، و اگر در این حوزه وارد شود، او نه یک فرد با سواد، بلکه یک فرد بی‌سوادی تلقی خواهد شد. چنانچه یک سیاستمدار و یا یک فیلسوف سیاسی، اگر بخواهد در حوزه پزشکی و یا مهندسی وارد شود، یک فرد بی‌سوادی تلقی خواهد شد. از این حقیقت هم نباید چشم پوشی کرد که بسیاری از پزشکان و مهندسان وجود دارند، و همواره وجود داشته‌اند که در سیاست و علوم سیاسی افراد بسیار با دانش و با اطلاعی هستند. اما حرف اصلی این است که معیار سواد و بی‌سوادی در سیاست‌ورزی، دانش‌هایی مانند پزشکی، مهندسی و ریاضی نیست.
اما برگردیم به بحث اصلی درباره ریاست جمهوری دوره چهاردهم. آقای پزشکیان یک امتیاز مثبت نسبت به دو دوره ریاست جمهوری که بر عهده اصول‌گرایان بود، دارد. در دو دوره مورد اشاره، رؤسای جمهوری شش ماه که می‌گذشت، تصویری از پیشرفت‌های اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی ارائه می‌دادند، و حتی تصویری از جایگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در جهان، که گویی شق‌القمر کرده‌اند. آنچنان که تمام عالم از شنیدن و دیدن این همه پیشرفت‌های محیرالعقول به حیرت می‌ماندند. تصویری کاملا جعلی، بدون اعتنا به تمام واقعیت‌های موجود در ایران و جهان. تا این لحظه دستکم اینجانب چنین تصویری را از دوره جدید ریاست جمهوری ندیده است.
صداقت آدمیان زمانی که با دانش، علم و درک واقعی زندگی اجتماعی همراه نباشد، می‌تواند به ابزار آلت دست شدن تبدیل شود. مردم به عینه مشاهده می‌کنند که ریاست جمهوری در اساسی‌ترین مسائل کشور هیچ‌کاره است. نمونه‌اش همین مذاکرات مربوط به برنامه اتمی ایران، حتی بعید می‌دانیم وزیر خارجه گزارش مذاکرات خود را نزد ریاست جمهوری بیاورد، و یا درباره چند و چون مسائلی که باید مطرح شوند، از ریاست جمهوری نظرخواهی کرده باشد. به یاد داشته باشید، در دوران محمد رضا شاه پهلوی هم وزیر خارجه هرگز گزارش‌های خود را نزد نخست وزیر نمی‌بردند، بلکه یک راست نزد شاه می‌بردند. کاتوزیان از قول رمزی عطایی نقل مي‌کند: «مي‌دانید وزیران مستقیم پیش شاه مي‌رفتند. من هم در مقام فرمانده نیروی دریایی کارهایم را مستقیم پیش شاه مي‌بردم. معاونان وزارتخانه نیز کارهایشان را مستقیماً پیش شاه مي‌بردند. در نتیجه نخست وزیر دور زده مي‌شد، رئیس ستاد مشترک دور زده مي‌شد. سلسله مراتب در ایران به هیچوجه رعایت نمي‌شد».
اظهارنظرهای رئیس جمهور پزشکیان کاملا خالی از هر نوع ساده‌ترین تحلیل از وضعیت داخلی کشور و اوضاع سیاست در روابط بین الملل است. ادبیات ایشان، همان ادبیات آخرت الزمانی افراطی‌هایی است که با اوهامات تنها اقلیتی از طرفداران خود را خطاب قرار می‌دهند. مثل اینکه بگویند، با کمک مردم همه مشکلات را حل می‌کنیم، ما و همه شیرزنان ما و نخبگان ما و آنهایی که غیرت و مردانگی دارند در مقابل هیچ قلدری سرخم نخواهند کرد، ما به هیچکس دل نخواهیم ساخت، چه آنها بخواهند صلح بکنند و چه نکنند این مملکت را خواهیم ساخت، طولی نخواهد کشید که همه این مشکلاتی که در برق و آب و گاز ایجاد کرده‌اند، حل خواهیم کرد. اما رئیس جمهور نمی‌گویند: با کدام مردم و یا نخبگانی که بیش از 80 درصد آنها با وضع موجود و ارزش‌های حاکم مخالف، که چه عرض کنم دشمنی دارند، و با کمتر از 20 درصدی که با شخص شما مخالف هستند، چگونه می‌خواهید مسائل را حل کنید؟ با کدام سرمایه گذاری؟ با کدام تجارت خارجی؟ با کدام سیاست خارجی؟ با کدامیک از صدها و هزاران نخبه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که کلهم جمیعاً صلوات از بدنه اداری و مدیریتی کشور حذف شده‌اند؟

