مچاله در خود
چون فشار شب آخر رحم
پیله بسته ام دلتنگی ها را
به دورم
شاید بمیرم یا زاده شوم دوباره
در کودکی نبودت
شعری که سرودی
و بی رحمانه در پی سرنوشتت
روانه شدی به سرزمینی گنگ
#بهزاد_حیدری
✔@behzadhaidari
چون فشار شب آخر رحم
پیله بسته ام دلتنگی ها را
به دورم
شاید بمیرم یا زاده شوم دوباره
در کودکی نبودت
شعری که سرودی
و بی رحمانه در پی سرنوشتت
روانه شدی به سرزمینی گنگ
#بهزاد_حیدری
✔@behzadhaidari
پرت می کنم،
به جایی دور،
حواسم را،
اما زود برمی گردد
با خاطره ای نزدیک
بغضت ، باز، پاچه ی گلویم را می گیرد
در این فاصله های کوتاه و تکراری
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
به جایی دور،
حواسم را،
اما زود برمی گردد
با خاطره ای نزدیک
بغضت ، باز، پاچه ی گلویم را می گیرد
در این فاصله های کوتاه و تکراری
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
#آنسوی_زندگی
اینجا تو نمی روی هرگز و من نمی میرم هرگز
میدانی؟
_پلکم را که ببندم_
سیاهی اینسو ، جولانگاهی است
برای اعجاز عاشقانه های ما
اکنون که در آن سوی این پرده
دستم از تو بریده است
#بهزاد_حیدری
✔@behzadhaidari
اینجا تو نمی روی هرگز و من نمی میرم هرگز
میدانی؟
_پلکم را که ببندم_
سیاهی اینسو ، جولانگاهی است
برای اعجاز عاشقانه های ما
اکنون که در آن سوی این پرده
دستم از تو بریده است
#بهزاد_حیدری
✔@behzadhaidari
رفتی ، به بهانه ای که
- دلم برایت تنگ بود -
جای دیگر بزرگ خانه گرفته ای
شاید
به رنگ
خیانت...
نه.... نمی شود
من ،
اینروزا...
روزهاست که...
_دلم برایت تنگ شده است_
#بهزاد_حیدری
✔@behzadhaidari
- دلم برایت تنگ بود -
جای دیگر بزرگ خانه گرفته ای
شاید
به رنگ
خیانت...
نه.... نمی شود
من ،
اینروزا...
روزهاست که...
_دلم برایت تنگ شده است_
#بهزاد_حیدری
✔@behzadhaidari
#تکرار_زندگی
سنگین تر از هر میدان مینی
جان می گیرد از من
هر رد خاطره ای
که بی تو
دوباره
گذر می کنم از آن
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
سنگین تر از هر میدان مینی
جان می گیرد از من
هر رد خاطره ای
که بی تو
دوباره
گذر می کنم از آن
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
#دلتنگی
لحظه شماری می کنم برای مرگ
برای دوباره ی زندگی
با تو
اگر وعده قیامتمان را هم به او نفروخته باشی
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
لحظه شماری می کنم برای مرگ
برای دوباره ی زندگی
با تو
اگر وعده قیامتمان را هم به او نفروخته باشی
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
بهار بودنت
هنوز به گرمی تابستان وصال ننشسته بود
رنگ باخت به زردی خزان پاییز
و من سالهاست
به شماره روزهایم ،
یخ زده ام در زمستان رفتنت
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
هنوز به گرمی تابستان وصال ننشسته بود
رنگ باخت به زردی خزان پاییز
و من سالهاست
به شماره روزهایم ،
یخ زده ام در زمستان رفتنت
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
سیاه پیچکی چنگ کشید بر چهره ی خورشید
از کابوس دور غروب
تا کوهستان خیال
به اسارت برد
ذره ذره تلالو تابش مهر
سرنوشتی
_تاریک_
سایبان ثانیه های رقصان زندگیم
خبر آمد
تو در طلوع غروب کردی
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
از کابوس دور غروب
تا کوهستان خیال
به اسارت برد
ذره ذره تلالو تابش مهر
سرنوشتی
_تاریک_
سایبان ثانیه های رقصان زندگیم
خبر آمد
تو در طلوع غروب کردی
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
رو به پایان
دوران شعر من
و محتوم
قدم در این مسیر بی برگشت
_افسوس_
چه زود رنگ باخت
ذوق مخاطبی که به خاطرش شاعر شدم
و عاشق
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
دوران شعر من
و محتوم
قدم در این مسیر بی برگشت
_افسوس_
چه زود رنگ باخت
ذوق مخاطبی که به خاطرش شاعر شدم
و عاشق
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
#درد_دل
از حالای مرگ تا فردای خاک
دردهایم
حرفهای نگفته با توست
شعر می شوند
و دلگیرتر از بغض می شکنند در من
چون هر روز ، امروز هم
بی تو اینچنینم
_ به خدایی که به بزرگی نزدیک است
من
از دوری تو قد خدا غمگینم_
#بهزاد_حیدری
@behzadhaidari
از حالای مرگ تا فردای خاک
دردهایم
حرفهای نگفته با توست
شعر می شوند
و دلگیرتر از بغض می شکنند در من
چون هر روز ، امروز هم
بی تو اینچنینم
_ به خدایی که به بزرگی نزدیک است
من
از دوری تو قد خدا غمگینم_
#بهزاد_حیدری
@behzadhaidari
خدایی می کند
چشمانت به آفرینش در من
با هر پلک زدن
می گیرد جان
یک دنیا آرزو به وجود
در هر نگاه
ویران ، یک جهان ،
آوار در سکوت
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
چشمانت به آفرینش در من
با هر پلک زدن
می گیرد جان
یک دنیا آرزو به وجود
در هر نگاه
ویران ، یک جهان ،
آوار در سکوت
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
نابود شد
تمام دنیای من
بی بازمانده
این بود که عظمت رفتنت در هیچ خبری نیامد
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
تمام دنیای من
بی بازمانده
این بود که عظمت رفتنت در هیچ خبری نیامد
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
با خاطره ی آغوشت
آوار می شوم در خود
چون خانه ای نزدیک به کانون زلزله
با گذر هر ثانیه از نبودت
چه واقعه ی بی پایانی است ... رفتنت
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
آوار می شوم در خود
چون خانه ای نزدیک به کانون زلزله
با گذر هر ثانیه از نبودت
چه واقعه ی بی پایانی است ... رفتنت
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
بی او
خوبیها در تضادند، با خود
در معنی
در تضاد،
او تمام خوبیها
را برای من خواست
جز خودش را
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari
خوبیها در تضادند، با خود
در معنی
در تضاد،
او تمام خوبیها
را برای من خواست
جز خودش را
#بهزاد_حیدری
✔ @behzadhaidari