🍀دوست دارم،آنچه از حرام
بر بدنم چسبیده است در اثر مشکلات
وغم و درد آب شود،حتی اگر تمامی بلاهای زمین و آسمان بر من فرود آید
باز در این حال است که میگویم #جعلت_فداک.
💢مدافع حرم
#شهید_علی_سلطان_مرادی
#سالروزولادت...🌿🌸🌺🌸🌿
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
بر بدنم چسبیده است در اثر مشکلات
وغم و درد آب شود،حتی اگر تمامی بلاهای زمین و آسمان بر من فرود آید
باز در این حال است که میگویم #جعلت_فداک.
💢مدافع حرم
#شهید_علی_سلطان_مرادی
#سالروزولادت...🌿🌸🌺🌸🌿
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
سیدمیلاد رابطه ی بسیار قوی با شهدا داشت و همیشه از شهید همت و شهید زینالدین یاد میکرد.
تمام خوبی های که یک انسان میتوانست دارا باشد این جوان متواضع و با اخلاقِ دارا بود، سید عزیز به فریضه نماز اول وقت اهمیت زیادی قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را در مسیر معنویت و عبادت سوق میداد.
پیکر سیدمیلاد پس از شهادت به دست داعشیهای حرامی افتاد، دست و پا و سر مطهر رو از تن جدا میکنند و با خودشون میبرند، پیکرشون چند روز زیر آفتاب میمونه و کسی از محل پیکر خبر نداشته، به خاطر بیقراری های پدر و خواهرشون، شهید به خواب یکی از دوستانشون میان و در خواب محل پیکرشون رو نشون میدن و میگن میخواستم گمنام بمونم ولی به خاطر بیقراری پدرم بیایید من رو ببرید.
🌷شهید سیدمیلاد مصطفوی🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
تمام خوبی های که یک انسان میتوانست دارا باشد این جوان متواضع و با اخلاقِ دارا بود، سید عزیز به فریضه نماز اول وقت اهمیت زیادی قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را در مسیر معنویت و عبادت سوق میداد.
پیکر سیدمیلاد پس از شهادت به دست داعشیهای حرامی افتاد، دست و پا و سر مطهر رو از تن جدا میکنند و با خودشون میبرند، پیکرشون چند روز زیر آفتاب میمونه و کسی از محل پیکر خبر نداشته، به خاطر بیقراری های پدر و خواهرشون، شهید به خواب یکی از دوستانشون میان و در خواب محل پیکرشون رو نشون میدن و میگن میخواستم گمنام بمونم ولی به خاطر بیقراری پدرم بیایید من رو ببرید.
🌷شهید سیدمیلاد مصطفوی🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
یکی از بچهها مزاحم نوامیس مردم میشد. به سید میلاد ماجرا را شرح دادم. گفت تو کارت نباشه وایسا کنار. من گفتم الآن است که بزند توی گوش آن پسر، ولی با صحنه عجیبی مواجه شدم! سید طوری با این نوجوان صحبت کرد که من جا خوردم. روز بعد گفتم: سید چی شد؟ من گفتم الآن طرف رو چنان میزنی که دیگه نتونه بلند شه. خندید و گفت: یه جور دیگه زدمش!! راست میگفت. چنان زده بود که من از فردا آن جوان را در مسجد میدیدم. بله. سید میلاد، شیطان درون آن نوجوان را زده بود. سید برای آن شخص وقت گذاشت. آن پسر را در طی یک ماه چنان تغییر داد که من کم آوردم! آن سال همان پسر را با خودش برد و خادمالشهدا کرد.
#شهیدمدافعحرمسیدمیلادمصطفوی
انتشار با #ذکرمنبع
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#شهیدمدافعحرمسیدمیلادمصطفوی
انتشار با #ذکرمنبع
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🖋 #سیره_شهدا
به خانواده #شهدا بسیار خدمت میکرد، و همیشه از آنها دلجویی میکرد، اکثرا در اردوگاه شهید درویشی خادمالشهدا بود، هر سال از اردوگاه به دیدار مادر شهید درویشی هم میرفت.
سیدمیلاد حدود ۱۲-۱۳ سال خادمالشهدا بود
و آرزوی #شهادت در عمق جانش نفوذ کرده بود.
خیلی تلاش میکرد که او را به سوریه اعزام کنند. حتی میگفت که من هزینه بلیط هواپیما و مخارج خودم در سوریه را میپردازم فقط من را با خود ببرید. آرزوی شهادت در خون سید میلاد بود.
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🖋 #سیره_شهدا
به خانواده #شهدا بسیار خدمت میکرد، و همیشه از آنها دلجویی میکرد، اکثرا در اردوگاه شهید درویشی خادمالشهدا بود، هر سال از اردوگاه به دیدار مادر شهید درویشی هم میرفت.
سیدمیلاد حدود ۱۲-۱۳ سال خادمالشهدا بود
و آرزوی #شهادت در عمق جانش نفوذ کرده بود.
خیلی تلاش میکرد که او را به سوریه اعزام کنند. حتی میگفت که من هزینه بلیط هواپیما و مخارج خودم در سوریه را میپردازم فقط من را با خود ببرید. آرزوی شهادت در خون سید میلاد بود.
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
✍در نتیجه "فرهنگ یادگیری جمعی هوشمند" است که ظرفیت و کارآیی قاسم سلیمانی ها در عملیات فتح المبین، فراتر از طریق القدس ظهور می یابد و در عملیات بیت المقدس، فراتر از فتح المبین به فعلیت می رسد و در والفجر ۸ و کربلای ۵، شاهد بروز عینی توانمندی تکامل یافتۀ آنان هستیم.
🌷قاسم عزیز ما پس از پایان جنگ، در فرماندهی قرارگاه جنوب شرق کشور، ناامنی و شرارت که از سیستان و بلوچستان تا نزدیکی سیرجان رسیده بود را با کمترین هزینه و با بکارگیری بهینۀ نیروها و مشارکت مردم منطقه، حل می کند، در جنگ ۳۳ روزه با رژیم صهیونیستی در کنار فرماندهان غیور و شجاع حزب ا... و با بکارگیری خلاقانه تجارب دفاع مقدس می درخشد و در نبرد با داعش، برپایه به کارگیری هوشمندانه و جهش زای تجربههای دفاع مقدس به پیروزی میرسد.
📚محسن رضایی در مقدمهٔ کتاب شهید سلیمانی
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌷قاسم عزیز ما پس از پایان جنگ، در فرماندهی قرارگاه جنوب شرق کشور، ناامنی و شرارت که از سیستان و بلوچستان تا نزدیکی سیرجان رسیده بود را با کمترین هزینه و با بکارگیری بهینۀ نیروها و مشارکت مردم منطقه، حل می کند، در جنگ ۳۳ روزه با رژیم صهیونیستی در کنار فرماندهان غیور و شجاع حزب ا... و با بکارگیری خلاقانه تجارب دفاع مقدس می درخشد و در نبرد با داعش، برپایه به کارگیری هوشمندانه و جهش زای تجربههای دفاع مقدس به پیروزی میرسد.
📚محسن رضایی در مقدمهٔ کتاب شهید سلیمانی
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊🌹🌹🌹🌹🕊
خواهر عزیزم،
"هرگاه خواستے از حجاب خارج شوے و لباس اجنبے را بپوشے به یاد آور ڪه اشک امام زمانت را جارے میڪنے به خون هاے پاڪے ڪه ریخته شد براے حفظ این وصیت خیانت میڪنے به یاد آر ڪه غرب را در تهاجم فرهنگے اش یارے میڪنے و فساد را منتشر میڪنے و توجه جوانے ڪه صبح و شب سعے ڪرده نگاهش را حفظ ڪند جلب میڪنے به یاد آر حجابے ڪه بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمے حفظ ڪند تغییر میدهے ...
๑♡♡๑ ๑♡♡๑
تو هم شامل آبرویے بعد از همه این ها اگر توجه نڪردے
هویت شیعه را از خودت بردار (دیگه اسم خودتو شیعه نذار)
تراب الحسین
خاک حسین
🌷قسمتے از وصیت نامه شهیدِ لبنانے علاء حسن نجمه🌷🕊
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
خواهر عزیزم،
"هرگاه خواستے از حجاب خارج شوے و لباس اجنبے را بپوشے به یاد آور ڪه اشک امام زمانت را جارے میڪنے به خون هاے پاڪے ڪه ریخته شد براے حفظ این وصیت خیانت میڪنے به یاد آر ڪه غرب را در تهاجم فرهنگے اش یارے میڪنے و فساد را منتشر میڪنے و توجه جوانے ڪه صبح و شب سعے ڪرده نگاهش را حفظ ڪند جلب میڪنے به یاد آر حجابے ڪه بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمے حفظ ڪند تغییر میدهے ...
๑♡♡๑ ๑♡♡๑
تو هم شامل آبرویے بعد از همه این ها اگر توجه نڪردے
هویت شیعه را از خودت بردار (دیگه اسم خودتو شیعه نذار)
تراب الحسین
خاک حسین
🌷قسمتے از وصیت نامه شهیدِ لبنانے علاء حسن نجمه🌷🕊
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
میدهم آقا تو را آزار، هر هفته دو بار
بیقرارت میکنم بسیار، هر هفته دو بار
بر محاسن میکشی دست و تورّق میکنی
اشکهایت میچکد ناچار هر هفته دو بار
درگذر از من! بزرگی کن بیا اینبار هم
بار از پرونده ام بردار، هر هفته دو بار
عهد بستم با تو اما دم زدم از دیگران
میشوم شرمنده از این کار، هر هفته دو بار
کنج خیمه حال و روزت نامساعد میشود
میشوم از حالِ خود بیزار، هر هفته دو بار
معصیت هایم ظهورت را دوباره لغو کرد
منتفی شد جمعه ی دیدار، هر هفته دو بار
خوشبحال خوبهایی که بخوبی میشوند
از دعاهای تو برخوردار، هر هفته دو بار
زیر ایوان نجف، در روضه های کربلا
کن به جایم چند استغفار، هر هفته دو بار
#نـوكــر_نـوشـت:
#مـهـدی_جـان💔
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
جمعه ها راهمه از بس که شمردم بی تو
بس که هرجمعه غروب آمدودلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
#صلیاللهعلیکياسيدناالمظلوميااباعبداللهالحسين
سلام عليكم و رحمة الله،عصرتون بخير، آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_ابا_عبدالله
#بهیادشهیدمدافعحرمعلاءحسننجمه
#حزباللهلبنان..🌿🌺🌿
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
بیقرارت میکنم بسیار، هر هفته دو بار
بر محاسن میکشی دست و تورّق میکنی
اشکهایت میچکد ناچار هر هفته دو بار
درگذر از من! بزرگی کن بیا اینبار هم
بار از پرونده ام بردار، هر هفته دو بار
عهد بستم با تو اما دم زدم از دیگران
میشوم شرمنده از این کار، هر هفته دو بار
کنج خیمه حال و روزت نامساعد میشود
میشوم از حالِ خود بیزار، هر هفته دو بار
معصیت هایم ظهورت را دوباره لغو کرد
منتفی شد جمعه ی دیدار، هر هفته دو بار
خوشبحال خوبهایی که بخوبی میشوند
از دعاهای تو برخوردار، هر هفته دو بار
زیر ایوان نجف، در روضه های کربلا
کن به جایم چند استغفار، هر هفته دو بار
#نـوكــر_نـوشـت:
#مـهـدی_جـان💔
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
جمعه ها راهمه از بس که شمردم بی تو
بس که هرجمعه غروب آمدودلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
#صلیاللهعلیکياسيدناالمظلوميااباعبداللهالحسين
سلام عليكم و رحمة الله،عصرتون بخير، آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_ابا_عبدالله
#بهیادشهیدمدافعحرمعلاءحسننجمه
#حزباللهلبنان..🌿🌺🌿
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃دانه دانه می روند و کم می شوند مثل تسبیح مادربزرگ. آرام آرام ذکر می گفت و دلش آرام می شد اما من نگران دانه های تسبیح بودم که کم می شدند و چیزی از آنها باقی نمی ماند. روزگار هم شبیه همان تسبیح مادربزرگ است. فرق ندارد دهه شصتی باشند یا هفتادی یا حتی #هشتادی...
🍃در آزمون دنیا رو سفید می شوند و می روند و دل های شکسته بسیاری بدرقه راهشان می شود. اینکه باز هم قصه #شهادت دیگری در راه است عجیب نیست اما تاریخ تولدِ جوان ۲۵ ساله لبنانی، داغ جاماندن را بر دلم تازه کرد. تنها چیزی که می توانست آقا علاء حسن خوشتیپ و خوش سیما را از دنیا و تعلقاتش جدا کند #عشق بود. عاشق #امام_حسین بود و حسرت زیارت کربلا بر سر در قلبش جاخوش کرده بود. اما در عاشورای دفاع از حرم خواهر ارباب حاضر شد، شهید شد و به قافله ارباب پیوست...
🍃هنوز هم در باغ شهادت باز است. می توان مثل شهید علاء حسن نجمه، عاشق بود و خود را جایی در میان عکس های #شهدا یا زندگی نامه هایشان پیدا کرد. دل کند از دنیا و اهلش و رفت. در تشییع پیکرش، دل شکسته مادرش بود و لباس سفیدی که وصیت کرده بود مادر بپوشد. مگر نهایت آرزوی یک مادر برای فرزندش، چیزی جز #عاقبت_بخیری است و چه خوب عاقبت بخیر شد🕊
🍃حرفهای به جامانده از او برای خواهرش دنیای درس است و #غیرت، کاش کمی بیدار شوند به خواب رفتگان این دنیای پر از رنگ های فانتزی. هرروز قصه یک شهید، دلم را می لرزاند و من تا نهایت آرزوی" يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة ً" پیش می روم اما به خود که می آیم پاهایم در غل و زنجیر گناه گرفتار است و دلم به تعلقات شیرین و کوچک دنیایی وابسته....
🍃 #تراب_الحسین نگاهی کن به ما که جاماندیم واسیر شدیم و بلاتکلیفیم. دردنیای گناه پیر شدیم دعایمان کن🤲
#شهید #علاء_حسن_نجمه (نام جهادی تراب الحسین)
🌹🍃تاریخ تولد : ۱٧ شهریور ۱٣٧۱
🌹🍃تاریخ شهادت : ٢٧ مهر ۱٣٩۵
🌹🍃محل شهادت : حلب_سوریه
🌹🍃مزار شهید : لبنان_عدلون
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃در آزمون دنیا رو سفید می شوند و می روند و دل های شکسته بسیاری بدرقه راهشان می شود. اینکه باز هم قصه #شهادت دیگری در راه است عجیب نیست اما تاریخ تولدِ جوان ۲۵ ساله لبنانی، داغ جاماندن را بر دلم تازه کرد. تنها چیزی که می توانست آقا علاء حسن خوشتیپ و خوش سیما را از دنیا و تعلقاتش جدا کند #عشق بود. عاشق #امام_حسین بود و حسرت زیارت کربلا بر سر در قلبش جاخوش کرده بود. اما در عاشورای دفاع از حرم خواهر ارباب حاضر شد، شهید شد و به قافله ارباب پیوست...
🍃هنوز هم در باغ شهادت باز است. می توان مثل شهید علاء حسن نجمه، عاشق بود و خود را جایی در میان عکس های #شهدا یا زندگی نامه هایشان پیدا کرد. دل کند از دنیا و اهلش و رفت. در تشییع پیکرش، دل شکسته مادرش بود و لباس سفیدی که وصیت کرده بود مادر بپوشد. مگر نهایت آرزوی یک مادر برای فرزندش، چیزی جز #عاقبت_بخیری است و چه خوب عاقبت بخیر شد🕊
🍃حرفهای به جامانده از او برای خواهرش دنیای درس است و #غیرت، کاش کمی بیدار شوند به خواب رفتگان این دنیای پر از رنگ های فانتزی. هرروز قصه یک شهید، دلم را می لرزاند و من تا نهایت آرزوی" يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة ً" پیش می روم اما به خود که می آیم پاهایم در غل و زنجیر گناه گرفتار است و دلم به تعلقات شیرین و کوچک دنیایی وابسته....
🍃 #تراب_الحسین نگاهی کن به ما که جاماندیم واسیر شدیم و بلاتکلیفیم. دردنیای گناه پیر شدیم دعایمان کن🤲
#شهید #علاء_حسن_نجمه (نام جهادی تراب الحسین)
🌹🍃تاریخ تولد : ۱٧ شهریور ۱٣٧۱
🌹🍃تاریخ شهادت : ٢٧ مهر ۱٣٩۵
🌹🍃محل شهادت : حلب_سوریه
🌹🍃مزار شهید : لبنان_عدلون
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹
🌸🍃
🌸خدايا
قدرتم را دو چندان کن
نه در بازوانم! قلبم را قدرتی بخش
تا ناملایمات زندگی را آسان تر تحمل کنم
تا بدانم عشق چیست و چگونه عشق بورزم ...
🌸خدایا
قدرتم را فزونی بخش
نه چشم هایم را و نه زبانم را
بلكه به فهم و شعورم
تا بدانم کیستم و چیستم
تا از دوش ناتوانی باری را بر گیرم
تا دست سردی را گرمی بخشم
تا دردمندی را آسوده سازم...
🌸خدایا
قدرتم را افزون کن
نه در گستاخی نه در گزافه گویی؛
بلکه روحم را تا بدانم
انسانیت چیست و کجاست؛
تا بدانم کوتاه ترین راه برای
انسان شدن و انسان ماندن چیست؛
🌸خدایا
کمکم کن كه تنها دادرس و كمك كنده تويي
آنجا كه يار و ياوري نيست .
🌸آميــن
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌸🍃
🌸خدايا
قدرتم را دو چندان کن
نه در بازوانم! قلبم را قدرتی بخش
تا ناملایمات زندگی را آسان تر تحمل کنم
تا بدانم عشق چیست و چگونه عشق بورزم ...
🌸خدایا
قدرتم را فزونی بخش
نه چشم هایم را و نه زبانم را
بلكه به فهم و شعورم
تا بدانم کیستم و چیستم
تا از دوش ناتوانی باری را بر گیرم
تا دست سردی را گرمی بخشم
تا دردمندی را آسوده سازم...
🌸خدایا
قدرتم را افزون کن
نه در گستاخی نه در گزافه گویی؛
بلکه روحم را تا بدانم
انسانیت چیست و کجاست؛
تا بدانم کوتاه ترین راه برای
انسان شدن و انسان ماندن چیست؛
🌸خدایا
کمکم کن كه تنها دادرس و كمك كنده تويي
آنجا كه يار و ياوري نيست .
🌸آميــن
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
حس عجیب برادری
رابطهٔ برادری من با محمودرضا دو جور بود؛یک نوع رابطه به لحاظ خونی بااوداشتم، یک نوع برادری هم به اعتبار اینکه بسیجی و پاسداربودبااوداشتم. این دومی به مراتب پُررنگ تر از ارتباط خونی بین من و او بود.این ارتباط دوم خیلی خاص بود. من به برادری با محمودرضا، به هرلحظه اش، افتخارکرده ام. شاید هیچ کس به اندازهٔ من چنین حس افتخاری را تجربه نکرده باشد. من هروقت با محمودرضا روبهرو می شدم حس عجیبی درونم راپُرمی کرد. حسی بود که وقتی محمودرضا نبود، نداشتمش، اما با آمدنش درمن ایجاد می شد. از بچگی خیلی دوستش می داشتم، اما بعد ازاینکه پاسدار شدو به نیروی قدس سپاه پیوست، علاقه ام به اوتوصیف نشدنی بوذ. بااینکه سن وسالش ازمن کمتر بود، انگار اما برادر بزرگم بود. حریمی داشت برای خودش که من زیاد نمی توانستم آن را رد کنم وبه او نزدیک شوم. گاهی ازاو خجالت می کشیدم.ادبش چیز دیگری بود برای خودش. این اواخر وقتی روبوسی می کردیم، شانه ام رابه عادت بچه های بسیج می بوسید. آب می شدم ازاین حرکتش.
شهید محمود رضا بیضایی
به روایت احمد رضا بیضایی
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
رابطهٔ برادری من با محمودرضا دو جور بود؛یک نوع رابطه به لحاظ خونی بااوداشتم، یک نوع برادری هم به اعتبار اینکه بسیجی و پاسداربودبااوداشتم. این دومی به مراتب پُررنگ تر از ارتباط خونی بین من و او بود.این ارتباط دوم خیلی خاص بود. من به برادری با محمودرضا، به هرلحظه اش، افتخارکرده ام. شاید هیچ کس به اندازهٔ من چنین حس افتخاری را تجربه نکرده باشد. من هروقت با محمودرضا روبهرو می شدم حس عجیبی درونم راپُرمی کرد. حسی بود که وقتی محمودرضا نبود، نداشتمش، اما با آمدنش درمن ایجاد می شد. از بچگی خیلی دوستش می داشتم، اما بعد ازاینکه پاسدار شدو به نیروی قدس سپاه پیوست، علاقه ام به اوتوصیف نشدنی بوذ. بااینکه سن وسالش ازمن کمتر بود، انگار اما برادر بزرگم بود. حریمی داشت برای خودش که من زیاد نمی توانستم آن را رد کنم وبه او نزدیک شوم. گاهی ازاو خجالت می کشیدم.ادبش چیز دیگری بود برای خودش. این اواخر وقتی روبوسی می کردیم، شانه ام رابه عادت بچه های بسیج می بوسید. آب می شدم ازاین حرکتش.
شهید محمود رضا بیضایی
به روایت احمد رضا بیضایی
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#بردار_شهید_محمود_رضا_بیضائی:
🍃🌸 این دو سال آخر وقتی از او عکس میگرفتم، آنقدر به شهادتش یقین داشتم که پشت لنز که توی چهرهاش نگاه میکردم با خودم میگفتم این عکس آخر است!
شش ماه آخر قبل شهادتش، هر چه عکس از او میگرفتم چند دقیقه بعد از حافظه دوربین دیلیت میکردم! با خودم میگفتم ان شاء الله هنوز هم هست و دفعه بعد که دیدمش باز هم از او عکس میگیرم. دوست داشتم که هنوز باشد، اما یقین داشتم که رفتنی است. بابت حذف عکسهایی که این اواخر از او گرفته بودم تأسفی ندارم و این را با افتخار میگویم که این دو سه سال آخر، همه ساعاتی که در کنارش بودم، لحظات را با یقین کامل به شهادتش در کنارش میگذراندم.
🍃🌸 محمودرضا امکان این تجربه را برای من فراهم کرد که :
🍃 از شهید عکس بگیرم
🍃 با شهید حرف بزنم
🍃 با شهید روبوسی و معانقه کنم
🍃و با شهید راه بروم…
#محمود_رضا_بیضائی
┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈
🍃🌸 این دو سال آخر وقتی از او عکس میگرفتم، آنقدر به شهادتش یقین داشتم که پشت لنز که توی چهرهاش نگاه میکردم با خودم میگفتم این عکس آخر است!
شش ماه آخر قبل شهادتش، هر چه عکس از او میگرفتم چند دقیقه بعد از حافظه دوربین دیلیت میکردم! با خودم میگفتم ان شاء الله هنوز هم هست و دفعه بعد که دیدمش باز هم از او عکس میگیرم. دوست داشتم که هنوز باشد، اما یقین داشتم که رفتنی است. بابت حذف عکسهایی که این اواخر از او گرفته بودم تأسفی ندارم و این را با افتخار میگویم که این دو سه سال آخر، همه ساعاتی که در کنارش بودم، لحظات را با یقین کامل به شهادتش در کنارش میگذراندم.
🍃🌸 محمودرضا امکان این تجربه را برای من فراهم کرد که :
🍃 از شهید عکس بگیرم
🍃 با شهید حرف بزنم
🍃 با شهید روبوسی و معانقه کنم
🍃و با شهید راه بروم…
#محمود_رضا_بیضائی
┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈
آه از دل خواهر غم دیده ...
💠خواهر بزرگوار شهید محمودرضا بیضائی :
🌷دی ماه خیلی غم انگیزه ...
هفتم دی ماه سال ۱۳۹۲ یعنی ۲۲ روز قبل از شهادت محمودرضا برای مراسم فوت عمه مان آمده بود تبریز و همان دیدار شد آخرین دیدارش با خانواده و فامیل.
🌷خیلی خوشحال بود !
لباس رنگ روشن پوشیده بود ، بلوز سفید با شلوار کتان کِرم رنگ شش جیب، چقدر صورتش نورانی بود ...
گفتم : محمود ، چه خوب کاری کردی اومدی بابا این روزها بخاطر فوت عمه خیلی غمگینِ
یهو نگاهشو از زمین برداشت
به چشمای من خیره شد ...
همینطور خیره با لبخند ...
هرگز لب باز نکرد که بگه آخرِ همین ماه خودش آسمونی میشه ...
▪️با روضه های کرببلا قد کشیده ایم
این افتخار را همه مدیون زینبیم
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💠خواهر بزرگوار شهید محمودرضا بیضائی :
🌷دی ماه خیلی غم انگیزه ...
هفتم دی ماه سال ۱۳۹۲ یعنی ۲۲ روز قبل از شهادت محمودرضا برای مراسم فوت عمه مان آمده بود تبریز و همان دیدار شد آخرین دیدارش با خانواده و فامیل.
🌷خیلی خوشحال بود !
لباس رنگ روشن پوشیده بود ، بلوز سفید با شلوار کتان کِرم رنگ شش جیب، چقدر صورتش نورانی بود ...
گفتم : محمود ، چه خوب کاری کردی اومدی بابا این روزها بخاطر فوت عمه خیلی غمگینِ
یهو نگاهشو از زمین برداشت
به چشمای من خیره شد ...
همینطور خیره با لبخند ...
هرگز لب باز نکرد که بگه آخرِ همین ماه خودش آسمونی میشه ...
▪️با روضه های کرببلا قد کشیده ایم
این افتخار را همه مدیون زینبیم
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#شھیــــــــدانــــــــہ🕊
یــادت باشــد☝ ️
♢ شهیــد #اسـم نیســت،
رســـم است!!!👌
♢شهیــد #عکس نیست ڪـه اگـر از دیوار اتاقت برداشتــی🍃
فراموش بشـــود!!!💔
《 #شهید مسیــر است،
زندگیـست،راه است،
مــرام است!☺ ️
شهید #امتحـان پس داده است..👌
شهیــد راهیست بـه سوے خــدا!!!》🕊
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#رفیقآسمونـےمن ♥️
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
یــادت باشــد☝ ️
♢ شهیــد #اسـم نیســت،
رســـم است!!!👌
♢شهیــد #عکس نیست ڪـه اگـر از دیوار اتاقت برداشتــی🍃
فراموش بشـــود!!!💔
《 #شهید مسیــر است،
زندگیـست،راه است،
مــرام است!☺ ️
شهید #امتحـان پس داده است..👌
شهیــد راهیست بـه سوے خــدا!!!》🕊
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#رفیقآسمونـےمن ♥️
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
مرتضی میگفت : من به جايی برسم كه خدا من را با انگشتش نشان دهد و بگويد اين مرتضی را كه میبينيد عاشقش شده و خونبَهايش را با شهادت دادم .
من هم شوخی میكردم و میگفتم بنشين تا خدا عاشقت شود .
میگفت فاطمه !
آخر میبينی خدا چه جور عاشقم میشود.!!
من از مرتضی دعای شهادت نديدم .
میگفتم : تو خودت را برای خدا میگيری .
میگفت : بله اين قشنگ است كه خدا بگويد از تو خوشم آمده، بيا پيش خودم .
انشاءالله به جايی برسيم كه خدا بيايد سراغمان، چنان دلبری كنيم كه خدا بگويد اين برای من است .
راوی: همسر شهید
فرمانده نابغه سپاه قدس
🌷شهید مرتضی حسین پور(حسین قمی)🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
من هم شوخی میكردم و میگفتم بنشين تا خدا عاشقت شود .
میگفت فاطمه !
آخر میبينی خدا چه جور عاشقم میشود.!!
من از مرتضی دعای شهادت نديدم .
میگفتم : تو خودت را برای خدا میگيری .
میگفت : بله اين قشنگ است كه خدا بگويد از تو خوشم آمده، بيا پيش خودم .
انشاءالله به جايی برسيم كه خدا بيايد سراغمان، چنان دلبری كنيم كه خدا بگويد اين برای من است .
راوی: همسر شهید
فرمانده نابغه سپاه قدس
🌷شهید مرتضی حسین پور(حسین قمی)🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•