برای آگاهی از تحلیل‌های نظری در سیاست و جامعه شناسی به کانال بیان آزادی بپیوندید
https://www.tgoop.com/bayane_azadi
*از خردمندی مهندس بازرگان* تا خودتعطیلی اخوان المسلمین مصر

شهسوار صادقی

در خبرها آمده: گروه اخوان المسلمین در بیانیه‌ای اعلام کرد که خود را منحل کرده و به فعالیت سیاسی و سازمانی خود پایان می‌دهد، و حمایت خود را از دولت مصر و نهادهای آن در "مرحله‌ای جدید از ساخت و ساز " اعلام می‌دارد. از این دست خبرهای شگفت انگیز نیم قرن اخیر در جهان اسلام  کم نیست  که عمدتا ماهیت عبور از ساحت ایدئولوژی اعم از نقاب‌دار  و بی‌نقاب به عالم  واقع گرایی دارد. اما در این میان این اعلامیه یادآور  تجدید نظرطلبی مهندس بازرگان است  که  بیش از نیم قرن برای  برپایی حکومت دینی و تلفیق دین و  دولت تلاش کرد، اما در پایان عمر با شهامت به پای تاول‌زده‌ی خود نگاه کرد و اعلام کرد؛ مسیر طی شده اشتباه بوده است. بازرگان به عنوان یک اندیشمند و متفکر معاصر، در سال‌های پایانی عمر با خردمندی  به این موضوع می‌اندیشید که "چرا موضوع حکومت و مدیریت جامعه در چارچوب آیۀ بعثت و رسالت انبیای الهی تصریح نشده است؟

حاصل این تجدیدنظر، سخنرانی او در جشن مبعث سال 1371 انجمن اسلامی مهندسین بود، تحت عنوان «آخرت و خدا: تنها برنامۀ بعثت انبیاء»
این نگرش، اصل پذیرفته شده از سوی برخی متولیان دین در مورد «لزوم حکومت برای ایجاد جامعۀ توحیدی» را خدشه‌دار ساخت و حکومت پیامبران را مقوله‌‍ای جدا از رسالت آنان معرفی کرد." بیان این اندیشه موجب ابراز عکس‌العمل‌هایی از سوی مدافعان «حکومت دینی» گردید، ولی در نهایت مهندس بازرگان را همچنان در تبیین این تفکر نوین پابرجا ساخت. بی‌گمان بین اندیشه  رادیکال و بنیادگرای  حسن البنّا  مؤسس اخوان‌المسلمین مصر  با  اندیشه‌ی  مسالمت ‌جوی مهدی  بازرگان رهبر نهضت آزادی ایران  تفاوت زیاد است. اما هر دو در تمنای حکومت دینی  بودند و سرانجام  پیروان حسن‌البنا به همان نقطه‌ای رسیدند که مهندس بازرگان  34 سال قبل رسید، و این رسیدن  گرچه دیر هنگام  بود، اما  نشانه‌ی خردورزی، ستودنی و درس‌آموز است.  ۱۴۰۴/۳/۵

توضیح کانال بیان آزادی:
خیلی بیشتر از ۳۴ سال پیش مرحوم بنی صدر از دولت لائیسیته دفاع کرد، یعنی دولتی خنثی و بدون مرام.
امروز هم تا آنجا که در اطلاع ماست سالیان دور است که هیچ اندیشه ورز دینی از حکومت دینی دفاع نمی کند.
اخوان المسلمین هم از آغاز تاسیس مسیر مختلف و فراز و نشیب های مختلفی را پشت سرگذاشته است. اخوان تا قبل از ۱۸۸۹ هیچگاه یک جریان افراطی نبود، نپذیرفتن پیروزی جبهه نجات اسلامی در انتخابات الجزایر از سوی دولت وقت، و حمایت دول غرب از دولت الجزایر، جبهه نجات اسلامی و اخوان مسلمین را به سمت افراط گرایی کشاند. محتملا بیانیه اخوان المسلمین در واکنش به این دوره دوم مشی سیاسی خود بود.
بیانیه ای که دیر یا زود توسط حماس صادر خواهد شد. تنها اگر قدرت های خارجی هم در راستای این بیانیه ها عمل کنند. و الا اگر مطابق نظر گراهام گریشت افسر بازنشسته سیا، و ماموریت موسسه آمریکن اینترپرایز بنا براین نباشد که از بنیادگرامی اسلامی در پنهان دفاع کنند، تا امکان تقویت جریان اصلاحات دینی را از بین ببرند.

@bayane_azadi
2025/05/29 00:50:02
Back to Top
HTML Embed Code: