Telegram Web
وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۱۵

(مرحوم سیدمحمد شیرازی و تعلیق قانون عقوبات اسلامی تا تحقق دیگر جوانبِ حکمرانی در جامعه)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۰۴


مرجع فقید سیدمحمد حسینی شیرازی می‌گوید:

عدم إجراء الحدود فی هذا الزمان.
الظاهر أن فی مثل هذا الزمان الذی لم یطبق الاسلام بکامله لا تجری الحدود علی ما فصلناه فی بعض کتبنا، والذی یبدو للنظر -و ان کان اللازم فی هذا الباب الرجوع الی شوری الفقهاء المراجع- أن علی الدولة الاسلامیة أن ترجئ العقوبات الی التأدیب بالسجن و نحوه مما یصلح أن یکون رادعا لعدة سنوات إلی أن یطبق الإسلام فی کافة جوانبه الاقتصادیة والاجتماعیة و السیاسیة و غیرها، فان رسول‌الله لم یطبق قانون العقوبات إلا بعد تطبیقه الإسلام فی المدینة المنورة کاملاً، و بعد قلع اسباب الفساد و جذوره. قال تعالی: "ولا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها وادعوه خوفاً و طمعاً إنّ رحمة الله قریب من المحسنین". و عن حفص بن غیاث قال سألت أباعبدالله من یقیم الحدود السلطان أو القاضی ؟ قال: "إقامة الحدود إلی من إلیه الحکم"
(فقه العولمة، دراسة إسلامية معاصرة ج ۱ ص ۲۸۵) "اینجا"

ترجمه:
عدم اجرای حدود در زمان فعلی.
ظاهر این است که در زمان فعلی که اسلام به طور کامل اجرا نمی‌شود، حدود جاری نمی‌گردد. آنچه به نظر می‌رسد ،گرچه در این باب لازم است به شورای فقها مراجعه شود، این است که دولت اسلامی، عقوبات را برای چند سال به تأخیر بیندازد ،و [به جای آن] با زندان و مانند آن از اموری که می‌توانند بازدارنده باشند، تأدیب صورت گیرد، تا [ابتدا] اسلام در همه‌ی جوانب اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و دیگر ابعادش پیاده و محقق شود [و سپس در چنان بسترِ بی‌عذری سراغ عقوبات و حدود و مجازات‌ها رود] رسول‌الله (ص) نیز تنها پس از تطبیق و پیاده‌سازی کامل اسلام در مدینه منوره و ریشه‌کن کردن همه اسباب و ریشه‌های فساد، قانون مجازات‌ها را اجرا کرد. ذات باری‌تعالی می‌فرماید «در زمین از پسِ اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است». در روایت از حفص بن غیاث می‌گوید: از اباعبدالله [امام جعفر صادق] پرسیدم: چه کسی اقامه حدود می‌نماید؛ سلطان یا قاضی؟ فرمود: اقامه حدود به دست کسی است که حکم به دست اوست》.


چنان‌که ملاحظه شد مطابق این نقل، نه فقط فلان حکم شرعی بلکه کل حدود و عقوباتِ شرعی منوط به اجرای اسلام در تمام جوانب اقتصادی و اجتماعی و سیاسیِ آن در جامعه بوده و یعنی بسترها برای یک زندگی سالم باید فراهم باشد و عذر و بهانه‌ای برای ارتکاب گناه وجود نداشته باشد.
گفتنی است این نظر غیر از نظریه تعطیلی حدود در زمان غیبت معصوم است.

برای شرحی مرتبط با این دو نظریه به کتاب قواعد فقه ج ۴ ص ۲۹۲ اثر فقیه سیدمصطفی محقق داماد رجوع شود.
https://www.tgoop.com/baznegari/1540
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید

توقیف فیلم به‌یاد ماندنیِ بازمانده و واکنش رهبری:

من در این فیلم بی‌حجابی ندیدم》؛ این یعنی این‌که تو چگونه نگاه بکنی (: همایون اسعدیان)

منبع ویدئو:
کانال بیسیمچی مدیا (: نظر جالب رهبر انقلاب در مورد فیلمی که بخاطر بی حجابی توقیف شد/ روایت همایون اسعدیان در مورد توقیف فیلم «بازمانده» بخاطر بی‌حجابی بازیگر آن "اینجا").

کانال بازنگری | ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۰۴
https://www.tgoop.com/baznegari/1541
وابستگی حکم شرع/فقهی به زمان و مکان بخش ۱۶

(محقق داماد و بنای عقلا الآن!)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۰۵


آیا ربودن ناموس غیر مسلمان‌ها از بلادشان، همچنان مقبول فقهاست؟

فقیه سیدمصطفی محقق‌داماد:
《در منهاج الصالحینِ آیت‌الله خویی یک روایت هست: زید نخّاس یک برده‌فروش است، هرچه روایت کرده راجع به برده نقل کرده. از .. [امام کاظم] سؤال کرد که: "آقا من برده فروشم، یک کشتی کنیز می‌آورند، می‌خرم، می‌فروشم، نزدیکی می‌کنم، اینها حلال است یا حرام؟ می‌دانم در جنگ نگرفته‌اند، دزدیده‌اند. امام فرمود: لا بأس [اشکال ندارد] بخاطر اینکه از کشور کفر به دارالاسلام آمده است". فتوا داده شده که این علت به هر زن کافر دیگری هم تعمیم داده می‌شود. مصلحت را کلان نگاه کنیم چون پای آبروی دین در خطر است. اگر مستند یک فتوا آخرش بر می‌گردد به روایت خبر واحد، ما به دلیل اینکه خبر واحد مستندش بنای عقلاست به آن حجیت دادیم، آیا بنای عقلا الآن این را تأیید می‌کند؟ بیاییم در منابع فقه، مصلحت اندیشی کنیم. اینجا یک جنبه عبادی شخصی نیست، پای حقوق بشر در میان است》 "اینجا"


منهاج الصالحین خوئی:
إذا كان المسلمون قد أسروا من الكفّار المحاربين في أثناء الحرب، فإن كانوا إناثا لم يجز قتلهنّ كما مرّ. نعم يملكوهنّ بالسبي و الاستيلاء عليهنّ، و كذلك الحال في الذراري غير البالغين، و الشيوخ و غيرهم ممن لا يقتل، و تدلّ على ذلك -مضافا إلى السيرة القطعيّة الجارية في تقسيم غنائم الحرب بين المقاتلين المسلمين- الروايات المتعدّدة الدالّة على جواز الاسترقاق حتى في حال غير الحرب، منها معتبرة رفاعة النخاس، قال: قلت لأبی‌الحسن (ع): إنّ الروم يغيرون على الصقالبة فيسرقون أولادهم من الجواري و الغلمان، فيعمدون على الغلمان فيخصونهم ثم يبعثون بهم إلى بغداد إلى التجار، فما ترى في شرائهم و نحن نعلم أنّهم قد سرقوا و إنّما أغاروا عليهم من غير حرب كانت بينهم؟ فقال: «لا بأس بشرائهم،إنّما أخرجوهم من الشرك إلى دار الإسلام» (ج ۱ ص ۳۷۳ و ۳۷۴) "اینجا".
https://www.tgoop.com/baznegari/1542
وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۱۷

(مرجع مکارم شیرازی و توسعه در مفهوم معاهَد: تبدیل شدن آتش‌بسِ موقت به همزیستی دائم با غیر مسلمان‌ها)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۰۶


از دیدگاه فقه سنتی کافران (غیر مسلمان‌ها) به دو گروه کلی و در کنارش چند گروه فرعی و موقت تقسیم می‌شوند:
دو گروه اصلی و کلی عبارتند از: کافر حربی و کافر ذمی.
کفار ذمی آن دسته از اهل کتاب را گویند که تسلیم سپاه مسلمانان شده و بلادشان با پرداخت جزیه، تحت قیمومیت و زیر پرچم حکومت اسلامی زندگی می‌کنند.
کفار حربی، سایر نامسلمانانی هستند که در برابر سپاه مسلمانان نه حاضر به پذیرش اسلام شوند و نه تن به جزیه و قیمومت دهند که حکم‌شان تهاجم و قتل و بردگی است.

و اما گروه‌های فرعی کفار عبارتند از معاهَد، مهادن و مستأمن.
معاهَد جوانمردانی هستند که در برابر صف‌آرایی لشکر مسلمانان نه مسلمان می‌شوند و نه تحت قیمومیت درمی‌آیند ولی جانانه از سرزمین و مردم و ناموس‌شان دفاع می‌کنند و لشکر مسلمانانِ مهاجم را وادار به آتش‌بس می‌کنند

موقت بودنِ آتش‌بس
عموم فقهای متقدم و متأخر قائلند که آن آتش‌بس باید موقت و حداکثر سه ماهه باشد و در این مدت باید به تجهیز و افزایش توان بپردازند تا تهاجم را از سر گیرند. آنان البته می‌گویند که در این مدت جان و مال و نوامیس کفار یادشده که کافر معاهد (: دارای عهد و پیمان با مسلمانان) نامیده می‌شوند مصون و محفوظ است.

توسعه در مفهوم معاهد
اما مرجع مکارم شیرازی به درستی مفهوم معاهد را وسیع‌تر دانسته و آن را (با تکیه بر استنادات قرآنی و..) از آتش‌بس موقت میان دو طرفِ مسلمان و کافرِ در حال جنگ، به معاهده و پیمان‌نامه میان هر کشور مسلمان با هر کشور غیر مسلمان (حتی اگر اهل کتاب هم نباشند) منتقل می‌کند که محدود به سه ماه نبوده و می‌تواند دائمی باشد. و به این ترتیب جان و مال و ناموس تمام بلاد غیر مسلمان که امروزه در قالب تبادل سفیر با کشورهای اسلامی عهد و پیمان دارند (و نیز حتی کفار مهادن و بی‌طرف ولی بی‌آزار) مصون و محفوظ بوده و مسلمین چه فردی چه جمعی حق تعرّض به آنان را ندارند

نتیجه این‌که ایشان برخلاف عموم فقهای سنتیِ گذشته کفار را نه به دو گروه اصلی بلکه به چهار گروه اصلی تقسیم می‌کند و یعنی آن دو گروه فرعی را نیز با تفسیری قرآنی داخل در گروه‌های اصلی (و برای همیشه مصون از تعرّض جانی و مالی توسط مسلمین) می‌داند

سخن ایشان:
《پرسش: آیا در تقسیم متعارف کافر به ذمّى و حربى که غیر ذمى را حربى مى‌دانند مى‌توان به همۀ احکام آن ملتزم شد که کفّارى که در حکومت جمهورى اسلامى هستند، ذمى و بقیه در هر کجاى دنیا که باشند حربى باشند و همه اقدامات دربارۀ کافر حربى درباره آنان جایز باشد، یا حربى اختصاص دارد به حالت محاربه، و در غیر حالت جنگ، قسم سومى داریم که نه ذمّى و نه حربى است و جان و مال و عرض آنان که در جنگ نیستند محترم است؟
پاسخ: کافر، قسم سوم و چهارمى نیز دارد و قسم سوم آن کافر معاهد است و بسیارى از دول امروز که با ما روابط سیاسى دارند و با ما در حال جنگ نیستند مصداق آن محسوب مى‌شوند و مادام که به نحوى از اَنحا با مسلمین وارد محاربه نشوند همه چیز آن‌ها و جان و مال‌شان محترم است زیرا طبق تعهداتى که از طریق روابط سیاسى و قوانین پذیرفته‌شدۀ بین‌المللى با آنان داریم داخل در معاهد هستند. در ضمن باید توجه داشت که کافر معاهد برخلاف آن‌چه بعضى گفته‌اند زمان محدودى ندارد و شامل اهل كتاب و غیر اهل كتاب نیز مى‌شود… قسم چهارم کفارى هستند که نه جزء کفار ذمى مى‌باشند و نه معاهد و نه حربى و در واقع در بى‌طرفى کامل نسبت به مسلمین به سر مى‌برند که مى‌توان آن‌ها را کفار بى‌طرف نامید که در دو آیه از قرآن به وضع آن‌ها اشاره شده است در سوره ممتحنه آیه۸ مى‌فرماید: (لا ینهاکم الله عن الذین لم یُقاتلوکم  فى الدّین و لم یُخرجوکم من دیارکم اَن تَبرّوهم و تُقسطوا الیهم انّ الله یحبّ المُقسطین) و سوره نساء آیه۹۰ بعد از اشاره به کفار حربى مى‌فرماید: (اِلّا الذین یَصِلون الی قوم بینکم و بینهم میثاق اَو جاءُوکم ما حَصِرت صدورهم اَن یُقاتلوکم اَو یُقاتلوا قومَهم ... فاِن اعْتزلوکم فلَم یُقاتلوکم و الْقَوا الیکم السَّلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلاً)... کافر بى‌طرف هم، جان و مال و ناموسش محفوظ است...
پاسخِ [دوم]: کفار به چهار گروه تقسیم می‌شوند: گروه اول: کفار ذمی ... گروه دوم: کفار معاهَد: کفاری که خارج از کشورهای اسلامی هستند ولی با مسلمانان عهد و پیمان دارند و در زمان حاضر، مبادله سفیر و کاردار و مانند آن نوعی عهد و پیمان محسوب می‌شود. مسلمانان با این گروه نیز با مسالمت و رعایت حقوق یکدیگر مراوده می‌کنند. گروه سوم: کفار مهادِن ... گروه چهارم: کفار محارب: کفاری که در حال جنگ با مسلمانان هستند.. ولی نباید جز به .. مهاجمین آن‌ها ... آسیب رساند..》منبع "اینجا" و "اینجا"
T.me/baznegari/1543
بدون شرح



کانال بازنگری | ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۰۶
T.me/baznegari/1544

منبع "اینجا" و "اینجا"
.

رگه‌های طالبانی در حاکمیت تحریر الشام پیرامون زنان!!؟؟

عبیده ارنائوط سخنگوی دولت حاکم بر دمشق (تحریر الشام):

هنوز برای انتصاب زنان در سمت‌های وزارتی یا پارلمانی زود است؛ «ویژگی‌های زیستی و روانی زنان»، آنها را از انجام برخی نقش‌ها بازمی‌دارد
منبع: وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی "اینجا"


امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۰۷
https://www.tgoop.com/baznegari/1545
وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۱۸

(واکنش امام خمینی به فقیه منتقدِ تجدیدنظر در احکام شرعی):

《آن گونه که جناب عالى از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید بکلى باید از بین برود و مردم کوخ‌نشین بوده و یا براى همیشه در صحراها زندگى نمایند》
(صحیفه نور ج ۲۱ ص ۳۴ "اینجا").

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۰۸
https://www.tgoop.com/baznegari/1546
وابستگی حکم شرع/فقهی به زمان و مکان بخش ۱۹

(تغییر نظر برخی مراجع در حکم شطرنج به دلیل تغییرات)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۰۸


یکی از حرام‌ترین حرام‌ها در نزد فقها در طول تاریخ عبارت از بازی شطرنج بوده است و کم‌تر حرامی است که به اندازه آن در سرزنشش سخن گفته باشند. در حرام بودن آن تندترین عبارات و حتی زننده‌ترین تعبیرات به کار گرفته شده که در همین کانال پیشتر به آن‌ها پرداخته‌ام.
اما همین حرام قطعی در چند دهه اخیر، حرام بودنش در پی پرسش و پاسخ‌ها و این‌که آن را بازی و ورزشی فکری و برای تقویت فکر و حافظه معرفی کردند دستخوش تضعیف شد و حکم شدیداً حرام جای خود را نزد برخی مراجع فقهی به جواز این بازی داد تا جایی که اینک سال‌هاست فدراسیون شطرنج راه‌اندازی شده و جمهوری اسلامی ایران به درخواست دولت و تصویب مجلس و تأیید فقهای شورای نگهبان، برای همین فدراسیون و شطرنجِ سابقاً حرام اندر حرام ردیف بودجه در نظر می‌گیرند.

نظرات برخی فقهای معاصر اعم از تغییرنظر داده یا همچنان قائل به حرمت را در "اینجا" ببینید؛
برای نمونه نظر قبلی و بعدی امام خمینی را از همین وبسایت می‌آورم:

[الف- نظر قبلی:]
آيا در اسلام شطرنج حرام است؟
بسمه تعالى، حرام است.
اگر شطرنج بدون پول باشد؛ آيا باز هم حرام است؟
بسمه تعالى، حرام است.
بعضى‏ها عقيده دارند كه شطرنج‏ فكر را باز مى‏كند و باعث رشد فكر مى‏شود؛ آيا صحيح است؟ لطفاً توضيح دهيد.
بسمه تعالى، صحت ندارد و روايات مسأله را در مكاسب محرمه ذكر نموده‌ام.

[ب- نظر جدید]
۲. اگر شطرنج آلات قمار بودن خود را به طور كلى از دست داده باشد و چون امروز تنها به‏عنوان يك ورزش فكرى از آن استفاده گردد بازى با آن چه صورتى دارد؟
بسمه تعالى، بر فرض مذكور اگر برد و باختى در بين نباشد اشكال ندارد.
https://www.tgoop.com/baznegari/1547
توجه
یادداشت شماره ۲۰ (از: وابستگی حکم شرع به زمان و مکان) اختصاص دارد به سخنی درخشان از مرجع فقید صانعی، که پس از تنظیم به خوانندگان کانال بازنگری (ترکاشوند) تقدیم می‌شود. نهم دیِ ۱۴۰۳
@baznegari
مرجع فقید صانعی و کافر نبودنِ غیر مسلمان‌ها ؛ تغییر در تقسیم‌بندی بشر به مسلم و کافر

(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۰)

امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۰۹


آیا غیر مسلمان، کافر است؟
مردم جهان در تقسیم‌بندی‌های فقهی، در تمام اعصار به دو گروه بزرگ: "۱- مؤمن (مسلمان) ۲- کافر" تقسیم می‌شوند و البته هر یک نیز به گروه‌های فرعی دیگر (مثلا کفار به کافر اهل کتاب و کافر غیر اهل کتاب و یا در تقسیماتی دیگر به ذمّی و حربی یا اهل کتاب و مشرک تقسیم می‌شوند). بر کافر در فقه سنتی، احکامی بار می‌شود که بسیار تند و ستیزآمیز است و جان کلام آن‌که "جان و مال و عِرض‌شان" (مگر معدودی که ذمی‌اند) محترم شمرده نمی‌شود و تازه ذمی‌های‌شان نیز محروم از بسیاری حقوق اجتماعی هستند

کارستان مرجع فقید
(:غیر مسلمان کافر نیست / مسلمان و غیر مسلمان در حقوق اجتماعی مساوی هستند).
مرجع فقید صانعی، نوآوری‌های مطبوع و مهمی در احکام فقهی داشت اما به نظر من درخشان‌ترین آن، به تغییر در تقسیم‌بندی بالا برمی‌گردد. او برخلاف گذشتگان، به جای تقسیمِ مردم جهان به مسلم و کافر، آنان را به "مسلم و غیر مسلم (و البته معدودی کافر)" تقسیم می‌کند و یعنی میلیاردها جمعیت کنونی جهان که مسلمان نیستند (و فقه سنتی آن‌ها را کفار می‌داند) را صریحاً نه کافر بلکه صرفاً غیر مسلمان می‌شمارد و در نتیجه هیچ‌یک از احکامِ کفر فوق‌الاشاره را در باره‌شان صادق ندانسته و جان و مال و آبروی‌شان را محترم می‌داند و تمام حقوق اجتماعی که برای مسلمان‌ها قائل است برای آنان نیز قائل می‌باشد.

سخنان آن مرجع فقید:

الف- در سخنرانی (۱۳۹۷/۱۰/۱۳)
《یک جمله‌ای من عرض می‌کنم که یک بابی را هم باز می‌کند در مسائل حقوق؛ [در] آیه شریفه "ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا" می‌گوید للکافرینکفر غیر از عدم اسلام است.
به نظر بنده انسان‌ها سه دسته‌اند:
یک دسته مسلمان‌اند (شهادتین به زبان می‌آورند)
یک دسته کافرند (یعنی می‌داند اسلام حق است.. اما در عین حال انکار می‌کند جحد می‌کند)
یک دسته هم غیر مسلمان‌اند.
امروز آیا جمعیت دنیا غیر مسلمان‌اند یا کافر؟
آن که در جنوب افریقا و... زندگی می‌کند ... آیا به او می‌شود حالی کرد که قرآن معجزه پیامبر است؟ .. او قاصر است شما قاصر را در باب احکام شرعیه می‌فرمایید مستحق عذاب نیست ...؛ حالا ما آمدیم این "ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا" را در هر غیر مسلمی پیاده می‌کنیم، از تمام حقوق محروم می‌کنیم؛ اگر اشهد ان لا اله الا الله بگوید .. همه حقوق را دارد اما به محضی که [شهادتین را] نگوید و نگفتنش هم نه از باب تقصیر است ،جمعیت دنیا همه قاصرند در اصول اعتقادات ... آمدیم همه انسان‌ها [که شهادتین نگفته‌اند] را از حقوق‌شان محروم کردیم گفتیم غیر مسلم نه می‌تواند مدیر بشود نه می‌تواند دبیر بشود نه می‌تواند رئیس بشود نه می‌تواند فرمانده بشود نه می‌تواند چه بشود؛ در حالی‌که این‌ها غیر مسلم‌اند نه کافر!》 "اینجا" و "اینجا"

ب- پاسخ به پرسش شفقنا (۱۳۹۶/۷/۲۳):
《به نظر اینجانب جمعیت دنیا از تمام حقوق انسانی بلکه از تمام حقوق شرعی برخوردارند و در تمام حقوق مساوی هستند .. و همه مسلمانان و غیرمسلمانان را به جز کفار در حقوق اجتماعی و حتی در حقوق شرعی نظیر ارث و قصاص مساوی می‌دانم ... آنچه مورد نهی از سرپرستی و ولایت و سبیل به حکم آیه «ولَن یَجعل الله لِلکافرین علی المُؤمنین سبیلاً» قرار گرفته کافر به معنای حقیقی آن است که حق را می‌شناسد و آگاهانه آن را انکار می‌کند که از کل جمعیت دنیا فقط تعداد اندکی از آنها به این معنا کافر هستند》 "اینجا" و "اینجا"

پ- در پایان درس خارج (۱۳۹۶/۲/۲):
《تمام پست‌هایی که برای انسان‌ها در هر نظامی قرار داده شده برای غیر مسلمین نسبت به مسلمین هم هست؛ می‌تواند رئیس یک مدرسه‌ای بشود که شاگردانش مسلمانند دبیر بشود که شاگردانش مسلمان هستند رئیس دانشگاهی بشود که دانشجویانش مسلمان هستند فرمانده ارتشی بشود که سربازانش مسلمان هستند. این‌ها همه‌اش برای این است که آنان هیچ یک کافر نیستند. هفت میلیارد جمعیت دنیا، فقط تعداد اندکی از آنها کافر هستند. «ولَن يَجعلَ الله» بر فرض اینکه سبیل اجتماعی را بگیرد اختصاص به کافر دارد و غیر مسلمین را شامل نمی‌شود و اقلیت‌های مذهبی که خداوند حفظ‌شان کند خدمت کرده‌اند، الآن هم دارند خدمت می‌کنند، آنها جزء غیر مسلمین هستند، هیچ مذمتی از آنها نشده است، در باب ارث ما گفتیم غیر مسلم ارث می‌برد در باب قصاص گفتیم قصاص در قتل غیر مسلم هم جریان دارد. کفار، حساب‌شان از غیر مسلمان‌ها جداست. آگاه باشید بفهمید روی درک و فهم‌تان تکیه کنید، ولو کسی برای فهم شما ارزش قائل نباشد، روزی برای فهم و درک مقدس اردبیلی ارزش قائل نبودند، اما امروز می‌بینید شکسته بسته مجبور می‌شوند که برایش ارزش قائل شوند》 "اینجا" و "اینجا".
https://www.tgoop.com/baznegari/1549
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنان مهم و جدید علم‌الهدی در مصاحبه با روزنامه خراسان به تاریخ ۱۴۰۳/۱۰/۹:

《مسائل با هم قاطی شده واقعا، یعنی هر چی هم که ما می‌گوییم کسی به این تفکیک ما توجه نمی‌کند که آقا ما مسئله حجاب با مردم نداریم اصلا حجاب قابل بحث نیست مثل نماز خواندن، خب ما ترویج نماز می‌کنیم اما هر کی نماز بخواند یا هر کی نماز نخواند، حجاب هم یک وظیفه واجب شرعی است، حالا یک نفر انجام می‌دهد یک نفر انجام نمی‌دهد ما مشکل‌مان مسئله بی‌حجاب [منظورش بی‌لباس] است... مسئله، روسری نیست حالا شما در مقام اجرا برای اون روسری [و دختر بی‌روسری] یک فکری بکنید؛ اونی که مهم است این است که افراد، اتاق خواب را آوردند توی خیابان: کاری که توی این کاروانسرا شد در قم یا کارهای دیگری که انجام میگیرد اینها اتاق خواب را الآن در مرئی و منظر آوردند؛ اصلاً بحثِ ما این است》
منبع ویدئو "اینجا" روزنامه "اینجا"

تغییر نگاه قهری آقای علم‌الهدی نسبت به فاقدین روسری را باید به فال نیک گرفت و البته به نگاه ترویجی ایشان باید احترام گذاشت و اهتمام‌شان را ستود اما در مواجهه با مواردِ فراتر از روسری نیز باید رأفت دینی نشان داد

امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۱۰
T.me/baznegari/1550
🔸«لُرهای افغانستان»

آیا می‌دانستید در افغانستان، لُرهای بختیاری فراوانی زندگی می‌کنند؟

این فرسته را ببینید تا بدانید چگونه لُرهای بختیاری سر از افغانستان درآوردند...
🇦🇫❤️🇮🇷
#ایرانشهر

منبع، کانال سیامک رستمی:
https://www.tgoop.com/Rostami_Siamak/1274


کانال بازنگری | ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
@baznegari
🔸مرجع فقید صانعی و کافر نبودنِ غیر مسلمان‌ها  بخش۲

(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۱)

بزرگترین جهاد تبیین، خارج ساختن غیر مسلمان‌ها از شمول کفر (و احکام آن) است.

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۱۲


سخنان مرجع فقید:

الف- در دیدار با خبرنگار روزنامه لارپوبلیکای ایتالیا (به تاریخ ۱۳۸۴/۱۱/۲۸):
امروز اگر ما بتوانیم کافر نبودنِ غیر مسلمانان را در دنیای اسلام روشن کنیم این مختصر بذر خشونت هم برداشته می‌شود.
این مرجع فقید، ۱۹ سال پیش با بیان این مطلب، در پاسخ به سؤال خبرنگار مبنی بر اینکه مسلمانان ادعا می‌کنند که اسلام دین خشونت نیست و همین مطلب در مورد مسیحیت هم صادق است اما با توجه به اینکه کلیه ادیان مدعی این هستند که در برگیرنده حقیقت مطلق هستند آیا این‌گونه نیست که اینها تخم خشونت را نسبت به یکدیگر در دل دارند؟ فرمودند:
«در اسلام خشونت نسبت به انسان‌ها اصولاً وجود ندارد و قرآن به عنوان قانون اساسی اسلام می‌گوید با همه مردم به خوبی رفتار کنید (و قولوا لِلنّاس حُسناً) و اگر تعداد اندکی هم در این خصوص دچار اشتباه شده‌اند بدلیل اشتباه برداشت آنها از برخی آیات و روایات است که انسان غیر مسلمان را کافر قلمداد می‌کنند و با توجه به مذمت کفار در این دسته از آیات و روایات، آن‌ها معتقد به انجام خشونت در مقابل این دسته از افراد شده‌اند در حالی که بنده معتقدم که غیر مسلمان کافر نیست، بلکه کافر، غیر مسلمانی است که می‌داند اسلام حق است اما در عین حال دشمنی می‌کند و این مطلب را من خدمت بعضی از علمای اهل سنت هم بیان نمودم که آنها نیز قبول کردند و امروز هم اگر ما بتوانیم این مطلب را در دنیای اسلام روشن کنیم این مختصر بذر خشونت هم برداشته می‌شود.. لذا بر اساس منطق اسلام همه‌ی انسان‌ها محترم‌اند و ارزش دارند مگر کسی که با اسلام دانسته و فهمیده به طور عملی دشمنی می‌کند» منبع "اینجا"


ب-در ديدار وارطان داوديان به تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۰۳:
توده غير مسلمان‌ها چه اقليت‌هاى مذهبى و چه غير مذهبی، همه غيرمسلم‌اند، نه کافر.
«اسلام يک حقيقتش اين است که ديگران از دست انسان در رفاه و آسايش باشند و مسلمان کسى است که در تمام اعمال و برنامه‌هايش سلامتى و راحتى انسان‌ها را مدنظر قرار دهد و ديگران از دست و زبانش راحت باشند ... کافر کسى است که مى‌داند اسلام حق است، اما در عين حال در جنبه‌هاى مختلف سياسی، امنيتی، فرهنگی، اقتصادى و غيره با مسلمانان دشمنى مى‌کند ... اما توده غير مسلمان‌ها چه اقليت‌هاى مذهبى و چه غير مذهبي، همه اين‌ها غيرمسلم‌اند، نه اينکه کافر باشند و غير مسلم طبق قوانين ارث و آيات ارث، از مسلمان ارث مى‌برد و اين مطلبى است که قانون‌گذاران با استناد به آن مى‌توانند وضع قانون کنند ... بر اساس نظر فقهى و استدلالى که بنده بدان معتقدم در حقوق "نژاد، مليت، مذهب و جغرافيا" مطرح نيست ... فلسفه قصاص بر اساس فرمايش قرآن که خطاب به صاحبان عقل و درايت آمده است، حيات و زندگى بشر است (و لکم فى القصاص حياة يا اولى الالباب) و بنده معتقدم همه در مقابل اين حکم برابر هستند چه مسلمان و چه غير مسلمان، چه زن و چه مرد ... ديه مسلمان هم با غير مسلمان فرقى ندارد؛ خون‌بها، خون‌بهاست ديگر فرقى نمى‌کند که در خون‌بهاى يک انسان شناسنامه‌اش اسلامى باشد يا غير اسلامى و اينکه ملاک را شناسنامه اسلامى و غير اسلامى قرار بدهيم اين به نظر بنده موافق با اسلام نيست» منبع "اینجا"


پ- در دیدار با اعضای تحریریه سایت شفقنا به تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۰۶:
 «باید توجه داشت که ملاک بهشت و جهنم شناسنامه نیست اینگونه نیست که خداوند این جمعیت ۶ میلیاردی را ببرد جهنم فقط آن کسی که شناسنامه‌اش شیعه است برود بهشت! ... جهنم مال ظالم است و مال کافر! تمام این کفری هم که در قران آمده و در آیات آمده به معنای کتمان و پوشاندن حق است یعنی از راه عناد حق را انکار کردن که این افراد تعدادشان کم است؛ اما کفر بد معنا شده است و متاسفانه به هر غیر مسلمانی کافر می گویند ... باید مسائل را با لحاظ شرائط زمان و مکان تبیین کرد مثلا در فقه شیعه یا فقه اهل سنت آمده که نمی‌شود مرد کافر بیاید زن مسلمان را بگیرد بله ما هم می‌دانیم که نمی‌شود اما باید توجه کرد که کافر با غیر مسلمان فرق دارد ... درست است اسلام منع کرده است از ارث اما کافر را منع کرده است؛ می‌گوید آن کسی که می‌داند که اسلام حق است و باز دشمنی می‌کند این چنین کسی از حقوق محروم است حقوقی که در اسلام گرفته شده از کافر گرفته شده و از غیر مسلمان گرفته نشده است» منبع "اینجا".
@baznegari
آیا هدف، پرستش است یا حقی دگر؟

(اندر کشاکشم میان حق الله، حق الناس و حق النفْس)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۱۲


رونمایی از حقّ سوم: حق النفس
(در کنار حق الله و حق الناس)

اگر حقّ الله عبارت از "پرستش" باشد

اگر حقّ الناس عبارت از "مراعاتِ دیگران" باشد

اگر حقّ النفْس را "مراقبت از خود" و صیانت از شأن و مراتب والای وجودیِ خود بگیریم

در این‌صورت هدف و انتظار خدا از بشر چیست؟

در پاسخ بلافاصله آیه معروف "و ما خلقتُ الجنّ و الإنس إلا لیعبدون" به ذهن خطور می‌کند که در آن، آفرینش جن و انس را برای عبادت و پرستشِ پروردگار دانسته است.

اما ظاهرِ این پاسخ چندان موجب اقناع نشده و به همین خاطر برخی به شرح یعبدون در آن آیه و معنای واقعی عبادت و عبودیت می‌پردازند؛ از سوی دیگر حقوق الناس چه می‌شود و کجای این هدف قرار گرفته؛ و پرسش‌ها و ابهامات دیگر

آیا می‌توان پاسخ مطبوع را در آیه ۲۱ سوره بقره یافت؟
آن آیه، امروز مرا به سوی خود برد:
《يا أيّها النّاسُ اعْبُدُوا ربَّكم الّذی خلقَكم والّذين مِن قبلكُم لعلّكم تتّقون》(: ای مردم! پروردگارتان را پرستش و عبادت کنید تا مگر به تقوا گرایید).

تقوا یعنی مراقبت از خود (و صیانت از نفس)، که آن را حق النفس نامیدم. مطابق این آیه، پرستش و عبادت (که در آن آیه‌ی نخست، هدف آفرینش معرفی شده بود) خود مَحمل و موقف و تذکاری برای مستعد شدنِ فرد به ملکه‌ی تقوا و مراقبت از خودِ ملکوتی، در دو راهی‌هاست.

به خوبی روشن است که حق النفس یا همان تقوا و مراقبت از خود، حقوق الناس را هم طبیعتا پوشش می‌دهد و برخاسته از عبودیت حق‌تعالی است.

پس مراقبِ خودتان و جایگاه والای‌تان باشید که هدف خدا و انتظار پروردگار از شما همین است.

نلغزیدن و خویشتن‌بانی رازِ فاش پروردگار، در انتظار از انسان است.

من چندان در این امر سربلند نیستم اما تلاش می‌کنیم از این پس بیشتر مراقب خود باشیم.

این یادداشت را در نخستین روز از تقویم بین‌الملل به تمام کسانی که قدم در کاهش رنج انسان‌ها برمی‌دارند تقدیم می‌کنم.
https://www.tgoop.com/baznegari/1555
آغاز تفکیک میان غیر مسلمان با کافر
   در تدریس مرجع فقید صانعی ۳

(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۲)

امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۰

نخستین بار که مرجع فقید، بین غیر مسلمان و کافر تفکیک قائل شد (و یعنی میلیاردها جمعیت غیر مسلمان جهان را از شمول کفر خارج دانست) گویا به تدریس کتاب ارث در تحریرالوسیله برمی‌گردد (به منبعی متأخرتر برنخوردم). تاریخ تدریس کتاب یادشده از ۱۳۷۴/۰۹/۲۱ تا ۱۳۷۶/۰۳/۱۲ (۱۹ رجب ۱۴۱۶ تا ۲۶ محرم ۱۴۱۸ -ص ۱۱ یا ۲۳-) بوده و چون آن مطلب در صفحه ۱۳۳ تا ۱۳۹ (۱۳۷ تا ۱۴۳) می‌باشد پس می‌توان تاریخ طرح آن موضوع مهم را به صورت تقریبی حدود اوایل اسفند ۱۳۷۴ دانست (مبدأ قدمت و نیز این تاریخ تخمینی هر دو به تأیید دفتر آن مرجع فقید نیز رسید).
بنابراین حکم به کافر نبودنِ غیر مسلمانانِ جهان (مگر اندکی از آنان) در نزد آن مرجع فقید به ۲۹ سال پیش (پیش از دوم خرداد و شکل‌گیری جریان اصلاحات!) برمی‌گردد

علاقه‌مندان میتوانند به فقه‌الثقلين (التعليقة على تحرير الوسيلة) ج۳ ص ۱۳۳ تا ۱۳۹ (یا فقه‌الثقلین کتاب الإرث ج۱ ص ۱۳۷ تا ۱۴۳) مراجعه کنند

اینک بریده‌هایی از آن (که ترجیح می‌دهم عین متن ایشان باشد نه ترجمه‌اش) تقدیم می‌گردد:

《(ماالمراد من الكافر)
وكيف كان، الذي أرى‌ البحث عنه مقدّمة للبحث عن مسائل المتن ويكون الكلام فيه مهمّاً هو البحث عن المراد بالكافر- الموضوع للبحث في الحكمين وهما كون الكافر ممنوعاً ومحجوباً- من أنّ المراد منه الأعمّ من الكفر عن التقصير والقصور، فيكون الكافر عليه مساوقاً لغير المسلم، كما هو الظاهر من غير واحد من عبارات الأصحاب، كما سنبيّنه؛ أو أنّ المراد منه الكفر عن التقصير الموافق لمعناه اللغوي الوارد في كتاب الله، فيكون الكافر هو الساتر للحقّ عن جحود وإنكار، المساوق مع غير المسلم المقصّر في عدم إسلامه من جهة كون كفره، وستره مع علمه بحقانيّة التوحيد والرسالة والمعاد، أو للشكّ فيها، وتركه الفحص عمداً، ولجاجاً، ومخالفةً لعقله الذي يأمره بالفحص، كما هو الظاهر من بعض العبائر، كما سنبيّنه أيضاً، فإنّه لابدّ من البحث كذلك لما نرى‌ في دلالة أخبار الباب من عدم تماميّتها للدلالة على العموم، وعدم الدلالة على أنّ الكافر هو غير المسلم مطلقاً؛ ولما أشرنا إليه من الاختلاف في عبائرهم، الكاشف عن وجود الفتوى منهم باختصاص الكافر في أحكام توارثه مع المسلم بالجاحد المنكر المقصّر..
إنّ الكلام يتمّ في مقامين:
[بيان الأخبار المستدلّ بها في مانعيّة الكفر]
المقام الأوّل: في البحث عن الموضوع في الأخبار المستدلّ بها للحكمين من أنّه مطلق غير المسلم، أو المقيّد بالكفر والتقصير..
(بيان أنّ المراد من الكافر هو المقصّر لاالقاصر).
وليعلم أنّ استدلال القائلين بالعموميّة في مانعيّته بهذه الأخبار إنّما يكون بجعلهم المراد من الكافر غير المسلم الأعمّ من القاصر والمقصّر، لكنّ الظاهر أنّ المراد منه في تلك الأخبار الكفر الناشئ عن التقصير والمقصّر من الكفّار، كما هو المقطوع به في الموارد الكثيرة الواردة منهما في الكتاب والسنّة بقرينة مافيها من ترتّب العذاب والنار ممّا لايكون عقلًا ونقلًا للقاصر من الكفّار؛ فإنّه خلاف العدل، «و ما كُنّا مُعذّبين حتّى‌ نَبعثَ رسولا» وذلك لوجوه:
الوجوه الدالّة على أنّ المراد من الكافر في الكتاب والسنّة الكافر المقصّر لا القاصر..
ففي تقسيمه (ع) الكفر على‌ وجهين من متابعة هوى‌ النفس، ومن جحد الجاحد مع علمه بحقانيّة التوحيد، وأنّ الله حقّ من دون ذكر وإشارة إلى‌ عدم الإسلام، فضلًا عن كونه من وجوه الكفر في كتاب الله دلالة وشهادة على‌ اختصاص الكفر في الوحي المنبع للسنّة، وكلمات المعصومين (ع) بالجحود، واتّباع الهوى‌ الموجبين للتقصير في عدم الإسلام والكفر، وعدم شموله لعدم الإسلام عن قصور.
وبالجملة، ففي الخبر من حيث السؤال والجواب دلالة على‌ كون الكفر في الكتاب، بل والسنّة أخصّ من عدم الإسلام، وهو المطلوب..
والستر لايكون إلّابعد العلم بالحقّ، فالكافر هو الساتر؛ لما علمه من الحقّ، وستَره بإظهار الباطل. وأمّا القاصر الغافل فلا يعلم إلّا ما اعتقده من العقايد الباطلة فقط، فلا شي‌ء عنده حتّى‌ يكون مستوراً كما لايخفى‌.
ولقد أجاد صاحب (حديقة الاصول) في تعليقته على‌ (القوانين) في قانون عدم جواز التقليد في اصول الدين في ذيل قوله قدس سره: «وبالجملة قاعدة العدل» ذكر في بعض جملة من عبارته ماهذا لفظه:
"بل نقول، يظهر من لفظ الكافر هو المقصّر، فيكون القاصر خلاف الظاهر، وخلاف المتبادر من هذا اللفظ، فيكون محكوماً بعدم إرادته منه. ووجه هذا الظهور أنّ الكافر مشتقّ من الكفر؛ بمعنى‌ الستر، وهو فعل اختياري صادر عن قصد وشعور، فلابدّ أن يكون المراد من الكافر من يكون كفره كذلك، ولا يكون ذلك إلّا كفر المقصّر لا القاصر؛ فإنّ كفر القاصر انكفار لا كفر، نظير الفرق بين الاستتار والستر، والانجعال والجعل، والانكسار والكسر، فتدبّر"》 "اینجا"
T.me/baznegari/1556
خطابودنِ کافرشماریِ غیر مسلمان‌ها در دیدگاه استاد مطهری

(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش۲۳)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۳۰

در بخش ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ از قول مرجعی فقهی (فقیه فقید صانعی) گفته شد که میلیاردها جمعیت غیر مسلمان جهان را نباید کافر نامید. سخن متفاوت آن مرجع را با سخن متفکر بزرگ دینی‌مان استاد مرتضی مطهری پی می‌گیریم که حتی از "مسلمانِ فطری" بودنِ حقیقت‌جویانِ اسماً غیر مسلمان سخن می‌گوید.

بریده‌هایی از سخنان وی:

الف- او در کتاب ۴ جلدیِ فلسفه تاریخ (حاصل درس‌هاى وی در طول سال‌هاى ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷) چنین سخن ممتازی دارد (این سخنان گویا فقط چند ماه پیش از ترور وی تدریس شده):

《[غیر مسلمانان را کافر شمردن، با قرآن جور درنمی‌آید]. این‌که ما معمولًا در اصطلاحات خودمان به هر غیرمسلمان «کافر» میگوییم با اصطلاح قرآن جور در نمیآید. هر کافری غیر مسلمان هست اما هر غیرمسلمانی کافر نیست. قرآن هر جا که «کافر» را به کار برده، در مورد غیرمسلمانی به کار برده که اسلام بر او عرضه شده و اتمام حجت هم شده است و مع ذلک او در مقام مبارزه و جنگ و انکار برآمده است ... معنی آیه «انّ الّذین کفروا سَواءٌ علیهم ءَانْذَرتهُم امْ لَم تُنذِرهُم لایؤمنون» این نیست که هرکسی که مسلمان نیست فایده ندارد تو او را انذار بکنی یا نکنی؛ زیرا پیغمبر می‌خواهد کسانی را که مسلمان نیستند مسلمان کند! [بنابراین] «انَّ الَّذینَ کفَروا» مردمی را می‌گوید که پیغمبر [دعوت خود را] بر آنها عرضه داشته است و این‌ها به عناد و کفر در مقابل پیغمبر قیام کرده‌اند؛ می‌گوید برای اینها دیگر فایده ندارد؛ به قدر کافی به این‌ها اتمام حجت کرده‌ای، اینها عالماً عامداً در مقام انکار برآمدند، دیگر فایده ندارد، می‌خواهی به این‌ها هشدار بده می‌خواهی هشدار نده، این‌ها دیگر ایمان نمی‌آورند》.
(مجموعه آثار، انتشارات صدرا ج ۱۵ ص ۹۷۲ "اینجا" و فلسفۀ تاریخ، صدرا ج ۴ ص ۲۵۱ "اینجا")


ب- در کتاب عدل الهی که مربوط به حدود ۵۵ سال پیش است (سخنرانی حسینیه ارشاد، چاپ اول ۱۳۴۹، چاپ دوم با اضافات ۱۳۵۲ شمسی) سخنانی می‌گوید که بر هر مسلمان متعصبی لازم است آغازِ این سخنان تلنگرآفرین را هر از گاه دوباره و دوباره بخواند تا بلکه خودِ مسلمانش را تافته جدا بافته به شمار نیاورد:

اسلام واقعی و اسلام منطقه‌ای.
ما معمولا وقتی می‌گوییم فلان کس مسلمان است یا مسلمان نیست، نظر به‌ واقعیت مطلب نداریم؛ از نظر جغرافیایی کسانی را که در یک منطقه‌ زندگی می‌کنند و به حکم تقلید و وراثت از پدران و مادران، مسلمانند مسلمان می‌نامیم و کسانی دیگر را که در شرایط دیگر زیسته‌اند و به حکم‌ تقلید از پدران و مادران، وابسته به دینی دیگر هستند یا اصلا بی‌دین‌اند غیر مسلمان می‌نامیم. باید دانست این جهت ارزش زیادی ندارد، نه در جنبه مسلمان بودن و نه‌ در جنبه نامسلمان بودن و کافر بودن. بسیاری از ماها مسلمان تقلیدی و جغرافیایی هستیم، به این دلیل مسلمان هستیم که پدر و مادرمان مسلمان‌ بوده‌اند و در منطقه‌ای به دنیا آمده و بزرگ شده‌ایم که مردم آن مسلمان‌ بوده‌اند. آنچه از نظر واقع با ارزش است اسلام واقعی است و آن این است‌ که شخص قلبا در مقابل حقیقت تسلیم باشد، درِ دل را به روی حقیقت گشوده‌ باشد تا آنچه که حق است بپذیرد و عمل کند و اسلامی که پذیرفته است بر اساس تحقیق و کاوش از یک طرف، و تسلیم و بی‌تعصبی از طرف دیگر باشد. اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی حقیقت اسلام بر او مکتوم‌ مانده باشد و او در این باره بی‌تقصیر باشد هرگز خداوند او را معذب‌ نمی‌سازد، او اهل نجات از دوزخ است ....》
(عدل الهی انتشارت صدرا ص ۳۱۸ تا ۳۲۰ و یا ص ۲۶۹ تا ۲۷۰ در اینجا)


پ- مطهری حتی گام فراتر نهاده و غیر مسلمانانی که به ندای وجدان و درون عمل می‌کنند را "مسلمان فطری" می‌خواند:

پ۱- در کتاب حق و باطل:《فطرت بشر در همه جا حتّی در شوروی همین طور است. از آن ده میلیون کمونیستش که بگذرید که آنها هم شاید پنج میلیون‌شان اغفال شده‌اند، اگر شما سراغ صد و نود میلیون دیگر بروید یک عدّه انسان‌های فطری می‌بینید، یعنی مسلمان فطری، مسلمان بالفطرة، یعنی یک انسان سالم》 (ج ۱ ص ۳۶ "اینجا" ومجموعه آثار ج۳ ص ۴۲۷ "اینجا")

پ۲- 《ماهیت‌ کفر چیزی جز عناد و میل به پوشانیدن حقیقت نیست. این‌ها [کسانی که در برابر حق تسلیم‌اند] "مسلم فطری‌" می‌باشند اینها را اگر چه [اسماً] مسلمان نمی‌توان نامید ولی کافر هم نمی‌توان‌ خواند، زیرا تقابل مسلمان و کافر از قبیل تقابل ایجاب و سلب و یا عدم‌ و ملکه -به اصطلاح منطقیین و فلاسفه- نیست بلکه از نوع تقابل ضدین‌ است یعنی از نوع تقابل دو امر وجودی است نه از نوع تقابل یک امر وجودی و یک امر عدمی ...》 (عدل الهی ج۱ ص۲۷۰).

پ۳- سخن دلنشین و درخشان استاد مطهری پیرامون "اسلام فطری" را در آینده از کتاب فلسفه اخلاق وی تقدیم خواهم کرد.
https://www.tgoop.com/baznegari/1557
شیخ الأزهر شیخ احمد الطیب:
غیرمسلمانانِ کنونیِ اروپا و آمریکا و آفریقا کافر نیستند، اهل فترت‌اند

(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۴)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۲


شیخ احمد الطیب، شیخ الأزهر (مقام عالی مذهبی) در مصر است وی از معتقدان به اصل وحدت امت اسلامی و همکاری تشیع و تسنن است. ایشان در مصاحبه با شبکه نیل مصر تصریح کرد که مذهب شیعه یکی از مذاهب پنج‌گانه اسلام است و همانطور که اگر کسی از مذهب حنفی به مذهب مالکی تغییر مذهب بدهد ما به او اشکالی نمی‌گیریم، تغییر مذهب از یکی از مذاهب اهل سنت به مذهب شیعه نیز بدون اشکال است (ر.ک: اینجا)

شیخ الأزهر می‌گوید:
اسلام دینی است که انسان را به سبب ندانستن و عدم شناخت مؤاخذه نمی‌کند؛ و رسالت‌های سابقِ پیش از محمد (ص) همه‌شان رسالت‌هایی محدود به اقوام معین و زمان‌های معین بود، و اهل فترت مابینِ هر رسالتی تا رسالت دیگر و هر رسولی با رسول دیگر و بعدی، جزو نجات‌یافتگان بودند زیرا قرآن کریم گفته است: "ما تا رسولی نفرستیم کسی را عذاب نمی‌کنیم". این مسئله امروزه شامل هر قومی که دعوت محمد به شکل غلط و مغشوش و ناجور/نفرت‌آمیز به او برسد نیز می‌شود؛ مثلاً الآن مردم اروپا اسلام را نمی‌شناسند مگر از راه آن‌چه در شبکه‌ها از قتل و غیره می‌بینند، و به همین خاطر بر این مردم حکمِ اهل فترت منطبق می‌شود، چرا که علم [به دعوت واقعی اسلام] برای‌شان حاصل نمی‌شود؛ خدای تعالی گفته "ما تا رسولی نفرستیم کسی را عذاب نمی‌کنیم"، پس چگونه عذاب کند خدا ملت‌هایی همچو ملل اروپایی را، حال آن‌که شناخت به صورت صحیح در باره محمد (ص) ندارند. و همچنین است حکمِ بت‌پرستان در جنگل‌های افریقا که دعوت به آن‌ها یا نرسیده و یا به صورت مشوّه/زشت و نفرت‌انگیز رسیده و آنان را وادار به کراهت از اسلام و نبی‌اش کرده است.


متن اصلی چنین است:

《أثار شيخ الأزهر الدكتور "أحمد الطيب" جدلاً واسعا في سلسلة حوارات برنامجه "الإمام الطيب"، الذى يذاع يوميًّا طوال شهر رمضان على التليفزيون المصري وعدد من القنوات الفضائية الأخرى. حيث قال الإمام الأكبر إن غير المسلمين من مواطني أوروبا وأمريكا وغيرهم ممن يعيشون في زماننا لا يعدون كفاراً، بل ينطبق عليهم حكم "أهل الفترة".
وأوضح الإمام أن من إنصاف الإسلام أنه دين لا يؤاخذ الإنسان على جهله أو على عدم معرفته، والرسالات السابقة قبل محمد -ص- كلها رسالات محدودة بأقوام معينين وزمن معين، وأهل الفترة بين كل رسالة ورسالة ورسول وآخر ناجون، لأن القرآن الكريم قال "وما كنا معذبين حتى نبعث رسولا". وأضاف الطيب أنه يُقاس على أهل الفترة كل قوم بلغتهم الآن دعوة محمد -ص- مغلوطة ومغشوشة ومنفرة، فمثلا: الناس في أوروبا الآن لا يعرفون عن الإسلام إلا ما يرونه على الشاشات من قتل وغيره، ولذا ينطبق عليهم ما ينطبق على أهل الفترة؛ لأن العلم لم يحصل عندهم، والله تعالى قال: "وما كنا معذبين حتى نبعث رسولا"، فكيف يعذب الله - سبحانه وتعالى - شعوبا مثل الشعوب الأوروبية، وهى لم‌تعرف عن محمد -ص- أى صورة صحيحة، وكذلك الحال مع الوثنيين في أدغال أفريقيا الذين لم تبلغهم الدعوة أو بلغتهم بصورة مشوهة ومنفرة وحملتهم على كراهية الإسلام ونبي الإسلام》 منبع: "اینجا" و "اینجا".
https://www.tgoop.com/baznegari/1558
Mix by audio-joiner.com
@radiomarjaeyat, @radiomarjaeyat
نفی هر نوع تحمیل دینی
(عدم اجبار بر رعایت واجبات و محرمات شرعی، در کلام مرجع سید صادق شیرازی)

این سخنرانی، ادغام دو فایل صوتی ایشان با عنوان "نفی اجبار در حکومت اسلامی" ۱ و ۲ (اینجا و اینجا) است.

کانال بازنگری | ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۴
https://www.tgoop.com/baznegari/1560

در پُست بعدی، متن یادداشت با پیوست همین فایل خواهد آمد👇👇
🔸نفی هر نوع تحمیل دینی.
عدم اجبار بر رعایت واجبات و محرمات شرعی، در کلام مرجع سید صادق شیرازی

(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۵)

امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۴

اگر قرار بر شمارش تحولات بزرگ فقهی معاصر که در تاریخ فقه بی‌سابقه (یا بسیار کم‌سابقه) است باشد:

یکی همان فقه پویای امام خمینی و تغییر حکم در اثر تغییر موضوع و شرایطِ زمانی و مکانی

دیگری کافر ندانستنِ غیرمسلمانان جهان از سوی مرجع فقید صانعی (و نیز استاد مطهری) و قائل شدن به حقوق اجتماعیِ برابر برای آن‌ها

و سومی نفی تحمیل عقیدتی و "عدم الإجبار على الواجبات و ترك المحرّمات في الإسلام" از سوی مرجع حاضر حاج سیدصادق حسینی شیرازی است.

و اما اهمیت سوّمی:
از پیچیده‌ترین گره‌ها و بلکه شاخص‌ترین گره در حکومت دینی‌مان، جرم‌انگاری برای گناه‌های شرعی/فقهی است که نظام‌مان را همواره در این ۴۶ سال با چالش‌های بزرگ و متأسفانه با شکاف‌هایی میان خود با مردم روبرو کرده است. البته نمی‌توان به متولیان نظام‌مان چندان خرده‌ای گرفت زیرا ایشان مأموریتِ مقابله با گناه شرعی (علاوه بر گناه و بزه عرفی که مقابله با آن را همه قبول دارند) را از آرای اکثریت قاطع فقها در طول تاریخ گرفته‌اند و یعنی اقدام‌شان من‌درآوردی نبوده بلکه مستظهر به آرای عموم فقهاست که به ویژه در احکام تعزیرات آمده است.

کارستان مرجع صادق
اما استنباط مهم مرجعْ صادق شیرازی، برخلاف قدما بوده و قائل به نفی اجبار و الزام و پیگرد و محاکمه در باره واجبات و محرمات و عقاید (مگر معدودی که "دلیل خاص" دارد) می‌باشد.

بریده‌ای از سخنان مرجع صادق:

۱- سیرۀ پیامبر اسلام و اهل بیت بر اجبار کسی برای پذیرفتن دین مبین اسلام نبوده است، و کشورگشایی‌های حاکمان بعد از رسول‌خدا که آن را فتوحات اسلامی می‌نامند به ادعای ترویج اسلام و ورود مردم به اسلام، مورد تائید اسلام نیست زیرا در اسلام کسی حق ندارد دیگری را بر پذیرش اسلام اجبار کند: اینجا

۲- رسول‌خدا مسلمانان را برای جهاد دفاعی فراخواندند و خود هیچ‌گاه آغازگر جنگ نبودند: اینجا

۳- در تاریخ وارد شده است که دو فرزند شخصی به نام ابوالحصین به سبب معاشرت با تاجران مسیحی از اسلام برگشتند و مسیحی شدند پدر آن‌ها به محضر رسول‌خدا آمد و از ایشان خواست تا آنان را دوباره به اسلام برگردانند اما ایشان این کار را نکردند و طبق نقل..، آیه‌ «لا اکراه فی الدین» نازل شد. این چهار کلمه، دنیایی از آزادی است که باید به همت مسلمان‌ها مخصوصاً جوانان باغیرت مطرح و تبلیغ شود و.. باید به جهان رساند که پیامبر خدا در مدینه منوره و در تاریخ حکومت‌شان که قدرت کامله داشتند نه یک نفر را مجبور به قبول اسلام کردند و نه کسی را که مرتد شده بود مجبور به بازگشت کردند. این یک مسئله مهم و وظیفه شرعی بر عهده تمام مسلمانان است: اینجا

۴- اجبار و واداشتن به کاری که توأم با زور باشد در اسلام وجود ندارد.. پیامبر مکرم اسلام ده سال حکومت کردند، ولی در این مدت حتی یک زندانی سیاسی نداشتند، اما امروزه هر جایی از دنیا را بکاویم حتماً زندانی سیاسی خواهیم یافت. امیر مؤمنان نیز حدود پنج سال حکومت کردند، ولی حتی یک زندانی سیاسی در حکومت ایشان وجود نداشته و تاریخ نیز بر این مطلب گواه است: اینجا

۵- پیامبر گرامی.. حتی پس از فتح مکه.. آن‌ها را هم به پذیرش اسلام مجبور نکرد.. هیچ یک از انبیاء مردم را به اجبار دعوت به خدا نکردند؛ حتی حضرت سلیمان که سلطنت داشت و مردم به اطاعت اوامر او مجبور بودند باز برای دعوت به خدا زور و اجبار را به کار نبرد: اینجا

۶- در هیچ نقل صحیحی وارد نشده که حضرت رسول‌الله و حضرت امیرمؤمنان آزادی کسی را سلب کرده باشند و یا شخصی را اجبار کرده باشند، البتّه منافقان دروغ‌هایی را به پیامبر خدا نسبت داده‌اند که صحیح نیست: اینجا

۷- نباید کسی را بر عملی مجبور ساخت، زیرا خدای متعال انسان را در این دنیا مختار قرار داده است تا امتحان شود و این امر با مجبور ساختن انسان سازگاری ندارد.. در سیره پیامبر اکرم و امیرمومنان موردی نداریم که نسبت به انجام واجبات اجبار و الزام صورت گرفته باشد.. پیامبر اکرم به ماموران جمع‌آوری زکات فرمودند که اگر کسی گفت زکات بر من نیست، برای بار دوم به او نگویند که زکاتش را بپردازد و رهایش کنند: اینجا و اینجا

۸- عدم الإجبار على الواجبات وترك المحرّمات في الإسلام: اینجا و اینجا

۹- نماز از ضروریات اسلام است اما جایز نیست مسلمانی را مجبور به نماز کنند همچنین است حجاب (؛ برخلاف عرق‌خوری که دلیل خاص دارد و حتی کفار حق ندارند عمومی/علنی عرق بخورند). فیلم: اینجا

۱۰- دو سخنرانی با عنوان "نفی اجبار در حکومت اسلامی" اینجا۱ و اینجا۲ (یکجا در پیوست یادداشت)

از متولیان درخواست دارد صرفنظر از برخی اختلافات سیاسیِ قابل درک با این مرجع سنتی، به این برداشت راهگشای ایشان توجه نشان داده و آن را به بحث و بررسی گذارند
@baznegari
2025/05/22 06:56:29
Back to Top
HTML Embed Code: