Telegram Web
بنویس :)
🌺|• زبان بدن نشان دادن خوشحالی: لبخند گل و گشاد چشم‌های گشاد و برق‌زنان بالا رفتن گوشه دهان ریزریز خندیدن تندتند حرف زدن ظاهر شدن خطوط خنده صورت سرزندگی ارتباط چشمی مستقیم 🥀|• زبان بدن نشان دادن اندوه: شانه‌های افتاده پایین نگاه کردن رو برگرداندن سگرمه در…
🍂|• زبان بدن نشان دادن انزجار:
بینی چین‌خورده
عق زدن
حالت تهوع
ریز شدن چشم
برقرار نکردن ارتباط چشمی
بالا رفتن لب بالا

🪻|• زبان بدن نشان دادن ترس:
گشاد شدن چشم‌ها
تپش سریع و شدید قلب
احساس فلجی
دست‌های لرزان و عرق‌کرده
دهان باز
نفس‌های سنگین
یخ کردن
مشت کردن دست
منقبض شدن عضلات
دنبال راه فرار گشتن
تلاش برای بستن چشم‌ها
درهم کردن سگرمه‌ها

✏️ @benevis_s
اگه به کتابم آسیب بزنی، به دوستیمون هم آسیب زدی.🥰🔪

#توییت📝

✏️ @benevis_s
Yemen Türküsü
Alihan Samedov
🎵|• #موسیقی
کی گفت که آن زندهٔ جاوید بمرد
کی گفت که آفتاب امید بمرد
آن دشمن خورشید در آمد بر بام
دو دیده ببست و گفت خورشید بمرد


مولانا🌱

✏️ @benevis_s
🟥حوزه‌های معنایی خاص🟥

🖌|• هر زبان در حوزهٔ خاصی ممکن است از زبان‌های دیگر قوی‌تر باشد.
🖌|• این امر نشان می‌دهد که آن زبان در آن زمینه، نسبت به زبان‌های دیگر از دانش و فرهنگ عمیق‌تری برخوردار است.

🔖|• مثلاً عرب‌ها در زمینه شتر و شترداری، اسکیموها در زمینه برف و فارسی‌زبان‌ها در حوزۀ عرفان شبکه اصطلاحات گسترده و ظریفی دارند.

● عرب‌ها برای بچه‌شترهای نر و ماده در سن‌های مختلف نام‌های گوناگون دارند.
● اسکیموها هم حدود بیست نام برای برف‌های گوناگون دارند.
● در زبان انگلیسی نام‌های چندی برای دانشجو در موقعیت‌های گوناگون هست که نظیرشان در زبانهای دیگر نیست. مثلاً در زبان فارسی، فقط دانشجو داریم، اما در زبان انگلیسی حدود ده واژه به دانشجو اختصاص دارد. برای نمونه alumnus به دانشجوی مذکری گفته می‌شود که قبلاً در دانشگاهی درس می‌خوانده است.

🎨|• می‌گویند بعضی از زبانها برای نامیدن طیف رنگ‌ها فقط دو کلمه دارند که آن هم غالباً سیاه و سفید است.
🎨|• حال تصور کنید بخواهیم کتابی دربارۀ تاریخ نقاشی اروپا را به این زبان ترجمه کنیم.

✏️ @benevis_s
شما به قلبی که در آنِ واحد هم سرشار از خوشحالی و هم در حال فروپاشی است چه می‌گویید؟ شاید کلمه‌ای برای آن وجود نداشته باشد، اما به‌نوعی من را به یاد آسمانی بارانی در دل آفتاب سوزان می‌اندازد.

📚| ارتقا
👤| بلیک کراوچ

🔥| #دیالوگ

✏️ @benevis_s
🔷گفتاری‌نویسی🔶

بنویسیم
همه‌ش
همه‌مون
همه‌تون
همه‌شون

ننویسیم
همش
هممون
همتون
همشون

پس بنویسیم
همه‌ش همین بود؟!
همه‌ش می‌گه می‌خوام برم خارج.
همه‌مون مقصریم.
همه‌تون باید بیاین.
همه‌شون چاق بودن.

منبع: بهروز صفرزاده

✏️ @benevis_s
📕همسایگی معنایی📕

📖|• واژه دفتر را در نظر بگیرید. دفتر وسیله‌ای است ساخته شده از کاغذ که در صفحات آن می‌نویسیم. همین کلمه را گرفته‌ایم و به معنی دفتر کار هم از آن استفاده کرده‌ایم.

📰|• اما، مثلاً انگلیسی‌ها این کار را نکرده‌اند. آنها یک notebook دارند به معنی دفتر نوشت‌افزار و یک office دارند به معنی دفتر کار.

🧷 ما در دفتر اولی چه قابلیتی دیده‌ایم که معنای دفتر دومی را بر آن سوار کرده‌ایم؟
🧷 به سخن دیگر، چرا این قابلیت را انگلیسی ها ندیده‌اند؟

🏴‍☠|• از سوی دیگر انگلیسی‌ها واژۀ pirate را دارند که به معنی دزد دریایی است.
🏴‍☠|• در فرهنگ ما بین معنی این واژه و سارق ادبی خیلی تفاوت است، اما آنها هر دو معنی را با همین کلمه بیان می‌کنند.

🖌|• به نظر می‌رسد بتوان نتیجه گرفت که فرهنگی که سرقت ادبی را با همان برچسبی می‌نامد که به دزدی دریایی اشاره می‌کند، فرهنگی است که در آن سرقت ادبی بسیار مذموم است.

📎آیا هنگامی که piracy را به سرقت ادبی ترجمه می‌کنیم آن بخش از معنای ضمنی مربوط به دزدی دریایی را همراه آن منتقل می کنیم؟
📎مسلماً نه.
📎این هم دلیلی دیگر برای ناممکن بودن ترجمه کامل.

✏️ @benevis_s
«من هیچ‌وقت بهترین دوست نداشتم. چطوریه؟»
«نمی‌دونم. فکر کنم می‌تونی خودت باشی، حالا اون خودت هر‌چی باشه. بهترین و بدترین جنبه‌ی وجودت. اونا در هر صورت دوسِت دارن. می‌تونی باهاشون دعوا کنی، ولی حتا وقتی از دست‌شون عصبانی هستی، می‌دونی که همچنان دوست باقی می‌مونی.»
«شاید لازم باشه یکی از اینا بگیرم.»

📚| جایی که عاشق بودیم
👤| جنیفر نیون

🔥| #دیالوگ

✏️ @benevis_s
Colossus (Epic Background Music)
Fearless Motivation Instrumentals
🎵|• #موسیقی
داستان ابهت و عظمت، شگرفی و شگفتی گیتی و طبیعت و موجودات.🕯🪐

✏️ @benevis_s
📝|• #پرسش_شما

سلام به همگی


یه موضوعی هست که خوشحال می‌شم نظرتون رو درباره‌ش بدونم.

من باید یه رابطه عاطفی عاشقانه رو توی داستانی که ژانر اصلیش عاشقانه نیست، به تصویر بکشم.
و از اونجایی که داستان واقع‌گراست، دلم نمی‌خواد این رابطه هم کامل و همه‌چی تموم به نظر بیاد‌‌.


می‌خواستم ازتون بپرسم که کدوم ویژگی‌ها و چالش‌هایی هستن که وقتی زوج‌های داستانی دارنشون تبدیل می‌شن به زوج موردعلاقه شما و براتون واقعی به نظر می‌رسن؟

🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. اگه می‌خواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.

✏️ @benevis_s
چطور حس ترس رو به خواننده منتقل کنیم؟🌚

1⃣آرام‌آرام تنش رو بالا ببرید.
پیش‌بینی و انتظار، ترس رو افزایش می‌ده. علت ترس رو زود لو ندید، آرام‌آرام براش مقدمه‌چینی کنید. سرنخ بندازید و اجازه بدید وحشت لابه‌لای صفحات و جزئیات و حس ناآرامی بخزه.

2⃣حس‌وحال تنهایی ایجاد کنید.
☁️موقعیت‌های که شخصیت داستانتون توش از لحاظ فیزیکی یا احساسی تنها و منزویه، ترسناک می‌شن. مکان‌های تنگ و تاریک یا حس جداافتادن از امنیت آدم رو آسیب‌پذیر می‌کنه. این جور شخصیت داستانتون و خواننده‌هاتون حس گیر افتادن و ناتوان بودن خواهند داشت.

✏️ @benevis_s
کدوم غم‌انگیزتره؟

یکی داره سعی می‌کنه شخصیت در حال مرگ رو آروم کنه و بهش بگه اشکالی نداره و خوب می‌شی...

یا اونی که در حال مرگه بقیه رو آروم کنه و بگه اشکالی نداره:)💔

#توییت📝

✏️ @benevis_s
📝|• #پرسش_شما

سلام یک سوال دارم.
من در حال نوشتن یک رمان معمایی هستم و حس می‌کنم که معمای اصلی یا داستان اصلی که رمان رو سر پا نگه می‌داره، بیش از حد کش اومده. یعنی انگاری اگه من بنویسم بخاطر طولانی بودنش، خواننده‌ها رو زیادی معلق نگه داشتم و وضعیت رمان جوری که نقطه‌ی اوج و حساس ماجرا با اون نقطه‌ای که ماجرا (رمان نه) شروع می‌شه فاصله‌ی زیادی داره‌.
این به نظرتون یک مشکله؟ لازم که دوباره روی رمان کار بکنم؟

🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. اگه می‌خواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.

✏️ @benevis_s
بنویس :)
چطور حس ترس رو به خواننده منتقل کنیم؟🌚 1⃣آرام‌آرام تنش رو بالا ببرید. پیش‌بینی و انتظار، ترس رو افزایش می‌ده. علت ترس رو زود لو ندید، آرام‌آرام براش مقدمه‌چینی کنید. سرنخ بندازید و اجازه بدید وحشت لابه‌لای صفحات و جزئیات و حس ناآرامی بخزه. 2⃣حس‌وحال تنهایی…
چطور حس ترس رو به خواننده منتقل کنیم؟🌚

3⃣از ناشناخته‌ها بهره بگیرید.
🕯غریزه‌ی بدوی انسانی، ترس از ناشناخته‌هاست. کامل توضیح ندید که چه اتفاقی داره می‌افته؛ خطر رو کمی رازآلود جلوه بدید. این‌طور تخیلات خواننده جای خالی رو پر می‌کنه که معمولاً وحشتناک‌تره.

4⃣ترس روان‌شناختی اضافه کنید.
👁از تهدیدهای فیزیکی فراتر برید و روان شخصیت رو بکاوید. بازی‌های ذهنی، پارانویا و فروپاشی روانی باعث می‌شه خواننده نتونه واقعیت رو از خیال تشخیص بده و محیطی مرعوب‌کننده به وجود میاد که حتی چیزهای آشنا توش به نظر شرور میان.

✏️ @benevis_s
یک بشقاب سیب، آتش شومینه و یک کتاب خوب برای خواندن جایگزین خوبی برای بهشت است.

📚| قصر آبی
👤| ال. ام. مونتگمری

🔥| #دیالوگ

✏️ @benevis_s
📝|• #پرسش_شما

سلام بچه‌ها
من با موضوعی سر و کله می‌زنم که نمی‌دونم مشکله یا نه.
موقع نوشتن بیش از حد فکر می‌کنم. یعنی تازه فصل اول رمان یا داستانم؛ ولی ذهنم داره اتفاقای جلوتر و پایان رو طبقه بندی می‌کنه و می‌نویسه.
یعنی سرعت پیش رفتن ذهن من با دستام‌ خیلی خیلی فرق داره.
انقدری که من تقریبا یک رمان کامل توی ذهنم دارم، ولی این فقط مختص یکسری جزئیات کلیاته.
بزار بگیم یک حالت ناقص و درب و داغون طوری داره.
بعد موقع نوشتن می‌رسم به اون سکانس‌هایی که داخل ذهنم یک حفره خالیه، گیر می‌کنم. شده الان یکی از رمان‌هام مال دوسال پیشه ولی هنوز داخل یک نقطه‌ام.
و اینکه بخاطر همین سریع پیش رفتنم آروم و قرار ندارم و مدام از این شاخه به اون شاخه می‌پرم و انگار بیشتر حالت خیالپردازی داره.
وقتی که میام می‌نویسم (چون شرایطم جوری که نمی‌تونم هر روز بنویسم و روی رمان کار کنم) اون چیزی که دلم می‌خواد نیست. سر همین که از موضوعات داستان خوشم نمی‌اومد (ایده کلی که جواب یا پایان رمانه) هزار بار زدم یک رمان عوض کردم. انگاری که می‌دونم رمان چیه ولی هنوز ماجاری اصلی توی ذهنم نیست و داخل پیرنگ مثل یک حفره‌ی خالیه. واسه همین خیلی کم یا اصلا نمی‌نویسم.

🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. اگه می‌خواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.

✏️ @benevis_s
بنویس :)
چطور حس ترس رو به خواننده منتقل کنیم؟🌚 3⃣از ناشناخته‌ها بهره بگیرید. 🕯غریزه‌ی بدوی انسانی، ترس از ناشناخته‌هاست. کامل توضیح ندید که چه اتفاقی داره می‌افته؛ خطر رو کمی رازآلود جلوه بدید. این‌طور تخیلات خواننده جای خالی رو پر می‌کنه که معمولاً وحشتناک‌تره.…
چطور حس ترس رو به خواننده منتقل کنیم؟🌚

5⃣با حواس پنجگانه بازی کنید.
💡چیزهایی رو که شخصیت می‌بینه، می‌شنوه و لمس می‌کنه رو توصیف کنید، اما جاهای خالی هم بذارید. صدایی ضعیف می‌تونه نشونه‌ی خطری پنهان باشه. بارقه‌ی حرکت چیزی در تاریکی یا لمس بافت‌های عجیب مضطرب‌کننده‌ان. وقتی خواننده می‌خواد تکه‌های پازل رو کنار هم بچینه تا بفهمه چه اتفاقی داره می‌افته، این ابهام‌ها می‌تونن ترس رو افزایش بدن.

6⃣کاری کنید خواننده به شخصیت اهمیت بده.
🩸هرچی خواننده بیشتر به امنیت و سلامت شخصیت اهمیت بده، بیشتر بابت سرنوشتش می‌ترسه. بذارید خواننده با آسیب‌پذیری‌ها و واکنش‌های شخصیت ارتباط بگیره و نگرانش بشه.

✏️ @benevis_s
بنویس :)
🍂|• زبان بدن نشان دادن انزجار: بینی چین‌خورده عق زدن حالت تهوع ریز شدن چشم برقرار نکردن ارتباط چشمی بالا رفتن لب بالا 🪻|• زبان بدن نشان دادن ترس: گشاد شدن چشم‌ها تپش سریع و شدید قلب احساس فلجی دست‌های لرزان و عرق‌کرده دهان باز نفس‌های سنگین یخ کردن مشت کردن…
💥|• زبان بدن نشان دادن غافلگیری:
ابروهای بالا رفته
شل شدن فک
باز ماندن دهان
گشاد شدن چشم‌ها
نفس عمیق

🪶|• نشان دادن کلافگی:
صدای غرغر
در حدقه چرخاندن چشم‌ها
پرت کردن بازوها به بالا
تندتند قدم زدن
هوف کردن
تیک عصبی کوبیدن پا و انگشت‌ها
قفل کردن بازوها
چک کردن ساعت

🐚|• زبان بدن نشان دادن دلسردی:
به سختی آب دهان قورت دادن
صدای آرام و یکنواخت
تکان دادن سر به نشانه تاسف
مشت کردن دست
آه کشیدن
مالیدن صورت
اخم کردن
فشار دادن لب‌ها روی هم
افتادن شانه‌ها
برگرفتن نگاه
چشم غره رفتن

✏️ @benevis_s
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📝|• #پرسش_شما

سلام سوالی داشتم خوشحال میشم اگر دوستان میتونن کمکی بکنن

من تازه کارم؛ همیشه به من گفتن اگه میخوای نویسنده خوبی باشی باید یاد بگیری چطوری سوم شخص ادبی بنویسی


من بیشتر دیالوگ نویسم، داستان های به شکل اول شخص و عامیانه خیلی بهتر مینویسم

میتونم ادبی هم بنویسم، ولی خب طبیعتا خیلی سخت تر میشه برام. حالا نمیدونم این دوستان بیشتر نصیحتم کردن یا تنبیه

واقعا برای نویسنده خوب شدن همچین کاری لازمه؟

🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. اگه می‌خواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.

✏️ @benevis_s
2024/11/17 09:54:47
Back to Top
HTML Embed Code: