Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
در اردبیل، تب انتخابات لابد مثل تهران و جاهای دیگر، کوچ کرده بود به رسانه‌های رسمی و بخش‌هایی از فضای مجازی. تا دیروز که ما آنجا بودیم، مردم زیر سایه تصاویر شهدای خدمت (رئیسی و همراهان) که جابجا به حاشیه کوچه و خیابان و میدان آویزان بود، داشتند کار و زندگی‌شان را می‌کردند و حداقل در ظاهر کاری به کار انتخابات نداشتند. فکر کردیم از چند نفر سؤال کنیم: یک نمونه‌گیری کاملاً تصادفی. بخصوص این‌که بعد از تأیید صلاحیت پزشکیان، بعضی می‌گفتند او رأی مناطق تُرک زبان را دارد. روبروی بقعه شبخ صفی‌ کنار یک فروشگاه حلوای سنتی اردبیل چند مغازه‌دار در حال گپ و گفت بودند: پیر و جوان. نگذاشتند سؤالمان تمام بشود. گفتند که به‌هیچ‌وجه در انتخابات شرکت نمی‌کنند. گفتند رأی ما ارزشی ندارد و نتیجه از قبل مشخص است. یکی‌شان گفت این کاندیداها مهره شطرنج‌اند دردست یکی دیگر و رئیس‌جمهور کاری نمی‌تواند بکند. یکی که از بقیه جوان‌تر بود گفت بعد از ماجراهای 1401، در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کنم. چون تا اوضاع از اصل درست نشود اتفاقی نمی‌افتد. پرسیدیم خب اینکه پزشکیان تُرک است انگیزه برایتان نمی‌شود که رأی بدهید؟ باهم گفتند: نه. به‌هیچ‌وجه. یکی‌شان اضافه کرد: اصلاً ترک نیست، کرد است. در کوچه‌پس‌کوچه‌های اطراف بقعه، در محلی دیگر، همین‌ها را شنیدیم. یکی‌شان جانباز بود. می‌گفت معمولاً دردهات، طرفداران بعضی کاندیداها شناسنامه‌ها را کرایه می‌کنند، شاید این‌جوری بتوانند رأی‌شان را بالا ببرند.
عصر همان روز کنار دریاچۀ شورابیل، کنار جمع جوانانی که موزیک می‌زدند و باهم ترانه‌ای را به زبان ترکی زمزمه می‌کردند ایستادیم. مرد میان‌سالی کنارمان بود. گفت بعد از رأیی که به موسوی داده دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده و بعد از این‌هم نمی‌کند. یکی دیگر گفت خیالتان را راحت کنم. اردبیل رأی نمی‌دهد. در بعضی دهات عده‌ای گیج و گول (با عرض معذرت به خاطر رعایت امانت در نقل قول!-م) ممکن است رای دهند. البته در آن میان زن جوانی گفت که تصمیم به رأی نداشته ولی بعد که شنیده پزشکیان ترک است کمی دودل است. در نمونه‌گیری آماری ما، جز درصدی بسیار ناچیز آن‌هم با مایه‌هایی از تردیدی کمرنگ، اثری از حضور در انتخابات نبود. حس توأمان ناامیدی و دل ندادن به تغییر از طریق صندوق رأی چیزی بود که در مردمی که با آن‌ها برخورد کردیم دیدیم. آیا صِرف شعار به اینکه «باید» چنین و چنان بشود بدون راهکار و طرح مشخص و بدون درنظرداشتن موانع قانونی و غیرقانونی در مراکز قدرت، می‌تواند این معادله را بر هم بزند؟!
رویا-صدر
📕تفأل نامزدهای ریاست‌جمهوری بر دیوان حافظ 📕

📖محمدباقر قالیباف: گر راهزن تو باشی/ صد کاروان توان زد...

📖امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی: من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا/ بندۀ معتقد و چاکر دولتخواهم.

📖سعید جلیلی: من این حروف نوشتم چنان‌که غیر ندانست/ تو هم ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی.‌(۱)

📖مصطفی پورمحمدی: اِفشایِ رازِ خَلوتیان خواسْت کرد شمع/ شُکرِ خدا، که سِرِّ دِلَش در زبان گرفت. (۲)

📖مسعود پزشکیان: به ناامیدی از این در مرو بزن فالی/ بُوَد که قرعۀ دولت به نام ما افتد.

📖علیرضا زاکانی: آن لعل دلکشش بین، وان خندۀ دل‌آشوب / وان رفتن خوشش بین، وان گام آرمیده. (۳)
***
پی‌نوشت:


۱- معنای بیت: کسی از عمق راهبردی حرف‌هایم سر درنیاورد/ تو هم بالاغیرتا هر طور عشقت کشید، تعبیرش کن.

۲- شاعر اینجا پورمحمدی را به شمع تشبیه کرده.

۳- نسخه بادلیان: گوییا باور نمی‌دارند روز داوری / کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند.

#طنز
#رویا_صدر
خاطرات روزانه #سعید_جلیلی

شنبه- دیروز در مناظره‌ای به اندیشه‌های فلسفی دوست و برادر عزیزمان، مورگان شوستر ورود نمودم که کتابش را پریشب مطالعه کرده بودم. ایشان در صدسال پیش بیان می‌کند که چگونه در آن زمان خانواده در آمریکا به بن‌بست رسیده بود و زنان ایرانی به عمق راهبردی حجاب اجباری نفوذ کرده‌ بودند. امروز دیدم عوامل نفوذی دشمن در فضای مجازی گفته‌اند وی همچه حرفی نزده. اوقاتم تلخ شد و قرار شد برادران به‌وقت مقتضی در فضای مجازی و حقیقی وارد عمل شوند و همچنین با هماهنگی برادر عزیزمان، ثقفی، مدیر ارشاد گیلان که در ستاد بنده فعال است خیزهای فرهنگی انجام شود.

یکشنبه- برای راهکار صبحانه چند طرح آماده نمودم تا این انرژی در لایه‌های مختلف بدن به طرز عادلانه‌ای توزیع شود. در همین رابطه فکر کردم وقت خوبی است که رئوس استراتژيك صادرات صیفی‌جات از قبیل هندوانه و خربزه و هلو را با سیاست‌های دبش اقتصادی تدوین کنم تا بتوانیم تحریم و اقتصاد و معیشت و زندگی مردم را به حول و قوه الهی دور بزنیم.

دوشنبه- هنگام عبور از خیابان شاهد قدری نابسامانی در وضعیت خانم‌ها بودم که نتیجه به بن‌بست رسیدن تمدن غرب است که تا حالا یک هماورد تمدنی نداشته است و فقط روسیه قدری عمق گفتمانی‌اش بالاست و افغانستان هم دارد به حول و قوه الهی قدری بالا می‌رود. معتقدم یکی از امتیازهای ما و برادرانمان در افغانستان این است که امروز دنیا می‌بیند تمدنی پیداشده که برای زن‌ها جایگاه‌های متعددی نظیر مادر و همسر و خواهر و عمه و خاله و مادر شوهر قرار می‌دهد و باید کاری کنیم که این ظرفیت بزرگ از سطح خیابان‌ها و ادارات به‌سوی اقتصاد آشپزخانگی ظهور و بروز پیدا ‌کند و درراه، استراتژی‌اش را تدوین کردم که متاسفانه ماشین پنچر شد و نقشه عملیاتی کردن ظرفیت‌های خودجوش مردمی، به بعد از ظهر موکول شد. تذکر دادم که بگویند قرار نیست اینها را شلاق بزنیم، تنبیه ملایم بکنیم مثل زندان و ساقط کردن از زندگی، کفایت می‌کند.
 
سه‌شنبه-در یک دانشگاه سخنرانی داشتم. دانشجویی از به نتیجه نرسیدن مذاکرات هسته‌ای توسط بنده پرسید. یادم آمد وقتی رئیس تیم مذاکرات هسته‌ای بودم در جلسات هفت هشت ساعته با اتکا به سیاست خارجی پیامبر که موضوع پایان نامه دکترایم بود به صورت لاینقطع ابعاد راهبردی و استراتژیک پویشی و رزمایشی فرصت‌ها را با توجه به فکت‌های تاریخی در ماجرای هابیل و قابیل برای طرف مذاکره شکافتم و از اندیشمندانی چون حاج منصور ارضی و رحیم‌پور ازغدی شاهد آوردم و از آنها تقاضا کردم این پیام را تا اسراییل برسانند که آنها اعتراف کردند چیزی از سخنانم دستگیرشان نشده و این، یعنی قدرت در اقناع خیز تمدنی و رهایی از سلطه تمدن غرب.

چهارشنبه- امروز فرصت شد قدری کنار خیابان با مردم مشتاق و علاقمند، بحث کنم. سایه درختان چنار خاطرات مرا از دستاوردهایم در دولت سایه طی سال‌های قبل زنده کرد. گفتم ما، در دولت سایه، مسائل کشور را در ۱۴۰۳ کارگروه تخصصی در رابطه با ۱۴۵۶ شاخص علمی رصد کرده‌ایم که نتیجه‌اش بالا رفتن گفتمان انقلاب بوده و با توجه به این خیزهای جهشی وقتی از سایه بیرون بیاییم قطعا دنیا را دچار اقناع گفتمانی می‌کنیم و همین‌طور ادامه می‌دهیم تا به حول و قوه الهی کشور و منطقه و بلکه دنیا را از بیخ، شخم بزنیم. مردم به شوق آمدند و حرف‌هایی گفتند که بموقع توسط افسران جنگ نرم و سخت، تشویق و تعقیب می‌شود.

پنجشنبه- بعد از ساعت اداري، جهت همراهی با قشر محروم، از سوارشدن به آسانسور اجتناب کردم و از پله‌ها استفاده نمودم. چراکه به قول حافظ شیرازی، رییس‌جمهور شایسته است در لباس فقر کار اهل دولت ‌کند. یادم افتاد از برادران عزیزمان از قبیل صحرایی و بذرپاش درخواست کنم در دولت آینده آنها هم بیایند و در لباس فقر ‌کار اهل دولت بکنند. چون آنها اهل پایداری‌اند و در گردآوری مال تجربه‌ها آموخته‌اند و امیدوارم با کمک ایشان و پایداری برادران بتوانیم به غنی‌سازی فقر و جهش تولید فقرا ‌کمک کنیم و عوامل بیگانه از قبیل طرفداران رفع نعمت تحریم و کرسنت و اف‌ای‌تی‌اف را از صحنه روزگار، شفاف‌سازی کنیم.


جمعه- فردا شنبه است و در مجمع تشخیص مصلحت، توانستیم نقشه استکبار و صهیونیسم را که می‌خواستند مردم عزیز ما را با تعطیلی شنبه و هماهنگی با اقتصاد جهانی به خاک سیاه بکشانند شکست دهیم . باید امروز استراحت کنم و قبل از خواب، استراتژی تدوین کنم که چطور زودتر به قله برسیم و انقلاب جهانی جلو بیافتد...

#طنز
#رویا_صدر
چاپ سوم " شکرستان" منتشرشد:

طنز در مطبوعات ایران، همواره چهره‌ای مردانه داشته است. بااین‌حال به‌مرور، در مطبوعات طنز، شاعران و نویسندگان زن حضور یافتند، جریانی از طنزنویسی را شکل دادند و در مراحلی با آثار مردان به رقابت پرداختند. در دهه‌های اخیر، گسترش فضای رسانه‌ای نوین و مرکزیت زدایی، بستر تازه‌ای برای انعکاس نگاه و نظر زنان فراهم ساخت، به شناسایی چهره‌های جدیدی در طنز زنانه منجر شد و به یاری تنوع در مضمون و زبان آثار طنز زنان آمد.
کتاب حاضر تلاش می‌کند از رهگذر بررسی و معرفی آثار زنان در نشریات طنز دورۀ معاصر، به درک روشنی از این حضور مطبوعاتی برسد و زمینه‌ساز نزدیکی ذهن مخاطب با دغدغه‌های زنان طنزنویس و سیر حرکت آنان در طنز معاصر باشد.کتاب شکرستان به همت نشرگل آذین منتشرشده است.
@Bookcitycc
📍سوزن در انبار کاه!📍

#طنز
#رویا_صدر

پیدا کردن سوزن در انبار کاه اگرچه به امری محال می‌ماند ولی از آنجا که امر محال ممکن است، افراد زیر اگر با چنین پدیده‌ای روبرو شوند این‌طوری می‌کنند:

🧩یک انقلابی: انبار را به جرم مخفی کردن سوزن بر سر ساکنانش خراب می‌کند و روی مخروبه‌ها یک انبار کاه جدید می‌سازد با این امید که سوزن را در آن پیدا کنند.

🧩یک مدیر اقتصادی خصولتی: سوزن را پیش‌فروش می‌کند تا بعدها سر صبر دنبالش بگردند.

🧩یک فعال اولترا اپوزیسیون: برای پیدا کردن سوزن، تقاضای بمباران انبار کاه و ساکنانش را تقدیم نهادهای بین‌المللی می‌کند.

🧩یک فیلسوف: دنبال ماهیت و ذات سوزن و ارتباط ماهوی آن با مفهوم کاه می‌گردد.

🧩یک فقیه: در بحارالانوار دنبال محل اختفای سوزن می‌گردد.

🧩یک هنرمند: چشمانش را می‌بندد تا به درک شهودی در رابطه با محل گم‌شدن سوزن برسد.

🧩یک روانشناس: در ضمیر ناخودآگاه نگهبان انبار کاه، دنبال سوزن می‌گردد.

🧩یک عملگرا: اعلام می‌کند که هنوز برای اظهارنظر در مورد سوزن و انبار کاه زود است. بستگی به رایزنی‌ها دارد.

🧩یک سیاستمدار: بلافاصله اعلام می‌کند که خوشبختانه سوزن مزبور پیداشده و در محل امنی نگهداری می‌شود و مردم عزیزمان اصلاً نگران نباشند.

🧩یک لیبرال: اعلام می‌کند که همه حق‌دارند دنبال سوزن مذکور بگردند. بنابراین ازسوی مقامات، به اخلال در امر پیدا کردن سوزن در انبار کاه متهم می‌شود و مورد پیگرد قرار می‌گیرد.

🧩یک استاد نوظهور دانشگاه: مشاوره یک مقاله تخصصی در زمینه «پارادایم سوزن شناسی در انبار کاه» را به دانشجویش پیشنهاد می‌کند و ارتقای رتبه می‌گیرد.

🧩یک برنامه‌ریز بودجه: یک ردیف بودجه قلمبه برای «اندیشکده استراتژیک رهیافت هم‌اندیشی امر سوزن در انبار کاه» اختصاص می‌دهد.

🧩یک مقام قضایی: ۴۶۸۵ نفر را بخاطر اعلام خبر گم شدن سوزن در انبار کاه و تشویش اذهان مورد پیگرد قرار می‌دهد.

🧩یک کارگزارسیاست خارجی: با چینی‌ها برای پروژه «کشف سوزن از انبار کاه» قرارداد ۲۵ ساله ۵۰ هزارمیلیاردی می‌بندد.

🧩یک شهردار: برای پیدا کردن سوزن، درخت‌های اطراف انبار کاه را قطع می‌کند و بجایش مسجد می‌سازد.

🧩یک اولترا اصلاح‌طلب: از روزنه‌ای در انبار کاه دنبال سوزن می‌گردد بلکه پیدایش کند. اگر هم نشد، ایشالا دفعه بعد...

🧩یک اولترا اپوزیسیون رضاجونم اینا: با پرچم، جلو انبار کاه می‌ایستد و با دموکراتیک‌تربن شیوه! هر کسی را که برای یافتن سوزن به انبار نزدیک شود فحش ناموسی می‌دهد و کتک می‌زند.

🧩یک دولت سایه: آفتابی می‌شود و جهاد تبیین و فرصت‌ها و برنامه‌ها را گفتمان سازی می‌کند، آنطور که مخاطب زهره ترک می‌شود و دامن اولین رهگذر کنار انبار کاه را می‌گیرد و تا اطلاع ثانوی ول نمی‌کند.

🧩یک پدرخوانده: در راستای انبار کاه، کودتای 28 مرداد را محکوم می‌کند و برای یافتن سوزن مذکور از روس‌ها کمک می‌خواهد.

🧩یک‌ رسانه خیلی خیلی رسمی: خبر و متن اعتراف تعدادی کاه را منتشر می‌کند که از غربی‌ها پول گرفته‌اند تا سوزن را بین خودشان مخفی کنند.

🧩یک اصولگرای بامرام: خانواده و دوست و فامیل را در مناصب کلیدی می‌نشاند بلکه فرجی بشود و سوزن از انبار کاه بیرون بیاید، انشالله.
#طنز
#رویا_صدر

♨️به سبک پیام‌های همراهی‌خواهانه این روزها!♨️

‼️هم‌وطن‼️‼️متأسفانه ما هرسال با پدیده‌ای به نام تابستان مواجه می‌شویم که خورشید به طرز بی‌رحمانه‌ای به زمین می‌تابد و هوا را گرم می‌کند.♨️♨️♨️ بخصوص در سال جاری که گنبد گرمایی، کره زمین را فراگرفته و به شکل توطئه آمیزی بجای دیگر نقاط دنیا، تماماً روی کشور پهناورمان متمرکز شده که هم‌وطنانمان را واداشته بی‌ملاحظه، از وسایل خنک‌کننده استفاده کنند و به صورت مکرر باعث #قطع_برق شوند و به شایعات بی‌اساسی چون وجود مدیران رانتی و فرسودگی تأسیسات برق‌رسانی و تحریم و امثاله به‌عنوان عوامل مهم #کمبود_برق دامن بزنند.
یادمان باشد که در هر بحرانی همیشه پای بی‌‌توجهی مردم در میان است.⚠️⚠️ عزیزان! از اجداد غارنشینمان الهام بگیریم. آن‌ها بدون برق زندگی کردند و نمردند. تا قله راهی نیست.💪💪💪 به‌زودی وقتی به آنجا رسیدیم می‌توانیم فارغ‌البال به عنوان ابرقدرت کهکشان راه شیری، بنشینیم و در حال زدن مشت محکم بر دهان دشمن، خودمان را باد بزنیم و خوش‌ باشیم.
ما، در کنار هم توانسته‌ایم از بحران‌های زیادی عبور کنیم. اگر این چند ماه راهم تحمل‌کنیم، گنبد گرمایی را کم‌کم از اواخر فصل تابستان به عقب‌نشینی وادار می‌کنیم تا پس‌ازآن بتوانیم در فرایند قطع گاز، دوباره همدلی و همراهی خودمان را به نمایش بگذاریم.💯💯💯
7.3-IranNamag-Sadr.pdf
206.5 KB
شماره تابستان ایران نامگ (فصل‌نامۀ علمی-پژوهشی، مستقل و دوزبانۀ ایران‌شناسی که در دانشگاه تورنتو منتشر می‌شود)، به ایرج پزشکزاد اختصاص دارد.
مقاله‌ خنده بر خود در آینه آثار ایرج پزشکزاد نوشته رویا صدر که در این شماره منتشر شده است به بررسی استفاده از شگرد self-depreciation(بر خود خندی) در آثار این نویسنده می‌پردازد.
بر خود خندی، نقادی آمیخته با استهزا است که برای ایجاد فضای طنز در آثار هنری بکار می‌رود. از رهگذر استفاده از این شگرد آدم‌های اثر از خودشان فاصله انتقادی می‌گیرند، خود را در قالب آنچه نیچه «فاصله اندوه‌بار» می‌نامد تجربه می‌کنند و به‌نوعی رابطه شناختی عمیق با خود و جهان می‌رسند. نویسنده با تمرکز بر دو اثر: "ادب مرد به ز دولت اوست" و "دایی جان ناپلئون" به بررسی استفاده پزشکزاد از این شگرد می‌پردازد. بر خود خندی در اولین اثر، نقش تسکین دارد ولی در دومی عمق می‌یابد و به کلیتی به نام فرهنگ ایرانی می‌رسد تا نگاهی آسیب شناسانه را به زوایای زندگی جامعه ایرانی بازتاب ‌دهد. در حقیقت ذهن ایرانی در آینه خودخندی شخصیت‌های دایی جان ناپلئون، خودش را می‌بیند و به خود وجودی‌اش می‌خندد.
متن این مقاله ضمیمه است.
به پایان آمد آن دفتر، حکایت همچنان باقی!...
#طنز

📝📝📝 اندر بیان #وفاق_ملی

رویا صدر

📌... و وفاق در وفق ریشه دارد. تسمیه این لغت ازآن‌جهت کرده‌اند که فرد منتخب، بر وفق خواست ارباب قدرت به دامانش آویزد و سر تسلیم و رضا به‌پیش او آورد و منازعت با او نیاغازد که دنیا دو روز است و ارزش این حرفارو نداره و باید عارف بود و عارفانه زیست.

📌اخص وفاق که ملی‌اش نیز خوانند بر عرش نشاندن لابی‌گران و شکست‌خوردگان است که آن‌ها را بفرما زنند و روی سرشان حلوا-حلوا کنند و از هر چمن گلی زورچپان کنند و از خوان نعمت ائتلاف بهره دهند و در متابعت از آش شله‌قلمکار، به همه از سفره سهم خواهی پلاسی دهند و سهم شحنگان در آن گرد و قلمبه باشد. فی‌الفور سابقه نامزدهای وزارت و زعامت را هم شخم زنند و هر چه گفته و نوشته‌اند را غربال کنند و بر فرقشان کوبند و عبارات قبیحه‌ای چون شایسته‌سالاری و کارآمدی را باد هوا کنند و هرچه رعیت تناول آغازد که چی شنیدیم و چی شد، بدان التفات نکنند چندان‌که رعیت را گران آید که مگر مرض داشتیم رفتیم پای صندوق رأی و حرف‌های زشتی زند که متن وزین و سنگین حاضر را جای نبشتنش نیست.

📌زمره‌ای وفاق را مشبه با نفاق دانسته‌اند و حجت ایشان اینکه فرد را ارادت و اخلاص به ارباب قدرت چنان باشد که در مسیر وفاق، راه نفاق رود و وعده‌های الکی دهد که شاعر فرماید:
                     بیت:
         ره چنان رو که قبلیا رفتند.

📌خواجه مصلح‌الدین طفیلی در رساله «مصباح الوفاقین» آورده: «ماذا اقول؟ الشبابی والصوتی یذهبون» که یعنی: «چی بگم من، جوونیم رفته، صِدام رفته دیگه و این موها را در آسیاب سفید نکردم و به مناسبات قدرت آگاهم و حرف، بی‌حرف» که قرائت دیگری است از ناگفته‌های مراحل انتخاب کارگزاران در حکومت‌های تاریخ بشریت و تن دادن به خواست اصحاب قدرت در راستای گور بابای رأی‌دهندگان. بیٌنۀ ما، این شعر مولاناست که ارتجالاً آن را از لسان پیروز انتخابات ریاست جمهوری دوران خود فرموده و مراحل انتخاب و رسیدن به وفاق ملی را به هیاتی غریب  تئوریزه کرده است: 
                          بیت:
                نیست محرم تا بگویم بی نفاق
                تن زدم و الله ‌اعلم بالوفاق

📌اینجاست که شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی نیز خامه در کف گرفته و در وصف تصاحب کرسی‌های دولت، قاطبۀ رأی‌دهندگان به تغییر را از گرفتن دامن دولت که کنایه از دنبال کردن وعده‌های انتخاباتی مبنی بر انتخاب اصلح است بر حذر می‌دارد:
                       بیت:
        کس نتواند گرفت دامنِ دولت به‌زور
        کوشش‌ِ بی‌فایده است وَسمه بر ابرویِ کور

                      فتأمل...

#وفاق_ملی
#هیأت_دولت_پزشکیان
Forwarded from Pirooz Kalantari
چطور خاورمیانه را به خنگ‌هاآموزش دهیم؟؟
| برنار لانگلوآ |
ترجمۀ پرهام شهرجردی

اصل شماره ۱:
در خاورمیانه، همیشه اعراب‌اند که دست به حمله می‌زنند و همیشه اسراییل است که از خودش دفاع می‌کند. نام‌اش مقابله به مثل است.

اصل شماره ۲:
اعراب، فلسطینی‌ها یا لبنانی‌ها حق ندارند غیرنظامیان طرف مقابل را بکشند. نام‌اش تروریسم است.

اصل شماره ۳:
اسراییل حق دارد غیرنظامیان عرب را بکشد. نام‌اش دفاع مشروع است.

اصل شماره ۴:
وقتی اسراییل زیادی آدم می‌کشد، قدرت‌های غربی ازش می‌خواهند تا کم‌تر بکشد. نام‌اش عکس‌العمل جامعه‌ی بین‌المللی‌ است.

اصل شماره ۵:
فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها حق ندارند نظامیان اسراییلی را به اسارت بگیرند، حتا اگر تعدادش بسیار محدود باشد و از سه سرباز هم تجاوز نکند.

اصل شماره ۶:
اسراییلی‌ها حق دارند آدم‌ ربایی کنند، می‌توانند هر تعداد فلسطینی‌ را که خواستند بردارند و با خودشان ببرند (چیزی نزدیک به ۱۰ هزار زندانی و ۳۰۰ کودک). هیچ حدی در کار نیست. لازم نیست مجرم بودن افراد ربوده شده ثابت شود. کافی‌ست از واژه‌ی جادویی‌ی «تروریست» استفاده کنند.

اصل شماره ۷:
وقتی می‌گویید «حزب الله»، باید بلافاصله اضافه کنید «که از طرف ایران و سوریه حمایت می‌شود».

اصل شماره ۸:
وقتی می‌گویید «اسراییل»، به‌هیچ وجه نباید بگویید «که از طرف آمریکا، فرانسه و اروپا حمایت می‌شود». ممکن است این توهم پیش بیاید که درگیری‌ی نابرابری در کار است.

اصل شماره ۹:
هیج‌وقت نباید از «سرزمین‌های اشغالی» حرف زد، یا از قطع‌نامه‌های سازمان ملل، یا نقض قوانین حقوق بین‌الملل، و یا کنوانسیون‌ ژنو. ممکن است تعادل روحی-روانی‌ی بیننده یا شنونده مختل شود.

اصل شماره ۱۰:
فرانسه حرف زدن اسراییلی‌ها بهتر از اعراب است. تنها به این خاطر است که تریبون‌ها در اختیار اسراییلی‌ها و طرف‌داران‌شان قرار می‌گیرد تا به نوبه‌ی خود اصول ۱ تا ۹ را برایمان توضیح بدهند. نام‌اش بی‌طرفی‌ی ژورنالیستی ا‌ست.

اصل شماره ۱۱:
اگر با این اصول موافق نیستید و یا فکر می‌کنید این اصول به نفع یک طرف درگیری‌ست، به این دلیل است که شما یک یهودستیز خطرناک‌اید.

*برنار لانگلوآ، ژورنالیست و از بنیان‌گذاران هفته‌نامه‌ی «پولیتیس» است. این یادداشت تاریخِ ژوئیه ۲۰۰۶ را دارد و در همان هفته‌نامه منتشر شده. با این‌همه انگار همین امروز و یا حتا فردا نوشته شده*.
اگر گل‌آقا همچنان منتشر می‌شد، می‌توانست به بهانه بلند شدن زمزمه گرانی بنزین توسط رییس‌جمهور منتخب، این کاریکاتور را بازنشر دهد که: «هر جا سخن از کسر بودجه است، پای جیب مصرف‌کننده به میان می‌آید.» البته برای بازنشر حتماً دستی به سر و روی کاریکاتور می‌کشید، مثلاً جدا از تغییر پرسوناژها، قطرات آب تصویر را هم حذف می‌کرد، چون واقعاً با گذشت ۳۳ سال از انتشار این کاریکاتور و چلانده شدن مداوم، دیگر آبی برای مصرف‌کننده باقی نمانده که تنور خزانه را گرم کند! به این قبلۀ حاجات و ماجراهای سال ۹۸ قسم!

#افزایش_قیمت_بنزین
#طنز

رویا صدر : وزیر آموزش‌وپرورش در یک سخنزانی گفته که مهم‌ترین وظیفه‌اش ترویج فرهنگ نماز و قرآن و ایثار است و نماز باید دغدغه دانش‌آموزان شود. همچنین برای عملیاتی کردن این هدف، «بخشنامۀ ۱۲ ماده‌ای ترویج و توسعه فرهنگ نماز در وزارت آموزش‌وپرورش» صادر کرده. ما هم به‌نوبۀ خود، یکی از نمایشنامه‌های فولکلوریک را در قالب گفتگوی میان بچه‌ها و اولیا و معلمان با وزیر محترم آپدیت کردیم، باشد تا در گوشه‌ای از این عمل خداپسندانه شریک شویم:

🔺دانش آموز:آقای کاظمی!
-بله
-خیلی ناظمی؟
-بله
-من کتاب می‌خوام
-ندارم
-واسه حساب می‌خوام
-ندارم
-من کلاس می‌خوام
-ابداً
-روی تراس می‌خوام
-ابداً
-کلاسات روشنه؟
-نه جونم
-حواست به منه؟
-نه جونم
-نمره‌م رو دیدی؟
-ها بله
-تو روم خندیدی؟
-ها بله
-با میانگین معدل 10 برای دانش‌آموزان دبیرستانی (شاگرد مذکور به علت پایین بودن سطح اطلاعات درسی، امکان یافتن عبارات هم قافیه را پیدا نکرده است-م)
-ها بله.

🔺معلم بازنشسته: آقای کاظمی!
-بله
-من حقوق می‌خوام
-ندارم
-فقط یه چوغ می‌خوام
-ندارم

🔺معلم:آقای کاظمی!
-د بگو
-امکانات کمه
-باشه
(دستیابی به ادامه دیالوگ فوق به علت مشکلات فنی و غیرفنی! ممکن‌نشد-م)

🔺مادر دانش‌آموز: آقای کاظمی!
-بله
-کلاسا خرابه
-باشه
-دلامون کبابه
-باشه
-معلم نداری
-باشه
-شاگرد جا می‌ذاری (کنایه از اینکه به علت کمبود جا، ثبت‌نام نمی‌کنی-م)
-باشه

🔺پدر دانش‌آموز: آقای کاظمی!
-بله
-کلاس فراوونه؟
-بله
-همه‌‌‌اش تو تهرونه؟
-بله
-شهریه‌ گرونه؟
-بله
-آقای کاظمی!
-بله
-پس بگو چیکار کنیم؟
-وظیفه ما، ترویج فرهنگ نماز است و باید دغدغه دانش‌آموزان شود.

(دغدغه‌های لاهوتی و ناسوتی گروه نمایش که طی ۴۵ سال گذشته تا ارتفاع قابل‌توجهی بالا رفته، با شنیدن این تعابیر همچنان اوج می‌گیرد و تا عرش اعلی بالا می‌رود و تماشاگران را گیج و خمار، همان پایین به حال خودشان رها می‌کند.)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏هر چه از معدن برون آید برای دولت است
چون شهید آید برون تقدیم ملت می‌کنند

۵۱ جان شریف معدن طبس

@eco_ehsan
🔺از یک سویسی و یک ایرانی و یک هندی پرسیدند نظرتان راجع به کمبود گوشت چیست؟

📌سویسی گفت کمبود چیه؟

📌هندی گفت گوشت چیه؟

📌ایرانی گفت نظر چیه؟!...
#فریدون_تنکابنی، طنزنویس و نویسنده نام‌آشنای روزگار ما، پس از ۴۱ سال دوری اجباری از وطن، در آلمان درگذشت. در دهه‌های 40 و 50 آثار طنز او که با نام مستعار ف-ت- آموزگار در نشریات می‌نوشت و یا در قالب کتاب منتشر می‌شد بسیار معروف بود. "یادداشت‌های شهر شلوغ" از آن‌جمله است.
تنکابنی طنزنویسی سیاسی بود. در بسیاری از آثار داستانی‌اش زندگی روزمره طبقه متوسط را دستمایه اشاره به نابسامانی‌های فرهنگی و اجتماعی برخاسته از اقتصاد بیمار جامعه مصرفی قرار می‌داد. قلمش شیرین و دلچسب و درعین‌حال، عاری از لغزش‌های نگارشی بود و در عین سادگی و روانی، ارزش ادبی داشت. او پس از انقلاب، از نویسندگان «نامۀ آهنگر» بود.

از کتاب «یادداشت‌های شهر شلوغ»:

وقتی بچه شما توی خانه آتش‌گرفته‌ای گیر افتاده باشد، بی‌درنگ خودتان را به معرکه می‌اندازید و فکر سوختن و زیر آوار ماندن را اصلاً نمی‌کنید. این فکرها مال وقتی است که بچه همسایه توی آتش مانده باشد. همه عذر و بهانه‌ها و اماواگرها و احتیاط‌ها و دوراندیشی‌ها مربوط به اوست. برای برخی، آزادی و حقیقت، بچۀ همسایه است...
Forwarded from دربه‌در
یادداشتهای_شهر_شلوغ_از_فریدون_تنکابنی.pdf
6 MB
یادداشت‌های شهر شلوغ
فریدون تنکابنی
@gadaboutmitsl
💥خدنگ صلح‌طلب و قانونِ پنجه‌های گره‌کرده!💥

روزی در سرزمین کبرا یک خدنگ (موش‌خرما) به دنیا آمد که نمی‌خواست با مار کبرا یا هر چیز دیگری بجنگد.

خبر از خدنگی به خدنگ دیگر رسید و همه‌جا پیچید که یکی پیداشده که نمی‌خواهد با مارهای کبرا بجنگد. اگر او دلش نمی‌خواهد با هیچ چیز دیگری بجنگد به خودش مربوط می‌شود اما وظیفه هر موش‌خرما این است که یا مار کبرا بکشد یا به دست مار کبرا کشته شود.

خدنگ صلح‌طلب پرسید: «چرا بجنگم؟»

این خبر دهان‌به‌دهان گشت که این خدنگ عجیب‌وغریبی که تازه پیدایش شده نه‌تنها طرفدار مارهای کبرا و ضد خدنگ است بلکه دچار شک فلسفی هم هست و مخالف سنت‌ها و آرمان‌های خدنگیسم است.

پدر خدنگ جوان داد زد: «مغزش معیوب است.»

مادرش گفت: «طفلکی ناخوش‌احوال است.»

برادرهایش فریاد زدند: «بزدل و ترسوست.»

غریبه‌هایی که هرگز چشمشان به خدنگ صلح‌طلب نیفتاده بود به خاطر آوردند که او را دیده بودند که مانند مارها روی شکمش می‌خزیده، یا تاج کبراها را روی سرش می‌گذاشته و یا نقشه سرنگونی خشونت‌آمیز خدنگستان را طراحی می‌کرده!!

خدنگ عجیب نوظهور گفت: «اما من تلاش می‌کنم از عقل و شعور و اطلاعاتم استفاده کنم.»

یکی از همسایه‌ها گفت: «از قدیم و ندیم گفته‌اند که عقل، دروازۀ جهنم است؛ نه دالان بهشت.»

دیگری گفت: «اطلاعات و ضداطلاعات چیزی است که دشمن علیه ما استفاده می‌کند.»

بالاخره این شایعه پخش شد که این خدنگ، زهری در نیش خود دارد مانند زهر مار کبرا، که محاکمه‌اش کردند و به حکم قانونِ پنجه‌های گره‌کرده، به تبعید محکومش کردند.

نتیجه اخلاقی: تو از خاکی و به خاک باز خواهی گشت، اگر این کار را دشمن نکند، دوست خواهد کرد!!!

(ازمجموعۀ "حکایت‌هایی برای زمانۀ ما"، نوشتۀ جیمز تربر، ترجمۀ حسن هاشمی میناباد)
خبرنگار: بالاخره فیلترینگ برداشته می‌شود یا نه؟

ستار هاشمی، وزیر ارتباطات: به این سوال به صورت "بله" و "خیر" نمی‌شود جواب داد.

نتیجه اخلاقی: تنها زمانی که می‌شود به سوال رفع فیلترینگ جواب "بله" داد، در  رقابت‌های انتخاباتی است!...
وقتی سه سال پیش گرافیتی‌های اعتراضی را در حاشیه میدان شهدای بیروت دیدم، حس کردم که خشم و ناامیدی توامان حک شده در where is my future آن و تندی و تیزی خطوط و رنگهایش چقدر برایم آشناست. علیرغم تمام تفاوت‌ها در فرهنگ و نظام حکومتی، انگار روی دیوارهای شهرهای خودمان باشد. روی نگاه مردم شهرم در مترو و اتوبوس و پیاده رو حک شده باشد؛ یا اصلا در هر نقطه خاورمیانه باشد که به تعبیر محمود درویش، مردم آن "شاهدان کشتار و شهیدان جغرافیایند". آن روزها مانده بود تا ماجراهای ۷ اکتبر۲۰۲۳ و پس از آن؛ اما هنوز بیروت در تب‌و‌تاب خیزش اعتراضی به فساد و ناکارآمدی سال ۲۰۱۹ می‌سوخت. نمی‌شد بیروت و صور و صیدا و بیت‌الدین و بعلبک و جبیل و طرابلس را دید، و غرق زیباییهای طبیعی و تمدنی بجامانده از قرون و اعصارش شد و نشان زخمی را که نشانه‌هایش بر دیوارها یا حاشیه گذرگاه‌ها حک شده و همچنان روح و ذهن جوانان را می‌آزارد ندید. فکر می‌کنی به همنشینی عجیب این‌همه زیبایی و تلخی؛ و قلبت به درد می‌آید... اینجا خاورمیانه است...
رویاصدر
4_5796349573324609260.mp4
890.1 KB
⚠️فاجعه در صداوسیما ⚠️


آن‌طور که در اطلاعیه صداوسیما آمده است، گویا در انتهای برنامه‌ای، فاجعه پخش چندثانیه‌ای تک‌خوانی زنان "بر اثر سهل‌انگاری و خطای فردی رخ‌داده". در این اطلاعیه آمده: " مسئولان برنامه در بدو این اتفاق متوجه این اشتباه شدند و ضمن برخورد جدی با عامل این سهل‌انگاری، راه اشتباه مجدد را بستند."

منتظر گزارش‌های تکمیلی صدا و سیما از ابعاد فاجعه‌بار این رخداد تلخ و دردناک و لطمات جبران‌ناپذیر آن بر زمین و زمان و عرش اعلی و سفلی هستیم. شوخی که نیست، توی این مملکت، چند ثانیه تک‌خوانی زن پخش شده!
2024/11/04 14:48:57
Back to Top
HTML Embed Code: